✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
چفیه می گیو...


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی :

  غیبت باعث می‌شود که تا ۴٠ روز ، اعمال صحیح ما به حساب غیبت شونده برود.

  و اگر اعمال صحیح نداشتیم ، گناهان غیبت شونده به حساب ما نوشته می ‌شود!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بزرگی را گفتند تو برای تربیت فرزندانت چه میکنی؟

 گفت: هیچ کار

 گفتند: مگر میشود؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟

 گفت: من در تربیت خود کوشیدم، تا الگوی خوبی برای آنان باشم.

 فرزندان راستی گفتار و درستی رفتار پدر و مادر را می بینند، نه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمل نمی‌کنند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.
اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم
اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!
نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!
اما خبری از پول نبود…
به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!
گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!

گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت
و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .

خدای من!
من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم
اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام …
فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …

خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟

الهی و ربی من لی غیرک …  

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





 

سیاه پوشیده بود، به جنگل آمد… من هم استوار بودم و تنومند! من را انتخاب کرد… دستی به تنه و شاخه هایم کشید تبرش را درآورد و زد و زد….. محکم و محکمتر…. من هم به خودم میبالیدم دیگر نمیخواستم درخت باشم، آینده ی خوبی در انتظارم بود میتوانستم یک قایق باشم شاید هم چیز بهتری…..
درد ضربه هایش بیشتر میشد و من هم به امید آینده ی بهتر تحمل میکردم، اما….
ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد، شاید او تنومندتر بود… شاید هم نه!!
اما هر چه بود به نظر مرد تبر به دست، آن درخت بهتر بود، چوب بهتری داشت و من جلوه ای برایش نداشتم!
مرا رها کرد با زخم هایم و او را برد….
من دیگر نه درخت بودم، نه تخته سیاه مدرسه، نه عصایی برای پیرمرد و نه قایق و … خشک شدم….

 این عادت انسانهاست، قبل از اینکه مطمئن شوند انتخاب میکنند… خواسته یا ناخواسته ضربه هایشان را میزنند، اما شرایط بهتری که سر راهشان آمد او را به حال خودش رها میکنند… بی توجه به راه نیمه رفته!

 تا مطمئن نشدی تبر نزن….
 تا مطمئن نشدی احساس نریز…
دیگری زخمی میشود… خشک میشود!
 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




“خدا"درگل،خدا،درآب و رنگ ست
“خدا"نقاش اين دشت قشنگست…

“خدا"يعني درختان حرف دارند،شقايق ها،دروني ژرف دارند…

“خدا"درهرنظر آينه ماست
همين حالا،خدا،درسينه ماست

“خدا"شبنم"خدا"باد و"خدا"گل
“خدا"زيباترين باغ تکامل…

گهي،گل ميکند ماراخبردار،
گهي،مرغي بما ميگويداسرار…

“خدا"راميتوان ازنورفهميد
“خدا"رادرپرستش ميتوان ديد..
 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




تو با شرافتی اگر
آبروی دیگران را مانند آبروی خودت محترم بدانی

 تو آزادی، اگر
خودت را کنترل کنی، نه دیگران را

 تو مهربانی، اگر
وقتی دیگران مرتکب اشتباهی میشوند، آنها را ببخشی

 تو ثروتمندی، اگر
بیش از آنچه نیاز داری نداشته باشی.

 و دوست داشتنی هستی، اگر
دردهایت تو را از دیدن دردهای دیگران کور نکرده باشد.

 اگر چنین است
 به بزرگیت افتخار کن

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

“ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ” ﻋﻀﻮﯼ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ “ﻗﻠﺐ” ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ” ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ
ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺟﻠﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮﻕ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ …
ﺣﺎﻻ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ” ﺁﺩﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ !
ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ !
ﻏﺬﺍ ﺍﺯﮔﻠﻮﯾﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯿﺮﻭﺩ،
ﺷﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﯽ …
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺟﺰ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ” ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﯽ ﻭ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﯼ ﺩﻭﺭ!
ﺣﺎﻻ …
ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻩ باﺷﯽ، ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،
ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﺧﻮﺍﺑﯽ،
ﺭﺍﺣﺖ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ﻭ ﺷﺒﻬﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﺩ ﻭﻟﯽ …
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﻫﺴﺖ ،
ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻪﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ…

#دیل_کارنگی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 محبت را “پخش کن”
انسان خوشرو گل خوشبوست
دوست داشتن را “دوست” بدار..
به مهربانی “مهر” بورز…
با آشتی “آشتی” کن …
از دورویی “دوری” کن..

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 امام علی (ع)

 كسي كه دل خويش را
 با دائم الذكر بودن آباد گرداند،
 خداوند افعال او را در نهان و آشكار،
 نيكو مي گرداند.

 «تصنيف غرر الحكم، ص 189، ح 3658»

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

یک روز، در گوشه یک نمایشگاه، فرصتی دست داد تا با مدیری بر سر میز بنشینم که گردش مالی سازمانش، با درآمد نفتی کشورم قابل مقایسه بود!
در لا به لای حرفهای دوستانه و گزارش کارها و …، حرف از مدیریت شد و گفتم که در کنار فروشنده بودن، «معلم» هم هستم و «استراتژی» هم درس میدهم.
پرسید: استراتژی را چگونه تعریف میکنی؟

کمی فکر کردم. آنها که استراتژی را میشناسند میدانند که ده ها تعریف وجود دارد که برخی همسو و برخی متضاد و متعارض هستند. به هر حال، به حیلت معلمی و با بازی کلامی، تعاریف را به هم چسباندم و معجونی را به خوردش دادم.

تمام مدت با لبخند نگاهم کرد. در پایان گفت: من درس مدیریت نخوانده ام. به همین دلیل، ذهنم چندان پیچیده و مجرد نیست. من آموخته ام که استراتژی، تخصیص بهینه منابع است. اینکه وقت و سرمایه و نیروی انسانی و دانش و تجربه و مهارت خود را صرف کدام حوزه کنی و از کدام حوزه ها، دوری کنی. استراتژی هنر «انتخاب کردن» و «کنار گذاشتن» است. هنر تشخیص اینکه به کدام بازار رو کنی و از کدام بازار صرف نظر کنی. هنر اینکه چشم را بر روی کدام مشتری ببندی و از منافعش صرف نظر کنی تا دستانت برای خدمت بیشتر به مشتری دیگر، آزاد و رها بماند. هنر فرار کردن از وسوسه «دستیابی همزمان به همه چیزهای خوب…».

دوست داشتم بیشتر حرف بزنم که فردی آمد و آن مرد، با خداحافظی شتابزده، میز را ترک کرد. فهمیدم که «استراتژی» به او میگوید که بیش از این، «زمانش» را صرف گفتگو با من نکند.

استراتژی هنر «انتخاب کردن» و «کنار گذاشتن» است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزهای هفته را با عشق تو سر میکنم
تا به جمعه میرسم احساس دیگر میکنم

حس دیدار تو در من جمعه غوغا میکند
جمعه ها چشمان خود را حلقه بر در میکنم

در غروب جمعه بغضم در گلو وا میشود
چشم خود را در نبودت جمعه ها ترمیکنم

آنقدر در کوچه ها فریاد نامت میکنم
گوش اهل کوچه را با نام تو کر میکنم

شک ندارم درد جمعه درد بی درمان توست
نام زیبای تو را هر جمعه ازبر میکنم

کل هفته خانه را با گل مزین میکنم
باز هم گلهای خود را جمعه پرپر میکنم

گرچه می دانم نمیایی ولی این را بدان
جمعه ای دیگر برای دیدنت سر میکنم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت







شخصی به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود. شب عید هنگامی که پل از اداره اش بیرون امد متوجه پسر بچه شیطانی شد که دور و بر ماشین نو و براقش قدم میزند و آن را تحسین می کرد. پل نزدیک ماشین که رسید پسر پرسید:
این ماشین مال شماست آقا؟
پل سرش را به علامت تائید تکان داد و گفت: برادرم به عنوان عیدی به من داده است.
پسر متعجب شد و گفت: منظورتان این است که برادرتان این ماشین را همین جوری و بدون اینکه دیناری بابت ان پرداخت کنید، به شما داده است؟ آخ جون ای کاش…؟
البته پل کاملا واقف بود که پسر چه آرزویی می خواهد بکند. او می خواست آرزو کند که ای کاش او هم یک همچون برادری داشت. اما آنچه که پسر گفت سر تا پای وجود پل را به لرزه در آورد: ای کاش من هم یک همچو برادری بودم.
پل مات و مبهوت به پسر نگاه کرد و سپس با یک انگیزه انی گفت: دوست داری با هم تو ماشین یه گشتی بزنیم؟
اوه بله دوست دارم.
تازه راه افتاده بودند که پسر به طرف پل برگشت و با چشمانی که از خوشحالی برق می زد گفت: آقا می شه خواهش کنم که بری به طرف خونه ما؟
پل لبخند زد. او خوب فهمید که پسر چه می خواهد بگوید. او می خواست به همسایگانش نشان دهد که توی چه ماشین بزرگ و شیکی به خانه برگشته است. اما پل باز هم در اشتباه بود. پسر گفت: بی زحمت اونجایی که دوتا پله داره نگهدارید.
پسر از پله ها بالا دوید. چیزی نگذشت که پل صدای برگشتن او را شنید. اما دیگر تند و تیز برنمی گشت. او برادر کوچک فلج و زمین گیر خود را بر پشت حمل می کرد. سپس او را روی پله پائینی نشاند و به طرف ماشین اشاره کرد: اوناهاش جیمی… می بینی؟ درست همون طوریه که طبقه بالا برات تعریف کردم. برادرش عیدی بهش داده و دیناری بابت آ؛ن پرداخت نکرده. یه روزی من هم یه همچو ماشینی به تو هدیه خواهم داد. اونوقت می تونی برای خودت بگردی و چیزهای قشنگ ویترین مغازه های شب عید رو همان طوری که همیشه برات شرح میدم ببینی.
پل در حالی که اشکهای گوشه چشمش را پاک می کرد از ماشین پیاده شد و پسر بچه را در صندلی جلوئی ماشین نشاند، برادر بزرگتر با چشمانی براق و درخشان کنار او نشست و سه تائی رهسپار گردشی فراموش ناشدنی شدند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آدم شیشه کثیف پاک میکنه حسه خوبی پیدا میکنه

ببین دلو پاک کنی چی میشه

از هرکی بدی دیدی همین الان ببخش و کینه رو بریز دور

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




‌چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد…

نه فقط شبه عبایی مشکیست
که سرت بندازی
و خیالت راحت
که شدی چادری و محجوبه!
 
چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد
قاعده، رسم، شرایط دارد
شرط اول همه اش نیت توست…
محض اجبار پدر یا مادر
یا که قانون ورودیه دانشگاه است
یا قرار است گزینش شوی از ارگانی
یا فقط محض ریا
شایدم زیبایی، باکمی آرایش!
نمی ارزد به ریالی خواهر…
 
چادر مادر من فاطمه،شرطش عشق است
عشق به حجب و حیا
به نجابت به وفا
عشق به چادر زهرا
که برای تو و امنیت تو خاکی شد
تا تو امروز شوی راحت و آسوده
کسی سیلی خورد
خون این سیل شهیدان
همه اش با هدف چادر تو ریخته شد
 
خواهرم
حرمت این پارچه ی مشکی تو
مثل آن پارچه مشکی کعبه والاست
یادگار زهراست
نکند چادر او سرکنی اما روشت
منشت
بشود عین زنان غربی
خنده های مستی
چشمک و ناز و ادا
عشوه های ناجور
 
به خدا قلب خدا می گیرد
به خدا مادر من فاطمه شاکی بشود
به همان لحظه سیلی خوردن
لحظه پشت در او سوگند
خواهرم
چادر مادر من ، فاطمه ، حرمت دارد
 
خواهرم!
من،پدرم ایل و تبارم
همه ی دار و ندارم
به فدایت
حرمتش را نشکن…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خداوندا …
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین تنهام؛ انسانم

خدا گوید :
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع كن …
یك قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدایا…
چنان زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم.
و چنان ،بمیران که به وجد نیاید دلی از نبودنم…

قدر زندگی را بدان پروانه ها
فقط یک بهار می رقصند…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




“هدف هاي بزرگ، مانند دويدن هستند!”

“"براي رسيدن به هدف هاي بزرگ، بايد تلاش هاي كوچك را جدي گرفت.

“"براي دويدن، ابتدا بايد راه رفت، سپس قدم ها را تند كرد و بعد دويدن را رقم زد.

“"دويدنِ ناگهاني و بدون مقدمه، هر كسي را از نفس مي اندازد…!!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
دروازه های قلبم رابه روی خوبیها می گشایم
پروردگارا تو را سپاس میگویم که قدرت سکوت را به من عیان ساختی،
آرامشی که در هر گام بر من پدیدار میشود را سپاسگزارم
خداوندا یاریم کن بر کلامم مسلط باشم و با نارضایتی سکوت نکنم
حرفی را که بر زبان میرانم ناحق و خارج از عدل نباشد
آبرویی را بر آب و کاشانه ای بر باد ندهم،
بار الها! تو یاریم کن تا با کنایه غبار ناراحتی بر
روابطم،و با بی حرمتی چراغ دلی را به خاموشی ننهم،
ایزدا،عشق سرمایه هر انسان است،مرا سرمایه دار خوبیها قرار ده.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خداوندا…
نه آنقدر پاکم که کمکم کني…
و نه آنقدر بدم که رهايم کني…
ميان اين دو گم شده ام…
هم خود و هم تو را آزار ميدهم…
هرچه تلاش کردم نتوانستم آني شوم که تو ميخواهي…
وهرگز دوست ندارم آني شوم که تو رهايم کني… خدايا…
“دستم به آسمانت نميرسد…
اما تو که دستت به زمين ميرسد, بلندم کن"…!!!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یک دونده دوی سرعت اصلا فرصت نمی کند به پشت سرش نگاه کند.
او خوب می داند که یک ثانیه برگشتن و دیدن پشت سر ، مساوی است با از دست دادن چند ثانیه مفید این تعلل او را از مسابقه عقب انداخته و شانس برنده شدن را سلب خواهد کرد. در زندگی نیز به دونده بیاندیشید و به جلو حرکت کنید.
پیش به سوی زندگی بهتر …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدای هر کسی درست در همان جایی است که هدف نهائی در آنجا قرار دارد !

ایستگاه آخر شما هر کجا که باشد خدای شما نیز همانجاست !

به همین خاطر اگر بگویند خدای بعضی ها پول است، حرف درستی است !

#دڪتر_الهــﮯ_قمشه_ای

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خداوند تنها سرچشمه و نگه دارنده کُل کائنات است. هر چیز دیگر توهم است. در واقع هیچ چیز در این دنیا متعلق به شما نیست. “من"، تنها دارایی شما است. به همین دلیل است که ما برای همه چیز می گوییم “من"، “من"، “من"…
شما می گویید: «این جسم من است». اما، شما کیستید؟ شما می گویید: «جسم من»، اما شما این نیستید که می گویید: «من جسم هستم». به همین صورت، می گویید: «ذهن من» ، اما شما این که «من این ذهن هستم» نیستید. از این رو شما از جسم، ذهن و … خود متمایز هستید. زمانی که کسی نام شما را می پرسد، نگویید: «من راما هستم» یا « من کریشنا هستم»… بگویید: «من، من هستم». هر اسمی که بگویید نامی است که والدینتان به شما داده اند. این نام حقیقی شما نیست.اگر شما فقط از “من” همان نفس و ” مال من” همان وابستگی رها شوید ، خود خدا هستید. آن گاه شما خود حقیقی تان هستید (خویشتن واقعی خودتان)!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خداوند سهم كسانيست كه در جستجوي اويند.


او را جستجو كن تا به كشف تو در آيد. او را در درونت جستجو كن كه خداوند جز روح نيست و جز از طريق عشق به كشف در نمي آيد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مولانا می فرمايد:
هر ندایی كه تو را بالا كشيد
آن ندا می دان كه از بالا رسيد

شمس تبريزی گويد:
اگر سخنی را شنيديد و به دلتان نشست، بدانيد كه آن سخن حق است و به دنبال آن برويد!
پس بر اين باور باشيم كه: متبركند انسان های اندک شماری كه پيوسته در روح ديگران جاری هستند و آدمی را از روزمرگی به روز سبزی می برند…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




در ساحت عشق خود را از همه چيز خالي كن.

آنگاه خدا خواهد آمد و در جان خالي ات خواهد نشست.

اين پاداش از بيرون داده نمي شود، بلكه از فراسو مي آيد. تو بر همه عالم عاشقي و او بر تو عاشق است.

تنها راه رسيدن به خالق، دوست داشتن “مخلوق” است…

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




فقط از راه مراقبه است كه مي تواني پادشاه شوي، پادشاه وجود خويش.
و اين يگانه پادشاهي است. هيچ پادشاه ديگري وجود ندارد. اگر تو پادشاه وجود خويش نباشي ممكن است تمام دنيا را در اختيار داشته باشي اما همچنان يك برده بماني. از خواب بيدار شو و تمام تلاشت را براي نفوذ به اعماق مراقبه ، آگاهي و شاهد بودن بكار گير. خودآگاه و خودآگاه تر شو تا يك پادشاه شوي. تلاشي مداوم لازم است و صبر. پيروزي نزديك است اما تو زماني پيروز مي شوي كه آماده باشي. اين آمادگي از راه تلاشي شديد حاصل مي شود. همه تلاشت را براي مراقبه گر بودن بكار گير. اين همان شاه كليد دروازه هاي پادشاهي خداوند است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پرسش: وضعيت ايرانِ قبل از ظهور و نقش آن در ظهور حضرت چيست؟

پاسخ: با توجه به روايات مي‌توان شرايط ايران را تا حدودي اين گونه ترسيم كرد: “دانش و معارف دين اسلام و مكتب تشيع، از ايران و قم، به جهانيان صادر مي‌شود. لذا موقعيت علمي ايران ممتاز است و اصلي ترين مركز دين اهل بيت(ع) خواهد بود. در روايتي از وجود مقدس امام صادق(ع) نقل شده است: “به زودي، كوفه، از مؤمنان خالي مي‌گردد و دانش مانند ماري كه در سوراخش پنهان مي‌شود، از آن شهر رخت برمي‌بندد؛ سپس علم ظاهر مي‌شود در شهري به نام قم؛ آن شهر معدن علم و فضل مي‌گردد(و از آنجا به ساير شهر‌ها پخش مي‌شود) به گونه‌اي كه باقي نمي‌ماند در زمين جاهلي نسبت به دين، حتي زنان در خانه‌ها. اين قضيه نزديك ظهور قائم(ع) واقع مي‌شود … علم، از قم به ساير شهر‌ها در شرق و غرب پخش مي‌شود و حجت بر جهانيان تمام مي‌شود به گونه‌اي كه در تمام زمين، فردي پيدا نمي‌شود كه دين و علم به او نرسيده باشد. بعد از آن قائم، قيام مي‌كند و سبب انتقام خدا و غضب او بر بندگان(ظالم و معاند) مي‌شود؛ زيرا، خداوند انتقام (و عذاب) بر بندگان روا نمي‌دارد، مگر وقتي كه حجت را انكار كنند"(بحار الانوار، ج 57و60، ص213). خيزش و جنبشي بزرگ براي دعوت مردم به طرف دين، در ايران روي مي‌دهد. از امام كاظم(ع) نقل شده است: “مردي از اهل قم، مردم را به سوي حق دعوت مي‌كند. گروهي، دور او اجتماع مي‌كنند كه مانند پاره‌هاي آهن‌اند و باد‌هاي تند(حوادث) نمي‌تواند آنها را از جاي بركند. از جنگ خسته نمي‌شوند و كناره‌گيري نمي‌كنند و بر خدا توكل مي‌كنند. سر انجام، پيروزي براي متقين و پرهيزكاران است".(بحار، ج60، ص216، ح37).
گويا اين حركت، همان حركتي است كه از امام باقر نقل شده است: “گويا مي‌بينم گروهي از مشرق زمين خروج مي‌كنند و طالب حق هستند، اما به آنان پاسخ داده نمي‌شود. مجدداً برخواسته‌ي خود تاكيد مي‌كنند ولي جواب نمي‌شنوند. پس چون چنين ديدند، شمشير‌ها را به دوش مي‌كشند، در مقابل دشمن مي‌ايستند تا حق به آنها داده مي‌شود، اما اين بار قبول نمي‌كنند بلكه قيام مي‌كنند و نمي‌دهند آن را (پرچم قيام را) مگر به صاحب شما(اما زمان(ع))".(بحار الانوار، ج52، ص243، ح116). خروج سيد حسني و خراساني را كه در روايات به آنها اشاره شده، مي‌توان در اين باره دانست. بنابراين، موقعيت اجتماعي آن روز ايران حركت به سوي حق طلبي و دعوت به آمادگي براي ظهور است.
در بستر اين جامعه نيز ياران حضرت شكل مي‌گيرند. در حديثي از امام صادق(ع) نقل شده است: “قم را قم ناميدند، چون اهل او، اجتماع مي‌كنند با قائم آل محمد(ص) و با او قيام مي‌كنند و او را ياري مي‌كنند".(بحار الانوار، ج 57و 60، ص216، ح38). در رواياتي كه به نام ياران و شهر‌ها اشاره دارد، شهر‌هاي متعددي از ايران ذكر شده است. خلاصه آن كه ايران، مركز صدور دين و معارف اهل بيت است و زمينه‌سازي براي ظهور مي‌كند.
در برخي از روايات اهل بيت(ع) به حضور فعال عجم در سپاه و ارتش مخصوص امام مهدي(ع) اشاره شده است. البته مقصود از عجم ملت‌هاي غير عرب است، ولي به احتمال زياد بيشترين مصداق آن در عصر ظهور، ايرانيان خواهند بود به ويژه كه مركز ثقل شيعه در ايران است.مجموعه روايات وارده در مورد ايرانيان نشان مي‌دهد كه اين گروه زمينه‌سازان حكومت حضرت مهدي(ع) در جهان هستند و بيشترين تأثير را در روند استقرار حكومت آن خورشيد عالم‌تاب دارند و در حقيقت حضرت مهدي(ع) به همراه ياران از جمله ايرانيان با دشمنان به مبارزه برمي‌خيزد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

پرسش: وجود دجال و شرح صفات ظاهري او در کتب با معيار هاي امروزي نمي سازد و نياز به شرح و تفسير دارد و آيا دجال مصداق يک موضوع است خير ؟

پاسخ: دجال، از ريشه «دجل» به معناي «دروغگو و حيله‌گر» است. اصل داستان دجال، در كتاب‌هاي مقدس مسيحيان آمده است(رساله يوحنا، باب2، آيه 18 و 22). در انجيل اين واژه بارها به كار رفته و از كساني كه منكر حضرت مسيح بوده و يا « پدر و پسر» را انكار كنند، به عنوان دجال ياد شده است. به همين جهت، در ترجمه‌ي انگليسي كتاب‌هاي مقدس مسيحي، واژه آنتي كريست(Antik Chirst) يعني ضد مسيح به كار رفته است.
در روايات زيادي از اهل سنت خروج دجال از نشانه‌هاي برپايي قيامت دانسته شده است(سنن ترمذي، ج4، ص507 تا 519؛ سنن ابي داوود، ج4، ص115؛ صحيح مسلم، ج 18، ص46 تا 81).
روايات اسلامي درباره دجال و توصيفات آن، همين روايات اهل سنت است اما در كتب روايي شيعه تنها دو روايت درباره خروج دجال، به عنوان يكي از علائم ظهور حضرت مهدي(ع) آمده است(كمال الدين، صدوق، ص525، 526) كه هيچ كدام از اين دو روايت، از نظر سند معتبر و قابل قبول نيست. بنابراين، از نظر منابع شيعي، دليل معتبري بر اين كه خروج دجال يكي از علائم ظهور باشد، وجود ندارد، اما در عين حال، با توجه به روايات زيادي كه در منابع اهل سنت آمده است، احتمال اين كه اصل قضيه دجال به طور اجمال، صحت داشته باشد، وجود دارد و امر ممكني است. لكن به فرض اين كه اصل قضيه‌ي دجال صحت داشته باشد اما بدون ترديد بسياري از ويژگي‌هايي كه براي آن بيان شده است، به نظر مي‌رسد افسانه‌هايي بيش نيست. بنابراين اصل قضيه دجال را به عنوان امري محتمل و ممكن بعيد نيست بپذيريم. حال به فرض پذيرش اين سؤال مطرح است كه مقصود از دجال چيست؟
دو احتمال اساسي در اين زمينه وجود دارد:
1. با توجه به معاني لغوي دجال، مقصود از آن نام شخصي معين نباشد، بلكه هر كسي كه با ادعاهاي پوچ و بي اساس و با تمسك به انواع اسباب حيله‌گري و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجال است. بر اين اساس، دجال‌ها متعدد خواهند بود. وجود رواياتي كه در آن سخن از دجال‌هاي متعدد رفته است، اين احتمال را تقويت مي‌كند. مانند «قال رسول الله: يكون قبل خروج الدجال نيف علي سبعين دجالا؛ پيش از خروج دجال، بيش از هفتاد دجال، خروج خواهند كرد.» (كنز العمال، ج14، ص200) بنابراين احتمال، در حقيقت و قضيه دجال نشانه‌ي اين مطلب است كه در آستانه انقلاب امام مهدي(ع) افراد فريب كار و حيله‌گري براي نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلي همه تلاش خود را به كار مي‌گيرند و با تزوير و حيله‌گري، مردم را نسبت به اصالت تحقق انقلاب جهاني منجي، دل سرد و يا دو دل مي‌كنند.
اين كه در همين روايات تأكيد شده است: «هر پيامبري، امت خويش را از خطر دجال بر حذر داشته است». خود تأييدي ديگر بر همين احتمال است كه مقصود از دجال، هر شخص حيله‌گر و دروغگويي است كه قبل از خروج حضرت مهدي(ع) در صدد فريب مردم است.
2. دجال، كنايه از كفر جهاني و سيطره‌ي فرهنگ مادي بر همه جهان باشد. استكبار، با ظاهري فريبنده و با قدرت مادي و صنعتي و فني عظيمي كه در اختيار دارد، سعي مي‌كند مردم را فريب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فريبنده خود كند. بر اين اساس، اين كه پيامبران امت‌هاي خود را از فتنه دجال بيم داده‌اند «ما بعث الله نبيا الا و قد انذر قومه الدجال… ؛ هيچ پيامبري مبعوث نشد، مگر آن كه قوم‌اش را از فتنه دجال بر حذر داشت(بحار الانوار، ج52، ص205) به اين معنا است كه آنان را از افتادن به دام ماديت و ورطه‌ي حاكميت طاغوت و استكبار جهاني بر حذر داشته‌اند. پس احتمال مي‌رود، منظور از دجال با آن شرايط و اوصافي كه در اين روايات براي او شمرده شده، همان استكبار جهاني باشد. در اوصاف دجال گفته شده «كوهي از طعام و شهري از آب، به همراه دارد». اين كنايه از امكانات عظيم و گسترده‌اي است كه استكبار در اختيار دارد.
براي آگاهي بيشتر به كتاب چشم به راه مهدي، مركز انتشارات دفتر تبليغات قم، جمعي از نويسندگان ص289 و دادگستر جهان، ابراهيم اميني، مراجعه شود.
«در صورت مكاتبه بعدى، شماره نامه قبلى خود را ذكر نماييد»
موفق باشيد

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: فتنه هايي که در آخر الزمان شيعيان را تهديد مي کند نام برده و راه مقابله با آنها چيست ؟

پاسخ: به صورت فهرست وار به برخي از موارد اشاره مي‌شود:
ـ جهل و عدم شناخت مناسب نسبت به: وجود مقدس امام و نقش او، آموزه‌هاي دين(كه باعث كم رنگ شدن دين در زندگي مردم مي‌شود)، وضعيت نا بهنجار كنوني، آموزه‌هاي مهدويت(همچون مفهوم انتظار)؛
ـ تحجر و مقدس گرايي خشك و بدون توجه به عمق و روح دين؛
ـ تجاوز به جوامع اسلامي و شيعي و كشتار آنان ؛
ـ گسترش فساد و تباهي از يك طرف، و ايجاد شك و ترديد نسبت به ظهور امام موعود از طرف ديگر، و به تمسخر گرفتن انتظار و ظهور از طرف آخر؛
بر عاشقان امام عصر(ع) و منتظران ظهورش لازم است در چند زمينه فعاليت داشته باشند:
الف. بالابردن فهم و شناخت نسبت به امام و امامت، مفاهيم و آموزه‌هاي دين، مباحث مهدويت و مفاهيمي كه در رابطه با اين موضوع است؛
ب. وحدت كلمه در سايه رهبري ولي فقيه كه طبق بيان پيشوايان دين ـ از جمله امام زمان(ع) ـ همه وظيفه دارند به او رجوع كنند.
ج. عمل به وظايف دين، كسب تقوا، دوري از فساد و جلوگيري از آن، امر به معروف و نهي از منكر؛
د. حضور فعال و آگاهانه تحت مديريت ولي فقيه در صحنه‌هاي مختلف اجتماعي و سياسي؛
هـ‌. ايجاد روحيه نشاط و تلاش در خود و جامعه و حركت به سوي سازندگي و زمينه سازي براي ظهور.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: سیمای آخرالزمان چگونه است ؟

پاسخ: ج س 5ـ يكم. درباره وضع جهان در آخر الزمان ـ به خصوص قبل از ظهور امام زمان(ع) ـ روايات بسياري وارد شده است. بعضي از آن خصوصيات چنين است:
1. وضع حكومت‌ها؛ حكومت‌ها استبدادي و افراد فاسد و ظالم‌اند و حكومت‌هاي ضعيف و زودگذر و متزلزل در رأس امور قرار دارند.
2. وضع دين؛ از اسلام و قرآن، فقط اسمي مي‌ماند و مساجد، زيبا، اما بدون جمعيت است و عالمان دين، افرادي بد و فتنه گرند، و مردم از دين خارج مي‌شوند.
3. وضع اخلاق؛ عواطف انساني ضعيف شمرده مي‌شود و ترحم به هم وجود ندارد و انواع فساد‌هاي اخلاقي، به طور علني در جامعه انجام مي‌شود(بدون نهي و جلوگيري).
4. وضع امنيت؛ ترس و اضطراب فراگير و راه‌ها نا امن است و جنايت‌هاي هولناك صورت مي‌گيرد. مردم، آرزوي مرگ مي‌كنند و مرگ‌هاي ناگهاني و زلزله و جنگ و فتنه و بيماري و مرگ زياد مي‌شود.
5. وضع اقتصاد؛ باران و محصولات كشاورزي كم مي‌گردد و رود‌ها و چشمه‌ها خشك مي‌شوند و گراني و فقر و گرسنگي و عدم رونق تجارت و بازار، غوغا مي‌كند.
البته در كنار همه اين مشكلات، عده‌اي به وظيفه شرعي خود عمل مي‌كنند و علم اسلام و انسانيت را بر پا مي‌دارند و زمينه ظهور را فراهم مي‌كنند. در آن زمان، ايران ـ به خصوص شهر مقدس قم ـ‌ پايگاه شيعيان و محل اميد مردم خواهد بود. بنابراين، چنين نيست كه همه، در ظلم و فساد فرو رفته باشند، بلكه عده‌اي، با زحمات فراوان، خود را حفظ مي‌كنند و فروغ اميد را در دل مردم روشن نگه مي‌دارند.
بنابراين چون دوران غيبت امام زمان(ع) در روايات، آخر الزمان ناميده شده است، مي‌توان گفت: ما در آخر الزمان هستيم؛ مخصوصاً كه بعضي از علايم ياد شده، در زمان ما وجود دارد. اما اگر منظور از آخر الزمان فقط چند سال قبل از ظهور حضرت باشد، چون وقت ظهور مشخص نيست، نمي‌توان گفت، كه ما ، در آخر الزمان هستيم يا نه.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: زمان آخر الزمان و رويدادهاي ان به ترتيب کدامند ؟

پاسخ: الف. ترسيم کامل و درست دوران ظهور، چندان امکان پذير نيست، اما به صورت خلاصه، ميتوان گفت، پس از آنکه شرايط و زمينههاي ظهور، مانند تعداد مناسب ياران و آمادگي مردم براي پذيرش حضرت فراهم گشت امام(ع) در مکه ظاهر ميشود و با معرفي خود ظهور منجي را اعلام ميدارد. اين در زماني است که قدرت طلبان و سودجويان، به خاطر منافع مادي خود به ظلم و فساد دامن زدهاند و جنگها و خونريزيهاي متعددي را ايجاد ميکنند که نتيجه آن چيزي جز عقب ماندگي و شيوع بيماريها و فقر اکثريت و کم رنگ شدن حقايق و مظاهر دين نيست.
البته بايد توجه داشت که در چنين وضع اسفباري، انسانهاي پاک و وارستهاي پيدا ميشوند که با تمام تلاش و کوشش خود، سعي در آگاهيدادن به مردم و زمينه سازي براي ظهور دارند. در روايات از زمينه سازي مردم ايران اشاره به ميان آمده است و اين که علم و معارف دين، در قم ظاهر ميشود و از آنجا به دنيا پخش ميشود.
با ظهور حضرت در مکه و تجمع ياران سيصد و سيزده نفري بر گرد او و بيعت با آن بزرگوار، همه نگاهها، چه دوستان و چه دشمنان، به سمت مکه دوخته ميشود. لشکري از سفياني که براي مقابله با حضرت به سمت مکه به راه افتاده در سرزمين بيداء به زمين فرو ميرود. در همين حال ياران امام نيز به سمت مکه حرکت ميکنند تا جمعيتي بالغ بر ده هزار نفر شکل ميگيرد و در اين هنگام، خروج صورت ميگيرد. امام مهدي(ع) با ياران خود چه از افراد بشر و چه از ملائکه پس از تسلط بر مکه و اصلاحات در آن، از جمله کوتاه کردن دست افرادي که به بيت المال تجاوز کردهاند، به طرف مدينه و سپس عراق حرکت ميکند و در اين سير، ياران و دوستان ديگري نيز به جمع لشکر حضرت اضافه ميشوند.
در عراق، با دو مشکل روبهرو ميشود: 1. گروهي به ظاهر ديندار مقابل ايشان قرار ميگيرند. وقتي نصايح حضرت و موعظهي ايشان در دل آنان اثر نميگذارد، کار به جنگ ميکشد و همه آنان کشته ميشوند.2. با لشکر سفياني مقابله ميکند. اين در زماني است که حضرت کوفه را نيز به تصرف خود در آورده است. گفت و گوها و اندرزهاي حضرت، در دل چون سنگ آنان نيز اثر نميگذارد و جنگ شعله ور ميشود که منجر به هلاکت سفياني و ياران او ميشود.
نا گفته نماند سفياني فردي از تبار بني اميه است که حدود يک سال قبل در حدود سوريه سر به طغيان ميگذارد و بخشهايي از سرزمين اسلامي، مانند سوريه و اردن و عراق را تحت حکومت خود در ميآورد.
پس از تسلط بر عراق، دو برنامه ديگر در دستور کار حضرت قرار ميگيرد: 1. اعزام ياران به نقاط مختلف جهان براي گسترش حاکميت عدل الهي؛ 2. برخورد با مسيحيان و يهوديان. نزول حضرت عيسي(ع) و نماز خواندن ايشان پشت سر امام مهدي(ع) را در اين باره، بايد ارزيابي کرد. در مورد چگونگي برخورد حضرت مهدي(ع) با مسيحيان و يهوديان، به صورت شفاف و روشن روايات معتبري نداريم، ولي از مجموع روايات استفاده ميشود که در طي مدت نه چندان طولاني، آنان تسليم ميشوند و دين اسلام سراسر عالم را فرا ميگيرد.
ب. هر چند اصل رجعت مورد پذيرش شيعه مي‌باشد و اعتقاد به آن بر اساس آيات و روايات است؛ ولي جزئيات اين مسأله چندان شفاف و روشن نيست. از جمله آنها رجعت ائمه معصومين(ع) است. در روايات تصريح روشني به رجعت امام حسين(ع) شده است، اما در مورد رجعت ساير ائمه و ويژگي‌هاي آن، مطلب به طور دقيق و روشن نيست.
ج. مناسب است سيماي دوران ظهور را به صورت خلاصه مرور ميکنيم:
مقدمه: هدف از آفرينش مجموعه بزرگ هستي، كمال و نزديكي هر چه بيشتر انسان‌ به منبع همه كمالات يعني خداوند مي‌باشد و نيل به اين آرمان بزرگ نيازمند ابزار و وسايلي است كه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) در پي فراهم آوردن اسباب تقرب به سوي خداوند متعال و برداشتن موانع از اين مسير است.
و با توجه به اينكه انسان موجودي است تركيب يافته از جسم و جان، بنابراين رسيدن به كمال لازمه، همان عدالت است كه ضامن سلامت رشد انسان در سير مادي و معنوي است و اهداف حكومت حضرت مهدي(ع) نيز در دو محور رشد معنوي و اجراي عدالت و گسترش آن قابل طرح است.
امام حسين(ع) مي‌فرمايند: اگر از دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را طولاني كند تا مردي از فرزندان من قيام كند و زمين را از عدل و داد پر كند پس از آنكه از ستم آكنده شده باشد. اين چنين از پيامبر اكرم(ص) شنيدم.
امام كاظم(ع) در تفسير آيه شريفه: ” اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ"(حديد/17) فرموده‌اند: مقصود اين نيست كه زمين را از باران زنده مي‌كند بلكه خداوند مرداني را بر مي‌انگيزد كه عدالت را زنده مي‌كنند پس به سبب جان گرفتن عدل در جامعه، زمين زنده مي‌شود.
اما با توجه به روايات فراواني كه درباره دوران حكومت حضرت مهدي(ع) موجود است، برنامه‌هاي حكومتي حضرت را در سه محور مي‌توان خلاصه كرد:
1. برنامه فرهنگي 2. برنامه اقتصادي؛ 3. برنامه‌هاي اجتماعي.
1. برنامه فرهنگي:
در انجام برنامه فرهنگي، مهمترين محوري اين برنامه عبارتند از:
الف. احياي كتاب و سنت:
امام علي(ع) مي‌فرمايند: در روزگاري كه هواي نفس حكومت مي‌كند(امام مهدي(ع) ظهور مي‌كند) و هدايت و رستگاري را جايگزين هواي نفس مي‌سازد و در عصري كه نظر اشخاص بر قرآن مقدم شده، افكار را متوجه قرآن مي‌گرداند و آن را حاكم بر جامعه مي‌سازد.
ب. گسترش معرفت و اخلاق:
امام باقر(ع) مي‌فرمايد: زماني كه قائم ما قيام مي‌كند دست خود را بر سر بندگان خواهد نهاد و عقل‌هاي ايشان را جمع كرده و اخلاق آنها را به كمال خواهد رساند.
ج. رشد دانش بشر به طور چشمگير و بي سابقه:
امام باقر(ع) فرموده‌اند: در زمان امام مهدي(ع) به شما حكمت و دانش داده مي‌شود تا آن جا كه زن در درون خانه‌اش مطابق كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت(رفتار) مي‌كند.
مي‌دانيم كه رفتار صحيح ريشه در علم و دانش گسترده دارد كه اين روايت شريف حكايت از آگاهي و شناخت عميق از آيات قرآن و روايات اهلبيت(ع) دارد.
د. مبارزه با بدعت‌ها:
بدعت به معناي داخل كردن انديشه و آراي شخصي در دين و دينداري است. آنچه از تمايلات شخصي و هواهاي نفساني وارد دين شده، حضرت مهدي(ع) با آن مبارزه مي‌كنند.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: هيچ بدعتي را وا نگذارد مگر اينكه آن را از ريشه بركند و از هيچ سنتي (پيامبر) نمي‌گذرد مگر اينكه آن را برپا خواهد داشت.
2. برنامه‌هاي اقتصادي:
برنامه‌هاي اقتصادي در حكومت حضرت مهدي(ع) به صورت مطلوبي تدوين شده تا اولا امر توليد سامان يابد و از منابع طبيعي بهره برداي شود و ثانيا ثروت بدست آمده به شكل عادلانه بين همه طبقات توزيع گردد.
موارد اقتصادي دوران حاكميت حضرت:
الف. بهره‌وري از منابع طبيعي:
در زمان حضرت مهدي(ع) و به بركت حكومت ايشان آسمان سخاوتمندانه مي‌بارد و زمين بي دريغ ثمر مي‌دهد.
امام علي(ع) فرمودند: و چون قائم ما قيام كند آسمان باران مي‌ريزد و زمين گياه بيرون مي‌آورد.
امام باقر(ع) فرمودند: تمام گنج‌هاي زمين براي او آشكار مي‌گردد.
ب. توزيع عادلانه ثروت:
از عوامل اقتصاد بيمار، انباشته شدن ثروت در نزد گروه خاصي است. در دوران حكومت عدل مهدوي اموال و ثروت بيت المال به طور مساوي بين مردم تقسيم مي‌شود. امام باقر(ع) مي‌فرمايند: وقتي قائم خاندان پيامبر قيام كند،(اموال را) به طور مساوي تقسيم مي‌كند و در ميان خلق به عدالت رفتار مي‌كند.
و همچنين فرمودند: امام مهدي(ع) ميان مردم به مساوات رفتار مي‌كند به گونه‌اي كه كسي پيدا نشود كه نيازمند زكات باشد.
ج. عمران و آبادي:
در حكومت حضرت مهدي(ع) توليد و توزيع به گونه‌اي ساماندهي مي‌شود كه همه جا به نعمت و آباداني مي‌رسد.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: در تمام زمين هيچ ويرانه‌اي نمي‌ماند جز اينكه آباد مي‌گردد.
3. برنامه‌هاي اجتماعي:
در حكومت عدالت گستر حضرت مهدي(ع) برنامه‌هايي بر اساس تعاليم قرآن و عترت(ع) اجرا مي‌شود كه به سبب اجراي آنها محيط زندگي زمينه‌اي براي رشد و تعالي افراد خواهد بود. در اين زمينه روايات فراواني رسيده است. كه به پاره‌اي از آنها اشاره مي‌كنيم.
الف. احياء و گسترش امر به معروف و نهي از منكر:
در حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) فريضه بزرگ امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده به اجرا گذاشته خواهد شد.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: مهدي(ع) و ياران او، امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند.
ب. مبارزه با فساد و رذائل اخلاقي:
حضرت مهدي(ع) در عمل به مبارزه با فساد و تباهي و زشتي مي‌پردازد، چنانچه در دعاي شريف ندبه مي‌خوانيم: “اين قاطع حبائل الكذب و الافتراء اين طامس آثار الزيغ و الاهواء …؛ كجاست آن كه ريسمان‌هاي دروغ و افتراء را ريشه كن خواهد كرد. كجاست آن كه آثار گمراهي و هواي و هوس را نابود خواهد ساخت".
ج. عدالت قضايي:
اوست كه قسط و عدل را در سطح جامعه حاكم مي‌كند و همه عالم را پر از عدالت و دادگري مي‌كند.
امام رضا(ع) فرمودند: وقتي او قيام كند زمين به نور پروردگارش روشن گردد و آن حضرت ترازوي عدالت را در ميان خلق نهد. پس (چنان عدالت را جاري كند كه) هيچ كس بر ديگري ظلم و ستم روا ندارد.
مناسب است در پايان به يكي از تحولات چشمگير زمان حضرت مهدي(ع) كه همانا بهداشت طبيعت و بهداشت روان است اشاره‌اي گذرا داشته باشيم. زيرا يكي از مشكلات جامعه بيش از ظهور امام زمان(ع) وضع تأسف بار بهداشت طبيعت و روان است كه در نتيجه بيماري‌هاي واگير و مشكلات رواني زيادي جامعه بشريت را فرا مي‌گيرد. بيماري‌‌هايي مانند جذام، طاعون، وبا، فلج، سكته، سرطان و صدها بيماري خطرناك ديگر. اين اوضاع دلخراش و دردناك در اثر آلودگي محيط زيست و در نتيجه به كارگيري سلاح‌هاي شيميايي. اتمي و ميكربي پديد مي‌آيد.
امام سجاد(ع) در اين باره مي‌فرمايند: هنگامي كه قائم(ع) ما قيام كند خداوند عزوجل بيماري و بلا را از شيعيان ما دور مي‌سازد…
امام صادق(ع) مي‌فرمايند: هنگامي كه حضرت قائم(ع) قيام كند خداوند بيماري‌ها را از مؤمنان دور مي‌سازد و تندرستي را به آنان باز مي‌گرداند.
به اميد روزي كه بتوانيم آن دوران نوراني و سراسر معنوي را درك كنيم.
د. اصطلاح “آخر الزمان” در گفتار‌هاي اديان آسماني مطرح شده است و مراد از آن روز پاياني عمر دنيا (معناي لغوي) نيست؛ بلكه مراد از آن دوره زماني خاص است كه به نحوي معناي آخر بودن را دارد. اصطلاح آخر الزمان به سه دوره اطلاق شده است:
1. دوره پيامبر خاتم(ص) كه دوران پيامبر اسلام تا قيامت را شامل مي‌شود. در اين صورت آخر الزمان، يعني، بعد از آن بزرگوار پيامبر و شريعت ديگري نخواهد آمد و دوره آخرين شريعت است.
2. دوره غيبت و سال‌هاي قبل از ظهور؛ آخر الزمان طبق اين معنا پايان دوره ظلم‌ها و فساد‌ها و حكومت‌هاي غير الهي است و با ظهور، همه مظاهر شرك و ظلم و فساد از بين مي‌رود.
3.دوران ظهور؛ يعني زمان تشكيل دولت عدل الهي و اين حاكميت تا آخر عمر دنيا برقرار مي‌ماند و ديگر از بين نمي‌رود.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: در مورد آينده جهان توضيح دهيد.

پاسخ: درباره وضع جهان در آخر الزمان ـ به خصوص قبل از ظهور امام زمان(ع) ـ روايات بسياري وارد شده است. بعضي از آن خصوصيات چنين است:
1. وضع حكومت‌ها؛ حكومت استبدادي و افراد ظالم‌اند و حكومت‌هاي ضعيف و زودگذر و متزلزل در رأس امور قرار دارند.
2. وضع دين؛ از اسلام و قرآن، فقط اسمي مي‌ماند و مساجد، زيبا، اما بدون جمعيت (نمازگزار واقعي) است.
3. وضع اخلاق؛ عواطف انساني ضعيف شمرده مي‌شود و ترحم به هم وجود ندارد و انواع فساد‌هاي اخلاقي، به طور علني در جامعه انجام مي‌شود(بدون نهي و جلوگيري).
4. وضع امنيت؛ ترس و اضطراب فراگير و راه‌ها نا امن است و جنايت‌هاي هولناك صورت مي‌گيرد. مردم، آرزوي مرگ مي‌كنند و مرگ‌هاي ناگهاني و زلزله و جنگ و فتنه و بيماري و مرگ زياد مي‌شود.
5. وضع اقتصاد؛ باران و محصولات كشاورزي كم مي‌گردد و رود‌ها و چشمه‌ها خشك مي‌شوند و گراني و فقر و گرسنگي و عدم رونق تجارت و بازار، غوغا مي‌كند.
البته در كنار همه اين مشكلات، عده‌اي به وظيفه شرعي خود عمل مي‌كنند و علم اسلام و انسانيت را بر پا مي‌دارند و زمينه ظهور را فراهم مي‌كنند. در آن زمان، ايران ـ به خصوص شهر مقدس قم ـ‌ پايگاه شيعيان و محل اميد مردم خواهد بود. بنابراين، چنين نيست كه همه، در ظلم و فساد فرو رفته باشند، بلكه عده‌اي، با زحمات فراوان، خود را حفظ مي‌كنند و فروغ اميد را در دل مردم روشن نگه مي‌دارند.
بنابراين چون دوران غيبت امام زمان(ع) در روايات، آخر الزمان ناميده شده است، مي‌توان گفت: ما در آخر الزمان هستيم؛ مخصوصاً كه بعضي از علايم ياد شده، در زمان ما وجود دارد. اما اگر منظور از آخر الزمان فقط چند سال قبل از ظهور حضرت باشد، چون وقت ظهور مشخص نيست، نمي‌توان گفت، كه ما ، در آخر الزمان هستيم يا نه.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: در رابطه با زمينه سازي ظهور و فتنه هاي آخر الزمان لطف فرماييد چند کتاب معرفي نماييد .

پاسخ:
ارث مي‌برند»(انبياء، 105) و در جاي ديگر مي‌گويد: «وعده داده است خدا به كساني از شما كه ايمان آورده‌اند، و عمل صالح انجام داده‌اند، اين كه خلافت زمين را به آنان واگذارد…»(نور، 55) شرط تحقق انقلاب مهدي(ع) اين است كه ايمان و عمل صالح در پرونده‌ي افراد باشد تا انقلاب رخ دهد.
پيامبر فرمود: «كونوا دعاة الناس بغير بألسنتكم؛ دعوت كننده مردم باشيد به غير زبان‌تان. امام صادق(ع) فرمود: «زينت براي ما باشيد نه مايه آبروريزي». آيا گناه و ظلم، دعوت به مهدي است و مايه زينت و افتخار ائمه؟
هـ . وظيفه انسان حركت به طرف كمال و كسب آن از طريق عبوديت و بندگي است. عبوديت و بندگي نيز جز در پرتو عمل به تكاليف الهي كه وظايف فردي و اجتماعي انسان را در بر دارد، امكان پذير نيست. خداوند در سوره عصر مي‌فرمايد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* وَ الْعَصْرِ …؛ تنها كساني كه ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند و هم ديگر را سفارش به حق و راستي بكنند از خسران و ضرر به دورند». خداوند از انسان مي‌خواهد در گناه نماند و به سوي او رجوع كند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً ؛ اي كساني كه ايمان آورديد! توبه كنيد، همگي، توبه‌اي خالص». (تحريم، 8).
كوتاه سخن آن كه خداوند انسان را در تعيين سرنوشت خود و جامعه، داراي تأثير مي‌داند و از او مي‌خواهد براي اصلاح گام بردارد و خسته نشود و در چنين نگرشي، وعده ظهور را مطرح مي‌كند. بنابراين انتظار منجي، به معناي صحيح آن، نه سكوت و تن دادن به ظلم است و نه كمك به فراگير شدن ظلم، بلكه بايد خواستار ظهور باشد و در اين راه، تمام تلاش خود را به كار گيرد و اگر در اين مسير، نياز به تشكيلات و حكومتي است كه حركت براي زمينه سازي را سامان دهد، براي تشكيل آن اقدام كند. طبيعي است كه ظالمان و مفسدان نيز بيكار نخواهند نشست و به مقابله برمي‌خيزند. لذا جبهه ظلم، در نهايت درجه ظلم حركت مي‌كند و جبهه حق به اوج تلاش مي‌رسد و در اين زمان است كه خداوند به مدد انسان‌هاي حق طلب مي‌آيد و با ظهور مهدي عزيز(ع) كار ظالمان را يك سره مي‌كند.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا در آخر الزمان قم امن ترين مکان است ؟

پاسخ: مرحوم حاج شيخ عباس قمي(صاحب مفاتيح الجنان) در کتاب سفينة البحار(ج7، ذيل حرف ق) به نکاتي پيرامون قم و ويژگيهاي آن پرداخته و به رواياتي اشاره کرده است که به امن بودن اين منطقه توجه شده است. از امام صادق(ع) روايت شده است: اگر مصيبت بر شما وارد شد بر شما باد به قم که آنجا مأمن فاطميون است.
شايد ويژگيهاي ذيل باعث شده است که شهر مقدس قم داراي چنين جايگاهي باشد:
الف. مدفن کريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه(س)؛
ب. مدفن بسياري از علما و فقها و اولياي بزرگ الهي؛
ج. لقب قم از پيامبر گرامي(ص) اخذ شده است که در شب معراج با ديدن شيطان در اين سرزمين با لفظ قم او را از اينجا راند.
د. شهر اهل بيت ميباشد با توجه به ولايت مداري مردم اين سرزمين از امام صادق(ع) نقل شده است: براي ما اهل بيت حرمي است که آن شهر قم است. (سفينة البحار).
هـ . قم مرکز علم اهل بيت و صدور آن به عالم است. از امام صادق(ع) نقل شده است: به زودي کوفه از مؤمنين خالي ميشود و جمع ميشود(مخفي ميشود) علم از آن همانگونه که مار در سوراخ خود مخفي ميشود، سپس ظاهر ميشود علم به شهري که به آن قم ميگويند و ميگردد معدن علم و فضل.(سفينة البحار).
و. اهالي قم هنگام ظهور، همراهان و ياوران امام مهدي(ع) هستند. از امام صادق(ع) نقل شده است: قم را قم ناميدند زيرا اهل آن با قائم آل محمد(ع) جمع ميشوند و با او قيام ميکنند و بر او استفامت و پايداري ميورزند و او را ياري و نصرت ميکنند. (سفينة البحار).
ز. يکي از درهاي بهشت براي اهل قم است. از امام رضا(ع) نقل شده است: براي بهشت هشت در است و يکي از آنها براي اهل قم است، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها.
هر چند همه ويژگيها در جاي خود بسيار مهم و ارزشمند است اما نکته پنجم جايگاه خاصي دارد، زيرا منادي کامل و واقعي دين اسلام در دوران سخت و سنگين غيبت و صدور آن به جهان و آشنا کردن مردم با حقيقت دين، حوزه علميه قم است و خداوند و امام عصر(ع) اين ندا و دعوتگر را رها نميکند. با صدور دين و معارف مهدويت است که مردم آمادگي بيشتر براي ظهور پيدا ميکنند.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: جهاني شدن يعني چه؟ جهاني شدن با جهاني سازي چه فرقي دارد ؟

پاسخ: جهاني شدن يعني حركت تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته مي‌شود. در حقيقت جهاني شدن به معناي آزادي مطلق كسب و كار، برداشته شدن تمامي موانع از سر راه جريان يافتن سهل و آسان سرمايه و نفوذ آن در تمامي عرصه‌ها، حركت روان اطلاعات و امور مالي وخدماتي تداخل فرهنگ‌ها، آن هم به سوي يكسان شدگي و يكدستي و تمام اين امور در مقياس جهاني رخ مي‌دهد و هدف آن، دستيابي به بازار واحد جهاني فارق از موانع توليد و سرمايه گذاري و خدمات و اشتغال خواهد بود.
در اين پروسه جهاني شدن اقتصاد با اهميت ترين بعد است و سياست و فرهنگ تا حد زيادي تحت تأثير نظام سرمايه داري مي‌باشد.
همچنين جهاني شدن يك روند و حركت تدريجي، طبيعي و تكاملي براي ايجاد جهاني با ارزش‌هاي مشترك و احترام به مباني فرهنگي ديگران است. امروزه اين روند طبيعي به سوي اهداف خاص اقتصادي سياسي به نظامي فرهنگي قدرت‌هاي سلطه سوق داده شده است.
قدرت‌هاي پيشرفته غربي و صاحبان شركت‌هاي بزرگ اقتصادي تجاري و … اين روند را در خدمت منافع خود گرفته‌اند و به نوعي خود را به اين فرايند طبيعي(جهاني شدن) تحميل كرده و نوعي جهاني كردن به ميل خود و در جهت اهداف خود پديد آورده‌اند و سير طبيعي آن را دچار انحراف نموده‌اند؛ به اين پروژه جديد «جهاني سازي» گفته مي‌شود.
به عبارت ديگر جهاني شدن يك سير و روند طبيعي براي حركت جوامع به سوي تكنولوژي پيشرفته و استفاده بهينه از قابليت‌هاي علمي و طبيعي در پرتو استعداد‌هاي انساني است اما وقتي اين حركت و روند طبيعي در اختيار تفكر عده‌اي خاص قرار گيرد و به نوعي با اعمال اراده اين مسير طبيعي را به سوي اهداف خاص و از پيش تعيين شده سوق مي‌دهند، در حقيقت اين حركت را از جهاني شدن به جهاني سازي تبديل كرده‌اند. به عنوان مثال مي‌توان از «انرژي اتمي» كه در اختيار قدرت‌هاي خاصي قرار دارد، نام برد. امروزه جهاني سازي دقيقا همان غربي‌سازي و آمريكايي سازي است؛ يعني تحت سلطه قرار دادن كل جهان از سوي آمريكا با در اختيار گرفتن اهرم‌هاي تعيين كننده در اقتصاد جهاني و سياست جهاني و نهايتاً حاكميت فرهنگ آمريكايي به عنوان يك پروژه نهايي در دستور كار قرار مي‌گيرد.
نتيجه:
جهاني سازي فرايندي در راستاي تامين منافع و تسلط ارزش‌هاي مورد نظر قدرت‌هاي سلطه در عرصه جهاني بر دولت‌ها و ملت‌ها است. و اين پروسه و برنامه كاملا متمايز با پروژه طبيعي و قابل قبول «جهاني شدن» مي‌باشد.
آنچه قابل توجه است اينكه مي‌توان پروژه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) را در راستاي پروژه جهاني شدن تلقي نمود و در صورت عدم انحراف اساسي در مسير آن مي‌توان آن را منتهي به حكومت عدل جهاني حضرت مهدي(ع) دانست كه حاكميت عدالت در تمامي ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي و … است. اما جهاني سازي و جهاني كردن كه برنامه‌اي بر اساس منافع و اهداف و قدرت‌هاي سلطه در جهان است به هيچ عنوان نمي‌تواند با حكومت مهدوي و اهداف و برنامه‌هاي آن هماهنگ باشد، بلكه يكي از اهداف اساسي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) قطع هر گونه سلطه فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي از سوي قدرت‌هاي استعمارگر و ظالم در جهان خواهد بود.
براي آگاهي بيشتر مي‌توانيد به فصلنامه انتظار شماره 6 و 7 مقاله جهاني شدن و حكومت حضرت مهدي و مقاله جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(ع) مراجعه فرماييد.
منابعي كه براي تحقيق موضوع «مهدويت و جهاني شدن» مي‌توانيد استفاده كنيد:
كتاب‌ها:
1. جهاني شدن و دين؛
2. جهاني شدن قدرت و دموكراسي؛
3. جهاني شدن، فرهنگي آزموني براي تمدن‌ها ؛ ژرارلوكلر ترجمه سعيد كامران؛
4. آينده جهان، رحيم كارگر؛ ناشر: بنياد فرهنگي مهدي موعود(ع)؛
5. جهاني شدن قتل عام اقتصادي؛ فريبرز رئيس دانا؛
6. جهاني شدن قدرت و دموكراسي؛ مارك پلاتنر ترجمه سيروس فيضي؛
7. برندگان و بازندگان جهاني شدن؛ لستر تارو ترجمه مسعود كرباسيان؛
8. جهاني شدن و جنگ؛ ترجمه لطفعلي سمينو؛
9. مجله انتظار، شماره 6، مقاله جهاني شدن و حكومت حضرت مهدي(ع)؛
10. مجله انتظار، شماره 7، مقاله جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(ع)؛
11. مجله انتظار، شماره 14، مقاله جهاني سازي، عدالت اقتصادي و مهدويت؛
پايان نامه‌ها:
1. حكومت جهاني حضرت مهدي و جهاني شدن، شهريار نجف پور؛
2. بررسي ويژگي‌هاي عمده جامعه جهاني در حكومت فراگير حضرت مهدي(ع)، مهدي همتي؛
3. ويژگي‌هاي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع)، سيد عبد اللطيف سجادي؛
تذكر: منابع فوق در كتابخانه مركز تخصصي مهدويت قم موجود مي‌باشد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: جنگ ارماگدون در کجا و چه کشورهايي شرکت دارند ؟

پاسخ: دو تحقيق در اين زمينه قابل بررسي و تبيين است:
برخي از دانشمندان، يکي از علايم ظهور امام مهدي(ع) را وقوع معرکه جنگي در منطقهاي به نام “هرّ مجدون” و به تعبير روايات “قرقيسا” ميدانند. اين قضيه حتي در کتب اهل کتاب نيز به آن اشاره شده است. (رؤياي يوحنا، 16/16013؛ سفر زکريا، 14/1-5؛ کتاب مقدس ص 843).
اهل کتاب از يهود و نصارا اين معرکه جنگي را بس عظيم و خطرناک ميدانند که در پايان تاريخ بشر اتفاق خواهد افتاد.
“هرمجدون” کلمهاي است مشتق از “هر” به معناي کوه، “مجدوّ” که اسم وادي يا کوه کوچکي در شمال فلسطين است. اهل کتاب گمان ميکنند مساحت معرکه اين جنگ از منطقه مجدو، در شمال فلسطين تا ايدوم در جنوب امتداد دارد (حدود دويست مايل)(شبکه معلومات،ص4).
آنان معتقدند: در اين جنگ لشکري با حدود 400 ميليون نفر شرکت خواهند داشت. (شبکه معلومات ص2). لشکري که از عراق، ايران، ليبي، سودان و قفقاز در جنوب روسيه تشکيل شده است.(مجله الفکر الجديد، شماره 15 و16).
دکتر عبد الکريم زبيدي ميگويد: “… اين حادثه همان حادثه بزرگي است که قبل از ظهور امام مهدي(ع) تحقق خواهد يافت و در روايات از آن به معرکه “قرقيسيا” ياد شده است. در آن واقعه ميليونها لشکر از آمريکا، اروپا، روسيه، ترکيه، مصر و دولتهاي مغرب عربي و لشکرياني از شهرهاي شام؛ يعني، سوريه، اردن، لبنان، فلسين و اسرائيل شرکت خواهند داشت. همگي در منطقهاي به نام قرقيسيا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت و سفياني در اين هنگام خروج خواهد کرد…".(مجله الفکر الجديد، 15 و 16).
کليني به سند خود از امام باقر(ع) نقل کرده که به ميسر فرمود: اي ميسر! چه مقدار بين شما و قرقيسيا فاصله است؟ عرض کرد: نزديک “شاطئ فرات” است. حضرت فرمود: “اما انه سيکون بها وقعة لم يکن مثلها منذ خلق الله تبارک و تعالي السموات و الارض و لا يکون مثلها ما دامت السموات و الارض مادبة للطير تشبع منها سباع الارض و طيور السماء…".(کافي، ج8، ص245، ح451). آگاه باش که در آن مکان، واقعهاي اتفاق خواهد افتاد که نظير آن از زمان خلقت آسمانها و زمين از جانب خداوند ـ تبارک و تعالي ـ اتفاق نيفتاده است و نخواهد افتاد. آنجا محل پذيرايي پرندگان خواهد بود. درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير خواهند شد".
از مجموع روايات استفاده ميشود که فرمانده عملياتي اين جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصي به نام سفياني است. او کسي است که به کمک مراکز جاسوسي يهود و آمريکا، در ميان مردم تفرقه انداخته و مردم را بر ضد شيعيان اهل بيت تحريک خواهد کرد و نيز بعد از پناه بردن امام زمان(ع) به کعبه با عدهاي از ياران خود، در صدد مقابله با حضرت بر خواهد آمد که خود او با لشکريانش در منطقهاي به نام “بيدا” به زمين فرو خواهند رفت.
در همين جنگ است که بنيه يهود از هم پاشيده شده و بسياري از آنها نابود خواهند شد. بخاري به سندش از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: ” قيامت برپا نميشود تا آنکه شما با يهود بجنگيد؛ در آن هنگام به حدي از آنان کشته خواهد شد که حتي سنگي که يک يهودي در آن پناه گرفته، ميگويد: اي مسلمان! اين يهودي است که در کنار من پناه گرفته، او را به قتل برسان".(صحيح بخاري، ج3، ص232).
بيان دوم:
نبرد قرقيسيا:
سفياني پس از سرکوب مخالفان، هدفي جز حمله به عراق ندارد. از اين رو، با سپاهي بزرگ به سمت عراق رهسپار ميشود. در ميانه راه در منطقهاي به نام قرقيسيا(شهري در سوريه در محل اتصال رود خابور و فرات)، جنگي هولناک درميگيرد و بسياري کشته ميشوند.
در تعدادي از احاديث پيشوايان ديني از جنگ “قرقيسيا” خبر دادهاند. امام صادق(ع) در حديثي فرمودند: “ان لله مائدة [مأدبة] بقرقيسياء يطلع مطلع من السماء فينادي: يا طير السماء و يا سباع الارض، هلموا الي الشبع من لحوم الجبارين"؛"براي خداوند ودر قرقيسا سفرهاي(غذايي) است. از آسمان ندا دهندهاي آشکار ميشود و آواز ميدهد: اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين، بشتابيد براي سير شدن از گوشت ستمگران!"(نعماني، الغيبه، ص389، ح63).
روايتي دو گروه درگير اين جنگ را فرزندان عباس و مرواني خوانده است، اما چهار حديث ديگر سفياني را يکي از طرفهاي درگيري ميدانند، از جمله حضرت علي(ع) فرموده است:
“يظهر السفياني علي الشام ثم يکون بينهم وقعة بقرقيسيا حتي تشبع طير السماء و سباع الارض من جيفهم…"؛"سفياني بر شام غلبه ميکند. سپس ميان آنها در منطقه قرقيسيا جنگي در خواهد گرفت در آن جنگ، آنقدر کشته ميشوند که پرندگان آسمان و درندگان زمين از مردارشان سير ميشوند".(عقد الدرر، ص87، باب 4، فصل2).
از ميان روايات ياد شده، تنها اين حديث امام باقر(ع) از سند معتبري برخوردار است:
“… و يمر جيشه بقرقيسيا فيقتلون بها فيقتل من الجبارين مأة الف … ؛ … سپاه سفياني به قرقيسيا ميرسند و در آنجانبردي در ميگيرد و از ستم گران صد هزار نفر کشته ميشوند…"(نعماني، الغيبه،ص392، باب 14، ح67).
از ميان اين روايات، به حديثي که طرفهاي درگير جنگ قرقيسيا فرزندان عباس و مرواني برميشمرد، به لحاظ خبر واحد بودن و ضعف سند و مخالفت با ديگر روايات، نميتوان اعتماد کرد. اما بر اساس روايت معتبر پيش گفته و ساير رواياتي که مؤيد اين حديثاند، چند مطلب را ميتوان بيان کرد:
1. نبرد قرقيسيا واقع خواهد؛
2. يکي از متخاصمين، سفياني است؛
3. دو طرف درگيري اهل باطلاند؛
4. اين نبرد، تلفات انساني فراواني بر جاي خواهد گذاشت؛
5. سپاه سفياني، علي رغم تلفات سنگين، پيروز اين نبرد است.
روايات به انگيزه اين نبرد اشاره نکردهاند؛ اما اين احتمال وجود دارد که نبرد ياد شده به دليل مقاومت حاکمان آن سرزمين، در برابر زياده خواهيهاي سفياني باشد؛ چرا که سفياني براي رسيدن به کوفه، تمام مسير شام تا کوفه را تصرف خواهد کرد.
در روايات درباره طرف ديگري که در نبرد قرقيسيا ميرزمد، چيزي نيامده است. همچنان که گذشت از روايات ياد شده تنها بر حق نبودن دو گروه متخاصم را ميتوان فهميد. در روايت معتبر ديگري امام باقر(ع) فرموده است:
“… کفي بالسفياني نقمة لکم من عدوکم و هو من العلامات لکم، مع ان الفاسق لو قد خرج لمکثتم شهرين بعد خروجه لم يکن عليکم بأس حتي يقتل خلقا کثيرا دونکم …"؛"… سفياني براي عذاب دشمنان شما بس است و او براي شما يکي از علامات است. وقتي اين مرد فاسق قيام کرد، باکي بر شما نيست که يک يا دو ماه درنگ کنيد تا اين که او تعداد زيادي از غير شما را بکشد …” (همان، ص417، باب 18، ح3).
اين روايت هر چند به نبرد قرقيسيا تصريح نکرده، اما به قرينه ساير روايات، به احتمال فراوان درباره جنگ ياد شده خواهد بود، و بر اين اساس، از اين روايت فهميده ميشود که: طرف ديگر اين نبرد نيز از دشمنان شيعه است.
به نظر ميآيد آنچه قابل پذيرش است، اصل وقوع درگيري ها است. اما در رابطه با جزئيات نميتوان سخن دقيقي گفت. بايد توجه داشت که انسان بر اساس قدرت اختيار خود، ميتواند امور را تغيير دهد، و قرآن و روايات به اين نکته تصريح دارند.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: اينکه مي گو يند جنگ و خو نريزي و بيماري شايع مي شود و بسياري از مردم هلاک مي شوند موجب عدم اميد به زندگي در زمان ظهور است آيا دو سوم مي ميرند ؟ و اين مطالب صحيح است ؟ توضيح دهيد.

پاسخ: سخن جنگ و خون‌ريزي‌ها در دو مرحله مطرح مي‌شود:
الف. قبل از ظهور: در مورد جنگ‌هاي قبل از ظهور مطلب خاصي كه از درجه اعتبار برخودار باشد بيان نشده است. بلكه به صورت كلي از مرگ و مير‌هاي زياد و جنگ و كشتار خبر داده شده است. از اين رو به زمان و مكان و گروه خاصي نمي‌توان اشاره كرد. به علاوه كه اين حوادث مربوط به اختيار انسان‌ها است و لذا انسان مي‌تواند با برخي اختيار‌ها و انتخاب‌ها از بروز برخي حوادث جلوگيري كند. لذا در آيه قرآن به لوح محو و اثبات اشاره شده است.
البته اگر رويدادهاي ناخوشايند واقعاً بخواهد رخ بدهد، اهل بيت به ما آموزش داده‌اند كه با دعا و حركت سنجيده بلا را از خود دور كنيد تا در گروه نجات يافتگان باشيد.
ب. هنگام ظهور: آنچه از مجموع روايات به دست مي‌آيد اين است كه چون حضرت حركت خود را با تبليغ و تبيين كامل شروع مي‌كند اكثر قريب به اتفاق مردم با توجه به فطرت الهي خود، پيام و دعوت حضرت را مي‌پذيرند، و جنگ و كشتار در مقياس كوچكي رخ مي‌دهد.
در مورد رواياتي كه پيرامون جنگها و كشتار‌هاي مربوط به آخر الزمان و ظهور وارد شده، توجه به چند نكته راهگشا است:
الف. سند برخي از اين روايات اشكال دارد و راويان آنها در مواردي اشخاصي دروغگو بوده‌اند لذا چنين روايت‌هايي قابل پذيرش نيست.
ب. تشديد ظلم و ستم در برهه اي از زمان طبيعي بوده و سابقه تاريخي هم دارد. وقتي به فرعون گفتند: از بني اسرائيل فرزندي به دنيا مي‌آيد كه پادشاهي و حكومت تو را از بين مي‌برد؛ او ظلم و ستم بر بني اسرائيل را شدت بخشيد و حتي به دستور او زنان حامله را شكم دريدند و بچه‌ها را (جنين‌ها) از شكم مادران خارج كرده و كشتند.
در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده است كه بيش از بيست هزار زن حامله را شكم دريدند. خداوند در قرآن به فشار فراوان فرعون در آن روزگار اشاره كرده و بي حرمت شدن زنان و سر بريدن فرزندان را يادآور مي‌شود. چنين رفتاري از كساني كه خداوند را به طور كلي فراموش كرده و فقط به فكر دنيا و منافع آن هستند، دور از ذهن و واقعيت نيست!! بنابراين شدت يافتن ظلم در روزگار نزديك ظهور قابل پيش بيني است.
ج. با نگاه به طول تاريخ شيعه به دوره‌هايي بر مي‌خوريم كه فشار بر شيعيان بسيار فراوان بود. آنان به جرم شيعه بودن تحت شكنجه و آزار بودند و حتي برخي از بزرگان شيعه، فقط به جهت عقيده و مرام تشيع به شهادت مي‌رسيدند. برخورد معاويه و حجاج در صدر اسلام و آل سعود(در اوايل قدرت يافتن) و صدام، از جمله مواردي است كه نيازي به اثبات ندارد. كتاب‌هاي تاريخي مملو از ثبت چنين وقايع دلخراش است. شهيد اول صاحب كتاب لمعه و شهيد ثاني شارح كتاب لمعه، فقط به علت شيعه بودن به شهادت رسيدند. از اين رو، امامان ما راه تقيه را پيش گرفتند و براي حفظ مكتب تشيع و جان شيعيان در بسياري از موارد، سكوت كردند و به شيعيان دستور تقيه دادند.
وضعيت فعلي عراق ـ حتي پس از صدام ـ خود شاهد ديگري بر اين ادعا است. بسياري از كشتار‌ها مربوط به شيعيان مظلوم عراق است كه تنها جرمشان آن است كه پيرو مكتب شيعه‌اند. بنابراين كشتن اشخاص (به جرم شيعه بودن) در همين دنياي كنوني امر بعيدي نيست.
د. هر چند امامان معصوم(ع) برخي از وقايع ظهور را پيشگويي كرده و خبر داده‌اند؛ اما، ما را با امر «بداء» نيز آگاه كرده و اختيار انسان را در تغيير سرنوشت و امور خود يادآور شده‌اند. قرآن كريم در آيه يازدهم سوره رعد مي‌فرمايد:«خدا تغيير نمي‌دهد آنچه مربوط به قومي است مگر آنكه خود انسان‌ها تغيير دهند». بنابراين نوع رفتار و اختيار انسان در چگونگي حوادث مربوط به آنها مؤثر است.
بر اين اساس مي‌توان منتظر امر ظهور بود و براي فرج امام عصر(عج) دست به دعا برداشت و براي زمينه سازي ظهورش تلاش كرد. حركت اختياري انسان‌ها در امر ظهور دخالت تمام دارد و مي‌توان با حركت‌هاي صحيح و ثبات قدم، در صراط مستقيم شاهد تعجيل در فرج آن بزرگوار بود. حضرت مهدي(عج) خود در نامه‌اي براي شيخ مفيد به اين شرط مهم اشاره كرده، مي‌فرمايد:«اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنان را در طاعتش ياري دهد ـ در وفاي پيماني كه از ايشان گرفته شده اجتماع كنند و مصمم باشند؛ البته نعمت ديدار به تاخير نمي‌افتد و سعادت ملآقات ما براي آنان با معرفت كامل و راستين نسبت به ما تعجيل مي‌گردد.(بحار الانوار، ج53، ص176) پس مي‌شود ظهور را درك كرد و برخي از اين گونه حوادث نيز رخ ندهد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: ايران در هنگام ظهور چگونه خواهد بود ؟

پاسخ: با توجه به روايات مي‌توان شرايط ايران را تا حدودي اين گونه ترسيم كرد: «دانش و معارف دين اسلام و مكتب تشيع، از ايران و قم، به جهانيان صادر مي‌شود. لذا موقعيت علمي ايران ممتاز است و اصلي ترين مركز دين اهل بيت(ع) خواهد بود. در روايتي از وجود مقدس امام صادق(ع) نقل شده است: «به زودي، كوفه، از مؤمنان خالي مي‌گردد و دانش مانند ماري كه در سوراخش پنهان مي‌شود، از آن شهر رخت برمي‌بندد؛ سپس علم ظاهر مي‌شود در شهري به نام قم؛ آن شهر معدن علم و فضل مي‌گردد(و از آنجا به ساير شهر‌ها پخش مي‌شود) به گونه‌اي كه باقي نمي‌ماند در زمين جاهلي نسبت به دين، حتي زنان در خانه‌ها. اين قضيه نزديك ظهور قائم(ع) واقع مي‌شود … علم، از قم به ساير شهر‌ها در شرق و غرب پخش مي‌شود و حجت بر جهانيان تمام مي‌شود به گونه‌اي كه در تمام زمين، فردي پيدا نمي‌شود كه دين و علم به او نرسيده باشد. بعد از آن قائم، قيام مي‌كند و سبب انتقام خدا و غضب او بر بندگان(ظالم و معاند) مي‌شود؛ زيرا، خداوند انتقام (و عذاب) بر بندگان روا نمي‌دارد، مگر وقتي كه حجت را انكار كنند»؛ (بحار الانوار، ج 57و60، ص213).
خيزش و جنبشي بزرگ براي دعوت مردم به طرف دين، در ايران روي مي‌دهد. از امام كاظم(ع) نقل شده است: «مردي از اهل قم، مردم را به سوي حق دعوت مي‌كند. گروهي، دور او اجتماع مي‌كنند كه مانند پاره‌هاي آهن‌اند و باد‌هاي تند(حوادث) نمي‌تواند آنها را از جاي بركند. از جنگ خسته نمي‌شوند و كناره‌گيري نمي‌كنند و بر خدا توكل مي‌كنند. سر انجام، پيروزي براي متقين و پرهيزكاران است».(بحار، ج60، ص216، ح37).
گويا اين حركت، همان حركتي است كه از امام باقر(ع) نقل شده است: «گويا مي‌بينم گروهي از مشرق زمين خروج مي‌كنند و طالب حق هستند، اما به آنان پاسخ داده نمي‌شود. مجدداً برخواسته‌ي خود تاكيد مي‌كنند ولي جواب نمي‌شنوند. پس چون چنين ديدند، شمشير‌ها را به دوش مي‌كشند، در مقابل دشمن مي‌ايستند تا حق به آنها داده مي‌شود، اما اين بار قبول نمي‌كنند بلكه قيام مي‌كنند و نمي‌دهند آن را (پرچم قيام را) مگر به صاحب شما(امام زمان(ع))».(بحار الانوار، ج52، ص243، ح116).
خروج سيد حسني و خراساني كه در روايات به آنها اشاره شده است را مي‌توان در اين باره دانست. بنابراين، موقعيت اجتماعي آن روز ايران حركت به سوي حق طلبي و دعوت به آمادگي براي ظهور است.
در بستر اين جامعه نيز ياران حضرت شكل مي‌گيرند. در حديثي از امام صادق(ع) نقل شده است: «قم را قم ناميدند، چون اهل او، اجتماع مي‌كنند با قائم آل محمد(ص) و با او قيام مي‌كنند و او را ياري مي‌كنند».(بحار الانوار، ج 57و 60، ص216، ح38).
در رواياتي كه به نام ياران و شهر‌ها اشاره دارد، شهر‌هاي متعددي از ايران ذكر شده است. خلاصه آن كه ايران، مركز صدور دين و معارف اهل بيت است و زمينه‌سازي براي ظهور مي‌كند.
در برخي از روايات اهل بيت(ع) به حضور فعال عجم در سپاه و ارتش مخصوص امام مهدي(ع) اشاره شده است. البته مقصود از عجم ملت‌هاي غير عرب است، ولي به احتمال زياد بيشترين مصداق آن در عصر ظهور، ايرانيان خواهند بود به ويژه كه مركز شيعه در ايران است.
مجموعه روايات وارده در مورد ايرانيان نشان مي‌دهد كه اين گروه، زمينه‌سازان حكومت حضرت مهدي(ع) در جهان هستند و بيشترين تأثير را در روند استقرار حكومت آن خورشيد عالم‌تاب دارند، و در حقيقت حضرت مهدي(ع) به همراه ياران از جمله ايرانيان با دشمنان به مبارزه برمي‌خيزد.

پرسش: اينکه مي گو يند جنگ و خو

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: دیدگاه اهل سنت در مورد امام مهدی (عج) چیست ؟

پاسخ: با توجه به روايات متعدد و معتبري كه از وجود مقدس پيامبر(ص) درباره ظهور امام مهدي(ع) صادر شده است، عموم مسلمانان ـ چه شيعه و چه اهل سنت ـ معتقد به ظهور آن بزرگوار هستند. حتي عموم اهل سنت همانند شيعه، ايشان را از فرزندان پيامبر و حضرت زهرا(س) مي‌دانند. البته تفاوت مهمي كه ميان شيعه و اهل تسنن است اينكه شيعه معتقد است: امام مهدي(ع) فرزند امام حسن عسكري(ع) است كه در سامرا به دنيا آمده است. اما اهل تسنن معتقد به ولادت ايشان نيستند، بلكه مي‌گويند در آخر الزمان به دنيا مي‌آيد.
ويژگي‌هاي حضرت مهدي(ع) نزد شيعه و اهل تسنن تقريباً يكي است. به عبارت ديگر زيبايي‌هاي دوران ظهور و سيماي جهان در زمان حكومت امام عصر(ع) نزد اهل تسنن مانند شيعه مي‌باشد و تفاوت اصلي در مسئله ولادت و لوازم غيبت مانند طول عمر، ديدار و حقيقت انتظار است.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: امام مهدع (عج) به چه صورت غیبت کرده است ؟ چه فرقی با عقائد اهل سنت دارد ؟

پاسخ: «غيبت» يعني پنهان بودن، مراد از غيبت امام زمان(عج) اين است كه ايشان زندگي پنهاني دارد. با توجه به روايات مي‌توان دريافت مراد از پنهان زيستي حضرت مهدي(عج) اين است كه مردم ايشان را نمي‌شناسند. يعني آن بزرگوار در ميان مردم مي‌باشد و آنان او را مي‌بينند؛ ولي نمي‌دانند او همان امام زمان(عج) مي‌باشد. لذا غيبت حضرت(عج) به حضرت يوسف(ع) تشبيه شده است كه با اينكه برادرانش براي خريد گندم به مصر رفتند و او را ديدند، ولي وي را نشناختند. البته در مواردي بدن حضرت نيز ديده نمي‌شود.
اكثر اهل سنت چون معتقدند امام مهدي(عج) به دنيا نيامده است، لذا براي ايشان غيبتي قائل نيستند.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: اگر امام زمان (عج) ظهور کند ، چه حوادثی رخ می دهد ؟

پاسخ: با توجه به روايات به صورت خلاصه مي‌توان چنين گفت:
وقتي مردم جهان آماده پذيرش حضرت شدند، با ديدن علايم ظهور نگاه‌ها متوجه مكه مي‌شود. حضرت مهدي(عج) با اذن و امر خدا همراه با 313نفر از ياران در مسجد الحرام ظاهر مي‌شوند و با معرفي خود ظهور را اعلام كرده و مردم را به سوي خدا و پيروي از خود دعوت مي‌كند. با اعلام ظهور، ياران ديگر حضرت نيز به طرف مكه حركت مي‌كنند تا اينكه جمعيت ياران به ده هزار نفر مي‌رسد و حضرت خروج مي‌كند. مكه را به تصرف در مي‌آورد و پس از اصلاح امور به طرف مدينه حركت مي‌كند. با تصرف اين شهر و اصلاح امور آن به سمت عراق به راه مي‌افتد. البته در طول حركت ياران ديگري نيز به سپاه حضرت افزوده مي‌شود. در عراق پس از ارشاد و راهنمايي، به جنگ با معاندان و لشكر ظالم سفياني مي‌پردازد كه در نهايت به پيروزي حضرت و كشته شدن سفياني و سپاه او مي‌انجامد. سپس حضرت براي فتح بيت المقدس اقدام مي‌كند. نزول حضرت عيسي(ع) و نماز خواندن ايشان پشت سر امام مهدي(ع) باعث مي‌شود افراد زيادي از اهل كتاب به اسلام گرايش پيدا كنند و سر انجام با فرستادن ياران به نقاط مختلف عالم و فتح آن ، پيروزي نهايي براي اسلام رقم مي‌خورد.
آنچه از روايات استفاده مي‌شود اين است كه با ظهور حضرت مهدي(عج) مديريت جامعه انساني در دستان آن امام معصوم قرار مي‌گيرد و با از بين رفتن مظاهر شرك و فساد، جهان به صورت يكپارچه تحت حاكميت آن بزرگوار اداره مي‌شود.
در آن روز؛ دين اسلام استقرار كامل يافته و بر همه دين‌ها غلبه مي‌كند.(توبه، آيه 32و33)
امنيت كامل بر جهان سايه مي‌افكند و عبادت صحيح و خالصانه واقع مي‌شود.(نور، آيه 55)
زمين از آن بندگان صالح خواهد شد(انبياء، آيه 105).
عدالت فراگير شده، علم به بالاترين درجه شكوفايي خواهد رسيد. زمين بركات خود را آشكار مي‌كند، عقول كامل شده و رشد در همه زمينه‌ها اتفاق مي‌افتد.(ر.ك نگين آفرينش نوشته جمي از محققين).
ما اين اميد را داريم كه زمان ظهور را درك كرده و در ركاب حضرت باشيم، ولي اگر عمر ما به زمان ظهور متصل نشد؛ بنابرآنچه از قرآن و روايات استفاده مي‌شود، اين است كه گروهي از مؤمنان ـ كه قبل از ظهور از دنيا رفته‌اند ـ به اذن خدا به دنيا برمي‌گردند و در ركاب حضرت و جزء ياران او خواهند بود. ياران آن بزرگوار هم از افرادي هستند كه در زمان ظهور زنده‌اند و هم از كساني‌اند كه قبل از ظهور از دنيا رفته و دوباره زنده مي‌شوند. لذا از ما خواسته شده كه هر روز صبح دعاي عهد بخوانيم(مفاتيح الجنان، بعد از دعاي ندبه) امام صادق(ع) در روايتي فرمود: هر كس قبل از صبح اين دعا را بخواند؛ از ياران قائم(عج) خواهد بود و اگر پيش از ظهور بميرد، دوباره زنده شده و از قبر خارج مي‌شود. در متن اين دعا نيز ما از خدا مي‌خواهيم اگر قبل از ظهور از دنيا رفتيم دوباره زنده شويم: «اللهم ان حال بيني و بينه الموت…».

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: ظهور امام مهدي چگونه خواهد بود؟

پاسخ: با توجه به روايات به صورت خلاصه مي‌توان چنين گفت:
وقتي مردم جهان آماده پذيرش حضرت شدند، با ديدن علايم ظهور نگاه‌ها متوجه مكه مي‌شود. حضرت مهدي(عج) با اذن و امر خدا همراه با 313نفر از ياران در مسجد الحرام ظاهر مي‌شوند و با معرفي خود ظهور را اعلام كرده و مردم را به سوي خدا و پيروي از خود دعوت مي‌كند. با اعلام ظهور، ياران ديگر حضرت نيز به طرف مكه حركت مي‌كنند تا اينكه جمعيت ياران به ده هزار نفر مي‌رسد و حضرت خروج مي‌كند. مكه را به تصرف در مي‌آورد و پس از اصلاح امور به طرف مدينه حركت مي‌كند. با تصرف اين شهر و اصلاح امور آن به سمت عراق به راه مي‌افتد. البته در طول حركت ياران ديگري نيز به سپاه حضرت افزوده مي‌شود. در عراق پس از ارشاد و راهنمايي، به جنگ با معاندان و لشكر ظالم سفياني مي‌پردازد كه در نهايت به پيروزي حضرت و كشته شدن سفياني و سپاه او مي‌انجامد. سپس حضرت براي فتح بيت المقدس اقدام مي‌كند. نزول حضرت عيسي(ع) و نماز خواندن ايشان پشت سر امام مهدي(ع) باعث مي‌شود افراد زيادي از اهل كتاب به اسلام گرايش پيدا كنند و سر انجام با فرستادن ياران به نقاط مختلف عالم و فتح آن ، پيروزي نهايي براي اسلام رقم مي‌خورد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: پیرامون جنگ های مربوط به ظهور ، توضیح دهید .

پاسخ: سخن جنگ و خون‌ريزي‌ها در دو مرحله مطرح مي‌شود:
الف. قبل از ظهور: در مورد جنگ‌هاي قبل از ظهور مطلب خاصي كه از درجه اعتبار برخودار باشد بيان نشده است. بلكه به صورت كلي از مرگ و مير‌هاي زياد و جنگ و كشتار خبر داده شده است. از اين رو به زمان و مكان و گروه خاصي نمي‌توان اشاره كرد. به علاوه كه اين حوادث مربوط به اختيار انسان‌ها است و لذا انسان مي‌تواند با برخي اختيار‌ها و انتخاب‌ها از بروز برخي حوادث جلوگيري كند. لذا در آيه قرآن به لوح محو و اثبات اشاره شده است.
البته اگر رويدادهاي ناخوشايند واقعاً بخواهد رخ بدهد، اهل بيت به ما آموزش داده‌اند كه با دعا و حركت سنجيده بلا را از خود دور كنيد تا در گروه نجات يافتگان باشيد.
ب. هنگام ظهور: آنچه از مجموع روايات به دست مي‌آيد اين است كه چون حضرت حركت خود را با تبليغ و تبيين كامل شروع مي‌كند اكثر قريب به اتفاق مردم با توجه به فطرت الهي خود، پيام و دعوت حضرت را مي‌پذيرند، و جنگ و كشتار در مقياس كوچكي رخ مي‌دهد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: تشخيص حق در دوران ظهور چگونه خواهد بود؟

پاسخ: مرجع اصلي در زمان ظهور امام معصوم است كه به علم الهي متصل مي‌باشد. او چون عالم به همه امور ظاهر و مخفي است، به درستي شايستگان و بندگان صالح را مي‌شناسد و چون معصوم است، در تشخيص و انتخاب حق، دچار انحراف نمي‌شود و هر كس را ـ كه بر اساس موازين ديني و اخلاقي شايسته باشد ـ بر‌مي‌گزيند. هنجار ها و ارزش‌هاي ديني براي او معلوم و از هر اشتباهي به دور است ، از اين رو همه چيز طبق دين صحيح تعريف شده و امور بر اساس فرمان‌هاي الهي انجام مي‌شود.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

پرسش: طلوع خورشید از مغرب هنگام ظهور یعنی چه ؟

پاسخ: در برخي از روايات مربوط به حوادث ظهور، سخن از طلوع خورشيد از مغرب مطرح شده است. در اين كه مراد از اين سخن چيست، مطالب مختلفي مطرح شده است از جمله اينكه مراد خود حضرت باشند، چنانچه در روايتي آمده است «و هو الشمس الطالعة من مغربها»؛«او (مهدي) خورشيدي است كه از مغرب طلوع مي‌كند(مراد مكه است)»(بحار الانوار، ج52، ص195). البته مراد از روايت، اصل دين نيست.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: ایران در آستانه ظهور ، در چه وضعیتی قرار دارد ؟

پاسخ: با توجه به روايات مي‌توان شرايط ايران را تا حدودي اين گونه ترسيم كرد: «دانش و معارف دين اسلام و مكتب تشيع، از ايران و قم، به جهانيان صادر مي‌شود. لذا موقعيت علمي ايران ممتاز است و اصلي ترين مركز دين اهل بيت(ع) خواهد بود. در روايتي از وجود مقدس امام صادق(ع) نقل شده است: «به زودي، كوفه، از مؤمنان خالي مي‌گردد و دانش مانند ماري كه در سوراخش پنهان مي‌شود، از آن شهر رخت برمي‌بندد؛ سپس علم ظاهر مي‌شود در شهري به نام قم؛ آن شهر معدن علم و فضل مي‌گردد(و از آنجا به ساير شهر‌ها پخش مي‌شود) به گونه‌اي كه باقي نمي‌ماند در زمين جاهلي نسبت به دين، حتي زنان در خانه‌ها. اين قضيه نزديك ظهور قائم(ع) واقع مي‌شود … علم، از قم به ساير شهر‌ها در شرق و غرب پخش مي‌شود و حجت بر جهانيان تمام مي‌شود به گونه‌اي كه در تمام زمين، فردي پيدا نمي‌شود كه دين و علم به او نرسيده باشد. بعد از آن قائم، قيام مي‌كند و سبب انتقام خدا و غضب او بر بندگان(ظالم و معاند) مي‌شود؛ زيرا، خداوند انتقام (و عذاب) بر بندگان روا نمي‌دارد، مگر وقتي كه حجت را انكار كنند»؛ (بحار الانوار، ج 57و60، ص213).
خيزش و جنبشي بزرگ براي دعوت مردم به طرف دين، در ايران روي مي‌دهد. از امام كاظم(ع) نقل شده است: «مردي از اهل قم، مردم را به سوي حق دعوت مي‌كند. گروهي، دور او اجتماع مي‌كنند كه مانند پاره‌هاي آهن‌اند و باد‌هاي تند(حوادث) نمي‌تواند آنها را از جاي بركند. از جنگ خسته نمي‌شوند و كناره‌گيري نمي‌كنند و بر خدا توكل مي‌كنند. سر انجام، پيروزي براي متقين و پرهيزكاران است».(بحار، ج60، ص216، ح37).
گويا اين حركت، همان حركتي است كه از امام باقر(ع) نقل شده است: «گويا مي‌بينم گروهي از مشرق زمين خروج مي‌كنند و طالب حق هستند، اما به آنان پاسخ داده نمي‌شود. مجدداً برخواسته‌ي خود تاكيد مي‌كنند ولي جواب نمي‌شنوند. پس چون چنين ديدند، شمشير‌ها را به دوش مي‌كشند، در مقابل دشمن مي‌ايستند تا حق به آنها داده مي‌شود، اما اين بار قبول نمي‌كنند بلكه قيام مي‌كنند و نمي‌دهند آن را (پرچم قيام را) مگر به صاحب شما(امام زمان(ع))».(بحار الانوار، ج52، ص243، ح116).
خروج سيد حسني و خراساني كه در روايات به آنها اشاره شده است را مي‌توان در اين باره دانست. بنابراين، موقعيت اجتماعي آن روز ايران حركت به سوي حق طلبي و دعوت به آمادگي براي ظهور است.
در بستر اين جامعه نيز ياران حضرت شكل مي‌گيرند. در حديثي از امام صادق(ع) نقل شده است: «قم را قم ناميدند، چون اهل او، اجتماع مي‌كنند با قائم آل محمد(ص) و با او قيام مي‌كنند و او را ياري مي‌كنند».(بحار الانوار، ج 57و 60، ص216، ح38).
در رواياتي كه به نام ياران و شهر‌ها اشاره دارد، شهر‌هاي متعددي از ايران ذكر شده است. خلاصه آن كه ايران، مركز صدور دين و معارف اهل بيت است و زمينه‌سازي براي ظهور مي‌كند.
در برخي از روايات اهل بيت(ع) به حضور فعال عجم در سپاه و ارتش مخصوص امام مهدي(ع) اشاره شده است. البته مقصود از عجم ملت‌هاي غير عرب است، ولي به احتمال زياد بيشترين مصداق آن در عصر ظهور، ايرانيان خواهند بود به ويژه كه مركز شيعه در ايران است.
مجموعه روايات وارده در مورد ايرانيان نشان مي‌دهد كه اين گروه، زمينه‌سازان حكومت حضرت مهدي(ع) در جهان هستند و بيشترين تأثير را در روند استقرار حكومت آن خورشيد عالم‌تاب دارند.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا با ظهور امام زمان (ع) بين مردم تفرقه مي افتد ؟ مثل کشتن پسر پدر را در جنگ مانند زمان رسو ل الله ؟

پاسخ: يكي از وظايف مهم حجت خدا و ولي عصر(ع) ارشاد و هدايت مردم است. خداوند انسان را خلق كرد تا با اختيار و انتخاب راه صحيح، به طرف سعادت و كمال حركت كند. و چون انسان در اين حركت خود نيازمند به راهنمايي و هدايت است، لذا خداوند انبيا را مبعوث به رسالت كرد تا راهنمايان مردم به طرف خوبي‌ها باشند. امامان كه جانشينان پيامبر خاتم هستند، نيز در راستاي هدايت گري پيامبران، به راهنمايي و ارشاد مردم همت گماردند و امام عصر(ع) نيز همانند دوران غيبت، در عصر ظهور راهنماي مردم به طرف خوبي‌ها خواهند بود.
البته چون در زمان ظهور همه مظاهر شرك و ظلم و فساد از بين مي‌رود، لذا اگر انسان كافري دعوت حضرت را پاسخ نداد و بر كفر خود لجاجت ورزيد و راه مخالفت با حضرت را در پيش گرفت سرانجامش مرگ و نابودي است. و ممكن است حتي فرزند مؤمني پدر كافر خود را بكشد. نتيجه آنكه حركت و هدف اصلي حضرت دعوت به خدا و برقراري رابطه و يكرنگي بين مردم است. ولي اگر عده‌اي به مخالفت برخواستند و به دنبال ايجاد آلودگي در ميان جامعه انساني بودند از بين خواهند رفت.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آیا ما به زمان ظهور نزدیک هستیم ؟

پاسخ: ما به علت آنکه از علم محدودی برخورداریم، نمی‌دانیم شرایط فراهم شده است یا خیر و لذا نمی توانيم به صورت قاطع چیزی بگوييم. اما این امید را داریم که زمان ظهور نزدیک شده باشد. البته این احتمال است و ما وظیفه داریم آمادگی ظهور را همیشه در خود حفظ کنیم.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




میگن وقتی اسب بخواد از رودخونه یا رود رد بشه
اول آب رو گل آلود میکنه بعد رد میشه …
میدونین چرا ؟
چون تصویر خودشو تو آب میبینه
و تحت هیچ شرایطی پاشو رو اون تصویر نمیذاره
چون فکر میکنه که هم نوعه خودشه تو آب …
در حالی که یه عکس بیشتر نیست …!

اونوقت ما آدما :
رو دل های همدیگه ، رو شخصیت همدیگه ، رو احساسات همدیگه و روی کسانی که دوستمون دارند و شاید دوستشون داریم

“خیلی ساده پا میذاریم و رد میشیم”

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
 پروردگارا
 
تو زیباترین ” ﺣﻀﻮﺭ ” ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻨﯽ
ﻭ ﻣﻦ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ …

ﺧﻮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ؛
ﺑﻪ ﺁﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ
ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺸﻤﺎﺭﺕ
ﺑﻪ ﺑﺨﺸﺶ ﻫﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪاﺕ

ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ
ﺑﻮﯾﯿﺪﻥ ﮔﻠﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﯽ فرستی
ﺑﻪ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ می دﻫﯽ

 ﺧﺪﺍوندا…

ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﻣﻦ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻧﻪ ﻏﺼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ براﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﻭ ﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎ…

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ
ﻭ ﻋﻠﻔﻬﺎ ﺩﺭ ﺳﺒﺰ ﺷﺪﻥ ﻣﻌﻨﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻨد
ﮐﻮﻫﻬﺎ ﺑﺎﻗﻠﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺝ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ…

ﭘﺲ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭ
ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ آﻥ ﺟﺎﯼ ده…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




کفشی که برای پای تو مناسب است، ممکن است پای دیگری را زخم کند.

این ناعادلانه است که تمام دستورالعمل های زندگیمان را خودخواهانه درست بدانیم و آن را برای همگان بخواهیم.

همیشه آن چه در ذهن تو می گذرد، اصلِ مطلق نیست…

  قانون زندگی٬ قانون باورهاست
  بزرگان زاده نمی‌شوند٬ ساخته می‌شوند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اميرالمومنين امام علی عليه السلام:

  پاداش مجاهد شهيد در راه خدا، بزرگ‌ تر از پاداش عفيف پاكدامنى نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمى ‌گردد همانا عفيف پاكدامن ، فرشته ‌اى از فرشته‌ هاست.
  حكمت/474

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




گفتم ای جنگل پیر. تازگیها چه خبر…!!
پوزخندی زدوگفت: هیچ کابوس تبر…!!!
گفتم ازچوب درختان بهار
چه کسان بهر برند….
گفت:انان که درختندو به ظاهر تبرند….
گفتم اما…

مگرازجنس خودت نیس تبر….
پوزخندی زدوگفت

تازگیها چه خبر…….

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت


...


پند

هرگاه در نمازت عجله کردی،

خواستی زودتر به پایان برسانی!

به یاد بیاور:

همه ی آنچه که می خواهی بعد از نماز بهش برسی
و همه ی آنچه که می ترسی از دست بدهی، بدست همان کسی است، که در مقابلش ایستاده ای!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





 
روزی ملانصرالدین را دیدند که بیرون از خانه خود دنبال چیزی میگردد.
از او پرسیدند:ملا ، دنبال چه چیز میگردی؟
ملا گفت:دنبال کلیدم.
پرسیدند: کلیدت را کجا گم کردی؟
ملا گفت :درون خانه.
گفتند: پس چرا اینجا دنبال ان میگردی؟ ملا پاسخ داد : چون داخل خانه تاریک،
اما اینجا روشن است.

ما هم در بیرون به جستجوی خود بر امده ایم، اما تا زمانی که به درون وجودمان بازنگردیم، نمیتوانیم خود را بیابیم.
پس به درون خود بنگریم، یعنی همان جایی که تاریک است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





ﺍﺳﺐ ﻭ ﺍﻻﻏﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﻔﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ .ﺍﻻﻍ ﺑﻪ ﺍﺳﺐ ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﻢ، ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺭ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ. ﺍﻣﺎ ﺍﺳﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ ﻧﮑﺮﺩ. ﺍﻻﻍ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺭ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ، ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩ.
ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﺳﺐ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺎﺭﻫﺎ ، ﺑﻪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺍﻻﻍ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺍﺳﺐ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺍﺳﺐ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻤﺮ ﺧﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﻓﺴﻮﺱ!
ﭼﻪ ﺣﻤﺎﻗﺘﯽ ﮐﺮﺩﻡ. ﻣﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺸﺪﻡ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺭ ﺍﻻﻍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺑﮑﺸﻢ. ﺣﺎﻻ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﺑﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﻭﺵ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺑﮑﺸﻢ .

ﻧﻜﺘﻪ: خودخواه نباشیم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

زندگی را به فصول سال تشبیه می کنم.
هیچ فصلی همیشگی نیست.
در زندگی نیز روزهایی برای کاشت، داشت، استراحت و تجدید حیات وجود دارد.
زمستان تا ابد طول نمی کشد.
اگر امروز مشکلاتی دارید بدانید که بهار هم در پیش است…!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





 
گروه کر مدرسه ای برای اجرای کنسرت در مرکز شهر آماده شده بود. هوا خیلی سرد بود. مردم چند ساعتی در هوای سرد منتظر ماندند.
بسیاری جمع شده بودند. رهبر ارکستر برای رهبری گروه در جای خود مستقر شد. در این میان یکی از اعضای گروه با خود گفت «در این سرما نمیتوانم آواز بخوانم. پنجاه نفر در گروه وجود دارد،باید فقط دهانم را باز و بسته کنم،کسی متوجه نمیشود» و رهبر ارکستر کارش را شروع کرد، اما صدایی نشنید. چون آن روز همه مانند هم فکر کرده بودند.«اگر من نخوانم چه میشود؟»

اگر من نخوانم چه میشود؟ این بزرگترین تحقیری است که یک انسان میتواند در حق خودش انجام دهد. درحقیقت معنی آن این است که «من هیچ ارزشی ندارم» ولی در واقع وجود هرکس برای این دنیا ضروری است.
 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زني چشمهايي به غايت خوش و خوب داشت. روزي از شوهر شكايت به قاضي برد. قاضي از چشمهاي او خوشش آمد طمع در او بست و طرف او گرفت.

شوهر دريافت. چادر از سرش در كشيد. قاضي رويش بديد سخت متنفر شد. گفت: برخيز اي زنك، چشم مظلومان داري و روي ظالمان.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

کمترین فاصله از
دشمنی تا دوستی، یک “لبخند”
از توقف تا پیشرفت، یک “حرکت”
از عداوت تا صمیمیت، یک “گذشت”
از شکست تا پیروزی، یک “شهامت”
از عقبگرد تا جهش، یک “جرأت”
از نفرت تا علاقه، یک “محبت”
از صلح تا جنگ، یک “جرقه”
از آزادی تا زندان، یک “غفلت”
و از جدایی تا پیوند، یک “قدم” است

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

اطراف‌تان را با آدم‌های مثبت پُر کنید!

دکتر نیکولاس کریستاکیس و جیمز فولر، محققان دانشگاه هاروارد و دانشگاه سن دیه گو، دریافتند هر یک دوست شاد و سرحال، امکان شاد شدن فرد را تا ۹ درصد افزایش می‌دهد.

شادی، خوشبختی و بدبختی از طریق همنشینی و گفتگو واگیر دارد.

مغز ما نرون‌های آینه‌واری دارد که چیزی را که دیگران ابراز می‌کنند تقلید می‌نماید، بنابراین هروقت نیاز به کمی القا مثبت داشتید، با کسانی که این امکان را به شما می‌دهند ارتباط برقرار کنید.

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




 

 

وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد.

برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز.
برادر حاتم توجه نکرد. مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست. وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست. برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد.
چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تودوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى! مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و اوهیچ بار مرا رد نکرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ما همه نابینائیم ! هرکداممان به نوعی:

آدمهای خسیس، نابینا هستند چون فقط طلا را می بینند.

آدمهای ولخرج، نابینا هستند چون امروزشان را می بینند.

آدمهای کلاهبردار نابینا هستند چون خدا را نمی بینند.

آدمهای شرافتمند، نابینا هستند چون کلاهبردارها را نمی بینند.

خود من نابینا هستم، چون حرف می زنم اما نمی بینم که شما گوشهای شنوا ندارید.
ویکتور هوگو

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

شغل مردی تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدف‌های شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع‌آوری می‌کرد. و مدام به صدف‌ها لعنت می‌فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می‌کردند. او باید هر روز آنها را روی هم انباشته می‌کرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می‌داد.
روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدف‌های بدبو درست کرده بود،‌ خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت.
یک سال بعد، آن دو مرد، در جایی یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. وقتی به آنجا رسیدند مرد نظافتچی نمی‌توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید چطور توانسته چنین ثروتی را بدست بیاورد.
مرد ثروتمند پاسخ داد: “من هدیه‌ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می‌داد و تو قبول نمی‌کردی! در تمام صدف‌های نفرت‌انگیز تو، مرواریدی نهفته بود”
اکثر مواقع هدایا و موهبت‌های الهی در بطن خستگی‌ها و رنج‌ها نهفته‌اند، این ما هستیم که موهبت‌هایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می‌دهد، ندانسته رد می‌کنیم

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




برای دوست داشتنت
محتاج دیدنت نیستم…
اگر چه نگاهت آرامم می کند
محتاج سخن گفتن با تو نیستم…
اگر چه صدایت دلم را می لرزاند
محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم…
اگر چه برای تکیه کردن ،
شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!
دوست دارم ، نگاهت کنم …
صدایت را بشنوم… به تو تکیه کنم
دوست دارم بدانی ،
حتی اگر کنارم نباشی …
بازهم ،
نگاهت می کنم …
صدایت را می شنوم …
به تو تکیه می کنم
همیشه با منی ،
و همیشه با تو هستم،
هر جا که باشی!……

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

در زمان قاجار، رمالی، یکی از اعیان را به طمع نشان دادن دفینه می فریبد و برای مخارجش مبلغ هنگفتی مطالبه می کند. یکی از دوستان مرد ثروتمند مطلع شده و هر چه نصیحت میکند فایده نمیبخشد تا اینکه او را با رمال و چند رفیق دیگر به ناهار چلو گوشت دعوت میکند.
به آشپز می گوید که گوشت همه را روی برنج، و مال رمال را زیر برنج بگذارند. رمال چون چنین دید آن را اهانت پنداشت و اعتراض کرد.
میزبان که منتظر این لحظه بود جلو آمده و گوشت را از زیر برنج بیرون آورد و گفت:
مردک، یافتن گوشت آسان تر است یا گنج در زیرزمین…
.
نقاشی مربوط است به مرد رمال و مشتریانش که توسط کمال الملک کشیده شده و نکته جالبی که دارد این است که نفر وسط مرد است و شوهر آن زن میباشد و برای اینکه بفهمد زنش به وی خیانت میکند یا خیر چادر سرکرده و بگوش نشسته است.
 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
 
لاک پشتی لب بركه‌ای نشسته بود، عقربی نزدش آمد، سلام بلند بالائی كرد و گفت:
رفيق میخواهم خواهشی از تو بكنم و آن اینست که مرا بر پشت خود سوار کنی و به آنطرف برکه برسانی.
لاک پشت گفت:
تو نيش زهرآگين داری، آمديم ترا كول كردم تو هم مستيت كشيد كه نيشی بر تن من بزنی آن وقت چه كنم؟
عقرب گفت: ممكن نیست. تو به من خوبی كنی و من عوضش به تو نيش بزنم؟
لاک پشت گفت: بسيار خب، پشت من سوار شو.
عقرب سوار شد و لاک پشت شناكنان می رفت كه ناگهان عقرب نيشی بر پشت او زد. لاک پشت گفت: ديدی بر قولت وفا نكردی. عقرب نيش دوم را زد و گفت:
نیش من نه از ره کین است اقتضای طبیعتم این است.
لاک پشت هم زير آب رفت پس از مدتی سرش را بيرون آورد و گفت: چگونه بود؟ عقرب گفت: نزديك بود خفه بشوم.
لاک پشت گفت: رفتن زير آب نه از غرض است ترك عادت موجب مرض است و مجددا زير آب رفت، ماند و ماند تا عقرب خفه شد…
 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او برروی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند، نشسته است. گدا وقتی اینها را دید فریاد کشید: «این چه وضعی است؟ درویش محترم! من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیده ام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما، کاملا سرخورده شدم.»
درویش خنده ای کرد و گفت : «من آماده ام تا تمامی اینها را ترک کنم و با تو همراه شوم.»
با گفتن این حرف درویش بلند شد و به دنبال گدا به راه افتاد. او حتی درنگ هم نکرد تا دمپایی هایش را به پا کند. بعد از مدت کوتاهی، گدا اظهار ناراحتی کرد و گفت: «من کاسه گداییم را در چادر تو جا گذاشته ام. من بدون کاسه گدایی چه کنم؟ لطفا کمی صبر کن تا من بروم و آن را بیاورم.»
صوفی خندید و گفت: «دوست من، گل میخ های طلای چادر من در زمین فرو رفته اند، نه در دل من، اما کاسه گدایی تو هنوز تو را تعقیب می کند.»
در دنیا بودن، وابستگی نیست. وابستگی، حضور دنیا در ذهن است و وقتی دنیا در ذهن ناپدید می شود به آن وارستگی می گویند

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

مرد آهنگری سکته‌ی مغزی کرده بود و به همین دلیل ، بخش سمت راست بدنش فلج شده بود. او چون خانه‌نشین شده بود ، دائم گریه می‌کرد و هر وقت کسی احوالش را می‌پرسید بلافاصله بغضش می‌ترکید و زار زار در احوال خود می‌گریست. سرانجام خانواده‌ی مرد دست به دامان مرد خردمندی شدند و از او خواستند تا مرد آهنگر را دلداری دهد و با او صحبت کند.
 
مرد خردمند به خانه‌ی آهنگر رفت و کنار بسترش نشست و احوالش را پرسید. طبق معمول مرد میانسال شروع به گریه نمود. خردمند بی اعتنا به گریه‌ی او شروع به نقل داستانی کرد.:
“روزی یکی از فرماندهان شجاع ارتش امپراتور برای جنگ با دشمن به جبهه‌ی نبرد رفت و همان روز اول در اثر اصابت شمشیر دست راستش را از دست داد. فرمانده را به درمانگاه بردند و زخمش را با آتش سوزاندند تا عفونت نکند. یک ماه بعد او از بستر برخاست و دوباره به جبهه رفت. چند روز بعد در اثر اصابت تیری پای راستش از کار افتاد. اما او تسلیم نشد و سربازانش را مجبور کرد که سوار بر گاری او را به خط مقدم جنگ ببرند. و در همان خط اول نبرد با بدن نیمه کاره‌اش کل عملیات را راهبری کرد تا ارتش را به پیروزی رساند.”

خردمند سپس ساکت شد و دوباره رو به مرد میانسال کرد و به او گفت:” خوب دوباره از تو می‌پرسم حالت چطور است …!؟”

این‌بار مرد میانسال بدون اینکه گریه و زاری کند با لبخند سری تکان داد و گفت: “حق با شماست! من بدنم نیستم ! پس خوبم …”
و آنگاه به پسرش گفت که گاری را آماده کند چون می‌خواهد با همان وضع نیمه فلج به مغازه‌ی آهنگری‌اش برود…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

یکی از شاگردان ملا نصرالدین پرسید:” تمام استادان می گویند که گنج روح، چیزی است که باید در تنهایی کشف شود. پس برای چه ما با همیم؟”

ملا نصرالدین پاسخ داد:” با همید، چون جنگل همیشه نیرومندتر از درختی تنهاست!

جنگل رطوبت هوا را تامین می کند، در مقابل طوفان مقاوم تر است و به باروری خاک کمک می کند.”

- اما چیزی که یک درخت را مقاوم می کند، ریشه است. و ریشه یک درخت نمی تواند به ریشه درخت دیگری کمک کند.”

-” جنگل همین است!

هر درخت با درخت دیگر متفاوت است، هر درخت ریشه مستقل دارد. راه آنانی که می خواهند به خدا برسند، همین است:

اتحاد برای یک هدف، و هم زمان آزاد گذاشتن هر یک از اعضای گروه تا به شیوه خودش تکامل یابد…”

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




«آ» : «آرامش» وقتی به سراغت می آید که «تلاش» کرده باشی.
«ا» : «اعتماد به نفس» یک «سرمایه» است نه یک «کلمه»!
«ب» : برای «بهتر» شدن زندگی ات، «بهتر» فکر کن!
«پ» : چرک نویس های زندگی ات گاهی به «پاک نویس» احتیاج دارند!
«ت» : «تفاهم» درک کردن نیازهای طرف مقابل است نه دانستن نیازهای خود!
«ث» : «ثابت قدم بودن»، یکی از راه های «موفقیت» است.
«ج» : «جرأت» با داشتن «ترس» به وجود می آید

«چ» : «چگونگی برخورد با مشکلات و ناکامی ها» مهم است، نه خود مشکلات و ناکامی ها!
«ح» : «حاصل» هر زحمتی رحمت است؛ مطمئن باش!
«خ» : «خداوند» دنیا را به تو نشان می دهد؛ تو خودت را به خداوند نشان بده!
«د» : «داشتن ها» همیشه به انسان کمک نمی کنند؛ گاه این نداشتن هاست که موجب خلق آثار می شوند.
«ذ» : «ذره ذره ی» زندگی ات را شکرگزار باش!
«ر» : «رهاشدن» از درد، ابتدای پذیرفتن درد است.
«ز» : «زشت یا زیبا»؛ این بستگی به نگاه تو دارد.
«ژ» : «ژولیدگی و آشفتگی ظاهری» می تواند دلیلی بر ژولیدگی و آشفتگی درونی نیز باشد؛ از پایه شروع کن تا به اصل برسی

 «س» : «سلامتی»، ثروتی ست که ثروت های دیگر را جذب می کند.
 «ش» : «شکرگزاری» یعنی رسیدن به «شادکامی».
 «ص» : «صادقانه» زندگی کن؛ صادقانه جواب بگیر.
 «ض» : جلوی ضرر را از هر جا بگیریم، منفعت است.
 «ط» : «طاقت داشتن» در برابر سختی ها یعنی روزه داشتن تا هنگام افطار (سختی ها می روند و جسم و روح پیروز می شوند.)
 «ظ» : «ظاهر» و باطن اگر به هم نزدیک شوند، آینه می شوی

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت






مرد قوی هیکل ، در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب کار کند .
روز اول 18 درخت برید . رئیسش به او تبریک گفت و او را به ادامه کار تشویق کرد . روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد ، ولی 15 درخت برید .
روز سوم بیشتر کار کرد ، اما فقط 10 درخت برید . به نظرش آمد که ضعیف شده است . نزدیکش رفت و…

عذر خواست و گفت : نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می کنم ، درخت کمتری می برم
رئیس پرسید : آخرین بار کی تبرت را تیز کردی ؟
او گفت : برای این کار وقت نداشتم . تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

الهی! بزرگ‌تر از آنی که بخواهی مشکلات را در برابرم بزرگ جلوه دهی.
الهی! بخشنده تر از آنی که بخواهی وقتی با چشمان گریان نگاهت می کنم به خطاهایم بنگری.
الهی! گویاتر از آنی که بخواهی فقط در قالب کلمات سخن بگویی.
الهی! صبورتر از آنی که بخواهی در فرجام اعمالم تعجیل کنی.
الهی! نزدیک‌تر از آنی که بخواهی برای یافتنت مرا سرگردان غربت کنی.
الهی! مهربان‌تر از آنی که بخواهی وقتی با جامه ای آلوده به سویت می دوم مرا در آغوش نگیری.
الهی! زیباتر از آنی که بخواهی با نمایاندن زشتی هایم برتری خود را ثابت کنی.
الهی! بی‌نیاز‌تر از آنی که بخواهی رحمتت را از من دریغ کنی.
الهی! ساده‌تر از آنی که بخواهی در ساده‌ترین جزء هستی یافت نشوی.
پـس الهــی تــو را بــه بـزرگـیت، بخشندگیت، گـویایـی‌ات، صبــوری‌ات، نـزدیـکی‌ات، مهـربانیت، زیبـایی‌ات، بی‌نیازی‌ات، سادگی‌ات، اجابت کن نیازهایم را که شنواتر از آنی که بخواهم آن را بر زبان آورم.

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 صلوات :
تحفه‌ای از بهشت است.
صلوات :
روح را جلا می‌دهد.
صلوات :
عطری است
که دهان انسان را خوشبو می‌کند.

 


 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خوشبختی در سه جمله است:
تجربه از دیروز ،
استفاده از امروز،
امید به فردا ،

ما با سه جمله زندگی را تباه میکنیم:
حسرت دیروز ،
اتلاف امروز ،
ترس از فردا ،

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 خدای من

در سمت توام

دلم باران، دستم باران
دهانم باران، چشمم باران

روزم را با بندگی تو پا گشا می کنم …

هر اذانی که می وزد
پنجره ها باز می شوند
یاد تو کوران می کند …

هر اسم تو را که صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود …
کاش من همه بودم
کاش من همه بودم
با همه دهان ها تو را صدا می زدم …

کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم توام …

تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است

زندگی با توست
زندگی همین حالاست…
زندگی همین حالاست.

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




به ما گفتند باید بازی کنید

گفتیم با کی ؟؟

گفتند با تیم دنیا

تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟

سوت آغاز بازی رو زدن

فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست

بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد

ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم امتیاز ها برابر بود

تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم و خندید

و گفت : نگران نباش تو وقت اضافه میبریم

حالا بازی کن گفتم آخه چطوری ؟؟؟

بازم خندید و گفت : خیلی ساده

فقط پاس بده به من

باقیش با من …

پس ،خدایا به امید تو …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﮐﻔﮕﯿﺮﺵ_ﺗﻪ_ﺩﯾﮓ_ﺧﻮﺭﺩﻩ …»

ﺩﺭ ﻗﺪﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺬﺭﯼ ﻣﯽ ﭘﺨﺘﻨﺪ، ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻏﺬﺍ
ﺻﻒ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ . ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻏﺬﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ
ﺑﻮﺩ ﺁﺷﭙﺰ ﮐﻔﮕﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻪ ﺗﻪ ﺩﯾﮓ ﻣﺴﯽ ﻣﯿﺰﺩ ﻭ
ﺻﺪﺍﯼ ﺗﺎﻕ ﺗﺎﻕ ﺩﯾﮓ ﺧﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺧﺒﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻏﺬﺍ ﺗﻤﺎﻡ
ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
ﮐﻢ ﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻠﯽ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ
ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺩﯾﺮ ﺭﺳﯿﺪﻩ
ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺜﻞ ﻗﺒﻞ ﺛﺮﻭﺕ ﯾﺎ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ …
ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﺬﺭﯼ ﭘﺰﯼ ﺩﺭ ﻗﺪﯾﻢ ﻭ ﺁﺑﮑﺶ
ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺮﻧﺞ ﮐﻪ ﻧﺮﺩﺑﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻓﻘﯽ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ
ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯿﺪﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﺑﮑﺶ ﻫﺎﯼ ﺣﺼﯿﺮﯼ ﺑﺮﻧﺞ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻓﻀﺎﯼ
ﺧﺎﻟﯽ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﻣﯿﮕﺬﺍﺷﺘﻨﺪ…»

ضرب_المثل

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پرسش و پاسخ با استاد الهی قمشه ای

 

 نظر شما در مورد جاودانگی روح چیست و اگر من قبل از تولد هم بوده ام پس چرا چیزی از آن دوران به خاطر نمی آورم؟

 پاسخ: درباره جاودانگی روح می توان نخست به آثار افلاطون به خصوص مکالمات کوتاهتر او مراجعه کرد (Phaedo, Phaedrus, Meno). علاوه بر این ادبیات ما به خصوص مثنوی آکنده از اعتقاد به جاودانگی روح است و سّر جاودانگی روح و فنا پذیری جسم این است که مرگ انحلال اجزاء هر چیز است و جسم طبیعتاً در معرض هلاکت است زیرا از میلیاردها ذره تشکیل شده است اما روح یک حقیقت بسیط و تجزیه ناپذیر است و مرگ کاری با آن نمی تواند انجام دهد.

با خود ملک الموت بگوید هله واگرد  کین جا نکند هیچ سلاح تو سلاحی

به یاد نیاوردن خاطرات گذشته نشان از نبودن نیست کما اینکه شما در شیرخوارگی بوده ايد و چیزی از آن دوران به یاد ندارید. امّا به معنای دیگری باید گفت که ما چه بسیار خاطرات ارزشمند از زندگی پیشین داریم که سرچشمه هنرها و اخلاق و علم ها است. فطرت انسان جویای زیبایی، دانایی و نیکویی است و ما با این سه عشق به دنیا آمده ایم. موسیقی خاطرات ازلی ماست و همینطور زیبايي های دیگر

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 

دختر خردسالی وارد یک مغازه جواهر فروشی شد و به گردن بند یاقوت نشانی که در پشت ویترین بود اشاره کرد و به صاحب مغازه گفت: «این گردن بند را برای خواهر بزرگم می خواهم. ممکن است آن را به زیباترین شکل ممکن بسته بندی کنید؟»

صاحب مغازه با کمی تردید به دخترک نگاهی کرده و پرسید: «چقدر پول همراهr خود داری؟»
.
دختر، از جیب خود دستمال کوچکی را بیرون آورد و گره های آن را به دقت باز کرد. سپس در حالیکه محتویات آن را روی میز می ریخت با هیجان از جواهر فروش پرسید: «این کافی است؟». پولی که او به همراه خود داشت، در واقع چند سکه پول خرد بود.
.
دخترک ادامه داد: «امروز روز تولد خواهر بزرگم است. می خواهم این گردن بند یاقوت را به عنوان هدیه روز تولد، به او بدهم. پس از فوت مادرمان، خواهر بزرگم ، مثل مادر از ما مراقبت می کند. فکر می کنم او این گردن بند را دوست داشته باشد چون رنگ آن، درست همرنگ چشمان اوست.»
.
صاحب مغازه، گردن بند یاقوتی که دخترک می خواست را آورد و آن را در یک جعبه کوچک قرار داده و با کاغذ کادوی قرمز رنگی بسته بندی نمود. سپس بر روی آن یک روبان سبز چسباند و به دخترک داد و گفت: «وقتی می خواهی از خیابان رد شوی، دقت کن.» دختر کوچک شاد و خندان در حالیکه به بالا و پایین می پرید، به سمت خانه روان شد.

شب، هنگامی که جواهر فروش می خواست مغازه اش را تعطیل کند، دختری زیباروی با چشمانی آبی وارد مغازه شد. او یک جعبه کوچک جواهر که بسته بندی آن باز شده بود روی میز قرار داده و پرسید: «این گردن بند از مغازه شما خریداری شده است؟ قیمت آن چقدر است؟»
.
صاحب مغازه پاسخ داد که «قیمت کالاهای این مغازه، رازی است بین من و خریدار.» دختر زیبا رو گفت: « خواهر کوچک من فقط مقداری پول خرد داشت. این گردن بند اصل است و قیمت آن بالاست. پول خواهر من به این گردن بند یاقوت کبود نمی رسد.»

صاحب مغازه جعبه جواهر را مجدداً دوباره با دقت بسته بندی کرده و روبان آن را بر روی آن چسباند. سپس آن را به دختر زیبا داده و گفت: «خواهر کوچک شما، در مقایسه با تمامی انسان ها، قیمت بالاتری بابت این گردن بند پرداخته؛ چون او همه دار و ندار خود را برای خرید آن داده است.»

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 

از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟»
خدا گفت: «آن را در خواسته‌هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.»
با خود فکر کرد و فکر کرد: «اگر خانه‌ای بزرگ داشتم بی‌گمان خوشبخت بودم.»
خداوند به او داد.
«اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبخت‌ترین مردم بودم.»
خداوند به او داد.
اگر… اگر… و اگر…
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود.
از خدا پرسید: «حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.»
خداوند گفت: «باز هم بخواه.»
گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.»
خدا گفت: «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.»
او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می‌نشیند و نگاه‌های سرشار از سپاس به او لذت می‌بخشد.
رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران.»

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




وارد شدن به مریخ، ساده‌تر از وارد شدن به درون خود است.”

“فكر كردن كار مشكلی است. برای همین بیشتر مردم قضاوت می‌كنند.”

“من دچار این حماقت رایج نمی شوم که هر چیزی را که نتوانم توضیح دهم کاذب بدانم”

“تمام چیزهایی كه در دیگران مشاهده می‌كنیم و از آنها بدمان می‌آید، می‌تواند موجب شناخت بهتر از خودمان شود
چرا که آنچه را که در دیگری میبینیم همانی است که در خود داریم. “

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




  سرچشمه‌ همه‌ عزت‌ها خداست

﴿النساء/١٣٩﴾ 
قرآن عزت‌خواهی از غیر خدا را نکوهش می‌کند

﴿النساء/١٣٩﴾ 
شیطان عزت را از نژادِ خود می‌طلبید،
در حالیکه عزت در سایه‌ طاعت خداست

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﮔﻮﺗﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:

ﺍﮔﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ

ﺍﮔﺮ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﯿﺴﺘﯽ، ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻌﻠﻮﻟﯿﺖ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

ﺍﮔﺮ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎ ﺯﺷﺘﯽ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ

ﺍﮔﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﯽ، ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﭼﻬﺮﻩ ﭘﯿﺮﯼ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ

ﺍﮔﺮ ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﻋﺎﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺳﻮﺍﺩ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ

ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﻣﻬﺮ ﻧﺪﺍﺭﯼ… ﻫﯿﭻ ﻧﺪﺍﺭﯼ…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم “مشتی خاک”
که ممکن بود “خشتی” باشد در دیوار یک خانه
یا “سنگی” در دامان یک کوه
یا قدری “سنگ ریزه” در انتهای یک اقیانوس
شاید “خاکی” از گلدان‌
یا حتی “غباری” بر پنجره

اما مرا از این میان برگزیدند : برای” نهایت” برای” شرافت” برای” انسانیت”
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : ” نفس کشیدن ” ” دیدن ” ” شنیدن ” ” فهمیدن “
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای” قرب ” برای” رجعت ” برای” سعادت “
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به” انتخاب ” به” تغییر ” به” شوریدن ” به” محبت “

وای بر من اگر قدر ندانم…

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت





ناپلئون یکی از نوابغ و استراتژیستهای بی نظیر تاریخ است یکی از دشمنان سرسختش در باره ی او می گوید وجود ناپلئون در میدان جنگ خود معادل چهل هزار سرباز است
جابه جای های سریع و غیر منتظره، زرنگی و شجاعت باعث پیروزی های او بود.
او به یکی از ژنرالها دشمن که شکست خورده بود گفت مشکل شما این است که از قبل نقشه های خود را میکشید در حالی که از حرکات و نقشه های دشمن اطلاعی ندارید ناپلئون دردشمنان خود ضعفی میدید که خود نداشت، عدم انعطاف‌!
افراد منعطف ذهن خدمتگذاری دارند و معمولا اولین نفراتی هستند که برای کمک به دیگران حاضر میشوند آنها بهترین افراد برای کارگروهی هستند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زندگی کن ولبخند بزن
به خاطرآنهایی که از نفست آرام می گیرند
وبه امیدت زنده هستند
وبا یادت خاطره می سازند
نمی دانم در زندگیت بهترین چگونه معنا می شود
من همان بهترین را
برایت آرزو می کنم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است؛ (از این رو)افراد با ایمان (و تهی دست)را مسخره می کنند ؛ در حالی که پرهیزکاران در روز رستاخیز، بالاتر از آنان هستند؛ و خداوند ، هرکس را بخواهد بدون حساب روزی میدهد .(212)

سوره بقره

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




جغد نزد خدا شکایت برد :
انسانها آواز مرا دوست ندارند !!
خدا به جغد گفت :
آوازهای تو بوی دل کندن می دهد
و آدم ها عاشق دل بستن اند …!
دل بستن به هرچیز کوچک و بزرگ ؛
تو مرغ تماشا و اندیشه ای !
و آنکه میبیند و می اندیشد ، به هیچ چیز دل نمیبندد …
دل نبستن سخت ترین و قشنگترین کار دنیاست ..!
اما تو بخوان …. و همیشه بخوان …

که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ ….!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





کسی از ذوالنون مصری نصیحتی خواست، گفت: محب خدا باش و دشمن نفس. هیچ کس را حقیر و کوچک مشمار، اگر چه مشرک باشد. چه ممکن است روزی معرفت از تو سلب کنند و به او دهند. از گذشته و آینده در اندیشه فرو مرو و دم را غنیمت دان.
دم را غنیمت دان که عالم یک دم است
هرکه با دم گشت همدم، آدم است

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.
ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ…
“شهيد حسين خرازى”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




يكى از شاهان با چند نفر از وزيران و ياران ويژه اش در فصل زمستان به بيابان براى شكار رفتند. از آبادى بسيار دور شدند تا اينكه شب فرا رسيد و هوا تاريك شد، آنها در بيابان، خانه كوچك كشاورزى را ديدند. شاه به همراهان گفت: شب به خانه آن كشاورز برويم، تا از سرماى بيابان خود را حفظ كنيم.

يكى از وزيران گفت: به خانه كشاورز ناچيزى پناه بردن شايسته مقام ارجمند شاه نيست، ما در همين بيابان خيمه اى برمی افروزيم و آتشى روشن می كنيم و امشب را بسر می آوريم.

كشاورز از ماجراى در بيابان ماندن شاه و همراهانش باخبر شد، نزد شاه آمد و پس از احترام شايان، گفت: از مقام شاه چيزى كاسته نمی شد، ولى نگذاشتند كه مقام كشاورز، بلند گردد.

اين سخن كشاورز، مورد پسند شاه واقع شد، همان شب با همراهان به خانه كشاورز رفتند و تا صبح آنجا بودند. صبح شاه جايزه و لباس و پول فراوانى به كشاورز داد.

  زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می کشد (با زبان خوش می توان دلهای سخت را نیز آرام کرد)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﭼﻮﺏ کبریتهای ﺳﻮﺧﺘﻪ می مانند. ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﻮﯾﺶ. ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ می خواهی ﺑﮑﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ نمی شوند.

ﻓﻘﻂ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ می کند. ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ، ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺷﺮوع کن

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت






روزی دو مرد جوان نزد شیوانا آمدند و از او پرسیدند: فاصله بین دچار مشکل شدن تا راه حل یافتن چقدر است؟ شیوانا اندکی تامل کرد و گفت: فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است.

آن دو مرد گیج و آشفته از نزد شیوانا بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت: من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جا نشستن و زانوی غم بغل گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود.

دومی کمی فکر کرد و گفت: اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بار معنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند، شیوانا منظور دیگری داشت. پس برگشته و از شیوانا پرسیدند.
 
شیوانا لبخندی زد و گفت: وقتی یک انسان دچار مشکل می شود باید ابتدا خود را به نقطه صفر برساند. نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید. بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند به پا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل بزند.

بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او فاصله بین زانوی او و زمینی است که بر آن ایستاده است.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





 

يكى از شاهان با چند نفر از وزيران و ياران ويژه اش در فصل زمستان به بيابان براى شكار رفتند. از آبادى بسيار دور شدند تا اينكه شب فرا رسيد و هوا تاريك شد، آنها در بيابان، خانه كوچك كشاورزى را ديدند. شاه به همراهان گفت: شب به خانه آن كشاورز برويم، تا از سرماى بيابان خود را حفظ كنيم.

يكى از وزيران گفت: به خانه كشاورز ناچيزى پناه بردن شايسته مقام ارجمند شاه نيست، ما در همين بيابان خيمه اى برمی افروزيم و آتشى روشن می كنيم و امشب را بسر می آوريم.

كشاورز از ماجراى در بيابان ماندن شاه و همراهانش باخبر شد، نزد شاه آمد و پس از احترام شايان، گفت: از مقام شاه چيزى كاسته نمی شد، ولى نگذاشتند كه مقام كشاورز، بلند گردد.

اين سخن كشاورز، مورد پسند شاه واقع شد، همان شب با همراهان به خانه كشاورز رفتند و تا صبح آنجا بودند. صبح شاه جايزه و لباس و پول فراوانى به كشاورز داد.

  زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می کشد (با زبان خوش می توان دلهای سخت را نیز آرام کرد)

#حكايت هايی از سعدی
 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد.
 
برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز.
برادر حاتم توجه نکرد. مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست. وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست. برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد.
چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تودوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى! مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و اوهیچ بار مرا رد نکرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پدری به پسرش وصيت كرد كه در عمرت سه کار مکن. اول راز دلت را به زنت مگو؛ دوم از نوکیسه قرض نکن؛ و سوم با آدم کم عقل رفیق نشو.
پس از اينكه پدر از دنيا رفت پسر گفت امتحان كنیم ببينم پدرم درست گفته يا خیر. ابتدا در محل گشت و مردی را که تازه به آلاف و آلاوفی رسیده بود پیدا کرده و مبلغی ازو قرض گرفت. همچین با مردی که در محل ادعای بزرگتری و عقل کل داشت رفاقت کرد.
روزی زنش برای خرید از خانه بيرون رفت. مرد گوسفندی را که پنهانی خرید بوده در خانه كشت و خون گوسفند را دور حیاط ريخت و لاشه‌اش را در باغچه پنهان كرد. بعد از ساعتی زن وارد خانه شد و به مرد گفت چه شده؟ خون‌‌ها چيست؟ مرد گفت آهسته حرف بزن. من يك نفر را كشته‌ام؛ اگر حرفی زدي تو را هم میكشم، چون غير از من و تو كسی از اين راز خبر ندارد. اگر كسی بفهمد معلوم میشود تو گفته‌ای.
زن، تا اسم كشته را شنيد، فی الفور به پشت‌بام رفت و فریاد زد: آی مردم به فريادم برسيد که شوهرم يك تن را كشته، حالا میخواهد مرا هم بكشد. مردم محل به خانه آنها آمدند. بزرگتر محل كه كم‌عقل بود، فورا مرد را گرفت تا به محكمه قاضی ببرد. در راه به آدم نوكيسه برخوردند؛ مرد نوكيسه كه از ماجرا خبر شده بود دويد و گريبان مرد را گرفت و گفت: پولی را كه به تو قرض داده‌ام پس بده، چون ممكن است تو كشته بشوی و پول من از بين برود.
به اين ترتيب، مرد حكمت وصیت پدرش را دانست، سپس اصل ماجرا را به قاضی گفت و لاشه گوسفند را نشانش داد و آزاد شد.
آری…
راز دل به زن مگو
از نوکیسه قرض نكن
با آدم كم‌عقل رفيق نشو

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




نگرشتان را نسبت به زندگی عوض کنید

این یعنے اینکه خودتون رو از خوشی هاے دنیا و زندگے , محروم نکنید
در مقابل مشکلات , تسلیم نشوید و زانوے غم بغل نگیرید.

خودتون رو دوست داشته باشید و به خودتون و خواسته هاتون احترام بذارید .

یادتان باشد بهترین دوست شما “تصویر ذهنے های خوب شما از خودتان ” است

دیگران را دوست بدارید حتی کسانے که با شما همراه و هم عقیده نیستند
‌‌
از کسے متنفر نباشید که روزگارتان رنگ تنفر نگیرد و سیاهے جذب نکند

از هیچ کس توقعے نداشته باشید که جز دلگیرے پیامدے به همراه ندارد. یادتان باشد که شاید کسے هم از شما توقعی داردو شما نمیدانید.! 

 پس سال جدید زیبا و پر امید زندگی کنید …
چندان هم که فکر میکنید وقت نیست !!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




حواسمان نیست که چه راحت باحرفی که درهوا رهامیکنیم٬
چگونه یک نفر را به هم میریزیم
چند نفر را به جان هم می اندازیم
چه سرخوردگی یا دلخوری هایی به جای میگذاریم
چقدر زخم میزنیم….
حواسمان نیست که ما میگوییم و رها میکنیم
و رد میشویم و میگذاریم به پای رک بودنمان
اما یکی ممکن است گیر کند…
بین کلمه های ما…
بین قضاوتهای ما…
بین برداشت های ما…
دلی که میشکنیم ارزان نیست…
روزی بایدتاوانش راپس بدهیم..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

روزی با دوستم از کنار یک دکه روزنامه فروشی رد می شدیم ؛
دوستم روزنامه ای خرید و مودبانه از مرد روزنامه فروش تشکر کرد ، اما آن مرد هیچ پاسخی به تشکر او نداد.
همان طور که دور می شدیم، به دوستم گفتم:
چه مرد عبوس و ترش رویی بود.
دوستم گفت:
او همیشه این طور است!

پرسیدم: پس تو چرا به او احترام می گذاری؟!
دوستم با تعجب گفت:
“چرا باید به او اجازه بدهم که برای رفتار من تصمیم بگیرد؟!
من خودم هستم."…

اجازه ندهيد تا برخوردهاى ديگران ، موجب تغيير رفتارهاى شما شود .
هميشه مثل گل باشيد كه در هر شرايطى خوش عطرى و زيبايى خود را حفظ مى كند .

در هر ديدارى ردپايى از عطر زيباى درون خود را به يادگار بگذاريد .

متين ، باوقار ، خندان ، شاد ، پـــــــرانرژى و پــــــرتلاش باشيد .
.
زندگى را زندگى کنیم

مازنده ایم که زندگی کنیم
زندگی نمیکنیم که زنده بمونیم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت