بانو

چه کسی میداند پشت آن پوشش سخت؛

پشت آن اخم عمیق؛

چه گلی پنهان است…

چه کسی میداند جنس مغروری تو؛

گُهر عفت تو؛ چقدر نایاب است…

چه کسی میداند راز خندیدن آرام تورا؛

حکمت پوشیدن آن ساق تورا…

باتو هستم بانو و خدا خواست تو “ریحان” باشی؛

و تو “ریحانگیت” را مفروشش ارزان. . .

همیشه در گوش چادرم این مصرع را زمزمه می کنم

 

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...