✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
چرابرای امام زمان بایدصدقه گذاشت؟؟؟؟؟؟


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

امامت در اسلام فهمیده نشد، حتی در زمان آقا رسول الله (ص) امامت خود ایشان را درک نکردند.
مسلمانان پیامبری، پیامبر را فهمیدند اما امامت ایشان را درک نکردند.
یک نگاه یهودی شده داشتند، یهودیان می گفتند پیامبران فقط وسیله انزال وحی هستند. کار پیامبر تنها رساندن حرف خداست و کارایی دیگری ندارد.
هرچند ما بپذیریم یک نبی عادی این ویژگی را دارد، اما امام این ویژگی را ندارد. آقا رسول الله (ص) امام هستند.
چند بار در تاریخ نقل شده که اعراب و صحابه ی پیامبر (ص) به ایشان می گفتند این حرفی که شما می زنید حرف خودتان هست و یا وحی می باشد، اگر وحی است ما می پذیرم ولی اگر حرف خودتان است ما هم حرف داریم!
اواخر عمر شریف آقا رسول الله (ص) ۱۳۰ الی ۱۷۰ مشاجره بین ایشان و صحابه در تاریخ ثبت شده، می گفتند: { قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ/فصلت/۶} رسول الله (ص) وحی آوردی دیگر تمام شدی!
فلذا امت امیرالمومنين (ع) باید آزمون کتاب الله بدهد و قرآن باید سر نیزه برود و این ها به صفحه ی قرآن شمشیر بکشند تا این حرف بشکند که فقط مبنا کتاب الله باشد.
داستان سر همین است که امامت فهمیده نشد.
زمانی هم که با امیرالمومنین (ع) بیعت صورت گرفت بیعت با ” خلیفه ” بود نه بیعت با ” امام” .
این مردم و هیچ مردمی رنگ امام زمان (عج) نخواهند دید، تا روزی که بفهمند امام زمان (عج) ” امام ” است.
در واقع مردم باید به مفهوم امامت برسند.

استاد رائفی پور

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




سوگند به روز وقتی نور میگیرد و به شب وقتی آرام میگیرد که من نه تو را رها کرد ه‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام
ضحی ۱تا۳


افسوس که هرکس را فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به مسخره گرفتی
یس ۳۰


و از تمام پیامهایم روی برگرداندی
انعام ۴


و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام
انبیا ۸۷


و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری
یونس ۲۴


و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری
حج ۷۳


پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من شک داشتی
احزاب ۱۰


تا زمین با آن وسعت بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری ، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن
توبه ۱۱۸

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




روایتی از امام صادق (ع) :

إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْش

اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، ، از عرش ندا می شود

ِ وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِهِ

برای تو صد هزار برابر مثل او است (صد هزار برابر برای تو است)
وَ إِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ كَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ. فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَیْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ
لَا یَدْرِى یُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا
این در حالی است كه اگر برای خودش دعا می كرد،
فقط به اندازه همان یك دعایش به او داده می شد.
پس دعای تضمین شده ای که صدهزار برابر آن داده می شود بهتر است از دعایی
(دعای شخص دعا کننده برای خود) که معلوم نیست مستجاب بشود یا نشود.
« من لا یحضره الفقیه جلد دوم صفحه۲۱۲

 

حال اگر کسی برای بهترین مخلوق خدا امام زمان علیه السلام دعا کند چه می شود؟!

یقینا بهترین ها برایش مقدر می شود …


اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج


دلبرم يوسف زهراست خدا ميداند
يادش آرامش دلهاست خدا ميداند
علت غيبت او هست گناه من وتو
خون جگر از گنه ماست خدا ميداند
بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند
از دمش زنده مسيحاست خدا ميداند
خاک زير قدمش سرمه چشم ملک است
خيمه اش جنة الاعلاست خدا ميداند
همه دنبال زر و سيم و گرفتار دلند
پسر فاطمه تنهاست خدا ميداند
آري اعمال من و توست حجاب من و تو
ورنه آن چهره هويداست خدا ميداند
از همه بيشتر آنکس که بود منتظرش
مادرش حضرت زهراست خدا ميداند، اللهم عجل لو ليک الفرج….

