اسیر عشق حسینم اسیر می میرم
به شوق کرب و بلایش حقیر می میرم

اگر که روزی من کرب و بلا شود مولا
میان آن حرم دلپذیر می میرم

اگر کرم کنی و وقت مرگ من آیی
به شوق این کرم بی نظیر می میرم

اگر که ملک جهان را بدست آرم من
بدون مهر و ولایت فقیر می میرم

لباس نوکریت داده اعتبار مرا
اگرچه نوکرم اما امیر می میرم

ز بس که گریه برایت مقدس است آری
میان گریه شبی ناگریز می میرم

میان روضه ی مقتل اگر خدا خواهد
به یاد آن بدن غرق تیر می میرم

برای عرض ارادت به ساحت ارباب
برای حنجر طفل صغیر می میرم

 

موضوعات: خانواده و زندگی, ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...