✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
حسن جان


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ ‌ : ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ !

ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ :
ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺁﻣﻨﻮﺍ ‏]
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ :
‏[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ‏]
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ .

ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .
ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ . ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ !

ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ تهرانی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چرا هر رکعت نماز دو سجده دارد؟

از اميرالمؤمنين امام على(عليه السلام) از فلسفه سجده اول سؤال شد، حضرت فرمود: سجده اول به اين معنا است که خدايا اصل ما از خاک است. و معناى سربرداشتن از سجده اين است که خدايا ما را از خاک خارج کردى. و معناى سجده دوم، اين است که خدايا دو باره ما را به خاک برمى گردانى. و سربرداشتن از سجده دوم به معناى اين است که خدايا يک بار ديگر در قيامت از خاک بيرونمان خواهى آورد.

علل الشرايع، شيخ صدوق، ج ۱، ص ۲۶۲
مجلسي، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏۸۲، ص ۱۳۹

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




ﺣﺪﻭﺩ 20 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ 17 ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺟﺸﻨﻬﺎﯼ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪﯼ ﮐﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﻨﺰﻟﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﯿﻢ . ﭘﯿﺸﻨﻤﺎﺯ ﻣﺴﺠﺪ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻨﺎﻡ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﺯ ﻗﺒﯿﻞ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﻗﺪﺭ، ﻧﻤﺎﺯ ﻋﯿﺪ ﻭ ﺟﺸﻦ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﻌﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﺍ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺮﺵ ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺑﺎ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻫﻢ ﺷﯿﺦ ﺧﻄﺒﻪ ﻋﻘﺪ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﻣﺤﻠﻪ ﻓﻮﺕ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭﺩﯾﮕﺮ …
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻐﺮﺏ ﻭ ﻋﺸﺎﺀ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭﺿﻮ ﺑﻪ ﻃﺒﻘﻪ ﭘﺎﺋﯿﻦ ﮐﻪ ﻭﺿﻮﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﻮﺩ ﺭﻓﺘﻢ ، ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯿﻬﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ. ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﻼﻡ ﻭ ﻋﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺷﯿﺦ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﺿﻮ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩ .
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﯿﺦ ﺭﺍﻫﯽ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﺠﺎ ﻭﺿﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ. ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭﺿﻮ
ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﯾﮑﺴﺮﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ، ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﯿﺦ ﺍﻗﺘﺪﺍﺀ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﻣﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼ ﮔﯿﺞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺳﺮﯾﻌﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﺝ ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﺣﺎﺟﯽ، ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﻭﺿﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺧﻮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭﻟﯽ ﻭﺿﻮ ﻧﮕﺮﻓﺖ . ﺣﺎﺝ ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﺎﻣﻞ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﻓﺮﺍﺩﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ .
ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﯿﻦ ﻣﺘﺪﯾﻨﯿﻦ ﭘﯿﭽﯿﺪ. ﻣﻦ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺿﻮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺁﮔﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺷﯿﺦ ﻣﺘﻔﺮّﻕ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﺋﯿﮑﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻭ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻧﺪ . ﺯﻥ ﺷﯿﺦ ﻗﻬﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﻓﺖ، ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﺦ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺁﺑﺮﻭﺭﯾﺰﯼ، ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻧﺪ .
ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﻣﺸﮑﻮﮎ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺑﻮﺩ . ﺁﯾﺎ ﺍﺻﻼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ؟ ﺁﯾﺎ ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﺳﺖ ؟ ﻭ ﺁﯾﺎ ﺁﯾﺎ ﺁﯾﺎ …
ﺷﯿﺦ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﻣﺤﻠﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺒﻮﺩ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﻬﻤﺮﺍﻩ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻣﺘﺪﯾﻨﯿﻦ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ، ﺩﺭ ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﯿﺪﯾﻢ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﯿﻪ ﯾﮏ ﻃﻠﺒﻪ ﯼ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻋﺎﺩﯼ ﺑﺮﮔﺸﺖ.
ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ، ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻩ ﻣﺸﺮﻑ ﺷﺪﯾﻢ. ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪﻡ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ، ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻗﺮﺹ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﺠﻮﯾﺰ ﮐﺮﺩ . ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺮﻭﻡ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺑﺮﻭﻡ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺑﺰﻧﻢ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﻭﻗﺖ ﺍﺫﺍﻥ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﺟﺎﯼ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺑﮑﺸﻢ. ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ. ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺭﻓﺖ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﻭﺭ ﺳﺮﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭼﺮﺧﯿﺪﻥ ﮐﺮﺩ. ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﻡ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﻧﮑﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺟﺎﯼ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺑﮑﺸﺪ؟ ﻧﮑﻨﺪ؟ ﻧﮑﻨﺪ؟ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻪ ﺷﺪ.
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻧﺒﺮﺩ . ﺑﻪ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻣﺘﺪﯾﻨﯿﻦ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﻗﺼﺪ ﻗﺮﺑﺖ ﺁﺑﺮﻭﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﯾﻢ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ …
ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ، ﺳﺮﺍﺳﯿﻤﻪ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻢ . ﭘﯿﺶ ﺣﺎﺝ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﻣﻬﻤﯽ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﯿﺦ
ﻫﺎﺩﯼ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﺷﯿﺦ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﻈﯿﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﻫﻢ ﺣﺎﺝ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺑﺎ ﺣﺎﺝ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﯾﮑﺮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﺎﻩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﻈﯿﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺳﺮﺍﻍ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﺣﺎﺝ ﺍﺣﻤﺪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ. ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﮐﺴﺒﻪ ﺁﺩﺭﺳﺶ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻢ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺻﻔﺎ ﯾﯽ ﺭﺍ ﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﭘﯿﺸﺨﻮﺍﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ . ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ. ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩ . ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﻦ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ، ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎﺳﺖ، ﺷﻤﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﺪ؟ ﺁﯾﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺳﺮﯼ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ. ﻣﻦ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﯿﺦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻋﻠﺘﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺏ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺟﺎﯼ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺘﺪﯾﻨﯿﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺗﻬﻤﺖ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻭﺿﻮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻡ. ﺧﻼﺻﻪ ﺣﺎﺝ ﺍﺣﻤﺪ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻧﺪ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﺑﺮﻭﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ. ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ : ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺭ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ « ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ‏» ﺑﻘﯿﻪ ﻋﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﺳﭙﺮﯼ ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻌﺶ ﺷﻮﻡ ﻧﺸﺪ . ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺍﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﻡ . ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺑﻐﻀﻢ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ، ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻏﻠﻄﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪﻡ. ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﮐﻮﺭ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻡ. ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺣﺎﺝ ﻋﻠﯽ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺠﺎﯼ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻢ ﺗﻮﯼ ﮔﻮﺷﻢ ﻣﯿﺰﺩ. ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ … ﻭ
ﺍﯾﻦ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ. ﺍﻻﻥ ﺣﺪﻭﺩ 20 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻧﺠﻒ ﻣﺸﺮﻑ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻣﻦ ﺳﺮﺍﻍ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ، ﻭﻟﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﺎ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺳﻠﯿﻘﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﮑﻨﯿﻢ. ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻗﺒﺘﺶ ﺍﺳﺖ ..


[گاهی وقتا باید دوراندیش باشیم برای اعمالمان]

موضوعات: داستان  لینک ثابت




سؤال:چرا امام زمان(عج) با شمشير ظهور مي كند در حالي كه شمشير در مقابل صنايع مدرن جنگي نمي تواند مقابله بكند؟
جواب:
در اين راستا نكاتي است كه بايد در نظر گرفت:

1) كلمه «سيف» كه در روايات آمده، كنايه از مطلق سلاح مي باشد. چنان كه در بسياري موارد چنين كاربردي دارد.

2) آنچه مسلم است سلاح هاي موجود دنيا به گونه اي است كه نابود كننده هر كسي است كه در برد مؤثر آن باشد در حالي كه سلاح امام زمان «عج» و يارانش تنها انسان هاي تبهكار و فاسد و بي ايمان را از بين مي برد و خوبان از گزند آن در امانند.

اما اين كه اين ويژگي چگونه به دست مي آيد بر ما پوشيده است مي توان احتمال داد كه آن حضرت به سلاح فوق مدرني دست مي يابند كه چنين كاربردي دارد و سلاح هاي ديگران در برابر آن ناتوان است و كارايي چنداني ندارد و نيز ممكن است سلاح جديدي توسط آن حضرت به كار گرفته نشود و با سلاح هايي ابتدايي به نبرد برخيزند و اراده الهي بر از كار افتادن ديگر سلاح ها تعلق گيرد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

چگونه ماندگاری مواد غذایی را بیشتر کنید:

- تخم مرغ ها را از سمت نوک تیز آن به پایین قرار دهید تا برای مدت طولانی تری تازه بمانند.