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




کسي نبايد خودش را ايمن از مرگ بداند و بايد هميشه آماده باشد . به آيت الله شيرازي در کربلا گفتند که اگر يقين داشته باشيد که يک هفته ي ديگر مرگ شما فرا مي رسد چه کار مي کنيد ؟ گفت همان کاري که تابحال مي کردم يعني از جواني حواسش بوده است . پس اولا کسي ايمن نيست و ثانيا جوان بايد دنبال اين مباحث باشد. براي اينکه از همان اول فرصت ها را بدست بياورد و فرصت سوزي نکند . چون وقتي سني از او مي گذرد ديگر نمي تواند کاري بکند و به گذشته اش با حسرت نگاه مي کند . وقتي سني از ما بگذرد براحتي نمي توانيم همه چيز را جبران بکنيم . بعضي از تلقات ريشه دارتر مي شود و نمي توانيم بعضي صفات را از خودمان دور کنيم . نمي توانيم بعضي از آداب زشت را از خودمان دور کنيم و بعضي خراب کاري ها را جبران کنيم. در تاريخ است که هارون الرشيد به اطرافيانش گفته بود که ببينيد کسي از پيران هست که در زمان پيامبر زنده بوده باشد و حديثي را بطور مستقيم از ايشان شنيده باشد . پيرمردي را پيدا کردند . او را در سبدي گذاشتند زيرا نمي توانست راه برود و پيش هارون الرشيد آوردند . او پرسيد که تو پيامبر را ديده اي ؟ گفت : بله من هفت ساله بودم که پيامبر را ديدم و يک جمله از او شنيدم . پيامبر فرمود : به مرور که انسان پير مي شود دو خصلت در او جوان مي شود اگر خودش را تربيت نکند يکي حرص شدن و يکي آرزوهاي طولاني . هارون الرشيد خوشحال شد و کيسه ي دينار طلا به او داد . پيرمرد تا در خروج رفت ولي دوباره او را برگرداندند و پيرمرد گفت که آيا هر ماه من اين مواجب را دارم ؟ هارون الرشيد خنديد و گفت رسول اکرم راست مي گفت . من داشتم فکر مي کردم که تو تا دم در زنده مي ماني يا نه و آنوقت تو در فکر مواجب ماه بعد هستي . در پيري تعلقات بيشتر مي شود . پس ما بايد در جواني به خودمان برسيم و فرصت ها را از دست ندهيم و در جواني بتوانيم از برکات و آثار مرگ استفاده بکنيم . امير المومنين در نامه ي سي و يک نهج البلاغه به امام حسن (ع) مي فرمايد که زياد ياد مرگ باش و ياد آن چيزي که بعد از مرگ است تا مغلوب مرگ نشوي .


سوال – چرا در روايات و آيات ما تاکيد به يادآوري مرگ شده است ؟


پاسخ – در منابع ديني ما بطور بسيار جدي به ياد مرگ پرداخته شده است . شما حدود يک هزار و دويست آيه در قرآن مي بينيد که اسمي از مرگ ، منازل و مراحل بعد از مرگ در آن آمده است . اين نشان دهنده ي اهميت مسئله است. مرحوم علامه ي مجلسي در سه جلد بحارالانوار صدها هزار احاديث در اين مورد جمع آوري کرده است . در معارف ديني ما به اين مسئله پرداخته شده است . بعد از مسئله ي توحيد ما مسئله اي مهمتر از مسئله ي ياد مرگ نداريم . اين نشان مي دهد که سِّر عميقي در اين مسئله است . ما آنرا جدي نمي گيريم . با بستن چشمهاي مان روي موضوع ، واقعيت حذف نمي شود . ياد نکردن مرگ به معناي نبودن مرگ نيست . معناي آن بد مردن است . اگر کسي ياد مرگ نباشد معنايش اين نيست که مرگ به سراغش نمي آيد . ياد مرگ باعث نشاط و زنده دلي مي شود برخلاف آنچه که تصور مي شود که ياد مرگ باعث تلخکامي مي شود . از مهمترين آثار ياد مرگ سبکبالي است

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





راهکار اصلی که شاید دراز مدت باشه باید قبل نماز باشه…حالا چندتا کار هست که داخل خود نماز باید انجا بدیم..

یکی اینکه یک مرتبه وارد نماز نشیم!(با مقدمه و مؤخره) از هنگام وضو شروع به توجه کنیم…بعضی وقتی وضو میگیرن با دیگرون حرف میزنن!! اولآ موقع وضو دعاهایی وارد شده که اگه حفظ نیستید صلوات بفرستید
به ما اذان و اقامه سفارش شده(دو صف فرشته پشت سرش صف میبندند)

هواپیما وقتی میخواد بپره .. یکمرتبه نمیپره…اول مقداری روی زمین میره و بعد اماده میشه و اوج میگیره…

بعد از نماز هم یکمرتبه ترک نکنید…
روایت هست که بعد از نماز یک دعای مستجاب داریم…
تسبیحات بگید…
توسل به یکی از امامان وارد شده…
مثلا قبل از نماز یک لحظه امام حسین رو در نظر بگیریم[ یا اباعبدالله شما نماز رو به پا داشتی…کاری کن که منم بتونم نمازم رو خوب بخونم]
دیگه اینکه هر جمله ای رو که تو نماز میگیم معنیش رو هم به ذهن بیاریم…

ایت الله بهجت میفرماین که اگه تو نماز سهوآ حواستان پرت بشه اشکالی نداره… چون این به درد شیطان نمیخوره…(ابلیس اعمال عمدی رو خریداره)
مراقب باشیم که عمدا از نماز بیرون نریم…

 

سمت خدا/استاد عالی/۸۹/۷/۲۵

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




خوردن غذاي ناپاك چنان اثري بر انسان مي‌گذارد كه شخص در پي آن به ديگر محرّمات هم دچار مي‌شود. در روايات تاريخي آمده كه آدم مقدّسي به نام شريك را به بارگاه مهدي، خليفة عباسي دعوت كردند. خليفه به او گفت بچه‌هاي مرا درس بده. آن حكيم قبول نكرد و حتي از تهديد به قتل هم نترسيد. چون مي‌دانست آنطور كه مي‌خواهد نمي‌تواند آن بچه‌ها را تربيت كند. خليفه سپس گفت پس بيا و وزارت دادگستري مرا بپذير. حكيم گفت: آن كار را هم نمي‌كنم چون دادگستري تو دام‌گستري است و اينجا خانه‌ عدل نيست، خانۀ‌ ظلم است.

مهدي عباسي گفت: اكنون كه وزير دادگستري هم نمي‌شوي پس يك ناهار در خانه ما بخور و برو. نوشته‌اند او اين خواسته را اجابت كرد ولي ناهار خوردن همان و قبول معلمي بچه‌ها و وزارت دادگستري هم همان. غذا را خورد و آن غذا كه حق مردم و حق پيرزن و يتيم و مظلوم و بيوه زن و بيچاره‌ها در آن بود، تاريكش كرد و بر اثر آن، آن دو كار ديگر را هم قبول كرد.

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





اهميت تغذيه در اسلام:

در قرآن خداوند فقط وقتي انسان و غذاي طيب را آفريد خود را ستود(14مؤمنون – 64غافر)
واين نشان ازاهميت زياد غذاي طيب است. سلامتي و عمر را خدا به انسان هديه ميكند(11فاطر)ولي اين انسان است كه بايد آن را حفظ كند و آن را به خطر نيندازد كه نه تنها ازلذات دنيوي بي بهره ميماند بلكه درآخرت هم بايد جوابگو باشد.چرا همه فکر میکنند عمر که به50رسید،باید با مریضی زندگی کرد و دیگر آخر عمر است؟ چه شده كه عمر140ساله ايرانيان به40رسيده و اين همه بيمار داريم؟اکثر بیماریها مثل:آلزایمر،اِم اِس،میگرن، دیابت ، چربی ، انواع سرطانها و…وقتی به وجود آمد که تغذیه مردم را عوض کردند وگر نه انسانيكه تغذيه سالم و طيب داشته باشد نه مریض میشود و نه ميميرد مگر اينكه بقدري پير شود كه فقط پوست و استخوان شود كه اينطور مرگ براي او راحت خواهد بود و اين است مرگ طبيعي نه اينكه هركس در خواب بميرد بگویيم با مرگ طبيعي مرده.اگر قرار بود40سالگي بميريم كه اسلامي وجود نداشت چون پيامبر تازه در40سالگي به پيامبري مبعوث شدند!از40سال به بعد روح رشد ميكند ولي الآن چنان شده كه وقتي جسم به40سالگي ميرسد به قدري بدحال است كه جايي براي رشد روح نيست.پس كِي ميخواهيم ازاين بدن استفاده كنيم!؟غذايي كه ميخوريم به دو ماده لطيف يا متخلخل(غذاي روح)وكثيف يا متراكم (غذاي جسم)تقسيم ميشود.غذا به خون تبديل شده و روح از خون لطيف ساخته مي شود.در وسط مغز اتاقك هاي خالي تونل مانندي وجود دارد كه جايگاه روح است وانسان غذاي طيب را كه ميخورد اين تونل ها پاك و نوراني مي شود ودر نتيجه{سيماهم في وجوه}(29فتح)چهره نوراني شده،اخلاقش تغيير ميكند،زندگي‌اش جهت ميگيرد و ميل به خدا پيدا ميكند و درنتيجه در دنيا وآخرت سربلند خواهد بود اما در مقابل90روزبه طول مي‌انجامد كه سلولهاي فعال شده از تمام بدن،يك وعده غذاي فاسد را ازآخرين عضو(يعني مفصل)خارج كند.پس كِي روح وجسممان وقت خودسازي به خود مي بيند؟{اي انسان به غذا خود بنگر كه چه مي خوري}(24عبس)پس چه خوب است كه به اين دستور قرآن عمل كنيم كه حتي كوچكترين ضرري به خود نرسانيم.خوردن هر نوع غذا اثرات همان غذا را در روح و روان شخص دارد و سرنوشت او را رقم مي زند.همانطور كه غذاي حرام روح انسان را ميكُشد و عامل بسياري ازگناهان ميشود،غذاي خبيث هم به‌گونه‌اي در روح و جسم و عمل شخص مؤثر است ولي بالعكس غذا علاوه بر اينكه بايد حلال باشد اگر طيب هم باشد باعث رشد و تجلي روح و جسم شده و انجام عمل صالح را در انسان دروني ميكند{غذاي طيب تناول كن تا بتواني عمل صالح داشته باشي}(51مؤمنون).به اين دليل اسلام تأكيد زيادي بر روي تغذيه دارد وتقريباً يك سوم احاديث ما در مورد تغذيه است.علما بر اين باورند كه اگر تشيع بر3پايه قرارداشت يك پايه آن علم بدن‌شناسي است.در سال 1897كه پروتوكولهاي صهيونيستها نوشته ميشد روزنامه نگار يهودي به نام هِرتزل كه رئيس جلسه بود،اشغال فلسطين را به عنوان اسرائيل مطرح ميكند.همه موافقت ميكنند،ولي فقط يك سؤال مطرح ميشودكه : با اشغال فلسطين جواب تاريخ را چه بدهيم؟هِرتزل درجواب ميگويد:تاريخ را ما مينويسيم،يعني اینکه:1.توسط آتاترك درتركيه حروف مسلمانان را عوض كنيم تا فرهنگ،احاديث و تاريخشان را آن گونه كه ما مينويسيم،بخوانند.2.هرچه دارند محتوايش را عوض كنيم وظاهرش را نگه داريم.(مثلاً نمكي را كه پيامبر فرموده بخوريد تا فشارتان پايين آيد،علمش را از ما گرفته و با تغيير محتواي آن در كارخانجات،نمكي را به ما ميدهند كه نه تنها فشار را بالا ميبرد بلكه بيماريهاي بسيار ديگري را هم ايجاد ميكند و اينطور احاديث و علوم ما را يك به يك كنار زدند.)دستهای پنهانِ یهودیان صهیونیست،حاكمان اكثر كشورهاي جهان حتي اسرائيل،آمريكا و انگليس را به دلخواه خود انتخاب و جابه‌جا ميكنند.تمام سازمانهاي‌بين المللي ساخته دست آنها و حافظ حقوق آن ميباشد و آنها در تمام تصميمات بزرگ جهاني دست دارند و اكثر رسانه‌هاي جهان در مشت آنهاست.آنها با نفوذ در كشورها،فرهنگ و علوم آنان را به غارت ميبرند و فرهنگ و علوم را همانطور كه به صورت حساب شده،از قبل آماده كرده‌اند در كشورها جا مي‌اندازند.مثلاً علوم طب سنتي،اسلامي ما يعني طب ابن سينا كه سالها در جهان متداول بوده را از ما گرفتند و خود استفاده كردند وعلم پزشكي غلط و مخالف با مباني اسلام را در تمام كشورها جا انداختند.آنها در هر كشوري كه نفوذ كردند تمام كارها را كارخانه‌اي كردند وبا اين كار ميخواستند با يك تير چند نشان بزنند يعني اولاً هرچه را كه بخواهند به عنوان علم در مواد غذايي به خورد مردم دهند ثانياً با ايجاد كارخانه، مغازه‌ها را جمع كنند تا روابط عمومي مردم( كه در اسلام به آن تأكيد شده )را كم كنند تا مردم دچار افسردگي وبيماريهاي روحي شوند واتحاد وهمدلي آنها كمرنگ شود وثالثاً كار درجامعه كم شود و درنتيجه هرج ومرج ايجاد شود،وازسويي ديگر پزشكي را تكه‌تكه كردند يعني علم طب،دارو وتغذيه را از هم جدا كردند تا پزشك از تغذيه سالم آگاهی نداشته باشد.اينكه بگوييم پزشكان تمام كشورها شيوه پزشكي و تغذيه كنوني را تأييد ميكنند كه دليل نميشود،چون اولاً همه آنها علمشان را از دست ساخته‌هاي صهيونيست ميگيرند و بدون تحقيق بر روي آن به ديگران منتقل ميكنند كه پيامبر در اين باره ميفرمايند:«براي دروغگويي مردمان همين بس كه هرچه را مي شنوند نقل قول ميكنند و هركس فقط ترجمه وبعد منتقل كند دچار جهل است.»ثانياً خداوند فرموده:{اگر از بيشتر مردم پيروي كني تو را گمراه ميكنند}(116انعام) ثالثاً پزشكي جديد فقط بر روي ميكروب تمركز كرده و به قيمت شيميايي كردن مواد غذايي ميخواهد ميكروب آنها را ازبين ببرند(در حالي كه ميكروبها نابودشدني نيستند و فقط در يك گِرَم بزاق دهان100000ميكروب وجود دارد كه نميتوانند آن را از بين ببرند)بدن در برابر ميكروب نيروي دفاعي دارد اما در مقابل مواد شيميايي بي دفاع است.درمان بیماری در پزشکی جدید نسبت به طب سنتی اساسی انجام نمیشود،بسیار پرهزینه است و همراه عوارض خطرناک و غیرقابل جبران است(زن بارداری که عفونت گوش کرده،از نظر پزشکی جدید یا باید بچه سقط يا ناقص شود و یا گوش مادر برای همیشه کَر شود،در صورتی که طب سنتی با ریختن کمی عسل در گوش مشکل را کاملاً برطرف ميکند یا درمان آلرژی در پزشکی جدید فرار از آلرژنهاست که این کار برای بیمار غیرممکن است؛در صورتی که طب سنتي با حجامت آلرژی آن را برطرف ميکند،یا درمان زردی نوزادان در طب سنتی با حجامت بلاشرط برطرف ميشود درصورتیکه پزشکی جدید درمان قطعي براي آن ندارد،و یا بیماریهای دیگر مثل دیابت یا چربی خون که با حجامت و تغذیه مناسب برطرف میشود،که همه اینها دلیل بر برتری طب سنتی است.)در صحيفه نور،امام(ره)به كساني كه طب سنتي را پيگيري ميكردند فرمودند:«نه این است كه ندانم علومي كه در ممالك ما بود دسيسه ها اسباب آن شد كه اين علوم را عقب زدند و علوم غرب را آوردند و محتوا را از ما گرفتند و الآن وضع ما چنان شده كه خيال مي كنيم هر چه هست در غرب است وما هيچ نداريم. مغزهاي ما را شستشو دادند و مغز ديگري جاي آن گذاشتند. ..بعد كه اساس مملكت را مستقر كرديم شما برويد دنبال طب سنتي وآقايان بروند دنبال طب وارداتي… پزشكي جديد هيچ خدمتي نكرده مگر در جراحيها كه آنهم مقدار زياديش زير سؤال است كه با داروي ساده اي حل ميشود… حكيمان در طب سنتي بيماران را با داروي گياهي معالجه اساسي ميكردند نه اينكه يك مريض چندين سال بايد داروشيميايي مصرف كند.»(صحيفه نور،جلد9،ص7)جمهوري اسلامي وقت رسيدگي به اين مسائل را نداشته و به جاي فرهنگسازي اول به مسائل اقتصادي،سياسي و نظامي رسيدگي كرده(و هنوز در دانشگاههايمان كه علوم غرب تدريس ميشود و پزشكانمان كه بدون تحقيق از علوم آنها پيروي ميكنند، تغييري ايجاد نكرده)ولي حال كه اساس مملكت را مستقر كرديم،وقت آن رسيده كه فرهنگسازي را شروع كنيم.

اين نوشته برگرفته ازمنابع معتبر اسلامي همچون قرآن،احاديث،سخن وكتب دانشمندان بزرگ اسلامي و تجربه7000 ساله طب سنتي،اسلامي ايران به تحقيق دكتر حسين روازاده ميباشد.

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




استاد ” علامه جعفری ” در خاطرات خود می گوید:

عدّه از جامعه شناسان برتر دنیا در «دانمارک» جمع شده بودند تا درباره ی موضوع مهمّی به بحث و تبادل نظر بپردازند.

موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصّی داریم؛ مثلاً معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است امّا معیار ارزش انسان در چیست؟

هر کدام از جامعه شناسان صحبت داشتند و معیارهای خاصّی را ارائه دادند.

وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می ورزد.کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است. امّا کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه ی خداست.

علّامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. جامعه شناسان که صحبت مرا شنیدند؛ برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.

وقتی تشویق آن‌ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه السلام) است. آن حضرت در «نهج البلاغه» می فرمایند:

«* قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ : ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست می‌‌‌دارد.»

وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه ی احترام به وجود مقدّس امیرالمۆمنین علی علیه السلام از جا برخاستند.

* حکمت 81 نهج البلاغه .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت