کلام مادر به اینجا که رسید ناگهان برق غریبی در چشمهایش درخشید .
با جدیتی بی سابقه اما همراه با ملاطفت مرا از جا بلند کرد مقابل خودش نشاند و گفت:
ببین عباس من… نسبت تو فرزندان فاطمه نسبت برادر با برادر و خواهر نیست.
همچنانکه نسبت من با علی نسبت همسر و شوهر نیست!….. تو مبادا گمان کنی که ما همسان و هم شان این خانواده بی نظیریم
اینها تافته های جدا بافته عالمند.
اینها زمینی نیستند!آسمانی اند
خاکی نیستند افلاکی اند ….اینها جانشینان و کارگذران خدا در زمین اند… پدرت معلم مسیح بود است در گهواره و نور و منادای کلیم بوده است در کوه طور!
مبادا پدر را به لفظ خالی پدر صدا کنی!
مبادا حسن و حسین را برادر خطاب کنی!
مبادا زینب و ام کلثوم را خواهر بخوانی!
آقای من و بانوی من!
این صمیمانه ترین خطاب تو باشد با سرواران و موالی ات!
مبادا از پشت سرشان قدمی پیش فرا بگذاری!
مبادا پیش ازآنها دست به غذا ببری!
مبادا پیش از آنها آب بنوشی…. سقای آب و ادب
فصل عباس ام البنین!!! پی نوشت:ادیب پرور ترین مادر عالم!!!

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...