آتشی از عشق در جانم فکندی، خوش فکندی

من که جز عشق تو آغازی و پایانی ندارم

سر نهم در کوی عشقت، جان دهم در راه عشقت

من چه گویم؟ من به جز عشقت سر و جانی ندارم

امام خمینی(ره)

* * *

سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشیم

چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشیم

هر چند “امین” بسته ی دنیا نیم اما

دلبسته ی یاران خراسانی خویشیم

مقام معظم رهبری

* * *

ای دل اگر عاشقی، در پی دلدار باش!

بر در دل روز و شب منتظر یار باش!

دلبر تو جاودان بر در دل حاظر است

روزن دل بر گشا، منتظر یار باش!

عطار نیشابوری

* * *

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست

طوفان زده ام، راه نجاتی بفرست

گفتند که با زمزمه ی “یا مهدی”

نذر گل نرگس صلواتی بفرست

* * *

در بزم ولا جام هدایت مهدی است

مقصود زنور بی نهایت مهدی است

ثبت است که بر جریده ی عالم قدس

گلواژه ی روشن هدایت مهدی است

* * *

چه عاشق می شوم وقتی که تنها می شوم با تو!

و چشمان تو را محو تماشا می شوم با تو!

تو را از چشم های من نهان کردند و می دانند

همین امروز و فردا باز پیدا می شوم با تو !

مهدی خلیلیان

* * *

ای نسیم سر خوشی که از کرانه ها عبور می کنی

ویای چکاوکی که کوچ تا به جلگه های دور می کنی

آی راهیان! گر از دیار یار ما عبور می کنید

پرسشی کنید از او که ای بهار، کی ظهور می کنی!

محمد رضا ترکی

* * *

دلم هوای تو کرده، هوای آ مدنت

صدای پای تو آید، صدای آ مدنت

بهار با تو بیاید به خانه ی دل ما

قدم به خانه ی ما نهِ، صفای آ مدنت

* * *

عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود

عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود

نیک می بینم وقتی که زود است و نه دیر

مهربانی حاکم کل مناطق می شود

* * *

نیمه شب صورت خود را به خدا خواهم کرد

از خدا خواهش دیدار تو را خواهم کرد

تا که جان دارم و از سینه نفس می آید

به تو و مهر تو ای دوست وفا خواهم کرد

* * *

صدای آمدنت را به گوش ما برسان!

زمان غیبت خود را به انتها برسان

کنار تربت زهرا به وقت نا فله ات

دعای خویش را به یاری این گدا برسان!

جواد حیدری

* * *

آقا نگاهت سوی آهوهاست، می دانم

دستان پاکت مثل من تنهاست، می دانم

آقا اگر تو بر نمی گردی، دلیل آن

در چشم های پر گناه ما است، می دانم

* * *

ما عاشق فهم و ادب و معرفتیم

ما خاک قدوم هر چه زبیا صفتیم

از زشتی کردار دگر خسته شدیم

محتاج دو پیمانه می معرفتیم

* * *

صحبتی شد که خدا باب نجاتی بفرست!

تلخی ذائقه را شاخه نباتی بفرست!

می رسد با علم سبز امامت بر دوش

از چه خاموش نشستی، صلواتی بفرست!

* * *

بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد

دعا کبوتر عشق است که بال و پر دارد

بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا

ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد

* * *

قطعه ی گمشده ای از پر پرواز کم است

یازده بار شمردیم و یکی باز کم است

این همه آب که جاری است نه اقیانوس است

عرق شرم زمین است که سرباز کم است

* * *

نه در این کوه صدایی،نه در این دشت غباری

نه به این روز امیدی، نه از آن دور سواری

برس ای عشق به داد دل ما چشم به راهان

تا کنیم عزم خود جزم به یاری سواری

سعید بیابانکی

* * *

وقتی بیایی نسل طوفان در رکابت

جنگل به جنگل این سواران در رکابت

وقتی بیایی آسمان نوشان خاکی

آتش نفس، بی مرگ مردان در رکابت

* * *

شب از حضیض نهان سوی اوج می آیند

چو وقتِ وقت رسد، فوج فوج می آیند

قسم به صبر وصفاشان، به رأیشان سوگند

به هیمه ی نفس اسب هایشان سوگند

که گرد ظلمت شب به باره می شویند

به خون تازه زمین را دوباره می شویند

علی معلم

* * *

بخوانید یاران، همه دلداران

سرود هم عهدی در فراق جانان

می خوانم هر شب، شعر هم عهدی

شب جمعه منم و ذکر یا مهدی

* * *

به پای مهدی، همه سربازیم

ز ارکان ابر قدرت قرار اندازیم

ما خمارانیم، عبد جانانیم

تا ابد انصارالمهدی می مانیم

* * *

در جمکران مانند باران حس بگیریم

ردّی، نشانی از گل نرگس بگیریم

همچون پِرِ پروانه ها اوجی بگیریم

اینک سراغی از گل نرگس بگیریم

حیدری کاشانی

* * *

هجران جانان تا به چند؟ آن یار کو، آن یار کو؟

در جمکران قلب من، دیدار کو، دیدار کو؟

ای عاقلان دیوانه ام، زنجیر زلف یار کو؟

بر شعله های شوق دل، پروانه ی دلدار کو

* * *

این جا فضای روح بخش جمکران است

این جا مکان مهدی صاحب الزمان است

این جا مکان گریه و سو ز و گداز است

این جا امام عشق در حال نماز است

محسن حافظی

 

* * *

یا علی جانم به قربانت بگو مهدی کجاست

بوسه ام تقد یم دستانت بگو مهدی کجاست

گاه گاهی جمعه ها دل بی قراری می کند

می شوم این هفته مهمانت، بگو مهدی کجاست

* * *

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد، نیامدی

چه اشک ها به چهره ها رسوب شد، نیامدی

خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن

خدای ما دوباره سنگ وچوب شد، نیامدی

برای ما که خسته ایم ودل شکسته ایم، نه

ولی برای عده ای چه خوب شد، نیامدی

تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام

دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد، نیامدی

* * *

موضوعات: امام زمان (عج), ادبیات انتظار  لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: رحیمی [عضو] 
5 stars

با سلام و عرض تبریک میلاد پر برکت حضرت سلطان عالم، مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف

در جهان بسیار پیر و پیشواست
همچو مهدی من نمی دانم کجاست؟

***
نگارا! جسمت از جان آفریدند
ز کفر زلفت ایمان آفریدند

جمال یوسف مصری شنیدی؟
تو را خوبی دو چندان آفریدند

ز باغ عارضت یک گل بچیدند
بهشت جاودان زان آفریدند

غباری از سر کوی تو برخاست
وزان خاک، آب حیوان آفریدند

غمت خون دل صاحبدلان ریخت
وزان خون، لعل و مرجان آفریدند

سراپایم فدایت باد و جان هم
که سر تا پایت از جان آفریدند

ندانم با تو یک دم چون توان بود؟
که صد دیوت نگهبان آفریدند

دمادم چند نوشم درد دردت؟
مرا خود مست و حیران آفریدند

ز عشق تو عراقی را دمی هست
کزان دم روی انسان آفریدند.

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

یا علی علیه السلام

1395/03/01 @ 11:05
نظر از: خادم المهدی [عضو] 

ای سفر کرده بیا سوی من و شاد بیا
هر زمانی که غمم در دلت افتاد بیا
عمر چون برگ خزان ست و اجل همچو نسیم
فرصتی نیست شتابی کن و چون باد بیا
جان شیرین منی تا ز لحد برخیزم

پایکوبان به سر تربت فرهاد بیا

1395/03/01 @ 11:00


فرم در حال بارگذاری ...