نادر در یکی از جنگ هایش سربازی را دید که فوق العاده شجاع و دلیر بود
و از شجاعت و دلاوری او تعجب کرد
. یک روز او را خواست، گفت: تو با این شجاعت و دلاوری ات،
آن روزی که افاغنه ریختند به اصفهان غارت کردند و کشتند کجا بودی؟
گفت: من اصفهان بودم. گفت: تو اصفهان بودی و افاغنه آمدند
و آن همه جنایت کردند؟ گفت: بله بودم.
گفت: پس آن روز شجاعتت کجا بود؟
گفت: آن روز نادری نبود؛ مقداری از شجاعتی که امروز من دارم
از روحیه نادر دارم، تو را که می بینم غیرت من تحریک می شود،
شجاع و دلیر و دلاور می‌شوم…!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
نظر از: مدیریت استانی قم [عضو] 
مدیریت استانی قم

مطالب تون جالب بود موفق باشید

1395/04/24 @ 11:17


فرم در حال بارگذاری ...