بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

حضرت صادق علیه السلام فرزندى داشت، روزى در مقابل ايشان راه مي رفت که ناگهان غذا درگلويش گير كرد و از دنيا رفت. امام گريه كرده، فرمود: خدايا، اگر اين را گرفتى، بقيه را باقی گذاشتى و اگر گرفتارى مي دهى نجات نيز مي بخشى. بچه را پيش زنان بردند. همين كه چشمشان به او افتاد، شروع به ناله و فغان كردند. امام آنها را قسم داد كه فغان و ناله نكنند. وقتى او را براى دفن بردند، امام فرمود: منزه است خدایى كه فرزندان ما را مي كشد ولى محبت ما به او بيشتر مى‏شود، و پس از دفن فرمود: پسرم، خدا قبر تو را وسيع نمايد و تو را به خدمت پيامبر برساند. و فرمود: ما خانواده‏اى هستيم كه هر چه دوست داريم را براى کسانی که دوستشان داریم، از خدا تقاضا مي كنيم، او نيز به ما عطا مي كند. اگر او وضعى را كه ما دوست نداريم، برای محبوبان ما صلاح بداند، ما نیز راضى هستيم.

(بحار الانوار ج 47 ص 18)

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...