✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ما تنهایم یا او...


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



بررسی یک دروغ معروف و رایج سیاسی که سعی در تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران را دارد.(به همراه پاسخ مستدل و منطقی به آن)

 

حتما شما هم این پیام را خوانده اید:

از رییس جمهور ژاپن پرسیدند چرا شما مرگ بر امریکا نمیگویید؟
گفت:همین که روی میز رییس جمهور امریکا تلفن پاناسونیک از محصولات ما است، از مرگ بر امریکا بالاتر است.

 اما واقعیت چیست؟

اولا، چه کسی گفته است که روی میز رییس جمهور امریکا تلفن پاناسونیک است؟

دوما، حقیقت در رابطه با ژاپن چیز دیگری است:

 ۱- ژاپن حق داشتن ارتش نظامی مستقل را ندارد.
اخیرا داعش دو فرد ژاپنی را گروگان گرفته بود و گردن زد ولی ژاپن هیچ عکس العملی نتوانست انجام دهد.
پس از این شوک بزرگ به ژاپنی ها،آنها تازه به این فکر افتاده اند که ما هم باید برویم به این سمت که ارتش مستقل داشته باشیم!!!

 ۲- ژاپن را مجبور کردند به عنوان بازنده جنگ جهانی الی الابد غرامت پرداخت کند و در عمل مستعمره امریکا خواهد بود !

 ۳- ژاپن نمیتواند به تنهایی رزمایش نظامی اجرا کند !

 ۴- ژاپن باید به صلاح دید امریکا بخشی از خاک خود را در اختیار آنان قرار دهد تا امریکا در آن پایگاه نظامی تأسیس کند !

 ۵- اگر سرباز امریکایی در خاک ژاپن به یک ژاپنی تجاوز و تعدی کند ،محاکمه نخواهد شد ! (کاپیتولاسیون)

 این همان کاپیتولاسیون است که امام خمینی (ره) و مردم ایران در زمان ستمشاهی با آن مبارزه کردند تا عزت ایرانی حفظ شود.

 

حال مرگ بر امریکای واقعی را از ” جمهوری اسلامی ایران ” و مردمش بیاموزید:

 

مرگ بر امریکا یعنی؛
اشراف کامل ایران بر عراق عرب، و بیرون راندن امریکا از آنجا، در حالیکه ابتدا امریکا عراق را تسخیر کرده بود!!!

مرگ بر امریکا یعنی؛
حفظ امنیت بزرگترین راهپیمایی جهان در اربعین حسینی در ناامن ترین کشور منطقه در اوج جنگ با داعش!!!

مرگ بر امریکا و اسراییل یعنی؛
پیش پا افتاده ترین راکتها و موشکهای ایرانی که درجنگهای ۲۲ و ۳۳ روزه گنبد آهنین اسراییل را به سخره گرفت!
یعنی اگر اسراییل بخواهد غلطی بکند، تل آویو و حیفا را با خاک یکسان میکنیم!

مرگ بر امریکای واقعی یعنی؛
حفظ نظام سوریه در حالیکه ابر قدرتهای جهان بر سر سوریه خراب شدند! امریکا تمام توانش را برای براندازی نظام سوریه خرج کرد! اما سوریه ماند و می ماند, چون ایران میخواهد!!!!

مرگ بر امریکای واقعی یعنی؛
هنگامی که اوباما گفت فردا به سوریه حمله خواهیم کرد، به دستور امام خامنه ای فیلمها و تصاویر و اطلاعاتی از تمام پایگاههای امریکا در منطقه برای اوباما فرستاده شد!!!
و فردا آن روز اوباما در نشستی اعلام کرد: درباره حمله به سوریه عجله نکنیم!!!

مرگ بر امریکای واقعی یعنی؛
حفظ امنیت داخلی، در ناامن ترین منطقه جهان!!!

مرگ بر امریکای واقعی یعنی؛
هنوز هیچکس نفهمید آن نامه چگونه روی میز اوباما قرار گرفته بود…!!!!

مرگ بر امریکای واقعی یعنی؛
دستیابی به دانش فضایی، به انرژی هسته ای، به علم نانو، به علم ژنتیک، به علم لیزر، و… آن هم در شرایط تحریم!!!

تأکید میکنم!

 در شرایط تحریم!!!

نه در شرایط ژاپن!!!

مرگ بر امریکا ی واقعی یعنی این . . .

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




رمضان هم گذشت ……..
و….. دوباره آغاز میشود هیاهوی دنیای بی رمضان……

من می ترسم خدااااا؛
از شیطانی که در بندش کرده ای،،،،
از نَفْسی که سرکشی خواهد کرد،،،،
و از تمام آنچه که مرا از آغوش تو خواهد گرفت……
و احیاهای مضطرانه ما نیز قلب بیمارمان را شفا نداده است…..
چه کنم با درد بی پایان دلم……
چه کنم با ناله های بی سرانجام قلبم…..
چه کنم با این همه سیاهی ؛ خدا …….

دلم به شب جمعه ای خوش بود که لیله القدرش خوانده بودی….
و من ….. تمام سال را به طمع آن سپری کرده بودم تا شاید صیحه آسمانی جبرئیل را در اعلان ظهور مهدی فاطمه بشنوم…..
و گذشت…….
و ما فهمیدیم که هنوز لایق دیدارش نبوده ایم……

خدااااااااا؛
آیا ما رمضانی دگر را به چشم خواهیم دید؟؟؟؟؟
من میترسم ؛ از عمر کوتاهی که به دیدار چشمان دلبرش خاتمه نیابد……
من میترسم ؛
از روزی که جبرئیل بشارت دهد و گوشهای من، فرصت شنیدن را از کف داده باشند…….

خدااااااا؛
به خود خود خودت سوگند….
«امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السو»
آیا کسی هست به فریاد مضطری برسد، هنگامی که یاری می طلبد؟؟؟؟

دنیا، روز به روز در سیاهی مطلق، بیشتر فرومی رود،،
و ما ….. چشم براه تنها نور رهاننده عالم، ایستاده ایم……
خداااااااا؛
ببخش برما….. باقی مانده غیبتش را…….
ما پناهگاه دیگری سراغ نداریم….

خدااااااا؛
ما لایق اجابت نیستیم……


تو را به حرمت نام محمد و آل طاهرش،، دستانمان را از اجابت سرشار کن……

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




روزی یکی از اولیاء به الیاس و خضر علیهم السّلام شکایت کرد که مردم بسیار غیبت می کنند و حال آن که غیبت از گناهان کبیره است و هر چقدر آن ها را نصیحت می کنم و از غیبت کردن منع می نمایم سخن مرا نمی شنوند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند.

حضرت الیاس علیه السّلام فرمود: چاره این کار آن است که هر کس وارد مجلس شد به او بگو که بگوید: «بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» که در این صورت خداوند ملکی را بر اهل آن مجلس موکّل می گرداند که هرگاه کسی شروع به غیبت نماید آن ملک او را از آن باز دارد و از حق تعالی سؤال نماید تا آن قوم را از غیبت کردن نگاه دارد.

حضرت خضر علیه السّلام فرمود: چون کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» حق تعالی ملکی را می فرستد تا آن که نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را نمایند.

 

منبع:
۱. وسائل الشیعه، ج۷، ص۳۴۲.
۲. عرفان و عبادت، ص۳۵۵

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




 

 

کتاب زندگیتان رافقط به روی اندکی بگشایید


چون در این دنیاافراد اندکی هستن که درک فصل ها برایشان اهمیت دارد


مابقی فقط کنجکاو هستند که بدانند

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﻗﺮﺍﺋﺘﯽ:
ﭼﺮﺍ ﺑﻌﻀﯽ آدمﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﻮﭼﮏﺗﺮﯾﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻣﯽﺷﻦ، ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ ﻣﯽﮐﻨﻦ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ. ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪﺍﻧﺪ:
۱. ﻋﯿﻨﮏ
۲. ﻣﻠﺤﻔﻪ
۳. ﻓﺮﺵ

ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﻟﮑﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻋﯿﻨﮑﺖ، “ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ” ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ “ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ” ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭘﺎﮎ ﻣﯽﮐﻨﯽ!

ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ بنشیند ﺭﻭﯼ ﻣﻠﺤﻔﻪ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ “ﺳﺮ ﻣﺎﻩ” ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎ ﻭ ﻣﻠﺤﻔﻪﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ “ﭼﻨﮓ” ‏(مثل ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ) ﻣﯽﺷﻮﯾﯽ!

ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ “ﺳﺮ ﺳﺎل"، ﺑﺎ “ﺩﺳﺘﻪ ﺑﯿﻞ"ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﻣﯿﺎﻓﺘﯽ!

ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ مؤﻣﻨﺶ ﻣﺜﻞ ﻋﯿﻨﮏ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺯﻻﻟﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺳﺖ، ﺗﺎ ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ‏(ﻭﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ
ﻭ ﺧﻔﯿﻒ‏).

ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﺶ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﭼﻨﮓ!

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﮐﻠﻔﺖﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﭼﺮﮎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﺩ; ‏(ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ: ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ
ﮐﻔﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﯿﺎﻓﺰﺍﯾﻨﺪ) ﻭ ﺳﺮ ﺳﺎﻝ ‏(ﯾﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ، ﯾﺎ ﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻫﻢ ﻗﯿﺎﻣﺖ‏) ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




گفتم منم اهل خطا، گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم شکستم توبه ها، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم شکسته بالم و پیش نگاهت لالم و
الکن شدم وقت دعا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم که ای ستّار من، ای حضرت غفّار من
من بر خودم کردم جفا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم ز خوبی خالی ام، من دانه ای پوشالی ام
بنگر تهیدستم خدا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم که احوالم بد است، از بس گناهم بی حد است
بخشیده ای این بنده را؟! گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم که نفسم سرکش است، جایم درون آتش است
أِغفرلنا، أِغفرلنا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم دخیل کوثرم، من عاشق پیغمبرم
هستم محب مرتضا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم که نالان می شوم، مانند باران می شوم
با روضه ی کرببلا، گفتی که بخشیدم، بیا

خوردم دم افطار؛ آب، شب تا سحر هربار؛ آب
گفتم سلام ای سرجدا، گفتی که بخشیدم، بیا

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت





راهکار اصلی که شاید دراز مدت باشه باید قبل نماز باشه…حالا چندتا کار هست که داخل خود نماز باید انجا بدیم..

یکی اینکه یک مرتبه وارد نماز نشیم!(با مقدمه و مؤخره) از هنگام وضو شروع به توجه کنیم…بعضی وقتی وضو میگیرن با دیگرون حرف میزنن!! اولآ موقع وضو دعاهایی وارد شده که اگه حفظ نیستید صلوات بفرستید
به ما اذان و اقامه سفارش شده(دو صف فرشته پشت سرش صف میبندند)

هواپیما وقتی میخواد بپره .. یکمرتبه نمیپره…اول مقداری روی زمین میره و بعد اماده میشه و اوج میگیره…

بعد از نماز هم یکمرتبه ترک نکنید…
روایت هست که بعد از نماز یک دعای مستجاب داریم…
تسبیحات بگید…
توسل به یکی از امامان وارد شده…
مثلا قبل از نماز یک لحظه امام حسین رو در نظر بگیریم[ یا اباعبدالله شما نماز رو به پا داشتی…کاری کن که منم بتونم نمازم رو خوب بخونم]
دیگه اینکه هر جمله ای رو که تو نماز میگیم معنیش رو هم به ذهن بیاریم…

ایت الله بهجت میفرماین که اگه تو نماز سهوآ حواستان پرت بشه اشکالی نداره… چون این به درد شیطان نمیخوره…(ابلیس اعمال عمدی رو خریداره)
مراقب باشیم که عمدا از نماز بیرون نریم…

 

سمت خدا/استاد عالی/۸۹/۷/۲۵

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




هر روز سه مصیبت بر ما وارد می شود ولی پند نمی گیریم:

شخصى محضر امام زين العابدين رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود.
امام فرمود: بيچاره فرزند آدم هر روز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمى گيرد. اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مى شود.

مصيبت اول اينكه، هر روز از عمرش كاسته مى شود. اگر زيان در اموال وى پيش بيايد غمگين مى گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولى عمر قابل برگشت نيست .

دوم : هر روز، روزى خود را مى خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس ‍ بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند.

سپس فرمود: سومى مهمتر از اين است .
گفته شد، آن چيست ؟

امام فرمود: هر روز را كه به پايان مى رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمى داند به سوى بهشت مى رود يا به طرف جهنم .

بحار الانوار: ج 78، ص 160.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




زغال هاي خاموش را
کنار زغال هاي روشن ميگذارند
تا روشن شود
چون همنشيني اثر دارد

ما هم مثل همان زغال هاي خاموشيم
اگر کنار افرادي بنشينيم
که روشنند
که گرما و حرارتي دارند…

ما هم به طبع آن ها
نور و حرارت و گرما پيدا ميکنيم.

پس آدمی انتخاب کنید
که بشما انرژی ببخشد!
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ
ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﻏﺬﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ،
ﺷﻨﯿﺪﻡ
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺑﺖ
ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﺗﻪ ﺩﻳﮓ ﻫﺎ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﻡ
ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻫﺮﮔﺰ
ﺟﻮﺍﺏ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ
ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ :
ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎﻱ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺷﺘﻪ ﻫﺴﺘﻢ .
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ، ﮐﻤﯽ ﺑﻌﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ
ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ
ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎﻳﺶ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪ ﻭﮔﻔﺖ:
ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ ﻭ
ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺑﻌﻼﻭﻩ،
ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎ ﻱ ﮐﻤﯽ ﺳﻮﺧﺘﻪ
ﻫﺮﮔﺰﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﺪ!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻧﺎﻗﺺ …
ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ
ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮐﻢ ﻭ ﮐﺎﺳﺘﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ.


ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺣﻞ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ
ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺳﺎﻟﻢ، ﻣﺪﺍﻭﻡ ﻭ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ:
ﺩﺭﮎ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﺵ
ﻋﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ
ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺍﺳﺖ .
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻋﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ
ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ، ﺑﺪ ﻭ
ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




روزي مردي فقير،
با ظرفي پر از انگور،
نزد رسول الله آمد و به او هدیه داد،
رسول الله آن ظرف را گرفت و شروع كرد به خوردن انگور
و با خوردن هر دانه انگور تبسمي ميكرد
و آن مرد از خوشحالي انگار بال در آورده و پرواز ميكرد،
اصحاب رسول الله بنابه عادت منتظر اين بودند كه آنها را در خوردن شريك نمايد
و رسول الله همه انگورها را خورد و به آنها تعارفي نكرد .
آن مرد فقير با خوشحالي فراوان از آنجا رفت .
يكي از اصحاب پرسيد:
يا رسول الله عادت بر اين داشتيد كه ما را در خوردن شريك ميكرديد،
اما اين بار به تنهائي انگورها را خورديد!!
رسول الله لبخندي زد و فرمود :
ديديد خوشحالي آن مرد وقتي انگورها را ميخوردم؟
انگورها آنقدر تلخ بود،
كه ترسيدم اگر يكي از شما در خوردن تلخي نشان دهد خوشحالي آن مرد به افسردگي مبدل شود .

” اللهم زین أخلاقنا با القرآن بحق محمد و آله “

هیچ وقت دل کسی رو نشکن ……

موضوعات: داستان  لینک ثابت




خوردن غذاي ناپاك چنان اثري بر انسان مي‌گذارد كه شخص در پي آن به ديگر محرّمات هم دچار مي‌شود. در روايات تاريخي آمده كه آدم مقدّسي به نام شريك را به بارگاه مهدي، خليفة عباسي دعوت كردند. خليفه به او گفت بچه‌هاي مرا درس بده. آن حكيم قبول نكرد و حتي از تهديد به قتل هم نترسيد. چون مي‌دانست آنطور كه مي‌خواهد نمي‌تواند آن بچه‌ها را تربيت كند. خليفه سپس گفت پس بيا و وزارت دادگستري مرا بپذير. حكيم گفت: آن كار را هم نمي‌كنم چون دادگستري تو دام‌گستري است و اينجا خانه‌ عدل نيست، خانۀ‌ ظلم است.

مهدي عباسي گفت: اكنون كه وزير دادگستري هم نمي‌شوي پس يك ناهار در خانه ما بخور و برو. نوشته‌اند او اين خواسته را اجابت كرد ولي ناهار خوردن همان و قبول معلمي بچه‌ها و وزارت دادگستري هم همان. غذا را خورد و آن غذا كه حق مردم و حق پيرزن و يتيم و مظلوم و بيوه زن و بيچاره‌ها در آن بود، تاريكش كرد و بر اثر آن، آن دو كار ديگر را هم قبول كرد.

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




يک پلنگ تيزپا و قدرتمند، اگر با هزار کيلومتر سرعت هم بدود؛ باز نميتواند؛ به پرواز درآيد. ولى، يک گنجشک کوچک با کمترين سرعت هم پرواز مي كند. زيرا براى پرواز نياز به بال داريم؛ نه قدرت و سرعت!
بالِ پرواز ما انسانها، ذهن ماست. موفقيت، هيچ ربطى به هيکل، زيبايى، جنسيت، قدرت، سن و سال، داخلى و خارجى بودن ندارد!
درصد موفقيت انسانها بستگى به درصد استفاده از قدرت ذهنشان دارد.


به قول مولانا:
رهِ آسمان درون است؛ پرِ عشق را بجنبان
پرِ عشق چون قوى شد؛ غم نردبان نماند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

دلم لک زده…
مشهد…
نیمه های شب…
روبروی ایوان طلا…
روی فرشهای دوست داشتنی صحن…
خیره به گنبد طلا…
نسیم خنک ….
و اشک…اشک…اشک…
و یک آرزو…
….

صلوات خاصه ي حضرت امام رضا علیه السلام
اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي
الاِمامِ اتَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَليٰ مَنْ فَوقِ الاَرض
و مَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشَّهيد
صَلاةً كَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفا
كَأَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَليٰ أَحَدٍ مِن اَوْليائِك


Http://parsico.net/pages/imamreza/


بعد از باز شدن تصویر کلیک کنید.

التماس دعا

 

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

فردي نزد آيت‌الله ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) آمد و گفت:
آقا! قبل از ازدواج، گاهي چشمم خطا مي‌كرد، گفتم: ازدواج مي‌كنم الحمدلله راحت مي‌شوم، امّا هنوز هم خطا مي‌كنم و يك موقعي چشمم به ناموس ديگران مي‌افتد، استغفار مي‌كنم، امّا چه كنم؟! گرفتارم، يك نسخه بدهيد؟!
فرمود: قانع نيستي. اگر به آن چه كه داري قناعت داشته باشي، اعضاء و جوارحت اين قناعت را لمس مي‌كنند و اين‌طور نمي‌شود.
اولياء خدا يك نسخه داده اند كه هر كس حتّي اگر تمكن مالي دارد، بايد عمل كند و اتّفاقاً از لحاظ بهداشتي هم به دردمان مي‌خورد.
مي‌گويند: اوّلاً گرسنه شو و بعد سراغ غذا برو. بعد هم موقعي كه گرسنه هستي و سر غذا نشستي، يك مقدار كه خوردي، ديدي همچنان مي خواهي، بگو: نمي‌خواهم!
اگر مي‌خواهي قانع بشوي، حتي موقعي كه ولو تمكن مالي داري، كمتر بخور، به تعبير عاميانه دائم پرس روي پرس مي‌خوري كه چه؟!
مي‌گويند: اگر مي‌خواهيد قناعت‌پيشگي را ياد بگيريد اوّل از لقمه شروع كنيد (اين نسخه اولياء است كه بيان مي‌كنم)، اگر توانستي اين شكم بي‌هنر را كنترل كني، چيزهاي ديگر را هم كنترل مي‌كني. آن‌وقت معلوم است ديگر، كسي كه به حلالش مراقبت كند و كم بخورد، ديگر دستش به طرف شبهه‌ناك و حرام نمي‌رود.
لذا آيت‌الله آميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمود: تو قانع نيستي! يعني چه؟ اگر ما باشيم مي‌گوييم كه تو كنترل چشم نداري، شهوت داري، امّا ايشان گفتند: تو قانع نيستي، يعني در حقيقت سرچشمه را به او نشان داد.
اولياء خدا مي‌گويند: اگر يك قدم به نفست جواب دادي، قدم دوم هم مي‌خواهد. اگر يك‌بار گفتي: بيا، اين شربت به ظاهر گواراي دنيا را بگير، باز هم مي‌خواهد، چرا كه حريص و سيري ناپذير است، تو را مي‌كشد، امّا سير نمي‌شود، لذا بايد خيلي مواظب باشيم

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت






بسم الله الرحمن الرحیم


اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.


خدایا بپوشان در آن با مهر ورحمت وروزى كن مرا در آن توفیق وخوددارى وپاك كن دلم را از تیرگیها وگرفتگى هاى تهمت اى مهربان به بندگان با ایمان خود

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




دوست داشتم بجای چهارتا دختر و پسر سرخوش بالاشهری، کسان دیگری خوشحالی می کردند…

کارگرانی که از کار بیکار شده اند، آنهایی که در به در دنبال دارو می گردند…

بازماندگان هواپیما های سقوط کرده… فارغ التحصیلانی که مدرک را گذاشته اند در کوزه…

آنها که حقوق شان چند ماه است عقب افتاده…

قربانی های کارخانه های تعطیل شده…

میلیون ها خانواده ای که منتظر تحویل کلید خانه هایشان هستند…

مغزهایی که بار سفر بسته اند و…

دوست دارم باور کنم که توافق خوبی کرده ایم. دوست دارم باور کنم غصّه ها کم می شود و وضع مان بهتر…

دوست دارم باور کنم از حالا به بعد هم چرخ سانتریفیوژش ها میچرخد هم چرخ زندگی…

اما خوشحالم. هرچه هست حالا دولت محترم هیچ بهانه ای برای کار نکردن ندارد. اصلا ما می پذیریم همه چیز خوب و خوش تمام شده، حالا بسم الله. منتظر چرخیدن چرخ زندگی می مانیم.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





چه کسانی در آزمون ماه رمضان موفق هستند؟

باید بدانیم که خداوند حکیم، خیرخواه و دانا به سرنوشت انسان ها، اموری را بر آنها واجب می کند که تاثیری مثبت در هدایت و سرنوشت بشر داشته باشد و قطعاً روزه یکی از امور تاثیرگذار در این زمینه است. از باب نمونه یکی از آثار روزه این است که انسان میزان صبر، طاقت و بردباری خود ر ا در برابر نیازهایی که دارد امتحان می کند. به عبارت دیگر خداوند می خواهد ببیند که انسا ن ها در برابر نیازهایی که برای خود احساس می کنند - با وجود این که امکان انجام آن کار را دارند - اما چه قدر می توانند به دلیل اطاعت امر و دستور الهی در برابر آن مقاومت کنند. انواع غذاها، خوراکی ها و سایر چیزهایی که روزه را باطل می کنند در برابر انسان موجود است اما انسان با روزه داری در معرض آزمایش قرار می گیرد تا ببیند آیا به آنها نزدیک می شود یا نمی شود؟ در حالی که همه چیز برای وی مهیا است خود را می آزماید تا بداند که چه قدر می تواند در برابر خواهش نفس خود صبوری کرده و و با اراده، خود را کنترل کند؟

اثر دیگر روزه آن است که به وسیله آن، انسان خود را مشغول به دعاها و اذکاری می کند که او را به یاد مرگ، آخرت و قیامت انداخته و از گرفتاری های دنیا و ابتلاء و نزدیک شدن به حاجات دنیایی فاصله می گیرد. انسان روزه دار هر روز قرائت قرآن دارد، به یاد فقرا و نیازمندان است، در جماعات و جلسات مذهبی شرکت می کند و … که چنین اموری در غیر ماه مبارک رمضان کمتر از او سر می زند و کمتر چنین فرصت هایی دست می دهد. لذا این امکان در ایام رمضان برای روزه دار فراهم می شود که به مساجد برود، با قرآن مانوس باشد، در جماعت شرکت کند.
این فرصت یک ماهه، به مثابه آزمونی برای انسان هاست و کسی در این آزمایش موفق و سعادتمند خواهد بود که در برابر امور و فرایض این ماه، از خود عکس العملی مثبت و در شان این آزمون نشان دهد.

روزه داری (صوم) آثار فراوانی دارد که فراتر از صِرف گرسنگی و تشنگی است. انسان می تواند با انجام روزه مراحل بالایی از کمالات و درجات را کسب کند. به عنوان مثال توجه به کارهای مستحبی مانند شب زنده داری و اقامه نماز شب که در ماه رمضان بیشتر فرصت آن فراهم می شود، یا توجه به قرائت قرآن و توجه به نزول قرآن و در دقت در آثار و برکات آن از آن جمله است! برخی انسان های ساده، تنها به گرسنگی و تشنگی روزه توجه می کنند اما انسان های کامل تر و با ایمان تر و کسانی که به دنبال سعادت ابدی هستند به برکات بالاتری از روزه داری توجه دارند. مانند توجه به آثار و برکات قرائت قرآن، توجه به معانی قرآن، توجه به عباداتی که در این ماه فرصت آن برای انسان فراهم می شود و در روزهای غیر روزه داری این اعمال کمتر انجام می شوند.
در روایات ما نیز برای روزه داری مراتب مختلفی شمرده شده است که پایین ترین درجه آن، همین مفهوم عادی و ساده گرسنگی و اجتناب از خوردن و آشامیدن است. یک درجه بالاتر انجام مستحبات و واجبات به نحو کامل، و بالاتر از این مراتبی است که اولیای الهی از روزه داری کسب می کنند. یعنی تقرب الهی و نزدیک شدن به خدا در اثر همین انجام واجبات و ترک محرمات. از خداوند غفور و رحیم قبولی عبادات و طاعات همه مومنین و مومنات را را خواهانیم. ان شاء الله.

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




تا حالا دندون پزشکی رفتید… ؟!

اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون ، بعد اون مته رو می گیره دستش…!!

بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه …

چرا نمی زنیم تو گوشش ؟ چرا داد و بیداد نمی کنیم؟ این همه درد رو تحمل می کنیم خب اعتراض کنیم بهش …

چرا اعتراض نمی کنیم ؟؟!!

تازه می خوایم بیایم بیرون میگیم : آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟؟

نمی خوای خدا رو اندازه داندانپزشک قبول داشته باشیم ؟؟

به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبودی میشه ..می دونیم یه حکمتی داره ،

خب خدا هم حکیمه اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم. یعنی کارهای او از روی حکمت است.

وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد،ازش تشکر کنیم ، بگیم نوبت بعدی کی هستش ؟

رنج بعدی ؟

مدرک خدا رو قبول نداریم ؟؟

اون خیلی وقته خداست … !!

کاش میتونستم حکمت و قسمتت رو بفهمم خدا …

کاش …

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





اهميت تغذيه در اسلام:

در قرآن خداوند فقط وقتي انسان و غذاي طيب را آفريد خود را ستود(14مؤمنون – 64غافر)
واين نشان ازاهميت زياد غذاي طيب است. سلامتي و عمر را خدا به انسان هديه ميكند(11فاطر)ولي اين انسان است كه بايد آن را حفظ كند و آن را به خطر نيندازد كه نه تنها ازلذات دنيوي بي بهره ميماند بلكه درآخرت هم بايد جوابگو باشد.چرا همه فکر میکنند عمر که به50رسید،باید با مریضی زندگی کرد و دیگر آخر عمر است؟ چه شده كه عمر140ساله ايرانيان به40رسيده و اين همه بيمار داريم؟اکثر بیماریها مثل:آلزایمر،اِم اِس،میگرن، دیابت ، چربی ، انواع سرطانها و…وقتی به وجود آمد که تغذیه مردم را عوض کردند وگر نه انسانيكه تغذيه سالم و طيب داشته باشد نه مریض میشود و نه ميميرد مگر اينكه بقدري پير شود كه فقط پوست و استخوان شود كه اينطور مرگ براي او راحت خواهد بود و اين است مرگ طبيعي نه اينكه هركس در خواب بميرد بگویيم با مرگ طبيعي مرده.اگر قرار بود40سالگي بميريم كه اسلامي وجود نداشت چون پيامبر تازه در40سالگي به پيامبري مبعوث شدند!از40سال به بعد روح رشد ميكند ولي الآن چنان شده كه وقتي جسم به40سالگي ميرسد به قدري بدحال است كه جايي براي رشد روح نيست.پس كِي ميخواهيم ازاين بدن استفاده كنيم!؟غذايي كه ميخوريم به دو ماده لطيف يا متخلخل(غذاي روح)وكثيف يا متراكم (غذاي جسم)تقسيم ميشود.غذا به خون تبديل شده و روح از خون لطيف ساخته مي شود.در وسط مغز اتاقك هاي خالي تونل مانندي وجود دارد كه جايگاه روح است وانسان غذاي طيب را كه ميخورد اين تونل ها پاك و نوراني مي شود ودر نتيجه{سيماهم في وجوه}(29فتح)چهره نوراني شده،اخلاقش تغيير ميكند،زندگي‌اش جهت ميگيرد و ميل به خدا پيدا ميكند و درنتيجه در دنيا وآخرت سربلند خواهد بود اما در مقابل90روزبه طول مي‌انجامد كه سلولهاي فعال شده از تمام بدن،يك وعده غذاي فاسد را ازآخرين عضو(يعني مفصل)خارج كند.پس كِي روح وجسممان وقت خودسازي به خود مي بيند؟{اي انسان به غذا خود بنگر كه چه مي خوري}(24عبس)پس چه خوب است كه به اين دستور قرآن عمل كنيم كه حتي كوچكترين ضرري به خود نرسانيم.خوردن هر نوع غذا اثرات همان غذا را در روح و روان شخص دارد و سرنوشت او را رقم مي زند.همانطور كه غذاي حرام روح انسان را ميكُشد و عامل بسياري ازگناهان ميشود،غذاي خبيث هم به‌گونه‌اي در روح و جسم و عمل شخص مؤثر است ولي بالعكس غذا علاوه بر اينكه بايد حلال باشد اگر طيب هم باشد باعث رشد و تجلي روح و جسم شده و انجام عمل صالح را در انسان دروني ميكند{غذاي طيب تناول كن تا بتواني عمل صالح داشته باشي}(51مؤمنون).به اين دليل اسلام تأكيد زيادي بر روي تغذيه دارد وتقريباً يك سوم احاديث ما در مورد تغذيه است.علما بر اين باورند كه اگر تشيع بر3پايه قرارداشت يك پايه آن علم بدن‌شناسي است.در سال 1897كه پروتوكولهاي صهيونيستها نوشته ميشد روزنامه نگار يهودي به نام هِرتزل كه رئيس جلسه بود،اشغال فلسطين را به عنوان اسرائيل مطرح ميكند.همه موافقت ميكنند،ولي فقط يك سؤال مطرح ميشودكه : با اشغال فلسطين جواب تاريخ را چه بدهيم؟هِرتزل درجواب ميگويد:تاريخ را ما مينويسيم،يعني اینکه:1.توسط آتاترك درتركيه حروف مسلمانان را عوض كنيم تا فرهنگ،احاديث و تاريخشان را آن گونه كه ما مينويسيم،بخوانند.2.هرچه دارند محتوايش را عوض كنيم وظاهرش را نگه داريم.(مثلاً نمكي را كه پيامبر فرموده بخوريد تا فشارتان پايين آيد،علمش را از ما گرفته و با تغيير محتواي آن در كارخانجات،نمكي را به ما ميدهند كه نه تنها فشار را بالا ميبرد بلكه بيماريهاي بسيار ديگري را هم ايجاد ميكند و اينطور احاديث و علوم ما را يك به يك كنار زدند.)دستهای پنهانِ یهودیان صهیونیست،حاكمان اكثر كشورهاي جهان حتي اسرائيل،آمريكا و انگليس را به دلخواه خود انتخاب و جابه‌جا ميكنند.تمام سازمانهاي‌بين المللي ساخته دست آنها و حافظ حقوق آن ميباشد و آنها در تمام تصميمات بزرگ جهاني دست دارند و اكثر رسانه‌هاي جهان در مشت آنهاست.آنها با نفوذ در كشورها،فرهنگ و علوم آنان را به غارت ميبرند و فرهنگ و علوم را همانطور كه به صورت حساب شده،از قبل آماده كرده‌اند در كشورها جا مي‌اندازند.مثلاً علوم طب سنتي،اسلامي ما يعني طب ابن سينا كه سالها در جهان متداول بوده را از ما گرفتند و خود استفاده كردند وعلم پزشكي غلط و مخالف با مباني اسلام را در تمام كشورها جا انداختند.آنها در هر كشوري كه نفوذ كردند تمام كارها را كارخانه‌اي كردند وبا اين كار ميخواستند با يك تير چند نشان بزنند يعني اولاً هرچه را كه بخواهند به عنوان علم در مواد غذايي به خورد مردم دهند ثانياً با ايجاد كارخانه، مغازه‌ها را جمع كنند تا روابط عمومي مردم( كه در اسلام به آن تأكيد شده )را كم كنند تا مردم دچار افسردگي وبيماريهاي روحي شوند واتحاد وهمدلي آنها كمرنگ شود وثالثاً كار درجامعه كم شود و درنتيجه هرج ومرج ايجاد شود،وازسويي ديگر پزشكي را تكه‌تكه كردند يعني علم طب،دارو وتغذيه را از هم جدا كردند تا پزشك از تغذيه سالم آگاهی نداشته باشد.اينكه بگوييم پزشكان تمام كشورها شيوه پزشكي و تغذيه كنوني را تأييد ميكنند كه دليل نميشود،چون اولاً همه آنها علمشان را از دست ساخته‌هاي صهيونيست ميگيرند و بدون تحقيق بر روي آن به ديگران منتقل ميكنند كه پيامبر در اين باره ميفرمايند:«براي دروغگويي مردمان همين بس كه هرچه را مي شنوند نقل قول ميكنند و هركس فقط ترجمه وبعد منتقل كند دچار جهل است.»ثانياً خداوند فرموده:{اگر از بيشتر مردم پيروي كني تو را گمراه ميكنند}(116انعام) ثالثاً پزشكي جديد فقط بر روي ميكروب تمركز كرده و به قيمت شيميايي كردن مواد غذايي ميخواهد ميكروب آنها را ازبين ببرند(در حالي كه ميكروبها نابودشدني نيستند و فقط در يك گِرَم بزاق دهان100000ميكروب وجود دارد كه نميتوانند آن را از بين ببرند)بدن در برابر ميكروب نيروي دفاعي دارد اما در مقابل مواد شيميايي بي دفاع است.درمان بیماری در پزشکی جدید نسبت به طب سنتی اساسی انجام نمیشود،بسیار پرهزینه است و همراه عوارض خطرناک و غیرقابل جبران است(زن بارداری که عفونت گوش کرده،از نظر پزشکی جدید یا باید بچه سقط يا ناقص شود و یا گوش مادر برای همیشه کَر شود،در صورتی که طب سنتی با ریختن کمی عسل در گوش مشکل را کاملاً برطرف ميکند یا درمان آلرژی در پزشکی جدید فرار از آلرژنهاست که این کار برای بیمار غیرممکن است؛در صورتی که طب سنتي با حجامت آلرژی آن را برطرف ميکند،یا درمان زردی نوزادان در طب سنتی با حجامت بلاشرط برطرف ميشود درصورتیکه پزشکی جدید درمان قطعي براي آن ندارد،و یا بیماریهای دیگر مثل دیابت یا چربی خون که با حجامت و تغذیه مناسب برطرف میشود،که همه اینها دلیل بر برتری طب سنتی است.)در صحيفه نور،امام(ره)به كساني كه طب سنتي را پيگيري ميكردند فرمودند:«نه این است كه ندانم علومي كه در ممالك ما بود دسيسه ها اسباب آن شد كه اين علوم را عقب زدند و علوم غرب را آوردند و محتوا را از ما گرفتند و الآن وضع ما چنان شده كه خيال مي كنيم هر چه هست در غرب است وما هيچ نداريم. مغزهاي ما را شستشو دادند و مغز ديگري جاي آن گذاشتند. ..بعد كه اساس مملكت را مستقر كرديم شما برويد دنبال طب سنتي وآقايان بروند دنبال طب وارداتي… پزشكي جديد هيچ خدمتي نكرده مگر در جراحيها كه آنهم مقدار زياديش زير سؤال است كه با داروي ساده اي حل ميشود… حكيمان در طب سنتي بيماران را با داروي گياهي معالجه اساسي ميكردند نه اينكه يك مريض چندين سال بايد داروشيميايي مصرف كند.»(صحيفه نور،جلد9،ص7)جمهوري اسلامي وقت رسيدگي به اين مسائل را نداشته و به جاي فرهنگسازي اول به مسائل اقتصادي،سياسي و نظامي رسيدگي كرده(و هنوز در دانشگاههايمان كه علوم غرب تدريس ميشود و پزشكانمان كه بدون تحقيق از علوم آنها پيروي ميكنند، تغييري ايجاد نكرده)ولي حال كه اساس مملكت را مستقر كرديم،وقت آن رسيده كه فرهنگسازي را شروع كنيم.

اين نوشته برگرفته ازمنابع معتبر اسلامي همچون قرآن،احاديث،سخن وكتب دانشمندان بزرگ اسلامي و تجربه7000 ساله طب سنتي،اسلامي ايران به تحقيق دكتر حسين روازاده ميباشد.

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




● رازی که میخکوب تان می کند
شماره 10 قانون جذب


من عاشق میلیونر شدن هستم و شب و روز به این موضوع فکر می کنم. قانون جذب به من یاد داده که خودم را در خانه زیبا و اتومبیل های مجلل تصور کنم و با تکرار عبارات تاکیدی مثبت رؤیای میلیونر شدن را سوی خودم جذب کنم. کمی بعد، ناگهان در محیط کاری من اتفاقی جدید می افتد. رئیس بخشی که در آن کار می کنم، سمت من را به سمتی بالاتر تغییر می دهد و حقوق من به همین اندازه افزایش پیدا می کند. اما بعد از اینکه در سمت جدیدم مشغول به کار شدم آنچنان از این وضعیت متعجب و شگفت زده هستم که بیشتر از اینکه به تثبیت کارم فکر کنم، ترس از دست دادن سمت جدیدم جایگزین همه افکار مثبت من می شود تا جایی که حتی خودم را لایق درآمد بیشتر نمی‌دانم و به همین دلیل بعد از مدتی سمت جدیدم را به راحتی از دست می دهم. این مثالی است که دکتر لیپتون می زند. در واقع ۹۹درصد (به این رقم دقت کنید) زندگی شما در دست ذهن ناخودآگاه شماست و حققیت تلخ این است که بخش عمده ای از ذهن ناهوشیار شما توسط افکار منفی پر شده است که تنها با تصویرسازی رؤیاها و تکرار عبارات تاکیدی نمی‌توانید آنها را از ذهنتان پاک کنید. مثل این می ماند که هوا کاملاً تاریک است و شما مدام تکرار می کنید «هوا روشن است.» در این شرایط تکرار عبارات تاکیدی در مورد روشن بودن هوا نمی‌تواند اصل موضوع را تغییر دهد پس کمی به آن فکر کنید.

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت





هیچ کس بدشانس نیست
شماره 9 قانون جذب


کمتر کسی را می توان پیدا کرد که از ثروتمند شدن خوشش نیاید. زمانی که قانون جذب برای اولین بار مطرح شد و میلیونرهای موفق پرده از این راز بزرگ برداشتند، هرکس وسوسه شد تا برای یک بار هم شده این قانون را در زندگی شخصی اش به کار گیرد. حتی آنهایی که در ظاهر مخالف این موضوع بودند در خلوت خودشان عبارات تاکیدی را مثل یک اکسیر جادویی به زبان می آوردند تا با چشم های خودشان از صحت این موضوع باخبر شوند.

بر اساس قانون جذب، شما می توانستید هرچیزی را در زندگی تان جذب کرده و برای این کار تنها کافی بود چشم هایتان را ببندید و جذب کنید. جذب کردن با تکرار عبارات تاکیدی مثبت و تجسم کردن راهی میانبر برای رسیدن به رؤیاهایی بود که همیشه سرکوبش می کردید. حتماً شما هم برای یک بار هم شده این کار را انجام داده اید اما جز موارد جزئی نتوانستید نتیجه شگفت انگیزی که قانون جذب از آن صحبت می کرد را به دست بیاورید و نتیجه این شد که دیگر خودتان را از گروه دوستداران قانون جذب کنار کشیدید و باز هم با کسالت و از سر ناامیدی گفتید:« آدم باید کمی شانس داشته باشد» این جمله شما و خیلی از افرادی است که دیگر اعتقادی به قانون جذب ندارند. اما نتیجه مطالعات دکتر «بروس لیپتون» روانشناس، نشان داده هیچ اشتباهی در قانون جذب اتفاق نیفتاده است بلکه گره اصلی این معمای پیچیده ذهن ناخودآگاه شماست.

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت




پرسش: اينکه مي گو يند جنگ و خو نريزي و بيماري شايع مي شود و بسياري از مردم هلاک مي شوند موجب عدم اميد به زندگي در زمان ظهور است آيا دو سوم مي ميرند ؟ و اين مطالب صحيح است ؟ توضيح دهيد.

پاسخ: سخن جنگ و خون‌ريزي‌ها در دو مرحله مطرح مي‌شود:
الف. قبل از ظهور: در مورد جنگ‌هاي قبل از ظهور مطلب خاصي كه از درجه اعتبار برخودار باشد بيان نشده است. بلكه به صورت كلي از مرگ و مير‌هاي زياد و جنگ و كشتار خبر داده شده است. از اين رو به زمان و مكان و گروه خاصي نمي‌توان اشاره كرد. به علاوه كه اين حوادث مربوط به اختيار انسان‌ها است و لذا انسان مي‌تواند با برخي اختيار‌ها و انتخاب‌ها از بروز برخي حوادث جلوگيري كند. لذا در آيه قرآن به لوح محو و اثبات اشاره شده است.
البته اگر رويدادهاي ناخوشايند واقعاً بخواهد رخ بدهد، اهل بيت به ما آموزش داده‌اند كه با دعا و حركت سنجيده بلا را از خود دور كنيد تا در گروه نجات يافتگان باشيد.
ب. هنگام ظهور: آنچه از مجموع روايات به دست مي‌آيد اين است كه چون حضرت حركت خود را با تبليغ و تبيين كامل شروع مي‌كند اكثر قريب به اتفاق مردم با توجه به فطرت الهي خود، پيام و دعوت حضرت را مي‌پذيرند، و جنگ و كشتار در مقياس كوچكي رخ مي‌دهد.
در مورد رواياتي كه پيرامون جنگها و كشتار‌هاي مربوط به آخر الزمان و ظهور وارد شده، توجه به چند نكته راهگشا است:
الف. سند برخي از اين روايات اشكال دارد و راويان آنها در مواردي اشخاصي دروغگو بوده‌اند لذا چنين روايت‌هايي قابل پذيرش نيست.
ب. تشديد ظلم و ستم در برهه اي از زمان طبيعي بوده و سابقه تاريخي هم دارد. وقتي به فرعون گفتند: از بني اسرائيل فرزندي به دنيا مي‌آيد كه پادشاهي و حكومت تو را از بين مي‌برد؛ او ظلم و ستم بر بني اسرائيل را شدت بخشيد و حتي به دستور او زنان حامله را شكم دريدند و بچه‌ها را (جنين‌ها) از شكم مادران خارج كرده و كشتند.
در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده است كه بيش از بيست هزار زن حامله را شكم دريدند. خداوند در قرآن به فشار فراوان فرعون در آن روزگار اشاره كرده و بي حرمت شدن زنان و سر بريدن فرزندان را يادآور مي‌شود. چنين رفتاري از كساني كه خداوند را به طور كلي فراموش كرده و فقط به فكر دنيا و منافع آن هستند، دور از ذهن و واقعيت نيست!! بنابراين شدت يافتن ظلم در روزگار نزديك ظهور قابل پيش بيني است.
ج. با نگاه به طول تاريخ شيعه به دوره‌هايي بر مي‌خوريم كه فشار بر شيعيان بسيار فراوان بود. آنان به جرم شيعه بودن تحت شكنجه و آزار بودند و حتي برخي از بزرگان شيعه، فقط به جهت عقيده و مرام تشيع به شهادت مي‌رسيدند. برخورد معاويه و حجاج در صدر اسلام و آل سعود(در اوايل قدرت يافتن) و صدام، از جمله مواردي است كه نيازي به اثبات ندارد. كتاب‌هاي تاريخي مملو از ثبت چنين وقايع دلخراش است. شهيد اول صاحب كتاب لمعه و شهيد ثاني شارح كتاب لمعه، فقط به علت شيعه بودن به شهادت رسيدند. از اين رو، امامان ما راه تقيه را پيش گرفتند و براي حفظ مكتب تشيع و جان شيعيان در بسياري از موارد، سكوت كردند و به شيعيان دستور تقيه دادند.
وضعيت فعلي عراق ـ حتي پس از صدام ـ خود شاهد ديگري بر اين ادعا است. بسياري از كشتار‌ها مربوط به شيعيان مظلوم عراق است كه تنها جرمشان آن است كه پيرو مكتب شيعه‌اند. بنابراين كشتن اشخاص (به جرم شيعه بودن) در همين دنياي كنوني امر بعيدي نيست.
د. هر چند امامان معصوم(ع) برخي از وقايع ظهور را پيشگويي كرده و خبر داده‌اند؛ اما، ما را با امر «بداء» نيز آگاه كرده و اختيار انسان را در تغيير سرنوشت و امور خود يادآور شده‌اند. قرآن كريم در آيه يازدهم سوره رعد مي‌فرمايد:«خدا تغيير نمي‌دهد آنچه مربوط به قومي است مگر آنكه خود انسان‌ها تغيير دهند». بنابراين نوع رفتار و اختيار انسان در چگونگي حوادث مربوط به آنها مؤثر است.
بر اين اساس مي‌توان منتظر امر ظهور بود و براي فرج امام عصر(عج) دست به دعا برداشت و براي زمينه سازي ظهورش تلاش كرد. حركت اختياري انسان‌ها در امر ظهور دخالت تمام دارد و مي‌توان با حركت‌هاي صحيح و ثبات قدم، در صراط مستقيم شاهد تعجيل در فرج آن بزرگوار بود. حضرت مهدي(عج) خود در نامه‌اي براي شيخ مفيد به اين شرط مهم اشاره كرده، مي‌فرمايد:«اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنان را در طاعتش ياري دهد ـ در وفاي پيماني كه از ايشان گرفته شده اجتماع كنند و مصمم باشند؛ البته نعمت ديدار به تاخير نمي‌افتد و سعادت ملآقات ما براي آنان با معرفت كامل و راستين نسبت به ما تعجيل مي‌گردد.(بحار الانوار، ج53، ص176) پس مي‌شود ظهور را درك كرد و برخي از اين گونه حوادث نيز رخ ندهد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: ايران در هنگام ظهور چگونه خواهد بود ؟

پاسخ: با توجه به روايات مي‌توان شرايط ايران را تا حدودي اين گونه ترسيم كرد: «دانش و معارف دين اسلام و مكتب تشيع، از ايران و قم، به جهانيان صادر مي‌شود. لذا موقعيت علمي ايران ممتاز است و اصلي ترين مركز دين اهل بيت(ع) خواهد بود. در روايتي از وجود مقدس امام صادق(ع) نقل شده است: «به زودي، كوفه، از مؤمنان خالي مي‌گردد و دانش مانند ماري كه در سوراخش پنهان مي‌شود، از آن شهر رخت برمي‌بندد؛ سپس علم ظاهر مي‌شود در شهري به نام قم؛ آن شهر معدن علم و فضل مي‌گردد(و از آنجا به ساير شهر‌ها پخش مي‌شود) به گونه‌اي كه باقي نمي‌ماند در زمين جاهلي نسبت به دين، حتي زنان در خانه‌ها. اين قضيه نزديك ظهور قائم(ع) واقع مي‌شود … علم، از قم به ساير شهر‌ها در شرق و غرب پخش مي‌شود و حجت بر جهانيان تمام مي‌شود به گونه‌اي كه در تمام زمين، فردي پيدا نمي‌شود كه دين و علم به او نرسيده باشد. بعد از آن قائم، قيام مي‌كند و سبب انتقام خدا و غضب او بر بندگان(ظالم و معاند) مي‌شود؛ زيرا، خداوند انتقام (و عذاب) بر بندگان روا نمي‌دارد، مگر وقتي كه حجت را انكار كنند»؛ (بحار الانوار، ج 57و60، ص213).
خيزش و جنبشي بزرگ براي دعوت مردم به طرف دين، در ايران روي مي‌دهد. از امام كاظم(ع) نقل شده است: «مردي از اهل قم، مردم را به سوي حق دعوت مي‌كند. گروهي، دور او اجتماع مي‌كنند كه مانند پاره‌هاي آهن‌اند و باد‌هاي تند(حوادث) نمي‌تواند آنها را از جاي بركند. از جنگ خسته نمي‌شوند و كناره‌گيري نمي‌كنند و بر خدا توكل مي‌كنند. سر انجام، پيروزي براي متقين و پرهيزكاران است».(بحار، ج60، ص216، ح37).
گويا اين حركت، همان حركتي است كه از امام باقر(ع) نقل شده است: «گويا مي‌بينم گروهي از مشرق زمين خروج مي‌كنند و طالب حق هستند، اما به آنان پاسخ داده نمي‌شود. مجدداً برخواسته‌ي خود تاكيد مي‌كنند ولي جواب نمي‌شنوند. پس چون چنين ديدند، شمشير‌ها را به دوش مي‌كشند، در مقابل دشمن مي‌ايستند تا حق به آنها داده مي‌شود، اما اين بار قبول نمي‌كنند بلكه قيام مي‌كنند و نمي‌دهند آن را (پرچم قيام را) مگر به صاحب شما(امام زمان(ع))».(بحار الانوار، ج52، ص243، ح116).
خروج سيد حسني و خراساني كه در روايات به آنها اشاره شده است را مي‌توان در اين باره دانست. بنابراين، موقعيت اجتماعي آن روز ايران حركت به سوي حق طلبي و دعوت به آمادگي براي ظهور است.
در بستر اين جامعه نيز ياران حضرت شكل مي‌گيرند. در حديثي از امام صادق(ع) نقل شده است: «قم را قم ناميدند، چون اهل او، اجتماع مي‌كنند با قائم آل محمد(ص) و با او قيام مي‌كنند و او را ياري مي‌كنند».(بحار الانوار، ج 57و 60، ص216، ح38).
در رواياتي كه به نام ياران و شهر‌ها اشاره دارد، شهر‌هاي متعددي از ايران ذكر شده است. خلاصه آن كه ايران، مركز صدور دين و معارف اهل بيت است و زمينه‌سازي براي ظهور مي‌كند.
در برخي از روايات اهل بيت(ع) به حضور فعال عجم در سپاه و ارتش مخصوص امام مهدي(ع) اشاره شده است. البته مقصود از عجم ملت‌هاي غير عرب است، ولي به احتمال زياد بيشترين مصداق آن در عصر ظهور، ايرانيان خواهند بود به ويژه كه مركز شيعه در ايران است.
مجموعه روايات وارده در مورد ايرانيان نشان مي‌دهد كه اين گروه، زمينه‌سازان حكومت حضرت مهدي(ع) در جهان هستند و بيشترين تأثير را در روند استقرار حكومت آن خورشيد عالم‌تاب دارند، و در حقيقت حضرت مهدي(ع) به همراه ياران از جمله ايرانيان با دشمنان به مبارزه برمي‌خيزد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: جنگ ارماگدون در کجا و چه کشورهايي شرکت دارند ؟

پاسخ: دو تحقيق در اين زمينه قابل بررسي و تبيين است:
برخي از دانشمندان، يکي از علايم ظهور امام مهدي(ع) را وقوع معرکه جنگي در منطقهاي به نام “هرّ مجدون” و به تعبير روايات “قرقيسا” ميدانند. اين قضيه حتي در کتب اهل کتاب نيز به آن اشاره شده است. (رؤياي يوحنا، 16/16013؛ سفر زکريا، 14/1-5؛ کتاب مقدس ص 843).
اهل کتاب از يهود و نصارا اين معرکه جنگي را بس عظيم و خطرناک ميدانند که در پايان تاريخ بشر اتفاق خواهد افتاد.
“هرمجدون” کلمهاي است مشتق از “هر” به معناي کوه، “مجدوّ” که اسم وادي يا کوه کوچکي در شمال فلسطين است. اهل کتاب گمان ميکنند مساحت معرکه اين جنگ از منطقه مجدو، در شمال فلسطين تا ايدوم در جنوب امتداد دارد (حدود دويست مايل)(شبکه معلومات،ص4).
آنان معتقدند: در اين جنگ لشکري با حدود 400 ميليون نفر شرکت خواهند داشت. (شبکه معلومات ص2). لشکري که از عراق، ايران، ليبي، سودان و قفقاز در جنوب روسيه تشکيل شده است.(مجله الفکر الجديد، شماره 15 و16).
دکتر عبد الکريم زبيدي ميگويد: “… اين حادثه همان حادثه بزرگي است که قبل از ظهور امام مهدي(ع) تحقق خواهد يافت و در روايات از آن به معرکه “قرقيسيا” ياد شده است. در آن واقعه ميليونها لشکر از آمريکا، اروپا، روسيه، ترکيه، مصر و دولتهاي مغرب عربي و لشکرياني از شهرهاي شام؛ يعني، سوريه، اردن، لبنان، فلسين و اسرائيل شرکت خواهند داشت. همگي در منطقهاي به نام قرقيسيا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت و سفياني در اين هنگام خروج خواهد کرد…".(مجله الفکر الجديد، 15 و 16).
کليني به سند خود از امام باقر(ع) نقل کرده که به ميسر فرمود: اي ميسر! چه مقدار بين شما و قرقيسيا فاصله است؟ عرض کرد: نزديک “شاطئ فرات” است. حضرت فرمود: “اما انه سيکون بها وقعة لم يکن مثلها منذ خلق الله تبارک و تعالي السموات و الارض و لا يکون مثلها ما دامت السموات و الارض مادبة للطير تشبع منها سباع الارض و طيور السماء…".(کافي، ج8، ص245، ح451). آگاه باش که در آن مکان، واقعهاي اتفاق خواهد افتاد که نظير آن از زمان خلقت آسمانها و زمين از جانب خداوند ـ تبارک و تعالي ـ اتفاق نيفتاده است و نخواهد افتاد. آنجا محل پذيرايي پرندگان خواهد بود. درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير خواهند شد".
از مجموع روايات استفاده ميشود که فرمانده عملياتي اين جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصي به نام سفياني است. او کسي است که به کمک مراکز جاسوسي يهود و آمريکا، در ميان مردم تفرقه انداخته و مردم را بر ضد شيعيان اهل بيت تحريک خواهد کرد و نيز بعد از پناه بردن امام زمان(ع) به کعبه با عدهاي از ياران خود، در صدد مقابله با حضرت بر خواهد آمد که خود او با لشکريانش در منطقهاي به نام “بيدا” به زمين فرو خواهند رفت.
در همين جنگ است که بنيه يهود از هم پاشيده شده و بسياري از آنها نابود خواهند شد. بخاري به سندش از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: ” قيامت برپا نميشود تا آنکه شما با يهود بجنگيد؛ در آن هنگام به حدي از آنان کشته خواهد شد که حتي سنگي که يک يهودي در آن پناه گرفته، ميگويد: اي مسلمان! اين يهودي است که در کنار من پناه گرفته، او را به قتل برسان".(صحيح بخاري، ج3، ص232).
بيان دوم:
نبرد قرقيسيا:
سفياني پس از سرکوب مخالفان، هدفي جز حمله به عراق ندارد. از اين رو، با سپاهي بزرگ به سمت عراق رهسپار ميشود. در ميانه راه در منطقهاي به نام قرقيسيا(شهري در سوريه در محل اتصال رود خابور و فرات)، جنگي هولناک درميگيرد و بسياري کشته ميشوند.
در تعدادي از احاديث پيشوايان ديني از جنگ “قرقيسيا” خبر دادهاند. امام صادق(ع) در حديثي فرمودند: “ان لله مائدة [مأدبة] بقرقيسياء يطلع مطلع من السماء فينادي: يا طير السماء و يا سباع الارض، هلموا الي الشبع من لحوم الجبارين"؛"براي خداوند ودر قرقيسا سفرهاي(غذايي) است. از آسمان ندا دهندهاي آشکار ميشود و آواز ميدهد: اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين، بشتابيد براي سير شدن از گوشت ستمگران!"(نعماني، الغيبه، ص389، ح63).
روايتي دو گروه درگير اين جنگ را فرزندان عباس و مرواني خوانده است، اما چهار حديث ديگر سفياني را يکي از طرفهاي درگيري ميدانند، از جمله حضرت علي(ع) فرموده است:
“يظهر السفياني علي الشام ثم يکون بينهم وقعة بقرقيسيا حتي تشبع طير السماء و سباع الارض من جيفهم…"؛"سفياني بر شام غلبه ميکند. سپس ميان آنها در منطقه قرقيسيا جنگي در خواهد گرفت در آن جنگ، آنقدر کشته ميشوند که پرندگان آسمان و درندگان زمين از مردارشان سير ميشوند".(عقد الدرر، ص87، باب 4، فصل2).
از ميان روايات ياد شده، تنها اين حديث امام باقر(ع) از سند معتبري برخوردار است:
“… و يمر جيشه بقرقيسيا فيقتلون بها فيقتل من الجبارين مأة الف … ؛ … سپاه سفياني به قرقيسيا ميرسند و در آنجانبردي در ميگيرد و از ستم گران صد هزار نفر کشته ميشوند…"(نعماني، الغيبه،ص392، باب 14، ح67).
از ميان اين روايات، به حديثي که طرفهاي درگير جنگ قرقيسيا فرزندان عباس و مرواني برميشمرد، به لحاظ خبر واحد بودن و ضعف سند و مخالفت با ديگر روايات، نميتوان اعتماد کرد. اما بر اساس روايت معتبر پيش گفته و ساير رواياتي که مؤيد اين حديثاند، چند مطلب را ميتوان بيان کرد:
1. نبرد قرقيسيا واقع خواهد؛
2. يکي از متخاصمين، سفياني است؛
3. دو طرف درگيري اهل باطلاند؛
4. اين نبرد، تلفات انساني فراواني بر جاي خواهد گذاشت؛
5. سپاه سفياني، علي رغم تلفات سنگين، پيروز اين نبرد است.
روايات به انگيزه اين نبرد اشاره نکردهاند؛ اما اين احتمال وجود دارد که نبرد ياد شده به دليل مقاومت حاکمان آن سرزمين، در برابر زياده خواهيهاي سفياني باشد؛ چرا که سفياني براي رسيدن به کوفه، تمام مسير شام تا کوفه را تصرف خواهد کرد.
در روايات درباره طرف ديگري که در نبرد قرقيسيا ميرزمد، چيزي نيامده است. همچنان که گذشت از روايات ياد شده تنها بر حق نبودن دو گروه متخاصم را ميتوان فهميد. در روايت معتبر ديگري امام باقر(ع) فرموده است:
“… کفي بالسفياني نقمة لکم من عدوکم و هو من العلامات لکم، مع ان الفاسق لو قد خرج لمکثتم شهرين بعد خروجه لم يکن عليکم بأس حتي يقتل خلقا کثيرا دونکم …"؛"… سفياني براي عذاب دشمنان شما بس است و او براي شما يکي از علامات است. وقتي اين مرد فاسق قيام کرد، باکي بر شما نيست که يک يا دو ماه درنگ کنيد تا اين که او تعداد زيادي از غير شما را بکشد …” (همان، ص417، باب 18، ح3).
اين روايت هر چند به نبرد قرقيسيا تصريح نکرده، اما به قرينه ساير روايات، به احتمال فراوان درباره جنگ ياد شده خواهد بود، و بر اين اساس، از اين روايت فهميده ميشود که: طرف ديگر اين نبرد نيز از دشمنان شيعه است.
به نظر ميآيد آنچه قابل پذيرش است، اصل وقوع درگيري ها است. اما در رابطه با جزئيات نميتوان سخن دقيقي گفت. بايد توجه داشت که انسان بر اساس قدرت اختيار خود، ميتواند امور را تغيير دهد، و قرآن و روايات به اين نکته تصريح دارند.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: دیدگاه اهل سنت در مورد امام مهدی (عج) چیست ؟

پاسخ: با توجه به روايات متعدد و معتبري كه از وجود مقدس پيامبر(ص) درباره ظهور امام مهدي(ع) صادر شده است، عموم مسلمانان ـ چه شيعه و چه اهل سنت ـ معتقد به ظهور آن بزرگوار هستند. حتي عموم اهل سنت همانند شيعه، ايشان را از فرزندان پيامبر و حضرت زهرا(س) مي‌دانند. البته تفاوت مهمي كه ميان شيعه و اهل تسنن است اينكه شيعه معتقد است: امام مهدي(ع) فرزند امام حسن عسكري(ع) است كه در سامرا به دنيا آمده است. اما اهل تسنن معتقد به ولادت ايشان نيستند، بلكه مي‌گويند در آخر الزمان به دنيا مي‌آيد.
ويژگي‌هاي حضرت مهدي(ع) نزد شيعه و اهل تسنن تقريباً يكي است. به عبارت ديگر زيبايي‌هاي دوران ظهور و سيماي جهان در زمان حكومت امام عصر(ع) نزد اهل تسنن مانند شيعه مي‌باشد و تفاوت اصلي در مسئله ولادت و لوازم غيبت مانند طول عمر، ديدار و حقيقت انتظار است.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




قديما شبا بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو می شمرديم و دلمون به وسعت يه آسمون بود …
اين روزها چشم ميندازيم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو می شمريم …
قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنيای رنگی …
اين روزا تلويزيونای رنگی و سه بعدی و يه دنيای خاكستری …
قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد ، راحت می پريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتی از شبانه روز می زديم و كلی باهاش می خنديديم …
اين روز ها اگه همزمان ، درب واحد اونا باز شه بر ميگرديم تا كه مجبور نشيم باهاش سلام عليك كنيم …
قديما از هر فرصتی استفاده می كرديم كه با دوستا و فاميل ارتباط داشته باشيم چه با نامه چه كارت پستال و چه حضوری …
اين روزها با “بهترین دستگاه های رسانه ای” هم ، ارتباط با هم نداريم …
قديما تو يه محله جديد هم كه می رفتيم با دقت و اشتياق به همه جا نگاه می كرديم …
اين روزها دنيا را از پشت دوربينای عكاسی و فيلمبرداری می بينيم …
قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگه با فک و فامیل …
این روزا پر از تعطیلی ، ولی کو پدربزرگه؟
کو اون فامیل ?
کو اون خونه ؟
قديما توی قديما موند …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مثلا داشتن خانه ای بزرگ در بالای شهر با اسباب و وسایلی لوکس و شیک که یک دکوراتور حرفه ای خارج تحصیل کرده، چیدمان آن را طراحی کرده باشد و استخر و سونای مجزا داشته باشد و حتی آنقدر مدرن باشد که بتوان با آسانسور شخصی مان، ماشین چند صد میلیون تومانی مان را دم در خانه پارک کنیم؟


شاید به نظر شما زندگی زیبا، زندگی بدون سختی باشد، مثلا داشتن خانه ای خوب و قشنگ، البته نه به اندازه ی خانه ای که در بالا ذکر شد، یک ماشین مدل بالا و شغلی که آزادی در آن موج بزند، مثلا هر وقت بخواهی بروی و هر وقت که دلت نخواهد ، نروی ، البته کارمندانت بدون نظارت شما، مثل یک ربات کارشان را سر موقع انجام دهند و سودهای کلان به حساب شما واریز شود!
خیلی ها هم زندگی زیبا را در خانواده می بینند، همسری که عاشق و شیفته شان باشد و البته مثل موم هم در دستتان قرار بگیرد تا به هر شکلی که می خواهید در آید و فرزندان زیادی که سر به راه و حرف گوش کن هستند و پشت سر هم مدال افتخارکسب می کنند!


برای بعضی ها هم زندگی زیبا در آن طرف مرزهاست، همان جایی که از دور دل می برد و برق می زند و آوازش دهلش به گوش می رسد، حتی اگر در اردوگاه های پناهندگان باشد و یا گارسونی یک رستوران و یا نظافتچی یک …!


زندگی زیبا برای کسانی که پایشان روی زمین نیست هم شامل تفریح و بی کاری و بی مسئولیتی است، مثلا تا لنگ ظهر بخوابند، بعد به آرایشگاه و پارک و سینما و تئاتر و نمایشگاه و مهمانی و کافی شاپ و …و خلاصه هر جایی که بتوان در آنجا وقت گذراند، بروند و روزگار را فقط خوش بگذرانند!


آیا شما می دانید که در دل کسی که ماشین چند صد میلیونی دارد، چه می گذرد؟ آیا شما مطمئنید خانه های ویلایی که انتها ندارد، سراسر خنده و شادی و خوشبختی است؟ نمی خواهم بگویم اشخاص ثروتمند ، زندگی زیبایی ندارند، می خواهم بگویم ما در دل دیگران نیستیم
زیبایی زندگی در چیست؟ پول؟ شغل خوب؟ خانواده پُر جمعیت؟ سلامتی؟ زیبایی صورت؟ آیا تمام کسانی که این نوع امکانات و موهبت ها را دارند، زندگیشان زیباست؟
زندگی زیبا برای کیست؟ ورزشکاران قهرمان؟ پزشکانی با درآمد میلیونی؟ فوتبالیستی که برای یک نیم فصل، تقاضای یک میلیارد و ششصد میلیون تومان می کند؟ بازیگران و هنرمندان و هرچه معروف تر خوشبخت تر؟ آیا زندگی این انسانها زیباست؟
می دانید چرا این افراد را مثال زدم؟ زیرا این ها کسانی اند که اغلب مردم دوست دارند که جای آنها باشند و آنها را به عنوان الگوی یک انسان موفق در ذهن دارند! هیچکس دوست ندارد جای یک رفتگر زحمتکش، یک دربان و یا یک معلم پیر باشد! هیچکس دوست ندارد خانه اش کوچک و مدل ماشینش مال دهه سی باشد!


اما…
اما چه کسی از دل دیگران خبر دارد؟ آیا شما می دانید که در دل کسی که ماشین چند صد میلیونی دارد، چه می گذرد؟ آیا شما مطمئنید خانه های ویلایی که انتها ندارد، سراسر خنده و شادی و خوشبختی است؟ نمی خواهم بگویم اشخاص ثروتمند ، زندگی زیبایی ندارند، می خواهم بگویم ما در دل دیگران نیستیم.
خدایا چرا؟
ما انسانیم و جاهل و مقصر در بارگاه خدای دانا و حکیم، گاهی که مشکلات زندگی ما را خسته می کند، می گوییم خدایا چرا؟ خدایا چرا از این ثروت های بادآورده به من ندادی؟ چرا ما را یک شبه ثروتمند نکردی؟ چرا فلانی دارد و من نه؟ چرا…
پاسخ این سوالاتمان را از خدا می خواهیم و او هم که نامه ی نانوشته خواند، در سوره طه، آیه 131 می فرماید:


وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى
و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادّى، که به گروه هایى از آنان داده ایم، میفکن! اینها شکوفه هاى زندگى دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است!


بازهم یاد این می افتم که ما در این دنیا مسافریم و در حال امتحان، شکوفه مهمان چند روزه است و زندگی آخرت، جاویدان!

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت





گلی گم کرده ام ای حیّ دادار,
که دارد عطر روی آل اطهار,
هوای وصل او دارم همه عمر,
دم گورم’ الهی همرهم دار,
ره وصل گل روی مرادم،
که راه‌مرگ مارا کرده هموار،
در آورده دمارِ عمر ما را،
که‌وصل روی او را دارم اصرار،
سرآمد عمرم اَر آواره‌‌گی ها،
ولی دارم هوای کوی دلدار،

 


ألا ای مصــــــلحِ اولادِ آدم،
رسی کی دادِ دلهای هوادار،
گرامی گوهری گم کرده دارم،
که او هم در دلم دارد سر کار،
دوصد سال ار دهد عمرم همه درد،
رود در ســـر مرا همــــواره مســـمار،
هوای کوی او دارم مکرر،
مگر در راه او گردم در آوار،
رها کردی مرا آواره گردم،
که گردد کم همی آمار و طومار،
که عمری سائل کوی مرادم،
مرادم، کی دهی سردار احرار
گره دارد امور اهل عالم،
که سرها می رود محروم در دار
رسد کی دادرس، دادِ دلِ ما،
عدو همواره می گردد طمع کار،
الهی عالماً در راهِ اسلام
همه آماده اما کو علمدار…..

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




تغییر یک سرنوشت

آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند!
حتما می‌دانید که نوبل مخترع دینامیت است.
زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است.
آلفرد وقتی صبح روزنامه‌ها را می‌خواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: “آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ‌آور‌ترین سلاح بشری مرد!”
آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟
سریع وصیت‌نامه‌اش را آورد.
جمله‌های بسیاری را خط زد و اصلاح کرد.
پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه‌ای برای صلح و پیشرفت‌های صلح‌آمیز شود.
امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزه‌های فیزیک و شیمی نوبل و… می‌شناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.
یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است!

موضوعات: داستان  لینک ثابت




در جاي ديگري علامه اميني مي‌فرمود:

در جمع آوري الغدير به كتاب «الصراط المستقيم» (تأليف شيخ زين العابدين) نياز پيدا كردم. لازم به ذكر است كه كتاب مذكور، خطي و كمياب بود و فقط نزد يكي از علماي نجف موجود بود.
قصد كردم بروم درِ خانه‏اش و كتاب را از او امانت گرفته و بخوانم. اتفاقا يك روز به حرم مطهّر مشرّف شدم، ديدم كه همان شخص در ايوان حرم مطهر با تعدادي از طلبه‏ها نشسته است! نزد او رفته و سلام كردم.
از ايشان خواستم كه آن كتاب را به من امانت دهد، ولي او قبول نكرد و…، در آخر به من گفت: تو آن كتاب را نخواهي ديد،!!؟
خيلي ناراحت شدم، رفتم كنار ضريح حضرت، ضريح را گرفتم و خيلي گريه كردم. عرض كردم الآن متوجه مي‏شوم كه چقدر غريب و مظلوم هستي، يكي از دوستداران شما كتابي در مناقب شما نوشته و يكي از علاقه‏ مندان شما مي‏خواهد آن كتاب را بخواند ـ و كتاب دست يكي از شيعيان شماست ـ ولي آن شخص از دادن كتاب امتناع مي‏كند!
خيلي گريه كردم، در اين حال به قلبم خطور كرد كه خواسته من در كربلاست.
به كربلا رفتم و زيارت كردم. بعد از اين كه از زيارت فارغ شدم بيرون آمدم.
شخصي مرا به خانه‏اش دعوت كرد، قبول كردم و به خانه‏اش رفتم. بعد از مدتي تعدادي كتاب آورد و گفت: اين كتاب‏ها از آنِ پدر من است، ما چون نمي‏توانيم از اين كتاب‏ها استفاده كنيم شما مي‏توانيد به عنوان امانت از اين كتاب‏ها استفاده كنيد. بقچه را باز كردم، كتاب‏ها را تميز كردم.
اولين كتابي كه برداشتم، ديدم همان كتاب (الصراط المستقيم) با خط بسيار عالي مي‏باشد كه من دنبالش بودم.

******

 از قول فرزند علامه اميني قدس سره نقل مي کند:
وقتي پدرم را دفن کرديم ، یکی از بزرگان آمد و به من تسليت گفت و فرمود:
من در اين فکر بودم ببينم مولا اميرالمؤمنين عليه السلام چه مرحمتي در مقابل زحمات و خدمات مرحوم اميني مي نمايند.
در عالم خواب ديدم:
حوضي است و آقا اميرالمؤمنين عليه السلام بر لب آن ايستاده اند. افراد مي آيند و مولا از آن حوض ، به آنها آب مي دهند. گفتند: اين حوض کوثر است.
در اين حال آقاي اميني به نزديک حوض رسيد حضرت ظرف را گذاشتند، آستينها را بالا زده و دستان مبارکشان را پر از آب کردند و به علامه آب خورانيدند و خطاب به او
فرمودند:
بيض الله وجهک کما بيضت وجهي ( پروردگار رو سفيد کند تو را کما اينکه مرا رو سفيد کرد)

علامه نسبت به حضرات معصومين عليه السلام بسيار ادب داشت. وقتي وارد حرم مطهر حضرت امير عليه السلام مي شد از پايين به بالاي سر نمي رفت. روبروي حضرت مي ايستاد و گريه شديدي مي نمود.
خود ايشان به من فرمودند:
« از آن وقتي که در نجف هستم از سمت بالاي سر حرم نرفته ام.»
از پايين وارده شده و از همان سمت خارج مي شدند.

« انما يخشي الله من عباده العلماء»
همانا تنها مردمان عالم خداترسند.
سوره فاطر: آيه 28

موضوعات: بزرگان و علما  لینک ثابت




فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :
يكى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اينجا همين نان و ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
به آسمان رود و كار آفتاب كند

پس از بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين طلبه را به داخل عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .

مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون اعيان و تجار و علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد طلبه كه در دريايى از شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) شعرى بگويم ، يك مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) است .
راجه سجده شكر كرد و خواند :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند…. (جان عالم به فدایت یا علی ع )

منبع : کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين انصاريان

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

ای که ماهی روزه داری می کنی
دین حق اینگونه یاری می کنی
تشنه چون گشتی در این ماه خدا
پس نما یاد از عطش در کربلا
تشنگی اصلش در آنجا بوده است
بر حسین و آل زهرا بوده است
تشنگی عباس و اکبر دیده اند
زینب و سجاد و اصغر دیده اند
کن تصور تشنه ای بر جوی آب
می کند از آب نوشین اجتناب
تشنه لب ، بر ظرف آبی کن نظر
یا ابوالفضلی بگو با چشم تر…..

السلام علیک یا اباعبدالله
لعن الله الذین قاتلوک بغیر الحق ، و قتلوک عطشانا…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





روان شناسی آنتروپولوژی

آدم سالم کیست؟
آدمی كه با خودش و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ و ستيز نيست،
نتيجتاً حضورش به آدم انرژى ميدهد.
بيشتر از اينكه انتقادگر باشد، مشوق است!
بيشتر از اينكه منفى باشد، مثبت است!
بيشتر از اينكه متكبر باشد، متواضع است!
بيشتر از اينكه بخواهد خودنمايى کند،
دوست دارد در یک فضاى اشتراكى، ديگران را ببيند و
همينطور خودش هم ديده شود!
با آدم سالم، شما بهترين بخش وجودتان بيرون مياد،
آدم سالم زيباييها را ميبيند و به زبان مياورد!
آدم سالم خوش خلق هست، مزاح و طنز خوبى داره!
آدم سالم همانی است كه ميبينید، فى البداهه است!
خلاقيت دارد، برخوردش محترمانه است،
حرمت شما حفظ میشود،
ميتوانيد به او اعتماد كنيد، احساس امنيت كنيد!
آدم سالم كنترل نياز ندارد، تحقير نياز ندارد، تسلط نياز ندارد!
آدم سالم با مجموعه رفتارهایش
به شما احساسى را میدهد كه در حقيقت
شما خود را مثبت تر و بهتر از آنی كه هستید؛
میبینید!


امید که همه سالم باشیم

موضوعات: روانشناسی  لینک ثابت





گوش کن باز کسی بین دعا
گفت :حرم
ناامید ازهمه و از همه جا
گفت :حرم
توی آیینه سر و وضع خودش را تا دید
گله ای کرد از این حال و هوا
گفت :حرم
شاه را کرد تجسم و به پایش افتاد
مثل هر بار فقط باز گدا
گفت :حرم
او مریض است مریض غم بین الحرمین
شصت و نه بار به لب بهر شفا
گفت :حرم
و نمازی که به یاد حرمت میشکند
بس که در رکعت خود جای دعا
گفت :حرم
او همان است که پامنبری و سینه زن است
او همان است که در هروله ها
گفت :حرم
دل به دریا زده و بار سفر را بسته
با تعجب پدرش گفت کجا
گفت: حرم…..


یک سلام از راه دور….

السلام علیک یا اباعبدالله …

 

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




پیش بینی عدم آرزوی مرگ توسط یهودیان

قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(62:6)
وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ۚ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ(62:7)
« بگو: ای کسانيکه يهودی هستيد! اگر راست مي گوئيد که گمان داريد که “از ميان مردم فقط شماها دوستان خدا هستيد” بيدرنگ آرزوی مرگ کنيد! ــ ولی به خاطر دلبستگی به کسب و کاری که دارند هرگز چنين آرزوئی را نخواهند کرد، و خدا البته انگيزه کسانيکه حرف مفت می زنند را می داند».
(ظلم در اصل بمعني: سر جاي خود نگذاشتن اشياء و افراد است. و در معني دوم خود از جمله به معني: حرف بيجا و بيمورد و مفت زدن بکار رفته که اشاره ضمني بوده به عدم جاي خود قرار دادن مسائل. و «ظالم» که اسم فاعل از از مصدر ظلم است از جمله بمعني: کسي است که حرف بيجا و بيمورد و مفت مي زند. و در آيه با توجه به موضوع آيه به اين معني بکار گرفته شده است).
آيه پيش بيني مي کند که يهوديان ضمن اينکه خود را دوستان خدا مي پندارند هيچگاه آرزوي مرگ را نخواهند کرد. و منظور آيه اينست که از آنجا که دوستان خدا رستگار مي شوند و در بهشت و رفاه و آسايش خواهند بود، بنابر اين اگر کسي واقعاً خود را دوست خدا مي داند منطقاً مي بايست آرزوي مرگ کند. ولي يهوديان اين کار را نمي کنند. و اين پيش بيني قرآن تا امروز که درست درآمده است.

موضوعات: معجزات پیش بینی ها در قرآن  لینک ثابت




پاسخ به یک شبهه در مورد حضرت یونس


این روزها همزمان ما منفجر کردن مقر منتصب به حضرت یونس (ع) توسط گروهک تروریستی داعش سایتهایی که مشغول نقد قرآن هستند این داستان را مورد نقد قرار داده اند و یک اشکال علمی به آن وارد نموده اند که در نگاه اول شاید درست به نظر بیایید.
مثلا در یکی از سایتها مشاهده شد که گفته شده بود وال ها فقط ماهی ها و موجودات کوچک و سخت پوستان را می خورند و یا انسان در معده وال نمی تواند زنده بماند و هضم می شود و …
یا مثلا اکبر گنجی در این مورد ادعا کرده است که :

هیچ مورخی وقوع این واقعه را تائید نکرده‌است. همچنین با توجه به گفته قرآن که «ماهی بلعیدش» و اینکه معده یک ماهی به اندازه‌ای حجم ندارد که انسانی در آن زندگی کند و علاوه بر آن هضم نشود و به اضافه اینکه امکانات زنده ماندن (اکسیژن و غذا) برای مدت چهل شبانه روز (در قرآن زمان نیامده) در معدهٔ ماهی موجود نیست، این گفتهٔ قرآن از لحاظ علمی مردود است.[1]
این مساله در باره نهنگ های معمولی که فقط از سخت پوستان و ماهی های مرکب تغذیه می کنند صدق می کند.
ولی نوعی نهنگ بنام نهنگ آبی دارای دو برابر اندازه نهنگ های خاکستری هستند.بزرگترین نهنگ آبی بالغی که تا به امروز مشاهده شده، ۷۵ تا ۸۰ پا درازا داشته‌است. این نهنگ ماده ۳۸۹٬۷۶۰ پوند (برابر ۱۷۶٬۷۹۲ کیلوگرم، حدود ۱۸۰ تن) سنگینی داشته‌است.
برای انگاشت بزرگی ابعاد این جانور، همین بس که در حدود ۵۰ نفر انسان می‌توانند تنها روی زبانش بایستند، همچنین سرخرگ‌های این نهنگ به اندازه‌ای بزرگ‌اند که آدمی به راحتی می‌تواند در ایشان راه برود.
یعنی این جاندار از تمام دایناسورهای شناخته شده بزرگتر بوده و معده این نهنگ می توانسته 2000 کیلو غذا را در خود جای دهد.[2]
با توجه به مشخصات بالا یونس نبی به راحتی می توانسته در معده این جاندار جای بگیرد.

 

اما سرزمینی که حضرت یونس در آن زندگی می کرد کجا بود؟ در سوره الصافات آیه 145 نوشته شده :
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِیمٌ ﴿۱۴۵﴾ پس او را در حالى که ناخوش بود به زمین خشکى افکندیم.
به احتمال قریب به یقین منطقه خشک و بی آب و علفی که دریا نیز داشته باشد خلیج فارس است و یونس در عراق یا عربستان امروزی به احتمال زیاد عراق می زیسته است و احتمالا عازم نینوا بوده است.یک جغرافیدان نیز ادعا کرده است که نقشه ای در ترکیه وجود دارد که این موضوع را اثبات می کند.[3]پس بنا بر این این احتمال تقویت می شود که آرامگاهی که توسط گروهک تروریستی داعش منفجر شد واقعا به یونس نبی تعلق داشته باشد.

شبهات دیگری نیز مطرح می شود که والها چگونه تنفس می کنند و در نبود اکسیژن حضرت یونس چگونه زنده مانده است در پاسخ باید گفت که والها بیشترین رکورد را در نگه داشتن اکسیژن در بدن خود دارند و هر یک ساعت یک بار برای تنفس به سطح آب می آیند و تنفس می کنند.در نتیجه اکسیژن در بدن آنها وجود دارد.[این لینک]دوم اگر سطح معده وال نیز پر از آب باشد و خالی نباشد نمی تواند در داخل آب شنا کند.

———
[1]گنجی، اکبر. پاسخ به تحدی قرآن (۵ و ۶) - از سری مقالات «قرآن محمدی»(فارسی). . وبگاه رادیو زمانه، ۱ بهمن ۱۳۸۷. بازیابی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۰۹.

 

موضوعات: معجزات پیش بینی ها در قرآن  لینک ثابت




مسیح به صلیب کشیده نشده


در حالی که همه مسیحیان معتقد به صلیب کشده شدن عیسی مسیح (ع) هستند این نظریه در قرآن کریم رد شده است و مسلمانان معتقد هستند که برادر عیسی بنام یهودا اصغیر بوتی که شبیه عیسی بوده است مصلوب شده است.
اما امروز ترکیه اعلام کرده است که قسمت هایی از انجیل برنابا شاگرد عیسی مسیح (ع) را کشف شده است که در آن نوشته شده است مسیح به صلیب کشیده نشده است و ادعا های به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح توسط پولوس دروغ است.

پلیس ترکیه می گوید این انجیل را که متعلق به 1500 تا 2000 سال قبل از از قاچاقچیانی که قصد داشتند آن را به قیمت 27 میلیون دلار بفروشند کشف و ضبط کرده است.محققان اسرار دارند که این انجیل نسخه اصلی است و حروف آن با طلا نوشته شده است.نسخه های دیگری از این انجیل بیش از هزاران سال است که در واتیکان وجود دارد اما واتیکان اجازه انتشار و رویت آن توسط عموم را نمی دهد.
انجیل برنابا همیشه یک کتاب مناقشه بر انگیز در بین مسیحیان بوده است و در آن آمدن حضرت محمد (ص) و به صلیب کشیده نشدن حضرت عیسی(ع) پیش بینی و نوشته شده است.

در حالی که عقیده به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی بین همه مسیحیان رایج است قرآن کریم این عقیده را به شدت رد کرده است و پولوس که ادعای مصلوب شدن عیسی مسیح را می کند یک عالم یهودی بوده است که از ابتدا به اذیت و آزار مسیحیان می پرداخته و ادعا می شود که بعدها توبه کرده است ولی برنابا از ابتدا شاگرد عیسی بوده است.
در آیه 157 سوره النسا نوشته شده است :
و گفتارشان که ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم در حالی که نه او را کشتند و نه بدار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‏کنند و قطعا او را نکشتند.


——–
منابع انگلیسی برای خبر
1500 Year Old Bible Claims Jesus Christ Was Not Crucified – Vatican Shocked Read more at http://higherperspective.com/2014/05/1500-year-old-bible.html#0zajtHPZQUVebIXx.99
1500 Year Old Bible Claims Jesus Christ Was Not Crucified – Vatican In Awe Read More: http://www.knowledgeoftoday.org/2014/05/1500-year-old-bible-claims-jesus-christ-was-not-crucified-vatican-in-awe.html

1500 Year Old Bible Claims Jesus Christ Was Not Crucified
http://www.newsforage.com/2014/05/1500-year-old-bible-claims-jesus-christ.html

 

موضوعات: معجزات پیش بینی ها در قرآن  لینک ثابت





رسول خدا صلی الله علیه و آله از مردي اعرابی، ماده شتري به چهار صد درهم خریداري نموده بود، و هنگامی که اعرابی پول را تحویل

گرفت، فریاد بر آورد: درهمها و شتر، مال من است. اتفاقا ابوبکر از آنجا عبور می کرد، پیامبر به ابوبکر فرمود: بین من و اعرابی قضاوت کن!

ابوبکر گفت: اعرابی از شما گواه می خواهد. عمر نیز از آنجا عبور می کرد و سخنان ابوبکر را در آن باره تکرار نمود. در این موقع علی

علیه السلام از دور نمایان گردید، پیامبر صلی الله علیه و آله به اعرابی فرمود: قبول داري این جوان که می آید بین ما قضاوت کند؟

گفت: بلی.

حضرت علی آمد، اعرابی ادعاي خود را مطرح کرد.

امیرالمومنین علیه السلام به اعرابی فرمود: شتر را به پیامبر تسلیم کن!

اعرابی اعتنا نکرد تا این که آن حضرت سه بار گفتار خود را تکرار نمود ولی نتیج هاي نبخشید، در این هنگام علی علیه السلام اعرابی را با یک

ضربه شمشیر، دور کرد. پس اهل حجاز گفتند: که با آن ضربه، سر او را پراند و اهل عراق گفتند: عضوي از او را قطع کرد.

و آنگاه علی علیه السلام به پیامبر عرضه داشت: یا رسول الله! ما شما را در وحی تصدیق می کنیم چگونه در چهار صد درهم تصدیق

ننمائیم؟!.

و در خبري آمده: که پیغمبر صلی الله علیه و آله به ابوبکر و عمر رو کرده و به آنان فرمود: این حکم خداست نه آنچه که شما به آن حکم

کردید.

مؤلّف: گرچه امیرالمومنین علیه السلام از صنایع حیرت آور خدا و نفس پیغمبر است و محال است که آن دو و دیگران به مقام و منزلت او

برسند همچون ثري و ثریا الا این که آنان به قدر سایر صحابه پیغمبر صلی الله علیه و آله هم توجه نداشته اند. و این خزیمه بن ثابت است

که در نظیر چنین قضیه اي براي پیامبر گواهی نادیده داد، و پیامبر به وي فرمود: چگونه گواهی نادیده می دهی؟

عرضه داشت: یا رسول الله! ما شما را در وحی و اخبار آسمانی تصدیق می کنیم، چگونه ممکن است در خبرهاي زمین تصدیق ننمائیم. پس

رسول خدا صلی الله علیه و آله گواهیش را پذیرفت و یک شهادتش را جاي دو شهادت قرار داد و به همین جهت ذوالشهادتین لقب یافت.

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




 

مردي ده هزار درهم به شخصی داد و به او وصیت کرد موقعی که پسرم بزرگ شد آنچه را که از آنها دوست داري به او بده. و چون پسر

موصی بزرگ شد، وصی نزد حضرت امیر علیه السلام رفت و وصیت موصی را بیان داشت و گفت: حالا چقدر باید به فرزند موصی بدهم؟

علی علیه السلام مایل هستی چقدر به او بدهی؟

هزار درهم.

حالا نه هزار درهم که دوست داشته اي براي خودت بگذاري به او بده و هزار درهم براي خودت بگذار.

و گذشت در فصلهاي قبلی این که مرد و زنی را نزد عمر آورده، مرد به زن گفته بود: اي زناکار! و زن به او گفته بود: تو از من زناکارتري، و

عمر خواست به هر دو حد بزند پس امیرالمومنین علیه السلام به او فرمود: بر مرد، حدي نیست و زن مستحق دو حد است؛ حد افتراء و حد

زنا به علت اقرار او به زنا؛ زیرا وقتی به مرد گفته تو از من زناکارتري؛ یعنی من هم زناکارم ولی کمتر از تو.

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت





مردي غلام خود را نزد حضرت امیر علیه السلام برد و گفت: این غلام من بدون اجازه ام ازدواج کرده است.

حضرت به او فرمود: آنان را از هم جدا کن.مولا به غلام رو کرده و گفت: اي دشمن خدا زنت را طلاق بده!

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: تو چه گفتی؟

مولا: گفتم زنت را طلاق بده.علی علیه السلام به غلام رو کرده و به او فرمود: تو الان اختیار داري، می خواهی زنت را طلاق ده و می خواهی او

را بگذار.

مولا گفت: یا امیرالمومنین! چگونه حقی را که متعلق به من بود به دیگري واگذار نمودي؟

فرمود: درست است ولی آن به اقتضاي اقرار خودت بود؛ زیرا وقتی که به غلام گفتی زنت را طلاق بده به ازدواج او اقرار کرده اي.

 

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




عمر درباره زنی که شوهرش یک بار یا دو بار او را طلاق داده و آنگاه مرد دیگري با وي ازدواج نموده و او را طلاق داده و یا مرده، و پس از

انقضاي عده اش شوهر اول او را به عقد در آورده، تعداد طلاقهاي سابقش را به حساب می آورد (یعنی اگر مثلا در سابق یک بار او را طلاق

داده بود، حال می توانست فقط دو بار او را طلاق دهد نه بیشتر و…).

امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: سبحان الله! آیا ازدواج با شوهر دیگر (یعنی محلل) سه دفعه طلاق (شوهر سابق) را از بین می برد ولی

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت





( علامه طباطبایی ) رحمه الله علیه می گوید : یکی از دوستان چنین نقل کرد که در ماشین نشسته بودیم از ایران به سفر کربلای معلا حرکت می کردیم در نزدیکی صندلی من جوانی ریش تراشیده و فرنگی مآب نشسته بود به این جهت سخنی بین من و او رد و بدل نمی شد .
ناگهان صدای این جوان یک دفعه به زاری و گریه بلند شد . بسیار تعجب کردم پرسیدم ؛ سبب گریه چیست ؟
گفت : ( اگر به شما نگویم به چه کسی بگویم من مهندس راه و ساختمان هستم از دوران کودکی تربیت من طوری بود که لامذهب بار آمده و طبیعی بودم و مبداء و معاد را قبول نداشتم فقط در دل خود محبتی به مردم دیندار احساس می کردم خواه مسلمان باشند یا مسیحی یا یهودی ، شبی در محفل دوستان که بسیاری از آنها بهایی بودند حاضر شدم و تا ساعتی چند به لهو و لعب و رقص و مانند آنها اشتغال داشتم پس از گذشت زمانی در خود احساس شرمندگی نمودم و از کارهای خودم خیلی نادم بودم و بدم آمد . ناچار از اطاق خارج شده به طبقه بالا رفتم و در آنجا مدتی گریه کردم ناچار از اطاق خارج شده به طبقه بالا رفتم و در آنجا مدتی گریه کردم و چنین گفتم :
ای آن که اگر خدایی هست آن تو هستی ، مرا دریاب !
پس از لحظه ای پایین آمدم شب به پایان رسید و ما از هم جدا شدیم فردای آن شب اتفاقاً رئیس قطار و چند نفر از بزرگان برای ماءموریت فنی خود عازم مسافرت به مقصدی بودیم ، ناگهان دیدم از دور سیدی نورانی نزدیک من آمده به من سلام کرد و فرمود : با شما کاری دارم ، وعده کردم فردا بعد از ظهر با او دیدار کنم .
اتفاقاً پس از رفتن او بعضی گفتند : این بزرگوار است چرا با بی اعتنایی جواب سلام او را دادی ؟ چون وقتی آن سید به من سلام کرد گمان کردم او احتیاجی دارد و برای این منظور این جا پیش من آمده است . از روی تصادف رئیس قطار فرمان داد که فردا بعد از ظهر که کاملا تطبیق با همان وقت معهود می کرد باید فلان مکان بوده و دستوراتی داد که باید عمل کنم .
من با خود گفتم بنابراین نمی توانم به دیدن این سید بروم فردا وقتی که زمان کار محوله رئیس قطار نزدیک می شد در خود احساس کسالت کردم کم کم دچار تب شدیدی شدم به طوری که بستری شدم پزشک برای من آوردند و طبعاً از رفتن به ماءموریت معذور گردیدم پس از آن که فرستاده رئیس قطار بیرون رفت دیدم تب فرو نشست و حالم عادی شد خود را کاملاً خوب و سرحال دیدم ، دانستم باید در این میان سری باشد ازاین رو برخاسته به منزل آن سید رفتم به مجرد آن که نزد او نشستم فوراً یک دوره اصول اعتقادی با دلیل و برهان برایم گفت ، به طوری که من ایمان آوردم ، سپس دستوراتی به من داده فرمود : فردا نیز بیا؛ چند روزی همچنان نزد او رفتم . هنگامی که پیش روی او می نشستم هر حادثه ای که برای من رخ داده بود بدون ذره ای کم و بیش حکایت می کرد . و از افکار و نیت شخصی من که احدی جز من بر آنها اطلاع نداشت بیان می نمود . مدتی گذشت تا آن که شبی از روی ناچاری در مجلس دوستان شرکت کردم و مجبور شدم قمار بازی کنم ، فردا هنگامی که خدمت او رسیدم فوراً فرمود : آیا حیا نکردی که این گناه کبیره را مرتکب شدی ؟
اشک ندامت از دیدگان من سرازیر شده گفتم : غلط کردم ، توبه کردم ، فرمود : غسل کن و توبه کن دیگر چنین عملی را انجام مده . سپس دستوراتی دیگر فرمود خلاصه ، به طور کلی رشته کارم را عوض کرد و برنامه زندگی مرا تغییر داد؛ چون این قضیه در زنجان اتفاق افتاد وبعداً خواستم به تهران حرکت کنم . امر فرمود که بعضی از علما را در تهران زیارت کنم و بالاخره ماءمور شدم که برای زیارت اعتاب عالیات مسافرت کنم این سفر سفری است که به امر آن سید بزرگوار انجام می دهم .
دوست ما گفت : در نزدیکیهای عراق دوباره دیدم ناگهان صدای او به گریه بلند شد ، سبب را پرسیدم ، گفت : الان وارد خاک عراق شدیم ، چون حضرت ابا عبداللّه علیه السلام به من خیر مقدم فرمودند ) .


منظور آن که اگر کسی واقعاً از روی صدق و صفا قدم در راه نهد واز صمیم دل هدایت خود را از خداوند طلب نماید موفق به هدایت خواهد شد اگر چه در امر توحید نیز شک داشته باشد .

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





یکی دیگر از خدمات مهم روحانیت به اجتماع حفظ استقلال کشور اسلامی وایجاد سد دفاعی است که در برابر اجانب و بیگانگان ایجاد می نماید ؛ یعنی ، عملی که شاید یک ارتش مجهز از انجام آن عاجز باشد یک روحانی بزرگ و پیشوای دینی آن را به بهترین وجه انجام می دهد به عنوان نمونه :
در یکی از سفرهای اروپا که ناصر الدین شاه به انگلستان رفته بود ملکه آن روز ( الیزابت ) دستور داد تا ارتش انگلیس در روز معینی در حضور شاه ایران رژه بروند تا شاه ایران ارتش و نیروی نظامی دولت انگلیس را از نزدیک ببیند و پیش از پیش مرعوب آن واقع شود . ارتش انگلستان در روزی که از طرف ملکه تعیین شده بود با تمام ساز و برگ نظامی در حضور ملکه انگلستان و ناصر الدین شاه رژه رفت پس از پایان رژه ملکه ( الیزابت ) برای آن که بداند قدرت ارتش انگلیس تا چه حد در روحیه شاه ایران مؤ ثر واقع شده از ناصرالدین شاه پرسید :
ارتش ما چگونه بود ناصر الدین شاه جواب داد بسیار نیرومند و مجهز بود . سپس ملکه با پوزخندی از شاه ایران پرسید که ارتش شما در ایران چگونه است و قوای نظامی شما در چه حدی است ؟
( اتابک اعظم ) که در حضور شاه ایران و ملکه ( الیزابت ) ایستاده بود ، می گوید : من خود فکر کردم که شاه ایران در پاسخ ملکه انگلیس چه خواهد گفت ؛ زیرا اگر حقیقت امر را اظهار نماید آبروی ملت ایران می رود ودر برابر ملکه انگلیس و اطرافیانش به خطر خواهد افتاد ، چون ارتش ما در برابر ارتش انگلیس بسیار ناچیز است و اگر در پاسخ خلاف واقع سخن گفته و به دروغ لاف بزند آنها از تمام تشکیلات کشور ما مطلع و آگاه هستند .
ولی ناگاه دیدم که ناصر الدین شاه پاسخ عجیبی داد که ملکه انگلستان واطرافیان او را به حیرت انداخت ؛ زیرا در جواب ملکه گفت :
( ما در ایران یک عدد معینی نظامی و ارتش داریم که فقط به منظور حفظ انتظامات داخله کشور است ، اما اگر روزی مملکت ما مورد تهاجم و تجاوز یک دولت بیگانه واقع شود در آن روز پیشوای روحانی و مذهبی مسلمین دستور دفاع از مملکت را صادر می کند و اگر چنین دستوری از طرف او صادر گردد تمام افراد کشور از زن و مرد و بزرگ و کوچک سر باز و نظامی هستند و برای دفاع از کشور بر می خیزند ، حتی در آن روز من که پادشاه کشورم مانند یکی از سربازان باید به حکم وظیفه مذهبی در جبهه جنگ به دفاع مشغول گردم . )
این پاسخ ناصر الدین شاه آنچنان اثر عمیقی در ملکه انگلستان و اطرافیان او بخشید که ناچار آنها را واداشت تا با تمام قوا برای درهم شکستن این نیروی عجیب مذهبی ؛ یعنی ، قدرت روحانیت مبارزه کرده و آن را نابود سازد؛ زیرا بدیهی است که با وجود چنین نیروی خارق العاده آنها نمی توانند مقاصد شوم نیات پلید خود را با دست عمال خود درباره کشورهای اسلامی عملی کرده و تمام هستی و ثروتهای خداداد مردم مسلمان را به یغما ببرند ، مخصوصاً این موضوع را در مورد تحریم تنباکو به وسیله مرحوم ( آیت اللّه شیرازی بزرگ ) امتحان کردند .

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





( منصور بن عمار ) از معروفین وعاظ بود روزی در منبر بود شخصی از حاضرین برخاست و گفت : برای رضای خدای متعال مرا چهار درهم احسان کنید . واعظ مزبور گفت : هر کس چهار درهم به این فقیر بدهد من چهار دعا برایش می کنم شخصی که غلام یهودی بود جلو آمد و چهار درهم را داد به واعظ و گفت :
چهار دعا برای من بکن . اول : آن که خدا مرا آزاد کند . دوم : آن که مرا غنی کند . سوم : آن که مرا بیامرزد . چهارم : آن که اسلام را به آقای من روزی فرماید ) . و آن عالم دعای چهارگانه را در حق او به جای آورد ، وقتی غلام به نزد آقایش آمد پرسید : چرا دیر کردی ؟ گفت : در مجلس وعظ منصور بن عمار بودم چهار درهم در آن مجلس تصدق دادم و ( چهار دعا خواستم . اول آزادی خودم را ، یهودی گفت : انت حر ، تو آزادی . دعای دوم : بی نیازی . یهودی گفت : چهار هزار درهم به تو می دهم ، گفت : دعای سوم : اسلام ترا خواستم . یهودی گفت : اشهد ان لا اله الا اللّه واشهد ان محمد رسول اللّه ) . غلام گفت : دعای چهارم آمرزش ترا و خودم را خواستم . یهودی گفت : این در قدرت من نیست . شب در خواب دید گوینده ای گفت : ( انت فعلت ما فی قدرتک و انا افعل ما فی قدرتی قد غفرت لک و للعبد وللواعظ و للحاضرین اجمعین ) .
( تو آنچه را که در قدرتت بود انجام دادی ومن هم آنچه در قدرتم هست انجام می دهم ومن تو وغلامت وواعظ وهمه حاضرین را بخشیدم . )

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




 

دعوای زن و شوهری(داستان واقعی) لطفا نظرتون رو بگید

(برگرفته از داستان واقعی)


خانم و اقایی که خیلی همدیگرو دوست دارن و واقعا عاشق هم هستند تا جایی که اقا سر کار گاها با خودش و تو خیالش با خانمش حرف میزنه و مطمانن خانم هم تو خونه شاید به فکر اقا باشه ولی گاهی مشکلاتی این چنینی بوجود میاد.

اقا- صبح بیدار میشه اماده میشه بره سر کار از در که میخاد بزنه برون خداحافظی میکنه ولی خانم جواب نمیده چون مثل همیشه این وقت روز خوابه


خانم- تا ظهر میخوابه


اقا- عصر میاد خونه مشتاق دیدار خانمشه ولی میبینه خانم تو خونه نیست ، زنگ میزنه ولی خانم گوشی رو جواب نمیده ، پیامک میده بازم جواب نمیده.


خانم-مثل همیشه یا تو خونه دوستاشه یا رفت پارک ، گاهی هم وقتی دوستش خونه اینا میاد به اقا محل نمیذاره


اقا- از این حرکت ناراحت میشه و میره تو اتاق و بین خانم و اقا هیچ حرفی رد و بدل نمیشه


خانم- بعد صرف شام تی وی میبینه یا با لب تابش سرگرمه


اقا- هی سر صبحت رو باز میکنه و الکی سوال میپرسه، حرف میزنه چیزی تعریف میکنه ولی خانم همه هواسش به لب تابشه یا به تی وی نگاه میکنه، اقا هم میاد میگیره میخوابه


خانم - نصف شب اقا رو صدا میزنه


اقا- جواب نمیده برا اینکه تلافی کرده باشه و با زبون بی زبانی بگه که جواب ندادن چقدر کار زشتیه
خانم-چرا جواب نمیدی؟


اقا- یعنی تو تو 24 ساعت شبانه روزی فقط نصف شبها وقت میکنی با من حرف بزنی؟
صبح که خوابی ، عصر هم میام خونه نیستی یا اگه باشی با دوستاتی و هواست به من نیست، شب هم باز سرت گرمه ، حالا نصف شب منو بیدار میکنی که چی؟ ، دورو برت کسی نیست از تنهایی اومدی پیش من؟


خانم - ناراحت میشه و و برای اینکه دست پیش بگیره که پس نیفته میگه : منو باش که میخواستم نصف شبم رو با تو سر کنم حالا که اینجوری شد دیگه هیچ وقت باهات حرف نمیزنم و جواب تو رو هم نمیدم !!!!………و قهر میکنه


اقا- هیچ حرفی نمیزنه !!!! ولی با خودش میگه من که انقدر این زن رو دوست دارم و صبح تا شب به فکرشم و اگه حتی ی لحظه نباشه زندگی برام معنی نداره و اینو بارها به خودش هم گفتم پس چرا این خانم اینجور رفتار میکنه؟!!!!…. میخوابه


اقا- صبح شده امادس که بره سر کار……….. خانم من رفتم خداحافظ


خانم- مثل همیشه تو خوابه و جواب نمیده


اقا - سرکار انقدر دلش تنگ خانم میشه که گاهی مرخصی ساعتی میگیره که بتونه با همسرش حرف بزنه حتی تلفنی اخه سرکار نمیتونه با تلفن حرف بزنه ولی باز این خانم جواب نمیده ، عصر از سر کار میاد خونه


و روز از نو روزی از نو
……….

نظر شما در باره این خانم و اقایی که واقعا هم همدیگرو دوست دارن چیه؟


بنظر شما هر کدومشون بخاطر این نوع رفتارشون چقدر مقصرن؟

 

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




روانشناسان ميگويند:

 

اﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ…

 

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ…

 

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ،ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ…

 

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﺎﺳﺨﺖ ﺭﺍ ﺩﻫﺪ…

 

ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺰ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺗﻮﺳﺖ…

 

ﻭ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺳﭙﻬﺮﯼ؛

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﻪﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﺧﻮﯾﺶ

ﻣﺤﻔﻞ ﺳﺎﮐﺖ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ

ﺣﺎﺻﻠﺶ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺟﺰﺍ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺍﻓﺴﺮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟﻨﺒﺶ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ

ﺍﺯ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺎﻫﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺣﯿﺎﺕ…

ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎیی ﮐﻪ ﺧﺪﺍ میخندد….

 

“روزگـــــــــــارتان پُر خنـــــــــــــده”

موضوعات: روانشناسی  لینک ثابت




آب هر چند آلوده باشد

حتی لجن هم شده باشد

اگر به دریا برگردد صاف، زلال و پاک می شود

یادت باشد خدا دریای رحمت است

و ما چون آب آلوده

که اگر به آغوش رحمت او باز گردیم کار تمام است

و پاک پاک می شویم…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 شب هنگام طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.دختر جوان خود را از بزرگ زادگان اصفهان معرفی میکند.طلبه از ترس به دختر جا میدهد. دختر گفت: شام چه داری؟

طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد. در چنین شرایطی وسوسه های شیطانی به سراغ طلبه جوان می آید اما محمد باقر با پناه بردن به خدا و سوزاندن تک تک انگشتان دست با آتش چراغ، آتش هوس را خاموش میکند. ماموران تجسس که تا صبح به جستجوی دختر شاه صفوی مشغول بودند،گذرشان به حوزه علمیه می افتد.در این هنگام دختر جوان را در حجره محمد باقر یافته و به همراه طلبه جوان نزد شاه عباس می برند.

شاه عصبانی پرسید:چرا شب به ما اطلاع ندادی . محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ خبر سلامتی دختر را که از اهل حرم میگیرد،از طلبه جوان پرسید :

چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته ، لذا علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند. شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگران وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود. نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند. قران کریم می فرماید: نفس اماره به سوی بدی ها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند؛ «سوره یوسف آیه 53» انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه میبرند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفط می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند. منبع: کتاب آموزه های وحی در قصه های تربیتی.

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




قدرتِ بخشیدن

پسر بچه‌ی کوچکی بطریی را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آن را خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد.

مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت. وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه به زبان آورد.

فکر می‌کنید آن سه کلمه چه بودند؟ شوهر فقط گفت: “عزیزم دوستت دارم!” عکس‌العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود.

کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکته‌ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت. به علاوه اگر او وقت می‌گذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار می‌داد، آن اتفاق نمی‌افتاد.

هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد. مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. آن همان چیزی بود که شوهرش به وی داد.

گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک رخداد صرف می‌کنیم، چه در روابط، چه محل کار یا افرادی که می‌شناسیم و فراموش می‌کنیم که باید کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی داشته باشیم. در نهایت، آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسان‌ترین کار ممکن در دنیا باشد؟

داشته‌هایتان را گرامی بدارید. غم‌ها، دردها و رنج‌هایتان را با نبخشیدن دوچندان نکنید. اگر هر کسی می‌توانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات بسیار کمتری در دنیا وجود می‌داشت.

حسادت‌ها، رشک‌ها و بی‌میلی‌ها برای بخشیدن دیگران را از خود دور کنید، خواهید دید که مشکلات آنچنان هم که شما می‌پندارید حاد نیستند.

موضوعات: داستان  لینک ثابت




ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺷﻴﻄﺎﻥ ﮔﻔﺖ:

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺣﻴﻠﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﭘﻨﺞ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﻋﺎﺟﺰﻡ، ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﭘﻨﺞ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﺑﻘﻴﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﺍﻭﻝ: ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻳﺴﻤﺎﻥ ﺍﻟﻬﻰ ﭼﻨﮓ ﺯﻧﺪ.

ﺩﻭﻡ: ﺁﻥ ﻛﻪ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺫﻛﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﮔﻮﻳﺪ.

ﺳﻮﻡ: ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﭘﺴﻨﺪﺩ، ﺑﺮﺍﻯ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﺆﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ.

ﭼﻬﺎﺭﻡ: ﺁﻥ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﻭ ﺑﻠﺎﻳﻰ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻥ ﺁﻳﺪ ﺟﺰﻉ ﻭ ﻓﺰﻉ ﻧﻜﻨﺪ.

ﭘﻨﺠﻢ: ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺭﺍﺿﻰ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﻭ ﻗﺪﺭ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺭﻭﺯﻯ ﻧﺨﻮﺭﺩ.

 

(568) کتاب شیطان در کمینگاه صفحه

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




استاد ” علامه جعفری ” در خاطرات خود می گوید:

عدّه از جامعه شناسان برتر دنیا در «دانمارک» جمع شده بودند تا درباره ی موضوع مهمّی به بحث و تبادل نظر بپردازند.

موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصّی داریم؛ مثلاً معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است امّا معیار ارزش انسان در چیست؟

هر کدام از جامعه شناسان صحبت داشتند و معیارهای خاصّی را ارائه دادند.

وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می ورزد.کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است. امّا کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه ی خداست.

علّامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. جامعه شناسان که صحبت مرا شنیدند؛ برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.

وقتی تشویق آن‌ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه السلام) است. آن حضرت در «نهج البلاغه» می فرمایند:

«* قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ : ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست می‌‌‌دارد.»

وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه ی احترام به وجود مقدّس امیرالمۆمنین علی علیه السلام از جا برخاستند.

* حکمت 81 نهج البلاغه .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




پرسش: امام مهدع (عج) به چه صورت غیبت کرده است ؟ چه فرقی با عقائد اهل سنت دارد ؟

پاسخ: «غيبت» يعني پنهان بودن، مراد از غيبت امام زمان(عج) اين است كه ايشان زندگي پنهاني دارد. با توجه به روايات مي‌توان دريافت مراد از پنهان زيستي حضرت مهدي(عج) اين است كه مردم ايشان را نمي‌شناسند. يعني آن بزرگوار در ميان مردم مي‌باشد و آنان او را مي‌بينند؛ ولي نمي‌دانند او همان امام زمان(عج) مي‌باشد. لذا غيبت حضرت(عج) به حضرت يوسف(ع) تشبيه شده است كه با اينكه برادرانش براي خريد گندم به مصر رفتند و او را ديدند، ولي وي را نشناختند. البته در مواردي بدن حضرت نيز ديده نمي‌شود.
اكثر اهل سنت چون معتقدند امام مهدي(عج) به دنيا نيامده است، لذا براي ايشان غيبتي قائل نيستند.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت





- چرا قانون جذب برای عده ای عمل نمیکند؟
شماره 8


مشاوره خانواده - تا به حال شده از خوانــــدن کتاب های روانشناسی و تکرار عبارات تاکیدی خسته و دلزده شوی و با غرولند به خودت بگویی: «دیگر جواب نمی‌دهد» یا گاهی اوقات وقتی همه تلاشت را برای رسیدن به کاری انجام می دهی و نتیجه ای نمی‌گیری، زیر لبت زمزمه کنی:«قانون جذب یک دروغ بزرگ بیش نیست»! اما بگذار همین الان خیالت را راحت کنم که این تنها مشکل شما نیست و میلیون ها مردم دیگر مانند خودت نمی‌توانند به درستی از قانون جذب استفاده کنند. اما ما به شما با دلیل و مدرک ثابت می کنیم مشکل فقط خود شما هستید نه قانون جذب!

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت





بسم الله الرحمن الرحیم


اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.


خدایا روزى كن مرا در آن فضیلت شب قدر را وبگردان در آن كارهاى مرا از سختى به آسانى وبپذیر عذرهایم وبریز از من گناه وبارگران را اى مهربان به بندگان شایسته خویش.

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت





چرا امامان از نسل امام حسن(ع) نیستند؟

معمولاً در تاریخ و در میان خانواده ها این گونه رسم بوده که اگر سختی، موقعیت، مقام و مسئولیتی پدر خانواده داشته به پسر بزرگ تر منتقل می شده. در اینجا این سوال پیش می آید که چرا امام حسن (علیه السلام) که پسر بزرگ تر امام علی (علیه السلام) است امامت به فرزندان ایشان نرسید و در نسل امام حسین (علیه السلام) تداوم پیدا کرد؟

پاسخ:

دو نکته را باید گفت:

نکته اول: جز امام سجاد(علیه السلام) بقیه امامان همه از نسل امام حسن(علیه السلام) هستند، یعنی هم فرزند امام حسین(علیه السلام) و هم فرزند امام حسن(علیه السلام) هستند، چون مادر امام باقر(علیه السلام) دختر امام حسن (علیه السلام) بوده و پدرش هم پسر امام حسین (علیه السلام) بوده به همین دلیل از این به بعد همه امامان فرزند هر دو امام هستند که از طرف پدر به امام حسین(علیه السلام) منتهی می شوند و از طرف مادر به امام حسن(علیه السلام)، مگر اینکه ما هم مثل دوره جاهلیت بگوییم که فرزند دختر فرزند نیست که ما این نظر را قبول نداریم زیرا فرزند دختر هم مثل فرزند پسر است و فرقی نمی کند.

بنابراین از امام سجاد(علیه السلام) به بعد بقیه امامان که از امام باقر(علیه السلام) شروع می شوند هم فرزند امام حسن(علیه السلام) و هم فرزند امام حسین(علیه السلام) بودند.

نکته دوم: به اعتقاد ما گزینش امام و گزینش پیغمبر که توسط خداوند متعال انجام می شود روی حساب است ” الله أعلم حیث یجعل رسالته ” خدا می داند که چه کسی شایستگی این سمت را دارد و چه کسی ندارد؟ به عبارت دیگر خداوند متعال علم داشت که از اول عالم تا آخر عالم بهترین بنده هایش، شاکرترین، عابدترین و شایسته ترین بنده هایش برای سمت های الهی چه کسانی هستند؟ و آنها را برگزید به اصطلاح اصطفا کرد، اجتبا کرد که مجتبی و مصطفی شدند و بعد هم این سمت را به آنها داد و قبل از این هم که این سمت را بدهد امکاناتش را هم در اختیارشان گذاشت از جمله عصمت، علم و چیزهایی از این قبیل.
چون انتخاب مختص خداوند است، معیارهای خداوند این گونه است که در هر کسی که آن معیارها باشد خداوند مسئولیت امامت را به او واگذار می کند

بر اساس این اعتقاد می گوئیم خداوند بین همه بنده ها اصطفا کرده و دید امام سجاد(علیه السلام) بعد از امام حسین(علیه السلام) از همه بنده هایش شایسته تر است حتی از حسن مثنّی که فرزند امام حسن(علیه السلام) بود و در کربلا هم حضور داشت و آنجا مجروح شد و در بین کشته ها افتاد به طوری که خیال کردند که به شهادت رسیده ولی بعد که داشتند سر را جدا می کردند دیدند نیمه جانی دارد. خلاصه خاندان مادرش او را از صحنه بیرون بردند و مداوا کردند.

امام حسن(علیه السلام) فرزندی به نام حسن مثنّی داشت که بعد از واقعه کربلا هم زنده ماند که با دختر امام حسین(علیه السلام)، فاطمه ازدواج کرد و عبدالله محزون هم فرزند آنهاست. اما خداوند نگاه کرد دید که در میان همه بنده هایش کسی به شایستگی امام سجاد(علیه السلام) نمی رسد، بنابراین سمت امامت را به امام سجاد(علیه السلام) عنایت فرمود.

پس در واقع چون انتخاب مختص خداوند است، معیارهای خداوند این گونه است که در هر کسی که آن معیارها باشد خداوند مسئولیت امامت را به او واگذار می کند.

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت





نحوه ی خواندن نماز مستحبی نافله صبح

نافله به كار مستحبی، كار نیكو، كه بر انسان واجب نیست. اطلاق می شود. هم چنین به معنی نوه، غنیمت و عطاء نیز آمده است.[ المنجد ج2، ص 1986، مولف: لویس معلوف مترجم: محمّد بندریگی] و در اصطلاح فقهاء: به نمازهای مستحبی در شرع مقدس اسلام نافله می گویند. بیشترین استعمال نافله در نمازهای مستحبّی است.[مصطلحات الفقه ص 528 ؛ آیت‌ الله مشكینی]

معنای اصطلاحی نافله اخصّ است و فقط شامل نماز مستحبّی می شود. ولی معنای لغوی اعّم است. هم شامل نماز مستحبّی و هم شامل غنیمت و عطاء می شود. بین معنای لغوی و اصطلاحی عموم و خصوص من وجه است.

اهمیّت نافله

در دین اسلام تأكید فراوانی بر انجام نمازهای مستحبّی شده و ثوابهای فراوان برای آن منظور گردیده است. و در میان نمازهای مستحبّی نماز شب از فضیلت بیشتری برخوردار است. و در روایات رسیده از معصومین (علیهم السلام) كه نماز شب به خاطر عظمت شأن آن خداوند ثوابش را آشكار نكرده است.

روایات در مورد اهمیّت نافله فراوان از معصومین (علیهم السلام) است كه برای تبرّك چند نمونه ذكر می‌شود.

امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: بر شما باد دوری از تنبلی و كسلی! همانا پروردگار شما مهربان است. كه چیز كم را سپاس و شكر می‌گوید. همانا مردی برای رضا و خشنودی خدا دو ركعت نماز مستحبّی بجا آورد خداوند به خاطر خواندن این دو ركعت مستحبّی او را داخل بهشت می‌كند.[ وسایل الشیعه ج 4، ص 44،باب 12 حدیث 4 مولف: شیخ حر عاملی (ره)]

مشروعیت نافله

ادله متعدّدی بر مشروعیّت آن دلالت دارد. روایات موجود در مورد نمازهای نافله كه در كتب حدیثی فراوان است كه به چند نمونه از آن اشاره می‌شود.

1. بالاسناد عن فضیل بن یسار عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال:

«الفریضةُ والنافلةُ احدی و خمسون ركعةً. منها ركعتان بعد العتدیةِ جالساً تعدّان بركعةٍ وهو قائمٌ الفریضةُ منها سبع عشرة ركعةً والنافلةُ اربعُ و ثلاثون ركعةً»[ وسایل الشیعه، ج 4، ص 46 باب 13 حدیث 3: همان آدرس شماره 3]

«نمازهای واجب و نافله پنجاه و یك ركعت هستند. از نافله دو ركعت بعد از عشاء نشسته خوانده می‌شود و ایستاده بخواند یك ركعت محسوب می‌شود نمازهای واجب هفده ركعت می‌باشد. و نمازهای نافله سی و چهار ركعت می‌باشند».

2. خود پیامبر (صلی الله علیه وآله) و معصومین (علیهم السلام) كه در تاریخ نقل شده است. نمازهای مستحبّی فراوان می‌خواندند و قول و فعل آنان برای ما حجّت است و این نافله خواندن آنان دلیل بر مشروعیّت نافله است.

محمد بن حسن از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده‌اند. كه امام فرمودند:

«حضرت علی (علیه السلام) در آخر عمرش در هر روز و شب هزار ركعت نماز می‌خواندند»[وسایل الشیعه، ج، ص 97 باب 30 حدیث 1: همان آدرس شماره 3.]

نافله در باب صلاة دارای دو قسم می‌باشد. 1- نافله رواتب روزانه 2- نافله غیر رواتب. نافله رواتب روزانه: نافله‌های شبانه، در غیر روز جمعه سی‌وچهار ركعت می‌باشند؛ كه هشت ركعت از آنها نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر و چهار ركعت نافله مغرب و دو ركعت نافله عشاء و یازده ركعت نافله شب و دو ركعت نافله صبح می‌باشد و چون دو ركعت نافله عشاء نشسته خوانده می‌شود یك ركعت حساب می‌شود. و در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر چهار ركعت اضافه می‌شود[ تحریر الوسیله ج 1، ص 123 و ص 124، مولف: حضرت امام خمینی (ره)]

طریقه خواندن نافله

نمازهای نافله مثل نماز صبح به صورت دو ركعتی خوانده می‌شوند همراه با تشهد و سلام.[ جواهر الكلام ، ج 7 ص 52، مولف: شیخ محمد حسن نجفی (ره) چاپ هفتم بیروت 19810] و می‌توان آن را هم نشسته و هم ایستاده خواند. ولی بهتر است نماز گزار دو ركعت نافله نشسته را یك ركعت حساب كند. مثلاً كسی كه می‌خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند شانزده ركعت بخواند.[ تحریر الوسیله ج 1، ص 124، همان آدرس شماره 9.]

چگونگی نماز نافله صبح

دو ركعت است:در ركعت اول پس از سوره حمد سوره قل یا ایّها الكافرون و در ركعت دوم پس از سوره حمد سوره توحید را بخواند،و چون سلام‏ داد،به طرف قبله به صورت مرده در قبر به پهلوى راست بخوابد،و گونه راستش را بر روى دست راست بگذارد و بگوید:

اِسْتَمْسَكْتُ بِعُرْوَةِ اللّهِ الْوُثْقىَ الَّتى لاَانْفِصامَ لَها وَاعْتَصَمْتُ بِحَبْلِ اللّهِ الْمَتینِ وَ اَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ وَ اَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ

چنگ زدم به دستاویز محكم‏تر خدا،كه گستنى نیست برایش،و تمسّك جستم به رشته استوار خدا،و پناه مى‏برم به خدا،از شرّ فاسقان عرب و عجم،و پناه مى‏برم به خدا از شرّ بدكاران جنّ و انس‏.

آنگاه سه مرتبه بگوید:

سُبْحانَ رَبِّ الصَّباحِ فالِقِ الاِْصْباحِ

منزّه است پروردگار بامداد،شكافنده سپیده.

و پنج آیه آل عمران را كه در سطور قبل ذكر شد بخواند،سپس برخیزد و بنشیند و تسبیح حضرت زهرا علیها السّلام را بگوید.

پنج آیه سوره آل عمران

اِنَّ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ لاَ یاتٍ لاِ وُلىِ الاَْلْبابِ الَّذینَ یَذْكُروُنَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرُونَ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ رَبَّنا اِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ اَخْزَیْتهَ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ اَنْصارٍ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادى لِلاْیمانِ اَنْ امِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُ نُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الاَْبْرارِ رَبَّنا وَ اتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَلاتُخْزِنا یَوْمَ الْقِیمَةِ اِنَّكَ لاتُخْلِفُ الْمیعادَ

به درستى كه در آفرینش آسمانها و زمین،و رفت‏وآمد شب و روز،نشانه‏هایى است براى صاحبان خرد،آنان‏كه خدا را در حال‏ ایستاده و نشسته و پهلو خفته یاد مى‏كنند،و در آفرینش آسمانها و زمین اندیشه مى‏نماید،پروردگارا این‏ همه را به ناحق نیافریدى،منزّهى تو،ما را از عذاب دوزخ حفظ كن،پروردگارا هركه تو وارد آتش دوزخ كنى به یقین او را رسوا نموده‏اى،و براى ستمكاران یاورى نیست.پروردگارا شنیدم فریاد كننده‏اى براى ایمان فریاد مى‏زند به پروردگارتان ایمان‏ بیاورید،پس ما ایمان آوردیم،پروردگارا گناهان ما را بیامرز،و بدى‏هاى ما را بپوشان،و ما را همرا نیكان بمیران،پروردگارا آنچه بر رسولانت‏ وعده كردى به ما عنایت كن،و در قیامت ما را رسوا مكن،كه تو هرگز خلف وعده نمى‏كنى.

برای خود خانه ای در بهشت بسازید

در كتاب(من لا یحضره الفقیه) فرموده: روایت شده: هر كه بین دو ركعت نافله صبح و نماز صبح، صد مرتبه بر محمّد و آل محمّد صلوات فرستد، حق تعالى چهره او را از حرارت آتش حفظ كند، و كسى ‏كه صد مرتبه بگوید: سبحان ربّى العظیم و بحمد استغفر الله ربّى و اتوب الیه‏ حق تعالى خانه‏اى در بهشت براى او بنا كند،و كسى‏ كه بیست‏ و یك مرتبه قل هو اللّه احد بخواند،خداى تعالى در بهشت خانه‏اى براى‏ او بنا كند،و اگر آن را چهل مرتبه بخواند،حق تعالى او را بیامرزد.

بنده من به سبب نوافل به من نزدیک می شود

آیت الله العظمی سیداحمد خوانساری (ره) تا آخر عمر نوافل را ایستاده به جای می آوردند. پیرمردی در حرم امام رضا(علیه السلام) بود که حدود 100 سال عمر داشت ولی نسبت به نوافلش مقید بود و ایستاده هم می خواند. در ارشادالقلوب آمده است که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: خداوند متعال می فرماید پیوسته بنده من به سبب نوافل به من نزدیک می شود در حالی که خالص برای من است تا این که او را دوست می دارم، پس هنگامی که او را دوست داشتم گوش او می شوم که با آن می شنود و چشم او می شوم که با آن می بیند و دست او می شوم که با آن انتقام می گیرد و اگر از من حاجتی بخواهد به او می دهم و اگر از چیزی به من پناه آورد، او را پناه می دهم.

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




بزرگترین عامل افسردگی های ما!

اى موسى! همچون ستمگران و همانند كسانى كه دنیا را به منزله مادر و پدر مى شمارند به آن دل نبند … و آنچه را كه از دنیا نیازى بدان ندارى رها كن

به دور و اطراف که می‌نگرم افراد مختلف با خصوصیات متفاوتی را می‌بینم. انسان‌هایی با احوالات گوناگون، تفکرات متفاوت و ظواهری مختلف. لکن در این میان همیشه گروهی برایم خاص بوده‌اند. افرادی که دیر می‌خندند و دیر گریه می‌کنند. به سختی از چیزی هیجان‌زده می‌شوند و یا کم اتفاق می‌افتد موضوعی ناراحت و غمگینشان سازد. انسان‌هایی آرام، صبور و حلیم. افرادی باگذشت و پرطاقت. بی‌شک از این دست افراد پیرامون شما هم وجود دارند.
انسان‌هایی که همیشه این علامت سۆال بزرگ را در ذهنمان ایجاد می‌کنند که چرا غمگین نمی‌شوند؟!!! بی‌شک آن‌ها نیز دل دارند. از احساساتی زیبا چون سایر هم‌نوعان خویش بهره‌مند هستند. آن‌ها نیز چون ما موجوداتی زمینی‌اند و از کره‌ای دیگر پا به این زمین خاکی نگذاشته‌اند. به راستی رمز این‌گونه زیستن در چیست و چگونه می‌توان بدان دست یافت. کلید این پرسش را نیز چون بسیار سۆالات دیگر می‌توان در کلمات معصومین (علیهم السلام) جست و جو کرد.

ریشه غم و اندوه در چیست؟

برای یافتن این پرسش ابتدا باید این نکته را در نظر گرفت که چه چیز سبب ناراحتی و غم در انسان می‌شود. اندکی دقت در احوالات فردیمان در طول روز می‌تواند این امر را به خوبی نشان دهد. به عنوان نمونه یک روز خود را در نظر بگیرید. صبح با خوشحالی تمام از خواب برمی‌خیزید. آماده رفتن به محل کار می‌شوید. بهترین لباس خود را بر تن کرده‌اید. هوای بارانی شب گذشته باعث خیس شدن معابر گردیده. ماشینی با سرعت از کنار شما رد شده و آب گل‌آلودی را بر لباس شما می‌ریزد. نتیجه: ناراحت و غمگین می‌شوید. به محل کار خود می‌رسید.
یکی از دوستان شما با سردی به شما سلام می‌کند. نتیجه: ناراحت می‌شوید. به شما خبر می‌دهند سرمایه‌ای که در بانک گذاشته بودید به دلیل ورشکستگی بانک از بین رفته است. نتیجه: ناراحت می‌شوید. و هزاران اتفاق کوچک و بزرگ دیگری که ممکن است برای تک تک ما در زندگی اتفاق افتاده باشد به گونه‌ای که به یاد آوردن آن‌ها حتی نیاز به فکر کردن ندارد. ریشه این ناراحتی‌ها را می‌توان در کلام امام صادق (علیه السلام) یافت که می‌فرمایند: “الـرَّغبَهُ فِـى الـدُّنیـا تـُورِثُ الغَمِّ وَ الحُزنِ وَ الزُّهـدِ فـِى الدُّنیا راحَهُ القَلبِ وَ البَـدَنِ"؛ “رغبت و تمایل به دنیا مایه غم و اندوه و زهد و بـى‌میلى به دنیا سبب راحتى قلب و بدن است". (تحف العقول، ص 358)

آری! کسی که به دنیا دل‌بسته و تمام هم و غم خود را در امور مادی قرار داده است با از دست دادن آن‌ها اندوهگین می‌شود و غم سراغش می‌آید. اما کسی که به فانی بودن دنیا یقین داشته باشد می‌داند که حقیقت در جایی دیگر و در سرایی دیگر انتظارش را می‌کشد و او نباید به دلیل پوچی‌های دنیایی جان خویش را آزرده خاطر کرده و در مسیر زندگی کُند شود.
پیامبر (صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏ آله) در روایتی می‌فرمایند: “اَلدُّنیا دارُ بَلاءٍ وَ مَنزِلُ بُلغَةٍ وَ عَناءٍ قَد نَزَعَتْ عَنها نُفُوسُ السُّعَداءِ وَ انتَزَعَت بالْكُرهِ مِن أیدِى الأْشْقیاءِ فَأَسعَدُ النّاسِ بِها أرغَبُهُم عَنها و أشقاهُم بِها أرغَبُهُم فیها"؛ “دنیا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است. خوشبختان از آن دل كنده‌‏اند و از دست بدبختان به زور گرفته مى‌‏شود پس خوشبخت‏‌ترین مردم، بى‌میل‌ترین آنان به دنیا و بدبخت‌ترین مردم، مایل‏‌ترین آنان به دنیاست". (اعلام الدّین فی صفات المومنین/ص 342)

در روایتی از امام علی (علیه السلام) نیز چنین آمده است: “وَ مـَا نِلْتَ مِنْ دُنْیاكَ فَلاَ تُكْثِرْ بِهِ فَرَحاً، وَ مَا فَاتَكَ مِنْهَا فَلاَ تَاءْسَ عَلَیْهِ جَزَعاً وَلْیَكُنْ هَمُّكَ فِیَما بَعْدَ الْمَوْتِ"؛ “بـه آنـچـه از دنـیـا مـى‌رسى آنقدر خوشحال مباش! و آنچه را كه از دنیا از دست مى‌دهى بر آن تأسف مخور و جزع مكن! هّمتت در آن باشد كه پس از مرگ به آن خواهى رسید".
به همین دلیل است که مۆمنان واقعی در هنگام از دست دادن مال، مرگ خویشان نزدیک، روی دادن اتفاقات بسیار بد و اندوهناک و … جزع و فزع نکرده و دل به رضای الهی می‌بندند. آنان یقین دارند خداوند ناظر آنان است و اوست که تدبیر امور را در دست گرفته است. یقین دارند که او علیم، حکیم، سمیع و بصیر است. در هر کارش حکمتی است هر چند بر ایشان معلوم نباشد. آنان می‌دانند که صبر کلید حل مشکلات است و دنیا سرایی است فانی که خستگی‌های آن را باید در بهشت برین و در جوار رحمت حق از تن به در آورد.
البته دل نبستن به دنیا به معنای عزلت و کناره‌گیری نیست. بلکه باید تلاش در راه رسیدن به روزی و داشتن زندگی خوب را در خود تقویت کرد. اما به یافته‌ها و آمال دلبسته نشد. از این روست که خداوند سبحان به حضرت موسی (علیه السلام) می‌گوید: “یا موسى، لا تَركَن إلى الدنیا رُكونَ الظالِمینَ، و رُكونَ مَنِ اتَّخَذَها اُمّاً و أباً … و اترُكْ مِنَ الدنیا ما بِكَ الغِنى عَنهُ". “اى موسى! همچون ستمگران و همانند كسانى كه دنیا را به منزله مادر و پدر مى شمارند به آن دل نبند … و آنچه را كه از دنیا نیازى بدان ندارى رها كن". (الکافی/ج 2/ص 135)

دنیا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است. خوشبختان از آن دل كنده‌‏اند و از دست بدبختان به زور گرفته مى‌‏شود پس خوشبخت‏‌ترین مردم، بى‌میل‌ترین آنان به دنیا و بدبخت‌ترین مردم، مایل‏‌ترین آنان به دنیاست

امام علی (علیه السلام) در روایتی عواقب دل بستن به دنیا را چنین نام می‌برند:
“حُبُّ الدُّنیا یُفسِدُ العَقلَ وَ یُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِكمَةِ وَ یوجِبُ اَلیمَ العِقابِ"؛ “دل بستگى به دنیا، عقل را فاسد مى‌كند، قلب را از شنیدن حكمت ناتوان مى‌سازد و باعث عذاب دردناك مى‌شود". (مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل/ج 12/ص41).
آدم ابو البشر در وصیت خود به فرزندش شیث می‌فرماید:” لا تَركَنُوا إلى الدنیا الفانیَةِ ، فإنّی رَكَنتُ إلى الجنّةِ الباقیَةِ فما صَحِبَ … لی و اُخِْرجْتُ مِنها". “به دنیاى فانى دل مبندید؛ زیرا من به بهشت جاویدان دل بستم، اما با من وفا نكرد و از آن بیرون رانده شدم". (بحار الانوار/ج 75/ص 452)
بله! هیچ چیز حتی بهشت ارزش دل بستن را ندارد. تنها و تنها خدا را باید دوست داشت و گرامی شمرد و بدان دل بست.

نتیجه
مهم‌ترین دلیلی که سبب می‌گردد حزن و اندوه بر آدمی چیره گردد و اتفاقات کوچک و بزرگ او را ناراحت و یا گاه ناامید سازد، دل بستن به دنیا است. بررسی روایات پیرامون این موضوع نشان می‌دهد کسانی که دنیا را محل گذر دانسته و به لذات و خوشی‌های آن دل نبندند از داشته‌هایشان زیاده از حد خوشحال نشده و از دست رفتن بسیار چیزها نیز آنان را آزرده خاطر نمی‌سازد. اینان دنیا را فانی و آخرت را باقی می‌دانند و برای رسیدن به لذات حقیقی تلاش می‌کنند. رسیدن به چنین درکی از دنیا کار آسانی نیست و نیاز به ممارست و تمرین دارد. اما شدنی است. همان طور که بسیاری توانسته‌اند و خود شاهد آن بوده‌ایم.

 

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت





هر کس آیة الکرسى را بعد از هر نماز بخواند، هفت آسمان شکافته گردد و به هم نیاید تا خدا به سوى خواننده‎اش نظر رحمت افکند …

آیه ۲۵۵ سوره مبارکه بقره مشهور به آیه الکرسی است که بنابر روایات از فضیلت بسیار و آثار و برکات فراوان برخوردار است.

آنچنان که آمده است که رسول اکرم (ص) در هنگام خواندن آیه الکرسی تبسم می کردند و می فرمودند: “آیه الکرسی گنج بزرگ و رحمانی است که زیر عرش (همان کرسی) به من نازل شد و نیز در روایت آمده است که هنگام نزول آیه الکرسی هزار فرشته تا رسیدن به پیامبر (ص) این آیه مبارک و عظیم را همراهی می کردند.”

همچنین، ایشان فرمودند: “هر کس آیة الکرسى را بعد از هر نماز واجب بخواند، چیزى مانع از ورودش به بهشت نخواهد شد، مگر مرگ. (کنایه از این که وقتی مرگش برسد به بهشت می‎رود) و کسی بر قرائت آن، مواظبت نمى‎کند، مگر آن کس که صدیق و راستگو باشد.”

امام صادق (ع) فرمودند: “وقتی مؤمنی، ثواب قرائت آیة الکرسى را به اهل قبور هدیه کند، خداوند برای هر حرفى از این آیه، فرشته ‎ای قرار می‎دهد که خداوند را براى قاری آن، تا روز قیامت تسبیح کند. و به وى پاداش شصت پیامبر را دهد و خدا در هر قبرى از شرق تا غرب، چهل شمع از نور قرار می‎دهد و قبرهاى آنها را وسعت دهد.”

از پیامبر اکرم (ص) نیز روایت است که فرمودند: “هر کس آیة الکرسى را بعد از هر نماز بخواند، هفت آسمان شکافته گردد و به هم نیاید تا خدا به سوى خواننده‎اش نظر رحمت افکند و پس از آن فرشته‎اى را برانگیزد که از آن هنگام تا فرداى آن روز، کارهاى خوبش را بنویسد و کارهاى بدش را محو نماید.”

در کتاب الخصال شیخ طوسی آمده است: آیه الکرسی عظیم ترین آیه ای است که بر پیامبر (ص) نازل شد ابوذر رحمته الله علیه می گوید: وارد مسجد شدم دیدم که رسول مکرم اسلام (ص) تنها نشسته اند. فرصت را غنیمت شمردم به خدمتشان رسیدم و سوالی کردم: یا رسول الله (ص) عظیم ترین و بزرگترین آیه ای که خداوند بر شما نازل کرده کدام آیه است؟ حضرت (ص) فرمودند: آیه الکرسی، سپس ادامه دادند: ای اباذر! آنچه در آسمان هفتگانه می باشد در کرسی مثل حلقه ای است در بیابان بی آب و گیاه افتاده باشد.

علاوه بر این، در خواص و آثار آیه الکرسی آمده که اگر برای کسی کار مهمی پیش آمده باشد و بخواهد که زود انجام شود و به صحرایی رود که در آنجا کسی نباشد و خطی دور خود بکشد و رو به قبله با تواضع بنشیند و ۷۰ بار آیه الکرسی را بخواند. بدون شک در آن روز حاجات او بر آورده شود.

رسول اکرم (ص) فرموده اند: “هرگاه برای حاجتت از خانه خود بیرون آمدی آیه الکرسی را بخوان که حاجتت به خواست خدا برآورده گردد.”

امیرالمومنین علی (ع) فرمودند: “هرگاه یکی از شما اراده حاجتی کند پس صبح روز پنجشنبه در طلب آن بیرون رود و در وقت بیرون رفتن آخر سوره آل عمران (آیه ۱۹۰ تا آخر) و آیه الکرسی و سوره قدر و حمد را بخواند، زیرا که در خواندن این ها حوائج دنیا و آخرت برآورده می شود.”

همچنین از ایشان روایت شده است که پیامبر اکرم (ص) هر گاه غم و اندوهى برایش ایجاد می‎شد، بعد از خواندن آیة الکرسى این دعا را مى‎خواندند و مى‎فرمودند: “مسلمانى نیست که این دعا را سه بار بخواند، مگر آن که درخواست خود را به دست آورد.”

“یا حَىُّ یا قَیِوم، یا حَیّا لایَموت، یا حَىَّ لا اِلهَ اِلا انت کاشِفَ الهَمّ، مُجیبَ دَعوة المُضطَرین، اَسالُکَ بِانَّ لکَ الحَمد لا اِله اِلا انت، المَنّان، بَدیع السموات والارض، ذوالجلال و الاکرام، رَحمان الدنیا والاخرة و رَحیمها ربِّ ارحَمنى رَحمَةً تُغنینى بِها عَن رَحمةٍِ مِن سِواکَ یا ارحمَ الراحمین.”

جابربن عبدالله می گوید رسول خدا (ص) فرمودند: “خدای تعالی به موسی بن عمران (ع) وحی نمود، هر کس بر آیه الکرسی مداومت کند و بعد از هر نمازی تلاوت نماید خداوند به او دل شاکران، مزد پبامبران و عمل صدیقان را می دهد و او رامشمول رحمت خود می گرداند و مانعی جز مرگ ما بین او و بهشت فاصله نینداخته است. موسی (ع) عرضه داشت: چه کسی بر آن مداومت می کند خطاب شد ای موسی! مداومت بر آن نمی کند مگر پیامبری یا صدیقی و یا کسی که من از او راضی باشم یا مردی که شهادت را روزی او کرده باشم.”

در روایتی از امام باقر آمده است: “هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بیچارگی در امان شود و رزق او وسعت یابد و خداوند به او از فضل خودش مال زیادی بخشد.”

 

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




و قالت : قالَ لی رسولُ الله: یا فاطمةُ مَن صَلّی عَلَیکِ، غَفَرَاللهُ لَهُ وَ اَلَحَقَهُ بی حَیثُ کَنتُ فی الجَنَةِ.

و فرمودند: « روزی رسول خدا خطاب به من فرمودند: ای فاطمه هرکس برای تو صلوات بفرستد خداوند او را مورد آمرزش خویش قرار می دهد و در هر کجای بهشت که من باشم او را به من ملحق خواهد ساخت.»

و در این مورد صلوات مخصوصی برای آن حضرت نقل کرده که آثار عجیبه ای در آن مشاهده شده و آن صلوات مخصوص به صورت زیر است:

” اللهُمَ صلِ علی فاطمةَ وَ أَبیِها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحَاطَ بِهِ عِلمُک “

و همچنین متناسب با این صلوات برخی بزرگان ادعیه خاصی را توصیه کردند که در اینجا به ذکر دو مورد از آنها کفایت می شود:

1-در وصیت نامه آیت الله مرعشی نجفی آمده است که تو صیه فرمودن اند به قرائت مداوم این دعا در قنوت نمازهای یومیه:

« اللهُمَ انی أسألُکَ بِحَقِ فاطمةَ وَ أَبیِها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَدَعِ فیها أَن تُصلیَ علی مُحَمَدٍ وَ آلِ مُحَمَدٍ وَ أَن تَغفِرَلی ذُنُوبی و لا تَفْعَلَ بِى ما أنَا أهْلُهُ وَ تَفعَل بی ما أَنتَ أَهلُهُ »

2- و در کتاب مستدرک الوسائل این دعا از لسان برخی عرفا نقل شده است که برای روشنی و قوت چشم بسیار مفید است:

” اللهُمَ رب الکَعبَةِ وَ بانیِها وَ فاطِمةَ وَ ابیِها وَ بَعلِها وَ بَنیها نَوِِِّر بَصَری وَ بَصیرَتی.”

دعا کردن از دیدگاه شیخ حسنعلی نخودکی

در چند سال اخیر عده‌ای زیادی از جوانان کنار مزار شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در حرم مطهر رضوی(ع) می‌ایستند، یاسین می‌خوانند و امید به اجابت دعاهایشان دارند.

اما از نظر شیخ نخودکی، طریقه دعا کردن چگونه است؟

اضطرار و احساس درماندگی، عین دین است ولی دعا و خواهش بسیار با عدم معرفت حق، علامت خذلان و رسوایی است آن کس که ذلت نفس و ذلت قلب و ضمیر خود را زیر فرمان خداوند احساس نمی‌کند در خواهش و دعای در حقیقت به خدا دستور و فرمان می‌دهد و بدیهی است که چنین عملی تجری و تجاسر در پیشگاه باری تعالی محسوب می‌شود.

چنین مردمی اعمالشان از همه زیانبارتر است و مشمول این آیه شریفه‌اند:

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا، الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»؛ گو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم، آنها کسانى‏‌اند که کوشش‌‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى‌‏پندارند که کار خوب انجام مى‌‏دهند.

این بیچارگان نیز گمان می‌کنند که توفیق عبادت یافته و قرب به حق حاصل نموده‌اند در حالی که دعای آنها که با عدم معرفتشان همراه است اسباب بُعد و دوری از پروردگار و رحمتش را فراهم می‌کنند.

بنده خدا باید که در دعا به ذلت‌های سه‌گانه خود متوجه و معترف باشد؛ به طور مثال هرچند که معصیت و گناهی از او سر نزده است بازهم ملتفت ذات نفس خویش باشد زیرا که لازمه طبیعت نفس آدمی، گناه و معصیت است و اگر توفیق ترک آن دست داده باشد آن را اثر لطف حق بداند.

همچنین به ذلت قلب که همان اخلاق رذیله و صفات ناشایسته است متذکر باشد و چنانچه این اخلاق و صفات مانند بخل، نفاق و حسد از قلب او بیرون رفته، به اخلاق حمیده و پسندیده متخلق است باید این آراستگی از مشیت پروردگار و توفیق و عنایت کردگار بداند.

مرتبه ذلت نفس که مرتبه اول بود، مرتبه عوام است و مرتبه ذلت قلب، مرتبه خواص است؛ یعنی خواص نیز باید بدانند که اخلاق حمیده آنها از خودشان نیست.

مرتبه سوم یا ذلت سر و باطن، مرتبه مخلصین است در این مرتبه عبادت محضاً لله بوده و از شوائب و گمان‌های خوف دوزخ و طمع بهشت منزه است. بنده گمان نبرد که این خلوص و اخلاص از ناحیه خود اوست بلکه کرامت و عنایتی است از سوی خداوند باری تعالی و به رحمت خاص اوست که باطن بنده از خیالات فاسد و آنچه جز رضای حق است صافی و مهذب می‌شود.

این نکته بر شما پوشیده نیست که در تمام امور مشکل و صعب باید از ارباب آن امور استعانت و یاری جست و برای ورود به خانه‌ها از در آنها استفاده کرد. پس بدان که خدای تعالی، امر به رفتن به در خانه‌اش را نمود و سپس فرمود: برای رفتن به سوی او در طلب وسیله برآیید پس بر شما واجب است که به امامان بزرگوار توسل جویید و من در این راه، علماً و عملاً شما را یاری و مساعدت خواهم کرد.

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺕﺷﺎﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼﻥ ﻧﻤﺎﯾﺪ .
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ،
ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ !
ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺑﺨﻮﺍﺑﺪ . ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﻗﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ
ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﺩ.
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ .
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﻩ ﺨﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪﻧﮑﯿﺮ ﻭ ﻣﻨﮑﺮ ﺑﺎﻻﯼ ﻗﺒﺮﺵ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ . ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕﻭﯾﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ
ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏( ﺧﺮ ‏) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ .
ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺮ ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭﺍﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭ
ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺧﺮﺕ ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﻭ ….
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻕ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﭘﺮﯾﺪ .
ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ .
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ …!
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ ﺟﯿﻎ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ …


ﺍﯼ ﺑﺸﺮ ﺍﺯ ﭼﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺎﻝ ﺗﻮﺳﺖ
ﻭﺭﻧﻪ ﭘﻨﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺟﻞ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮﺳﺖ


ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ، ﻣﺎﻝ ﻣﻮﺭ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺎﻝ ﮔﻮﺭ …

ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﺎﻝ ﻭﺍﺭﺙ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﺎﻝ ﺗﻮﺳﺖ

موضوعات: داستان  لینک ثابت




در نزدیکی ده ملا نصرالدین مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد.
دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی،
ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی !
ملا قبول کرد.
شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.
گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟
ملا گفت: نه، فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است.
دوستان گفتند: همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی !
ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند، اما نشانی از ناهار نبود !
گفتند: ملا، انگار نهاری در کار نیست !
ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده، دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود !
ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم !
دوستان به آشپزخانه رفتند ببینند چگونه آب به جوش نمی آید !
دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده ! !
گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند !
ملا گقت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند ! ؟
شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود ! ! !

نکته:
با همان متری که دیگران را اندازه گیری می کنید اندازه گیری می شوید…!!!

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت





دلتنگ که شدی
منتظر نباش کسی دل گرفته ات را باز کند
بلند شو و قدمی بردار
دل کسی را شاد کن
دلت خود به خود باز می شود
قوی باش
و پیش از آنکه کسی را دوست داشته باشی
خودت را دوست داشته باش
تا همچنان باشی
در لحظه هایی که کسی برای تو نیست
صبور باش
زمان خیلی چیزها را حل خواهد کرد
گاهی مساله های به ظاهر بزرگ و پبچیده
توانایی و هوش زیادی نمی خواهد
کمی زمان می خواهد تا آرام تر شوی
و مساله را کوچک تر و ساده تر ببینی
و عاشق باش
برای آنکه دوستش داری دعا کن
بدون آنکه دلیلی برای دوست داشتنت بیابی
ببین چه احساس رضایتی پیدا خواهی کرد…!!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





يه خانم سفيد پوست پنجاه و خورده اى، توى يكى از پروازهاى شلوغ،

به محض رسيدن به صندليش، از نشستن بر روى آن خوددارى كرد.

جاى خانم كنار يك آقاى سياه پوست بود

و خانم از نشستن در آنجا حالش خراب ميشد.

خانم فورا خدمه پرواز را صدا ميزنه و درخواست يك جاى جديد ميكنه.

خانمه گفت: من اصلا حاضر به نشستن كنار اين مرد سياه پوست نيستم.

مهماندار هواپيما گفت :

اجازه بديد كه من براى يك جاى ديكر نگاهى به ليست مسافران بكنم.

بعد مدت كوتاهى مهماندار برگشت و گفت

كه در قسمت درجه دو هواپيما هيچ جاى خالى ديگرى نيست

ولى ميتواند با خلبان صحبت كند بلكه يك جاى خالى در قسمت درجه يك باشد.

بعد از ده دقيقه مهماندار برگشت و گفت :

جناب خلبان گفتند كه يك جاى خالى در قسمت درجه يك ميباشد

ولى در قوانين اين شركت هواپيمائى به هيچ وجه امكان انتقال يك مسافر از قسمت درجه دو به قسمت درجه يك نيست.

ولى از طرفى هم نشاندن يك مسافر محترم در كنار يك شخص ناخوشايند و بى شعور، يك جنجال و اقدامى غير انسانيست.

به همين دليل جناب خلبان با انتقال از قسمت درجه دو به درجه يك موافقت كرده اند.

قبل از اينكه خانم مسافر بتواند جوابى بدهد ،

مهماندار همواپيما رو به مرد سياه پوست نمود و با لحن محترمانه اى گفت :

آقاى محترم، اگر لطف كنيد و وسايل شخصى خودتون رو جمع كنيد تا من شما را به قسمت پر رفاه درجه يك هدايت كنم.

همانطور كه جناب خلبان گفتند، اصلا كار غير انسانيست كه شما در كنار يك شخص بى شعور بنشينيد.

بعد از بيان اين جملات، تمام مسافران كه شاهد اين ماجرا بودند، اين عمل رو با دست زدن هاى طولانى تائيد و تشويق كردند.

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت




ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ ‌ : ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ !

ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ :
ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺁﻣﻨﻮﺍ ‏]
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ :
‏[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ‏]
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ .

ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .
ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ . ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ !

ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ تهرانی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چرا هر رکعت نماز دو سجده دارد؟

از اميرالمؤمنين امام على(عليه السلام) از فلسفه سجده اول سؤال شد، حضرت فرمود: سجده اول به اين معنا است که خدايا اصل ما از خاک است. و معناى سربرداشتن از سجده اين است که خدايا ما را از خاک خارج کردى. و معناى سجده دوم، اين است که خدايا دو باره ما را به خاک برمى گردانى. و سربرداشتن از سجده دوم به معناى اين است که خدايا يک بار ديگر در قيامت از خاک بيرونمان خواهى آورد.

علل الشرايع، شيخ صدوق، ج ۱، ص ۲۶۲
مجلسي، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏۸۲، ص ۱۳۹

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




ﺣﺪﻭﺩ 20 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ 17 ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺟﺸﻨﻬﺎﯼ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪﯼ ﮐﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﻨﺰﻟﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﯿﻢ . ﭘﯿﺸﻨﻤﺎﺯ ﻣﺴﺠﺪ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻨﺎﻡ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﺯ ﻗﺒﯿﻞ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﻗﺪﺭ، ﻧﻤﺎﺯ ﻋﯿﺪ ﻭ ﺟﺸﻦ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﻌﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﺍ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺮﺵ ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺑﺎ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻫﻢ ﺷﯿﺦ ﺧﻄﺒﻪ ﻋﻘﺪ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﻣﺤﻠﻪ ﻓﻮﺕ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭﺩﯾﮕﺮ …
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻐﺮﺏ ﻭ ﻋﺸﺎﺀ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭﺿﻮ ﺑﻪ ﻃﺒﻘﻪ ﭘﺎﺋﯿﻦ ﮐﻪ ﻭﺿﻮﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﻮﺩ ﺭﻓﺘﻢ ، ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯿﻬﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ. ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﻼﻡ ﻭ ﻋﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺷﯿﺦ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﺿﻮ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩ .
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﯿﺦ ﺭﺍﻫﯽ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﺠﺎ ﻭﺿﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ. ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭﺿﻮ
ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﯾﮑﺴﺮﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ، ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﯿﺦ ﺍﻗﺘﺪﺍﺀ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﻣﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼ ﮔﯿﺞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺳﺮﯾﻌﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﺝ ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﺣﺎﺟﯽ، ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﻭﺿﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺧﻮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭﻟﯽ ﻭﺿﻮ ﻧﮕﺮﻓﺖ . ﺣﺎﺝ ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﺎﻣﻞ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﻓﺮﺍﺩﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ .
ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﯿﻦ ﻣﺘﺪﯾﻨﯿﻦ ﭘﯿﭽﯿﺪ. ﻣﻦ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺿﻮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺁﮔﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺷﯿﺦ ﻣﺘﻔﺮّﻕ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﺋﯿﮑﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻭ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻧﺪ . ﺯﻥ ﺷﯿﺦ ﻗﻬﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﻓﺖ، ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﺦ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺁﺑﺮﻭﺭﯾﺰﯼ، ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻧﺪ .
ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﻣﺸﮑﻮﮎ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺑﻮﺩ . ﺁﯾﺎ ﺍﺻﻼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ؟ ﺁﯾﺎ ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﺳﺖ ؟ ﻭ ﺁﯾﺎ ﺁﯾﺎ ﺁﯾﺎ …
ﺷﯿﺦ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﻣﺤﻠﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺒﻮﺩ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﻬﻤﺮﺍﻩ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻣﺘﺪﯾﻨﯿﻦ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ، ﺩﺭ ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﯿﺪﯾﻢ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﯿﻪ ﯾﮏ ﻃﻠﺒﻪ ﯼ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻋﺎﺩﯼ ﺑﺮﮔﺸﺖ.
ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ، ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻩ ﻣﺸﺮﻑ ﺷﺪﯾﻢ. ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪﻡ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ، ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻗﺮﺹ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﺠﻮﯾﺰ ﮐﺮﺩ . ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺮﻭﻡ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺑﺮﻭﻡ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺑﺰﻧﻢ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﻭﻗﺖ ﺍﺫﺍﻥ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﺟﺎﯼ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺑﮑﺸﻢ. ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ. ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺭﻓﺖ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﻭﺭ ﺳﺮﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭼﺮﺧﯿﺪﻥ ﮐﺮﺩ. ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﻡ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﻧﮑﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺟﺎﯼ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺑﮑﺸﺪ؟ ﻧﮑﻨﺪ؟ ﻧﮑﻨﺪ؟ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻪ ﺷﺪ.
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻧﺒﺮﺩ . ﺑﻪ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻣﺘﺪﯾﻨﯿﻦ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﻗﺼﺪ ﻗﺮﺑﺖ ﺁﺑﺮﻭﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﯾﻢ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ …
ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ، ﺳﺮﺍﺳﯿﻤﻪ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻢ . ﭘﯿﺶ ﺣﺎﺝ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﻣﻬﻤﯽ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﯿﺦ
ﻫﺎﺩﯼ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﺷﯿﺦ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﻈﯿﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﻫﻢ ﺣﺎﺝ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺑﺎ ﺣﺎﺝ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﯾﮑﺮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﺎﻩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﻈﯿﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺳﺮﺍﻍ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﺣﺎﺝ ﺍﺣﻤﺪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ. ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﮐﺴﺒﻪ ﺁﺩﺭﺳﺶ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻢ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺻﻔﺎ ﯾﯽ ﺭﺍ ﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﭘﯿﺸﺨﻮﺍﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ . ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ. ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩ . ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﻦ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ، ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎﺳﺖ، ﺷﻤﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﺪ؟ ﺁﯾﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺳﺮﯼ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ. ﻣﻦ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﯿﺦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻋﻠﺘﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺏ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺟﺎﯼ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺘﺪﯾﻨﯿﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺗﻬﻤﺖ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻭﺿﻮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻡ. ﺧﻼﺻﻪ ﺣﺎﺝ ﺍﺣﻤﺪ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻧﺪ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﺑﺮﻭﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ. ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ : ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺭ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ « ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ‏» ﺑﻘﯿﻪ ﻋﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﺳﭙﺮﯼ ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻌﺶ ﺷﻮﻡ ﻧﺸﺪ . ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺍﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﻡ . ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺑﻐﻀﻢ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ، ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻏﻠﻄﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪﻡ. ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﮐﻮﺭ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻡ. ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺣﺎﺝ ﻋﻠﯽ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺠﺎﯼ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻢ ﺗﻮﯼ ﮔﻮﺷﻢ ﻣﯿﺰﺩ. ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ … ﻭ
ﺍﯾﻦ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ. ﺍﻻﻥ ﺣﺪﻭﺩ 20 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻧﺠﻒ ﻣﺸﺮﻑ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻣﻦ ﺳﺮﺍﻍ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ، ﻭﻟﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﯿﺦ ﻫﺎﺩﯼ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﺎ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺳﻠﯿﻘﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﮑﻨﯿﻢ. ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻗﺒﺘﺶ ﺍﺳﺖ ..


[گاهی وقتا باید دوراندیش باشیم برای اعمالمان]

موضوعات: داستان  لینک ثابت




سؤال:چرا امام زمان(عج) با شمشير ظهور مي كند در حالي كه شمشير در مقابل صنايع مدرن جنگي نمي تواند مقابله بكند؟
جواب:
در اين راستا نكاتي است كه بايد در نظر گرفت:

1) كلمه «سيف» كه در روايات آمده، كنايه از مطلق سلاح مي باشد. چنان كه در بسياري موارد چنين كاربردي دارد.

2) آنچه مسلم است سلاح هاي موجود دنيا به گونه اي است كه نابود كننده هر كسي است كه در برد مؤثر آن باشد در حالي كه سلاح امام زمان «عج» و يارانش تنها انسان هاي تبهكار و فاسد و بي ايمان را از بين مي برد و خوبان از گزند آن در امانند.

اما اين كه اين ويژگي چگونه به دست مي آيد بر ما پوشيده است مي توان احتمال داد كه آن حضرت به سلاح فوق مدرني دست مي يابند كه چنين كاربردي دارد و سلاح هاي ديگران در برابر آن ناتوان است و كارايي چنداني ندارد و نيز ممكن است سلاح جديدي توسط آن حضرت به كار گرفته نشود و با سلاح هايي ابتدايي به نبرد برخيزند و اراده الهي بر از كار افتادن ديگر سلاح ها تعلق گيرد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

چگونه ماندگاری مواد غذایی را بیشتر کنید:

- تخم مرغ ها را از سمت نوک تیز آن به پایین قرار دهید تا برای مدت طولانی تری تازه بمانند.

- برای تازه ماندن برنج پخته در یخچال، یک تکه نان روی آن قرار دهید.

- غذاهایی که احتمال فاسد شدن آن ها زیاد است مانند دسر، سالاد و باقی مانده غذاها بهتر است در سردترین قسمت یخچال قرار بگیرند.

- قراردادن یک تکه سیب در جعبه کیک آن را تازه نگه می دارد.

- نان، پاستا، روغن، غلات و غذاهای کنسروی را در جای تاریک و خنک قرار دهید.

- میوه و سبزی را در گرم ترین قسمت یخچال قرار دهید.

- کرفس و کاهو را در کیسه های کاغذی نگه دارید.

- پیازها را جداگانه در کاغذ فویل بپیچید تا از نرم شدن و یا جوانه زدن آن پیش گیری شود.

- گوجه فرنگی و خیار را کنار هم نگذارید. زیرا که گازهای منتشر شده از گوجه فرنگی باعث می شود، خیارها سریع تر فاسد شوند.

- سیب نیز باعث خرابی میوه و سبزی می شود، بنابراین باید از بقیه میوه و سبزی ها دور

 

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




انگشت نگاری در قرآن

أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿3﴾

بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ ﴿4﴾

سوره: قیامت

آيا انسان مى‏ پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد (3)

آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم (4)
در آیه 3 و 4 سوره قیامت می خوانیم : ” أَ یحَْسَبُ الْانسَانُ أَلَّن نجَّْمَعَ عِظَامَهُ ــ بَلىَ‏ قَادِرِینَ عَلىَ أَن نُّسَوِّىَ بَنَانَه‏ ؛ آیا انسان گمان می کند که استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد، آری ما قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتان او را موزون ومرتب کنیم “.
سوره 75: القيامة
در روایات می خوانیم، یکی از مشرکن عرب به نام عدی بن ابی ربیعه، که مردی بسیار لجوج و متعصب بود نزد پیامبر (ص) آمد و از روز قیامت و چگونگی و زمان آن سوال کرد، و گفت: اگر آن روز را با چشم خودم هم ببینم باز تو را تصدیق نمی کنم و به تو ایمان نمی آورم، چگونه می توان باور کرد که خداوند این استخوانهای (پوسیده) را گردآوری کند، این باور کردنی نیست.
« بنان » در لغت به معنی انگشتان (و گاه به معنی سرانگشتان) آمده است، از ماده « بن » به معنی اقامت گرفته شده، و از آنجا که انگشتان مایه اصلاح احوال اقامت انسان در جهان است، به این نامیده شده است.
انگشتان نقش بسیار مهمی درزندگی انسان دارند و از عجایب خلقت محسوب می شوند، هر چند به واسطه اینکه دائما در اختیار ما است، از اسرار آن غافلیم. اگر انگشتان دست کسی قطع شود، هیچ گونه کار ظریفی را نمی تواند انجام دهد. نوشتن، ورق زدن کتاب، غذا خوردن بطور راحت، تلفن کردن، باز کردن درها به وسیله کلید و انواع صنایع ظریف و دقیق و حتی صنایع دیگر، مانند انواع کارهای مربوط به ماشینها، بلکه گرفتن اشیای سنگین با دست نیز برای او غیر ممکن است، حتی کم شدن یکی از انگشتان می تواند ضربه ای به بسیاری از کارهای روزمره انسان برند. به همین دلیل چهار پایان به خاطر نداشتن انگشت بسیاری از کارها را با دهان یا سر، انجام می دهند.
به تعبیر دیگر می توان گفت: وجود انگشتان در انسان، یکی از عوامل مهم پیشرفت تمدن او است، و تعبیر به «بنان» از ماده اقامت و دوام، اشاره لطیفی به همین حقیقت است چرا که بدون آنها، اقامت در جهان برای او مشکل است.
آیه فوق می گوید: نه تنها استخوانهای بزرگ که استخوانهای ریز و ظریف او را نیز می توانیم در قیامت منظم کنیم.
جمعی از مفسران نیز احتمال داده اند که منظور از تسویه بنان متصل ساختن آنها به یکدیگر، و به صورت سم چهارپایان در آوردن می باشد، ولی این تفسیر هیچ گونه مناسبتی با ایات سوره ندارد.
به هر حال از نکاتی که این آیه، می تواند اشاره به آن باشد کشف مهمی است که در عصر ما نسبت به خطوط سر انگشتان شده است، زیرا این معنی مسلم شده که خطوط سر انگشتان هر کس معرف شخص او است، و از هر امضایی اطمینان بخش تر و دقیقتر است، امضایی که هیچ کس نمی تواند آن را جعل کند، در حالی که پیچیده ترین امضاها قابل جعل است، به همین دلیل در عصر ما مساله « انگشت نگاری» به صورت علمی در آمده و درمراکز انتظامی دایره مخصوصی برای آن وجود دارد، و از طریق آن بسیاری از مجرمان شناخته می شوند، کافی است که یک سارق، هنگامی که وارد اطاق یا منزلی می شود، دست خود را بر دستگیره در، یا شیشه اطاق و یا قفل و صندوق و صندلی بگذارد و اثرآن، روی آنها بماند یا اینکه در یک ماجرای قتل سلاحی کشف شود که اثر انگشت کسی بر آن اسلحه باشد، فورا از آن نمونه برداری کرده و با سوابقی از سارقان و مجرمان، یا افرادی که درآن حادثه مظنون به نظر می رسند تطبیق می دهند و مجرم را پیدا می کنند.

بنابراین تفسیر، آیه می گوید: نه تنها ما می توانیم استخوانهای بزرگ و کوچک را جمع آوری کنیم بلکه حتی توانایی داریم انگشتان و سرانگشتان هر کس را با تمام ویژگیهایش که از ظریفترین خصوصیات بدن او است، تنظیم کنیم و به حال اول باز گردانیم.
به تعبیر دیگر بازگرداندن بنان و تنظیم آن (فراموش نکنیم که «تسویه» منظم ساختن و مرتب نمودن است) شامل تمام خصوصیات و جزئیات، و از جمله خطوط سر انگشتان می شود.
تناسب این معنی با مساله قیامت که دادگاه بزرگ عدل الهی است و مجرمان و گنهکاران باید در آن تعقیب شوند، بسیار جالب است، چرا که در دنیا نیز از این مساله، بیش از همه جا در دادگاهها بهره گیری می شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1)پیام قرآن ج8 ص186

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند
که مامان گفت:"من خسته ام و دیگه دیروقته ، میرم که بخوابم “
مامان بلند شد ، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد ، سپس ظرف ها را شست ، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد ، قفسه ها رامرتب کرد ، شکرپاش را پرکرد ، ظرف ها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد .
بعد همه لباس های کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت ، پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت .
اسباب بازی های روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند.
گلدان ها را آب داد ، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت .

بعد ایستاد و خمیازه ای کشید . کش و قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد ، کنار میز ایستاد و یادداشتی برای معلم نوشت ، مقداری پول را برای سفر شمرد و کنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت .
بعد کارت تبریکی را برای تولد یکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت ،
آدرس را روی آن نوشت و تمبرچسباند ؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت
و هردو را درنزدیکی کیف خودقرارداد. سپس دندان هایش رامسواک زد.

باباگفت: “فکرکردم ، گفتی داری می ری بخوابی

” و مامان گفت:” درست شنیدی دارم میرم.”

سپس چراغ حیاط راروشن کرد و درها را بست.
پس ازآن به تک تک بچه ها سرزد ، چراغ ها راخاموش کرد ،
لباس های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت ، جوراب های کثیف را درسبد انداخت ،
با یکی از بچه ها که هنوز بیداربود و تکالیفش را انجام می داد گپی زد ،
ساعت را برای صبح کوک کرد ، لباس های شسته را پهن کرد ، جاکفشی را مرتب کرد و شش چیز دیگر را به فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد ، اضافه کرد . سپس به دعا و نیایش نشست.

درهمان موقع بابا تلویزیون راخاموش کرد و بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد ، گفت: ” من میرم بخوابم” و بدون توجه به هیچ چیز دیگری ، دقیقاً همین کار را انجام داد

واين است تفاوت خواب مادرو پدر

بهشت زير پاي مادران نيست بلكه بهشت خانه ايست كه مادرم در ان است

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت





تا نفس دارم کنم از تو اطاعت رهبرم

بوده بر رخسار تو نور ولایت رهبرم

 

تاظهور حضرت مهدی دعایم این بُوَد

از گزند دشمنان باشی سلامت رهبرم

 

کورباد آنکه ندارد این ولایت را قبول

مرگ بر آنکه کند بر تو اهانت رهبرم

 

خطبه هایت خوارو رسوا میکند بیگانه را

مرحبابر اقتدارو آن شجاعت رهبرم

 

تو همان سردار عشقی ما همه سرباز تو

از تو میگیریم،چون اذن شهادت رهبرم

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




به گفته متخصصان، چشم آینه روح است، اما پا هم می‌تواند درباره وضع سلامت موارد بسیاری را بازگو کند.

اولیور زونگ- پا پزشک (podiatrist) از نیویورک درباره تشخیص وضع سلامت از روی پاها شرح می‌دهد.

- پاهای سرد: اگر پاها همیشه سرد است، این می‌تواند نشانه کار ضعیف غده تیروئید باشد، به خصوص اگر در فرد پوست و موها خشک است و به راحتی خسته می‌شود.

- انگشتاهای بزرگ‌ (شست پاهای) متورم: انگشتان بزرگ متورم و قرمز شده پا- نشانه کلاسیک نقرس- یکی از اشکال آرتریت است که اگر درمان نشود می‌تواند تاثیر منفی بر عملکرد کلیه‌ها بگذارد.

- گرفتگی‌های مکرر پاها: که می‌تواند نشان دهنده عدم تعادل الکترولیتی- کمبود منیزیم یا پتاسیم در بدن باشد. این علامت همچنین می‌تواند نشان دهنده گردش خون ضعیف و سطح پایین قند در خون باشد. برخی از داروها نیز می‌تواند این اسپاسم را ایجاد کنند.

- بی حسی و کرختی نامفهوم و غیر قابل توضیح پاها: در برخی از موارد این می‌تواند نشان دهنده اسکلروز پراکنده، آسیب عصبی، فیبرومیالژیا یا دیابت باشد.

- پاهای متورم و باد کرده: اگر پاها ورم کنند و تا 3-2 روز به همین وضع باقی بمانند، این می‌تواند نشانه مشکل در کلیه‌ها یا در قلب باشد.

- پاهای زرد رنگ، پوسته پوسته شده: این مشکل می‌تواند نشان دهنده عفونت قارچی باشد.

منبع: عصر ایران

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت




آیت الله بهاءالدینی :

اگر زنان چادری میخواستند نشانشان میدادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند , دانه دانه اش خورشید است . شما خورشید خدا هستید .
و ایشان این روایت را از ثواب الاعمال نقل می کردند عرقی که زن زیر چادر میریزد سه جا برای او نور می شود :
- در درون قبر
- در برزخ
- در قیامت
و اگر زنان بی حجاب از من میخواستند همین الان نشانشان میدادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است . آنها در آرایش زیبایی نیستند بلکه در آرایش آتش هستند .

موضوعات: حجاب  لینک ثابت





عده ای سرب وگلوله,عده ای ملیاردها.
هردوتا خوردند اما این کجا وآن کجا!


این یکی از سوز ترکش آن یکی هم در سونا
هردو میسوزند اما این کجا وآن کجا!


عده ای بر روی مین و عده ای بر بال قو
هردو خوابیدند اما این کجا وآن کجا!


این یکی بر تخت ماساژ آن یکی بر ویلچرش
هردو آرام اند اما این کجا وآن کجا!


این یکی در عمق دجله,آن يکی آنتاليا
هر دو در آبند اما این کجا وآن کجا!


این یکی با گازخردل, آن يكي با گاز پارس.
هردو میسازند اما این کجا وآن کجا!


عده ای کردند کار و عده ای بستند بار
هردو فعالند اما این کجا و آن کجا!


باکری ها سمت غرب و خاوری ها سمت غرب
هر دو تا رفتند اما این کجا وآن کجا!


آن یکی بر پشت تانک و آن یکی بر صدر بانک
هر دو مسئولند اما این کجا و آن کجا!


عده ای بر تار شیطان میتنند چون عنکبوت.
عده ای بر حق وجاویدند اما این کجا و آن کجا

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




شهید علی صیاد شیرازی؛
با آنکه گرسنه بود، نان و چای خورد!
دوره راهنمایی بود. هر چقدر به بچه ها می گفت کم توقع باشید و سعی کنید کارهایتان را خودتان انجام دهید، خودش چند برابر عمل می کرد.
دوره راهنمایی بود. هر چقدر به بچه ها می گفت کم توقع باشید و سعی کنید کارهایتان را خودتان انجام دهید، خودش چند برابر عمل می کرد.
یادم هست یک روز که از مدرسه آمد، من توی حیاط بودم. دیگ آبگوشت هم روی اجاق بود، نزدیک شد و گفت:«عزیز، گرسنمه، ناهار چی داریم؟» می دانستم آبگوشت دوست ندارد، بهش گفتم:«علی جون چون کار داشتم، نتونستم چیز دیگه ای غیر آبگوشت درست کنم.» هیچی نگفت، سرش را پائین انداخت و رفت آشپزخانه.
دنبالش رفتم، دیدم کتری رو آب کرده و روی گاز گذاشته بود تا جوش بیاید. چند دقیقه بعد چایی درست کرد و با نان خورد. بعدش هم رفت خوابید. علی خیلی کم توقع بود و هیچ وقت بداخلاقی نکرد.

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




 

هشت سنت غلط ازدواج از نگاه رهبر انقلاب

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در سخنراني‌ها و مناسبت‌هاي مختلف به آسيب‌شناسي مشکلات فراروي جوانان براي ازدواج پرداخته‌اند.
به گزارش پايگاه خبري «تيک» (Tik.ir)، ايشان معتقدند موانع «فرهنگي»، بخش قابل توجهي از اين مشکل اجتماعي را به خود اختصاص داده است و جوانان، خانواده‌ها و مسئولان مربوط بايد در جهت رفع اين موانع تلاش کنند.
ايشان در آخرين اظهار نظر رسمي درباره‌ي اين موضوع در ديدار دانشجويي ماه رمضان امسال فرمودند: «بعضى از تصورات و سنت‌هاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که اينها دست‌‌وپاگير است، مانع از رواج ازدواج جوان‌ها است؛ اين سنت‌ها را بايد عملاً نقض کرد. شما که جوانيد، مطالبه‌‌گريد، پرنشاطيد، پيشنهادکننده‌‌ى نقض خيلى از عادت‌ها و سنت‌ها هستيد، به نظر من اين سنت‌هاى غلطى را هم که در زمينه‌‌ى ازدواج وجود دارد، بايستى شماها نقض کنيد.»
متن زير به هشت مورد از اين سنت‌هاي غلط که مورد تصريح رهبر انقلاب اسلامي قرار گرفته، مي‌پردازد:
۱. مهريه سنگين
کساني که مهريه‌ي بالا براي خانمشان قرار مي‌دهند، به جامعه ضرر مي‌زنند. خيلي از دخترها توي خانه مي‌مانند، خيلي از پسرها بي‌زن مي‌مانند، به‌خاطر اين‌که اين چيزها وقتي در جامعه رسم شد، سنت و عادت شد، به جاي «مَهرُ السّنّة»، به جاي اين‌که مهر پيغمبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) سنت باشد، وقتي مهر جاهلي سنت شد، اوضاع، اوضاع جاهلي خواهد شد.
مهريه‌ي سنگين مال دوران جاهليت است. پيامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) آن را منسوخ کرد. پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) از يک خانواده‌ي اعياني است. خانواده‌ي پيغمبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله)، تقريباً اعياني‌ترين خانواده‌ي قريش بودند. خود ايشان هم که رئيس و رهبر اين جامعه است. چه اشکالي داشت دختر به آن خوبي که بهترين دختران عالم است و خداي متعال او را «سيدة النّساء العالمين» قرار داد «مِن الاَوّلينَ و الآخِرين»، با بهترين پسرهاي عالم که مولاي متقيان است مي‌خواهند ازدواج کنند، مهريه‌ي ايشان زياد باشد؟ چرا ايشان آمدند و اين مهريه‌ي کم را قرار دادند که اسمش «مَهرُ السُّنَّة» است.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۴/۲/۲۸
مهريه هر چه کمتر باشد، به طبيعت ازدواج نزديکتر است، چون طبيعت ازدواج معامله که نيست، خريد و فروش که نيست، اجاره دادن که نيست، زندگي دو انسان است. اين ارتباطي به مسائل مالي ندارد. ولي شارع مقدس يک مهريه‌اي را معين کرده که بايد يک چيزي باشد. اما نبايد سنگين باشد. بايستي عادي باشد جوري باشد که همه بتوانند انجام دهند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۴/۵/۱۸
بعضي خيال مي‌کنند مهريه‌ي سنگين به حفظ پيوند زناشويي کمک مي‌کند. اين خطاست. اشتباه است. اگر خداي ناکرده اين زن و شوهر نااهل باشند، مهريه‌ي سنگين هيچ معجزه‌اي نمي‌تواند بکند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۵/۵/۱۱
بعضي از خانواده‌هاي طرف عروس مي‌گويند که ما مهريه‌ي آن‌قدر بالا نمي‌خواهيم ولي خانواده‌ي داماد براي پز دادن و تفاخر مي‌گويند نه نمي‌شود! چند ميليون يا فلان‌قدر. خب اينها همه دوري از اسلام است. هيچ کس با مهريه‌ي بالا خوشبخت نشد. اين‌هايي که خيال مي‌کنند اگر مهريه نباشد ازدواج دخترشان متزلزل خواهد شد، ‌ اين‌ها اشتباه مي‌کنند. ازدواج اگر چنان‌چه با محبت بود، ‌ با وضعيت درست بود، بي‌مهريه هم متزلزل نمي‌شود. ولي اگر چنان‌چه بر مبناي خباثت و زرنگي و کلاهبرداري و فريب و اين چيزها بود، مهريه هر چقدر هم که زياد باشد، مرد بدجنس زورگو، کاري خواهد کرد که بتواند از زير بار اين مهريه هم فرار کند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۵/۹/۴
من از مردم سراسر کشور خواهش مي‌کنم که آن قدر مهريه‌ها را زياد نکنند. اين سنت جاهلي است. اين کاري است که خدا و رسول (صلي‌الله‌عليه‌وآله) در اين زمان بخصوص، از آن راضي نيستند. نمي‌گوييم حرام است. نمي‌گوييم ازدواج باطل است. اما خلاف سنت پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) و اولاد ايشان و ائمه‌ي هدي (عليهم‌السلام) و بزرگان اسلام است. خلاف روش اين‌هاست و به‌خصوص در زمان ما که کشور احتياج دارد به اين‌که همه‌ي کارهاي صحيح، آسان شود، هيچ مصلحت نيست که بعضي ازدواج‌ها را اين‌طور مشکل کنند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۳/۹/۲
۲. جهيزيه سنگين
من گمان مي‌کنم اين‌که در جهيزيه‌ي حضرت زهرا (عليهاالسلام) اين قدر سادگي رعايت شد… اين حد را حفظ کردند. اين يک جنبه‌ي نمادين داشت. براي اين‌که بين مردم مبنا و پايه‌اي باشد براي عمل به آن، تا دچار اين مشکلاتي که بر اثر زياده‌روي‌ها پيش مي‌آيد، نشوند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۷/۴/۱۸
بعضي از خانواده‌هاي عروس، خودشان را اذيت مي‌کنند و به زحمت مي‌اندازند و اگر پول هم ندارند به زحمت پول تهيه مي‌کنند. اگر پول دارند خرج زيادي مي‌کنند، براي اين‌که يک جهيزيه‌ي مفصل پر زرق و برقي را مثلاً در اختيار دخترشان بگذارند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۷/۱۲/۲۸
جهيزيه‌ي زياد، هيچ دختري را خوشبخت نمي‌کند و هيچ خانواده‌اي را به آن آرامش و سکون و اعتماد لازم نمي‌رساند. اينها زواياي زندگي است. فضولِ زندگي است و جز دردسر و اسباب زحمت و اسباب مشکل فايده‌اي ندارد.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۵/۹/۱۸
مبادا برويد پول قرض کنيد، جهيزيه درست کنيد. مبادا خودتان را به زحمت بيندازيد. مبادا خانواده‌تان را به زحمت بيندازيد. مبادا خيال کنيد که دخترتان اگر جهيزيه‌اش کمتر از دختر همسايه و قوم و خويش بود، اين سرشکستگي است.
خطبه‌ي عقد ۱۳۸۱/۳/۲۹
بعضي‌ها سعي مي‌کنند که براي جهيزيه بزنند روي دست همه‌ي قوم و خويش‌ها و همسايه‌ها و دوست و آشناها که اين هم غلط است… بايد نگاه کنيد ببينيد که چه چيزي درست است، چه چيزي حق است آن را انجام بدهيد. چه چيزي حق است؟ يک خانواده‌ي دو نفره يک وسايلي لازم دارند که يک زندگي ساده‌اي داشته باشند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۹/۸/۳
انواع و اقسام ريخت و پاش‌ها، زياده‌روي‌ها، کارهاي غلط، جهيزيه‌هاي سنگين. همه‌جور چيزي را حتماً بايد بخرند، بياورند توي جهيزيه بگذارند، که اقلّاً يک چيز بيشتر از آن دختر خاله‌اش، يا نمي‌دانم خواهرش، يا آن همسايه‌شان يا آن همکلاسي‌شان داشته باشد. اينها از آن غلط‌هاي بسيار موذي و آزاردهنده است، براي خود انسان و براي مردم. خيلي از دخترها نمي‌توانند به خانه‌ي بخت بروند، خيلي از پسرها نمي‌توانند ازدواج کنند، به خاطر همين چيزها. به خاطر همين گرفتاري‌ها. اگر ازدواج آسان بود، اگر مردم آن‌قدر سخت‌گيري نکرده بودند، بعضي‌ها اگر مهريه‌شان سنگين نبود، اگر اين جهيزيه‌هاي جاهلانه نبود و پدر و مادرها به خيال خودشان براي اين‌که مبادا دل دخترشان بشکند، خودشان را به آب و آتش نمي‌زدند، اين گرفتاري‌ها براي خيلي از خانواده‌ها پيش نمي‌آمد.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۲/۱۰/۲۶
از اول، بعضي‌ها همه‌ي ريز و درشت و لازم و غير لازم را براي دخترشان به عنوان جهيزيه فراهم مي‌کنند که مبادا از دختر فلاني، از نمي‌دانم دختر عمويش، يا از خواهرش يا از جاريش مثلاً کمتر باشد. اينها درست نيست. اين کارها غلط است. اسباب زحمت شماست. آن هم زحمتي که هيچ اجري پيش خدا ندارد، مايه‌ي تشکر هم نمي‌شود.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۸/۹/۲
نگذاريد جهيزيه‌ها را سنگين کنند. دخترها نگذارند. عروس‌ها شما نگذاريد. پدر و مادرها هم اگر مي‌خواهند، شما نگذاريد.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۳/۹/۲۳
مادرهاي عروس‌ها در تهيه‌ي جهيزيه دست نگه دارند، خيلي افراط و اسراف نکنند. نگويند حالا مثلاً دخترمان است، دلش مي‌شکند. نه. دخترها خوبند. دخترها نمي‌خواهند. ما بيخود نبايد دل آن‌ها را بکشانيم به اين سمت که هر چيز قشنگ و لوکس و… حتماً بايد برايش تهيه شود.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۹/۱۱/۱۶
۳. تجملات زياد
تجملات براي يک جامعه، مضر و بد است. آن کساني که با تجملات مخالفت مي‌کنند، معنايش اين نيست که از لذت‌ها و خوشي‌هايش بي‌اطلاعند، نه! آن را کاري مضر براي جامعه مي‌دانند. مثل يک دارو يا خوراکي مضر. با تجملات زيادي، جامعه زيان مي‌کند. البته در حد معقول و متداول ايرادي ندارد. اما وقتي که همين‌طور مرتب پاي رقابت و مسابقه به ميان آمد، اصلاً از حد خودش تجاوز مي‌کند و به جاهاي ديگر مي‌رود.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۰/۴/۲۰
مگر کساني که با تجمل عروس و داماد مي‌شوند خوشبخت‌ترند؟ چه کسي مي‌تواند چنين چيزي را ادعا کند؟ اين کارها جز اين‌که يک عده جوان را، يک عده دختر را حسرت به دل کند و زندگي را بر اين‌ها تلخ نمايد، اگر نتوانستند آن‌جور آن‌ها هم عروسي بگيرند تا ابد حسرت به دل بمانند يا اصلاً نتوانند عروسي بگيرند. چيز ديگري نيست… تا آمدند دخترش را بگيرند، چون دستش خالي است، اين دختر بماند توي خانه. اين پسر دانشجو يا کارگر يا کاسب ضعيف، همين‌طور غير متأهل بماند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۳/۹/۲۳
۴. اسراف
برخي، اسراف مي‌کنند. مي‌ريزند و مي‌پاشند. در اين روزگار که فقرايي در جامعه هستند، کساني هستند که اوليات زندگي هم درست در اختيارشان نيست، اين کارها اسراف است، زيادي است، بيخود است. هر کس بکند خلاف است.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۲/۶/۱۱
بعضي از مردم با اين کاري که مي‌شود با آن ثواب برد، گناه مي‌برند. با اسراف‌هايي که مي‌کنند، با خلاف‌هايي که انجام مي‌دهند، با آميختن اين عمل حَسن و حسنه به کارهاي حرامي که انجام مي‌دهند. حرام همه‌اش هم اين نيست که محرم و نامحرم و اين چيزها باشد. آنها هم البته حرام است، اما ريخت و پاش زيادي هم حرام است. اسراف حرام است. سوزاندن دل مردمي که ندارند در مواردي واقعاً حرام است. زياده‌روي کردن، ‌ حرام و حلال کردن براي اين‌که بتواند جهيزيه‌ي دخترش را فراهم کند، اينها حرام است.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۶/۱۱/۹
بنده راضي نيستم از کساني که با خرج‌هاي سنگين و با اسراف در امر ازدواج، کار را بر ديگران مشکل مي‌کنند. البته با جشن و شادي و مهماني موافقيم ولي با اسراف مخالفيم.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۴/۵/۲۴
۵. خريد از مکان‌هاي معروف به گراني
اين دختر خانم‌ها که مي‌خواهند جهيزيه درست کنند، براي خريد اسباب سر عقد و جهيزيه، توي اين دکان‌هاي گران‌قيمت بعضي از جاهاي تهران، آن محلات گران‌قيمت که معروف است – نمي‌خواهم البته اسم بياورم – من مي‌شناسم کجاهاست که دکان‌هايش معروف است به جنس گران، اصلاً طرف آنها پا نگذارند. بروند آن جاهايي که معروف به گراني نيست. اين‌طور نباشد که داماد بيچاره را دنبالشان راه بيندازند براي خريد عروس و خريد عقد. متأسفانه از اين کارها مي‌کنند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۲/۳/۱۹
۶. هتل‌ها و سالن‌هاي پرخرج
اين هتل‌ها و سالن‌ها و جشن‌هاي پُرخرج را رها کنيد. ممکن است توي يک سالني هم کسي جشن بگذارد اما ساده، مانعي ندارد. من نمي‌خواهم بگويم حتماً، چون بعضي خانه‌هايشان جا ندارد يا امکاناتش را ندارند ولي اسراف نکنيد.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۳/۱۰/۲۷
عروسي و عقد و شادي چيز خوبي است. حتي پيامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) هم براي دختر مکرمه‌ي‌ خودشان مجلس عروسي گرفتند، شادي کردند و مردم شعر خواندند. زن‌ها دست زدند و خوشي کردند. اما نبايد در اين مجلسِ عقد و عروسي و اينها اسراف انجام بگيرد. يکي از اسراف‌ها همين مجالس عقد و عروسي گران‌قيمت است. در هتل‌ها، در اين سالن‌هاي گران‌قيمت مجالس درست مي‌کنند. مبالغ زيادي شيريني و ميوه و خوراکي حرام مي‌شود، از بين مي‌رود، روي زمين ريخته مي‌شود و ضايع مي‌گردد. براي چه؟ براي چشم و هم چشمي!؟ براي عقب نماندن از قافله‌ي اسراف!؟
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۲/۱/۵
عروسي شيرين، آن عروسي‌اي نيست که توي آن خيلي خرج مي‌شود و اسراف زياد در آن مي‌شود. عروسي شيرين، عروسي صميمانه است. صميمانه که بود، عروسي شيرين مي‌شود. ولو مختصر باشد. يک اتاق دو اتاق توي خانه، قوم و خويش، دوست و آشنا و رفيق دور هم بنشينند، اين مي‌شود عروسي. اين ميهماني‌هاي مفصل و سالن‌هاي آن‌چناني يا توي هتل‌ها، خرج‌هاي زياد، جنس‌هاي گران براي مهماني، اينها هيچ مناسب نيست. نمي‌گويم ازدواج را باطل مي‌کند، نه! ازدواج درست است. اما اينها محيط جامعه و محيط زندگي را تلخ مي‌کند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۷/۹/۱۲
مگر سابق که اين سالن‌ها نبود، اين چيزها نبود، توي دو تا اتاق کوچک جشن مي‌گرفتند، مهمان‌ها مي‌آمدند شيريني مي‌خوردند، ازدواج‌ها بي‌برکت‌تر از امروز بود؟ عزت دخترها مگر کمتر از امروز بود، حالا بايد حتماً بروند توي اين سالن‌هاي بزرگ. عيبي ندارد، من مخالفتي نمي‌کنم با اين سالن‌ها. من با «تشريفات» مخالفم. حالا بعضي مي‌روند توي هتل، از آن کارهاي غلط است که لزومي ندارد.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۶/۷/۳۰
بعضي خيال مي‌کنند که تشريفات و تويِ هتلِ چنين و چنان رفتن، سالن‌هاي گران گرفتن، خرج‌هاي زيادي کردن، ‌ عزت و شرف و سربلنديِ دختر و پسر را زياد مي‌کند. نخير عزت و شرف و سربلندي دختر و پسر به انسانيت و تقوي و پاکدامني و بلندنظري آن‌هاست، نه به اين چيزها…
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۵/۵/۱۱
۷. لباس عروس گران‌قيمت
بعضي‌ها لباس عروس گران‌قيمت مي‌خرند. نه! چه لزومي دارد. حالا لباس عروس مي‌خواهند، بعضي‌ها لباس عروس را مي‌روند کرايه مي‌کنند. چه مانعي دارد؟ ننگ دارد؟ نه! چه ننگي؟ چه مانعي دارد؟ بعضي‌ها اين را ننگ مي‌دانند. ننگ اين است که انسان يک پول گزافي بدهد، يک چيزي بخرد که يک بار آن را مصرف کند، بعد بيندازد دور. يک بار مصرف! آن هم با اين وضعي که بعضي مردم دارند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۴/۱۰/۴
۸. به رخ کشيدن ثروت‌ها
اگر چنان‌چه در ازدواج بحث ماديات عمده شد، اين معامله‌ي عاطفي و روحي و انساني تبديل خواهد شد به معامله‌ي مادي. اين معامله‌هاي گران، اين جهيزيه‌هاي سنگين، اين چشم و هم‌چشمي‌ها و اين به رخ کشيدن ثروت‌ها و پول‌ها – که برخي از افراد غافل و بي‌خبر مي‌کنند – ازدواج را در واقع خراب مي‌کنند. لذاست که در شرع مقدس مستحب است مهريه کم گرفته شود که «مَهرُ السّنّة» مورد نظر است.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۷/۱۲/۱۳
* ازدواج را آسان کنيد
من به همه‌ي مردم در سراسر کشور توصيه مي‌کنم که ازدواج‌ها را آسان کنند. بعضي‌ها ازدواج را مشکل مي‌کنند. مهريه‌هاي گران و جهيزيه‌هاي سنگين ازدواج را مشکل مي‌کند… خانواده‌ي پسرها توقع جهيزيه‌هاي سنگين بکنند. خانواده‌ي دخترها براي چشم هم‌چشمي ديگران جهيزيه‌ها را و تشريفات را و مجالس عقد و عروسي را رنگين‌تر بکنند. چرا؟ اثر اين را مي‌دانيد چيست؟ اثر اين کارها اين است که دخترها و پسرها بدون ازدواج در خانه‌ها مي‌مانند، کسي جرئت نمي‌کند به ازدواج نزديک شود.

 

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت





یاران امام زمان چند نفرند؟

ریـشـه کـنـی ستم و در هم کوبیده شدن پایه های کفر و استکبار و شرک و نفاق در صحنه عـالم و تـحـقـّق آرمان حاکمیت توحید و عدالت در جهان، افزون بر وجود رهبری شایسته و مـعـصـوم، قـانـونـی جـامـع و جهان شمول و فراهم آمدن زمینه ها و شرایط لازم، به وجود یارانی زبده، کاردان و لایق و پا به رکاب وابسته است؛ یارانی که قابلیت هایی در حد مـطـلوب و ایـده آل داشـته باشند تا بتوانند منویّات رهبر و مقتدایشان را در گستره گیتی جامه عمل بپوشانند.

پیروزی حق بر باطل و ایجاد این همه تحولات بنیادین همه اش با کرامت و معجزه صورت نمی گیرد، بلکه علاوه بر رهبری و مدیریتی معصوم و برنامه ای جامع و جـهـان شـمـول، کـادر اجـرایـی بـسـیار کاردان و لایق و توانمندی لازم است تا بتوان چنین تـحـولی در سـطـح جـهـان ایـجـاد کـرد و بـه تـعـبـیـر امـام عـلی (علیه السلام) ((اَفـْلَحَ مـَنْ نـَهـَضَ بـِجـَنـاجٍ)) پیروزمند کسی است که یار و یاور داشته باشد. اما یاران امام زمان علیه السلام چه کسانی هستند؟

 

در روایات مختلفی یاران امام زمان علیه السلام 313 تن معرفی شده است حتی در برخی به نام آنها نیز اشاره شده است اما در این میان باید توجه داشت یـاران امـام زمـان (علیه السلام) چـنـد دسـته اند.

دسته ای از آنان، یاران خاص و ستاد فرماندهی آن حـضـرت هستند که تعدادشان 313 نفر است و همان ها هستند که قرآن کریم در آیه 8 سوره هود از آنان به عنوان «امت معدوده» یاد می کند. هـرگاه زمان ظهور برسد، خداوند این افراد را در اندک زمانی در مکّه ظاهر می کند و بدون حضور اینان قیام مهدی (علیه السلام) شروع نمی شود.

براساس روایات، عدد اصحاب ویژه امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف به تعداد لشكر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و سلّم در غزوه بدر ("313″ نفر) خواهد بود.

قندوزى در تفسیر آیه وَ لَئِنْ أَخَّرْنٰا عَنْهُمُ اَلْعَذٰابَ إِلىٰ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ، “(1)” از امام باقر علیه السّلام و امام صادق علیه السّلام نقل نموده كه فرمودند: «همانا امت معدوده “313″ نفر از اصحاب مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف در آخرالزمان است كه همانند عده اهل بدر، در یك ساعت اجتماع مى‌كنند…» (2)

محمد بن مسلم از امام باقر علیه السّلام روایت كرده كه فرمود: «اول كسى كه از طرف خدا با او بیعت مى‌كند، جبرئیل است و نیز از مردم “313″ نفر با او بیعت خواهند كرد…» و نیز از امام باقر علیه السّلام روایت شده كه فرمود: «قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف از ما با ترس یارى شده و با نصرت تأیید خواهد شد… پس هنگامى كه خروج مى‌كند، بر كعبه تكیه مى‌دهد و “313″ نفر به دور او گرد مى‌آیند…» (3)

دسـتـه دوم از یـاران حـضرت که پس از جمع آمدن پرچمداران و ستاد فرماندهی به یاری ایـشـان مـی آیـنـد طـبـق روایـات 10 یـا 12 هـزار نـفـرنـد. وقـتـی ایـن حـلقـه کامل شد، حرکت و قیام، آغاز می شود.

حلقه سوم از یاران، مومنانی هستند که پس از شروع قیام به آنان می پیوندند و لحظه به لحظه بر تعداد آنان افزوده می شود. در این روند، بسیارى از افراد شایسته به یاران حضرت مى‌پیوندند. البته نمى‌توان یاران حضرت را كه در جنگ با دشمنان و دیگر مسائل با حضرت همكارى مى‌كنند و در راه اهداف حضرت گام برمى‌دارند، به عدد خاصى محدود كرد. بنابراین، چون براى این گروه از یاران حضرت عددى تعیین نشده، افزایش یا كاهش آن هم معنا ندارد.

پیروزی حق بر باطل و ایجاد این همه تحولات بنیادین همه اش با کرامت و معجزه صورت نمی گیرد، بلکه علاوه بر رهبری و مدیریتی معصوم و برنامه ای جامع و جـهـان شـمـول، کـادر اجـرایـی بـسـیار کاردان و لایق و توانمندی لازم است تا بتوان چنین تـحـولی در سـطـح جـهـان ایـجـاد کـرد

یاران امام زمان چند نفرند؟

تنوع یاران حضرت

به گفته روایات، آنان از تمام سرزمین هاى جهان اسلام و از دورترین كرانه هاى گیتى و از نقاط پراكنده گرد هم مى آیند كه در میان آنان افراد شایسته مصرى و مومنان حقیقى از شام و افراد نیكوكار از عراق و مردان ایثارگرى از طالقان و قم وجود دارند.

ابن عربى در كتاب فتوحات مكیه گفته است:

«آنان (یاران) از عجم هستند و عرب در بین آنها نیست اما جز به زبان عربى سخن نمى گویند» شبیه این روایت در نسخه خطى ابن حماد ص 95 و دیگر منابع هست كه نشان مى دهد شمارى از اعراب در میان یاران آن حضرت وجود دارد، چنان كه حاكى از وجود شمارى غیر عرب (عجم) نیز در میان آنها مى باشد و بخش مهم ارتش مهدى علیه السلام را ایرانیان تشكیل مى دهند.

پاره اى از روایات مى گوید: در میان آنان پنجاه زن وجود دارد، چنان كه در بحار ج 52 ص 223 از امام باقر علیه السلام نقل شده است. و طبق روایتى، زنان 13 نفر هستند كه مجروحان را مداوا مى كنند. برخى از روایات مى گوید: بیشتر یاران آن حضرت را جوانان تشكیل مى دهند بلكه طبق بعضى از آن روایات، میانسالان در بین آنها بسیار اندك هستند، همچون نمك در توشه مسافر، مانند روایتى كه از امیرمومنان علیه السلام وارد شده است كه فرمود:

«یاران مهدى جوان هستند و میان سال در بین آنها نیست مگر همچون سرمه چشم و نمك توشه كه ناچیزترین توشه مسافر، نمك است» امید که خداوند ما را در زمره یاران آن حضرت قرار دهد.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




قرار نیست که هر کس از دیگرى بزرگ تر و قدرت مندتر است دیگرى را از بین ببرد؛ زیرا این کار چیزى شبیه قانون جنگل خواهد بود كه هر كسى نافرمانى و گناه مى كند، خداوند او را از بین ببرد تا سوال كنیم، چرا با شیطان چنین نكرده است و او را از بین نبرده است؟ همان گونه كه انسان هاى بسیارى نافرمانى و گناه مى كنند، اما خداوند تا زمانى كه به اجل خود نرسیده باشند، آنها را از دنیا نمى برد و تفاوتى از این جهت با انسان هاى دیگر ندارند.

ابلیس از آفریدگان خداوند و از جنیان است و مدت‏هاى طولانى خداوند را عبادت كرده بود، و به واسطه نافرمانى از خداوند، از درگاه او رانده شد و از این پس به نام شیطان شناخته مى‏شود. شیطان بر هر موجودى گفته مى‏شود كه انسان را فریب دهد، خواه از جنیان باشد یا از انسان‏ها، بنابراین، شیطان از ابتدا شیطان آفریده نشد.

او در ابتدا پاك بود. او مخلوقى چون سایر مخلوقات خدا در اطاعت پروردگار و از مقربین درگاه ربوبى بود، اما بر اثر یك امتحان كه احترام به آدم بود، لغزید و از درگاه الهى رانده شد. شیطان در برابر آن همه عبادت، از خداوند تقاضاى زنده ماندن تا روز قیامت را نمود و خداوند او را تا آن روز مهلت داد. شیطان آفریده نشد تا خلایق را بفریبد. او فریب نفس خویش را خورد و از خداوند مهلت خواست تا دنیا هست، او نیز باشد، و از آن پس قسم خورد تا انسان‏ها را بفریبد مگر كسانى را كه مومن باشند. و خداوند نیز این مهلت را به شیطان داد.

اما چرا این مهلت را از طرف خداوند یافت، مى‏توان گفت فلسفه وجود شیطان براى انسان، همانند وجود قواها و غرایز و نفس اماره درون انسان است كه انسان‏ها را به سوى بدى و دور شدن از خدا امر مى‏كنند. از طرف دیگر گرایش به سوى كمال و نیكى و خرد و رسولان و پیامبران الهى، در مقابل آنها قرار مى‏گیرند تا انسان‏ها را به كمال و خوشبختى سوق دهند. تنها در صورت وجود هر دو نیرو در انسان است كه وى مى‏تواند با اختیار خود، یكى از دو راه را انتخاب كند تا به سعادت یا شقاوت برسد.

انسان نیز براى خالص شدن، نیازمند امتحانى سخت است تا جوهره اصلى اش نمایان شود كه در نتیجه وارد مرحله استحقاق و محبت الهى گردد و با خطاب “ارجعى” لایق دیدار پروردگارش شود. دنیا میدان آزمایش است و انسان هدف این آزمایش، پس حریف قدرى چون شیطان لازم است تا انسان بتواند در مصاف با او، استعدادهاى خارق‏ العاده خود را شكوفا كند.

بنابراین اگر نفس اماره و نیروهاى سركش و شیطان‏ها نبودند، انسان نمى‏توانست در معرض آزمون الهى قرار گیرد و با نفى و طرد و مبارزه با آنها، موجب شكوفا شدن استعدادهاى عالى انسانى و سیر در مسیر كمال و خوشبختى و سعادت ابدى شود، پس شیطان شر مطلق نیست.

علامه طباطبایى فرموده است: اگر شیطانى نبود، نظام عالم انسانى هم نبود، و وجود شیطانى كه انسان را به شر و معصیت دعوت كند، از اركان نظام عالم بشریت است، و نسبت به صراط مستقیم، او به منزله كناره و لبه جاده است و معلوم است كه تا دو طرفى براى جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمى‏شود.

البته وجود نیروهاى شر، خلاصه در ابلیس یا شیطان بزرگ نمى شود، بلكه بسیارى از انسان ها و جنیان نیز با او همراه و در كنار او هستند و همه اینها به منزله همان لبه جاده و دره هاى سقوط اند. هم چنین به تجریه و تحقیق ثابت شده است كه فلزات براى آن كه از ناخالصى و زوائد پاك شوند، باید در كوره ‏هاى داغ قرار گیرند تا پس از آن به شكل فلزى با ارزش درآیند. انسان نیز براى خالص شدن، نیازمند امتحانى سخت است تا جوهره اصلى اش نمایان شود كه در نتیجه وارد مرحله استحقاق و محبت الهى گردد و با خطاب “ارجعى” لایق دیدار پروردگارش شود. دنیا میدان آزمایش است و انسان هدف این آزمایش، پس حریف قدرى چون شیطان لازم است تا انسان بتواند در مصاف با او، استعدادهاى خارق‏ العاده خود را شكوفا كند.

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




آثار اخروی نماز

نماز، عطيه اي الهي است كه به عنوان فلاح مطلق«حي علي الفلاح» و بهترين عمل «حي علي خير العمل» و ستون خيمه دين«الصلوة عمود الدين» معرفي شده است. نماز عروج به قبله‎ي رفيع انسانيت «الصلوة معراج المؤمن» است كه تعالي روح و كسب ملكات اخلاقي و نجات از فساد و تباهي از رهگذر آن حاصل مي آيد «إن الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر».

دريافت نشان عبوديت از رهگذر اين عبادت زيباي الهي، براي انساني ميسّر است كه شرايط صحت و قبول و كمال اين عبادت عظيم را به نحو احسن بجاي آورد. وقتي عبد اين عبادت الهي را «كه جز بر خاشعان بزرگ مي نماياند»، به طور شايسته به انجام رساند، آثار عظيمي اعم از فردي، اجتماعي، دنيوي و اخروي را بدنبال خواهد داشت كه در حقيقت ثمره و نتيجه عمل او محسوب مي شود. در اين نوشتار مختصر در صدد بيان همه جانبه اين آثار نيستيم بلكه به برخي از آثار برزخي و اخروي اين عبادت درخشان در آيات و روايات اشاره مي كنيم.

آثار نماز در آيات الهي(توجه يا بي توجهي به نماز):

1. ياد كردن خدا از بنده‎ خود:

خداوند در سوره طه مي فرمايد:«اقم الصلوة لذكري» نماز ذكر و ياد خداست. اين آيه وقتي در كنار اين آيه شريفه«فاذكروني اذكُركم …..» تفسير شود اين نتيجه را افاده مي كند كه وقتي عبد بياد حق باشد حق هم به ياد او خواهد بود. مفسرين در ذيل آيه شريفه«فاذكروني اذكركم» در بيان اينكه «مراد از ياد آوري بندگان چيست؟ بيانات متنوعي را ذكر كردند كه از جمله آن موارد عبارت است از:

الف: مرا در «دنيا» ياد كنيد تا شما را در «جهان ديگر» ياد كنم.
ب: مرا به «دعا» ياد كنيد تا شما را به اجابت ياد كنم (اين استجابت مي تواند هم در دنيا و هم در بزرخ و هم در قيامت نصيب بنده شود)
ج: مرا به هنگام وفور نعمت ياد كنيد تا شما را در سختي ها ياد كنم(اين سختي هم اعم است)

2. نائل شدن به مقام شفاعت كبري:

خداوند در سوره‎ي اسري خطاب به وجود نازنين رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:

«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»

ترجمه: و بعضي از شب را بيدار باش و تهجد كن كه اين نماز شب، تنها بر تو واجب است، باشد كه خدايت به مقامي محمود (شفاعت) مبعوث گرداند. پس ثمره و نتيجه اين برنامه‎ي الهي، رسيدن به مقام محمود است و روايات فريقين در ذيل آيه، مقام محمود را به عنوان مقام شفاعت كبري تفسير كرده است كه رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در روز قيامت در آن مقام قرار مي گيرد.

3. دريافت اجر الهي و باز يافتن به آرامش كامل:

در سوره بقره حقتعالي مي فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»

در پرتو ايمان و عمل صالح و برپاداشتن نماز و ….. مستحق دو جايزه مي شوند:

1. دريافت پاداش(لهم اجرهم ….) 2. بهره مندي از آرامش كامل (لا خوف …..) كه هيچ اضطراب و غمي به همراه آن وجود ندارد.

اما آثار نماز در برزخ:

4. دفع وحشت هاي قبر:

رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «ان الصّلاة تأتي الي المَيّتِ في قبره بصورة شخص انور اللّونِ يونسُهُ في قبره و يدفَعُ عنه اهول البرزخ»

نماز به صورت انساني سفيد چهره، وارد قبر ميت شده و با او انس مي گيرد و وحشت هاي برزخ را از او برطرف مي كند.

5. مونس انسان در قبر:

رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:

«الصلاةُ انس في قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنكر و نكير»

نماز مونس (نمازگزار) در قبر و فراش نيكو در زير او، و پاسخ نمازگزار براي نكير و منكر مي باشد.

6. ديدار ملائكه از انسان در قبر:

رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:

آثار اخروی نماز

«كسي كه به قصد شركت در نماز جماعت، و به سوي مسجد گام بر مي دارد، خداوند متعال در مقابل هر گامي كه بر مي دارد، هفتاد هزار حسنه به او پاداش مي دهد و به همين ميزان نيز درجات وي بالا خواهد رفت، و اگر در چنين حالتي بميرد، خداوند متعال هفتاد هزار فرشته را مأمور مي نمايد تا در قبر به ديدار او رفته، وي را بشارت دهند و در تنهايي قبر انيس او باشند و تا روز قيامت براي او طلب آمرزش كنند.»

7. نجات از وحشت قبر:

امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد:«من اتمَّ ركوعَهُ لم يَدخُلْهُ وحْشَةُ القبْرِ»

«كسي كه ركوعش تمام و كامل باشد هرگز دچار وحشت قبر نمي شود.»

اما آثار نماز در قيامت:

8. مقبوليت ديگر اعمال در سايه نماز:

مولاعلي ـ عليه السّلام ـ در نهج البلاغه مي فرمايد:

«كلُّ شي من عملك تبع لصلاتك» هر عملي پيرو نماز است از اين رو عروج ديگر اعمال در سايه سار نماز ميسر مي شود«إن قبلت قبلت ما سواها و إن ردَّت ردت ما سواها» اگر نماز مورد قبول واقع شود ديگر اعمال هم قبول مي شود و اگر رد شود ديگر اعمال هم رد خواهد شد.

9. نماز توشه‎ آخرت:

رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:

«الصلاة زادُ للمؤمن من الدنيا الي الاخره»

نماز زاد و توشه مؤمن در دنيا براي آخرت است.

10. عامل ورود به بهشت:

امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد:«همانا پروردگار شما مهربان است، عمل كم را تقدير مي كند، هر آينه انسان دو ركعت نماز براي خدا بحا آورد، خداوند به سبب آن نماز او را وارد بهشت مي كند.»

11. معاف از عذاب و ورود بي حساب به بهشت:

رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:« قال الله ـ عزّوجل ـ اِنّ لعبدي عليّ عهداً اِن اقام الصلوة لوقتها اَن لا اُعَذِّبَهُ و اَن اُدخلهُ الجَنّه بغير حساب»

…… من تعهدي نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز خود را در وقتش به پا دارد، او را عذاب نكنم و بدون حساب او را به بهشت ببرم.

و از آن وجود نوراني در كلامي ديگر آمده كه فرمود:

«كسي كه چهل روز نمازهاي خود را با جماعت به جا آورد، به طوري كه يك تكبيرة الاحرام از او فوت نشود، براي او آزادي از آتش جهنم و آزادي از نفاق نوشته مي شود.»

12. زينت آخرت:

امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد:«انّ الله ـ عزّوجل ـ قال: الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ انّ الثمان ركعات التي يُصلّيها العبد الليل زينةُ الآخرة»

خداوند متعال ثروت و فرزندان را زينت دنيا دانسته، ولي هشت ركعت نمازي كه آدمي در آخر شب مي خواند زينت آخرت است.

آثار اخروی نماز

13. به سوي آتش رفتن نمازگزار ريا كار:

امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: چون روز قيامت فرا مي رسد، بنده اي را مي آورند كه اهل نماز بوده و خود نيز چنين ادعا مي كند؛ به وي مي گويند، تو بدان جهت نماز گزاردي كه تو را ستايش كنند، پس به ملائكه دستور مي دهند او را به سوي آتش ببريد.

14. عدم ملاقات با رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در كنار حوض كوثر:

رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:«ليس منّي من استخفَّ صلاته لا يردُ عليَّ الحوض لا و الله» كسي كه نماز را سبك شمارد از من نيست، به خدا سوگند كه بر حوض مرا ملاقات نخواهد كرد.

15. سقوط در آتش:

مولا علي ـ عليه السّلام ـ در نهج البلاغه در بيان جواب دوزخيان كه پرسيده شد چه چيزي شما را بدوزخ كشانده مي گويند ما از نماز گزاران نبوديم:«ما سللكم في سقر قالوا لم نَكُ من المصلين»

16. محشور شدن با قارون و فرعون و هامان:

رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:

«لا تضيعوا صلاتكم، فانّ من ضيّع صلاتهُ حَشَرَهُ الله قارون و فرعون و هامان ـ لعنهم الله و اخزاهم ـ و كان حقّاً علي الله ان يُدخِلَهُ النار مع المنافقين، فالويلُ لمن لم يحافظ صلاتهُ»

نمازتان را ضايع نكنيد، بدرستي كه هر كس نماز خويش را ضايع كند، خداوند عزوجل او را با قارون و فرعون و هامان محشور مي كند، خداوند به آنان لعنت كند و آنها را رسوا سازد، و بر خدا لازم است آنها را با منافق ها به آتش داخل كند، پس واي بر كسي كه مواظب نمازش نباشد.

17. محروميت از شفاعت:

رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند:

«هر كس عمداً نمازش را ترك كند، بر درب جهنم نامش در زمره دوزخيان نوشته مي شود.»

آثار فراوان ديگري هم در روايات درباره‎ نماز و يا كوتاهي كردن در باب نماز اشاره شده كه به طور گذرا ذكر مي كنيم:

ـ گلستان شدن قبر همانند باغي از باغ هاي بهشت در سايه خواندن نماز شب.

ـ ملاقات با پروردگار در پي محافظت بر نمازهاي پنجگانه.

ـ دور ماندن از امان خدا و رسول او هنگام ترك عمدي صلات.

ـ حرام شدن جسد او بر آتش وقتي كه گام بسوي نماز جمعه بر مي دارد.

ـ شهادت قطعه اي از زمين كه او بر آن سجده كرده و پيشاني بر خاك نهاده است.

ـ نماز جواز عبور از صراط.

اينها گوشه اي از آثار نماز و مواظبت بر آن و دقت در انجام كامل و تام اين عبادت الهي است كه اين همه ثمرات را بدنبال خود دارد.

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




ابوحمزه ثمالی می گوید زین العابدین (علیه السلام) را در حال نماز دیدم که ردای ( عبا ) مبارک از دوشش افتاد.ردا را به دوش نیفکند تا نمازش تمام شد.پرسیدم چرا در حال نماز ردا ( عبا ) را درست نکردید ، فرمود وای بر تو میدانی در مقابل چه کسی ایستاده بودم!از نماز بنده مقبول نمی شود مگر آن مقدار که حضور قلب و اقبال داشته باشد.
عرض کردم پس در این صورت ما هلاک شده ایم با نمازهائیکه داریم!!
حضرت فرمود : نه ، خداوند جبران آنها را به نمازهای نافله ایکه میخواندید می نماید.(نکته نماز باطل نمیشه ولی از ارزشش کم میشه)
نمازهای_نافله:(مستحب هست و هر مقدار که تونستید میتونید بخونید حتی نشسته میشه خوند ولی ثواب نماز نشسته نصف نماز ایستاده هست ولی با خوندن مجدد همون نماز نشسته ثواب کامل رو میگیرید)
. . .
(ایستاده) نماز نافله همان نماز مستحبی است و مراد از نوافل نمازهای مستحبی است؛ یعنی به غیر از نماز هایی که در شبانه روز (هفده رکعت) بر هر مسلمانی واجب است. در روایات به نماز های مستحبی متعددی اشاره و توصیه شده است که ما در این جا تنها به نافله های شبانه روزی که به خواندن آنها سفارش بیشتری شده است، اشاره می کنیم. این نوافل در غیر روز جمعه 34 رکعت و عبارت اند از: نافله صبح (دو رکعت)، نافله ظهر (هشت رکعت)، نافله عصر (هشت رکعت)، نافله مغرب (چهار رکعت)، نافله عشا (یک رکعت) نافله شب(هشت رکعت) نماز شفع(دو رکعت) و نماز وتر(یک رکعت)

(حدیث متن:انوار نعمانیه صفحه 238 ، پند تاریخ جلد 5 صفحه 217)
(حدیث تصویر: بحار الانوار، ج 74، كتاب الروضه، باب 4، حدیث 3، مكارم الاخلاق، ص 459)

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت





1- «آب معدني شاهان گرماب» مفيد مي‌باشد.
2- روغن دانه‌هاي «شنبليله» به كار مي‌رود.
3- «بنفشه سه‌رنگ» مفيد است.
4- براي درمان جوش‌هاي قرمز يا لكه‌هاي صورت، كمي «نمك» با «آب ليموي تازه» مخلوط كرده، روي صورت بماليد.
5- ضماد پوره «سيب زميني» (روزانه 2 بار) به‌روي قسمتي از پوست كه مبتلا به‌جوش است، بسيار مفيد است. (شرح در تجويز 5 «ضرب خوردگي»)
6- چند روز صبح ها ناشتا، «آب غوره»، «آلو بخارا»، «آب ليمو»، «انار»، «سماق»، «تمر هندي»، «كاهو»، «هندوانه»، «عنّاب»، «قراقات»، «شلغم پخته»، «تمشك»، «آلبالو» و امثال اين ها كه ترشمزه يا ملس باشد بخوريد.
7- پنج مثقال «گل قاصد» را بجوشانيد و بخوريد.
8- هر روز صبح نصف استكان «آب ليمو» را با مقداري «عسل» و يا شكر مازندران مخلوط نموده بخوريد.
9- محل زخمها را با «آب ليموي ترش» خوب ماساژ دهيد.
10- خانمها پس از اصلاح صورت يك تكه «زاج سفيد» را در آب سرد فرو كنند و به صورت خود بمالند.
11- «اسفناج» را بپزيد با سفيد آب قلع مخلوط كنيد روي جوشها بماليد و ماساژ بدهيد.
12- «بنفشه»، «بخور بابونه»، «چاي كوهي» و «گزنه» مفيد مي‌باشند.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, ج-ح-خ-چ  لینک ثابت





جوش‌هاي غرور


1- از ورقه‌هاي نازك «گوجه فرنگي» به عنوان يك ماسك زيبايي استفاده كنيد اين ماسك از زياد شدن جوش غرور جلوگيري مي‌كند و پوست را نرم و لطيف و شفاف مي‌نمايد و چربي زيادي پوست را مي‌گيرد.
2- همه روزه كمي «عسل» به صورت خود بماليد و آن قدر با دست مالش دهيد تا از بين برود. اگر چند روز مرتباً به اين كار ادامه دهيد، جوش از بين رفته و آثار آن نيز محو مي‌گردد.
3- «هويج» داراي جوهري هست كه در كبد تبديل به «ويتامين A» مي‌شود و با كمك اين ماده از جوش غرور جلوگيري مي‌نمايد.
4- آب «برگ بيد» را با فشار گرفته و به صورت خود بماليد تا مانع پيدايش جوش شود.
5- برگ «بارهنگ» را له كرده و به صورت بماليد.
6- ريشه «بابا آدم» نافع است.
7- ماليدن «ماست» از امراض جلدي مخصوصاً جوش غرور جلوگيري مي‌نمايد و باعث نرمي و لطافت پوست مي‌شود.
8- «شلغم» به علّت داشتن گوگرد و ارسنيك و روبيديم بسيار سودمند است و البته خوردن آب آن بسيار مفيدتر و مصلح‌تر است.
9- مقدار يك تا دو گرم از گل هاي تازه «هميشه بهار» را در يك فنجان آب جوش ده دقيقه بگذاريد و نوش كنيد.

 

جوش‌هاي قرمز


1- ضمادي از «پياز» ريز شده در «سركه» مصرف كنيد.
2- ضماد «آب خيار» يا تفاله جوشانده قرنفل كوبيده براي جوش‌هاي قرمز ريز مفيد است.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, ج-ح-خ-چ  لینک ثابت





1- عصاره برگ و ساقه «تمشك» كه تازه چيده و كوبيده و با كمي صمغ مخلوط نماييد، مفيد مي‌باشد.
2- سرمه كردن صمغ «وشا» مفيد است.
3- يكصد گرم از گل هاي خشك يا تازه «آقطي» را در يك ليتر آب جوش ده دقيقه بجوشانيد. صاف و خنك كنيد. با آن بوسيله يك تكه پنبه تميز پلك چشم‌ها را روزي چهار تا پنج بار بشوييد.

 

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, ج-ح-خ-چ  لینک ثابت




قضاوتهای حضرت امام علی علیه السلام

ابن عباس می گوید: روزي عمر در زمان خلافتش براي اداي فریضه صبح به مسجد آمد دید کسی در محراب خوابیده است، عمر به غلام خود
گفت: او را براي نماز خواندن بیدار کن، غلام پیش رفت، دید لباس زنانه به تن دارد، تصور کرد زنی از انصار است او را حرکت داد، ولی
حرکت نکرد، معلوم شد مردي است در لباس زنان که سرش بریده شده است.
عمر دستور داد کشته را در گوشه اي از مسجد قرار دهند و نماز صبح به جاي آورد، پس از نماز به حضرت امیر علیه السلام عرضه داشت:
نظرتان در این قضیه چیست؟

آن حضرت فرمود: بگو کشته را دفن کنند و منتظر باش تا کودکی را در همین محراب ببینی.
عمر گفت: از کجا می گویی؟
علی علیه السلام: برادر و حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا از این ماجرا خبر داده است. و چون نه ماه گذشت روزي عمر براي نماز
صبح وارد مسجد شد، ناگهان صداي گریه طفلی به گوشش رسید. گفت: راست گفته خدا و رسول خدا و پسر عم رسول خدا، و آنگاه به غلام
خود گفت: نوزاد را از میان محراب بردارد و پس از اداي نماز، طفل را آورد و در پیش روي حضرت علی علیه السلام گذاشت. امیرالمومنین
فرمود: دایه اي از انصار پیدا کنند تا از طفل نگهداري نمایند. تولد کودك در ماه محرم بود و به غلام عمر فرمود: دایه طفل را پس از نه ماه
در روز عید فطر بیاورید.
دایه طفل را در موقع مقرر، دایه طفل را در موقع مقرر، نزد حضرت امیر علیه السلام آورد، حضرت به او فرمود: کودك را در محل نماز عید
ببر و بنگر هر زنی را که کودك را از تو گرفت و صورتش را بوسید و به وي گفت: اي ستمدیده، فرزند زن ستمدیده! و اي فرزند مرد ستمگر!
او را بگیر و به نزد من بیاور!
دایه، طفل را در آن جا برد، دید زنی از پشت سر او را صدا می زند و می گوید: تو را به حق محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله اندکی توقف
کن! دایه ایستاد آن زن رسید و طفل را از او گرفت و صورتش را بوسید و به او گفت: اي مظلوم، فرزند مظلومه! و اي فرزند مرد ظالم! چقدر
به کودك مرده من شباهت داري، و آن زن بسیار زیبا بود، و هنگامی که طفل را به دایه رد کرد و خواست برود، دایه دامنش را چسبید.
زن گفت: مرا رها کن!
دایه گفت: تو را رها نمی کنم تا به نزد علی بن ابیطالب ببرم، زن مضطرب شد و گفت: علی مرا در میان مردم رسوا می کند و اگر چنین کنی
در روز قیامت با تو مخاصمه خواهم کرد، دایه حرفش را گوش نکرد و خواست او را ببرد در این موقع زن به دایه گفت: مرا رها کن تو را به
خانه می برم و دو برد یمنی و یک حله صنعایی و سیصد درهم هجري به تو می دهم، دایه قبول کرد و با زن به خانه رفت، و اموال را گرفت،
آنگاه به دایه گفت: اگر طفل را در روز عید قربان بازآوري همین هدایا را به تو خواهم داد. و چون مردم از نماز عید برگشتند امیرالمومنین
علیه السلام دایه را طلبیده به وي فرمود: اي دشمن خدا! سفارش مرا چه کردي؟
دایه گفت: کسی را ندیدم.
آن حضرت به وي فرمود: به حق صاحب این قبر (اشاره به قبر پیغمبر) دروغ می گویی. آن زن آمد و طفل را از تو گرفت و بر صورتش بوسه
زد و به تو رشوه اي داد و گفت: اگر در روز عید قربان او را بیاوري همین هدایا را نیز به تو خواهم داد. دایه بر خود لرزید و گفت: اي پسر عم
رسول خدا! مگر غیب می دانی؟!
علی علیه السلام فرمود: جز خدا کسی غیب نمی داند ولیکن رسول خدا صلی الله علیه و آله این قضیه را به من خبر داده است.
زن گفت: بهترین گفتار، گفتار راست است. و ماجرا همان بود که فرمودید، اکنون اگر دستور دهید زن را حاضر کنم.
علی علیه السلام فرمود: هنگامی که آن زن تو را به خانه برد از آن منزل به منزل دیگري منتقل شد، حال باید صبر کنی تا روز عید قربان او
را بیاوري تا خداوند از سر تقصیر تو درگذرد. زن گفت: اطاعت می کنم. و چون روز عید قربان شد دایه به آن محل رفت و زن نیز آمد و طفل
را گرفت و صورتش را بوسید و آنگاه به دایه گفت: با من بیا تا آنچه به تو وعده داده ام به تو بدهم.
دایه گفت: هرگز تو را رها نمی کنم، در این موقع زن سر به سوي آسمان بلند کرده به درگاه الهی عرضه داشت: اي فریادرس درماندگان! و
اي پناه دردمندان!.
و آنگاه با دایه به مسجد رفت. و چون بر حضرت علی علیه السلام وارد گردید، آن حضرت به وي فرمود: تو می گویی یا من بگویم؟!
زن: خودم می گویم.
علی علیه السلام پس بگو!
زن: من دختر مردي از انصارم، پدرم عامر بن سعد خزرجی در یکی از غزوات رسول خدا صلی الله علیه و آله در رکاب آن حضرت کشته شد.
مادرم نیز در عهد خلافت ابوبکر از دنیا درگذشت و من خود تنها مانده با زنان همسایه انس می گرفتم، و یک روز که با چند تن از زنان

مهاجر و انصار نشسته بودم، پیرزنی فرتوت که تسبیحی در دست داشت، عصا زنان به نزد ما آمد و از نام همه زنان پرسش نمود. تا این که
به من رسید گفت: اسم تو چیست؟
گفتم: جمیله.
دختر کیستی؟
دختر عامر انصاري.
پدر داري؟
خیر.
ازدواج کرده اي؟
نه.
پس به حال من ترحم نموده گریه کرد و گفت: مایل نیستی زنی نزد تو آمده به تو کمک کند و انیس و مونس تو باشد.
دختر: بله مایلم.
پیرزن: من حاضرم براي تو مادري مهربان باشم، من خوشحال شده گفتم: بفرما خانه خانه توست و امر امر تو، آنگاه آبی از من خواست وضو
گرفت و من در موقع غذا نان و شیر و خرما برایش مهیا کردم و چون آنها را دید گریه کرد، گفتم: چرا گریه می کنی؟
پیرزن: دخترم! خوراك من عبارت است از یک نان جو یا اندکی نمک و باز هم گریه کرد و گفت: حالا هم وقت غذا خوردنم نیست، و من
پس از خواندن نماز عشاء غذا می خورم پس برخاست و به نماز مشغول شد تا این که از نماز عشاء فارغ گردید، من یک قرص نان جو و
مقداري نمک برایش آوردم آنگاه به من گفت مقداري خاکستر برایم بیاور، چون آوردم خاکسترها را با نمک مخلوط نموده با سه لقمه نان
افطار کرد و باز به نماز ایستاد و تا سپیده دم نماز خواند و من چون این رفتار را از او دیدم به وي نزدیک شده بر سرش بوسه زدم و گفتم:
برایم دعا کن، خداوند مرا بیامرزد؛ زیرا دعاي تو مستجاب است. در این موقع به من گفت: تو دختري زیبا هستی و من هنگامی که از خانه
خارج می شوم بر تو می ترسم تنها بمانی، باید زنی در کنار تو باشد، و من دختري عابده و خردمند دارم که از تو بزرگتر است، اگر بخواهی او
را نزد تو بیاورم تا یار و همراز تو باشد.
گفتم: چرا نخواهم؟
پس برخاست و از خانه بیرون رفت ولی پس از زمانی خود تنها برگشت.
گفتم: چرا خواهرم را به همراه نیاوردي؟
گفت: دختر من با کسی انس نمی گیرد و زنان مهاجر و انصار به خانه تو زیاد رفت و آمد می کنند و مزاحم انجام عباداتش می شوند.
گفتم: تا موقعی که دختر تو در خانه من است نمی گذارم کسی به خانه بیاید، پیرزن رفت و پس از ساعتی برگشت و زنی با او بود که تمام
بدن را در لباسش پیچانده بود و فقط چشمانش پیدا بود، و بر در اتاق ایستاد، گفتم: چرا داخل نمی شوي؟
عجوزه گفت: از دیدار تو چنان خوشحال شده که از خود بیخود گشته است.
گفتم: الان می روم در خانه را می بندم تا کسی وارد نشود، رفتم در را بستم و به دختر چسبیده و گفتم صورتت را باز کن، ولی قبول نکرد،
پس رویش را از سرش برداشتم ناگهان دیدم جوانی است با ریش سیاه و دست و پا خضاب بسته با لباس زنان، پس من زاري و فزع نموده
به او گفتم: چرا مرتکب چنین جنایتی شدي؟! برخیز و از خانه بیرون شو! مگر از سطوت عمر نمی ترسی؟ و خواستم از او دور شوم که بناگاه
به من چسبید و من در دستش مانند گنجشکی بودم در چنگال عقابی پس با من مباشرت نمود و از شدت مستی که داشت بر زمین افتاد و
بیهوش گردید، و من با کاردي که بر کمرش بسته بود سر از بدنش جدا کردم و به درگاه خدا عرضه داشتم:
خدایا! تو می دانی که این مرد به من ستم نموده و مرا رسوا کرده است و من بر تو توکل می کنم، اي خدایی که هرگاه بنده اي بر او توکل
کند او را کفایت نماید! اي خدایی که نیکو پرده پوشی. و چون شب شد جسدش را برداشته و در محراب مسجد انداختم، و از او آبستن
شدم. و چون فرزند را زاییدم، خواستم او را بکشم ولی گفتم خطاست او را قنداق نموده در محراب مسجد افکندم. این ماجراي من بود اي
پسر عم رسول خدا!

عمر گفت: گواهی می دهم که از رسول خدا شنیدم که فرمود: من شهر علمم و علی در آن است.
و نیز فرمود: برادرم علی بحق سخن می گوید.
و آنگاه گفت: یا اباالحسن! حکم آنان چیست؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: مقتول دیه اي ندارد؛ زیرا مرتکب گناهی بزرگ شده است و بر زن حدي نیست؛ زیرا بدین عمل مجبور شده،
و سپس به زن فرمود: عجوزه را بیاور تا حق خدا را از او بگیرم.
زن گفت: سه روز به من مهلت بدهید، امیرالمومنین به دایه فرمود: فرزند را به مادرش رد کن! زن فرزند را به خانه برد و فردا در جستجوي
پیرزن از خانه بیرون رفت و ناگهان او را در کوچه اي دید، پس او را بگرفت و کشان کشان به نزد علی علیه السلام آورد، چون به نزد حضرت
رسیدند، حضرت علی علیه السلام به پیرزن فرمود: اي دشمن خدا! می دانی که من علی بن ابیطالب هستم و علم من علم پیامبر صلی الله
علیه و آله است اکنون حقیقت حال را بگو!
پیرزن گفت: من این زن را نمی شناسم و از قضیه اطلاعی ندارم!
امیرالمومنین به وي فرمود: قسم می خوري؟
پیرزن: آري.
حضرت به او فرمود: دستت را روي قبر رسول خدا بگذار و سوگند یاد کن، و چون پیرزن سوگند یاد کرد ناگهان صورتش سیاه شد.
امیرالمومنین علیه السلام دستور داد آیینه اي آوردند، و چون پیرزن در آیینه نگاه کرد و صورت خود را سیاه دید از روي ندامت صیحه زد،
علی علیه السلام به درگاه خدا عرض کرد: بار خدایا! اگر این زن راستگوست صورتش را سفید گردان، ولی آن سیاهی برطرف نشد، حضرت به
وي فرمود: چگونه توبه کرده اي با آن که خداوند از سر تقصیر تو نگذشته است؟!
آنگاه عمر دستور داد پیرزن را از مدینه خارج کرده سنگسارش نمایند.
ابن ابی الحدید این قضیه را بطور اختصار نقل کرده و می گوید: این ماجرا در زمان عمر اتفاق افتاده است.

 

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




نوشته : شیخ محمد متولی الشعراوی
{موج من فوقه موج} [ سوره نور، آیه 40]
امواج عظیمی که بر فراز آن امواج عظیم دیگری قرار گرفته…
«… این حقیقتی است آشکار که امروزه از سوی بسیاری از ایستگاه های مطالعاتی دریا و عکسبرداری بوسیله ماهواره ها به اثبات رسیده است.»
گوینده این سخنان یکی از اقیانوس شناسان آلمانی است.
وقتی با او صحبت می کردم اظهار داشت:
با پیشرفت علم، نیازی به دین نیست…
اما وقتی آیاتی از قرآن را شنید، با شگفتی اظهار داشت:
امکان ندارد این سخنان انسان باشد…
پروفسور «دوگارو» یکی دیگر از اقیانوس شناسان در مورد آنچه علوم جدید از آیه:

{أو کظلمات فی بحر لجّیّ یغشاه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض إذا أخرج یده لم یکد یرئها و من لم یجعل الله له نور فماله من نور} [ سوره نور، آیه 40]
(یا (اعمال آنان) بسان تاریکیهایی در دریای ژرف مواجی است که امواج عظیمی آن را فرا گرفته باشد و بر فراز آن امواج عظیم، امواج عظیم دیگری قرار گرفته باشد و بر فراز امواج ابرهای تیره خیمه زده باشند. تاریکیها یکی بر فراز دیگری جای گرفته، هرگاه (مسافر دریا) دست خود را بدر آورد ممکن نیست که آن را ببیند و کسی که خدا نوری بهره او نکرده، او نوری ندارد.)
به آن رسیده است، اذعان می دارد:
در گذشته به علت نبودن وسایل غواصی، کسی نمی توانسته بیشتر از بیست متر در عمق دریا برود. لذا از زیر آب اطلاعات زیادی نداشته اما امروزه با بکارگیری وسایل و ابزار مدرن می توان تا عمق دویست متر به راحتی به زیر آب رفت.
در این عمق، تاریکی مطلق حکمفرما است.

به آن رسیده است، اذعان می دارد:
در گذشته به علت نبودن وسایل غواصی، کسی نمی توانسته بیشتر از بیست متر در عمق دریا برود. لذا از زیر آب اطلاعات زیادی نداشته اما امروزه با بکارگیری وسایل و ابزار مدرن می توان تا عمق دویست متر به راحتی به زیر آب رفت.
در این عمق، تاریکی مطلق حکمفرما است.
آیه کریمه می گوید: {بحر لجیٍ} یعنی: دریای ژرف و امروزه اکتشافات جدید در واقع تصویری از آیه {ظلمات بعضها فوق بعض} (تاریکیها یکی بر فراز دیگری) ارائه نموده و آن را تفسیر کرده است.
در واقع رنگها دارای هفت طیف اند، که عبارتند از : آبی، زرد، سبز، پرتقالی (نارنجی پررنگ)، قرمز… با فرو رفتن در آب، رنگها یکی بعد از دیگری ناپدید می شوند. با از بین رفتن هر یک از آنها بر تاریکی در عمق آب افزوده می شود. ابتدا رنگ قرمز از بین می رود، سپس نارنجی، زرد و… تا اینکه در عمق دویست متری رنگ آبی از بین می رود. با ناپدید شدن هر رنگ، مقداری بر تاریکی افزوده می شود تا اینکه در عمق دویست متری تاریکی مطلق حکمفرما می گردد. و این قسمت آیه در واقع اشاره به همین مطلب دارد.
اما در مورد این فرموده خداوند متعال که می فرمایند: { موج من فوقه موج} (امواج عظیمی که بر فراز آن امواج عظیم دیگری قرار گرفته) علم نوین ثابت کرده است که میان لایه سطحی و زیرین آب فاصله وجود دارد و این

فاصله و جدایی بوسیله امواج پر شده اند. امواج لایه زیرین که تاریک هستند دیده نمی شوند اما امواج فوقانی قابل رویتند و گویا امواج بر هم انباشته شده و موج بر روی موج قرار دارد!

این حقیقتی علمی و کاملا روشن است و در واقع آنچه که قرآن قبل از بوجود آمدن وسایل و ابزار مدرن اقیانوس شناسی که موجب بدست آمدن برخی اطلاعات می گردد به روشنی و وضوح بدان اشاره داشته دلیلی بر اعجاز دین مبین اسلام است. به همین دلیل است که پروفسور دوگارو در مورد این آیات می گوید: ممکن نیست این جزو اطلاعات و علم بشری باشد!

بر گرفته از حقيقت دنيا

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی،
باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای …
“پس نیکی را بکار،
بالای هر زمینی…
و زیر هر آسمانی….
برای هر کسی… “
تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!!
که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




معتقدان به قانون جذب
شماره 7


معتقدان به قانون جذب می گویند که از تصویرسازی ذهنی هرچه بخواهی بدست می آوری . مثلاً با تصور یک خانه بزرگ یا ماشین مدل بالا می توانی به آن برسی . آیا چنین چیزی صحت دارد یا خیر ؟

پاسخ – اگر اینکه شما یک خانه ی بزرگ تصور بکنی و بعد این خلق بشود ، این غلط است . یا شما تصور سازی بکنید که یک ماشین مدل بالا داشته باشید و بعد بدون کار و تلاش و برنامه ریزی به خواسته ات برسی ، این درست نیست .

ولی اگر تصویر سازی ذهنی برای امیدواری ، هدفمندی و امید به آینده باشد و همان اثر تلقینی آن باشد ، این قابل قبول است و بزرگان ما در طول تاریخ از این شیوه استفاده می کردند .

ناپلئون بناپارت می گوید : وقتی من کودک بودم علاقه داشتم که فرمانده ی یک لشکر بزرگ باشم. هر روز می نشستم و تصورمی کردم که فرمانده ی یک لشکر بزرگ هستم و آنها را هدایت می کردم .

انیشتن می گوید : شما می توانید با تصویر ذهنی می توانید آینده خودتان را به تصویر بکشید .

در کنار تصویر سازی ما باید تلاش بکنیم و امیدوار باشیم .

ما به ضمیر ناخودآگاه خودمان القا می کنیم و بعد به آن می رسیم . تصویر سازی لازم است ولی کافی نیست .

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت




در این غزل فقط سخن از شیر مادر است
احساس من به پنج تن از شیر مادر است

می خواست یک پسر که شود خادم الحسین«علیه السلام»
گر خادمم ، و سینه زن از شیر مادر است

با گریه ریخت شهد ولایت به کام من
این شور و حال و اشک من از شیر مادر است

او گفت : یا علی «علیه السلام» بگو از جا بلند شو
این ذاکر على«علیه السلام» شدن از شیر مادر است

من دشمنم به اهل سقیفه ، عجب مدار
در سینه بغض اهرمن از شیر مادر است

بر تن ، محرم و صفر و فاطمیه ها
رنگ سیاه پیرهن از شیر مادر است

رفتند یک گروه به دنبال معصیت
دنبال هیئت آمدن از شیر مادر است

برداشتم علامت و گفتم : على مدد «علیه السلام»
زیر علم قدم زدن از شیر مادر است

گفتم علم، دلم ز اباالفضل«علیه السلام » یاد کرد
عباس، شیر صف شکن از شیر مادر است

من عاشق مرام اباالفضل حیدرم «علیهماالسلام»
عشقم به میر ممتحن از شیر مادر است

در فرشداری حرمش خادمش شدم
این خلعت شرف به تن از شیر مادر است

با شعر خود مدافع زهرا«علیها السلام» شدم ، یقین
غوغای من به انجمن از شیر مادر است

از روضه ام ملایکه هم ضجه می زنند
این نوحه های پر محن از شیر مادر است

پشت بقیع ، ناله زدم تا سحرگهان
در دل محبت حسن «علیه السلام»از شیر مادر است

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت





با بررسی و تحلیل آنچه مفسران و نگارندگان حوزۀ علوم قرآن دربارۀ تناسب میان سوره ها یاد كرده اند وجوه گوناگونی را در هم پیوندی سوره ها می توان شماره كرد كه در اینجا مهم ترین آنها را همراه با نمونه هایی در چهار محور خلاصه می كنیم:
1. ارتباط مضمونی میان سوره های همجوار؛
2. ارتباط آغاز هر سوره با فرجام سورۀ پیشین؛
3. همانندی دو سوره در آغاز یا فرجام؛
4. دیدگاه سعید حوّی در چگونگی ارتباط میان سوره ها.
1. تناسب مضمونی در سوره های همجوار
یكی از وجوه تناسب میان دو سوره، هماهنگی مضمونی میان آن دو است، به گونه ای كه دو سورۀ همجوار در موضوعات و مطالبی كه عنوان می كنند به شكلی همگونی داشته باشند؛ این همگونی می تواند به این صورت باشد كه سورۀ دوم، ادامه دهنده و تكمیل كننده سورۀ پیش از خود باشد و یا مطالب اجمالی آن را تفصیل دهد و یا موضوع مطرح شده در هر دو یكی باشد؛ حتی ممكن است میان مطالب آن دو، رابطه تقابل وجود داشته باشد و مواردی از این دست.
پس از گذر از سورۀ فاتحه الكتاب كه دریچۀ ورود به قرآن كریم است و فشردۀ مطالب آن را در بردارد می بینیم كه میان دو سورۀ بقره و آل عمران پیوندی نزدیك وجود دارد، به گونه ای كه هر دو در بیان پایه های اساسی دین مانند توحید، نبوت و مانند آن هم داستان هستند، و بنابر نقل زركشی سورۀ بقره به منزلۀ اقامۀ دلیل بر حكم، و آل عمران به منزلۀ پاسخ از شبهات مخالفان است. در سورۀ بقره به یهود و در آل عمران به مسیحیان بیشتر خطاب شده است، چرا كه انجیل دنباله رو تورات است و رویارویی رسول اكرم(ص) پس از هجرت نخست با یهود و در آخر كار با مسیحیت بود.3
در دو سورۀ بعد كه نساء و مائده باشد باز همین اتحاد و تلازم وجود دارد، اما در بیان احكام و قانون برخوردها و روابط. شرح مناسبت میان مائده و نساء را از زبان رشیدرضا پی می گیریم:
«همان گونه كه روشن است قسمت عمدۀ سورۀ مائده در احتجاج با یهود و نصارا و مقداری در ذكر منافقان و مشركان است، و این همان چیزی است كه در سورۀ نساء تكرار شده بود و در آخرش از آن به تفصیل سخن گفته شد، و این قوی ترین مناسبت و آشكارترین وجه پیوند میان دو سوره است؛ گویا آنچه در این سوره آمده متمم و كامل كنندۀ مطالب گذشته است.
و در هر یك از دو سوره بخشی از احكام عملیه در عبادات و حلال و حرام آمده است؛ از جمله احكام مشترك در این دو، آیات تیمم و وضو است و همین طور حلیت ازدواج با زنهای پاكدامن و مؤمن، و در سورۀ مائده پاكدامنان اهل كتاب نیز حلال شده اند كه متمّم احكام ازدواج در سورۀ نساء است. از دیگر مشتركات در سفارشهای كلی فرمان به بپای داشتن عدالت و گواهی به عدل است بدون ترس از كسی و همین طور سفارش به تقوا.
از نكات لطیف تناسب این دو سوره آن است كه سورۀ نساء راه تحریم شراب را هموار ساخته و سورۀ مائده آن را به طور كلی حرام كرده است. البته احكامی نیز وجود دارد كه ویژه هر سوره است.»4
از جمله سوره هایی كه رابطه نزدیك دارند سوره هال انفال و توبه هستند؛ رشید رضا می نویسد:
«تناسب میان این دو سوره و سورۀ پیش از آن، از تناسب سایر سوره ها با هم آشكارتر است؛ گویی سورۀ توبه در اصول دین و سنتهای الهی و نظام تشریع و قانون گذاری متمم سورۀ انفال است. البته بیشترین قانونهای این دو سوره دربارۀ احكام جنگ و مسائل مربوط به آن، مانند آمادگی رزمی و عوامل پیروزی در جنگ است.
همچنین در احكام مربوط به حفظ یا نقض معاهدات و پیمانها و دوستی و ولایت در جنگ و غیرجنگ میان مؤمنان با یكدیگر و كافران با یكدیگر و نیز در احوال مؤمنان راستین و كفرپیشگان و منافقان بیمار دل، سورۀ توبه كامل كنندۀ سورۀ انفال است.
پس هر آنچه در سورۀ نخست، آغاز به طرح شده است در سورۀ دوم پایان یافته و اگر نبود كه سوره بندی قرآن و اندازه سوره ها متوقف بر نصّ است. آنچه گفتیم مؤید كسانی است كه گفته اند از این دو سوره یكی است، همچنان كه ترتیب سوره ها از نظر طولانی بودن نیز این مسأله را تأیید می كند.»5
در مجمع البیان از امام صادق(ع) نیز روایت شده است كه فرمود: انفال و براءت یكی می باشند.6
نمونه ای دیگر را از اجزاء پایانی قرآن بر می گزینیم؛ مراغی چگونگی مناسبت سورۀ نبأ را با سورۀ پیش از آن؛ مرسلات، چنین باز می گوید:
«سورۀ نبأ شامل اثبات قدرت بر برانگیختن مردگان است كه در سورۀ پیشین یاد شده و كافران آن را تكذیب می كردند.
2. چه در این سوره و چه در سورۀ قبلی سرزنش و كوبیدن تكذیب كنندگان وجود دارد؛ در آنجا گفته شد: «ألم نخلقكم من ماء مهین» (مرسلات/20) و اینجا گفته می شود: «ألم نجعل الأرض مهاداً» (نبأ/6)
3. در هر دو سوره توصیف بهشت و جهنم و نعمتهای پرهیزكاران و عذابهای منكران وجود دارد.
4. در این سوره تفصیل آنچه در سورۀ پیشین از یوم الفصل گفته شد آمده است؛ در آنجا می گوید: «لأی یوم أجّلت. لیوم الفصل. و ما أدراك ما یوم الفصل» (مرسلات/14 ـ 12) و اینجا می گوید: «إنّ یوم الفصل كان میقاتاً» (نبأ/17) تا به آخر سوره.»7
چنان كه ملاحظه شد در نمونه های یادشده جهات گوناگونی در تناسبهای مضمونی میان دو سوره وجود داشت كه از جهات بارز آن تكمیل گری سوره دوم نسبت به سورۀ پیشین و تفصیل برخی مطالب مجمل آن بود. سیوطی تفصیل این اجمال را به صورت قاعده ای فراگیر در روابط میان سوره ها چنین می نگارد.
«قاعده ای كه قرآن بر آن پایه ریزی شده آن است كه هر سوره تفصیل و شرح و بسط مطالب فشرده و اجمالی سوره پیش از آن است. در نزد من این مسأله در بیشتر سوره های قرآن، خواه طولانی و خواه كوتاه، ثابت شده است.»8
گاه ممكن است این تناسب به صورت تقابل میان دو سوره باشد، همان گونه كه در سورۀ «ماعون» چهار صفت ذكر شده كه در سورۀ «كوثر» نقیض آنها آمده است؛ در سورۀ ماعون خداوند منافقان را به چهار صفت توصیف می كند: بخل، ترك نماز، ریا در نماز و منع از زكات. سپس در سورۀ كوثر كه پس از آن آمده، در مقابل بخل می گوید: «انّا اعطیناك الكوثر»، و در مقابل ترك نماز می گوید: «فصلّ» یعنی بر آن پایدار باش، و در برابر ریا می گوید «لربّك» یعنی برای رضای پروردگارت نه كس دیگر، و در برابر ماعون می گوید: «وانحر» یعنی قربانی كن و گوشت آن را صدقه بده. و به این ترتیب مناسبتی شگرف میان این دو سوره برقرار شده است.9
2. ارتباط آغاز سوره با پایان سورۀ پیشین
افزون بر پیوند كلی كه در مضمون دو سوره ممكن است وجود داشته باشد گاه آغاز یك سوره با پایان سورۀ پیشین همانندی دارد و حلقۀ اتصال نزدیكی دو سوره را به هم مرتبط می كند. به گفتۀ ابوزید این علاقۀ خاص به پیوند اسلوبی و لغوی نزدیك تر است، درحالی كه علاقه های دیگر كلی، پیوند در مضمون و محتوا می باشند.10
زركشی می نویسد:
«زمانی كه به آغاز هر سوره بنگری در می یابی كه مناسبتی كامل با پایان سورۀ پیشین ازخود دارد. این مناسبت گاهی نهان و گاه آشكار است.»11
از جمله در بخش پایانی سورۀ فاتحه این گونه دعا می شود كه: «اهدنا الصراط المستقیم» و در آغاز سوره بقره آمده است:
«ألم ذلك الكتاب لاریب فیه هدی للمتّقین» گویا در آغاز سوره بقره به این دعا پاسخ داده می شود كه آن صراط مستقیمی كه درخواست كرده بودید همان راهی است كه این قرآن ترسیم می كند.
در پایان سورۀ «حج» این عبارت وجود دارد «وافعلوا الخیر لعلّكم تفلحون». این جمله در سورۀ «مؤمنون» كه پس از آن می آید گشوده می شود و خصلتهای موجب فلاح و رستگاری بیان می گردند: «قد أفلح المؤمنون. الذین هم فی صلاتهم خاشعون…»
گاه واژه یا موضوعی كه در انتهای سوره ای آمده است در آغاز سورۀ بعد تكرار می گردد؛ مثل آن كه سورۀ «طور» به این آیه ختم شده است كه: «و من اللیل فسبّحه و إدبار النجوم» و سورۀ «نجم» با همان واژه آغاز می گردد: «والنجم إذا هوی».
سورۀ «واقعه» با امر به تسبیح پایان می یابد: «فسبّح باسم ربّك العظیم» و سورۀ «حدید» نیز با تسبیح آغاز می گردد: «سبّح لله ما فی السموات و الأرض».
سورۀ «جاثیه» با توحید و ربوبیت خداوند پایان می یابد و در آنجا می آید: «وله الكبریاء فی السموات و الأرض و هو العزیز الحكیم» و سورۀ «احقاف» نیز با توحید و خالقیت خداوند آغاز می شود. «تنزیل الكتاب من الله العزیز الحكیم».
با استفاده از نصوصی از قرآن كه می فرماید: «و قضی بینهم بالحقّ و قیل الحمد للّه ربّ العالمین» (زمر/75) و «فقطع دابرالقوم الذین ظلموا و الحمد لله ربّ العالمین»(انعام/45) ارتباطی كلی میان داوری و حلّ و فصل امور و حمد خداوند متعال و نیز میان هلاكت ستمكاران و حمد الهی می توان یافت كه بر اساس آن، نوعی تناسب در برخی از سوره ها ظهور می یابد. در پایان سورۀ مائده خداوند در روز قیامت میان عیسی بن مریم و قومش دربارۀ ادعای الوهیت وی داوری می نماید و سپس سورۀ انعام با «الحمد لله» شروع می شود.12
سوره فاطر نیز با «الحمدلله» آغاز می شود كه مناسب با پایان سورۀ قبل آن؛ یعنی سوره سبأ است كه می فرماید: «وحیل بینهم و بین ما یشتهون كما فعل بأشیاعهم من قبل إنّهم فی شكّ مریب»(سبأ/54)
از دیگر سوره هایی كه آغاز یكی با پایان دیگری در ارتباط است سوره های «فیل» و «قریش» است، به گونه ای كه برخی آن دو را یك سوره به حساب آورده اند، بنابراین وجه تعلیلی كه در آغاز سورۀ «قریش» آمده است كه «لایلاف قریش. ایلافهم رحلة الشتاء و الصیف» متعلق به سورۀ «فیل» است؛ یعنی نتیجه آنچه خداوند متعال نسبت به اصحاب فیل انجام داد كه «فجعلهم كعصف مأكول»، الفت دادن قریش و تأمین سفرهای تجاری آنان بود، و به گفتۀ اخفش، اتصال آغاز سورۀ قریش با سوره فیل از باب «فالتقطه آل فرعون لیكون لهم عدوّاً و حزناً» (قصص/8) می باشد؛ یعنی این لام، لام عاقبت است و متعلق به سورۀ گذشته می باشد.13 البته تفسیر دیگری نیز وجود دارد كه این لام را متعلق به آیات خود همین سوره می داند.14
3. همانندی در آغاز و فرجام سوره های پیاپی
یكی دیگر از گونه های تناسب میان سوره ها، همانندی برخی سوره های همجوار در آیات آغازین و گاه در آیات پایانی است. همانندی آغاز در سوره هایی كه با حروف مقطعه شروع گشته اند نمود بیشتری دارد، همان گونه كه تمامی سوره هایی كه با «حم» افتتاح شده اند كنار یكدیگر قرار گرفته اند.
براساس قاعده ای كه در تناسب آغاز و انجام سوره با محتوای آن یاد شد، همانندی در آغاز یا انجام می تواند نشانگر تشابه مضمونی دو سوره نیز باشد. بنابراین، این گونه سوره ها از نظر محتوا نیز در یك راستا قرار دارند و تفاوتهایی كه در سرآغازهای آنها وجود دارد ما را به تفاوتهای محتوایی آنها رهنمون می شود. اكنون به بررسی همانندی های سرآغاز می پردازیم:
سوره های بقره و آل عمران كه كنار یكدیگر آمده اند هر دو با «الم» آغاز گشته و در آغاز بقره گفته می شود: «ذلك الكتاب لاریب فیه…»، در آغاز آل عمران نیز آمده است: «نزّل علیك الكتاب بالحقّ مصدّقاً لما بین یدیه…» چنان كه یاد شد این دو سوره در بیان اصول دین قرینۀ یكدیگرند.
از سورۀ یونس تا سورۀ حجر به ترتیبی كه یاد می شود آغازی شبیه به هم دارند:
یونس: «الر كتاب أحكمت آیاته ثمّ فصلت من لدن حكیم خبیر»
یوسف: «الر تلك آیات الكتاب المبین»
رعد: «الر تلك آیات الكتاب و الذی انزل الیك من ربّك الحقّ و لكنّ أكثر الناس لایؤمنون»
ابراهیم: «الر كتاب أنزلناه الیك لتخرج الناس من الظّلمات الی النّور باذن ربّهم الی صراط العزیز الحمید» حجر: «الر تلك آیات الكتاب و قرآن مبین»
همان گونه كه دیده می شود در آغاز تمامی این شش سوره حروف مقطعه «الر» به كار رفته است، البته در سورۀ رعد، حرف «میم» نیز افزوده شده است كه بنابر مبنای علامه طباطبایی باید نشانگر داشتن نوعی افزایش نسبت به مقاصد سوره های «الر» باشد.
پس از حروف مقطعه در تمامی آنها توصیفی از قرآن وجود دارد كه این توصیفها نزدیك به یكدیگرند و تفاوتهای آنها بر اساس حكمتی است ناشی از چگونگی محتوا و مقاصد این سوره ها؛ به عنوان نمونه رشید رضا دربارۀ سورۀ یوسف می نویسد:
«آغاز این سوره همان آغاز سورۀ یونس است با این تفاوت كه در اینجا قرآن توصیف به «مبین» و در آنجا توصیف به «حكیم» شده است و این دو آغاز در بالاترین درجۀ بیان و در نهایت حكمت و استواری قرار دارند، و می بینیم كه در هر یك از دو سوره توصیفی انتخاب شده كه مناسب با آن دو است، چه آن كه موضوع سورۀ یونس اصل دین است كه توحید در عبودیت و ربوبیت و اثبات وحی و رسالت از طریق اعجاز قرآن و رستاخیز و جزاست، و اینها از حكمت اند، و سورۀ یوسف سرگذشت پیامبری بزرگوار است كه ماجراهایی گوناگون را گذرانده است و در تمامی آنها الگویی نیكو به شمار می آید بنابراین بیان و روشنی با آن مناسب تر است.»15
البته این هماهنگی كلی در آغاز این شش سوره نشان دهندۀ آن است كه همه در یك مجموعه قراردارند، اما چگونگی ترتیب میان خود آنها كه كدام مقدم و كدام مؤخر شده و به چه دلیل، خود نیازمند تأمّل و موشكافی های دیگری است. سوره های نحل و اسراء نیز هر دو با تسبیح و تنزیه خداوند آغاز می شوند:
نحل: «أتی امرالله فلاتستعجلوه سبحانه و تعالی عمّا یشركون»
اسراء: «سبحان الّذی اسری بعبده لیلاً من المسجدالحرام الی المسجد الاقصی»
و در پی این دو، سورۀ كهف می آید كه آغازش با حمد خداوند است:
«الحمد للّه الّذی أنزل علی عبده الكتاب» و تسبیح و تحمید در قرآن كریم دو در سایر سخنان همراه هم می آیند و تسبیح بر تحمید مقدم می شود.16 همان گونه كه قرآن فرموده است: «فسبّح بحمد ربّك»(حجر/98)
از دیگر سوره هایی كه آغاز آنها با هم تناسب دارد، سوره های شعراء، نمل و قصص هستند، سورۀ نمل با «طس» و آن دو با «طسم» شروع شده اند و در آغاز هر سه سخن از قرآن وجود دارد.
و همین طور چهار سورۀ عنكبوت، روم، لقمان و سجده كه پی در پی هستند با «الم» آغاز گشته اند.
سوره های سبأ و فاطر نیز هر دو با «الحمد لله» گشوده می شوند.
بزرگ ترین مجموعه سوره های هم آغاز، حوامیم هستند كه به ترتیب عبارتند از:
غافر: «حم. تنزیل الكتاب من الله العزیز العلیم»
فصّلت: «حم. تنزیل من الرّحمن الرحیم»
شوری: «حم. عسق. كذلك یوحی الیك و الی الذین من قبلك اللّه العزیز الحكیم»
زخرف: «حم. و الكتاب المبین. إنّا جعلناه قرآناً عربیاً»
دخان: «حم. و الكتاب المبین. إنّا انزلناه فی لیلة مباركة»
جاثیه: «حم. تنزیل الكتاب من الله العزیز الحكیم»
احقاف: «حم. تنزیل الكتاب من اللّه العزیز الحكیم»
در تمامی این هفت سوره «حم» آیه ای مستقل شمرده شده و پس از آن دربارۀ كتاب و وصف آن سخن رفته است. این هفت سوره مكی هستند و آن گونه كه روایت شده است با هم یا در پی هم فرود آمده اند.17 از میان این سوره ها (زخرف و دخان) و (جاثیه و احقاف)، در دو آیۀ نخست مانند یكدیگرند و این نشان دهنده نزدیك تر بودن پیوند میان آنهاست.
مقایسه میان آغاز این هفت سوره با شش سوره ای كه اشاره شد و با «الر» آغاز می شدند نكات جالبی را به دست خواهد داد، چنان كه سیوطی به برخی از آنها اشاره می كند.18
در پایان گفتاری از سیوطی دربارۀ پیوند سه سورۀ شمس، لیل و ضحی نقل می شود كه دربردارندۀ پاسخ برخی پرسشها نیز هست:
«این سه سوره به خاطر مناسبتی كه در آغازهای آنها وجود دارد، جداً پیوستگی خوبی دارند، چرا كه میان خورشید، شب و بامداد، نوعی همگونی وجود دارد. سورۀ فجر نیز از این قبیل است اما به خاطر نكتۀ مهم تری با سوره بلد از این سه سوره جدا شده است، همچنان كه میان سورۀ انفطار و انشقاق و میان مسبّحات جدایی افتاده است؛ زیرا مراعات تناسب در نامها، آغاز و ترتیب نزول در جایی است كه با مناسبتی قوی تر و مهم تر معارضه نداشته باشد.»19
گاه ممكن است دو سوره در خاتمه با یكدیگر تناسب داشته باشند و در جهاتی پایان آنها همانند یكدیگر باشد، البته این همانندی به گستردگی و روشنی سرآغازها نیست و در برخی موارد از ظرافت خاصی برخوردار است؛ مانند پایان دو سورۀ یونس و هود، و گاه ممكن است چندین آیه مانده به آخر سوره، این تناسب بروز كند.20 در این بخش به مواردی از همانندی های پایان سوره ها اشاره می شود:
دو سورۀ یس و صافات با تسبیح خداوند پایان یافته اند:
یس: «فسبحان الذی بیده ملكوت كلّ شیء و الیه ترجعون»
صافّات: «سبحان ربّك ربّ العزّة عمّا یصفون. و سلام علی المرسلین. والحمد للّه ربّ العالمین»
آخرین واژه در سوره واقعه و حدید «العظیم» است كه در مورد نخست، صفت پروردگار، و در مورد دوم صفت فضل اوست.
در پایان سوره های تغابن و طلاق، سخن از گستردگی و فراگیری علم الهی است:
تغابن: «عالم الغیب و الشهادة العزیز الحكیم»
طلاق: «و أنّ الله قد أحاط بكلّ شیء علماً»
سیوطی دربارۀ تناسب فرجام سورۀ جمعه با صفّ می نویسد:
«چون سورۀ صف به فرمان جهاد ختم شد و خداوند آن را تجارت نامید، این سوره نیز به فرمان به فریضۀ جمعه ختم شد و بیان شد كه از تجارت دنیوی بهتر است.»21
به جز آنچه تاكنون از تناسب میان سوره ها یاد شد گونه های دیگری از تناسب نیز قابل شمارش است22 كه یا در عناوین یاد شده می گنجد و یا مواردی جزئی است.
این نكته را نیز یادآوری می كنیم كه شاید برخی از این مناسبتها به گونه ای نباشد كه تنها به خاطر آن، دو سوره كنار یكدیگر قرارگیرند، اما آن را می توان به عنوان نكته ای در این میان به حساب آورد كه گاهی حاكی از مناسبتی عمیق تر است، مانند اشاره داشتن همانندی دو كلمه در فرجام سوره به بخشی از همانندی محتوای آن دو.
4. دیدگاه سعید حوّی در چگونگی ارتباط میان سوره ها
سعید حوّی، نگارنده «الاساس فی التفسیر» كه كوشش شایانی در دریافت تناسبهای موجود میان سوره ها و آیات قرآن انجام داده است، در ترسیم چگونگی ارتباط میان سوره ها طرح خاصی دارد؛ وی با تأكید بر حدیثی كه آن را حسن می شمارد، اساس كار خود را بر حصه های چهارگانۀ قرآن: طوال، مئین، مثانی و مفصّل پایه گذاری می كند و بنابر بررسی هایی كه انجام می دهد و شواهدی كه در آغاز تفسیر هر قسم یاد می كند، چارچوب های هر یك از این اقسام و تقسیمات آن را به شكل زیر مشخص می كند:
1. سوره های هفتگانۀ طولانی كه شامل بقره تا پایان سورۀ براءت می شود و یك مجموعه را تشكیل می دهد.
2. قسم مئین كه سوره هایی است كه بیشتر آنها حدود صد آیه دارند و از «یونس» شروع و به انتهای «قصص» ختم می شوند. وی این قسم را مركب از سه مجموعه می داند.
3. سوره های مثانی كه پس از مئین قراردارند و آیات آنها از صد كمتر است و از «عنكبوت» شروع و تا پایان سورۀ «ق» امتداد دارد. این قسم شامل پنج مجموعه می شود.
4. سوره های بخش مفصل كه كوتاه ترند و جدایی آنها با «بسم الله الرحمن الرحیم» بیشتر صورت گرفته است. این بخش از «ذاریات» تا انتهای قرآن گستره دارد و در آن 15 مجموعه قرار گرفته است. 23
سعید حوّی كه از اصطلاحات «قسم» و «مجموعه» برای دسته بندی سوره ها استفاده می كند، قرآن را به چهار قسم و به 24 مجموعه تقسیم می كند و در دسته بندی آیات هر سوره چهار واژۀ «قسم» ، «مقطع» ، «فقره» و «مجموعه» را به كار می برد.
قسم، اصطلاحی وسیع تر از سه دیگر بوده و در سوره های طولانی كاربرد دارد و شامل چندین مقطع می شود كه وجه جامعی داشته باشند، مانند سورۀ بقره كه چندین قسم می شود.
مقطع، كه وسیع تر از فقره است در صورتی استفاده می شود كه آیات هم موضوع فراوان باشند.
فقره، كه در رتبه بعد قرار دارد در جایی به كار می رود كه یك مقطع كه دارای یك موضوع است چند معنای مهم و اصلی داشته باشد، در این صورت برای هر یك از این معانی از كلمۀ فقره استفاده می شود.
مجموعه یا كوچك ترین بخش در جایی است كه هر فقره بیش از یك معنی داشته باشد و مناسب باشد به صورت جدا توضیح داده شود.24
از دیدگاه سعید حوّی سورۀ فاتحه اجمال معانی قرآن را در بردارد، و سورۀ بقره آمده است تا طریق نعمت داده شدگان و طریق غضب شدگان و گمراهان را تفصیل دهد و 39 آیۀ آغاز آن از معانی اساسی هدایت و ضلالت سخن می گوید. بقیه سورۀ بقره در راستای خدمت به معانی این آیات 39 گانه قرار دارد.
وی معتقد است كه سورۀ بقره تمامی موضوعات قرآن را در خود جای داده است و همانند محوری است كه دیگر سوره های قرآن آن را تفصیل می دهند. در قسم نخست كه سورۀ بقره و مجموعه ای از سوره های طولانی باشد، سورۀ بقره از آغاز تا پایان به وسیله سوره های پس از آن تفصیل داده می شود. دیگر مجموعه ها هر یك بخشی از معانی سورۀ بقره را به ترتیب ورود این معانی در سوره بقره تفصیل می دهند. بنابراین در مجموع، این سوره 24 بار در قرآن به وسیلۀ مجموعه های بیست و چهارگانه تفصیل داده شده است.25
سعید حوّی نخستین و مهم ترین خاصیت تفسیر خود را همان نظریۀ جدیدی كه در موضوع وحدت قرآنی ارائه كرده است می داند كه درتمامی تفسیر خود به آن پایبند است، و آغاز این بارقه را كه آفاقی گسترده در فهم معانی قرآن و سیاق كلی آن و نیز سیاق خاص داخل هر سوره برای او گشوده، دوران كودكی یاد می كند كه بسیار در بارۀ اسرار پیوند میان آیه ها و سوره ها اندیشیده است. وی چگونگی این ارتباط را به شرح زیر توضیح می دهد:
1. آیات نخست سورۀ بقره با «الم» آغاز و به «اولئك هم المفلحون» پایان می یابد؛ سورۀ آل عمران نیز با «الم» آغاز و به «لعلكم تفلحون» پایان می یابد.
2. پس از مقدمۀ سوره بقره این آیه قرار دارد: «یا ایها الذین اعبدوا ربّكم الّذی خلقكم و الذین من قبلكم لعلّكم تتّقون» (بقره/21)؛ سوره نساء نیز با «یا ایها الناس اتّقوا ربّكم» آغاز می شود.
3. در سورۀ بقره پس از بیان تعدادی از آیات، مسأله وفای به عهد مطرح شده است: «و ما یضلّ به الاّ الفاسقین. الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه» (بقره/27ـ26)؛ سورۀ مائده نیز با فرمان به وفای به عهد آغاز می شود: «یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود».
4. در سورۀ بقره پس از آیات یاد شده مطرح می شود كه خداوند آنچه را در زمین وجود دارد برای انسان آفریده: «هوالذی خلق لكم ما فی الأرض جمیعاً» (بقره/29)؛ در سورۀ انعام همین معنی تفصیل داده می شود، به همین دلیل در این سوره آیاتی كه با كلمۀ «و هو» آغاز گردیده تكرار شده است، و حتی آخرین آیه، بحث خلافت انسان را در زمین مطرح می كند: «و هو الذی جعلكم خلائف الأرض».
5. در سورۀ بقره، داستان آدم(ع) با پیروی از هدایت الهی پایان می یابد: «فمن تبع هدای فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون» (بقره/38)؛ در آیه دو از سورۀ اعراف نیز مسأله هدایت مطرح شده و داستان آدم از آغاز آن بیان می شود: «اتّبعوا ما انزل الیكم من ربّكم» (اعراف/3).
6. در ادامه سورۀ بقره آیه مربوط به وجوب قتال مطرح می شود: «كتب علیكم القتال…»(بقره/216) و بدون فاصله پس از آن، پرسش از قضیه ای كه در ارتباط با قتال است مطرح می شود و با «یسألونك» آغاز می گردد؛ سورۀ انفال و براءت نیز پیرامون موضوع قتال گفت وگو می كنند و آغاز سوره انفال با «یسألونك» است؛ گویا این دو سوره تفصیل قضایای مربوط به نبرد هستند.
بنابراین سوره های هفتگانۀ پس از بقره به همان شیوۀ تسلسل موضوعات سورۀ بقره آمده اند و برای هر یك محوری در سورۀ بقره وجود دارد.26
پی نوشت‌ها:
1. معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، چاپ اول، قم ، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، 1378، 412.
2. صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، بیروت، دارالعلم للملایین، 1977 م، 151 - 152.
3. بنگرید به: البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زركشی، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، 1/261.
4. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ذیل سوره مائده.
5. همان، 10/147 - 148.
6. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 5/6.
7. مراغی، محمد مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا، 30/3.
8. سیوطی، جلال الدین، ترتیب سور القرآن، (تناسق الدرر فی تناسب السور) تحقیق السید الجمیلی، دار و مكتبة الهلال، 2000 م، 42.
9. زركشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، 1/36.
10. نصرحامد ابوزید، مفهوم النص، بیروت، المركز الثقافی العربی، 1998م، 162.
11. زركشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، 1/38.
12. بنگرید به: البرهان فی علوم القرآن، 1/ 38؛ مفهوم النص، 165 - 166.
13. بنگرید به: البرهان فی علوم القرآن، 1/ 38؛ ترتیب سور القرآن، 167.
14. بنگرید به: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی،مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1417 ق، 20/421ـ422.
15. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، 12/251.
16. سیوطی، جلال الدین، ترتیب سور القرآن، 84.
17. همان، 110.
18. همان، 110 -111.
19. همان، 154.
20. به عنوان نمونه بنگرید به تناسبی كه سیوطی میان فرجام سورۀ عنكبوت با قصص ایجاد می كند: همان، 99.
21. همان، 126.
22. بنگرید به مقاله: تناسب الآیات و السور، مرتضی ایروانی، مجله دانشكدۀ الهیات دانشگاه فردوسی مشهد، شمارۀ 37 و 38 پاییز و زمستان 1376 ش.
23. بنگرید به: الأساس فی التفسیر، سعید حوّی، قاهره، دارالسلام، 1412 ق، 1/30 و 11/67770 و 6771.
24. همان، 1/31.
25. همان، 11/6770 - 6771.
26. همان، 1/21 - 31.

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت





بسم الله الرحمن الرحیم


اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْكوراً وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وعَملی فیهِ مَقْبولاً وعَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین.


خدایا قرار بده كوشش مرا در این ماه قدردانـى شده وگناه مرا در این ماه آمرزیده وكردارم را در آن مورد قبول وعیب مرا در آن پوشیده اى شنواترین شنوایان.

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




طب سنتی 2/دانستنی های تغذیه ای

قسمت 2

-چای سرد و سودازا است و عروق را میبندد. در زمستان از جوشانده نعنا و در تابستان از جوشانده بهارنارنج استفاده کنید.

- عسل درمان فوری سردی بدن است. (عسل گیاهی شیره انگور یعنی اگر عسل نبود جایگزین است)

 - یک پر نمک میتواند بدن را گرم کند. (نمک درمان هزار درد است. حضرت علی(ع) )

- جوشانده زعفران و بهارنارنج فرح بخش و نشاط آور است.

- خوردن ترشی با ماهی وخوردن سرکه با ماست باعث ایجاد برص و لکه های پوستی (ویتیلیگو) میشود.

- دود اسپند سریع جذب مغز میشود و آنرا گرم می کند.

- نوشیدن شیر فقط با عسل و خرما توصیه میگردد در غیر اینصورت باعث سردی تن میشود.

- عطسه عروق را منبسط میکند و عروق ریز مغز را باز میکند.

- بی حسی های دندانپزشکی باعث سردی تن میگردد و موهای صورت را سفید میکند. برای رفع این مشکل اگر همان لحظه نمک روی آن قرار دهید سردی را از بین میبرد.

- بهترین رقیب حجامت پیاده روی است.

- غذاهای سرد پوکی استخوان می آورد. میتوان کلسیم لبنیات را از انجیر و بادام درختی که گرم هستند تامین کرد .

- اگر بخواهید اعتیاد را یکدفعه ترک کنید باعث سکته خواهد شد. مواد مخدر گرم اول و سرد آخر می باشد و باید برای ترک آن غذاهای گرم را جایگزین غذاهای سرد کنید.

- گشنیز بیش از حد غم زاست ( به خاطر سردی)

- سوپ گندم بهترین خونساز است و برای همه مزاجها خوب است.

- انواع ویتامین ب۱۲ در نان جو وجود دارد که باعث می شود موهای سر سفید نشوند.

- خرما برای مادران شیرده بسیار مفید است و باعث افزایش شیر و صبور شدن فرزند می گردد.

- آبگوشت حکیمانه ترین غذای ایرانی است.

- خوردن آب یخ و آب بین غذا اصلی ترین عامل در بروز مشکلات کبدی از جمله کبد چرب است.

- قارچ بسیار سرد است و استمرارش بدن را سرد می کند.

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت




روند استفاده از قانون جذب
شماره 5
به طور کلی روند قانون جذب از سه مر حله تشکیل می شود.

تجسم:برای تجسم انسان باید از ذهن خود استفاده کند.مجسم کردن خواسته، که الان از آن اوست و با آن کاری انجام می دهد و از داشتن آن لذت می برد، انگار همین حالا خواسته اش را دریافت کرده است.
احساس:همراه با تجسم انسان باید احساس فوق العاده ای در مورد خواسته اش داشته باشد، یک نوع احساس شور و شوق همراه با لذت(عشق)که تمام اینها توسط ذهن انسان امکان پذیر است.بدین ترتیب انسان فرکانس ارتعاشی ایجاد می کند که خواسته خود را مانند آهنربا جذب می نماید.
دریافت:بدین ترتیب قانون جذب از طریق نیرویی طبیعی، مرئی و نامرئی کار می کند تا انسان را از طریق شرایط و رویداد ها به خواسته اش برساند.

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت




 

ما وارثان وحی و تنزیلیم
عاشق ترین مردان این ایلیم

مردم تمام از نسل قابیلند
ما چند تا ، فرزند هابیلیم

آن دیگران ناز و ادا دارند
ما بی قر و اطوار و قنبیلیم

در بین ما یک عده هم هستند…
این روزها مشغول تعدیلیم

در این دویدنها رسیدن نیست
عمری است ما روی تِرِدمیلیم

آخر کجا می آیی آقا جان؟
بگذار ، ما مشغول تحلیلیم

دنیا به کام قوم دجال است
ما هم که با دجال فامیلیم

درس “پیام نور"تان از دور
خوب است ، ما مشتاق تحصیلیم

آقا ، شما تفسیر قرآنید
البته ما قائل به تاویلیم

نه عالم احکام قرآنیم
نه عامل تورات و انجیلیم

گفتند : شرط راستی ، مستی است
ما هم که ذاتا مست و پاتیلیم

در کل ، زمین مصر است و این مردم
یاران فرعونند و ما نیلیم

اینها اگر کرم اند ، ما ماریم
آنها اگر مورند، ما فیلیم

فیلیم در نطع سخن امّا
وقت عمل طیرا ابابیلیم

در حفظ ما باید به جدّ کوشید
ما نقطه ی حسّاس آشیلیم

“آدم شدن” یک ایده ی نوپاست
ما هم نهادی تازه تشکیلیم

سیصد نفر “آدم” که شوخی نیست
مستلزم تغییر و تبدیلیم

تعجیل ، کلا کار شیطان است
اصلا چرا مشتاق تعجیلیم؟

وقتش که شد ، آن وقت می گوییم:
آقا بیا کم کم که تکمیلیم

وقت عمل هم می رسد امّا
فعلا به فکر حفظ و ترتیلیم

آخر چطوری حرف حق ؟ وقتی
مشغول ذکر و ورد و تهلیلیم

ما با همین حالت که می بینید
مستوجب تشویق و تجلیلیم

صندوق عهد و رای اگر باشد
یاران داوود و سموئیلیم

توی صف عشاقتان از صبح
ما صاحبان ساک و زنبیلیم

بعضی به نامت ، بارشان شد بار
ما تازه فکر بار و بندیلیم

(کار غنایم را به ما بسپار
چون خبره در تقسیم و تحویلیم

باد هوا خوردن که ممکن نیست
آخر مگر ماها حواصیلیم)

***

گفتند :روز جمعه می آیی
ما روزهای جمعه تعطیلیم …

موضوعات: امام زمان (عج), ادبیات انتظار  لینک ثابت




 

21تيرماه ،روز ملي عفاف و حجاب گرامي باد.


دلیل اصلی نامگذاری 21 تیر به روز حجاب و عفاف

تيرماه سال 1314 – حمله به مسجد گوهر شاد مشهدد توسط رضا خان مزدور بود اسلام زدايي در كشورهاي اسلامي ،
بويژه در منطقه خاورميانه ، مهم ترين استراژدي استعمار بود اين استراژدي شيطانب با به قدرت رسيدن رضا خان به طرز پيچيده و زمان بندي شده اي در ايران به مرحله اجرا در آمده .
و روزي هم در مسجد جامع گوهر شاد مشهد در جوار بارگاه ملكوتي علي ابن موسي الرضا (ع) با سخنراني هاي متعدد و اعتراض آميز .
مردم ، از گروههاي مختلف در مسجد گوهرشاد تجمع نمودند و رضاخان مزدور به حمايت انگليس خبيث براي جا انداختن فرهنگ بي عفتي و فحشاي غرب ، بين دو تا پنج هزار نفر از مومنين (اعم از زن و مرد) را در مسجد گوهر شاد به خاك و خون كشيد و به گفته بعضي از شاهدان عيني روز يكشنبه 12 ربيع الاول مساوي 21 تيرماه آن سال 56 كاميون جنازه را از مسجد و اطراف آن بر گرفتن .در يك گور دسته جمعي ، در حالي كه بعضي از زخميها كه هنوز زنده بودند ريختن و دفن نمودند
–حدود 1500 نفر از روحانيون ومردم را باز داشت نمودند و عده زيادي هم متواري شدند .

اصل حجاب و پوشش كه در اسلام از آن به (ستر) نام برده شده در همه اديان الهي مورد توجه انبياء و بعد از آنها مورد توجه بزرگان دين بود به جهت آثار سازنده ومفيد ، مورد عنايت قرار گرفته است.

در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب است:
« یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما»
(ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.

مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن
حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیش‎تر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‎دهد که پرده، وسیله‎ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‎شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمی‎توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می‎تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که می‎تواند از لغزش‎ها و گناه‎های روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می‎کند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده‎اند.

هدف و فلسفه حجاب

هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس و تقوا به دست می‎آید:

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13)
بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.

-=هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمی‎دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه‌ی جهالت و گمراهی بودند.=-
از قرآن کریم استفاده می‎شود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دست‌یابی به تزکیه‌ی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است.
آیاتی هم‎چون:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛
ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‎ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.

 

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




شما چه جور حجابی دارین؟

می‌گفت برای گردش با شوهرم رفتیم ترکیه؛ در سالن هتل با دو تا از زن‌های ترک هم صحبت شدم من که یه روسری کوتاه سرم بود یکی از زن‌های ترک مسئله حجاب را پیش کشید. گفت: ببین این دوستم سر برهنه است چون به اسلام و حجابش اعتقادی نداره؛ منم که به اسلام و حجابش اعتقاد دارم سرم را طوری پوشوندم که موهام دیده نشه. ولی نمی‌دونم شما چه جور حجابی دارین که هم روسری سرتون می‌کنید و هم موهاتون بیرونه.   صحبت از کسی می‌کنیم که ظاهر حجاب را ولو کوچک حفظ کرده ولی در باطن عقیده راسخی همراه خود نداره و این همان حجابی است که شیطان و استکبار (که نماد آن آمریکاست) از آن ترسی بخود راه نمی‌دهند.

در حجاب آمریکایی زن‌ها مسلمونند؛ ختم انعام می‌گیرن؛ به زیارت امام زاده‌ها می‌رن؛ در عزاداری‌ها شرکت می‌کنن؛ اما شل حجابی بخشی از فرهنگشون میشه. در حجاب آمریکایی چادرها رفته رفته بالا می‌ره؛ نازک میشه و …

در حجاب آمریکایی وقتی زن‌ها از مرز کشور می‌گذرند روسری‌ها می‌رن داخل کیفها. در حجاب آمریکایی زن‌ها از نامحرمان بیرونی سر می‌گیرن و با نامحرمان فامیل مانوس و سربرهنه‌اند.

در حجاب آمریکایی زن‌ها و عروس‌های مسلمون محجبه؛ در مراسم عروسی یادشون می‌ره که مقابل نامحرم، آرایش کرده و سربرهنه وایسادند. (بگمان اینکه خب عروسی یه روزه) در حجاب آمریکایی؛ چین کمونیست برای مسلمونا؛ روسری؛ مانتو و شاید در آینده نزدیک؛ چادر نماز تولید کنه. در حجاب آمریکایی حریم امن خانواده را کم رنگ‌تر می‌بینید.

در حجاب آمریکایی چون جلف پوشیدن زن‌های محجبه مد خواهد شد؛ زنها غبار خیانت را در چهره شوهراشون مشاهده می‌کنند.

در حجاب آمریکایی برای پوشش زنان مسلمان طرح و الگوهای فراوان در پس مرزها ریخته میشه.

در حجاب آمریکایی زن‌های مسلمون اعراب و خاورمیانه؛ حجاب کامل سرشون را با آرایش کردن و لباس جلف پوشیدناشون همراه کردند.

در حجاب آمریکایی ناموس‌داری مردها زیر سوال میره. بالاخره در حجاب آمریکایی پارچه‌‌هایی بنام شال و روسری بر سرها شده ؛ ولی فلسفه و هویت اسلامی بودن حجاب از سرها برداشته شده. در حجاب آمریکایی ایدئولوژی که در آن واقعیت حجاب نهفته است همسو با نگرش و خواسته استکبار قرار می‌گیره. در حجاب آمریکایی اگه مصلحت ایجاد کنه باید حجاب داشت و نماز خواند و اگر مصلحت نباشه نه

موضوعات: حجاب  لینک ثابت





بسم الله الرحمن الرحیم


اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِكَ ومُعادیاً لأعْدائِكَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِكَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن.


خدایا قرار بده در این روز دوست دوستانت ودشمن دشمنانت و پیرو راه و روش خاتم پیغمبرانت اى نگهدار دلهاى پیامبران

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




تکنیک های تلقین برای تمرکز و تقویت حافظه


مجموعه: مشاوره خانواده اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت
انسان موجودی تلقین پذیر میباشد و تلقین پذیری یکی از ویژگیهای انسان است تلقین تاثیر فوق العاده ای بر انسان دارد. شاید یکی از دلایلی که اسلام زندگی را با گفتن اذان در گوش نوزاد آغاز میکند و با تلقین به میت تمام میکند اهمیت تلقین باشد. بنظر میرسد یک بعد از ابعاد اذکار و عبادات هم بعد تلقینی آنها میباشد.


همه انسانها با درجات مختلف تلقین پذیرند و این تلقین پذیری در خلسه بسیار افزایش مییابد. دانشمندان به دفعات نشان داده اند هر نوع تلقین مورد پذیرش ضمیر ناخودآگاه قرار میگیرد امروزه دانشمندان اثبات کرده اند که بخشی از اثرات داروها اثرات تلقینی آنها است لذا در پزشکی امروز استفاده از شبه داروها مطرح شده است که فاقد اثرات خاص دارویی و شیمیایی میباشند.
در تمام اعصار تلقین نقش مهمی در زندگی انسان بازی کرده است. از تلقین میتوان برای منظبط کردن و تحت کنترل در آوردن نفس خود استفاده کرد. تلقینِ سازنده، نیروی شگفت انگیزی میباشد. یادتان باشد تلقین فی نفسه قدرتی ندارد مگر اینکه ما قبولش کنیم. بنابراین با آگاهی از اثرات تلقین از آن در جهت مثبت استفاده کنید و خود را از تلقینات منفی دیگران و محیط در امان نگه دارید. انواع تلقین:
۱- تلقین کلامی
۲- تلقین فکری
۳- تلقین شنیداری
۴- تلقین دیداری
۵- تلقین نوشتاری


شما می توانید از هر یک از انواع تلقین که تمایل داشتید استفاده کنید. یاد آوری می نماییم که جملات تلقینی باید مثبت و کوتاه باشد و از قبل آماده و در دسترس قرار گرفته باشند، توجه کنید که برای تاثیر گزاری بیشتر این جملات را بسیار جدی و محکم و با باوری عمیق در ذهن خود تکرار کنید و یا بر زبان جاری سازید. جملات تلقینی زیر برای رسیدن به تمرکز خوب و تقویت حافظه پیشنهاد میگردد. (البته بسیار بهتر است تلقینات در حالت خلسه انجام گیرد)


- من همواره از هوش، شهامت و ذکاوت سرشارم.
- من به فرایند زندگی اعتماد دارم و ایمن هستم.
- من خودم را دوست دارم و تایید میکنم.
- من از آرامش الهی سر شارم.
- من دارای حافظه عالی و قدرتمند هستم.
- تمرکز من فوق العاده است.
- من با عشق و علاقه مطالعه میکنم.
- من با محبت به خودم توازن می بخشم.
- خواندن و مطالعه کردن به من احساس آرامش میدهد.
- من خوب و راحت مطالعه میکنم و خوب و راحت یاد میگیرم.
- من در جلسه امتحان بخوبی مطالب را از ذهنم به برگه امتحان منتقل میکنم.
- من از درس خواندن و امتحان دادن لذت می برم.
- من نسبت به خود صادق هستم، من مسئول پیشرفت خودم هستم.


خلسه چیست؟


خلسه حالتی بین خواب و بیداری است که امواج ذهنی در شرایط آلفا قرار می گیرند و تلقین پذیری انسان افزایش مییابد. در حالت خلسه انسان در:
۱- آرامش قرار میگیرد.
۲- توجه از امور عادی جدا میشود.
۳- آگاهی و تمرکز بیشتر میشود.
۴- حواس پنجگانه فیزیکی تضعیف میشود.
۵- حواس برتر هویدا و تقویت میشود.
۶- ضمیر خودآگاه کنار رفته و ضمیر ناخودآگاه پدیدار میگردد.
۷- در این حال امواج فکری انسان در سطح آلفا قرار می گیرد و تلقین پذیری انسان بیشتر میشود.
بنابراین مناسب است که در حالت خلسه از تلقین استفاده نمود تا تاثیرات بیشتری به همراه داشته باشد. باید توجه داشت که خلسه از نظر کیفیت به دو نوع مثبت و منفی تقسیم بندی میشود باید خلسه منفی را شناخت و اگر پیش آمد از خلسه خارج شد.
ویژگیهای خلسه مثبت:
۱- تنفس آرام و عمیق است
۲- ضربان قلب طبیعی است
۳- شخص احساس آرامش و رهایی دارد
در حالی که در خلسه منفی تنفس تند و سطحی است و شخص حالت اظطراب و تنش دارد.
در زندگی روزمره حالت هایی پیش می آید که مشابه خلسه میباشند باید در این شرایط و موقعیت ها به خود تلقین مثبت نمود. حالت های مشابه خلسه:
۱-مواقعی که در حال استراحت هستید
۲- زمانی که خیلی خوشحال یا خیلی ناراحت هستید.
۳-لحظاتی قبل از این که به خواب بروید
۴- بلافاصله بعد از بیدار شدن
۵-قرار گرفتن در مکانهایی که جزء اهداف شما است.
۶-در موقع بیماری، حوادث:
لحظات قبل از بخواب رفتن و بلافاصله بعد از بیدار شدن یک خلسه طبیعی عالی، مثبت، عمیق و بسیار سودمند و مفید میباشد. این دو نوبت خلسه بسیار ارزشمند میباشد و میتوان از آن در جهت تغییر در عادات و رفتار و نیز تصحیح باورهای ذهنی غلط در سطح ناخودآگاه استفاده نمود. بنابراین برای افزایش تمرکز و تقویت حافظه شما باید از این دو نوبت خلسه طبیعی استفاده نمایید. خلسه فی نفسه مفید میباشد بدین معنی که اگر شما در حالت خلسه قرار بگیرید و تلقین هم نکنید، صرف قرار گرفتن در خلسه برای سلامتی جسم و ذهن و تقویت تمرکز مفید میباشد.
تکنیک ساده برای قرار گرفتن در حالت خلسه:
یک روش ساده و موثر برای رفتن در خلسه استفاده از تنفس و شمارش معکوس میباشد بدین ترتیب:


۱-زمانی برای رفتن به خلسه در نظر بگیرید که در شرایط متعادل باشید و فرصت کافی برای انجام تمرین داشته باشید.
۲-بر روی زمین دراز بکشید و دستهای خود را در کنار بدن قرار دهید. ( می توانید روی یک صندلی مناسب خود را رها کنید)
۳-بدن خود را رها کنید بطوری که هیچ قسمت از بدن شما منقبض نباشد.
۴-قبل از شروع تمرین به خود یاد آوری کنید که با هر شمارش معکوس آرامش و رهایی شما بیشتر میشود و با رسیدن به عدد یک شما در خلسه ای مناسب قرار میگیرید و کاملا آماده انجام تلقینات هستید.
۵-تنفس عمیق و آرام با توجه بر دم و بازدم انجام دهید.
۶-شمارش معکوس را از ۲۰ تا ۱ انجام دهید. هر عدد را در ذهن خود مجسم کنید، لحظه ای خیره به آن نگاه کنید و سپس به عدد بعدی بروید.
۷-تلقینات مورد نظر را انجام دهید.
۸-با چند نفس عمیق، آرام آرام به حالت طبیعی برگردید.
قبل و بعد از تمرین به خود تلقین کنید که در تمرینات بعدی با شمارش های کمتر و در زمان کوتاهتری به خلسه های عمیق تر خواهید رفت.


تقویت حافظه


تکنیک مراقبه گاشو:
مراقبه گاشو یک تکنیک ساده و مفید برای ایجاد و تقویت تمرکز و افزایش قدرت حافظه میباشد. گاشو ( Gasho ) به معنی دستهای به هم چسبیده است، دستهایی که برهم قرار گرفته اند و در مقابل قلب قرار داده شده اند.
مراقبه گاشو را میتوان بصورت نشسته روی صندلی، یا روی زمین به صورت دو زانو یا چهار زانو انجام داد. نکته مهم در انجام این مراقبه صاف بودن کمر و ستون فقرات میباشد. زیرا در این حالت جریان انرژی در کانال اصلی آن در بدن (که ساشومنا نامیده می شود و منطبق بر نخاع است) به سهولت و سادگی به حرکت در می آید.
مراقبه گاشو به تنهایی مراقبه کاملی است و هر کس میتواند روزانه ۱۰ الی ۲۰ دقیقه آن را انجام دهد. بسیار مناسب و لازم است که شما این مراقبه را انجام دهید و در انجام آن به مهارت برسید. نکته دیگر در انجام مراقبه گاشو این است که توجه و تمرکز باید بر محل تماس انگشت وسط باشد ( انگشت آتش ).
در روزهای اول تمرین این مراقبه ممکن است تمرکز شما از این نقطه قطع شود و فکرهای پراکنده به ذهن شما برسد، در این حالت باید همچنان آرام باشید و هیچ عکس العمل تدافعی در مقابل این افکار نداشته باشید فقط به آنها به صورت ذهنی نگاه کنید و آنها را بپذیرید و دوباره تمرکز خود را به محل تماس انگشت وسط باز گردانید. با این روش بزودی میتوانید افکار خود را در کل زمان انجام تمرین مراقبه گاشو به این محل متمرکز کنید بدون اینکه افکار مزاحم حواس شما را از این نقطه منحرف کنند.
توصیه میشود مراقبه گاشو را هر روز انجام دهید و به آن به صورت یک کار روزانه و لازم مثل مسواک زدن نگاه کنید، از انجام این مراقبه لذت ببرید و به نتایج بدست آمده از انجام روزانه و مرتب این تمرین توجه و تمرکز کنید. بزودی از انجام این تمرین لذت فرآوان خواهید برد و نتایج خوبی بدست خواهید آورد، یادتان باشد این مراقبه در کمال سادگی بسیار قدرتمند است و میتواند یاوری خوب و همیشگی برای شما در تحصیل و زندگی باشد.


مزایای مراقبه گاشو:


۱-ایجاد آرامش
۲-افزایش تمرکز
۳-افزایش انرژی های فردی
مراحل انجام مراقبه گاشو:
۱-در حالتی آرام روی صندلی با پشتی صاف و چشمان بسته و یا نشسته روی زمین به صورت دوزانو و یا چهار زانو قرار بگیرید.
۲-دستان خود را به هم گرفته و در مقابل قلب قرار دهید.
۳-تمرکز و توجه خود را به محل تماس انگشتان وسط هدایت کنید.
۴-مدت ۱۰ الی ۲۰ دقیقه در این حالت بمانید.
۵-تمرکز خود را از محل تماس انگشت وسط قطع کنید و دستان خود را پائین بیاورید.
۶-از خودتان بخاطر انجام این تمرین سپاسگذاری کنید.
۷-چند نفس عمیق بکشید و به حالت عادی باز گردید.
تخیل و تصویر سازی ذهنی:
تخیل نیرویی است که اندیشه را به ترتیبی تازه و متفاوت گردهم می آورد. تخیل یعنی توانایی آفرینش آرزو، هدف یا تصویری در ذهن، در تخیل هدفمند و ارادی از این توانایی برای تجلی و تحقق اهداف یا آرزو ها استفاده می شود. شما بر این خواسته و تصویر تمرکز می کنید و انرژی می دهید تا به صورت عینی در عالم مادی محقق شود. روش تفکر کنونی شما فقط یک عادت است که می تواند تغییر کند.
تخیل و تصویر ذهنی کلید ذهن شهودی هستند. استفاده از تجسم خلاق شنا کردن در مسیر آب است یعنی بدون تلاش و تقلا، به اعتقاد روانشناسان بزرگ تخیل بزرگترین نیروی ذهن است. دانشمندان علوم ذهنی می گویند انسان می تواند آنچه را در تخیل خود تصور میکند بیافریند. آدمی همان می شود که در خیال خود تصویر می کند. تخیل نیرومندتر از اراده است و اگر نبردی بین این دو رخ دهد تخیل پیروز میدان خواهد بود.
برتری شما در این است که کشف کنید چگونه نظام باورهای خود را تحت تاثیر قرار دهید. برای این منظور یکی از موثرترین راهها تصویر سازی ذهنی است. تجسم و تخیل مثبت و هدفمند تمرینی برای استفاده از توانمندی ها و انرژی های ذهنی میباشد. برای رسیدن آسانتر به اهداف و ایجاد تحول در خود، تقویت اراده، افزایش تمرکز و تقویت حافظه.
تخیل هدفمند و مثبت ابزاری قدرتمند در دست شما است. با سخاوت کائنات خلاقیت نامحدود در هر لحظه از زندگی شما جریان دارد. اگر آنچه را می خواهید واضح و شفاف به ذهن خلاق خود بدهید، خواستهایتان به سراغتان می آیند. تخیل مثبت و هدفمند، فن استفاده از نیروی خیال برای آفرینش خواسته های شما است.
تخیل کلیدی است برای دست یابی به تمرکز و آرامش در زندگی. صاحبنظران می گویند استفاده از تخیل هدفمند و هوشیارانه معجزه می کند. آنچه را در ژرفترین لایه ذهن به آن می اندیشید و منتظرش هستید به سوی خود جذب می کنید. تجسم یا آفرینش ذهنی موضوع تازه ای نیست، انسانهای پیش از تاریخ هم با تخیل و اثرات آن آشنایی داشتند.
دو هزارو پانصد سال پیش یونانیان قدیم از این قانون ذهنی استفاده می کردند. چارلز فیلمور می گوید تخیل این توانایی را به آدمی می دهد تا خود را از زمان و مکان برون فکند و وراء هرگونه محدودیت قرار گیرد. اگر در نیت و خواسته خود صمیمی، صادق و آماده تغییر باشید، براحتی به هدف می رسید.
در استفاده از تخیل لازم است ذهنی باز داشته باشید. وقتی تجسم خلاق به هوشیاری مداوم و آگاهی شما بدل شد، می فهمید خود آفریننده زندگی خویش هستید. هدف نهایی این است که تخیل مثبت در هر لحظه از زندگی شما در حال ساختن آرمانهایتان باشد.. هدف محقق شده را خود را در ذهن نگهدارید. از جملات تلقینی هم استفاده کنید و از خود و همه سپاسگذاری کنید. هر چه قدر نسبت به خودتان احساس بهتری داشته و قدردان خود باشید، شادتر خواهید بود و انرژی خلاق شما افزایش مییابد


کاربردهای تخیل و تجسم:


۱-افزایش تمرکز
۲-تقویت حافظه
۳-ایجاد آرامش
۴-موفقیت در آزمونها
۵-افزایش اراده و اعتماد به نفش
۶-رسیدن به اهداف مادی، عاطفی، ذهنی، معنوی و …
تکنیک تخیل و آزمون ها:

برای استفاده از قدرت تخیل جهت موفقیت در کنکور و تقویت تمرکز باید هدف خود را به تصویر بکشید. اساتید اعتقاد دارند بهتر است تصویر مربوط به بعد از رسیدن به هدف باشد. به عنوان نمونه برای قبولی در کنکور بهتر است مراسم جشن فارغ التحصیلی خود را تصویر سازی کنید برای این منظور ابتدا تصویری باشکوه از مراسم جشن فارغ التحصیلی خود بسازید که در آن مراسم شما را بعنوان دانشجوی نمونه و ممتاز معرفی می کنند، هر قدر می توانید تصویر مراسم را باشکوه و احساس بیشتر بسازید. تشویق های دیگران را ببینید، خوشحالی خود و دوستان و خانواده خود را احساس کنید و… . شما باید قبل از انجام تکنیک تصویر مربوطه را کامل و بدون اشکال در ذهن خود ساخته باشید.


مراحل انجام تکنیک:


۱-زمان مناسب را برای انجام تکنیک انتخاب کنید.
۲-در حالت خلسه قرار بگیرید. (میتوانید از تکنیک خلسه استفاده کنید)
۳-تصویر مراسم جشن فارغ التحصیلی را با دقت و تامل در ذهن مرور کنید.
۴-با چند تنفس عمیق و آرام به حالت طبیعی باز گردید..
۵-برنامه ای منظم برای تکرار تکنیک در نظر بگیرید.
توجه: می توانید از خلسه طبیعی قبل از خواب استفاده کنید.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت





امیرالمؤمنین (ع) فرمود : کل التفاح نضوج للمعده
خوردن سیب معده را پاک می کند و می شوید . ( خصال ، ص 412 )
موسی بن جعفر (ع)فرمود : سه چیز ضرری به کسی نمی رساند : انگور رازقی ، نیشکر و سیب لبنانی . ( خصال، ص 144 )
ابی بصیر گوید :
امام باقر(ع) فرمود : موقعی که خواستی سیب بخوری قبلاً آن را استشمام و بو کن ، سپس بخور زیرا در این صورت آن چه را که به روح تو ناراحتی و عارض گشته ساکت می کند . ( بحار ، ج 66 ، ص 171 )
در حدیث است ، سیب باعث فراموشی می شود ، چون در معده چسبندگی تولید می کند. ( بحار ، ج 66 ، ص 177 )
سلیمان جعفری از امام رضا(ع) نقل کرده که :
رسول خدا نگاه کردن به ترنجبین سبز و سیب قرمز را دوست داشت ( کافی ، ح 6 ، ص 360 )
خواص درمانی سیب در روایات :
امام(ع) فرمود :
سیب معده را می شوید ، حرارت را می نشاند ، درون را سرد می کند و تب را می برد .
در حدیثی دیگر آمده وبا را می برد . ( محاسن ، ج 2 ، ص 550 )
روزی از تب در خدمت امام صادق(ع) بحث به میان آمد ، آن حضرت فرمود :
ما اهل بیت در طب مداوا نمی کنیم مگر با آب سرد که بر تب دار بریزند و سیب خوردن .
( محاسن ، ج 2 ، ص 55 ، کافی ، ج 6 ، ص 355 ، جامع الروايات ، ص 528 )
سلیمان بن درستویه وسطی گوید :
مفضل به عمر جهت نیازهای علمی مرا به حضرت امام صادق(ع) فرستاد ، دیدم در جلو آن حضرت سیب سرخ هست . عرض کردم جانم به فدایت این چیست ؟ فرمود : ای سلیمان شب گذشته بیدار شدم و این را برایم آوردند تا آن که آن را بخورم ، حرارتم خاموش شود ، و درون من خنک گردد و تب را ببرد . ( محاسن ، ج2 ، ص 552 ، مکارم ، ص 197 )

قندي گوید :

در مدینه بودم ، مرض خون دماغ بر مردم عارض شد و برادرم یوسف ( سیف) نیز خون دماغ شد . حضور حضرت امام صادق(ع) رسیدم و جریان را عرض کردم . فرمود : برو سیب به وی بده . برگشتم دادم ، شفا یافت. ( محاسن ، ج 2 ، ص 552 )
برگرفته شده از وبلاگ طب اسلامی و سنتی

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت




دشمنان شيطان

شيطان در برابر دوستان فداكار و دل سوزش ، دشمنان خطرناكي هم دارد كه شب و روز از دست آنها مي نالد و در شكنجه است و آنان را اين طور معرف مي نمايد: هنگامي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با شيطان ملاقات كرد. از او پرسيد: دشمنان تو از امت من چند طايفه هستند. گفت : 22 طايفه ، و من از ايشان در رنج به سر مي برم و دلم از دست آنها پر از خون است
1. خود شما؛ اولين و سخت ترين دشمن من تويي . من هم ، از اول با تو دشمن بودم و بعدا هم خواهم بود. دشمني تو با من هيچ وقت به صلح و صفا و دوستي مبدل نخواهد شد. فرمود: براي چه با من دشمني ؟ گفت : براي آن كه در قيامت گناه كاران را شفاعت مي كني و زحمات مرا ضايع و اميد قطع مي نمايي
2. عالم عامل ؛ آن عالمي كه به علم خود عمل كند، دشمن من است من هم دشمن او هستم . (اما عالمي كه به علم خود عمل نكند دوست شيطان خواهد بود.) در اين باره حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم فرموده : عالم و دانش مندي كه به علم خود عمل كند، از هزار عابد براي شيطان خطرناك تر است .
3. حامل قرآن ؛ كسي كه قرآن را فرا گرفته ، و حفظ نموده و به تمام دستورها و احكامي كه در آن آمده عمل مي كند، او دشمن من و من هم دشمن او هستم .
4. مؤذن ؛ كسي كه در پنج وقت نماز اذان بگويد و اقرار به شهادتين كند و مردم را از خواب بيدار و متوجه عبادت خدا و نماز نمايد.
5. دوستان فقرا؛ آنها كساني هستند كه فقرا و مساكين را از ياد نمي برند، دائما متوجه آنها و به فكر آنها هستند. در همه جا و در هر شرايط از آنان دفاع مي كنند و زندگي ايشان را تامين مي نمايند.
6. دوستان ايتام ؛ كساني كه با يتيمان دوست و مهربان هستند، و همانند پدر و مادر دل سوز با آنان رفتار مي نمايند تا رنج يتيمي را احساس نكنند
7. مهربان ؛ كسي كه دل رحم و دل سوز بندگان خدا باشد و براي كوچك ترين ستمي كه به يكي از بندگان خدا شود ناراحت شده و از او دفاع مي كند و دل داريش مي دهد.
8. ناصح ؛ كسي كه براي رضاي خدا مردم را اندرز مي دهد و به جز رضايت خداوند چيزي در دل ندارد
9. دائم الوضو؛ كسي كه در تمام حالات با وضو باشد و اگر وضوي او باطل شد فورا تجديد وضو نمايد.
10. بخشنده ؛ آن كه مردم را در مال خود شريك مي كند و مقداري از دارايي اش را به محرومان اجتماع اهدا مي نمايد و به فكر ذخيره و جمع آوري مال نمي باشد.
11. خوش خلق ؛ آن كه با مردم ، نيك كردار است و با همه انسان ها با رويي گشاده رفتار مي كند و كسي را بازبان و ديگر اعضاء آزار نمي رساند.
12. قانع ؛ آنها كساني هستند كه در زندگي به كم دنيا قانع باشند. به آن چه خداوند متعال براي ايشان مقرر فرموده ، راضي هستند و به مال ديگران تنگ نظر نيستند.
13. پاك دامنان ؛ زنان و مرداني كه عفت داشته باشند. دامنشان آلوده به فساد و فحشا نشده و پوشش اسلامي را در همه جا حفظ مي كنند.
14. آمادگان مرگ ؛ كساني كه همواره به فكر مرگ و آماده شدن براي آن هستند و هيچ وقت ، آخرت را فراموش نمي كنند و هميشه به دنبال اصلاح آن در تلاش اند.
15. هم نشين صالحان ؛ از كساني كه شيطان آنها را دشمن خود مي داند، كساني هستند كه رفت و آمد، نشست و برخاست ، گفت و شنود و خورد و خوراك و خواب آنان با صالحان و پرهيزگاران است .
16. فروتنان ؛ آنان كه در برابر خدا و خلق او تواضع مي كنند، خود را كوچك مي پندارند و خود بين نيستند.
17. جوان عابد؛ جواني كه عاشق دين بوده و از بندگي خدا لذت برده است و خود را در اين راه قرار داده و شب زنده داري مي كند.
18. كساني كه نفس خود را از حرام باز داشته اند؛ كساني كه حلال خدا را حلال و حرام او را حرام مي دانند، كساني كه چشم و گوش و بقيه اعضاء و جوارح خود را به حرام عادت نداده اند.
19. كساني كه در غياب برادران مؤمن خود دعاي خيرشان مي كنند؛ هر چه براي خود مي پسندند، براي ديگران نيز مي پسندند و هر چه را براي خود نمي پسندند براي ديگران هم نمي پسندند، كساني كه در حق ديگران دعا مي كنند و چشم داشتي هم از آنان ندارند.
20. كساني كه با پدر و مادر خود مهربان باشند و به آنان احترام گذارند.
21. پادشاه عادلي كه از روي عدالت با مردم رفتار كند و مردم در سايه عدل او در آسايش باشند.
22. روزه داراني كه مقداري از مال خود را به درماندگان مي بخشند، مانند اين است كه مرا پاره پاره كرده و در آتش انداخته باشند. سپس عرض كرد: يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم عده اي هستند كه مراقب كردار من اند، اگر يك نفر را از جاده حق دور كنم و منحرف سازم ، ايشان مي آيند و او را راهنمايي مي كنند و به حق بر مي گردانند. بلي ، اينان كه ذكر شد كه از دشمنان شيطان اند، آن ملعون از آنان در هراس ‍ است .
(ما هم آرزو مي كنيم جزو يكي از دشمنان شيطان به حساب آييم و يا دست كم ، در جمع دوستان او نباشيم).
شيطان در کمين گاه/نعمت الله صالحي حاجي آبادي

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




امام سجاد(علیه السلام) زمانى که این آیه شریفه را قرائت نمود:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ

کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ

وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِکُونَ بِی شَیئًا وَمَنْ کَفَرَ

بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(النور/55)

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام

داده‌اند وعده می‌دهد که قطعا آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد،

همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید؛ و دین و

آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت؛

و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می‌کند، آنچنان که تنها مرا

می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت.

و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.

فرمود: «به خدا سوگند! آنان شیعیان ما اهلبیت هستند،

خداوند ـ آن خلافت در زمین و اقتدار بخشیدن به دین را ـ به وسیله آنان

و به دست مردى از ما، که مهدى این امت است، تحقق خواهد داد

و هم اوست که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)در باره اش فرمود:

اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان

طولانى خواهد کرد که مردى از خاندان من که همنام من است

فرا برسد و زمین را آنچنان که از ظلم و جور پر شده باشد،

از عدل و داد آکنده سازد.»

(تفسیر عیاشى، ج 3، ص 136 )

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت