انگار همین دیروز بود، زمان گذشت چه زودبود،
مثل یه آب جاری زلال بود و‌کبود بود

انگارهمین دیروز بود، به آینه ها زل زدیم
دنیا مثل بازی بود، توبازی ما گل زدیم
اما چه آسون گذشت، جوونی بی جون گذشت،
خنده و گریه هامون توی زمستون گذشت
چی دیدیم از جوونی به سرعت بادی رفت،
تو حسرت جوونی غصه واسه شادی رفت
انگار همین دیروز بود ازبچگی گذشتم،
رو لب این چشمه ها، با تشنگی نشستم
تابه خودم اومدم دیدم عصا دستمه ،
چهره پیری دارم چقدری من خسته ام

طلای خالص من جوونی بود که رفتش،
دیگه تن وجودم دست پیری گرفتش
ثانیه ها گذشتن اما کسی نفهمید،
تو دل هرثانیه میشه یه عمری خندید

تنها فقط خدا بود، باقی تو شب و روز بود،
انگار همین دیروز بود زمان گذشت چه زود بود

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...