- برای تازه ماندن برنج پخته در یخچال، یک تکه نان روی آن قرار دهید.

- غذاهایی که احتمال فاسد شدن آن ها زیاد است مانند دسر، سالاد و باقی مانده غذاها بهتر است در سردترین قسمت یخچال قرار بگیرند.

- قراردادن یک تکه سیب در جعبه کیک آن را تازه نگه می دارد.

- نان، پاستا، روغن، غلات و غذاهای کنسروی را در جای تاریک و خنک قرار دهید.

- میوه و سبزی را در گرم ترین قسمت یخچال قرار دهید.

- کرفس و کاهو را در کیسه های کاغذی نگه دارید.

- پیازها را جداگانه در کاغذ فویل بپیچید تا از نرم شدن و یا جوانه زدن آن پیش گیری شود.

- گوجه فرنگی و خیار را کنار هم نگذارید. زیرا که گازهای منتشر شده از گوجه فرنگی باعث می شود، خیارها سریع تر فاسد شوند.

- سیب نیز باعث خرابی میوه و سبزی می شود، بنابراین باید از بقیه میوه و سبزی ها دور

 

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




انگشت نگاری در قرآن

أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿3﴾

بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ ﴿4﴾

سوره: قیامت

آيا انسان مى‏ پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد (3)

آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم (4)
در آیه 3 و 4 سوره قیامت می خوانیم : ” أَ یحَْسَبُ الْانسَانُ أَلَّن نجَّْمَعَ عِظَامَهُ ــ بَلىَ‏ قَادِرِینَ عَلىَ أَن نُّسَوِّىَ بَنَانَه‏ ؛ آیا انسان گمان می کند که استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد، آری ما قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتان او را موزون ومرتب کنیم “.
سوره 75: القيامة
در روایات می خوانیم، یکی از مشرکن عرب به نام عدی بن ابی ربیعه، که مردی بسیار لجوج و متعصب بود نزد پیامبر (ص) آمد و از روز قیامت و چگونگی و زمان آن سوال کرد، و گفت: اگر آن روز را با چشم خودم هم ببینم باز تو را تصدیق نمی کنم و به تو ایمان نمی آورم، چگونه می توان باور کرد که خداوند این استخوانهای (پوسیده) را گردآوری کند، این باور کردنی نیست.
« بنان » در لغت به معنی انگشتان (و گاه به معنی سرانگشتان) آمده است، از ماده « بن » به معنی اقامت گرفته شده، و از آنجا که انگشتان مایه اصلاح احوال اقامت انسان در جهان است، به این نامیده شده است.
انگشتان نقش بسیار مهمی درزندگی انسان دارند و از عجایب خلقت محسوب می شوند، هر چند به واسطه اینکه دائما در اختیار ما است، از اسرار آن غافلیم. اگر انگشتان دست کسی قطع شود، هیچ گونه کار ظریفی را نمی تواند انجام دهد. نوشتن، ورق زدن کتاب، غذا خوردن بطور راحت، تلفن کردن، باز کردن درها به وسیله کلید و انواع صنایع ظریف و دقیق و حتی صنایع دیگر، مانند انواع کارهای مربوط به ماشینها، بلکه گرفتن اشیای سنگین با دست نیز برای او غیر ممکن است، حتی کم شدن یکی از انگشتان می تواند ضربه ای به بسیاری از کارهای روزمره انسان برند. به همین دلیل چهار پایان به خاطر نداشتن انگشت بسیاری از کارها را با دهان یا سر، انجام می دهند.
به تعبیر دیگر می توان گفت: وجود انگشتان در انسان، یکی از عوامل مهم پیشرفت تمدن او است، و تعبیر به «بنان» از ماده اقامت و دوام، اشاره لطیفی به همین حقیقت است چرا که بدون آنها، اقامت در جهان برای او مشکل است.
آیه فوق می گوید: نه تنها استخوانهای بزرگ که استخوانهای ریز و ظریف او را نیز می توانیم در قیامت منظم کنیم.
جمعی از مفسران نیز احتمال داده اند که منظور از تسویه بنان متصل ساختن آنها به یکدیگر، و به صورت سم چهارپایان در آوردن می باشد، ولی این تفسیر هیچ گونه مناسبتی با ایات سوره ندارد.
به هر حال از نکاتی که این آیه، می تواند اشاره به آن باشد کشف مهمی است که در عصر ما نسبت به خطوط سر انگشتان شده است، زیرا این معنی مسلم شده که خطوط سر انگشتان هر کس معرف شخص او است، و از هر امضایی اطمینان بخش تر و دقیقتر است، امضایی که هیچ کس نمی تواند آن را جعل کند، در حالی که پیچیده ترین امضاها قابل جعل است، به همین دلیل در عصر ما مساله « انگشت نگاری» به صورت علمی در آمده و درمراکز انتظامی دایره مخصوصی برای آن وجود دارد، و از طریق آن بسیاری از مجرمان شناخته می شوند، کافی است که یک سارق، هنگامی که وارد اطاق یا منزلی می شود، دست خود را بر دستگیره در، یا شیشه اطاق و یا قفل و صندوق و صندلی بگذارد و اثرآن، روی آنها بماند یا اینکه در یک ماجرای قتل سلاحی کشف شود که اثر انگشت کسی بر آن اسلحه باشد، فورا از آن نمونه برداری کرده و با سوابقی از سارقان و مجرمان، یا افرادی که درآن حادثه مظنون به نظر می رسند تطبیق می دهند و مجرم را پیدا می کنند.

بنابراین تفسیر، آیه می گوید: نه تنها ما می توانیم استخوانهای بزرگ و کوچک را جمع آوری کنیم بلکه حتی توانایی داریم انگشتان و سرانگشتان هر کس را با تمام ویژگیهایش که از ظریفترین خصوصیات بدن او است، تنظیم کنیم و به حال اول باز گردانیم.
به تعبیر دیگر بازگرداندن بنان و تنظیم آن (فراموش نکنیم که «تسویه» منظم ساختن و مرتب نمودن است) شامل تمام خصوصیات و جزئیات، و از جمله خطوط سر انگشتان می شود.
تناسب این معنی با مساله قیامت که دادگاه بزرگ عدل الهی است و مجرمان و گنهکاران باید در آن تعقیب شوند، بسیار جالب است، چرا که در دنیا نیز از این مساله، بیش از همه جا در دادگاهها بهره گیری می شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1)پیام قرآن ج8 ص186

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند
که مامان گفت:"من خسته ام و دیگه دیروقته ، میرم که بخوابم “
مامان بلند شد ، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد ، سپس ظرف ها را شست ، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد ، قفسه ها رامرتب کرد ، شکرپاش را پرکرد ، ظرف ها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد .
بعد همه لباس های کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت ، پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت .
اسباب بازی های روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند.
گلدان ها را آب داد ، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت .

بعد ایستاد و خمیازه ای کشید . کش و قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد ، کنار میز ایستاد و یادداشتی برای معلم نوشت ، مقداری پول را برای سفر شمرد و کنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت .
بعد کارت تبریکی را برای تولد یکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت ،
آدرس را روی آن نوشت و تمبرچسباند ؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت
و هردو را درنزدیکی کیف خودقرارداد. سپس دندان هایش رامسواک زد.

باباگفت: “فکرکردم ، گفتی داری می ری بخوابی

” و مامان گفت:” درست شنیدی دارم میرم.”

سپس چراغ حیاط راروشن کرد و درها را بست.
پس ازآن به تک تک بچه ها سرزد ، چراغ ها راخاموش کرد ،
لباس های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت ، جوراب های کثیف را درسبد انداخت ،
با یکی از بچه ها که هنوز بیداربود و تکالیفش را انجام می داد گپی زد ،
ساعت را برای صبح کوک کرد ، لباس های شسته را پهن کرد ، جاکفشی را مرتب کرد و شش چیز دیگر را به فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد ، اضافه کرد . سپس به دعا و نیایش نشست.

درهمان موقع بابا تلویزیون راخاموش کرد و بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد ، گفت: ” من میرم بخوابم” و بدون توجه به هیچ چیز دیگری ، دقیقاً همین کار را انجام داد

واين است تفاوت خواب مادرو پدر

بهشت زير پاي مادران نيست بلكه بهشت خانه ايست كه مادرم در ان است

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت





تا نفس دارم کنم از تو اطاعت رهبرم

بوده بر رخسار تو نور ولایت رهبرم

 

تاظهور حضرت مهدی دعایم این بُوَد

از گزند دشمنان باشی سلامت رهبرم

 

کورباد آنکه ندارد این ولایت را قبول

مرگ بر آنکه کند بر تو اهانت رهبرم

 

خطبه هایت خوارو رسوا میکند بیگانه را

مرحبابر اقتدارو آن شجاعت رهبرم

 

تو همان سردار عشقی ما همه سرباز تو

از تو میگیریم،چون اذن شهادت رهبرم

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم