وقت جدايی من و ماه صيام شد
يعنی غروب طلعت اين بار عام شد

دارد بساط ماه خدا جمع می شود
آه درون سينه ما مستدام شد

يادش به خير …لحظه افطار …تشنگی
نام حسين گفتن ما التزام شد

دست ادب به سينه نهادم به سوی او
اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد …

وای از دمی که خنده کوفی جماعتان
بر زخم بی شمار تنش التيام شد

هر کس به نوبه خودش از او بها گرفت
وقتی ميان قتلگهش ازدحام شد …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...