یعلی بن ابی عمره گوید: پیری نام تنوخی را در شهر حمص شام دیدم، به من گفت:

من نامه رسان هرقل ( قیصر روم) بودم او نامه ای برای پیامبر ( صلی الله علیه وآله) نوشت و به من داد، به مدینه رفتم و به محضر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رسیدم و نامه قیصر روم را به پیامبر ( صلی الله علیه وآله) دادم، حضرت نامه را گشود كه قیصر در آن نامه نوشته بود:

تو ( ای پیامبر) مرا به بهشتی دعوت كرده ای كه پهنای آن همه آسمانها و زمین است اگر چنین باشد پس دوزخ در كجاست؟

پیامبر ( صلی الله علیه وآله) در پاسخ وی فرمود:

سبحان الله فاین اللیل اذا جاء النهار: پاك و منزه است خدا پس وقتی روز آمد، شب كجاست؟.


داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...