✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
جای ماهی کجاست؟


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟
 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

  می‌گویند : زن‌ها به خاطر زیبا بودنشان دوست داشتنی نمی‌شوند، بلکه اگر دوست داشتنی باشند، زیبا به نظر می‌رسند.

 

 بچه‌ها هرگز مادرشان را زشت نمی‌دانند؛

 

سگ‌ها اصلا به صاحبان فقیرشان پارس نمی‌کنند.

اسکیموها هم از سرمای آلاسکا بدشان نمی‌آید.

 

اگر کسی یا جایی را دوست داشته باشید، آنها را زیبا هم خواهید یافت.

 

زیرا “حس زیبا دیدن” همان عشق است …
 

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




پروردگارا :

یاری ام ده تا به سرای دنیا دل نبندم،
که هر دم جای کسی ست…
و به دلستانی مهر نورزم،
که هر بامداد، آرام دیگری است…
بدانم که هر جلال وشکوهی،
جز سلطنت بی زوال تو سست بنیاد و گذراست..
دستگیرم شو تا چنان باشم که بندگی تورا در خور است..
غم گردش روزگار به دل نگیرم،
که بی ماهم روزگار بسیار خواهد گشت…
مرا نوری عطا فرما تا در بد غم ها و شادی ها نمانم،
بلکه فارغ از نیک و بد
آن باشم که تو را خوش تر است…
 خدایا
زندگیم را به تو می سپارم،
نا امیدی ام را دور کن…
به من کمک کن تا آن چه را سبب درد و رنجم شده است
و آن چه را محدود و محصورم می کند ، ببخشم…

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 استاد فاطمي نيا:

 درروايت داريم كه
 ده مرتبه قبل از طلوع آفتاب
 وده مرتبه قبل از غروب اين دعارا بخوانيد

 "لاإلهَ إلّاالله وحدَه لاشريكَ له، له المُلك و له الحمد، يُحْيي وُيميتُ و يميتُ ويُحيي وهو حيٌّ لا يموتُ، بِيَدِه الخَيْر و هو علي كلِّ شيءٍ قدير”

 بسياري از معنويات انسان با اين دعا درست ميشود،
 اگر بااعتقاد وتوجه گفته شود
 افسردگي ها با اين دعا برطرف ميشود ،
 به شرط اينكه از روي امتحان خدا نباشد!
 بايد از امتحان كردن خدا دست برداريم !
 بسياري از خوبان ما هنوز هم خدا را امتحان ميكنند؛
 اينكه بعضي ميگويند اين دعا را بخوان ببين چه ميشود؟
 اين امتحان كردن خداست!

 بايد با تمام وجود
إنَّ الله علي كلّ شيءٍ قدير ( خداوند بر همه چيز قادرو تواناست) را قبول داشت.

 بدترين سخن اين است كه گفته شود
 دعا كردم و نشد!
 زيارت رفتم و نشد!
 اين نشدگفتن ها خطرناك است!
 اين نااميدي ها و اين نحو برخورد با دعا و توسلات خطرناك و شيطاني است!

  هيچ دعا كننده اي دست خالي برنميگردد؛
 اگر به صلاحش باشد همان را به او ميدهند
 و اگرهم به صلاحش نباشد، بهتر از آن را به او ميدهند.

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...


 

وقتي كه ما نگران حرف مردم هستيم در حقيقت يك بار فكري به ذهن خود تحميل كرده ايم. وقتی آگاهانه یا ناخودآگاه به سمتي حركت مي كنيم كه ديگران را خوشحال كنيم، آرامش فكري خود را از دست میدهیم بخصوص که مهم نيست ما چه كار مي كنيم يا چه مي گوييم، هميشه عده اي هستند كه ايراد بگيرند. پس بهتر است در خود روحيه اي را تقويت كنيم كه با ستايش و با انتقاد کمتر تحت تاثير قرار بگيريم.

از امروز دقت کنید و ببینید که چه بسیار افرادی در زمان انتقاد از شما یا مشورت دادن به شما، روش ها و ایده هایی را میگویند که خودشان انجام نداده و نمیدهند. در واقع آنچه دلشان میخواسته انجام بدهند ولی نمیتوانند را به شما میگویند بدون اینکه توجه کنند این راهکار چقدر برای شما مفید است.

و یک دقت دیگر: ببینید چقدر صدای دیگران را به ذهن خود میبرید. وقتی از شما انتقادی شد، چه مدت آن انتقاد را با خود حمل میکنید؟ آیا بدون تفکر و دقت، آن صدا برای خودش جایی در ذهن شما باز نکرده؟
با دقت های بالا به سمت آرامش ذهنی خود حرکت کنید و به یاد داشته باشید که مهم است با چه کسی مشورت میکنید و چه صداهایی را به ذهنتان راه میدهید.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

روزگاری، لقمان حکیم در خدمت خواجه ای بود. خواجه، غلام های بسیار داشت. لقمان بسیار دانا همواره مورد توجّه خواجه بود. غلامان دیگر بر او حسد می ورزیدند و همواره پی بهانه ای می گشتند برای بدنام کردن لقمان پیش خواجه
روزی از روزها، خواجه به لقمان و چند تن از غلامانش دستور داد تا برای چیدن میوه به باغ بروند. غلام ها و لقمان، میوه ها را چیدند و به سوی خانه حرکت کردند. در بین راه غلام ها میوه ها را یک به یک خوردند و تا به خانه برسند، همه میوه ها تمام شد و سبد خالی به خانه رسید. خواجه وقتی درباره میوه ها پرسید، غلام ها که میانه خوشی با لقمان نداشتند.
گفتند: میوه ها را لقمان خورده است
خواجه از دست لقمان عصبانی شد.

خواجه پرسید: «ای لقمان، چرا میوه ها را خوردی؟ مگر نمی دانستی که من امشب، مهمان دارم؟ اصلاً به من بگو ببینم، چگونه توانستی آن همه میوه را به تنهایی بخوری؟!»
لقمان گفت: من لب به میوه ها نزده ام. این کار، خیانت به خواجه است!»
خواجه گفت: «چگونه می توانی ثابت کنی که تو میوه ها را نخورده ای؟ در حالی که همه غلام ها شهادت می دهند که تو میوه ها را خورده ای!»
 
لقمان گفت: «ای خواجه، ما را آزمایش کن، تا بفهمی که میوه ها را چه کسی خورده است!»
خواجه برآشفت: «ای لقمان، مرا دست می اندازی؟ چگونه بفهمم که میوه ها را چه کسی خورده است؟ هر کسی که میوه ها را خورده است، میوه ها در شکمش است. برای این کار باید شکم همه شما را پاره کنم تا بفهمم میوه ها در شکم کیست.»
لقمان لبخندی زد و گفت: «کاملاً درست است. میوه ها در شکم کسی است که آن ها را خورده است. اما برای اینکه بفهمید چه کسی میوه ها را خورده است، لازم نیست که شکم همه ما را پاره کنید!
لقمان گفت: دستور بده تا همه آب گرم بخورند و خودت با اسب و ما پیاده به دنبالت بدویم.

خواجه پرسید: «بسیار خوب، اما این کار چه نتیجه ای دارد؟»
لقمان گفت: «نتیجه اش در پایان کار آشکار می گردد!»
خواجه نیز فرمان داد تا آب گرمی آوردند و همه از آن خوردند و خود با اسب در صحرا می رفت و غلامان به دنبال او می دویدند.

پس از ساعتی، لقمان و همه غلام ها به استفراغ افتادند. آب گرمی که خورده بودند، هر چه را که در معده شان بود، بیرون ریخت!
خواجه متوجه شد که همه غلام ها از آن میوه ها خورده اند، جز لقمان. خواجه غلام ها را به خاطر خوردن میوه ها و تهمت ناروا زدن به لقمان، توبیخ کرد و لقمان را مورد لطف قرار داد.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند فضای منزلتان خالی از نقاشی های کودکانه خواهد شد؛ دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه،وجود نخواهد داشت.

روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند دیگر اثری از هسته های میوه ها در زیر تخت ها وجود نخواهد داشت.

در آن روز می توانید مدادی را بر روی میز براي يادداشت كردن پیدا کنید و شيريني داخل یخچال باقي خواهد ماند.

روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند می توانید برای خود غذاهای بخارپز به جای ساندویچ هات داگ یا همبرگر درست کنید.

می توانید زیر نور شمع غذا بخورید بدون آنکه نگران دعوای فرزندانتان برای فوت کردن شمع ها باشید.

روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند زندگیتان متفاوت خواهد شد آنها آشیانه تان را ترک خواهند کرد و خانه تان آرام، ساکت، خالی و تنها خواهد شد.

  در آن زمان است که به جای چشم انتظاری برای فرارسیدن «روزی» ؛
دیروزها را مرور خواهید کرد… یعنی در ان روزها؛ دلتنگ امروزتان خواهید شد.
پس امروزتان را با آنها عاشقانه زندگی کنید…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

خر و شتری دور از آبادی به آزادی زندگی می کردند…
نیم شبی به کاروانی نزدیک شدند. شترگفت :
رفیق ساعتی سکوت کن تا از آدمیان دور شویم، نبایدگرفتار آییم…
خرگفت: این نتوان بود، چرا که درست همین ساعت نوبت آواز من است
و ترک عادت رنج جان دارد و بی محابا فریاد سر داد…
کاروانیان باخبرشدند وهر دوراگرفتند وبه بارکشیدند.
فردا به آبی عمیق رسیدند و عبورخر از آن ناممکن شد…
پس خر را برپشت شتر گذاشتند تا از آب بگذرد…
شترتابه میانه آب رسید شروع به تکان خوردن کرد.
خرگفت: رفیق اینچنین نکن که اگر من افتم غرق شدنم حتمی است..
شترگفت : چنانکه دیشب نوبت آواز خربود،
امروز هم نوبت رقص ناسازشتراست
و باجنبشی خر را بینداخت و غرقه ساخت..!
.
نکته .
هر سخن جائی و هرنکته مکانی دارد .
.
برگرفته از مثنوی مولانا

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت