✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ای دلیل آیه امن یجیب


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



برای رسیدن به قله موفقیت می بایست
در زندگی سه کلمه را فراموش کرد :
نمیتونم
نمیدونم
نمیشه
یعنی تو :
میتونی
میدونی
و میشه..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





فقط یک ایرانی می‌تواند علیه مذهب خودش مطلب نشر دهد و سرباز و افسرِ درخدمت دشمن باشد!!!!
.
آیا مردم کشورهای اروپای مسیحی و قارۀ آمریکا هیچ‌گاه به فلسطینی بودن حضرت مسیح (ع) و آسیایی بودن دینشان فکر کرده‌اند تا به‌خاطر عرق ملی و تعصبات ناسیونالیستی دینشان را کنار بگذارند؟!
.
آیا یهودیان اروپا و اسرائیل و آمریکا تا به‌حال نسبت به مصری بودن حضرت موسی (ع) و آفریقایی بودن دین خود تعصب به خرج داده‌اند و دین دیگری انتخاب کنند؟!
.
 پس چرا وقتی همین یهودیان و مسیحیان به‌خاطر ترس از فراگیر شدن مکتب اسلام، بحث عربی بودن دین اسلام را مطرح می‌کنند عده‌ای از ایرانیان ساده و ناآگاه به نشر این مطالب می‌پردازند؟؟؟!!!
.
آیا این فقط به خاطر کثرت هجمه‌های فرهنگی علیه ایران و ایرانی است یا آنکه سادگی و ناپختگی بعضی از ما ایرانی‌ها نیز در این مساله دخالت دارد؟!
.
فقط در ایران است که گاه برخی، گوهر دست خود را از گردوی در دست دیگران کمتر می‌پندارند!
.
آیا خداوندی که حضرت ابراهیم (ع) را در عراق به نبوت برگزید، باید خداوند عراقی دانست؟!
آیا خداوندی که حضرت موسی (ع) را در مصر به نبوت برگزید، باید خداوند مصری یا آفریقایی دانست؟!
آیا خداوندی که حضرت عیسی(ع) را در فلسطین به نبوت برگزید باید خداوند فلسطینی دانست؟!
آیا خداوندی که اصحاب کهف را در یونان برگزید، باید خداوند را یونانی دانست؟!
 آیا خداوندی که زرتشت را در ایران برگزید باید خداوند را ایرانی دانست؟!
پس چرا خداوندی که حضرت محمد (ص) را در عربستان به نبوت برگزید، خداوند عربی و دین اسلام را دین عربی می نامند؟؟؟؟؟!!!!!
.
چرا یهودیان و مسیحیان، خداپرستی در اسلام را عرب پرستی می‌نامند، اما خود یهودیت را آفریقایی پرستی نمی‌دانند و مسیحیت را آسیایی پرستی نمی‌خوانند؟!
.
چرا فقط یک ایرانی می تواند علیه مذهب خودش مطلب نشر دهد!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آسمان خشک شد و نیست خبر، یعنی چه؟
هی ردیفم شده او رفته سفر… یعنی چه؟
گفت یک کودک لب تشنه به دنبال سراب
بر کف دست پدر… تیر سه سر یعنی چه؟
آه ای حضرت موعود بیا ثابت کن
ارثِ این مادرِ خم گشته کمر یعنی چه
اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





زنی غمگین و افسرده نزد حکیمی آمد و از همسرش گله کرد و گفت: همسر من خود را مرید و شاگرد مردی می‌داند که ادعا دارد با دنیاهای دیگر در ارتباط است و از آینده خبر دارد. این مرد که الان استاد شوهر من شده هر هفته سکه‌ای طلا از شوهرم می‌ستاند و به او گفته که هر چه زودتر با یک دختر جوان ازدواج کند و بخش زیادی از اموال خود را به این دختر ببخشد! و شوهرم قید همه سال‌هایی را که با هم بوده‌ایم زده است و می‌گوید نمی‌تواند از حرف استادش سرپیچی کند و مجبور است طبق دستورات استاد سراغ زن دوم و جوان برود.
حکیم تبسمی کرد و به زن گفت: چاره این کار بسیار ساده است. استاد تقلبی که می‌گویی بنده پول و سکه است. چند سکه طلا بردار و با واسطه به استاد قلابی برسان و به او بگو به شوهرت بگوید اوضاع آسمان قمر در عقرب شده و دیگر ازدواج با آن دختر جوان به صلاح او نیست و بهتر است شوهرت نصف ثروتش را به تو ببخشد تا از نفرین زمین و آسمان جان سالم به در برد! ببین چه اتفاقی می‌افتد!
چند روز بعد زن با خوشحالی نزد حکیم آمد و گفت: ظاهرا سکه‌های طلا کار خودش را کرد. چون شب گذشته شوهرم با عصبانیت نزد من آمد و شروع به بد گفتن و دشنام دادن به استاد تقلبی کرد و گفت که او عقلش را از دست داده و گفته است که اموالش را باید با من که همسرش هستم نصف کنم. بعد هم با قیافه‌ای حق‌به‌جانب گفت که از این به بعد دیگر حرف استاد تقلبی و بی‌خردش را گوش نمی‌کند!

حکیم تبسمی کرد و گفت: تا بوده همین بوده. شوهر تو تا موقعی نصایح استاد تقلبی را اطاعت می‌کرد که به نفعش بود. وقتی فهمید اوضاع برگشته و دستورات جدید استاد تعهدآور و پرهزینه شده، بلافاصله از او رویگردان شد و دیگر به سراغش نرفت. همسرت استادش را به طور مشروط پذیرفته بود. این را باید از همان روز اول می‌فهمیدی!
حالا این حکایت خیلی هاس که با وعده های پوچ و بی پایه و اساس در جنگ روانی تحمیلی دارن زندگی میکنن که شاید خیلی از ما ها جزو اون افراد باشیم و این اصل رو قبول نداشته باشیم که مورد تهاجم رسانه های مخصوصا داخلی هستیم.
وقتی داشتم این داستانو ویرایش میکردم یاد این بیت از حافظ افتادم:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





شبلی مرد عارفی بود که شاگردان بسیاری داشت و حتی مردم عامی هم مرید او بودند. روزی به شهر دیگری رفت در دکان نانوایی و قرص نانی درخواست کرد.
نانوا به او نان نداد و شبلی رفت.
مردی آنجا بود که شبلی را می شناخت به نانوا گفت این مرد شبلی بود.
نانوا گفت: من از مریدان شبلی هستم و به دنبال او رفت و گفت من می خواهم با شما باشم شاگرد شما باشم شبلی نپذیرفت.
نانوا گفت اگر قبول کنی امشب همه آبادی را شام می دهم شبلی قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند نانوا گفت:
شبلی دوزخ یعنی چه؟
شبلی پاسخ داد دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به شبلی ندادی اما برای رضایت دل شبلی یک آبادی را شام دادی.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





ﭼﻮﺏِ ﺗٓﻨﺒﻴﻪِ ﺧﺪٰا ﻧٰﺎﻣﺮئیستــْــ…
ﻧٓﻪ ﻛـٓﺴﻲْ ﻣﻴﻔٓﻬﻤٓﺪ?
ﻧٓﻪ صِداﻳﻲْ ﺩاﺭٓﺩْ?
ﻳِﻚ ﺷٓﺒﻲ ﻳِﻚ جٰاييــــْـ?
ﻭٓﻗﺘﻲ آز ﺷِﺪٓﺕِ ﺑُﻐضـْــ?
ﻧٓﻔٓﺴٓﺖ ﻣﻴﮕﻴﺮَﺩ
ﺧﺎﻃِﺮٓﺕ ﻣﻲ ﺁﻳٓﺪ…
ﻛِﻪ ﺷٓﺒﻲ ﻳِﻚ ﺟﺎﻳيـــــْـ?
ﺑﺎﻋِﺚْ و ﺑٰﺎﻧﻲِ ﻳِﻚ ﺑُﻐﺾ ﺷُﺪيــــــْ?
ﻭﺩِﻟﻲْ ﺳﻮﺯاﻧﺪيــــْـــ?
آﻥ ﺯٓﻣﺎﻥْ ﻓِﻜﺮ ﻧِﻤﻴﻜـٓﺮﺩيـــْـ
ﺑُﻐﺾ ﭘٰﺎﭘِﻲ آﺕ ﺧﻮاﻫٓﺪ ﺷُﺪ?
و ﺷٓﺒﻲْ ﻳِك ﺟٰﺎييــــْـ…
ﻣﻴﻨِﺸﻴﻨٓﺪ ﺳٓﺮِ ﺭاﻩِ ﻧٓﻔٓﺴٓتــْـ
وٓ ﺗﻮ ﻫﻢْ ﺑِٰﺎﻻﺟﺒﺎﺭ?
ﻫٓﺮ ﺩٓﻗﻴﻘﻪِ ﺻٓﺪﺑٰﺎﺭْ…
ﻣٓﺤﺾِ ﺁﺯاﺩﻱِ ﺭاﻩِ ﻧﻔﺴتــــــْ?
ﺑُﻐﺾ ﺭا ﻣﻴﺸِﻜـٓنـيــْـــــ…
ﺁﺭﻱ,اﻳﻦ چوبْ ﭼﻮﺏِ ﺧُﺪٰاﺳتــــــْ

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدايا ..!
شايستگي اينو به ما بده كه قدران نعمتهاي
تو باشيم و با تمام وجود آنها را درك كنيم.
و قطره وجود ما را در پناه خود به درياي احديتت
رهنمون کن.
خدایا…!
همیشه با ما باش
نگذار لحظه ای از تو غافل شویم
نگذار لحظه ای از تو دور باشیم
اکنون بیشتر از همیشه به دست گیری تو محتاجیم
هرچند که ما شایسته ی دستگیری ات نیستیم
اما تو شایسته ی دست گیری بنده ی گنهکارت
هستی که ما بجز تو هیچکس را نداریم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چند نفر از پلی عبور می کردند که ناگهان دو نفر به داخل رودخانه خروشان افتادند.
همه در کنار رودخانه جمع شدند تا شاید بتوانند بهشون کمک رسانند.
ولی وقتی دیدند شدت آب آنقدر زیاد است، که نمی شه براشون کاری کرد. به آن دو نفر گفتند که امکان نجاتتون وجود نداره! از دست ما كاري بر نمي آيد و شما به زودی خواهید مرد !
در ابتدا آن دو مرد این حرف ها را نادیده گرفتند و کوشیدند که از آب بیرون بیایند، اما همه دائما به آنها می گفتند که تلاش تون بی فایده هست و شما خواهید مرد!
پس از مدتی یکی از دو نفر دست از تلاش برداشت و جریان آب او را با خود برد.
اما شخص دیگر همچنان با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از آب تلاش می کرد.
بیرونی ها همچنان فریاد می زدند که تلاشت بی فایده هست.
اما او با توان بیشتری تلاش می کرد و بالا خره از رودخانه خروشان خارج شد.
وقتی که از آب بیرون آمد، معلوم شد که مرد ناشنواست. در واقع او تمام این مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند!
ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند
نا امید شدن مساوی است با مردن
پس سعی کنیم هیچوقت ناامید نشویم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت