✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
بی حجابی حق الناس..


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

 فرمان اول:
در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند.

فرمان دوم:
تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است.

فرمان سوم:
در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیردرامور دنیا و آخرت درآن گرد آمده است.

فرمان چهارم:
به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.

فرمان پنجم:
در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است.

 فرمان ششم:
به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم.

فرمان هفتم:
بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند.

فرمان هشتم:
حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمدوآل محمد بدون آن پذیرفته نیست.

 فرمان نهم:
ازبخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن.

فرمان دهم:
بسیارمراقب کردار خودباشید تا مورد تهمت واتهام قرار نگیرید،که در آن صورت حق ملامت ندارید.


السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا«علیه السلام »



موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




گلایه امام زمان علیه السلام از شیعیان و محبینش بخاطر کوتاهی در وظایفشون

.
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) فرمود
که یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف ،
پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی (ره) ،
دیدم ایشان شدیدا گریه می کنند و شانه هایشان از شدت گریه تکان می خورد؛
رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم :
ببخشید ، اتفاقی افتاده که اینطور شما به گریه افتادید ؟
ایشان فرمودند:
یک لحظه ، امام زمان (عج) را دیدم که به پشت سر من اشاره نمودند و فرمودند : (( آقای مدنی ! نگاه کن ! شیعیان من بعد از نماز ، سریع می روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی کنند .
انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!)) و من از گلایه امام زمان به گریه افتادم

منابع:
1.کتاب مهربان‌تر از مادر ص74 – انتشارات مسجد مقدس جمکران

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت





مادری، دفتر مشق فرزندش رو كه خیلی تميز و مرتب بود نگاهی كرد و گفت:
فرزندم! چرا توی اين دفتر، حرفای زشت ننوشتی؟ چرا كثيفش نكردی؟ چرا خط خطیش نمیکنی؟
پسر با تعجب گفت:
ماماااان ! چون معلم هر روز نگاه میکنه و نمره میده.
مادر بسیارفهمیده گفت: آفرین! دفتر ز‌ندگیت رو مثل این دفتر، پاك نگه دار، چون معلمی هست و هر لحظه داره نگاه میکنه و بهت نمره میده!
ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري؟ « آيا انسان نميدونه که خدا داره می بینه؟ » علق/۱۴

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




طلبه ای از دنیا رفت چون او را در خواب دیدند
پرسیدند: حالت چطور است؟
او گفت : مواظب اعمال و گفته های خود باشید ،
زیرا؛ حساب و کتاب خدابسیار دقیق است روزی که باران می بارید
من گفتم: به به عجب باران به موقعی !
هنوز سر آن یک جمله گرفتارم و
به من می گویند : مگرما باران بی موقع هم داشته ایم ؟ …..

منبع:آداب الطلاب آیه الله مجتهدی تهرانی ص129

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




علامه امینی (ره) (عالم بزرگ معاصر، صاحب كتاب ارزشمند الغدیر) در یكی از سفرها در مجلسی شركت كرد، یكی از علمای اهل تسنّن به او گفت: «شما شیعیان در مورد حضرت علی ـ علیه السّلام ـ غلو و زیاده‌روی می‌كنید، مثلا او را با لقب «یَدُالله»، «عَیْنُ الله» (دست خدا، چشم خدا) و… می‌خوانید، توصیف صحابه، تا این حد، نادرست است.»
علاّمه بی‌درنگ جواب داد: «اگر عمر بن خطاب، علی ـ علیه السّلام ـ را با چنین القابی خوانده باشد، چه می‌گویید؟» او گفت: سخن عمر برای ما حجت است. علامه امینی در همان مجلس، یكی از كتاب‌های اصیل اهل تسنّن را طلبید، آن كتاب را حاضر كردند، علامه آن را ورق زد، صفحه‌ای از آن را گشود كه در آن صفحه این حدیث آمده بود:
«مردی به طواف كعبه اشتغال داشت، در همانجا به زن نامحرمی، نگاه نامشروع كرد، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ او را در آن حال دید، با دست، ضربه به صورت او زد و به این ترتیب او را مجازات كرد.
او در حالی كه دستش را بر صورتش نهاده بود و بسیار ناراحت بود، به عنوان شكایت از علی ـ علیه السّلام ـ، نزد عمر بن خطاب آمد، و ماجرا را گفت.
عمر در پاسخ او گفت: قد رای عین الله و ضرب یدالله: «همانا چشم خدا دید و دست خدا زد.»
كنایه از اینكه: چشم علی ـ علیه السّلام ـ آنچه می‌بیند خطا نمی‌كند، زیرا چشم او چشمی است كه آمیخته با اعتقاد به خدا است و چنین چشمی، اشتباه نمی‌كند، و دست علی ـ علیه السّلام ـ نیز جز در راه رضای خدا حركت نمی‌نماید.
سؤال كننده وقتی كه این حدیث را دید مطلب را دریافت، و قانع شد.


منبع: محمّد محمّدی اشتهاردی-یكصد و یك مناظره، ، ص197

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




در آن صحن قدیمی حرم، روبروی پنجره فولاد

یکی جامعه می خواند یکی رفت یکی ماند، که ،یک دفعه زنی داد زد آنجا! و سَر سَر شد و پا پا …

زنی چادر مشکی به سرش بود، و دستی به روی پنجره دستی کمرش بود

کنار قد و بالای جوانی که گمانم پسرش بود

فقط خیره به اطراف به آن دور و برش بود …

لبی حرف نمی زد! ولی از سر و وضعش به یقین بود مشخص که از شهر دگر آمده مشهد

و با ناخن گریه همه ی پلک نگاهش شده رَد رَد،

نگاهش متغیر شده و رفت به سمت سر گنبد و ناگاه صدا زد …

خدایا پسرم… وای خدایا پسرم ناقص و بیمار و فلج بود

تمام بدنش ناقص و کج بود

گمانم که شفا یافت، و این کارِ همین

حضرت ثامن، همین روح حُجَج بود …

چه آقای کریمی، خدایا چه طبیبی، نفرمود برو اهل صلیبی

نفرمود که در مسلک ما فرد غریبی

و فرزند مسیحی مرا نیز شفا داد

چه آقای نجیبی…

عجب حال و هوایی، عجب صحن و سرایی،

که هر کس به طریقی شده مشغول گدایی

یکی مثل کبوتر پی دانه، یکی مثل گیاهی، و در این مزرعه دنبال جوانه

یکی داد زد آقا که برای خودتان آمدم اینجا

نه پی دانه و یا این که جوانه …

که مقصود تویی، کعبه و بت خانه بهانه …

و من نیز خلاصه به صدا آمدم و داد زدم ضامن آهو …

ببین آمده ام بهر گدایی

ببین آمده ام تا بدهی بال رهایی

ببین آمده ام فطرس شهر تو شوم داخل ایوان طلایی، پرم سوخته تاکی نشوم کرببلایی…به خوبان مقیم حرمت فلسفی وشیخ بهایی… شما را به خدا حال مرا این رقمی کن، ، وَ اشعار مرا محتشمی کن زمان می گذرد وای محَرم… بیا وکرمی کن کرم کن که مگر زنده بمانم،دوباره وسط دایره سینه زنان گریه کنان سینه زنان باز بخوانم… «که حق شور تو از روز ازل در سرم انداخت وَبر گردن من شال عزا مادرم انداخت»

بیا اشک تفقد کنم آقای خراسان! بیا ضامن آهوی بیابان،بیا منتظرم منتظر لحظه باران بیاچشمه بده چشمه ای از اشک خروشان. همان اشک که در جوهره اش نفحۀ سیب است


همان اشک که باگفته یتان همقدم ابن شبیب است

همان اشک که پلک خودتان زخمی آن اشک عجیب است

همان اشک که در روضه هفتاد ودو خورشید غریب است…

همان اشک صباحا ً وَمَساء

همان اشک زلالی که مبدل به دموع می شود آری

همان اشک که در« ناحیه» خواندند شماری، همان اشک که از کثرت آن مهدیتان رانبوَد لیل و نهاری

همان اشک که باشد اثر چوب تَر ولعل تََرَک خورده قاری

همان اشک که سر منشأ آن هست همین بیت، همین زمزمه محکم وکاری

« بیا محرم زینب که شده وقت سواری َوبرَناقه من نیست جهازی وعِماری »

مرابال بده تا که در اثنای خیالات، ازاین معرکۀ عصر مکافات،روم پای دل عمه سادات… روم درملأعام،وَسنگی برسد از لبۀ بام،همان لحظه که نیلوفر زخمی به نفس آمدو می گفت خدایاسربابام…

همان بادیۀ شام،همانجاکه دوباره به زبان آمد وفرمود خودعمه سادات سرانجام «برادر بدنت کو لباس وکفنت کو به نی خانه گرفتی سرت هست تنت کو»

خدایاچه قَدَر بغض نشسته وسط راه صدایم…

سحر شد! پراز اشک بوَد باز ورق های دعایم…

کجایم؟ نکند کرببلایم؟که چنین همسفر روضه ومقتل وَ در این حال و هوایم

ولی نه وسط صحن قدیمی حرم روبروی پنجره فولاد رضایم…

خدایا چه قَدَر زود زمان می گذردمن که نفهمیدم وشب هم سپری شد،

شفق رفت وَحالم سحری شد

سرانجام میان دل ما هم خبری شد…

ببین با پر زخمی خیالم به کجاها که نرفتم! سفرنامه ما هم سفری شد…

دگر وقت تمام است وَباید بروم زود به خانه ببخشید که از عشق نداریم نشانه…

دو بیت از دو غزل حسن ختام شب رؤیایی این شاعر مهجور زمانه

یکی اینکه ببخشید که من ساده نوشتم پر ایراد و بهانه

«که هرکس به زبانی صفت وصف توگوید. بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه… »

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




پوشش کودکان

در حدود ۳ تا ۴ سالگی کودکان دوست دارند بدن­شان محرمانه باشد و از این که دیگران آن ها را عریان ببینند، احساس خجالت و شرم می کنند و دوست ندارند برهنه و عریان باشند. بنابراین لازم است که والدین این احساس را در فرزندشان تقویت کنند تا حجب و حیا و عفت در آن ها تقوت و بی پروایی جنسی در آن ها ضعیف شود. والدین، هنگام تعویض لباس کودکان ۲ تا ۳ ساله که کاملاً متوجه جنسیت خود شده اند، باید مواظب باشند که فرد دیگری، خصوصاً کودک دیگری، بدن برهنه او را نبیند. هم چنین باید به آن ها تأکید کرد که هیچ کس اجازه ندارد به قسمت تناسلی آن ها نگاه کند یا دست بزند. اگر سؤال کنند حتی پدر و مادر؟ باید به آنها توضیح داد، پدر و مادر فقط تا ۵ تا ۶ سالگی اجازه دارند داخل دستشویی و حمام و موقع عوض کردن لباس به آن نگاه کنند و بعد از این سن که توانایی حمام رفتن، دستشویی رفتن و تعویض لباس را مستقلاً پیدا می کنند، هیچ کس، حتی پدر و مادر هم اجازه ندارند قسمت تناسلی آن ها را نگاه یا لمس کند.

اجازه ندهید کودک­تان لخت بخوابد

برخی والدین فقط به پوشش دختران حساسند و دختران را بیشتر از پسران می پوشانند و حساسیتی روی برهنگی پسران در سنین کودکی و حتی تا بلوغ ندارند که ممکن است باعث سرخوردگی جنسی دختران در بزرگسالی شود. توصیه می شود والدین، کودکان را همواره با لباس و پوشش هر چند بسیار کم مانند لباس زیر پبپوشانند تا به برهنگی عادت نکنند و حتی موقع خوابیدن هم نباید برهنه و بدون لباس به رختخواب بروند، چرا که تماس اندام و اعضا به همدیگر و تماس بدن برهنه به رختخواب، می تواند تحریک جنسی کودک را فراهم آورد.

رعایت نکات مهم هنگام رابطه زناشویی
گاهی والدین به علل مختلف، مثل نداشتن اتاق خواب مجزا، محدودیت فضای خانه، داشتن بچه زیاد و شلوغ بودن خانه و گاه اهمال کاری و سهل انگاری، نمی توانند شرایط و محیطی امن و آرام برای روابط زناشویی خود فراهم کنند .
برخی دیگر از والدین، کودکان­شان را با عروسک اشتباه می گیرند و فکر می کنند، آن ها نه احساس دارند، نه می فهمند، نه می شنوند و نه می بینند. ولی کودکان نه کرند و نه کور. کودکان خیلی خوب احساس می کنند، خیلی خوب می فهمند، همه چیز را می بینند و خیلی خوب صداها را می شنوند و درک می کنند ،حتی اگر خواب باشند یا خود را به خواب زده باشند. هر چند کودکان دو ساله بیان خوبی ندارند و نمی توانند مسائل را توضیح بدهند ولی از حافظه ای قوی برخوردارند و همه مناظر، تصاویر و صداهای دور و بر خود را مثل یک دوربین و ضبط صوت، در ذهن و خیال خود ثبت می کنند.
کودکان که نزد والدین می خوابند یا کودکانی که به علت بی مبادلاتی والدین و باز بودن در اتاق خواب، شاهد روابط زناشویی آن ها شوند، درباره روابط زناشویی پدر و مادر دچار ترس، نگرانی و اضطراب شدید می شوند، چرا که رابطه زناشویی را نوعی خشونت پدر علیه مادر تصور می کنند و فکر می کنند که پدر می خواهد با مادر دعوا کند یا آسیبی به او برساند.
والدینی که در حضور کودکان و فرزندان خود روابط زناشویی انجام می دهند، نه تنها در حق آن ها خیانت بلکه بزرگ ترین جنایت را مرتکب می شوند، چرا که باعث تحریک و بیدار شدن زودرس غریزه جنسی کودکان و عامل تباهی و انحراف اخلاقی آن ها در آینده می شوند.

منبع:
- نقش مادر در تربيت، دكتر علي قائمي، انتشارات اميري، تهران
اسلام و تربيت كودكان، دكتر احمد بهشتي، ج 2، سازمان تبليغات
مسائل جنسی کودکان، دکتر مجتبی امین‌زاده

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت





شرمنده ی نگاه تو هستم نگاه کن”

یک بار هم نگاه به اعماق چاه کن”


ما غرق در«گناه» شدیم و نیامدی”

آقا؛ بیا دوباره مرا «بی گناه» کن”


آقا؛ مراکنارخودت جای می دهی؟

لطفی بزرگ درحقّ این روسیاه کن”


یک روز،نه،ثانیه ایی،لحظه ایی فقط”

چَشم مرا «مسیر قدم هایِ ماه» کن”


آقا؛ زمین شلوغ شده؛گُم شدم؛ بیا”

فکری به حال گمشده ی بی پناه کن”


آقا؛ فدای چَشم تو چَشمان خیس من”

شرمنده ی نگاه تو هستم نگاه کن…”


اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَک..َ
اللهم عجل لولیک الفرج..

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




پادشاهي قصد کشتن اسيري کرد.

اسير در آن حالت نااميدي شاه را دشنام داد. شاه به يکي از وزراي خود گفت: او چه مي گويد؟

وزير گفت: به جان شما دعا مي کند. شاه اسير را بخشيد. وزير ديگري که در محضر شاه بود و با آن وزير اول مخالفت داشت

گفت: اي پادشاه آن اسير به شما دشنام داد.

پادشاه گفت: تو راست مي گويي اما دروغ آن وزير که جان انساني را نجات مي دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انساني مي شود.

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




حق آزاد کرده
اما حق كسي كه تو به او كمك كرده اي ـ به خاطر دوستي يا ملك يا قرابـت ـ پس بدان كه خداوند ترا نگهدارنده و ياري كننده و حامي و آزاد كننـدهء او قــرار داده است و او را وسيله و سبب تقرب تو به خداوند متعال .
اگر چناچه تو به او كمك نمائي خداوند در آخرت ترا از آتش جهنم دور خواهد نمـود و در دنيا (اگر شخص مذكور وارثي نداشته باشد) ميراثش به تـو تعلق خواهـد گرفت و
اگر ارثي از او باقي نماند يا وارث داشته باشد ؛ خداونـد متعال ؛ از جاي ديگر بر مال و دارائي تـو مي افزايد و اين بـه جهت پاداشي كه خداوند براي تو در نظر گرفته است .
و قوتي نيست مگر بخداوند متعال

متن عربی:
و اما حق مولاك الجارية عليه نعمتك فأن تعلم أن الله جعلك حامية عليه و واقية و ناصرا و معقلا وجعله لك وسيلة وسببا بينك و بينه ؛ فبالحرى أن يحجبك عن النار فيكون فى ذلك ثواب منه فى الآجل و يحكم لك بميراثه فى العاجل اذا لم يكن له رحم مكافأة لماأنفقته من مالك عليه وقمت به من حقه بعد إنفاق مالك فإن لم تخفه خيف عليك أن لا يطيب عليك ميراثه ؛ و لا قوة الا بالله .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




حق كسي كه بر تو احسان نموده است
اما حق كسي كه تو را كمك نموده است به خاطر دوستي يا ملك يا قرابت و …… بر تو آنست كه بـداني او از مالش گزشته و با صرف مـال ترا؛ از ذلت بندگي و بردگي ديگران و وحشت آن نجات داده است و مزه آزادي و آسايش را به تو چشانيده است و ترا از اسارت ديگران رهانيده ؛و زنجيرهاي بـردگي را از تـو باز نمـوده و بوي خوش عزت و آزادي را به مشام تو رسانيده است . او ترا از زندان قهر و جبر بيرون آورده و عسر حرج و سختي را از تو دور نموده و با خوشي و خوشروئي و زبان انصاف با تو سخن گفته و تمام دنيا را ( به جهت احساني كه نموده است ) به تو بخشيده است و ترا فارغ البال ساخته كه به عبادت پروردگارت پردازي و در اين راستا ضرر مالي را تقبل و تحمل نموده است .
بدان كه او نزديك ترين مخلوق خداوند است نسبت به تو بعد از پدر و مادر و برادر و خواهرت و سزاوارتر از ديگران است كه در مواقع لزوم به كمك او بشتابي و به خاطر خـدا و احساني كه براي تو نموده است ياريش نمائي و خودت را هيچ وقت در اموري كه مورد نياز اوست مقدم ننمائي .

متن عربی:
وأما حق المنعم عليك بالولاء ؛ فأن تعلم انه انفـق فيك ماله ؛وأخرجك من ذل الـرق و وحشته إلىعز الحرية و انسها وأطلقك من اسر الملكة و فك عنك حلق العبودية وأوجـدك رائحة العز ؛ و أخـرجك من سجـن القهـر؛ و دفـع عنك الاسر؛ و بسط لك لسان الانصاف و اباحك الدنيا كلها فملكك نفسك و حل اسرك و فرغك لعبادة ربك و احتمل بذلك التقصير فى ماله ؛ فتعلم انه اولى الخلق بك بعد اولى رحمك فى حياتـك و موتـك و احـق الخلـق بنصرك و معونتـك و مكانفتـك فى ذات الله؛ فلا تؤثـر عليه نفسك ما احتاج

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




پرسش: اگر روزی آقا صاحب الزمان را دیدیم از کجا بفهمیم که آقا هست یعنی مشخصه های وی چیست ؟

پاسخ: ديدار در حالت‌هاي خاصي اتفاق مي‌افتد، و در اكثر قريب به اتفاق ديدار‌هايي كه منجر به شناخت امام مهدي(ع) شده است، اين معرفت و شناخت بعد از ديدار بوده است. براي شناخت حضرت چهارچوب و قالب خاصي گفته نشده است بلكه، هر ديدار قراين و نشانه‌هايي خاصي به همراه دارد كه به واسطه آنها انسان متوجه مي‌شود به حضور امام زمان(ع) رسيده است. مثلا فرد به سبب حاجتي متوسل به امام مي‌شود در اين حال، فردي با صفا و محبت را مشاهده مي‌كند كه او را از حاجت و برطرف شدن آن خبر مي‌دهد[و حتي ممكن است اسم خود را بگوييد] بعد از جدا شدن، فرد ناگهان متوجه حضور حضرت مي‌شود.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: در مورد مادر امام مهدي توضيح دهيد چرا از ميان مسيحيان انتخاب شد؟

پاسخ: خداوند عالم به امور است ولي در اين رابطه توجه به چند نكته مناسب است:
الف. اينكه مادر امام زمان(عج) اهل كجا بوده است؛ به صورت دقيق براي ما روشن نيست. طبق يك نقل معروف، ايشان اهل روم بوده و نسب او به وصي حضرت عيسي(ع) مي‌رسد. طبق نقل ديگر اهل نوبه از شمال سودان بوده است. طبق برخي نقل‌ها ايشان كنيزي بودند كه در خانه حكيمه خاتون عمه امام حسن عسكري(ع) تربيت شده بودند. بنابراين معلوم نيست واقعاً از ميان مسحيان بوده است.
ب. سنت خداوند بر اين است كه هركس شايستگي دارد، به مقامي مناسب و شايسته برسد، و در اين زمينه نسب و مكان دخالتي ندارد. اين كه يك دختر مسيحي به اين مقام برسد كه بتواند مادر امام باشد، نشانه آن است كه از نظر وجودي، داراي شايستگي بوده است و اينكه مسيحي زاده بوده است، عيبي ندارد.
ج. با توجه به اينكه عده بسياري از مردم جهان مسيحي هستند، اگر بدانند امام زمان(ع) با آنان ارتباط خوني و خويشاوندي دارد، شايد باعث شود راحت‌تر آن بزرگوار را بپذيرند.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

پرسش: خصوصیات امام زمان (عج) را توضیح دهید .

پاسخ: امام زمان(ع) آخرين حجت خدا و ذخيره او براي عالم هستي است كه به واسطه او، زمين از عدل و قسط پر مي‌گردد و دين الهي اسلام پابرجا شده و استقرار مي‌يابد و مردم به سمت عبادت و عبوديت خداوند حركت مي‌كنند. او واسطه فيض الهي به عالم وجود است و عنايات و الطاف الهي، از طريق او به مخلوقات مي‌رسد. او آخرين وصي پيامبر خاتم است كه خداوند به واسطه وجود او بلاها را از مردم ـ به خصوص شيعيان ـ دفع مي‌كند؛ چنان كه آن بزرگوار فرمود: من خاتم اوصيا هستم و خداوند به واسطه من بلا را از اهل و شيعيانم دفع مي‌كند.(بحار الانوار، ج52، ص30). او وارث علم انبياء و اولياي الهي است. و ويژگي‌ها و خصايص آنان در او جلوه‌گر است. او مظهر رحمت بي منتهاي خداوند است كه دوران حكومت او، انسان‌ها معناي كامل مهر و عطوفت الهي را با همه ابعادش حس مي‌كنند. او حافظ دين خداوند و مبين آيين او بوده و وظيفه هدايت گري را بر عهده دارد و با احاطه بر قلوب مردمان، هر آن كس را كه خواهان سعادت و نيك بختي است، تربيت و راهبري مي‌كند. البته اينها بخشي از ويژگي‌هاي شخصيتي امام عصر(عج) است.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

پرسش: نشانه های امام مهدی (عج) چیست ؟

پاسخ: از روايات مي‌توان استفاده كرد كه حضرت در قيافه مردي چهل ساله ظهور مي‌كنند. آن بزرگوار داراي چهره‌اي گندمگون ، پيشاني بلند، ابرواني كشيده، چشماني درشت وسياه، دندان‌‌هاي براق و گشاده است. در گونه راست ايشان خالي مشكين قرار دارد و اندام آن بزرگوار ميانه است.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: منظور از اينکه دعا براي فرج کنيد چيست و تعجيل يعني چه ؟

پاسخ: مراد از تعجيل فرج آن است كه مردم از خدا بخواهند تا زمينه‌ها و شرايط ظهور فراهم شود و موانع ظهور برطرف گردد تا ظهور واقع شود. البته بايد بدانيم كه تلاش مردم نيز مهم است، يعني آنان نيز، با انجام وظايف ديني و آماده كردن خود براي ظهور [با توجه به انجام وظايف يك منتظر واقعي]، مي‌توانند امر ظهور را سرعت ببخشند.

 

پرسش: آیا صلوات فرستادن برای فرج امام مهدی (عج) خوب است ؟

پاسخ: «صلوات» يكي از بهترين هديه‌هايي است كه انسان مي‌تواند به امام زمان(ع) بدهد. صلوات بسيار خوب است و بهتر آن است كه بگوييم «اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم».

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: دعاي فرج براي تعجيل ظهور در غيبت چيست ؟

پاسخ: آنچه تصريح شده است اينکه براي تعجيل فرج زياد دعا کنيد، اما اينکه در خصوص فرج حضرت دعاهاي خاصي وارد شده باشد چيزي نيافتيم. البته در روايات به برخي از ادعيه در زمان غيبت توجه بيشتري شده است که به آنها اشاره ميشود:
الف. دعاي “الهم کن لوليک…."؛
ب. دعاي عهد؛
ج. دعاي:"اللهم عرفني نفسک فانک ان لم تعرفني نفسک لم اعرف نبيک، اللهم عرفني رسولک فانک ان لم تعرفني رسولک لم اعرف حجتک، اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت عن ديني".
د. دعاي غريق: “يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينک”
هـ. دعاي ندبه؛
ز. زيارت آل ياسين.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: نقش دعا در تعجيل ظهور حضرت مهدي چيست؟

پاسخ: ترديدي نيست كه دعا، از عبادت‌هاي بزرگ است و آثار فراواني دارد.
البته بايد توجه داشت هر چند دعا و درخواست از حضرت حق در تسريع فرج بسيار مؤثر است ولي آنچه مهم‌تر مي‌باشد آن است كه شيعيان و عاشقان حقيقت انتظار را در زندگي خود جاري كنند، بدين معني كه سعي كنند حقيقتاً دستورات اسلام را عمل نمايند، با تلاش در تهذيب نفس و خدمت به مردم لياقت ياري حضرت را كسب نمايند، براي امر فرج زمينه سازي كرده و مردم را براي پذيرش حركت عدالت‌خواهانه حضرت آماده كنند.
گفتني است كه جهان آفرينش بر پايه اسبب و مسببات مي‌باشد و پيدايش هر پديده مشروط به وود شرايط و زمينه‌هاي آن است. طبق آموزه‌هاي دين مقدس اسلام (كه عقل نيز آن را تاييد مي‌كند) دعا يكي از اساب و زمينه‌هاي تحقق پديده ظهور مي‌باشد. به عبارت ديگر امر ظهور وابسته به تحقق شرايط و زمينه‌ها مي‌باشد و دعا به عنوان جزء العلة يكي از اسباب تعجيل در فرج است.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: وقتي خداوند محافظ حضرت است دعا براي سلامتي ايشان چه فايده اي دارد و دعا براي تعجيل فرج وقتي به دست خداست ؟

پاسخ: الف. ترديدي نيست كه دعا، از عبادت‌هاي بزرگ است و آثار فراواني دارد و دعا كردن براي سلامتي امام عصر(ع) از بهترين اقسام دعا است. درباره تاثير دعا، از دو زاويه مي‌توان نگاه كرد:
الف. تاثير دعا نسبت به امام؛ ب. تأثير دعا براي دعا كننده؛
از نگاه اول، دعا در سلامتي حضرت، مؤثر است؛ زيرا ايشان به اين جهت كه انسان است و در همين عالم زندگي مي‌كند، در معرض آفات و بلايا هست و دعا مي‌تواند در دور كردن بلاها و مرض‌ها از وجود عزيزش مؤثر باشد. اين، با اراده‌ي خدا مبني بر حيات و سلامتي امام، منافاتي ندارد؛ زيرا كه اراده‌ي خدا از طريق اسباب اعمال مي‌شود و دعا از مهمترين وسيله‌ها و سبب‌ها براي جريان اراده خدا در زندگي است.
از نگاه دوم، آثار دعا كردن فراوان است از جمله:
دعا كردن راهي است براي اين كه امام عصر را ياد كنيم و به اين وسيله با آن عزيز ارتباط روحي و معنوي پيدا كنيم و اين ارتباط ثمرات بسياري براي رشد و كمال روحي ما دارد.
دعا كردن براي امام، نوعي عرض ارادت و محبت نسبت به او است كه قطعاً از سوي آن منبع كرم بي پاسخ نخواهد ماند و دعا كننده را مورد لطف و عنايت خاص خود قرار خواهد داد.
دعا كردن براي امام، يعني آن وجود عزيز را بر بسياري از موجودات و پديده‌ها مقدم دانستن و وجود و نقش او را مد نظر قرار دادن. اين موضوع، سبب زياد شدن محبت آن عزيز در دل‌ها و جان‌ها مي‌گردد؛ زيرا ذكر محبوب سبب فراواني محبت نسبت به او است.
با توجه به اين كه ايشان، واسطه‌ي فيض الهي در عالم هستي‌اند، صلوات و صدقه به نيت ايشان خود نوعي وسيله براي كسب فيوضات بيشتر است.
ب. به فرموده امام علي(ع) خداوند کارها را به حسب قضايش انجام ميدهد و نه رضايت شما (ميزان الحکمه، روايت شماره 16456) و مقدمه قضاي الهي، قدر الهي است؛ چرا که هر کار بر اساس اندازه و هندسه خاص خود انجام ميگيرد. به فرموده امام صادق(ع) چون که خداوند چيزي را اراده کند مقدار ميکند آن را و پس از تقدير قضايش به آن تعلق ميگيريد،(همان، روايت شماره 16461).
قدر و هندسه و اندازه وجودي هر چيز است و قضا به معناي گذراندن و يک سره کردن و به پايان رساندن است.
تقدير الهي موجوددات عالم مشهود را به سوي آن چه در مسير وجودشان براي آنها تقدير و قالب گيري کرد، هدايت ميکند. خداي بزرگ فرمود:"الذي خلق فسوي و الذي قدر فهدي” سپس همين تقدير و هدايت را با امضاي قضا، تمام تکميل ميکند.
بسيار ميشود که خدا چيزي را تقدير ميکند، ولي به دنبال تقدير قضايش را نميراند، مانند قدري که بعضي از علل و شرايط خارج آن اقتضا دارد، ولي به خاطر مزاحمت مانعي، آن اقتضا باطل ميشود و سببي ديگر و يا اقتضايي ديگر جاي سبب قبلي را ميگيرد.
چه بسا چيزي مقدر بشود و قضاي آن نيز رانده شده باشد، مثل اين که از جميع جهت، يعني هم از جهت وجود علل و شرايط و هم از جهت نبودن مانع، تقدير شده باشد که در اين صورت، آن چيز، محقق ميشود. در بعضي از روايات نيز آمده که قدر، ممکن است تخلف کند، اما براي قضا برگشتي نيست، البته تغيير در تقدير، مربوط به عالم ماده است.
با توجه به اين مقدمه، قضا، به معناي اجتماع جميع علل و شرايط و فقدان هر گونه مانعي است که مسلما انجام ميگيرد و هيچ گونه برگشتي در آن نيست. چه بسا، همين قضايي که مجموعه شروط متعدد دارد، يکي از آن شروط، دعاي بندگان باشد. آميختگي و هم سويي دعا و قضا، در روايات به خوبي مشهود است. امير المؤمنين علي(ع) در انتهاي نامه سي و يکم نهج البلاغه به فرزندشان امام مجتبي(ع) ميفرمايد: “دين و دنياي تو را به خدا ميسپارم و بهترين خواسته الهي را در آينده و هم اکنون در دنيا و آخرت براي تو ميخواهم".
اجتماع درخواست از خدا و قضا، بسيار زيبا است. در روايت آمده که حضرت امير(ع) از زير ديواري که در شرف خراب شدن بود حرکت کردند و به جاي ديگر رفتند. از آن جناب سؤال شد” آيا قضاي الهي (حکم حتمي الهي) فرار ميکنيد؟” آن امام بزرگوار فرمودند:"از قضا الهي به سوي قدر الهي فرار ميکنم!"(ميزان الحکمه، ج8، ص162) به اين معنا که در صورت توقف تمام مقدمات لازم براي زير آوار ماندن مهيا ميگردد و قضاي الهي تحقق ميپذيرد، امکام با حرکت سوي مکاني ديگر مقدمهاي از آن مقدمات ناقص ميگردد و هندسهاي ديگر شکل ميگيرد که آن تحقق سلامت و امنيت است. لذا منافات ندارد که حتي دعا، قضاي الهي را متبدل سازد، دعايي که از جمله مقدمات و شروط حکم الهي است. در روايت از رسول اکرم(ص) وارد شده که:"لايرد القضاء الا الدعاء؛ قضاي الهي رارد نميکند مگر دعا."(منتخب الميزان الحکمه، روايت 2101). يعني، گاه، مقدرات يک امر فراهم شده9 است و بايد قضا بيايد ولي دعا در تقديرات اثر ميگذارد و بايد تعغيير در تقديرات قضا و نتيجه محقق نميشود.
بنابراين، در عين حال که همه امور به قضاي الهي تحقق ميپذيرد، منافات ندارد که ما موظف به دعا کردن باشيم، نه صرفا به علت يک امري صوري و ظاهري، بلکه چون دعا، خود، در سلسلهي طولي تحقق اشيا تاثير جوهري دارد و اين تاثير به اذن و اراده الهي انجام ميگيرد. خود حضرت حق، ما را مأمور به دعا کردن کرده است و براي اين دعا، تاثير قائل شده است.
نتيجه اين که، زمان ظهور حضرت حجت(ع) مثل بقيه امور و اسرار به قضاي الهي است در عين حال، ما موظف به دعاي در جهت تعجيل فرج آن بزرگوار هستيم و دعي ما، ميتواند در مجموعه علل ظهور موثر باشد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: راه توسل به حضرت مهدي (ع) و سفره انداختن براي ان حضرت ؟

پاسخ: الف.براي امام زمان(ع) سفره انداختن مطرح نشده است و لذا زمان خاصي ندارد. انسان در هر زمان ميتواند به امام مهدي(ع) متوسل شود و او را واسطه در نزد خدا قرار دهد و از او کمک بگيرد. براي توسل به امام عصر(ع) راههايي گفته شده است. مانند:
1. خواندن زيارت آل ياسين(مفاتيح الجنان)؛
2. نماز استغاثه(مفاتيح الجنان)؛
3. نماز امام زمان(ع)(مفاتيح الجنان)؛
4. برقراري روضه براي ائمه اطهار مخصوصا حضرت زهرا(س) و امام حسين(ع)؛
5. توسل به حضرت ابوالفضل العباس(ع).
البته شخص بايد با همه وجود از حضرت کمک بخواهد و بداند که عنايتها و کمکها، با توجه به مصالح و منافع انسان صورت ميگيرد.
ب. عنايتها و کمکهاي امام زمان(ع) به مردم بسيار فراوان است که در کتابها نقل شده است. انتشارات مسجد جمکران نيز در اين زمينه کتابهايي را چاپ کردهاند.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: دعا کردن برای صاحب الزمان (عج) چه فایده هایی دارد ؟

پاسخ: ترديدي نيست كه دعا، از عبادت‌هاي بزرگ است و آثار فراواني دارد و دعا كردن براي سلامتي امام عصر(ع) از بهترين اقسام دعا است. درباره تاثير دعا، از دو زاويه مي‌توان نگاه كرد:
الف. تاثير دعا نسبت به امام؛ ب. تأثير دعا براي دعا كننده؛
از نگاه اول، دعا در سلامتي حضرت، مؤثر است؛ زيرا ايشان به اين جهت كه انسان است و در همين عالم زندگي مي‌كند، در معرض آفات و بلايا هست و دعا مي‌تواند در دور كردن بلاها و مرض‌ها از وجود عزيزش مؤثر باشد. اين، با اراده‌ي خدا مبني بر حيات و سلامتي امام، منافاتي ندارد؛ زيرا كه اراده‌ي خدا از طريق اسباب اعمال مي‌شود و دعا از مهمترين وسيله‌ها و سبب‌ها براي جريان اراده خدا در زندگي است.
از نگاه دوم، آثار دعا كردن فراوان است از جمله:
دعا كردن راهي است براي اين كه امام عصر را ياد كنيم و به اين وسيله با آن عزيز ارتباط روحي و معنوي پيدا كنيم و اين ارتباط ثمرات بسياري براي رشد و كمال روحي ما دارد.
دعا كردن براي امام، نوعي عرض ارادت و محبت نسبت به او است كه قطعاً از سوي آن منبع كرم بي پاسخ نخواهد ماند و دعا كننده را مورد لطف و عنايت خاص خود قرار خواهد داد.
دعا كردن براي امام، يعني آن وجود عزيز را بر بسياري از موجودات و پديده‌ها مقدم دانستن و وجود و نقش او را مد نظر قرار دادن. اين موضوع، سبب زياد شدن محبت آن عزيز در دل‌ها و جان‌ها مي‌گردد؛

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: وجود دجال و شرح صفات ظاهري او در کتب با معيار هاي امروزي نمي سازد و نياز به شرح و تفسير دارد و آيا دجال مصداق يک موضوع است خير ؟

پاسخ: دجال، از ريشه «دجل» به معناي «دروغگو و حيله‌گر» است. اصل داستان دجال، در كتاب‌هاي مقدس مسيحيان آمده است(رساله يوحنا، باب2، آيه 18 و 22). در انجيل اين واژه بارها به كار رفته و از كساني كه منكر حضرت مسيح بوده و يا « پدر و پسر» را انكار كنند، به عنوان دجال ياد شده است. به همين جهت، در ترجمه‌ي انگليسي كتاب‌هاي مقدس مسيحي، واژه آنتي كريست(Antik Chirst) يعني ضد مسيح به كار رفته است.
در روايات زيادي از اهل سنت خروج دجال از نشانه‌هاي برپايي قيامت دانسته شده است(سنن ترمذي، ج4، ص507 تا 519؛ سنن ابي داوود، ج4، ص115؛ صحيح مسلم، ج 18، ص46 تا 81).
روايات اسلامي درباره دجال و توصيفات آن، همين روايات اهل سنت است اما در كتب روايي شيعه تنها دو روايت درباره خروج دجال، به عنوان يكي از علائم ظهور حضرت مهدي(ع) آمده است(كمال الدين، صدوق، ص525، 526) كه هيچ كدام از اين دو روايت، از نظر سند معتبر و قابل قبول نيست. بنابراين، از نظر منابع شيعي، دليل معتبري بر اين كه خروج دجال يكي از علائم ظهور باشد، وجود ندارد، اما در عين حال، با توجه به روايات زيادي كه در منابع اهل سنت آمده است، احتمال اين كه اصل قضيه دجال به طور اجمال، صحت داشته باشد، وجود دارد و امر ممكني است. لكن به فرض اين كه اصل قضيه‌ي دجال صحت داشته باشد اما بدون ترديد بسياري از ويژگي‌هايي كه براي آن بيان شده است، به نظر مي‌رسد افسانه‌هايي بيش نيست. بنابراين اصل قضيه دجال را به عنوان امري محتمل و ممكن بعيد نيست بپذيريم. حال به فرض پذيرش اين سؤال مطرح است كه مقصود از دجال چيست؟
دو احتمال اساسي در اين زمينه وجود دارد:
1. با توجه به معاني لغوي دجال، مقصود از آن نام شخصي معين نباشد، بلكه هر كسي كه با ادعاهاي پوچ و بي اساس و با تمسك به انواع اسباب حيله‌گري و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجال است. بر اين اساس، دجال‌ها متعدد خواهند بود. وجود رواياتي كه در آن سخن از دجال‌هاي متعدد رفته است، اين احتمال را تقويت مي‌كند. مانند «قال رسول الله: يكون قبل خروج الدجال نيف علي سبعين دجالا؛ پيش از خروج دجال، بيش از هفتاد دجال، خروج خواهند كرد.» (كنز العمال، ج14، ص200) بنابراين احتمال، در حقيقت و قضيه دجال نشانه‌ي اين مطلب است كه در آستانه انقلاب امام مهدي(ع) افراد فريب كار و حيله‌گري براي نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلي همه تلاش خود را به كار مي‌گيرند و با تزوير و حيله‌گري، مردم را نسبت به اصالت تحقق انقلاب جهاني منجي، دل سرد و يا دو دل مي‌كنند. اين كه در همين روايات تأكيد شده است: «هر پيامبري، امت خويش را از خطر دجال بر حذر داشته است». خود تأييدي ديگر بر همين احتمال است كه مقصود از دجال، هر شخص حيله‌گر و دروغگويي است كه قبل از خروج حضرت مهدي(ع) در صدد فريب مردم است.
2. دجال، كنايه از كفر جهاني و سيطره‌ي فرهنگ مادي بر همه جهان باشد. استكبار، با ظاهري فريبنده و با قدرت مادي و صنعتي و فني عظيمي كه در اختيار دارد، سعي مي‌كند مردم را فريب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فريبنده خود كند. بر اين اساس، اين كه پيامبران امت‌هاي خود را از فتنه دجال بيم داده‌اند «ما بعث الله نبيا الا و قد انذر قومه الدجال… ؛ هيچ پيامبري مبعوث نشد، مگر آن كه قوم‌اش را از فتنه دجال بر حذر داشت(بحار الانوار، ج52، ص205) به اين معنا است كه آنان را از افتادن به دام ماديت و ورطه‌ي حاكميت طاغوت و استكبار جهاني بر حذر داشته‌اند. پس احتمال مي‌رود، منظور از دجال با آن شرايط و اوصافي كه در اين روايات براي او شمرده شده، همان استكبار جهاني باشد. در اوصاف دجال گفته شده «كوهي از طعام و شهري از آب، به همراه دارد». اين كنايه از امكانات عظيم و گسترده‌اي است كه استكبار در اختيار دارد.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: دجال كيست ؟

پاسخ: ج س 8ـ دجال، از ريشه «دجل» به معناي «دروغگو و حيله‌گر» است. اصل داستان دجال، در كتاب‌هاي مقدس مسيحيان آمده است(رساله يوحنا، باب2، آيه 18 و 22). در انجيل اين واژه بارها به كار رفته و از كساني كه منكر حضرت مسيح بوده و يا « پدر و پسر» را انكار كنند، به عنوان دجال ياد شده است. به همين جهت، در ترجمه‌ي انگليسي كتاب‌هاي مقدس مسيحي، واژه آنتي كريست(Antik Chirst) يعني ضد مسيح به كار رفته است.
در روايات زيادي از اهل سنت خروج دجال از نشانه‌هاي برپايي قيامت دانسته شده است(سنن ترمذي، ج4، ص507 تا 519؛ سنن ابي داوود، ج4، ص115؛ صحيح مسلم، ج 18، ص46 تا 81).
روايات اسلامي درباره دجال و توصيفات آن، همين روايات اهل سنت است اما در كتب روايي شيعه تنها دو روايت درباره خروج دجال، به عنوان يكي از علائم ظهور حضرت مهدي(ع) آمده است(كمال الدين، صدوق، ص525، 526) كه هيچ كدام از اين دو روايت، از نظر سند معتبر و قابل قبول نيست. بنابراين، از نظر منابع شيعي، دليل معتبري بر اين كه خروج دجال يكي از علائم ظهور باشد، وجود ندارد، اما در عين حال، با توجه به روايات زيادي كه در منابع اهل سنت آمده است، احتمال اين كه اصل قضيه دجال به طور اجمال، صحت داشته باشد، وجود دارد و امر ممكني است. لكن به فرض اين كه اصل قضيه‌ي دجال صحت داشته باشد اما بدون ترديد بسياري از ويژگي‌هايي كه براي آن بيان شده است، به نظر مي‌رسد افسانه‌هايي بيش نيست. بنابراين اصل قضيه دجال را به عنوان امري محتمل و ممكن بعيد نيست بپذيريم. حال به فرض پذيرش اين سؤال مطرح است كه مقصود از دجال چيست؟
دو احتمال اساسي در اين زمينه وجود دارد:
1. با توجه به معاني لغوي دجال، مقصود از آن نام شخصي معين نباشد، بلكه هر كسي كه با ادعاهاي پوچ و بي اساس و با تمسك به انواع اسباب حيله‌گري و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجال است. بر اين اساس، دجال‌ها متعدد خواهند بود. وجود رواياتي كه در آن سخن از دجال‌هاي متعدد رفته است، اين احتمال را تقويت مي‌كند. مانند «قال رسول الله: يكون قبل خروج الدجال نيف علي سبعين دجالا؛ پيش از خروج دجال، بيش از هفتاد دجال، خروج خواهند كرد.» (كنز العمال، ج14، ص200) بنابراين احتمال، در حقيقت و قضيه دجال نشانه‌ي اين مطلب است كه در آستانه انقلاب امام مهدي(ع) افراد فريب كار و حيله‌گري براي نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلي همه تلاش خود را به كار مي‌گيرند و با تزوير و حيله‌گري، مردم را نسبت به اصالت تحقق انقلاب جهاني منجي، دل سرد و يا دو دل مي‌كنند.
اين كه در همين روايات تأكيد شده است: «هر پيامبري، امت خويش را از خطر دجال بر حذر داشته است». خود تأييدي ديگر بر همين احتمال است كه مقصود از دجال، هر شخص حيله‌گر و دروغگويي است كه قبل از خروج حضرت مهدي(ع) در صدد فريب مردم است.
2. دجال، كنايه از كفر جهاني و سيطره‌ي فرهنگ مادي بر همه جهان باشد. استكبار، با ظاهري فريبنده و با قدرت مادي و صنعتي و فني عظيمي كه در اختيار دارد، سعي مي‌كند مردم را فريب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فريبنده خود كند. بر اين اساس، اين كه پيامبران امت‌هاي خود را از فتنه دجال بيم داده‌اند «ما بعث الله نبيا الا و قد انذر قومه الدجال… ؛ هيچ پيامبري مبعوث نشد، مگر آن كه قوم‌اش را از فتنه دجال بر حذر داشت(بحار الانوار، ج52، ص205) به اين معنا است كه آنان را از افتادن به دام ماديت و ورطه‌ي حاكميت طاغوت و استكبار جهاني بر حذر داشته‌اند. پس احتمال مي‌رود، منظور از دجال با آن شرايط و اوصافي كه در اين روايات براي او شمرده شده، همان استكبار جهاني باشد. در اوصاف دجال گفته شده «كوهي از طعام و شهري از آب، به همراه دارد». اين كنايه از امكانات عظيم و گسترده‌اي است كه استكبار در اختيار دارد.
براي آگاهي بيشتر به كتاب چشم به راه مهدي، مركز انتشارات دفتر تبليغات قم، جمعي از نويسندگان ص289 و دادگستر جهان، ابراهيم اميني، مراجعه شود.

 

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

پرسش: آیا دجال شخص به خصوصی است یا نه هدف از بردن نام دجال ( که گفته می شود یک چشم دارد ) این است که قدرتی شیطانی و تک قطبی در آخر الزمان ایجاد می شود ؟

پاسخ: علامت دجال، در روايات ما چندان مطرح نشده است، بلكه در روايات اهل سنت به طور پر رنگ مطرح شده است. بزرگان و محققان ما مراد از «دجال» را فردي دروغگو و فريبكار مي‌دانند. آيت الله اميني در كتاب «دادگستر جهان» در اين زمينه مطالب سودمند و مفيدي دارد.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




ذی قعده که می رسد دلم شاد شود

شادی به لبم آید وفریاد شود

 

ذی قعده مه تولد نورین است

ده روزکرم فاصله بینابین است

 

در روز نخست نجمه را یار آمد

دختی به برش زلطف دادارآمد

 

همنام بود به فاطمه(س) مظلومه

هم طاهره وعالمه ومعصومه

 

باشدحرمش دری زدرهای بهشت

این نکته به ما حضرت صادق(ع) بنوشت

 

ماندست زحضرت غریب الغربا

آید به بهشت زائر خواهر ما

 

چون یازدهم شد به زمین ماه آمد

گویی که دوباره یوسف از چاه آمد

 

حق داد امام هفتمین را قمری

بر دست گرفت نجمه زیبا پسری

 

از سوی پدر پسر علی نام گرفت

شکرانه حق بگفت وآرام گرفت

 

بر شیعه امام هشتمین آمده است

بر آل علی عالم دین آمده است

 

از سوی خدا لقب “رضا” گشت بر او

زیرا که رضای حق، نما گشت در او

 

من شیعه ی اویم ورضا مولایم

من بنده اویم ورضا آقایم

 

تنگ است دلم برای طوف حرمش

لب تشنه ی قطره ای زلطف وکرمش

 

ای کاش شود کنار مرقد بروم

درروز تولدش به مشهد بروم

 

بر خیل عظیم زائرش یار شوم

از بهر شفا زار وبیمار شوم

 

دستی بزنم به پنجره فولادش

تبریک بگویم به همه میلادش

 

ای شاه خراسان مددی یاری کن

از بهر اجابت دعا کاری کن

 

شاعر:اسماعیل تقوایی

موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت




پرسش آیا انبیا و ائمه(علیهم السلام) به یکدیگر متوسّل می‌شدند؟

پاسخ اجمالی
انبیا و اولیای الاهی نیز به مانند انسان‌های دیگر، نیاز به توسل پیدا می‌کردند و مواردی نیز از توسلات آنها در روایات، ذکر شده است.

به عنوان مثال امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند:
یک یهودی به خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) آمد … و خطاب به پیامبر گفت:
شما برتر هستید یا حضرت موسی بن عمران که خداوند با او صحبت کرد، بر او تورات را نازل کرد، معجزه عصا را به او داد، دریا را بر او گشود و …
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) در حالی که از بیان مستقیم برتری خود، اکراه داشت، فرمود:
همانا حضرت آدم (علیه السلام) زمان که آن اشتباه را انجام داد این‌گونه توبه کرد:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا غَفَرْتَ لِی». سپس خداوند او را بخشید.
همانا نوح (علیه السلام)زمانی که سوار بر کشتی بود و ترسید که غرق شوند، فرمود:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنَ الْغَرَقِ پس خداوند آنها را نجات داد

وهمانا ابراهیم(علیه السلام) زمانی که در آتش افتاد فرمود:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنْهَا، پس خداوند آتش را بر او سرد کرده و او به سلامت از آن‌جا رهایی یافت.

و زمانی که موسی (علیه السلام) عصا را انداخت … فرمود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَمَّنْتَنِی خداوند فرمود: نترس … ».

این روایت به صراحت تمام نشان می‌دهد که توسل به معنای رایج در میان انبیای الاهی شایع بوده است.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




حق همسايه
اما حق همسايه پس بر تو واجب است كه حافظ منافـع او در غيابش و حافظ كرامت او در حضورش باشي؛ و در هردو حال (حضور و غياب )يار و مددگار او باشي براي يافتن عيبهاي او تجسس نكن و اگر ناخود آگاه و بـدون قصد متوجه عيبي در او شدي ؛ چون دژ محكم و پردهء زخيمي باش وعيب او را بپوشان طوريكـه هيچ كس به هيچ عنوان متوجه آن عيب از ناحيهء تو نشود .
در گرفتاري تنهايش نگزار و اگر خداوند به او نعمتي عطا كرد حسد نورز؛ لغزشهايش را ببخش و از خطاهايش درگزر ؛ اگر گاهي از روي ناداني حركت نادرستي نسبت بـه تو انجام داد با حلم وبردباري برخورد كن و هميشه با او در صلح و صفا باش .
مگزار ديگران او را بد گويند و بديها و عيبهاي او را اينجا و آنجا نقل نمايند ؛ از خيانت به او ممانعت كن و اگر كسي حرف بدي يا سخن زشتي را به او نسبت داد باور نكن . با همسايه ات معاشرت نيكو و انساني داشته باش . و قوتي نيست مگر به خداوند متعال .

متن عربی:
وأما حق الجار فحفظه غائبا و كرامته شاهدا و نصرته و معونته فى الحالين جميعا لا تتبع له عورة ولا تبحث له سوء(ة) لتعرفها؛ فإن عرفتها منه عن غير إرادة منك ولا تكلف ؛ كنت لما علمت حصنا حصينا وسترا ستيرا؛ لوبحثت الاسنة عنه ضميرا لم تتصل إليه لإ نطوائه عليه . لا تستمع عليه من حيث لا يعلم . لا تسلمه عند شديدة ولا تحسده عنــد نعمة . تقيـل عثرته وتغفر زلته . ولا تدخر حلمك عنه إذا جهل عليك ولا تخرج أن تكون سلما له ترد عنه لسان الشتيمة وتبطل فيه كيد حامل النصيحة و تعاشره معاشرة كريمة ؛ و لا حول ولا قوة الا بالله .

موضوعات: دینی و مذهبی, بزرگان و علما  لینک ثابت




حق هم نشين
اما حق هم مجلس و هم نشين بر تو آنست كه با كمـال خوشروئي پزيراي او شده و با تواضع و طيب خاطر از او استقبال نمائي و اجازه دهي كه او هم سخن گويد و تو متكلم وحده نباشي ؛ از نگاهاي متكبرانه و تحقير آموز كه با گوشه چشم صورت مي گيرد پرهيز كن و وقتي سخن ميگوئي قسمي سخن بگو كه او بفهمد و اگر تـو بر او وارد شده اي ؛ اختيار با خـودت هست كه هـر وقت بخواهي تركش كني و اگر او بر تو وارد شده است ؛ اختيار با خودش هست كه بخواهد مجالست با ترا ترك نمايد .
اما تو بدون اجازهء او ( در صورتي كه او وارد بر تو باشد ) حق نداري ؛كه مجالست او را ترك نمائي .

متن عربی:
وأما حق الجليس فأن تلين له كنفـك و تطيـب له جانبك وتنصفـه فى مجاراة اللفظ و لا تغرق فى نـزع اللحظ إذا لحظت وتقصـد فى اللفظ إلى إفهامـه إذا لفظت وإن كنت الجليس إليه كنت فى القيام عنه بالخيار وإن كان الجالس إليك كان بالخيار ولا تقوم الا باذنه و لا قوة إلا بالله .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




روزي از «رضا» پرسيدم:

 

تا به حال چند بار مجروح شده اي؟ تبسمي كرد و گفت: يازده بار! و اگر خدا بخواهد به نيت دوازده امام، در مرتبه ي دوازدهم شهيد مي شوم.»

او همان طور كه وعده داده بود، مدتي بعد در منطقه ي «شرهاني» به وسيله ي تركش خمپاره راه جاودانگي را در پيش گرفت.

 

راوي : همسر سردار شهيد «رضا چراغي» _ فرمانده ي لشگر محمد رسول الله (ص)

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




بعد از شهادت همسرم «شهيد محمدعلي پلنگي كتولي» هر سال، فاميل دور هم جمع مي شديم و مراسمي مي گرفتيم. در يكي از اين سال ها كه گوشت سهميه بندي شده بود، و به سختي پيدا مي شد، به هر دري كه زدم، و هرجا كه سفارش كردم، گوشت پيدا نكردم، به ذهنم رسيد كه عدس پلو بدون گوشت درست كنم، يا براي مدتي مراسم را عقب بيندازم.

از طرفي هم از اين كه نمي توانستم مراسم ساده اي بگيرم، خيلي ناراحت بودم. شب با ناراحتي خوابيدم، همسرم را در خواب ديدم كه آمد و گفت: «زهرا اصلاً نگران نباش، همه را دعوت كن و مراسمت را بگير، فردا همه چيز درست مي شود».

صبح كه شد اول وقت، يكي در زد. در را باز كردم، يك نفر غريبه بود. يك ران بزرگ گوشت به من داد و گفت: «حاين را بگير و مراسمت را برگزار كن». من مي خواستم قيمت گوشت بپرسم كه او خداحافظي كرد و رفت.

 

راوي : زهرااشرفي

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




براي شناسايي به منطقه ي چنانه رفته بوديم. شرايط بسيار سختي بود. نه غذا به اندازه ي كافي داشتيم و نه آب. طلبه اي با ما بود كه سختي بر او بسيار فشار مي آورد و او از اين موضوع ناراحت بود و مي گفت:

«من بايد خودم را بسازم.» يك روز او را بسيار سرحال ديدم، پرسيدم: «چه شده؟ اين طور سرحال شدي!» پاسخ داد: «ديشب وقتي استتار كرده بوديم، در خواب، صحراي وسيعي را در مقابلم ديدم و آقايي را كه صورتش مي درخشيد.» به احترام ايشان ايستادم و سؤال كردم «آقا عاقبت ما چه مي شود؟»

فرمودند: «پيروزي با شماست ولي اگر پيروزي واقعي را مي خواهيد، براي فرج من دعا كنيد.» باز پرسيدم: «آقا من شهيد مي شوم؟»

فرمودند: «اگر بخواهي، بله. تو در همين مسير شهيد مي شوي، به اين نشاني كه از سينه به بالا چيزي از بدنت باقي نمي ماند. به برونسي بگو پيكرت را به قم ببرد و به خانواده برساند.»

اين طلبه وصيت نامه اش را نوشت و از شهيد برونسي خواست كه هر وقت شهيد شد، جنازه اش را به قم برساند. چند روز بعد دشمن متوجه حضور ما شد و ما را به گلوله بست. طلبه ي جوان شهيد شد و از سينه به بالا، چيزي از بدنش نماند.

 

راوي : محمد قاسمي

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




سيدمحمد اعتقاد محكم و استواري داشت و در اوقات نماز خيلي مراقبت مي نمود، حتي بعد از شهادتش نيز زمان نماز را به نيروها يادآوري مي كرد.

يك بار كه گردان به خاطر عمليات سنگين شبانه، صبح خوابش برد، يك نفر از بچه ها، قبل از اين كه نماز قضا بشود، گردان را بيدار كرد و گفت: «من الآن آقا سيد (1) را خواب ديدم كه زمان نماز را به من گوشزد كرد.» همه بيدار شدند و نمازشان را خواندند

 

. 1- شهيد سيدمحمد زينال حسيني

 

 

راوي : همرزم شهيدآقاي صمدزاده

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت


...


درعمليات بيت المقدس به سختي مجروح شدم تركش به پايم اصابت كرده بود و فقط فرياد زدم:

يا مهدي(عج) درد زيادي داشتم نمي دانم چرا احساس كردم نوري در مقابلم درخشيد امام خميني هم پشت نور بود نور نزديكتر شد.

دستي بر شانه ام گذاشت سبك شدم گوئي تمام دردها از جانم بيرون رفت نور به من گفت:

«پسرجان تو شهيد نمي شوي پس آن نور و امام از كنارم دور شدند نمي دانم چقدرگذشت اما وقتي چشمهايم را بازكردم روي تخت بيمارستان بودم.

 

راوي : شهيدرنجبري

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




دچار مشكل بزرگي شده بودم به هركسي كه فكرمي كردم، مراجعه كردم. اما فايده اي نداشت. ديگر داشتم از پاي درمي آمدم تا اين كه يك روز عصركه براي اقامه نماز به مسجد رفته بودم، به ياد روزهاي جنگ افتادم و به ياد طمراس چگيني فرمانده ي خوبمان…. شب هنگام در خواب جنگلي تيره و خزان زده ديدم.

در تاريكي پيش مي رفتم كه صداي عجيبي را از پشت سرم شنيدم هنگامي كه رويم رابرگرداندم، گرگ بزرگي را ديدم كه دندان هاي تيزش برق مي زد و به همراه تعداد زيادي گرگ كوچكتر به طرف من حمله ور شدند. هرچه مي دويدم گويي گرگ ها فاصله شان با من كمتر مي شد.

در يك لحظه فرياد كشيدم: «طمراس!، طمراس كمكم كن!» و چشمانم را بستم وقتي دوباره آن ها را گشودم، گرگ ها باترس به سمت سياهي جنگل فرار مي كردند. آسمان پرستاره بود، و ماه در قلب آن مي درخشيد. دستي به شانه ام خورد برگشتم و طمراس را ديدم.

گريه ام گرفت گفتم بالاخره آمدي… و او بي آن كه چيزي بگويد، به جايي اشاره كرد. از جا برخاستم و به آن سمت رفتم. چند روز بعد از آن خواب قشنگ «زيبا» مشكل كارم برطرف شد و من آرام و خشنود از طمراس بسيار تشكر كردم

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




روز مانده به چهلم علي، وصيت نامه اش به دستم رسيد. وصيت نامه را باز كردم. علي نوشته بود: «پدر جان من دوست دارم كه در وادي رحمت در كنار ساير دوستانم به خاك سپرده شوم».

اما وصيت نامه دير به دست ما رسيد و ما علي را در قبرستان ستارخان دفن كرديم. احساس ملامت مي كرديم. به هر كجا سرزدم تا اجازه ي انتقال جنازه اش را بگيرم، موفق نشدم. از امام اجازه ي نبش قبر خواستيم، اما اجازه ندادند، ناچار گذاشتيم جنازه در همان قبرستان ستارخان بماند، اما هر وقت علي را در خواب مي ديدم، مي گفت:

«هرچه احسان داريد، به وادي رحمت بياوريد. من در آن جا كنار دوستانم هستم و فقط به خاطر شما به قبرستان ستارخان مي آيم.» اين شد كه پنج شنبه ها به وادي رحمت مي رفتم و بعدازظهرها به ستارخان. تا اين كه 13 سال بعد از طرف شهرداري خبر آوردند كه گورستان جاده كشي مي شود، بايد اجساد و اموات انتقال پيدا كنند.

درست در سالگرد شهادت علي براي انتقال جنازه ي او به قبرستان ستارخان رفتيم. بر سر مزار حاضر شديم و خاك آن را برداشتيم. به سنگ ها كه رسيديم، خودم خواستم كه روي سنگ ها را جارو كنم تا خاك به استخوان ها و روي جنازه نريزد. سنگ اول را كه برداشتم، بوي عطر شهيد بيرون زد كه بچه ها به من گفتند: «حاجي گلاب ريختي؟»

گفتم: «نه، مثل اين كه اين بو از قبر مي آيد،» عطر جنازه همه جا را گرفت. سنگ ها را كه برداشتم نايلون را بلند كردم، ديدم سنگين است. آن را بغل كردم، ديدم كه سالم است. صورتش را داخل قبر زيارت كردم. مثل اين بود كه خوابيده است و همين شامگاه او را دفن كرده ايم. با ديدن اين صحنه يك حالت عجيبي به من دست داد، قسمت سبيل هايش عرق كرده و سالم بوده و در همان حال مانده بود. موهاي صورتش و سبيل هايش هنوز تازه بود. موها و پلك ها همه سالم بودند.

مثل اين بود كه در عالم خواب است. دستم را كه انداختم به نايلون پاييني، چند تا از انگشت هايم خوني شد، مادر علي هم اصرار كرد كه او را زيارت كند؛ وقتي خواستيم پيكر شهيد را لاي پارچه اي بپيچيم، مادر علي گفت: «بگذاريد صورتش را ببوسم، من هنوز صورتش را نديده ام.» يعقوب پسرم گفت: «كمي آرام باش مادر!» خواستم كه نايلون روي صورتش را باز كنم كه در وادي رحمت مانده بود، دستم خوني شد. پسرم سال ها در انتظار ملحق شدن به دوستانش در وادي رحمت مانده بود.

 

راوي : پدرومادرشهيدعلي ذاكري

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




شانزده سال بيشتر نداشتم كه «محمدرضا غفاري» براي خواستگاري به منزل ما آمد، گويي كار خدا بوده كه مهر خاموشي بر لبم نشست، و او را به عنوان همسر آينده ي خود قبول كردم .

پس از ازدواج وقتي از او پرسيدم، اگر من پاسخ مثبت نمي دادم، چه مي كردي؟ با خنده گفت: قسم خورده بودم، تا هشت سال ديگر ازدواج نكنم. دقيقاً هشت سال بعد با عروج آسماني اش سؤال بي پاسخم را جواب داد. هنوز وجود او را در كنار بچه هايم احساس مي كنم. درست پس از شهادت محمدرضا درباره ي سند خانه مشكل داشتيم، يك شب او را در خواب ديدم كه گفت: «برو تعاوني، نزد آقاي… و بگو… در اين جا، تأملي كرد و گفت نه نمي خواهد، شما بگوييد، مشكل را خودم حل مي كنم. ناگهان از خواب بيدار شدم.

چند روز بعد وقتي به سراغ تعاوني رفتم، گفتند: ما خودمان از مشكلاتان خبر داريم، همه ي كارهايش در دست بررسي است.

 

راوي : همسر شهيد محمدرضا غفاري

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




پس از اين كه به بچه ها خبر رسيد دكتر «رحيمي» شهيد شده است، همه ي بچه ها دعاي توسل را به ياد او خواندند. دعا را «محمدعلي» مي خواند.

وقتي به نام مقدس امام حسين (ع) رسيد، دعا را قطع كرد و خطاب به بچه ها گفت:

«برادرها اگر مرا نديديد حلالم كنيد، من از همه ي شما حلاليت مي طلبم». پس از اتمام دعا نزد او رفتم، گفتم: «چرا وقت دعا از همه حلاليت طلبيدي؟»

گفت: «وقتي به جبهه آمدم، امام زمان (عج) را در خواب ديدم، ايشان به من فرمودند: «به زودي عملياتي شروع مي شود و تو نيز در اين عمليات شركت مي كني و شهيد خواهي شد»». همين گونه شد، او در همان عمليات (مسلم بن عقيل (ع)) به شهادت رسيد. با اين كه قبل از عمليات به علت درد آپانديسيت به شدت بيمار بود و حتي فرماندهان مي خواستند از حضور او در عمليات جلوگيري كنند، ولي او مي گفت:

«چرا شما مي خواهيد از شهادت من جلوگيري كنيد؟» .

 

راوي : يكي از همرزمان نوجوان بسيجي شهيد «محمدعلي نكونام آزاد»

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




هنوز انقلاب پيروز نشده بود و حضرت امام (ره) در تبعيد به سر مي بردند. يك روز صبح كه مي خواستم او را براي نماز از خواب بيدار كنم، ديدم بيدار است و ناراحت. پرسيدم: چي شده مادر؟

گفت: امام را در خواب ديدم. من و عده ي زيادي در يك طرف ايستاده بوديم و شاه و سربازان و درجه دارانش در طرف ديگر. شاه رو به امام كرد و گفت: «پس كو آن ياران باوفايي كه از آن ها صحبت مي كردي؟»

امام دست مباركش را روي گردن من گذاشت و گفت آن هايي كه مي گفتم همين ها هستند كه به ثمر رسيده اند! چند سالي از اين قضيه گذشت. انقلاب پيروز شد و در دوران جنگ مثل بقيه ي جوانان براي دفاع از مرزهاي ميهن اسلامي راهي جبهه شد.

آخرين بار كه مي خواست به جبهه برود، گفت: عملياتي مهمي در پيش داريم. من هم مي خواهم در آن عمليات داوطلب باشم و اگر خدا بخواهد شهيد مي شوم. حرف هايش را زد و ساكش را برداشت و با همه خداحافظي كرد. چ

ند روز بعد كه مارش عمليات به صدا درآمد براي ما يقيني شده بود كه او به شهادت رسيده است. همين طور هم بود. پيكر پاكش را كه آوردند ديديم درست از همان قسمت كه امام دست مباركشان را نهاده بودند تركش خورده و شهيد شده است.

 

راوي : مادر شهيد سيد رضا سيدين

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




بر روی شمشیر فرهاد دوم ( پادشاه ایران از دودمان اشکانیان ) این جمله از بانو ورتا بود: تنها برای نگهبانی از ایران و مردم سرزمین بجنگ.

یکی از مغ های پیر زرتشتی به پادشاه ایران گفت چرا این سخن بر روی شمشیر است؟ پند بزرگان باید در اندیشه و دل ما باشد نه بر دست ساخته های ما .

فرهاد دوم نگاهی به شمشیر نمود و گفت این جمله را هر بار می بینم به من می گوید راه درست چه و کجاست و بدین گونه در بیداد زمانه گم نمی شوم.

آن مغ خود از یاد برده بود که چرا آتش در آتشکده همیشه روشن است. آیا جز برای یادآوری اندیشه های آنان است ؟!

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت




بانو کاساندان نزد فرزند خویش کمبوجیه آمد و گفت: پدرت مدتهاست تا دیر وقت درگیر رایزنی با رایزنان دربار است و من از این همه کار او نگرانم. تن درستی پادشاه فراتر از هر چیز دیگریست.

کمبوجیه نزد پدر خویش، فرمانروای ایران کوروش آمد و دید سخت در اندیشه است و رایزنان از آنچه رخ می دهد می گفتند. پس از پایان کار فرزند رو به پدر کرد و گفت مادر از این همه کار شما نگران است پدر گفت:

روزهای سخت امروز، فر بسیاری برای بهروزی میهنمان در پی دارد و این ارزشی بیش از تن درستی دارد. تلاش ها و از خودگذشتگی کورش بزرگ باعث شد امروز اینگونه شیفته او باشیم. همانگونه که ارد بزرگ اندیشمند برجسته کشورمان می گوید: روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرافرازی پرداخت.

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت




سه هزار نفر از خونریزان مغول در شهر زنگان ( نام زنگان پس از نام شهین به شهر زنجان گفته می شد ) باقی ماندند جنگ در باختر ایران باعث شد دو هزار و هفتصد نفر دیگر از سربازان خونریز مغول هم از شهر خارج شوند و بسوی مرزهای دور روان شوند در طی یک هفته 67 مرد میهن پرست زنگان کشته شدند رعب و وحشت بر شهر حاکم بود سربازان مغول 200 پسر زنگانی را بزور به خدمت خویش درآورده و به آنها آموزشهای پاسبانی و غیره می دادند.

اما هر روز از تعداد مغول ها کاسته می شد در طی کمتر از 30 روز فقط 120 مرد مغول در درون شهر باقی مانده بود و کسی از بقیه آنها خبر نداشت.

دیگر مردان مهاجم پی برده بودند که هر روز عده ایی از آنها ناپدید می گردد. بدین منظور تصمیم گرفتند از شهر خارج شوند . و در بیرون شهر اردو بزنند. با خارج شدن آنها از شهر هیاهویی در شهر برپا شد و همه از ناپدید شدن مهاجمین صحبت می کردند میدان شهر مملو از جمعیت بود پیر مردی که همه به او احترام می گذاشتند از پله ها بالا رفت و گفت: مردان زنگان باید از دختران این شهر درس بگیرند آنگاه رو به مردان کرد و گفت کدام یک از شما مغول خونریزی را کشته است ؟

چهار مرد پیش آمدند، هر یک مدعی شدند مغولی را از پا درآورده است. پیر مرد خنده ایی کرد و به گوشه میدان اشاره کرد سه دختر زیبا و قد بلند ایستاده بودند. گفت وجب به وجب کف خانه این دختران از کشته های دشمنان ایران پر است آنگاه مردان ما در سوراخ ها پنهان شده اند. با شنیدن این حرف مردان دست بکار شدند و در همان شب بقیه متجاوزین را نابود ساختند. به یاد کلام جاودانه ارد بزرگ می افتم که:

شیر زنان میهن پرست ایران، بزرگترین نگهبانان کشورند. کاش نام آن سه زن را می دانستم بگذار به هر سه آنها بگویم ایران ! که نام همه زن های ایران است.

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت





دائم الوضو بودن یکی از عوامل آرامش روانی است.


رسول خدا(ص) می فرماید:
خشم از شیطان و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه یکى از شما به خشم آمد، وضو بگیرد.نهج الفصاحه/ح660
پاکی بدن، بخشش گناهان، رزق و روزی فراوان، و… همه از برکات وضو است و این عوامل نقش مهمی در آرامش انسان دارد.

امام علی(ع): هرکه نفس خودرا تهذیب نکند، از خرد بهره مند نمیشود.

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشي بود در اين خانه که کاشانه بسوخت


تنم از واسطه دوري دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت


سوز دل بين که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت


آشنايي نه غريب است که دلسوز من است
چون من از خويش برفتم دل بيگانه بسوخت


خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش ميخانه بسوخت


چون پياله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بي مي و خمخانه بسوخت


ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

 

(الهم عجل لولیک الفرج)

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت