✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ﻣﻮﻱ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﻋﺸﺎﻕ ﻣﺮﺗّﺐ ﻧﺸﻮﺩ


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

مردی برای امام حسن -ع-هدیه ای آورده بود، امام به او فرمودند: در مقابل هدیه ات کدامیک از این دو را می خواهی، بیست برابر هدیه ات -بیست هزار درهم- بدهم یا بابی از علم را برایت بگشایم، که بوسیله آن بر فلان مرد که ناصبی و دشمن خاندان ما است غلبه پیدا کنی و شیعیان ضعیف الاعتقاد آبادی خود را از گفتار او نجات دهی، اگر آنچه بهتر است انتخاب کنی من هم بین دو جایزه جمع می کنم -یعنی بیست هزار درهم و باب علم-.در صورتیکه در انتخاب اشتباه کنی به تو اجازه می دهم که یکی را برای خود بگیری!
عرض کرد: ثواب من در اینکه ناصبی را مغلوب کنم و شیعیان ضعیف را هدایت و از حرفهای او نجات بدهم آیا مساوی است با همان بیست هزار درهم؟ فرمود: آن ثواب بیست هزار برابر بهتر از تمام دنیاست. عرض کرد: در این صورت چرا انتخاب کنم آن قسمتی را که ارزشش کمتر است، همان باب علم را اختیار می نمایم.
امام فرمود: نیکو انتخاب کردی؛ باب علمی که وعده داه بود تعلیمش نمود و بیست هزار درهم را نیز اضافه بعه او پرداخت، و او از خدمت امام مرخص شد.
در آبادی با آن مرد ناصبی بحث کرد و او را مجاب و مغلوب نمود. این خبر به امام رسید، و روزی اتفاقا شرفیاب خدمت امام شد، امام به او فرمود: هیچکس مانند تو سود نبرد، هیچکس از دوستان سرمایه ای مثل تو بدست نیاورد، زیرا در درجه اول دوستی خدا، دوّم دوستی پیامبر و علی -ع- سوم دوستی عترت و ائمه، چهارم دوستی ملائکه، پنجم دوستی برادران مؤمنت را بدست آوردی، و به عدد هر مؤمن و کافر پاداشی هزار برابر بهتر از دنیا نصیبت شد، بر تو گوارا باشد.(1)


۱. داستانها و پندها ۴/۹۱- احتجاج طبرسی ص ۶

منبع : یکصد موضوع ۵۰۰ داستان ، ج۱ ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




