پروردگار من!
قطره ی ناچیزی بیش نبودم کهذدر فشردگی های استخوان های صلب به سر میبردم وبعد به صورت مایه ای بی مقدار در تنگنای رحم جای گرفتم ودر ورای پرده ها و حجابها پنهان ماندم تا قلم شاهکار تو بر هییت مرموز من نقش وجود بگذارد وبر پیشانی من خط سرنوشت بنویسد .

این توبودی که مرا از حالی به حال دیگر برمیگردانیدی و قدرت عظمای تو بود که دم به دم از نقص به کمالم میکشانید. به من روی و موی و چشم و ابرو بخشیده ای و نطفه ای بی حس و حال را در جنب و جوش انداخته ای وپاره ای گوشت را با دست و پا و بینایی و شنوایی به راه واداشته ای.

آنچنان که در کتاب مبین خود میفرمایی"نطفه ای و بعد لکه خونی و بعد پاره ی گوشتی وبعد استخوانی پوشیده در عضلات و آنگاه خلقتی کافی و کامل(سوره ی حج/۵)”
صحیفه ی سجادیه دعا۳۲

موضوعات: مناجات  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...