یک روز بعد از نماز جماعت، یک مرد روستایی به خدمت آیت الله شاه آبادی می رسد و می گوید: هر وقت من نمازم را به شما اقتدا می کنم، سیدی را می بینم که جلوتر از شما به نماز می ایستند.
آقا از او می پرسند شغل شما چیست؟ او می گوید مرد کشاورزی هستم که از یکی از روستاهای ورامین محصولات خود را به شهر می آورم و می فروشم.
آقا پرسیدند غذا چه می خوری؟
روستایی پاسخ می دهد از محصولات خودم، روز بعد همان مرد خدمت آقای شاه آبادی می رسد و عرض می کند که من امروز آن سید را ندیدم.
آقای شاه آبادی می پرسند: امروز چه خورده ای؟
مرد روستایی پاسخ می دهد که از بازار تهیه کردم. آقای شاه آبادی می فرمایند:
 به همین دلیل است که آن سید را ندیده ای!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...