چون بپا شد مجلسی از عالمان

عالمان کیش های آن زمان

هم مسیحی هم نصارا هم یهود

عده ای زرتشت و بودا نیز بود

هرکسی گوید سخن چندین و چند

جمله در اثبات آئین خودند

هرکه دور خود به پا کرده بساط

گوید از پیغمبرش از معجزات

هرکه گوید دین من افضل تر است

رهبرم از میرتان قدری سر است

ناگهان مردی بپا شد از میان

گفت از دین کلیمم مردمان

او عصا را اژدها بنموده است

نیل را با آن عصا بگشوده است

صاحب نور و ید بیضاست او

با خدا در وادی سیناست او

کرده صحبت با خداوند کریم

نام او از این سبب گشته کلیم

زد یکی در آن میان بر او نهیب

بود بر دستان او نقش صلیب

اخم را درهم نمود از جای خواست
ه
گفت موسی گرچه دینش از خداست

لیک عیسی مرده را جان می دهد

بر تن بیمار درمان می دهد

کور را با دست خود بینا کند

روح را در سینه گل جا کند

تک به تک هرکس کلامی ساز کرد

حرفی از آئین خود ابراز کرد

ناگهان روشن دلی فریاد کرد

جذبه ای در آن میان ایجاد کرد

گفت ای مردم ندارم ادعا

لیک دارم صحبتی من با شما

می کنم وصف یکی مرد عرب

تا دهانها وا بماند از عجب

مردی از جنس نبی از جنس نور

شد خدا با چهره او در ظهور

او دریده اژدها در کودکی

در دلش ترسی نباشد اندکی

با همه پیغمبران او بوده یار

لیک با احمد شده او آشکار

قدرت دادار و شمشیر خداست

الغرض گویم که او شیر خداست

او برای دین هزاران زخم خورد

او در قلعه به روی دست برد

دست او بر حلقه ی در تا فتاد

لرزه ای بر قلعه ی خیبر نهاد

درب سنگی را ز جایش کند او

دور تر از جای خود افکند او

او پسر عم رسول کبریاست

به به او داماد ختم الانبیاست

فاطمه دخت پیمبر را نگر

گشته بهر نام آقایم سپر

در شب هجرت که سیل مشرکین

از برای قتل ختم المرسلین

بود دور خانه با شمشیرها

اوست که خفته بجای مصطفی

دست او را خاتم پیغمبران

به همه یاران خود داده نشان

احمد آنجا گفته با لحنی مبین

اوست بعد من امیرالمومنین

گرچه غصب حق او کرده عدو

آسمان در ابر کی گردد فرو

دشمن او حاصل کار خطاست

انعقاد نطفه ی او از زناست

ای که دم از حضرت عیسی زدی

گو که آیا گرد کعبه آمدی

روی آن خورده شکافی رو ببین

پرس از من از چه گشته اینچین

مادر آقای ما با حمل خود

در طواف خانه ی دلدار شد

چونکه وقت وعده اش آغاز شد

در نه آن دیوار از هم باز شد

مادر عیسی نگر چون زد قدم

بهر وضع حمل رفت سوی حرم

ناگهان پیک آمد از سوی خدا

گفت مریم مادر عیسای ما

گرچه طفلت مرد بالا منصبی ست

رو برون این خانه زایشگاه نیست

کعبه زایشگاه شاهنشاه ماست

فرق آقای من و تو تا کجاست

نعره ای زد بر یهودی همچو شیر

آن یل روشن دل و والا ضمیر

گفت گر موسی یدش بیضا بود

گر عصایش رخنه در دریا بود

خالق موسی تو ارباب ماست

ذکر او سر منشأ اعجازهاست

شاه من در جنگ ها کرار بود

تیغ او بران و آتشبار بود

ضربه هایش کوه از جا می کند

چون چمن از دشمنان سر می زند

سیل دشمن را کند دود و سراب

وای خشم او عذاب اندر عذاب

لافتی گفته به او رب کبار

تیغ او لا سیف الا ذوالفقار

آب می شد زهره دشمن اگر

دستمال زرد می بست او به سر

ذوالفقار او همیشه خون چکان

کس نبود از ضربه هایش در امان

با همین خشم با همین جنگ آوری

با همین نیروی دست صفدری

می برد بهر یتیمان عرب

روی دوشش هر شبی نان و رطب

با همین جاه و مقام و اقتدار

طفل را می کرد بر پشتش سوار

لیک موسی تا که با یک ضربه مشت

از میان قبتیان یک مرد کشت

در خطر گشت و برای جان خود

در فرار از مرمان شهر خود

گر که موسی بحر را بگشوده است

شاه من شق القمر بنموده است

شاه من خالق بر این ارض و سماست

بهر موسای تو مانند خداست

اینکه من گفتم نمی از بحر بود

قطره ای از بیکران دهر بود

گر کسی گوید که حرفم نا رواست

این همه مدح و ثنا بی محتواست

گر رود بیند به انجیل و زبور

یا کند تورات موسی را مرور

تا ببیند حرفهایم بوده راست

نام مولای من آنجا ایلیاست

شد چو کشتی در دل دریا اسیر

نوح را دست علی شد دستگیر

در دل ماهی چو یونس جا گرفت

دست سوی همسر زهرا"س” گرفت

چونکه در دل داشت مهر بوالحسن

بهر ابراهیم آتش شد چمن

باب زینب باب کلثوم و حسین

باب محسن فاتح بدر و حنین

بر هزاران موسی و عیسی سر است

پای او بر شانه ی پیغمبر است

در ظهور مهدی آل عبا

می کند عیسی به ایشان اقتدا

هیچ کس با مرتضی هم سنگ نیست

چون خدا در عالم هستی یکی ست

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




حدیثی که درابتدامی گم از کتاب شریف کافی است چاپ اسلامیه صفحه 175 ذیل شرح دعا می‌فرماید من از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود: «انّ الله تعالی اتّخذ ابراهیم عبداً قبل أن یتّخذه نبیّا, إنّ الله اتّخذه نبیّا قبل أن یتّخذه رسولا, و انّ الله اتّخذه رسولا قبل أن یتّخذه خلیلا, و انّ الله اتّخذه خلیلا قبل أن یجعله اماما فلمّا جمع له الأشیاء قال إنّی جاعلک للناس اماما» می‌فرماید: امام صادق(ع) می‌فرمود که خداوند تعالی ابراهیم را بنده خودش برگزید قبل از اینکه نبی قرار بدهد، ( نبی با پیامبر فرق می‌کند نبی یعنی آ‌ن کسی که دریافت علوم می‌کند پیامبر کسی است که این علوم را مأمور به ابلاغ می‌شود می‌گوید خداوند ابراهیم را بنده خودش برگزید قبل از اینکه به او علوم وحی کند او را نبی قرار بدهد) ، خداوند او را نبی قرار داد قبل از آنکه رسولش قرار بدهد، عرض کردیم قبل از رسالت باید نبی بشود بعد برود رسالت را ابلاغ کند چون بسیاری از انبیا فقط برای خودشان دریافت وحی داشتند، خداوند او را نبی قرار داد، قبل از اینکه او را رسول قرار بدهد، بعد می‌فرماید خداوند او را رسول قرار داد قبل از اینکه او را خلیل قرار بدهد و خداوند او را خلیل قرار داد قبل از اینکه امامش قرار بدهد.

حدیثی که درابتدامی گم از کتاب شریف کافی است چاپ اسلامیه صفحه 175 ذیل شرح دعا می‌فرماید من از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود: «انّ الله تعالی اتّخذ ابراهیم عبداً قبل أن یتّخذه نبیّا, إنّ الله اتّخذه نبیّا قبل أن یتّخذه رسولا, و انّ الله اتّخذه رسولا قبل أن یتّخذه خلیلا, و انّ الله اتّخذه خلیلا قبل أن یجعله اماما فلمّا جمع له الأشیاء قال إنّی جاعلک للناس اماما» می‌فرماید: امام صادق(ع) می‌فرمود که خداوند تعالی ابراهیم را بنده خودش برگزید قبل از اینکه نبی قرار بدهد، ( نبی با پیامبر فرق می‌کند نبی یعنی آ‌ن کسی که دریافت علوم می‌کند پیامبر کسی است که این علوم را مأمور به ابلاغ می‌شود می‌گوید خداوند ابراهیم را بنده خودش برگزید قبل از اینکه به او علوم وحی کند او را نبی قرار بدهد) ، خداوند او را نبی قرار داد قبل از آنکه رسولش قرار بدهد، عرض کردیم قبل از رسالت باید نبی بشود بعد برود رسالت را ابلاغ کند چون بسیاری از انبیا فقط برای خودشان دریافت وحی داشتند، خداوند او را نبی قرار داد، قبل از اینکه او را رسول قرار بدهد، بعد می‌فرماید خداوند او را رسول قرار داد قبل از اینکه او را خلیل قرار بدهد و خداوند او را خلیل قرار داد قبل از اینکهامامش قرار بدهد.
معلوم می‌شود امامت، مقام برتر از رسالت است هم امام بود هم رسول بود، پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اول عبد خدا شد «أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله» پیامبر عبد خدا بود بعد رسول شد البته این رسالت در درون خودش مراتب زیادی از مقامات را باید داشته باشد تا آن اتفاق بیفتد بعد که رسول شد، امام شد پیغمبر سالها نبی بود و مأمور به ابلاغ نشد بعد که رسول شد ابلاغ کرد، البته پیامبر ما فرق می‌کند خدا یک جا به او این مقامات را داده.
خب این حدیث نشان می‌دهد که مراتب بندگی، مراتب مقامات الهی همین طور یک دفعه‌ای نیست یعنی یک سری مقدمات و شرایط می‌خواهد حالا کسی ممکن است خدا از قبل همه شرایط را به او بدهد یا نه او در جامعه با طیّ مراحل به آن مقام برسد که این کلمه خلیل اینجا به کار رفت حضرت ابراهیم بعد از آنکه آمد رسول شد در رسالت در آن عمل کوشید تا به مقام خُلّت راه پیدا کرد خلیل الله شد. خب خلیل یعنی چه؟ چون درباره پیغمبر فرقی باهم دارند آ‌ن را عرض کنم تا مشخص بشود مقام حضرت ابراهیم در مقام امامت با پیغمبر ما چقدر تفاوت دارد از این کلمه به دست می‌آید.
خلیل یعنی آن دوست صمیمی که هیچ وقت نیازش را به غیر دوستش نمی‌گوید یعنی از این دوست آن طرف نمی‌رود فقط با او در میان می‌گذارد یعنی این گفتنش به غیر از دوست به کس دیگر سرایت نمی‌کند لذا در آن جریان به آتش انداختن ابراهیم، جبرئیل آمد گفت بگو می‌خواهی من چه کار کنم؟ گفت نه، خدا دارد می‌بیند، دوستم دارد می‌بیند، او می‌بیند که من نیازمند به او هستم، چون می‌بیند به غیر نگفت. آنجا حدیث دارد که به خاطر بیان این نکته مقام خلّت ابراهیم بروز کرد که فرمود من به تو نیازی ندارم خدا دارد مرا می‌بیند از نیاز من هم آگاه است هر چه خودش بخواهد تصمیم می‌گیرد.
خب این برای مقام خلّت که حضرت ابراهیم خلیل الله شد اما در واقع بحث پیامبر ما بحث خلّت نیست، برتر از آن است. یک لفظ بسیار زیبایی است که خودش نیازمند به یک بحث جداگانه است آنجا بحث حبیب الله است، موسی معروف است به موسی کلیم الله، عیسی روح الله و آدم صفیّ الله بعد حضرت ابراهیم خلیل الله و حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حبیب الله، این حبیب الله بودن باری دارد که اصلاً با مقام خلّت از زمین تا آسمان فرق دارد.
در کتاب التهذیب شیخ طوسی جلد ششم این کتاب فقهی است بعضی کتابهای ما حدیثی است اما کتابهای شیخ طوسی، یک کتاب تخصّصی عالم تشیّع است. کتاب کافی جامع است از فقه و معارف، اما التهذیب یک کتاب فقهی است حدیثی که در کتاب التهذیب آمد دیگر خیلی از لحاظ کارشناسی مورد عنایت فقها قرار می‌گیرد یعنی متخصّصین به این حدیث توجه می‌کنند. می‌فرماید در باب بحث حضرت نوح نبیّ الله می‌خواهد عظمت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بفرماید می‌آید بحث نجف را مطرح می‌کند جایی که حضرت نوح نبیّ الله بعد از آن جریان طوفان از مکه جسد حضرت آدم را برمی‌دارد می‌آید نجف آنجایی که امروزه حضرت امیرالمؤمنین دفن است او را دفن می‌کند و خودش هم وصیت می‌کند آنجا دفنش کنند. بعد این حدیث امام توضیح می‌دهد نجف کجاست؟ اینجا می‌فرماید: «هو قطعة» این نجف قطعه‌ای است «مِن الجبل الّذی کلّم الله علیه موسی» این همان کوهی است که موسی آمد اینجا خدا با او گفتگو کرد «کلّم الله علیه موسی تکلیما» این کوه همان کوهی است که خداوند به موسی گفته بود، البته یک بحث مهمّی دارد که این منطقه از کربلا تا اینجاست ، سینا که می‌گویند این منطقه بزرگ سیناست لذا گفت قطعه‌ای از آن کوه. بعد دارد «و قدّس علیه عیسی تقدیسا» همین کوه، حضرت عیسی به مقام مقدّس راه پیدا کرد یعنی خدا چیزی به او داد، در واقع شرابی به او نوشاند شراب طهور که با خوردن این شراب از هر گونه پلیدی پاک شد «واتّخذ علیه ابراهیم خلیلا» همین کوه بود که حضرت ابراهیم به مقام خلّت راه پیدا کرد خدا او را خلیل خودش قرار داد «واتّخذ محمداً(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حبیبا» این همان کوهی است که خداوند پیامبر را به عنوان حبیب خودش برگزید.
فرق حبیب با خلیل چیست؟ خلیل آن دوستی که در مقام دوستی به قدری صمیمیت با دوستش دارد که نیازش را به کسی غیر از دوست نمی‌گوید, اما حبیب کیست؟ ما یک محبّ داریم ، یک محبوب و یک حبیب ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ﴾، ﴿وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ﴾، خب خیلی در قرآن خداوند وصف کرد آنها را به اینکه مورد محبّت خدا هستند یک وقت خدا کسی را به اعتبار عملش دوست می‌دارد ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ﴾این شخص را اسمش را نمی‌آورد، توبه کننده را دوست دارد به اعتبار توبه دوستش دارد پس خود آن شخص ملاک نیست آن عمل الهی او ملاک است که خدا به اعتبار آن عمل می‌گوید مورد محبّت خدا واقع شده. یک وقت خداوند ذات شخص را محبّت به آن تعلّق می‌گیرد یعنی محبوب است یک وقت فعل فرد محبوب است ذات محبوب نیست چون بسیاری از مجاهدان می‌گوید خودش از این جهاد بیرون می‌رود از توبه‌اش دست برمی‌دارد، تا زمانی که به این لباس توبه ملبّس است محبوب خداست، اما یک وقت ذات شخص مورد محبّت قرار می‌گیرد مثلاً در جنگ خیبر وقتی پیامبر دو بار آن سرداران بی‌لیاقت را می‌فرستد و موجب ننگ جامعه اسلامی می‌شوند که مرحوم ابی‌الحدید می‌گوید من اگر همه ننگها و ضعفها و خرابیها را فراموش کنم فرار آن دو سردار را در روز خیبر فراموش نمی‌کنم که می‌آید مطرح می‌کند که چون می‌گوید پرچم بزرگ باافتخار اسلام که پرچم باافتخاری بود بردند و با خفّت برگرداندند. مگر نمی‌دانستند که فرار در جنگ گناه بزرگی است؟ پیامبر وقتی از آن حادثه ناراحت می‌شود می‌فرماید من فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که «یُحبّه الله و رسوله( کافی ج8 ص349) » ببینید خدا او را دوست می‌دارد نگفت فردا پرچم را به دست مجاهدی می‌دهم که، فرمود پرچم به کسی می‌دهم که هویّتش مورد محبّت خداست «یحبّه الله و رسوله» او همین طوری است او هم خدا را و پیامبرش را دوست می‌دارد یعنی پیغمبرشناس است. علی(ع) پیغمبرشناس بود حالا ببینید اینکه عرض کردم کلمه حبیب در قرآن به هیچ کس حبیب گفته نشده این را ما در روایات می‌بینیم چون خداوند در روایات داریم که پیامبر حبیب الله است. حبیب الله یعنی کسی که ذاتش مورد محبّت خدا بشود یعنی محبوب خداست ذاتاً، محبوب خداست مثلاً حضرت می‌گوید فاطمه زهرا محبوبه خداست، حبیب به آن کسی می‌گویند که او خدا را دوست می‌دارد به آن درجه، خدا هم او را دوست می‌دارم یعنی این کلمه حبیب هم به معنی محبّ است هم به معنی محبوب است این کلمه هر دو را با هم دارد یعنی کسی که حبیب است آن مضافش هر چه شد این در عین حال که محبوب است، محب هم هست این کلمه بسیار بار ظریفی دارد لذا ابراهیم خلیل الله خب در خلیل چه مطرح است؟ نیاز مطرح است، کسی است که نیازش را به غیر دوست نمی‌گوید، وقتی که حبیب آمد، حب آمد دیگر بحث عشق که آمد اصلاً بحث مقیاس نیست بحث نیاز نیست پیامبر حبیب الله است یعنی پیغمبر، خدا را بر اساس نیاز دوست ندارد او را در مواقع نیازش صدا نمی‌کند در مقام بی‌نیازی صدایش می‌کند یعنی حبیب الله، حبّ، محبّت فرق می‌کند با خلّت، خلّت آن دوستی که نیازش را به غیر نمی‌گوید لذا این را به عنوان مصیبت هم عرض کنم: در امامی صدوق(ره) صفحه 196 مجلس 36 آمده است: می‌گویند چرا ابراهیم خلیل است شد و حبیب الله نبود یا وقتی که مرگ ابراهیم فرا رسید عزرائیل که آمد حضرت ابراهیم نگاه کرد دید که این آمدنش چهره‌اش آن سیمای عزرائیل فرق می‌کند سؤال کرد که «أداعٍ أم ناع» آیا امروز برای دعوت آمدی یعنی کاری داری پیغامی داری یا نه آمدی مرگ بستانی؟ گفت «بل ناع» آمدم در واقع جان بستانم خب پس اول یک سؤال مرا جواب بده «أرأیت خلیلاً یمیت خلیلاً» می‌گوید آیا دلیل خلیلی جان خلیلی بستاند در عالم؟ می‌گوید از خدا بپرس آیا خلیلی دیدی که در عالم جان خلیل بستاند؟ مزاح کرد! عزرائیل می‌گوید من نمی‌دانم من باید بپرسم، از خداوند می‌پرسد، جوابی که می‌آید این جواب مقام پیغمبر ما را مشخص می‌کند. می‌فرماید: «أرأیت حبیباً یَکره لقاء حبیبه» پس حبیب نشدی، آیا دیدی که دوستی از ملاقات با دوستش کراهت بورزد، درنگ کند؟! بحث لقاء الله است ﴿مَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾ آخر سوره کهف دارد می‌گوید شما در عالم دیدید

عاشقی از ملاقات به معشوق درنگ کند؟! دائماً منتظر این فرصت است که این ملاقات حاصل بشود، حالا تو می‌خواهی به ملاقات ما بیایی درنگ کردی؟! امام علی(ع) می خواهد بفرماید که ایشان هنوز به مقام حبیب الله بودن راه نیافته بود.
بعد حالا می‌آییم به زمان ارتحال پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) چه اتفاقی می‌افتد؟ در کتاب شریف کافی جلد 8 صفحه 131 روایت شده است: اولاً که عزرائیل نمی‌آید جبرئیل می‌آید چون بنا نیست آ‌ن شیوه معهود و مرسوم که برای دیگران است اتفاق بیفتد چون این مقام فوق انبیاست خدا می‌خواهد دوستش را ببرد درست است پیامبر همیشه در حال ملاقات بود اما این ملاقات خاصّ الهی با پیغمبر(ص) است که می‌‌فرماید گاهی از اوقات که جبرئیل می‌آید می‌گوید تو مخیّری، نمی‌گوید من آمدم جان بستانم یا برویم، می‌گوید یا رسول الله مخیّر به ماندن و رفتنی، بحث اختیار است که بمانی یا بروی، مأموریت تمام شده حالا می‌خواهی بمانی یا می‌خواهی بروی؟ حضرت ابراهیم چنین مشکلی بعد از خودش نداشت بخواهیم بفهمیم چقدر پیغمبر ما از نظر این مرتبه با ابراهیم فاصله‌اش بسیار زیاد است ببینید ابراهیم بعد از خودش مثل حضرت فاطمه زهرا(ص) پشت سر نگذاشته بود که آینه تمام‌نمای خداست فاطمه زهرا، آن مصیبت هم می‌خواهد برای حضرت زهرا اتفاق بیفتد، پیغمبر وقتی که جبرئیل می‌آید وقتی می‌گویند مخیّری انتخاب کن، بعد می‌فرماید: «الرفیق الأعلی» سه بار پیغمبر تکرار می‌کند که اصلاً درنگ نکن، اصلاً سؤال نکند ببین که من اصلاً از این عالم خسته شدم.
مقایسه کنید ببینید این با آن حدیث را بگذارید کنار هم ببینید چه اتفاقی می‌افتد آن هم با مقایسه زندگی پیامبر، با مقایسه عقبه پیامبر که چقدر برای پیغمبر مهم است نفس پیغمبر است حضرت فاطمه زهرا، حضرت حسنین، قلب پیغمبر اینجاست پیغمبر می‌خواهد برود، یعنی هیچ چیزی حتی فاطمه زهرا هم نیامده در ملاقات پیامبر با خدا ایجاد فاصله کند.
خب پس پیامبر را خداوند به عنوان حبیب خودش برگزید بعد آن وقت این شخص را امام مردم قرار داد. حضرت استاد جوادی آملی نکته‌ای دارند همیشه هم معمولاً ایشان از این نکته‌ها دارند می‌گویند وقتی خداوند می‌فرماید رسول کریم آمده، قرآ‌ن کریم آورده معنایش چیست؟ پس می‌خواهد درس کرامت به ما بدهد می‌خواهد انسانها را بزرگ و کریم کند، ما از فرمایش حضرت استاد درس بگیریم وقتی می‌گوییم خداوند رسول خودش را، حبیبش را رسول قرار داد، حبیبش را امام قرار داد یعنی چه؟ یعنی قرار است که عشق را به مردم بیاموزد، مکتب عشق را می‌خواهد بیاموزد لذا علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (ج1/359) فرق بین مکتب اخلاقی اسلام و مکتب اخلاقی حضرت ابراهیم و دیگر انبیاء بحث می‌کند. در اینجا بحث مکتب عشق را به عنوان ریشه اخلاقی اسلام معرفی می‌کند

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

امام ، هدایت گر عامل

گفته شد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در اجتماع 70 تا 130 هزار نفری غدیر، خلیفه و جانشین خود را به عنوان سمبل و اصطلاحاً امام معرفی می فرمایند .
چرا که امام به معنی تراز است که ناصافی ها را نشان می دهد . در یکی از فرازهای خطابه صفحه 72 جمله جالبی وجود دارد :
« فَهُوَالَّذى يَهدي إِلَى الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ، وَيُزْهِقُ الْباطِلَ وَيَنْهى عَنْهُ »
پیامبر صلی الله علیه و آله در این قسمت هم حق و هم باطل را مورد تأکید قرار می دهند .
از این عبارت این جملات را نتیجه می گیریم که علی علیه السلام مجسمه ی صراط المستقیم اند و یک راه بیشتر نیست و آن کوتاه ترین راه است . صد در صد حق و باطل مورد شناسایی حضرت است . شناخت حق و باطل، خود از عمل کردن آن مهم تر است زیرا اگر کسی حق و باطل را نشناسد چگونه می خواهد به آن ها عمل کند . پس نتیجه می گیریم شناخت حق و باطل از طریق شناخت امام است .
« مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً.»
«کسي که بميرد و امام زمان خويش را نشناخته باشد، در واقع به مرگ جاهليّت مرده است.» (1)
پس ، اگر کسی امامش را بشناسد یعنی حق را شناخته . امام حق است و بعد از آن باطل .
« فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ. بعد از حق جز گمراهی نیست » (2)
هنگامی که امام شناخته شد، یعنی حق شناخته شده، پس باید به دستورات امام عمل کرد و هم چنین پس از شناخت باطل ، باید از آن دوری گزید . امام هم حق را می شناسد و عامل به آن است و هم باطل را می شناسد و دوری کننده از آن است .
نتیجه : پیامبر صلی الله علیه و آله با این تذکر غیر مستقیم این مطلب را عنوان کردند که ابتدا حق را یعنی امام را باید شناخت. به دستورات او باید عمل کرد و باطل را نیز شناخته و از او دور می کنیم و همواره این صفت حق شناسی را و عمل به آن را سر لوحه ی خود قرار داده که حق را بشناسیم و به آن عمل کنیم و پس از شناخت باطل از آن دوری می کنیم .

منابع:

1-وسائل الشيعه، ج 16، ص 246
2-سوره یونس قسمتی از آیه 32

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




هدیه غدیریه،شبه از اهل سنت و جواب از کتب اهل سنت
اهل سنت معتقدند پیامبرص جانشینی برای خود معین نکرده،
جوابیه:
1.پیامبرصلی الله علیه واله:تمام پیامبران دارای وصی وجانشین بوده اند.۱
2.سلمان از پیامبرص پرسید:هرپیامبری برای خود جانشینی انتخاب کرده،پس جانشین شما چه کسی است؟.۲
3.عالم اهل سنت،قرطبی:پیامبرص برای چند روز که از مدینه بیرون میرفت یکی از اصحاب را بعنوان جانشین معین میفرمود.۳
4.پسر عمر به پدرش:چه جوابی به خدا میدهی اگر از دنیا رفتی و جانشینی برای خودت انتخاب نکردی؟؟ایا چوپانی
گله اش را بدون سرپرست رها میکند؟؟؟.۴
5.پیامبرصلی الله علیه واله: یا علی علیه السلام شایسته نیست من از دنیا بروم قبل از اینکه ترا بعنوان خلیفه معین کنم.حاکم:حدیث صحیح است.۵
6.پیامبرصلی الله علیه واله: من دو خلیفه بین شما باقی میگذارم،کتاب خدا واهل بیت علیهم السلام.۶
منابع اهل سنت:
۱.میزان الاعتدال ذهبی ج۲ص۲۷۳،تاریخ مدینه دمشق ج۴۲ص۳۹۲،المناقب ابن المغازلی:ص۲۰۱
۲.المعجم الکبیرج۶ص۲۲۱،فتح الباری ج۸ص۱۱۴،مجمع الزواید ج۹ص۱۳۳،میزان الاعتدال ج۱ص۶۳۵
۳.تفسیرقرطبی ج۱ص۲۶۸
۴.صحیح مسلم ج۴ص۱۰۲ح۱۲،سنن بیهقی ج۸ص۱۴۹
۵.مستدرک حاکم نبشابوری،ج۳ص۱۲۳
۶.فضایل الصحابه،احمدحنبل،حدیث ۱۴۰۳

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

۱- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هر کس با یک زن نامحرم دست بدهد، روز قیامت در غل و زنجیر به محشر وارد می‌شود و خداوند دستور می‌دهد که او را به آتش جهنم بیفکنند، و هر کس با یک زن نامحرم شوخی کند، در مقابل هر کلمه حرامی که به او گفته است، هزار سال حبس خواهد شد.

۲- امام صادق علیه السلام:
رسول خدا فرمان داده بود که زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه – که آن هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید.

۳- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان است هر کس آن را از خوف خدا ترک کند خداوند حلاوت ایمان را به او می‌چشاند.

۴- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
در موردزنان مردم عفت بورزید تا دیگران نیز در مورد زنان شما عفت بورزند و زنان شما از تعرض نامحرمان در امان بمانند.
هر کس نامحرمی را دید و چشم خود را به طرف آسمان بلند کرد یا بست، خداوند در بهشت، حورالعین بهشتی را به عقدش درمی‌آورد.

۵- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
تمام چشم‌ها در روز قیامت گریان خواهد شد، مگر چشمی که از خوف و عظمت خدا بگرید، و چشمی که از حرام بسته شود، و چشمی که در راه خدا شب‌ها بیدار بماند و شب زنده داری کند.

۶- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هر کس چشمان خود را از نگاه به زن نامحرم پرکند (و با خیال راحت به این نگاه خود ادامه دهد)، خداوند متعال در روز قیامت میخ‌های آتشین به چشمان او فرو خواهد برد و بعد از رسیدگی به کار مردم، دستور خواهد داد که او را به آتش جهنم بیندازند.

۷- یکی از راویان می‌گوید در کوفه به زنی قرآن می‌آموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیه‌السلام) شتافتم،
امام باقر علیه السلام فرمود:
آن که (حتّی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره‌ام را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود: تکرار نکن.

۸- حضرت علی علیه‌السلام :
اختلاط و گفتگو مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دل‌ها را منحرف می‌سازد.

۹- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هر خانمی که خود را معطر و خوشبو کند (عطر بزند) و سپس از خانه خارج شود، همواره مورد لعنت خدا و ملائکه خواهد گرفت، تا وقتی که به خانه برگردد، هرچند برگشتش به خانه طول بکشد.

۱۰- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
شیطان به حضرت موسی علیه السلام گفت : ای موسی! با زنی که به تو محرم و یا حلال نیست خلوت مکن (تنها مباش، به خاطر آنکه هیچ مردی با زن نامحرمی خلوت نمی‌کند، مگر این که من همراه آن دو هستم. (و خودم شخصاً آن دو را برای گناه و رابطه نامشروع تحریک و وسوسه می‌کنم).

۱۱- امام صادق علیه‌السلام فرمود :
هر کس نامحرمی را دید و چشم خود را به طرف آسمان بلند کرد یا بست، خداوند در بهشت، حورالعین بهشتی را به عقدش درمی‌آورد.

۱۲- امام باقر علیه‌السلام:
سخن گفتن با زن نامحرم، از دام‌های شیطان است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هرکس با غیر همسر خویش شوخی و مزاح کند
به اندازه هر کلمه ای که در دنیا سخن گفته باشد ،
خداوند هزار سال او را در زندان دوزخ نگاه خواهد داشت.

ثواب الاعمال ص ۲۸۳ / وسائل الشیعه ج ۲۰ ص

 

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




هنگامی که حضرت زهراء را به علی بن ابیطالب (ع) تزویج کردند ، زنان قریش به عنوان اینکه وی را به مرد فقیری داده اند فاطمه (س) را سرزنش میکردند ، در این هنگام حضرت رسول دخترش را مخاطب قرار داده و فرمود : من تو را به مردی تزویج کردم که پیش از همه مسلمان شد ، و از جهت علم و دانش و فضیلت بر سایرین مقدم است. خداوند به مردمان روی زمین نظر افکند و مرا از میان آنان برگزید ، و بر رسالت مبعوث کرد ، و بار دیگر به طرف مردم نظر نمود ، و از میان آنها علی را اختیار فرمود و او را به وصایت برگزید ، پس از آن به من وحی فرستاد تا تو را در نکاح وی قرار دهم اکنون ای فاطمه بدان خداوند به تو کرامت فرموده و تو را به گرامی ترین و بزرگترین فردی تزویج کرده است. در این هنگام حضرت فاطمه خوشوقت شد ، پس از این رسول الله (ص) فرمود : ای فاطمه ، علی بن ابیطالب (ع) هشت فضیلت دارد که پیکر منافقین و دشمنان او را میشکند ، و خداوند این فضائل را به گذشتگان نداده و به آیندگان نیز نخواهد داد : علی بن ابیطالب (ع) در دنیا و آخرت با من برادر است و دیگران از این جهت سهمی ندارند ، و تو ای فاطمه سیده زنان بهشت هستی که اینک همسر او میباشی ، حسنین که دو رحمت از طرف پروردگار میباشند فرزند او هستند ، جعفر طیار که خداوند دو بال به وی مرحمت کرده و او در بهشت با فرشتگان پرواز میکند برادر او است ، علی بن ابیطالب دارای علوم گذشتگان و آیندگان است ، و او نخستین کسی است که به من ایمان آورد ، و آخرین فردی است که با من سخن خواهد گفت و من عهد و پیمان خود را با وی خواهم بست و او جانشین و وصی من و سایر انبیاء خواهد بود.

اعلام الوری با علام الهدی صفحه 235
.
.

امام علی علیه السلام :
.
حسن و حسین دو نوه این امّت هستند و آنها نسبت به محمّد چونان جای دو چشمند برای سر و من چونان جای دو دستم برای پیکر و فاطمه چونان قلب برای جسم است، مَثَل ما همچون کشتی نوح است که هر کس بدان درآمد نجات یافت و هر که از آن بازماند غرق شد.
.
کتاب سُلیم بن قیس : 2 / 830 .
.
.

حضرت فاطمه علیها السلام :
خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت .
. دلائل الإمامَه ، ص 122 .
.
.
برون چو فاطمه آمد ز بیت ربّ مجید ولیّ عالم امکان به دوش می بالید

فلک خجل شد و گفتا ندیده دیدة دهر

که مَه گرفته در آغوش خویشتن خورشید

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،
حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است …!.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن !روز خوب به تو شادی میدهد،روز بد به تو تجربه،و بدترین روز به تو درس میدهد …!فصلها برای درختان هر سال تکرار میشود،اما فصلهای زندگی انسان تکرار شدنی نیست …تولد … کودکی … جوانی… پیری و دیگر هیچ …تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف!آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است …!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم