یوسف زهرا دگر بیرون ز قعر چاه شو

یوسف زهرا دگر بیرون ز قعر چاه شو

مدتی هم با خریداران خود همراه شو

گر طلوع شمس رویت مدتی خواهد کشید

از میان ابر ظلمت جلوه گر گه گاه شو

بار ما سنگین شده از کوله بار معصیت

رهنمای شیعیانت فی سبیل الله شو

رخصتی ده سر به خاک مقدمت سائیم ما

ز آن سپس از درد بی درمان ما آگاه شو

ای طبیب عشق درمان وصل روی ماه توست

در شب هجران ما طالع مثال ماه شو

سر به سرداران بی وجدان سپردن مشکل است

سرپرست عاشقان ای دلبر ذیجاه شو

ظالمان روبه صفت در فکر غارت غارتند

شیر آسا حمله ور بر گله روباه شو

خیمه غیبت گزیدن مهدیا دیگر بس است

جان به لب آمد دگر بیرون از این خرگاه شو

پادشهان در کنارت چون رعیت خاضعند

جمله شاهان را بیا اینک تو شاهنشاه شو

ای ولی الله “غفاری” نداند راه را

مرحمت فرما سراج راه این گمراه شو

موضوعات: نجم ثاقب  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...