✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
سبک زندگی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



با اسم تو در بین خوبان تاختم عمری
از خود برای دیگران بت ساختم عمری

هی کنگره با اسم تو هی سکه و تندیس
می بردم و غافل از این که باختم عمری

آقا ببخشم چون به جای وصف رفتارت
تنها به وصف صحن تو پرداختم عمری

خورشید هشتم از شکوه بیکران تو
تنها به یک گنبد نگاه انداختم عمری

حالا چگونه من بگویم عاشقت هستم؟!
آری منی که عشق را نشناختم عمری.

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شر تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودی ها نجات نخواهیم یافت.

این ها برپادارندگان سلطه ابرقدرت ها هستند و سرسپردگانی هستند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی شوند؛ و هم اکنون با تمام ورشکستگی ها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سد عظیم الهی برنمی دارند.»

 صحیفه /جلد ۱۵ / صفحه۳۶ ۴

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




گويند که هنگام اذان دست به دامان خدا باش

و مشغول دعا باش

که باز است به درگاه الهی در رحمت

شده ام غرق اجابت

و گفتم به خدا

بین تو دعایم

که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




تاریخ ولادت
امام رضا(ع) هشتمین امام شیعیان، از سلاله پاک رسول خدا(ص) و هشتمین جانشین پیامبر مکرّم اسلام است. بنابر نظر مشهور مورّخان امام رضا(ع)، در یازدهم ذی قعده سال ۱۴۸ هـجری قمری در مدینه منوّره متولّد شد.[1]

نام و القاب

نام مبارکشان «علی»، کنیۀ آن حضرت، «ابوالحسن» و دارای القاب متعدّدی از جمله؛ رضا، ‏صابر، فاضل، قرة ‏اعین المؤمنین (نور چشم مؤمنان) و… هستند،[2] اما مشهورترین لقب ایشان، «رضا» به معنای «خشنودی» است.

پدر و مادر

پدر بزرگوار امام رضا(ع)، امام موسی کاظم(ع) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال ۱۸۳ ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند.

مادر گرامی امام رضا(ع) نجمه نام داشت.[3] البته نام های دیگری نیز برای مادر گرامیشان ذکر کرده اند.[4]

دوران کودکى و جوانى

حضرت رضا(ع)، دوران کودکى و جوانى را تا سال 201 هجری قمری در مدینه طیّبه[5] که مهبط وحى بود در خدمت پدر بزرگوارش سپرى کرد و مستقیماً تحت تعلیم و تربیت امام هفتم(ع) قرار گرفت و علوم و معارف و اخلاق و تربیتى را که امام کاظم(ع) از پدرانش به ارث برده بود، به او آموخت.[6]

گزارشی از حضور ایشان در بغداد هنگام زندانی بودن پدر بزرگوارشان در آن شهر در دسترس نیست.
ازدواج

امام رضا(ع) دارای تعدادی کنیز بودند، از جمله کنیزان ایشان، سبیکه مادر امام جواد(ع) است. وی کنیزى بود که به او سبیکه یا دُرّه می گفتند، حضرت رضا او را خیزران نام گذاشتند و این بانو از اهالى نوبه (منطقه ای در آفریقا) است.[7] و همسر دائمی امام رضا(ع) ام حبیبه بود.[8]

ادامه »

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت





آیا امام رضا(ع) اگر الآن حاضر بودند راضی به زرق و برق صحن و سرایش بودند؟


1. به یقین امام رضا(ع) در زندگانی خود راضی به داشتن قصری که آجرهایش از طلا باشد نبودند، اما با این وجود ایرادی ندارد که دوستان آن‌حضرت، برای آسایش زائران، محیط وسیعی را تدارک ببینند؛ چون امام(ع) وظیفه‌ای دارد و دوستان و ارادت‌مندان او هم وظیفه‌‌ای دارند. به علاوه این نوعی تعظیم شعائر الله و اظهار ارادت به امام معصوم(ع) است. از طرفی چه اشکالی دارد که هنرمندان، به جای آن‌که اثر هنری خود را در کنار موزه‌‌هایی که عموم مردم فرصت مراجعه به آن‌جا را ندارند، در کنار بارگاه ائمه(ع) به نمایش درآورند.
2. اما این‌که این عمل بت‌پرستی باشد، چنین نیست؛ چرا که مردم به در و دیوار تعظیم نکرده و احترام نمی‌گذارند، بلکه احترام را برای صاحب خانه قائل هستند.
3. به نظر شما زینت مکان‌‌هایی؛ مانند: کاباره‌‌ها کازینوها و مکان‌‌های پست دیگر، که آنها را به بهترین سنگ‌‌های زینتی و گاهی با لوسترهای طلا و غیره تزیین می‌‌کنند، شایسته است، اما جای مقدس و متبرکی مانند: حرم مطهر امام رضا(ع) شایستگی احترام از جانب علاقه‌مندان خود را ندارد!؟ به علاوه منابع مالی و هزینه‌های این کارها از سوی خود مردم، در نهایت رضایت و با عشق و علاقه پرداخت می‌شود.
4. با وجود همه اینها، آن‌‌کس که دلش با امام است، اگرچه از زیبایی‌‌ها گریزان نیست؛ ولی صد برابر این زیبایی‌‌ها نمی‌‌تواند به ارتباط او با امامش آسیبی وارد کند. همان‌گونه که نقل شده است که پدر بزرگوار این امام؛ یعنی امام کاظم(ع) در ارتباطش با خدا، حضور و عبور مردم از پیش رویش را مزاحم ارتباطشان با خدا ندانسته‌‌اند.
ابو حنیفه می‌‌گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم. به ایشان عرض کردم: فرزندت موسی(ع) را دیدم که در حال نماز خواندن است و مردم از جلو روی او رفت و آمد می‌‌کنند و ایشان مانع آنها نمی‌‌شود. پس امام صادق(ع) فرمود: به فرزندم موسی بگویید بیاید. ایشان آمدند. امام صادق(ع) به او فرمودند: پسرم ابو حنیفه می‌گوید: فرزندت موسی(ع) را دیدم که در حال نماز خواندن است و مردم از جلو روی او رفت و آمد می‌‌کنند و تو مانع آنها نمی‌شی؟ پس امام کاظم(ع) عرض کردند: بله همین‌طور است، (سپس ادامه دادند و) گفتند: پدر جان، آن کسی که من در مقابل او ایستاده و نماز می‌‌خوانم، از تمام اینها به من نزدیک‌تر است. خدای عز و جل می‌فرماید: و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تر هستیم. در این‌جا امام صادق فرزندش امام موسی(ع) را به سینه خود چسبانیدند و بعد فرمودند: فرزندم پدر و مادرم فدای باد ای مخزن اسرار الهی.[1]

[1]. «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ دَخَلَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ لَهُ رَأَیْتُ ابْنَکَ مُوسَى (ع) یُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلَا یَنْهَاهُمْ وَ فِیهِ مَا فِیهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) ادْعُوا لِی مُوسَى (ع) فَدُعِیَ فَقَالَ لَهُ یَا بُنَیَّ إِنَّ أَبَا حَنِیفَةَ یَذْکُرُ أَنَّکَ کُنْتَ تُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بَیْنَ یَدَیْکَ فَلَمْ تَنْهَهُمْ فَقَالَ نَعَمْ یَا أَبَةِ إِنَّ الَّذِی کُنْتُ أُصَلِّی لَهُ کَانَ أَقْرَبَ إِلَیَّ مِنْهُمْ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ قَالَ فَضَمَّهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ یَا بُنَیَّ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا مُودَعَ الْأَسْرَارِ وَ هَذَا تَأْدِیبٌ مِنْهُ (ع) لَا أَنَّهُ تَرَکَ الْفَضْل»‏. کلینى‏، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 297، اسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1362 ش.‏

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




عامل شهادت امام رضا(ع) به روایت شهید مطهری

امام رضا(ع) در سال 148 هجری قمری در شهر مدینه متولد شد(1) و در ماه صفر سال 203 هـجری قمری در سن 55 سالگی در شهر طوس خراسان به شهادت رسید.

در باب شهادت ایشان تقریباً تمام علمای شیعه و عده زیادی از علمای اهل سنت قائلند که آن حضرت مسموم و شهید شده‌اند. درباره عامل شهادت اختلاف نظر و اقوالی وجود دارد که مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این چنین پاسخ می‌دهد:

قول مشهور این است که آن حضرت توسط مأمون خلیفه عباسی مسموم شده و به شهادت رسیده‌اند.

علمای اهل سنت درباره شهادت امام به دست مأمون دو دیدگاه دارند:

برخی از علمای اهل سنت بر این باورند که مأمون، امام رضا(ع) را مسموم نکرده است. و برای این گفته خود دلائلی هم ذکر می‌کنند، مأمون دختر خود را به همسری امام جواد(ع) درآورد، مأمون به برتری امام رضا(ع) در برابر علما استدلال می‌کرد یا بعد از درگذشت امام رضا(ع) مأمون بسیار ناراحت و غمگین بود و… در ادامه خواهیم گفت که به هیچ یک از دلائل در این رابطه نمی‌توان استناد کرد.

عده‌ای از علمای اهل سنت قائلند که ایشان مسموم شده‌اند و عامل جنایت، عباسیان (غیر از مأمون) بوده‌اند، به عنوان نمونه ابن جوزی می‌گوید: «وقتی عباسیان دیدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولایتعهدی) و به دست علویان افتاد، امام رضا(ع) را مسموم کردند»(2)، این قول نیز چندان صحیح به نظر نمی‌رسد چرا که «بیشتر مؤرخان و روات اجماع دارند که مأمون سم را به امام(ع) داده نه غیر او»(3).

علاوه بر اینکه مأمون برای این کار انگیزه هم داشته که به آن اشاره خواهد شد، روایاتی از امام رضا(ع) وارد شده است که در این روایات آن حضرت شهادت خویش را پیشگویی کرده و عامل این جنایت را مأمون دانسته‌اند، امام رضا(ع) به هرثمه بن اعین می‌گوید: «موقع مرگ من فرا رسیده است، این طاغی (مأمون) تصمیم گرفته مرا مسموم کند…»(4).

شهید مطهری می‌نویسد: «قرائن نشان می‌دهد که امام رضا(ع) را مسموم کردند و یک علت اساسی همان قیام بنی العباس در بغداد (بر علیه مأمون) بود، مأمون در حالی حضرت رضا(ع) را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد می‌رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش می‌دادند، به او گزارش دادند که بغداد قیام کرده او دید که حضرت رضا(ع) را نمی‌تواند عزل کند و اگر با این وضع آشفته بخواهد وارد بغداد شود بسیار مشکل است، برای اینکه زمینه رفتن آنجا را فراهم کند و به بنی عباس بگوید کار تمام شد، حضرت را مسموم کرد و آن علت اساسی که می‌گویند و قابل قبول هم هست و با تاریخ وفق دارد، همین جهت است»(5).

به نظر می‌رسد انگیزه اصلی مأمون در به شهادت رساندن امام رضا(ع) همین مطلبی باشد که ذکر شد، چرا که قیام عباسیان در بغداد جز به خاطر ترس از روی کار آمدن علویان نبوده است.

طبری می‌نویسد: «مأمون نامه‌ای به بنی عباس در بغداد نوشت و مرگ علی بن موسی(ع) را به آنان اعلام کرد و از آنان خواست که به اطاعت او درآیند، زیرا دشمنی آنان با او جز با بیعت وی با علی بن موسی(ع) نبوده است(6)، از دیگر موجباتی که مورخان در قتل امام رضا(ع) ذکر کرده‌اند، کینه‌ای می‌دانند که مأمون از امام رضا(ع) به دل گرفته بود، طبرسی می‌نویسد: علتی که موجب شد مأمون امام رضا(ع) را به شهادت برساند، این بود که آن حضرت بی محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام می‌کرد، در بیشتر موارد در مقابل او قرار می‌گرفت که موجب عصبانیت و کینه او می‌شد…»(7).

همانگونه که بیان شد از نظر روایات شیعی شکی نیست که مأمون حضرت رضا(ع) را مسموم کرد.(8) امّا اینکه کیفیت این عمل چگونه بوده است؟ چند گونه گزارش‌های وجود دارد که به آنها اشاره می‌شود:

روایتی را شیخ مفید از عبدالله بن بشیر نقل کرده که عبدالله گفت: مأمون به من دستور داد که ناخن‌های خود را بلند کنم… سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه تمر هندی بود و به من گفت: این را به همه دو دست خود بمال… سپس نزد امام رضا(ع) رفت و به من دستور داد که انار برای ما بیاور، من اناری چند حاضر کردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار، من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار دو روز بیشتر زنده نماند»(9).

روایت دیگری را شیخ مفید از محمد بن جهم ذکر کرده که می‌گوید: حضرت رضا(ع) انگور دوست می‌داشت، پس قدری انگور برای حضرت تهیه کردند، در حبه‌های آن به مدت چند روز سوزن‌های زهرآلود زدند، سپس آن سوزن‌ها را کشیده و به نزد آن بزرگوار آوردند، آن حضرت از آن انگورهای زهرآلود بخورد و سبب شهادت ایشان شد.(10)

روایتی از اباصلت هروی نیز نقل شده که می‌گوید: مأمون امام رضا(ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد، آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.(11)

بنابراین ادله‌ای که اهل سنت ذکر کرده اند که مأمون امام رضا(ع) را به شهادت نرسانده، بی اساس است، چرا که مأمون فردی بود که به خاطر حکومت، برادر خویش امین را به قتل رساند و محبوبیت امام رضا(ع) در نزد او از برادرش بیشتر نبود و گریه ظاهری او بعد از مرگ امام(ع) به جهت منحرف کردن اذهان علویان و طرفداران امام رضا(ع) بوده است.

بعد از شهادت امام رضا(ع) شیعیان بدن شریف آن حضرت را در خراسان تشییع کردند، این تشییع جنازه به حدی پر شور بود که تا آن زمان مثل آن دیده نشده بود، همه طبقات در تشییع جنازه امام حاضر شدند(12).

*پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، بی تا، ج 2، ص 261.

2. باقر شریف القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا(ع)، قم، نشر سعید بن جبیر، 1372ش، ج 2، ص 371.

3. همان.

4. محمد بن جریر بن رستم طبری، دلائل الامامه، قم، منشورات الرضی، 1363، ص 178.

5. مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، تهران، صدرا، چاپ بیست و هفتم، 1384، ص 210.

6. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ دوم، 1364، ج 13، ص 5676.

7. فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1417، ج 2، ص 80. شیخ مفید، همان، ج 2، ص 260.

8. مطهری، مرتضی، همان، ص 211.

9. شیخ مفید، همان، ج 2، ص 262ـ261.

10. همان، ص 262.

11. فضل بن حسن طبرسی، همان، ص 83ـ82.

12. باقر شریف القرشی، همان، ص 375.

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت





آیا از فرزندان امام موسی کاظم﴿ع﴾ کسی، امام رضا﴿ع﴾ را با کارهای خود اذیت کرده است؟


با جست‌وجویی که در منابع روایی انجام گرفت؛ روایاتی، تنها درباره یکی از فرزندان امام کاظم(ع) به نام زید نقل شده است که ظاهر آنها نشانگر آن است که او امام رضا(ع) را با کارهای خود اذیت کرده است. البته این روایات نقد و بررسی است.
زمانى كه زيد بن موسى بن‏ جعفر را كه در بصره خروج كرد، و خانه‌هاى بنى عبّاس را آتش زده بود، نزد مأمون بردند، مأمون جُرم او را به احترام برادرش علىّ بن موسى الرضا(ع) بخشيد و خطاب به حضرت رضا(ع) گفت: اگر برادرت قيام كرده و چنين و چنان كرده، در گذشته نيز زيد بن علىّ قيام كرد و كشته شد، و اگر شما در دربار من مقام و موقعيّت فعلى را نداشتيد، او را مى‏كشتم؛ زيرا كارهاى او كوچک نبود. امام رضا(ع) فرمود: «برادرم زيد را با زيد بن علىّ مقايسه نكن؛ زيرا او از علماى آل محمّد بود، به خاطر خدای عزّ و جلّ غضب نمود، و با دشمنان او جنگيد تا در راه خدا كشته شد …».[1] در ادامه روایت امام رضا(ع) و مأمون در مورد زید بن علی به گفت‌وگو می‌پردازند که ارتباطی به بحث ما ندارد. منابع دیگر شیعی نیز این حدیث را از کتاب «عیون اخبار الرضا» نقل کرده‌اند.[2]
منابع تاریخی غیر شیعی نیز این مطلب را نقل کرده‌اند که زید بن موسی خانه‌هایی را در بصره به آتش کشیده بوده[3] و به همین جهت او را «زید النار» می‌خواندند.[4]
روایت دیگری نیز وجود دارد که گفت‌وگوی امام رضا(ع) با برادرش زید بن علی را پس از دستگیریش بیان می‌کند که البته در این روایت وقوع جُرم و دستگیری مدینه اعلام شده است:
«زيد بن موسى برادر امام رضا(ع) در مدينه‏ خروج كرد و خانه‏هایى را به آتش كشيد و مردمى را كشت؛ از اين‌رو؛ او را «زيد النّار» لقب دادند. مأمون دستور داد او را دستگير كردند و نزدش آوردند، دستور داد او را نزد برادرش ابو الحسن(ع) ببريد، راوی می‌گويد: چون بر آن‌حضرت وارد شد آن‌جناب به او گفت: «اى زيد! آيا ترا سخن مردمان نادان اهل كوفه مغرور نموده است كه روايت كنند «إنّ فاطمة احصنت فرجها فحرّم اللَّه ذرّيّتها على النّار» (فاطمه عفّت خود را نگهداشت پس خداوند آتش را بر ذريّه‏اش حرام ساخت) اين فقط مخصوص حسن و حسين است، اگر گمان می‌بری که تو معصيت خداوند عزّ و جلّ را انجام داده و به بهشت روى و پدرت موسى بن جعفر(ع) اطاعت خدا كند و او نیز به بهشت داخل‏ شود، در اين صورت تو در نزد خداوند گرامی‌تر از او خواهى بود!، به خدا سوگند هيچ‌كس جز از راه طاعت به آنچه نزد خدا است نخواهد رسيد، و تو مى‏پندارى با معصيت بدان می‌رسى، پس گمان تو گمان بدی است»، زيد گفت: من برادر شما هستم و پسر پدرت می‌باشم، حضرت در پاسخش فرمود: «تو برادر منى هنگامى كه خداوند عزّ و جلّ را اطاعت كنى …».[5]
اینها نقل‌های موجود در مورد این فرزند امام موسی بن جعفر(ع) است. اما به نظر می‌رسد که واقعیت، یاغی‌گری و ناخلف بودن این فرزند نیست، بلکه این فرزند علیه بنی عباس خروج کرده بود و حرکت او را باید به عنوان یک حرکت شیعی نام برد؛ لذا می‌بینیم که مأمون این زید را با زید بن علی مقایسه می‌کند و در منابع نیز نقل شده که او خانه‌های بنی عباس و پیروانشان را به آتش می‌کشیده است.[6] همچنین آن‌گونه سخن گفتن امام با ایشان را می‌توان حمل بر تقیه کرد، علاوه بر این‌که در صحت روایت دوم اشکال وجود دارد. بنابر این، خطاکار بودن و مخالف امام رضا بودن توسط زید بن موسی دارای اشکال است.
در منابع تاریخی به برادر دیگری از امام رضا(ع) که با ایشان مخالفت کرده باشد، را نیافتیم.


[1]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 248- 249، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق.
[2]. ر.ک: فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 2، ص 226، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، اصفهان، چاپ اول، 1406ق؛ قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق، درگاهی، حسین، ج 9، ص 148، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1368ش.
[3]. ر.ک: زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 3، ص 61، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ هشتم، 1989م؛ ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 3، ص 305، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[4]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 310، دار صادر، بیروت، 1385ق.
[5]. عيون أخبار الرضا(ع)، ج ‏2، ص 234؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 49، ص 217 – 218، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[6]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 8، ص 535، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق.

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




چکیده :

تربيت عبارت است از شكوفا سازى استعدادها و جهت دهى آن به سوى كمال مطلوب. تربيت ضرورى‏ترين نياز انسان در زندگى است. انسان بدون تربيت صحيح ره به جايى نمى‏برد، نه از باغ زندگى خويش ميوه شيرين‏مى‏چيند و نه كام انسانهاى ديگر را از ثمرات درخت وجود خود شيرين مى‏كند;و بالاتر آنكه نه به درك معناى انسانيت نايل مى‏آيد و نه به فتح قله ‏هاى‏ رفيع انسانيت دست مى‏يازد.

متن مقاله :

تربيت عبارت است از شكوفا سازى استعدادها و جهت دهى آن به سوى كمال مطلوب. تربيت ضرورى‏ترين نياز انسان در زندگى است. انسان بدون تربيت صحيح ره به جايى نمى‏برد، نه از باغ زندگى خويش ميوه شيرين‏مى‏چيند و نه كام انسانهاى ديگر را از ثمرات درخت وجود خود شيرين مى‏كند;و بالاتر آنكه نه به درك معناى انسانيت نايل مى‏آيد و نه به فتح قله‏هاى‏رفيع انسانيت دست مى‏يازد. بدين جهت تربيت عاليترين هدف پيامبران و اساسى‏ترين‏پيام كتب و اولين و ضرورى‏ترين وظيفه والدين است. ضرورت و اهميت تربيت،والدين را بر آن مى‏دارد كه به اين مسووليت‏بزرگ ارجى دو چندان نهند; براى‏ايفاى درست آن خود را به صلاح و آگاهى از روش و فنون تربيت مجهز بسازند و باالگو گرفتن از مربيان موفق در انجام دادن اين وظيفه مهم بكوشند. بى‏شك معصومان عليهم السلام موفق‏ترين مربيان و سيره قولى و عملى آنهامطمئن‏ ترين الگو براى والدين در امر ظريف و پرپيچ و خم تربيت است. اين‏مقاله بر آن است تا نكاتى از سيره تربيتى امام رضا(ع) در تربيت فرزند رايادآورى كند و گامى، هر چند ناچيز، در ترويج معارف اهل‏بيت‏بردارد. سيره تربيتى امام رضا(ع)، با توجه به سفر آن حضرت به خراسان و دورى از كانون‏خانواده و نيز تك فرزندى چنانكه برخى از بزرگان قايلند بسيار قابل‏توجه است; چرا كه تربيت فرزند يگانه آن هم از راه دور شيوه‏اى خاص مى‏طلبد.

1- تدريجى بودن تربيت
تربيت جريانى مستمر و فعاليتى تدريجى است كه نه مرزمى‏شناسد و نه زمان و مكان; بلكه به درازاى عمر است و به پهناى ابعادوجودى عالم اكبر، يعنى انسان. درخت تربيت زود ثمر نمى‏دهد و نبايد انتظارداشت‏يك شبه يا چند ماهه در امر ظريف و پيچيده تربيت معجزه انجام گيرد; بلكه‏بايد از سالها قبل از تولد زمينه تربيت صحيح را فراهم كرد و بعد از تولد،بتدريج‏با صبر و حوصله، به انجام آن پرداخت. در سيره ائمه اطهار عليهم السلام‏و ديدگاههاى آنان مسايلى چون انتخاب همسر شايسته، لزوم رعايت آداب ازدواج،توجه به مواقع و شرايط انعقاد نطفه، مراقبتهاى ايام باردارى و … حكايت ازاين نكته مهم دارد.

الف) انتخاب همسر صالح و شايسته
صفوان بن‏يحيى از امام‏ رضا(ع) نقل كرده است كه فرمود: هيچ سودى براى مرد بهتر از همسر صالح، كه‏ هنگام ديدن وى شوهر خوشحال شود و در غياب شوهر نگهدار خود و اموالش باشد،نيست. همچنانكه زن بايد صالح و شايسته باشد، مرد نيز بايد شايسته باشد. بروالدين است كه به كمك دخترانشان، شوهران شايسته و صالحى براى آنان‏انتخاب كنند. حسين بن‏بشار واسطى مى‏گويد: خدمت امام رضا(ع) نامه نوشتم كه يكى‏از بستگانم از دخترم خواستگارى كرده است، ولى مرد بد اخلاقى است. [آيا صلاح‏هست كه دخترم را به ازدواج او در آورم؟] حضرت فرمود: اگر بداخلاق است، دخترت‏را به ازدواج او در نياور.

ادامه »

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




ويژگيهای سياسی اجتماعی دوران امام رضا عليه السلام

 

چکیده :

حضرت رضا علیه السلام در سال 183 هجری قمری عهده دار امامت شد و مدت امامتش بیست سال به طول انجامید. دوران امامت پیشوای هشتم از نظر سیاسی و فرهنگی از اهمیت و حساسیت خاصی برخوردار بود. روند تحولات سیاسی و فرهنگی جامعه ی اسلامی در این مقطع بگونه ای بود که افکار عمومی را بیش از پیش متوجه مکتب اهل بیت علیهم السلام می کرد.

متن مقاله :

حضرت رضا علیه السلام در سال 183 هجری قمری عهده دار امامت شد و مدت امامتش بیست سال به طول انجامید. دوران امامت پیشوای هشتم از نظر سیاسی و فرهنگی از اهمیت و حساسیت خاصی برخوردار بود. روند تحولات سیاسی و فرهنگی جامعه ی اسلامی در این مقطع بگونه ای بود که افکار عمومی را بیش از پیش متوجه مکتب اهل بیت علیهم السلام می کرد.
شرایط سیاسی: هارون، خلیفه مقتدر عباسی می پنداشت پس از به شهادت رساندن موسی بن جعفر علیه السلام اوضاع سیاسی بر وفق مراد او پیش خواهد رفت و باقی مانده مخالفان حکومت از سرگذشت امام کاظم علیه السلام عبرت گرفته تسلیم خواهند شد، ولی برخلاف پندار وی، کشور اسلامی در سالهای آخر زمامداری هارون دستخوش ناآرامی ها و شورش ها گردید و از هرجا صدای مخالفت و اعتراض برخاست؛ از حجاز و عراق گرفته تا ماوراء النهر، سمرقند، خراسان، سیستان، آذربایجان و شام؛ همه جا از گسترش جو ناامنی و بی ثباتی سیاسی در جامعه و آبستن آن برای تحولات جدید خبر می داد.
نارضایتی و کشمکش حتی به درون دربار راه یافت. برخورد خصمانه و دور از انتظار هارون با برمکیان و کشتن و به زندان افکندن سران آنان، زنگ خطر را برای همه چاکران به صدا درآورد و دلسردی و نفرت آنان را نسبت به هارون بیشتر کرد. بگونه ای که خلیفه احساس می کرد همه اطرافیان انتظار مرگ او را می کشند.
شرایط فرهنگی: سیاست درهای باز عباسیان بویژه مأمون در زمینه مسائل فرهنگی، دانشمندان و صاحب نظارن را از نقاط مختلف جهان راهی مرکز خلافت اسلامی کرد و موجب بروز شبهه ها و ابهام های زیادی در اعتقادات مسلمانان گشت. بحث های کلامی از سوی جریان های گوناگون فکری به سرعت رو به رشد و توسعه نهاد و در هر زمینه نظری پدید آمد.
موضوع امامت در کنار بحث توحید و عدل از مباحث جنجال برانگیز محافل علمی آن عصر بود. محدودیت هایی که عباسیان برای شیعیان و نیز پیشوایان آنان ایجاد کرده بودند، دسترسی ایشان را به امامان علیهم السلام برای فراگیری اعتقادات صحیح، با مشکلاتی مواجه کرده بود.
علاوه بر این، اختلافات و کشمکش های جدید بر سر مسأله ی امامت، از سوی برخی شیعیان و یاران موسی بن جعفر علیه السلام برآشفتگی اوضاع فرهنگی جامعه اسلامی می افزود. پس از شهادت امام کاظم علیه السلام میان شیعیان در مسأله ی امامت دو نظر پیدا شد:
بیشتر شیعیان به امام رضا علیه السلام روی آورده و به امامتش گردن نهادند؛ ولی تعداد اندکی در امامت موسی بن جعفر علیه السلام توقف کرده، آن حضرت را در سلسله امامت، آخرین فرد پنداشتند. این افراد «واقفیه» و «ممطوره»(1) نام گرفتند.(2)
مورخان، عامل اصلی پیدایش واقفیه را مال دوستی و دنیاپرستی سران این فرقه انحرافی دانسته و نوشته اند: امام کاظم علیه السلام تعدادی از یاران خود را مأمور جمع آوری اموال و وجوه شرعی کرده بود. با طولانی شدن مدت زندانی آن حضرت اموال زیادی نزد اینان گرد آمد. هنگامی که آن بزرگوار به شهادت رسید امام رضا علیه السلام از آنان خواست اموالی را که نزد خود دارند به وی تحویل دهند.
بعضی از وکلا برای تصاحب اموال گرد آمده دین خود را به دنیا فروختند و در پاسخ به خواسته ی امام زمانشان، منکر رحلت امام کاظم شدند. چهره های برجسته ی جریان انحرافی واقفیه عبارتند از: زیاد بن مروان قندی، علی بن ابی حمزه بطائنی، عثمان بن عیسی رواسی و احمد بن ابی بشر سراج.
افکار انحرافی بنیان گذاران مکتب وقف که برخی از آنان از چهره های سرشناس و نزدیک به امامان علیهم السلام بودند، پیامدهای ناگواری در جامعه شیعی بر جای گذاشت که کمترین آن، تضعیف جایگاه امامت، ایجاد اختلاف میان مسلمانان و مشغول ساختن افکار عمومی به مسائل انحرافی و غفلت از نیرنگ ها و توطئه های اساسی دشمن و مشغول ساختن بخشی از وقت پیشوای هشتم جهت پاسخگویی به شبهات واقفیه و برملا کردن چهره های شیطانی آنان بود. از این رو، امامان علیهم السلام از این جریان به فتنه تعبیر کرده اند.(3)

ادامه »

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت





احضار امام رضا عليه السلام به ايران و نتايج آن

 

چکیده :

امام رضا علیه السلام که تا آن زمان به تمامی دعوتنامه های مأمون پاسخ رد داده بود با آمدن پیک مخصوص خلیفه و اصرار وی بر حرکت آن گرامی به سوی مرو، چاره ای جز حرکت نیافت؛ لیکن پیش از ترک مدینه کنار قبر مطهر رسول الله صلی الله علیه و اله رفت و با آن حضرت وداع کرد و فرزندش حضرت جواد علیه السلام را به جد بزرگوارش سپرد؛ آنگاه همه وکلا و نمایندگان و نیز یاران خود را گرد آورد و ضمن معرفی حضرت جواد علیه السلام به عنوان جانشین خویش به آنان و توصیه به اطاعت پذیری از وی، با آنان وداع کرد و در سال دویست هجری رهسپار مرو شد.

متن مقاله :

انگیزه های یاد شده مأمون را بر آن داشت تا بدون درنگ تصمیم خود را عملی سازد؛ از این رو، رجاء بن ابی ضحاک - یکی از فرماندهان و کارگزاران خود - را برای آوردن امام علیه السلام به مرو، به مدینه فرستاد و به وی سفارش کرد که حضرت را از راه بصره، اهواز و فارس عبور دهد نه کوفه و قم.(1)
امام رضا علیه السلام که تا آن زمان به تمامی دعوتنامه های مأمون پاسخ رد داده بود با آمدن پیک مخصوص خلیفه و اصرار وی بر حرکت آن گرامی به سوی مرو، چاره ای جز حرکت نیافت؛ لیکن پیش از ترک مدینه کنار قبر مطهر رسول الله صلی الله علیه و اله رفت و با آن حضرت وداع کرد و فرزندش حضرت جواد علیه السلام را به جد بزرگوارش سپرد؛ آنگاه همه وکلا و نمایندگان و نیز یاران خود را گرد آورد و ضمن معرفی حضرت جواد علیه السلام به عنوان جانشین خویش به آنان و توصیه به اطاعت پذیری از وی، با آنان وداع کرد و در سال دویست هجری رهسپار مرو شد.(2)
منازلی که حضرت در سفر خود به خراسان پیموده و نیز حوادثی که در هر یک از منازل رخ داده در تاریخ به اختلاف ذکر شده است. خط سیر امام علیه السلام ظاهرا بدین ترتیب بوده است: مدینه، مکه، قادسیه، بصره، اهواز، رامهرمز، اصطخر، یزد، طبس، نیشابور، ده سرخ، سناباد، سرخس و مر.
امام علیه السلام در طول سفر موفق شد با قشرهای مختلف مردم بویژه شیعیان تماس بگیرد و با سخنان و بیان حدیث و نیز ارائه کرامات به تحکیم و تثبیت مبانی اعتقادی امت بخصوص در مسأله امامت همت گمارد و حقایق را برای مردم آشکار سازد.

امام رضا علیه السلام در مرو
پس از گذشت چند روز از ورود امام رضا علیه السلام به مرو گفتگوهای مأمون با آن حضرت آغاز
گشت و متجاوز از دو ماه به طول انجامید. در این مدت امام علیه السلام از پذیرش خواست مأمون سرباز می زد.
مأمون، نخست خلافت را به حضرت پیشنهاد کرد. امام علیه السلام نپذیرفت. مأمون پیشنهاد اصلی یعنی ولیعهدی را مطرح کرد و امام علیه السلام را در صورت استنکاف، تهدید به قتل نمود، حضرت وقتی دید مأمون در این خواسته - برخلاف خواسته پیشین - جدی است و در صورت خودداری وی، تهدیدش را عملی خواهد ساخت با کراهت پذیرفت و فرمود:
خداوند از این که به دست خویش، خودم را به هلاکت بیندازم بازداشته است. اینک که قضیه چنین است، هرکاری می خواهی بکن.(3)
از این بیان امام علیه السلام استفاده می شود که اگر آن حضرت پیشنهاد ولایتعهدی مأمون را رد می کرد جان خود و دوستان و شیعیانش را در معرض نابودی قرار می داد؛ بدون آن که مرگ آنان اثر مفید و مثبتی داشته باشد. زیرا مأمون در هیچ شرایطی حاضر نبود از این خواسته سرنوشت ساز خود دست بردارد. او فرزند کسی است که به خود وی گفته بود: «سوگند به خدا، اگر تو هم در کار خلافت با من به ستیز برخیزی سرت را از تنت می گیرم که سلطنت عقیم است».(4) و در عمل نیز با کشتن برادرش امین ثابت کرد که حکومت، عقیم است و عاطفه و برادری نمی شناسد.
از سوی دیگر، مأمون در پرتو زیرکی و دوراندیشی خاصی که داشت، همان گونه که فضل بن سهم را از پای درآورد، امام علیه السلام را نیز بدون سر و صدا از پای درمی آورد و علویان را نیز با این منطق که ما ولایتعهدی و حتی خلافت را به شما واگذار کردیم ولی شما نپذیرفتید، بنابراین با چه انگیزه ای با ما مخالفت می کنید برای همیشه از صحنه ی مبارزه کنار می زد.
علاوه بر آن که مصلحت اسلام و امت مسلمان نادیده گرفته می شد. پذیرش ولایتعهدی پس از تهدید مأمون با شرایطی که امام علیه السلام قرار داد به مصلحت اسلام بود وگرنه آن حضرت نمی پذیرفت، هرچند خونش ریخته می شد. بیدار سازی امت اسلامی و آشنا ساختن آنان با تعالیم اسلام و برملا کردن چهره زمامداران غاصب و ستمگر و در یک کلمه احقاق حق، از مهم ترین این مصالح بود.
شاید با توجه به این جهت است که وقتی محمد بن عرفه از امام علیه السلام درباره علت پذیرفتن ولیعهدی پرسید و گفت: یابن رسول الله! چه چیز شما را بر پذیرش این امر واداشت؟ فرمود: «هان چیزی که جدم امیر مؤمنان را وادار به ورود در شورا کرد».
شیخ طوسی و سید مرتضی مسأله احقاق حق را یکی از انگیزه های امیرمؤمنان علیه السلام از ورود در شورای عمر ذکر کرده و گفته اند:
صاحب حق می تواند از هر راه مشروع و پسندیده، حق خویش را بازستاند؛ بویژه اگر حق، تکلیف شرعی او باشد؛ زیرا در این صورت دستیابی به آن حق و تحمل سختی ها در راه آن، واجب خواهد بود مانند حق امامت و رهبری.(5)

جشن ولایتعهدی
مأمون در ماه رمضان سال 201 هجری مجلس جشن باشکوهی برگزار کرد و امام رضا علیه السلام را به طور رسمی به ولایتعهدی برگزید و همگان بر این مسأله با آن حضرت بیعت کردند.(6) مأمون برای نشان دادن صداقت خود در این کار، دست به اقدامات زیر زد:
1- لباس سیاه را که شعار عباسیان بود از میان برداشت و پوشیدن لباس سبز را که شعار علویان بود سنت کرد.(7)
2- دختر خود «ام حبیبه» را به امام رضا علیه السلام تزویج کرد.(8)
3- دستور داد به نام حضرت رضا علیه السلام سکه زنند و خطبا همه جا به نام آن گرامی خطبه بخوانند.(9)

ادامه »

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت





چکیده :

ابراهيم بن عباس مى گويد: من هرگز نديدم حضرت رضا(ع) به كسى ظلم كند يا سخن كسى را قطع نمايد يا حاجت كسى را در صورت قدرت رد كند يا در مجلسى پاهاى خود را دراز كند يا به نشانه بى احترامى نسبت به كسى، تكيه دهد يا بنده‏هاى خود را ناسزا گويد يا آب دهان خود را بيرون بريزد يا صدايش را به قهقهه بلند كند بلكه خنده آن حضرت تبسّم بود.
متن مقاله :

اخلاق و كردار امام رضا عليه السلام
ابراهيم بن عباس مى گويد: من هرگز نديدم حضرت رضا(ع) به كسى ظلم كند يا سخن كسى را قطع نمايد يا حاجت كسى را در صورت قدرت رد كند يا در مجلسى پاهاى خود را دراز كند يا به نشانه بى احترامى نسبت به كسى، تكيه دهد يا بنده‏هاى خود را ناسزا گويد يا آب دهان خود را بيرون بريزد يا صدايش را به قهقهه بلند كند بلكه خنده آن حضرت تبسّم بود. وقتى براى آن حضرت سفره مى‏انداختند، تمام بندگان و خدمتگزاران خود، حتى دربانان و چوپانها را در سر همان سفره مى‏نشاند. خواب آن حضرت بسيار كم و بيدارى اش زياد بود و بسيارى از شب ها تا به صبح نمى خوابيد. روزه هاى مستحبى بسيار مى‏گرفت و هرگز سه روز روزه را در يك ماه ترك نمى‏كرد و مى‏فرمود كه آن روزه دهر است و آن روز پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر و چهارشنبه اول از دهه دوم هر ماه است . صدقات سرى آن حضرت بسيار بود و اكثرا آنها را در شب‏هاى تار- بدون مهتاب- انجام مى داد. هر كس گمان كند كه مانند آن حضرت را ديده است او را تصديق نكنيد. ابن ابى عباد، وزير مامون، شيوه زندگى امام(ع) را چنين يادآور شده است: “حضرت على بن موسى(ع) در تابستان روى حصير مى نشست و فرش او در زمستان نوعى پلاس بود، دور از چشم مردم جامه خشن مى‏پوشيد و هنگام رويارويى با مردم، لباس معمولى مى‏پوشيد تا خودنمايى به زهد، تلقى نشود.”
عطر اخلاق امام(علیه السلام)، در نسيم شعر شاعران
ابونواس، از اديبان و شعراى معروف عصر امام رضا(ع) است.
وى كه در ادبيات و شعر، شهره و نامدار زمان خود بوده است، با تمام توان ادبى كه داشت، از ستودن امام(ع) اظهار ناتوانى كرد. ابن طولون مى‏نويسد،
برخى از اصحاب به ابونواس اعتراض داشته، چنين گفتند:
تو در باره شراب، كوه و دشت، موسيقى و … شعر سروده‏اى، تو را چه شده است كه درباره موضوعى مهم، يعنى شخصيت والاى امام على‏بن موسى الرضا(ص) تاكنون چيزى نگفته و شعرى نسروده‏اى؟ با آن كه معاصر امام نيز هستى و او را به خوبى مى‏شناسى.

ادامه »

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




چکیده :

در هنگام برگزارى کنگره علمى زندگى امام هشتم،عليه‏السلام، توسط دانشگاه اسلامى رضوى ،مقام معظم رهبرى در پيامى جامع يکى از فصلهاى عمده زندگينامه سياسى امام رضا،عليه‏السلام، را مورد بررسى قرار دادند.
متن مقاله :

در هنگام برگزاری کنگره علمی زندگی امام هشتم،علیه‌السلام، توسط دانشگاه اسلامی رضوی ،مقام معظم رهبری در پیامی جامع یکی از فصلهای عمده زندگینامه سیاسی امام رضا،علیه‌السلام، را مورد بررسی قرار دادند.
درآستانه سالگرد ولادت این امام بزرگوار که همواره در پرتو فیوضات معنوی ایشان زیسته‌ایم ،دریغمان آمد خوانندگان موعود از این مقاله محققانه بی‌نصیب بمانند امید که طبع لطیف امام‌رضا،علیه‌السلام، را بیاراید. ان‌شاءالله
باید اعتراف کنیم که زندگی ائمه ، علیهم‌السلام، بدرستی شناخته نشده و ارج و منزلت جهاد مرارت بار آنان حتی بر شیعیانشان نیز پوشیده مانده است. علی‌رغم هزاران کتاب کوچک و بزرگ و قدیم و جدید درباره زندگی ائمه ، علیهم‌السلام، امروز همچنان غباری از ابهام و اجمال، بخش عظیمی از زندگی این بزرگواران را فرا گرفته وحیات سیاسی برجسته‌ترین چهره‌های خاندان نبوت که دو قرن و نیم از حساسترین دورانهای تاریخ اسلام را دربرمی‌گیرد با غرض‌ورزی یا بی‌اعتنایی و یا کج‌فهمی بسیاری از پژوهندگان و نویسندگان روبرو شده است. این است که ما از یک تاریخچه مدون و مضبوط درباره زندگی پرحادثه و پرماجرای آن پیشوایان، تهیدستیم.
زندگی امام هشتم ،علیه‌السلام، که قریب بیست‌سال از این دوره تعیین کننده و مهم را فراگرفته از جمله برجسته‌ترین بخشهای آن است که بجاست درباره آن تامل و تحقیق لازم به کار رود.
مهمترین چیزی که در زندگی ائمه علیهم‌السلام به‌طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر «مبارزه حاد سياسي‏» است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری که خلافت اسلامی به‌طور آشکار با پیرایه‌های سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامی به حکومت جابرانه پادشاهی بدل گشت، ائمه اهل بیت ،علیهم‌السلام، مبارزه سیاسی خود را به شیوه‌ای متناسب با اوضاع و شرایط، شدت بخشیدند.این‌مبارزه‌بزرگترین‌هدفش تشکیل نظام اسلامی و تاسیس حکومتی بر پایه امامت‌بود. بی‌شک تبیین و تفسیر دین با دیدگاه مخصوص اهل بیت وحی، و رفع تحریف‌ها و کج‌فهمی‌ها از معارف اسلامی‌و احکام‌دینی نیز هدف مهمی برای جهاد اهل بیت‌به حساب می‌آمد. اما طبق قرائن حتمی، جهاد اهل بیت‌به این هدفها محدود نمی‌شد و بزرگترین هدف آن، چیزی جز تشکیل حکومت علوی و تاسیس نظام عادلانه اسلامی نبود. بیشترین‌دشواریهای‌زندگی‌مرارت‌بار و پر از ایثار ائمه و یاران آنان به خاطر داشتن این هدف بود و ائمه ، علیهم‌السلام، از دوران امام سجاد ، علیه‌السلام، و بعد ازحادثه عاشورا به زمینه‌سازی دراز مدت برای این مقصود پرداختند. در تمام دوران صدو چهل ساله میان حادثه عاشورا و ولایتعهدی امام هشتم ،علیه‌السلام، جریان وابسته به امامان اهل بیت یعنی شیعیان همیشه بزرگترین و خطرناکترین دشمن دستگاههای خلافت به حساب می‌آمد. در این مدت بارها زمینه‌های آماده‌ای پیش آمد و مبارزات تشیع که باید آن را نهضت علوی نام داد به پیروزیهای بزرگی نزدیک گردید. اما، در هر بار موانعی بر سر راه پیروزی نهایی پدید می‌آمد و غالبا بزرگترین ضربه از ناحیه تهاجم بر محور و مرکز اصلی این نهضت، یعنی شخص‌امام‌در هر زمان و به زندان افکندن یا به شهادت رساندن آن حضرت وارد می‌گشت و هنگامی‌که‌نوبت‌به امام بعد می‌رسید اختناق و فشار و سختگیری به حدی بود که برای آماده کردن زمینه به زمان طولانی دیگری نیاز بود.
ائمه ، علیهم‌السلام، در میان طوفان سخت این حوادث هوشمندانه و شجاعانه تشیع را همچون جریانی کوچک اما عمیق و تند و پایدار از لابه‌لای‌گذرگاههای دشوار وخطرناک گذراندند. و خلفای اموی و عباسی در هیچ زمان نتوانستند با نابود کردن امام، جریان امامت را نابود کنند و این خنجر برنده همواره در پهلوی دستگاه خلافت ، فرو رفته ماند و به صورت تهدیدی همیشگی آسایش‌را از آنان‌سلب‌کرد. هنگامی‌که حضرت‌موسی‌بن‌جعفر، علیه‌السلام، پس از سالها حبس در زندان هارونی مسموم و شهید شد در قلمرو وسیع سلطنت عباسی اختناقی کامل حکمفرمابود.در آن فضای گرفته که به گفته یکی از یاران امام علی‌بن موسی ، علیه‌السلام، «از شمشير هارون خون مي‏چکيد» بزرگترین هنر امام معصوم و بزرگوار ما آن بود که توانست درخت تشیع را از گزند طوفان حادثه سلامت‌بدارد و از پراکندگی و دلسردی یاران پدر بزرگوارش مانع شود و با شیوه تقیه‌آمیز و شگفت‌آوری جان خود را که محور و روح جمعیت شیعیان بود حفظ کرد و در دوران قدرت مقتدرترین خلفای بنی‌عباس و در دوران استقرار و ثبات کامل آن رژیم مبارزات عمیق امامت را ادامه داد. تاریخ نتوانسته است ترسیم روشنی از دوران ده‌ساله زندگی امام هشتم در زمان هارون و بعد از او در دوران پنج‌ساله جنگهای داخلی‌میان‌خراسان و بغداد به ما ارائه کند. اما به تدبر می‌توان فهمید که امام هشتم در این دوران همان مبارزه دراز مدت اهل بیت ، علیهم‌السلام ، را که در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته با همان جهت‌گیری و همان اهداف ادامه می‌داده است. هنگامی که مامون در سال صد و نود و هشت از جنگ قدرت با امین فراغت یافت و لافت‌بی‌منازع را به چنگ آورد یکی از اولین تدابیر او حل مشکل علویان و مبارزات تشیع بود ، او برای این منظور ، تجربه همه خلفای سلف خود را پیش چشم داشت. تجربه‌ای که نمایشگر قدرت ، وسعت و عمق روزافزون آن نهضت و ناتوانی دستگاههای قدرت از ریشه‌کن کردن و حتی متوقف و محدود کردن آن بود. او می‌دید که سطوت و حشمت هارونی حتی با به بندکشیدن طولانی و بالاخره مسموم کردن امام هفتم در زندان هم نتوانست از شورشها و مبارزات سیاسی ، نظامی، تبلیغاتی و فکری شیعیان مانع شود. او اینک در حالی که از اقتدار پدر و پیشینیان خود نیز برخوردار نبود و بعلاوه بر اثر جنگهای داخلی میان بنی عباس، سلطنت عباسی را در تهدید مشکلات بزرگی مشاهده می‌کرد بی‌شک لازم بود به خطر نهضت علویان به چشم جدی‌تری بنگرد. شاید مامون در ارزیابی خطر شیعیان برای دستگاه خود واقع‌بینانه فکر می‌کرد. گمان زیاد بر این است که فاصله پانزده ساله بعد از شهادت امام هفتم تا آن روز و بویژه فرصت پنج‌ساله جنگهای داخلی، جریان تشیع را از آمادگی‌بیشتری‌برای‌برافراشتن‌پرچم حکومت علوی برخوردار ساخته بود.
مامون این خطر را زیرکانه حدس زد و درصدد مقابله با آن برآمد و به دنبال همین ارزیابی و تشخیص بود که ماجرای دعوت امام هشتم از مدینه به خراسان و پیشنهاد الزامی ولیعهدی به آن حضرت پیش آمد و این حادثه که در همه دوران طولانی امامت کم‌نظیر و یا در نوع خود بی‌نظیر بود تحقق یافت.

ادامه »

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




مناظرات امام رضا علیه السلام


چکیده :

حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام- در روز يازدهم ذيقعده سال 148 هجرى ديده به جهان گشود.مادر او بانويى با فضيلت بنام «تُكْتَمْ» بود كه پس از تولد حضرت، از طرف امام كاظم علیه السلام -«طاهره» نام گرفت.
متن مقاله :

شمه ای کوتاه از زندگانی امام رضا علیه السلام
حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام- در روز يازدهم ذيقعده سال 148 هجرى ديده به جهان گشود.(1)
مادر او بانويى با فضيلت بنام «تُكْتَمْ» بود كه پس از تولد حضرت، از طرف امام كاظم علیه السلام -«طاهره» نام گرفت.(2)
كنيه او «ابوالحسن» و لقبش «رضا» است. او پس از شهادت پدر بزرگوارش در زندان بغداد (در سال 183 هجرى) در سن 35 سالگى عهده‏دار مقام امامت و رهبرى امّت گرديد.
خلفاى معاصر حضرت‏
مدت امامت آن حضرت بيست سال بود كه ده سال آن معاصر با خلافت « هارون‏الرشيد » ، پنج سال معاصر با خلافت « محمد امين »، و پنج سال آخر نيز معاصر با خلافت « عبدالله المأمون » بود.
امام تا آغاز خلافت مأمون در زادگاه خود، شهر مقدس مدينه، اقامت داشت، ولى مأمون پس از رسيدن به حكومت، حضرت را به خراسان دعوت كرد و سرانجام حضرت در ماه صفر سال 203 هجرى قمرى (در سن 55 سالگى) به شهادت رسيد و در همان سرزمين به خاك سپرده شد.(3)
انگیزه ی اصلی مأمون برای تشکیل جلسات مناظره
مأمون پس از تحمیل مقام ولایتعهدی بر امام رضا علیه السلام در خراسان جلسات گسترده ی بحث و مناظره تشکیل داد، و از اکابر علمای زمان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان ، به این جلسات دعوت کرد.
بی شک پوشش ظاهری این دعوت اثبات و تبیین مقام والای امام علیه السلام در رشته های مختلف علوم و مکتب اسلام بود، اما در این که در زیر این پوشش ظاهری چه صورتی پنهان بود در میان محققان گفتگو است:
1- گروهی که با بدبینی این مسائل را می نگرند- و حق دارند که بدبین باشند، چرا که اصل در تفسیر نگرشهای سیاسی جباران بر بدبینی است- می گونید: مأمون هدفی جز این نداشت که به پندار خویش مقام امام علیه السلام را در انظار مردم، مخصوصاً ایرانیان که سخت به اهل بیت عصمت علیهم السلام علاقه داشتند و عشق می ورزیدند، پایین بیاورد، به گمان اینکه امام تنها به مسائل ساده ای از قرآن و حدیث آشناست و از فنون و علم و استدلال بی بهره است.
گروه فوق، برای اثبات این مدعا به گفتار خود مأمون که در متون اسلامی آمده است، استدلال می کنند. چنانکه در روایتی از نوفلی، یار نزدیک امام علیه السلام می-خوانیم:
سلیمان مروزی، عالم مشهور علم کلام، در خطه ی خراسان نزد مأمون آمد. مأمون او را گرامی داشت و انعام فراوان داد. سپس به او گفت:
پسر عمویم علی بن موسی علیه السلام از حجاز نزد من آمده و او علم کلام (عقاید) و دانشمندان این علم را دوست دارد، اگر مایلی روز ترویه (روز هشتم ماه ذی الحجه)، (انتخاب این روز شاید برای اجتماع گروه بیشتری از علماء بوده است) نزد ما بیا و با او به بحث و مناظره بنشین.
سلیمان که به علم و دانش خود مغرور بود، گفت: ای امیرمؤمنان! من دوست ندارم از مثل او در مجلس تو در حضور جماعتی از بنی هاشم سئوال کنم، مبادا از عهده برنیاید و مقامش پایین آید، من نمی توانم سخن را با امثال او زیاد تعقیب کنم!
مأمون گفت: هدف من نیز چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی، چرا که من می دانم تو در علم و مناظره توانا هستی!
سلیمان گفت: اکنون که چنین است مانعی ندارد، در مجلسی از من و او دعوت کن و در این صورت مذمتی بر من نخواهد بود.(4)
(این مناظره با قرار قبلی ترتیب یافت و امام علیه السلام در آن مجلس سلیمان را سخت در تنگنا قرار داد و تمام راههای جواب را بر او بست و ضعف و ناتوانی او را آشکار ساخت).
شاهد دیگر حدیثی است که از خود امام علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل شده است. هنگامی که مأمون مجالس بحث و مناظره تشکیل می داد و شخصاً در مقابل مخالفان اهل بیت علیهم السلام به بحث می نشست و امامت امیرمؤمنان علی علیه السلام تقرب جوید، امام علیه السلام به افرادی از یارانش که مورد وثوق بودند، چنین فرمود:
«فریب سخنان او را نخورید، به خدا سوگند هیچ کس جز او مرا به قتل نمی رساند، ولی چاره ای جز صبر ندارم تا دوران زندگیم به سر آید».(5)
البته مأمون حق داشت که این گونه با کمال صراحت از مکتب امیرمومنان علی دفاع کند. زیرا از یک سو شعار نخستین حکومت عباسیان شعار «الرضا من آل محمد» بود و به برکت آن توانسته بودند روی کار آیند، و از سوی دیگر ستون فقرات لشگر و رجال حکومتش را ایرانیان تشکیل می دادند که عاشق مکتب اهل بیت علیهم السلام بودند و برای حفظ آنها راهی جز این نداشت.
به هر حال تغییرات امام علیه السلام در حدیث فوق به خوبی نشان می دهد که مأمون در برنامه هایش در مورد جلسات مناظره صداقتی نداشت، چنانکه ابوالصلت پیشکار امام ، در این باره می گوید:
«… از آنجا که امام در میان مردم به علت فضائل و کمالات معنوی خود محبوبیت روز افزون می یافت، مأمون بر آن شد که علمای کلام را از هر نقطه ی کشور فرا خواند ، تا در مباحثه، امام را به موضع عجز اندازد و بدین وسیله مقامش از نظر دانشمندان پایین بیاید، و عامه ی مردم نیز پی به کمبودهایش ببرند، ولی امام علیه السلام دشمنان خود- از یهودی ، مسیحی، زردشتی، برهمن، صائبی، منکر خدا و … - همه را در بحث محکوم نمود…» (6)
جالب توجه آن که دربار مأمون پیوسته محل برگزاری این گونه مباحث بود، ولی پس از شهادت امام علیه السلام دیگر اثری از آن مجالس علمی و بحثهای کلامی دیده نشد و این مسئله قابل دقت است.
خود امام علیه السلام هم که از قصد مأمون آگاهی داشت، می فرمود: هنگامی که من با اهل تورات به توراتشان ، با اهل انجیل به انجیلشان، با اهل زبور به زبورشان، با ستاره پرستان به شیوه ی عبرانیشان، با موبدان به شیوه ی پارسشان، با رومیان به سبک خودشان ، و با اهل بحث و گفتگو به زبانهای خودشان استدلال کرده، همه را به تصدیق خود وادار کنم، مأمون خود خواهد فهمید که راه خطا را برگزیده، و یقیناً پشیمان خواهد شد…(7)
و به این ترتیب نظر بدبینان در این زمینه کاملاً تقویت می شود.
2- اگر از این انگیزه صرفنظر کنیم انگیزه ی دیگری که در اینجا جلب توجه می کند این است که مأمون می خواست مقام والای امام هشتم علیه السلام را تنها در بعد علمی منحصر کند، وتدریجاً او را از مسائل سیاسی کنار بزند، و چنین نشان دهد که امام مرد عالمی است و پناهگاه امت اسلامی در مسائل علمی است، ولی او کاری با مسائل سیاسی ندارد و به این ترتیب شعار تفکیک دین از سیاست را عملی کند!
3- انگیزه ی دیگری که در اینجا به نظر می رسد این است که همیشه سیاستمداران شیاد و کهنه کار اصرار دارند در مقطعهای مختلف، سرگرمیهایی برای توده ی مردم درست کنند تا افکار عمومی را به این وسیله از مسائل اصلی جامعه و ضعفهای حکومت خود منحرف سازند. او مایل بود که مسئله ی مناظره امام علی بن موسی الرضا علیه السلام با علمای بزرگ عصر و زمان خود نقل محافل و مجالس باشد، و همه ی علاقه مندان و عاشقان مکتب اهل بیت علیهم السلام در جلسات خود به این مسائل بپردازند و از پیروزیهای امام در این مباحث سخن بگویند، و مأمون کارهای سیاسی خود را با خیال راحت دنبال کند، و پوششی بر نقاط ضعف حکومتش باشد.
4- چهارمین انگیزه ای که در انیجا به نظر می رسد ، این است که مأمون خود، آدم بی فضلی نبود، تمایل داشت به عنوان یک زمامدار عالم در جامعه ی اسلامی معرفی گردد، و عشق او را به علم ودانش آن هم در محیط ایران خصوصاً و در محیط اسلام آن روز عموماً همگان باور کنند، و این یک امیتاز برای حکومت او باشد و از این طریق گروهی را به خود متوجه سازد.
از آنجا که این جلسات بحث و مناظره به هر حال قطعاً جنبه ی سیاسی داشت و مسائل سیاسی معمولاً تک علتی نیستند ، هیچ مانعی ندارد که بگوییم احتمالاً همه ی انگیزه های چهارگانه برای مأمون مطرح بوده است.
در هر صورت با این انگیزه ها جلسات بحث ومناظره ی گسترده ای از سوی مأمون تشکیل شد، ولی چنان که خواهیم دید مأمون از این جلسات ناکام بیرون آمد، و نه تنها به هدفش نرسید ، بلکه نتیجه ی معکوس گرفت.
اکنون با در نظر گرفتن این مقدمات به سراغ قسمتی از این جلسات بحث و مناظره می رویم، هر چند با کمال تأسف در متون تاریخ و حدیث گاهی جزئیات بحثهایی که رد و بدل شده اصلاً ذکر نگردیده، بلکه بسیار خلاصه شده است، و ای کاش امروز همه آن جزئیات در اختیار ما بود تا بتوانیم به عمق سخنان امام علیه السلام پی ببریم و از زلال کوثر علمش بنوشیم و سیراب شویم ( و این گونه کوتاهیها و سهل انگاریها در کار راویان حدیث ، وناقلان تاریخ کم نیست که تنها تأسفش امروز برای ما باقی مانده است)، ولی خوشبختانه قسمتهایی را مشروح نقل کرده اند که همانها می تواند مشتی از خروار باشد.(8)

ادامه »

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




میگویند سرزمین تو تکه ای از بهشت است …چه بهشتی !!!
.

که سلطانش گدایان درگهش را همچو آهوان از دنیا فراری، ضمانت میکند پای پل سرنوشت!
.
و چـــقــدر دلتنگ بهشت توام !…
.
هنوز هم مثل دوران کودکی عاشق صدای همهمه حرمم..
.
وقتی اسم تو همه جا می پیچد… .
بلند و آرام….
.
زنانه و مردانه !
.
دوست دارم بنشینم مقابل ضریح و دل بسپارم به تو ، گوش به زمزمه های زوّار و چشم به آیینه هایی که هزار تکه می کنند تن سنگین وجودم را !
.
دلم میخواهد یکی از نقاره زن های بالای گلدسته حرمت باشم و در هر بازدمم بلند و کشیده فریاد کنم
. “یا رضا(ع) …رضا … رضا…” ! .
و هنوز هم آرزویم این است که هر روز از باب الجواد(ع) اذن ورود بیابم و دست بر سینه خم شوم به احترامت….
.
هیچ کس را آشناتر از تو در تار و پود هستی سراغ ندارم…
. ای غریب خراسان یا ضامن آهو… .

 

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




مشهد اگر که گنبد زرد طلا نداشت
باید نوشت کشور ایران صفا نداشت

کلا"تمام ثروتمان مشهد و قم است
بی این دو شهر مملکت ما بها نداشت

درماندگان ما به کجا داشتند امید
کشور اگر ز لطف تو دارالشفا نداشت

از سربلندی حرمت مدعی شدیم
بی تو وگر نه مملکت این ادعا نداشت

آقا قسم به عطرنسیم حریم تو
خاکت اگر نبود دل ما دوا نداشت

باید نوشت کشورمان کشور رضا است
قدری نداشت میهن ما گر رضا نداشت

شاید هزار بار فنا می شد از بلا
گر مادرت به خاک وطن اعتنا نداشت

دشمن تمام خاک وطن را گرفته بود
زهرا اگر که گوشه ی چشمی به ما نداشت

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




روانشناسان ميگويند:

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ…

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ…

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ،ﺭﻭﺑﺮﻭ
ﺷﺪﯼ ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ…

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﺎﺳﺨﺖ ﺭﺍ ﺩﻫﺪ…

ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺰ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺗﻮﺳﺖ…

ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺳﭙﻬﺮﯼ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﻪﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﺧﻮﯾﺶ
ﻣﺤﻔﻞ ﺳﺎﮐﺖ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﺣﺎﺻﻠﺶ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺟﺰﺍ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺍﻓﺴﺮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟﻨﺒﺶ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺎﻫﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺣﯿﺎﺕ…
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎیی ﮐﻪ ﺧﺪﺍ میخندد….

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




شعری مشهدی خطاب به مولایمان علی بن موسی الرضا سلام الله علیها

آمدُم که بُگُم گدا نِمِخی؟
یا که اصلاً غلام سیا نمخی؟

یک دفم به زبون ما تو بگو:
نوکرم! راستی کربلا نمخی؟

دورم از کربلا، بابام مگه که
نکنه از امام رضا نمخی!

مو مریض خود خود خودتم
نسخه بنویس، بگو شفا نمخی؟

کار دیگه که از مو بر نمی یه
روضه خون بی دست و پا نمخی؟

مِخی از بوی سیب بِرت بخوانم؟
بره شیب الخضیب برت بخوانم؟

نکنه ما رِ انتخاب نکنی
یا بِخی نوکرم حساب نکنی

به همه پُز دادم که همسایه تُم
خودمانم، ما رِ خراب نکنی

جون هر که که دوس دری، بامرام!
ای دفه آمدم، جواب نکنی

زبونم لال شکایت ماها رِ
به باباتان ابوتراب نکنی

هی درم از تو دور مُرُم به خدا

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




 

من بارها فتاده، تو دستم گرفته اي

لطفت زياد ديدم و كم ميبرم ز ِ ياد

 

پايم اگر به كويي و دستم به سويِ كس

پايم بريده مانَد و دستم شكسته باد

 

گفتم به دل كه بَهر گدايي كجا روم؟

گفتا برو به طوس بگو يا ابالجواد


موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




آتش عشق است كه تب ميدهد

نام علی(ع) شور به لب مي دهد

 

خاك نجف نيست نبات است و قند

هر چه بكاريد رطب مي دهد

 

شيعه ي او در حرم فاطمه (س)

فاطمه اينگونه نٓسٓب مي دهد

 

كعبه ام ايوان طلاي عليست

در حرمش حال طٓرٓب مي دهد

 

نيست مرا قبله اي الاّ علي(ع)

اي شرف الشمس خدا يا علي(ع)

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




حضرت سلیمان (علیه السلام) یک گنجشک زیبا را مشاهده کرد که رو به همسر خود خطاب می کند:
- چرا از کارهایی که به تو می گویم تبعیت کامل نداری و حرف من را گوش نمی دهی؟ اگر بخواهى تمام قبه وبارگاه سلیمان را با منقارم به دریا بیندازم توان آن را دارم!
سلیمان از گفتار گنجشك خندید و آنها را به نزد خود
خواست و پرسید: (سخنان بزرگان درمورد زندگی)
چگونه مى توانى چنین پروژه عظیمی را انجام دهى؟
گنجشك پاسخ داد:
- نمى توانم اى رسول خدا! ولى مرد گاهى مى خواهد
در مقابل همسرش به خود ببالد
و خویشتن را بزرگ و قوی نشان بدهد از این گونه
حرفها مى زند.
گذشته از اینها عاشق را در گفتار و رفتارش
نباید سرزنش كرد.
سلیمان از گنجشك ماده پرسید:
- چرا از همسرت اطاعت نمى كنى در صورتى كه او تو
را دوست مى دارد؟(سخنان بزرگان درمورد زندگی)
گنجشك ماده پاسخ داد:یا رسول الله!
او در محبت من راستگو نیست زیرا كه غیر ازمن
به دیگرى نیز مهر و محبت مى ورزد.
سخن گنجشك چنان در سلیمان اثر بخشید
كه به گریه افتاد و سخت گریست. آن گاه چهل روز
از مردم دوری نمود و پیوسته از خداوند
مى خواست علاقه دیگران را از قلب او
بیرون آورده و اخلاص را در وی به وجود آورد.

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده

چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده


هر سر موی حواس من به راهی می‌رود

این پریشان سیر را در بزم وحدت بار ده


در دل تنگم ز داغ عشق شمعی برفروز

خانهٔ تن را چراغی از دل بیدار ده


نشاهٔ پا در رکاب می ندارد اعتبار

مستی دنباله‌داری همچو چشم یار ده

برنمی‌آید به حفظ جام، دست رعشه دار

قوت بازوی توفیقی مرا در کار ده


مدتی گفتار بی‌کردار کردی مرحمت

روزگاری هم به من کردار بی‌گفتار ده


چند چون مرکز گره باشد کسی در یک مقام؟

پایی از آهن به این سرگشته، چون پرگار ده


شیوهٔ ارباب همت نیست جود ناتمام

رخصت دیدار دادی، طاقت دیدار ده


بیش ازین مپسند صائب را به زندان خرد

از بیابان ملک و تخت از دامن کهسار ده

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




ما شیعه ایم و مهر علی آبروی ماست

آیینه ایم و جلوه ی او نقش روی ماست


شکر خدا که گرم هیاهوی حیدریم

شکر خدا که ذکر علی گفتگوی ماست


در پای درس مکتب او پا گرفته ایم

لبریز باده ی ازلی اش سبوی ماست


با او طهارت نسبی کسب کرده ایم

یعنی که خاک درگهش آب وضوی ماست!


سوگند می خوریم که ما با علی خوشیم

شکر خدا که قبله ی رویش به سوی ماست


ما شیعه ایم و در همه عالم زبانزدیم

حلقه به گوش عالِم آل محمدیم


آقا قسم به تو ز غم آزاد می شوم

وقتی دخیل پنجره فولاد می شوم


شیرین ترین دقایق عمرم دمی است که

در بیستون عشق تو فرهاد می شوم


احساس می کنم ز دو عالم بریده ام

وقتی مقیم صحن گهر شاد می شوم


با تو خرابه ی دل من قصر می شود

با گنج مهربانی ات آباد می شوم


آهو شدم که ضامن من هم شوی رضا!

ورنه اسیر پنجه ی صیّاد می شوم


هر ضامنی که ضامن آهو نمی شود

هر کس که نام اوست رضا،او نمی شود

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع), امام رضا(ع)  لینک ثابت




تو رضا به هر قضایی تو امام انبیایی
من بی حیا شکستم دل تو ب هر خطایی

تو غریب الغربایی تو معین الضعفایی
من بی نوا فقیرم تو به درد دل دوایی

تو نشانه ی خدایی تو همای دلربایی
من روسیاه آقا چه کنم به جز گدایی

تو کریم کبریایی تو پناه ماسوایی
من پر خطا نشستم به امید کربلایی

تو ترنم دعایی تو تجسم ثنایی
من مبطلا چه گویم که فغان ازین جدایی

تو تمامی ولایی تو کبیر چون سمایی
من بی صفا رسیدم که به ما نظر نمایی

تو قیام آیه هایی تو دلیل عشق مایی
من پر بلا اسیرم که رسد بما عطایی

تو صفای هر منایی تو شکوه هر وفایی
من ازین هوا گریزان که شده دلم هوایی

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
سَيَكونُ في آخِرِ اُمَّتي أقوامٌ يُزَخرِفونَ مَساجِدَهُم ويُخَرِّبونَ قُلوبَهُم ، يَتَّقي أحَدُهُم عَلى ثَوبِهِ مالا يَتَّقي عَلى دينِهِ ، لا يُبالي أحَدُهُم إذا سَلُمَت لَهُ دُنياهُ ما كانَ مِن أمرِ دينِهِ .
در آخر امّتم كسانى پديدار مى شوند كه مسجدهايشان را آذين مى بندند و دل هايشان را ويرانه مى سازند. كسى از آنان ، آن گونه كه بر جامه اش پرهيز مى كند ، بر دينش نمى پرهيزد . چنانچه دنيايش در مخاطره نباشد ، بر كار دينش بيمى ندارد .
كنز العمّال: ج 10 ص 205 ح 29088 نقلاً عن الحاكم النيشابوري في تاريخه عن ابن عبّاس.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




آبروی سائلا از عنایت سلطانه/آرزوی گدا فقط زیارت سلطانه

خوش به حال اونی که شده با حال دعا

معتکف حرم الهی رضا/حاجت او میشه روا از لطف خدا /یا مولا

ای نور خدا رضا جان/مصباح هدی رضا جان

یار ضعفا رضا جان/ولی نعمت ما رضا جان

جون ما فدای عشقت…

قربون سقا خونه و ایوون طلای تو/جون محبینت بشه آقا به فدای تو

خزون ِ دل توی حرمت آقا بهاره/هر کسی که تو رو داره دیگه غم نداره

چشمای ما به شوق نگاهت می باره/یا مولا

مولای همه رضا جان/اقای همه رضا جان

نور ِ آسمون رحمت/پسر فاطمه رضا جان

جون ما فدای عشقت…

عنایت خاصه ی تو همیشه دعامونه/پنجره فولادت آقا مطب ِ دلامونه

آخر یه روز به یاد امام و شهدا/با دعای مادر تو و عطای خدا

راهی میشیم از حرم تو به کرببلا/یا مولا

خورده به مشام عالم/عطر خوش یاس و شبنم

میاد آروم آروم آقا/بوی روضه های مُحرّم

جون ما فدای عشقت…

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




 

با شوق زیارت تو راهی شده ام

درحوض عطوفت توماهی شده ام

نا واردم اما روی این گنبد زرد

شادم که منم کفترچاهی شده ام

چشم تو مرا روز ازل عاشق کرد

بر نوکری خانه ی تو لایق کرد

دیدم که کسی کنج حرم با گریه

آنقدر رضا گفت که آخر دق کرد

خواهم که دل مرا پر از نور کنی

نه اینکه مرا ز خانه ات دور کنی

من آمده ام کرب و بلا میخواهم

آیا چه شود کار مرا جور کنی؟

 

از تو چه بعید است مرا رد بکنی

با این همه خوبی به دلم بد بکنی

ای هشت مقدس میشود از لطفت

تک نمره ی مردود مرا صد بکنی

 

غیر از تو ز دل مهر همه را کندم

آهوی توأم که بسته ای در بندم

رد میشوم از شلوغی و می آیم

بر پنجره ات دخیل دل می بندم

 

ما عاشقت از روز الستیم رضا

دلداده ی مشهد تو هستیم رضا

با آرزوی زیارت شش گوشه

بر پنجره ات دخیل بستیم رضا

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت





روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و بود.
علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد :
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.
سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟
مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.
سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد.
آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،‌آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟
بیماری فکری و روان نامش “غفلت” است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد.
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر.

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




زانو زدم همیشه که استادی ام کنی
هستم خراب تو؛ که تو آبادی ام کنی

اصلا مریض می شوم و درد می کشم
با شوق اینکه پنجره فولادی ام کنی

زندان من؛ ز دام تو آزاد بودن است
خواهم رها از این همه آزادی ام کنی

شیرینیِ فراق تو بر سینه زخم زد
شیرین شدی که زخمی و فرهادی ام کنی

“ها” کرده ام به شیشه و گنبد کشیده ام
شاید مرا دوباره گوهر شادی ام کنی

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




 

ﺷﺐ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺭ ِﺤﻠﻘﻪ ﻱ ﮔﻴﺴﻮ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ

ﻫﺮﻛﺲ ﻛﻪ ﺧَﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧَﻢ ﺍﺑﺮﻭ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ

ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺳﻔﺮ ﻧﻜﻨﻲ ﻛِﻲ ﻣﺴﺎﻓﺮﻱ؟؟؟

ﻫﺮﻛﺲ ﭘﺮﻳﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﭘﺮﺳﺘﻮ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ

ﺑﺮ ﺧﺎﻙ ﺁﺳﺘﺎﻥِ ﻋﻠﻲ ﻫﺮﻛﻪ ﺳﺮ ﻧﻬﺎﺩ

ﺭﺍﺿﻲ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭﻱ ﭘَﺮ ِ ﻗﻮ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ

ﺑﻴﺨﻮﺩ ﺍﺳﻴﺮ ِ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻭ ﻧﺎﻛﺲ ﻧﺸﻮ ﺑﺪﺍﻥ

ﻫﺮ ﺿﺎﻣﻨﻲ ﻛﻪ ﺿﺎﻣﻦ ﺁﻫﻮ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




شام تنهایی من نور خدا میخواهد

شب تاریک ، مهِ فاطمه را می خواهد

 

من غریب و تو غریبی به غریبيت قسم

خانه ی غربتم ای دوست رضا می خواهد

 

وقت مُردن ز عمل دست همه کوتاه است

مُحتَضر از کرم یار عطا می خواهد

 

سنگ سلمانی مارا مکن ای دوست طلا

که دلِ تنگ من ایوان طلا می خواهد

 

بَرْزَخَم بی گل ِ رویِ تو چو دوزخ گردد

با تو این خانه بهشت است که را می خواهد

 

تو که سلطانی و ازسلطنتت کم نشود

گوشه ی چشمی ازآن شاه گدا می خواهد

 

ای قدمگاه تو پلک نگه منتظران

این قدمگاه قدم های ترا می خواهد

 

مَحرمم کن به حرم ای حرمت کعبه ی دل

این دل خسته زتو کرب و بلا می خواهد

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




 

امام رضا عليه السلام به ابن رامين (فقيه)فرمود:
ابن رامين ! آن وقت كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مدينه خارج شد، كسى را جاى خود نگذاشت؟

ابن رامين : چرا على را جاى خود گذاشت .

✔️امام رضا عليه السلام : پس چرا به اهل مدينه نفرمود خودتان كسى را انتخاب كنيد، چون انتخاب شما خطا نمى شود.

ابن رامين : حضرت پيامبر چون نگران بود اختلاف و درگيرى در ميان مردم بيفتد.

✔️امام : خوب چه عيبى داشت ، اگر هم اختلافى رخ مى داد، هنگامى كه از مسافرت به مدينه بر مى گشت آن را اصلاح مى نمود.

ابن رامين : البته عمل آن حضرت كه خود جانشين تعيين فرمود، با محكم كارى مناسب تر و منطقى تر بود.

✔️امام : بنابراين براى پس از مرگ خود نيز حتما كسى را جاى خود قرار داده است ؟

ابن رامين : نه !

امام : آيا مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله از مسافرتش مهم تر نبود؟
سفر دنيا كوتاه است و سفر مرگ طولانى و ابدى . پس چگونه شد كه هنگام مرگ از اختلاف امت خاطر جمع بود - جانشين تعيين نكرد - اما در مسافرت چند روزه دنيا خاطر جمع نبود - جانشين تعيين كرد - با اين كه خود آن حضرت زنده بود و مى توانست اختلافات را اصلاح نمايد.

ابن رامين در مقابل سخنان منطقى امام عليه السلام نتوانست حرفى بگويد و ساكت شد.

منبع:
بحارالانوار،جلد۲۳،صفحه۷۵

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

از شما دور شدن زار شدن هم دارد

 

هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند

عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد

 

عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت

چشم بیمار شده تار شدن هم دارد

 

همه با درد به دنبال طبیبی هستیم

دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد

 

ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست

بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد

 

آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده

این همه عقده تلنبار شدن هم دارد

 

از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند

لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد

 

نکند منتظر مردن مایی آقا ؟!

این بدی مانع دیدار شدن هم دارد

 

ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

مولانا صاحب الزمان (عج) ببخش …

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت


...


امام علي عليه السّلام فرمودند:
ايها الناس ان الموت لا يفوته المقيم و لايعجزه الهارب ليس عن الموت محيص و من لم يمت يقتل و ان افضل الموت القتل، والذي نفسيبيده لالف ضربه بالسيف اهون علي من ميته علي فراش.
اي مردم همانا ايستادگان و فراريان را از مرگ گريزي نيست و هر کس به مرگ طبيعي نميرد، کشته مي شود و كشته شدن (شهادت) بهترين مرگ است و سوگند به خدائي که جانم در دست اوست، هزار ضربه شمشير براي من آسانتر است از مرگ در بستر.
وسائل الشيعه، ج 11، ص 8

 

 

موضوعات: روایات, امام رضا(ع)  لینک ثابت




 

 امام على عليه السلام :
بهترين برادرانت (دوستانت)، كسى است كه با راستگويى اش تو را به راستگويى دعوت كند و با اعمال نيك خود، تو را به بهترين اعمال برانگيزد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص417 ، ح9535
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
پيامبر صلى الله عليه و آله :
هر كس كه خداوند براى او خير بخواهد، دوستى شايسته نصيب وى خواهد نمود.
نهج الفصاحه ص776 ، ح 3064
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 لقمان حكيم رحمه الله :
فرزندم هزار دوست بگير كه هزار دوست هم كم است و يك دشمن مگير كه يك دشمن هم زياد است.
امالی (صدوق) ص669 - بحارالأنوار ج13، ص414، ح4
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
هم نشين خوب، از تنهايى بهتر است و تنهايى از هم نشين بد بهتر است.
امالى(طوسى) ص535
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 امام صادق عليه السلام :
سزاوار نيست كه مسلمان با بدكار و احمق و دروغگو رفاقت كند.
كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص640
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
سه چيز دوستى را يكرنگ مى سازد : هديه كردن عيب هاى يكديگر ، پاسداری در غیاب(و بدگويى نكردن) و يارى رساندن در سختى.
مجموعه ورام ج2، ص121
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 امام على عليه السلام :
خوش اخلاقى روزى ها را زياد مى كند و ميان دوستان انس و الفت پديد مى آورد.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص255 ، ح5382
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
امّت من تا هنگامى كه يكديگر را دوست بدارند، به يكديگر هديه دهند و امانتدارى كنند، در خير و خوبى خواهند بود.
عيون اخبار الرضا ج2 ، ص29
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
امام صادق عليه ‏السلام :
هر كس سه بار بر تو خشم گرفت ولى به تو بد نگفت، او را براى خود به دوستى انتخاب كن.
معدن الجواهر ص 34
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 امام علی علیه السلام:
به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدایی از اوست.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص559
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 امام علی علیه السلام:
عاجز ترین مردم کسی است که از بدست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجزتر کسی است که دوستان بدست آورده را از دست بدهد.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص470
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
امام على عليه ‏السلام :
همنشين خوب نعمت و همنشين بد، بلا و مصيبت است.
شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ج‏3، ص 356 ، ح 4719 و 4720
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 امام على عليه‏ السلام :
قارِن اَهلَ الخَيرِ تَكُن مِنهُم وَ بايِن اَهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم؛
با خوبان معاشرت كن تا از آنان باشى و از بدان دورى كن تا از آنان نباشى.
نهج البلاغه(صبحی صالح) نامه 31 ،ص 402
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 امام علی علیه السلام:
دوست اگر در سه مورد دوستش را حمایت نکند دوست نیست:در شدت و گرفتارى او ، در غیبت وى و پس از مرگش.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص494
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 امام محمد باقر علیه السلام:
دوستی قلبی برادرت را از اندازه دوستی قلبی خودت نسبت به او بفهم.
تحف العقول ، ص 295
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 امام علی علیه السلام:
هر چه محبت داری نثار دوستت کن امّا هر چه اطمینان داری به پای او مریز.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 421 ، ح9665 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج71 ، ص165
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
امام عسكرى سلام الله علیه :
بهترين برادر تو آن كسى است كه گناه و خطاى تو را به خود، فراموش كند.
اعلام الدین فی صفات المونین ص313
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 امام رضا علیه السلام:
دوست هرکسی عقل اوست و دشمن هر کس نادانی اوست.
کافی (ط-الاسلامیه)ج1 ، ص11
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ
 امام صادق عليه السلام :
خوش همسايگى شهرها را آباد و عمرها را زياد مى كند.
كافى(ط-الاسلامیه) ج2،ص667 ح8

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

میگویند افراط است!!! در حالیکه نمی دانند معنای افراط چیست؟

افراط یعنی زیاده روی در دین که خود موجب بدعت است.

این که فردی حجابی داشته باشد و آنرا در نهایت اعلا درجه آن رعایت کند، افراط است؟ تبعیت از سیره معصومین در رعایت حجاب، چهره ای افراطی از دین است؟

دین با رعایت قوانین آن در نهایت درجه، افراطی نمی شود،بلکه عملی که منجر به خروج از مسیر بندگی شود،افراط است!

می گویند به کدام مجوز پوشیه می زنید؟ در کجای قرآن چنین پوششی آمده است؟ چرا از حد واجب شده حجاب، جلو می زنید؟!

در حالیکه توجه نمی کنند حدود حجاب در قرآن نسبی ست نه مطلق…

میگویند پوشیه برای افراد خشک مقدسی ست که دین رو به دلخواه خود تغییر داده اند!

همان حرفهایی که غیر مذهبی ها علیه چادر زدند و باز می زنند و به ظاهر مذهبی ها، علیه پوشیه می زنند.

میگویند پوشیه یک نوع سختگیری ست و صحبت از اعتدال و میانه روی است!!

درجواب اینان باید گفت:

مگر نه این است که معصومین ما، نماد اعتدال ومیانه روی هستند؟

مگر نه این که رفتار معصوم، معیار فهمیدن کلام خداست؟

مگر نه این که جزء جدا نشدنی حجاب خانم فاطمه زهرا(س) روبند بود؟

میگویند پوشیه لباس اعراب است و در ایران مرسوم نیست!

در این جا بر فرض صحت موضوع،این سوال مطرح است مگر پیامبر ما عرب نبود؟

مگر لباس بانوان اشراف ایرانی، پوشیه نبود و تا زمان همین رضاخان،این پوشش مرسوم نبود؟

دختر نبی اکرم (ص)،سیده نساء عرب بود ویا سیده نساءالعالمین؟

میگویند خشک مذهبی ست….ضد فرهنگی وعقب موندگی ست….!!!

عجب!!! پوشش حضرت زهرا(س)، ضد فرهنگ وعقب ماندگی ست؟!

چادر ودیگر انواع حجاب چه طور؟ آنها هم نشان عقب ماندگیست؟

ویا نه، تنها پوشیه در این زمان محکوم به برداشتن است؟

میگویند اگر پوشیه زدن حجاب برتر است،چرا در مناسک حج که اوج بندگی است،نباید وجه وکفین را پوشاند؟

در حج، عطر زدن حرام است ولی در زندگی روزمره، امری مستحب!!!

مراسم حج متحد شکل شدن را می طلبد و الیته که پوشش خاص، رنگ خاص و اعمال واحکام خاص خود را دارد.

میگویند جلب توجه میکند….

خب بکند! آیا حجاب نامناسب خیلی از خانم ها جلب توجه نمیکند در جامعه….؟؟ خب اینهم جلب توجه کند.من را که می بینند به یاد حجاب می افتند؛یکی تایید می کند و دیگری افراط میداند و در کل تمام توجه افراد جلب جنبه انسانی من میشود و نه دیگر جوانب!

گاهی نیز تهمت به انگشت نما شدن و نامیدن آن به “لباس شهرت” است؟

امروز پوشیه را لباس شهرت می کنند، فردا چادر را، پس فردا همین روسری ساده را!!!

به قول آیت الله صافی،مگر میشود لباس مادرمان فاطمه زهرا لباس شهرت شود؟؟؟

اگر قرار باشد هر انگشت نما شدنی، حرام باشد، باید برای مسلمانان محجبه ای که در کشورهای غیرمسلمان هستند، حفظ حجاب را حرام دانست!!!

علاوه بر آن، مگرامروزه، عرف جامعه ای ما متناسب با قوانین و احکام اسلامی و در واقع در چارچوب احکام دین است که بخواهیم معیار تعیین لباس شهرت را به عرف عام جامعه واگذار کنیم؟ درغیر این صورت، پوشیدن یک ماتنوی بلند تا ساق پا هم در این زمانه امر عجیبی ست!!!

معیار این سخن، عرف متشرعه است.همانند عرف علما و روحانیون…

میگویند مگر مشکل ما پوشیه زدن یا نزدن خانم هاست؟

باید توجه کرد تلاش برای جلوی عریانی ها را گرفتن برای تبلیغ پوشش والاتر، مانع الجمع نیست.

گاهی نیز میگویند پوشیه زدن با آزادی زنان منافات دارد….در روابط اجتماعی محدودیت ایجاد میکند… کدام زن انقلابست که توانسته باشد با پوشیه تحول جهانی ایجاد کند؟

از خانم هایی که تحول جهانی ایجاد کرده اند،مادرم زهرا را به یاد دارم…

نکند زمان آنقدر تاثیر دارد که بتواند تنها معصومه عالم را به عنوان الگو از یادمان برد؟

میگویند ممکن است مردی با ندیدن صورت پیش خود چیزهایی بسازد…

درست همان حرفی که مخالفان حجاب میگویند:

«"حجاب، محرک است"»

مردی که اینگونه بیمار است و ندیدن صورت برایش مسأله ساز میشود، اگر صورت را ببیند چه افکاری را ممکن است در سر بپروراند؟

اگر بنا به بهانه گیری باشد،از هرچیزی میتوان بهانه گرفت.

و در آخر حرف از دین زدگی ست…

عجب!!!

حجاب کامل ضربه ای به اسلام می زند و یا بی حجابی ؟؟!!!

کدام یک؟؟؟

قابل درک نیست که چرا انگشت اتهام به سوی کسانی نیست که با لباسهای … و موهای بلوند وغرق در انبوهی از آرایش،ایمان جوانان ما را به هدف گرفته اند و ودرعین حال با تمام افتخار، به خیابا نها می آیند!!!

اینان که برای خیلی ها الگو می شوند، دوری از دین می آورند و یا صاحبان پوشش فاطمی که می خواهند کمی نجابت وساده زیستن را بیاموزند؟!

ای کاش به جای نگاه های تعجب آمیز به بانوان محجبه، کمی به آنها به حیرت وتعجب نگاه می کردیم…

عجب که داریم برعکس عمل می کنیم !!!

چند بار، از خانم های نیمه پوشیده پرسیده ایم که چرا ا

 

 

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




١. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

٢. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

٣. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

۵. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

۶. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

٧. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

٨. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

٩. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

١٠. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

١١. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

١٢. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
١٣. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

١۴. دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل اااا است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

١۵. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




گنجشکی که نشانی «چهل و هشت» شهید را آورده بود

قبل از عملیات کربلای یک در مهران، نیروهای صدام عملیاتی را در آن منطقه انجام دادند که در اینعملیات تعدادی از رزمندگان اسلام در آنجا به شهادت رسیدند که دشمن این رزمندگان شهید را در یک گور دست جمعی دفن می کند.

بعد از عملیات کربلای یک و آزاد سازی مهران،بچه هایی که در آن منطقه بودند هر روز مشاهده می کردند که گنجشکی پرواز کرده و در جای ثابتی می نشیند.

در این واقعه که در سال 65 اتفاق افتاده رزمنده ها هرچه تلاش می کردند که گنجشک را از محل دور کنند موفق نمی شدند و این واقعه هر روز تکرار می شد.

رفتار گنجشک برای رزمنده ها سئوال برانگیز می شود و تعدادی از آنها بالای تپه می روند و در محلی که هر روز گنجشک هر روز می نشست به لباس خاکی رنگی بر می خورند که از خاک بیرون زده است.

آنها کنجکاو شده و بعد از برداشتن مقداری از خاک با بقایای شهیدی رو به رو می شوند که با ادامه خاک برداری 47 شهید دیگر از آن نقطه کشف می شود.

- راوی: سردار غلامی

 

 

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




ترسم که بیایی من آن روز نباشم

یا صاحب الرمان…

گم کرده ام نشان حرم رهنما کجاست

جا مانده ام ز قافله ها آشنا کجاست

بالم شکسته است زمین گیر مانده ام

بال و پری که پر بکشم با شما کجاست

پهن است دامن من مسکین و این امید

تا عابر قدیمی این جاده ها کجاست

تا سایه های یاسِ دلم رنگ غم گرفت

آن آفتاب روشن ماتم زدا کجاست

کشتی شکسته ایم به دریای انتظار

ساحل کجا، راه کجا، ناخدا کجاست

گفتم بیا که منتظرم با کنایه گفت

یاری که نیست قلب و زبانش جدا، کجاست

از راه، طالب دم مظلوم کی رسد

آخر یگانه منتقم کربلا کجاست

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پرچم و گنبد و گلدسته برای زوّار

به خوش آمد، همه سر را حرکت می دادند


صبح خدّام تو بودند که با جاروشان

از کف صحن، سحر را حرکت می دادند


مقصد اصلی شان پنجره فولاد تو بود

کودکانی که پدر را حرکت می دادند


نوبت عصر شفایت به سرِ شانه ی صحن

دست ها، چند نفر را حرکت می دادند

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




آن حریمی که در آن دلها کبوتر می شود
پر زدن تا محضر زهرا میسر می شود
..
..
عشوه معشوق و ابراز نیاز عاشقان
به وصال عاشق و معشوق منجر می شود
..
..
این نسیم عفو از آب و هوای گنبد است
هر سحر کل حرم از آن معطر می شود
..
..
در کنار دست صاحبخانه منزل می کند
زائری که وارد صحن مطهر می شود
..
..
آب سقاخانه اینجا طعم کوثر می دهد
عطر و طعمش موجب ایمان کافر می شود
..
..
هر دلی اینجا توسل کرد عرشی می شود
هر سری اینجا به خاک افتد سرور می شود
..
..
با تمام غصه ها هر طور می شد آمدم
گفتم از مشهد به بعد اوضاع بهتر می شود
..
..
من هو یعطی الکثیر بالقلیل آقای ماست
پاسخ یک خواهش اینجا صد برابر می شود
..
..
خوش به حال زائری که بعد مشهد آمدن
دل پسند زاده موسی بن جعفر می شود
..
..
عطر و بوی کربلا دارد حریمت،این گدا
کی دوباره زائر ارباب بی سر می شود
..
..
از حرم تا قتلگه،از قتلگه تا به حرم
این مسیر از اشکهای فاطمه تر می شود

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




دیده فروبسته ام از خاکیان
تا نگرم جلوه افلاکیان


شاید از این پرده ندایی دهند
یک نفسم را بجایی دهند


ای که بر این پرده خاطرفریب
دوخته ای دیده ی حسرت نصیب


آب بزن چشم هوسناک را
با نظر پاک ببین پاک را


آن که در این پرده گذر یافته است
چون سحر از فیض نظر یافته است


خوی سحر گیر و نظر پاک باش
راز گشاینده افلاک باش


خانه تن جایگه زیست٬ نیست
در خور جان فلکی نیست٬ نیست


آن که تو داری سر سودای او
برتر از این پایه بود جای او


چشمه مسکین نه گهر پرور است
گوهر نایاب به دریا در است


ما که بدان دریا پیوسته ایم
چشم ز هر چشمه فروبسته ایم


پهنه دریا چو نظرگاه ماست
چشمه ناچیز نه دلخواه ماست


پرتو این کوکب رخشان نگر
کوکبه ی شاه خراسان نگر


آینه غیب نما را ببین
ترک خودی گوی و خدا را ببین


هر که بر او نور “رضا” تافته است
در دل خود گنج رضا یافته است


سایه شه مایه خرسندی است
ملک “رضا” ملک رضامندی است


کعبه کجا؟ طوف حریمش کجا؟
نافه کجا٬ بوی نسیمش کجا؟


خاک ز فیض قدمش٬ زر شده
و از نفسش نافه معطر شده


من کیم؟ از خیل غلامان او
دست طلب سوده به دامان او


ذره سرگشته خورشید عشق
مرده٬ ولی زنده جاوید عشق


شاه خراسان را ٬ دربان منم
خاک در شاه خراسان منم


چون فلک آیین کهن ساز کرد
شیوه نامردمی آغاز کرد


چاره گر از چاره گری بازماند
طایر اندیشه ز پرواز ماند


با تن رنجور و دل ناصبور
چاره از او خواستم از راه دور


نیمشب از طالع خندان من
صبح برآمد ز گریبان من


رحمت شه درد مرا چاره کرد
زنده ام از لطف دگرباره کرد


باده ی باقی به سبو یافتم
و این همه از دولت او یافتم


موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




امام رضا(ع)…
میرسم از صحن جمهوری چشمان دلت
تا ضریح سبز گیسوی پریشان دلت


میرسم از غربت چشمان باران خورده ام
کوه بکوه منزل به منزل تا خراسان دلت


بی پناهم خسته ام مولای من
کم از اهو نیستم آقا به قربان دلت


کاش نام ما هم ثبت می کردید عاقبت
در میان دفتر سرخ شهیدان دلت


باز می لرزد درون سینه آهوی دلم
ضامن آهو دو دست ما به دامان دلت


فرمود كه هر زمان گرفتار شدید
بردامن ما دست توسل بزنید


کاش من یک بچه آهو می شدم
می دویدم روز و شب در دشتها


توی کوه و دشت و صحرا روز و شب
می دویدم تا که می دیدم تو را

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




شب اول قبر آيت‌‌الله شيخ مرتضي حائري قدس سرّه، برايش نماز ليلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازي که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگي دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقاي حائري، اوضاع‌تان چطور است؟ آقاي حائري که راضي و خوشحال به نظر مي‌آمد، رفت توي فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌اي دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن… وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل مي‌ديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشه‌اي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي مي‌آيد. صداهايي رعب‌آور و وحشت‌افزا! صداهايي نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست مي‌کرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بي‌انتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک مي‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه مي‌کشيد و مانع از آن مي‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف مي‌زدند و مرا به يکديگر نشان مي‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمي‌آمد. تنها دهانم باز و بسته مي‌شد و داشت نفسم بند مي‌آمد. بدجوري احساس بي‌کسي غربت کردم: - خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسي را ندارم….
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايي از پشت سرم شدم. صدايي دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقي دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوري را ديدم که از آن بالا بالاهاي دور دست به سوي من مي‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي‌شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر و عقب‌تر مي‌رفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند. نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور. نوري چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمي‌توانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقاي حائري! ترسيدي؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ‌ترک مي‌شدم و خدا مي‌داند چه بلايي بر سر من مي‌آوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهي سرشار از عطوفت، مهرباني و قدرشناسي به من مي‌نگريستند فرمودند: - من علي بن موسي الرّضا(ع) هستم. آقاي حائري! شما 70مرتبه به زيارت من آمديد من هم 70مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبه‌اش بود 69بار ديگر هم خواهم آمد.(1)
1- ناقل آيت‌الله العظمي سيدشهاب‌الدين مرعشي نجفي ره

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




پیغمبر اکرم(ص) فرمود

من از جبرییل پرسیدم آیا بعد از من به زمین خواهی آمد؟

گفت:بلی یا رسول الله

بعداز شما 10 مرتبه به زمین نازل خواهم شد

و ده گوهر از روی زمین خواهم برد(به دلیل کفران مردم)

پیغمبر فرمودند: آن گوهرهاچیست؟عرض کرد:

اول دفعه که نازل بشوم برکت را خواهم برد.

دفعه دوم رحمت را,

دفعه سوم حیا را از چشم زنان,

دفعه ی چهارم حمیت و غیرت را از مردان,

دفعه ی پنجم عدالت را از دل سلاطین,

دفعه ی ششم صداقت و راستی را از دل رفیقان و دوستان,

دفعه ی هفتم مروت را از دل اغنیا,

دفعه ی هشتم صبر را از دل فقیران,

دفعه ی نهم حکمت را از دل حکیمان و

دفعه ی دهم ایمان رااز دل مومنین.

هرگاه خداوند غضب نماید , عذابی بر ایشان نازل نکند,

به جای آن نرخ های انان گران می شود

و عمرها یشان کوتاه می گردد

و تجارتشان سود نمی کند

و میوه هایشان نیکو نمی باشد

و نهرهایشان کم آب و باران از ایشان دریغ می گردد

و اشرار بر انان مسلط می گردند.

( بحار الانوار, ج 6, علامه مجلسی قدس سره)

موضوعات: روایات  لینک ثابت




ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﻫﻤﺖ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ‌ ﺍﮔﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﯼ بهشت، ﮔﻮﺷﺘﻮ می بُرَم ..
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﻭ آﻭﺭﺩﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺳﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ …

 

 ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﭼﻤﺮﺍﻥ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﻏﺎﺩﻩ ﺟﺎﺑﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﺘﯿﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﺒﯿﻨﻦ …

 

 ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﺣﻤﯿﺪ ﺑﺎﮐﺮﯼ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﮕﻠﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩ …

 

 ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﺪﯾﻦ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﻫﻨﻮﺯﻡ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ .. ﺁﯾﺎ ﺑﺎﻭﺭﺗﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ؟

 

 ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﻋﺒﺎﺩﯾﺎﻥ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﺩﺭ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺍﯼ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪﺵ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ …؟
ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺁﻭﺍﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﯽ ﺩﺭﺑﺪﺭﯼ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ..
ﭘﺲ ﮐﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟

 

 ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ :
” ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ “…
حالا ﺧﺎﻧﻤﺶ می ﮔوید:
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺑﺨﻮﺭﺩ … ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ..
ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻮﺑﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺪ …
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ .. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﻣﺰﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺪ .

 

 ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺻﻐﺮﯼ ﺧﻮﺍﻩ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺮﺯﻣﻬﺎﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﻣﺤﻤﺪ! ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ ..ﺑﺎ ﺁﻥ ﻗﺪ ﻭ ﻗﺎﻣﺖ ﺭﺷﯿﺪﺕ،
ﺁﺧﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻮﺵ ﺑﺬﺍﺭﻥ ..
ﻫﻤﻪ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﺟﺒﻬﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎﻫﺘﺮﻧﺪ ..
ﺧﺎﻧﻤﺶ ﮔﻔﺖ:
ﭘﯿﮑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﻭ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻥ …..
ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺘﻢ:
ﻓﻘﻂ ﺑﮕﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﯾﻨﺶ …؟
ﺁﻗﺎﯼ ﻋﺎﺑﺪﭘﻮﺭ ، ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺖ:
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﺭﻡ ..
ﻣﺮﺗﺐ ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﮑﻮﻥ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ …
ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺎﻻﯼ ﮐﻮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻤﺶ

 

 ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﺁﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻥ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻫﺎﯾﺶ ﺍﻓﺸﯿﻦ ﻭ ﺍﻣﯿﻦ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﭺ ﮐﻨﯿﺪ … ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ..
ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﯽ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪﻧﺪ …
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ :
ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﺧﻮﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻼﺳﺘﯿﮏ ..
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﺗﺮ ﺷﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ …
ﺧﻮﻥ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﻮﯼ ﻣﺮﺩﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ . ﺑﺎ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﮔﺮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ..
ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ …
ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﻣﺤﻤﺪﯼ ..
ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮﯼ ﮐﻪ ﺣﺴﻦ ﻣﯿﺰﺩ ..
ﮔﺎﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﺎﺵ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﻋﮑﺲ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ …
ﺍﻣﺎ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ..
ﺗﻮﯼ ﻋﮑﺲ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺑﻮﯾﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ

 

 ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﺎﯼ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﮐﻨﯿﺪ .
و در آخر دعا کنید شهید شویم که اگر شهید نشویم باید بمیریم.
شادی ارواح طیبه شهداصلوات

 

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




بهترین رهبر ابناء بشر کیست علیست

به یتیمان ستم دیده پدر کیست علیست


داشت ایزدبه صدف یک دُر یک گوهر ناب

دُر یکدانه نبی هست و گهر کیست علیست


آنکه بر دوش رسول مدنی پای نهاد

تا کند بتکده ها زیر و زبر کیست علیست


کس نگفته است سلونی بجهان بهر بشر

انکه فرمود و به ما داد خبر کیست علیست


آنکه بر جای نبی خفت که از راه وفا

کند از جان نبی دفع خطر کیست علیست


آنکه با دیدن رخسار غم آلود یتیم

اشک می ریخت به دامن چو گهر کیست علیست


آنکه می برد غذای فقرا بر سر دوش

نیمه شب بر سر هر کوی و گذر کیست علیست


آنکه در خانه حق آمد و از خانه حق

بست از دار جهان بار سفر کیست علیست


آنکه شق القمر از تیغ عدو گشت سرش

بر سر سجده بهنگام سحر کیست علیست

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت


...


رسول اکرم (ص) می فرماید : دعا همان عبادت است.

همچنین می فرماید : (پروردگار تبارك و تعالی شما داراي حیا و کرم است و از بنده ي خود شرم می کند که
هرگاه دو دستش را به سوي او بلند کند، آن را خالی برگرداند).

همچنین می فرماید : (هیچ چیز قضا و سرنوشت را باز نمی گرداند مگر دعا. و هیچ چیز جز نیکی و
بخشش و طاعت، بر عمر نمی افزاید).

همچنان می فرماید : (هیچ مسلمانی بر زمین الله تعالی را به دعایی نخواند مگر این که الله عزوجل دعاي او
را اجابت کند، یا این که زود به او دهد، یا این که براي روز قیامت او ذخیره کند یا این
که مانند آن شر و بدي از او برگرداند، درحالی که در دعاي او گناه و قطع رحمی نباشد).

مردي از آن ها گفت: اگر چنین است زیاد دعا میکنیم. آنحضرت صل ی الله علی ه وسلم
فرمودند: (الله بیشتر اجابت می کند).

همچنان می فرماید : (هر پیامبر دعاي مخصوص به خود دارد که با آن دعا می کند و من می خواهم دعاي
خود را پنهان کنم تا إن شاء الله روز قیامت شفاعتی براي امتم باشد).

کسانی که می گویند خدا مارا فراموش کرده کافر هستند

موضوعات: نماز  لینک ثابت




نه لوح و نه قلم بود نه ارض و نه سما بود
خدا بود و علی (ع) بود علی (ع) بود و خدا بود

نه حرف از من و ما بود نه ذکر تو و من بود
علی (ع) بود علی (ع) بود که پیش از من و ما بود

علی بود (ع) و قدم بود علی (ع) بود و عدم بود
علی (ع) بود و ولایت علی (ع) بود و ولا بود

نه چرخ و نه فلک بود نو حور و نه ملک بود
علی (ع) حمد به لب داشت علی (ع) گرم ثنا بود

نه جبریل امین بود نه گردون نه زمین بود
نه این چار عناصر نه این هفت بنا بود

علی (ع) سر نهان بود علی نور عیان بود
علی (ع) پرده نشین بود علی (ع) چهره گشا بود

علی (ع) پیر سرافیل علی (ع) مرشد جبریل
از او عقده گشا بود و بر این راهنما بود

علی (ع) اول و آخر علی (ع) باطن و ظاهر
علی (ع) روح و روان بود علی (ع)نور و ضیا بود

علی (ع) روح ولایت علی (ع) نور هدایت
علی (ع) بحر عنایت علی (ع) کان عطا بود

علی (ع) مقصد عالم علی (ع) منجی آدم
علی (ع) راهبر نوح به طوفان بلا بود

علی (ع) همدم عیسی بهنگام دمیدن
علی (ع) یاور موسی به عجاز عصا بود

علی (ع) بدر زمانها علی (ع) صدر مکانها
علی (ع) در همه دم بود و علی (ع) در همه جا بود

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

۱-قرار نیست در کاری عالی باشید تا آن را شروع کنید قرار است آن را شروع کنید تا در آن کار عالی شوید…


۲-اعتماد ساختنش سالها طول میکشد ، تخریبش چند ثانیه و ترمیمش تا ابد…


۳- ایستادگی کن تا روشن بمانی ؛شمع های افتاده خاموش می شوند…


۴- دوست بدار کسی را که دوستت دارد حتی اگر غلام درگاهت باشد؛دوست مدار کسی را که دوستت ندارد حتی اگر سلطان قلبت باشد…


۵- هیچ کدام از ما با “ای کاش"، به جایی نرسیده‌ایم…


۶- “زمان” وفاداریه آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” …


۷- همیشه یادمون باشه که نگفته هارو میتونیم بگیم اما گفته هارو نمیتونیم پس بگیریم …


۸- خودبینی، دیدن خود نیست،خودبینی، ندیدن دیگران است…


۹- هیچ آرایشی شخصیت زشت را نمی پوشاند !


۱۰- آدمـها را به انــدازه لــیاقــت آنها دوست بدار و به انــدازه ظــرفــیت آنها ابراز کــن…

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





انساني كه اخلاص را ملكه خود ساخته است، از همه گناهان دست مي‌كشد؛ زيرا اخلاص در صورتي به مرحله نهايي خود مي‌رسد كه انسان كاملا از زشتيها و آلودگيها پاك شود.

حضرت اميرالمؤمنين‌عليه السلام به اين حقيقت تصريح فرموده‌اند:

تمام الاخلاص تجنب المعاصي.
كمال اخلاص، پرهيز از همه گناهان است.

در راه او شكسته دلي مي‌خرند و بس
بازار خودفروشي از آن سوي ديگر است
كمال اخلاص، تنها نيت پاك در انجام واجبات نيست، بلكه ترك محرمات نيز در آن شرط است؛ بلكه انساني كه در جستجوي حقايق و راه يافتن به عالم معني است، بايد فكر و انديشه خود را نيز خالص و پاك كند.
همان گونه كه حضرت رسول اكرم‌صلي الله عليه وآله وسلم در روايتي فرمودند:

فاتق الله تعالي واخلص ضميرك.
از خداوند متعال بپرهيز و ضمير خود را خالص گردان.

زيرا اگر انسان افكار و رفتار خود را پاك نمايد، به راه نجات دست مي‌يابد.

حضرت اميرالمؤمنين‌عليه السلام مي‌فرمايند:
بالاخلاص يكون الخلاص.

رهائي يافتن، بوسيله اخلاص بدست مي‌آيد.

همان گونه كه وقتي بدن خود را شستشو مي‌دهيد، از آلودگيها پاك مي‌شويد؛ اگر اخلاص بورزيد، رهايي مي‌يابيد؛ رهايي از قيد و بند شيطانها و از هواهاي نفساني؛ در اين هنگام است كه چشمه حكمتها و اسرار پنهان، در قلب و جانتان مي‌جوشد و بر زبان شما جاري مي‌شود.

اينها در صورتي است كه شما براي خدا خود را خالص كنيد. جمله: »من اخلص لله« يعني كسي كه براي خدا اخلاص بورزد، نه براي بدست آوردن حالات و مقامات! اگر براي رسيدن به مقامات اخلاص بورزيد و هدف شما دست يافتن به حالات و كشف مجهولات و امثال آن باشد، بايد بدانيد خود را در برابر خطرات بزرگ قرار داده‌ايد.

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




به توکل نام اعظمت،بسم الله الحسین،،بسم الله النور،،

من در گناه خویش زمین خورده ام حسین
شرمنده ام که آبرویت برده ام حسین

مبنای نوکریم از اول انا الذّلیل
اما امور دل به تو نسپرده ام حسین

کفاره ی گناه من است این همه غم وبدی
من هرچه کرده ام به خودم کرده ام حسین

آقادوباره نوکرتان رامحل بده،
اینجابدون لطف شما مرده ام حسین

بیراهه رفته ام تو مرا سر به راه کن
در دوریت همیشه بد آورده ام حسین،،

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




خاطره حاج آقا قرائتی از دیدن یک دختر زیبا در اتاق رئیس!

من در اتاق یك رئیسی رفتم ، كار داشتم.
تا در را باز كردم دیدم یك دختری
خیلی خوشگل پشت میز نشسته است.!
داخل اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟
گفت: نه!
گفتم: چطور با یك دختر به این زیبایی در یك اتاق هستی
و در هم بسته است.
گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم.
گفتم: خوشا به حالت كه اینقدر به خودت خاطرت جمع است.
حضرت امیر به زن‌های جوان سلام نمی‌كرد.
گفتند: یا علی رسول خدا سلام می‌كند تو چرا سلام نمی‌كنی؟
گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر است.
من سی سال جوان هستم.
می‌ترسم به یك زن جوان سلام كنم یك جواب گرمی به من بدهد
دل علی بلرزد.
گفتم: دل علی می‌لرزد ، تو خاطرت جمع است؟؟؟!!!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت






ﯾــﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺤـﺮﻡ ﺑﻪ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺎﺀﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑــﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺍﻗﻌــﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻧﻤﺎﯾﺎﻧــﺪﻩ ﺷﻮﺩ !
ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿــﺪ ﻭ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺑﻬﺎﺀ ﺍﻟﺪﯾﻨــﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺿــﻮ ﻭ ﻧﯿﺎﯾﺶ ﻣﺨﺘﺼــﺮﯼ ﺑﻪ ﮐﻨﺠﯽ ﺭﻓﺘــﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻗﺒﻠﻪ ﺧﯿــﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧــﺪ.
ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﯿــﺰ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧــﺪ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﻫﯿﭻ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘــﻪ ﺑﺎﺷﻨــﺪ.
ﻫﻤﺴﺮ ﯾﺎ ﻓﺮﺯﻧــﺪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺩﻧــﺪ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻣﯿﮑﻨﻨــﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺑــﻪ ﻇﻬﺮ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻠﺘﻬﺐ ﺗﺮ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺗــﺮ ﻣﯿﺸﺪ ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨــﮑﻪ ﺻـﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺘﻨــﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻗﺎﻣـﻪ ﮐﺮﺩﻧــﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺭﻓﺘﻨـﺪ ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﭼﯿــﺰﯼ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﻧــﺪ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﯾــﻢ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﭘــﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﺑــﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺗﺎ ﺍﯾﻨــﮑﻪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾــﻪ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ ﮔﺎﻫﺎ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺸﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﻧﻌــﺮﻩ ﺍﯼ ﮐﺸﯿﺪﻧــﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺭﻓﺘﻨــﺪ.
ﺑﻪ ﺻــﺪﺍﯼ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺳﻌﯽ ﺩﺭ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻧــﺪ ﺑﻘﺪﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺴﺘﻨــﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻧﻌﺮﻩ ﻭ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﺗﺎ 5 ﺑﺎﺭ ﺍﯾــﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ.
ﺑﺎﺭ ﺷﺸﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻣﺪﻧــﺪ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﯾﺎﺭﺍﯼ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺒﻮﺩﻧــﺪ.
ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺸﺎﺀ ﮔﺮﯾــﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﻭﻟﯿﮑﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﺩﻧــﺪ. ﯾــﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮑﺎﻥ ﺳﻌﯽ ﺩﺭ ﺗﮑﻠﻢ ﮐﺮﺩﻧـﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧــﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺻﺤﻨــﻪ ﮐﺮﺑـﻼ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺁﺷﻔﺘﻨــﺪ.
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺑﻬﺎﺀ ﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧــﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻐﺾ ﮔﻠﻮ ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻨــﺪ:

امان ازتحير ﻋﺒــﺎﺱ ، ﻭﻗﺘــﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﮏ سوراخ شد

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت






ﯾــﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺤـﺮﻡ ﺑﻪ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺎﺀﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑــﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺍﻗﻌــﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻧﻤﺎﯾﺎﻧــﺪﻩ ﺷﻮﺩ !
ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿــﺪ ﻭ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺑﻬﺎﺀ ﺍﻟﺪﯾﻨــﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺿــﻮ ﻭ ﻧﯿﺎﯾﺶ ﻣﺨﺘﺼــﺮﯼ ﺑﻪ ﮐﻨﺠﯽ ﺭﻓﺘــﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻗﺒﻠﻪ ﺧﯿــﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧــﺪ.
ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﯿــﺰ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧــﺪ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﻫﯿﭻ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘــﻪ ﺑﺎﺷﻨــﺪ.
ﻫﻤﺴﺮ ﯾﺎ ﻓﺮﺯﻧــﺪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺩﻧــﺪ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻣﯿﮑﻨﻨــﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺑــﻪ ﻇﻬﺮ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻠﺘﻬﺐ ﺗﺮ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺗــﺮ ﻣﯿﺸﺪ ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨــﮑﻪ ﺻـﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺘﻨــﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻗﺎﻣـﻪ ﮐﺮﺩﻧــﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺭﻓﺘﻨـﺪ ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﭼﯿــﺰﯼ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﻧــﺪ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﯾــﻢ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﭘــﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﺑــﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺗﺎ ﺍﯾﻨــﮑﻪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾــﻪ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ ﮔﺎﻫﺎ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺸﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﻧﻌــﺮﻩ ﺍﯼ ﮐﺸﯿﺪﻧــﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺭﻓﺘﻨــﺪ.
ﺑﻪ ﺻــﺪﺍﯼ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺳﻌﯽ ﺩﺭ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻧــﺪ ﺑﻘﺪﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺴﺘﻨــﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻧﻌﺮﻩ ﻭ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﺗﺎ 5 ﺑﺎﺭ ﺍﯾــﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ.
ﺑﺎﺭ ﺷﺸﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻣﺪﻧــﺪ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﯾﺎﺭﺍﯼ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺒﻮﺩﻧــﺪ.
ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺸﺎﺀ ﮔﺮﯾــﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﻭﻟﯿﮑﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﺩﻧــﺪ. ﯾــﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮑﺎﻥ ﺳﻌﯽ ﺩﺭ ﺗﮑﻠﻢ ﮐﺮﺩﻧـﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧــﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺻﺤﻨــﻪ ﮐﺮﺑـﻼ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺁﺷﻔﺘﻨــﺪ.
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺑﻬﺎﺀ ﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧــﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻐﺾ ﮔﻠﻮ ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻨــﺪ:

امان ازتحير ﻋﺒــﺎﺱ ، ﻭﻗﺘــﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﮏ سوراخ شد

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




 

با خامنه اي دلم چقدر آرام است

با حضرت ماه ، امتم همگام است

راهي نمانده تا به سوي مهدي (عج)

با رهبر ما خصم جهان ناكام است

***

با خامنه اي دلم نگرد آشوب

او هست امير شهر عشق و محجوب

هرگز نبود هيچ اميري چون او

مظلوم ولي مقتدر وبس محبوب

***

بي خامنه اي هوا بسي تنگ بود

بي عشق علي (ع) جهان چه بي رنگ بود

اي مانده نهرواني پست بدان

بي «سيد علي» شيعه گري ننگ بود

***

با خامنه اي زنده ام و پاينده

با رهبري اش مقتدر و توفنده

در عرصه ميدان نمي بينم خصم

باشد سخنان رهبرم كوبنده

***

با خامنه اي راهي ميدان گشتيم

بارهبري اش نسل خران را كنديم

اي حضرت روح الله بنگر مارا

در بيعت او فتنه شان را كشتيم

***

با خامنه اي راه چقدر نزديك است

اين امت ما منتظر تحريك است

راهي نمانده تا به سوي مهدي (عج)

و الله قسم نوبت آن تبريك است

***

با خامنه اي توطئه بس بي معني است

با رهبر ما فتنه گري بي عقلي است

با اين همه لطف و كرم مولايم

والله قسم خدعه گري بي شرمي است

***

اي خامنه اي فقط بگو يك جمله

فرماندهي كل قوا يك نكته

كافي است كه له كنند سربازانت

زير و زبر كل نظام سلطه

***

با خامنه اي فتنه چقدر هست نا چيز

اين فتنه گران چقدر حقيرند و ريز

كشتيم به روز 9 دي آنان را

زيرا كه به انقلاب ما هستند حيز

***

اي خامنه اي دعا بكن يارانت

اي عشق نگاه كن سربازانت

هستند فقط منتظر يك تصميم

اي آيت حق در ياب دلدارانت

***

اي حضرت ماه تحفه اي را بپذير

سرباز حقير و كوچكي را بپذير

***
با خامنه اي دلم بسي آرام است

با حضرت ماه امتی همگام است

آماده كند راه براي موعود

بارهبريش خصم جهان ناكام است

***

بر رخ خامنه اي سيد خوبان صلوات
بر جمال خوش اين ماه خراسان صلوات

بر همه دشمن او لشگر شيطان لعنت
بر قد وارث آن پير جماران صلوات سید

 

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




پنجره‌اي رو به امام مهرباني‌ها

 

وقتي صحن عتيق(انقلاب) در دوره صفوي و با طرح «شيخ بهايي» ساخته شد، «ملا محسن فيض کاشاني» که حکيم، فيلسوف، عارف و شاعر آن دوره بود، پيشنهاد داد براي کساني که به هردليل نمي توانند وارد حرم مطهر شوند و کنار ضريح بايستند، فضايي طراحي شود که بتوانند در نزديک ترين فاصله از ضريح مطهر، بايستند وبتوانند ضريح امام رضا (ع) را ببينند و زيارتنامه بخوانند. بنابراين پنجره‌اي فولادي در محلي که مشرف به ضريح مطهر بود نصب شد و از آن به بعد به «پنجره فولاد» معروف شد.

اولين پنجره فولاد
اولين پنجره فولاد، پنجره‌اي نسبتا کوچک از جنس فولاد بود و در نزديک‌ترين مکان ممکن به ضريح مطهر رضوي، در صحن انقلاب اسلامي (عتيق) قرار گرفت تا اشخاصي که به خاطر عذر شرعي و يا موارد مشابه، از رفتن به کنار ضريح معذورند، بتوانند از پشت اين پنجره که ضريح مطهر از داخل شبکه‌هاي آن پيداست، زيارت‌نامه بخوانند و با امام رضا(ع) درددل کنند.
شفايافتن بيماران صعب العلاج، معلول و حاجت گرفتن حاجتمندان پشت پنجره فولاد، سبب شد تا نگاه ها به اين پنجره کوچک، نگاه ويژه اي باشد و به سرعت، اين محل را به يکي خاص‌ترين مکان هاي حرم مطهر امام رضا(ع) تبديل کرد. تا جايي که بستن پارچه و ثفل و زنجير به شبکه هاي پنجره فولاد، به تدريج تبديل به يک سنت براي حاجتمندان و مراجعان به اين محل شد. سنتي که البته ريشه ديني نداشته و تنها از يک باور عاميانه سرچشمه گرفته است.

سه پنجره فولاد
يکي از نکات قابل توجه درباره پنجره فولاد اين است که پنجره نصب شده از دوره صفويه، پنجره فعلي حرم مطهر نيست و پنجره فولاد فعلي، سومين پنجره فولاد نصب شده در حرم مطهر است. پنجره فولاد اول، تا زمان حکومت ناصرالدين شاه قاجار در صحن انقلاب وجود داشت. اما در عهد ناصري، پنجره ديگري اين بار از جنس برنز ساخته شد که جايگزين پنجره اول شد.
دومين پنجره هم تا اوايل انقلاب اسلامي در حرم مطهر وجود داشت، اما با توجه به فرسودگي و ساييده شدن برخي از قسمت‌هاي پنجره قديمي و مشکلاتي که براي زائران به وجود آمده بود، مسئولان آستان قدس رضوي تصميم گرفتند اين پنجره را به موزه آستان قدس منتقل کرده و پنجره جديدي را جايگزين آن کنند. بنابراين سومين پنجره از جنس برنز در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي ايران ساخته شده و جايگزين پنجره دوم شد که در پشت رواق توحيدخانه داخل صحن انقلاب اسلامي قرار دارد.

ساير پنجره‌هاي حرم
اما غير از پنجره فولاد اصلي که در صحن انقلاب قرار دارد، ۵ پنجره فولاد ديگر هم در حرم مطهر وجود دارد که معروف ترين آن، پنجره فولاد صحن جمهوري اسلامي و البته جديدترين اين پنجره ها هم پنجره فولاد رواق دارالحجه است

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




یه بچه بسیجی بود خیلی اهل معنویت و دعا بود. برای خودش یه قبری کنده بود. شب ها می رفت تا صبح با خدا راز و نیاز می کرد. ما هم اهل شوخی بودیم.

یه شب مهتابی سه، چهار نفر شدیم توی عقبه. گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیم. خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم با بچه ها رفتیم سراغش. پشت خاکریز قبرش نشستیم. اون بنده ی خدا هم داشت با یه شور و حال خاصی نافله ی شب می خوند دیگه عجیب رفته بود تو حال!

ما به یکی از دوستامون که تن صدای بالایی داشت، گفتیم داخل قابلمه برای این که صدا توش بپیچه و به اصطلاح اکو بشه، بگو: اقراء.

یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع کرد به لرزیدن و شور و حالش بیشتر شد یعنی به شدت متحول شده بود و فکر می کرد برایش آیه نازل شده! دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء

بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت: چی بخونم ؟؟!!!
رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت :
بابا کرم بخون

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




سیدی هر چه بودم و هستم
به ضریح تو دست دل بستم

تو رئوفی و من زمین‌خورده
تو بلندی و من همه پستم

بس که بگرفته‌اید تحویلم
فکر کردم که از شما هستم

عهد بستم دگر گنه نکنم
باز هم عهد خویش بشکستم

عوض آنکه دست رد بزنی
باز بگرفتی از کرم دستم

روز اول اجازه‌ام دادید
بر شما خانواده پیوستم

آتش ار سوزدم نمی‌فهمم
بس که از کوثر تو سرمستم

نگـذاری برنـد در نـارم
به همه گفته‌ام رضا دارم

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




در راستای عشق به امام زمان« عج »

افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!

 هرکس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجّت (عج) و فرج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک!

- امام (عج) در هرکجا باشد، آنجا خضراء است.قلب مومن جزیره ی خضراء است؛ هرجا باشد، حضرت در آنجا پا میگذارد.

- قلب ها از ایمان و نور معرفت خشکیده است.قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عج) آنجا هست!

- اشخاصی می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند.کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!

- اگر به قطعیات و یقینیات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پی میبریم که از کدام یک از کارهایی که کرده ایم قطعا حضرت امام زمان(عج) از ما راضی است؛ و چه کارهایمان قطعا ناراضی است.

- بطور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، موثّر است، اما نه لقلقه.

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت




گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا
تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید

گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن
عکس یک خنجرزپشت سر پی مولا کشید

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم
راه عشق و عاشقی و مستی ونجوا کشید

گفتمش تصویری از لیلی ومجنون رابکش
عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن
در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید

گفتمش از غربت ومظلومی ومحنت بکش
فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید

گفتمش سختی ودرد وآه گشته حاصلم
گریه کردآهی کشید وزینب کبری(س) کشید

گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق
عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین(ع)
گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




” ﻣــــﺂ ” ﻧـﺴـﻞ ” ﻏــﯿــﺮﺗــﯿــﻢ ” ﺭﻭﯼ ” ﻭﻃــﻦ ” ،
” ﻧـﺂﻣــﻮﺱ “،
” ﺩﯾــــﻦ”
ﻧـﺴـﻞ ” ﻧـﻤـﺂﺯ ﺷـﺒــــ ﯾــﻮﺁﺷــﮑــﯽ “
ﻧـﺴـﻞ ﭘــﻮﻝ ﻣــﺂﻫــﺂﻧـــﻪ ” ﺻــﺪﻗــﻪ “
ﻧــﺴــﻞ ” ﭼـــﺂﺩﺭ ﺭﻭﯼ ﺭﻭﺳـﺮﯼ “
ﻧـﺴــﻞ ” ﺧــﻮﺁﺑـﯿـﺪﻥ ﺑـﺂ ﻧــﻮﺁﯼ ﺣـﺴـﯿـــــﻦ “
ﻧـﺴـﻞ ” ﺩﺭﺩﺩﻝ ﺑــﺂ ﺑﯽﺑﯽ “
ﻧـﺴـﻞ ﺟـﻤـﻠـﻪ ﻫـﺂﯼ ﺁﻗــﺎ ﻭ ﺷﻬـــﺪﺍ
ﻧـﺴـﻞ ﺗــﺮﺱ ﺍﺯﺷـﯿـﻄـﺂﻥ
ﻧـﺴـﻞ ﺷـﮑـﻔـﺘـﻦ
ﻣـﻮﻟـﺂ …
ﻧـﻤـﯽ ﮔــﺬﺁﺭﯾـﻢ ﻧـﺴـﻠﯽ ﺭﺁ ﮐــﻪ ﺗـــﻮ ﺻــﺂﺣـﺒـﺶ ﻫـﺴـﺘﯽ
ﻧـﺴـﻞ ﺳــﻮﺧــﺘــﻪ ﺑـﻨـﺂﻣـﻨـﺪ…!!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




فرض کن آمده ای گوشه ای اردو بزنی
تا سری ساده به آن
ضامن آهو بزنی /
میروی زیر رواقش بنشینی اما /
در دلت شوق عجیبی ست که زانو بزنی /
لرزشی آمده ، افتاده
به جانت یعنی /
تازه وقتش شده کم کم به رضا (ع) رو بزنی /
میروی گوشه دنجی
که کسی بو نبرد /
در خودت با جگری سوخته سوسو بزنی /
میشوی خادم خوبی
که خدا میداند /
عشق ات این است
که یک مرتبه جارو بزنی….

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




شعری به لهجه مشهدی”

 

تقدیم به امام رضا ع
کوچه پس کوچه مشد بوی امام رضا مده.
دیدن گلدسته هاش دل آدم جلا مده.


هرکی که غصه دره یا گرهی تو کارشه.
مره تو صحن آقا حال و هواش عوض مشه.


بعضیا بالای سر، سر روی سنگا مزارن.
اشکاشان که مچیکه هر چی مخن آقا مده.


صبح زود سر کوچه ها، هرکی که از خانه میه
دست به سینش مزره، سلامی به آقا مده.


خیلیا مگن شما کمتر حرم سر مزنن.
آقامان مهربونه سهم ماره سیوا مده.


بعضی ها که نمتنن بی ین به پابوس آقا.
التماس دعا مگن درد شانه شفا مده.


ما که از بچگی مان همش میامدم حرم.
وقت مردن مدنم جوابیم به ما مده.

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




تقدیم به عاشقان امام هشتم…..

بیمارها دارالشفا را می شناسند
اینجا تمام دردها را می شناسند

اینجا غریب و آشنا فرقی ندارد
اینجا غریب و آشنا را می شناسند

از هر دری در ماند هرکس آمد اینجا
درمانده ها باب الرضا را می شناسند

در این حرم حتی خدا نشناس ها هم …
گاهی می آیند و خدا را می شناسند

ما چند سالی هست که مشهد می آییم
دیگر تمام شهر ما را می شناسند

بس که همیشه بودم اینجا دست و پاگیر
دیگر من بی دست و پا را می شناسند

ساده بگویم گنبدت را دوست دارم
بی چیزها تنها طلا را می شناسند

چه احتیاج است احتیاجم را بگویم ؟
اهل کرم فقر گدا را می شناسند

پشت در این آشپزخانه نشستم
مردم همه بوی غذا را می شناسند

هرکس که رفته کربلا از این حرم رفت
با نام مشهد کربلا را می شناسند

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




یا علی گفتیم و عشق آغاز شد…

حتما شما هم این مصرع زیبا را زیاد شنیده اید ولی بقیه شعر را خیلی ها نمی دانند و شاعر آن را نمی شناسند .

این شعر از آقای دکتر محمود اکرامی فر هست . ایشون مجموعه شعری دارند به نام دریا تشنه است .
…این سروده زیبا را تقدیم می کنم به همه شیفتگان مولا أمیرالمؤمنین علی علیه السلام .

…. از بیابان بوی گندم مانده است
عشق روی دست مردم مانده است

باز هم یک روز طوفان می شود
هر چه می خواهد خدا آن می شود

می روم افتان و خیزان تا غدیر
باده ها می نوشم از جوشن کبیر

آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است

فاش می گویم که مولایم علیست
آفتاب صبح فردایم علیست

هر که در عشق علی گم می شود
مثل گل محبوب مردم می شود

تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت

آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد دریا و طوفانی شدیم

بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

یا علی گفتیم و دریا خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد

یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد قطره ها دریا شدند

از سکوت و گریه سرشارم علی
تا همیشه دوستت دارم علی…

 

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




سجده در گوشۀ ایوان طلایی عشق است
نوکری بر سر کوی تو- خدایی- عشق است


هر کسی عاشق پابوسی لیلای خود است
در دم مرگ کنارم تو بیایی عشق است


ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش
اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است


تا ابد قبله نمای دل من سمت شماست
اینکه در کشور ما قبله نمایی عشق است


همۀ عرش و زمین را به گدایی بدهند!
باز میگوید از این خانه گدایی عشق است


کعبه وکرببلا هر یکشان عرش خداست
اینکه هم کعبه وهم کرببلایی عشق است


ای که در کشور ما عرش معلا داری
آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری،


السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی(ع)

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




سلام ای پسر حضرت زهرا(س)

که غریب

الغربایی و ولی نعمت مایی

زسر تا به قدم عشق و صفایی

زسر تا به قدم ما همه

دردیم تو درمان و دوایی

تو ایینه شفاف خدایی

تو سلطان سخایی

تو علی هستی و

شهره به رضایی

تو دست کرامت

دل ما و گدایی

فقیریم فقیریم و عشق است فقیری

که تو حج فقرایی

تو که صاحب این صحن سرایی

نه این صحن و سرا صاحب هم ارض و

سمایی

به ما هم بده جایی

نپرس اینکه که هستیم و کجایی؟؟

مهم اینجاست

که تو صاحب مایی

من و دست پر از عجز و تمنا

تو دامنی از جنس تولا

سلام

ای پسر حضرت زهرا(س)

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




نیستم آهو شهنشاها ضمانت میکنی؟
توشه ام خالیست آقا جان عنایت میکنی؟

دردها دارم ز ناپرهیزی نفس پلید
نه شنیدم از همه ؛ آیا طبابت میکنی؟

نامه ام پر گشته از اعمال زشت و ناصواب
روسیاهم نامه ای دیگر کتابت میکنی؟

کاظمین دور است قبر مادرت هم ناشناس
خواهرت را واسطه سازم شفاعت میکنی؟

راه را گم کرده ام ؛ اما بهر حال آمدم
مابقی راه را جانا هدایت میکنی؟

در دلم شور حسین است یا علی موسی الرضا
این تقاضای بزرگم را اجابت میکنی؟

 

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




ﺼﺮ ﺑﺎ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻠﮏ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ٬
ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺑﺎ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻠﮏ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ٬ ﻭ ﺩﺭ
ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﮑﺎﺋﯿﻞ ﺑﺎ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻠﮏ ﻭ
ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﻃﺮﻓﯽ ﻣﻠﮏ ﺍﺳﺮﺍﻓﯿﻞ ٬ ﻣﻠﮏ ﺭﯾﺎﺡ ٬
ﻣﻠﮏ ﺑﺤﺎﺭ ٬ ﻣﻠﮏ ﺟﺒﺎﻝ ٬ ﻣﻠﮏ ﺩﻭﺯﺥ ٬ ﻣﻠﮏ
ﻏﺬﺍﺏ ٬ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ
ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺍﺭﻭﺍﺡ ﯾﮑﺼﺪﻭ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﺗﺎ ﺧﺎﺗﻢ ﻫﻤﻪ ﺻﻒ ﮐﺸﯿﺪﻩ ٬
ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺘﺤﯿﺮ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ .

ﺧﺎﺗﻢ ﺍﻧﺒﯿﺎﺀ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏( ﻋﻠﯿﻪ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ‏) ﻣﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ‏
« ﻭﻟﺪﯼ ﺍﻟﻌﺠﻞ ﺍﻟﻌﺠﻞ ﺍﻧّﺎ
ﻣﺸﺘﺎﻗﻮﻥ ‏»
ﯾﻌﻨﯽ : ‏« پسرم ! ﻋﺠﻠﻪ ﮐﻦ ! ﻋﺠﻠﻪ ﮐﻦ ! ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﮐﻪ
ﻣﺸﺘﺎﻕ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯿﻢ . ‏»

ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﯾﮑﻪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﺯﺧﻤﻬﺎ ﻭ
ﺟﺮﺍﺣﺎﺕ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ٬ ﭘﯿﺸﺎﻧﯿﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ ٬ ﺳﺮﺵ
ﻣﺠﺮﻭﺡ ٬ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﮔﺮﯾﺎﻥ
ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻧﻔﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ
ﺣﻠﻘﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﺭﻩ ﻣﯽ ﺟﻮﺷﯿﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺻﻼ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ ﺑﻪ
ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﻧﻤﯽﻧﻤﻮﺩ.

ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ
ﺑﺮﺳﻢ . ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ
ﮐﺎﺭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﯿﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﺁﻗﺎ ﺍﻣﺎﻡ
ﺣﺴﯿﻦ ‏( ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ‏) ﺳﺮ ﻏﺮﺑﺖ ﺍﺯ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻠﻨﺪ
ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﯼ
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏« ﺍﯼ ﺯﻋﻔﺮ ! ﺑﯿﺎ ‏»

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻫﻤﻪ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ
ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺧﺪﻣﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ : ‏« ﻣﻦ
ﺑﺎ ﺳﯽ ﻭ ﺷﺶ ﻫﺰﺍﺭ ﺟﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﺭﯼ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ.‏»
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ‏« ﺍﯼ ﺯﻋﻔﺮ ! ﺯﺣﻤﺖ ﮐﺸﯿﺪﯼ !
ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﺧﺪﻣﺖ ﺗﻮ
ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﻻﺯﻡ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺖ ٬ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﺪ . ‏»
ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ : ‏« ﻗﺮﺑﺎﻧﺖ ﺷﻮﻡ ﭼﺮﺍ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﯽ ؟ ‏»
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ‏« ﺷﻤﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ ﻭﻟﯽ ﺁﻧﻬﺎ
ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﻭﺕ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ . ‏»
ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ : ‏« ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﻫﻤﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﮔﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﻮﯾﻢ ﺩﺭ
ﺭﺍﻩ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ . ‏»
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ‏« ﺯﻏﻔﺮ ! ﺍﺻﻼ ﻣﺎﯾﻞ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻟﻘﺎﯼ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ . ﺷﻤﺎ ﺑﻪ
ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﺼﺮﺕ ﻭ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﻦ ٬
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ٬ ﻣﺮﻫﻢ ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . ‏»

ﺑﺤﺎﺭﺍﻻﻧﻮﺍﺭ ﺝ 44 ﺹ 330

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




جمله ها داشته حرفی نزدن یعنی صبر
سفره داری وسط رنج و محن یعنی صبر


اولین آیه قرآن شما حا یا صاد
ترجمه گشته بدین شکل حسن یعنی صبر


ننوشتند چه گفتی وسط کوچه ولی
زیر لب گفتن آهسته بزن یعنی صبر


آن سکوتی که تو را کشت مرا دق داده است
بعد از آن کوچه حیاتت علنا یعنی صبر


تا که افشا نشود راز دل مادر دست
را گرفته است فقط روی دهن یعنی صبر


گفتن جمله لایوم کیومک وقتی
که پر از زهر شده کل بدن یعنی صبر


این سفارش به برادر که اخا بعد از من
خون نریزید ولو اینکه شود تیر کفن یعنی صبر


من و تو آینه شیر خداییم حسین
تو به معنای شجاعت شده ، من یعنی صبر


صبر ایوب مثل گشته ولیکن بی شک
قصه زندگی ات منحصرا یعنی صبر

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




منو یک دل هوایی،حاصل یک آشنایی…

ممنونم ازت خدایا که شدم امام رضایی…

 

دست خالی رد نمیشم،آخه این یه اعتقاده..

آخه من اذن دخولم از در باب الجواده…

 

من میخوام زیبا بمیرم،مثل عاشقا بمیرم…

کربلا نشد خدایا،مشهدالرضا بمیرم…

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




سخنان امام حسین علیه السلام

تمثل به سخن زميل بن ابير فزاري

عَرَضَ لَهُ [أي لِلإِمامِ الحُسَينِ عليه السلام وذلِکَ بَعدَ صُلحِ الإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام] سُلَيمانُ بنُ صُرَدٍ وسَعيدُ بنُ عَبدِ اللَّهِ الحَنَفِيُّ بِالرُّجوعِ عَنِ الصُّلحِ.

فَقالَ: هذا ما لا يَکونُ ولا يَصلُحُ. قالوا: فَمَتي أنتَ سائِرٌ؟ قالَ: غَداً إن شاءَ اللَّهُ.

فَلَمّا سارَ خَرَجوا مَعَهُ، فَلَمّا جاوَزوا دَيرَ هِندٍ، نَظَرَ الحُسَينُ عليه السلام إلَي الکوفَةِ، فَتَمَثَّلَ قَولَ زُمَيلِ بنِ اُبَيرٍ الفَزارِيِّ، وهُوَ ابنُ اُمِّ دينارٍ:
فَما عَن قِليً [1] فارَقتُ دارَ مَعاشرٍ

هُمُ المانِعونَ باحَتي [2] وذِماري [3] .
ولکِنَّهُ ما حُمَّ [4] لابُدَّ واقِعٌ

نَظارِ [5] تَرَقَّب ما يُحَمُّ نَظارِ. [6] .

* * *

پس از آن که امام حسن عليه السلام صلح با معاويه را پذيرفت، سليمان بن صُرَد خزاعي و سعيد بن عبد اللَّه حنفي به امام حسين عليه السلام پيشنهاد کردند که از صلح، باز گردد.

امام حسين عليه السلام فرمود: «اين کار نمي شود و به صلاح نيست».

گفتند: پس چه زماني [از کوفه] خارج مي شوي؟

فرمود: «اگر خدا بخواهد، فردا».

هنگامي که امام عليه السلام حرکت کرد، آنان نيز با او خارج شدند. زماني که از ديرِ هند گذشتند، امام حسين عليه السلام نگاهي به کوفه کرد و به شعر زُمَيل بن اُبَير فزاري، فرزند اُمّ دينار، تمثّل جُست که:

من از سرِ بغض، جدا نشده ام

از ديار مردمي که مدافع خانه و حريم من بودند.

امّا آنچه مقدّر گشته، واقع مي شود

منتظر باش، منتظر، تا آنچه مقدّر شده، به انجام رسد.

پاورقي

[1] القِلَي: البُغْضُ (الصحاح: ج 6 ص 2467 «قلا»).

[2] باحَة الدار: وسَطها (النهاية: ج 1 ص 161 «بوح»).

[3] الذِّمارُ: ما لزمک حفظه ممّا وارءک وتعلّق بک (النهاية: ج 2 ص 167 «ذمر»).

[4] حُمَّ: قُدِّرَ (الصحاح: ج 5 ص 1904 «حمم»).

[5] نَظارِ: أي انتَظِرْ، اسمٌ وُضِعَ مَوضِعَ الأمر (تاج العروس: ج 7 ص 541 «نظر»).

[6] أنساب الأشراف: ج 3 ص 364.

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




با اینکه بی وفا شده ام با وفا ببخش

این بار محض خاطر زهرا(س) مرا ببخش

 

خود را اسیر بند معاصی نموده ام

من توبه می کنم تو فقط بنده را ببخش

 

خوبی نکرده ام که تو خوبی کنی ولی

آقا بیا و جان عزیزت شما ببخش

 

بد کرده ایم یوسف در چاه فاطمه(س)

یا ایّها العزیز دل ما بیا ببخش

 

اینجا تمام یوسف خود را فروختند

این قوم را به خاطر مشتی گدا ببخش

 

کنعان خراب گشت و صفا پر کشید و رفت

دیگر بیا به کلبه ی احزان صفا ببخش

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




ﺷﺒﯿﻪ ﻣﺮﻏﮏ ﺯﺍﺭﯼ ﮐﺰ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ
ﺟﺪﺍ ﺯﺩﺍﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭ، ﺑﻪ ﺩﺍﻡ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺯ ﻧﺎﺯﮐﯽ ﺯ ﻧﺪﺍﻣﺖ، ﺯ ﺑﯿﻢ ﺻﺒﺢ ﻗﯿﺎﻣﺖ
ﺑﺪﺍﻥ ﻧﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﺷﻨﯿﺪﯼ،ﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮﻭﻥ ﺍﺯﺑﻬﺸﺖ ﮔﺸﺘﻪ ﻋﺠﺐ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﻏﺮﺑﺖ، ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﻧﺸﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ، ﮐﻤﺎﻥ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﻣﺎﻫﯽ
ﺧﺪﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ، ﺩﻝ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﯽ ﮐﺮﺑﺖ، ﺑﻪ ﻃﻮﻑ ﻟﺠﻪ ﻏﺮﺑﺖ
ﭼﻮ ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻧﻪ ﯼ ﺗﺮﺑﺖ، ﺑﻪ ﺑﯿﮑﺮﺍﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺷﻮﻡ ﭼﻮ ﺍﺑﺮ ﺑﻬﺎﺭﺍﻥ، ﺯ ﺟﻮﺵ ﺍﺷﮏ ﭼﻮ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﺮﺁﯾﺪ، ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺟﻬﺎﻥ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻮ ﺟﺎﻧﯽ، ﻧﻪ ﺑﻠﮑﻪ ﺟﺎﻥ ﺟﻬﺎﻧﯽ
ﻫﻤﻪ ﺳﮑﻨﺪﺭ ﻭ ﺩﺍﺭﺍ، ﮐﺰﯾﻦ ﻓﺴﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺧﯿﺎﻝ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻏﺰﺍﻟﻢ، ﺑﯿﺎ ﻭ ﺿﺎﻣﻦ ﻣﻦ ﺷﻮ
ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﺁﺗﺶ ﺻﯿﺎﺩ، ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺍﻻ‌ ﻏﺮﯾﺐ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ، ﺭﺿﺎ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺍﮔﺮ ﮐﻪ ﻣﺮﻏﮏ ﺯﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




کاش تا خیمه سبزت برسد فریادم
من از آن روز که در بند توأم آزادم
عاشقم دست خودم نیست بگو تا چه کنم؟
دل به یک یوسف گم گشته‌ی زیبا دادم
باز من ماندم و پرونده‌ی امضا نشده
کاش با یک نظر لطف کنی دلشادم
شدم آن تیر که در چله ای از وسوسه‌هاست
شده‌ام صید و گناهان جهان صیادم
عافیت در دل من راه بصیرت بسته
شد هوس جای تو موعود من و میعادم
در دلم ذوق گناه و به لبم نام شماست
بنده ای بی صفت و هر چه که بادابادم
ترسم این چشم به دیدار تو عادت نکند
بس که بر جلوه صد رنگ گنه معتادم
تشنه روی توام رفع عطش می خواهم
گفتم از تشنگی و یاد لبی افتادم
گفتم از تشنگی و از غم اطفال حسین (ع)
مثل زهرا (س) وسط روضه ز پا افتادم
بعد یک عمر حسین (ع) است فقط ذکر لبم
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
بود آیا که در میکده را بگشایی
بر من مست که یک نوکر هیئت زادم
نام تو حرز نجات است مبادا برود
در سرازیری قبر اسم شما از یادم
جان ارباب بیا توبه من را بپذیر
او که شد گریه کنش نوح و مسیح و آدم

اللهم عجل لسیدنا المظلوم الفرج

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





قطره قطره ،،اشکهایم را تو دقت میکنی…
بی نهایت بر گدای خودمحبت میکنی

آن قدر من آمدم پابوسی باب الجواد…
گوییا بر زائرت داری تو عادت میکنی…

من کجا و پنجره فولاد آقایم رضا …
بی لیاقت را همیشه بالیاقت میکنی …

من که بااعمال خود خارو ذلیل عالمم
این تویی باجود خودازمن حمایت میکنی…

باگدایت باغلامت خو گرفتی از ازل…
تاابد داری مرا غرق خجالت میکنی …

کوروکر ،، بهرشفاآید سراغت باامید
بازهم مثل همیشه ،،توعنایت میکنی …

من یقین دارم که قبل از اربعین آقای من
از نجف تا کربلا ما را تو دعوت میکنی …

تو همیشه یاور تنهایی من بوده ای ….
بین قبر من می آیی و وساطت میکنی …

روز محشر من ندارم ترسی از آتش رضا …
مطمئنم نوکر خود راشفاعت میکنی …

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




کاسه ای خالی نماندو نوبت ظرفم رسید
از کناره گنبد و گلدسته ها نوری رسید


کاغذی کوچک درون کاسه ام افتاده بود
کربلایم اربعین امضا شده دستم رسید


با خودم گفتم که پولش راندارم بیخیال
کاسه ام لرزیدو از ان درهم شامی رسید


تا که دیدم هر چه میخواهم فراهم میشود
ناگهان در ان هیاهو فکری از ذهنم رسید


من نفهمیدم چشد دیدم که از صحن رضا
بوی عطره با صفای حضرت زهرا رسید


صوت زیبای حرم نقاره خانی است ولی
گوش کردم من صدای محتشم پیشم رسید


هر که امد در حرم دیوانه گشته لاجرم
نسخه یه درمان سقاخانه اش برما رسید


تا که اسمم حک کنند خدام بر باب الجواد
آخرین مصرع زشعرم هدیه از مولا رسید


موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




این شعر
تقدیم به اونهایی که دلشون برای
حرم امام رضا (ع)یه ذره شده !

حرم لبریز زائرها
مسافرها
مجاورها
گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها!
یکی از پای قالی و یکی از بین شالی ها!
و حالا هر کدام آرام
زبان واکرده در این ازدحام ، آرام :
” ببین این دست پینه بسته را آقا!
ببین این شانه های خسته را آقا!
به بیخوابی دو چشم خویش را مجبور کردم من!
به زحمت پول مشهد آمدن را جور کردم من!
نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را
به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را”

یکی درد دلش را با امام مهربان می گفت!
یکی بالای گلدسته اذان میگفت!
صدا پیچید در صحن و حرم،
گویا در و دیوار با انصاریان میگفت :
” اللهم صل علی
علی بن موسی الرضا المرتضی…”
یکی بغض میان آه را میگفت!
یکی هم خستگیِ راه را میگفت!
جوان زائری در گریه هایش “آمدم ای شاه” را میگفت؛

خلاصه عده ای اینجا و خیلی ها ز راه دور ، دلگیر حرم هستند!
همان هایی که جا ماندند و حالا پای تصویر حرم هستند…

السلام علیک یا غریب الغربا یا معین الضعفاء یا حضرت علی بن موسی الرضا علیک آلاف التحیت و الثناء، به ابی انتم و امی ونفسی و اهلی و مالی و اولادی

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




در پیش علی حقیر بودن عشق است
آهو به پناه شیر بودن عشق است


در محضر سلطان ولایت حیدر
افتاده و سر به زیر بودن عشق است


گر حیدر امیر کل عالم باشد
زیر نظر امیر بودن عشق است


بر تخت سلیمان نبی حک کردند
در ملک علی فقیر بودن عشق است


از سوی کمان ابروانش به خدا
مجروح یکی دو تیر بودن عشق است


در آتش چشمان سیاهش ولله
گرم دم یا مجیر بودن عشق است


در طی طریق عاشقی سوی نجف
آوارهء این مسیربودن عشق است……

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




الهی ,
در انتظار رحمتت نشسته ام
بدهی کریمی ،
ندهی حکیمی
بخوانی شاکرم ،
برانی صابرم
الهی احوالم چنانست که می دانی
و اعمالم چنین است که می بینی.
نه پای گریز دارم
و نه زبان ستیز،
یا ارحم الراحمین
بحق کبریایی خود
بحق رسالت محمد “صلوات الله عليه و آله
بحق ولایت امیرالمؤمنين علی “
بحق طهارت بی بی زهرا .”
بحق مظلومیت آقام حسین “
بحق حقانیت مظلوم مدینه حسن مجتبی “
بحق غربت رضا “
و بحق جمع اولیاء و اوصیاء “
،بهترینها را برای ما و دوستانمان مقدرفرما.
آمین یا رب العالمین

 

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند

دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند

در لباس خادمان مهربانت، آفتاب

صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند

ماه هر شب کنج بست “شیخ حر عاملی”

یاد معصومیت آن بچه آهو می کند

یاد معصومیت آن بچه آهو …یاد تو

کوچه های شهر را لبریز “یا هو ” می کند

باد، هم مثل نگهبان درت… بدو ورود

غصه را از شانه های خسته، پارو می کند

عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت

هر که می آید حرم … این عطر را بو می کند

×××

…خادمی می گفت که… آقا به وقت بدرقه

دست زائر را پر از گل های شب بو می کند

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




وای از آن روزی که ما، “دل” را به “دنیا” باختیم
خانه مان را، روی “تار عنکبوتی” ساختیم

یادمان رفت آن زمانی را، که “آدم” بوده ایم
چهره خود را درون آینه نشناختیم

وای از آن روزی که “خودخواهی"، گریبانگیر شد
بی محابا، سوی تخریب ِ “شرافت” تاختیم

حرمت “انسان"، شکستیم و بدون دلهره
پیکر بی جان او را، زیر پا انداختیم

گور خود را با دو دست خویش، کندیم و بر آن
نوحه خواندیم و به ترحیم و عزا پرداختیم

دیر فهمیدیم با “خود"، ما چه کردیم و چه شد
ما “شرافت” ، “آدمیت” ، ما “خدا” را باختیم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




شیخ عباس قمی در فوائدالرضويه نقل ميكنند كه:

كاروانی از سرخس به مشهد آمدند پابوس امام رضا(علیه السلام )،
یه مرد نابینایی تو اون کاروان بود به اسم حیدر قلی ،،،،

اومدند امام رو زیارت كردند، از مشهد خارج شدند، یه منزلیه مشهد اُطراق كردند، دارند برمیگردند سرخس، حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند

شب جوونهای کاروان گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم، خسته ایم، بخندیم صفا كنیم

كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند، اینها صدا میداد، بعد به هم میگفتند، تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی میگفت: بله حضرت مرحمت كردند

فلانی تو هم گرفتی؟
گفت:آره منم یه دونه گرفتم،،،،،،
حیدر قلی یه مرتبه گفت:
چی گرفتید؟
گفتند مگه تو نداری؟
گفت: نه من اصلاً روحم خبر نداره! ….
گفتند: امام رضا تو يکى ازصحن ها برگ سبز میداد دست مردم،
گفت: چیه این برگ سبزها، گفتند:
امان نامه از آتش جهنم، ما این رو میذاریم تو كفن مون، قیامت دیگه نمیسوزیم، جهنم نمیریم چون از امام رضا گرفتیم،

تا این رو گفتند،،،،،
دل حیدر قلی به درد آمد …دل هم كه بشكند عرش خدا میشود، این پیرمرد یه دفعه دلش شكست،
با خودش گفت:
یا امام رضا از تو توقع نداشتم، بین كور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم،
كور بودم از قلم افتادم،
به من اعتنایی نداری،،،؟!
بلند شد راه افتاد طرف مشهد،
گفت: به خودش قسم تا امان نامه نگیرم سرخس نمیآم،
باید بگیرم،
گفتند:
آقا ما شوخی كردیم، ما هم نداریم، هرچه كردند، دیدند آروم نمیگیرد،
خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این نره،

جلوش رو نتونستند بگیرند
شیخ عباس می گفت:
هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده، یه برگه سبزم دستشه، نگاه كردند ،،،

دیدند نوشته:

«اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا»

گفتند:
این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی،
گفت:
چند قدم رفتم،
دیدم یه آقایی اومد، گفت:
نمیخواد زحمت بكشی، من برات برگه امان نامه آوردم، بگیر برو….

السلام عليك يا علی بن موسى الرّضا المرتضى عليه السلام

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




امام خامنه ای

 من عرض میکنم ، اگر ملت ایران ،
بغض و نفرت از دولت انگلیس را از دل خود پاک نکرده باشد
و پاک نکند ، حق دارد ؛
و به نظر هر عاقلی هم ، حق با ملت ایران است .
کاری که انگلیسیها با مردم ایران کردند
و بلایی که بر سرِ این ملت آوردند ،
هیچ‌وقت از یادها نخواهد رفت.
اینان که امروز در گوشه‌ای از دنیا نشسته‌اند
و علیه ملت و دولت ایران حرفهای مغرضانه و بی محتوا میزنند، یادشان رفته است که این دولت ظالم با ملت ایران چه کرد . . . !

 بخشی از بیانات رهبری در خطبه‌های نماز جمعه 1373/11/14

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت





برادری که می فرمایید ما با سنی برادر نمی شویم و بی خیال سیلی زهرا نمی شویم و از این حرف ها که بیانگر محبت زیاد شما به خاندان اهل بیت است و به خاطر این محبت باید روزی هزار مرتبه خدا را شکر کنید ولی باید از یک نکته غافل نباشید و آن این است که:
شیعه ترین افراد در طول تاریخ کسانی بودند مثل جناب ابوذر و سلمان و بعضی دیگر که در زمان خود حضرت علی علیه السلام بوده اند و محبتشان به خاندان اهل بیت بیشتر از من و شما بوده که سلمان به درجه ” منا اهل البیت ” رسیده است ولی این افراد در آن زمان به خاطر این جریانی که شما بی خیالش نمی شوید سکوت کردند چرا که تبعیت از امام را واجب تر از هر کاری می دانستند و چون حضرت علی علیه السلام ( به خاطر باقی ماندن اسلام ) امر به سکوت کرده بودند، این افراد هم ساکت بودند و فقط در دل از آنها بیزار بودند و تنفر داشتند، اگر دقت کنید امروز هم نائب آن حضرت می فرمایند که سکوت کنید تا تفرقه ای بین شما نیفتد و لعن عمومی را تعطیل کنید و دلیلشون هم اینه که اصل اسلام باقی بماند چرا که دشمن در حال کار برای از بین بردن اسلام و ریشه کن کردن آن است ( با نگاهی مختصر به دور و برمان این را می توان به خوبی درک کرد ) و برای این که اصل اسلام باقی بماند نیازی ضروری است به وحدت بین مسلمانان از جمله شیعه و سنی، دقیقا مانند عصر امام علی علیه السلام فقط تنها فرقش این است که الان خود حضرت نیستند و نائب آن حضرت دارند امر به سکوت و وحدت می کنند. (مّا الحَوادِثُ الواقِعَةْ فَارْجَعُوا اِلی رَواةِ حَدیثُنا فَانّهُمْ حُجَّتی عَلَیکُم وَ اَنَا حُجّةُ الله عَلَیهِم…» «در رخدادهایی که اتفاق می‌افتد به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هست»
(جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، مرکز نشر اسراء، 1381، ص 141)

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




امام علی (ع) : روزی امیر المومنین (ع) خدمت حضرت محمد (ص) شرفیاب شد پیغمبر پرسید :

در چه حالی هستی ابوالحسن ؟

عرض کرد : در حالیکه هشت طلبکار دارم : خدا واجبات طلب می کند . شما سنت از من می خواهید .

نویسندگان عمل راستگوئی . فرشته مرگ از من روح می خواهد .

خانواده از من غذا می خواهد . شیطان از من گناه می خواهد . نفس از من لذت می خواهد . و دنیا تمایل و رغبت .

 

کتاب نصایح

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




ارباب,,,
روزگاريست به رؤيــــــــــــــــــــــــاي حرم دلبستم…
چقدر صحــــــــــــن تو زيباست مرا هم درياب…

دست من نيست که اين بيت شده ورد لبم…
حرمت قبله دلهاست مــــــــراهم دريــــــــــــــــاب…

از غــــــــم و هجر حــــــــــــــــرم پير شدم ميداني…
عشـــــــق من گنبد سقـــــــــاست مراهم درياب….

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




آیت الله بهجت (ره ) میفرمودند؛ مثل ما تنبل نباشید، زود زود به مشهد بروید.
 گاهی موانع بزرگی با یکبار مشهد رفتن از سر راه ما برداشته میشوند.

 هنگامی که به حرم مشرف شدید به عدد اسم ابجد امام رضا علیه السلام یعنی هزار و یک مرتبه ” یا رئوف و یا رحیم ” بگویید. زیارت کنید، نماز زیارت بخوانید و بعد به امام رضا علیه السلام بگویید ؛ دست خالی آمده ام، گره به کارم افتاده است، شما مشکلم را حل کنید.

 برگردید و ببینید امام رضا علیه السلام چطور مسیر را برای شما هموار میکند.

 او حجت خدا و پناه شیعه است. آسمان و زمین و آنچه بین آندو است، در اختیار امام رضا علیه السلام است.

 

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت




از امام دوازدهم چه می دانید…؟☉

حضرت مهدی(عج) در چند سالگی به امامت منصوب شدند؟ پنج سالگی

غیبت صغری امام زمان(عج) چند سال طول کشید؟ 69سال

غیبت کبری امام زمان(عج) از چه سالی شروع شد؟ از سال329 قمری

اولین نشانه ظهور حضرت مهدی(عج) چیست؟ طلوع خورشید از مغرب

نمایندگان امام زمان(عج) در غیبت کبری چه کسانی هستند؟ مراجع شیعه که عالم به فقه، روایت و کتاب خدا هستند.

هنگامی که حضرت مهدی(عج) به دنیا آمدند بر بازوی راستشان چه نوشته بود؟ “جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا “

کدام معصوم فرموده :«زمان ظهور مربوط به خداوند است و هرکس آن را معین کند،دروغ گفته است»؟ حضرت مهدی(عج)

از جمله مواریث انبیاء(ع) که حضرت می آورند، چیست؟ منبر حضرت سلیمان

امام زمان(عج) در چه روزی ظهور خواهند کرد؟ جمعه

حضرت مهدی(عج) از کجا ظهور خواهند کرد؟ شهر مکه

اولین آیه ای که حضرت هنگام ظهور تلاوت می فرمایند، کدام آیه است؟ ” بقیة الله خیر لکم ان کنتم مۆمنین “

محل حکومت ایشان پس از ظهور کدام شهر است؟ شهر کوفه

پس از ظهور جایگاه قضاوت و حکمرانی امام زمان(عج) کجاست؟ مسجد کوفه

یاران نخستین امام زمان(عج) هنکام ظهور در کجا با ایشان بیعت می کنند؟ در خانه خدا بین رکن و مقام

یاران حضرت مهدی(عج) چند نفرند؟ 313 نفر

هنگام ظهور چه تعداد زن همراه حضرت ولی عصر(عج) هستند؟ 13 زن

اولین شخصی که در زمان ظهور با آن حضرت بیعت می‌کند کیست؟ جبرئیل(ع)

کدام پیامبر هنگام ظهور با ایشان نماز می گذارند؟ حضرت عیسی(ع)

در روایات آمده که برای آن حضرت خانه ای است، نام آن خانه چیست؟ بیت الحمد

نام شمشیر آن حضرت چیست؟ سیف الله

چه تعداد دعای بزرگ از طرف حضرت مهدی(عج) وارد شده است؟ 40 دعا

کدام مسجد به دستور خاص حضرت مهدی(عج) بنا شده است؟ مسجد مقدس جمکران

در وجود حضرت مهدی(عج) چه ویژگی ای از حضرت نوح(ع) است؟ عمر طولانی

بزرگترین عبادت در زمان غیبت کبری چیست؟ انتظار فرج امام زمان(عج)

کدام زیارت مربوط به امام زمان(عج) است؟ زیارت شریف آل یاسین

دعای مخصوص حضرت ولیعصر(عج) چیست؟ دعای عهد

نماز مخصوص امام زمان(عج) چند رکعت است؟ دو رکعت

کدام دعاست که از طرف آن بزرگوار توصیه شده هر روز خوانده شود؟ دعای فرج

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




قال َحُسَیْنِ بن علی علیه السلام:إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبْیدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَ هِیَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ.
حضرت امام حسین علیه السلام فرمود: همانا عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى کنند که آن یک معامله و تجارت خواهد بود و عدّه اى دیگر از روى ترس خداوند را عبادت و ستایش مى کنند که همانند عبادت و اطاعت نوکر از ارباب باشد و طائفه اى هم به عنوان شکر و سپاس از روى معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستایش مى نمایند; و این نوع، عبادت آزادگان است که بهترین عبادات مى باشد.
تحف العقول: ص 177، بحارالأنوار: ج 75، ص 117، ح 5.

موضوعات: روایات  لینک ثابت


...


 

شیخ مفید از محمد بن سائب كلبى نقل می کند :
وقتى امام صادق عليه السلام به عراق آمد ساكن حيره (کوفه) شد.
ابو حنيفه خدمت امام عليه السلام رسيد و مسائلى را پرسيد. از جمله سؤالهايش اين بود كه گفت فدايت شوم امر به معروف چيست؟
فرمود: يا ابا حنيفه معروف چيزى است كه در آسمان و زمین معروف است و آن امير المؤمنين عليه السلام على بن ابى طالب است.

پرسيد فدايت شوم منكر چيست؟
فرمود: آن دو نفرى كه به او ستم روا داشتند و مقامش را غصب نمودند و مردم را عليه او شوريدند .

 تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 816
﴿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾

رسول الله صلى الله علیه وآله

النظر إلى علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) عبادة ، وذکره عبادة ، ولا یقبل إیمان عبد إلا بولایته والبراءة من أعدائه

نگاه به علی بن ابیطالب (علیه‏ السلام) عبادت ، یاد او عبادت است و ایمان بنده پذیرفته نیست جز به ولایت او و برائت از دشمنان او

أمالى للصدوق ص 290

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ والعَنْ أعْدَاءَهُم

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




آیا حضرت مهدی (علیه السلام) دین جدید و کتابی غیر از قرآن می آورد؟

پاسخ اجمالی

چنانچه می دانیم دین اسلام از جانب خدای متعال به عنوان جامع ترین و کامل ترین دین آسمانی بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نازل گردید که تا روز قیامت ثابت و تغییرناپذیر می باشد و همه ی اوصیای الهی و ائمه ی اطهار (علیهم السلام) موظف به حفظ و گسترش آن در بین مردم می باشند.

چنانکه حضرت علی(علیه السلام) و همه ی فرزندان و نسل پاک آن امام همام نسبت به این امر اهتمام جدی داشته اند. اما از آنجا که در زمان غیبت حضرت امام عصر(عجل الله فرجه) این وظیفه به علما و فقها و راویان احادیث و به تعبیری مراجع تقلید محول شده است و از سویی فقها عصمت علمی ندارند و موظف اند براساس ادله ای که در اختیار دارند حکم خدا را بیان کنند و در این روند در بسیاری از موارد به احکام ظاهری نه واقعی فتوا می دهند ؛

زیرا دسترسی به تمام احکام واقعی فقط برای امام معصوم (علیه السلام) ممکن و میسر است. در هر صورت با توجه به تغییراتی که در زندگی انسان ها بوجود آمده است و نیاز به احکام جدید، در حال حاضر دین اسلام مملو از احکام ظاهری است و هنگامی که امام عصر (عجل الله فرجه) ظهور می کنند تمام احکام ظاهری تبدیل به احکام واقعی می گردد و تصور می شود آن حضرت دین جدیدی آورده اند، در حالی که حضرت مهدی(عجل الله فرجه) دین جدیدی غیر از اسلام و کتابی غیر از قرآن نمی آورند.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام

به دوستت مهر بِوَرز تا به تو مهر ورزد ، و او را گرامى بدار تا تو را گرامى بدارد ،

و او را بر خويشتن  مقدّم بدار تا او نيز تو را بر خويش و خانواده اش مقدّم بدارد

 

غرر الحكم : ٤٢٩٣ 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




گردش فصل‌ها برای حیات مادّی یک امرِ طبیعی است، ولی انسان می‌تواند انتخاب کند که همیشه در بهار باقی بماند

و هیچ‌گاه فصل زمستان را در روح خود تجربه نکند دوران پیری، زمستان جسم انسان است ولی می‌توان بهار باطراوات جوانی را در دل حفظ کرد؛

تنها چیزی که دل آدم را پیر می‌کند، دوست داشتن دنیا است‌

موضوعات: بیانات معنوی  لینک ثابت




 

موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




 

 

موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




 

در هر کشوری شناخت اسطوره‌های مقاومت، مرور خاطراتشان و شیوه زندگی آن‌ها برای نسل‌های آینده یک ضرورت است.

آشنایی با اسطوره‌های شهادت و مقاومت ایران اسلامی که ویژگی منحصر به فرد ایمان و معنویت را با آمادگی رزمی و دفاعی خود تلفیق کردند برای نوجوانان و جوانان کشورمان، جذاب و مفید است.

از همین رو برای درک بهتر شیوه زندگی این عزیزان و رشادت‌های این بزرگان بر آن در سلسله گزارشاتی به شناخت شهدای نوجوان این خطه بپردازیم.

باشد که در تفهیم روحیه مقاومت برای نسل‌های آینده تلاش بیشتری صورت گیرد…

شهید محمود مهاجر

وقتی که وارد سالن معراج شهدا شدیم، سربازهای راست قامت برای احترام به پدر و مادر شهید جلوی در ایستاده بودند، پدر شهید با صلابتی خاص وارد سالن شهدا شد؛ وقتی دید که تابوت شهدای گمنام در سالن معراج قرار گرفته است، ابتدا به طواف پیکرهای معطر شهدای بی‌نشان رفت و بعد بر بالین فرزندش نشست.

صدای شوق دیدار در فضا پیچیده بود، مادر محمود، دخترش را در آغوش کشیده بود و به زبان آذری می‌گفت: «گُردین بالام گلدی، بالام خوش گَلمیشَن»؛ غوغایی به پا بود، آنها پیکر محمود را به یکدیگر نشان می‌دادند و به این پرستو خوشامد می‌گفتند.

زهرا مهاجر که دو سال از محمود کوچکتر است، می‌گوید: شب اعزام فرا رسید؛ با محمود در اتاق مشغول نوشتن مشق‌هایمان بودیم، محمود به من گفت:‌ «قرار است فردا به جبهه بروم، نمی‌خواهم مادر الآن متوجه شود، اگر دیدی من دیر به خانه آمدم، به مادر بگو که به جبهه رفته‌ام». به محمود گفت: «اگر می‌خواهی به جبهه بروی، پس چرا مشق‌ات را می‌نویسی؟!» او گفت: «ممکن است به دلیل سن کم، نگذارند بروم، لااقل تکلیفم را بنویسم تا اگر به مدرسه رفتم، دعوایم نکنند».

محمود صبح زود کیف مدرسه را همراهش برد و در زیرزمین خانه گذاشت و به پایگاه اعزام نیرو رفت؛ محمود 14 ساله بود، پس از آنکه به پایگاه اعزام به جبهه رسید، به او گفتند: «سنش کم است و نمی‌تواند به جبهه برود»، او همان موقع به خانه برگشت، کپی از شناسنامه احمد برداشت و با ایجاد تغییراتی به مسجد رفت و به مسئول اعزام گفت: «ببخشید شناسنامه را اشتباهی آورده بودم» تا اینکه برادر 14 ساله‌ام به جبهه اعزام شد. (محمود متولد اسفند 50 است، او در زمان اعزام به جبهه 14 ساله بود، در زمان شهادت که فروردین 66 بود، یک ماه از تولد 15 سالگی‌اش می‌گذشت).

محمود در بخشی از وصیت‌نامه‌اش نوشته بود:

«خدایا تو شاهد باش که نه به بهشت تو طمع دارم و نه طاقت جهنم تو را دارم، بلکه به خاطر عشق و علاقه‌ای که به تو دارم به سوی تو می‌آیم، همان گونه که خواستی من به سوی تو بیایم و در مدرسه انسان‌سازی تو مشغول خدمت و نوکری شوم، همان گونه ما را به پیروزی و در نهایت شهادت در راه خودت برسان.»

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




از دجله ها آورده اند عباس ها را
از بطن مَوّاجِ بلا الماس ها را
در جامه ی تقوا، تبِ اخلاص ها را
با دست های بسته این غَوّاص ها را

اَلسّابِقونَند و جوانانِ بهشتند
با دست های بسته یازینب نوشتند

یک دسته ی سینه زنِ بی تاب آمد
یک هیئت از پابوسیِ ارباب آمد
یک موج، از آرامش گرداب آمد
دریا خروشید از دلش مهتاب آمد

این ها زمانی سَروْ بودند و قیامت
این دست های بسته هم دارد حکایت

دلواپسِ امرِ ولی بودند و رفتند
عَمّار و مقدادِ علی بودند و رفتند
شمشیرهای سیقَلی بودند و رفتند
اُمِ وَهَب ها را یَلی بودند و رفتند

سیدعلی را در بلا، بی یار دیدند
از قلبِ خاک اینگونه شد با سر دویدند

اصحابِ کهفْ امروز بیدارند، آری
با دستِ بسته بر سرِ دارند، آری
پایِ ولایت مثل تَمّارند، آری
سلمان و مقدادند و عَمّارند، آری

ما مُرده ایم، اما شهیدان زنده هستند
در مکتبِ پیرِجماران زنده هستند

سخت است مادرها پسرها را ببینند
یک استخوان، جسمِ جگرها را ببینند
در پاره پیراهن، قمرها را ببینند
اینگونه روی خاک سرها را ببینند

دیدند مادرها زمین افتاده ها را
با چهره ای پُرچین، این آزاده ها را

 

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




در جوشن كبير يك عبارتی هست كه مي گوييم :

” يا كٓريمٓ الصَّفْح “

معناش خيلي جالبه :
یك وقتی یك کسی تو رو می بخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یك جوری نگات می کنه که تو می فهمی هنوز یادش نرفته یك جورایی انگار که سابقه بدت رو مدام به یادت میاره.

ولی یك وقتی، یك کسی تو رو می بخشه و یک طوری فراموش می کنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی.
اصلا هم به روت نمیاره.
به این نوع بخشش میگن صَفح.

و خدای ما اینگونست…
از صمیم قلب می گویم

يا كٓريمٓ الصَّفْح ، در بدترین ما آنقدر خوبی هست
و در بهترین ما آنقدر بدی هست
که هیچ یک از ما را شایسته نیست
که از دیگران عیب جویی کنیم

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ…
ﺍﮔﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﺎﺩﺭﺳﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺑﮑﻨﻢ…
دنيا ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺷﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ…
ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﺪ…
ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﯾﻢ…

موضوعات: نماز  لینک ثابت