یک جوان ازعالمی پرسید:
من جوان هستم ونمی توانم نگاه خود را از نامحرم منع کنم…
چاره ام چیست

عالم نیزکوزه ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کردکه کوزه را سالم به جایی ببرد وهیچ چیز از کوزه بیرون نریزد واز شخصی درخواست کرد او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت ؛ جلوی همه مردم او را کتک بزند !

جوان کوزه را سالم به مقصد رساند وچیزی بیرون نریخت…

 عالم ازاو پرسید: چند دختر سرراه خود دیدی؟؟

جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا جلوی مردم کتک بخورم و خار و خفیف بشوم…

عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خدا را ناظر برکارهایش می بیند…
واز روز قیامت وحساب وکتابش که مبادا در نظردمردم خاروخفیف شود بیم دارد

آیاانسان نمی داندکه خدا او‌‌ را
می بیند!!

 سوره علق(آیه ۱۴)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...