همیشه لحظه های آخر سال یه حس عجیبی پر میشه تو وجودم….
این که یک سال دیگه ام مثل برقو باد اومد و رفت….
اینکه چه روزایی رو خندیدیم
چه روزایی رو اشک ریختیم
چه روزایی دلبستیم
چه روزایی….
چه روزهایی نا امید بودیم
چه روزهایی امیدوارانه تلاش کردیم
چه روزهایی که خدارو صدا کردیم
چه روزهایی که فقط از ته دل گفتیم شکرت….
چه روزهایی که پر عشق بود
چه روزهایی که شاد بود
چه روزهایی که تازه بود
چه روزهایی که باور کردیم…
اعتماد کردیم
چه روزهایی که دونفری بود و پر قلب
چه روزهایی که تک و تنها بود و ساکت
چه روزهایی که همه با هم بودیم
و چه روزهایی که تنها شدیم
چه روزهایی که ترسیدیم لرزیدیم اما محکم وایستادیم و به امروز رسیدیم…
اونایی که به زندگیمون اومدن و رنگ زندگیمو عوض شد سبز شد…
اونایی که از زندگیمون رفتن و رنگ زندگیمو سیاه شد
اونایی که اومدن و زندگیمون پر عشق و قرمز شد….اونایی که رفتن و زرد همه چی زرد شد….
کاشکی امسالمون زرد نباشه
سیاه نباشه
سبز باشه و پر امید
قرمز باشه و پر عشق
موندگار باشه همه چی
عشق
سلامتی
موفقیت
شادی 
خنده خنده خنده
اگرم اشکی بود از سر شوق باشه….
الان که دارم این حرفا رو میزنم
خیلی دلم گرفته
از تمام روزای این سالی که فقط5 روز مونده تا تموم شه
روزهای خوبی که ندارمشون دیگه
روزهای بدی که ….
5روز مونده فقط…
کاشکی یه عیدی خوشگل بگیریم امسال هممون
اونی که تو بستر بیماریه شفا
اونی که مشکل مالی داره پول فراوون
اونی که نا امیده امید ناب
اونی که عاشقه…عشق موندگار
اونی که غمگینه شادی مطلق
اونی که تنهاست همراه هم پا
اونی که دختره عروس خانم
اونی که پسره آقا داماد…
اونی که تو دلش هرچی میخواد همونی بشه که میخواد….
با تمام وجودم اول میخوام براورده شدن خواسته دلتون این روزا عیدی باشه براتون….
و شمام منو دعا کنید.

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...