پسر جوانی به پیرمردی گفت: می دانم که شماخیلی آدم عاقل و موفقی هستید، دلم می خواهد راز زندگی را از زبان شما بشنوم.

پیرمرد گفت: من سرد و گرم زندگی را بسیار چشیده ام و به این نتیجه رسیده ام که راز زندگی در چهار کلمه خلاصه می شود:

اولین کلمه «اندیشیدن» است. یعنی همیشه به ارزش هایی فکر کن که دلت می خواهد زندگی ات را بر پایۀ آنها بسازی.

دومین کلمه «باور داشتن» است. یعنی وقتی همۀ آن ارزش ها را مشخص کردی، حالا خودت را باور کن.

سومین کلمه «در سر داشتن رویا» است؛ یعنی رویای رسیدن به خواسته هایت را در سر داشته باش.

و چهارمین و آخرین کلمه «شهامت» است؛ یعنی وقتی که خودت را باور کردی و به ارزش وجودی خودت کاملا پی بردی، حالا نوبت به آن می رسد که با شهامت هر چه تمام تر، رویاهایت را به واقعیت تبدیل کنی.

آن پیرمرد کسی جز «والت دیسنی» (بنیانگذار شرکت بزرگ و موفق دیسنی لند) نبود.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...