دیگران را میبخشم …
اطرافم پراز ادم هاییست که تنها بظاهر نزدیکند
اما فرسنگ ها دورند …
کاش همه شبیه حرف هایشان بودند …
گاهی سکوت میکنم …
وتنها به این می اندیشم که چگونه میشود گاهی ادم ها خیره در چشمانت به چشم سفیدی خویش ادامه دهند …
تنها خیره میمانم
میبینم…
میشنوم …
اما تنها مینگرم…
لذتی دارد گوشه ای نشستن و به این ادمها نگاه کردن …
گاهی میخندم
نه از سرشوق …
از سر حیرت …
اینکه تا چه حد گاهی وقاحت بی پایان میشود …ادمها لالت میکنند سپس انتظار سخن دارند…!
کاش زبانمان در چشمانمان بود و فهم و شعورمان ٬گوش هایمان …
انوقت تغییر فراوان بود ..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...