ای سرت بر نیزه قاری ای رخت آیات نور

ای تنت اوراق قرآن یا حبیبی یا حسین

 

جابرم بر تربتت عرض سلام آورده ام

آمدم با چشم گریان یا حبیبی یا حسین

 

گر چه چشم سر ندارم دیدمت با چشم دل

سر به نی، تن در بیابان یا حبیبی یا حسین

 

پاسخم ده گر چه می دانم تنت در کربلاست

سر بود در شام ویران یا حبیبی یا حسین

 

تا قیامت داغ لب هایت بود بر قلب من

ای به کامت آب، عطشان یا حبیبی یا حسین

 

نحر مهمان را که دیده تشنه لب بین دو نهر

ای به خون غلطیده مهمان یا حبیبی یا حسین

 

در فرات و مقتل و در صحنه ی جنگ و نماز

پیکرت شد تیر باران یا حبیبی یا حسین

 

زخم روی زخم روی زخم روی زخم بود

مرهم زخم فراوان یا حبیبی یا حسین

 

داغ روی داغ روی داغ روی داغ بود

بر روی داغ جوانان یا حبیبی یا حسین

 

سنگ بود و صورت و تیر جفا و قلب تو

خاک بود و جسم عریان یا حبیبی یا حسین

شعله بود و یاس بود و سیلی و رخسار گل

خار بود و برگ ریحان یا حبیبی یا حسین

 

کعب نی بود و تن اطفال و پای زخم دار

بر سر خار مغیلان یا حبیبی یا حسین

 

در محرّم روز عاشورا بریدند از تو سر

مثل ذبح عید قربان یا حبیبی یا حسین

 

از مدینه گریه کردم تا زمین کربلا

بر تو چون ابر بهاران یا حبیبی یا حسین

 

غسل کردم جامه ی احرام پوشیدم به تن

در طواف کعبه ی جان یا حبیبی یا حسین

 

دردمندی همچو «میثم» از تو می خواهد دوا

ای به درد خلق درمان یا حبیبی یا حسین

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...