✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
برندگان جنگ یمن و عربستان


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



شهدا شرمنده ایم به خاطر همه کوتاهی ها وبدی هایمان
شرمنده ایم به خاطر آنکه اجازه دادیم بعد ازشما کسانی الگوی جوانانمان شوند که در مقابل ارزش واعتبار شما هیچ بودند
شهدا شرمنده ایم به خاطر اینکه ستاره های پوچ را سوپر استار کردیم وخود به محبوبیت پوشالیشان کمک کردیم

شهدا ما را ببخشید چون شمارا فراموش کردیم وبه جای معرفی شما هنر پیشه ها وفوتبالیست های بی ظرفیت را به جوانان پاکمان معرفی کردیم.
شهدا شرمنده ایم که به جای معرفی وارج نهادن به خانواده صبور ومقاوم شما خانواده آنان را معرفی کردیم وهرچه مبتذل تر وجلف تر شدند بیشتر در تلویزیون ورسانه ها یمان به آنها بها دادیم
شهدا ما را ببخشید که فراموش کردیم آقازاده های واقعی شمایید که آقایی کردید وما را از شر دشمنان قسم خورده انقلاب ومتجاوزین به ناموس و خاک کشورمان حفظ کردید نه آنها که جوانان کشور را گمراه کردند تا قدرت وموقعیت خودشان حفظ شود

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




همه چیز بستگی به حال و هوای دلت داره……
حال دلت که خوب باشد
آدمها همه شان دوست داشتنی اند ..
حتی چراغ قرمز هم برایت مکثی دوست داشتنی می شود که لحظه ای پا از روی پدال برداری و بتوانی فکر کنی به امروزت،
که با دیروزت چقدر فرق داشتی؟!
حال دلت که خوب باشد …
می شوی همبازی بچه ها؛
برای عزیزانت همیشه وقت داری و یک دنیا مهربانی در چهره ات نهفته است؛
و چقدر لذت دارد که آدم حال دلش خوب باشد …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





مصاحبه صدا و سیما با آیت الله مصباح یزدى
موضوع: زندگى نامه حضرت آیت الله العظمى بهجت «زید عزه»


بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام على سیدنا محمد و آله الطاهرین.
اللهم كن لولیك الحجة بن الحسن صلواتك علیه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كل ساعة ولیاً و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلاً و عینا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فیها طویلا.


زندگى اولیاى خدا براى سایر مردم الگویى است كه باید آنها را شناخت و سرمشق قرار داد و استفاده كرد. وجود آنها براى تعلیم و تربیت بندگان از نعمت هاى بزرگ خداوند است. یكى از این شخصیت ها در عصر ما وجود مبارك حضرت آیت الله بهجت مدظله العالى است كه از جهات زیادى مى تواند براى دیگران الگو و سرمشق باشد.
بنده از سال 1331 كه به قم آمدم، با ایشان آشنا شدم. سال 1332 ما در مدرسه حجتیه بودیم و منزل ایشان، جنب مدرسه بود و تقریباً هر روز ایشان را هم در راه و هم در حرم زیارت مى كردیم. چهره روحانى و نورانى ایشان براى هر بیننده اى جاذبه داشت، كیفیت نشست و برخاست و حركات و سكنات ایشان جلب توجه مى كرد و نشان مى داد كه در فضاى معنوى خاصى زندگى مى كنند و توجه ایشان به مطالب، فوق توجه دیگران است.
تقید معظم له به عبادات، سحرخیزى، زیارت حضرت معصومه(علیها السلام) و برنامه هاى عبادى متعددى كه هر روز اجرا مى كردند، اولین چیزهایى بود كه انسان را متوجه ایشان مى كرد; مخصوصاً كسانى كه دوست داشتند براى خودسازى، یك الگوى رفتارى داشته باشند و از او پیروى كنند. آنچه بر این عوامل مى افزود، توجهات خاص و نگاه هاى نافذ ایشان بود كه گاهى نسبت به بعضى از افراد مثل چیزى كه طرف را به خود جذب مى كند، اثر مى گذاشت. این خصوصیات باعث شد كه كنجكاوى ما تحریك شود و ببینیم ایشان كیست و چه ویژگى هایى دارد. از دوستان و آشنایان و كسانى كه احتمال مى دادیم با ایشان مأنوس باشند تحقیق كردیم تا معلوم شد كه از نظر علمى و معنوى ممتاز هستند. كم كم اجازه گرفتیم كه گه گاه به منزل ایشان برویم و از نصایح ایشان استفاده كنیم. خانه اى را كه اجاره كرده بودند، ظاهراً دو اتاق بیشتر نداشت و در اتاقى كه ما خدمت ایشان مى رسیدیم پرده اى كشیده بودند كه پشت آن خانواده ایشان زندگى مى كردند و ما این طرف پرده از عظمت روحى ایشان بهره مند مى شدیم. زندگى ایشان بسیار ساده و دور از هر گونه تكلف و توأم با یك دنیا نورانیت و معنویت بود. كم كم علاقه مند شدیم كه خدمت ایشان درسى داشته باشیم و تقاضاى خود را عرض كردیم. ایشان از شاگردان برجسته و فاضل آیت الله بروجردى و از مستشكلان معروف و مبرّز درس ایشان بودند.

ادامه »

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت




سه توصیه لقمان به فرزندش:


اول اینکه : در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!


دوم اینکه : در بهترین بستر بخوابی!


سوم اینکه: در بهترین کاخها و خانه های دنیا زندگی کنی!


پسر لقمان گفت: ای پدر، ما یک خانواده فقیر هستیم. من چطور میتوانم این کارها را انجام دهم؟!
لقمان گفت: اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری، هر غذایی طعم بهترین غذای جهان را میدهد.


اگر بیشتر کار کنی و کمتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای، احساس میکنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای میگیری و آنوقت بهترین خانه های جهان، مال توست.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




پرسش: آيا سفياني اسرائيلي است ؟ شخصيت او را شرح دهيد ؟

پاسخ: از روايات مربوط به سفياني به دست ميآيد که او از تبار بني اميه و از نسل ابوسفيان است.

در رواياتي از امام علي(ع) نقل شده “او از بني اميه است” در روايتي از امام صادق(ع) ذکر شده است: “پسر زن جگرخوار از وادي يابس خروج ميکند". در برخي روايات به بعضي ويژگيهاي جسمي او اشاره شده است؛ از جمله: کبود چشم، اعور ،(يک چشم) داراي صورت وحشت انگيز، سرخ رو و آبله رو.

(برگرفته از کتاب: سفياني از ظهور تا افول، نصرت الله آيتي).

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا همه منتظران از تمام اديان ظهور را متوجه مي شوند ؟ چگونه ؟

پاسخ: ظهور امام زمان(ع) داراي علايم و شرايطي است که تحقق آنها باعث ظهور ميشود.وهر گاه اين علائم محقق شد ظهور واقع مي شود و همه بشر روي زمين متوجه آن شده به دنبال مهدي راه مي افتند و چون هم تشنه عدالت هستند به دنبال دادگر مي شتابند.
علايم ظهور: علامت در لغت عرب به معناي نشانه است. بنابراين منظور از علائم ظهور، نشانه‌هايي است كه نزديك شدن ظهور را نشان مي‌دهند. با تحليل ماهيت علائم ظهور، در مي‌يابيم كه علائم ظهور، نسبت به ظهور رابطه سببي ندارند يعني اين گونه نيست كه به محض تحقق نشانه‌ها و علائم ظهور بگوييم پس ظهور هم حتماً تحقق خواهد يافت، بلكه تنها جنبه اعلام و كاشفيت دارند يعني تحقق آنها كاشف از اين واقعيت است كه ظهور نزديك شده است.
علائم را از جهات مختلفي مي‌توان تقسيم بندي نمود.
از جمله مي‌توان آنها را به:
1. علائم عادي و علائم غير عادي و معجزه آسا تقسيم كرد.
2. با توجه به روايات رسيده مي‌توان به علائم حتمي و علائم غير حتمي تقسيم نمود.
3. بالآخره مي‌توان به لحاظ فاصله زماني بين وقوع علامت و تحقق روز موعود به علائم قريب و علائم بعيد تقسيم كرد.
آنچه بيشتر از ظاهر روايات به دست مي‌آيد تقسيم علائم به غير حتمي يا موقوف و علائم حتمي است. علائم غير حتمي يا موقوف نشانه‌هايي است كه رخ دادن آنها قطعي نيست و ممكن است به دليل عدم تحقق شرايط و يا ايجاد مانع به وقوع نپيوندند.
و اما علائم حتمي انهاست كه رخ دادن آنها حتمي و قطعي است.
در منابع روايي، بسياري از رخداد‌هاي طبيعي و غير طبيعي و دگر‌گوني‌هاي سياسي و اجتماعي به عنوان علائم ظهور، ذكر شده است. بديهي است كه روايات مربوط به اين مسئله، مانند ساير مسائل ديگر، از جهت درستي و اعتبار، يكسان نيستند. در ميان اين روايات، برخي از جهت سند غير قابل اعتمادند و برخي هم از جهت مضمون و مطالبي كه در آن مطرح شده، جاي بحث و تامل دارند. بنابراين، نمي‌توان به صرف ديدن يك روايت و بدون بررسي كارشناسانه از جهت سند و دلالت، به آن اعتماد كرد. در ميان نشانه‌ها، برخي به عنوان “علايم حتمي ظهور” ذكر شده است.
علائم معروف حتمي، پنج مورد است:
1. خروج سفياني؛ پيش از قيام حضرت مهدي(ع) مردي از نسل ابوسفيان، در منطقه شام، خروج مي‌كند و با تصرف بخش‌هايي از سرزمين اسلام، براي يافتن و كشتن شيعيان جايزه تعيين مي‌كند. (بحار الانوار، ج52، ص182).
2. خسف در بيداء؛ خسف، يعني فرورفتن، و بيداء نام سرزميني بين مدينه و مكه است. سفياني كه در آستانه ظهور حضرت مهدي(ع) خروج مي‌كند، هنگامي كه از ظهور ايشان با خبر مي‌گردد سپاهي عظيم به مدينه و مكه مي‌فرستد و چون به سرزمين بيداء مي‌رسند، خداوند آنان را در كام زمين فرو مي‌برد و هلاك مي‌شوند.
3. خروج يماني؛ سرداري از يمن قيام مي‌كند و مردم را به حق و عدل دعوت مي‌كند. خروج يماني، اجمالاٌ از نشانه‌هاي ظهور است، هر چند جزئيات و چگونگي قيام وي، روشن نيست.
4. قتل نفس زكيه؛ نفس زكيه، يعني انسان پاك و بي گناه. در آستانه ظهور حضرت مهدي، جواني بي گناه، مظلومانه در مسجد الحرام به قتل مي‌رسد.
5. صيحه آسماني؛ منظور از آن، صدايي است كه در آستانه ظهور حضرت مهدي، از آسمان به گوش مي‌رسد و همه مردم آن را مي‌شنوند. محتواي اين پيام آسماني، دعوت به حق و حضرت مهدي است. امام باقر(ع) مي‌فرمايد:"ندا كننده‌‌اي از آسمان، نام قائم ما را ندا مي‌كند. پس هر كه در شرق و غرب است، آن را مي‌شنود.(الغيبة، نعماني، ص252).
البته در برخي از روايات، به علائم ديگري نيز اشاره شده است، مانند خورشيد گرفتگي در نيمه ماه رمضان و ماه گرفتگي در آخر آن. (الغيبة، طوسي، ص444) و يا طلوع خورشيد از مغرب(الغيبة، طوسي، ص435).
شرايط ظهور: براي هر انقلاب از جمله انقلاب و ظهور امام زمان(عج) حداقل چهار شرط لازم است:
الف. برنامه و قانون جامع: از آنجايي كه برنامه حركتي حضرت مهدي(ع) بر اساس دستورات دين اسلام و سيره پيامبر(ص) است. اين شرط از شرايط ظهور فراهم است.
ب. رهبر: هر انقلاب نياز به رهبري دارد كه عالم به برنامه‌ها و اهداف انقلاب باشد. وضعيت موجود و مطلوب را بتواند تشخيص دهد. شجاع و قاطع و دلسوز باشد و … و چون رهبري ظهور به دست امام زمان(عج) است ـ كه متصل به علم الهي و آيينه تمام نماي صفات جلال و جمال خداوند است ـ لذا اين شرط نيز براي ظهور فراهم است.
ج. ياران: يك انقلاب نياز به ياوراني دارد كه رهبر را شناخته و به او ايمان داشته باشند، از اهداف و برنامه‌هاي انقلاب، آگاه بوده و آنها را باور كنند. شجاع و فداكار باشند و تا آخرين نفس بايستند. اين ياران قبل از شروع قيام، به زمينه سازي پرداخته و مردم را نسبت به حركت انقلاب آگاه نموده و آنان را ترغيب به پذيرش انقلاب مي‌كنند. در جريان انقلاب در صحنه‌ها حاضر شده و از هيچ تلاشي كوتاهي نمي‌كنند. و بعد از پيروزي و اجراي برنامه‌ها، خود را وقف قيام مي‌كنند و … انقلاب امام زمان(عج) نيز نياز به ياراني شجاع، مؤمن، آگاه و عالم دارد.
د. پذيرش مردم: اگر مردم آن انقلاب را خواستار باشند، انقلاب شكل گرفته و به سرانجام مطلوب مي‌‌رسد. ظهور نيز وقتي است كه مردم واقعاً خواستار ظهور حضرت و عدالت گستري او باشند.
ما چون علم و اطلاع کامل و درستي نداريم نميتوانيم در مورد نزديک بودن ظهور اظهار نظر بکنيم. ائمه معصومين(ع) از ما خواستهاند هميشه منتظر ظهور باشيد ولي براي ظور زمان تعيين نکنيد که تعيين کنندگان وقت ظهور دروغگو هستند.
طبق روايات انتظار فرج در زندگي انسان راهگشا است و آثار خود را در زندگي به جاي ميگذارد. راوي ميگويد از امام(ع) پيرامون فرج و ظهور پرسيدم. حضرت فرمود: آيا نميداني انتظار فرج از فرج است.(بحار الانوار، ج52، ص130، ح29)
و آنچه وظيفه انسان است داشتن معرفت صحيح است، زيرا معرفت صحيح باعث ميشود انسان به درستي برنامه ريزي کرده و حرکت کند. از امام صادق(ع) نقل شده است “اعرف امامک فانک اذا عرفته لم يضرک تقدم هذا الامر او تآخر". امامت را بشناس، پس هنگامي که او را شناختي ضرر نميرساند تو را مقدم شود اين امر يا به عقب بيفتد. (بحار الانوار، ج52، ص141، ح52) مهم شناخت و عمل به وظيفه است.
گفتني است چون امر فرج امام زمان(ع) مربوط به کل جهان و همه انسانها ميباشد ، بنابراين همگان متوجه ظهور خواهند شد و همانگونه که بيان شد به واسطه علائم مخصوصا صيحه آسماني (که معرفي امام عصر(ع) را نيز به همراه دارد) همه متوجه نزديک شدن ظهور ميشوند. علاوه اين که اعلام ظهور توسط امام در مسجد الحرام به گوش جهانيان خواهد رسيد.
در مورد صيحه، از امام صادق(ع) پيرامون ظهور و علايم آن نقل شده است که به راوي فرمود: نگه دار با دستت هلاک فلاني (مردي از بني عباس) و خروج سفياني و کشته شدن نفس (زکيه) و فرو رفتن سپاه به زمين و صوت. راوي پرسيد: صوت چيت؟ آيا همان منادي است؟ حضرت فرمود: آري و صاحب اين امر به وسيله آن شناخته ميشود(بحار الانوار، ج52، ص234، ح100) و در حديث ديگر از حضرت نقل شده است: قائم(ع) قيام نميکند تا اينکه منادي از آسمان ندا ميدهد که ميشنود آن را دوشيزگان پشت پرده و اهل مشرق و مغرب (بحار الانوار، ج52، ص285، ح15).
در مورد ظهور، از امام صادق(ع) نقل شده است:"لا تراه عين في وقت ظهوره الا رأته کل عين. نمي بيند چشمي او را در وقت ظهور مگر اينکه همه او را مشا هده ميكنند

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا پر شدن زمين از ظلم و فساد از شرايط ظهور است؟ آيا ظهور زمان معيني دارد؟

پاسخ: اين حرف صحيح نيست. براي ظهور امام زمان(عج) ابتدا مردم بايد خود را براي ياري كردن حضرت آماده كنند و بكوشند ديگران را نيز براي تحقق ظهور آماده كنند. اين وقتي است كه دوستان حضرت با انجام دادن واجبات و ترك گناهان و تقويت ايمان، بتوانند لياقت ياري امام زمان(عج) در خود ايجاد كنند. البته هميشه انسان‌هاي ظالم و فاسد نيز هستند كه به دنبال ظلم و فساد بيشترند.
وقت ظهور مشخص نيست. هر وقت مردم واقعا آماده شدند، حضرت نيز ظهور مي‌كند.

 

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آیا تا به حال علائم دال بر نزدیک شدن ظهور امام ظاهر شده است ؟

پاسخ: با توجه به اين كه زمان ظهور مشخص نيست، زمان نشانه‌هاي مرتبط نزديك به آن نيز مشخص نيست. بنابراين، سخن گفتن از نزديكي يا دوري آن، امري پسنديده نيست.
البته، عده‌اي با توجه به اوضاع و شرايط فعلي حاكم بر جهان، به اين باور رسيده‌اند كه دوره‌اي كه در آن زندگي مي‌كنيم همان دوره‌ي آخرالزمان است كه در روايات به آن اشاره شده است؛ زيرا، براي آخر الزمان نشانه‌هايي گفته شده، مانند گسترش فساد و تفسير دين بر اساس هوا و هوس و … كه اين نشانه‌ها در دوره‌ي زماني ما به وقوع پيوسته است. پس زمان كنوني، آخر الزمان است و ظهور نيز در اين دوران محقق مي‌شود. به علاوه، با وجود انقلاب اسلامي ايران و زنده شدن نام و ياد امام زمان، و معرفي ايشان به دنيا، آمادگي و اقبال مردم به پذيرش ايشان، بيشتر شده و اميد به ظهور هم بيشتر شده است.
به هر حال ما در عين آن كه بايد اميد به تعجيل در فرج داشته باشيم و آمادگي براي ظهور را در خود تقويت بكنيم، ولي نبايد فكر خود را متوجه اموري بكنيم كه از محدوده‌ي علم ما فراتر است و راهي براي دسترسي به آن نداريم. لذا سخن از نزديكي علايم، امري قابل قبول نيست.

پرسش: آیا علائم ظهور واقع شده اند ؟

پاسخ: عده‌اي بر اين باورند كه بسياري از علائم ظهور اتفاق افتاده است و فقط علايم حتمي نزديك ظهور، باقي مانده است. به نظر مي‌آيد سخني قطعي و كامل در اين مورد نمي‌توان گفت؛ زيرا منابع اصلي و قديمي شيعه، معمولاً، از نشانه‌هاي خاص و محدود نام برده‌اند، و بسياري از اين نشانه‌هايي كه به عنوان علايم اتفاق افتاده، مطرح مي‌شود يا اصولا در اين منابع ذكر نشده و يا بسيار كم رنگ بيان شده است. اين امر، نشانه آن است كه اخباري كه اين گونه نشانه‌ها را بيان كرده‌اند، چندان مورد اعتناي علماي گذشته نبوده است.
همچنين اسناد برخي از روايات، اشكال دارد و نقل آن‌ها در كتب روايي جامع، مانند بحار به دو علت مي‌تواند باشد:
1. حفظ اصل نقل‌ها براي تامل و تدبر ديگران در مورد آنها.
2. روشن شود كه همه گروه‌ها ـ چه موافق و چه مخالف اهل بيت ـ در اصل ظهور حضرت مهدي(ع) اتفاق نظر دارند. مرحوم مجلسي در ذيل روايتي مي‌گويد: «اين روايت را كه متن آن تغيير يافته و اشتباه دارد و سند آن به بدترين خلق خدا، يعني عمر بن سعد منتهي مي‌شود، آوردم تا دانسته شود همه، حضرت مهدي(ع) را قبول دارند. (بحار، ج52، ص227، ح90).
در مواردي كه سخن از يك علامت و فرج بعد از آن مطرح شده، گويا مراد ظهور امام زمان(ع) نيست، بلكه يك گشايش و راحتي براي مؤمنان است. از امام باقر(ع) نقل شده است:«منتظر صدايي باشيد كه از طرف دمشق، ناگهان به شما مي‌رسد. در آن، گشايش بزرگ براي شما خواهد بود.(الغيبة، نعماني، ب14، ح66).
در برخي روايات، سخن امام، به گونه‌اي است كه خبر از يك اتفاق و واقعه مي‌دهد نه اين كه بخواهد آن واقعه را يكي از علايم ظهور معرفي كند، مانند وقوع گرماي شديد(الغيبة، نعماني، ب14، ح44).
برخي نشانه‌ها و بيان‌ها، به گونه‌اي است كه مي‌تواند معناي ديگري غير از معناي ظاهري داشته باشد. مانند طلوع خورشيد از مغرب كه شايد كنايه از ظهور حضرت از مكه باشد. از امام علي(ع) نقل شده است: «و هو الشمس الطالعة من مغربها»(بحار، ج52، ص194، ح26).
به علاوه معلوم نيست اين حادثه خارجي، واقعا همان نشانه‌اي باشد كه در روايت ذكر شده است، بلكه شايد پديده‌اي مشابه آن باشد. (البته بايد توجه داشت كه شباهت اين حادثه با يك علامت، اين احتمال را ايجاد مي‌كند كه شايد اين واقعه، همان علامت ظهور باشد؛ لذا حالت آمادگي را در خود منتظر ايجاد مي‌كند).
سخن آخر اين كه اين مقدار كه انسان به صورت كلي در مورد آنها بداند، كافي است و پي‌گيري وقوع يا عدم برخي از آنها فايده و نتيجه‌اي در بر ندارد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت





می گویند سیاهی چادر چشم را می زند .
چشم آدم های حریص و هرزه را
چشم را که هیچ ! خبر ندارند تازگی ها دل را هم می زند .
دل آدم های مریض و بیمار دل
از شما چه پنهان ، چادرم دست و پاگیر هم هست
دست و پای بی بند و باری را می بندد .
چادر برای کسانی است که نمی خواهند عزت آخرتشان را به بهای ناچیز لبخند های هرزه بفروشند !
چادرم سند بندگی و عبودیتم را امضا می کند …

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




هشتم شوال تخریب حرم بقیع به دست وهابیون ملعون بر همه شیعیان جهان تسلیت باد



آنجا که وعده‌گاه مومنان است، کمی نزدیکتر از آسمان. بارگاه بقیع ویران شد،
این حرم همچون چادر زهرا(س) و خیمه زینب در شراره می‌سوزد.
بقیع اولین مدفن و مزاری است که به دستور رسول اکرم(ص) و
به وسیله مسلمانان صدر اسلام به وجود آمده است.
در این حرم مطهر قبر چهار تن از ائمه هدی؛ امام مجتبی، امام سجاد،
امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) قرار دارد.
در فضیلت بقیع احادیث متعددی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است.
از جمله در حدیثی فرمودند:
“از بقیع هفتاد هزار نفر، که صورتشان مانند ماه شب چهارده است،
محشور خواهند شد و بدون حساب وارد بهشت می‌شوند".
در حدیث دیگر آمده است که؛ رسول خدا(ص) در بقیع حضور یافتند
و اهل قبور را بدین گونه خطاب می‌کردند:
“درود بر شما، خداوند ما و شما را بیامرزد، شما پیشاهنگان ما بودید
و ما هم در پی شما خواهیم آمد".
حرم ائمه بقیع در کتب تاریخ به عنوان مشهد و حرم اهل بیت(ع) معروف شده است.
مرحوم آیت الله امین عاملی در کتابش پیرامون عقاید وهابیان می‌نویسد:
“مسلمین پس از ایمان به کفر برگشته‌اند و پس از توحید به شرک گراییده‌اند.
زیرا آنان در دین بدعت گذاشته‌اند و به جهت زیارت و تبرک جستن به انبیا و صالحین
به کفر و شرک روی آورده‌اند.
لذا جنگ با آنان واجب و ریختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان (وهابیان) حلال است".
در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری قبرستان بقیع به عنوان مهم‌ترین قبرستان اسلام به
دست وهابیون تخریب شد.
نخستین تخریب قبور مطهر ائمه‌ بقیع به دست وهابیون سعودی در سال 1220 هجری
یعنی زمان سقوط دولت اول سعودی‌‌ها توسط حکومت عثمانی روی‌ داد، پس از این واقعه‌
تاریخی - اسلامی با سرمایه‌گذاری مسلمانان شیعه و به‌ کار بردن امکانات ویژه‌ای،
مراقد تخریب‌ شده به زیباترین شکل بازسازی‌ شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقیع به یکی از
زیباترین مراقد زیارتی مسلمانان تبدیل‌ شد.

دومین و در واقع دردناک‌ترین حادثه تاریخی - اسلامی معاصر به هشتم شوال سال 1344
پس از روی‌ کار آمدن سومین حکومت وهابی عربستان مربوط ‌می‌شود؛ سالی که وهابیون
به فتوای سران خود مبنی بر اهانت و تحقیر مقدسات شیعه، مراقد مطهر ائمه و اهل‌بیت
‌پیامبر(ص) را مورد دومین هجوم وحشیانه‌ خود قرار دادند
و بقیع را به مقبره‌‌ای ویران‌ شده و در واقع مهجور و ناشناخته تبدیل‌ کردند.
بنابر نقل مورخان آن چنان بقیع خراب شد که به تپه‌ای از پاره سنگ و پاره آجر تبدیل شد
و از کینه وهابیان به گونه‌ای زیر و رو گشت که به منطقه‌ای زلزله زده شباهت پیدا کرد.
یکی از جهانگردان غربی به نام میستر که به فاصله کوتاهی، ویرانی این حرم بقیع را دیده،
خرابی آنجا را این گونه ترسیم می کند:
“چون وارد بقیع شدم، آن جا را همانند شهری دیدم، که زلزله شدیدی در آن به وقوع پیوسته
و به ویرانه‌ای تبدیل شده است،
زیرا در جای جای بقیع به جز قطعات سنگ و کلوخ به هم ریخته
و تیرهای چوب کهنه چیز دیگری نمی توان دید.
ولی این ویرانی‌ها و خرابی‌ها در اثر وقوع زلزله و یا حادثه طبیعی نبود.
بلکه با عزم و اراده انسانها به وجود آمده بودو همه آن گنبد و بارگاه‌های زیبا
و سفیدرنگ که نشانگر قبور فرزندان و یاران پیامبر اسلام بود، با خاک یکسان شده است".

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




 

ریش‌تراشی

جوانی همیشه ریشش را با تیغ می‌تراشید. وقتی علت این کار را از او پرسیدند، گفت: «مادرم می‌گوید پسرم؛ اگر تو ریش بگذاری مردم فکر می‌کنند سنت زیاد است. آن وقت می‌گویند حتماً مادرش هم پیر است. پس بهتر است قید ریشت را بزنی!»

درخت گردو

شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و می‌گفت: «خدایا! همه کارهایت درست است، فقط نمی‌فهمم چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار داده‌ای، ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بوته‌های کوچک!» همین‌طور که داشت با خدا درددل می‌کرد، ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و از بینی‌اش خون آمد. او به خودش آمد و گفت: «خدایا! کارت درست است. اگر یک هندوانه بالای درخت بود، معلوم نبود چه بلایی سرم می‌آمد!»
شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و می‌گفت: «خدایا! همه کارهایت درست است، فقط نمی‌فهمم چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار داده‌ای، ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بوته‌های کوچک!»

حلالم کن

یکی از علما، چند شب در جایی، منبر رفت. شب آخر، پاکت چند شبی را که منبر رفته بود از صاحب مجلس گرفت. شخصی جلوی عالم را گرفت و گفت: «حاج آقا؛ بی‌زحمت یک دعا در گوش من بخوانید». آن عالم دعا را خواند. بعد آن شخص گفت: «آقا؛ من را حلال کنید». حاج آقا گفت: «حلالت کردم». چند دقیقه بعد آن عالم رفت تا برای خانه‌اش خرید کند. وقتی خواست پول اجناس را به صاحب مغازه بدهد، دست کرد داخل جیبش و دید ای داد بی‌داد! خبری از پول و پاکت نیست. عالم به لهجه ترکی گفت: «ددم وای! حلالش هم کرده‌ام».

قاطر و آسیاب

شخصی وارد یک آسیاب گندم شد. دید به جای اینکه یک انسان، گندم‌ها را آسیاب کند، چوب آسیاب به گردن یک قاطر بسته شده. قاطر می‌چرخید و آسیاب کار می‌کرد، اما به گردن قاطر یک زنگوله آویزان بود. از صاحب آسیاب پرسید: «برای چه به گردن قاطرت زنگوله بسته‌ای!» آسیابان گفت: «برای اینکه اگر ایستاد بفهمم و متوجه شوم که آسیاب کار نمی‌کند». آن شخص دوباره پرسید: «خب، اگر قاطر ایستاد و سرش را تکان داد، از کجا می‌فهمی؟!» آسیابان گفت: «برو این پدرسوخته بازی‌ها را به قاطر من یاد نده!»

آیه‌های سجده‌دار

علامه حلی در سنین کودکی پیش دایی‌اش که محقق بود می‌رفت و درس می‌خواند. وقتی درسی را یاد نمی‌گرفت یا شیطنت می‌کرد، دایی دنبالش می‌کرد تا تنبیهش کند. علامه کوچک اما سریع، یک آیه سجده‌دار می‌خواند و دایی‌اش به سجده می‌رفت، آن وقت خودش پا به فرار می‌گذاشت و فرار می‌کرد.

سنگ قبر سلطان

سلطان محمود غزنوی برای خود قبری ساخت، تا زمانی که مُرد آنجا دفنش کنند. وقتی می‌خواست روی سنگ قبرش آیه‌ای از قرآن را بنویسد، از نوکرش پرسید: «چه آیه‌ای را بنویسم بهتر است؟» نوکر جواب داد: این آیه از قرآن را بنویس: «هذه جهنم التی کنتم توعدون؛ این جهنمی است که همواره وعده‌اش به شما داده می‌شد!»

موضوعات: داستان  لینک ثابت




حضرت آیت الله بهجت(ره):


درنمازحضورقلب نداریم وکارهای ما احتجاب وپرده از دیدار آن حضرت است،بااین‌حال به دروغ دادمی‏زنیم: «عَجّلْ فَرَجَهُ؛درفرجش تعجیل کن».
آیامی‏خواهیم بیایدوبه مابگوید:به واجبات و محرمات ملتزم باشید!عجب تعجیلی رامی‏خواهیم!
عمل به قرآن نمی‏کنیم که می‏خواهیم به عترت عمل کنیم!


درمحضر،ج۳،ص۲۵۷
“مرکزنشرآثار bahjat.ir”

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت





برنج را با آب ولرم چندین بار بشویید؛ البته هنگام شستن توجه داشته باشید برنج را زیاد چنگ نزنید تا خرد نشود…

پس از شستن به نسبت هر کیلوگرم برنج ۵۰۰ گرم سنگ نمک شسته شده را در دستمال تمیزی قرار داده و روی برنج بگذارید و یا به جای سنگ نمک از ۲۰۰ گرم نمک کوبیده شده استفاده کنید.
برنج را باید از شب قبل یا حدود پنج الی شش ساعت پیش از شروع پخت خیس کنید…

اگر فرصت لازم را برای خیس کردن برنج نداشتید، مقدار نمک را اضافه کنید و پس از آبکش کردن کمی آب ولرم روی برنج بریزید تا شوری آن از بین برود…

برای آبکش کردن برنج، آب را در ظرفی مناسب بریزید و روی حرارت قرار دهید تا به جوش آید. حرارت زیر ظرف باید زیاد باشد…

زمانی که آب در حال جوشیدن بود، برنج را اضافه کنید تا برنج بجوشد و آماده آبکش شود. برنج در حین پختگی نباید ترک خورده و له شود و در ضمن باید آنقدر بجوشد تا قد بکشد.
سپس در آبکش ریخته اگر قبل از ریختن برنج در آب جوش کمی دوغ در آن ریخته بعد برنج را اضافه کنید بدین ترتیب رنگ برنج سفیدتر می شود…

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




 

با اینکه سویا جایگزین مناسبی برای گوشت است و از لحاظ غذایی هم بسیار مفید و با ارزش است اما بیشتر خانواده ها از طعم ومزه آن خوششان نمی آید …

برای خوشمزه کردن سویا به نکته های زیر دقت کنید :

ابتدا سویا را در مفدار لازم آب گرم خیس کنید و یکی دو بار آب آن را عوض کنید . وقتی سویا نرم شد ، آن را در صافی بریزید تا آب آن کاملا گرفته شود سپس در ظرفی پیاز رنده شده را سرخ کنید و به آن ادویه نمک و رب گو جه فرنگی را اضافه کنید ، حالا سویا را داخل آن بریزید و تفت دهید ..

در این مرحله ۲ قاشق غذا خوری آبغوره را نیز به مواد اضافه کنید اندکی صبر کرده و یک استکان آب به این مخلوط اضافه کنید حالا درب ظرف را بگذارید تا با حرارت ملایم به مدت ۵ دقیقه بپزد . حالا سویای شما مزه دار شده است . آین را به ماکارونی یا خوراک می توانید اضافه کنید..

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




روش های طبخ میگو
۱) روش پختن: میگوها را داخل یك صافی می گذاریم، درون قابلمه ای آب ریخته و روی شعله می گذاریم تا جوش بیاید… به هنگام جوشیدن مقداری سركه و نمك داخل آن می ریزیم و میگوهای داخل صافی را در آب جوش می ریزیم. مدت پخت میگو سه دقیقه است زیرا بعد از آن سفت شده و قابل مصرف نیست…

۲) پن فراین كردن: در این روش ابتدا میگو را آماده كرده و پشت كمر آن را برش بزرگ داده تا میگو كاملاً باز شود و برای از بین بردن بوی زمخت آن را آغشته به آبلیمو می كنیم و به وسیله نمك آن را خوش طعم كرده و برای سوخاری كردن از تخم مرغ و آرد استفاده می كنیم… سپس یك تخم مرغ را درون ظرفی مخلوط می كنیم و میگو را به آن آغشته كرده و داخل آرد می غلتانیم و سپس در روغن با حجم كم قرار می دهیم تا سرخ شود…

غیر از ماهی ها آبزیانهای دریایی دیگری نظیر میگو نیز مصرف غذایی دارند. میگو مصارف متعددی دارد. سوالی كه مطرح می شود این است كه چگونه میگو را تمیز كرده و بوی زمخت آن را از بین برد و این بوی زمخت برای چیست؟

میگو شامل سر، بدنه و دم است. قسمت بدنه آن مورد استفاده است، یعنی سر تا زیر گردن و دم آن قابل مصرف نیست…

پاك كردن میگو
سر میگو با دست به راحتی جدا می شود، پوست آن نیز به راحتی برداشته می شود. رگی كه در پشت میگو قرار گرفته بوی زمخت آن را ایجاد می كند و باید آن را از میگو جدا كنیم. به وسیله چاقو پشت كمر میگو را برش نازكی می دهیم و آن رگ را جدا می كنیم، شست وشو می دهیم و در صافی می گذاریم تا آب آن كاملاً گرفته شود. میگو برای سرخ كردن یا پختن آماده است…

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




روش های مختلف دم کردن قهوه
قهوه نوعی نوشیدنی گرم است که از دانه برشته شده قهوه که از گیاه قهوه به دست می آید، تهیه می شود. این نوع نوشیدنی همچون چای، جایگاه خاصی در انواع نوشیدنی های گرم دارد. با اضافه نمودن مواد مختلف به نوشیدنی قهوه و همچنین با روش های مختلف دم کردن آن، انواع متفاوتی از این نوع نوشیدنی را تهیه می کنند…

دم کردن قهوه
برای تهیه نوشیدنی قهوه، قهوه را می توان به صورت های مختلف دم کرد. تمام این روش ها را به چهار دسته کلی تقسیم بندی نموده اند که تفاوت این روش ها تنها به این نکته بستگی دارد که چگونه آب را به قهوه اضافه می کنند.

۱)جوشاندن: یکی از روش های قدیمی دم کردن قهوه که هنوز در خاورمیانه، آفریقای شمالی، ترکیه و یونان به کار می رود، این است که قهوه را به همراه آب، داخل قوری می ریزند و اجازه می دهند که آرام به جوش آید… این نوع قهوه را گاهی شیرین مصرف می کنند. برای این کار چند حبه قند داخل قوری می ریزند و می گذارند تا همراه قهوه به جوش آید. گاهی به این قهوه هل هم اضافه می کنند. قهوه ترک به این روش تهیه می شود. قهوه به دست آمده، نوشیدنی غلیظی است که رویش کف دارد و پودر قهوه هم در ته فنجان، ته نشین شده است.

۲) تحت فشار قرار دادن: قهوه اسپرسو، با تحت فشار قرار دادن آب داغ تهیه می شود. این روش برای تهیه انواع نوشیدنی های قهوه به کار می رود. قهوه اسپرسو طعم متمایزی داشته و به علاوه رویش ماده خامه مانندی جمع می شود. در این روش از نوعی قوری که سه بخش دارد استفاده می کنند. در قسمت پایینی، آب می ریزند. پس از آن که آب به جوش می آید، با فشار وارد قسمت میانی می شود که پودر قهوه در آن قسمت قرار دارد. در نهایت، نوشیدنی قهوه در قسمت بالایی قوری جمع می شود. معمولا قوری را روی گاز می گذارند تا عملیات تهیه قهوه صورت گیرد…

۳) کمک گرفتن از نیروی جاذبه: روشی دیگر برای تهیه نوشیدنی قهوه، قراردادن پودر قهوه داخل یک صافی است که آب جوش قطره قطره روی قهوه می چکد…. طعم این قهوه به میزان آب و قهوه بسیار بستگی دارد. اما کلا طعم قهوه اسپرسو از این قهوه بهتر است. در این روش با استفاده از نیروی جاذبه، آب از میان پودر قهوه عبور می کند و قهوه خوش طعمی را ایجاد می نماید….

۴) خیس کردن: در این روش از استوانه ای شیشه ای که دارای پیستون صافی داری است استفاده می کنند. قهوه و آب جوش در استوانه با هم مخلوط می شوند (معمولا به مدت چند دقیقه) قبل از آن که پیستون که به شکل فویل است، پایین بیاید… در این هنگام نوشیدنی قهوه در قسمت بالایی آماده ریختن است. قهوه های کیسه ای نسبت به چای کیسه ای کمیاب ترند. این امر به دلیل آن است که در تهیه قهوه کیسه ای باید مقدار زیادی قهوه آسیاب شده (نسبت به چای به کار رفته در چای کیسه ای) به کار برد که از نظر اقتصادی برای تولیدکنندگان این محصولات، با صرفه نمی باشد. در تمام این روش ها از مخلوط آب جوش با قهوه آسیاب شده (دانه قهوه ای که برشته و آسیاب شده است) استفاده می شود… پودر قهوه یا پشت صافی باقی می ماند یا همراه نوشیدنی داخل فنجان ریخته می شود. میزان ریز بودن دانه قهوه بستگی به نوع نوشیدنی دارد که قرار است با آن تهیه شود. دستگاه های برقی تهیه قهوه، آب را جوش می آورند و سپس مواد لازم را بدون این که لازم باشد انسان کمک زیادی کند، با هم مخلوط می کنند. این دستگاه ها بر اساس برنامه زمان بندی خاصی عمل می کنند. افرادی که در تهیه نوشیدنی قهوه مهارت دارند، دانه های سبز قهوه خام و دم کردن آنها به روش سنتی را ترجیح می دهند…

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت





برای درست کردن براونی و کوکی‌های چسبنده که به ظرف فر می‌چسبند از این شگرد استفاده کنید. داخل ظرف شیرینی پزی را کاملاً چرب کنید، سپس یک کاغذ روغنی داخل آن بگذارید به طوری که از دو سمت ظرف، کاغذ روغنی به اندازه 5 سانتیمتر از هر طرف بیرون قرار بگیرد. روی کاغذ را نیز با روغن کاملاً چرب کنید. سپس مایهٔ کیک و یا براونی را داخل ظرف بریزید. این روش کمک می کند تا پس از پخته شدن براونی و یا کیک، به کمک دو طرف کاغذ که خارج از ظرف هستند، مانند دو دسته، آنها را گرفته و کیک را به راحتی خارج کنید.

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




ﻧﺎﻡ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻋﻠﯽ
ﺷﯿﻌﻪ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺧﻄﻪ ﯼ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﻋﻠﯽ


ﻫﻤﻪ ﺷﺐ ﺳﻔﺮﻩ ﻣﺎ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﺎ ﻧﺎﻥ ﻋﻠﯽ
ﮐﺎﺭ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻋﻠﯽ


ﺳﺎﻟﯿﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﮑﯿﻦ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﻧﺠﻔﯿﻢ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯿﻢ , ﻏﻼﻣﺎﻥ ﺍﻣﯿﺮ ﻧﺠﻔﯿﻢ


ﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﻟﻮﺡ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﯼ ﮐﺮﻡ ﺍﺳﺖ ﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ


ﻣﻮﻧﺲ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﻏﻢ ﺍﺳﺖ ﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ
ﺍﺯ ﻋﻠﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ


ﻣﺎ ﮐﺠﺎ ﻣﺪﺡ ﻋﻠﯽ, ﻫﺮﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﺧﻄﺎﺳﺖ
ﻣﺪﺡ ﺍﻭ ﮐﺎﺭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﻧﺒﯽ ﻭ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ


ﺍﻭﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﺪﺍﯾﺶ ﯾﮑﺘﺎﺳﺖ
ﻣﺜﻞ ﺍﻭ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﮕﺮﺩﯾﺪ ﻋﻠﯽ ﺑﯽ ﻫﻤﺘﺎﺳﺖ


ﺫﮐﺮ ﺧﯿﺮﺵ ﻫﻤﻪ ﺩﻡ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺍﻫﻞ ﺑﺎﻻﺳﺖ
ﯾﮏ ﺗﻨﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﻫﺮ ﻣﻌﺠﺰ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﻫﺎﺳﺖ

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




خدا همیشه آنلاینه….

کافیه
دلت رو به روز رسانی کنی

اون موقع میبینی که در تک تک لحظات کنارتـــ بوده

و هست و خواهد بود….

اگر دیدی خط ها شلوغه و حس میکنی جوابی نمیاد،

از پسورد"يا الله ” استفاده کن….

خدا به این پسورد حساسه و به سرعت نور جواب میده.

گاهی که حس میکنیم ارتباط قطع شده…..

مشکل از مخاطب نیست، دل ما ویروس گرفته…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




به اموات خود رحم کنید!!!…
قطب راوندى در لب اللباب نقل می کند که مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان مى آیند و هر یک از آنها به آواز گریان فریاد مى زند: اى فرزندان من. اى خویشان ! با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند، ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید. بر غربت ما رحم کنید. ما در زندان تنگ و تاریک مانده ایم. به ما رحم کنید و دعا و صدقه از ما دریغ نکنید. شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید به شما رحم فرماید، اى بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید. این ثروتى که در دست شما است روزى در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم ، پس آنها براى ما وبال شد و منفعت براى دیگران . به ما مهربانى کنید ولو به یک درهم یا قرص نانى یا پاره اى از چیزى . پس فریاد مى کنند: چقدر نزدیک است که بر نفسهاى خود گریه کنید و به شما نفعى ندهد. چنانکه ما گریه مى کنیم و سودى براى ما ندارد؛ پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید.(1)

صدقه مردگان را زود بفرستید
از همین روست که پیامبر(ص) فرمودند: براى مردگان خود هدیه فرستید؛ ارواح مؤمنین هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزلهاى خود مى آیند و هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه فریاد مى کند: اى اهل من و اى پدر من و مادر من و خویشان خود را صدا مى زنند که با خیرات و یا قرص نانى یا جامه اى بر ما مهربانى کنید که خداوند شما را از جامه بهشت بپوشاند پس رسول خدا گریست و ما هم گریه کردیم. سپس فرمود: اینها برادران دینى شمایند که زیر خاک پوسیده شده اند که همه آنها در ناز و نعمت بودند. پس بر عذاب خود ندا مى کنند و مى گویند: واى بر ما؛ اگر به آنچه که در دست ما بود انفاق مى کردیم در رضاى خداوند، به شما محتاج نبودیم پس با حسرت و پشیمانى بر مى گردند و فریاد مى کنند: صدقه مردگان را زود بفرستید. (2)
و نیز فرمود هر صدقه که براى میتى بدهى آنرا ملکى در طبقى از نور قرار مى دهد که شعاع آن درخشان است
و مى رسد به هفت آسمان پس بر لب قبر، مى ایستد و فریاد مى کند: السلام علیکم یا اهل القبور، اهل شما این هدیه را به سوى شما فرستادند. پس میت مى گرید و آن را داخل در قبر خود مى کند و بدان خوابگاهش فراخ مى شود.(3)


پانوشتها:

1. سفینة البحار ، ج 8 ، ص 133
2. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص907
3. جامع الاخبار ، ص 482

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





کسی از او پرسيد …….
آیا شما زنی شاغل هستيد،
یا خانه دار؟؟
او پاسخ داد: بله من يك خانه دار تمام وقت هستم!!!
من 24 ساعت در روز کار می کنم …
من یک “مادر” هستم!!
من یک همسر هستم!!
من یک دختر هستم!!
من یک عروس خانواده همسرم هستم!!
من یک ساعت زنگ دار هستم!!
من یک آشپز هستم!!
من یک پيشخدمت هستم!!
من یک معلم هستم!!
من یک گارسون هستم!!
من یک پرستار بچه هستم!!
من دستيار هستم!!
من یک مامور امنیتی هستم!!!
من یک مشاور هستم!!!
من ارام بخش هستم!!
من تعطیلات ندارم!!
مرخصی استعلاجی ندارم!!
روز استراحت ندارم!!!
شبانه روز کار میکنم ….
و 24 ساعته گوش به زنگم…
تمام ساعات و
دستمزدم اين است:
“مگه چكار كردي از صبح تا حالا؟”

 

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




قانون اعتقادات
به هر چیز که اعتقاد داشته باشید چه درست چه نادرست، بر قسمت نیمه‌هوشیار ذهن تأثیر می‌گذارد و با دقتی حیرت آور به عینیت در می‌آید. هر امر باید ابتدا در غالب اعتقاد درآید تا به آن عمل شود.

قانون انتظارات
هر آنچه که انتظارش را می‌کشید به سرتان می‌آید. مثلاً اگر انتظار یک زندگی خوب و موفق را می‌کشید، همان را خواهید داشت و برعکس. پس اگر هر عملی که انجام دهید از آن انتظار مثبت داشته باشید، نتیجه مثبت خواهید گرفت.

قانون جاذبه
منفی‌ها، منفی‌‌ها را جذب می‌کنند و مثبت ها، مثبت‌‌ها را. بطور مثال افراد با ذهنیت منفی و كينه توز، اشخاص منفی را جذب می‌کنند و برعکس، افراد با ذهنیت مثبت و آزادتر، اشخاص پر انرژی و مثبت‌اندیش را.

قانون جانشینی
ذهن نیمه‌هوشیار در یک لحظه می‌تواند فقط به یک وجه از قضیه فکر کند. یعنی زمانی که می‌خواهیم به جنبه مثبت کاری فکر کنیم قادر نیستیم در همان لحظه جوانب منفی آن را هم بسنجیم.مگر آنکه جنبه منفی جانشین وجه مثبت شود.

قانون کارما
آدمی تنها آنچه را که می‌دهد باز می‌ستاند. بازی زندگی، بازی بومرنگهاست!!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ابولحسن خرقانی؛
جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد…!!!

اول:مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد!!!
او گفت؛ای شیخ ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد…!!!

دوم:مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده های گل آلود میرفت…
به او گفتم؛قدم ثابت بردار تا نلغزی!
گفت؛من بلغزم باکی نیست…
به هوش باش تو نلغزی شیخ!!!که جماعتی از پی تو خواهند لغزید…

سوم:کودکی دیدم که چراغی در دست داشت.
گفتم؛این روشنایی را از کجا آورده ای؟!
کودک چراغ را فوت کرد و آنرا خاموش ساخت و
گفت؛تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت!؟

چهارم:زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت میکرد!
گفتم؛اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن!!!
گفت؛من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بی خود شده ام که از خود خبرم نیست،تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری ؟!!!

تذکره اولیاء

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




صلوات خاصّه حضرت بقیّه الله (ارواحنا فداه ) که آقای مجتهدی در زمان حیات
به افراد خاصی تعلیم داده بودند.


اَللّهُمّ صَلِّ عَلَی الْکَهْفِ الْحَصِینْ


وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکین ،حُجَّتِکَ وَ کَلِمَتِکَ النّامُوسِ الْاَکْبَر


اَلْاِمامِ الْمَهْدیِّ الْمُنْتَظَر


اَللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَه ، وَاجْعَلْنا مِنْ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ


وَالْفائِزینَ بِلِقائِهِ.

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




به نقل از همسر مدافع حرم شهید عبدالله اسکندری
حال و هوای آخرین دیدار …
در راه فرودگاه او مدام در حال ذکر گفتن بود و بی قرار رفتن … چند بار خواستم با او صحبت کنم، اما حال و هوایش عجیب بود و من ترجیح دادم او را از این حال در نیاورم. قول داد یک روز در میان به من تلفن بزند… و رفت..
با رفتنش دل مرا هم با خود برد…
دلشوره عجیبی داشتم که ناشناخته بود ..
سه شنبه آخرین تماس عبدالله با من بود. قبل آن با بچه ها صحبت کرده بود و طبق وعده یک روز در میان به من زنگ می زد. آخرین جمله ایشان را همیشه به یاد دارم، در همان تماس آخر به من گفت ؛
تصدقت شوم برایم دعا کن ، اتفاقاً همرزمانش هم خندیدند. من با خنده گفتم ؛ دوستانت می‌خندند !
گفت اشکال ندارد بگذار بخندند. آخرین جمله ایشان به من همین بود ؛ «تصدقت شوم برایم دعا کن»
وی می گوید: پنج شنبه یکی از دوستان سردار با پسرم تماس گرفته و خبر شهادت را به علیرضا داده بود.. علیرضا سراسیمه به خانه آمد و در حیاط قدم می زد. گفتم چه شده؟ گفت یکی از دوستان تصادف کرده. گفتم دوست نیست پدرت است، تصادف نیست شهادت است ؛ و او را آرام کردم و خواستم فعلا به دخترها چیزی نگوید.دو روز سکوت کردیم تا خبر تایید شد و آنوقت به آن ها گفتیم.
همسر شهید اسکندری از کمک گرفتن از حضرت زینب (س) برای صبر می گوید و بیان می کند: همه فامیل جمع شده بودند، اما همهمه ای بینشان بود که اینترنت را قطع کنند. دلیل را جویا شدم و پس از اصرار گفتند : عکس های جسد در فضای مجازی پخش شده. همان شبی که خبر شهادت را داده بودند عکس ها را دیدیم. وقتی عکس سر بر نیزه عبدالله را دیدم به یاد سر امام حسین(ع) و صبر حضرت زینب(س) افتادم و گفتم: یا حسین به فدای شما، یا حضرت زینب کمکم کن..
و آنچنان آرام شدم که دیگران و بچه ها را هم من آرام می کردم که این صبر را هم از برکات حضرت زینب(س) می دانم ..
حدود دو هفته بعد از شهادت دوستان عبدالله گفتند یا باید جسد را با تعدادی از اسرای تکفیری مبادله کنیم یا پول بدهیم و جسد را تحویل بگیریم… با شنیدن این حرف، دختر بزرگم به اتاقش رفت و پس از حدود یک ربع آمد و با اقتدار گفت: پدر ما برای مبارزه با آن کافران رفته بود. چطور پول بیت المال را به آن کافران بدهیم که پدر در راه مبارزه با آنان شهید شده و چطور اسرای آنان را آزاد کنیم؟ و اینگونه بود که جسدی از سردار به کشور باز نگشت.
سری به نیزه بلند است در برابر زینب (س)
خدا کند که نباشد سر برادر زینب(س)
{اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک}

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت





بسم الله الرحمن الرحیم
برادرم ، من در این گرمای تابستان چادر سر میکنم ، سخت است ولی تنها 3 ماه است ، چادر آزادی حرکت و دستانم را می گیرد ، سخت است ولی نه زیاد، چادر سر کردن مسئولیت می آورد و انتظار ، ولی تمام اینها سخت تر از کار تو نیست ، سخت تر از کار تو نیست که باید در تمام طول سال سر به زیر راه بروی و از میان شیاطین متحرک کوچه ها و خیابان ها، از میان بانوانی که نتوانسته اند خودنماییشان را کنترل کنند ، سالم رد شوی ، از تو سخت تر نیست که همیشه باید مراقب خودت باشی وقتی می خواهی بیرون بروی یا فیلمی ببینی یا به اینترنت وصل شوی ، زیرا شیاطین برایت کمین کرده اند . از تو سخت تر نیست که در این هجوم بی مهابای وسوسه های دلفریب و پلیدی های نا جوانمردانه باید پاک باقی بمانی.
و خداوند مرد را قوی آفرید زیرا وظیفه ات بسی سنگین تر است و اگر در این آزمون ها پیروز شدی ، مردی خدایی میشوی!

موضوعات: حجاب  لینک ثابت





خواهرم !
شما خسته نشدی از جلوه نمایی تن در بازار اسیران هوی و هوس ؟!
خسته نشدی از حقارت و ضلالت . . ؟!

خسته نشدی از خون کردن دل مهدی فاطمه ؟!

خسته نشدی از عهد شکنی های پیاپی ات با خداوند . . .

مرگت که رسید ؛
جسمی که سالها مایه ی فخر فروشی و جذب نگاه های هرزه بوده رهایت میکند . . .

آنوقت تو هستی و کوهی از گناه !
تو هستی نگاه های تحقیر آمیز . .
تو هستی و نگاه های اهل بیت و شهداء

به خودت بیا …
آقا پسر تو هم به خودت بیا
توهم میتونی با اون چشم ها هرزگی کنی
و هزار کار دیگه ای که جرات گفتنش رو ندارم!
به خودتون بیایید…

موضوعات: حجاب  لینک ثابت






سطح انسانیت، درك، فهم، شعور و دیگر ارزش ها به قدری می تواند در آدمی پائین بیاید كه حتی از حیوان هم پست تر شود. همان طور كه در قرآن كریم نیز خداوند متعال در مورد صفات برخی انسان ها می گوید:‌ “مانند حیوان و یا حتی پست تر هم هستند ..”

سوره : الاعراف آیه : 179
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ.
برای جهنم بسياری از جن و انس را بيافريديم ايشان را دلهايی است ، که بدان نمی فهمند و چشمهايی است که بدان نمی بينند و گوشهايی است که بدان نمی شنوند اينان همانند چارپايانند حتی گمراه تر از آنهايند اينان خود غافلانند.

اوج انحطاط اخلاقی در فرهنگی غرب
در یک اتفاق مضحک و جنجال‌برانگیز و در اوج انحطاط اخلاقی و پوچی در فرهنگ غرب ، یک جوان برزیلی با انجام عمل جراحی، خود را به شکل سگ(!) درآورد!!!این جوان برزیلی هزارها دلار برای این اقدام هزینه کرده است.
ماجرای جوان برزیلی که با انجام عمل جراحی، خود را به شکل سگ درآورده در افکار عمومی سوالات زیادی به پا کرده…….. اینکه این امر واقعیت دارد و یا اینکه تنها با استفاده از فتوشاپ صورت گرفته…….. در سایتهای بسیاری اینگونه آمده که این جوان برزیلی که نامش افشاء نشده مبلغ گزافی به جراح پلاستیک خود پرداخت کرده است تا چهره اش را به چهره واقعی یک سگ تبدیل نماید. دکتر جراح نیز از اجزاء سر یک سگ فوت شده برای پیوند به صورت جوان شامل گوش ، بینی ، لب ، ابرو استفاده کرد.
همچنین تصاویر پیوند اعضای سگ به صورت این جوان نیز منتشر شده است!
این روزها که دیگر عمل بینی و گونه و سوراخ های گوش و بینی و لب و بوتاکس و… در بین ایرانیان عادی شده است اما عجیب تر از آنچه فکرش را هم بکنید رواج یافته است . تا دیروز جوانان ما ایجاد چند سوراخ در گوش و گاه استفاده از 20 گوشواره یا بیشتر را مدی به روز و جذاب برای نشان دادن خود میدانستند اما گویا این مد هم جوابگوی خودنمایی و جلوه دادنشان نبوده و به تغییر شکل گوش هایشان رو آورده اند آن هم به شکل الاغی!
گوش الاغی
در جدید ترین نمونه از این گونه انسان های پست، یك جوان برزیلی به دلیل شدت علاقه اش به سگ، هزاران دلار هزینه كرده و چندین عمل جراحی بر روی صورت خود انجام داده تا شبیه سگ شود.
وی فك، چشم، گوش، ابرو و دیگر بخش های صورت خود را عمل كرده و تقریبا كاملا شبیه به یك سگ واقعی شده است.
تصویر این جوان برزیلی در فضای مجازی منتشر شده و اقدام وی واكنش های بسیار زیادی در پی داشته به طوری كه بسیاری از كاربران با لحنی تمسخر آمیز نوشته اند: آیا حالا كه به سگ شباهت پیدا كرده، مانند سگ هم وفادار خواهد شد؟!


حماقتهای عجیب و باورنکردنی شیطان پرستان
شنیدن این خبر مانند یک جک یا لطیفه و یا حتی شایعه ای است که باور کردنش کمی سخت است اما جک یا لطیفه و یا حتی شایعه هم میتواند به واقعیت بپیوندد،واقعیتی تلخ و تاسف بار که برای باور کردن این واقعیت کافیست سری به خیابان های جردن،نیاوران،تجریش،فرمانیه،شهرک غرب،سعادت آباد وقیطریه بزنید تا ببینید از هر 5 نفر جوانی که از کنارت رد میشوند 3 نفر از آنها چسبی بر گوش هایشان زده اند و گوش هایشان را به شکل مثلثی،الاغی،شیطانی و یا جنی کرده اند.

ما در جامعه ای زندگی می کنیم که متاسفانه بدن به بخشی از هویت شخص بدل شده است.شاید یکی از دلایل آن روابط اجتماعی افراد در شبکه های اجتماعی است که افراد در گذاشتن عکس های شخصی خود به رقابت می پردازند و حاضرند خود را بکشند و زیر تیغ هر گونه عمل جراحی قرار گیرند تا در دید دیگران زیبا به نظر برسند و خود را مورد تایید دیگران قرار دهند

این روزها وقتی به خیابان میرویم احساس میکنید که بیشتر افراد نقاب هایی بر صورت دارند تا شناسایی نشوند!آنقدر تغییرات روی خود انجام داده اند که به کل هویت اصلی خود را از دست داده اند و با عکس شناسنامه شان متفاوت هستند.گویا این افراد از هیچ راهی برای تغییر دادن خودشان دریغ نکرده اند از لوازم آرایش های مختلف گرفته تا انواع عمل های زیبایی!جالب اینکه این جراحی ها و تغییر چهره ها مختص زنان نیست بلکه بین مردان هم رواج پیدا کرده است.
ایران رکوردار عمل های زیبایی
ایران جزو یکی از کشورهایی است که بالاترین میزان عمل جراحی در آن انجام میشود . علاوه بر رواج جراحی های زیبایی در ایران حالا جراحی گوش مدی تازه ظهور است که در بین جوانان شیوع پیدا نکرده است اما بخشی از جامعه که هر روز به دنبال مدهای روز دنیا هستند را به خود مشغول کرده است.


مقصر کیست؟
شکی نیست که یکسری افراد هستند که تمام هم وغم و فرصت خود را صرف مد و زیبایی خود میکنند و زیبایی ظاهری را به زیبایی باطنی ترجیح میدهند. اینگونه افراد به اینکه این مدها خوب است یا بد ؟!زشت است یا زیبا ؟!مطابق فرهنگ جامعه اسلامی است یا خیر ؟!کاری ندارند و بر اساس میل و سلیقه خود و البته مد روز عمل میکنند اما سوال من این است که پزشکان ما چرا عقل خود را دست اینگونه افراد قرار می دهند و دست به عمل جراحی هایی میزنند که مغایر جامعه اسلامی است؟!آیا آنها به دنبال عمل های پر در آمد هستند یا میخواهند با اینگونه عمل های عجیب برای خود اسم و رسمی پیدا کنند؟!آیا این پزشکان میخواهند عمل های گوناگون زیبایی را به جامعه القا کنند یا تعداد متقاضیان زیاد باعث میشود پزشکان دست به اینگونه عمل ها بزنند؟!

گوشهای نوکدار: یک پزشک نیویورکی به نام Dr. Lajos Nagy این روش را ابداع کرده که قصدش ار انجام این کار نزدیک کردن ملت به چهره‌های اساطیری بوده است.

تا دیروز جوانان ما ایجاد چند سوراخ در گوش و گاه استفاده از 20 گوشواره یا بیشتر را مدی به روز و جذاب برای نشان دادن خود میدانستند اما گویا این مد هم جوابگوی خودنمایی و جلوه دادنشان نبوده و به تغییر شکل گوش هایشان رو آورده اند آن هم به شکل الاغی!
تا به امروز شاهد مدهای عجیب و غریب زیادی بوده ایم از کاشت ناخن ،عمل بینی،بوتاکس،نگین چشم،سوراخ های گوش و حالا هم عمل زیبایی گوش از نوع الاغی! و ممکن است در آینده شاهد چیزهای عجیب دیگری باشیم . گاهی درک و فهم و شعور ادمیت به قدری می تواند پایین بیاید که از حیوان هم پست تر شود. نمونه هایی از این گونه انسان های پست در جهان زیاد به چشم میخورد که در جدیدترین این نمونه ها یك جوان برزیلی است که به دلیل شدت علاقه اش به سگ، هزاران دلار هزینه كرده و چندین عمل جراحی بر روی صورت خود انجام داده تا شبیه سگ شود و یا کندن دندان های وسط در آفریقای جنوبی که به هر قیمتی این کار را انجام می دهند تا بیشتر به چشم بیایند و خود را شبیه گانگسترها نشان می دهند
درست است که این مدها ربطی به ایران ندارد اما وقتی در جامعه ما گوش مثلثی مد میشود و جوانان ما داشتن گوش هایی شبیه الاغ را نشانه شخصیت خود میدانند!و درک و فهم و شعور خود را زیر سوال میبرند هیچ بعید نیست که تا چند سال آینده فک سگی و دندان آفریقایی هم مد شود و تنها راه جلوگیری با این مدها که می تواند تاثیر به سزایی داشته باشد جامعه پزشکی است تا دست به اینگونه عمل های جراجی نزنند .هرچند که شاید این عمل های زیبایی در امدهای زیادی داشته باشد اما آیا هدف از علم پزشکی صرفا کسب در آمد زیاد است؟!


كاشت ایمپلنت (Implant) : در ایـن روش یك شیء (از جنس استیل یـا مـهره های كوچك) زیر پوست كاشته میشود. هدف از آن ایجاد جلوه برآمـده و بـافت دار بروی پوست میباشـد. بیشتر در روی صورت و بالای ابرو و ساعد دست یا پا مورد استفاده قرار میگیرد. كـاشت ایمپلنت حتی بر روی آلت تناسلی مردان نیز انجام می گیـرد كه به آن (PEARLING) گفته میشود ایمپلنت های چشمی از جدیدترین نوع آن است.

یک زوج آرژانتینی که در مجموع بیش از سه چهارم سطح بدن خود را با خالکوبی پوشانده‌اند، رکورد رسمی گینس را به عنوان زوجی که بیشترین تغییرات را روی بدن خود انجام داده‌، به نام خود ثبت کرده‌اند.
گابریلا ۴۲ ساله و ویکتور ۴۳ ساله که هردوشان اهل بوینس‌آیرس آرژانتین هستند، به ترتیب ۶۵ و ۹۰ درصد بدن‌شان را خالکوبی کرده‌اند. آنها هم‌چنین روی هم، ۵۰ جای بدن‌شان را سوراخ کرده و حلقه و نگین انداخته‌اند. ۱۱ بزرگ‌نمایی در بدن، ۵ پرکردگی دندان، و ۴ کش دهنده‌ی گوش در کنار چندشاخه بودن زبان یکی از آنها، دیگر تغییراتی هستند که این زوج “عاشق” در خود ایجاد کرده‌اند. آنها که ۱۳ سال است در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند، معتقدند برای هم کامل هستند.

زبان ماری: اشقاق زبانی یکی از جدیدترین روشهای تغییر روی بدن است که در این روش زبان را ا میانه به دو قسمت می‌کنند و بعد از عمل زبان می تواند روی دیگری حرکت مار گونه داشته باشد.



کاشت اشیا و زیور آلات زیر پوست: در این عمل تکه‌هایی از اشیا را در زیر پوست قرار می دهند و سپس آن بخش را برجسته می کنند. فردی به نام Steve Haworth خالق این روش دیوانه‌وار می‌باشد.

آویز کردن بدن: دلیل خاصی برای این کار جز حماقت وجود ندارد

کنده‌کاری روی بدن با تیغ: در شرق آسیا و بین افراد این عملها صورت میگرفته و دیده شده است این عمل در کل در رده تتو قرار می‌گیرد و افرادی که این عمل را انجام داده اند گفته‌اند نسبت به تتو درد چندانیندارد.

تتوی کره چشم… این عمل قرن نوزده و اوایل بیست حدود2000 سال پیش انجام می‌شد و به عوان یکعمل پیش پا افتاده به حساب می آمد و با آمدن لنزهای چشمی این عمل منسوخ شد

فلزکاری روی بدن: یکی از دردناکترین عمل ها این نوع تغییرات روی بدن است. در این روش آهنهای بسیار داغ شده را بر روی تکه‌های مختلف بدن قرار می دهند.

جلوگیری از رشد پاها (Foot Binding) :
در چیـن متـداول بوده است كه پاهـای كودكان را از سن 6 سالگی محكم با نوار می بستند تا از رشد آنها جلوگیری گردد. باند پیچی پاها به منظور زیبایی انجام میگیرد و با بزرگ شدن كودكان (اكثراً دختر بچه ها) پاهای آنها در همان سایز بچگی باقی میماند. در این حالت انگشتان پا به مرور به سمت كف پا فشرده میشود و استخوانهای روی پا نیز به سمت عقب كشیده میشود، در نتیجه این عمل پاشنه و پنجه كف پا با یك شكاف به هم نزدیك شده و پنجه پا نیز به حالت نوك تیز در می آید، كفشهای مخصوصی نیز برای این دسته از خانم ها وجود داشت كه همیشه پا را در آن حالت نگه داشته و به تغییر شكل پا كمك میكرد.

نـوعی سوراخ كـردن اعضاء بدن (Stretching) : این نوع از سوراخ كردن اعضای بدن، سوراخ پدید آمده را عمداً زیاد میكنند. بیشتر بعد از عمل پیرسینگ روی لاله گوش با بزرگتر كردن تدریجی رینگ استفاده شده به نتیجه دلخواه میرسند.

كشیده ساختن (Elongation) : در این روش اعـضای بـدن (بویژه گردن) با تحت كشش قرار دادن مداوم با وزنه و یا فنر ازدیاد طول پیدا میكنند. البته این عمل بیشتر در قبایل آفریقا مرسوم بوده ولی هم اكنون در بیشتر كشورها علاقه مندانی نیز دارد، اكثراً گردن را كشیده میكنند ولی لاله گوش و لب هم موارد استفاده زیادی دارد.

یك جوان برزیلی به دلیل شدت علاقه اش به سگ، هزاران دلار هزینه كرده و چندین عمل جراحی بر روی صورت خود انجام داده تا شبیه سگ شود.



پسری که با عمل جراحی خود را تبدیل به سگ کرد _ آیا حقیقت دارد؟
داستان چیست؟
خبرگزاری العربیه‬ نوشت یک جوان برزیلی با انجام یک عمل جراحی پر هزینه صورت خود را به شکل سگ درآورد!
باشگاه ‫‏خبرنگاران‌جوان‬ نیز این موضوع را با همان آب و تاب با نام انحطاط غرب پوشش داد و بعد همین باشگاه منبع خبرگزاریهای دیگر شدو این خبر به سرعت انتشار یافت:روزنامه خراسان و …پیج های مختلف فیسبوکی هم آنرا بازتاب داده اند: مثلا اینجا را ببنید.
داستان واقعی چیست؟ رودریگو براگا Rodrigo Braga هنرمند و عکاس برزیلی است که کارهای متفاوتی از او دیده شده. در مجموعه عکس‌های سال ۲۰۱۰ از صورت یک سگ مرده استفاده کرده که این مجموعه عکس جایزه پیپا pipaprize را برده است. او هیچ عمل جراحی انجام نداده و سایت‌های بسیاری در این مورد نوشته اند: بطور مثال HOAX-SLAYER را در این مورد بخوانید. در سایت خود ‫‏رودریگوبراگا‬ این مجموعه عکس با نام “نیرویی بیش از حد نیاز” را از اینجا ببینید.
در نهایت چنین به نظر می رسد که این پسر تنها با انجام عمل جراحی به صورت موقت خود را به شکل سگ تبدیل کرده تا بتواند عکس های استثنایی و محیر العقول از خود بر جای بگذارد………..

 

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




شمع به کبریت گفت:
از تو میترسم تو قاتل من هستی…


کبریت گفت:
از من نترس…


از ریسمانی بترس که در دل خود جای دادی!!!


عامل نابودی انسان ها تفکرات منفی خودشان است
نه عوامل بیرونی…


موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





چای رو میشه با چند مدل چای ترکیب کرد که از لحاظ طعم عطر و رنگ چای ایده آل بشه. چای ترجیحا الک شده باشه بهتره… چای خشک رو که تو قوری میریزیم کمی آب جوش بهش اظافه میکنیم و بعد اون آب رو خالی میکنیم تا غبار و گرد چای جدا بشه. میشه کمی آب ریخت و چای رو گذاشت دم بکشه که این عمل باعث می شه چای زودتر دم بکشه. بر روی قوری چای میشه یک دستمال تمیز انداخت تا چای بهتر و سریعتر دم بکشه (که بعد از دم کشیدن باید اونو برداشت )… میشه به چای جهت عطر دارشدنش هل گل سرخ برگ عطر چای که از خانواده ی گیاه شمعدانی هست اظافه نمود.

برای نگهداری چای برای مدت طولانی, بعد از دم کشیدن میشه چای رو از صافی رد کرد و تفاله ی چای رو جدا کرد و چای صاف شده رو برای مدت طولانی با همون کیفیت اولیه نگه داشت… در صورتی که چای به مرحله ی جوشیدن رسید برای جلوگیری از طعم زمخت چای میشه بهش یک یا دو حبه قند اضافه کرد. زمانی که می خواهیدچای رو در استکان برزید میتوانید در داخل استکان آب جوش بریزید و بگردانید تا باعث پایین آمدن دمای چای نشود…

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت





▪ برای‌ آنكه‌ شیر شما هنگام‌ جوشیدن‌ سر نرود،می‌توانید از شیر جوشهای‌ مخصوص‌ استفاده‌ و اگرچنین‌ ظرفی‌ در اختیار ندارید، لبه‌ ظرف‌ یعنی‌قسمت‌ بالای‌ آن‌ را با كمی‌ روغن‌ یا كره‌ چرب‌كنید. كف‌ شیر بالاتر از آن‌ نخواهد آمد.
▪ قاشق‌ بزرگ‌ و تمیزی‌ مانند قاشق‌های‌بزرگ‌ چوبی‌ و یا ملاقه‌ داخل‌ شیر بگذارید به‌طوری‌ كه‌ دسته‌ آن‌ روی‌ لبه‌ ظرف‌ قرار بگیرد. ..
▪ در پوش‌های‌ توری‌ یا مشبك‌ نیز از سر رفتن‌شیر جلوگیری‌ خواهد كرد. در گذشته‌، از اینگونه‌در پوش‌ها و ظرف‌ دو طبقه‌ برای‌ گرفتن‌ سر شیر نیزاستفاده‌ می‌كردند. به‌ این‌ معنی‌ كه‌ وقتی‌ شیر كف‌می‌كرد، سرشیر آن‌ در محفظه‌ای‌ واقع‌ در طبقه‌بالا جمع‌ می‌شد.
▪ و بالاخره‌ اگر شعله‌ چراغ‌ را پایین‌ بكشید وشیر را به‌ آرامی‌ و با حرارت‌ ملایم‌ بجوشانید،احتمال‌ سررفتن‌ آن‌ اندك‌ خواهد شد…

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




نان، کشک، میوه، رب و بالاخره همه چیز کپک می‌زند. اصلا چند روز که از یخچال غافل می‌شوی همه چیز داخل آن کپک می‌زند. وقتی کپک‌ها می‌آیند و بوی زننده‌شان فضای یخچال را می‌گیرد یک راه بیشتر نمی‌ماند و آن هم بازکردن در سطل زباله و انداختن مواد غذایی درون آن است.این شاید راحت‌ترین کار باشد، اما بی‌شک بهترین کار نیست. برای همین عاقلانه‌ترین کار، یاد گرفتن راه‌هایی است که کپک به مواد غذایی راه پیدا نکند یا حداقل اگر سر و کله‌اش درون یخچال پیدا شد، نتواند همه مواد را نابود کند…..

بد نیست بدانید کپک‌ها آن دسته از قارچ‌ها هستند که اگرچه بیماری خطرناکی ایجاد نمی‌کنند، اما گاهی در مواقع ضعف سیستم ایمنی بدن می‌توانند بسیار خطرناک باشند و عاملی که باعث گسترش و افزایش آنها می‌شود، مقدار بیش از حد رطوبت است به طوری که پخت غذاها نیز نمی‌تواند سموم آنها را از بین ببرد.

کپک‌ها در صورت مناسب بودن شرایط رشد، یعنی‌ رطوبت و گرما بسرعت رشد می‌کنند و می‌توانند سبب تخریب و غیرقابل مصرف شدن میوه‌ها و غذاها شوند. کپک‌ها اگر چه بیشتر اوقات شمایلی شبیه هم دارند، اما هر نوع ماده غذایی، کپک مخصوص خودش را دارد مثلا کپکی که روی میوه‌ها رشد می‌کند با کپک نان، مربا و خشکبار فرق دارد…

کپک نان یکی از خطرناک‌ترین انواع کپک است، چون بسرعت در بافت نان نفوذ می‌کند و اگر لایه‌های نان روی هم چیده شده باشد، بخش‌های بالایی و پایینی خود را نیز آلوده می‌کند. وقتی نان کپک زد، راهی جز دور انداختن آن وجود ندارد، اما برای این که این اتفاق نیفتد پیش از سرد شدن کامل نان‌ها، نباید آنها را روی هم چید، چون حرارت نان موجب کپک‌زدگی زودرس می‌شود. این در حالی است که انباشته شدن نان داغ پیش از سرد شدن، موجب تغییر حالت ظاهری، بیات شدن زودرس و بروز بیماری‌های گوارشی می‌شود. پس برای این که کپک، نان‌های شما را از بین نبرد آنها را پس از خنک شدن درون کیسه‌های پلاستیکی بگذارید و درون فریزر قرار دهید. البته پیچیدن نان در پارچه‌های سفید و تمیز بهتر از کیسه‌های پلاستیکی است، چون رطوبت نان را جذب می‌کند و مانع کپک زدگی آن می‌شود.

کپک زدن میوه‌ها درون یخچال هم واقعا دردسرساز است، چون جمع کردن لاشه‌های آبکی و شل شده آنها از جامیوه‌ای همراه بوی نامطبوعی که دارند، آزاردهنده است. میوه‌ها را حتی وقتی می‌شوییم و خشک می‌کنیم و درون یخچال قرار می‌دهیم باز هم کپک می‌زنند. این به خاطر آبی است که درون میوه‌ها وجود دارد و البته رطوبت درون یخچال هم به این مساله دامن می‌زند. پس بهترین کار، خرید میوه به اندازه نیاز و قرار دادن آنها درون پارچه‌های نخی برای جلوگیری از کپک زدگی است. البته اگر یک قطعه اسفنج در جامیوه‌ای قرار دهید، رطوبت و آب آن را جذب کرده و مانع کپک‌زدگی می‌شود…

اگر پنیر کپک زد کمی آن را با احتیاط بیشتر مصرف کنید، چون پنیر کپک زده میکروب‌های دیگری نیز دارد که ممکن است سبب بیماری‌های گوارشی شوند. پس اگر پنیرتان کپک زد کمی بیشتر از قسمت کپک زده آن را جدا و مصرف کنید. مربا هم یکی از مواد خوراکی درون یخچال است که اغلب کپک می‌زند.

کپک زدن مربا البته به مراحل پخت آن برمی‌گردد به طوری که اگر مربا خوب نپخته باشد، خیلی زود کپک می‌زند. البته استفاده از ظروف مناسب دردار که مانع رسیدن هوا به آن شود در نگهداری مربا موثر است و مانع تشکیل کپک روی آن می‌شود، اما اگر مربا کپک زده باشد، می‌توان یک لایه از روی آن برداشت و بقیه آن را دوباره پخت. بهتر است هنگام تهیه مربا از قاشق چوبی استفاده کنید. روش دیگری که مانع از کپک زدگی می‌شود، استفاده از کاغذ روغنی است که می‌توان آن را روی سطح مربا قرار داد. با این کار هوا به سطح مربا نمی‌رسد و در نتیجه کپک نمی‌زند…

قرار گرفتن لایه‌ای از کپک روی رب گوجه‌فرنگی هم اتفاقی همیشگی است. برای پیشگیری از کپک رب‌ نیز می‌توان یک لایه روغن روی سطح آنها مالید تا اکسیژن به سطح آن نرسد و در نتیجه رشد کپک‌ها متوقف شود. وقتی روغن مالی در سطح رب انجام شود حتی نیازی به نگه داشتن آن درون یخچال نیست.برای پیشگیری از کپک زدن آبغوره و سرکه هم باید توجه کنید که ظرف محتوی آنها حتما تا ته پر شود و جایی برای هوا در آن نماند. یک راه دیگر هم وجود دارد و این که شیشه‌های محتوی آبغوره یا سرکه را درون ظرف بزرگی پر از آب قرار دهید و روی شعله بگذارید تا آب جوش بیاید. به مدت 6 دقیقه این شیشه‌ها را بجوشانید تا تمام سلول‌های رویشی کپک درون آبغوره و سرکه از بین برود…

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت






آش یک نوع غذای سنتی ایرانی است، در هر شهر و دیار آن را به نوعی تهیه می کنند و مواد لازم انواع آش هم در بعضی شهرها فرق می کند بنابر این توجه شما را برای تهیه آن به موارد زیر جلب می کنیم:

* آش را باید با آتش ملایم پخت و مدت آن هم باید طولانی باشد و مرتب باید آن را هم بزنید تا تمام مواد آن با هم مخلوط شود.
*تمام حبوباتی که در آن به کار می برید باید از شب قبل خیس شده باشد.

* در پختن آشی که با برنج همراه است باید توجه کنید که برنج آن باید کاملاً له شده باشد.
* گوشتی که برای پختن آش به کار می رود بهتر است از گوشت گردن یا سینه باشد.

* موقع پاک کردن سبزی آش ساقه های سبزی را دور نریزید زیرا با استفاده از ساقه های سبزی آش لذیذتر می شود.
* برای پختن آش بهتر است از خرده برنج (نیمدانه) استفاده کنید چون زودتر له می شود.

* آبی که داخل آش می ریزید باید آب جوش باشد و برای اینکه برنج کاملاً باز شود آب را به دفعات در آش بریزید.
* گندمی که می خواهید برای آش به کار ببرید بهتر است گندم پوست گرفته باشد و در ثانی با چرخ گوشت آن را چرخ کنید.

* اگر می خواهید در آش از گوشت استفاده نکنید و آش شما خوشمزه شود حتماً از قلم گوساله که از وسط شکسته اید، استفاده نمایید.
* وقتی آش آماده می شود روی آن خود به خود می بندد در این صورت آش جا افتاده است

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




زگيل‌
1- ضماد «سياه دانه» مفيد است.
2- «سير» را نرم بكوبيد، به صورت مشمع و ضماد روي زگيل و ميخچه بگذاريد و هرچند ساعت يك بار آن را عوض كنيد تا به‌كلي معدوم شوند.
3- يك حبه «سير» را نرم بپزيد. سپس آن را گرماگرم روي زگيل بگذاريد و با نوار يا پارچه نازكي آن را ببنديد. هر روزه چندين‌بار اين عمل را تجديد كنيد.
4- ضماد تركيبي از «تره» و «سماق» مفيد است.
5- ماليدن شيرابه «انجير»، زگيل را از بين مي‌برد.
6- ضماد برگ «گزنه» جهت قطع زگيل، مخصوصاً با «عسل» تجويز شده است.
7- جوشانده برگ و لفافه سبز ميوه «گردو» زگيل را از بين مي‌برد.
8- عصاره «ماميران» را جهت از بين بردن زگيل به كار مي‌برند.
9- نوع ترش «پرتقال» را با پوست و هسته در «سركه» خيس كنيد و بعد آن را له كرده روي زگيل بگذاريد.
10- خاكستر چوب «درخت بيد» با سرمه جهت زگيل تجويز شده است.
11- مالين خاكستر برگ، يا چوب درخت «نارون» با «سركه»، جهت افتادن انواع زگيل نافع مي‌باشد.
12- چون «راتيانج» را با «روغن كتان» مخلوط كرده، روي زگيل گوشتي و پينه بگذاريد، آن را از بين مي‌برد.
13- آب ريشه خام «شنگ» زگيل را از بين مي‌برد.
14- ضماد ريشه «ماردارو» با «سركه» جهت قطع زگيل نافع است.
15- ضماد دانه‌هاي «تخم كتان» با پوره و خاكستر جهت زگيل مفيد است.
16- چون ميوه «خرنوب» را دو پارچه كرده و يك پارچه را روي زگيل بچسبانيد، آن را از بين مي‌برد.
17- اگر «بادنجان» را بسوزانيد و خاكستر آن را با «سركه» خمير نماييد و به زگيل بماليد، زگيل كنده مي‌شود.
18- «شيره انجير»، «گل هميشه بهار» و «چوبك» مفيد مي‌باشند.

زگيل ميخي‌
اگر «تخم پنبه» را كوبيده، با كمي «زنجبيل» مخلوط كرده و پنبه را با آن آغشته كرده، فتيله سازيد و بعد يك سر آن را بر زگيل ميخي بسته و سر ديگر آن را آتش بزنيد به طوري كه گرمي و حرارتش به زگيل برسد، ولي نسوزاند و اين عمل را سه روز متوالي، روزي يك بار تكرار كنيد، زگيل افتاده و از بين مي‌رود.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- خوردن «برگ پنج انگشت» ادرار را كم مي‌كند.
2- هسته‌ي دانه‌هاي «انگور» داراي تانن بوده، و قابض هستند. ادرار را كم مي‌نمايند.
3- داروهاي زير را پس از پاك و تميز كردن با آب، دم كنيد. پس از صاف كردن، آب آن را ميل نماييد. وزن و مقدار مصرف هر كدام بسته به سن و سال بيمار دارد در اين مورد با عطار فروشنده كه خبره است مشورت نماييد: «سپستان»، «پرسياوشان»، «برگ انواع توت»، «برگ سيب درختي»، «ريشه كاسني»، «برگ و ريشه گياه بابا آدم»، «گل خشك اسطوخودوس»، «گل گاوزبان»، «دارچين»، «زنجبيل»، «برگ زبان گنجشك»، «قهوه»، «زعفران»، «صبر زرد»، «ميوه درخت كاج»، «جوانه تاجريزي»، «دُم گيلاس» و «آلبالو».
4- «كاهو» با «آب ليمو» يا كمي «سركه»، «آب انگور»، «انار»، «گوجه فرنگي»، «ترب سياه»، «آلبالو»، «توت»، «گيلاس»، «خيار»، «كمپوت سيب»، «تره»، «پياز خام»، «هندوانه»، «خربزه»، «كنگر»، «كدو»، «هويج»، «انواع آلو»، «سير»، «ريحان»، «تخم خربزه»، «تخم گشنيز»، «تخم گرمك»، «تخم خيار»، «تخم خشخاش»، «خُرفه»، «انجير»، «شكر سرخ»، «طالبي»، «خاكشير»، «ناردان»، «عنّاب»، «قدومه»، «ترنجبين»، «زردچوبه» و «سياه دانه» مفيد مي‌باشند.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- خوردن «برگ پنج انگشت» (فلفل بياباني) شهوت را كم مي‌كند.
2- خاصيت اصلي «سداب» كم كردن فشار شهوت است.
3- «برگ ضغيوس» (نوعي مارچوبه) شهوت را از بين مي‌برد.
4- دانه ميوه «تمر هندي»، جوهر مازو زياد دارد و خوردن مغز آن براي جوانان مجرد مفيد بوده و غليان شهوت آنان را كم مي‌كند.
5- يكي از خواص عجيب «شكوفه درخت بادام» اين است كه شهوت مردان را زياد و شهوت زنان را كم مي‌كند و اين به علّت داشتن هورمون مردانه است.
6- در برگ، ساقه و ريشه «رازيانه»، هورمون‌هاي گياهي، مخصوصاً هورمون زنانه زياد است. به‌اين جهت شهوت زنان را زياد و از التهاب شهوت مردان مي‌كاهد.
7- براي كاهش فشار شهوت، خوردن «انگور ياقوتي» با نان خوب است.
8- «زيره» مخلوط با «سركه»، «نشاسته»، «برگ پنج انگشت»، «سداب»، «برگ ضغيوس»، «مغز دانه تمبر هندي»، «انگور ياقوتي» و «ريواس» شهوت را كم مي‌كنند.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





بسم الله الرحمن الرحیم
« زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول می طلبید و می گویید:

« أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟ »
به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول داده اند و وارد شوید.

اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما بوجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.

زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالا تر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام می روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیه السلام می آیند.
بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس، کسی مادرش را به کول می گرفت و به حرم می برد. چیزهای عجیبی را می دید.
ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ما شاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غده ای داشت و می بایستی مورد عمل جراحی قرار می گرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیها السلام را در خواب دید که به وی فرمود: « عده خوب می شود. احتیاج به عمل ندارد »! ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.
همه زیارتنامه ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام می دانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند : « از بعضی گریه ها ناراحت هستم »!
یکی از بزرگان میگوید، من به دو چیز امیدوارم اولاً قرآن را با کسالت نخوانده ام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان می خوانند که گویی شاهنامه می خوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت.
ثانیاً در مجلس عزاداری حضرت سید الشهداء گریه کرده ام.
حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند:
« در روز عاشورا مقداری از گِلِ پیشانی عزاداری امام حسین علیه السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم واز عینک هم استفاده نکردم!
پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد. « در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: « کربلا بودم »
این جمله دو معنی دارد:
معنی اول اینکه حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند.
معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آن جا آتش روشن کردند!
کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می باشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین - سلام الله علیهم - را یک یک با سلام ذکر می فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان- سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- می باشد.
درهمین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهما السلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیه السلام را زیارت کردند.
روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت می باشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهما السلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیه السلام را زیارت کردند. زیارت نامه می خواندند. همین زیارت نامه معمولی را می خواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟
حرف آخر اینکه: عمل کنیم به هر چه می دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.»
ماخذ : کتاب به سوی محبوب و کتاب برگی از دفتر آفتاب

مصاحبه صدا و سیما با آیت الله مصباح یزدى
موضوع: زندگى نامه حضرت آیت الله العظمى بهجت «زید عزه»

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت





لشگر های دوستان و دشمنان امام زمان عج الله فرجه الشریف

مهمترين لشكر هاي امام زمان در هنگامه ظهور عبارتند از:


1 -اولين لشكر امام زمان( لشكر خود امام زمان)


در كوفه با لشگر سفياني درگير مي شوند و اولين لشگر را براي جنگ با تركها ( عثماني احتمالا منظورشان است ) مي فرستند و خود حضرت بسوي شام براي جنگ با سفياني حركت مي كنند پس از آن به سوي قدس براي جنگ با يهوديان و روميان مي روند و از آنجا لشگريان خود را براي آزادي كشورهاي مختلف مي فرستند.
رنگ پرچم :سبز

2 - دومين لشكر امام زمان (لشگر خراساني )


خراساني يا سيد حسني است از شهر سمرقند خروج نموده و بسوي ري حركت مي كند و شعيب بن صالح تميمي به او ملحق شده و در شهر همدان و دينور با لشگر حكومتي مي جنگد و براي جنگ با سفياني عازم استخر مي شود و پس از آن به لشگر حضرت مهدي (عج) در كوفه مي پيوندد.
رنگ پرچم: سياه


3 – سومين لشكر امام زمان ( لشگر يماني )
او كه نامش حسن يا حسين است از يمن خروج مي كند و بر شهر صنعاء تسلط مي يابد و سپس بسوي مكه حركت نموده و خود را به لشگر آن حضرت مي رساند.
رنگ پرچم:سفيد


4- چهارمين لشكر امام زمان (لشگر هاشمي عراقي )
او از گيلان غرب بسمت عراق حركت مي نمايد و بسوي بصره رهسپار مي شود سپس براي ياري خراساني در جنگ با سفياني به استخر مي رود و حكومت خود را بر تمام سرزمينهاي خليج فارس گسترش مي دهد.
رنگ پرچم:آبي سير


5– پنجمين لشكر امام زمان ( لشگر اعرج كندي)
اعرج كندي از قسمت مراكش ( شمال آفريقا ) براي تصرف مصر خروج مي كند پس از آن براي تسلط بر قدس به آن سمت حركت ميكند ولي سفياني او را از بين مي برد.
رنگ پرچم: زرد


6- ششمين لشكر امام زمان ( لشكر حارث بن حرث)
حارث بن حرث از ياران امام زمان (عج) هم زمان با سيد خراساني قيام ميكند و از سمت خراسان با لشكر خود و به فرماندهي منصور عازم اصفهان شده پس از تسخير اصفهان رو به استخر ( شيراز كنوني) نهاده و آنجا را تصرف مي كند سپس با لشكر سيد هاشمي عراقي جمع شده و به طرف كوفه حركت مي كنند سپس با لشكريان سيد خراساني و شعيب بن صالح جهت نبرد با لشكريان سفياني روبه عراق حركت مي كنند.
رنگ پرچم :آبي روشن

مهمترين لشكر هاي دشمنان امام زمان در هنگام ظهور عبارتند از:


1-لشكر تركان ( عثماني)
روايات يادآور اين معناست كه نخستين جنگي را كه حضرت پس ازفتح عراق به آن اقدام مي كند جنگ با تركان است، كه آنها را شكست مي دهد.
و ظاهراً مقصود از تركان، روسها است كه بعد از جنگ جهاني با روميان يعني غربيها ضعيف و ناتوان مي شوند.
از ديگر احاديث مربوط به تركان ، حديثى است كه مى گويد دوبار شورش مى كنند.
اصل حديث از ابن حماد به نقل از مكحول است كه پيغمبر فرمود :
(تركان دو بار شورش مى كنند . يك بار كه آذربايجان را ويران مى كنند . بار دوم آن قدر پيش مى آيند كه اسبان شان را كنار ساحل فرات مى بندند .)
اما پس از آن تركى باقى نمى ماند
ارطاة نقل مى كند :
( سفيانى با تركان مى جنگد و شكست شان به دست مهدى (عج) است . نخستين پرچمى كه مهدى (عج) براى نبرد برمى افرازد ، براى نبرد با ترك هاست)
عبد الله بن عمرو نقل مى كند :
( يكى از ملاحم باقى مانده ، كه نبرد با تركان در جزيره است . )
ابن حماد چندين روايت مى آورد كه همگى با جنگ مغولان در سرزمين هاى اسلامى همخوان است ، و ظهور امام مهدى را پس از آن مى داند ، همچنين روايت ديگرى درباره نبرد امام در قرقيسيا با سفيانى و نبرد با تركان مى آورد ، اما بعيد است از نشانه هاى ظهور باشد .
به نقل از ابن مسعود گفته شده است :
(وقتى تركان و خزر به جزيره و آذربايجان بيايند و روميان به « عمق » و اطراف آنجا بروند ، مردى از قبيله قيس از اهالى قنسرين با روميان مى جنگد و سفيانى هم در عراق با اهالى شرق مى جنگد . هر ناحيه اى سرگرم نبرد با دشمن است . وقتى مهدى چهل روز بجنگد و كمكى به او نرسد ، با روميان ، به شرطى كه هيچ كدام به ديگرى خراجى نپردازد ، صلح مى كند )
حذيفه مى گويد :
(وقتى پيشقراولان ترك را ديديد كه به جزيره آمده اند ، با آنها بجنگيد تا شكست شان بدهيد ; اينها با اين كار ، حرمت آنجا را زير پا گذاشته اند . اين نبرد نشانه خروج غربيان و شكست پادشاهى آنان است . )
از اين گونه روايات زياد وارد شده است .
اما شايد مهم ترين روايت ، روايت عمار ياسر است كه مى گويد :
(دولت اهل بيتِ پيامبر نشانه هايى دارد . پس سرِ جاى خود بمانيد تا آن نشانه ها ظاهر شود ، از جمله : آمدن تركان كه هم پيمان مردى ضعيف اند ، كه دو سال پس از بيعت با وى ، بر كنار مى شود و تركان بر ضد روم با هم پيمان مى شوند .)
رنگ پرچم: قهوه اي


2- لشكرسلمي تكريتي ( شيصباني)
ظاهر اينست كه خرابي بصره به دست او خواهد شد، از طرف جنوب وارد بصرمي شود، گروهي از عربها و گروهي از زنجي ها را همراه مي برد و بصره را خراب مي كند.
محل خروج وى عراق است كه به آن زمين كوفان نيز گفته مى شود و يا اينكه در خود شهر كوفه است به هر حال خروج و يا انقلاب و يا حكومت او ناگهانى و غير منتظره است (مانند آب كه از زمين مى جوشد) او انسانى است طغيانگر و خونريز كه مؤ منان را به قتل مى رساند و ظاهرا معناى جمله (و نمايندگان شما را مى كشد)
عوف سلمي كه احتمالاً از نسل جعفر طيار است، بصره را با خاك يكسان مي كند و از عراق عبور كرده وارد دمشق مي شود و در مسجد شام به قتل ميرسد.
رنگ پرچم : بنفش


3-لشگر سفياني
لشگر سفياني ابتدا از وادي پابس در سرزمين شام خروج نموده و پنج شهر را اشغال مي نمايد . سپس به سمت رقه و قرقيب حركت نموده و از راه موصل وارد عراق مي شوند پس از آن شهرهاي تكريت - بغداد - كوفه - حي - بصره را پشت سرگذاشته و در شهر استخر با خراساني و هاشمي درگير مي شود در همين زمان پادشاهان حجاز از او براي جنگ با حضرت مهدي (عج) ياري مي طلبند و سفياني لشگري را به سوي مكه مي فرستد كه لشگر او پس از خروج از مدينه در زمين فرو مي رود.
سفياني از افرادي است كه چند ماه مانده به ظهور حضرت در ماه مبارك رجب همزمان با سيد يماني و سيد خراساني( در يك روز) از ناحيه شامات(كه شامل 5 منطقه است) خروج كرده و با تصرف سوريه و عراق لشگري را براي يافتن و قتل امام زمان(عج) به طرف مكه مي فرستد كه اين لشگر در بين راه مدينه ومكه در منطقه اي بنام ( بيداء) به زمين فرو رفته و نابود خواهند شد ، جنايتهاي سفياني در سوريه و مخصوصا در عراق وحشتناك است ، صدها هزار نفر از مردم بيگناه به دست او كشته خواهند شد تا اينكه توسط لشگر سيد خراساني كه از ايران قيام كرده و رهسپار عراق گرديده است ، شكست خورده و نابود مي گردد.
در روايات آمده است سفياني با حمايت صهيونيستها و غربي ها در سوريه(ويا اردن) كودتا مي كند و سپس يك گروه به نام بني كلب از او حمايت مي كنند ، بني كلب جماعتي هستند كه بخشي از آنها در ارتش اسرائيل ، بخشي در سوريه و بخشي در لبنان زندگي مي كنند.
رنگ پرچم :قرمز


4-لشكر ياجوج و ماجوج
ياجوج و ماجوج دو شخصيت يا امتي بوده‌اند كه ذوالقرنين در قرآن كريم از آنان با عنوان مفسد في الارض ياد كرده است. ماجراي اين دو در دوره بعد از ظهور و پس از جريان دجال، تكرار مي‌شود كه از حيث گستره و طرف‌هاي درگير و ديگر ويژگي‌ها كاملاً متفاوت با آن خواهد بود. بررسي ماجراي يأجوج و ماجوج مجال مفصلي مي‌طلبد و علاقه مندان مي‌توانند كتاب يأجوج و مأجوج نوشته شيخ توفيق حسن علويه را مطالعه نمايند. در اينجا به همين مقدار اكتفا مي‌شود كه فتنه اين دو نيز به دست امام عصر(ع) برچيده مي‌شود.
رنگ پرچم: نامشخص


5- لشكر غربيان و يهوديان
بنابر روايات متعددي كه ذيل آيات آغازين سوره بني‌اسراييل بيان شده دومين شكست جدي يهوديان در طول تاريخ به دست ياوران امام عصر(عج) خواهد بود. اين مطلب را در منابع اهل تسنن نيز مي‌توان يافت. براي نمونه:
(قيامت برپا نشود تا اينكه بين مسلمانان و يهوديان جنگي رخ دهد كه مسلمانان همه آنان را به هلاكت رسانند؛ به گونه‌اي كه اگر شخصي يهودي در پشت درخت يا صخره‌اي پنهان شود آن درخت و صخره به صدا در آمده و مي‌گويد:‌اي مسلمان، يك يهودي در پناه من مخفي شده، او را هلاك كن)
همان طور كه مشاهده مي‌شود اين جنگ متفاوت با جنگ‌هاي معمولي خواهد بود به نحوي كه نباتات و جمادات نيز به ياري ياران امام زمان(عج) خواهند آمد تا به ظلم‌ها و جنايات پايان ناپذير يهود خاتمه بخشند. با تسلط بر فلسطين و مناطق اطراف آن در اين مقطع، امام زمان(عج) بر منطقه خاورميانه مسلط مي‌شوند
درباره زمان آغاز و مدت اين نبرد در روايات مطلبي يافت نشد امّا با توجه به شواهد و قرائن مي‌توان آن را در ماه‌هاي آغازين پس از ظهور تصور كرد. زيرا ايشان در مدتي كمتر از سه ماه بر خاورميانه مسلط مي‌شوند و پيش از آن با صيحه جبرييل همگان با شخصيت حضرت مهدي(عج) و اهداف و برنامه‌هاي ايشان آشنا شده‌اند. از سويي امام(عج) از تمامي فرصت‌ها بهره مي‌برند و براي ابلاغ پيام جهاني خويش اقدام مي‌نمايند و از سوي ديگر در طول قرون متمادي و پيش از تولد امام زمان(عج) براي ممانعت از اقدامات عدالت گسترانه ايشان مترصد ظهور بوده‌اند. ظالمان كه حضرت مهدي(عج) را در هم شكننده تمام هيمنه خويش مي دانسته‌اند هرگز براي مخالفت و مبارزه با ايشان زمانه را از دست نخواهند داد. به خصوص كه مي‌دانند هر لحظه‌اي كه از ظهور بگذرد بر تعداد ياران و شيفتگان امام زمان(عج) افزوده خواهد شد. در برخي از روايات سرآغاز اين نبرد را پناه بردن بازمانده سپاه سفياني به غرب بيان شده است. ظاهرا در اين ماجرا غربيان حضرت مسيح(ع) را ميانجي خويش قرار مي‌دهند و قرارداد صلحي ميان دو طرف براي مدت هفت سال برقرار مي‌گردد.
غربيان تنها با گذشت نه ماه، دو يا سه سال (به اختلاف روايات) از عقد اين قرارداد صلح، آن را نقض مي‌كنند و با سپاهي متشكل از هشتاد پرچم(شايد كنايه از كشور باشد) و نزديك به يك ميليون سرباز به مسلمانان حمله ور مي‌شوند. به رغم حضور اين خيل سپاه جهاني در منطقه فلسطين، كه با همراهي برخي از اعراب با غربيان ادامه مي‌يابد به نفع مسلمانان و سپاه ظهور خاتمه مي‌يابد. متاسفانه به غلط برخي نبرد قرقيسيا را معادل اسلامي آرماگدون درنظر مي‌گيرند. با نگاه دقيقتر مي‌توان ادعا كرد غربيان با در نظر گرفتن نبرد نهايي امام عصر(عج) با روم و غرب داستان آرماگدون را ساخته‌اند يا در منابع آسماني تحريف ناشده‌اي كه به طور محرمانه و مخفيانه در اختيار دارند از اين نبرد اطلاع يافته‌اند و حقايق مربوط به آن را براي خويش تحريف كرده‌اند. مقايسه شباهت‌ها و تفاوت‌هاي اين دو نبرد مجال ديگري مي‌طلبد امّا به اجمال بايد اين دو را بسيار شبيه بدانيم.
رنگ پرچم : زرد رنگ


6- لشكر دجال
ماجراي دجال با اوصاف خاص او مطلبي است كه غالبا در منابع اهل سنت آمده است و در منابع شيعي معمولا به بيان كليات و مطالب اجمالي درباره اين موضوع اكتفا شده است. منابع مسيحيان نيز به وفور درباره دجال و اقدامات او سخن گفته‌اند تا جايي كه در حال حاضر، آنان به دنبال يافتن مصداق يا مصداق‌هاي آن هستند.در منابع مسيحيان، مسيح نبي(ع) را قاتل دجال معرفي كرده‌اند و در منابع اسلامي نيز گاه ايشان و گاه حضرت مهدي(عج) را كُشنده دجال بيان نموده‌اند. دجال شخصيت، جريان يا ابزاري است كه عده‌اي در در دوره آخرالزمان به خويشتن فريفته مي‌سازد و زمينه كفر و ناسپاسي جمعيت بسياري را فراهم مي‌آورد. به استناد رواياتي كه به دست ما رسيده اين ماجرا در دوره امام عصر(عج) خاتمه مي‌يابد و در دمشق، باب لد كشته مي‌شود.
رنگ پرچم : نفاق و دو رويي


7- لشكر شيطان
ابليس پس از آنكه در ماجراي خلقت حضرت آدم(ع) بر او سجده نكرد و از درگاه الهي رانده شد درصدد انتقام از اين مخلوق تازه خداوند بر آمد. او با توجه به معرفتي كه به خداوند داشت به عزت او قسم خورد كه به جز مخلَصان، ديگر اسنان‌ها را گمراه كند و براي همين امر از خداوند تا روز قيامت مهلت خواست. خداوند تا موعد مشخصي (يوم الوقت المعلوم) به او مهلت داد. در روايات متعددي كه ذيل اين آيه آمده، آن موعد مشخص را ظهور امام عصر(عج) بيان نموده‌اند. پس از ظهور امام عصر(عج) طي نبردي ابليس به همراه اعوان و انصار جني و انسي‌اش در برابر امام و يارانشان صف آرايي مي‌كنند. نتيجه اين نبرد نيز شكست شيطان و ياران اوست و در پايان اين جنگ، ابليس در مسجد كوفه به دست امام زمان(عج) كشته مي‌شود. از همين روست كه نوع مشكلات و آزارهايي كه دوستداران و پيروان و مبلغان امام عصر(عج) در دوره غيبت از شياطين جن و انس مي‌بينند به مراتب بيش از ديگران است. از اين مقطع به بعد ميزان سنجش افراد بر اساس نحوه برخورد با نفس اماره شان است؛ زيرا ديگر وسوسه كننده‌اي از بيرون وجود ندارد و افراد تنها از درون وسوسه را تجربه مي‌كنند.
رنگ پرچم: نامشخص

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت





اسامی فرماندهان لشکر امام زمان (عج)
در روایات نام افرادی را می بینیم که یا عملیات نظامی خاص و یا فرماندهی تعدادی از لشکریان امام عصر (عج) به آنها نسبت داده شده است. در این نوشتار به برخی …
به گزارش ارگ نیوز به نقل ازجام نیوز، در روایات نام افرادی را می بینیم که یا عملیات نظامی خاص و یا فرماندهی تعدادی از لشکریان امام عصر (عج) به آنها نسبت داده شده است.

نیروهای حضرت مهدی (عج) از ملیت های گوناگونی تشکیل شده اند و به هنگام قیام با شیوه خاصی فراخوان می شوند. در روایات نام افرادی را می بینیم که یا عملیات نظامی خاص و یا فرماندهی تعدادی از لشکریان امام عصر (عج) به آنها نسبت داده شده است. در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می شود.

حضرت عیسی (ع)
امیرمومنان علی (ع) در خطبه ای می فرمایند: «آنگاه مهدی (عع) حضرت عیسی را به جانشینی خود، در عملیات تهاجمی علیه دجال بر می گزیند. عیسی (ع) برای یافتن و سرکوبی دجاّل حرکت می کند. دجال که همه جهان را در سلطه خود دارد و کشاورزی و نسل بشری را نابود کرده است، مردم را به خویش می خواند و هر کس او را بپذیرد مورد لطف قرار می گیرد و اگر خودداری ورزد، او را می کشد. سراسر جهان جز مکه، مدینه و بیت المقدس را در هم نوردیده است و همه فرزندان ناشمروع از شرق و غرب جهان پیرامونش گرد امده اند.

دجال به سوی حجاز حرکت می کند و عیسی (ع) در گردنه «هرشاه» به او می رسد و فریادی هولناک بر او می کشد و ضربه ای سخت بر او فرود می آورد و او را در شعله های آتش ذوب می کند، آن سان که سرب در آتش ذوب می شود.»

در ویژگی حضرت عیسی (ع) آمده است: او چنان ابهتی دارد که چون دشمن او را می بیند به یاد مرگ می افتد؛ چنان که گویی عیسی (ع) قصد جانش را کرده است.»

شعیب بن صالح (ع)
امیرمومنان علی (ع) می فرمایند: «سفیانی و صاحبان پرچم های سیاه با یک دیگر رودر رو می شوند در حالی که میان آنان جوانی از بنی هاشم است که در کف دست چپ او خال سیاهی است و در پیشاپیش لشکریان او شخصی از قبیله بنی تمیم به نام شعیب بن صالح است.»

اسماعیل فرزند امام صادق (ع) و عبدالله بن شریک
ابوخدیجه می گوید: امام صادق (ع) می فرمودند: «من از خدا خواستم که (فرزندم) اسماعیل را پس از من بر جای گذارد، ولی خداوند نخواست و درباره او مقام دیگری به من بخشید؛ وی نخستین کسی است که با ۱۰ نفر از یارانش ظهور می کند و عبدالله بن شریک یکی از آن ۱۰ نفر است که پرچمدار او است.»

عقیل و حارث
امیرمومنان علی (ع) می فرمایند: «… حضرت مهدی (عج) لشکر را حرکت می دهد تا انکه وارد عراق می شود؛ در حالی که سپاهیان، پیشاپیش و پشت سر او حرکت می کنند و فرمانده نیروهای پیشرو، مردی به نام عقیل است و فرماندهی سپاهیان پشت سر را مردی به نام حارث عهده دار است.»

جبیربن خابور
امام صادق (ع) از امیرمومنان علی (ع) نقل فرموده است: «این شخص –جبیر- در جبل الاهواز به همراه چهار هزار نفر –در حالی که سلاح ها را از نیام کشده اند- منتظرند تا قائم اهل بیت (ع) ما ظهور کند. انگاه این شخص همراه حضرت (ع) و در رکابش با دشمنان خواهد جنگید.»

مفضل بن عمر
امام صادق (ع) به مفضل فرمودند: «تو با چهل و چهار نفر دیگر با حضرت قائم (عج) خواهید بود. تو در سمت راست حضرت (ع) امر و نهی می کنی و مردم در آن زمان بهتر از امروز از تو اطاعت می کنند.

اصحاب کهف
امیرمومنان (ع) می فرمایند: «اصحاب کهف برای یاری مهدی (عج) خواهند بود.»

منابع:
الشیعه و الرجعه، ج ۱
بحارالانوار ج ۴۱ و ۵۳
ارشاد القلوب
نشانه هایی از دولت موعود

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 


ای چادر من …

ای دوست و همراه همیشگی من…

میدانی که چقدر در نظر من و خدا ارزشمندی و در نظر تعدادی ، چقدر کم ارزش و بی مقدار ؟

ای چادر من…

میدانی که با وجود تو چقدر احساس امنیت و آرامش میکنم ؟

میدانی که خداوند تو را به من هدیه داده ؟

میدانی که برای من نعمتی هستی بسیار ارزشمند ؟

میدانی که بعد از خدا ، تو حافظ من در مقابل بسیاری از آسیب ها هستی ؟

اما چادر من…

چشمانت را ببند. گوش هایت را بگیر. نبین ونشنو. اگر شنیدی ، باور نکن. بگذار بگویند. من میشنوم. من تحمل میکنم.
نمیخواهم در قیامت پیش خدایم گله و شکایت کنی .

نمیخواهم به خدایم بگویی که بد نگاهت کردند.

نمیخواهم بگویی که بد جلوه ات داده اند. تو با من هستی و من با تو و خدا با هردویمان.

ای چادر من …

نبین و نشنو که بعضی ها درباره ات چه میگویند.

نبین و نشنو که میگویند هرکه تو را دارد ، عقب مانده است و هرکه تو را دارد فرهنگش پایین است .


ای چادر من…


نگاه ها را من تحمل میکنم .

حر ف ها را من میشنوم .

ومن صبر میکنم و منتظر وعده ی خدایم می مانم.

ای چادر من…

تو برای من همانند بال هایی هستی برای پرواز ،

برای پرواز به سوی خدایم ” الله ” .

اما تو هیچگاه مانعم نبودی و مانعی هم برایم ایجاد نکردی ،
تنها در مواقعی مانعم بودی که میدانستی حرمت تو و صاحبت شکسته میشود.

و خوشحالم که چنین مانعی دارم.

ای چادر من…

ای دوست همیشگی من…

با وجود گرمای طاقت فرسای تابستان هم ،

تو همراهم باش .

با وجود تو و یاد خدا و یاد وعده اش ، نسیم بهشت ، طاقتم میدهد.

ای چادر من…

تو رابط میان من و خدایم هستی و تو اولین گام برای آشنا کردن من و خدایم بودی.

من به داشتن دوستی چون تو افتخار میکنم.

ای دوست من…

همیشه و همه جا…همراهم باش.

فقط نبین و نشنو

 

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




 

آقا اصلا دینو میذاریم کنار.. بیا اصلا این قرآنو میذاریم کنار..


حجاب یه مساله عقلیه… یعنی هر عقل سالمی میتونه قبول کنه


به یه خانم بگو: حاضری شوهرت 99% عشقش مال تو باشه 1% واسه یه زن دیگه ؟


کسی هست بگه من حاضرم ؟؟
پس همون طور که دوس داری شوهرت همه ی عشقش مال تو باشه جوری از خونه بیرون نرو
که عشق شوهر مردمو بدزدی … یه جور لباس نپوش آرایش نکن که 1% عشق یه مردو مال
خودت کنی …


موضوعات: حجاب  لینک ثابت





درد دل

مامان خوبم می دونم خیلی دوستم داری

دوست داری من رو خوشگل کنی و به همه نشونم بدی
ولی مامانی یه کوچولو فکر کن من قراره یه انسان باشم!
مامانی من عروسک نیستم که هرطوری لباس تنم کنی
آرایشم کنی ، جلو همه برقصونیم ، بغل هرکسی قرارم بدی
من رو با خودت آرایشگاه نبر ، تو به من حیا یاد بده ، پوشش
داشتن رو یاد بده ، دفاع از خودم رو یاد بده ،کسانی که بی
عفتی یادم بدن زیادن ،تو …

عروسک شدن واسه دل دیگران رو یادم نده …

خواهش می کنم به من فرصت انتخاب بده
خواهش میکنم مامانی

موضوعات: حجاب  لینک ثابت





توصیه های اخلاقی آیت ‌الله العظمی میرزا جواد تبریزی(ره) به جوانان

سعی كنید با افراد متدیّن معاشرت كنید و با افرادی كه فكر و حركت آنها شما را به گناه می‌كشاند هم‌صحبت نشوید، و افكار شیطانی را از فكر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شركت كنید. اذكار خود را بیشتر كنید و در هر كاری از خدا كمك بخواهید.شیطان همواره در كمین است، امّا انسان باید آنقدر تهذیب نفس داشته باشد كه اجازه ندهد شیطان در او رسوخ كند و او را فریب دهد، لذا قبل از اینكه پشیمان شوید، شیطان را از خود برانید؛ زیرا خدای ناكرده اگر سریع به فكر خود نباشید، ممكن است نتوانید در آینده از القائات شیطان رها شوید. تا جوان هستید فرصت دارید خود را خلاص كنید.اوّلین گام برای شما این است كه یك شخص متدین را راهنمای خود قرار دهید؛ از فردی كه خود صاحب كمال است، كمك بخواهید و قدری از روز را با او بگذرانید. سعی كنید با افراد متدیّن معاشرت كنید و با افرادی كه فكر و حركت آنها شما را به گناه می‌كشاند هم‌صحبت نشوید، و افكار شیطانی را از فكر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شركت كنید. اذكار خود را بیشتر كنید و در هر كاری از خدا كمك بخواهید.با خود زیاد خلوت نكنید، اگر فكر گناه به ذهنتان خطور كرد از محل خارج شده، شروع به قدم زدن نمایید و خود را به كاری مشغول كنید تا فكر باطل از ذهن شما خارج شود. باید ببینید سبب اصلی تحریك شهوت شما چیست، بعد آن را علاج یا از آن دوری كنید، به مرور زمان، مسئله گناه را ـ ان شاءالله ـ فراموش خواهید كرد.
اگر بتوانید هنگامی كه شیطان به سراغ شما آمد وضو ساخته و شروع به نماز خواندن نمایید، بسیار مؤثر است، در آن بركاتی است كه شما را در جهت خلاصی از این مشكل، كمك خواهد كرد. توسّل به اهل بیت(ع) اصولاً توسّل به پیامبر اكرم(ص)، صدیقه طاهره و ائمه معصومین(ع) و واسطه قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال برای برآورده شدن حاجات، در اذهان عموم مؤمنین، علما و اصحاب ائمّه، از مسلّمات و مرتكزات (ثابت ها) بوده و جای هیچ شك و شبهه‌ای در آن نیست. اگر در موردی مانند این موارد كه از مسلّمات بین مؤمنین است روایات زیادی در دسترس نباشد، نه به جهت ضعف مطلب؛ بلكه به جهت وضوح مطلب و رسوخ آن در اذهان است و این خود كافی بوده و نیازی به نقل و ضبط ندارد.


اصحاب ائمّه، عمده اهتمامشان بر این بود كه در فروع [احكام دین]، جهات مختلف را مورد سؤال قرار داده و روایات آن را ضبط و نقل نمایند و در اصول و مسائل اعتقادی و آنچه كه به مقام و منزلت معصومین(ع) مربوط می‌شود، به جهت وضوح و مسلّم بودن به سؤال و نقل معدود اكتفا می‌كردند. مسئله توسل به پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت(ع) امری نیست كه كسی بتواند در آن تشكیك كند، هر چند بعضی‌ها كه نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند، از جهاتی در صدد ایجاد شبهه در اذهان مردم، به خصوص ضعفای مؤمنین هستند، امّا تلاش اینان بی‌ثمر بوده و به نتیجه‌ای نخواهد رسید.وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»(سبا/23) اگر بنا باشد كه خداوند متعال به شفاعت كسی در روز قیامت اذن بدهد، در مرتبة اوّل پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت(ع) طاهرینش می‌باشند و رسول گرامی اسلام(ص) و ائمّه، قدر متیقّن از اذن در شفاعت برخوردار می‌باشند، همان‌طور كه قبول ولایت آن بزرگواران، اقتدا و تأسی به آنها در مقام عمل، تنها راه رسیدن به سعادت و رستگاری می‌باشد و هدایت تنها در این راه است.


مگر نه اینكه خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است: «َوَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة؛ یعنی برای رسیدن به خداوند و تقرّب به درگاه او وسیله بجویید»(مائده/35). چه وسیله و واسطه‌ای مهم‌تر و اساسی‌تر از پیامبر اكرم(ص) و ائمّه معصومین(ع) می‌باشد؟ توسّل به آن ذوات مقدسه نه تنها در میان مؤمنین این امّت و علما و اصحاب ائمّه، امری رایج بوده، بلكه نزد انبیای سابق هم مورد توجّه بوده است؛ چنان‌كه از روایاتی كه در توبة حضرت آدم در ذیل آیه شریف:‌ «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»(بقره/37) وارد شده و غیر از این مورد، از روایات متعدد در مورد انبیا به دست می‌آید.

بنابراین، توسل و التجا به آن بزرگواران و شفیع قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال، جهت عظمت مقام آن حضرات در نتیجه عبودیت و نهایت تذلّل و بندگی‌شان در درگاه خداوند، ثابت است.خواندن دعای توسل یا حدیث كسا و امثال آن از مصادیق: «وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة» و موجب نجات و خلاصی از ناگواری‌ها و دشواری‌ها و ایجاد [كننده] زمینه برخورداری از بركات و مواهب می‌باشد. همان‌طور كه شفاعت آنها در آخرت موجب نجات و رهایی از عذاب آخرت است و مؤمنین به شفاعت آن بزرگواران امید دارند و خداوند متعال هم شفاعت آنها را می‌پذیرد، بر اساس آی شریف: «وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»(سبا/23) اگر بنا باشد كه خداوند متعال به شفاعت كسی در روز قیامت اذن بدهد، در مرتبة اوّل پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت(ع) طاهرینش می‌باشند و رسول گرامی اسلام(ص) و ائمّه، قدر متیقّن از اذن در شفاعت برخوردار می‌باشند، همان‌طور كه قبول ولایت آن بزرگواران، اقتدا و تأسی به آنها در مقام عمل، تنها راه رسیدن به سعادت و رستگاری می‌باشد و هدایت تنها در این راه است.یكی از مصادیق «َ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة» دعا است كه «حدیث كسا» را شامل می‌شود. این حدیث شریف، مصداق بارز توسل به مقام شامخ اهل بیت(ع) است، آن را بخوانید كه مضامین آن بسیار عالی است و بسیاری از افراد جهت حلّ مشكل، آن را تجربه كرده و نتیجه گرفته‌اند. و ان شاءالله به عنایت امام زمان(ع) مشكل حل می‌شود، نگران نباشید. از خدا بخواهید كه لذت عبادت را به شما عنایت نماید و بعد از چشیدن حلاوت عبادت، در قلب شما جای خواهد گرفت و معنویتی در خود احساس می‌كنید كه لذّت آن از هر چیزی بالاتر خواهد بود.به تكالیف الهی توجّه داشته و بسیار به یاد قیامت و روز حساب باشید. سعی كنید كاری كنید كه حضرت ولیّ‌عصر(ع) از شما راضی باشد. اگر با جدیت درس بخوانید و تكالیف الهی را همراه با تهذیب نفس مدّ نظر بگیرید، ان شاءالله قلب مقدس امام زمان(ع) را شاد خواهید كرد. و در راه تحصیل با توكّل به خداوند متعال و توسل به ائمّه اطهار(ع) بكوشید تا خوب درس بخوانید و در تحصیل عجله نكنید، تا كتابی را تمام نكرده و نفهمیده‌اید كتاب دیگری را شروع نكنید. سعی كنید بعد از تمام كردن یك كتاب، آن را درس دهید.در استفاده از جوانی و سرمایه عمر، كمال مراقبت را بنمایید كه جوانی زودگذر است و فرصت‌ها به سرعت از دست می‌روند؛ فرصت را مغتنم بشمارید و توفیق را از خداوند متعال بخواهید و از دوستی با اشخاصی كه عمر را تباه می‌كنند بپرهیزید. از شب‌نشینی و گذراندن بی‌نتیجه وقت بپرهیزید و سعی كنید با افراد متدین، مؤمن و درس‌خوان نشست و برخاست داشته باشید. سرمایه جوانی را مغتنم شمرده، این نعمت الهی را ارزان از دست ندهید.شوخی و خنده، حكم نمك در غذا را دارد، انسان باید از شوخی و خنده زیاد بپرهیزد، به خصوص طلبه[دانشجو] جوان كه دوران سازندگی خود را می‌گذراند و خدای ناكرده شوخی و خنده زیاد موجب دلمردگی می‌شود و اگر خدای ناكرده این اتّفاق بیفتد، خارج شدن از آن حالت بسیار سخت است. هر كاری می‌كنید، معقول باشد، تا نگویند این چه طلبه‌ای است. خنده زیاد شخصیّت شما را نزد متدیّنان كمرنگ می‌كند. با دوستان متدین و مؤمن خود می‌توانید جملات معقول و موزون رد و بدل كنید، امّا باید مواظب باشید كه دروغ، تهمت، بهتان، افترا، و ایذاء كسی در آن نباشد؛ در سخن گفتن و شوخی معقول،‌ تمام جوانب شرعی و اخلاقی را در نظر بگیرید. كاری كنید كه رضایت امام زمان(ع) در آن باشد، شكل ظاهری و حركت شما نیز به گونه‌ای باشد كه اگر كسی شما را دید، از خُلق و التزام شما لذت ببرد و مصداق «كونوا لنا زیناً» باشید، خداوند به شما توفیق بدهد.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





وقتي انسان خودسازي ديني نكند طبيعي است، وقتي وارد عرصه قدرت و شهرت مي‌شود چون نمي‌تواند نظرات درست را تشخيص دهد، سرگردان مي‌شود و هويت انقلابي او مخدوش مي‌شود بعد خود را با جو غالب تطبيق مي‌دهد.
عده‌اي هم به خاطر منافع اقتصادي، خود را با جو غالب همراه مي‌كنند. كسي كه وارد جنگ و كار رسانه شد براي دفاع از اسلام كم كم شك مي‌كند. چون فقط الفباي مكتب را مي‌دانست و فكر مي‌كرد مكتب‌شناس است.


اگر مي‌خواهيد به طور حرفه‌اي در اين قسمت كار كنيد خودتان را قوي كنيد و آثار مولفان اسلامي مثل شهيد مطهري، آقاي مصباح، آقاي جوادي، علامه طباطبايي و علامه جعفري را بخوانيد.


برنامه‌ريزي كنيد هفته‌اي يك كتاب از آثار اين بزرگان را بخوانيد. بعد از چهار سال بيش از دويست كتاب خوانده‌ايد. اگر اين مطالعات نباشد شخص در رسانه‌هاي خود از مسائلي صحبت مي‌كند كه از آن‌ها اطلاعي ندارد. اين چهارشنبه بازار رسانه‌اي فوايدي هم دارد سرعت اطلاع رساني زياد شده است اما ضرر‌هاي آن مثل اين است كه سطح زياد باشد ولي عمق كم. وراجي زياد ولي استدلال كم.
به لحاظ نظري بايد كتاب‌هاي اسلامي را بخوانيد و به لحاظ عملي بايد التزام به ارزش‌ها داشته باشيد و جان خود را براي اين‌ها بدهيد. اگر يك لحظه خودمان به خودمان استراحت بدهيم انقلاب تمام شده است. من كار روتينم را انجام دادم، كلاسم تمام شد اگر اينگونه باشد باختيم. انقلابي كسي است كه شب و روز نشناسد. كساني بودند كه در جبهه‌ها سرپا مي‌خوابيدند و كساني كه يك نفري نظر يك دانشگاه را عوض مي‌كردند منتها با مطالعه.
حالا رسانه يك بوق است. چه چيزي بايد در آن بگوييم؟ رسانه هدف نيست بلكه وسيله است. اينكه مي‌گويند اقتضاي ذات رسانه مربوط به رسانه نيست مربوط به نقصانيات ماست. اينكه مي‌گويند رسانه ابزاري براي كارهاي غير ديني است و اين اقتضاي ذات آن است اين غلط است. اما اين طور نيست كه هر چيزي بدون رسانه مي‌گفتي حالا با رسانه مي‌گويي با اين تفاوت كه مخاطبان و قربانيانش بيشتر‌اند.
خدا مي‌فرمايد «فاذا فرغت فنصب» از هر مرحله‌اي از اين جنگ خلاص شدي آماده مرحله بعدي شو. اگر يك لحظه غفلت كنيد و اين انقلاب به دست نا‌اهلان بيفتد بايد جواب خون چند هزار شهيد را بدهيد.


ابوسفيان رهبر دشمنان پيامبر و اسلام و پيامبر رهبر مسلمانان بود. بعد از چند دهه معاويه و يزيد رهبر جهان اسلام مي‌شوند و اهل بيت پيامبر را شهيد مي‌كنند. رسانه مهم‌ترين عامل اين موضوع است.
بايد مثل جواناني كه وارد عرصه فضايي و هسته‌اي شدند شما هم به عرصه مجازي وارد شويد و آن را فتح كنيد.
بچه مسلمان‌هايي داشتيم كه اوايل انقلاب مي‌گفتند ما وارد عرصه سينما مي‌شويم و آن را فتح مي‌كنيم. اما بعد از مدتي بخاطر نداشتن بصيرت ديني و سلامت نفس جو گير شدند و هويت انقلابي آن‌ها مخدوش شد.
در عرصه رسانه دشمن از ما قوي‌تر است اين‌ها اول ظاهرشان را حفظ كردند باطنشان عوض شد. بعد رسانه و مقاله‌شان عوض شد. بعد حرف و شعار‌هايشان عوض شد و در انتها ظاهرشان عوض شد. چون نتوانستند توهين و هو كردن‌هاي ديگران را تحمل كنند. پيامبر مي‌فرمايند: هيچ پيامبري را به اندازه من اذيت نكردند. لذا آدم‌هايي داريم كه در جنگ در آغوش مرگ مي‌رفتند اما در برابر تهمت‌ها و توهين‌ها نتوانستند بايستند.
بايد آشنايي دائمي با معارف اسلامي داشته باشيم. بايد بيست- سي سال كار كرد. يك شبه نمي‌توان ملا شد.
رسانه وقتي زرد مي‌شود كه صاحب رسانه خود زرد شده باشد. آيا مي‌توان گفت من شخص ديني‌ام ولي تفكر در دين ندارم؟ امام علي عليه السلام مي‌فرمايند «ايها الناس لاخير في دين لا تفقه فيه» تفقه يعني درك درست از مسائل. دو نوع تفسير مي‌توان كرد: يكي اينكه خيري در دينداري بدون تفقه وجود ندارد و يكي اينكه در آن ديني كه قابليت تفقه در آن وجود ندارد خيري نيست. براي پيامبر هم مهم‌ترين چيز عقل بود. ايمان بدون عقل هم فايده‌اي ندارد.
فرمودند در مسير حق از كمي تعداد وحشت نكنيد. اميرالمومنين مي‌فرمايند: اگر تمام عرب يك طرف بايستند و من يك طرف، نمي‌ترسم و يك قدم عقب نمي‌روم.


ايدئولوژي‌هاي بشري مثل ماركسيسم و كمونيسم و… پس از مدتي كهنه مي‌شوند و حرفي از آن‌ها در بين ما نيست. اما دين الهي هيچ وقت كهنه نمي‌شود. سنت ما در برابر مدرنيته نيست بلكه دائما نو شونده است.
بعضي مكتب و قرآن را ابزار توجيه مطالب غير مكتبي مي‌كنند. امام علي(علیه السلام) مي‌فرمايند: جرياني است كه مكتب و قرآن را تفسير به رأي مي‌كند اما جرياني ديگر ديدگاه‌هاي خود را بر اساس قرآن شكل مي‌دهد. جريان اول اشتباهات خود را پاي قرآن مي‌نويسند و براي اثبات خود از قرآن سوء استفاده مي‌كنند.
كسي كه منابع نظري‌اش درست است ولي منافع شخصي‌اش ايجاد مي‌كند كه اينطور باشد اين‌ها دسته دوم هستند كه مشكل نظري ندارند ولي منافع خودشان را بر هدايت ترجيح مي‌دهند ولي براي عده‌اي هم هدايت الهي اولويت دارد و آن را حاكم مي‌دانند بر نفسانيت خودشان.
آن خدشه به هويت انقلابي است در عرصه نظر و اين خدشه به‌‌ همان هويت در عرصه عمل مي‌باشد. بخاطر منافعشان حب و بعض دارند يعني بعضي از ارزش‌ها را قبول دارند و برخي را نه و برخورد گزينشي و ابزاري با ايدئولوژي انقلاب با دين و با مكتب مي‌كنند.
عده‌اي آمدند با ادبيات عرفاني، سكولاريسم را جا انداختند، آمدند با ادبيات به اسم دفاع از پيشرفت كه اسلام هم آن را قبول دارد، ارزش‌هاي اصيل و معنوي اسلام را زير سوال بردند يعني با بخشي از مكتب بخش ديگري را زدند. نمي‌آيند با آرم ضد مكتب اين كار رو بكنند بلكه از اجزاء ايدئولوژي انقلاب براي ضربه زدن به آن استفاده مي‌كنند و از فروعش براي ضربه زدن به اصول آن استفاده مي‌كنند.
هويت انقلابي يعني آن لحظه‌اي كه بين هوي و هوس، بين نفسانيت و هدايت؛ هدايت را انتخاب كند. اگر بين اصول ارزش‌هاي انقلاب با ديدگاه‌هاي خودت تضادي مي‌بيني كدام را اصل مي‌بيني و كدام را تبيين مي‌كني درحالي كه به خوشامد گويي برخي افراد نبايد كاري داشته باشي؟
حالا هدف چيست؟ هدايت يا هوي؟! كه البته پوششي انقلابي نيز مي‌تواند داشته باشد.
بسياري تلاش‌ها عليه هويت انقلاب اسلامي در اين سي سال شده است كه الآن هم مي‌شود و با ظاهر وفاداري به دين و مكتب عليه آن برنامه ريزي مي‌شود؛ با ادبيات حقوق بشري و حتي فقهي براي زدن ريشه شريعت، با ادبيات عرفاني عليه ريشه‌هاي عرفان اسلامي و با ادبيات ظاهرا فلسفي عليه ريشه‌هاي عقلانيت اجتماعي موضع مي‌گيرند. اين كار‌ها بسيار پيچيده است و اگر معرفت ديني نداشته باشيم، موج‌هاي قوي ما را با خود خواهند برد.
نكته بعدي حضور انقلابي در رسانه و هزينه كردن براي دفاع از ارزش‌ها است.
پيامبر خدا مي‌فرمايند: كساني كه در صحنه هستند و در دفاع از ارزش‌ها و در مقابل ضد ارزش‌ها موضع مي‌گيرند و‌ امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند، اين‌ها خليفه خدا و رسولش بر روي زمين‌اند.
كساني كه فساد را مي‌بينند و موضع مي‌گيرند اين‌ها خليفه خدا و رسول در روي زمين‌اند.
در روايت است كه جبرئيل فرود آمد بر پيامبر تا اسلام را تبيين كند و گفت كه اسلام 10ركن دارد كه يكي از آن‌ها امر به معروف و ديگري نهي از منكر است.
امر به معروف و نهي از منكر در رسانه مي‌شود دفاع از ارزش‌ها و علي الخصوص حمله به ضد ارزش‌ها كه‌‌ همان معني نهي از منكر است. كساني كه فساد را مي‌بينند و حرف نمي‌زنند يا مي‌ترسند كه نانشان در خطر بيافتد و يا جانشان!
پيامبر اسلام مي‌فرمايند كه خدا تضمين كرده كساني كه در دفاع از حق در صحنه باشند بدانند كه اين نه مالشان را تهديد مي‌كند و نه جانشان را.
يكي از خوبي‌هاي رسانه اين است كه خبر، خوب و سريع پخش مي‌شود و بدي آن هم اين است كه برخي خبر‌ها دروغ پخش مي‌شوند و يا تحريف مي‌شوند. خود شما كه در عرصه رسانه قرار مي‌گيري فقط اين نيست كه بزني بلكه جاهايي هم مي‌خوري و بايد از آبرويت هم مايه بگذاري؛ در موقع ضربه خوردن خيلي‌ها عقب نشيني مي‌كنند عده‌اي هم ادامه مي‌دهند ولي انگيزه و خلوصشان را از دست مي‌دهند.
يك تعبيري يكي از بزرگان قم داشتند و مي‌گفتند كه ممكن است شما ضربه اول را براي رضاي خدا بزني و بعد آن طرف هم ضربه‌اي به شما مي‌زند ولي ضربه بعدي كه شما مي‌زني ممكن است ديگر براي خدا نباشد و بخواهي چون عصباني شدي از طرف انتقام بگيري و آن اقليتي كه در صحنه مي‌مانند كم كم خلوصشان را از دست مي‌دهند و يادشان مي‌رود كه ما براي چه وارد عرصه شده‌ايم. اين‌جا هم هدف مي‌شود من و رسانه مي‌شود وسيله‌اي براي تثبيت من!
بالا‌ترين جهاد اين است كه در برابر جريان‌هاي جور جهان كلمه حق را بگويي و ما اين كلمه حقيم در برابر اين جريان‌هاي جائر كه واقعا كار سختي هم هست.
شما وارد عرصه رسانه‌اي و علمي شويد تا ببينيد چقدر فحش و تهمت و دروغ و آبروريزي برايتان درست مي‌كنند. انسان بايد روي خودش كار كند و در اين عرصه‌ها و مبارزات قوي شود. در اين عرصه رسانه فعال باشيد و از حق دفاع كنيد از مظلوم و از دين خدا دفاع كنيد و بگذاريد به شما فحش هم بدهند!
خداوند بيزار و متنفر است از مومن ضعيفي كه هويت و صلابت ندارد. پاي حق نمي‌ايستد. در تعبير ديگري مي‌فرمايند مؤمن ضعيفي كه دين ندارد. يعني مؤمن ظاهري است. اگر دين داشته باشد كه بايد پاي دين بايستد.
در زمان جنگ چگونه بود كه جوان 16 ساله به جبهه مي‌آمد دستش قطع مي‌شد و طحالش را در مي‌آوردند و خون بالا مي‌آورد، با اين حال از بيمارستان فرار مي‌كرد و خودش را به جبهه مي‌رساند. مؤمني كه ضعيف است و دين ندارد به تعبير حضرت كسي است كه زشتي و حمله به دين را مي‌بيند ولي هيچ عكس‌العملي نشان نمي‌دهد. (لاينهي عن المنكر) حضرت فرمودند: مومني كه در عرصه نبرد يك روز مقاومت كند معادل با چهل سال عبادت است. حضرت در جايي ديگر مي‌فرمايند: غير از سيدالشهدا كه لقب حضرت حمزه بوده است كسي سيدالشهدا است كه در برابر ظلم و فساد و انحراف بايستد و در اين راه كشته شود.
نكته ديگري كه در عرصه رسانه بسيار نفوذپذير است بحث دنياطلبي و اخلاص انقلابي است. كساني را نمي‌شود خريد كه به ماوراء الدنيا وابسته‌اند. اگر به اين دنيا وابسته بوديم فروشي هستيم. حضرت فرمودند همه بشريت به اين دنيا مبتلا هستند هركس هدفش دنيا بود آن هدف از دست رفتني است. حضرت در ادامه فرمودند سعي كنيد هرچه كه به دنبالش مي‌رويد براي آخرت باشد. چون آنجا اقامت مي‌كنيد.
هرچه مي‌خواهيد از دنيا بگيريد براي غير دنيا. قرآن تعبيري دارد مي‌فرمايد يك عده شهيد مي‌شوند عده‌اي ديگر «و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا» يك عده هم كه مانند كساني هستند كه خط خودشان را عوض نمي‌كنند. يك راهي كه فرد در بيست سال پيش جانش را در آن راه قرار داده الآن زير آب آن را نمي‌زند. همه مظاهر دنيا تعبير مي‌كنند حضرت كه يك سايه است. الان اين سايه‌اي كه اينجا است يك ساعت بعد بزرگ و ساعت بعدي اصلا وجود ندارد. بعد مي‌فرمايد: بندگان خدا تقوا پيشه كنيد. فرصت‌ها را غنيمت بشماريد. آنچه را كه موقتي است با آن آنچه را كه ابدي (آخرت) است بخريد. آماده مرگ باشيد. جزو آن مردمي باشيد كه وقتي به آن‌ها نهيب زدند بيدار شدند و دانستند كه دنيا منزل آن‌ها نيست و خداوند شما را بيهوده نيافريده و شما به حال خودتان واگذار نشده‌ايد. يكي از دلايلي كه بعضي از انقلابيون عوض مي‌شوند اين است كه با اين مفاهيم فاصله مي‌گيرند. دنبال منافع بودن با انقلابي بودن سازگار نيست. حضرت فرمودند: و طولاني در شب عزم انقلابي در روز را مي‌شكند.
پس در آخر دو نكته را دوباره عرض مي‌كنم:
اول :شما زرد مي‌شويد بعد رسانه شما. چگونه زرد نشويد؟ معرفت ديني‌تان را بالا ببريد و هفته‌اي يك كتاب ديني مطالعه كنيد.
دوم: اينكه در عرصه عملي هم قوي باشيد كه با يك سايت يا وبلاگ به جنگ با صد‌ها سايت برويد

 

موضوعات: فضای مجازی و سایبری  لینک ثابت




 رزمنده ای که در فضای سایبر میجنگی، برای فشردن کلید های کامپیوتر وضو بگیر و با نیت قربت الی الله مطلب بنویس. بدون که تو مصداق و ما رمیت اذ رمیت … هستی، شما در شبهای تاریک جبهه سایبری از میدان مین گناه عبور می کنید. مراقب باشید، به شهدا تمسک کنید بصیرتتون را بالا ببرید که ترکش نخورید، رابطه خودتونو با خدا زیاد کنید، با اهل بیت یکی بشید و در این راه گوش به فرمان آنها باشید. بچه ها خط به خطی که تو فضای مجازی می نویسین رو همه شهدا می بینن!!!

موضوعات: فضای مجازی و سایبری  لینک ثابت





در عصر نبی گر بشکستند همه عهد علی را

گر خانه نشین کرد عدو از ستم خویش ولی را

ما درس گرفتیم در این نهضت اسلامی ایران

تنها نگذاریم دمی رهبر خود سیدعلی را



موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




ميدانيد حضرت اباعبدالله الحسين كه يكنفر يكنفر دنبال يار ميگشت، در روز عاشورا عده اى را از صف يارانش بيرون كرد؟ گفت من نميخواهم كه شما شهيد شويد! ميدانيد آنها چه كسانى بودند؟
همان حسينى كه فرياد ميزند ، هل من ناصر ينصرنى ، كسى نيست كه مرا يارى كند؟ صبح عاشورا بين ياران شهادت طلبش كه آمده بودند جانشان را فدا كنند، فرمودند هركس به ديگرى بدهى دارد و حق مالى بر گردن اوست، من نميخواهم امروز خونش با خون ما مخلوط شود.
تو ميخواهى شهيد شوى، اما من نميخواهم تو شهيد شوى!
اباعبدالله اين عده را از كربلا بيرون كرده، من و شما كه از ياران ايشان بالاتر نيستيم. تازه امام حسين آنجا بحث كلاه بردارى و دزدى كه نكرده اند، فرموده اند اگر از كسى قرض كرده ايد و به او پس نداده ايد ، نميخواهم اينجا باشيد، آنوقت فكر ميكنيد اين امام حسين، عزادار خودش را اگر ظلم كند به كسى ، ميبخشد؟ يعنى محب امام حسين، بالاتر از كسى است كه صبح عاشورا در كربلا آمده است تا شهيد شود؟
دوتا امام حسين داريم، دو تا تشيع داريم، دو نوع عزادارى داريم ، دو تا محرم داريم.
اولين روضه رسمى براى اباعبدالله را چه كسى خوانده؟ يزيد! ، اولين مجلس روضه و نوحه رسمى براى امام حسين را يزيد برقرار كرد، و اولين روضه حقيقى بعد شهادت حسين را هم ، زينب سلام الله عليها خوانده است. ما دو نوع روضه داريم، روضه يزيدى و روضه زينبى، همين الان هم هر دو نوعش هست، در همين جامعه شيعه ايران هم ، ما دو نوع روضه خوانى داريم. ما دو تيپ مداح و روضه خوان داريم.
يك نوع امام حسين درست كردند كه بشود خيانت كرد، دزدى و گرانفروشى كرد، بعد هم گفت من محب او هستم! يك امام حسين هم ، حسينى است كه صبح عاشورا گفت ، نميخواهم براى من كشته شويد ، اگر حتى يكنفر از شما طلب دارد، و طلبش را نداده ايد .
مواظب باشيد كه كلاهتان را برندارند.


“تشيع انگليسى، اسلام آمريكايى” شبكه يك، ٢٤ آبان٩٣

استاد رحیم پور ازغدی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

گوش دِه یک لحظه بر من بدحجاب
پوشش تو،بوده مُزد انقلاب؟

میکنی بر پای خود شلوار تنگ
این،جوابت بوده بر مردان ِ جنگ؟

موی خود کردی برون از روسری؟
میکنی با ناز و عشوه دلبری؟

گشته ای مانند یک ضرب المثل؟
میکنی از چه دماغت را عمل؟

در خیالت دختری تک میشوی؟
بهر نامحرم،عروسک میشوی؟

داده ام خون،غرق آسایش شوی
در خیابان غرق آرایش شوی؟

داده ام خون،دل شود قاموستان
تا بماند در امان،ناموستان

لحظه ای پس گوش کن بر پند ِ من
کن حیا از خون و از سربند من…

 

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




: مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته .
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا .
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان .
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت …
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه . همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه ….
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن .
مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند
مقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود . حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش:
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا

در خاک و خون طپیده میدان کربلا

گر چشم روزگار بر او زار میگریست

خون میگذشت از سر ایوان کربلا

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک

زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید

خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد

فریاد العطش ز بیابان کربلا

- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ،ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
محتشم ادامه داد:

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار

خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار

- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد

یا رسول الله:
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست

وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی

دود از زمین رسانده به گردون حسین توست

این ماهی فتاده به دریای خون که هست

زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند:

خاموش محتشم که دل سنگ آب شد

بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد

خاموش محتشم که از این حرف سوزناک

مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد

- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت…
مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند: ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر. فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است . شروع کردم به خواندن اشعارم:

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت
هوا چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه از اسب واژه گون گردید

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد

تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .

ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :

ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .
مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند …

موضوعات: داستان  لینک ثابت




بسم الله الرحمن الرحیم
برای اینکه بدانید اعمالی را که انجام می دهید مورد قبول خداوند قرار می گیرد یا نه ببینید بعد از هر عمل چه کاری را انجام می دهید :
۱- الطاعه بعد الطاعه دلیل علی قبول الطاعه ؛
اگر طاعت پشت طاعت انجام می دهید دلیلی بر مورد قبول قرار گرفتن طاعت های شماست.
۲- الطاعه بعد المعصیه دلیل علی غفران المعصیه ؛
اگر بعد از معصیت و گناه ، طاعتی انجام می دهید دلیلی بر بخشیده شدن آن معصیت است.
۳- المعصیه بعد الطاعه دلیل علی رد الطاعه ؛
اگر بعد از طاعتی ، گناه و معصیتی انجام دهید ، دلیلی بر عدم پذیرش و رد شدن آن طاعت شماست.
۴- المعصیه بعد المعصیه دلیل علی خذلان العبد ؛
اگر همینطور گناه و معصیت پشت گناه و معصیت انجام شود ، وای به حال آن بنده که در زیانکاری وحشتناکی است. (بخشي از سخنان آيت الله مجتهدي تهرانی )

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




معلوم نيست اين چند دهمين باري است که در طول يک سال و نيم که از عقدشان مي گذرد، با هم قهر کرده اند. ترانه احساس درماندگي مي کرد و نمي دانست در گفت وگوي تلفني با مشاور بايد تمام جزئيات مشکلش را بيان کند يا خير.

آشکارترين چيزي که مي شد در رفتار او احساس کرد نياز به گفت وگو با شخصي غير از همسرش بود. همسري که به دليل به وجود آمدن يک اختلاف، چند روزي است با ترانه قهر کرده است و با او صحبت نمي کند.

از اين سم مهلک دوري کنيد

«قهر» يکي از مهلک ترين آسيب هاي يک رابطه است!
قهر، يک رفتار کودکانه است. اين اولين چيزي است که بايد درباره قهر بدانيم. پس هر کدام از ما که از اين حربه به عنوان يک رفتار دفاعي يا رفتاري براي آزار دادن همسرمان يا به هر نيت ديگري استفاده مي کنيم بايد بپذيريم که اصلا به عنوان يک فرد عاقل و بالغ ظاهر نشده ايم! حتي کودکان گاهي پس از قهرهاي شديد با دوستانشان پس از چند دقيقه يا چند ساعت آشتي مي کنند و دوباره بازي پرنشاط خود را از سرمي گيرند، گويي به بي اهميتي قهر پي مي برند اما خيلي از آدم بزرگ ها همچنان در رفتار کودکانه خود باقي مي مانند!البته ناراحت شدن و به اصطلاح «سرسنگين بودن» با همسر زماني که از دست او ناراحت هستيم، هميشه «بد» نيست، حتي مي تواند در شرايطي به عنوان راهي و نشانه اي براي آگاه کردن او از رفتار اشتباهش موثر هم باشد ولي در برخي شرايط و نه هميشه و نه براي مدتي طولاني!

وقتي قهر کردن نازکشيدن را به دنبال ندارد!
متاسفانه قهر کردن بيشتر در بانوان ديده مي شود و تا وقتي همسر آن ها پا پيش نگذارد، عذرخواهي نکند و به اصطلاح «منت کشي» نکند، آن ها از چهارپاي شيطان پايين نمي آيند! البته طرح اين مسئله درباره خانم ها اين موضوع را نفي نمي کند که بسياري از مردان نيز به اين آسيب مبتلا هستند. در مواردي که خطاي همسر به صورت عمد و به دفعات تکرار مي شود و راه حل هاي ساده احتمالي موثر واقع نمي شود، استفاده از قهر تا سطحي مجاز است. ولي تکرار آن يا طولاني شدن مدت آن، براي رابطه زناشويي بسيار مضر است.

چرا همسران قهر مي کنند؟
گاهي زوجين نمي توانند منظور و پيام خود را به يکديگر منتقل کنند؛ بنابراين يکي از زوجين احساس ناکامي مي کند و گمان مي کند مورد بي توجهي همسرش قرار گرفته است. بنابراين دچار دلخوري و خشم مي شود و تصميم به قطع رابطه کوتاه مدت يا همان قهر مي گيرد، البته عمق و ميزان قطع رابطه به اهميت پيام بستگي دارد و ممکن است از چند ساعت تا چند روز هم طول بکشد.

فقط خودت را مي بيني
دليل دوم باز هم در رابطه با گفت وگوي ناموفق زوجين مطرح است، گاهي يکي از طرفين خودمحورانه صحبت مي کند يعني مطالب خود را با تصورات و با توجه به نيازهاي خودش مطرح مي کند و تصورات و نيازهاي طرف مقابل را در نظر نمي گيرد که اين خودمحوري باعث دلخوري و قطع رابطه طرف مقابل مي شود؛ زيرا در اين جا مسئله تفاوت نگاه و نگرش وجود دارد و احساس نااميدي و يأس جزئي در فرد، ايجاد مي شود.

وقتي نمي شود گفت بالاي چشمت ابروست!
 دليل سوم :ممکن است شخص، عزت نفس پايين يا آسيب ديده اي داشته باشد که در اين صورت وقتي در شرايط يا در معرض اختلاف عقيده يا سليقه با ديگران قرار مي گيرد، راهي جز قهر کردن برايش باقي نمي ماند.
در همين مواقع است که اصطلاحا مردم مي گويند: «به فلاني زود برمي خوره» يا «نمي شه بهش گفت بالاي چشمت ابروست».اين کارشناس خانواده تاکيد مي کند: قهر کردن مانند ريختن زباله ها زير فرش خانه است، مشکل با قهرکردن حل نمي شود زيرا افراد بعد از چند دقيقه، چند ساعت يا چند روز سعي مي کنند دوباره با هم ارتباط برقرار کنند ولي مشکل به جاي خود باقي است.

از همسرتان باج نگيريد!
دليل بعدي با عنوان «بازيابي عاطفي» از سوي بهروزي فر مطرح مي شود: اگر دليل قبلي ناآگاهانه بروز مي کند، اين دليل کمي آگاهانه است، يعني فرد در فرآيند شکل گيري شخصيت اش از کودکي تا بزرگسالي راهي را براي رسيدن به هدف انتخاب مي کند که نوعي «باج گيري عاطفي» از ديگران است.
کودکي که براي رسيدن به خواسته اش بهانه گيري مي کند يا روي نقطه ضعف والدينش انگشت مي گذارد و از اين طريق به هدفش مي رسد، ممکن است در بزرگسالي هم اين کار را انجام دهد، براين اساس با همسرش قهر مي کند و با خود مي گويد مي توانم با حرف نزدن و قهر کردن با همسرم به هدفم برسم.

عوارض قهر
خود فرد، بيش از همه در معرض پيامدهاي منفي قهر است. اين روان شناس در تشريح آثار قهر با بيان اين جمله ادامه مي دهد: وقتي قهر رخ مي دهد، نشان مي دهد که فشار زيادي روي فرد است زيرا مي خواهد خودش را حفظ کند، او در حال تجربه تهديد است و با قهر، انرژي رواني زيادي را از دست مي دهد.
قهر کردن هاي زياد و طولاني مدت به مرور زمان موجب دلسردي میشود….

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت





1. هیچ گاه ، هیچ گاه در حضور فقیر ، دم از مال و منالت نزن و مالت را به رخش مکش
2. هیچ گاه ، هیچ گاه در حضور بیمار ،سلامتی ات را به رخش نکش.
3 . هیچ گاه هیچ گاه در حضور ناتوان ، قدرت نمایی نکن.
4.هیچ گاه ، هیچ گاه در برابر غصه دار ، خوشحالی نکن.
5.هیچ گاه ، هیچ گاه در برابر زندانی ، آزادی ات را جلوه نمایی نکن و آزادی ات را به رخ مکش.
6.هیچ گاه ، هیچ گاه در حضور افراد بی بچه، از بچه هایت تعریف نکن.
7.هیچ گاه ، هیچ گاه در برابر یتیم از پدر و مادرت نگو.


چون سوز دل به این زودی سرد نمیشود.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

پیامبر اسلام(ص) فرمود :
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد
کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹

پیامبر اسلام(ص) فرمود :
بر من بسیار صلوات بفرستید که صلوات بر من نوری در قبر، نوری در پل صراط و نوری در بهشت خواهد بود
بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۶۴

پیامبر اسلام(ص) فرمود :
صلوات فرستادن، فقر را برطرف می نماید.
جلاء الافهام، ص ۲۵۲

پیامبر اسلام(ص) فرمود :
هر کس در روز جمعه هزار بار بر من صلوات بفرستد، فرشتگان همواره برای او آمرزش می طلبند.
جامع احادیث شیعه، ج ۶، ص۱۸۷

پیامبر اسلام(ص) فرمود :
آوای خود را به هنگام صلوات بر من بلند کنید که نفاق را از بین می برد.
محجه البیضاء، ج ۲، ص ۳۱۳

پیامبر اسلام(ص) فرمود :
هر کس در نوشته ای بر من درود بفرستد فرشتگان همواره برای او آمرزش می طلبند.
میزان الحکمه، ج ۷، ح ۱۰۷۹۵

پیامبر اسلام(ص) فرمود :
هر کس پایان سخنش صلوات بر من و علی (ع) باشد به بهشت وارد می شود.
عیون الاخبارالرضا، ج ۲، ص ۶۴

پیامبر اسلام(ص) فرمود :
صلوات بر من و خاندانم، نفاق و دورویی را از بین می برد.
ثواب الاعمال، ج ۴، ص ۱۲۱۱

پیامبر اسلام(ص) فرمود :
هر کس بر من صلوات بفرستد، در قیامت او را شفاعت می کنم .
فضائل الخمسه، ج ۱، ص ۲۰۸

حضرت علی علیه السلام:
صلوات فرستادن بر پیامبر (ص)، گناهان را بسان ریختن آب بر آتش از بین می برد.
ثواب الاعمال،‏ص ۱۸۷

حضرت امام باقر علیه السلام :
صلوات از جانب خداوند، رحمت است و از سوی فرشتگان، تزکیه و پاک کردن و از طرف مردم، دعا است .
میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۸۹

حضرت امام صادق علیه السلام:
صلوات بر پیامبر (ص) و آل او،‏سنگین ترین عملی است که در روز قیامت در ترازوی اعمال گذاشته می :-) :-) شود.
میزان الحکمه، ج ۷، ح ۱۰۷۹۷

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





پیامبر اکرم درباره مولا میفرماید:


هر کس میخواهد به مقام والای اسرافیل نگاه کند و درجه میکائیل را ببیند و عظمت جبرئیل را مشاهده کندو هیبت آدم را ببیند و صبر و دعوت نوح را بنگرد و سخاوت ابراهیم را ببیند و شجاعت موسی را تماشا کند و بزرگواری عیسی را نظاره کند و شرافت و منزلت محمد را ببیند پس باید به علی بن ابیطالب نگاه کند.

 


مناقب ابن مغازلی،ص۲۱۲؛ح۲۵۶
امالی شجری،ج۱،ص۱۳۳
روضه الواعظین،ص۱۲۸
مشارق انوار یقین،ص۳۴۲

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





دلتنگی کودکی ام یادش بخیر!
قهر میکردم تا قیامت
و لحظه ای بعد قیامت می شد …


کودک که بودیم چه دل بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم ، چه دل تنگیم
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند ،
کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم،
کاش قلبها در چهره بود،


اکنون فریاد هم که بزنیم کسی نمی فهمد ،
و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم…
سکوت پر بهتر از فریاد تو خالی است…
سکوتی را که یک نفر بفهمد بهتر ازهزار فریادی است که هیچ کس نفهمد
سکوتی که سرشار از ناگفته هاست
نا گفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزارن درد دارد


دنیا را بین…
بچه که بودیم از آسمان باران می آمد
بزرگ شدیم از چشمهایمان می آید!!
دلتنگی کودکی ایم یادش بخیر…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 


دیگر عادت کرده ام به این دردِ دلم
که سالهـــــــــــــــــاست با من است
و اگر چند روزی به سراغم نیاید
و آزارم ندهد ، در پِیَش میگردم.


اون دیگر دوست و یار من است،
از کودکی با من بوده و با من خواهد ماند
گاهی با دلم ، درد دل میکند،
گاهی میخواهم کسی نداند که به غربت مولایم اشک می ریزم به دادم می رسد و می گوید:


نگران نباشید من آزارش داده ام!!
گاهش هم شده وقتی از غصه تنهایی اشک می ریختم
به دادم رسیده
و گفته:
ناراحت نباشید
من آزارش داده ام!!
و اکنون نیز…..
،
بنظر نمی آید مرا بکشد ،
چون خود تنها میماند!!
ولی آرزو میکنم به همین درد
بمیرم.

 

 

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




عالم مجازی هم محضر خداست؛
خواهر من! برادر من!


هر حرکتی تو دنیای مجازی انجام میدی مصداقش تو دنیای واقعی رو هم در نظر بگیر.
ببین خدا خشنوده از اون کار یا نه؟
برخوردها اساسی ترین مشکل دنیای مجازی هستند!
برادر من که با قصدی که خودت و خدات می دونین با خانم گرم می گیری،
خواهر من که با عشوه و ناز با آقایون حرف می زنی،

مصداق همین کار تو دنیای واقعی رو هم در نظر بگیر.
به خودت اجازه انجامش رو میدی؟
عالم مجازی هم محضر خــــــــــــداست!

حضور در فضای مجازی یک خلوتی برای آدم درست میکند که می ماند، یک مانیتور و شهرفرنگ اینترنت
و یک کاربر تنها و خفا و صفا و …
بکش ترمز دستی را؛
هیچ خلوتی خالی از خدا و نظارتش نیست…
حالا گیریم رفیق ناباب و ذغال خوب هم مهیا بود، پس حیای من و تو کجاست؟
قابلیت(Close) ضربدر ساخته شده برای همین مواقع …
بعضی از سایت ها و لینک ها و گروه ها، دیدن و نگاه کردنشان هم گناه دارد، بالذت و بی لذت هم ندارد…
بگو روشنفکری رو بی خیال و انگشتت را بگذار رو کلید چپ موس و برنامه را ببند ؛
بگذار خدا بداند استفاده از این انگشت را خوب بلدی …


خـــــدایـــــــــــا هر چنــــد وقـــت یکبــــار به ما یـــــــــاد آوری کن:
نامحـــــــــرم نامحـــــــــــــرم اســــــــت…
چه در دنیـــــــــای حقــــــــیقی …
چه در دنیای مجــــــــــــازی …

فعالیت کردن در فضای مجازی و پاک ماندن در آن تقوای دو چندانی میخواهد.

یادمان نرود:

گاهی به گناه به اندازه یک کلیک فاصله داریم…

یادمان نرود:

فضای مجازی هم محضر خداست…

در روز حساب تمام این سایت ها،…تمام کلیک ها ….یاهو مسنجر…آدی ها..

چت روم ها…به حرف می آیند و گواهی می دهند بر کارهایمان….

نکند که شرمنده شویم….امان از لحظه غفلت که خدا شاهد است و بس…..

گاهی روی مانیتور کامپیوتر بچسبانیم ورود شیطان ممنوع….


خدایا …
یاریم کن نگاهم….در این افق فضای مجازی ….
جز برای تو نبیند ….
و انگشتانم …
جز برای تو ….
کلیدی را فشار ندهند ….

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





از وقتی که مسجدالنبی ساخته شد، پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) در موقع ایراد خطبه و سخنرانی برای مسلمانان (مخصوصاً روزهای جمعه)، بر تنة درخت خرمایی که در صحن مسجد باقی مانده بود تکیه می دادند؛ منتها وقتی جمعیت زیاد شد، اصحاب پیشنهاد کردند که منبری برای رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله) ساخته شود تا همگان به آسانی بتوانند ایشان را ببینند.


پیامبر (صلی الله وعلیه و آله) نیز اجازه فرمودند. منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد. اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول اکرم (صلی الله وعلیه وآله) جمعیت را شکافتند و با پشت سر گذاشتن آن ستون نخل، به طرف منبر رهسپار شدند. همین که بر بالای منبر قرار گرفتند، یک باره صدای نالة درخت خشکیده همانند زنِ فرزندمرده بلند شد. با نالة ستون صدای جمعیت نیز به گریه و ناله برخاست. رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله) از منبر به زیر آمدند؛ ستون را در بغل گرفتند و دست مبارک را بر آن کشیدند و فرمودند: آرام باش! سپس به طرف منبر برگشته خطاب به مردم فرمودند: ای مردم! این چوب خشک به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون می گردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد.


و امروز من و تو ….


درختی خشک لحظه ای از پیامبر خدا (صلی الله وعلیه وآله) دور شد و صدا به ناله بلند کرد، با این که حضرتش را می دید. ما را چه شده که امام زمان خویش را نمی بینیم و از او دوریم اما به زندگی عادی خویش سرگرمیم؟ ما را چه شده که به این دوری عادت کرده ایم و باکمان نیست که به او نزدیک شویم یا از او دوری گزینیم؟ ما را چه شده که خود را محتاج تفقد و مهربانی و آغوش گشودة او نمی بینیم؟ آیا به راستی دربارة این فراز از دعای ندبه اندیشیده ایم: عزیزٌ علیّ أن اری الخلق و لا تُری. بر من سخت است که همگان را ببینم و تو را نه. دلتنگ هر کسی که می شویم راهی برای تماس گرفتن با او و رفع دلتنگی می یابیم، اما آیا اصلاً دلتنگ امام زمان خود می شویم که به دنبال راهی برای رفع دلتنگی باشیم. سید کریم پینه دوز از کسانی بود که توفیق و سعادت دیدار ولی غایب خدا، امام زمان (علیه السلام) را در حجرة محقر خود داشت. روزی حضرتش از او پرسید: سید کریم! اگر هفته ای بگذرد و ما را نبینی چه خواهی کرد؟ پاسخ داد: آقا جان! می میرم! حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) نیز فرمودند: اگر این گونه نبود به سراغت نمی آمدیم. اگر واقعاً مشتاق دیدن او هستیم باید در فراقش صادقانه به حال ندبه و دلتنگی بیافتیم، آن گاه حتماً سراغمان را خواهد گرفت و مثل جدش، پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) برای ما آغوش خواهد گشود.


منبع اصلی:
آشتی با امام عصر (علیه‌السلام)/ دکتر علی هراتیان، صص 82-81

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




 

عمده خلق و خوهایی مشابه مردها

1- مردها سنگ صبوران قابلی نیستند ، زیرا آنها برعکس خانمها قدرت تحمل کافی برای شنیدن مشکلات ، دلخوری ها و ناراحتی های همسرشان را ندارند. آنها دوست ندارند که همسرشان را پیوسته گله مند ببینند .اما خانمها همیشه دوست دارند که درمورد مسائل گوناگون ، حرف و حدیث های رد و بدل شده و دلخوری های صورت گرفته با همسرشان درد و دل کنند و تنها انتظار دارند که همسرشان آنها را دلداری داره ،نوازش کنند و حق را به او بدهد! اما در این حالات مرد عصبی شده زیرا ذاتا قدرت تحمل ناراحتی و غصه همسرشان را ندارند.


2- هرگز شوهر خود را دخیل در مسائل خانمها نکنید. و حتی به او اجازه دخالت ندهید .زیرا خانمها در بین خود مسائلی دارند که تنها خودشان اعمال همدیگر را درک می کنند و دخالت شوهر تنها به افزایش مجادلات دامن میزند. مردها جنبه شنیدن مسائل زنانگی را ندارند . واقعیت است که اگر دو خانم ساعتها در مورد مسائل زندگی دیگران یا غیبت و یا دلخوری های زنانه صحبت کنند هرگز خسته نمیشوند اما فقط کافیست در خصوص کسی به شوهر خود گله کنید یا خصوصیات بد کسی را مدام برای شوهر خود بازگو کنید، خواهید دید که وی به مرور روابط خانوادگی را قطع میکند و حتی بعد از رفع دلخوری ها هم به شما اجازه رفت و آمد نمی دهد .


3- همانطور که نباید بدی کسی را به همسر خود بگویید هرگز نباید خوبی های فردی را برای همسرخود بازگو کنید! زیرا خصوصیت ذاتی مرد این است که کم کم به طرف فرد ایده آل شما جذب میشود . هرگز از دوستان و اطرافیان یا مردهای فامیل دختران و زنها و … نزد شوهر خود تعریف و تمجید فراوان نکنید زیرا اگر مرد باشد به وی حسادت ورزیده و مانع برخورد شما با او می شود حتی اگر آن مرد برادرتان باشد و اگر زن یا دختر باشد به او علاقمند میگردد و همین باعث میشود که کم کم شوهر خود را از دست بدهید.


4- در ابراز علاقه به مرد باید حد ایده آل را حفظ نمود . و یا از راههای متفاوت و خوشایند مرد از این ابزار استفاده کرد. کلمات عاشقانه مداوم اما تو خالی مرد را دلزده میکند. اگر شما برای همسرتان یا دوستتان هرگز قدمی بر نمی دارید و یا اعمال خوشایند وی را انجام نمی دهید اما فقط او را سرشار از کلمات عاشقانه میکنید مطمئن باشید که او را خسته ، دلزده و فراری! می دهید . مهمترین اصل در این مقوله این است که عملا طرف خود را دوست بدارید نه زباناً.گاهی بدون گفتن حتی یه کلمه عاشقانه مرد شیفته می شود اما گاهی با هزاران کلمه وی دورتر و دورتر میگردد. باید اعمالی انجام داد که به دل مرد بنشیند و البته اینکه کلمات عاشقانه را نیز چاشنی روابط قرار دهید نه اینکه زیاده روی کنید.

5- مردها از این قبیل زنها با این خصوصیات خوششان می آید: 1- مرتب و منظم 2- کدبانو 3- با حوصله 4- عاشق پیشه 5- با درک و فهم و عاقل6- اجتماعی و خونگرم 7- زرنگ و متهیج


6- یکی دیگر از خصوصیات مردانه این است که مرد همواره میخواهد همسرش بله قربان گوی خوبی باشد . درست است آنها همیشه دم از مشارکت می زنند اما پای مسئله که رسید دوست دارند همسرشان فقط قبول کننده درخواست و نظر وی باشد . حتی اگر در باطن موافق نظر همسرتان نیستید اما در ظاهر خود را موافق قرار دهید و بدانید در انتها قضایا به نفع شما پیش خواهد رفت . زیرا حس ریاست در مردها بسیار زیاد است و وی به این باور رسیده که حرف، حرف اوست. اما تجربه ثابت کرده که این امر برعکس می شود.


7- شوهر خود را در منگنه قرار ندهید و مرتب روابط او را مورد بازخواست قرار ندهید . زیرا ممکن است همین رفتار شما باعث لجبازی مرد شود . مدام از او سوال نپرسید که کجا بوده کجا رفته چرا با آن دختر یا زن گرم صحبت شده چرا با فلان دختر یا زن شوخی می کند و… زیرا مرد یاد گرفته که آزاد است و این آزادی جز خصوصیات ذاتی اوست اگر او را مدام سین جیم کنید او برعکس خواسته شما رفتار خواهد کرد زیرا آزادی او را سلب کرده اید و همین امر باعث مشاجره می شود!( البته بنظر خودم این مورد یکم مشکل داره)


8-مهمترین مشخصه مرد غرور اوست! هیچ گاه درصد شکستن غرور او نباشید . حتی اگر در او عیبی دیدید! هرگز سراغ الفاظ تمسخر آمیز در قبال مرد نروید و در هر شرایطی شخصیت او را حفظ کنید.


9-مردها عاشق تعریف و تمجیدند . پس سعی کنید از نکات مثبت او بیشتر سخن به میان آورید .درست است آنها را تشویق کنید .آنها عاشق تشویق شدنند.مشوقان خوبی برای همسر خود باشید حتی اگر وی خواست کوچکترین کارها را انجام دهد. مردها دوست دارند که همیشه مورد توجه همسرخود قرار بگیرند و همسرشان به آنها بها دهد .(البته تعریف و تمجید هنگامیکه تفاوت فرهنگی شما و همسرتان زیاد است و یا زن از لحاظی از همسر خود بیشتر است معنایی ندارد زیرا اعتماد به نفس بی جا برای مرد به وجود می آورد و وی خودشیفته می شود)
- هیچ وقت غرور یک مرد رو به بهانه های مختلف نشکنید.
-هیچ وقت احساسات عاشقانه یک مرد رو با بی تفاوتی ها جریحه دار نکنید.


یاد دیالوگ مختار افتادم تو سریال مختار نامه که به زنش جاریه گفت:
اگر غرورم رو بشکنی عشقم رو ازت سر میبرم

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت






از روایات استفاده می‌شود در عصر ظهور که حاکمیت حق و عدل و نابودی شرک و کفر در آن رقم می‌خورد، منادیان راستی از الطاف و امداد‌های خاص خداوند برخوردار هستند. اگر چه باید توجه داشت برخورداری ایشان از امدادهای غیبی به این معنا نیست که همه اقدامات امام زمان و یارانشان معجزه باشد، بلکه همه امور از اسباب عادی خود محقق می‌شوند، مگر در جایی که برای تحقق آن هدف متعالی راهی جز امدادهای غیبی خداوند متعال نباشد. برخی از امداد‌های الهی برای امام مهدی علیه‌السلام و یارانش چنین است:


۱. آنان از لحاظ جسمی، قوی‌بنیه هستند:
ریان‌بن‌صلت می‌گوید، به امام رضا علیه‌السلام عرض کردم: آیا شما صاحب این امر هستید؟
حضرت فرمود: «من، امام و صاحب امر هستم، ولی نه آن صاحب امری که زمین را از عدل و داد پر می‌کند، آن ‌گاه که از ظلم و ستم پر شده باشد. چگونه می‌توانم صاحب آن امر باشم، درحالی‌که ناتوانی جسمی مرا می‌بینی؟ قائم کسی است که وقتی ظهور کند، در سن پیران است، ولی به نظر جوان می‌آید. اندامی قوی و تنومند دارد؛ به‌طوری‌که اگر دست را به سوی بزرگ‌ترین درخت دراز کند، آن را از ریشه بیرون می‌آورد».[۱]
در وصف یاران امام موعود، از امام سجاد علیه‌السلام نقل شده است که فرمودند:
«آن‌گاه که قائم ما قیام کند، خداوند سستی و ضعف را از شیعیان ما دور می‌کند و دل‌هایشان را چون پاره‌های آهن محکم و استوار می‌نماید و به هر کدام از آنان، قدرت چهل مرد می‌بخشد و آنان فرمان‌روایان و بزرگان زمین می‌شوند».[۲]
و نیز امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:
«به هنگام فرا رسیدن امر ما [حکومت امام مهدی علیه‌السلام] خداوند ترس را از دل شیعیان ما برمی‌دارد و در دل دشمنان ما جای می‌دهد، در آن هنگام، هر یک از شیعیان ما از نیزه برنده‌تر و از شیر شجاع‌تر می‌شوند».[۳]


۲. لشکر رعب:
در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «قائم ما اهل‌بیت، با ترس و رعب یاری می‌شود».[۴]


۳. فرشتگان و جنیان:
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «خداوند، مهدی را با فرشتگان، جن و شیعیان مخلص یاری می‌کند».[۵]
همچنین ابان‌بن‌تغلب از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «آنگاه که او پرچم پیامبر را به اهتزاز درآورد، سیزده‌هزار و سیزده فرشته به زیر پرچمش گرد می‌آیند که با نوح پیامبر در کشتی، با ابراهیم خلیل در آتش و با عیسی هنگام عروج به آسمان همراه بودند. همچنین چهارهزار فرشته به یاری حضرت می‌شتابند. آنها، فرشتگانی هستند که بر سرزمین کربلا فرود آمده بودند، تا در رکاب حسین بجنگند، ولی اذن این کار را نیافتند و به آسمان رفتند و چون با اذن جهاد بازگشتند، حسین را شهید یافتند و در اندوه از دست‌دادن این فیض بزرگ، همواره ناراحت و اندوهگینند و تا روز رستاخیز، گرداگرد ضریح امام حسین می‌گردند و اشک می‌ریزند».[۶]
در روایتی از امام باقر علیه‌السلام نقل شده است که فرمودند: «فرشتگانی که در جنگ بدر به پیامبر یاری دادند، هنوز به آسمان باز نگشته‌اند، تا اینکه صاحب‌الامر را یاری رسانند و تعدادشان پنج‌هزار فرشته می‌باشد».[۷]
بنابراین امدادهای الهی به‌صورت‌های گوناگونی شامل حال حضرت و یارانش می‌شود.


پی‌نوشت‌ها
۱. بحار‌الانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۳۲۲.
۲. همان، ص۳۱۷.
۳. همان، صص۳۲۶، ۳۱۸ و ۳۷۲.
۴. مستدرک‌الوسایل، محدث نوری، ج۱۲، ص۳۳۵.
۵. ارشاد‌القلوب، دیلمی، ج۲، ص۲۸۵.
۶. کامل‌الزیارات، ابن‌قولویه ص۱۲۰.
۷. مستدرک‌الوسایل، محدث نوری، ج۲، ص۴۴۸.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




په موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت .
یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت ، رسید به چراغ قرمز .
ترمز زد و ایستاد .
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :
الله اکبر و الله اکــــبر …
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .
اشهد ان لا اله الا الله …
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید
چش شُدِه ؟!
قاطی کرده چرا ؟ !
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ حالتون خوب بود که !
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت :
“مگه متوجه نشدید ؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن .
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه . به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !”
همین!
“برگی از خاطرات شهید مجید زین الدین”

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




یک تاجر آمریکایى نزدیک یک روستاى مکزیکى ایستاده بود که یک قایق کوچک ماهیگیرى از بغلش رد شد که توش چند تا ماهى بود!


از مکزیکى پرسید: چقدر طول کشید که این چند تارو بگیرى؟
مکزیکى: مدت خیلى کمى !


آمریکایى: پس چرا بیشتر صبر نکردى تا بیشتر ماهى گیرت بیاد؟
مکزیکى: چون همین تعداد هم براى سیر کردن خانواده‌ام کافیه !


آمریکایى: اما بقیه وقتت رو چیکار میکنى؟
مکزیکى: تا دیروقت میخوابم! یک کم ماهیگیرى میکنم!با بچه‌هام بازى میکنم! با زنم خوش میگذرونم! بعد میرم تو دهکده مى چرخم! با دوستام شروع میکنیم بهگیتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با این نوع زندگى !


آمریکایى: من توی هاروارد درس خوندم و میتونم کمکت کنم! تو باید بیشتر ماهیگیرى بکنى! اونوقت میتونى با پولش یک قایق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون چند تا قایق دیگه هم بعدا اضافه میکنى! اونوقت یک عالمه قایق براى ماهیگیرى دارى !
مکزیکى: خب! بعدش چى؟


آمریکایى: بجاى اینکه ماهى‌هارو به واسطه بفروشى اونارو مستقیما به مشترىها میدى و براى خودت کار و بار درست میکنى… بعدش کارخونه راه میندازى و به تولیداتش نظارت میکنى… این دهکده کوچیک رو هم ترک میکنى و میرى مکزیکو سیتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورک. اونجاس که دست به کارهاى مهمتر هم میزنى .
مکزیکى: اما آقا! اینکار چقدر طول میکشه؟


آمریکایى: پانزده تا بیست سال !
مکزیکى: اما بعدش چى آقا؟


آمریکایى: بهترین قسمت همینه! موقع مناسب که گیر اومد، میرى و سهام شرکتت رو به قیمت خیلى بالا میفروشى! اینکار میلیونها دلار برات عایدى داره !
مکزیکى: میلیونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟
آمریکایى: اونوقت بازنشسته میشى! میرىبه یک دهکده ساحلى کوچیک! جایى که میتونى تا دیروقت بخوابى! یک کم ماهیگیرى کنى! با بچه هات بازى کنى ! با زنت خوش باشى! برى دهکده و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنى و خوش بگذرونى!!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

رهبر انقلاب در واکنش به تهدیدات نظامی طرف آمریکایی فرمودند:
«این آقا (رئیس جمهور امریکا) گفته است می تواند ارتش ایران را نابود کند.
قدیمی های ما این جور حرف ها را لاف در غریبی می گفتند.
اگر می خواهند درست بفهمند اگر می خواهند از تجربه های خود درست استفاده بکنند بدانند اگر جنگی این جا اتفاق بیفتد آن کسی که سرشکسته از جنگ خارج خواهد شد آمریکای متجاوز و جنایتکار است.»

لاف در غریبی مربوط به یکی از ضرب المثل های قدیمی است که این مثل به افرادی گفته می‌شود که با وقاحت در حضور کسانی که به خوبی از سوابق آنها خبر ندارند، لاف می‌زنند.

در رابطه با این ضرب المثل داستان های مختلفی وجود دارد اما مشهورترین آن مربوط به لغات و ضرب المثل های کاشانی تألیف حسن عاطفی است که در رابطه با داستان این ضرب المثل می نویسد: «درباره فرد بی شخصیتی گویند که در جایی که او را نشناسند، گزافه گویی کند و لاف بیهوده زند که من چنین و چنانم، در چنین وضعی به او می گویند: لاف در غربت و … چون لاف در غربت باعث رسوایی او نمی شود، همچنان که صدای ناهنجاری است که به هنگام چکش کاری مسگران شنیده نمی شود و فرد را شرمنده نمی سازد.»

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





1- به دختراني كه به هنگام عادت ماهانه دچار درد شديد مي‌شوند توصيه كنيد از جوشانده‌ي «رازيانه» استفاده كنند تا درد آن‌ها تسكين و عادت آن‌ها منظم شود.
2- نوشيدن دم كرده «ترنجان» يا آب جوشيده آن بسيار مفيد است.
3- روزانه سه وعده از شربت «سنبل الطيب» (طبق تجويز 10 «درد پهلو») بنوشيد.
4- به تجويز 4 اختلالات كليوي عمل كنيد.
5- خانم‌هايي كه دچار قاعدگي‌هاي دردناك هستند اگر يك هفته قبل از قاعدگي شروع به نوشيدن شربت «مريم گلي» (پس از هر وعده غذا يك فنجان) كنند؛ دچار ناراحتي نخواهند شد.

بي‌نظمي عادت ماهانه‌
1- «افسنتين» (خارا گوش)، «زنجبيل شامي» و «آلبالوي تلخ» مفيد مي‌باشند.
2- آب رنگين خيس خورده «زعفران» مفيد است.
3- جوشانده «زردچوبه» مفيد است.
4- «زنجبيل» براي بي‌نظمي عادت ماهانه مفيد است .

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت




 آورده اند كه نيمه شبى عمر براى سركشى در كوچه هاى مدينه حركت مى كرد به درب خانه اى رسيد كه صداى آواز و لهو بگوش مى خورد. از ديوار خانه بالا رفت و سر در خانه طرف كرد با صداى خشن به او نهيب داد اى فاسق چه مى كنى ؟ حيا نمى كنى ؟ و از اين قبيل تنديها. صاحبخانه كه مردى آگاه و زيرك بود پاسخ داد اى خليفه اگر من يك گناه كردم تو چند گناه مرتكب شدى .

اول اينكه مگر خداى نفرموده است از پشت ديوار به خانه در آمدن را (( لما تدخلوا البيوت من ظهورها )) چرا تو از پشت ديوار آمدى و حال آنكه پرودگار امر فرموده از درب خانه ها وارد شويد. (( ادخلو البيوت من ابوابها ))

دوم آنكه : خدا در قرآن مى فرمايد (( لا تدخلو البيوت الا باذن اهلها )) اجازه بگير از صاحب خانه ، بدون اذن حرام است سر بگذارد برود در خانه مردم هر چند قوم و خويش باشد بالاتر بگوييم هر چند خانه پدرت باشد، خانه پدرت كه مى خواهى بروى اذن بگير چه بسا زن پدرت در نزد او باشد بوضعى كه خوش ندارد، يا اينكه آدمى با استيناس وارد خانه گردد ممكن است زن در حالى باشد كه دوست ندارد شوهر او را با آن حال ببيند.


سوم : خدا در قرآن فرموده كه (( فلسلموا على اهلها )) در هر خانه اى كه وارد مى شويد بر اهل آن خانه سلام كنيد، خدا امر كرده است حتى در خانه خودت هم همين است .

اگر از امت محمد (صلى الله عليه و آله ) هستى بشنو از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرموده :

شش چيز است كه من تا آخر عمر از كف نمى دهم يكى سلام بر كسانى كه از نظر سن از آن حضرت كوچكتر بودند و يكى سلام بر اطفال ، ابتدا رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هر كه را مى ديد سلام مى كرد كوچك باشد يا بزرگ پياده باشد يا سواره ، اين چيزها در كار نبود انتظار سلام از هيچكس نداشت ، خلاصه از در كه وارد خانه مى شوى سلام كن حال همسرت باشد يا فرزندت يا پدر و يا مادرت ، مستحب است ، كسى كه وارد مى شود بايد سلام بكند و اين مسئله را هم ذكر كرده اند كه اگر شخصى وارد خانه اش شد كسى در خانه نباشد بگويد السلام عليكم و رحمه الله و بركاته يا بگويد چنانچه روايت دارد اگر وارد خانه شدى و كسى نبود بگو (( السلام علينا و ربنا )) يا (( السلام علينا و على عبادالله الصالحين )) - خلاصه بدون سلام داخل هيچ مكانى مشو حتى خانه خالى .
چهارم : خدا در قرآن مى فرمايد: (( لا تجسسوا )) جستجو و كنجكاوى در كار مردم نكن ، از سوراخ و گوشه درب از بالاى بام نگاه نكن كه در خانه چه كار مى كنند چه كار دارى از زندگى مردم سر در آورى هر كس در خانه اش آزاد است تجسس در امور مردم حرام اسj.

موضوعات: داستان  لینک ثابت




 ابوسعید ابوالخیر در مسجدی سخنرانی داشت مردم از تمام اطراف روستاها و شهرها آمده بودند، جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند. پس شاگرد ابوسعید گفت شما را به خدا از آنجا که هستید یک قدم پیش بگذارید. همه یک قدم پیش گذاشتند.


پس نوبت به سخنرانی ابو سعید رسید او از سخنرانی خودداری کرد! مردم که به مدت یک ساعت در مسجد نشسته و خسته شده بودند، شروع به اعتراض کردند. ابوالسعید پس از مدتی سکوت گفت: هر آنچه که من می خواستم بگویم شاگردم به شما گفت، شما یک قدم به جلو حرکت کنید تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود.

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




این جمعه نیا وزیرمان می آید
آن جمعه نیا سفیرمان می آید
داریم حساب میکنیم آقاجان
باآمدنت چه گیرمان میآید

هم چاه سر راه تو ماها بکنيم
هم از غم هجران تو هی دم بزنیم
این نامه چندم است شما میخوانید
داریم رکورد کوفه را میشکنیم

نه شرم و حیا نه عار داریم از تو
اما گله بیشمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقا جان
تنها همه انتظار داریم از تو

از شنبه درون خود تلنبار شدیم
تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم
خیر سرمان منتظر دیداریم
جمعه شده ظهر جمعه بیدار شدیم

هر چند که بیمار تو هستیم همه
دیوانه و شیدای تو هستیم همه
بین خودمان بماند آقا عمریست
انگار طلبکار تو هستیم همه

چندیست دلم به کوچه عقل زده است
دیوانه چه داند که چه خوب و چه بد است
عشق تو به غیر درد سر نیست ولی
قربان سری که درد کردن بلد است

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت





بسم الله الرحمن الرحیم
چه باید بکنیم در ابتلائات داخلیه و خارجیه؟ چه باید بکنیم؟ چه کار کردیم که به این چیزها مبتلا می شویم؟ فکر این را باید بکنیم، آخر ما چکار کردیم که بی سرپرست ماندیم؟
اشکال در این است که خودمان را اصلاح نمی کنیم و نکردیم و نخواهیم کرد، حاضر نیستم خودمان را اصلاح کنیم. اگر ما خودمان را اصلاح می کردیم، به این بلاها مبتلا نمی شدیم.
حضرت نبی اکرم (ص) فرمود:
« ألا اخبرکم بدائکم و دوائکم، داؤکم الذنوب ودواؤکم الاستغفار »
ما می خواهیم هر چه دلمان می خواهد بکنیم، اما دیگران حق ندارند، به ما اسائه ای بکنند؛ ما خودمان، به نزدیکانمان، دوستانمان، هر چه بکنیم، بکنیم، اما دیگران، دشمنان، حق ندارند به ما اسائه ای بکنند.
آخر ما اگر خودمان را درست بکنیم، خدا کافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمی خواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمی خواهیم آزار ببینیم. آنهایی که طبعشان آزار است، کار خودشان را می کنند، مگر اینکه یک کافی و یک حافظ جلوگیری بکند.
ما اگر خودمان به راه بودیم، در راه می رفتیم، چه کسی امیر المؤمنین علیه السلام را می کشت، چه کسی حسین بن علی علیه السلام را می کشت، چه کسی همین را (امام زمان علیه السلام) که حالا هست، هزار سال هست، او را مغلول الیدین کرد.
ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خودمان را اصلاح بکنیم، به تدریج همه بشر، اصلاح می شوند.
ما می خواهیم اگر دلمان خواست دروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید؛ ما ایذاء بکنیم دوستان خودمان را، خوبان را، اما بدها حق ندارند به ما ایذاء بکنند.
بابا با خدا بساز، کار را درست می کند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می خواهد می کنی؟ مگر نمی فرماید:
« و من یتق الله یجعل له مخرجاً، و یرزقه من حیث لا یحتسب، و من یتوکل علی الله فهو حسبه، إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدراً. سوره طلاق/آیه 2- 3 »
آیا می شود ما با خدا نباشیم، خدا یار ما باشد در هر جزئی و کلی، در امور داخله و در امور خارجیه؛ پس هیچ چاره ای از بلیّات دنیویه و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست مگر خدائی بودن و با خدا بودن و با خداییها معیت داشتن و تبعیت داشتن.
ما اگر از انبیاء و اوصیاء دور شدیم، گرگهای داخل و خارج، بلا فاصله ما را می خورند.
ما اگر خدا ترس بودیم، از ما می ترسیدند کسانی که اصلاً نمی شناسند ما کی هستیم، چه کاره هستیم؛ می ترسند کاری بکنند که ما بر آنها غضبناک بشویم، چرا؟ چون دیگر غضب ما غضب خداست، اگر با خدا هستیم.
عرض کردند به سید الشهدا علیه السلام که اگر اذن بدهی همین حالا، هیچ جا نرفته، از جایت حرکت نکرده هلاک می کنیم دشمن ها را [ این را ] جن گفتند؛ فرمود:
« والله قدرت من از قدرت شما بیشتر است- این کسی است که اسم اعظم بلد است- لکن اگر من کشته نشوم، با چی امتحان می شوند این مردمی که این جورند. »
[ اینجا] دار امتحان است، شما در فکر این باشید که خودتان را اصلاح بکنید، ما بین خودتان و خدایتان عایقی، مانعی پیدا نشود. اگر اصلاح کردید، رفع مانع کردید بین خودتان و خدا و وسائط [ انبیاء و اوصیاء] خدا اصلاح می کند ما بین شما و خلق.
حالا واقع شدیم، کار را به جایی رساندیم، ماها، بزرگان ما از «سقیفه» در آن «حجره» قبل از آن «حجره» کار را به این جا رساندیم که وجب به وجب دشمنیم با هم. همه این کارها را دیده ایم که کار ماست این کار و الا چرا مسلمانها با هم دشمنند، تا برسد به اینکه غیر مسلمانها دشمنی نکنند با مسلمانها. چرا این جور است؟
همه را می بینیم کار ماست؛ از کار خودمان باید توبه کنیم [یا] توبه نباید بکنیم؟! هر چه اصلح شد برای ما فعلاً، آن را اختیار بکنیم!! بابا اصلح از این نیست که خودمان صالح باشیم.
حالا که این کارها را کرده ایم، باید توبه بکنیم، باید تضرع کنیم، با آن باب عالی و باب اعلی، باید به سوی او برویم [تا] ما را نجات بدهد، اول از شر خودمان و داخله خودمان، بعدها از شر خارجیها « أعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک » این شهوات، این غضبهای بیجا، این شهوات بیجا، همه اش جنود شیاطین اند، جنود کفارند اینها، که در داخله خود آدم [هستند].
بالاخره، حالا که کار را به اینجا رساندیم، خودمان می دانیم دوایش استغفار است،[آیا استغفار] می کنیم؟
چاره ای نیست از اینکه باید به سوی خدا برویم، اگر به سوی خدا نرفتیم موانع هم اگر رفع بشود، موقتاً رفع می شود، دائماً رفع نمی شود.
باید بدانیم که علاج ما اصلاح نفس است در همه مراحل؛ و از این مستغنی نخواهیم بود، و بدون این، کار ما تمام نخواهد شد.
با اعتراف به اینکه عمل از خودمان است که به سر ما آمده و می آید، تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم، با نمایندگان خدا ارتباط نداشته باشیم، کارمان درست نمی شود؛ امروز تا فردا، تا پس فردا، این که کار نشد.

تا رابطه ما با ولی امر، امام زمان صلوات الله علیه قوی نشود، آیا کار ما درست می شود بدون اصلاح نفس؟ آیا همین اینهایی که هستیم، آیا می شود تا خودمان را اصلاح نکنیم کار درست بشود؟
آیا تا در عالم « راشی » و « مرتشی » هست کار تمام می شود؟
از خودشان، «خوارزمی» نوشته است یک نفر از روسای قشون امیر المؤمنین صلوات الله علیه در «صفین» رسید به نزدیک خیمه معاویه بن ابی سفیان لعنه الله علیه، به طوری که کشتن - فضلاً از گرفتن معویه- پیش او آب خوردن بود. و در این نقل[ خوارزمی] هیچ اسمی از آن طرفی که « مالک اشتر» در آن جبهه و آن جاست، نمی آورد.
در همین حال معویه، [پیام] فرستاد برای این رئیس، که: غالب شدی و ما اعتراف داریم، اما به تو بگویم، اگر عقب نشینی کردی «خراسان» مال توست. این بدبخت شقی عقب نشینی کرد، «خراسان» را می خواست، مثل عمر بن سعد [که] «ری» را می خواستی، و کار شد آن جوری که شد که همه میدانیم. از خسران دنیا و آخرت [آن] بدبخت شقی فروخت دین را به دنیای خودش، قبل از اینکه «خراسان» به دست معاویه بیافتد، به درک رفت و مرد و به هیچ [چیز] نرسید، نه به «خراسان» نه به بهشت، هم جهنم، هم فقد «خراسان»، مثل عمربن سعد.

آیا تا اصلاح نکنیم خودمان را، می توانیم جامعه را اصلاح بکنیم؟ تو اگر خودت را، اصلاح نکنی در آخر کار، کار خودت را می کنی، همان آخر کار یک کلمه زیر گوش می گوید، فلان قدر که خواب ندیده باشی.
آیا می شود بدون اصلاح خود، کارمان را تمام بکنیم؟
اینهائی که با رشوه ها سر و کار دارند[ که] هیچ کسی اطلاع از حالشان ندارد که آیا این شخص محکم است یا محکم نیست؟ مرتشی است یا مرتشی نیست؟ پس معلوم می شود که ما نمی خواهیم، با اینکه نمی خواهیم، می خواهیم این راه را برویم.
مملکتی در آن، جاسوس، یا رشوه خوار، رشوه ده، واسطه باشد، [آیا] ممکن است کسی بگوید برویم اصلاح بکنیم؟ محال است، بدتر می کنیم چون که اگر نمی رفتیم آن کار نمی شد.

بالاخره باید خودمان را اصلاح بکنیم، منحصر است در این، و الا مگر در ایران (رضا خان) رشوه نخورد؟ [آیا] ایران را به او ندادند به شرط اینکه نوکرشان باشد؟ «مصطفی کمال» مگر « ترکیه» را به او ندادند به شرط اینکه نوکر باشد و مستعمرات را بدهد به کفار؟ آن یکی در «حجاز» مگر رشوه به او ندادند که «حجاز» را به تو می دهیم، آنها را می بریم بیرون؟ هر چه می خواهیم گوش بکن کار ما همین [است آیا] آنها از جهنم آمده بودند ما از بهشت؟ ما از خودمان هم باید بترسیم. حالا الحمدلله پیش نیامده چنین قضیه ای که بما بگویند یک چیزی که خواب هم نمی بینی به تو می دهیم، بعد هم بلدند چه جوری بگیرند از دست ما به چند برابر.

بالاخره ممکن نیست بدون اصلاح نفس کاری پیش برد،[یا] برای جامعه مان کاری بکنیم، همان رفیق نیمه راه خواهیم بود، خداحافظی می کنیم با هم در وقتش.
بالاخره حالا چه کار باید بکنیم، همان کاری که گفتیم، از اصلاح نمی شود دست برداشت.
خیلی خوب، حالا اصلاح فعلی ما در چیست؟ همان در برگشت از کارهایی را که ما می دانیم در داخل یا در خارج انجام می دهیم؛ با خارجیها ارتباط پیدا می کنیم، ارتباطی که بر له آنها است؛ نه ارتباطی که بر له ما باشد؛ والا با این «قرآن» واضح با این اشباه «قرآن»، « صحیفه سجادیه»، « نهج البلاغه» با اینها دیوار اگر مأذون بود تصدیق می کرد حرف ما را، با ما می شد، چطور شده ما اینجا ماندیم، دست گدایی به یک عده وحوش، حیوانات، درنده ها، دراز می کنیم، میل داریم به ما قرض بدهند؟

فلهذا [این کارها] کارهایی است که خودمان کردیم؛ تدبیری نیست غیر از اینکه فیما بعد نکنیم، بشناسیم خودمان را، خودمان را بشناسیم، نگذاریم از داخله ما وارد بشوند بر علیه ما کارهایی بکنند.
بالاخره[ آیا] نمی توانیم پیدا بکنیم خودمان را و مفسد و مصلح را، نمی توانیم؟
بالاخره باید خودمان را اصلاح کنیم، [آیا] این مقدار، نمی توانیم بگوئیم بابا [آن شخصی که] فلان کار را کرده، فلان حرف را زده، فلان مجلس، فلان کار را کرده، فلانی بوده، فلانی شاهد بوده، این کلمه را که نشر داده، این کلمه را که افشا کرده، فلانی است، فلان جا ضبط کرده؛ کلامش را بشناسید کسانی را که این کارها را می کنند؛ بشناسید، همین [حالا] بشناسید فردا نگوئید نه نمی شناختیم، نمی دانستیم. اگر واضح و روشن بشود علاج یک کاری، بگوئیم نه که ما که خبری نداشتیم، ما که نمی دانستیم چه اشخاصی بوده اند، چه چیزی بوده است، چه نبوده است، چه کسی گفته بوده؟

بالاخره باید به همدیگر معرفی بکنیم [که] فلانی رفیق است، فلانی بالفعل رفیق است اما تا کی، معلوم نیست، خدا می داند تا چه باشد، تا چقدر بدهد، تا چقدر ما را اشباع بکند، تا چقدر ما را، میل ما را، نفسانیت ما را ابقا کند. بالاخره همین معرفی کردن به طوری که دیگر فردا کسی نگوید اینکه نه یک اشاعاتی بود اما حقیقت نداشت، نتوانستیم پیدا بکنیم. بابا همینهائی که آمدند فلان مطلب را پیشنهاد کرده اند توی آنها فلان و فلان است، آن سابقه اش آن جور است. بابا بترس برای دین، بترس برای خدا، افسار خودت را نده به کسی که نمی شناسی، او را معیت نکن، کاملاً دور خودت را حفظ کن.

یک آقائی [خرم آبادی بود] گفت که یک کسی در بازار تهران نزدش آمد که آقا این- مثلاً ده تومانی را- خرد کن.
گفت: من کیفم را درآوردم دیدم فقط ده تومان دارم؛ گفتم: ببین آقا من توی کیفم همه اش ده تومانی است من پول خرد ندارم به شما بدهم » [ این آقا] می گفت جلوی چشم من [که خودم]، می دیدم این [ شخص] جوری پولهای مرا از توی کیف من درآورد و رفت که من متحیر ماندم که این [شخص] چگونه پولها را برد. [آیا] سحر کرد؟ چه جوری برد؟ نفهمیدم.

آن آقا می گفت: حالا هر کسی از من سوالی کند تمام اطرافم را خیلی خوب نگاه می کنم و عبایم را هم جمع می کنم. بعد جواب می دهم.
حالا ما این همه قضایا را می بینیم باز هم نمی ترسیم از کسی! آیا توکل ما بر خدا زیاد است یا قوت ایمان ما زیاد است!! آری کسی نمی تواند ما را گول بزند!! بابا، از دوستان شما به شما مواصلت می کنند. نه از دشمنهای شما.
بالاخره باید همین کارها را بکنیم [تا] در بین خودمان اختلاطی نشود، آب آلوده نشود، تا گرفته بشود ماهیها. در بین خودمان، فساد از این بالاتر نرود.

این یک مطلب، دوم: در خلوتمان با خدا، تضرعاتمان، توبه مان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً دعای شریف « عظم البلاء و برح الخفاء » را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم. حالا اگر رساند؛ اگر نرساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم. او می بیند، او می داند حرفهایی که ما به همدیگر می زنیم. او عین الله الناظره [است] و جلوتر از ماها می شنود حرف ما را؛ بلکه خودمان که حرف می زنیم این صدا از لب می آید به [طرف] گوش، فاصله ای دارد، او جلوتر از این فاصله، حرف خودمان را می شنود، از خودمان، کلام خودمان را؛ آن وقت [آیا] ما می توانیم کاری بکنیم که او نفهمد؟ می توانیم کاری بکنیم که او نداند؟
نقل کرده اند: دو نفر بودایی بودند[که] در دینشان نکاحی و سفاحی هست، با همه مواعده فحشا کردند؛ گفتند: باید یک مکان خلوتی پیدا بکنیم، یک خانه خلوتی پیدا کردند.
در این خانه هم یک اطاقی باید پیدا می کردند که، فرضاً اگر کسی داخل این خانه شد، نتواند داخل اتاق بشود، بالاخره یکی از آنها فهمید که در این اتاق بت هست، جامه ای برداشت روی بت انداخت که بت نبیند قضایای اینها را، آن خدای دروغی نبیند که دارند چکار می کنند!
آیا ما می توانیم از خدای حقیقی، مخفی بکنیم کار خودمان را که نبیند و نداند کار را انجام بدهیم.

می آیند به انسان می گویند: چیزی نیست یک نوشته ای را اجازه بده ما امضا بکنیم! لازم نیست زحمت بکشید شما امضا بکنید، شما اذن بده ما از جانب شما امضا بکنیم کار تمام است، آن هم مزدش، آن هم بهایش، آن هم…!
بالاخره، نمی توانیم از خدا مخفی بکنیم اعمال خودمان را، او قادر است، ناظر است، علیم است، حکیم است. تا با او نسازیم، کارمان درست نمی شود. حالا چه کار بکنیم؟ خودمان از خودمان بترسیم، فضلاً از دیگران، به جهت اینکه فردا ما چه می دانیم چه به ما می گویند.
بالاخره باید خودمان از خودمان در حفاظ باشیم؛ خوب ملتفت باشیم که از خودمان اغوا نشویم؛ از خودمان تهدید نشویم، از خودمان تطمیع نشویم. وقتی که همه این مطالب احراز شد، بین خودمان و خدایمان در خلوات از تضرعات از انابه و از توبه، و از طلب توبه، طلب توفیق به توبه، دست بر نداریم.

از خدا می خواهیم به توسط انبیاء و اوصیائش و وصیّ حاضرش که در پیش عارفین حاضر است که ما را منحرف نکند از خدایی بودن و از خداییان و از وسائط امداد خدا، و ما را منحرف نکند، بصیر و بینا بکند، خودشناس باشیم، خودیها را بشناسیم خداییها را بشناسیم، آن وقت خلاف اینها هم شناخته می شوند.
« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »

ماخذ : کتاب به سوی محبوب و کتاب برگی از دفتر آفتاب

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت





بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین.
خداوند توفیق بدهد به اینکه هر چه می دانیم عمل نمائیم؛ اگر عمل کردیم به آنچه که می دانیم و زیر پا نگذاشتیم و چشممان را نپوشاندیم [کار درست می شود]؛ ولی اگر چشم را پوشاندیم و [مثلاً] دست روی چشم بگذاریم، قسم می خوریم که الآن روز را نمی بینیم!! راست هم هست، دروغ نیست. تا کسی دستش را جلوی چشمش گذاشته روز و شب را نمی بیند، هیچ چیز دیگر را هم نمی بیند. عمل نکردن به معلومات هم همین طور است.
« من عمل بما علم أورثه الله علم ما لا یعلم » هر کسی به معلوماتش عمل کند، خداوند مجهولاتش را معلومات می کند به همان دلیلی که همین معلوماتی را که فعلاً دارد، در زمان صباوت و طفولیت نداشت.

همین معلومات را خداوند به تدریج به او یاد داد؛ پس به طور حتم اگر کسی معلوماتش را زیر پای خودش نگذاشت، بگو برو راحت باش، دیگر خاطرت جمع باشد. سر وقتش به آنچه که محتاجی عالم می شوی. بلکه از این هم بالاتر در روایت هست:
« من عمل بما علم کفی ما لم یعلم »
دیگر به او می گوید موقوف؛ ای کسی که عمل می کنی به معلومات، در فکر چیز دیگر نشو، بقیه امور با آنهاست. همانهائی که همین مقدار را به شما اعلام کرده اند، زیادی بر این مقدار را هم، آنها اعلام می کنند. تو دیگر در فکر نباش، یعنی غصه اش را نخور.

تا به حال کسی هست که بگوید من تا به حال پای وعظ هیچ واعظی ننشسته ام، از هیچ ناصحی چیزی نشنیده ام، دروغ می گوید، بلی دروغ است این مطلب. خوب شنیدی، آیا عمل کردی یا نکردی؛ اگر عمل کرده بودی، حالا روشن بودی، چرا؟ به جهت اینکه خودشان با همان عمل کردن شما، مجهولات را بر شما اعلام می کنند، خاطرتان جمع باشد.

اما اگر عمل نکردی و می خواهی همش بشنوی و بشنوی، بشنوی، کی عمل می کنی؟ بعد از اینکه پرده برداشته شد آن وقت می خواهی عمل بکنی، پس باید بدانیم اگر نصایح را زیر پا گذاشتیم، نصیحت حالا و موعظه حالا را هم زیر پا می گذاریم، و اگر زیر پا گذاشتیم، خاطر جمع باشیم خبری نیست چرا؟ چون برای بازی که یاد نمی دهند!! برای اینکه بنویسی و بگذاری کنار، یاد نمی دهند؛ مثل اینکه نسخه از طبیب گرفتیم، گذاشتیم توی جیب بغل؛ دیگر کار نداریم برای اینکه توی جیب بغل ما باشد نسخه از طبیب گرفتیم چه قدر خرج کردیم پول دادیم و تا نسخه گرفتیم، نه باید عمل کنی.

اگر عمل کردیم دیگر روشنیم- این نصایح و مواعظ که شده اگر عمل شده بود، الآن روشن بودیم- آن سؤالها و آن درسها با کارمان هیچ منافاتی ندارد، مثل اینکه بخواهیم دوای این مرض را با ورق زدن کتاب پیدا بکنیم.

پس قهراً باید بدانیم که خودمان استاد خودمانیم، معلوماتمان را بیاییم نگاه کنیم، مبادا زیر پا مانده باشد.
محال است که عبودیت باشد، ترک معصیت باشد، با این فرض، انسان بیچاره باشد و نداند چه بکند چه نکند، محال است. « ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون» برای اینکه عبودیت ترک معصیت است در اعتقاد و در عمل؛ پس اگر کسی گفت: نمی دانم، متوقفم؛ چون از این کارها خیلی کرده؛ معلومات را گذاشته زیر پا و می گوید: نمی دانم.
آیا کسی هست به من صدقه بدهد؟ راهنمایی بکند بابا این همه راهنماییها که شد… حساب کردی.

پس قهراً « کونوا دعاة إلی الله بغیر السنتکم »؛ با عملتان دعوت به سوی خدا بکنید، نه با زبانی که آیا عمل بکنی یا نکنی.
خود آن کسی که می گوید، معلوم نیست عمل بکند یا نکند فضلاً از آن کسی که می شنود. به آن کسانی که اعتقاد دارید، به عملشان نگاه کنید، از عملشان سر مشق بگیرید.

همین دعوت است، با کسی نشست و بر خاست بکنید که همین که او را دیدید، به یاد خدا بیفتید، به یاد طاعت خدا بیفتید، نه با کسانی که در فکر معاصی هستند و انسان را از یاد خدا باز می دارند.

پس بدانید گیر، سر خودمان است والا کار ما درست است، بلکه انسان متأمل، انسان عاقل، بد کارها را می فهمد. نگاه می کند امروز، فردا، پس فردا، چطور شکست می خورند و هلاک می شوند، پس معلوم می شود بدی، هلاکت می آورد. از بی ادبها هم آدم می تواند ادب را یاد بگیرد، فضلاً از با ادبها؛ پس انسانها دو قسمت می شوند: «متیقن» و «غیر متیقن»؛ یقین دار می رود تا به آخر به سوی یقین به شرط اینکه پایش را از یقینیات، از گلیم یقینیات، زیادتر دراز نکند و یقینیات را غیر یقین نداند- با یقین راه برود، با غیر یقین توقف کند تا به یقین تبدیل شود و احتیاط بکند تا یقین بشود.

پس قهراً اشکال در کارهای ما زیاد است از جمله همین است که ما با اینکه یقین داریم بی یقینیم، با یقینیم اما چنان یقین را کالعدمش کرده ایم که گویی یقینی نداریم و إلا اگر با یقین معامله یقین می کردیم، با لا یقین معامله یقین می کردیم، راحت بودیم. ولو یقین داشتیم به اینکه شهید می شویم نه مگر شهید شدن چی است؟ شهید شدن شکست خوردن است؟ نه سید الشهداء علیه السلام شکست نخورد، غالب شد، حالا هم غالب است پیش اهل بصیرت.

یک زمانی هم خواهد آمد که نوع مردم، یقین پیدا خواهند کرد که چه راه خلافی بود ما رفتیم، راه بدی بود ما رفتیم؛ هفتاد و چند سال با شیوعیت [ کمونیستی ] زندگی کردند، بر ضد دین تبلیغات کردند، کارها [ کردند] کشتند هر که را که با خودشان می گفتند مخالف است، بعد فهمیدند نه بابا آخرش چاهِ هلاکت است، آخرش هیچی است.
این درندگی و توحش از این است که از همان روز اول خدا را فراموش کردند. خاطرتان جمع باشد، اینهای دیگر هم، اینهای دیگری که حالا هستند با آن همه تشخصاتی که دارند، آخرش پشیمان می شوند؛ اما یک روزی که پشیمانی هم شاید به حالشان فایده ندارد.
آخرش محال است این خانه های کاغذی بقا، دوام و ثبات داشته باشد. با این بادها، با این بادهای مخالف، محال است اینها بقاء داشته باشند.
همچنین بقایشان را که می بینید چیست، درنده ها هم این بقا را دارند. شب و روز مشغول فکر در این هستند که طرف را چه جوری هلاک بکنند. به دین کسی هم کار ندارند، مگر آن مقداری که مقدمه ریاست خودشان و توسعه ملک خودشاناست مقدمیت دارد لفظ دین. اگر دین را بتوانند یک جوری بکنند که موافق با مقاصد سیاسی خودشان باشد همه شان متدین می شوند، همه شان می روند تو کنیسه، همه شان می روند عبادت می کنند؛ بله خیلی خیلی متعبد می شوند و فلان متعبدین را با خودشان قرار می دهند.

مقصود، خاطرتان جمع باشد یقین داشته باشید، آن فردا را «سلمان» می دید، چون یقین داشت و لذا گفت به اینکه سید شباب اهل الجنه را که حالا ببینید سالهای بعد این قضیه واقع خواهد شد اگر دیدید خوشحالیتان بیشتر است- همین را می گویند سیدالشهداء به یاد « زهیر» آورد که از جنگی بر گشته بود خوشحال- غنائمشان زیاد شده بود، فرمود اگر دیدید، اگر ادراک کردید سید شباب اهل الجنه « لکنتم اشّد فرحاً ». مقصود، افراد روی زمین دو قسمند: متیقن و غیر متیقن. متیقن سر فراز است و خدا می داند چه مقام عالی دارد. آیا هنوز آن مقام برای «سلمان» باقی است یا بالاتر رفته؟
همچنین «مقداد»، «ابوذر»، «عمار» و امثال اینها. آنهایی که هی روز به روز آمدند.
در فکر قول و مقال نباشیم، در فکر عمل باشیم. اگر در فکر عمل به معلومات باشیم دیگر خاطر جمع باشیم به این که شکست نخواهیم خورد روز به روز روشن تر می شویم.

« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »
ماخذ : کتاب به سوی محبوب و کتاب برگی از دفتر آفتاب

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت




عن علي عليه السلام قال : خير المكارم الايثار(1)
حضرت علي عليه السلام فرموده :
((ايثار، بهترين كرامت اخلاقي براي انسان هاست .))
بي گمان در صدر اسلام يكي از عوامل نشر دين حق و گسترش آيين الهي ايثار و تفضل مسلمانان بود كه با خلوص نيت و به انگيزه ايمان نسبت به يكديگر انجام مي دادند و براي اين مطلب شواهدي در آيات و روايات و تاريخ وجود دارد كه در اين جا براي شاهد، پاره اي از آنها ذكر مي شود.
كعبه مكرمه معبد مقدس و مطاف بسياري بود كه همه ساله از دور و نزديك براي حج و عمره به مكه مي آمدند. رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم براي آن كه دعوت خود را به گوش اقوام مختلف برساند و آنان را از ماءموريت خويش آگاه سازد در آن شهر توقف نمود و ناملايمات گوناگون و آزارهاي مختلفي را كه از مشركين مي ديد تحمل مي كرد و به تبليغ خود ادامه مي داد.
موقعي كه دشمنان با هم متحد شدند و به قتل آن حضرت همت گماردند، ماندن در مكه معظمه براي پيشواي اسلام به مصلحت نبود، لذا حضرتش بر آن شد كه از مكه خارج شود و به مدينه مهاجرت نمايد. پس از اين حضرت تصميم خود را عملي نمود و به مدينه حركت كرد. پيش از آن كه نبي معظم به مدينه برود، مبلغي از طرف حضرت به مدينه رفته بود، اسلام را تبليغ نموده بود و مردم مدينه از دعوت آن حضرت آگاهي داشتند و عده قابل ملاحظه اي به اسلام ايمان آورده بودند. از اين رو پيشواي معظم اسلام هنگام ورود به مدينه مورد استقبال واقع شد و اهالي مقدم مباركش را مورد احترام و تكريم قرار دادند.
مسلمانان كه در مكه ايمان آورده بودند، پس از هجرت آن حضرت در مضيقه بيشتر قرار گرفته و مورد تحقير و اهانت زيادي واقع شدند و به آنان اجازه توقف در مكه و انجام فرايض ديني داده نمي شد. ناچار به فكر افتادند كه تدريجا مكه را ترك گويند و خويشتن را از آن محيط فاسد و شرك آلود برهانند و براي تحقق بخشيدن به اين هدف لازم بود از خانه و زندگي و از اموال و اثاث خود چشم بپوشند، زيرا مشركين اجازه نمي دادند كه آنان اموال خويش را از مكه خارج كنند.
اين تهيدستان از وطن رانده شده ، سرمايه اي با خود جز ايمان به خداوند و اميد به فضل باريتعالي ، نداشتند و هدف آنان اعلاي حق و ياري پيشواي اسلام بود.
قرآن شريف درباره اينان فرموده است :
للفقراء المهاجرين الذين اخرجوا من ديارهم و اموالهم يبتغون فضلا من الله و رضوانا و ينصرون الله و رسوله اولئك هم الصادقون ؛(2)
((فقراي مهاجرين كه از ديار و اموالشان اخراج گشته اند، در طلب فضل و خشنودي باريتعالي بوده اند. اينان با خلوص و صداقت در انديشه ياري خدا و پيامبرش هستند و اين فكر مقدس را در سر مي پرورند.))
ايامي كه مهاجرين به مدينه آمده بودند و در فقر و تنگدستي به سر مي بردند، مقدار قابل ملاحظه اي از اموال يهودي هاي بني نضير بدون جنگ و جدل به دست مسلمانان افتاد.
چون اين اموال غنيمت جنگي نداشت و مشترك بين همه نبود، به امر باريتعالي در اختيار شخص رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم قرار گرفت .
خداوند اموال بني نضير را اختصاص به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم داد تا هر طور كه بخواهد عمل كند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آن را بين مهاجرين تقسيم نمود و به انصار چيزي از آن نداد جز سه نفر كه نياز داشتند و آنان ابودجانه و سهل بن حنيف و حارث بن صمه بودند.
جمعيت انصار از اختصاص اموال بني نضير به مهاجرين نه تنها از پيشواي اسلام آزرده خاطر نگشتند بلكه داوطلب ايثار گرديدند و روي بزرگواري و تفضل حاضر شدند از جهت مسلكن و لباس و غذا آنان را ياري دهند، حتي بعضي از انصار كه خودشان از جهتي نيازمند بودند مهيا گشتند مهاجرين را بر خود مقدم دارند و اين مطلب در قرآن شريف آمده است :
و الذين تبوّءوا الدار و الايمان من قبلهم يحبون من هاجر اليهم و لا يجدون في صدورهم حاجة مما اوتوا و يؤ ثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصة ؛(3)
انصار كه پيش از آمدن مهاجرين مدينه را جايگاه ايمان ساخته بودند با ورودشان نسبت به آنان ابراز علاقه كردند، علاوه بر آنكه در دل احساس احتياجي به اموال بني نضير داشتند، حاضر شدند از روي تفضل به مهاجرين ايثار نمايند، هر چند بعضي از انصار خود در مضيقه بودند ولي مهاجرين را بر خويشتن مقدم داشتند.
ايثار و تفضل از ناحيه انصار نسبت به مهاجرين بي بضاعت در صدر اسلام و نزول آيه : و يؤ ثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصة يكي از بزرگترين كرامات اخلاقي را پايه گذاري نمود.
اولياي گرامي اسلام ضمن روايات بسياري با تعبيرهاي مختلف همواره قدر و منزلت اين كرامت اخلاقي را خاطرنشان مي ساختند و در بعضي از روايات در پايان حديث آن آيه شريفه را نيز قرائت مي نمودند.
امام صادق عليه السلام در وصف مومنين كامل چنين فرموده است :
هم البررة بالاخوان في حال اليسر و العسر و المؤ ثرون علي انفسهم في حال العسر كذلك وصفهم الله فقال ((و يؤ ثرون علي انفسهم))؛(4)
آنان نسبت به برادران در حال تنگدستي و در حال گشايش نيكوكارانند. اينان در حال مضيقه ، ديگران را بر خود مقدم مي دارند و خداوند اين گروه بزرگوار را اين چنين توصيف نموده و فرموده است :
و يؤ ثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصة
شاگردان تربيت يافته مكتب ايثار كوشا بوده اند كه اين كرامت نفس را در ضمير خود زنده نگه دارند و در فرصت هايي كه به دست مي آورند ديگران را بر خويشتن مقدم مي داشتند.
عن اءَنَس قال : انه اءهدي لرجل من اصحاب النبي صلي الله عليه و آله و سلم راءس شاة مشويّ فقال : ان اءخي فلانا و عياله اءحوج الي هذا حقا فبعث (به) اليه فلم يزل يبعث به واحد بعد واحد حتي تداولوا بها سبعة اءبيات حتي رجعت الي الاول ؛(5)
انس بن مالك مي گويد: به يكي از اصحاب پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كله گوسفند بريان شده اي اهدا گرديد.
مرد صحابي با خود گفت : فلان برادرم و عيالش به اين غذا از من محتاجتر است ؛ پس براي وي فرستاد. او نيز به تصور احتياج بيشتر برادر ديگري براي آن برادر اهدا نمود. و خلاصه كله بريان شده هفت دور چرخيد و سرانجام به منزل مرد صحابي يعني آن كسي كه به وي اهدا شده بود برگشت .
البته اين چند نفر مسلمان نياز فوري به آن غذا نداشتند ولي با اين عمل مراتب ايثار و تفضل آنان نسبت به يكديگر روشن گرديد.(6)(7)(8)

1- غررالحكم ، ص 387.
2- سوره مباركه حشر، آيه 8.
3- سوره مباركه حشر، آيه 8.
4- ميزان الحكمه ، ج 1، ص 6.
5- مستدرك الوسايل ، ج 7، ص 213.
6- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 165.
7- وسائل الشيعه ، ج 11، ص 430.
8- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 120.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




جنگ يرموك از جنگ هاي بزرگ مسلمانان در صدر اسلام بود. در اين جنگ فرماندهان لشكر اسلام و كفر موافقت كرده بودند كه هر روز يك ستون از سربازان مسلمين و يك ستون از سربازان دشمن به عرصه پيكار بيايند و پس از چند ساعت زد و خورد، سربازان سالم با زخمي هاي غيرقابل حركت به لشكرگاه خود بپيوندند و عده كشته و زخمي هاي غيرقابل حركت در جاي خود مي ماندند تا براي آنها اقدام لازم انجام شود.
حذيفه مي گويد: در يكي از روزها پسرعموي من با ستون نظامي مسلمين به عرصه پيكار رفت ولي برنگشت . من ظرف آبي با خود برداشتم و به طرف ميدان جنگ رفتم تا اگر پسرعمويم زنده است و رمقي دارد، آبش دهم .
ناگهان پسرعمويم را بين كشته ها يافتم . بر بالين پسرعمويم نشستم و به او گفتم : مي خواهي آبت بدهم ؟ با اشاره جواب مثبت داد.
در اين موقع مجروح ديگري كه در آن نزديك افتاده بود و كلمه ((آب)) را شنيد گفت : ((آه !)) پسرعمويم با اشاره به من فهماند كه اول بروم او را آب بدهم . پسرعمو را گذاردم بر بالين دومي آمدم ، ديدم ((هشام بن عاص)) است . گفتم مي خواهي آبت بدهم ؟ با اشاره جواب داد: بلي ! كلمه ((آب)) را مجروح سومي كه در آن نزديك افتاده بود شنيد و گفت : ((آه !)) هشام اشاره كرد كه اول به او آب بدهم . هشام را گذاردم و بر بالين سومي آمدم . در اين فاصله كوتاه او مرده بود. برگشتم بر بالين هشام ، او نيز مرده بود. بالاي سر پسرعمويم آمدم ، او هم از دار دنيا رفته بود.
يكي از مورخين محقق درباره عللي كه موجب پيشرفت مسلمين گرديد بحث نموده و مي گويد: ((يكي از آن علل صفت ايثار بر نفس و ديگري را بر خود مقدم داشتن بود. سپس همين قطعه تاريخي را براي شاهد ذكر كرده و مي گويد: ((اين سه مجروح بر اثر جراحات و خونريزي شديد در آستانه مرگ قرار داشتند. در آن لحظات ، جاي خودنمايي و رياكاري نبود، اما مكتب اسلام حس فداكاري و ايثار را آن چنان در ضميرشان پايه گذاري نموده بود كه در دقايق آخر زندگي با آن كه تشنه بودند، آب نخوردند و برادران خويشتن را بر خود مقدم داشتند.
البته ملتي اين چنين ايثارگر و فداكار شايسته است به سرعت پيشروي كند و در جهان ، برتري و تقدم به دست آورد.(1)

1- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 168.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




قال ابومحمد الحسن العسكري عليه السلام ان رجلا جاء الي علي بن الحسين عليه السلام برجل يزعم اءنه قاتل اءبيه فاعترف فاءوجب عليه القصاص و ساءله اءن يعفو عنه ليعظم الله ثوابه فكاءن نفسه لم تطب بذلك فقال علي بن الحسين عليه السلام للمدعي للدم الولي المستحق للقصاص ان كنت تذكر لهذا الرجل عليك فضلا فهب له هذه الجناية و اغفر له هذا الذنب قال يا ابن رسول الله له علي حق و لكن لم يبلغ اءن اءعفو من قتل والدي قال فتريد ماذا قال اءريد القودفان اءراد لحقه علي اءن اصالحه علي الدية صالحته و عفوت عنه فقال علي بن الحسين عليه السلام فماذا حقه عليك قال يابن رسول الله لقنني توحيد الله و نبوة محمد رسول الله و امامة علي و الائمة عليهم السلام فقال علي بن الحسين عليه السلام فهذا لا يفي بدم اءبيك و الله هذا يفي بدماء اءهل الاءرض ؛(1)
حضرت امام حسن عسكري عليه السلام فرمود:
مردي حضور علي بن الحسين عليهماالسلام شرفياب شد و شخصي را با خود آورده بود كه گمان داشت او پدرش را كشته اشت . متهم در محضر امام به قتلي كه مرتكب شده بود اعتراف نمود و با اقرار صريحش لزوم قانون قصاص تحقق يافت . اما از مشاهده وضع قاتل و اعترافش براي امام روشن شده بود كه او آدم جنايت كاري نيست .
حضرت عليه السلام از فرزند مقتول كه وليّ خون بود، خواست كه او را ببخشد تا مشمول اجر بزرگ باريتعالي واقع شود، اما دل جوان به اين عفو راضي نبود.
امام عليه السلام فرمود: ((اگر به ياد مي آوري كه او بر تو حقي دارد، به احترام آن حق از او بگذر و آزادش نما!))
عرض كرد: ((يابن رسول الله ! او به من حقي دارد ولي ارزش آن حق به قدري نيست كه از خون پدرم بگذرم .))
حضرت عليه السلام فرمود: ((پس مي خواهي چه كني ؟))
گفت : ((مي خواهم قصاص كنم . اما اگر او مايل باشد، حاضرم به احترام حقي كه به من دارد، قتل او را با ديه صلح كنم و آزادش نمايم .))
امام عليه السلام پرسيد: ((حق او بر تو چيست ؟))
عرض كرد: ((او توحيد خدا، نبوت حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم و امامت علي عليه السلام و ديگر ائمه را به من آموخت .))
حضرت عليه السلام فرمود: ((آيا اين ها كه به تو ياد داده به قدر خون پدرت نمي ارزد؟ قسم به خدا آموخته هاي او به قدر خون تمام مردم روي زمين ارزش دارد.))
قال بلي قال علي بن الحسين للقاتل اءفتجعل لي ثواب تلقينك له حتي اءبذل لك الدية فتنجو بها من القتل قال يا ابن رسول الله انا محتاج اليها و اءنت مستغن عنها فان ذنوبي عظيمة و ذنبي الي هذا المقتول اءيضا بيني و بينه لا بيني و بين وليه هذا قال علي بن الحسين عليه السلام فتستسلم للقتل اءحب اليك من نزولك عن هذا التلقين قال بلي يابن رسول الله .(2)
امام سجاد عليه السلام به قاتل فرمود:
((آيا حاضري ثواب آموزش توحيد و نبوت و امامتي را كه به اين شخص آموخته اي به من واگذار نمايي تا ديه خون پدر او را بدهم و تو از قتل نجات پيدا كني ؟))
عرض كرد: ((يابن رسول الله ! من نيازمند آمرزش خود هستم و تو نيازي نداري چون گناهان من بزرگ است و گناهي كه در قتل مرتكب شده ام ، بين من و مقتول است نه بين من و اين مرد كه وليّ خون است .))
حضرت سجاد عليه السلام فرمود: ((پس در نظر تو تسليم شدن براي قتل محبوبتر از اين است كه ثواب آموزشت را از دست دهي ؟))
آن مرد عرض كرد: ((بلي يابن رسول الله !))
خلاصه امام سجاد عليه السلام با وليّ خون سخناني فرمود كه سرانجام راضي شد قاتل را مورد عفو قرار دهد و از قتلش در گذرد.
از اين روايت به خوبي روشن مي شود كه اگر كسي جنايتكار نيست و مرتكب قتل گرديده اما وجود او حيات جامعه را در خطر قرار نمي دهد، شايسته است خيرخواهان در نجات او همت گمارند و به پيروي از امام سجاد عليه السلام آنقدر كوشش كنند تا حيات انساني را كه بر اثر رويدادي مرتكب قتل گرديده و از عمل خود سخت پشيمان شده است ، حفظ نمايند.(3)
آمادگي روح جوان
مردي به نام ابي جعفر احول ، از دوستان امام صادق عليه السلام مدتي به تبليغ مذهب تشيع و نشر تعاليم اهل بيت عليهم السلام اشتغال داشت . روزي شرفياب محضر آن حضرت شد.
قال و كيف راءيت مسارعة الناس الي هذا الاءمر و دخولهم فيه قال و الله انهم لقليل و لقد فعلوا و ان ذلك لقليل فقال : عليك بالاءحداث فانهم اءسرع الي كل خير(4)
امام عليه السلام از او سوال كرد: مردم بصره را در قبول روش اهل بيت عليهم السلام و سرعت پذيرش آيين تشيع چگونه يافتي ؟
عرض كرد: قليلي از مردم تعاليم اهل بيت عليهم السلام را پذيرفتند.
امام عليه السلام فرمود: توجه تبليغي خود را به نسل جوان معطوف دار و نيروي خويش را در راه هدايت آنان به كار انداز، زيرا جوانان زودتر حق را مي پذيرند و سريعتر به هر خير و صلاحي مي گرايند.
در اين حديث امام عليه السلام به صفاي باطن و فضيلت دوستي نسل جوان تصريح فرموده و به ابي جعفر احول ، كه مبلغ مذهبي و مربي مردم بوده ، يادآور شده است كه روح جوان خوبي ها را زودتر مي پذيرد و به صفات انساني سريعتر متصف مي شود. اين خود اشاره به اين مطلب است كه در ايام شباب ، خواهش جمال روحاني و ميل به فضايل اخلاقي در ضمير جوانان بيدار مي شود.
به شرحي كه در قرآن شريف و روايات اسلامي رسيده ، فرزندان يعقوب نسبت به حضرت يوسف برادر كوچك خود ستم كردند و او را به غلامي به كاروان مصر فروختند. پس از چند سالي كه يوسف در مصر به سلطنت رسيد و برادران از اين موضوع آگاه شدند، از ستم خويش درباره حضرت يوسف عليه السلام پشيمان شدند و نزد يعقوب و يوسف زبان به عذرخواهي گشودند و در برابر يعقوب گفتند:
قالوا يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئينَ قال سوف اءستغفر لكم ربي انه هو الغفور الرحيم ؛(5)
((اي پدر بزرگوار! درخواست داريم از درگاه الهي براي ما طلب عفو و مغفرت نمايي . ما به خطاي خود اعتراف داريم .))
حضرت يعقوب عليه السلام به درخواست فرزندان جواب موافق داد، ولي انجام آن را به بعد موكول كرد و فرمود: در آتيه نزديك از خداوند براي شما طلب بخشش خواهم كرد.
برادران در برابر حضرت يوسف عليه السلام هم گفتند:
قالوا تالله لقد آثرك الله علينا و ان كنّا لخاطئينَ قال لا تثريب عليكم اليوم يغفر الله لكم و هو اءرحم الراحمين ؛(6)
((به خدا قسم كه خداوند تو را بر ما برتري داده و ما خطاكار بوده ايم .))
يوسف عليه السلام در جواب فرمود: شما را بخشيدم . اكنون بر شما ملامتي نيست . خداوند نيز شما را ببخشد كه او از هر رحيمي مهربان تر است .
اسماعيل بن فضل هاشمي از امام صادق عليه السلام سوال كرد: چرا حضرت يعقوب بخشش خود را به بعد موكول كرد ولي حضرت يوسف برادران گناهكار خود را بخشيد و براي آمرزش آنان دعا كرد؟
قال لاءن قلب الشاق اءرق من قلب الشيخ و كانت جناية ولد يعقوب علي يوسف و جنايتهم علي يعقوب انما كانت بجنايتهم علي يوسف فبادر يوسف الي العفو عن حقه و اءخر يعقوب العفو لاءن عفوه انما كان عن حق غيره فاءخرهم الي السحر ليلة الجمعة (7)
حضرت دو جواب داد: اول آن كه جوان از پير رقيق القلب تر است . به اين جهت يوسف از عذرخواهي برادران زودتر متاءثر شد و آنان را فورا بخشيد.
دوم آن كه فرزندان يعقوب به يوسف ستم كرده بودند. يوسف خود صاحب حق بود و آنان را فورا بخشيد، ولي يعقوب كه بايد حق ديگري را ببخشد، به تعويق انداخت كه سحر شب جمعه براي آنان طلب آمرزش نمايد.
در اين حديث نيز امام صادق عليه السلام از قلب رئوف و رقيق جوانان سخن گفته و اشاره فرموده است كه روح جوان براي گذشت هاي اخلاقي و عواطف انساني آماده تر است .(8)

1- بحارالانوار، ج 2، ص 12.
2- بحارالانوار، ج 2، ص 13.
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 186.
4- الكافي ، ج 8، ص 94.
5- سوره مباركه يوسف ، آيه 98.
6- سوره مباركه يوسف ، آيه 97.
7- سفينة البحار، واژه ((قلب))، ص 442.
8- جوان از نظر عقل و احساسات ، ج 1، ص 48.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




كسي كه گناه را كوچك مي شمرد و بي پروا آن را مرتكب مي شود بايد بداند با دو خطر بزرگ مواجه است ، اول آن كه با عمل نارواي خويش به حريم رفيع باريتعالي اسائه ادب مي كند و دوم آنكه وقتي گناه را كوچك تلقي نمود، در ادامه آن بي باك مي شود و به تكرار آن اصرار مي ورزد.
وقتي هم معاصي صغيره به هم پيوست ، كبيره مي شود و عذاب بزرگ الهي را در پي خواهد داشت . حضرت امام هفتم عليه السلام اين مطلب را از قول حضرت مسيح ابن مريم به حواريين نقل فرموده است :
في تحف العقول ، عن مواعظ المسيح عليه السلام قال : بحق اقول لكم ان الصغار الخطايا و محقّراتها لمن مكايد ابليس يحقّرها لكم و يصغّرها في اءعينكم فتجتمع فتكثر فتحيط بكم ؛(1)
حضرت موسي بن جعفر عليه السلام فرمود:
((مسيح بن مريم عليهماالسلام به حواريين گفت : شيطان گناهان را نزد شما كوچك مي كند و آنها را در نظرتان صغير و حقير جلوه مي دهد. آن گناهان مجتمع مي شوند و بسيار مي گردند و سرانجام شما را به احاطه خود درمي آورند و محصورتان مي نمايند.))
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم براي آن كه خطر اصرار در معاصي صغيره و گرد آمدن آنها را به طور محسوس به مسلمانان بفهماند، در يكي از سفرها با اطرافيان اين قضيه را روشن نمود. جريان اين امر به صورت حديثي در كتب روايات نقل شده كه متن آن در اين جا به عرض مي رسد:
قال ابوعبدالله عليه السلام ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نزل باءرض قرعاء فقال لاءصحابه ائتوا بخطب فقالوا: يا رسول الله نحن باءرض قرعاء ما بها من حطب .
قال : فلياءت كلّ انسان بما قدر عليه فجاءوا به حتي رموا بين يديه بعضه علي بعض .
فقال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : هكذا تجتمع الذنوب ثم قال اياكم و المحقّرات من الذنوب فان لكل شي ء طالبا اءلا و ان طالبها يكتب ما قدّموا و آثارهم و كل شي ء اءحصيناه في امام مبين .(2)
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به سرزمين خشك كه در آن گياهي نمي روييد نزول نمود. سپس به اصحاب خود فرمود: ((برويد هيزم جمع كنيد و بياوريد.))
عرض كردند: ((در اين زمين چيزي نمي رويد و هيزمي يافت نمي شود.))
حضرت فرمود: ((برويد و هر كدام هر چه يافتيد با خود بياوريد.))
تجسس نمودند و در گوشه و كنار زمين بوته هاي كوچك خار يافتند، آنها را كندند و حضور حضرت آورند. و روي هم انباشتند كه توده اي خار شد.
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: ((گناهان اين طور جمع مي شود. سپس تذكر داد كه از گناهان كوچك بپرهيزيد كه هر چيز طالبي دارد و طلب كننده معاصي گناهان را ثبت مي كند.))
گويي پيشواي اسلام خواست با دستور جمع آوري هيزم در آن بيابان بدون گياه ، اصحاب خود را متوجه كند كه گناهان صغيره كه آنها را حقير مي شمريد، همانند بوته هاي كوچك خار است كه در اين بيابان به نظر نمي آمدند و شما در طلبشان رفتيد و آنها را گرد آورديد و در نتيجه به صورت توده بزرگ خار در آمده است . طالب گناهان كه فرشتگان الهي هستند، گناهان صغيره شما را مي نويسند و مجموعشان به صورت گناهي بزرگ در مي آيد.(3)

1- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 223.
2- الكافي ، ج 2، ص 288.
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 210.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




 

پيشواي بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله و سلم در سخنراني حساس خود در مسجد خيف ، سه مطلب لازم را خاطرنشان ساخت كه يكي از آنها ملازمت و هماهنگي با جماعت مسلمين است .
ثلاث لا يغلّ عليهن قلب امري ء مسلم اخلاص العمل لله و النصيحة لاءئمة المسلمين واللزوم لجماعتهم ؛(1)
سه چيز است كه بايد قلب هر مسلماني نسبت به آن خالي از غل و غش باشد:
اول : اخلاص عمل براي خدا.
دوم : خلوص نبوت نسبت به پيشوايان مسلمين .
سوم : ملازمت و هماهنگي با جمعيت مسلمين .
مطلب مهم در حديث رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم شناخت جماعت مسلماني است كه بايد حتما ملازمتشان را گزيد و با آنها همگام و همصدا بود.
امام صادق عليه السلام فرمود:
((از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم سوال شد كه جماعت امتش كيانند؟))
حضرت فرمود: ((جماعت امت من اهل حق هستند. اگر چه عددشان كم باشد.))
قيل لرسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ما جماعة اءمتك ؟
قال : من كان علي الحق و ان كانوا عشرة ؛(2)
به پيامبر گرامي عرض شد: ((كدامين مردم جماعت امت شما هستند؟))
در پاسخ فرمود: ((آنانكه بر حق هستند اگر چه عددشان ده نفر باشد.))
((سفيان ثوري)) مردي تحصيل كرده و حافظ احاديث بود. او مكرر به حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شده و مطالبي را فراگرفته بود، اما در باطن نسبت به آن حضرت دلبستگي و علاقه نداشت .
مردي از قريش كه اهل مكه بود و دوستدار ائمه معصومين عليهم السلام مي گويد:
روزي سفيان ثوري به من گفت به منزل امام صادق عليه السلام برويم . من با او رفتم . درب منزل امام عليه السلام كه رسيديم ، ديديم حضرت بر مركب خود سوار شده و قصد رفتن دارد. سفيان عرض كرد: ((حديث خطبه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را كه در مسجد خيف براي مردم فرموده است به من بفرما!))
حضرت گفت : ((بگذار بروم از پي كاري كه دارم ، در مراجعت خواهم گفت .))
سفيان حضرت را به قرائت و بستگي با رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم قسم داد كه همين الان بگويد.
حضرت پياده شد، سفيان عرض كرد: ((بفرماييد براي من دوات و كاغذ بياورند تا آن را بنويسم .))
حضرت هم دستور داد كه كاغذ و قلم بياورند. آنگاه حضرت فرمود: ((بنويس !)) از اول تا آخر خطبه را بيان نمود و سفيان هم نوشت . آنگاه نوشته را به حضرت ارائه داد. سپس امام عليه السلام سوار شد و از پي كار خود رفت . من و سفيان با هم برگشتيم . بين راه از من خواست تا توقف كنيم و در حديث دقت نماييم . به او گفتم : ((قسم به خدا كه امام صادق عليه السلام تو را به چيزي ملزم نمود كه هرگز از آن رهايي نداري .))
فقال و اءيّ شي ء ذلك فقلت له ثلاث يغلّ عليهن قلب امري ء مسلم اخلاص العمل لله قد عرفناه و النصيحة لاءئمة المسلمين من هؤ لاء الائمة الذين يجب علينا نصيحتهم معاوية بن اءبي سفيان و يزيد بن معاوية و مروان بن الحكم و كلّ من لا تجوز شهادته عندنا و لا تجوز الصلاة خلفهم و قوله و اللزوم لجماعتهم فاءيّ الجماعة مرجي يقول من لم يصلّ و لم يصم و لم يغتسل من جنابة و هدم الكعبة و نكح اءمّه فهو علي ايمان جبرئيل و ميكائيل اءو قدريّ يقول لا يكون ما شاء الله عز و جل و يكون ما شاء ابليس اءو حروريّ يتبرّاء من علي بن اءبي طالب و شهد عليه بالكفر اءو جهميّ يقول انما هي معرفة الله وحده ليس الايمان شي ء غيرها قال ويحك و اءيّ شي ء يقولون فقلت يقولون ان علي بن اءبي طالب عليه السلام و الله الامام الذي يجب علينا نصيحته و لزوم جماعتهم اءهل بيته قال فاءخذ الكتاب فخرقه ثم قال لا تخبر بها اءحدا؛(3)
پرسيد: به چه چيز ملزمم نموده است ؟
گفتم : سه چيز است كه بايد قلب هر مسلمان از غل و غش در آنها خالي باشد:
اول : اخلاص عمل براي خدا، كه مي دانيم .
دوم : نصيحت نسبت به پيشوايان مسلمين و ائمه مسلمين كه نصيحت آنان بر ما واجب شده است .
حال منظور از اين پيشوايان چه كساني هستند؟ جواب داده شده كه اينان معاوية بن ابي سفيان ، يزيد بن معاويه ، مروان بن حكم و خلاصه آنهايي هستند كه شهادتشان مقبول نيست و نمي توان پشت سر آنان نماز خواند. و اين كه فرمود بايد ملازم جمعيت مسلمين بود، كدام جماعت ؟ منظور گروهي است كه مي گويند: ((كسي كه نماز نخواند، روزه نگيرد، غسل جنابت ننمايد، كعبه را خراب كند و با مادر خود بياميزد، با اين همه ناروايي ها، ايمانش همانند ايمان جبرئيل و ميكائيل است .))
يا گروه قدريه كه مي گويند: ((خواست خداوند معيار نيست ، بلكه معيار خواست ابليس است يا گروهي كه از علي عليه السلام تبري مي جويند و به كفر او شهادت مي دهند يا گروه جهنمي كه مي گويند معرفت فقط مخصوص خداست و ايمان چيزي جز آن نيست .))
سفيان ثوري از سخنان مرد قريشي سخت ناراحت شد و گفت : ((واي بر تو! شماها چه مي گوييد؟))
گفتم : ((ما مي گوييم علي بن ابي طالب عليه السلام امامي است كه مودت خالص او بر ما واجب است و بايد ملازم ائمه معصومين عليهم السلام كه جماعت اهل بيتند، باشيم .))
سفيان از شدت ناراحتي نوشته را گرفت و پاره كرد و به من گفت : ((اين جريان را براي كسي نقل ننمايم .))(4)

1- الكافي ، ج 2، ص 403.
2- ميزان الحكمه ، ج 2، ص 67.
3- الكافي ، ج 1، ص 404؛ تنقيح المقال ، ج 2، ص 37.
4- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 223.

 

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت