✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
گر بهای شیعه بودن سر جدا گردیدن است...


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




امیــرالمـومـنین علی ع فرمـودند:

هر کس نماز صبح را بر پا دارد و پس از نماز در جایش بنشیند و سوره توحید را یازده مرتبه قبل از طلوع خورشید قرائت کند آن روز مرتکب گناه نمیشود، هر چند شیطان به سوی او طمع کند.

«ثواب الاعمال، صفحه 341»

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

حَمدُ لِلَّه پدرِ فاطمه ، پیغمبر ماست

حضرت عشق فرمود ، علی دلبر ماست

نخِ یک چادر خاکی شده ، تاج سر ماست

حضرت فاطمه در هر دو جهان ، مادر ماست

نام قدیس ، حسن ، نور دل و مفخر ماست

تربت قبر حسین ، ناب ترین گوهر ماست

صاحب تیغ دو دم ، شیر خدا رهبر ماست

بخدا مردترین شاه جهان ، حیدر ماست

انبیا و صلحا ، جن و ملک ،حیدری اند

ابر و باد و مه و خورشید ، همه حیدری اند

عاشق دشت بلا ، تذکره ات با حیدر

هرکه دارد هوس کرببلا ، یا حیدر …

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




آورده اند که در شهر بغداد تاجری بود که به امانت داری و مروت و انصافو مردم داری شهره شهر شده بود و بیشتر اجناس مطلوب آن زمان را از خارج وارد می نمود و با سود مختصری به مردم می فروخت و از این لحاظ محبوبیتی خاص بین مردم پیدا کرده بود و نیز رقیب و همکار تاجر یک نفر یهودی بود که خیلی سنگدل و بیرحم بود و برعکسآن تاجر همه مردم مکروهش می داشتند و اجناس خود را باسود گزاف به مردم می فروخت و نیز شغل صرافی شهر را هم بر عهده داشت و هر یک از بازرگانان که احتیاج به پول پیدا می کردند از او وام می گرفتند و او با شرایطی سختبه آنها پول قرض می داد .

از قضای روزگار آن تاجر با مروت احتیاج به پول پیدا نمود و نزد یهودی آمد و مطالبه مبلغی به عنوان قرض نمود .

یهودی از آنجایی که با این تاجر عداوت دیرینه داشت گفت:

من با یک شرط به تو پول قرض می دهم و آن این است که باید سند و مدرک معتبری بدهی تا چنانچه در موعد مقرر نتوانی مبلغ را بپردازی ، من حق داشته باشم تا یک رطل از هرمحل که بخواهم از گوشت بدنت را ببرم و چون آبروی آن تاجر در خطر بود ، با این شرط تسلیم شده و مدرک معتبر به آن یهودی سپرد که چنانچه تا موعد مقرر در سند پول آن یهودی را نپردازد علاوه بر پرداخت وام یهودی حق دارد تا یک رطل از گوشت تن او را از هر محل که بخواهد ببرد .

و از آنجایی که هر نوشی بی نیش نیست آن تاجر با مروت در موعد مقرر نتوانست دین خود را ادا نماید .

پس یهودی از خدا خواسته قضیه را به محضر قاضی شکایت نمود و قاضی تاجر را احضار نموده و چون طبق قرارداد قبلی تاجر محکوم بود تا بدن خود را در اختیار یهودی بگذارد .

آن یهودی با دشمنی که داشت البته عضوی را می برید که قطع حیات تاجر بدبخت را می نمود و از این لحاظ قاضی حکم را به امروز و فردا موکول می نمود تا شاید یهودی از عمل خود منصرف شود ولی یهودی دست بردار نبود و هر روز مطالبه حق خود و اجرای حکم را داشت و این قضیه در تمام شهر بغداد پیچید وهمه مردم دلشان به حال آن تاجر با مروت می سوخت واز طرفی چاره دیگری نیز نداشت.

تا اینکه این خبر به بهلول رسید و فوراً در محضر قاضی حاضر شد و جزء تماشاچیان ایستاد و خوب به قرار داد آن یهودی و تاجر گوش داد .

در آخرین مرحله که قاضی به تاجر گفت:

تو طبق مدارک موجود محکوم هستی و باید بدن خود را در اختیار این مرد یهودی قرار دهی تا یک رطل از هر محل که بخواهد قطع نماید .

برای دفاع هر مطلبی داری بیان نما .

مرد تاجر با صدای بلند گفت : یا قاضی الحاجات تو دانایی و بس.

ناگهان بهلول گفت:

ای قاضی آیا به حکم انسانیت می توانم وکیل این تاجر مظلوم شوم .

قاضی جواب داد البته می توانی هر دفاعی داری بنما بهلول بین تاجر و یهودی نشست و گفت:

البته بر حسب مدرکی که قاعده است این شخص حق دارد یک رطل از گوشتبدن تاجر را ببرد ولی باید از جایی ببرد که یکقطره خون از این تاجر به زمین نریزد و نیز چنان باید ببرد که درست یک رطل نه کم و نه زیاد .

چنانچه بر خلاف این دو مطلب بریده شود این مرد یهودی محکوم به قتل و تمام اموال او باید ضبط دولت شود . قاضی از دفاع به حق بهلول متعجب و بی اختیار زبان به تحسین او گشود و یهودی قانع گشت.

قاضی نیز حکم نمود که فقط عین پول را به یهودی رد نماید .

موضوعات: حکایات بهلول  لینک ثابت




قیصر امین پور چه زیبا گفت :

مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کلمه ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ :

“ببخشید”

ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ:

” ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ “

مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی “ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ” ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟

مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ:

” ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ “

با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟

چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟

گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ ….

کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ، نیست.

گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،

ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ….

انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ ….

شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ …

آدمها را بفهمید،

دل، آلزایمر نمی گیرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خاطره ای که شهید مطهری را بیست دقیقه خنداند.

علامه جعفری می گوید :فردی برای من تعریف میکرد که: تو یکی از زیارتها که مشهد رفته بودم به امام

رضا گفتم “یا امام رضا، دلم میخواد تو این سفر خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی…

نشونه شم این باشه که تا وارد صحن شدم ، از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم.”

وارد صحن که شدم خانوممو گم کردم ، اینور بگرد،اونور بگرد،یه دفعه دیدم داره میره .خودمو رسوندم

بهش و از پشت سر زدم بهش که کجایی؟

روشو که برگردوند دیدم خانم من نیست.!

بلافاصله بهم گفت :خیلی خری…!

حالا منم مات و مبهوت که امام رضا عجب رک حرف میزنه؛ خانمه که دید انگار دست بردار نیستم و دارم

نگاش می‌کنم گفتش:

نه فقط خودت، بلکه پدر و مادر و جد و آبادت هم خرن…!

علامه میگوید این داستان را برای مطهری تعریف کردم تا بیست دقیقه می خندید.

موضوعات: بزرگان و علما  لینک ثابت




ﺑﭽﻪ ﻛﻪ ﺑﻮﺩﻡ

ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻡ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﺗﻤﺎﻡ ﻛﻪ ﺑﺸﻮﻧﺪ

ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺍﻧﻲ

ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ..

ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍﺑﺨﻮﺍﻫﻲ

ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭﻣﺎﺩﺭﻫﺎ

ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ

ﭼﺎی ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺑﻜﻨﻨﺪ

ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ.

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




در بهشت درختى است که آن را محبوبه گويند. ميوه آن درخت از انار کوچکتر ,

از سيب بزرگتر, سفيدتر از شير, شيرين تر از عسل و نرم تر از مس است,

و از آن ميوه نمى خورد مگر کسى که هر روز مداومت نمايد به گفتن  ( اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

آثار برکات صلوات, ص 155

موضوعات: روایات  لینک ثابت




فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد؛

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟

لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت،

داری انقدر که یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

با چنین شرط که در حافظه اش دست نبری؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟

میتوان گفت تورا شیعه اثنی عشری؟!

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم