✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
زيباترين حس سجده


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




انبه رسیده از نظر طب قدیم ایران گرم و خشك و نارس آن سرد و خشك است . انبه نارس تولید كننده بلغم و سودا در بدن می باشد .
1)انبه بسیار مقوی بوده و تقویت كننده بدن است .
2)انبه تقویت كننده قوای جنسی است .
3)رنگ صورت را درخشان می كند .
4)دهان را خوشبو می كند .
5)ادرار آور است .
6)یبوست را برطرف می كند .
7)انبه دارای مقدر زیادی اسید گالیك است . بنبراین سیستم هضم را ضد عفونی و تمیز می كند .
8)انبه تمیز كننده خون می باشد .
9)خوردن انبه بوی بد بدن را از بین می برد .
10)انبه حرارت بدن را كاهش می دهد و تب را پائین می آرود .
11)برای رفع اسهال مفید است .
12)خوردن انبه ، سردرد ، تنگی نفس و سرفه را از بین می برد .
13)برای درمان بواسیر مفید است .
14)عطش را برطرف می كند.
15)انبه چون گرم است برای گرم مزاجان مناسب نیست و این اشخاص باید آنرا با سكنجبین بخورند .

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





• كدو سبز، در درمان آسم موثر است و بخاطر داشتن ویتامین C ، حاوی آنتی‌اكسیدان قویمی‌باشد و ضد التهاب است.
• در درمان برخی از بیماری‌های ناشی از كمبود ویتامین C مانند اسكوربوت موثر است.
• از ابتلا به بیماری ام‌.اس پیشگیری می‌كند.
• به خاطر داشتن آب فراوان (بیش از 98 درصد) می‌تواند برای افرادی كه دارای رژیم غذایی هستند، ماده غذایی مناسبی باشد.
• كدو سبز دارای مقدار مفیدی فولات، پتاسیم و ویتامین A است كه بدن به آن‌ها نیاز دارد.
• كدو سبز دارای ویتامین C و لوتئین است كه هر دوی آن‌ها برای چشم مفید می‌باشند.
• از لحاظ طب قدیم، سرد و خنك كننده است و از لحاظ شیمیایی بدن را قلیایی می‌كند.
• تخم كدوی خام، كرم روده را دفع می‌كند و برای رفع یبوست و اختلالات گوارشی مفید است.
• پوست خشك شده آن برای درمان بواسیر و خونریزی معده و روده مفید است.
• كدو و تخم آن در پیشگیری از سرطان ریه بسیار موثر است.
• برای زخم روده و مثانه و سوزش ادرار، تخم كدو را مصرف كنید.

• سرفه را درمان می‌كند و روغن آن برای رفع دل‌پیچه مفید اس

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





1- رفع كننده یبوست و كمك كننده به هضم غذا، افزاینده ادرار و دفع كننده كم خونی و سنگ مثانه و تولیدكننده عرق در بدن.
2- تقویت كننده مثانه و دفع كننده زخمهای داخلی برای درمان كك و مك و لكهای صورت، گوشت خربزه را له كنید و روی صورت بمالید.
3- برعكس آنچه كه در ایران مرسوم است و خربزه را با غذا یا بعد از غذا به عنوان دسر می خورند، بهتر است با فاصله زیادی قبل از غذا آن را خورد.
4- خوردن خربزه كال در كسانی كه معده ای ضعیف دارند ممكن است تولید اسهال كند و خلط را افزایش دهد.
5- این میوه برای سینه درد و سرماخوردگی بسیار مضر است و باعث تب های صفراوی می شود. زیاد خوردن آن هم تولید گرمی می كند.
6- خوردن خربزه به همراه عسل خطرناك و مضر است. افراط در خوردن خربزه تولید ورم روده می كند.
آشنایی با خواص خربزه
خواص خربزه از نظر احادیث :
در آن درد و ناراحتی نیست طعام، نوشابه، میوه، گیاه خوشبو ، اشنان ، خوشبو کننده و نان خورشت است.
بر باه می افزاید مثانه را میشوید در روایتی وارد شده خربزه سنگ مثانه را ذوب میکند.

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





هندوانه از نظر طب قدیم ایران سرد و تر است . گرما را برطرف می كند و بهترین میوه تابستان است .
1)هندوانه مدر است و به پائین آوردن فشار خون كمك می كند.
2)هندوانه معده را تقویت می كند.
3)پوست سفید داخل هندوانه برای زخم گلو و دهان بسیار موثر است.
4)مغز تخمه هندوانه كرم های معده و روده را از بین می برد.
5)هندوانه برای ورم مثانه مفید است.
6)هندوانه بدن را تازه و شاداب می كند.
7)هندوانه برای اشخاص گرم مزاج بسیار خوب است.
8)آب هندوانه مخلوط با سكنجبین علاج كننده یرقان و دفع كننده سنگ كلیه است.
9)برای خنك كردن بدن در روزهای گرم تابستان هندوانه را با شكر بخورید.
10)برای برطرف كردن تب و اخلاط بدن هندوانه را با شیر خشت بخورید.
11)برای رفع خارش بدن هندوانه را با تمبر هندی بخورید.
12)هندوانه را باید همیشه بین دو غذا خورد یعنی تقریبا سه ساعت بعد از غذا و یكساعت قبل از غذا . زیرا اگر بلافاصله بعد از غذا خورده شود در هضم غذا اختلال ایجاد می كند همچنین نباید آنرا با میوه های دیگر مخلوط كرد زیرا تولید نفخ شكم می كند.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





صفیف كندی نقل می كند كه در دوران جاهلیت ( در آغاز بعثت) برای خریدن لباس و عطر از برای خانواده ام به مكّه مسافرت كردم و با عبّاس: بن عبدالمطلّب ( عموی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله) كه فروشنده كالاها و لوازم زندگی بود، ملاقات نمودم: در نزد او بودم و به خانه كعبه نگاه می كردم، در حالی كه خورشید به وسط آسمان رسیده و ظهر بود و هوا بسیار گرم بود. ناگهان دیدم جوانی آمد و به آسمان نگاه كرد و سپس: روبروی كعبه ایستاد ( و مشغول نماز شد). چند لحظه بعد دیدم نوجوانی آمد و در طرف راست او ایستاد و سپس چند لحظه ای نگذشت كه بانویی را دیدم آمد و پشت سر آن دو نفر به نماز ایستاد. دیدم آن جوان به ركوع و سپس به سجده رفت و آن نوجوان و زن نیز ركوع و سجده بجا آوردند. به عبّاس گفتم: « موضوع بزرگ و عجیبی می بینم »
گفت: «آری، امر عظیمی است: آیا می دانی این جوان و آن نوجوان و آن زن چه كسانی هستند؟»
گفتم: «خیر».
گفت: «آن جوان محمّد بن عبداللّه ( صلّی اللّه علیه و آله)، این نوجوان علی ( علیه السّلام)، و آن زن خدیجه ( سلام اللّه علیها) است: پسر برادرم محمّد ( صلّی اللّه علیه و آله) می گوید كه خداوند خالق به این روش: فرمان داده است: سوگند به خدا، در همه زمین جز این سه تن در این دین ( اسلام) نیافته ام ».
چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران / یدالله بهتاش

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت





حضرت امام محمّد باقر ( ع) فرمودند:
یك روز شبیه هذلی محضر مقدس حضرت رسول خدا ( ص) مشرّف شد و گفت: یا رسول اللّه، من پیر شده ام و قوه بدنیم مرا به یك سری اعمالی از قبیل نماز و روزه و حج و جهاد… كه قبلا بر آن مداومت داشتم و انجام می دادم، یاری نمی دهد و الا ن هم توانایی بر آن اعمال را ندارم، از شما خواهش: می كنم كه عملی سبك و حدیثی پربار و آسان به من بیاموزید كه بتوانم آن را انجام دهم و خداوند متعال هم مرا از منبع فیض خودش بهرمند سازد. حضرت فرمود: ای مرد، خواسته خود را تكرار كن؟
هذلی خواسته خود را سه مرتبه اعاده نمود. حضرت فرمود: هیچ درخت و كلوخی در اطراف تو نماند، مگر از ترحم بر خواسته تو گریست: پس هر وقت از نماز صبح فارغ شدی ده مرتبه بگو:
سُبْحانَ اللّهِ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِه، وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلی الْعَظیم خداوند متعال بواسطه این دعا تو را عافیت می دهد و به بركت این ختم تو را از كوری و دیوانگی و خوره و پیسی و پریشانی و كن ذهنی و خرفتی نجات می دهد. شبیه هذلی گفت:
یا رسول اللّه ؛ این ذكری را كه فرمودید؛ برای دنیای من بود، لطفا برای آخرتم هم نسخه ای بفرمائید تااز آن هم بهرمند گردم: حضرت رسول اكرم ( ص) فرمود: بعد از هر نماز بگو:
اَللّهُمَّ اهْدِنی مِنْ عِنْدِكَ وَ اَفِضْ عَلَی مِنْ فَضْلِكَ وَ اَنْشُرْ عَلَی مِنْ رَحْمَتِكَ وَ اَنْزِلْ عَلَی مِنْ بَرَكاتِكَ. اگر بر این ادعیه مواظبت كردی و عمدا آن را تادم مرگ ترك نكردی، وقتی كه قیامت شود و به صحرای محشر وارد شوی، هشت در بهشت برای تو باز می شود، و از هر دری كه خواستی می توانی داخل شوی.


داستان هایی از اذکار ختوم و ادعیه مجرب / علی میر خلف زاده

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

آورده اند كه روزی ابوجهل و ولید و مغیره و شیبه - علیهم اللعنه - به حضرت خواجه صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: ای محمد! كیست گواهی دهد كه تو رسول خدایی؟ خواجه صلی الله علیه و آله و سلم گفت: كل شجر و مدر و حجر و حشیش: هر سنگ و كلوخ و درختی كه هست گواهی دهند كه من رسول خدایم: ابوجهل لعین، مشتی سنگ ریزه برداشت و گفت:

ای محمد! تو دعوی می كنی و ما انكار. از مدعی گواه طلبند. اگر این سنگ ریزه ها بر نبوت تو گواهی دهند ما را صدق تو معلوم شود و بدانیم كه در این دعوی صادقی: حضرت مصطفی بر آن سنگ ریزه ها نگریست و گفت: من كیستم؟ از آن سنگ ریزه ها آواز آمد كه: انت رسول الله حقا و نبیه المصطفی و امینه المزكی ابوجهل لعین، خایب و خاسر سر در پیش افكند و برفت و گفت:

چه افتاد ما را با یتیم ابوطالب كه خود را در یتیم هر طالب می خواند. من امشب فتنه او از سر صنا دید قریش باز برم: پس چون شب در آمد. آن لعین، آسیا سنگی بر سر گرفت و به بام حجره سید انام برآمد - بر عزم آنكه چون خواجه صلی الله علیه و آله و سلم زند. پس چون خواجه كونین و فخر عالمین به نماز برخاست، ابوجهل لعین، خواست كه حركتی بكند، جبرئیل را فرمان آمد تا پری بزد و سنگ را سوراخ كرد تا آن سنگ در گردن آن ملعون افتاد، هر چند خواست كه بیرون كند نتوانست و بیم آن بود كه هلاك شود. فریاد برآورد كه یا محمد! به فریادم رس: خواجه صلی الله علیه و آله و سلم بیامد و آن حال را مشاهده كرد، بخندید و گفت: ای ملعون ندانستی كه اگر من خفته ام خدای من بیدار است؟ گفت: ای محمد! توبه كردم:

مرا از این خلاص ده: از آنجا كه كرم خواجه صلی الله علیه و آله و سلم بود عمامه از سر برگرفت و گفت: خداوندا! مرا اجازت ده تا این سنگ را از گردن او بیرون كنم: خطاب عزت در رسید كه ای محمد! دشمن تو است بگذار تا بر بام حجره تو،بردار قهرش كنیم: گفت: خداوندا! یك بار دیگر وی را به من بخش: پادشاه عالم او را اجازت داد. آن حضرت او را خلاص: كرد.


داستان عارفان / کاظم مقدم

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت






ابوطالب عموی رسول اكرم و خدیجه همسر مهربان آن حضرت، به فاصله چند روز هر دو از دنیا رفتند. و به این ترتیب، رسول اكرم بهترین پشتیبان و مدافع خویش را در بیرون خانه، یعنی ابوطالب و بهترین مایه دلداری و انیس خویش را در داخل خانه یعنی خدیجه، در فاصله كمی از دست داد. وفات ابوطالب به همان نسبت كه بر رسول اكرم گران تمام شد، دست قریش: را در آزار رسول اكرم بازتر كرد. هنوز از وفات ابوطالب چند روزی نگذشته بود كه هنگام عبور رسول اكرم از كوچه، ظرفی پر از خاكروبه روی سرش: خالی كردند. خاك آلود به خانه برگشت: یكی از دختران آن حضرت ( كوچكترین دخترانش، فاطمه سلام اللّه علیها) جلو دوید و سر و موی پدر را شستشو داد. رسول اكرم دید كه دختر عزیزش اشك می ریزد، فرمود:دختركم! گریه نكن و غصه نخور، پدر تو تنها نیست، خداوند مدافع او است: بعد از این جریان، تنها از مكه خارج شد و به عزم دعوت و ارشاد قبیله ثقیف، به شهر معروف و خوش آب و هوا و پر ناز و نعمت طائف، در جنوب مكه كه ضمنا تفرجگاه ثروتمندان مكه نیز بود رهسپار شد. از مردم طائف انتظار زیادی نمی رفت: مردم آن شهر پر ناز و نعمت نیز همان روحیه مكیان را داشتند كه در مجاورت كعبه می زیستند و از صدقه سر بتها در زندگی مرفهی به سر می بردند. ولی رسول اكرم كسی نبود كه به خود یاءس و نومیدی راه بدهد و در باره مشكلات بیندیشد او برای ربودن دل یك صاحبدل و جذب یك عنصر مستعد، حاضر بود با بزرگترین دشواریها روبرو شود. وارد طائف شد. از مردم طائف همان سخنانی را شنید كه قبلاً از اهل مكه شنیده بود. یكی گفت: هیچ كس دیگر در دنیا نبود كه خدا تو را مبعوث كرد؟! دیگری گفت: من جامه كعبه را دزدیده باشم اگر تو پیغمبر خدا باشی سومی گفت: اصلاً من حاضر نیستم یك كلمه با تو همسخن شوم و از این قبیل سخنان: نه تنها دعوت آن حضرت را نپذیرفتند، بلكه از ترس اینكه مبادا در گوشه و كنار افرادی پیدا شوند و به سخنان او گوش بدهند یك عده بچه و یك عده اراذل و اوباش را تحریك كردند تا آن حضرت را از طائف اخراج كنند. آنها هم با دشنام و سنگ پراكندن او را بدرقه كردند. رسول اكرم در میان سختیها و دشواریها و جراحتهای فراوان از طائف دور شد و خود را به باغی در خارج طائف رساند كه متعلق به عتبه و شیبه دو نفر از ثروتمندان قریش بود و اتفاقا خودشان هم در آنجا بودند. آن دو نفر از دو شاهد و ناظر احوال بودند و در دل خود از این پیشامد شادی می كردند.

بچه ها و اراذل و اوباش طائف برگشتند. رسول اكرم در سایه شاخه های انگور دور از عتبه و شیبه نشست تا دمی استراحت كند. تنها بود، او بود و خدای خودش: روی نیاز به درگاه خدای بی نیاز كرد و گفت: خدایا! ضعف و ناتوانی خودم و بسته شدن راه چاره و استهزا و سخریه مردم را به تو شكایت می كنم: ای مهربانترین مهربانان! تویی خدای زیردستان و خوار شمرده شده گان: تویی خدای من، مرا به كه وا می گذاری؟ به بیگانه ای كه به من اخم كند، یا دشمنی كه او را بر من تفوق داده ای؟ خدایا! اگر آنچه بر من رسید، نه از آن راه است كه من مستحق بوده ام و تو بر من خشم گرفته ای باكی ندارم، ولی میدان سلامت و عافیت بر من وسیعتر است: پناه می برم به نور ذات تو كه تاریكیها با آن روشن شده و كار آخرت با آن راست گردیده است از اینكه خشم خویش بر من بفرستی، یا عذاب خودت را بر من نازل گردانی، من بدانچه می رسد خوشنودم تا تو از من خوشنود شوی، هیچ گردشی و تغییری و هیچ نیرویی در جهان نیست مگر از تو و به وسیله تو. عتبه و شیبه در عین اینكه از شكست رسول خدا خوشحال بودند، به ملاحظه قرابت و حس خویشاوندی، عداس غلام مسیحی خود را كه همراهشان بود دستور دادند تا یك طبق انگور پر كند و ببرد جلو آن مردی كه در آن دور زیر سایه شاخه های انگور نشسته بگذارد و زود برگردد. عداس انگورها را آورد و گذاشت و گفت:

بخور! رسول اكرم دست دراز كرد و قبل از آنكه دانه انگور را به دهان بگذارد، كلمه مباركه بسم اللّه را بر زبان راند. این كلمه تا آن روز به گوش عداس نخورده بود. اولین مرتبه بود كه آن را می شنید. نگاهی عمیق به چهره رسول اكرم انداخت و گفت: این جمله معمول مردم این منطقه نیست، این چه جمله ای بود؟ رسول اكرم: عداس! اهل كجایی؟ و چه دینی داری؟. من اصلاً اهل نینوایم و نصرانی هستم.
اهل نینوا، اهل شهر بنده صالح خدا یونس بن متی؟. عجب! تو در این جا و در میان این مردم از كجا اسم یونس بن متی را می دانی؟ در خود نینوا وقتی كه من آنجا بودم ده نفر پیدا نمی شد كه اسم متی پدر یونس را بداند. یونس برادر من است، او پیغمبر خدا بود، من نیز پیغمبر خدایم: عتبه و شیبه دیدند عداس همچنان ایستاده و معلوم است كه مشغول گفتگو است: دلشان فروریخت ؛ زیرا از گفتگوی اشخاص با رسول اكرم بیش از هرچیزی بیم داشتند. یك وقت دیدند كه عداس افتاده و سر و دست و پای رسول خدا را می بوسد. یكی به دیگری گفت: دیدی غلام بیچاره را خراب كرد!

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت





در سال سوم هجرت، جنگ احد بین مسلمانان و مشركان در دامنه كوه احد ( نزدیك مدینه) واقع شد، و در قسمت آخر جنگ، به عللی مسلمانان شكست خوردند، و مشركان به فرماندهی ابوسفیان، پیروزمندانه با كمال غرور به مكّه بازگشتند. ابوسفیان مغرور با پیامبر ( صلی اللّه علیه و آله) قرار گذاشت كه در مراسم بدر صغری ( یعنی بازاری كه در ماه ذیقعده در سرزمین بدر تشكیل می شد) بار دیگر روبرو شوند. (این یك مانوری بود كه ابوسفیان اجرای آن را برای ترساندن مسلمانان پیشنهاد كرد). روزها و هفته ها گذشت تا موعد مقرر فرا رسید. پیامبر ( صلی اللّه علیه و آله) مسلمانان را دعوت كرد كه به سوی بازار بدر، حركت نمایند، ولی خاطره تلخ شكست در جنگ احد، روحیه آنها را به گونه ای خسته كرده بود كه اكثرًا از حركت خودداری می نمودند. (از طرفی نرفتن آنها، هم موجب تقویت روحیه دشمن و جرئت او می گشت و هم سوژه تبلیغاتی خوبی برای دشمن در مورد كوبیدن مسلمانان می گشت). جبرئیل از طرف خداوند نازل شد و این آیه (84 سوره نساء) را نازل كرد: فقاتل فی سبیل اللّه لا تكلف الا نفسك و حرض المومنین عسی اللّه ان یكف باس الذین كفروا و اللّه اشد باساً و اشد تنكیلاً. ترجمه:
در راه خدا با دشمن، جنگ كن، تنها تو مسئول وظیفه خود هستی و مومنان را بر این كار تشویق نما، امید است خداوند از قدرت كافران جلوگیری كند ( حتی اگر تنها خودت به میدان بروی) و خداوند قدرتش: بیشتر و مجازاتش شدیدتر است: نزول این آیه امیدبخش، و اعلام پیامبر ( صلی اللّه علیه و آله) موجب شد كه تنها هفتاد نفر جان بركف با پیامبر ( صلی اللّه علیه و آله) حركت كردند. پیامبر ( ص) با همین هفتاد نفر، به حركت ادامه داد تا به بازار بدر رسیدند، ابوسوفیان ( بر اثر وحشتی كه از جنگ با مسلمانان داشت) حاضر به جنگ نشد، امدادهای غیبی مسلمانان را از گزند لشكر دشمن حفظ كرد و آنها تمام هشت روز معمول بازار را در آنجا ماندند و به خرید و فروش پرداختند و سود كلانی بردند و سپس بدون جنگ با كمال سلامتی به مدینه بازگشتند. به این ترتیب، پیامبر ( صلی اللّه علیه و آله) با هفتاد نفر، آری تنها با هفتاد نفر، دشمنان مغرور را تضعیف كرد، و پوزه مغرور آنها را به خاك مالید، و با این مانور كوچك، رعب و وحشت در دل دشمن افكندند، و مانور نمایشی آنها را درهم شكست.
داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

پرسش: ياوران حضرت مهدي هنگام ظهور چه کساني هستند؟

پاسخ: كساني كه همراه با امام زمان(ع) ظهور مي‌كنند، دو گروه‌اند:
الف. مؤمنان خالصي كه قبل از ظهور از دنيا رفته‌اند و هنگام ظهور به اذن خدا دوباره زنده مي‌شوند.
ب. مؤمناني كه در زمان ظهور زنده‌اند.
از گروه دوم در روايات به افراد خاصي اشاره نشده است. اما از گروه اول به برخي افراد اشاره شده است؛ مانند برخي پيامبران، اصحاب كهف، سلمان، مقداد و مالك اشتر.
البته حضرت عيسي(ع) و حضرت خضر(ع) نيز امام زمان (عج) را همراهي و ياري مي‌كنند.
پيامبر(ص) و ائمه(ع) نيز هنگام ظهور و بعد از آن دوباره به دنيا باز مي‌گردند؛ ولي كيفيت آن به درستي روشن نيست.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: نقش زنان در انقلاب امام مهدي چيست؟

پاسخ: نقش زنان در دو بعد قابل بررسي است:
الف. دوران قيام و انقلاب: آنچه از روايات استفاده مي‌شود زنان در ركاب حضرت و در جريان جنگ، همراه ايشان هستند و آنچه را كه ايشان امر مي‌كند، انجام مي‌دهند. در بعضي از روايات آمده است: “50 زن در گروه 313 نفري (گروه اول از ياران) حضور دارند. (بحار الانوار، ج52، ص223) طبق بعضي از روايات، گروهي از ياران حضرت زناني اند كه قبل از ظهور از دنيا رفته و هنگام ظهور رجعت كرده و به دنيا باز مي‌گردند.(دلايل الانامه، ص260).
ب. دوران پيروزي و حاكميت عدل مهدوي: در اين دوران ـ كه دوران رشد و شكوفايي علم و حكمت است ـ زنان حركت و رشد چشمگيري خواهند داشت. آنان چنان از علم و معارف اسلامي بهره مي‌برند كه حركات و رفتارشان، بر اساس قانون خدا است. بر اين پايه به بهترين وجه ممكن به تربيت فرزندان با ايمان ـ در كنار حركت فرهنگي خود ـ اقدام مي‌كنند. امام باقر(ع) فرمود: در زمان امام مهدي(عج) به شما حكمت داده مي‌شود، تا آنجا كه زن در درون خانه‌اش مطابق كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) قضاوت مي‌كند".(بحار الانوار، ج52، ص352).

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: ياران امام مهدي چه ويژگي هايي دارند؟

پاسخ: براي ياران امام زمان(ع) ويژگي‌هايي گفته شده است؛ از جمله:
الف. معرفت: آنان معرفت و شناخت عميقي از خداوند و امام دارند. امام علي(ع) درباره‌ آنان فرموده است: مرداني كه خدا را چنان كه شايسته است شناخته‌اند". (منتخ الاثرع فصل 8، ب1، ح2). چنين معرفت همچنان امكان پذير است كه انسان، امام زمان خود را بشناسد. امام صادق(ع) به نقل از امام حسين(ع) فرمود اي مردم! خدادوند خلق نكرد بندگان را مگر اينكه او را بشناسند. پس وقتي او را شناخته، عبادتش كنند. پس هنگامي كه او را عبادت كردند از عبادت(ذلت در برابر) غير او بي نياز مي‌شوند. مردي پرسيد: اي پسر رسول خدا، پدر و مادر فدايت باد معرفت خدا چيست؟ فرمود: اينكه مردم هر زماني امام خود را كه اطاعتش بر آنان واجب است بشناسند".(بحار الانوار، ج 23، ص83، ح22).
پس معرفت امام راه شناخت خداست و ياران امام مهداي(عج) شناخت عميقي از امام دارند. اين شناخت فراتر از دانستن نام و نشان و نسبت امام است؛ بلكه معرفت به حق ولايت امام و جايگاه بلند او در عالم هستي است.
ب. اطاعت: نتيجه معرفت درست اطالعت از امام است؛ چرا كه اطاعت از او، اطاعت از خداست. پيامبر(ص) در توصيف ياران حضرت مهدي(ع) فرمود: “آنان در اطاعت از امام خود كوشا هستند"(بحار الانوار، ج 52، ص309، ح4).
ج. عبادت و صلابت: امام صادق(ع) در بياني فرمود: شب‌ها را با عبادت به صبح مي‌رسانند و روزها را با روزه به پايان مي‌رسانند. و در فراز ديگر فرمود: آنان مرداني هستند كه گويا دل‌هايشان پاره‌هاي آهن است(بحار الانوار، ج52، ص308).
د. شهادت طلبي: امام صادق(ع) فرمود: “آنان آرزو مي‌كنند در راه خدا شهيد شوند".(همان)
ه. اتحاد و همدلي: امام علي(ع) فرمود: “ايشان يكدل و هماهنگ هستند” (يوم‌الخلاص، 224).
و. بصيرت و نورانيت: آنان كساني اند كه دله‌هاي نوراني داشه و چشم حقيقت بين قلببي آنان باز شده است و ديگران را نيز به راه راست هدايت مي‌كنند. امام صادق(ع) فرمود: “آنان مانند چراغند گويا قلب‌هايشان مانند قنديل مي‌درخشد".(بحار الانوار، ج52، ص308).

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: هنگام قيام حضرت چه کساني و از چه مکانهايي هستند ؟ و چطور علم به ظهور دارند ؟

پاسخ: الف. در مورد ياران امام زمان(ع) هنگام ظهور آنچه از مجموعه احاديث معصومين به دست ميآيد، اين است که ياران آن حضرت دو گروه ميباشد:
1. ياران عمومي؛
2. ياران ويژه.
در هنگام ظهور، حضرت از مکه قيام نموده، به فراخوان عمومي ميپردازد. در ابتدا ياران مخصوص ـ که به عنوان فرماندهان سپاه حضرت به شمار ميروند به سوي مکه ميآيند و در آنجا سپاهي با حلقهي ده هزار نفري از ياران را تشکيل ميدهند و سپس به لشکر حضرت افزوده شده و مومنان گروه گروه به ايشان ميپيوندند و آنان در رکاب امام زمان(ع) به طرف مدينه حرکت ميکنند و از آنجا به طرف کوفه رهسپار ميشوند و سپس به فتح عالم و نابودي سنگرهاي کفر همت ميگمارند.
امام باقر(ع) فرمودهاست: “هنگام ظهور، وقتي مهدي(ع) به طرف کعبه ميآيد، تا در کنار کعبه نداي جهاني خود را سر دهد، در مکاني به نام “ذي طوي"، به انتظار 313 نفر يار مخصوص خود توقف ميکند تا آنان بيايند و همراه آن حضرت به طرف کعبه رهسپار شوند".(بحار الانوار، ج52، ص306).
همچنين در حديث ديگري ميفرمايد:
“يجمع الله من آقاصي البلاد علي عدة اهل بدر ثلاثماة وثلاث عشر رجلا"؛"خداوند از اطراف جهان و اقصي نقاط عالم به تعداد جنگ جويان بدر (313 نفر) به دور او جمع ميکند.(بحار الانوار، ج52، ص310).
در روايات معصومين(ع) خصوصياتي مانند محل و زمان زندگي و نام و مشخصات فردي ياران به هنگام ظهور، مطلبي نيامده است. در بعض از روايات اهل سنت، نام ها و شهرهايي ذکر شده است؛ اما به علت اينکه از ناحيه امامان معصوم تاييد نشده است. نميتوان به آنها تکيه کرد. به هر حال ميتوان به بعضي از خصوصيات کلي براي ياران آن حضرت اشاره نمود. اين خصوصيات توسط امام معصوم(ع) بيان شده است:
1. ايمان به هدف و اراده استوار و پيروي کامل از ولايت و رهبري امام زمان(ع)؛
2. قدرت نظامي برتر و دفاع از امام زمان(ع) در مقابل توطئه دشمنان؛
3. داراي قدرت مديريت و حکومت بر اساس عدالت اسلامي؛
4. قرار گرفتن در اوج فداکاري و شهدات طلبي در رکاب امام زمان(ع)؛
5. آماده مبارزه و مطيع کامل هستند؛
6. از صالحان روي زمين که وعده حکومت آنان در قرآن آمده است؛
7. بيعت و پيمان آنان با امام زمان(ع)؛
8. بعضي از اين ياران جزو رجعت کنندگان هستند، يعني، در زمانهاي قبل از دنيا رفتهاند و در زمان ظهور دوباره زنده شده در رکاب امام زمان(ع) به خدمت ميپردازند مانند برخي از انبياء و اوليا و اصحاب پيامبر و ائمه(ع)).
نتيجه آنکه از مجموعه احادث امامان معصوم معلوم ميشود که ياران امام زمان(ع) منحصر در افراد مشخص و يا شهرهاي خاص نميباشند، بلکه افراد از هر مکان و هر زمان (به وجود آمدن خصوصيات کلي مورد نظر براي ياران آن حضرت) ميتوانند جزو حاميان و ياران آن امام عزيزقرار گيرند.
براي مطالعه بيشتر ر.ک:
1. سيماي آفتاب ـ دکتر حبيب الله طاهري؛
2. چشم اندازي به حکومت مهدي(ع) ـ نجم الدين طبسي؛
3. منتخب الاثر ـ صافي کلپايگاني؛
4. بحار الانوار ج52 ـ علامه مجلسي(ره).
ب. اطلاع يافتن افراد و ياران از قيام بزرگ امام مهدي(ع) با توجه به بروز علايم و آشکار شدن نشانهها است. تحقق علايم حتمي ظهور باعث آگاه شدن افراد از نزديکي ظهور آن بزرگوار است. اعلام ظهور توسط امام مهدي(ع) در مسجد الحرام که همراه با قراين و نشانههاي آشکار خواهد بود، باعث آگاهي مردم و ياران ميشود.
البته در مورد ياران خاص و ويژه علاوه بر علايم ظهور، شايد بتوان از الهامات الهي بر قلبهاي آنان و حضور معجزه گونه ايشان در مکه هنگام ظهور نيز استفاده کرد. در برخي روايات آمده که آنان از بسترهاي خود ناپديد شده و صبح در مکه جمع ميشوند. (بحار الانوار، ج52، ص323، ح34) و در برخي ديگر از وجود صحيفهاي در زير سر آنان صبح هنگام خبر ميدهد. (همان، ص324، ح35) و در بعضي ديگر اجتماع سريع آنان به جمع شدن ابرهاي پاييزي و تراکم آنان تشبيه شده است.(همان، ص334، ج65).

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: نقش زنان در ارتباط با امام زمان (عج) و ظهور ایشان چیست ؟

پاسخ: نقش زنان در دو بعد قابل بررسي است:
الف. دوران قيام و انقلاب: آنچه از روايات استفاده مي‌شود زنان در ركاب حضرت و در جريان جنگ، همراه ايشان هستند و آنچه را كه ايشان امر مي‌كند، انجام مي‌دهند.
در بعضي از روايات آمده است:
«50 زن در گروه 313 نفري (گروه اول از ياران) حضور دارند.»

(بحار الانوار، ج52، ص223)

طبق بعضي از روايات، گروهي از ياران حضرت زناني اند كه قبل از ظهور از دنيا رفته و هنگام ظهور رجعت كرده و به دنيا باز مي‌گردند.

(دلايل الانامه، ص260).

ب. دوران پيروزي و حاكميت عدل مهدوي: در اين دوران ـ كه دوران رشد و شكوفايي علم و حكمت است ـ زنان حركت و رشد چشمگيري خواهند داشت. آنان چنان از علم و معارف اسلامي بهره مي‌برند كه حركات و رفتارشان، بر اساس قانون خدا است. بر اين پايه به بهترين وجه ممكن به تربيت فرزندان با ايمان ـ در كنار حركت فرهنگي خود ـ اقدام مي‌كنند.
امام باقر(ع) فرمود:
«در زمان امام مهدي(عج) به شما حكمت داده مي‌شود، تا آنجا كه زن در درون خانه‌اش مطابق كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) قضاوت مي‌كند».

(بحار الانوار، ج52، ص352).

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چه کسانی در هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) به یاری او می شتابند ؟

پاسخ: هنگام ظهور، وقت عمل است، فقط كساني مي‌توانند اين توفيق را به نحو احسن داشته باشند كه در زندگي خود قبل از ظهور، داراي ايمان كامل و اعمال نيك، اخلاق حسنه، تقواي الهي و آگاهي بوده و توان خدمت به حضرت و جامعه را در خود مهيا كرده باشند يعني در تمام جهات، كمالات انساني و الهي شوند و منتظر واقعي و پيرو استوار امام در ظاهر و پنهان باشند.

پرسش: دائمي بودن 313 نفر تا آخر حکومت حضرت مهدي (ع) با دليل ؟

پاسخ: براي طول عمر ياران ويژه امام عصر(ع) تا پايان عمر حکومت آن بزرگوار، دليل خاصي نيست. اصولا خداوند براي افراد عمري طبيعي قرار ميدهد تا در طول آن به کسب خوبي همت گمارند و سرنوشت خوبي براي خود رقم زنند. حال اگر بنابر مصالحي فرد عمر طولاني پيدا کرد لزومي ندارد که منتسبين به او نيز عمر طولاني غير عادي داشته باشند. مگر آنکه مصلحت بر آن باشد. عمر طولاني حضرت دليل عقلي و روايي دارد که بايد تا پايان حکومت باقي باشد، ولي داشتن عمر طولاني براي ياران دليل خاصي ندارد. البته ممکن است خداوند به ياران حضرت نيز عمر طولاني عنايت کند، ولي ما از آن خبر نداريم.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چگونه حضرت مهدي با عده قليلي بر جهان حاکم مي شوند ؟

پاسخ: ياران حضرت را سه گروه تشکيل مي دهند:
الف. 313 که ياران خاص حضرت هستند؛
ب. ده هزار نفر كه در آغاز ظهور كنار حضرت گرد مي آيند؛
ج. عموم شيعيان و محبان كه بعد از اعلام ظهور به ياري حضرت ميشتابند .
در روايتي از امام جواد(ع) آمده است: «پس هنگامي که اين تعداد (313 نفر) از اهل اخلاص گرد او (در مکه و به اذن خدا) جمع شدند، خدا امر او را ظاهر کند. پس هنگامي که براي او عقد (ده هزار نفر مرد) کامل شد، به اذن خداي عزوجل خروج مي کند».(کمال الدين، ج2، ب36، خ2)
ناگفته نماند كه در طول تاريخ جنگها و انقلابها ثابت كرده است كه زيادي لشكر خيلي تعيين كننده جنگ نيست بلكه صبرو استقامت مبارزين است كه سرنوشت جنگ را رقم ميزند . و خوشبختانه اين صبوريت و استقامت از ويژه گي هاي ياران مهدي است .
علاوه بر ياران كه يكي از عوامل پيروزي امام مهدي(ع) مي‌باشد ـ بايد به امور ديگري كه در اين حركت الهي و نصرت امام دخالت دارند، توجه داشت. از جمله اين امور: ايجاد رعب و هراس (خداوند در دل دشمن هراس مي‌اندازد به گونه‌اي كه در جنگ دچار تزلزل روحي و فكري و جسمي مي‌شوند و نمي‌توانند به درستي از امكانات خود استفاده كنند)، مديريت جامع امام، برنامه‌ريزي صحيح دعوت مردم به شناخت امام و حق طلبي، امداد‌ها و عنايت‌هاي غيبي الهي، حضور ملائكه در گروه لشكريان امام عصر(ع) واز جمله حمايت توده مردم از قيام مهدي در اين نبرد خيلي كار ساز و تعيين كننده است . با فراگيري ظلم واستبداد‎‏‏‏‏ مستضعفين عالم و توده مردم تشنه ظهور فرد مصلح گشته تا به اين ظلم و اجحاف خاتمه دهد. وقتي حضرت نداي عدالت خواهي را بلند ميكند همه با تمام وجود خواستار او ميشوند و… به اين صورت است كه افكار عمومي جهان از نهضت حضرت حمايت مي كند . با اين توضيح طرفداران حضرت خيلي هم كم نيستند .

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا وجود 313 نفر یار جزء شرایط ظهور است و چرا 313 وآیا اینها هنوز پیدا نشده اند؟

پاسخ: معلوم است كه بدون ياران مفيد، يك رهبر نمي‌تواند اهداف خود را عملي سازد. بنابراين براي ظهور نياز به اصحابي با كفايت است و در رأس آنان 313 نفر هستند. اينان بهترين و بالياقت ترين افراد هستند و فرمانده و كارگزاران امام زمان(ع) در دوران ظهور خواهند بود و همه آنها نيز اهل زمان ظهور نخواهند بود، بلكه تعدادي در گذشته بودند؛ اما زنده شده و به دنيا برمي‌گردند(مانند اصحاب كهف، مالك اشتر، مقداد، سلمان و …).
اينكه چرا 313 نفرند؟ بايد گفت: دليل خاصي لازم ندارد بالاخره بايد تعدادي ياران اصلي حضرت باشند. البته شايد به جهت يادآوري جنگ بدر است كه اولين جنگ پيامبر اسلام بود و تعداد ياران آن حضرت 313 نفر بودند.
درباره اينكه آيا 313 نفر پيدا شده‌اند؛ گفتني است: ظهور شرايط متعددي دارد كه يكي وجود ياران است و به غير آن، پذيرش عمومي مردم و آماده بودن كل جامعه نيز شرط است. پس تنها وجود ياران نيست كه باعث ظهور مي‌شود. علاوه بر اينكه ياران حضرت تنها 313 نفر نيستند، بلكه آغاز قيام و حركت امام با حدود ده تا پانزده هزار نفر شروع خواهد شد. بنابرbاين امام ياران زيادي لازم دارد كه بايد آماده جانفشاني در راه ايمان و عدالت شوند و علاوه بر ياران، مردم نيز آماده گردند تا ان شاء الله ظهور هر چه سريع‌تر اتفاق افتد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا زنان نیز جزء یاوران حضرت هستند ؟

پاسخ: بايد توجه داشت كه زنان نيمي از پيكره جامعه انساني را تشكيل مي‌دهند. بنابراين بسيار طبيعي است كه در زمان ظهور، اينان نيز در نقش ياوران امام عصر(عج) وظيفه ياوري خود را به انجام برسانند. گفتني است كه ياوري فقط شمشير وسلاح بركشيدن نيست، مگر حضرت زهرا(س) و حضرت زينب(س) از ياران امام زمان(ع) خود نبودند؟ ياور كسي است كه وظيفه‌اي كه بر دوش او نهاده مي‌شود عمل كند. لذا زنان نيز مي‌توانند در عرصه‌هايي كه توانايي دارند (مانند تبليغ و تبيين دين) وارد شوند و به ياري امام خود بشتابند.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا تعداد زناني که از ياران حضرت مهدي خواهند بود کم است؟

پاسخ: بنابر آنچه از روايات استفاده مي‌شود، ياران حضرت را سه گروه تشكيل مي‌دهند:
1. 313 نفر ياران خاص كه در ابتداي ظهور خدمت حضرت اجتماع مي‌كنند؛
2. لشكر و گروه ده هزار نفري كه با اجتماع آنان خروج صورت مي‌پذيرد؛
3. عموم شيعيان و ارادتمندان كه در طول حركت امام مهدي(ع) به ايشان ملحق مي‌شوند.
اگر سخني از پنجاه زن به ميان آمده است، مربوط به گروه اول است. از امام باقر(ع) در روايتي بلند نقل شده است: “….قسم به خدا، 313 تن كه در بين آنان، 50 زن هستند در مكه اجتماع مي‌كنند …."(بحار الانوار، ج52، ص223، ح87) و طبيعي است وقتي شمار زنان در گروه اول به اين تعداد باشد در گروه‌هاي بعدي بيشتر خواهد بود.
علاوه بر اينكه پرسش از كم بودن تعداد زنان نسبت به مردان در ميان ياوران حضرت، حرف صحيح و پسنديده‌اي نيست، چرا كه ياوري، نه فقط به معناي جنگيدن و سلاح بركشيدن است، بلكه يار و ياور واقعي، كسي است كه با همه‌ي وجود ، در خدمت امام و اهداف او باشد و آن چه را كه حضرت از او مي‌خواهد، انجام دهد. در زمان غيبت و انتظار، به وظيفه يك منتظر واقعي آگاه باشد و آنچه را در اين مدت بايسته است، انجام دهد و در زمان ظهور، گوش به فرمان و مطيع دستورهاي او باشد و امر او را امتثال كند. مگر فاطمه زهرا(س) و زينب كبرا(س) از ياوران پيامبر و امام زمان خود نبودند؛ در حالي كه جنگ ظاهري با اسلحه نداشتند؟ هر كس به تاريخ بنگرد به خوبي به نقش بارز و بي بديل آنان، در ياري رهبر خود پي مي‌برد. ياري رهبر در رساندن پيام او و مكتبش بسيار ارزشمند است و اصولاً حركت فرهنگي، پايه و اساس است و لذا در روايت، به علم و عالم و قلم او اشاره شده است: “مداد العلماء افضل من دماء شهداء"؛ چرا كه اگر ياري امام در بعد فرهنگي و تبيين معارف دين او نباشد و مردم آگاه به اهداف و برنامه‌هاي امام نباشد، طبعاً، براي كمك به گسترش فرهنگ و مكتب او، سلاح به دست نمي‌گيرند. زنان در اين عرصه مهم، به خوبي مي‌توانند ايفاي نقش نموده و ياري امام خود را در حد اعلا، اعلام و آشكار كنند.
در مواردي كه ياري كردن مربوط به حالت جنگ و قيام و جهاد باشد، طبيعي است كه مردان بايد حضوري فعال‌تر داشته باشند؛ چرا كه خداوند با توجه به ويژگي‌هاي جسمي و روحي زنان و مردان وظايف و تكاليف را قرار مي‌دهد و ويژگي‌ها و مشكلات جنگ، به گونه‌اي است كه نه با جسم زن سازگاري دارد و نه با روح او همخوان است. لذا وظيفه جهاد، از دوش آنان برداشته شده است(مگر در زمان ضرورت).

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا یاران حضرت در موقع ظهور 313 نفرند و وجود این تعداد چه تاثیری در ظهور امام زمان (عج) دارد ؟

پاسخ: همانگونه كه مي‌دانيد هر پديده و اتفاقي براي نتيجه دادن احتياج به شرايط خاصي دارد؛ يعني، از يك عمل در شرايط خاص مي‌توان نتيجه مطلوب را گرفت و انجام كاري در هر شرايط ثمر بخش نيست.
ظهور و قيام امام زمان(ع) نيز براي به ثمر رسيدن و نتيجه دادن، احتياج به شرايطي دارد كه به آن «شرايط ظهور» گويند و در صورتي كه اين شرايط فراهم شود، ظهور اتفاق مي‌افتد.
يكي از آن شرايط وجود ياران لايق و كارآمد است. معلوم است كه بدون ياران مفيد، يك رهبر نمي‌تواند اهداف خود را عملي سازد.
بنابراين براي ظهور نياز به اصحابي با كفايت است و در رأس آنان 313 نفر هستند. اينان بهترين و بالياقت ترين افراد هستند و فرمانده و كارگزاران امام زمان(ع) در دوران ظهور خواهند بود و همه آنها نيز اهل زمان ظهور نخواهند بود، بلكه تعدادي در گذشته بودند؛ اما زنده شده و به دنيا برمي‌گردند(مانند اصحاب كهف، مالك اشتر، مقداد، سلمان و …).
اينكه چرا 313 نفرند؟
بايد گفت: دليل خاصي لازم ندارد بالاخره بايد تعدادي ياران اصلي حضرت باشند. البته شايد به جهت يادآوري جنگ بدر است كه اولين جنگ پيامبر اسلام بود و تعداد ياران آن حضرت 313 نفر بودند.
درباره اينكه آيا 313 نفر پيدا شده‌اند؛ گفتني است: ظهور شرايط متعددي دارد كه يكي وجود ياران است و به غير آن، پذيرش عمومي مردم و آماده بودن كل جامعه نيز شرط است. پس تنها وجود ياران نيست كه باعث ظهور مي‌شود. علاوه بر اينكه ياران حضرت تنها 313 نفر نيستند، بلكه آغاز قيام و حركت امام با حدود ده تا پانزده هزار نفر شروع خواهد شد. بنابراين امام ياران زيادي لازم دارد كه بايد آماده جانفشاني در راه ايمان و عدالت شوند و علاوه بر ياران، مردم نيز آماده گردند تا ان شاء الله ظهور هر چه سريع‌تر اتفاق افتد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

پرسش: جمله زيباي امام صادق (ع) که فرموده اند : اگر من زمان او (حضرت مهدي ) را درک مي کردم همه عمرم را با خدمتگزاري او سپري مي کردم . لطفا بيشتر توضيح دهيد و تفسير نماييد.

پاسخ: ما معتقديم كه امامان بزرگوار(ع) نور واحد هستند كه هر كدام در زمان خود به وظيفه‌اي كه خداوند بر عهده آنان گذاشته بود، عمل كردند. آنان افرادي بودند كه در قله كمالات و انسانيت قرار داشتند. بر اين اساس نمي‌توان از اين روايت استفاده كرد كه امام زمان(ع) مقام و منزلت بالاتري از امام صادق(ع) دارد. شايد مراد و محتواي روايت چنين باشد: “از آنجا كه امام زمان(ع) پس از رحلت امام يازدهم، حجت خدا در زمين بوده و امام و رهبري مردم از طرف خدا بر عهده او قرار دارد و همه وظيفه اطاعت و امتثال از او را دارند و بايد در راستاي اهداف او حركت كنند و او را ياري دهند، امام صادق(ع) چنين تعبيري كرده است. بدين معنا كه اگر من هم در زمان او باشمع تحت رهبري او خواهم بود. چنانچه وجود مقدس امام حسين(ع) در زمان حيات امام حسن(ع) تحت امامت و رهبري آن بزرگوار بود.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: برخورداري حضرت (ع) و اصحاب از امداد هاي غيبي ؟

پاسخ: از روايات استفاده ميشود در عصر ظهور که حاکميت حق و عدل و نابودي شرک و کفر در آن رقم ميخورد، مناديان راستي از الطاف و امدادهاي خاص خداوند برخوردار هستند.
* آنان از لحاظ جسمي قوي بنيه هستند، ريان پسر صلت ميگويد: به امام رضا (ع) عرض کردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ حضرت فرمود: من امام و صاحب امر هستم، ولي نه آن صاحب امري که زمين را از عدل و داد پر ميکند آنگاه که از ظلم و ستم پر شده باشد، چگونه ميتوانم صاحب آن امر باشم در حالي که ناتواني جسمي مرا ميبيني؟ قائم کسي است که وقتي ظهور کند در سن پيران است ولي به نظر جوان ميآيد، اندامي قوي و تنومند دارد به طوري که اگر دست را به سوي بزرگترين درخت دراز کند آن را از ريشه بيرون ميآرود.(بحار الانوار، ج52، ص322).
در وصف ياران امام مهدي(ع) از امام سجاد(ع) نقل شده است: آنگاه که قائم ما قيام کند، خداوند سستي و ضعف را از شيعيان ما دور ميکند و دلهايشان را چون پارههاي آهن محکم و استوار مينمايد و به هر کدام از آنان قدرت چهل مرد ميبخشد و آنان فرمانروايان و بزرگان زمين ميشوند(بحار الانوار، ج52، ص317). و امام صادق(ع) فرمود: به هنگام فرا رسيدن امر ما(حکومت امام مهدي(ع)) خداوند ترس را از دل شيعيان ما برميدارد و در دل دشمنان ما جاي ميدهد، در آن هنگام هر يک از شيعيان ما از نيزه برندهتر و از شير شجاعتر ميشوند.(بحار الانوار، ج52، ص326).
* لشکر رعب، امام صادق(ع) نقل شده است: قائم ما اهل بيت با ترس و رعب ياري ميشود.(مستدرک الوسايل، ج12، ص335).
* فرشتگان و جنيان، امام علي(ع) ميفرمايد: خداوند، حضرت مهدي(ع) را با فرشتگان، جن و شيعيان مخلص ياري ميکند(ارشاد القلوب/ص286) . ابان بن تغلب از امام صادق(ع) نقل ميکند: آنگاه که او پرچم پيامبر را به اهتزاز درآورد، سيزده هزار و سيزده فرشته به زير پرچمش گرد ميآيند که با نوح پيامبر در کشتي، با ابراهيم خليل در آتش، و با عيسي هنگام عروج به آسمان همراه بودند. همچنين چهار هزار فرشته به ياري حضرت ميشتابند. آن فرشتگاني هستند که بر سرزمين کربلا فرود آمده بودند تا در رکاب امام حسين(ع) بجنگند ولي اذن اين کار را نيافتند و به آسمان رفتند و چون با اذن جهاد بازگشتند امام حسين(ع) را شهيد يافتند و در اندوه از دست دادن اين فيض بزرگ، همواره ناراحت و اندوهگينند و تا روز رستاخيز، گرداگرد صريح امام حسين(ع) ميچرخند و اشک ميريزند. (کامل الزيارات، ص120). و نيز از امام باقر(ع) نقل شده است: فرشتگاني که در جنگ بدر به پيامبر(ص) ياري دادند هنوز به آسمان باز نگشتهاند تا اين که حضرت صاحب الامر را ياري رسانند و تعدادشان پنج هزار فرشته ميباشد.(مستدرک الوسايل، ج2، ص448).
بنابراين امدادهاي الهي به صورتهاي مختلفي شامل حال حضرت و يارانش ميشود.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




شاید در بیابانی است و سر به سجده اشک می ریزد و ما را دعا می کند
شاید سرش را چون علی در چاه کرده و با چاه درد دل می کند
شاید هم اکنون در کربلا است و در بین الحرمین ، نگاهی به پرچم سقا میکند و از آن طرف نگاهی بر سیدالشهداء…
.
یا هم اکنون در بقیع است سر خاک مادری که یکتا ترین مادر بود
اما مزارش را هیچکس ندانست که کجاست…
.
.
حال من بی تو خراب است کجایی آقا
نقش من بی تو برآب است کجایی آقا
عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو
زندگی بی تو سراب است کجایی آقا
دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی
منتظر بهر جواب است کجایی آقا
تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من
دل من در تب و تاب است کجایی آقا
از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان
گریه بی حد و حساب است کجایی آقا
داستان غم هجران تو ای یوسف من
قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا
چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی
یک نظر بر تو صواب است کجایی آقا
.
.
در….
تلــــــــاطــــــــــم زمــــــــــان….
بـــــــــر دل ســـــــیـــــــــاه خویـــــــــــــش…..
نام زیبایــــــــتـــــــــ را مــــــــی نویـــــــــــســـــــــم…..

‏السلام علیک یا اباصالح المهدی
اَللّٰهُـــمَّ صَلِّ عَلےٰمُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم.
اَللّٰهُمَ عَجِّلْ لِوَليِّكَ الْفَرَج

 

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




تو کجایی ؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟
به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی…
اللهم عجل الولیک الفرج
و اما


جواب امام زمان:
تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد…
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی…
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی…
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی!
خواهش نفس شده یار و خدایت …
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت …
و به آفاق نبردند صدایت…
و غریب است امامت!
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت کاش بیایی
به خودت کاش بیایی…!
اللهم عجل لولیک الفرج…

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




عشق یعنی تو دل شب آروم زمزمه کنی “الهی العفو”
-عشق یعنی چشماتو ببندی و به “امام زمانت” فکر کنی
-عشق یعنی شب که همه خوابن تو آروم سر سجاده “اشک” بریزی
-عشق یعنی اعتراف کنی “خدایا چقدر ازت دورم” منو بکش سمت خودت
-عشق یعنی بغضت رو با یاد رفیق “شهیدت” بشکونی
-عشق یعنی یاد “شهرضا” و کلی “حسرت”
-عشق یعنی یاد “کربلا” “قتلگاه” “سه ساله ی حسین”
-عشق یعنی یه خیابون به اسم “بین الحرمین”
-عشق یعنی یه “امام رضا” که دلت عجیب هوای مشهدشو کرده
-عشق یعنی یاد “غروب شلمچه”
-عشق یعنی “حسرت یه زیارت عاشقانه”
-عشق یعنی “مزار یه شهید گمنام”
-عشق یعنی “جزیره ی مجنون”
-عشق یعنی “سه راه شهادت”
-عشق یعنی “خدای مهربون”
-عشق یعنی “دل شکسته”
-عشق یعنی “آرزوی شهادت”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




قطاری که به مقصد خدا می رفت در ایستگاه دنیا توقف کرد و پیامبر رو به جهانیان کرد و گفت :

مقصد ما خداست ، کیست که با ما سفر کند ؟

کیست که رنج و عشق رو با هم بخواهد ؟

کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن ؟

قرن ها گذشت اما از بیشمار آدمیان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند ، از جهان تا خدا هزاران ایستگاه بود .

در هر ایستگاه که قطار می ایستاد ، کسی کم می شد ، قطار می گذشت و سبک می شد ،

زیرا سبکی قانون راه خداست .

قطاری که به مقصد خدا می رفت ، به ایستگاه بهشت رسید ، پیامبر گفت :

اینجا بهشت است ، مسافران بهشتی پیاده شوند ، اما اینجا ایستگاه آخر نیست

مسافرانی که پیاده شدند بهشتی شدند ، اما اندکی باز هم ماندند ، قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند

آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت

درود بر شما ، راز من همین بود ، آن که مرا میخواهد ، در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد …

و آن هنگام که قطار به ایستگاه آخر رسید دیگر نه قطاری بود و نه مسافری ………

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

یك روز مهمان مقام معظم رهبری بودم. فرزند ایشان آقا مصطفی نیز نشسته بود كه سفره گسترده شد،آیت الله خامنه ای به وی نگاهی كرد و فرمود: شما به منزل بروید. من خدمت ایشان عرض كردم: اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند، من از وی درخواست كرده ام كه باهم باشیم.

آقا فرمودند: این غذا از بیت المال است، شما هم مهمان بیت المال هستید. برای بچه ها جایز نیست كه بر سر این سفره بنشینند. ایشان به منزل بروند و از غذای خانه میل كنند. من در آن لحظه فهمیدم كه خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.

(حضرت آیت الله جوادی آملی)

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




از مترسکی سوال کردم،
آیا از ماندن در مزرعه بیزار نشده ای؟


پاسخم داد و گفت:
در ترساندن و آزار دیگران لذتی به یاد ماندنی است.
پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی شوم !

اندکی اندیشیدم و سپس گفتم:
راست گفتی من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم !
گفت:
تو اشتباه می کنی، زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد،
“مگر آن که درونش از کاه پر شده باشد …”

جبران خلیل جبران

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




در مدرسه ی کربلا ، کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخــــش است:

بخشی در صحـــــرا ، بخشـــی بر بالایٍ نیــــزه …

اما اینکـــه عمــــو چند بخش است را فقـط بــابـــا می دانــد …

السلام علیک یا باب الحوائج ، یا قمر بنی هاشم

السلام علیک یا علمدار حسین و سپهسالار کربلا

السلام علیک یا سقّای طفلان

السلام علیک یا فرزند غضب آلود علی مرتضی

سلام بر تو ای سمبل وفا، صفا، صداقت، شجاعت، مردانگی، دلیری و جوانمردی

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





اصحاب در محضر رسول اكرم اسلام ( ص) بودند، در ضمن سخن، عرض: كردند: آیا ما برادران توایم ای رسول خدا؟!.

آنحضرت فرمود: نه، شما اصحاب من هستید، ولی برادران من كسانی هستند كه بعد از من می آیند و به من ایمان می آورند، در حالی كه مرا ندیده اند. سپس فرمود: برای عمل صالح هر فردی از آنها پنجاه برابر پاداش عمل صالح شما داده می شود. اصحاب عرض كردند پنجاه نفر از خودشان؟ فرمود:نه پنجاه نفر از شما.
آنها سه بار این سؤال را كردند، پیامبر ( ص) همین جواب را داد، سپس به علت پاداش پنجاه برابر آنها اشاره كرده و فرمود: لانّكم تجدون علی الخیر اعوانا: این بخاطر آن است كه شما دارای شرائطی هستید كه آن شرائط شما را در كارهای خیر یاری می كند، مانند حضور پیامبر ( ص) علی ( ع) و نزول وحی و….


داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت





ابی بن خلف از سران قلدر شرك و كفر بود، به پیامبر ( ص) گفت: من اسبی دارم كه او را هر روز علف می خورانم تا چاق و چالاك شود، و سرانجام سوار بر آن شده و ترا می كشم: پیامبر ( ص) در پاسخ فرمود: بلكه بخواست خدا، من تو را می كشم: هنگامی كه جنگ احد بروز كرد، ابی بن خلف می گفت:

محمد كجاست؟ اگر او نجات یابد من نجات نیابم: سرانجام آن حضرت را شناخت و به سوی او حمله كرد، گروهی از مسلمین جلو او را گرفتند، پیامبر به مسلمین فرمود: بگذارید جلو بیاید، آنها رد شدند او به پیش آمد، پیامبر ( ص) نیزه حارث بن صمّه را گرفت و سپس به سوی ابی بن خلف حمله كرد،و نیزه را بر گردن او فرو آورد، خراشی در گردن او پدید آمد و او بر اثر وحشت از اسب بر زمین افتاد، و همچون صدای گاو نعره می كشید و می گفت: محمد مرا كشت:

یاران او دور او را گرفتند و به او دلداری دادند و گفتند: این زخم، خراشی بیش نیست، چرا بی تابی می كنی؟ او گفت: آری، اگر این زخم از ناحیه دو دودمان ربیعه و مضر بر من وارد می شد، حق با شما بود. و طبق روایت دیگر گفت: اگر آن خراشی كه محمد ( ص) بر من وارد ساخت، بر همه مردم وارد می شد، همه را می كشت، چرا كه او ( در بر خوردی در مكه) به من گفت: من تو را می كشم ( او دروغ نمی گوید) او را اگر بعد از این سخن، آب دهان خود را به من می رسانید، همان مرا می كشت: ابی بن خلف، پس از این ضربه، یك روز بیشتر زنده نبود، و سپس به هلاكت رسید.


داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت





پیامبر ( صلی الله علیه وآله) پس از بازگشت از جنگ خبیر كه در سال هفتم واقع شد، اسامه بن زید با جمعی از مسلمانان به سوی یهودیانی كه در یكی از روستاهای فدك زندگی می كردند، فرستاد تا آنها را به سوی اسلام دعوت كند. یكی از سران یهود بنام مرداس بن نهیك از آمدن سپاه اسلام باخبر شد، اموال و فرزندانش را در پناه كوهی قرار داد و به استقبال مسلمانان شتافت و نزد آنها گواهی به یكتائی خدا و رسالت پیامبر ( صلی الله علیه وآله) داد. ولی اسامه به گمان اینكه مرداس از ترس جانش، تظاهر به اسلامی می كند، نه اینكه حقیقتا مسلمان شده باشد، به او حمله كرد و او را كشت، و گوسفندانش را به غنیمت گرفت: هنگامی كه این خبر به پیامبر ( صلی الله علیه وآله) رسید، سخت ناراحت شد و به اسامه اعتراض كرد كه چرا مسلمانی را كشته است: اسامه عرض كرد: او از ترس جانش اظهار اسلام كرد. پیامبر ( صلی الله علیه وآله) فرمود: تو كه از دل او آگاه نبودی، چه می دانی؟ شاید براستی مسلمان شده است ( و آیه 94 سوره نساء در محكوم كردن كار اسامه نازل گردید). اسامه سوگند یاد كرد كه دیگر حریم قانون را نشكند بهر حال این حادثه حاكی است كه باید در هر حال حریم قانون را حفظ كرد.


داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت





یك بار پیامبر ( صلی الله علیه وآله) اموالی را كه به دست آمده بود بین مسلمانان عادلانه تقسیم كرد، مردی از انصار، ( كه می خواست بیشتر به او بدهند) گفت: این تقسیم موجب خوشنودی خدا نیست:

این خبر به پیامبر ( صلی الله علیه وآله) رسید، آن حضرت به قدری ناراحت شد، كه چهره اش سرخ گردید فرمود: خداوند برادرم موسی بن عمران را رحمت كند، او از این بیشتر مورد آزار قرار گرفت و صبر كرد.

پیامبر ( صلی الله علیه وآله) به یاران فرمود: مبادا یكی از شما راجع به هیچ یك از اصحاب چیزی ناروا به من خبر دهد، زیرا شور و اشتیاق آن دارم كه به قلبی صاف و دور از هر گونه آلایش و رنجش با شما زندگی كنم: به این ترتیب آن حضرت راه و رسم زندگی شیرین را به مسلمانان آموخت كه در پرتو ارتباط دلهای صاف و نورانی با همدیگر پدید می آید.


داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




ﯾﮑﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﺎﺩﺭ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ
ﯾﮑﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﺧﺶ ﺑﻨﺎﻟﺪ

ﯾﮑﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻏﻢ ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ،
ﯾﮑﯽ ﺳﻬﻤﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ.

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﻧﺼﯿﺐ ﺍﺳﺖ،
ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺭﻗﯿﺐ ﺍﺳﺖ

ﯾﮑﯽ ﺳﯿﻠﯽ ﺷﺪﻩ ﺳﺮﺧﯽ ﺭﻭﯾﺶ،
ﯾﮑﯽ ﺳﯿﻠﯽ ﻓﻘﻂ ﺷﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﻭﺭﺵ

ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﺩﺍﺭﺩ،

ﯾﮑﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ

ﯾﮑﯽ ﺳﻘﻒ ﻧﯿﺎﺯﺵ ﯾﮏ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﺳﺖ،
ﯾﮑﯽ ﻓﮑﺮﺵ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺎﮐﻼﺱ ﺍﺳﺖ

ﯾﮑﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺳﺖ،
ﯾﮑﯽ ﺷﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭﯾﻼﻧﺸﯿﻨﯽ ﺳﺖ

ﯾﮑﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺪﻩ، ﺷﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ،
ﯾﮑﯽ ﺳﯿﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﺳﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ

ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻓﻘﺮﺵ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﺎﻧﺪ،
ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﭘﻮﻟﺶ ﺑﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﺎﻧﺪ

ﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﺩﺭﺩ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺠﯽ ﻃﻠﺐ ﮐﺮﺩ،
ﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩ

ﯾﮑﯽ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﻇﺮﻑ ﺑﯽ ﻏﺬﺍ ﻣﺎﻧﺪ،
ﯾﮑﯽ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﻔﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪ

عجب دردي ايست در اين عالم خدايا

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزی نزد پدرم بودم.

مردی را دیدم که با او صحبت می کرد.
 ناگاه در بین سخن گفتن، خواب بر او غلبه کرد و عمامه از سرش افتاد.
اثر زخم عمیقی بر سرش ظاهر شد.
وقتی از خواب بیدار شد از او سؤال کردم جریان این جراحت که مثل ضربه شمشیر است چیست؟
 گفت: اینها از ضربة شمشیر در جنگ صفین است.

حاضرین تعجب کرده به او گفتند: جنگ صفین مربوط به قرن ها پیش است و یقیناً تو در آن زمان نبوده ای چطور چنین چیزی امکان دارد.

گفت: بله، همین طور است که می گویید. من روزی به طرف مصر سفر می کردم در بین راه مردی با من همراه شد با هم صحبت می کردیم و در بین صحبت از جنگ صفین، یادی شد.

آن مرد گفت: اگر من در آنجا حاضر بودم، شمشیر خود را از خون علی و اصحابش سیراب می کردم.

من هم گفتم: اگر من حاضر بودم، شمشیر خود را از خود معاویه و یارانش رنگین می کردم.

 آن مرد گفت: علی علیه السلام و معاویه و آن یاران که الان نیستند ولی من و تو که هستیم بیا تا حق خود را از یکدیگر بگیرم و روح آن ها را از خود راضی نماییم.
این را گفت و شمشیرش را بیرون کشید و با یکدیگر درگیر شدیم ناگاه آن مرد ضربه ای بر فرق سرم وارد کرد که افتادم و از هوش رفتم. دیگر ندانستم که چه اتفاقی افتاد.

بعد از لحاظاتی وقتی چشم گشودم سواری را بر بالین خود دیدم که از اسب پیاده شد، دستی بر جراحت و زخم من کشید گویا دست او دارویی بود که فوراً آن را بهبودی بخشید و جای ضربه را خوب کرد بعد فرمود: کمی صبر کن تا برگردم.
 آن مرد بر اسب خود سوار شد و از نظرم غایب گردید.
طولی نکشید که برگشت و اسب آن مرد و اثاثیه مرا با خود آورد و فرمود: ….چون تو ما را یاری کردی، ما هم تو را یاری نمودیم «وَیَنصُرنَ من یَنصُرُه» خدای تعالی، کسی را که او را یاری کند یاریش می نماید.

وقتی این قضیه را دیدم خوشحال شدم و عرض کردم: ای مولای من شما کیستی؟

فرمود: من محمد بن الحسن صاحب الزمان هستم.

 بعد فرمود: اگر راجع به این زخم از تو پرسیدند: بگو آن را در جنگ صفین به سرم زده اند…

این جمله را فرمود و از نظرم غایب شد.[1]

همی خواهم زیاران تو باشم
رهین خوان و احسان تو باشم

به هر جا می روم ذکر تو گویم
به هر بزمی ثنا خوان تو باشم

 

 پی نوشت ها :
1-خلاصه عبقری الحسان، ص87.

2- تمنای وصال،صفحه 40/حسن محمودی، نشر عترت

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




پاینده این دیار ز الطاف دلبر است
این ملک خانواده موسی بن جعفر است


سلطان طوس و حضرت معصومه مالکند
ایران حیاط صحن دو خواهر برادر است…


گفتمش در روز محشر دیده در دنبال کیست ؟
گفت چشم انبیاء سوی علی اصغر(ع) است

گفتمش حکم شفاعت را که امضا میکند ؟
گفت سقایی که با حکم حسین(ع) سرلشکر است

گفتمش شیعه به دوزخ می رود ؟ غرید و گفت :
آتش دوزخ برای دشمنان حیدر(ع) است

گفتمش فلک نجات عالم ایجاد چیست ؟
گفت یک موی حسین(ع) بر کل عالم لنگر است

گفتمش رمز نجات شیعیان در چیست ؟ گفت :
شاه عاشوراییان فرمانروای محشر است

گفتمش گویند سوریه ستاد زینب(س) است
گفت آری ، دستیارش یک سه ساله دختر است….

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




روزگاری شهر ما ویران نبود

دین فروشی اینقدر ارزان نبود

 

صحبت از موسیقی عرفان نبود

هیچ صوتی بهتر از قران نبود

 

دختران را بی حجابی ننگ بود

رنگ چادر بهتراز هر رنگ بود

 

دختر حجب وحیــــــا قرتی نبود

خانه فرهنگ کنســـــــــرتی نبود

 

مرجعیت مظـــــهر تکــــریم بود

حــــکم اورا عالمی تســـــلیم بود

 

یک سخن بود وهزاران مشــتری

آنهم از لوث قــــرائت هــــا بری

 

هدیه بر رقــــاصه ها واجب نبود

قدر عالم کمــــتر از مطرب نبود

 

زه که در ســـــال سیــــاه دوهزار

کار فرهنـــگی شده پخــــــش نوار

 

ذهن صــــــاف نوجوانان محـــــل

پرشده از فیــــــلمهای مبتـــــــذل

 

آدمــــیت کو؟دگر آدم کــــی است

آدم قـــــرن تمــــدن برفـــی است

 

پشت پا بر دین زدن آزادگی است

حرف حق گفتن عقب افتادگی است

 

آخر ای پرده نشــــــین فاطـــــــمه

تو برس بر داد دین فاطـــــــــــمه

 

بی تو منکر ها همه معروف شد

کینه ها در سینه ها معطوف شد

 

در به روی فتــنه جویان باز شد

دشمـــــنی با دین تو آغـــاز شد

 

بی تو دلهامان به جان آمد بیـــا

کاردها بر استخوان آمد بیــــــا

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

جواني نزد عالمي آمد واز او پرسيد:
من جوان كم سني هستم اما آرزوهاي بزرگي دارم و نمي توانم خود رااز نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟

عالم نيز كوزه اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيزاز كوزه نريزد. واز یکی از شاگردانش درخواست كرد او را همراهي كند واگر شير را ريخت جلوي همه ي مردم او را كتك بزند.

جوان نيز شير را به سلامت به مقصدرساند. و هيچ چيز از آن نريخت.

وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟
جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار و خفيف شوم.

عالم هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از روز قيامت و حساب و كتاب بيم دارد.
خدایا!
به آنچه که دادی تشکر!
به آنچه که ندادی تفکر!
به آنچه که گرفتی تذکر!
که:
داده ات نعمت!
نداده ات حکمت!
و گرفته ات عبرت است!
یا رب
آنچه خیر است در تقدیر ما کن!
وآنچه شر است از من و دوستانم جدا کن!

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




یکی از بچه های تفحص نقل می کرد :


یه روز که دوستانش داشتن توی نی زار ها دنبال پیکر شهدا میگشتن،مشاهده میکنن که یه جمجمه روی یکی از نی ها هست …یعنی نی رشد کرده و جمجمه رو هم با خودش بالا آورده…


متوجه میشن که حتما زیر این نی باید پیکر یکی از شهدا باشه…وقتی پیکر رو پیدا میکنن توی وصیت نامه این شهید بزرگوار جمله ای نوشته بود و اون جمله این بود:
دوست دارم مثل امام حسین(ع) سرم روی نی رود……….
برگرفته از سایت تبیان

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




حضرت محمد مصطفى خاتم الأنبياء (ص) فرمودند:


اگر مردی راضی شود به اینکه زنش آرایش کرده از خانه خارج شود، بی غیرت است و اگر کسی این مرد را بی غیرت بنامد گناهی نکرده، و زن هنگامی که آرایش کرده و معطر از خانه اش خارج شود و شوهرش به این عمل رضایت دهد، با هر قدمی که زن برمیدارد برای شوهر او خانه ای در جهنم ساخته می شود. پس وصیت مرا در مورد زنان خود به خاطر بسپارید تا از شدت حسابرسی خدا نجات پیدا کنید.


منابع:
جامع الاخبار ص 185

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




شیخ بهلول سفارش می‌كردند كه برای رفع مشكلات، بعد از هر نماز واجب، هر قدر توانستید این ذكر را بگویید كه تأثیر بسیاری دارد:

اللّهُمّ أغنِنى بِِحَلالِكَ عَن حَرامِكَ و بِطاعَتِكَ عَن مَعصیتِكَ و بِفَضلِكَ عَمَّن سِواك

الهی مرا با روزی حلال از آنچه حرام نمودی بی‌نیاز ساز و با اطاعتت از معاصی دور کن و به فضلت از غیر، غنیّم گردان

از قول مرحوم آیة الله كشمیری(ره) نیز نقل شده است كه از مرحوم قاضی(ره) درخواست كیمیا و راهنمایی رسیدن به آن را كردم، ایشان فرمودند: این ذكر را بسیار بگو كه خود كیمیاست.
حضرت آیة ‌الله بهاءالدینی(ره) در مورد شیخ بهلول می‌فرماید:
همین اندازه كه به همه تشریفاتی كه دیگران اسیر آن هستند، او بی‌اعتناست خیلی مقام و موقعیت است و این منشاء ترقی و تعالی است.
کتاب ملكوتی خاك‌نشین، سیری در زندگانی حاج شیخ بهلول محمدتقی بهلول» نوشته سیّدعباس موسوی مطلق.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




نسل امروز به راه شهداء محتاجند
شهداء! قشر مسلمان به شما محتاجند

مرد آن است که با درد بسازد مردم!
دردمندان خدا کِیْ به دوا محتاجند؟

دست از دامن آلوده دنیا بکشید؛
اهل تقوا نشدن ها، به ریا محتاجند

موج میگفت به ساحل وسط اقیانوس،
ناخداهای تلاطم به خدا محتاجند

عمروعاصی نشوی طبل به دستت ندهند!
باز با حیله ی سر نیزه،شکستت ندهند!

عمروعاصی نشوی؛ پشت امامت خالیست
بی علی دست تو فردای قیامت، خالیست

با علی باش! که ده ضربه دیگر مانده
این علی دوستی از مالک اشتر مانده

با غلامی علی منصب شاهی؛ هیچ است
پیش ماه رخ دلدار سیاهی؛ هیچ است

طعنه خوردیم که خوردیم، دگر برگردیم
ولی از معرکه ما، سینه سپر برگردیم

زود آماده شو پاشو، نکند دیر شویم
مرد تدبیر! بیا مردم تدبیر شویم

قد اسلام بلند است، تو کوتاه نیا
روی خون شهدا راه نرو، راه نیا

یادتان هست! همه عین برادر بودند
تاجر و کارگر انگار؛ برابر بودند

یادتان هست، چه شوری همه جا بر پا بود
عجم و ترک و لر و کرد و عرب، آنجا بود

یادتان هست همه گوش به فرمان بودند،
سینه چاک سخن پیر جماران بودند!

یادتان هست که می گفت: اگر پر باریم؛
همه را از نمک ماه محرم داریم

یادتان هست که از حیله دشمن می گفت،
یادتان هست که از پیله دشمن می گفت،

گفت دلداری دشمن، دلتان را نبرد!
مثل طوفان زده ها حاصلتان را نبرد!

جنگ؛ جنگ است، فقط رنگ عوض می گردد
نقشه ها در پی هر جنگ،عوض می گردد

جنگ آنروز اگر موشکی و سرکش بود،
آتش فتنه ی امروز پر از ترکش بود

جنگ امروز بدنبال اصول دین است!
این همان زخم قدیمی است، ببین چرکین است؟!

چشم وا کن اخوی، خوب ببین یار کجاست؟!
نخل بسیار ولی میثم تمار کجاست؟

أیْنَ عَمار؟ کجائید جوانان وطن؟
أیْنَ عَمار؟ بیائید جوانان وطن؟

ما محال است که از بیعتمان برگردیم،
تا که مثل پسر فاطمه بی سر گردیم!

بعد از این شام سیه بار، سحر می آید…
یوسف گمشده دارد ز سفر می آید…

یادمان هست! که مدیون شهیدان هستیم
اهل جمهوری اسلامی ایران، هستیم

 

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪﻩ! ﺍﯼ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ!

ﻧﺎﻡ ﺁﻭﺭﯼ‏ﺍﺕ ﺯﺑﺎﻧﺰﺩ ﻋﺎﻡ

ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﻓﺮﺍﺗﺮﯼ ﺗﻮ

ﮔﻤﻨﺎﻡ ﻣﻨﻢ: ﺍﺳﯿﺮ ﯾﮏ ﻧﺎﻡ

 


ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺯﺧﻢ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ

ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ

ﺍﺯ ﺩﺷﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻋﺸﻖ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ

ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ

 

ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺷﺎﯾﺪ، ﻭﻟﯽ ﻧﻪ! ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎﯾﯿﺪ

ﺷﺎﯾﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ، ﻭﻟﯽ ﻧﻪ! ﺑﺮ ﺑﺎﻻ‌ﯾﯿﺪ

ﺑﺎﺭﯼ ﻏﻢ ﻏﺮﺑﺖ ﺷﻤﺎ ﻣﺎ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ

ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺰﺍﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍﯾﯿﺪ

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




هیچ راهی برای حماقت کوتاهتر از انکار نیست

انکار دقیقا متضاد اعتراف و توبه است
انکار یک نوع تلقین منفی به خود و در نتیجه ترغیب و تشویق خود به تکرار عمل خلاف می باشد.
انکار کردن یعنی صادقانه با مطلب برخورد نکردن
انکار شخص را بیمار و بیمارتر میکند و او را در جهان توهم و بیماری سردرگم می سازد
اولین پله در راه حق ” صداقت” است با خود و با دیگران.

آزاده مرد “اخلاق نیک” را فقط از خود طلب میکند

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 بدون تعریف صحیح از زندگی، نمی‌توانیم تعریف درستی از بندگی داشته باشیم! یکی از کارهای ابلیس مخدوش کردن تصور ما نسبت به زندگی است!

بسیاری از مشکلات اخلاقی و روحی با درک صحیح «زندگی» حل می‌شود!

مشکلات جامعه از ضعف درس عقاید و اخلاق نیست، مشکل مهم این است که زندگی را قبل از بندگی نشناخته‌ایم.

موضوعات: بیانات معنوی  لینک ثابت




پرسش: آيا در ميان اين همه افراد، تعداد 313 نفر يار وجود ندارد تا امام زمان (عج) ظهور نمایند ؟

پاسخ: بايد گفت: همان‌گونه كه يك رشته علل و عوامل باعث غيبت شد و مردم از نعمت وجود امام ظاهر محروم شدند، همچنين ظهور امام نيز مشروط به تحقق زمينه‌ها و شرايط آن است و تا اين شرايط فراهم نشود، ظهوري نخواهد بود.
يكي از شرايط عمده، وجود ياوراني است كه به همراه امام بار قيام را بر دوش بكشند و تا آخر از همراهي و ياري رهبر خود دست برندارند و او را تنها نگذارند.
سدير صيرفي در گفت و گويي با امام صادق(ع) درباره عدم قيام مي‌گويد:
حضرت مرا به خارج مدينه برد تا آن كه وقت نماز، در محلي پياده شدم،
امام صادق(ع) به جواني كه در آن نزديكي بز مي‌چراند نگاهي كرد و فرمود:
«اي سدير! به خدا قسم! اگر پيروان من به تعداد اين بزها بودند، بر جاي نمي‌نشستم(و قيام مي‌كردم).»
سدير گويد: بعد از تمام شدن نماز، حيوانات آن گله را شمردم و يافتم كه عدد آنها از هفده تجاوز نمي‌كند.
(كافي، ج2، ص190، ح4).
تحقق اين شرط، لازم است ، ولي كافي نيست، بلكه بايد زمينه‌هاي ديگر نيز فراهم شود كه از مهم‌ترين آنها، قابليت مردم براي پذيرش دولت حق است. به اين معنا كه عموم مردم و جامعه بشري(نه گروهي خاص و در منطقه‌اي خاص) بايد به درجه‌اي از معرفت برسند كه دريابند حكومت‌ها و مكاتب ساخته‌ي بشر، جوابگوي نياز مردم نيست و به وسيله‌ي اين‌ها، سعادت و عدالت واقعي به بشر هديه نمي‌شود.
خلاصه آنكه مردم، خود بايد ظهور عدالت را بخواهند و جهانيان را با زيبايي‌هاي دوران ظهور آشنا كنند و روحيه‌ي عدالت طلبي و ظلم ستيزي را در همه جا گسترش دهند.
مرحوم خواجه طوسي، در كتاب تجريد الاعتقاد، علت غيبت امام را كوتاهي مردم مي‌داند؛ چرا كه اعمال و كردار مردم، باعث شد امام از ميان مردم برود. بنابراين بايد مردم از راه غلطي كه رفته‌اند برگردند و امام را بخواهند تا ظهور صورت گيرد.
و از همين رو، شيخ صدوق در مقدمه‌ي كتاب كمال الدين مي‌گويد: ظهور حجت‌هاي الهي در مقامات پيشوايي خود، بر سبيل امكان و تدبير، نسبت به مردم زمان خودشان است. اگر حال(مردم) طوري باشد كه امام بتواند تدبير و رهبري اوليايش را بر عهده بگيرد ـ يعني مردم حاضر باشند حرف او را بپذيرند و او بتواند اراده‌ي خدا را پياده كند ـ ظهور آن حجت، لازم خواهد بود و اگر وضع به گونه‌اي باشد كه امام نتواند تدبير در رهبري اوليايش را بر عهده بگيرد و حكمت الهي، موجب پنهاني او گردد و تدبير نيز آن را اقتضا كند، خداوند او را در پشت پرده غيبت، نهان مي‌سازد تا زماني كه وقت مناسب فرا رسد».

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: برای سربازی امام زمان (عج) چه باید بکنیم ؟

پاسخ: براي سربازي امام زمان(عج) توجه به چند اصل لازم است:
الف. معرفت نسبت به امام و اهداف و برنامه هاي او؛ يك سرباز امام بايد بداند معناي صحيح امامت چيست و امام در نظام هستي در چه جايگاهي قرار دارد و نيز بداند كه هدف از قيام چيست.
ب. اعقتاد و باورها؛ سرباز و ياور حضرت علاوه بر ايمان قوي نسبت به خداوند و معارف دين بايد داراي اعتقاد محكم به امام و اهداف او باشد و با همه وجود باور كند.
ج. عمل كردن به وظايف ديني و رعايت امور شرعي؛ كسي كه بخواهد از ياران امام زمان(عج) باشد، بايد نسبت به وظايف شرعي اهتمام جدي داشته باشد. واجبات را انجام دهد به خصوص نماز را در اول وقت اقامه كند. محرمات را ترك كند، حدود ديني و حلال و حرام‌ها را به صورت دقيق رعايت كند.
د. دعا كردن و عهد بستن؛ كسي كه بخواهد در گروه ياران قرار گيرد، بايد با دعا و توسل از خداوند بخواهد كه در او قابليت سربازي امام زمان(عج) را با انجام وظايف ديني ايجاد كند. بايد بكوشد با خواندن دعاي عهد(كه بعد از دعاي ندبه در كتاب مفاتيح الجنان آمده) هر روز با امام، عهد و پيمان خود را تجديد كند.
هـ. تخلق به اخلاق نيكو؛ كسي كه ياوري امام را خواستار است، بايد صفات نيك را در خود زنده وصفات نا پسند را از خود دور كند. خوش اخلاق و خدمتگزار مردم باشد. طمع در دنيا نداشته باشد و دنبال جمع مال دنيوي نباشد. بكوشد اهل عبادت و زهد باشد. رضايت الهي را بخواهد و صبر در امور را پيشه كند.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا ياران همه شيعه و مردم همه بايد شيعه شوند ؟ چگو نه ؟

پاسخ: در ابتدا بايد توجه داشت:
ياران حضرت را سه گروه تشکيل مي دهند:
الف. 313 که ياران خاص هستند؛
ب. ده هزار نفر ؛
ج. عموم شيعيان و محبان.
در روايتي از امام جواد(ع) آمده است: “پس هنگامي که اين تعداد (313 نفر) از اهل اخلاص گرد او (در مکه و به اذن خدا) جمع شدند، خدا امر او را ظاهر کند. پس هنگامي که براي او عقد (ده هزار نفر مرد) کامل شد، به اذن خداي عزوجل خروج مي کند".(کمال الدين، ج2، ب36، خ2)
ياران گروه اول و دوم کساني هستند که ولايت و امامت امام مهدي(ع) را پذيرفته و لياقت سربازي را در خود ايجاد کردهاند. اما گروه سوم(شايد برخي از افراد گروه دوم) هم ميتوانند از افرادي باشند که قبل از ظهور شيعه بوده و لياقت ياري امام را پيدا کردهاند و هم ميتوانند از افراد غير شيعه باشند که با درک ظهور و شنيدن پيام دعوت امام با توجه به فطرت الهي و عدالت خواه و حق طلب خود حضرت را بپذيرند و با همه وجود سر به اطاعت او بگذارند.
ب. براي ظهور شرايطي ذکر شده است که در صورت فراهم آمدن آنها ظهور تحقق پيدا ميکند.
مراد از شرايط انقلاب كه ظهور و قيام حضرت مهدي(ع) نمونه‌ي كامل و بارز آن است، اموري است كه پديده‌ي انقلاب به آنها وابستگي وجودي دارد و تحقق آن، متوقف و مشروط به وجود اين امور است. براي انقلاب جهاني و بزرگ امام مهدي(ع) مانند هر انقلاب ديگر، چهار شرط متصور است:
الف. قانون جامع:
يك انقلاب براي در هم شكستن وضع موجود و برقراري وضع مطلوب، به دو برنامه نياز دارد: 1. برنامه براي نابودي وضع موجود؛ 2. قانون مناسب براي حركت جامعه به طرف وضعيت مطلوب و رسيدن به حالت آرماني.
قيام جهاني حضرت مهدي(ع) نيز اين شرط را لازم دارد. برنامه‌ي حركت، در قسمت اول، بر اساس روايات، حركت مسلحانه است تا نابودي كامل شرك و كفر. به عبارت دقيق‌تر، حضرت هنگام ظهور ابتدا مردم را دعوت به دين و امامت مي‌كند و اگر كسي مخالفت كرد و خواست به راه شرك و ر ادامه دهد، حضرت با وي مقابله مي‌كند. اين روش بر گرفته از قرآن است: “وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ"(بقره، 193).
برنامه حضرت در بخش دوم نيز، بر اساس عمل به كتاب خدا و سنت پيابر است. پيامبر فرمود: “سيره و سنت او سنت من است. مردم را بر دين و آيين من به پا خواهد داشت و آنان را به كتاب پروردگارم دعوت مي‌كند".(كمال الدين، ج 2، ب39، ح6).
ب. رهبري:
شرط ديگر براي پيدايش يك انقلاب، وجود رهبر و پيشوايي آگاه و توان‌مند و دلسوز است تا با آشنايي كامل از اهداف و برنامه‌ها و زمينه‌ها و موانع، با مديريتي صحيح و قاطع، حركت انقلاب را رهبري كند و تا آخرين نفس ادامه دهد.
انقلاب عظيم امام مهدي(ع) نيز داراي اين شرط است. رهبر اين انقلاب، بزرگ مردي از سلسله امامت است كه در دامان امام پرورش يافته و وارث علوم پيامبر و آگاه به قرآن و معارف دين است. پيامبر فرمود: “منا مهدي هذ الامة الذي يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلما؛ مهدي اين امت از ما است، كسي كه زمين را از قسط و عدل پر مي‌كند همانگونه كه از جور و ظلم پر شده است".(كمال الدين، ج1، ب24، ح10).
ج. ياران:
شرط ديگر يك انقلاب، وجود ياراني فداكار است كه با آشنايي نسبت به برنامه‌ها و اهداف و اعتقاد به انها، تا آخرين لحظه، از رهبر و انقلاب دست برندارند و آماده‌ي هر گونه فداكاري باشند. قيام جهاني امام مهدي(ع) نيز نياز به ياراني دارد كه ضمن آشنايي و اعتقاد به امام و دين تا آخرين لحظه فداكاري كنند.
از امام جواد(ع) در ضمن حديثي نقل شده است كه اصحابش به سوي او اجتماع مي‌كنند كه سيصد و سيزده نفرند، به تعداد اهل بدر، از نقاط مختلف زمين … وقتي اين عده جمع شدند خدا امر او را ظاهر مي‌كند و چون عقد كامل شد، كه ده‌هزار نفرند، خروج مي‌كند به اذن خدا. (كمال الدين، ج2، ب37، ح2).
د. آماگي و پذيرش عمومي:
يكي ديگر از شرايط يك انقلاب و تحقق آن، پذيرش مردمي است. اگر مردم آن را نخواهند، حتماً به سرانجام نمي‌رسد. نمونه‌ي آن، قيام خونين كربلا است كه مردم نخواستند و به شهادت امام حسين(ع) منتهي شد. (البته وظيفه امام حسين(ع) بر اساس دستور خدا، حركت و قيام بود).
انقلاب امام مهدي(ع) نيز اين شرط را لازم دارد. مردم بايد به حدي از رشد و آگاهي رسيده باشند كه پذيراي حركت اصلاحي و قيام بزرگ منجي عالم بشريت باشند.
از ميان چهار شرط ياد شده دو شرط فراهم است و آن، طرح و برنامه و وجود رهبر است، اما آيا شرط سوم و چهارم نيز فراهم شده است؟ آيا ياران فداكاري كه معرفت مناسبي داشته باشند، به مقدار كافي فراهم است؟ آيا مردم آمادگي پذيرش انقلاب او را پيدا كرده‌اند؟
بنابراين، آنچه بايد اتفاق بيافتد آن است که عموم مردم خواستار آمدن منجي آسماني و رهايي از وضعيت موجود باشند.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

پرسش: آيا مي توان دوران ظهور حضرت مهدي را درک کرد؟ آيا تنها زندگان ياور حضرت هستند؟

پاسخ: ما اين اميد را داريم كه زمان ظهور را درك كرده و در ركاب حضرت باشيم، ولي اگر عمر ما به زمان ظهور متصل نشد؛ بنابرآنچه از قرآن و روايات استفاده مي‌شود، اين است كه گروهي از مؤمنان ـ كه قبل از ظهور از دنيا رفته‌اند ـ به اذن خدا به دنيا برمي‌گردند و در ركاب حضرت و جزء ياران او خواهند بود.

ياران آن بزرگوار هم از افرادي هستند كه در زمان ظهور زنده‌اند و هم از كساني‌اند كه قبل از ظهور از دنيا رفته و دوباره زنده مي‌شوند. لذا از ما خواسته شده كه هر روز صبح دعاي عهد بخوانيم(مفاتيح الجنان، بعد از دعاي ندبه) امام صادق(ع) در روايتي فرمود: هر كس قبل از صبح اين دعا را بخواند؛ از ياران قائم(عج) خواهد بود و اگر پيش از ظهور بميرد، دوباره زنده شده و از قبر خارج مي‌شود. در متن اين دعا نيز ما از خدا مي‌خواهيم اگر قبل از ظهور از دنيا رفتيم دوباره زنده شويم:

“اللهم ان حال بيني و بينه الموت…".

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا خود ياران حضرت مهدي مي دانندن که ياور حضرت خواهند بود؟

پاسخ: تا قبل از ظهور سرباز بودن براي كسي چندان روشن و مشخص نيست و لذا هر كس در كسب ايمان و تقوا، تلاش بيشتري كند، مي‌تواند در گروه ياران قرار گيرد. به علاوه ياران آن حضرت، محدود به گروه خاصي نيستند، بلكه هر كس تلاش كند مي‌تواند جزء ياران باشد.

بله ياران گروه اول 313 نفرند؛ ولي حضرت در جريان ظهور نياز به ياران فراوان دارد. ولذا امكان سرباز امام زمان(عج) شدن براي همه وجود دارد.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا با خواندن دعاي عهد يار حضرت مي شويم ؟

پاسخ: اگر كسي بخواهد در گروه ياران امام زمان(ع) قرار بگيرد بايد صفات و شرايط يار بودن را در خود ايجاد كند.
براي ياران امام زمان(ع) ويژگي‌هايي گفته شده است؛ از جمله:
الف. معرفت: آنان معرفت و شناخت عميقي از خداوند و امام دارند. امام علي(ع) درباره‌ آنان فرموده است: مرداني كه خدا را چنان كه شايسته است شناخته‌اند". (منتخ الاثرع فصل 8، ب1، ح2). چنين معرفت همچنان امكان پذير است كه انسان، امام زمان خود را بشناسد. امام صادق(ع) به نقل از امام حسين(ع) فرمود اي مردم! خدادوند خلق نكرد بندگان را مگر اينكه او را بشناسند. پس وقتي او را شناخته، عبادتش كنند. پس هنگامي كه او را عبادت كردند از عبادت(ذلت در برابر) غير او بي نياز مي‌شوند. مردي پرسيد: اي پسر رسول خدا، پدر و مادر فدايت باد معرفت خدا چيست؟ فرمود: اينكه مردم هر زماني امام خود را كه اطاعتش بر آنان واجب است بشناسند".(بحار الانوار، ج 23، ص83، ح22).
پس معرفت امام راه شناخت خداست و ياران امام مهداي(عج) شناخت عميقي از امام دارند. اين شناخت فراتر از دانستن نام و نشان و نسبت امام است؛ بلكه معرفت به حق ولايت امام و جايگاه بلند او در عالم هستي است.
ب. اطاعت: نتيجه معرفت درست اطالعت از امام است؛ چرا كه اطاعت از او، اطاعت از خداست. پيامبر(ص) در توصيف ياران حضرت مهدي(ع) فرمود: “آنان در اطاعت از امام خود كوشا هستند"(بحار الانوار، ج 52، ص309، ح4).
ج. عبادت و صلابت: امام صادق(ع) در بياني فرمود: شب‌ها را با عبادت به صبح مي‌رسانند و روزها را با روزه به پايان مي‌رسانند. و در فراز ديگر فرمود: آنان مرداني هستند كه گويا دل‌هايشان پاره‌هاي آهن است(بحار الانوار، ج52، ص308).
د. شهادت طلبي: امام صادق(ع) فرمود: “آنان آرزو مي‌كنند در راه خدا شهيد شوند".(همان)
ه. اتحاد و همدلي: امام علي(ع) فرمود: “ايشان يكدل و هماهنگ هستند” (يوم‌الخلاص، 224).
و. بصيرت و نورانيت: آنان كساني اند كه دله‌هاي نوراني داشه و چشم حقيقت بين قلببي آنان باز شده است و ديگران را نيز به راه راست هدايت مي‌كنند. امام صادق(ع) فرمود: “آنان مانند چراغند گويا قلب‌هايشان مانند قنديل مي‌درخشد".(بحار الانوار، ج52، ص308).
دعاي عهد يكي از ابزار و وسايلي است كه انسان با خواندن آن سعي مي‌كند نام و ياد حضرت را هر روز در زندگي خود جاري كند و بيعتش را با امام تجديد نمايد. انسان با خواندن دعاي عهد از خداوند مدد مي‌جويد تا لياقت سربازي در ركاب امام مهدي(ع) را پيدا كند، و از خداوند مي‌خواهد اگر چنين لياقتي پيدا كرد ولي قبل از ظهور از دنيا رفت امكان بازگشت مجدد به دنيا(رجعت) را براي او فراهم كند.
بنابراين دعاي عهد مانند هر دعاي ديگر زماني اثر خود را خواهد داشت كه انسان با گناه و آلودگي قابليت عنايت‌هاي الهي را از دست ندهد.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا با 40 بار دعاي عهد يار حضرت مي شويم ؟

پاسخ: در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده است هر کس دعاي عهد را چهل صبح بخواند از ياران قائم(ع) خواهد بود. البته بايد دانست که خواندن دعا به تنهايي کافي نيست بلکه انسان بايد قابليت ياوري از امام را در خود ايجاد کند.
به بيان ديگر يكي از راه‌هاي ارتباطي ميان انسان و خدا و حجت او “دعا” است. دعا راز و نياز با محبوب و مناجات با مطلوب است. دعا اظهار ذلت و محبت با معشوق و عرض حاجت به معبود است و … پس اصل دعا بسيار ارزشمند است. البته هر دعا تأثير و خاصيت مناسب با خود را نيز دارد. يكي در بخشيده شدن گناه و پذيرش توبه مؤثر است و ديگري در وسعت رزق و روزي و ديگري در كسب علم و معرفت و …
در اين ميان، دعاهايي كه از ائمه(ع) صادر شده و به دست ما رسيده، ارزش والا و برتر دارد. دعاي عهد از امام صادق(ع) براي ما نقل شده و مضمون بسيار بلند دارد. ما عاجزانه از پروردگار خود مي‌خواهيم به ما قابليتي عنايت كند كه بتوانيم خود را براي ياوري امام آماده كنيم و واقعاً دست بيعت و وفاداري به او بدهيم. ما از خداوند ظهور او را مي‌طلبيم و از او مي‌خواهيم ما را در امر زمينه سازي و ظهور كمك كند. پس يكي از بهترين راه‌هاي ارتباط، دعا است كه به دنبال آن مشي صحيح زندگي را نيز به همراه دارد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




درد دل یک چفیه…
یک پارچۀ ساده که روزی به روی دوش مردان ساده امّا بزرگ جایم بود.
نمیدانم هنوز مرا به یاد داری یا نه؟
من چفیه ام

روزی با من زخم گلو یا زخم دست و پای عاشقان این آب و خاک را میبستند
روزی مرا با اشک چشمهایشان در زیارت عاشورای شب عملیات خیس می نمودند
روزی افتخارم این بود که عرق یک رزمنده را از صورتش پاک کنم
چه دوران خوبی بود !!!!
چقدر دلم برای آن مردمی که رنگ خدا داشتند تنگ شده
چقدر دلم برای جبهه تنگ شده
من چفیه ام
همان پارچه ساده که امروز به روی دوش آدمهای مختلفی جای دارم
عده ای بسان همان مردان بی ریایند
عده ای هم شاید مثل آنان نیستند ولی سعی میکنند خود را مثل آنان سازند
اما عده ای نه مثل آنان هستند و نه مثل آنان رفتار می کنند ولی مرا به روی دوش خود دارند
در ظاهر مثل شهدایند ولی در باطن خلاف آنهایند « عکس شهدا را می بینند وعکس شهدا عمل می کنند »
این ها پر از ریایند اینها پر از دروغ اند
به آنها بگویید هرکس مرا به دوش اندازد مثل آنان نخواهد شد
من چفیه ام
بعضی حرمتم را پاس داشته اند و خود را لایقم نمی دانند
بعضی خود را لایقم می دانند ولی حرمتم را پاس نمی دارند
بعضی هم …
آری دوستان سرانجامم را بنگرید که چگونه است …
روزی مرا بعنوان سجاده استفاده می کردند اما حال چه ؟
راستی…………!

حرمتم چه شد ؟؟؟

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




کربلا دیوانه ام کردی چرا.
راهی میخانه ام کردی چرا.


کربلابوی شقایق می دهد.
بوی هفتادودوعاشق میدهد.


کربلابوی خوش اکبر دهد.
کربلابوی خوش اصغردهد.


کربلابوی رشادت می دهد.
خاک آن بوی شهادت میده.


کربلایعنی دودست ومشک و آب.
کودکانی تشنه وبی تاب آب.


کربلاسرتاسرش عشق است وعشق.
کربلایعنی اسارت تادمشق.


کربلاااااااااا….

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





فواید خندیدن چیست؟

خنده فشار خون را کم می کند.
خنده باعث طولانی شدن عمر می شود.
خنده سن افراد را کمتر نشان می دهد.
خنده تعادل هورمونی ایجاد می کند.
خنده باعث افزایش هورمون کورتیزول شده، ایمنی بدن را در برابر بیماریها زیاد می کند.
خنده هورمون سوروتونین را افزایش داده و باعث احساس سرخوشی در انسان می شود.
خنده تعداد ضربان قلب را تنظیم می کند.
خنده باعث شفاف شدن پوست صورت می شود.
خنده قدرت یادگیری را افزایش می دهد.
خنده از بیماریهای زخم معده و اثنی عشر جلوگیری می کند.
خنده در پیشگیری از سکتۀ قلبی و سکتۀ مغزی بسیار مؤثر است.
خنده چروک صورت را ازبین می برد.
خنده باعث افزایش اندرفین مغز می شود و باعث احساس سرخوشی و شادی می شود.
خنده باعث رفع خستگی می شود.
خنده بهترین دارو برای درمان افسردگی است.
خنده با بازدم انجام می شود و این کار باعث خارج شدن CO2 از خون می شود و احساس مطلوبی ایجاد می کند.
خنده نوعی تخلیۀ روانی بوده و تنشها و احساسات سرکوب شده را رها می سازد

 

پس همیشه بخند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





یه تیکه استخونه عیب نداره
لباسش غرق خونه عیب نداره
میگن با بال بسته پر کشیده
بازم برگشته خونه عیب نداره

: اینا پرواز بی بالو میفهمن
سکوت بیست و چن سالو میفهمن
یه عمره زیر خاکا غرق روضه ان
اینا معنی گودالو میفهمن
غم وصلو جداییها می فهمن
طنابو مرتضایی ها می فهمن
چه بوی سیبی پیچیده تو این شهر
کنایه س ، کربلاییها می فهمن

نوشتم یه شهیدِ ، خوندی غواص
نوشتم پر پرِ ، خوندی گل یاس
نوشتم کربلا ی چار ، دستاش
نميدونم چرا میخونی “عباس”

برادر گریه و زاری نداره
این چند تا استخون باری نداره
آهان همرزم روز جبهه هاته
نترس با میز تو کاری نداره
فرقی نمی کند که چه هستیم یا که ایم
ما هرچه هست شیعه گیت را مصممیم
لرزان نمی شویم به بادی که می وزد
به ریشه های حبّ تو وصلیم ، محکمیم
حاتم کجا و سفره احسانتان کجا
ما جیره خوار سفره ارباب حاتمیم
ما زنده با توایم و دم از تو گرفته ایم
پس ما برای کشته شدن هم مقدمیم
مدیون آن کسیم که مارا به تو سپرد
عمریست زیر سایه تو زیر پرچمیم
ما را زیاد و کم ننوشتند ، واحدیم
گاهی اگر زیاد و زمانی اگر کمیم
کم گریه می کنیم ولیکن موثریم
یعنی شبیه بارش باران نم نمیم
این ویژ گی ّ روضه جد غریب توست
که ما هنوز با غم تو غرق ماتمیم
اینبار هم دلی که شکسته است را بخر
لطفی کن و دوباره مرا کربلا ببر

شاعر:محسن ناصحي

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد،اين قصه را از اول بخوانيد،،،

گفتند:"ما تا قبر نگهبان تو هستيم”

گفتم:"من که نَمُردَم من هنوز زنده هستم چرا مرا به قبر ميبريد وِلَم

کنيد!!

من هنوز حس ميکنم و حرف مزنم و ميبينم پس هنوز زنده ام!

با لبخندي جوابم را دادند و

گفتند:"عجيب هستيد شما انسانها فکر ميکنيدکه مرگ پايان زندگي ست و نميدانيد که شما فقط خواب ي کوتاه ميديديد و آن خواب وقتي ميميريد تمام ميشود”

آنها هنوز مرا به سوي قبر ميکشند

در راه مردم را ميبينم گريه ميکنند و ميخندند و فرياد ميزنند

و هر کس مثل من دو نگهبان همراهشه!

ازشون پرسيدم چرا اينکار را ميکنند؟؟

گفتند:"اين مردم مسير خودشان را ميدانند آنهايي که به راه کج رفته بودند”

حرفش را با ترس قطع کردم:"يعني به جهنم ميروند!!!!”

گفتند:"بله”

و ادامه دادند"و کساني که ميخندند اهل بهشتند”

به سرعت گفتم:"مرا به کجا ميبرند؟؟؟؟”

گفتند:"تو کمي درست راه ميرفتي و کمي اشتباه..گاهي توبه ميکردي و روز بعد معصيت؛حتى با خودت هم رو راست نبودي و به اين شکل گم شدي”

حرفشان را دوباره با ترس قطع کردم:"يعني چي!؟!؟يعني من به جهنم ميرم؟؟؟”

گفتند:"رحمت خدا وسعت دارد و سفر طولانيست”

دور و برم را با ترس نگاه ميکردم و در يک آن خانواده ام را ديدم،پدرم و عمويم و برادرانم و فاميلهايم را!!

آنها مرا در صندوقي گذاشته و حمل ميکردند…به سوي آنها دويدم و گفتم:"برايم دعا کنيد”

ولي هيچکي جوابم را نداد-بعضيهاشان گريه ميکردند و بعضي ديگر ناراحت….

رفتم پيش برادرم گفتم"حواست به دنيا باشه؛تا فتنه اش چشمات رو کور نکنه

آرزو کردم که اي کاش صدايم را ميشنيد

آنها مرا به زحمت در قبر گذاشتند و بر روي جسدم خواباندند؛پدرم را ديدم که بر رويم خاک ميريخت؛و برادرهايم که همين کار را ميکردند…من همه مردم را ميديدم که بر رويم خاک ميريختند

آرزو کردم که اي کاش جاي آنها در دنيا بودم و توبه ميکردم

نشستم و فرياد کشيدم"اي مردم حواستان باشد که دنيا گولتان نزند”

اي کاش نماز صبح را خوانده بودم

اي کاش نماز قيام را خوانده بودم

اي کاش دعا کرده بودم که خداوند هدايتم کند و توبه ميکردم و گريه…و روزانه توبه ام را تجديد ميکردم و گناهانم را تکرار نميکردم…مسبب نميشدم…سنگدل نميبودم…معصيت نميکردم..و براي اين مردم دعا ميکردم…و معصيت نميکردم…و معصيت نميکردم…و معصيت نميکردم…

 

 

موضوعات: آخرت و مرگ  لینک ثابت





آیا دلیل تاکید بر نماز صبح را میدانید ؟ باخواب غلظت خون بالا میرود
وهرچه به صبح نزدیک میشویم خون غلیظ تر میشود
ودرست لحظات نزدیک شدن به اذان به حداعلا می رسد
کسانی که بیدار میشوند با وضو گرفتن قدری خون تنظیم میشود
وبا خواندن نماز بدن کاملا بالانس شده وبه حالت نرمال باز میگردد
بیخود نیست میگوییم خدا ازمادر هم مهربانتر است ولله الحمد


كسانيكه با يوگا و نرمش هاي آرامش بخش و انرژي درماني آشنايند ميدانن، چاكراها نقاط ورود و خروج انرژي به بدن هستند.
اگر دقت کرده باشید هنگام وضو گرفتن تنها جایی که از پایین به بالا شسته میشود مسح پاست .


شما از نقطه ی انگشت شست پا دست خود را به سمت بالا میکشید . چرا ؟؟؟ … تنها جاییکه انرژی مثبت به بدن برمیگردانید مسح پا میباشد.


در تمام مراحل وضو گرفتن با هفت چاکرای بدن سر و کار داریم. در تمام مراحل از تمام چاکراها به وسیله ی آب که منبع پاکی و قداسته انرژی های منفی بدن رو به سمت خارج دفع کرده
و در مرحله ی آخر وضو گرفتن انرژی مثبت رو وارد بدن ميكنيم

 

موضوعات: نماز  لینک ثابت




میدونی موقع تولد وقتی خدا داشت بدرقمون میکرد چی گفت؟؟؟؟!!!!!!!
گفت داری به دنیایی میری که غرورت را میشکنن وبه احساس پاکت سیلی میزنن!!!!!!
نکنه ناراحت بشی….!!!!


من تو کوله پشتیت عشق گذاشتم……. تا ببخشی!!!!!!
خنده گذاشتم…….. تا بخندی!!!!!!!
اشک گذاشتم…….. تا گریه کنی!!!!!!!
و
مرررررررگ گذاشتم…….. تا بدونی دنیا ارزش بدی کردن نداره!!!!!!!!


پس خوب باش و خوبی کن !!!!!!!!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هشت پند جالب از قرآن :


۱ . اگر قصد راهنمایی و تربیت کسی را دارید، در قدم اول از گفتار نرم و با محبت بهره گیرید; حتی اگر مخاطب شما فرعون سرکش یا سران لجوج کفار جاهلی باشند; (طه/۴۴ و شعرا/۲۱۵) .
۲ . گفتارو رفتار آدمی در هر زمان و مکان، در حافظه الهی محفوظ است ; مراقب باشید; (لقمان/۱۶ و کهف/۳۰) .
۳- نسبت به انسان های اطرافت، احساس مسئولیت کن و آنها را از کارهای بد بازدار و به کارهای خوب تشویق کن . این لازمه استحکام یک پیکر است و بنی آدم اعضای یکدیگرند; (لقمان/۱۷) .
۴- در رفتارهای اجتماعی دقت کن! مبادا با غرور رویت را از دیگران برگردانی یا مثل متبکران راه بروی ; مبادا تندرو و کندرو شوی ; میانه روی، بهترین روش است ; مراقب باش صدایت را بر سر کسی بلند نکنی و خلاصه در یک کلام، آدم باش ; (لقمان/۱۸و۱۹) .
۵. قرآن کریم به شدت با پیروی از جمع (خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو) و حرکت به دنبال اکثریت، مخالف است . قرآن می گوید: اگر بخواهی از اکثریت مردم فقط به این خاطر که اکثریت هستند، پیروی کنی، بدون شک از راه خدا دور می شوی ; همیشه با چشمان باز تصمیم بگیر; (انعام/۱۱۶ و اسراء/۳۶) .
۶ . امانت داری یکی از ارزشمندترین ارزش های قرآنی است . حضرت موسی (ع) را به خاطر امانتداری و قدرتش، در خانه حضرت شعیب پناه دادند; (قصص/۲۶) و حضرت یوسف را به خاطر امانتداری وعلمش، بر خزانه مصر نشاندند; (یوسف/۵۵) و حتی رسول خدا (ص) که از سوی خداوند برگزیده شد، مشهور به امانتداری و به محمد امین معروف بود .
۷ . اگر می خواهید مخاطبان به سوی شما جذب شوند، ابتدا به خودتان بپردازید! روح خشک و سنگین و بی لطافت، هیچ گاه در امر تربیت موفق نمی شود . مهربانی، دلسوزی و رقت قلب را در خود بپرورید تا مردم بی آن که شما متوجه شوید، در اطراف شما جمع گردند; (آل عمران/۱۵۹) .
۸ . آیا دوست دارید که دشمن خود را به یک دوست تبدیل کنید؟ به هر بدی که در حق شما کرد، با خوبی پاسخ گویید . این را قرآن تجویز می کند; آیه ۳۴ سوره فصلت را بخوانید!

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




 

آقای کافی نقل می کردند:
داشتیم میرفتیم قم یه خانومی جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که روسری سرشون نمیکردند، هی دقیقه ای یکبار موهاشو تکون میداد و سرشو تکون میداد و موهاش میخورد به صورت من…
هی میخواست یه جوری جلب توجه کنه، برگشت ی مرتبه نگاه کرد به من و خانومم که کنار دست من نشسته بود،خب چادر سرش بود گفت:
آقا او بقچه چیه گذاشتی کنارت؟بردار یکی بشینه.
نگاه کردم دیدم به خانوم ما میگه بقچه…!
گفتم:این خانوم ماست…
گفت پس چرا اینجوری پیچیدیش؟ همه خندیدند…
گفتم خدایا نذار مضحکه اینا بشیم.یهو یه چیزی به ذهنم رسید…
بلند گفتم اقای راننده؟؟زد رو ترمز.
گفتم این چیه بغل ماشینت…؟
گفت آقاجون،ماشینه!ماشین هم ندیدی تو،؟!
گفتم چرا دیدم اما این چیه روش کشیدن؟
گفت چادر روش کشیدن دیگه…
گفتم خب چرا چادر کشیده؟
گفت چه میدونم چادر کشیدن کسی خط نندازن…
گفتم خب چرا شما نمیکشی رو ماشینت؟
گفت حاجی جون بشیت تورو قرآن این ماشین عمومیه،کسی چادر نمیکشه! اون خصوصیه روش چادر کشیدن!
منم زدم رو شونه شوهر اون زنه گفتم:این خصوصیه روش چادر کشیدم..

 

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




دعاميكنم غرق باران شوي
چوبوي خوش ياس و ريحان شوي

چو ياران مهدي شمارش کنند
تو هم جزء یاران شمارش شوی

دعاكن منم غرق باران شوم
غباركف پای ياران شوم

چو یاران مهدی شمارش کنند
نگاهی به اين قطره باران كنند.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهمُ .

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت





نقل شده در یكی از عیدهای یهود پیامبر ( صلی الله علیه وآله) همراه بعضی از یاران وارد كنیسه ( معبد یهود) در مدینه شد، آنها از ورود پیامبر ( صلی الله علیه وآله) خشنود نبودند.

پیامبر ( صلی الله علیه وآله) به آنها فرمود: ای گروه یهود، دوازده نفر از خود را به من نشان دهید كه گواهی بر یكتائی خدا و پیامبری محمد ( صلی الله علیه وآله) بدهند تا خداوند خشمش را از تمام یهودیان جهان بردارد.

آنها ساكت شدند و هیچگونه سخنی نگفتند، پیامبر ( صلی الله علیه وآله) سه بار این مطلب را تكرار كرد آنها باز سكوت كردند.

آنگاه پیامبر ( صلی الله علیه وآله) فرمود: شما حق را كتمان كردید ولی به خدا سوگند حاشر و عاقب(القابی كه در تورات برای پیامبر آمده) من هستم، خواه ایمان بیاورید یا مرا تكذیب كنید. سپس پیامبر ( صلی الله علیه وآله) از معبد یهود بیرون آمد، هنوز چند قدمی نرفته بود كه مردی از یهود پشت سر حضرت آمد و گفت:

ای محمد! بایست: پیامبر ( صلی الله علیه وآله) ایستاد و سپس رو به جمعیت یهود كرد و گفت: مرا چگونه آدمی می دانید؟ گفتند: به خدا سوگند در میان خود مردی آگاهتر از تو و پدر و جدت نسبت به كتاب آسمانی خود ( تورات) نداریم، سپس افزود:

من خدا را گواه می گیرم كه او ( پیامبر اسلام) همان پیامبری است كه در تورات و انجیل آمده است: یهود وقتی كه چنین دیدند به او ( یعنی عبدالله بن سلام) گفتند تو دروغ می گوئی، و او را بباد فحش و ناسزا گرفتند. رسول خدا ( صلی الله علیه وآله) به جمعیت یهود فرمود: شما دروغ می گوئید…


داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت





شخصی نزد رسول اللّه خدا صلی اللّه علیه و آله آمد و عرض كرد:

یارسول اللّه! بستگانم بامن قطع رابطه كرده و مرا مورد حمله و شماتت قرار داده اند آیا من هم با آنها قطع رابطه كنم؟

پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمود:با این وضع خداوند نظر و رحمتش را از همه شما بر می دارد.

آن مرد گفت: پس چه كنم؟

حضزت فرمود: ایجاد رابطه كن باكسی كه با تواضع رابطه كرده است و بخشش به كسی كه تو را محروم ساخته است و عفو كن كسی را كه به تو ظالم كرده است: در این صورت از سوی خداوند پشتیبانی در برابر آنها خواهی داشت.


قصه های تربیتی چهارده معصوم ( علیهم السلام)/ محمد رضا اکبری

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت





مردی به پیامبرصلی اللّه علیه و آله عرض كرد یا رسول اللّه! مرا تعلیم ده! حضرت فرمود: برو و غضب نكن.
آن مرد گفت: همین مرا بس است و به جانب قبیله خود رفت:

ناگهان در میان طایفه اش جنگی در گرفت و مسلحانه در برابر یكدیگر صف كشیدند. آن مرد هم كه وضعیت جنگی را مشاهده كرده مسلح شد و در صف جنگاوران ایستاد. آنگاه سخن پیامبر صلی اللّه علیه و آله را بیاد آورد كه به او فرمود:

غضب نكن: اسلحه را كنار گذارد و به نزد مخالفین قوم خود رفت و گفت: ای مردم هر جراحت و قتل و زدن بی نشانه ای كه در افراد شما به عهده من باشد و خونبهای آن را می پردازم:

مخالفین كه سخنان صلح طلبانه را از او شنیدند گفتند: ما این جریمه را نمی خواهیم: برای شما باشد زیرا ما از شما به این جریمه سزاوارتریم: آنگاه با یكدیگر صلح كردند و با آن كینه از میان رفت.


قصه های تربیتی چهارده معصوم ( علیهم السلام)/ محمد رضا اکبری

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

جنازه مردی را آوردند تا رسول خدا صلی اللّه علیه و آله بر آن نماز گذارد. پیامبر صلی اللّه علیه و آله به اصحاب خود فرمود: شما بر او نماز بخوانید اما من نمی خوانم: اصحاب گفتند: رسول اللّه! چرا بر او نماز نمی گذاری؟ حضرت فرمود: زیرا بدهكار مردم است.


ابوقتاده گفت: من ضامن می شوم كه قرض او را ادا كنم: پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: بطور كامل ادا خواهی كرد؟ ابوقتاده: بله، بطور كامل ادا خواهم كرد. آنگاه پیامبر صلی اللّه علیه و آله بر او نماز گذارد. ابوقتاده گوید: بدهكاری آن مرد هفده یا هجده در هم بود.


قصه های تربیتی چهارده معصوم / محمد رضا اکبری

 

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

مرحوم شیخ مفید، به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حكایت نماید: روزی به رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله، خبر دادند كه فلان جوان مسلمان، مدّتی است در سكرات مرگ و جان دادن به سر می برد ونمی میرد. چون حضرت رسول بر بالین آن جوان حضور یافت، فرمود: بگو لا إ لهَ إ لاّ اللّه ؛ ولی مثل این كه زبان جوان قفل شده باشد ونمی توانست حركت دهد، حضرت چند بار تكرار نمود و جوان بر گفتن كلمه طیّبه لا إ لهَ إ لاّ اللّه قادر نبود. زنی در كنار بستر جوان مشغول پرستاری از او بود، حضرت از آن زن سؤ ال نمود: آیا این جوان مادر دارد؟ پاسخ داد: بلی، من مادر او هستم.
حضرت فرمود: آیا از فرزندت ناراحت و ناراضی می باشی؟ گفت: آری، مدّت پنج سال كه است با او سخن نگفته ام: حضرت پیشنهاد داد: از فرزندت راضی شو. عرض كرد: به احترام شما از او راضی شدم و خداوند نیز از او راضی باشد. سپس حضرت به جوان فرمود: بگو لا إ لهَ إ لاّ اللّه، در این موقع آن جوان سریع كلمه طیّبه را بر زبان خود جاری كرد. بعد از آن، حضرت به او فرمود: دقّت كن، اكنون چه می بینی؟


عرض كرد: مردی سیاه چهره با لباس های كثیف و بدبو همین الا ن در كنارم می باشد و سخت گلوی مرا می فشارد. حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله، اظهار نمود: بگو: یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیرَ، وَ یَعْفُو عَنِ الْكَثیرِ، إ قبَلْ مِنِّی الْیَسیرَ، وَاعْفُ عنّی الْكَثیرَ، إ نّكَ اءنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیم: یعنی ؛ ای كسی كه عمل ناچیز را پذیرا هستی، و از خطاهای بسیار در می گذری، كمترین عمل مرا بپذیر و گناهان بسیارم را به بخشای ؛ همانا كه تو آمرزنده و مهربان هستی، وقتی جوان این دعا را خواند، حضرت فرمود: اكنون چه می بینی؟ گفت: مردی خوش چهره و سفید روی و خوش بو با بهترین لباس، در كنارم آمد و با ورود او، آن شخص سیاه چهره رفت: حضرت فرمود: بار دیگر آن جملات را بخوان، وقتی تكرار كرد. و در همان لحظه روح، از بدنش خارج شد و به دست پر بركت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، نجات یافت و سعادتمند گردید.


چهل داستان و چهل حدیث از حضرت رسول خدا ( ص)/ عبدالله صالحی

 

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




بلال بن حمامه، یكی از یاران پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله حكایت كند: روزی آن حضرت در حال تبسّم و خنده بر ما وارد شد و صورت مباركش همانند ماه تابان نورانی بود. عبدالرّحمن بن عوف از جای خود برخاست و اظهار داشت:

یا رسول اللّه! این چه نوری است كه در چهره و صورت شما نمایان گشته است؟ حضرت فرمود: بشارتی از طرف خداوند متعال درباره برادر وپسر عمویم علی؛ و دخترم فاطمه زهراء سلام اللّه علیهما به من رسید بر این كه خداوند، فاطمه و علی بن ابی طالب را به ازدواج و نكاح یكدیگر در آورده است و دستور داده تا خازن و ماءمور بهشت درخت شجره طوبی را حركت دهد. پس شجره طوبی برگ هائی همانند سند و حواله، به تعداد دوستداران و علاقمندان اهل بیتِ من بر خود رویانید. سپس ملائكه ای را در كنار آن درخت به وجود آورد و به هر یك از آن ها یكی از اسناد و حواله های آن درخت را تحویل داد.

و چون روز قیامت بر پا شود و خلایق، محشور گردند، صدائی در بین آن جمع شنیده شود و توسّط آن، ملایك به هر یك از دوستداران اهل بیتِ من، یك برگ از آن اسناد و حواله ها داده می شود، كه برگه ایشان آزادی از آتش جهنّم ؛ و جواز ورود به بهشت خواهد بود. پس از آن، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله افزود: علی وهمسرش فاطمه، مردان و زنان مسلمانِ امّتِ مرا از آتش جهنم نجات داده ؛ و ایشان را وارد بهشت خواهند نمود.


چهل داستان و چهل حدیث از حضرت رسول خدا ( ص)/ عبدالله صالحی

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




یه روز مادرمو خواستن مدرسه بهش گفتن پسرت همکلاسیشو کتک زده. مدیر منو خواست دفتر مدرسه، جلوی مادرم گفت چرا دوستتو زدی؟ هیچی نگفتم، دیدم مادرم خیلی ناراحته پیش خودم گفتم اگه خجالت بکشم و نگم به چه دلیل قانع کننده ای اینکارو کردم متهم میشم! سرمو انداختم پایین و با خجالت گفتم آقای مدیر، فلانی به مادرم فحش زشت داد اگه نمیزدمش بچه ها بهم میگفتن بی غیرت!


مادرم گفت رضا، اگه در جواب فحش زشت دوستت، سکوت می کردی از نظر من بی غیرت نبودی اما الان که باعث شدی مادرت در قبال خشونت تو توضیح بده از نظر من پسر بی غیرتی هستی. بعد به مدیرمون گفت من به پسرم هیچ وقت اجازه ندادم دست رو کسی بلند کنه حتی اگه بهش فحش ناموس بدن!


از اون روز هفت هشت سال گذشت و مادرم از دنیا رفت… هنوز چهلمش نشده بود نشسته بودم تو پارک دوتا پسر از همسن و سالای خودم داشتن از جلوم رد میشدن، یه دفعه نمی دونم چی شد جلوی همه ی دوستام بهم فحش مادر دادن، باور کنین یه لحظه خون جلوی چشمامو گرفت! اما یاد ناراحتی اونروز مادرم افتادم سرمو انداختم پایین در جوابش گفتم خدا سایه مادر تورو از سرت کم نکنه!


شب رو تختم خوابیده بودم داشتم گریه میکردم که چرا بلند نشدم عصبانیتمو خالی کنم، دیدم خواهرم میگه دم در کارت دارن. رفتم دیدم پسره س! بهم گفت اگه چهارتا فحش ناموس میدادی و چند تا مشت میزدی تو صورتم منم چندتا فحش میدادم و چند مشت میزدم تموم میشد میرفت. اما همین نیم ساعت پیش بهم گفتن کسی بهم اون حرفو زده که عزادار مادرشه اومدم بهت بگم اگه بکشنم هم دیگه فحش مادر نمیدم!


اونجا بود که فهمیدم وقتی اونروز مادرم گفت معنی غیرت، خشونت نیست یعنی چی!
الان خیلی میبینم مادرا به بچه هاشون یاد میدن اگه فلانی زد بزنش. کاش بجای اینکه میگفتن تو هم بزن میگفتن نذار بزنتت!


من فکر میکنم خشونت ها بین اقوم و نژادها و مذاهب و انواع جنگها تو دنیای بزرگترها از همین تربیت های کوچیک تو کودکی سرچشمه میگیره. ما غیرت رو به این شکل یاد گرفتیم. یه جاهایی حتی بخاطر بعضی خشونتها تشویق شدیم، بابتش بهمون لقب باغیرت دادن!


خشونت و آموزشِ افکار غلط در کودکی پیامدهای وحشتناکی در بزرگسالی داره .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





چرا مذهب ما را جعفرى و امام صادق (ع) را رئيس مذهب جعفرى نام نهادند؟


علت اينكه به شيعه امامى شيعه جعفرى مى گويند، در حال كه ما علوى، حسنى، حسينى و به همه اينها منتسب هستيم اين است كه حضرت صادق (ع) در عصرى قرار گرفتند كه مكاتب اربعه فقهى اهل سنت كه در حال هستى بودند شاخص گرديدند و ديگران بطور مستقيم و غير مستقم در سر درس حضرت حاضر شده و استفاده مى كردند. از طرفی عمده مسائل فقه اماميه از امام جعفر صادق (ع) رسيده است و برنامه ها و تلاش آن امام همام (ع) بود كه با ارائه خطوط فكرى به شاگردان خويش اسلام راستين را شناساند.

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





امام سجاد (ع) میفرماید اگر با کسی برخورد کردی که سنش از تو بیشتر بود بگو چون سنش از من بیشتر است پس ایمانش هم از من بیشتر است،

و اگر با کسی برخورد کردی که سنش از تو کمتر بود بگو چون سنش از من کمتر است پس گناهش هم از من کمتر است ،

و اگر با کسی برخورد کردی که هم سن و سال تو بود بگو من به گناه خود یقین دارم و ، به گناه او شک ،

پس در هر حالت ممکن است که او در نزد خداوند ازمن عزیزتر باشد.

بیائيد همه با هم این کلام و فرمایش زیبای امام سجاد (ع) را سر مشق کلام و امور خود قرار بدهيم


چه دعای زیبایی

ﺧـــــــــــــــــــــــــــــﺪﺍﯾﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮐﻪ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ , ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩﻣﯿﺒﺮﻡ …

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





نماز جنگ با طاغوت است
نمار راه اولیای خداست
نماز راه مستقیم انسان هاست
نماز درس شکر گزاری است


نماز جنگ با شیطان است
نماز راس همه ی عبادات است
نماز میزان سنجش است
نماز اوج اخلاص مومن است


نماز آرا مش دهنده ی دلهاست
نمار طهارت روح است
نماز لوح نیازمندی به خالق است
نماز عزت دهنده ی مومن است


نمار کلید بهشت است
نماز زیباترین جلوه نیایش است
نماز موجب خشنودی خداست
نماز وسیله ی جهت یابی مومن است


نماز بهترین ذکر است
نماز کامل ترین وصف است
نماز سرچشمه ی خوبی هاست
نماز عطر جان بخش مومن است


نماز حماسه ای الهی است
نماز کلاس خداشنا سی است
نماز بهترین راه خودکاوی است
نماز بهترین راه تکامل است


نمازاتصال به محبوب است
نماز سلاح مومن است
نماز معراج مومن است
نماز احیاگر دین است


نماز احیاگر ارزش هاست
نماز تکرار نیست معراج است
نماز الفبای زندگی است
نماز نشا نه ی قدرت اسلام است


نماز حق ا… است
نماز بی نیازی از مخلوق خداست
نماز ستون دین است
نماز دزی در برابر حملات شیطان است


نماز انسان را از سرکشی باز می دارد
نماز عامل تحرک و پویایی است..
نماز روشنی چشم مومن است
نمار زینت عبادات است


نماز پیو ند دهنده ی مخلوق به خداست
نمازکمال ادب است
نماز از فحشا و منکر باز می دارد
نماز اوج نواضع است


نماز خلوتگاه عارفان است
نماز دل را صفا می دهد
نماز کدو رت ها را می زداید
نماز توکل انسان را زیاد می کند


نماز پرواز روح است
نماز گیرنده ی الطاف الهی است
نماز موجب ریزش فیض است
نماز بریدن از خود است


نماز مظهر وارستگی است
نماز نگهدارنده ی دین است
نماز پرچم اسلام است
نماز تعهد به خداست


نماز افق ساز زندگی است
نماز امر به معروف و نهی از منکر است
نماز اصلاح کننده فرد و اجتما ع است
نماز نشاط آور است


نماز تولد است
نماز زایل کننده پریشانی است
نماز جرات آفرین است
نماز اولین سوال در قیامت است


نماز سرود وحدانیت است
نماز جلوه حق پرستی است
نماز وصل عاشقانه است
نماز معامله با خداست


نماز مدال مسلمانی است
نمار عطیه الهی است
نماز مایه ی فخر بشر است
نمار حضور در محضر است


نماز فرهنگ ساز است
نماز آشنا ترین رفیق مومن است
نماز بیدار کننده هر غافلی است
نمازامید مومن است


نماز هستی مومن است
نماز ذکر در بهشت است
نماز همه ی خواسته حق است
نماز تسلا بخش انسان در بحران است


نماز خروش دریای درون است
نماز فریاد رهایی موجود است
نماز فریاد رهایی از زمین است
نماز فریاد تنهایی در زمان است


نماز ناله زندانی در خاک است
نماز شعر بلند رهایی است
نماز شکوفایی شوق پرواز است
نماز راز گفتن است


نماز پلی است از خاک تا افلاک
نماز پیوستن قطره به دریاست
نماز پنجره ای از برهوت یه ملکوت
نماز پنجره ای است به تماشاگه راز


نماز گسستن طوق علایق است
نماز شکفتن اندیشه است و سبز شدن ریشه
نماز سرمایه ی وصال محبوب است
نماز وصیت انبیای الهی است


نماز ملاک قبولی اعمال است
نماز بهشت خلوت انسان است
نمار نوسازی معنوی است
نماز عالی برین مظهر عبودیت است


نماز راه همه ی انبیاست
نماز مبارزه با هوی و هوس است
نماز مبارزه با خواسته های غیر عقلی است
نماز اوج خشوع است
و
نماز نماز است

موضوعات: نماز  لینک ثابت




با کسى بنشینید که …


از نکاتی که حکیمان و عالمان الهی، نسبت به آن توصیه و تأکید دارند، مجالست داشتن و همنشینی با علماست؛ به طوری که حتی در انتخاب محل زندگی جایی را برگزینیم که با یک عالم مرتبط باشیم.
در نصایح لقمان علیه السلام به فرزندش آمده است:
یَا بُنَیَّ جَالِسِ الْعُلَمَاءَ وَ زَاحِمْهُمْ بِرُکْبَتِکَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحْیِی الْقُلُوبَ بِنُورِ الْحِکْمَةِ کَمَا یُحْیِی الْأَرْضَ بِوَابِلِ السَّمَاء (۱)؛ پسرکم! با دانشمندان همنشینى کن و زانو به زانوى ایشان بنشین که خداى عز و جل دلها را به پرتو حکمت زنده مى‏کند، همچنان که زمین را با باران آسمان زنده مى‏فرماید. (۲)
گاهی اوقات ممکن است شخصی خود را متدین و آگاه بداند و از روی اشتباه خود را بی نیاز از مصاحبت علما بپندارد و خود را محروم نماید.
از امیر المؤمنین علیه السلام روایت است که:
صاحب العقلاء، و جالس العلماء، و اغلب الهوى، ترافق الملأ الأعلى. (۳)
مصاحبت کن با عقلا، و همنشینى کن با علما، و غلبه کن بر هوس و هوا، تا این که رفیق گردى با ملأ أعلى؛ یعنى اگر این کارها را بکنى، رفیق و همراه گردى با ملأ أعلى یعنى گروه بلند مرتبه که ملائکه باشند یا انبیا و اوصیا و اولیا صلوات اللّه علیهم. (۴)
«آیت الله العظمی بهجت» می فرمایند:
«از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات و غیر آنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول (صلوات الله علیه و آله) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
جالسوا مَنْ‏ یُذَکِّرُکُمُ‏ اللَّهَ‏ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُهُ (۵)؛ [بنشینید با کسى که دیدن او شما را به یاد خداوند اندازد و زبان او در علم شما بیافزاید، که خوف خداوند در دل شما زیاد شود و عمل او شما را راغب به آخرت کند.]» (۶)
آیت الله العظمی بهجت در توصیه هایی به استاد جواد فروغی می فرمایند:
«…و نیز توصیه می نمایم به تحصیل علوم و معارف از همان راهی که علمای سلف رضوان الله علیهم تحصیل می نمودند به تعلم علوم و دراسات حوزه های علمیه و همنشینی و معاشرت با علمای وارسته و مهذب که با اعتقادات صحیح و کسب پختگی لازم از مضلات و ناپختگی ها به دور بمانید، با رعایت ترتیب در تحصیل و استفاده از نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و مجمع البیان…» (۷)

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت




متولد چه سالی هستید؟
متولد ۱۳۱۱
شما از اول ساکن قم بودید؟
بله از اول ساکن قم بودم , بیش از ۴۰ سال همسایه‌ی آیت الله بهجت بودم.
به عنوان شخصی که حدود ۴۰ سال همسایه آیت الله بهجت بوده است بفرمایید که رفتار ایشان با شما به چه صورت بود؟
آقا خیلی انسان با محبتی بودند و همواره نسبت به خانواده ما لطف داشتند. گاهی اوقات اگر می‌خواستند چیزی به ما بدهند و یا هدیه کنند شخصاً می‌آمدند درب خانه ما به ما می‌دادند، حتی به همسرشان یا علی آقا یا کس دیگر نمی‌دادند که، خودشان هر چیزی که می‌خواستند بدهند می‌آوردند.
روزی بنده هر روز به علت مشغله شغلی مجبور بودم که بروم ساوه و شب‌ها بر می‌گشتم منزل، من ناچار بودم روزها آنجا بمانم. یک روز که ظاهراً نرفته بودم زنگ خانه به صدا در آمد رفتم دم در دیدم آقاست. ادای احترام کردم، سلام کردم بعد فرمودند چرا سر قبر پدرت نمی‌روی؟ ایشان پدر من رو می‌شناخت.

در اوایل انقلاب رجال سیاسی هم چون آیت الله خامنه‌ای هم به ایشان سر می‌زدند و وقتی می‌آمدند کوچه بسته می‌شد و نمی‌گذاشتند کسی وارد کوچه شود البته آن زمان‌ها آیت الله بهجت زیاد معروف نبود ولی مقام معظم رهبری حتی در آن زمان‌ها به ایشان سر می‌زدند
ایشان به آقای افتخاری که می‌آمدند منزل آقا فرمودند، در تشییع جنازه‌ی عیال اول من نماز بخوانند آقا از در منزل جنازه را تشییع کردند تا حرم، نماز بر ایشان خواندند، بعد من عرض کردم حاج آقا شما تشریف ببرید منزل و به کارهایتان برسید، فرمودند نه هستم. حتی ایشان به اینجا بسنده نکردند و آمدند قبرستان قم نو، باز عرض کردم به حاج آقای افتخاری که حاج آقا شما از آقا خواهش کنید که آقا تشریف ببرند. آقای افتخاری به آقا عرض کردند و ایشان فرمودند نه من حالا هستم. و این عبارت را فرمودند که ۴۰ ساله که من در همسایگی این خانواده هستم هنوز صدای این خانم را نشنیدم و من معتقدم این بانوی مکرمه جزء شهدا محسوب خواهد شد.
در مورد فروش خانه‌تان به کسانی که متقاضی این خانه بودند بفرمایید.
اغلب این متقاضیان از مریدان آیت الله بهجت بودند بسیاری از مریدان آقا، دلشان می‌خواست خانه ما را بخرند که همسایه آقا باشند. می‌گفتیم برای چه می‌خواهید این خانه را از ما بخرید؟ می‌گفتند مثلاً می‌خواهیم بیشتر آقا رو ببینیم، زیارت کنیم و دلمون می‌خواهد در همسایگی ایشان باشیم. گفتم خب منم دلم می‌خواهد این افتخار را داشته باشم. حتی می‌دانید وقتی آقا می‌خواست از منزل بیرون بیایند، قبل از اینکه از منزل بیرون بیاد جمعیت زیادی توی کوچه می‌ایستادند. وقتی آقا بیرون می‌آمد همراه آقا جمعیت هم به سمت مسجد حرکت می‌کرد.
من یک خواهر زاده‌ای دارم که ساکن تهران است، آقا به ایشان محبت داشتند خواهر زادم نقل می‌کرد که من از منزل شما بیرون آمدم، و وارد کوچه ارک شدم دیدم آقا دارند به سمت مسجد حرکت می‌کنند و جمعیتی هم همراهشان هست. برای اینکه خودم را به ایشان برسانم و سلامی عرض بکنم، به سرعت رفتم به سمت ایشان وقتی به نفر آخر جمعیت رسیدم که حالا فاصله‌ام با آقا زیاد بود، آقا فرمودند جعفر آقا رسیدن به خیر! بدون اینکه صورتشان را برگردانند عقب متوجه حضور من شده بودند. من همین‌طور با فاصله‌ای که داشتیم جواب دادم و تشکر کردم.

ادامه »

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت




شیوه آیت‌الله بهجت ره در ماه رمضان

از ویژگی‌های برجسته این عبد صالح خدا، حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت قدس‌سره، عبادت‌های خالصانه و شب‌زنده‌داری‌های عاشقانه او به‌خصوص در ماه مبارک رمضان بود؛ بدین جهت برای آگاهی بیشتر از این مرجع عظیم‌الشأن جهان تشیع گفت‌وگویی را سایت رسانیوز با حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت، فرزند آن استاد فرزانه، انجام داده است که در ادامه می‌خوانیم:

حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره انسانی بسیار متواضع بودند، مقداری درباره تواضع و فروتنی ایشان بفرمایید.
آقا هر وقت مجلسی می‌رفت، بی‌سروصدا این کار را انجام می‌داد و تا کسی بلند نشده، سریع می‌رفت و یک گوشه‌ای می‌نشست.
آیا ایشان موت اختیاری داشتند؟
موت اختیاری حالتی است که برخی می‌توانند برای مدتی از بدنشان فاصله بگیرند، ولی اشراف به بدن دارند؛ اولین شخصی که این حالت آیت‌الله بهجت قدس‌سره را بیان کرد، حضرت امام خمینی رحمه‌الله بود که به فرزند خود حاج آقا مصطفی رحمه‌الله گفت. اما خود آیت‌الله بهجت قدس‌سره افراد را از بیان این سخنان در مورد خودشان منع می‌کردند.

آیا معظم‌له در ماه رمضان به درس و یا تفسیر آیات قرآن برای طلاب می‌پرداختند؟
ایشان هرگز به گفتن تفسیر نمی‌پرداخت، ولی تدبر در قرآن را در سحرها و بین‌الطلوعین داشت؛ در ماه رمضان در میان روز هم تدبر در قرآن داشتند.
حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره چه آدابی را در شب‌های قدر رعایت می‌کردند؟
ایشان در شب‌های قدر ادعیه وارده در آن شب‌ها را مراعات می‌کرد و شب‌های قدر را که بیدار می‌ماند قرآن سر می‌گرفت. البته ایشان قرآن سر گرفتن را مخصوص شب قدر نمی‌دانست و معتقد بود که خیلی از عبادت‌ها وجود دارد که به‌جهت اینکه نوشته است در فلان زمان آن را باید به‌جا آورد، ما خود را از آن محروم می‌کنیم، لذا در وقت شدت و گرفتاری‌ها قرآن به‌سر گرفتن را توصیه می‌کرد و در ایام دیگر همانند شب‌های جمعه خود نیز مشغول این امر می‌شد.
علاوه‌براین، ایشان شب‌ها قبل از خواب حدیث کساء را حتماً قرائت می‌کردند و همچنین با وضو به بستر خواب می‌رفتند و بعدها که به‌جهت مشکلات نمی‌توانستند وضو بگیرند با تیمم می‌خوابیدند و بعضی شب‌هایی را که می‌خواستند احیا بگیرند یک مقداری استراحت می‌کرند و سپس بلند می‌شدند و می‌فرمودند که حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، حسنین علیهما‌السلام را شب زودتر می‌خواباندند تا قبل از نیمه‌شب برای احیا بیدار شوند.

طریقه عزاداری ایشان در شب ضربت خوردن و شهادت حضرت علی علیه‌السلام به چه نحوی بود؟
آیت‌الله بهجت قدس‌سره در تمام ایام وفیات کارش این بود که زیارتی را از آن حضرت به‌جا بیاورد، ایشان علاوه‌براین، زیارت می‌کرد، منتهی در زیارتش احوالات مخصوصی داشت که گاهی با حزن و اندوه همراه بود و شب‌هایی که وفات بود هنگامی که برای شام می‌آمد برای بچه‌ها داستان‌های تاریخی که در این زمینه داشت ـ همانند شیوه شهادتی که در روایات آمده بود ـ را نقل می‌کردند و در چشمانش اشک جمع می‌شد و از دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام تبری می‌جستند، درحالی‌که در شب‌های معمولی ممکن بود با برخی از بچه‌ها شوخی کند.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت





یک متخصص پوست و مو با تاکید بر اینکه آفتاب سوختگی می‌تواند منجر به سرطان پوست شود، گفت: زنان، کودکان و افرادی که پوست سفید دارند باید بیشتر از دیگران خود را از قرار گرفتن در برابر آفتاب ایمن کنند.

دکتر سیدحسن اعتمادزاده در گفت‌وگویی، با بیان اینکه رده‌ای از بیماری‌ها ممکن است با قرار گرفتن در معرض نور خورشید تشدید یا ایجاد شوند، گفت: آکنه و اگزما از جمله بیماری‌های پوستی است که با آفتاب و گرما تشدید می‌شوند.
وی تصریح کرد: تابش آفتاب به تنهایی می‌تواند مشکلاتی مانند لک آوردن پوست، حساسیت به نور خورشید، کهیر آفتابی و آفتاب سوختگی ایجاد کند. به عنوان مثال افرادی که مدت طولانی با لباس‌های آستین کوتاه رانندگی می‌کنند، ممکن است دچار آفتاب سوختگی شوند که بسیار هم شایع است.
این متخصص پوست و مو با تاکید بر اینکه آفتاب سوختگی چه به صورت تاول یا آزردگی پوست ممکن است منجر به سرطان پوست شود، افزود: گرما به عنوان عامل کمکی نیز می‌تواند مشکلات پوستی ایجاد کند.
اعتمادزاده تشدید جوش جوانی و اگزما در برابر آفتاب را در تمام افراد به صورت عام دانست و گفت: استفاده از عینک آفتابی، ضد آفتاب و کلاه برای افرادی که در معرض آفتاب قرار دارند به ویژه زنان که زمینه لک‌آوری را دارند، توصیه می‌شود. کودکان نیز پوست حساسی دارند و باید نکات لازم حفاظت در برابر آفتاب رعایت شود.
وی با اشاره به اینکه سفید پوست‌ها، پوست حساس‌تری دارند در پایان خاطر نشان کرد: افرادی که به طور معمول کمتر در معرض نور خورشید قرار دارند باید زمانی که به مسافرت می‌روند و بیشتر از همیشه زیر آفتاب قرار دارند، نکات لازم را رعایت کنند.

 

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت





اصول خوردن ماهی و میگو را رعایت کنید

مصرف زیاد لیموترش و انواع ترشی‌ها با ماهی برای سرد مزاجان توصیه نمی‌شود
اصول خوردن ماهی و میگو را رعایت کنید
بسیاری از خانواده‌های ایرانی با شروع فصل گرما از خوردن ماهی اجتناب می‌کنند و این غذا را مخصوص فصل سرد سال می‌دانند؛ در حالی که متخصصان طب سنتی غذاهایی که با ماهی تهیه می‌شوند را ویژه فصل گرم معرفی و مصرف آن را توصیه می‌کنند. اما سوال اینجاست، دیدگاه طب سنتی در مورد آبزیانی مانند میگو، ماهی و اشپل (تخم ماهی) چیست و به چه دلیل بر مصرف ماهی در فصول گرم سال سفارش شده است .

دکتر سیدرضا رضایی دریاکناری پزشک و متخصص طب سنتی ایران می‌گوید: از نظر طب سنتی، چون ماهی طبع سردی دارد و مزاج این فصل گرم است، مصرف انواع ماهی‌ها به صورت کبابی یا بخارپز یا غذاهایی که با ماهی تهیه می‌شود همچون قلیه ماهی و ماهی شکم پر می‌تواند مزاج بدن را متعادل سازد، ضمن این که گوشت ماهی علاوه بر مقوی و مغذی بودن در مقایسه با گوشت قرمز و مرغ بسیار سهل‌الهضم و سبک بوده و بسرعت جذب می‌شود. این متخصص در پاسخ به این پرسش که ماهی‌های جنوب که در آب شور پرورش می‌یابند در مقایسه با انواعی که در آب شیرین رودخانه و دریای شمال رشد می‌کنند، آیا گوشت‌شان طبع متفاوتی دارد می‌گوید: هر چه شوری آب بیشتر شود سردی ماهی کمتر می‌شود و هر چه آب سردتر شود بر سردی ماهی افزوده می‌شود.
ماهی را با مصلحاتش بخورید!
متخصصان تغذیه خوردن ماهی با لیموترش را توصیه می‌کنند چون نه‌تنها لیمو طعم بهتری به گوشت ماهی می‌‌دهد بلکه ویتامین C موجود در آن به جذب آهن ماهی کمک می‌کند. دکتر رضایی در این باره می‌گوید: مصرف مقادیر زیاد چاشنی‌هایی چون لیموترش و انواع ترشی‌ها به همراه ماهی به دلیل آن که هردو طبع سردی دارند بخصوص برای سرد مزاجان توصیه نمی‌شود، چون ضمن این‌که سبب بی‌حالی، ضعف و هضم سخت غذا می‌شود، تشدید‌کننده بیماری‌های سرد همچون روماتیسم، آلزایمر، افسردگی و… است . در روایات اسلامی آمده است اگر ماهی بخصوص شب هنگام خورده شود و با مصلحاتش همچون خرما، گردو، عسل، روغن بادام شیرین، کنجد، زنجبیل، آویشن یا به همراه ادویه‌جات با طبع گرم خورده نشود، یکی از عوامل تشدید‌کننده ام‌اس و سکته خواهد بود‌. بهترین چاشنی ماهی آب نارنج و سیر است که هم فواید بی‌شمار و هم طبع گرمی‌ دارند. این متخصص درخصوص مصرف ماهی تن کنسروی به همراه تخم مرغ می‌گوید: در طب سنتی مصرف تخم‌مرغ و شیر و هر گوشت دیگری به همراه ماهی منع شده است، زیرا تولید سودا می‌کند و بر خلق و خوی افراد تاثیر منفی گذاشته و سبب تشدید بیماری‌های مزمن، افسردگی و یبوست می‌شود. در نتیجه ماهی باید در فصل گرما و به همراه مصلحاتش خورده شود. به گفته دکتر رضایی، ماهی برای سردمزاجان یعنی کسانی که پوست سرد و در کل جنب و جوش کمی دارند یا در مجاورت با هوای سرد یا باد کولر دچار سردرد و رخوت می‌شوند مناسب نیست.

ماهی همه بیماری‌ها را درمان نمی‌کند
آبا این درست است که می‌گویند ماهی شانس ابتلا به افسردگی را کم می‌کند، ناراحتی‌های قلبی را کاهش می‌دهد، باعث افزایش قدرت حافظه می‌شود و اگر زنان باردار زیاد ماهی بخورند باعث افزایش هوش فرزندانشان می‌شود؟ دکتر رضایی پاسخ می‌دهد افسردگی و فراموشی در گروه بیماری‌های سرد قرار دارند و اگر هم ماهی با مصلحاتش خورده شود برای این گروه از بیماران مناسب نیست. در مورد بیماری‌های قلبی، اگر مشکلات قلبی در اثر اختلالات ناشی از گرمی مزاج رخ دهد مصرف ماهی توصیه می‌شود، اما در غیر این صورت سردی ماهی خود سست و ضعیف‌کننده قلب خواهد بود که بهتر است در این خصوص میگو و اشپل که طبع گرمی دارند را جایگزین ماهی کرد. اشپل و میگو از تقویت‌کننده‌های حافظه و هوش و التیام‌دهنده افسردگی هستند، اما چون ماهی رطوبت زیادی دارد و تولید‌کننده بلغم است، برای رفع این امراض مناسب نیست‌. بنابراین کسانی که بیماری‌های سرد دارند بهتر است از میگو و تخم ماهی و افرادی که بیماری‌های گرم دارند از ماهی استفاده کنند‌. در طب سنتی مصرف دو بار در هفته ماهی را مناسب و مکفی دانسته‌اند و به گفته دکتر رضایی اگر به هر دلیلی نتوانستید از ماهی استفاده کنید انواع مغزها و روغن کنجد جایگزین خوب ماهی برای دریافت امگا ـ‌3 هستند.
ماهی‌ها خوب و بد دارند
ماهی‌ها هر چه در آب تمیزتری پرورش یابند و جنب و جوش بیشتری داشته باشند، کیفیت بیشتر و بهتری دارند . دکتر رضایی می‌افزاید: ماهی‌های پرورشی که به تعداد زیاد در استخرهای کم وسعت رشد می‌کنند یا ماهی‌هایی که اغلب کف رودخانه، دریا یا اقیانوس بی‌حرکت و ساکن هستند و شنای کمتری می‌کنند یا در آب‌های آلوده به سر می‌برند، در گروه ماهی‌های خوب قرار نمی‌گیرند.
‌ ماهی قزل‌آلای غیرپرورشی که در خلاف رودخانه حرکت می‌کند یا ماهی سفید دریای شمال از بهترین و پر‌جنب و جوش‌ترین ماهی‌های شمال هستند. ضمن این که کیلکا و ساردین نیز به دلیل جثه ریزشان شناگرهای فعالی هستند و در طب سنتی مصرف ماهی‌های ریز برای درمان بیماری‌های زردی و یرقان و اختلالات کبدی بسیار توصیه شده است.

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




هجوم ارتش بعثی به خاک ایران، عرصه متفاوتی را در قیاس به سایر عرصه های نبرد گشود، عرصه ای که نه با «حمله»، بلکه با دفاع جانانه جوانان کشور، پیروزی جاودانه ای را نصیب ایرانیان کرد.
اما این پیروزی جاودان، ثمره خون شهیدانی است که هر یک با لبیک گویی به ولی فقیه زمان و پیرمراد خود، راهی جبهه ها شدند تا نهال طیبه انقلاب اسلامی را حفظ کرده و به بلوغ برسانند.
شهدا در صحیفه شریف تاریخ دفاع مقدس، هریک برگ زرینی هستند، از این رو، خوانش گفته ها، اندیشه و نگرش شهدا و نیز انتقال آنها به نسل جدید می تواند چراغ راهی برای آیندگان باشد.
نشر شاهد وابسته به بنیاد شهید و امور ایثارگران مجموعه 15 جلدی را با عنوان «گزیده موضوعی وصیت نامه شهدا» منتشر کرده و گروه اجتماعی ایرنا با رجوع به این کتاب و به تاسی از توصیف امام خمینی(ره) از شهدا مبنی بر اینکه «شهدا شمع محفل بشریتند»، به بازنشر گفته ها و اندیشه های زلال آنان پرداخته است.
باشد که با مطالعه آنها، از باده پر از معرفتی که شهدا سرکشیدند، ذره ای نصیب تشنگان رهپو شود:

** شهید حمداد آبروزن
اگر شهید شدم لباس هایم را به فرزندانم بدهید؛ چون لباس سرباز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و باید به دست بچه هایم برسد.

** شهید حسین آتش بهار
هرچه به تعداد شهیدان افزوده می شود ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک تر می شود؛ چون که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جبهه ها دیده می شود.

** شهید احمد آجرلو
با عرض سلام خدمت امید همه چشم انتظاران؛ «امام زمان (سلام الله علیه)»… از خدا می خواهم که ما را به حال خود وا نگذارد و ما را هدایت کند و شفاعت اهل بیت (ع) را نصیب ما بگرداند و رهبر ما را تا ظهور ولی اش حفظ کند و ما را موفق به جلب رضایت خود کند.

** شهید اسماعیل آخرتی زرنق
با درود فراوان به منجی بشریت، صاحب عدل و عدالت؛ آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

** شهید جهانبخش آخری
همه ما مسوول هستیم که این نعمت الهی را تا انقلاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حفظ و نگه داری کنیم.

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




سؤال: چرا در موقع گرفتن خورشید و ماه و هنگام زمین لرزه و وزیدن بادهاى وحشت زا و صاعقه ها و صداهاى مهیب آسمانى، باید نماز آیات خواند؟

پاسخ: تشریع نماز آیات در هنگام گرفتن خورشید و ماه دو نکته خاص دارد:
1- بطور کلّى خورشید و ماه و منظومه شمسى در نظر انسانها نظام شگفت انگیزى دارند، خورشید با اشعّه طلایى خود به کلّیّه جانداران و نباتات رشد و نموّ مى بخشد، ماه با گردش منظّم و دقیق خود سیر زمان را اندازه گیرى مى کند و با انوار نقره فام خود از تیرگى شب کاسته، پهنه زمین را براى ما روشن مى سازد.
این آثار مهم، با عظمت شگرفى که آنها دارند، در گذشته در اذهان افراد ظاهر بین اثر گذاشته و در آنها این تصوّر را پیش آورده بود که آنها که بر حسب ظاهر، بر جهان جانداران و گیاهان و جمادات، با عظمت کامل حاکمیّت دارند، در سرنوشت انسان مؤثّر بوده و معبود یا خالق او مى باشند و از همین راه بود که پرستش آفتاب و ماه پیش آمده و عدّه اى به ربوبیّت این اجرام نورانى معتقد شدند و خورشید و ماه را به جاى «خدا» که حاکم مطلق بر تمام عالم هستى است، گذارده بودند.
بزرگترین ضربه اى که قهرمان توحید، ابراهیم (علیه السلام) برعقیده این گروه وارد ساخت، از این راه بود که محکوم بودن این کرات را در برابر نظام و قوانین کلّى جهان به آن ها یادآور شد (1) و افول (غروب نمودن و غایب گشتن) این اجرام درخشان را از انظار، گواه بر محکومیّت آنها گرفت.
زیرا «افول» این اجرام، بزرگترین نشانه محدودیّت آنهاست و موجود محدود و محکوم که خود در چنگال دیگرى است و حتّى در نورافشانى خود بر پهنه هستى اختیارى از خود ندارد، گواه بر عدم ربوبیّت و دلیل بر مخلوق بودن اوست.
کسوف و خسوف (گرفتن خورشید و ماه) نیز نشانه دیگرى از مخلوق بودن و محدود بودن آنها در برابر آفریدگار جهان است و مى رساند که آنان در رساندن فیض و پخش اشعّه و انوار خود به سایر موجودات، کوچکترین اختیارى از خود ندارند و لذا گاهى موجود دیگرى در برابر آنها قدم علم مى کند و آنها را از کار و عمل خود باز مى دارد.
بنابر این کسوف و خسوف خورشید و ماه، بهترین راهنما بر مخلوق بودن و محدودیّت آنها در برابر اراده مطلقى است که بر جهان هستى حکمفرماست. در لحظه اى که ما با حادثه خسوف و کسوف روبه رو مى گردیم - حادثه اى که ما را به محکوم بودن این اجرام در برابر یک اراده قاهر غالب هدایت مى کند، حادثه اى که در دل ما ایمان و اعتراف به آفریدگار ایجاد مى نماید که همه جهان، از آن جمله خورشید و ماه، در قبضه قدرت او هستد - شایسته و لازم است که ایمان قلبى خود را در این لحظه در قابل عمل ریخته، با خواندن نماز آیات و نهادن پیشانى به آستان قدّس پروردگار جهان، عقیده و اعتراف باطنى خود را ابراز نماییم.
چنان که قهرمان توحید حضرت ابراهیم(علیه السلام) پس از آن که از اُفول این اجرام درخشان همان نتیجه را گرفت که ما از گرفتن خورشید و ماه مى گیریم، بلافاصله چنین گفت: «اِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّماواتِ وَ الاَرْضَ حَنِیفاً وَ مَا اَنَا مِنَ الْمُشْرِکَینَ; من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمان ها و زمین را آفریده، من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم». (2)
2- علاوه بر این، در مواردى که اوضاع تازه و احیاناً وحشتناک و غیر عادّى در آسمان رخ مى دهد، عدّه اى از مردم به یک سلسله امور خرافى پناه برده و این اعمال را در رفع این حادثه مؤثّر مى دانند، اسلام با واجب ساختن نماز آیات به هنگام کسوف و خسوف، مردم را از توجّه به اوهام و خرافات بازداشته و عقول و افکار آنها را به نقطه اى که سرچشمه تمام حوادث گیتى است متوجّه ساخته است. بعلاوه، در برابر این حوادث وحشتناک به انسان آرامش و امنیّت خاطر مى بخشد.
______________________________________
1. سوره انعام، آیه هاى 76 - 78.
2. سوره انعام، آیه 79.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




سؤال: چرا ما نماز «ظهر و عصر» و یا «مغرب و عشا» را یکجا و در یک وقت به جا مى آوریم، در صورتى که هریک از این نمازها براى خود وقت خاصّى دارد و پیشوایان بزرگ اسلام هر کدام را در وقت خود - یعنى نمازهاى پنجگانه را در پنج وقت - مى گزاردند؟

پاسخ: جاى بحث و گفتگو نیست که اقامه نماز در پنج وقت و اداى هر نماز در وقت فضیلت خود شیوه پیامبر و پیشوایان دیگر و عموم مسلمانان صدر اسلام بوده و آنان غالباً پنج نماز را در پنج وقت مى خواندند.
در این مطلب سخنى نیست; ولى سخن این جاست که آیا «تفریق» و فاصله افکندن میان نمازها - چنان که بسیارى از فقهاى اهل تسنّن قائل هستند - واجب است یا این که امرى است مستحب و بسان سایر مستحبّات که انسان در فعل و ترک آن مختار است، اجبارى بر یک طرف در کار نیست - اگر چه انجام آنها بطور جداگانه بهتر مى باشد؟
دانشمندان شیعه به پیروى از احادیثى که از عمل پیامبر حکایت مى کند و از روایاتى که از پیشوایان بزرگ اسلام رسیده است و به پیروى از ظواهر آیات قرآن، در تمام اعصار اسلامى، تفریق میان نمازها را مستحب دانسته و به مردم مى گفتند که فاصله انداختن میان نمازها و اقامه هر نمازى در وقت فضیلت خود مستحب و افضل است و در عین حال مى توان این مستحب را ترک نمود و معناى مستحب همین است.
البتّه جمع میان دو نماز، نه به این معنا است که یکى را در وقت دیگرى مى خوانیم، مثلا اگر نماز مغرب و عشا را در سر شب خواندیم، چنین نیست که عشا را در غیر وقت خود به جا آورده باشیم، بلکه هر دو نماز را در وقت مشترک خود گزارده ایم; زیرا از آغاز مغرب تا نیمه شب، وقت هر دو نماز است (جز این که از اوّل مغرب به اندازه سه رکعت، به نماز مغرب اختصاص دارد، و از آخر به اندازه چهار رکعت به نماز عشا; و باقیمانده وقت میان هر دو نماز مشترک است) و ما هر موقع عشا را در کنار نماز مغرب - یعنى اوّل شب - و یا مغرب را در آخر وقت کنار نماز عشا بخوانیم، هر دو را در وقت خود به جا آورده ایم، ولى مستحب است که نمازگزار، نماز مغرب را سر شب و نماز عشا را پس از زوال شفق به جا آورده و اگر کسى این شرط را رعایت نکند، فقط یک مستحب را ترک کرده است.
چرا جمع میان دو نماز جایز است؟
دلیل و گواه ما بر جواز جمع میان دو نماز احادیثى است که از پیشواى ششم حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده است و مرحوم شیخ حرّ عاملى این احادیث را در کتاب خود (1) گرد آورده است.
ولى باید توجّه داشت که تنها محدّثان شیعه نیستند که این احادیث را نقل نموده اند، بلکه محدّثان اهل تسنّن نیز روایات مربوط به جواز جمع میان نمازها را - حتّى در مواقعى که عذرى در پیش نیست - از پیغمبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند و در حدود ده روایت در کتاب هاى معتبر خود از ابن عبّاس و معاذ بن جبل و عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عمر ذکر نموده اند که نقل تمام جزئیّات آنها از حوصله این کتاب بیرون است و فقط به ذکر برخى از آنها اکتفار مى کنیم:
1- محدّث معروف جهان تسنّن، احمد حنبل، در کتاب معروف خود از ابن عبّاس نقل مى کند:«صلّى رسول الله (صلى الله علیه وآله) الظّهر و العصر جمیعاً، و المغرب و العشاء جمیعاً من غیر خوف ولا سفر; رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نمازهاى ظهر و عصر، و مغرب و عشا را با هم در یکجا، بدون داشتن عذرى مانند ترس از دشمن و مسافرت به جا آورد». (2)
2- باز همان محدّث از طریق جابر بن زید از ابن عبّاس نقل مى کند: «من با پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) هشت رکعت نماز ظهر و عصر و هفت رکعت نماز مغرب و عشا را یکجا به جا آورده ام» و این حدیث از ابن عبّاس به عبارت هاى گوناگونى نقل شده است.
3- و نیز در کتاب خود از عبدالله شقیق نقل مى کند: «روزى ابن عبّاس براى مردم خطابه اى ایراد مى کرد و سخنرانى او به اندازه اى طول کشید که ستارگان در آسمان پیدا شدند، مردى از «بنى تمیم» برخاست و به عنوان اعتراض گفت: الصّلوة، الصّلوة; اکنون وقت نماز مغرب است و ادامه سخن سبب مى شود که وقت آن سپرى گردد. ابن عبّاس به وى گفت: من به سنّت و روش پیامبر (صلى الله علیه وآله) از شما آشناترم، مى دیدم که پیامبر خدا نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا را با هم مى خواند. راوى مى گوید من در این مطلب به شکّ و تردید افتادم، جریان را به ابوهریره گفتم. او گفتار ابن عبّاس را تصدیق کرد». (3)
4- محدّث معروف مسلم بن الحجّاج القشیرى متوفّاى سال 261 هجرى قمرى، یک باب در صحیح خود به عنوان «جمع نماز در حضر» منعقد نموده و چهار روایت در این زمینه که سه روایت از آن به «ابن عبّاس» و یکى به «معاذ بن جبل» منتهى مى گردد نقل نموده است; (4) و مضمون این چهار حدیث با آنچه نقل کردیم یکى است و در این روایات به نکته تازه اى اشاره شده است و آن این که:
وقتى راوى از علّت این جمع مى پرسد، وى در پاسخ مى گوید: «اراد ان لا یحرج امّته; خواسته امّت خود را به زحمت و مشقّت نیفکند».
این تعلیل در روایات شیعه نیز وارد شده است و در روایاتى که از امام صادق(علیه السلام) در این باب نقل شده، این نکته نیز موجود است. (5)
5- روایان این مسأله (جمع میان دو نماز) منحصر به ابن عبّاس و «معاذ» نیستند، «طبرانى» از «عبدالله بن مسعود» نقل مى کند که پیامبر خدا میان نمازهاى ظهر و عصر و مغرب و عشا را براى این که امّت وى به زحمت نیفتند جمع نمود. (6)
عین این مطلب از عبدالله بن عمر نیز نقل شده است; وى مى گوید: «پیامبر در حالى که مسافر نبود، میان دو نماز جمع نمود تا امّت وى در مشقّت نباشند» (7)
اینها قسمتى از احادیثى است که محدّثان اهل تسنّن در کتاب هاى حدیث و تفسیر خود نقل کرده اند و همگى حاکى از این است که جدا خواندن نمازها امرى مستحبى است و اگر روزى دیدیم که مراعات این مستحب به اصل اداى فریضه لطمه مى زند، به دستور خود پیامبر مى توانیم ترک کنیم - یعنى هر دو را با هم به جا آوریم.
امروز در بسیارى از مناطق، وضع زندگى طورى تنظیم شده که مراعات این استحباب، موجب مشقّت شده است و چه بسا سبب مى شود که گروهى از انجام اصل نماز سرباز زنند. در این موقع با الهام گرفتن از راهنمایى خود پیامبر، مى توان براى مراعات «اهم» مسأله تفریق را ترک نموده و هم اکنون بسیارى از فقهاى اهل تسنّن همین نظر را دارند، ولى به ملاحظاتى از اظهار نظر خوددارى مى کنند. (8)
________________________________________
1. وسائل الشّیعه، کتاب صلوة، باب هاى مربوط به وقت نماز (باب 32 و 33)
2. مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 221.
3. مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 251 و قریب به این مضمون را زرقانى شارح کتاب «موطا مالک» در شرح خود ج 1، ص 263، آورده است.
4. صحیح مسلم، ج 2، ص 151.
5. وسایل الشّیعه، کتاب صلوة، ابواب وقت، باب 32، حدیث هاى 2 و 3 و 4 و 7.
6. شرح موطا زرقانى، ص 263.
7. کنز العمّال، ص 242.
8. رسالة الاسلام، سال هفتم، شماره 20، ص 156.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت





سؤال: چرا خدا را عبادت کنیم در صورتى که خدا نیاز به پرستش کسى ندارد؟ او از همگان بى نیاز است و همگان به او نیازمند، اگر خدا محتاج عبادت هاى ما باشد با مقام خداوندى او سازگار نیست.

پاسخ: به این سؤال مى توان به دو صورت «اجمالى» و «تفصیلى» پاسخ داد.
پاسخ اجمالى: هرگاه هدف از عبادت این باشد که نیازمندى هاى خدا را برطرف کنیم و از پرستش خود بهره اى به او برسانیم، در این صورت پرسش یاد شده پیش مى آید که خداوند وجودى نامحدود و نامتناهى و پیراسته از هرگونه نقص و نیاز است پس چه احتیاجى به پرستش ما دارد; ولى هرگاه هدف از پرستش او، تکامل خود ما باشد، در این موقع عبادت وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور او به عبادت، یک نوع لطف و مرحمت و راهنمایى خواهد بود که ما را به کمال شایسته برساند.
پاسخ تفصیلى: عبادت و نیایش و هرگونه کارى که براى رضاى خداوند انجام مى گیرد، داراى یک سلسله آثار گرانبهاى فردى و اجتماعى است و در حقیقت از عالى ترین مکتب هاى تربیتى و اخلاقى مى باشد زیرا:
اوّلا; پرستش خدا و عبادت وى حسّ تقدیر و شکر گزارى را در انسان زنده مى کند، قدردانى از مقامى که نعمت هاى بزرگ و پرارزشى را در اختیار انسان نهاده، نشانه لیاقت و شایستگى او نسبت به الطافى است که در حقّ او انجام گرفته است. تشکّر و سپاسگذارى از مقام خداوند این نتیجه را دارد که فرد سپاسگذار با عرض تشکّر و انجام وظیفه، حق شناسى خود را در برابر نعمت هایى که خدا در اختیار او گذاشته است آشکار و هویدا مى سازد.
ثانیاً: عبادت و پرستش خدا مایه تکامل روحى انسان است; چه تکاملى بالاتر از این که روح و روان ما با جهان بیکران کمال مطلق «خدا» مرتبط گردد و در انجام وظایف بندگى و کارهاى زندگى، از قدرت نامتناهى و نیروى نامحدود او استمداد بطلبد و به اندازه اى شایسته و لایق گردد که بتواند با او سخن بگوید.
این مزایا که به طور اختصار بیان گردید در تمام عباداتى که بطور صحیح انجام گیرد وجود دارد; در عین حال، هریک از عبادات مانند نماز، روزه، حج و… اثر و مزیّت مخصوص خود را دارند که به عنوان نمونه به برخى از اسرار این عبادات سه گانه که از بزرگترین عبادات اسلامى مى باشند بطور اختصار اشاره مى نماییم تا روشن شود که فایده نیایش و عبادت براى ماست و خدا نیازى به آنها ندارد.

ادامه »

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت





سؤال: در موقع نماز خواندن چرا باید رو به قبله بایستیم در حالى که خداوند همه جا هست و جهت معیّنى ندارد؟

پاسخ: نماز خواندن به طرف قبله، نه از این جهت است که خداوند مکان یا جهت معیّنى دارد - همان طور که قرآن در ضمن آیات مربوط به قبله مخصوصاً در دو مورد به این حقیقت تصریح کرده و مى فرماید: «وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَاَیْنَما تَوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ; مشرق و مغرب از آن خداست; و به هر سو رو کنید، خداوند آن جاست.» (1) و در آیه دیگر مى گوید:قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ;بگو مشرق و مغرب از آن خداست.» (2) - بلکه از این نظر است که انسان به حکم این که جسم است هنگام نماز ناچار است به یک طرف متوجّه باشد; ولى اسلام خواسته از این موضوع حدّاکثر استفاده را براى تکمیل این عبادت (نماز) بنماید، زیرا همه مى دانیم که خانه کعبه قدیمى ترین مرکز توحید است. خانه اى است که به دست قهرمان توحید، ابراهیم خلیل (علیه السلام) تجدید بنا شده و مورد توجّه تمام راهنمایان توحید و پیغمبران خدا بوده است.
توجّه به این مرکز توحید، توجّه به خداست. درست است که خداوند مکانى ندارد، امّا کسى که مقابل چنین مرکزى بایستد از جهات زیادى به خدا نزدیکتر است و گویا خود را در پیشگاه او حاضر مى بیند. علاوه بر آن، توجّه عموم مسلمانان جهان در هر شبانه روز پنج مرتبه به این مرکز مقدّس، روح وحدت و یگانگى را در دل و جان آنها پرورش مى دهد و به وحدت اسلامى و هماهنگى مسلمین جهان کمک مى کند و اجتماعات مختلف اسلامى را از شرق و غرب عالم به هم مربوط مى سازد و شوکت و عظمت آنها را ظاهر مى نماید و بالاخره جوهر تعلیمات جهانى اسلام را به صورت «وحدت هدف و عقیده» به دنیا نشان مى دهد.
________________________________________
1. سوره بقره، آیه 115.
2. سوره بقره، آیه 142.

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




سؤال: چرا باید نماز را به زبان عربى خواند و حال آن که هرکس باید خدا را به زبان خودش بخواند، آیا این موضوع با جهانى بودن دین اسلام منافات ندارد؟

پاسخ: اتّفاقاً خواندن نماز به زبان عربى یکى از نشانه هاى جهانى بودن دین اسلام است، زیرا جمعیّتى که در یک صف قرار مى گیرند و در یک جبهه واحد فعّالیّت مى کنند، ناگزیرند زبان واحدى داشته باشند که به وسیله آن تفاهم کنند; یعنى، علاوه بر زبان مادرى و محلّى، یک «زبان عمومى و جهانى» هم داشته باشند و وحدت جمعیّت بدون این قسمت مسلّماً کامل نیست.
امروز عدّه اى از متفکّران معتقدند تا دنیا به صورت یک کشور در نیاید، مردم جهان روى سعادت را نخواهند دید و براى این که این موضوع جامه عمل به خود بپوشد، نقشه هایى طرح کرده اند و یکى از موادّ برنامه آنها به وجود آوردن یک زبان بین المللى و جهانى است.
خلاصه این که خواندن نماز به یک زبان از طرف تمام مسلمانان، رمز وحدت و نشانه یگانگى مسلمانان است و با توجّه به این که زبان عربى به اعتراف اهل فن یکى از وسیعترین و جامع ترین زبان هاى دنیاست، این حقیقت روشنتر مى شود که: تمام فرق مسلمانان مى تواند آن را به عنوان یک زبان بین المللى بشناسند و از آن به عنوان حسن تفاهم و همبستگى اسلامی استفاده کنند.
علاوه بر این، خواندن نماز به یک صورت معیّن، آن را از دستبرد و تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بى اساس که بر اثر مداخله افراد غیر وارد - هنگام ترجمه آن به زبان هاى دیگر - رخ مى دهد، نگاه مى دارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامى محفوظ تر مى ماند; منتها بر هر مسلمانى لازم است به قدر توانایى با زبان دینى خود آشنا باشد و بداند با خداى خود چه مى گوید و اتّفاقاً یاد گرفتن ترجمه نماز که در یک صفحه کتاب خلاصه مى شود، به اندازه اى ساده و آسان است که ممکن است آن را در یک ساعت - براى تمام عمر - یاد گرفت.
کوتاه سخن این که: همان طور که مى دانیم مسأله توحید و یگانگى، در تمام اصول و فروع اسلام یک زیربناى اساسى محسوب مى گردد و نماز به سوى قبله واحد و در اوقات معیّن و به یک زبان مشخّص، نمونه اى از این وحدت است.
اگر به هنگام مراسم حج در مکّه باشیم و نماز جماعتى را که صدها هزار نفر از نژادها و ملّیّت هاى مختلف از سراسر جهان در آن شرکت مى جویند و همه با هم مى گویند «اللهُ اکبر»… مشاهده کنیم، آن گاه به عظمت و عمق این دستور آشنا مى شویم که اگر هریک، این جمله روح پرور یا سایر اذکار نماز را به زبان محلّى خود مى گفت چه هرج و مرج زشتى در آن روى مى داد.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی, بزرگان و علما  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




موضوعات: حجاب, گالری تصاویر  لینک ثابت




موضوعات: کلام آیت الله بهجت, گالری تصاویر  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




دستور آیت الله بهجت برای دفع جادو و طلسمات و چشم زخم:

1- هنگام اذان در جایی که زندگی می کند، با صوت جهر و آشکار{صدای بلند مثل نماز صبح}، اذان بگوید.

۲- پس از نماز صبح ۵۰ آیه از قرآن را با صوت جهر و آشکار تلاوت نماید.
۳- دو سوره ی معوّذتین (فلق و ناس) را زیاد بخواند.
۴- پیش از خواب ۴ قل (یعنی سوره های کافرون، توحید، ناس و فلق) را بخواند.
۵- همراه خود قرآن داشته باشد.
۶- آیه الکرسی را فراوان بخواند وآن را نوشته و در خانه نصب کند.
۷- صدقه دادن و تکرار معوذتین و تکرار لاحول و لا قوۀ الا بالله
۸- حرز امام جواد علیه السلام را همراه داشته باشد مثلاً در انگشتری. و این حرز باید روی پوست آهوی ۶ ماهه ی تهامه نوشته شود. (حقیر می گویم طبق احادیث انگشتر ۷جلال و عقیق یمنی اصل هم برای حفاظت خوب است).
درمصباح کفعمی است هر کس سوره یس را بنویسد و با خود حمل کند از شر جن و چشم زخم در امان است.

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت




بزرگی گفت : وابسته به خدا شويد .
پرسيدم : چه جوري ؟
گفت : چه جوري وابسته به يه نفر ميشي ؟
گفتم : وقتي زياد باهاش حرف مي زنم
زياد ميرم و ميام .
گفت : آفرين .
زياد با خدا حرف بزن
زياد با خدا رفت و آمد كن …!
بزرگی میگفت:
وقتی دلت با خداست،
بگذار هر كس ميخواهد دلت را بشكند…
وقتی توكلت با خداست،
بگذار هر چقدر ميخواهند با تو بی انصافی كنند…
وقتی اميدت با خداست،
بگذار هر چقدر ميخواهند نا اميدت كنند…
وقتی يارت خداست،
بگذار هر چقدر ميخواهند نارفيق شوند…
هميشه با خدا بمان.
چترِ پروردگار، بزرگترين چترِ دنياست…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





امام صادق (ع) در این زمینه فرموده اند: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی‌برد!

در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ» (آل عمران آیه 173) پناه نمی‌برد.
در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچگونه بدی به آنان نرسید.

در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِین» (سوره انبیاء آیه 87) پناه نمی‌برد.
زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می‌بخشیم.» (سوره انبیاء آیه 88)

در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه 44)… پناه نمی‌برد.
زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه 45)

در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی‌های دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی‌برد.
زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمت‌های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمت‌ها برخوردار بود» فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می‌دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




چقدر درد دارد این جمله….
وتک و تنها مانده….
یادمان باشد..
حسین( علیه السلام )را روزی ، خواص بی بصیرت آن زمان تنها گذاشتند…
یادمان باشد…


حسین( ع)را روزی ..همان کسانی تنها گذاشتند که نامه ی فدایت شوم برای او نوشته بودند..
یادمان باشد …


حسین (ع) روزی آنقدر تنها شد که فریاد برآورد
و تقاضای یاری کرد.. ولی هیچ کس نبود که لبیک بگوید…
یادمان باشد..


حسین (علیه السلام)را یک روز …کسانی کشتند که پا به پای
رسول خدا (ص)و امیرالمومنین (ع )…شمشیر میزدند و جانباز بودند…
یادمان باشد…


حسین( ع)یک روز تنها ماند درمیان..
دوستانی که دشمن شدند…
واما یادمان بماند..


نه ایران کوفه است و نه ایرانی کوفی
مراقب باشیم لبیک هایمان از جنس کوفی ها نباشد….
والعاقبة للمتقین

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

حال من بی تو خراب است کجایی آقا
نقش من بی تو برآب است کجایی آقا


عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو
زندگی بی تو سراب است کجایی آقا


دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی
منتظر بهر جواب است کجایی آقا


تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من
دل من در تب و تاب است کجایی آقا


از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان
گریه بی حد و حساب است کجایی آقا


داستان غم هجران تو ای یوسف من
قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا


چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی
یک نظر بر تو صواب است کجایی آقا…..

 

اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




فاطمه یعنی ولایت را سپر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی علی خونین جگر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی زنی در پشت در
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی حسن می زد به سر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی دل و جان پدر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی فدا شد یک پسر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی غم و درد کمر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی دو طفل ، مسجد ، خبر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی شوی بی بال و پر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی دعا وقت سحر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی نگاه پر شرر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی کجایی منتظَر؟
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




“داستانی از احترام عراقی ها به زوار أربعین امام حسین"؛


یکی تعریف میکرد أربعین سال قبل پیاده می رفتیم کربلا.شب به کوفه رسیدیم.جایی برای خواب نداشتیم.یک پیرمرد آمد و التماس کنان مارو به خانه اش برد.به جلوی در خانه اش که رسیدیم خواستیم بریم داخل که همسایه روبرویی آن پیرمرد بیرون آمد و تا مارو دید خواست به زور و التماس ببردتمان خونه خودش.پیرمرد با او بحث کرد و کمی بعد یک حرفی در گوش آن مرد زد و آن مرد رفت.مامتعجب بودیم که چی گفته که آن مرد رفت.پیرمرد که برگشت أزش پرسیدیم چه شد؟به او چه گفتی که مارو رها کرد؟گفت بریم به داخل برأیتان تعریف میکنم.به داخل که رفتیم دوباره أزش پرسیدیم اینگونه جواب داد و گفت؛همسایه ام تا از خونش اومد بیرون و شمارو دید خواست شمارو ببرد منزلش اما من مانع شدم.وقتی پافشاریش رو دیدم درگوشش حرفی زدم که منصرف شد.به او گفتیم؛چی بهش گفتی؟پیرمرد سرش رو پایین أنداخت و گریه کنان گفت؛سال قبل پسر من با پسر او باهم دعوا میکنند.پسر او پسر مرا میکشد و الان او زندان است و حکمش اعدام است.بهش گفتم اگه مانع نشوی و بگذاری مهمانها به خانه ام بیایند،فردا میروم رضایت میدم تا پسرت آزاد شود و اعدام نشود.این را که گفتم راضی شد و رفت.بعدازآن تا وقتی آنجا بودیم پذیرایی بسیار مفصلی از ما انجام داد.


خداوکیلی چه معامله هایی با امام حسین أنجام میدن بخاطر زوار آقا.

موضوعات: داستان  لینک ثابت




محشر شد و ديدم همه جا غوغا بود
هر كس كه حسينى شده بود، آقا بود


والله قسم هر چه خدا داد به ما
از لطف حسين و مادرش زهرا بود ….


این دل آلوده ام دلبر نمی خواهد مگر؟!
حضرت صاحب زمان نوکر نمی خواهد مگر؟!


بال پرواز مرا سوزاند نارِ معصیت
مرغِ دل تا بامِ دلبر، پر نمی خواهد مگر؟!


غفلت از تو اوج بدبختیِ ما شد ای دریغ
چاره ای این دردِ زجر آور نمی خواهد مگر؟!


راه گم کردم بیا یابن الحسن دستم بگیر
ظلمتِ این سینه پیغمبر نمی خواهد مگر؟!


چند وقتی می شود از زندگی سیرم دگر
نوکرت چیزی ز تو دیگر نمی خواهد، مگر

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﭘﯿﺮﯼ ﺗﻮﺑﻪ ﮐﻨﻨﺪ !


ﺣﺎﻝ …
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﻢ.
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ …
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺎ , ﻭﺍﮊﻩ ﯼ ﻏﯿﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮﻩ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ !
ﻭ ﺍﻣﺎ …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت