✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
سعودیه و دستهای پنهان دیگر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




در زمان ساسانیان مردی در تیسفون زندگی میکرد که بسیار میهمان نواز بود و شغلش آب فروشی بود.
روزی بهرام پنجم شاهنشاه ایران (ساسانی) با لباسی مبدل به در خانه ی این مرد میرود و می گوید که از راه دوری آمده و دو روز جا می خواهد .
آن مرد بهرام را با شادی می پذیرد و می گوید بمان تا بروم و پول در بیاورم.
مرد میرود و تا میتواند آب میفروشد و سپس با میوه و خوراک نزد بهرام باز میگردد.
بهرام به میهمان نوازی مرد اطمینان پیدا میکند ولی می خواهد آن مرد را بیشتر امتحان کند.
بنا بر این تا قبل از آمد مرد به دربار رجوع می کند و می گوید :
دستور دهید که هیچ کس حق ندارد از این مرد در سطح شهر آب بخرد.
فردای آن روز مرد آب فروش به بهرام میگوید که بمان تا بروم و قدری پول در بیاورم.
مرد آب فروش هرچه در بازار گشت هیچ کس از او آب نخرید.
در آخر مرد آب فروش که دید نمیتواند برای میهمان خویش آب تهیه کند مشک آبش را فروخت و میوه و خوراک نزد بهرام برد.
بهرام او را گفت : تو چگونه پول در آوردی ؟
مگر نگفتی که کسی از تو آب نخرید ؟

مرد گفت : مشک آب خویش را فروختم ، تو نگران نباش و میل کن فردا رود برای خویش فکری خواهم کرد .
بهرام پس از این واقعه فردای آن روز به دربار رجوع کرد و باز با لباسی مبدل نزد پولدارترین تاجر شهر که از اشراف نیز بود رجوع نمود و گفت من میهمانم و امشب را جا می خواهم .
مرد نه تنها بهرام را نپذیرفت بلکه با ضرب تازیانه او را از منزل بیرون کرد .
فردای آن روز بهرام در حالی که بر تخت سلطتنت جلوس کرده بود آن دو مرد یعنی تاجر و آب فروش را اظهار کرد.
هر دوی آنان که دیدند آن مرد شخص شاه شاهان – امپراطوری ایران بوده بسیار هراسیدند.
بهرام از مرد آب فروش بسیار تشکر و سپاسگزاری کرد و او را به سبب رفتار نیکویش با مهربانی پذیرفت.

بهرام دستور داد که تمام اموال مرد تاجر را بگیرند و به مرد آب فروش بدهند تا یا بگیرد که انسان حتی اگر در اوج تنگدستی و فقر باشد باید شرافت ، مردانگی و مهمان نوازی خویش را حفظ کند .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دکتر الهی قمشه ای

راز شمع چیه؟؟؟
چرا روی کیک تولد شمع روشن میکنند؟؟؟
تا حالادقت کردید که توی مراسم عرفانی و روحانی و جاهای مقدس چرا شمع روشن میکنند؟
تا حالا به این فکر کردید که چرا روی کیک تولد شمع میذارن،و لحظه فوت کردن شمع میگن آرزو کن؟
راز شمع چیه؟
عالم خلقت اگه تجزیه بشه به چهار عنصر می رسیم:
آب…آتش…باد…خاک…ودر دل این چهار عنصر شعور الهی وجود داره…
اگه موقع دعا کردن جایی باشیم که این چهار عنصر وجود داشته باشن استجابت دعا به شدت اتفاق میفته…
شمعی که میسوزه این چهار عنصر رو با هم داره:
موم شمع:خاک
شعله شمع:آتش
دود شعله:باد
موم ذوب شده:آب
وقتی موقع دعا کردن به شمع در حال سوختن نگاه میکنی به شعور الهی متصل تر میشی…
ودعا به راحتی به عالم بالا میره و به استجابت میرسه اگه با قوانین خیر هماهنگ باشه…
راز شمع اینه….
برای همین در محراب ها و مکان های مقدس برای دعا کردن شمع روشن میکنن و روی کیک تولد شمع میذارن و لحظه ی فوت کردنش میگن آرزو کن…!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزی بهلول بر هارون‌الرشید وارد شد.
خلیفه گفت: مرا پندی بده!
بهلول پرسید: اگر در بیابانی بی‌آب، تشنگی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعه‌ای آب که عطش تو را فرو نشاند چه می‌دهی؟
گفت : صد دینار طلا
پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟
گفت: نصف پادشاهی‌ام را.
بهلول گفت: حال اگر به حبس‌البول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه می‌دهی که آن را علاج کنند؟
گفت: نیم دیگر سلطنتم را.
بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خار خندید
و به گل گفت:
“سلام”
و جوابی نشنید…
خار رنجید،
ولی هیچ نگفت !!
ساعتی چند گذشت…
گل، چه زیبا شده بود!
دست بی رحمی، نزدیک آمد…
گل، سراسیمه ز وحشت افسرد!
لیک،
آن خار،
درآن دست خزید
و گل از مرگ رهید!
صبح فردا که رسید،
خار،
با شبنمی از خواب پرید…
گل،
صمیمانه به او گفت :
“سلام”
گل، اگر خار نداشت ،
دل، اگر بی غم بود،
اگر از بهر کبوتر، قفسی تنگ نبود،
“زندگی، عشق ، اسارت ، قهر و آشتی “
” همه بی معنا بود!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دست های خدا باش …
برای برآوردن رویای انسان دیگری جز خودت …
خنثی نباش !
بی تفاوت نباش !
اگر دیدی کسی گره ای دارد و تو راهش را می دانی،
سکوت نکن … اگر دستت به جایی می رسید دریغ نکن…
معجزه زندگی دیگران باش!
این قانون کائنات است
معجزه زندگی دیگران که باشی ،
بی شک کس دیگری معجزه زندگی تو خواهد بود .
شبتون پر از آرامش و معجزه خدا

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ﺟﻬﺎﻥ ، ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﮔﺬﺭﺍﺳﺖ .
ﻗﺼﻪ ﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺎ ….
ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯ ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍﺯ ﺑﻘﺎﺳﺖ .
ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ ….
ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ ….
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ….
ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ؛
ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ ….
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ …
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




.. به عقیده خیام
هر کس که در این دنیا بتواند شاد زندگی کند و از زندگیش لذت ببرد بطور حتم اگر بعد از مرگش دنیایی باشد در بهشت خواهد بود زیرا کسی که زندگی شادی داشته باشد به طور طبیعی نه به کسی ظلم می کند و نه تفکرات منفی نسبت به دیگران دارد پس دنیا و آخرتش برای او بهشت خواهد بود .
ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ
ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ
ﺑﺮﻛﺖ ﻫﻢ ﻧﻤﻴﺒﺨﺸﺪ
ﻛﻨﺘﺮﻝ ﻫﻢ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ
ﻓﻘﻂ ﻋﻤﻠﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺷﻤﺎ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﺪﻫﺪ.
ﺷﺎﺩ ﺑﻴﺎﻧﺪﻳﺸﻰ ,
ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻰ ﻧﺼﻴﺒﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ،
ﻣﻨﻔﻰ ﺑﻴﺎﻧﺪﻳﺸﻰ ,
ﺁﻧﭽﻪ ﻧﺼﻴﺒﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ
ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﻛﻮﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﻌﻞ ﻣﺎ ﻧﺪﺍ
ﺳﻮﻯ ﻣﺎ ﺁﻳﺪ ﻧﺪﺍﻫﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ
ﺷﻚ ﻧﻜﻨﻴﺪ!
ﺍﻳﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




الگوی زیبایی برای دیگران باش”
سعی کن کسی که تو را می ببیند،آرزو کند مثل تو باشد…
از ایمان سخن نگو! بگذار از نوری که در چهره داری،آن را احساس کند…
از عقیده برایش نگو..!بگذار با پایبندی تو،آنرا بپذیرد…
از عبادت برایش نگو!بگذار آن را جلوی چشمش ببیند…
از اخلاق برایش نگو!بگذار آن را از طریق مشاهده تو بپذیرد…
از تعهد برایش نگو!بگذار با دیدن تو، از حقیقت آن لذت ببرد…
بگذار مردم با اعمال تو، خوب بودن را بشناسند…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت