یاد آن شاعر دلداده بخیر
که دمادم میگفت …
خبر آمد خبری در راه است…
سرخوش آن دل که از آن آگاه است…
ولی ای کاش خبر می آمد
که خدا میخواهد پرده از غیبت مهدی زمان بر دارد
پرده از روزنه ی عشق و امید…
پرده از راز نهان بردارد
کاش روزی خبر آید که تسلای دل خلق خدا
از فراسوی افق می آید
مهدی،آن یوسف گم گشته ی زهرا و علی…
از شب هجر به کنعان دلم می آید

ﻫﯿﭻ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻣﻬﺪﯼ ﺧﺒﺮ؟
ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻫﺮ ﺷﺒﺶ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ؟
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ،
ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ،
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﻏﻢ ﺍﺳﺖ،
” ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ “
ﻣﻬﺪﯼ ﻏﺮﯾﺐ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺲ ﺍﺳﺖ،
ﺟﺎﻥ ﻣﻮﻻ ﻣﻌﺼﯿﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ،
” ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ “
ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﻏﻔﻠﺖ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ؟
ﻏﺮﺑﺖ ﻭﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻮﻻﯾﻤﺎﻥ؟
ﻣﺎ ﻋﺒﯿﺪ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﯾﻢ،
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﻣﻬﺪﯼ ﺯﻫﺮﺍ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﯾﻢ،
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﮔﯽ،
ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ … ؟
ﺍﻗﺎﺟﺎﻥ -ﺑﺨﺪﺍ - ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ - ﺍﯾﻢ

موضوعات: اهل بیت (ع), امام زمان (عج)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...