✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
جای ماهی کجاست؟


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




در یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند••••
از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برودو اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند
همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند•••••
___
وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند

وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد.
اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود.
____
و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر نمود.
روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند
وقتی وزیران نزد شاه آمدند ، به سربازانش دستور داد ، ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند
در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند
_________
وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید
اما وزیر دوم ، این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد
و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مرد.
خیلی از ماها فکر میکنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا دارد؛ و شاید با این فکر انحرافی در کارهای انسانی و اخلاقی و دینی خود اهمال کنیم.
در حالی که امر و نهی خداوند برای خود ماست و او بی نیاز از اعمال ماست
حال از خود این سؤال را بپرسیم ، ما از کدام گروه
هستیم ؟
زیرا ما الآن در باغ دنیا بوده و آزادیم تا اعمال خوب یا اعمال بد و فاسد را جمع آوری کنیم،
اما فردا زمانی که ملک الموت امر می شود تا ما را در قبرمان زندانی کند،
در آن زندان تنگ و تاریک و در تنهایی ••••••
نظرتان چیست…

آنجاست که اعمال خوب و پاکیزه ای که در زندگی دنیا جمع کرده ایم به سود می رسانند.
خداوند می فرماید: (وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ)
البقره ۱۹۷
و توشه برگیرید که بهترین توشه پرهیزگاری است ، و ای خردمندان ! از (خشم و کیفر) من بپرهیزید.

موضوعات: داستان  لینک ثابت




«روزی رسد که صحنِ حسن‌ را بنا کنیم
.
در زیرِ قُبِّه اش همه با هم دعا کنیم»
.
یک گنبدِ بزرگ برای چهار قبر
.
برپا چو گنبدِ حرمِ سامرا کنیم
.
شکلِ مناره های حرم را موافقی
.
مثلِ مناره هایِ قشنگِ رضا کنیم؟
.
بالای قبرِ حضرتِ اُمّ‌البنین فقط
.
شایسته است «خانه‌ی سقّا» به پا کنیم
.
یک پنجره برای حرم جور می کنیم
.
اَمْراضِ لاعلاج در آن جا دوا کنیم
.
چون مُنْتـهای جود و سخا و کرامت است
.
انبوهِ زائرانْ همه حاجت‌روا کنیم
.
چون مسجدالنّبی به موازاتِ بابِ بَدْر
.
بابُ‌الجَمَل برای حرم رو‌به‌را کنیم
.
ذکرِ کتیبه های حرمْ یا‌محمّد و
.
زهرا، حسین، حیدر و یامجتبی کنیم
.
از بابِ قاسمش به حرم می رویم تا
.
إذنِ دُخول خوانده و او را صدا کنیم
.
هر سال و ماه و هفته زِ تقویم‌هایمان
.
روزِ زیارتیِ حسن را جدا کنیم
.
هر کس بخوانَد آیه ی «اِکْمالِ عشق» را
.
با یک برات راهیِ کرب و بلا کنیم

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




میلاد امام حسن مجتبی ع علیه السلام مبارک


تو که باشی دگرم میل به بارانی نیست
اشبه الناس به کردار تو انسانی نیست
ما گداییم و اگرچه که فراوانی نیست
و اگر رغبت بازار به ارزانی نیست
تا حسن هست ،غم ما غم بی نانی نیست
پشت اسم تو پر از هیبت و نام آوری است
سیرتت را همه گفتند که پیغمبری است
صورت خوشگل تو ، حسرت حور و پری است
سر بازار تو آنقدر پر از مشتری است
چار فرسنگی دکان تو دکانی نیست
نور روی تو به شب حس سحرگاهی داد
و به مداح تو انگیزه ی مداحی داد
نوکری تو به ما هیمنه ی شاهی داد
تو به آنی دل ما را به فنا خواهی داد
اثر جذبه ی عشق تو ولی آنی نیست
هر که از تو بسراید سخنش می ارزد
هر که سرباز تو شد سر به تنش می ارزد
هر که همشهری تو شد وطنش می ارزد
کوبه ی خانه ی تو کوفتنش می ارزد
در تمنای وصال تو پشیمانی نیست
آن کتابی که تفال نزدیدش حسن است
هر که افتاد به بن بست، امیدش حسن است
قفل قلب من بیچاره کلیدش حسن است

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




دخترم…
گنج شرف ،
معدن الماس حیا ،
موجب عزت زهرا (س… )

بشنو حرف پدر :

زیور و زینت دین باش
تو با حفظ حجاب…

فاش و بی پرده بگویم که حجاب :
صدف گوهر زیبای زن است…

 

شعر از : محمد نظام دوست

 

 

ادامه »

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




«و تو ای خواهر دینی ام، چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است از خون سرخ من کوبنده تر است.»(شهید عبدالله محمودی)
«خواهرم! محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان می کشید.» (سردار شهید رحیم آنجفی)
توصیه ای که به خواهران دارم این است که اگر می خواهند خون شهیدان را پایمال نکنند این است که حجاب خود را حفظ کنند.( شهید آبیاران)
«خواهرم! سرخی خونم را نزد سیاهی چادرت به امانت می گذارم، پس امانت دار خوبی باش.»(شهید مصطفی ردانی پور)
«خواهرم! حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»(شهید بهرام یادگاری)
«ای خواهرم قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من.» (شهید محمدحسن جعفرزاده)
«مادرم… ! من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.» (شهید غلامرضا عسکری)
«حجاب اسلامی خود را کاملاً حفظ کنید چون که حجاب تو ای مادر و ای خواهر کوبنده تر از خون من می باشد.»(شهید فرامرز حقگو ، شهید ظهر عاشورا)
«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهد شد.» (شهید علی اصغر پور فرح آبادی)
«خواهرم! زینب گونه حجابت را که کوبنده تر از خون من است حفظ کن.» (شهید محمدعلی فرزانه)
«خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته اند و خود را همچون فاطمه و زینب حفظ می کنند… هدف دار در جامعه حاضرشده اند.» (رئیس جمهور شهید محمدعلی رجایی)
«خواهران عزیز، حجاب خود را حفظ کنید، شما باید در مقابل شایعه پراکنی ها و بی حجابی ها مبارزه کنید و رسالت زینبی را در جامعه ایفا کنید.»( شهید علی اصغر عدالتیان)

«حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند .» (سردار شهید رحیم آنجفی)
«خواهرم! از بی حجابی است اگر عمر گل کم است، نهفته باش و همیشه گل باش.» (شهید حمیدرضا نظام)
«یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.» (شهید صادق مهدی پور )
«از تمامی خواهرانم می خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.» (شهید سیدمحمدتقی میرغفوریان )
«اما پیامم به جوانان عزیز:خواهران و برادران! جبهه ها را خالی نگذارید و جهاد اکبر را هم فراموش نکنید، از نفسهای شیطانی دور باشید و به نامحرم نگاه نکنید. خواهران، حجاب خود را حفظ کنید.»( شهید میرطاهر سرمست زاده)
«خواهرم امیدوارم که برای من گریه دشمن شاد نکنید و در انجام فرایض دینی و حجاب اسلامی کوتاهی نکنید.»(شهید علی اکبر حسن بیگی)
اگر بیشتر در وصایای شهدا سیر کنیم به طور قطع مسائل بیشترو مفید تری را می توانیم در حوزه عفاف و حفظ حجاب در این وصایا دریافت کنیم.در هر صورت این موارد مقدمه ای بود تا بیشتر به این معادن معرفت و اوراق نورانی توجه و دقت نظر داشته باشیم و در روز حشر، شرمنده خون شهدا نباشیم.

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان, حجاب  لینک ثابت




 

 

 

امام حسن(علیه‌السلام) اولین ثمره زندگی مشترک علی‌بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) و فاطمه‌ زهرا(سلام‌ا‌لله‌علیها) است. امام حسن(علیه‌السلام) در شب نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدينه متولد شد. رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بلا فاصله پس از ولادتش، او را در آغوش گرفت و برای او گوسفندی قربانی کرد، سرش را تراشيد و هم‌وزن موی سرش -که يک درهم و اندی بود- نقره به مستمندان داد. پيامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور داد تا سرش را عطر آگين کنند و از آن به بعد آيين عقيقه و صدقه‌دادن به هم‌وزن موی سر نوزاد، سنت شد.[1]
پس از تولد امام مجتبی(علیه‌السلام) فاطمه زهرا(سلام‌الله علیها) به امیرالمومنین(علیه‌السلام) فرمود که نامی بر او بگذار، امیرالمومنین(علیه‌السلام) فرمود من در این کار بر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) سبقت نمی‌گیرم، هر دو به خدمت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند، آن دو عرضه داشتند: نامی بر این فرزند بگذارید، حضرت ختمی مرتبت(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند، من هم بر خدا سبقت نمی‌گیرم، تا این‌که جبرئیل از آسمان نازل شد و فرمود: حضرت حق فرموده است که این مولود را به اسم پسر هارون نام بگذار. حضرت فرمود: اسم پسر هارون چه بوده است؟ جبرئیل گفت: اسم او «شبر» بوده است. حضرت فرمود: لغت من عربی است. جبرئیل گفت: او را «حسن» نام بگذار که در لغت عبری به همان معنای شبر است. و به این ترتیب نام امام مجتبی(علیه‌السلام) از طرف خداوند و به نام پسر هارون نام گذاری شد.[2]
القاب امام
لقب‌هاى امام حسن(علیه‌السلام): سبط، سید، زكى ، مجتبى است كه از همه معروف‌تر «مجتبى» مى‌باشد. امام حسن(علیه‌السلام) از جهت منظر و اخلاق و پیكر و بزرگوارى به رسول اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بسیار شبیه بود. وصف‌كنندگان آن حضرت او را چنین توصیف كرده‌اند: «او داراى رخسارى سفید آمیخته با سرخى، چشمانى سیاه ، گونه‌اى هموار، محاسنى انبوه ، گیسوانى مجعد و پر، گردنى سیم‌گون، اندامى متناسب، شانه‌ایى عریض، استخوانى درشت، میانى باریك، قدى میانه، نه چندان بلند و نه كوتاه، سیمایى نمكین و چهره‌اى در شمار زیباترین و جذاب‌ترین چهره‌ها داشت».[3]
امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) در قرآن کریم
با دقت در آیات قرآن میتوان فهمید که چندین آیه از قرآن کریم در شان حضرت و دیگر اهل بیت(علیهالسلام) نازل شده است که اشاره خواهد شد:
1. آیه مباهله: وقتی که پیامبرخدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تصمیم گرفت که با مسیحیان نجران به مباهله برخیزد، و آن‌ها را نفرین کند یکی از افرادی را که برای نفرین آن‌ها بردند امام مجتبی(علیه‌السلام) بود که به عنوان فرزندان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در این مباهله شرکت کرد. قران در این رابطه میفرماید: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِين [آل‌عمران/61] به آن‌ها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آن‌گاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغ‌گويان قرار دهيم».
2. آیه تطهیر: این آیه نیز در شان اهل‌بیت(علیه‌السلام) نازل شده است که یکی از آن‌ها امام مجتبی(علیه‌السلام) می‌باشد. قرآن در این باره نیز میفرماید: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً [احزاب/33] اى اهل بيت، خدا مى‌‏خواهد پليدى را از شما دور كند و شما را پاك کند».
كمالات انسانى
امام حسن‌(علیه‌السلام) در كمالات انسانى یادگار پدر و نمونه كامل جدّ بزرگوار خود بود. تا پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) زنده بود، او و برادرش حسین در كنار آن حضرت جاى داشتند، گاهى آنان را بر دوش خود سوار مى‌كرد و مى‌بوسید و مى‌بویید.[4]
امام حسن (علیه‌السلام) بیست و پنج بار پیاه به حج مشرف شدند؛ هر گاه از مرگ یاد مى‌كرد مى‌گریست، هرگاه به یاد ایستادن به پاى حساب مى‌افتاد آن چنان نعره مى‌زد كه بیهوش مى‌شد و چون به یاد دوزخ مى‌افتاد، هم‌چون مار گزیده به خود مى‌پیچید. از خدا طلب بهشت مى‌كرد و به او از آتش جهنم پناه مى‌برد. چون وضو مى‌ساخت و به نماز مى‌ایستاد بدنش به لرزه مى‌افتاد و رنگش زرد مى‌شد.
حضرت در بین مودم به «کریم آل محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله)» معروف بود و در بخشندگی و سخاوت زبان‌زد خاص و عام بود و در طول زندگی مبارک خویش سه بار نصف اموال خود را در راه خدا بخشید و دو بار هم از تمام اموال خود براى خدا گذشت. گفته‌اند: امام حسن(علیه‌السلام) در زمان خودش عابدترین و بى‌اعتناترین مردم به دنیا بود.[5]

اما چرا حضرت با معاویه(لعنه‌الله‌علیه) صلح کرد؟
بعد از به خلافت رسیدن حضرت و تمرد معاویه(لعنه‌الله‌علیه) حضرت در مسجد جامع كوفه سخن گفت و از سپاهیان خود خواست برای جنگ با او به سوى «نخیله» حرکت کنند. «عدى بن حاتم» نخستین كسى بود كه پاى در ركاب نهاد و فرمان امام را اطاعت كرد. حضرت «عبیداللّه بن عباس» را با دوازده هزار نفر به «مسكن» كه شمالى‌ترین نقطه در عراق بود اعزام کرد. امّا وسوسه‌هاى معاویه او را تحت تاثیر قرار داد و مطمئن‌ترین فرمانده امام را، معاویه در مقابل یك میلیون درهم كه نصفش را نقد پرداخت پرداخت کرد به اردوگاه خود كشاند، و هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاه او نیز به دنبال او به اردوگاه معاویه شتافتند و دین خود را به دنیا فروختند.[6]
پس از او فرماندهى سپا به «قیس بن سعد» رسید، لشكریان معاویه و منافقان با شایعه کشته شدن سعد، روحیه سپاهیان امام حسن(علیه‌السلام) را ضعیف کردند. عده‌اى از كارگزاران معاویه كه به «مدائن» آمده بودند و با امام حسن (علیه‌السلام) ملاقات كردند، نیز زمزمه پذیرش صلح را در بین مردم شایع كردند. از طرفى یكى از خوارج نیز نیزه‌اى بر ران حضرت زد، به حدى كه استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحتى سخت در ران آن حضرت پدید آمد. به هر حال وضعى براى امام(علیه‌السلام) پیش ‍آمد كه جز صلح با معاویه، راه حل دیگرى نداشت.
با این شرایط حضرت مجبور به صلح شد، وبرای با تدبیری عالمانه ماهیت واقعی معاویه را بر ملا کرد و همگان فهمیدند که چهره واقعی او چگونه است؛ لذا برای صلح خود شرایطی را قرار داد؛ اما معاویه با رسیدن به قدرت، اعلام کرد تمام آن شرایط زیر پای من است، و با اینکار عهد شکنی و دورویی و نفاق خود را آشکار ساخت. لذا حضرت با پذیرش صلح، هم از برادركشى و خون‌ریزى كه هدف اصلى معاویه بود و مى‌خواست ریشه شیعه و شیعیان(علیه‌السلام) را به هر قیمتى هست، قطع كند، جلوگیرى کرد و هم چهره واقعی معاویه را نمایان ساخت.
همسران و فرزندان امام حسن(علیه‌السلام)
دشمنان و تاریخ نویسان خود فروخته و مغرض در مورد تعداد همسران امام حسن(علیه‌السلام) داستان‌ها پرداخته و حتى دوستان ساده‌دل ایشان نیز سخنانى بهم بافته‌اند. امّا آن‌چه تاریخ‌‌هاى صحیح نگاشته‌اند این است که همسران امام (علیه‌السلام) عبارت بودند از:
1. «ام الحق» دختر طلحة بن عبیداللّه.
2. «حفصه» دختر عبدالرحمن بن ابى بكر.
3. «هند» دختر سهیل بن عمر.
4. «جعده» دختر اشعث بن قیس .
فرزندان آن حضرت از دختر و پسر 15 نفر بوده‌ است به نام‌هاى: «زید» ، «حسن» ، «عمرو» ، «قاسم» ، «عبداللّه» ، «عبدالرحمن» ، «حسن اثرم» ، «طلحه» ، «ام الحسن» ، «ام الحسین» ، «فاطمه» ، «ام سلمه» ، «رقیه» ، «ام عبداللّه» و «فاطمه». نسل او فقط از دو پسرش حسن و زید باقى ماند و از غیر این دو انتساب به آن حضرت وجود ندارد. [7]

—————————————————–
پی نوشت
[1]. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 13
[2] همان، ص 412
[3]. منتهی آمال، ج 1، ص 412
[4]. مناقب،ج3و،289،281
[5]. منتهی الامال، ج1 ص 416
[6].منتهی آلامال، ج 1، ص 426
[7]. همان، ص 428

 

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




در بررسی موضوع تربیت، یکی از مهمترین بحث‌هایی که توجه اندیشمندان علوم تربیتی را به خود جلب کرده است، عوامل و نقش آفرینان در عرصه تربیت‌اند. عوامل تربیت را می‌توان از چشم اندازهای مختلفی، تجزیه و تحلیل کرد که در این بخش به بررسی عوامل تربیتی با توجه به سیره و سخن حضرت امام حسن(علیه‌السلام) می‌پردازیم:
یک) اعضای خانواده
خانواده از مهمترین عوامل نقش آفرین در عرصه تربیت از نظر وراثت و محیط است. مهمترین هدف از تشکیل آن، ایجاد و پرورش نسل جدید و هدایت آن به سوی اهداف عالی تربیتی است. خانواده، کانون مقدسی است که در پرتو پیوند زناشویی دو انسان، پایه گذاری شده است و با پدید آمدن فرزند، جلوه‌ای نو به خود می‌گیرد. نتیجه این پیوند، فرزندانی است که هر کدام ممکن است بر اثر تأثیرگذاری خانواده در آینده، سربار یا سرباز جامعه باشند. روان شناسان اجتماعی، خانواده را یکی از پاسداران آثار تمدن و فرهنگ جوامع مختلف انسانی می‌دانند. مهمترین رکن خانواده، پدر و مادر است. نقش والدین هم در قبال فرزند از دو جهت قابل بررسی است:
1. جنبه وراثت: بر اثر آن، رنگ چهره و پوست، شکل استخوان بندی و سایر صفات جسمانی، و نیز بسیاری از خلق و خوی‌ها، بیماری‌ها، زیبایی‌ها و زشتی‌های ظاهری به کودک منتقل می‌شود.
2. از نظر محیطی: بر اثر محیط، نوع افکار و اندیشه‌ها، آداب و رفتار، سجایای اخلاقی، زبان، نحوه سخن گفتن و معاشرت با دیگران و فرهنگ و رسوم خانوادگی به کودک آموخته می‌شود.
وقتی سخن از خانواده به میان می‌آید در ذهن انسان، پدر و مادر جلوه می‌کند. کودک از مادر، درس زندگی، عشق و محبت می‌آموزد و از پدر، درس اقتدار، انضباط و چگونگی موضع‌گیری در برابر مسائل و حوادث اجتماعی.[1]
پدر صالح
پدر که رکن مهم خانواده است و به عنوان عامل محیطی و وراثتی، نقش ایفا می‌کند، باید دارای شرایط شایسته و صفات خوب و پسندیده و سجایای اخلاقی و انسانی باشد. یک خانواده اصیل، زمانی می‌تواند در آغوش خود، فرزندان شریف و با فضیلتی بپرورد که مدیر آن خاندان، دچار انحراف و انحطاط نشده باشد و سجایای عالیه خانوادگی خود را که سرمایه شرف و عزت آن خانواده است؛ مانند گوهر گران‌بهایی در محیط خانواده خود حفظ کند؛ اما ضعف مبانی ایمانی و اخلاقی یک پدر، مانند بیماری سرطان بر پیکر خانواده اصیل و نجیب پنجه می‌اندازد و ریشه‌های فضایل و شرافت را یکی پس از دیگری از بین می‌برد.
مطمئنا اگر پدرِ آینده برای هر خانواده که به عنوان مدیر خانواده محسوب می‌شود، فردی با ایمان و صالح باشد، همسر و سایر اعضای خانواده را در پرتو مهر و محبت ـ که ریشه در ایمان او دارد ـ قرار می‌دهد و بر اثر شایستگی‌های معنوی خویش، کانون خانواده را به محیطی امن و باصفا تبدیل میکند و زمینه رشد و تربیت فرزندان با ایمان و مسئولیت پذیر را فراهم خواهد کرد. پدر در کانون خانواده، نقش مدیریت دارد و مظهر امنیت، قانونمندی، عدالت و نظم و در مواردی که خوف و هراسی باشد، پناهگاه خانواده است و برای رفع سایر نیازمندی‌های خانواده از جمله نیازهای اقتصادی می‌کوشد.
او می‌تواند مشکلات فرزندان را حل کند و به آنان اعتماد به نفس بدهد. در عین حال، ریشه بسیاری از عصیان‌ها، لغزش‌ها و گرایش‌های ناپسند کودک، ناشی از اِعمال خشم‌ها و ایجاد رعب‌ها و ظلم‌های پدر است. اهانت‌ها، ضعف و سستی او در مدیریت خانواده، انحطاط اخلاقی پدر، باعث پدید آمدن آثار نامطلوب و عواقبی سوء در وجود طفل خواهد شد.
نقش مادر شایسته
مادر، رکن دیگر خانواده، نقش قابل توجهی در رشد و شکوفایی استعداد و خلاقیت‌های وجودی فرزندان در محیط خانه دارد، تا آنجایی که طبق متون دینی ما یکی از عوامل سعادت و شقاوت هر انسانی در گرو اعمال، رفتار و حالات مادر در دوران بارداری است و آغاز نیک‌بختی و یا انحطاط افراد، به آن دوران مربوط می‌شود.[2] حضرت مجتبی(علیه‌السلام) درباره نقش حساس و فوق العاده مادر در ساختار هویت افراد، سخنی دارد که ما را در درک این مهم یاری می‌کند.
آن حضرت، هنگامی که با معاویه مناظره می‌کرد، درباره یکی از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقیِ وی و گرایش او به باطل و کجروی‌ها، به نقش مادرش هند اشاره کرد و فرمود: «معاویه! مادر تو هند و مادر بزرگت نثیله است، در دامن چنین زنان پست و فرومایه پرورش یافته‌ای که این گونه اعمال زشتی از تو سر می‌زند؛ ولی مادر من، فاطمه و مادر بزرگ من، خدیجه است. (سعادت ما اهل بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، بر اثر تربیت در دامن مادرانی پاک و پارسا همچون خدیجه و فاطمه(علیهماالسلام) است).»[3]
مادر به عنوان سمبل عاطفه و مهر و محبت، در شکل گیری و رشد شخصیت روحی و جسمی کودک، بیشترین اثر را دارد. او به عنوان عامل دیگر وراثتی و محیطی از هنگام انعقاد نطفه تا رسیدن به سن آموزش در فرزندان، بیشترین نقش را ایفا می‌کند؛ به ویژه در نه ماه دوران بارداری و ایام شیردهی که در آغوش مادر یا در کنار اوست، ساختار روانی و اخلاقی کودک، هم زمان با پرورش جسم او در حال رشد است و مادر، اصلی‌ترین منبع تغذیه روحی و جسمی و محرم راز و ملجأ و پناهگاه کودک به شمار می‌رود.
بعد از سن آموزش، مادر باز هم نزدیکترین یار و محرم اسرار فرزندان در سختترین لحظات زندگی کودک است و مؤثرترین مدل و اسوه مورد نظر برای اوست. بچه در سنین پایین در سایه مادر، راه می‌رود و رازهای زندگی خویش را کشف می‌کند و جهان و اطراف خود را در سایه رهنمودهای مادر می‌شناسد. امام مجتبی(علیهالسلام) به همین دلیل برای داشتن مادری شایسته همیشه افتخار می‌کرد و می‌فرمود: «من پسر بهترین بانوان و سرور زنان عالَمَم. من، فرزند زنان نجیب و پاک هستم.»[4]
بنابراین ایمان و اخلاق والدین که دو رکن خانواده هستند، شرط اساسی در نیل به اهداف بلند و ایده آل تربیت است. همچنین برادران، خواهران و سایر اعضای خانواده و فامیل در امر تربیت، تأثیرگذارند. اگر نیاز پیدا کردی که با کسی مصاحبت [و دوستی] کنی، با کسی مصاحبت کن که وقتی همراهیش می‌کنی، زینت تو باشد و هنگامی که به او خدمت می‌کنی، از تو صیانت و پاسداری کند.
دو) دوستان و همسالان
بعد از خانواده؛ دوستان، همسالان، هم‌بازی‌ها و همکلاسی‌های یک کودک می‌توانند به عنوان عاملِ محیطی، در تربیت و خلق و خوی کودکان و نوجوانان تأثیرگذار باشند. کودک و نوجوان، فطرتاً به دوستان خود گرایش زیادی دارد؛ زیرا کودک، یک انسان است و انسان، یک موجود اجتماعی و از ماده انس است و باید برای خود انیس و مونس داشته باشد، با او دردِ دل و مشورت کند و لحظاتی را سرگرم شود و از تنهایی به درآید. پس پرکردن این خلأ، یک نیاز طبیعی است و می‌توان گفت: خوشترین و لذت بخشترین لحظات زندگی یک کودک و نوجوان، دقایقی است که با دوستانش به سر می‌برد. بدون تردید، این همگرایی و همنشینی با دوستان، در یکدیگر مؤثر خواهد افتاد و در این تعامل، خلق و خوی و افکار آنان به همدیگر منتقل خواهد شد.
در مبانی دینی ما، به این نیاز طبیعی و هدایت صحیح آن، توجه خاصی شده است. پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) در یافتن و نگهداری از دوستان خوب و مفید تشویق کرده‌اند. آنان ضمن بیان آثار مثبت و منفی رفاقت و مصاحبت، پیروان خود را به همراهی و همنشینی با افراد شایسته، دلسوز، امین، صبور و مهربان راهنمایی کرده‌اند. حضرت مجتبی(علیه‌السلام) نیز در تربیت فرزندان خویش به نقش حساس دوست و هم‌بازی برای کودک عنایت ویژه‌ای مبذول می‌داشت و به فرزندش می‌فرمود: «یَا بُنَیَّ لَا تُؤَاخِ اَحَداً حَتَّی تَعْرِفَ مَوَارِدَهُ وَمَصَادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخِبْرَةَ، وَرَضِیتَ الْعِشْرَةَ، فَآخِهِ عَلَی اِقَالَةِ الْعَثْرَةِ، وَالْمُوَاسَاةِ فِی الْعُسْرَةِ؛ فرزندم! با هیچ کس دوستی مکن، مگر اینکه از رفت و آمد [و ویژگی‌های روحی، اخلاقی و رفتاری] او آگاه شوی. هنگامی که دقیقاً بررسی و تحقیق کردی و رضایت به معاشرت با او دادی، آن گاه با او براساس چشم پوشی از لغزش‌ها و یاری کردن در سختی‌ها برادری و دوستی کن.»[5]
همچنین آن حضرت در بخشی از سخنانش که به جنادة بن امیه، در آخرین روزهای زندگی با برکت خویش بیان کرد، به نشانه‌ها و علائم دوست خوب و شایسته اشاره می‌کند و می‌فرماید: «وَ اِذَا نَازَعَتْکَ اِلَی صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ، فَاصْحَبْ مَنْ اِذَا صَحِبْتَهُ زَانَکَ، وَاِذَا خَدَمْتَهُ صَانَکَ، وَ اِذَا اَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً اَعَانَکَ، وَ اِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَکَ، وَ اِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَکَ، وَ اِنْ مَدَدْتَ یَدَکَ بِفَضْلٍ مَدَّهَا، وَ اِنْ بَدَتْ عَنْکَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا، وَ اِنْ رَأی مِنْکَ حَسَنَةً عَدَّهَا، وَ اِنْ سَألْتَهُ اَعْطَاکَ، وَ اِنْ سَکَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأکَ، وَ اِنْ نَزَلَتْ بِکَ اِحْدَی الْمُلِمَّاتِ وَاسَاکَ، مَنْ لَا یَأتِیکَ مِنْهُ الْبَوَائِقُ، وَ لَا یَخْتَلِفُ عَلَیکَ مِنْهُ الطَّرَائِقُ، وَ لَا یَخْذُلُکَ عِنْدَ الْحَقَائِقِ وَ اِنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْقَسِماً آثَرَکَ؛ اگر نیاز پیدا کردی که با کسی مصاحبت [و دوستی] کنی، با کسی مصاحبت کن که وقتی همراهیش می‌کنی، زینت تو باشد و هنگامی که به او خدمت میکنی، از تو صیانت و پاسداری کند. زمانی که از او کمک خواستی تو را یاری کند. و اگر سخن گفتی، قول تو را راست و درست شمارد و اگر با او ارتباط داشتی، احترام و هیبت تو را بیش تر نگه دارد و چنانچه دستت را برای [کسب] فضلی دراز کردی، همراهی کند و اگر آسیبی برایت بروز کرد، جبرانش کند و در صورتی که از تو نیکی ببیند، به حسابش آورد و اگر از او چیزی بخواهی، بدهد و چنانچه با او سخن نگفتی، او ابتدای به سخن کند و اگر امر ناراحت کننده ای بر تو وارد شد، همراهی کند. از ناحیه او مشکل و سختی به تو نرسد. راههای او بر تو مختلف نباشد [و با تو یک رنگ و صاف باشد]. و در امور حق تو را تنها نگذارد و اگر در تقسیم کردن اختلاف کردید، تو را بر خود مقدم کند.»[6]
سه) معلمان
اساتید، معلمان و اندیشمندان جامعه، از دیگر نقش آفرینان در صحنه پرورش و تربیت انسان اند. معلم در نظر طفل، اقتدار و شخصیت ویژه‌ای دارد و کودکان از حرکات و سکنات وی تقلید می‌کنند و او را الگوی خویش در نظر می‌گیرند. همچنین حساس ترین دوران زندگی کودک در مراکز آموزشی و مدرسه می‌گذرد و مربیان و معلمان، به طور مستقیم در شکل گیری تربیت وی نقش دارند. تأثیر گفتار، رفتار و منش و در یک کلام، تمام حرکات معلم و مربی در رفتار کودک، امری مسلم و تردیدناپذیر است. در این مرحله، جنبه الگو بودن آنان برای دانش آموزان کم تر از والدین نیست؛ بلکه آنان در این دوران، بیش تر صفات و اخلاق خود را از اساتید و مربیان خود می‌آموزند و تقلید می‌کنند. کودک و نوجوان، به شدت، حواس خود را به معلم محبوب خویش معطوف می‌کند، آن چیزی را ارزشمند می‌داند که معلم تأیید کند و آن چیزی را ناپسند می‌شمارد که مربیَ‌اش زشت بداند و سرانجام می‌توان گفت که رفتار و حرکات او تبلور شخصیت معلم و استاد است.
بنابراین مربی و معلم، حامل دو نوع امانت است: اول، علم و آگاهی که امانتی بس ارزشمند و ادای این امانت در گرو عمل کردن به آن است. دوم، همان شاگردان معصوم که در اختیار وی قرار گرفته‌اند. معلمان و مربیان، ضمن آموزش به آنان و یاری رساندن در پرورش و شکوفایی استعداد دانش آموزان، راهنمایان قابل اعتمادی برای خوبی‌ها و کمالات‌اند. با توجه به این نقش ارزنده آموزگار و تأثیر چشمگیر او در نسل آینده، امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) درباره نقش معلّم، مربی و مبلغ می‌فرماید: «فَضْلُ کَافِلِ یَتِیمِ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْقَطِعِ عَنْ مَوَالِیهِ، النَّاشِبِ فِی تِیهِ الْجَهْلِ ـ یُخْرِجُهُ مِنْ جَهْلِهِ، وَیُوضِحُ لَهُ مَا اشْتَبَهَ عَلَیْهِ ـ عَلَی فَضْلِ کَافِلِ یَتِیمٍ یُطْعِمُهُ وَ یَسْقِیهِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَی السُّهَا؛ برتری کسی که یتیم آل محمد(صلی‌اللهعلیهوآله) را سرپرستی کند که از پدران معنوی‌اش جدا شده و در ورطه جهل و بی اطلاعی فرو رفته است ـ چنانچه او را از جهل برهاند و امور مشتبه و به هم آمیخته را برای او توضیح دهد. بر کسی که یتیم [مادی] را سرپرستی کند و به او غذا و آب دهد، همچون برتری خورشید به ستاره [کم نور] سها[7] است.»[8]
چهار) قرآن و پیشوایان دینی
از جمله عواملی که می‌تواند در تربیت و اعتلای شخصیت افراد تأثیرگذار باشد، قرآن، کتاب آسمانی ما مسلمانان است. مربیان و والدین گرامی می توانند از این عامل ارزنده تربیتی در رشد شخصیت و تعالی روح خویش و فرزندان، به وجه احسن بهره مند شوند. حضرت امام مجتبی(علیه‌السلام) در این باره می‌فرماید: «اَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ فِیهِ مَصَابِیحُ النُّورِ وَ شِفَاءُ الصُّدُورِ فَلْیَجْلُ جَالٍ بِضَوْئِهِ وَلْیُلْجِمِ الصِّفَةَ فَاِنَّ التَّلْقِینَ حَیَاةُ الْقَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی الْمُسْتَنِیرُ فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ؛ در این قرآن، چراغ‌های نور [هدایت] و شفای سینه‌هاست. پس باید هر جلا دهنده‌ای با نور آن [به قلب خویش] جلا دهد و صفات خود را کنترل کند. تفکّر در قرآن سبب زنده شدن قلب بیناست همان گونه که طلب کننده نور در تاریکی‌ها به واسطه نور حرکت می‌کند.»[9]
همچنین آن بزرگوار درباره نقش پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت(علیهمالسلام) در رشد و ترقی افراد و تأثیر پیروی از آنان در یافتن راه صحیح زندگی برای افراد بشر، چنین می‌فرماید: «نَحْنُ حِزْبُ اللهِ الْغَالِبُونَ، وَ عِتْرَةُ رَسُولِهِ الْأقْرَبُونَ، وَ اَهْلُ بَیْتِهِ الطَّیِّبُونَ الطَّاهِرُونَ، وَاَحَدُ الثَّقَلَینِ اللَّذَیْنِ خَلَّفَهُمَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله فِی اُمَّتِهِ وَالتَّالِی کِتَابَ اللهِ، فِیهِ تَفْصِیلُ کُلِّ شَیءٍ، لَا یَأتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ، فَالْمُعَوَّلُ عَلَیْنَا فِی تَفْسِیرِهِ لَا نَتَظَنَّی تَأوِیلَهُ بَلْ نَتَیَقَّنُ حَقَائِقَهُ، فَأطِیعُونَا فَاِنَّ طَاعَتَنَا مَفْرُوضَةٌ، اِذْ کَانَتْ بِطَاعَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَرَسُولِهِ مَقْرُونَةً، قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللهَ وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الْأمْرِ مِنْکُمْ»؛ ماییم حزب پیروز خداوند و خاندان نزدیک پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خانواده پاک و پاکیزه او، و یکی از دو چیز گرانبهایی هستیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از خود در میان امتش به جای گذارد و ما جفت و همدوش کتاب خداییم که تفصیل هر چیز در آن است و هیچ گونه باطلی از پس و پیش در آن راه ندارد. پس اعتماد و اطمینان در تفسیر آن بر ماست و ما در تأویل آن راه گمان نپوییم؛ بلکه حقایق آن را به یقین می دانیم. پس، از ما اطاعت کنید که اطاعت ما واجب شمرده شده است؛ چرا که به طاعت خداوند ـ عزّ و جلّ ـ و رسولش مقرون شده است. خداوند عزّ و جلّ فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و رسول او و صاحبان امر، اطاعت کنید.»[10]
آن حضرت درباره تأثیر عمیق و ریشه دار قرآن و پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) بارها سخن گفته و مردم را با این دو عامل تربیتی و انسان ساز آشنا ساخته است. بنابراین بر اولیا و مربیان دلسوز جامعه، شایسته است که از تأثیر این دو عامل اساسی غافل نباشند و در تربیت فرزندان به این مسئله، کمال توجه را داشته و در حد امکان با روشهای دلپسند و جذاب، تأثیر آنان را مد نظر داشته باشند.
امام مجتبی(علیه‌السلام) در گفتاری، مقام و عظمت اهل بیت(علیهم‌السلام) و موقعیت آنان را در رهبری افراد بشر و هدایت استعدادها و پرورش و تعالی روح و روان انسان‌ها چنین ترسیم می‌کند: «اِنَّ الْأئِمَّةَ مِنَّا وَاِنَّ الْخِلَافَةَ لَا تَصْلُحُ اِلَّا فِینَا وَاِنَّ اللهَ جَعَلَنَا اَهْلَهَا فِی کِتَابِهِ وَسُنَّةِ نَبِیِّهِ وَاِنَّ الْعِلْمَ فِینَا وَنَحْنُ اَهْلُهُ وَهُوَ عِنْدَنَا مَجْمُوعٌ کُلُّهُ بِحَذَافِیرِهِ وَاِنَّهُ لَا یَحْدُثُ شَیءٌ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ حَتَّی اَرْشُ الْخَدْشِ اِلَّا وَهُوَ عِنْدَنَا مَکْتُوبٌ بِاِمْلَاءِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وَ بِخَطِّ عَلِیٍّ علیه السلام بِیَدِهِ؛ پیشوایان [هدایتگر] از ما اهل بیت(علیه‌السلام) هستند و خلافت صلاح نیست مگر در بین ما باشد و خداوند در کتاب و سنت پیامبرش، ما را اهل آن قرار داده است. علم در بین ما است و ما اهل آن بوده و تمام آن علوم مجموعاً در نزد ما است و تا روز قیامت، چیزی حادث نمی‌شود، حتی غرامت یک خراش، مگر اینکه آن مطلب به املاء پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و دست خط علی(علیه‌السلام) نزد ما موجود است.»[11]
گفتنی است که رهنمودهای قرآن و اهل بیت(علیهم‌السلام) نه تنها برای سعادت مسلمانان، بلکه برای کمال و تربیت تمام افراد بشر تنظیم شده است. آوای ملکوتی و وحیانی آن‌ها با سطح فرهنگ تمام طبقات مختلفِ مردم، هماهنگ است؛ چرا که انسان‌ها در فرهنگ‌ها و سنت‌های قومی و جغرافیایی با هم اشتراک ندارند؛ اما در فرهنگ انسانی ـ که همان فطرت پایدار تغییرناپذیر است ـ با همدیگر مشترک هستند و مخاطبان قرآن و اهل بیت علیهم السلام هم فطرت پاک انسان‌ها است: «فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»؛ این فطرتی است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده و دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند.»[روم/ 30]
در نتیجه، محتوای پیام‌های آسمانی قرآن و رهنمودهای دلنواز پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام)، همانند آبی گوارا و زلال، عامل حیات، رشد و تربیت همه طبقات افراد بشر است.
پنج) اندیشمندان و عقلای جامعه
امام حسن(علیه‌السلام) علاوه بر اینکه ارزش و اهمیت معلمان و تأثیر آنان را در پرورش استعدادهای نسل جدید بیان می‌کند، به معرفی مربیان و تأثیرگذاری مهم جوامع، مانند اندیش‌وران و خردمندان نیز پرداخته، تأثیر آنان را در پرورش خلاقیت‌ها و شکوفایی استعدادهای مردم، یادآور شده، می‌فرماید: «اِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ فَاطْلُبُوهَا مِنْ اَهْلِهَا قِیلَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ وَمَنْ أهْلُهَا؟ قَالَ الَّذِینَ قَصَّ اللهُ فِی کِتَابِهِ وَذَکَرَهُمْ فَقَالَ: «اِنَّمَا یَتَذَکَّرُ اُولُوا الْألْبَابِ»[رعد/ 19] قَالَ هُمْ اُولُوا الْعُقُولِ؛ هرگاه می‌خواهید نیازهای [علمی و روحی] خویش را برطرف کنید آن را از اهلش بخواهید. گفته شد: ای فرزند رسول خدا! چه کسانی اهلش هستند؟ فرمود: همان‌هایی که خداوند در قرآن از آن‌ها یاد کرده و فرموده است: «تنها خردمندان و صاحبان اندیشه پند می‌گیرند.» و امام فرمود: آنان اندیشمندان و عقلا[ی جامعه] هستند.»[12]
شش) کانون‌های اجتماعی
از عوامل کارساز در امر تربیت، مراکز اجتماعی و محافل مذهبی و تفریحی را می‌توان نام برد؛ زیرا انسان در محیط زندگی خویش و با نشست و برخاست در چنین مجالسی در مجموعه افکار و اندیشه های خود تأثیر و تأثر می‌پذیرد.
فرزندان جامعه نیز بر اثر معاشرت با مجالس و محافل و شرکت در گروه‌ها و تشکیلات مذهبی و تفریحی، تحت تأثیر رفتارها و حرکات آنان قرار می‌گیرند. اکنون اگر اعضای آن مجموعه‌ها از افراد نیک اندیش و دارای افکار سالم و مثبت باشند، بر سجایا و روحیات کودکان و نوجوانان تأثیر مفید و مثبت خواهد گذاشت و اگر از افراد سست ایمان و ناسالم باشند، بدیهی است که نقش آنان، منفی و مخرب خواهد بود.
اینها عوامل مهمی هستند که در ساختن یا ویران کردن بنای اخلاقی کودکان، نقش اساسی دارند. چه بسیار، انسان‌های پاک و شریفی که بر اثر اختلاط با گروه‌ها و محافل منحرف، ایمان و اعتقاد خود را از دست داده‌اند و به یک فرد ناصالح و سربار جامعه تبدیل شده‌اند. در مقابل، افراد ناشایست بسیاری را سراغ داریم که با ورود به محافل مذهبی، علمی و فکری، اخلاق و منش و رفتار خویش را تغییر دادند و به فردی مفید، شریف و بزرگوار حتی سرسلسله و رهبر فکری آن مجالس سالم و ارزشمند بدل شدند.
در عصر ما کانون‌های اجتماعی را می‌توان تحت عنوان‌های ورزشی، تبلیغی، تفریحی، ادبی، مذهبی و … غیره نام برد. اگر این مراکز، تحت کنترل و مراقبت دلسوزان و عقلای جامعه باشند و متولیان و گردانندگان در این گونه اجتماعات، افراد متعهد خیرخواه و آشنا به نیازهای نسل جدید باشند و اولیا و مربیان نیز در مدیریت و اداره و رفت و آمد فرزندانشان به این مجموعه‌ها نظارت کنند، این مراکز، تأثیر شایان توجهی در پرورش عقیدتی، جسمانی، روانی و اخلاقی کودک و نوجوان خواهند داشت.
در این باره، امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) سخنی دارد که راهکار سودمند و درخور توجهی برای والدین، مربیان و فرزندان است. در این کلام نورانی، آن بزرگوار، علاوه بر یادآوری اصل تأثیرگذاری مسجد به عنوان یکی از مجالس و کانون‌های اجتماعی، به شرکت جستن در آن توصیه و ترغیب کرده، می‌فرماید:
«مَنْ أدَامَ الْاِخْتِلَافَ اِلَی الْمَسْجِدِ، أصَابَ اِحْدَی ثَمَانٍ: آیَةً مُحْکَمَةً وَاَخاً مُسْتَفَاداً وَعِلْماً مُسْتَطْرَفاً وَرَحْمَةً مُنْتَظَرَةً وَکَلِمةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدَی اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدّیً وَتَرْکَ الذُّنُوبِ حَیَاءً اَوْ خَشْیَةً؛ کسی که پیوسته به مسجد رفت و آمد داشته باشد، یکی از این هشت بهره؛ نصیبش خواهد شد: 1. یافتن دلیل محکم و قاطع [در راه هدف] 2. آشنایی با برادران مفید 3. [استفاده از] دانش‌های نو و اطلاعات تازه 4. رسیدن به رحمتی مورد انتظار [از طرف خداوند]؛ 5. آموختن سخنانی که هدایت می کند؛ 6. یا کلماتی که او را از پستی باز می‌دارد؛ 7. ترک گناه و معصیت به دلیل شرم یا ترس.»[13]
امیر مؤمنان، علی(علیه‌السلام) در گفتاری راهگشا به تأثیر منفی محافل و مجالس غیرسالم و نامطمئن اشاره می‌کند و فرزندش را از حضور در آن باز می‌دارد و به امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) می‌فرماید: «اِیَّاکَ وَ مَوَاطِنَ التُّهَمَةِ وَالْمَجْلِسَ الْمَظْنُونَ بِهِ السُّوءُ، فَاِنَّ قَرِینَ السَّوْءِ یَغُرُّ جَلِیسَهُ؛ [ای فرزندم] از حضور در مجالس و محل‌هایی که تهمت زا هستند و گمان‌های بد درباره آن‌ها می رود، بپرهیز، زیرا همنشین بد، انسان را فریب می‌دهد.»[14]
بنابراین رفت و آمد به مساجد که از محافل سالم و مفید و از مهم ترین مراکز تأثیرگذار فرهنگی، معنوی، سیاسی، عبادی و اجتماعی در جوامع مسلمانان است، در رشد و تکامل شخصیت افراد کاملا مؤثر است.
اگر والدین و مربیان بتوانند فرزندان خود را با چنین مراکزی و یا اجتماعاتی مطمئن، مانند این‌ها و در این راستا آشنا کنند و کودکان و نوجوانان با میل و رغبت به این محافل بروند به سازندگی و بالندگی و رشد روحی و روانی آنان کمک قابل توجهی می‌شود و بدون تردید به سرعتِ پرورش و رشد کودکان در جهت کسب کمالات و خصال پسندیده افزوده خواهد شد.
امام مجتبی(علیه‌السلام) در حدیث دیگری از افرادی که مساجد را ترک می‌کنند و در اجتماعات مسلمانان در مساجد شرکت نمی‌کنند انتقاد می‌کند و آنان را به غفلت و بی خبری نسبت داده، می‌فرماید: «الْغَفْلَةُ تَرْکُکَ الْمَسْجِدَ وَطَاعَتُکَ الْمُفْسِدَ؛ غفلت، آن است که مسجد رفتن را ترک کنی و از انسان‌های فاسد، پیروی کنی.»[15]
یکی از راههای انس کودکان و نوجوانان با این مراکز و محافل مفید، آن است که اولیای گرامی با ایجاد ارتباط دوستانه و صمیمی با فرزندانشان، آنان را به مجالس مذهبی و محل‌های دینی ببرند و این کار را با خاطرات خوش و شیرین همزمان و قرین سازند تا اینکه کودکان با عشق و علاقه به این اجتماعات راه یابند و از جو معنوی و فضای دوستی و دوست داشتنی آن، کمال استفاده را ببرند. گفتنی است که نقش حساس متولیان و گردانندگان مساجد و اجتماعات دینی در آماده ساختن زمینه ها و بسترهای مناسب برای پوشش فرهنگی نسل جدید، نباید فراموش شود.
——————
پی‌نوشت:
[1]. زمینه تربیت، علی قائمی، ص 118
[2]. قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله الشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ وَالسَّعِیدُ مَن سَعِدَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ.[بحار الانوار، ج 5، ص 9]
[3]. احتجاج، طبرسی، ج 1، ص282
[4]. صحیفة الامام الحسن(علیهالسلام)، جواد قیومی، ص 284
[5]. تحف العقول عن آل الرسول، حسن بن شعبه حرانی، ص233
[6]. بحار الانوار، الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 44، ص 140 / مستدرک الوسائل، ج8، ص 211
[7]. کمنورترین ستاره‌ای که در جمع ستارگان بنات النعش قرار دارد.
[8]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیهالسلام)، ص 341
[9]. کشف الغمه، علی ابن ابی الفتح اربلی، ج 1، ص 573 / بحار الأنوار، ج 75، ص 112
[10]. امالی مفید، ص 348
[11]. احتجاج طبرسی، ج 2، ص287
[12]. الکافی، ج1، ص20
[13]. تحف العقول عن آل الرسول(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، ص 235
[14]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 37، باب کراهة دخول موضع التهمة
[15]. العدد القویة، علی بن یوسف بن مطهر حلی (برادر علامه حلی)، ص 52 / بحار الانوار، ج 75، ص 114، باب مواعظ الحسن بن علی
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 131

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




“نادعلـــــــــــــــــــــیاً"به هوای نجف
یادحــــــــــــــــــــــرم برده قرارم ز کف
باز هوای نجـــــــــــــــــــــفم آرزوست
مهر عــــــــــــــــــــــلی در دو جهان آبروست
یک نظـــــــــــــــــــــرم گر بکند بوتراب
ذره ناچیز شود آفـــــــــــــــــــــتاب
حیدر کـــــــــــــــــــــرار علیک السلام
عشق فقط حب علــــــــــــــــــــــی والسلام
زیرنشین علمش انبـــــــــــــــــــــیا
سید و سالار همه اوصــــــــــــــــــــــیا
نفس نبی،حبل متین،روح دین
مظهر اسماء خــــــــــــــــــــــدا در زمین
حشر محبان علــــــــــــــــــــــی با علی
درهمه احوال بگو یاعلـــــــــــــــــــــی(ع)

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

استاد پناهیان:
بعضیا میگن:
خب حاج آقا به ما بگید چطور به رفیقای بی نمازمون بگیم که نماز بخونن؟
چطور قانعشون کنیم؟!
عزیز من، شما اصلاً لازم نیست به اون‌ها بگی بیان نماز بخونن!
اول ببین خودت با نماز خوندنت چه گُلی به سرخودت زدی؟

خود نمازخونت رو نشون بده،
لذتی که از نماز خوندن بردی رو نشون بده به اهل عالم؛
“همه نمازخون میشن”
اصلاً “هرچی بی نماز تو عالم هست تقصیر نماز خوناست”

اینکه بی نماز، نماز نمی‌خونن مال اینه که به ما نمازخونا نگاه میکنن میگن: تومثلاً نماز خوندی چیکار کردی؟!
چه فایده‌ای برات داشته؟
صورتت گل انداخته از مناجات با خدا که بگی چه کِیفی کردی که دیگری هم بیاد؟

خب این جوری میگن دیگه!
اگه نگن هم اینجوری می بینن.
پیش خودشون میگن: بندگان خدا دارن خودشون رو اذیت میکنن!
تازه نماز نمی‌خونه کسی کِيف هم میکنه
و وقتی ما میریم نماز میخونیم برای ما تأسف میخوره! میگه نگاه کن چه خودشو گرفتار کرده اینم جزو نماز خوناست
در حالی که واقعاً وقتی ما رو میبینه باید احساس حقارت کنه!
اگه نماز وجودتو آباد کرده باشه، “بقیه جذب میشن”
یه قاعده‌ی کلی هست اونم این که:
“تا خوب‌ها خوبتر نشوند، بدها خوب نمی‌شوند”
چیکار کنیم همه نمازخون بشن؟
یه کاری کنید اونایی که نمازخون هستند بهتر بشن. همین!
اونوقت میان بهت میگن:
تو چرا اینقدر بانشاطی؟
تو چرا کینه به دل نمی‌گیری؟
تو چرا حسرت نمی‌خوری؟
تو چرا عصبی نمی‌شی؟
تو هم میگی:
والا فکر کنم مال نمازه
خدایا لذت نماز واقعی را نصیبمان بگردان

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ ﴿انبیا ۳۲﴾
« و جو را سقـفی حـفـظ کننده قـرار داديم»!
نکته آيـه: جو مانند سقف حفظ کننده درست شده:
ـــ هميشه از طرف فضا سنگهای آسمانی بطرف زمين می آيـد، جو آنها را می سوزاند، و آنها ضمن چند ثانيه درخشيدن به پودر تبديل می شوند و کم کم بدون اينکه ديده شوند به زمين می ريزند.
ـــ جو امواج راديوئی را بطرف زمين برمی گرداند.
ـــ خورشيد انواع واقسام امواج و انرژی از خود ساطع می کـند. قـشر گاز اُزون جو که در ارتفاع ميان 30000 تا 40000 متر قـرار دارد، از به زمين رسيدن اشعه ماوراء بـنـفـش کـه می تواند خيلی از موجودات زنده را بکشد جلوگيری می کند.
ـــ قشر جو مانع از بيرون رفتن بخار آب می شود.
ـــ قـشـر دی اکسيد جو گرمای زمين را در جو زمين نگه می دارد و فـقـط قسمت ناچيزی از گرما از آن به خارج از جو نفوذ می کند. در صورت نبود ايـن قـشر گرما از محدوده زمين خارج می شود و جو زمين 50 درجه سردتر از آنچه هـست می شود. به اين ترتيب جو مانند يک سقـف ما را حفـظ می کند.

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




آه پروردگارا...!!!

بارالها!
چگونه سر بالا بگیرم و به درگاهت بیایم و بگویم :
الهی العفو … که عفو و بخششت را می طلبم
اما باز هم جلوی نفسم را نمی گیرم؟
چگونه شرمسارت نباشم در حالی که هر چه جور و جفا از من می بینی
باز هم رشته ی مهر و دوستی ات را نمی گسلی و رهایم نمی کنی؟

چگونه ادعای بندگی کنم در حالی که خود می دانم عبد تو نبودم و بنده ی نفس بودم؟
اما مهربان خالقم!
تنها چیزی که می توانم بگویم این است که با همه ی شرمندگی هایم ادعا می کنم که بنده ی تو هستم
و تنها کلامی برایت بگویم که نکند عمر به سر آید و این کلام را نگفته باشم
خدایا! ساده بگویم … دوستت دارم
خدایا قلبم تشنه نور و عشق توست
هر روز به افکار و آرزوهایم بیا
به رویاهایم، در خنده هایم و اشک هایم
از سر رحمتت در فراموشی هایم پدیدار شو
به عبادتم، به کارم، زندگی و مرگم بیا

خدایا … یاریم کن تا به این مقام برسم که احساس کنم که کسی از من غنی تر نیست
زیرا از عشق و شادی برخوردارم
یاریم کن تا به این مقام برسم که فقط تو را داشته باشم و لطف و حب الهی تو مرا لبریز کند

به این مقام برسم که بگویم
بیا فقر، بیا درد
وقتی که الله مهربانم شهریار قلب من است
هیچ گزندی به من نمی رسد
همه چیز می گذرد
مانند رویا می آیند و می روند
من در شادی بی مرگی هستم و ترسی ندارم
زیرا که او در من ساکن است
و سایه جاودانه او بر روح من حکمــفرماست
و اینک دستم را بر آستانت بلند می کنم که دستگیرم باشی
تو همانی که من می خواهم، پس مرا همان کن که تو می خواهی
آه پروردگارا…

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




به آیه زیر توجه نمایید:
«و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس و الطّیر فهم یوزعون؛لشکریان سلیمان،از جن و انس و پرندگان،نزد او جمع شدند؛آن قدر زیاد بودند که باید توقف می کردند تا به هم ملحق شوند».سوره نمل،آیه 17
حتّی إذا أتوا علی واد النّمل قالت نملةیا ایها النّمل ادخلوا مساکنکم لایحطمنّکم سلیمان و جنوده و هم لایشعرون؛(آنها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛مورچه ای گفت:«به لانه های خود بروید تا سلیمان و لشکریان شما را پایمال نکنند در حالی که نمی فهمند». سوره نمل،آیه 18

در گذشته،ممکن بود،برخی از مردم قرآن را کتاب افسانه بدانند؛زیرا در آن ذکر شده است که مورچه ها با هم صحبت می کنند و پیام های پیچیده را رد و بدل می کنند.در سال های اخیر،تحقیق،حقایق زیادی را در رابطه با روش زندگی مورچه ها به ما نشان داده است که قبل از آن برای بشر شناخته شده نبود.
همچنین،تحقیق نشان داده که در میان حشرات،روش زندگی مورچه ها به روش زندگی انسان بسیار نزدیک است.از یافته های بدست آمده می توان به این موارد پی برد:
الف) مورچه ها،مردگان خود را با روشی مشابه روش انسان،دفن می کنند.
ب) نظام تقسیم کار آنها پیچیده است.آنها مدیر،سرپرست،سرکارگر،کارگر و غیره دارند.
ج) آنها هر چند وقت یک بار،دور هم جمع می شوند و گپ می زنند.
د) در میان خود،روش ارتباطی پیشرفته ای دارند.
و) بازارهای منظمی دارند که در آن کالا مبادله می کنند.
هـ) غلات را برای مدت طولانی در زمستان، ذخیره می کنند و اگر غلات جوانه زد،ریشه اش را می برند.گویی می فهمند که اگر اجازه رشد به ریشه بدهند،دانه می پوسد.اگر غله ذخیره شده به دلیل باران موطوب شود،آن را به بیرون می برند تا در زیر نور خورشید خشک شود و وقتی خشک شد آن را برمی گردانند.گویی می دانند که رطوبت موجب رشد ریشه و در نهایت باعث پوسیدن دانه می شود.
نویسنده : نویسنده:دکتر ذاکر نیک ، صفحه 45

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




به گفته یکی از بزرگان: زن اگر پرنده آفریده میشد حتما ” طاووس ” بود ..
اگر حیوان بود حتما ” آهو ” بود ..
اگرحشره بود حتما ” پروانه ” بود ..
او انسان آفریده شد .. تا خواهر باشد و مادر باشد و عشق ..
زن چنان بزرگ است که
خداوند وعده زنان بهشتی را به مردان مؤمن در بهشت داده است…
زن با احساسترین موجودات خداست تا حدی که یک گل او را راضی میکند
و یک کلمه او را به کشتن می دهد
پس ای مرد مواظب باش ..
زن از سمت چـپ تو نزدیک به قلبت ساخته شده تا او را در قلبت جا دهی ..
✔ شگفت انگیز است …
زن در کودکی درهای بهشت را به روی پدرش میگشاید ..
درجوانی دین شوهرش را کامل میکند ..
و هنگامی که مادر میشود بهشت زیر پای اوست ..
قدرش را بدانید!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت






▪ اگر بر روی پیازهایی که قصد سرخ کردنشان را دارید، کمی آرد بپاشید مطمئن باشید که رنگی عالی خواهند داشت.
* قبل از پوست گرفتن پیاز انگشتان‌تان را به سرکه آغشته کنید تا بدین ‌وسیله بوی پیاز به خود نگیرد .

▪ برای راحتی جداشدن پوست تخم مرغ باید بعد از خارج ساختن‌شان از ظرف آب جوش ، بلافاصله در ظرف محتوی آب سرد قرار داده و کمی صبر کنید .

▪ اگر به گوشت در حال پخت آب لیمو علاوه کنید، هم طعم آن را مطبوع خواهید ساخت و هم سرعت پخت را افزایش می‌دهید .

▪ به هنگام پخت قارچ در قابلمه را کمی باز بگذارید تا هم قارچ‌ها سیاه رنگ نشوند و هم آب قارچ ‌ها به راحتی بخار شود .

▪ برای جلوگیری از کپک زدن نان ، قرار دادن کمی نمک در ظرف نان را فراموش نکنید .

▪ اگر بر روی رو میزی آب میوه ریخت ، دستپاچه نشوید ؛ کمی نمک بر روی آن پاشیده و مطمئن باشید که در اولین شستشو لکه‌ای در بین نخواهد بود .

▪ برای بر طرف کردن بوی بد دهان دانه قهوه بجوید .

▪ برای اینکه در شیشه‌ای قابلمه و یا ماهی‌تابه تان بخار نگیرد با پوست لیمو از داخل سطح شیشه را بمالید .
م

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت





سؤال:-آيا وقتي آقا ظهور كنند تمام دنيا را فساد گرفته است يا نه ،همه انسانها منتظر واقعي اند ؟
جواب:
ج-  بايد بدانيم كه براي ظهور مهدي «عج» زمينه سازي لازم است و اگر زمينه و شرايط مناسب باشد امام زمان « عليه السلام » حتما از پس پرده غيبت خارج شده و در ميان مردم ظاهر خواهد شد ، در روايت اسلامي اين مطلب به وضوح بيان شده كه سبب محروميت از ديدار امام زمان«عليه السلام» خود مردم هستند.
و اينكه همه منتظر واقعي نيستند،منتظر واقعي هستند ولي تعداد آنها محدود است و اين افراد در اطراف جهان پراكنده هستند و بايد منتظر آقا باشيم.
انتظار يعني : استقامت و پايداري و مبارزه با طاغوت و تواضع در برابر حق و تكبر در برابر باطل ،كسي ازامام صادق « عليه السلام » پرسيد چه مي گوييد در باره كسي كه داراي ولايت پيشوايان است و انتظار ظهور حكومت حق را مي كشد و در اين حال از دنيا مي رود .
امام در پاسخ فرمودند؛ او همانندكسي است كه با قائم در خيمه او بوده است، سپس كمي سكوت كرد و فرمود ؛ مانند كسي است كه با پيامبر اسلام در مبارزاش همراه بوده است .
يكي از نشانه هاي ظهور اين است ،كه ظلم و ستم خونريزي و آدم كشي همه جا را فرا گرفته , قرآن فرسوده و بدعتها از روي هوي و هوس در مفاهيم آن آمده است.
3- آيين خدا عملا بي محتوي شده همانند ،ظرفي كه آن را واژگون سازند
4- اهل باطل بر اهل حق پيشي بگيرند.
5- مردان به مردان و زنان به زنان قناعت كنند.
6- افراد به ظاهر با ايمان سكوت اختيار كنند.
7- كوچكترها احترام بزرگترها را رعايت نكنند.
8- پيوند خويشاوندي و نري بريده شود.
9- آشكارا شراب نوشيده شود.
آنچه گفته شددر ضمن يك روايت بيان شده كه اين موارد ترجمه برخي از جملات حديث است.
اين است جو حاكم قبل از ظهور وقتي زمانه به اينجا رسيد و مرد م تا اين حد سقوط كردند ، مهدي فاطمه«سلام الله عليها » براي نجات بشريت ظهور خواهد كرد .

منابع :
1-سيماي آفتاب , حجه الاسلام و المسلمين , دكتر حبيب الله طاهري
2-پادشه خوبان , علي اصغر لشكري
3-رسالت جهاني حضرت مهدي «عج» , فريده گل محمدي

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت





١. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

٢. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

٣. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

۵. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

۶. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

٧. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

٨. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

٩. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

١٠. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

١١. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

١٢. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

١٣. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

١۴. دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل اااا است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

١۵. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




 

مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی بر خواندن دعای «مُجیر» در روزهای 13، 14 و 15 ماه رمضان تأکید داشتند، زیرا هر کس این دعا را در وقتش بخواند، گناهانش آمرزیده می‌شود، هرچند به عدد دانه‏‌هاى باران، برگ‌هاى درختان و ریگ‌هاى بیابان باشد

دعای مجیر در بین دعاها از جایگاه بلندى برخوردار است و از حضرت رسول(ص) روایت شده و دعایى است که آن‏ حضرت هنگامى که در مقام ابراهیم مشغول نماز بودند، جبرئیل آورد و علامه کفعمی در «بلد الامین» و «مصباح» این دعا را ذکر کرده و در حاشیه آن به فضیلت آن اشاره کرده است.
از جمله اینکه هر که این دعا را در «ایام البیض» ماه رمضان یعنی در روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم این ماه مبارک بخواند گناهش آمرزیده مى‏‌شود، هر چند به عدد دانه‏‌هاى باران و برگ‌هاى درختان و ریگ‌هاى بیابان باشد! با این وجود خواندن آن براى شفاى‏ بیمار، اداى دین، بى‏نیازى، توانگرى، رفع غم و اندوه سودمند است.

 

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




محمد علی کلی دخترش را اینگونه به حجاب وا داشت

هانا، دختر محمد علی کلی، در مورد یکی از نصایح پدرش این گونه حرف می‌زند: بعد از مدتها قرار بود پدرم را ببینیم..
به علت شرکت در مسابقات از خانواده دور بود. زمانی که به محل اقامت پدرم رسیدیم، من (هانا) و خواهر کوچک‌ترم،
با اسکورت یک محافظ به سویش رفتیم. من و خواهرم لیلا، لباس نامناسبی پوشیده بودیم که قسمت عمده‌ی بدنمان لخت بود.
پدرم مثل همیشه خود را قایم کرده بود تا ما را بترساند و با ما شوخی کند. وقتی همدیگر را دیدیم،
به شدت یکدیگر را در آغوش گرفتیم و پدرم ما را، و ما پدر را بوسیدیم. پدرم کمی ما را برانداز کرد
و سپس مرا در آغوش خود گرفت و چیزی گفت که هرگز از یادم نمی‌رود!
چشمانش را به چشمانم دوخت و گفت: هانای عزیزم! همه‌ی چیزهای با ارزش در این دنیا،
توسط خداوند با چیزهای مختلفی پوشیده شده و پنهان‌اند. گفت: - کجا می‌توانی الماس به دست بیاری؟
بدون شک در اعماق زمین که زیر خروارها خاک پنهان شده است. - کجا می‌توانی مروارید به دست بیاوری؟
در اعماق دریاها و درون پوسته‌ی سخت صدف‌ها. - کجا می‌توانی طلا به دست بیاوری؟
در اعماق معادن، که زیر لایه‌هایی از سنگ و خاک قرار گرفته و برای به دست آوردنش باید زحمت زیادی متحمل شوی.
سپس با نگاهی تیز و گیرا به چشمانم زل زد و گفت: دختر عزیزم! بدن تو ارزشمند است؛
بسیار با ارزش‌تر از چیزهایی که برایت مثال زدم … اگر آن چیزهایی که ارزششان از تو کم‌تر است،
آن‌گونه پوشیده بودند، پس تو هم باید خودت را بپوشانی (تا به آسانی در دسترس دیگران قرار نگیری و ارزشت کم شود).

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




گفتاری از حجت الاسلام محسن قرائتی

يك زماني ما رفتيم يكي از كشورها، اول انقلاب بود خيلي بد بود آبرويمان رفت، با من مصاحبه كردند بعنوان شخصيتي كه از ايران آمده گفتند آقا بفرمائيد كه در كشور جمهوري اسلامي چند تا حافظ قرآن است؟ خوب، اول انقلاب بود، ما خيلي هم حافظ قرآن نداشتيم، گفتم اگر بگويم كم داريم آبروي نظام مي‌رود بگوئيم زياد داريم دروغ گفته‌ايم، گفتم تكرار كن سؤالت را، من وقتي جواب بلد نيستم مي‌گويم تكرار كن سؤالت را، توي اين تكرار فكر مي‌كنم مي‌گوئيم يكبار ديگر بفرما چه سؤالي كردي، و اما چند تا حافظ قرآن داريم، ما در ايران خيلي حافظ قرآن نداريم ما در ايران محافظ قرآن خيلي داريم، بنده خدا گيج شد گفت حافظ چيه؟ محافظ چيه؟ گفتم حافظ اين است كه شما قرآن را حفظ مي‌كني همينطور تند تند مي‌خواني محافظ بسيجي‌هاي ما هستند تكه تكه مي‌شوند ولي يك تكه زمين‌شان را به صدام نمي‌دهند اما ممكن است حمد و سوره‌اش هم غلط باشد، اين‌را مي‌گويند محافظ قرآن، ما حافظ نداريم اما محافظ داريم يعني هشت سال بمباران شديم اما يك سانتي متر زمين به دشمن نداديم.

الان هم حاضر هستيم كه همين جوانهاي ما كه بعضي هايشان هم بعضي جاها از آنها گله دارد راجع به بعضي چيزها كه چرا قيافه‌اش اينطور است، چرا فكل او اينطور است، بعضي‌ها را هم كه آدم دلش نمي‌خواهد كه اينطور باشد همين‌ها هم چنان ته دلشان به خدا بدهكار است، چنان معتقداتي دارند كه اگر احساس كنند خطر جدي است همانها با همان شرايطي كه ما فكر مي‌كنيم حزب اللهي نيستند مي‌بيني عجب نيروهايي هستند، چقدر جوهر دين توي اينها قوي بود و ما خبر نداشتيم خيلي هم به ظاهر نمي‌شود قضاوت كرد اما ما مي‌گوئيم تو كه باطنت خوب است چرا ظاهرت اینجوری است؟!

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




حجت الاسلام پناهیان : واقعاً مهم این است که آدم زنده‌تر بشود؛ آن‌وقت صدای ملائکه را هم خواهد شنید. یک جوانی که الان در قم طلبه است، برای بنده تعریف می‌کرد و می‌گفت: من خیلی در خانۀ آقای بهجت رفت و آمد داشتم، مثلاً چایی می‌دادم و کار می‌کردم و کمک می‌کردم. بعد از مدتی، یک چند روزی به مشهد مقدس رفتم. لذا در یکی از جلسات روضۀ آقای بهجت(ره) حضور نداشتم که چایی بدهم. وقتی برگشتم حاج آقا فرمودند: فلانی، نبودی! گفتم بله، رفته بودم مشهد زیارت .آیت الله بهجت(ره) گفتند: خُب، وقتی رفتی حرم، امام رضا(ع) را هم دیدی؟ گفتم نه! امام رضا(ع) را ندیدم. فرمود: یعنی رفتی وارد حرم شدی امام رضا(ع) را ندیدی؟ گفتم نه. فرمودند عجب! بعد فرمودند: در آن مدتی که آنجا بودی، امام رضا(ع) را در خواب هم ندیدی که حضرت به خوابت بیاید؟ گفتم: نه! فرمود: یعنی تا حالا که مشهد رفته‌ای، اصلاً خواب امام رضا(ع) را ندیده‌ای؟ گفتم: نه. تعجب کرد و فرمود: عجب! این انتظار آقای بهجت(ره) از یک جوان هجده ساله است؛ اینکه واقعاً زنده باشد!
برگرفته شده از mtbahjat.blog.ir
اگر کتابی بود که عکس اشیا را نشان می داد،آن کتاب همین قرآن است که بهشت و جهنم را نشان می دهد… در محضر بهجت 1 / 11

هدف باید این باشد که تمام عمر،صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت باید باشد ، تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم … به سوی محبوب 50

نماز ، جامی است از اَلَذ لذایذ (لذت بخش ترین لذتها) که چنین خمری خوشگوار در عالم وجود نیست … در محضر بهجت 1/222

چرا ما شیعیان هر روز به پای منبر امیرالمومنین و ائمه هدی و رسول الله (ع) نمی رویم به حِکَم ، آداب و معارفی که الی ما شا ء الله در اخبار آنها نهفته است ، گوش فرا نمی دهیم ؟! … در محضر بهجت 2/283

فاطمه الزهرا (س) با همان وصیتی که کرد که شبانه دفن شود پیروز شد و پیروز است … در محضر بهجت 1/39

برگرفته شده از mtbahjat.blog.ir

وقتی که روح انسان به عالم دیگر رفت ، می فهمد این همه تشریفات در دنیا لازم نبود … در محضر بهجت 2 / 405

اگر بنده توجه و ارتباطش را از غیر خدا قطع کند ، ارتباتش با خدا قهری است … در محضر بهجت 1/369

تمام لذتها روحی است ، و آن جه از لذات که در طیب (عطر) و یا از راه نساء به صورت حلال تکویناً مطلوب است بیش از آن و به مراتب بالاتر در نماز است … در محضر بهجت 2/392

انسان می تواند به اختیار خویش همنشین سلمان و یا ابوجهل گردد … در محضر بهجت 1/298

آیا نباید در فکر باشیم و با تضرع و زاری برای ظهور فرج مسلمانها و مصلح حقیقی ، حضرت حجت (عج) دعا کنیم؟! … در محضر بهجت 2/38

برگرفته شده از mtbahjat.blog.ir

سخنن حجت الا سلام حسن پورخاطره
کوچکتر که بودم در قم به امام جماعت آیت الله بهجت نماز می خواندم. دوازده سال آنجا درس می خواندم آن موقع ایت الله بهجت به این شکل مشهور و معروف نبودند. یکبار در محراب نشستم و به ایشان گفتم:” آقا من خیلی به هیئت می روم چطور بروم تا عادت نشود و پاتوق نشود” ( این صحبتها را با ایشان می کردم ) ایشان گفتند:” خیلی خوب است هر کسی نمی تواند سر سفره اهل بیت علیه السلام بنشیند این خود شکر و نماز شکر می خواهد. اما آقای طلبه ، مواظب این یک بیت شعر من نیز باش!"گفتم :"بفرمایید” (هنوز که هنوز است هر هیئتی بار اول می روم جمله ایشان به ذهنم می آید.) “گفت:” بعضی ها می روند هیئت اما مواظب باشند طی مسلحت مجلس آراستند نشستند گفتند و برخواستند نباشد” مواظب باشید جلسه صدیقه طاهره سلام الله علیها جلسه پرواز است. اگر به دنبال این نگاه نباشید، ضرر می کنید و برایتان عادت می شود و این حیف و جفا است. مرحوم علامه طباطبایی زمانی که می خواست بیاید روضه با یک عظمت و جلالتی می نشستند.
برگرفته شده از mtbahjat.blog.ir
توصیه‌ای که می‌توانیم داشته باشیم این است که در ایام فاطمیه «حدیث کسا» زیاد بخوانیم، چون کلمات این حدیث از زبان حضرت فاطمه است که می‌فرماید: خدا و ملائکه فرمود، پیامبر(ص) دو مرتبه قسم می‌خورند که اگر این حدیث خوانده شود، رحمت می‌آید، ملائکه نازل می‌شوند، غم از غمگین بر داشته می‌شود و حاجت حاجتمند روا می‌شود، البته ممکن است کسی هم این حدیث را بخواند، اما به صلاحش نباشد و خدا دعایش را مستجاب نکند، ولی بهتر از آن را می‌دهد، بزرگان به خواندن این حدیث توصیه می‌کردند، آیت‌الله بهاءالدینی می‌فرمودند: یکی از دعاهایی که برای برآوردن حاجت مؤثر است، خواندن حدیث کسا است و آیت‌الله بهجت می‌گفتند: جملات این حدیث معجزه می‌کند.
برگرفته شده از mtbahjat.blog.ir

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





به نام خدا
يکي از مأموران شهرباني زمان شاه استعفا کرد و به شغل آزاد پرداخت. از او دليل کارش را پرسيدند گفت: بينش و بصيرت آيت الله نجفي باعث اين کار شد. گفتم: جريان چيست؟ گفت: شب از ساعت دوازده تا 8 صبح مأمور خيابان ارم قم بودم و نياز به حمّام براي انجام غسل داشتم و پول هم نداشتم. حدود ساعت 2 بود که اتوبوسي از اصفهان رسيد و درب صحن توقّف کرد تا مسافر پياده کند.
من رفتم و گفتم: چرا اين جا توقّف کردي گواهينامه ات را بده. راننده پنج تومان کف دست من نهاد و من هم گفتم: پس زودتر برو! و با خود گفتم: پول حمّام هم جور شد. منتظر بامداد بودم که بروم غسل کنم و نماز بخوانم.
هنوز در صحن باز نشده بود که ديدم آيت الله مرعشي نجفي مثل هميشه به طرف حرم مي رود؛ امّا آن شب راه را کج کردم و از آن سوي خيابان نزد من آمد. وقتي رسيد سلام کرد و فرمود: «بيا جلو!» رفتم پنج تومان به من داد و فرمود: «با اين پول برو غسل کن. با آن پول نمي شود غسل کرد.»
گفتم: «چشم! پس از آن به اين فکر افتادم که از شهرباني استعفا دهم و کار آزاد برگزينم و چنين شد و اينک به حمد الله وضع من خوب است و مکّه هم رفته ام.»
آري! بعداً آيت الله مرعشي نجفي به ديدن او رفت.
عبدالكريم پاك نيا - خاطرات ماندگار، ص 84

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




ﺑﮕﺬﺭ ﺍﺯ ﻧﯽ!..

ﺑﮕﺬﺭ ﺍﺯ ﻧﯽ!
‘ﻣﻦ’ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ!
ﻭﺯﺟﺪﺍﯾﯽ ﻫﺎ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ

“ﻧﯽ” ﻛﺠﺎﺍﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎﺁﻣﻮﺧﺘﻪ؟

ﻧﯽ ﻛﺠﺎ ﺩﺍﻧﺪ،ﻧﻴﺴﺘﺎﻥ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟

ﺑﺸﻨﻮ از ﻣﻦ! ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺭﺍﻭﻱ ﻣﻨﻢ’

ﺑﮕﺬﺭ ﺍﺯ ﻧﯽ!..

ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ؟
ﻫﻢ ﻧﯽ ﻭﻫﻢ ﻧﯽ ﺯﻧﻢ


ﻧﺸﻨﻮ از نی، ﻧﻰ ﺣﺼﯿﺮﻯ’ ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ !

ﺑﺸﻨﻮﺍﺯﺩﻝ،
ﺩﻝ ﺣﺮﻳﻢ ﺩﻟﺒﺮﻳﺴﺖ’
ﻧﻰ’ ﭼﻮ ﺳﻮﺯﺩ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ ﺷﻮﺩ

ﺩﻝ’ ﭼﻮﺳﻮﺯﺩ،ﻻﯾﻖ ﺩﻟﺒﺮ ﺷﻮﺩ…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مــن یـکــــ دخـتــر چــادریـــم ...

مــن یـکــــ دخـتــر چــادریـــم .

شاد و پرنشاط ، سرزنده و پرکار…

قرآن و نهج البلاغه اگر میخوانم ، رمان و حافظ هم میخوانم.

عاشق پهلوانی های حضرت حیدر اگر هستم ، یک عالمه شعر

حماسی از شاهنامه هم حفظم.

پای سجاده ام گریه اگر میکنم ، خنده هایم بین دوستانم هم

تماشایی است !

من یک عالمه دوست و رفیق دارم.

تابستان ها اگر اردوی جهادی میرویم ، اردوهای تفریحی ام

نیز هرهفته پا برجاست …

ما اگر سخنرانی میرویم ، پارک رفتنمان هم سرجایش است …

مسجد اگر پاتوق ماست ، باغ و بوستان پاتوق بعدی ماست …

برای نماز صبح قرار مسجد اگر میگذاریم ، هنوز خورشید نزده

از مسجدتا خانه پیاده قدم میزنیم.

دعای عهدمان را اگر میخوانیم ، همانجا سفره باز میکنیم و

با خنده وشادی صبحانه مان میشود غذا با طعم دعا !

ما اگر چادر سر میکنیم ، نقاش هم هستیم ، خطمان هم

خوب است حرفهای دخترانه مان سرجایش ، شوخی های

دوستانه مان را هم میکنیم ، کوه هم میرویم ، عکس های

یادگاری ، فیلم های پر از خنده و شادی من قشنگ تر از دنیای

خودمان سراغ ندارم !

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




اهميت کعبه‌ي مشرّفه و مکه‌ي مکرمه سرزمين امن و آرامش نسبت به جهان هستي و انسانها
تحقيقات نشان داده است كه كعبه مشرفه دقيقا در مركز كره زمين قرار گرفته است. روزنامه الرياض چاپ عربستان به نقل از “مسلم شلتوت” استاد مركز ملي تحقيقات خورشيد و فضاي مصر نوشته است : تحقيقات فلكي همچنين نشان داده است كه ركن كعبه درست به سمت چهار جهت اصلي ( شرق ، غرب ،شمال و جنوب ) قرار گرفته است. وي افزود :
اين تحقيقات تاكيد دارد “حجرالاسود” به سمت شرق ، ركن يماني به سمت جنوب ، ركن شامي به سمت شمال و ركن مقابل حجر الاسود نيز به سمت غرب قرار گرفته است. اين استاد امور فلكي با بيان اين كه در واقع اركان كعبه مشرفه از بدو خلقت نشانگر ۴جهت اصلي بوده است ، اظهار داشت : كعبه نشان از يك معجزه بزرگ در زمينه معماري و جغرافيا دارد. در اين نوشتار مي‌کوشيم تا بعضي از حکمت‌هاي الهي كه بيانگر اهميت خانه خدا کعبه و مکه مکرمه مي‌باشد و همچنين حكمت‌هايي كه بيان مي‌كند چرا براي حج بايد به آنجا رفت نه جاي ديگر براي شما عزيزان مطرح مي‌کنيم. حکمت‌هايي که علم امروزي در قرن اخير به آن دست پيدا کرده‌ است.
اين موارد درچند عنوان خلاصه مي‌شود:
۱- مکه مکرمه مرکز کره زمين است. جهان در سال 1977 به شدت دچار شگفتي گشت، آنگاه که حقيقت علمي جديدي کشف شد. مبني بر اينكه مکه مکرمه مرکز خشکي‌ها در کره زمين است. اين کشف نتيجه تلاش و کاوشهاي مستمر چند ساله‌اي بود که با مطالعات زياد و با استفاده از ابزارآلات جغرافيايي و رسم جدول و نقشه‌هاي جغرافيايي بدست آمد. دانشمند مسلمان دکترحسين کمال الدين(ره) داستان اين کشف عجيب را چنين نقل مي‌کند: بحث و کاوشم را شروع کردم و هدفم غير از اين بود و دنبال چيز ديگري بودم، هدفم ساختن وسيله‌اي بود تا به هر انساني کمک کند تا جهت قبله را به اونشان دهد زيرا من در مسافرتهايي که داشتم به اين مشکل برخورد مي كردم و اين مشکل براي هر مسلماني پيش مي‌آيد، بخصوص در شهرهايي که در آن مسجدي نيست که جهت قبله را به ما نشان دهد. به فکر افتادم تا نقشه جديدي براي کره زمين رسم كنم و بر روي آن نقشه جهت‌هاي قبله را بدست آورم. اول مدارها و خطهاي شمالي و جنوبي، عمودي و افقي سپس پنج قاره را کشيدم ناگهان چيز عجيبي به ذهنم خطور کرد و حيرت‌زده شدم و آن اين بود که مکه مکرمه در وسط خشکي‌هاي جهان قرارگرفته است.
پرگاري برداشتم و نوک آن را برروي مکه مکرمه نهادم و نوک ديگر بر روي آخرين نقطه خشکي در شرق و اندازه گرفتم و يک بارديگر نوک آن را برروي مکه مکرمه نهادم و نوک ديگر را برروي آخرين نقطه خشکي در غرب و ديدم اندازه هر دو با هم برابر است. به اين نتيجه رسيدم خشکي‌هاي جهان بطور مساوي اطراف مکه مکرمه تقسيم شده‌اند و فهميدم که در اين‌صورت مکه مکرمه مرکز خشکي‌هاي جهان است. نقشه‌ي جهان قديم را بيرون آوردم، نقشه قبل از کشف قاره آمريکا و استراليا و مطالعاتم را ادامه دادم باز متوجه شدم که طبق نقشه قديم هم مکه مکرمه مرکزخشکي هاي جهان است. ذكر چهار نكته در اين مورد نياز است.
نکته اول: اينکه مکه مکرمه در مرکز جهان هستي قرار گرفته است به اين معني است كه مكه مكرمه به منزله‌ي پايتختي براي کره زمين است. و هيچ شکي نيست که بهترين و قويترين پايتخت‌ها پايتختي است که در وسط کشور و حکومت واقع شده باشد. زيرا در اين صورت باعث سهولت ارتباط و رفت و آمد مي‌گردد. در قرآن به اين حقيقت علمي اشاره شده است آنجا که مي فرمايد:
**وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً… (بقره/143)**
بي‌گمان شما را ملت ميانه‌رويي قرار داديم.
اسلام دين ميانه است در منهج و روش، ميانه است در منزلت و جايگاه و ميانه است در مكان و موقعيت جغرافيايي.
نکته دوم: رحمت و عدل خداوندي اقتضاء مي‌كرده است كه مکه‌ي مکرمه در وسط كره زمين قرار گيرد تا از يك طرف انتشار نور اسلام براي تمام جهان آسان باشد و از طرفي ديگر اين دين به طور مساوي و اندازه‌ي لازم در اختيار ديگران قرار گيرد.
نکته سوم: ازآنجايي که پيامبراکرم(صلی الله علیه و آله) براي تمام مردم فرستاده شده است:
**وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ }(سبأ28)**
ما تو را براي جملگي مردمان فرستاده‌ايم تا مژده‌رسان و بيم‌دهنده باشي وليكن اكثر مردم بي‌خبرند.
حکمت اقتضا مي‌كرد که مکه مکرمه مهد رسالت جهانيان باشد و اين كه مبعث پيامبر در اين نقطه از جهان قرار گرفته اعجاز خداوندي محسوب مي‌گردد.
نکته چهارم: در قرآن کريم کلمه سراج فقط در وصف خورشيد و پيامبر صلي الله عليه و سلم به کار رفته است. خداوند در وصف خورشيد مي فرمايد:
**وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً} (نوح16 )**
و ماه را در ميان آسمانها تابان و خورشيد را چراغ كرده است.
و خداوند در وصف پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)مي فرمايند:
**وَدَاعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِيراً}( الأحزاب46)**
به عنوان دعوت‌ كننده‌اي به سوي خدا طبق فرمان الله و به عنوان چراغ تابان
با توجه به آنچه گذشت مي فهميم که چرا خداوند خورشيد و پيامبر (صلي الله عليه و آله) را به سراج تشبيه کرده است. زيرا خورشيد مرکز منظومه شمسي است، مکه مکرمه مرکز زمين. پس همان‌گونه كه خورشيد جهان را روشن مي‌كند پيامبر (صلي الله عليه و آله) نيز زمين را با رسالتش روشن مي‌سازد.
۲- مکه مکرمه مرکز جاذبه زمين است. علوم جديد کشف کرده است كه مکه مکرمه مرکز جاذبه زمين در جهان است. اين چيزي است که يك دانشمند و جغرافي‌دان آمريکايي به آن رسيده است درحالي که هيچ عقيده و ايماني نسبت به آن نداشته است. او شبانه ‌روز در کارگاهش جلو نقشه‌هاي زمين مي‌ايستاد و با استفاده از ابزارآلات جغرافياي به اين نتيجه رسيد که مرکز جاذبه زمين مکه مکرمه است. اين كشف پرده از يك راز برمي‌دارد و آن اينكه انسان فطرتاً به سوي مکه مکرمه متمايل است. زمين، کوهها، خيابانها و خانه‌ها و هر آنچه در آن است انسان را به سوي خود جذب مي‌کند و اين احساسي است که از آغاز خلقت زمين وجود داشته است. در اين جا لازم است به دو نكته اشاره كنيم:
نکته اول: آيا اينگونه نيست كه هر کسي به مکه مکرمه مي‌رود چه براي حج، عمره، تجارت يا سياحت دوست دارد يک بار ديگر يا صد بار ديگر به آنجا برگردد؟؟ آيا اين چيزي نيست که همه آن را احساس مي‌کنند؟ اين خود مصداق سخن خداوند است آنجا که مي‌فرمايد:
**وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً (بقره/125)**
بياد آوريد آنگاه كه خانه‌ي كعبه را پناهگاه و مأواي امن براي مردم قرار داديم.
(مثابةً) يعني فطرتاً قلبها به آن تعلق دارد. فيثوبون به معناي (فيرجعون)مي‌آيد و اين جا منظور اين است كه مردم اشتياق بازگشت به سوي اين خانه را (كعبه) دارند. (و أمناً) كه به معناي آرامش مي‌آيد بيانگر اين است كه انسان در مكه احساس آرامش و سكون خواهد داشت. پس کسي که به سوي مکه مي رود به خاطر اين جاذبه، سختي‌هاي اين راه برايش آسان شده و هماهنگ با حلقه‌هاي مغناطيسي به سوي مکه مکرمه کشيده مي شود و اين مثل شخصي است که در جهت مسير رودخانه شنا مي کند و احساس راحتي مي کند برخلاف کسي که درجهت عکس مسير رودخانه شنا مي کند و احساس سختي و زحمت مي‌کند.نکته دوم: از آنچه گقته شد شايد يکي از حکمتهاي سخن پيامبر درباره نماز فهميده شود آنجا که فرمود:
(اي بلال نماز اقامه کن تا به وسيله‌ي آن راحت شويم)
نماز فشار روحي، نگراني و اضطراب را کاهش مي دهد و آرامش و سکون را جايگزين آن مي‌کند. هرگاه انسان رو به قبله مي‌ايستد اولاً از لحاظ مادي جهتش بسوي مرکز جاذبه زمين قرار مي‌گيرد و ثانياً از لحاظ معنوي روحش با با جاذبه شرعي که همان کعبه است، هماهنگ مي‌گردد. شايد کسي بگويد من به مکه مکرمه رفتم ولي اين احساس راحتي و آرامش نکردم؟ در جواب بايد گفت اين احساس شخصي است که از دين خدا و اوامر و نواهي دورشده باشد. به عنوان مثال مردم در زمان حجاج‌ بن يوسف در مكه دچار ترس و نگراني بودند در حاليکه آنها در شهر امن و آرامش به سر مي‌بردند، و اين به سبب ظلم و ستم و دوري آنها از احکام الهي بود. پس اگر طبق شريعت اسلام حکم مي‌کردند ديگر هيچ کس از ديگري نمي ترسيد و نگراني نداشت.
۳- مکه مکرمه و ساعت جهاني. جهان امروز زمان و ساعتش را با زمان و ساعت شهر گرينويچ (شهري در جنوب لندن) تنظيم مي‌کند در همايش سال 1884 در شهر واشنگتن كلمبيا به خاطر نفوذ و قدرت انگليس چون ابرقدرت آن زمان بود مقررشد كه شهر گرينويچ محل شروع زمان در کره زمين باشد. از آن به بعد آن شهر را نقطه شروع زمان قراردادند و بعد خطوط طولي زمين را ترسيم کرده و زمين را به 24 قسمت تقسيم نموده و نصف‌النهار مبدأ را آنجا قرار دادند. اين عمل از دو جهت داراي اشكال است، اولاً خط طولي شهر گرينويچ به مقدار 5/8 درجه با خط مغناطيسي زمين زاويه دارد و ثانياً شهر گرينويچ يک شهر نمونه با ويژگيهاي خاص نيست که ديگر کشورهاي دنيا ساعتشان را طبق آن تنظيم کنند. شهر نمونه‌اي که مردم بايد زمانشان را طبق آنجا تنظيم کنند بايد خط مغناطيس شمالي آن بر خط شمال حقيقي (جغرافيايي) قرار گرفته باشد و اين جز در مورد شهر مكه صدق نمي‌كند. بسياري از دانشمندان و مردم در اين زمانه به اين مطلب توجه کرده اند به طوري که کانال الجزيره و ديگر کانالهاي اسلامي ساعتشان را طبق ساعت و زمان مکه مکرمه تنظيم مي‌کنند. البته ساعت گرينويچ را نيز به خاطر شهرت آن ذكر مي‌كنند، بايد دانست که ساعت مکه مکرمه دقيقترين زمان در جهان را نشان مي‌دهد.

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




ﺩﺍﺧـﻞِ ﺳـﺠــــﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﯾـﮏ ﯾـﺎﺱ ﮐــﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑـﯿــﺎ
ﺭﻭ ﺑـﻪ ﺳـﻮﯼ ﻗﺒـﻠﻪ ﺍﻡ، ﺍﺣﺴـﺎﺱ ﮐـﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑـﯿـﺎ
ﺫﮐــﺮ ﺗـﺴـﺒﯿـﺤـﻢ ﺷﺪﻩ ﯾـﺎ ﺁﻝ ﻃـــﻪ ﺍﻟـﻌــــﺠــﻞ
ياﺃﻧـﯿﺲ ﻭ ﻣـﻮﻧـﺲ ﺍﯾـﻦ بی ﮐـﺴـﯿﻬـﺎ ﺍﻟـﻌــﺠـﻞ
اﺯ ﻓــﺮﺍﻕ ﻭ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺕ ﺳــﻮﺯِ ﺗـﺮﻧــﻢ ﺗــﺎﺑـﻪ کی؟
دلخوشی ﻭ ﺑـﯿـﺨــﯿﺎلی ﻭ ﺗـﺒـﺴـﻢ ﺗـﺎ ﺑـﻪ کی؟
ﻻﯾـــﻖ ﻧــﺎﻡ ﺳـﺮﻭﺩ ﺍﻧــﺘــﻈـــﺎﺭﺕ ﻧـﯿـﺴــﺘـــﻢ
با ﻫﻤـﻪ ﺷـﺮﻣـﻨـﺪگی ﺷـﺎﯾﺪ که ﯾﺎﺭﺕ ﻧـﯿـﺴـﺘـﻢ
با ﻫـﻤـﻪ ﺷـﺮﻣـﻨـــــﺪگی ﺍﻣـﺎ ﺩﻋـﺎﯾـﺖ ﻣـﯿـﮑـﻨـﻢ
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺷـﺐ ﻫـﺎﯼ ﺁﺩﯾــﻨــﻪ ﺻـﺪﺍﯾﺖ ﻣـﯿـﮑـﻨـﻢ
ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻣـﯿـﺪ ﮐـﻪ ﺩﺭ ﺧـﯿـﻞ ﺩﻋــﺎﯾـﺖ ﺟـﺎ ﺷـﻮﻡ
ﮐـﺎﺵ ﻣـﻦ ﻫــــﻢ ﺟــــــــﺰﺀ ﺧـﯿــــــلی ﻫـﺎ ﺷــﻮﻡ

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




چرا خداوند آب دهان را شیرین. و اشک چشم را شور و آب گوش را تلخ و آب بینی را خنک قرار داده است؟؟؟؟؟

جواب

امام صادق ع میفرمایند: آب دهان شیرین است تا انسان از خوردن و آشامیدن لذت ببرد.

آب چشم شور است برای محفوظ نگه داشتن پیه چشم زیرا اگر شور نبود پیه چشم آب می شد و فایده دیگر آن ضدعفونی کردن چشم است.

اما آب گوش و رطوبتش تلخ است برای جلوگیری ورود حشرات ریزکه به خاطر تلخی نمیتوانند وارد گوش و از آنجا وارد مغز شوند.

آب بینی هم خنک است به خاطر سالم ماندن مغز سر انسان تا طیلان و جاری نشود زیرا اگر آب بینی گرم بود باعث جاری شدن مغز به داخل بینی میگردید.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...

کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود…
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی…
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…
“مهربان خدایم دوستت دارم".

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




 


بسم الله الرحمن الرحیم


اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ على كائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقى وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِكَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساكین.


خدایا پاكیزه ام كن در این روز از چرك وكثافت وشكیبائیم ده در آن به آنچه مقدر است شدنى ها وتوفیقم ده در آن براى تقوى وهم نشینى با نیكان به یاریت اى روشنى چشم مستمندان.

 

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




آدم خلیفه ی تنهای خدا روی زمین است
امپراتوری که گاهی باید برگردد به آخرین سلاحش
و سلاح او گریه است …
و سِلاحُهُ البُکاء …

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می‌خواست او همان جا بماند. از حرف‌های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.
یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می‌خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه‌شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می‌شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی‌کرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می‌روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس‌ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می‌شود. به زودی برمی‌گردیم…»
چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می‌کرد گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه‌ها باش.»
مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.»
اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب‌های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی‌هوش بود.
صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی‌توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می‌خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می‌خواست او همان جا بماند.
همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می‌زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می‌شد. روزی در راهرو قدم می‌زدم. وقتی از کنار مرد می‌گذشتم، داشت می‌گفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می‌شود و ما برمی‌گردیم.»
نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره می‌کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد.
بعد آهسته به من گفت: «خواهش می‌کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده‌مان نشود، وانمود می‌کنم که دارم با تلفن حرف می‌زنم.»
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود.
از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی‌های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می‌کرد.

موضوعات: داستان  لینک ثابت




 

اگر مشکلات شما در زندگی به بزرگی یک کشتی است؛

فراموش نکنید که نعمت هایتان به وسعت یک اقیانوس است

خوشبختی از آن كسی است

كه در فضای “شکرگزاری” زندگی كند

چه دنیا به كامش باشد و چه نباشد

چه آن زمان كه می دود و نمیرسد

و چه آن زمان كه گامی برنداشته،خود را در مقصد می بیند.

چرا كه خوشبختی چیزی جز آرامش نیست

( وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ )

( و پروردگارتان اعلام کرد که اگر مرا سپاس گویید ، بر نعمت شما می افزایم ، و اگر کفران کنید ، بدانید که عذاب من سخت است. )
ابراهیم آیه 7

 

 

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




سوال : ياران 313 نفر امام زمان از زنده ها هستند ،يا از دنيا رفته ها هم هستند
جواب:
2- تما م اين افراد از زنده هاي در زمان ظهورند و از مردگان كسي در آنجا نيست كه رجعت كرده باشد. البته رجعت بعضي از مردگان محقق مي شود ولي براي غير اين 313 نفر .
كتب ذيل مطالعه اش خالي از لطف نيست
1- مهدي منتظر ، آيه الله محمد چواد خراساني
2- چشم اندازي به حكومت مهدي «عج» . نجم الدين طبسي

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




سؤال:1ـ صفات313 نفر ياران امام زمان (عج) چيست؟
2- آيا 313 نفر دولت تشكيل مي دهند؟
3- ياران امام زمان(عج) در كجا به حضرت مي پيوندند؟
جواب:
ج1ـ امام عصر در انتظار آنان به سر مي برند، آنان از اقصي نقاط عالم جمع مي شوند ، نخستين بيعت كنندگان با حضرتند ، مدافعان مخصوص و محافظان ويژه امام زمانند ،پرچمدار و حاكمان روي زمينند ، كساني هستند كه در يك ساعت از اطراف عالم به محضر امام زمان مي رسند ، آنان با نام ونسب و نام پدر در نزد اولياي دين معروفند ، به دليل آنكه دست خدا همراه آنهاست هميشه پيروز وثابت قدم هستند ، كف دست وكف پا كليد قضا و رمز عبور از دريا است ، در مرتبه اي از علم و تقوي و معرفت قرار دارند كه همه كائنات در برابر آنها سر تسليم فرود مي آورند ، سر آمد روزگار هستند وكسي ياراي مقابله با آنها را ندارد ،50نفر از313نفر ياران امام، زن هستند.
ج2- آري حكومت تشكيل مي دهند هنگام ظهور حضرت حجت (عج ) پشت كعبه به مي دهند و ميفرمايند « اي مردم , هر كس مي خواهد , آدم و نوح و فرزندانش , ابراهيم و اسماعيل, موسي و يوشع«عليه السلام » , و عيسي «عليه السلام » را ببيند ,منم , هركس مي خواهد , حضرت محمد «صلي الله عليه واله » و علي « عليه السلام » نظركند بمن نگاه كند هركه مي خواهد به حسن و حسين « عليهم السلام » و فرزندان حسين « عليه السلام » نظر كند مرا نظاره كند پس اجابت كنيد مرا و من امروز شما را به آنچه تا كنون هشدار داده، نداده, هشدار ميدهم ( 1)
ياران امام 313 نفرند كه از نقاط مختلف جهان گرد حضرت جمع ميشوند و در مكه با آن حضرت بيعت ميكنند , خداوند قلوبشان را بهم الفت داده و از احدي ترس ووحشت ندارند مرادني هستند كه قلوبشان محكم و شك و ترديد در كارشان كه الهي است ندارند شعارشان « يا لثارت الحسين «عليه السلام » است.
يعني : انتقام گيرندگان خون حسين« عليه السلام » در هنگام ظهور حضرت مهدي «عج» نداي از آسمان شنيده ميشود كه { ايها الناس ان الله قطع عنكم مده الجبارين و ولي الامر خير امته محمد (صلي الله عليه و اله ) فالحقوا بمكه } ( 2) ترجمه :« اي مردم عالم خداوند حكومت و رياست ستمگران و جباران را به پايان رساند و و لايت و سروري بهترين اشخاص است و محمد«صلي الله عليه واله » را براي شما قرار داد به مكه هجوم آوريد و به ياران حضرت مهدي (عج) ملحق شويد .
ج3- : امام عصر « عليه السلام » در روز و ساعتي مشخص در مكه ظهور كرده و ياران او چون پروانه هاي عاشق از سراسر جهان به گرد او جمع مي شوند .
ابتدا ياران خاص حضرت يعني: همان 313 نفر خود را به مكه رسانده و با امام
« عج » بيعت مي كنند. اين تعداد از كل نقاط مختلف جهان هستند كه تعداد هر چند نفر از كدام شهر در كتاب المهدي( ع ) مكتوب است , امام (عج ) مدتي درمكه مانده و بعد بسوي مدينه حركت ميكند فضل بن عمر از امام صادق « عليه السلام » سوال كرد حضرت مهدي ( عج ) با مردم مكه چه مي كند ؟
فرمودند : آنها را دعوت به حكومت و موعظه حسنه مي كند آنها هم از وي اطاعت مي نمايند، آنگاه مردي از خاندان خود را در آنجا به نيابت خود منصوب داشته و مكه را بقصد مدينه ترك ميگويد، مفصل پرسيد در مدينه چه مي شود ؟ امام « عج » فرمودند: امام عصر پس از مبارزاتي در مدينه با سپاه خود بسوي عراق و كوفه مي آيد در كوفه با سيد حسني ملاقات كرده و سيد حسني و سپاهيانش با امام ( ع) بيعت ميكنند ( 3)
امام زمان « عج» مركز حكومتش كوفه است و محل حكومت در مسجد جامع كوفه و جايگاه تقسيم غنائم و بيت المال مسجد سهله است طول شهر كوفه زياد ميشود تا مجاور كربلا ميگردد و در آن ايام كربلا را محل رفت و آمد فرشتگان و مؤمنين خواهد نمود و بركت و نعمت را در آن سرازير خواهد كرد امام « عج » شرق و غرب جهان را فتح كرده و اسلام را بر سراسر جهان حكمفرما مي سازد او طبق سنت پيامبر «صلي الله عليه واله » و كتاب خدا و سيره اهل بيت گراميش عمل مي كند مانند جدش علي « عليه السلام » غذايش ساده , لباسش خشن است , در حكومت امام « عج » بركات زمين آشكار و ثروت و نعمت …. بسيار ميشود … خدا ان شاء الله ما و شما را جز ء اصحاب و ياران و منتظرين ايشان قرار دهد.
موفق باشيد
منابع :
1-مهدي موعود , علي دواني ,
2-رهبر جاودان , زندگي امام زمان «عج» محمد خاص .
3-در محضر لاهوتيان , زندگي عارف جعفر مجتهدي
4-توبه زيبا ترين پوزش.
5-پژوهشي دقيق در زندگي امام علي بن موسي الرضا «عليه السلام » , محمد صالحي

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




استاد فاطمی نیا :
علت خیلی از مشکلاتی که ما تو خونه هامون داریم، درگیر ها، بداخلاقی ها، عصبانیت ها، بی حوصلگی ها، غرغرها، دل شکستن ها و …
اینه که فرشته ها تو خونه مون نیستن.
تو خونه مون پر نمیزنن…
ذکر نمیگن…
♡خونه ای که توش پر فرشته باشه میشه خود بهشت.♡
♡پر از لطف و صفا و شادی و یاد خدا.♡

حالا چیکار کنیم که فرشته ها مهمون خونه مون بشن؟
چه کارایی نکنیم که فرشته ها رو پر ندیم؟

1. حدیث کسا زیاد بخونیم.

❤❤❤❤❤❤

2. سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه.

❤❤❤❤❤❤

3. نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره.

❤❤❤❤❤❤
4. چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه.
❤❤❤❤❤❤

5. توی خونه داد نزنیم.
حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم.
فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن.
❤❤❤❤❤❤

6. حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه..نباید بگیم
❤❤❤❤❤❤

7. سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکم خودمان رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم.

❤❤❤❤❤❤
8.وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم. حتی اگه هیچ کس نیست.
❤❤❤❤❤❤
9. توی خونه زیاد صلوات بفرستیم

پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
جبرئیل نزد من آمد و عرض کرد: کسی نیست که بر شما صلوات بفرستد مگر آن که هفتاد هزار فرشته بر او صلوات میفرستند، و هر که هفتاد هزار فرشته بر او صلوات فرستد از اهل بهشت خواهد بود.
بحار الأنوار91: 64

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد، شخصی نشست و ساعت‌ها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی‌تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص خواست به پروانه کمک کند و با یک قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد.

پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما جثه‌اش ضعیف و بال‌هایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و پرواز کند؛ اما نه تنها چنین نشد و برعکس، پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست پرواز کند.

آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد.

گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر خداوند مقرر می‌کرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می‌شدیم؛ به اندازه کافی قوی نمی‌شدیم و هرگز نمی‌توانستیم پرواز کنیم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




میفرمایندکه شب اول قبر آيت‌‌الله شيخ مرتضي حائري (قدس سرّه)"، برايش نماز"ليلة‌ الدّفن"خواندم، .
بعد نماز هم سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم.

چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم.
حواسم بود که از دنيا رفته است.
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف چه خبر است؟
پرسيدم:
آقاي حائري! اوضاع‌تان چطور است؟

آقاي حائري که راضي و خوشحال به نظر مي‌آمد، رفت توي فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌اي دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن…

-وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت.
درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري.
کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل مي‌ديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم؛
اين بود که رفتم و يک گوشه‌اي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.

ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي مي‌آيد.
صداهايي رعب‌آور و وحشت‌افزا!
صداهايي نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست مي‌کرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم.
از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود.
بياباني بود برهوت با افقي بي‌انتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک مي‌شدند.
تمام وجودشان از آتش بود.
آتشي که زبانه مي‌کشيد و مانع از آن مي‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم.
انگار داشتند با هم حرف مي‌زدند و مرا به يکديگر نشان مي‌دادند.
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن؛
خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمي‌آمد.
تنها دهانم باز و بسته مي‌شد و داشت نفسم بند مي‌آمد.

بدجوري احساس بي‌کسي و غربت کردم.
با همه وجود از درون ناله سر دادم:

خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده! در اينجا جز تو کسي را ندارم….!

همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايي از پشت سرم شدم.

صدايي دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقي دلنشين!

سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوري را ديدم که از آن بالا بالاهاي دور دست به سوي من مي‌آمد.

هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي‌شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر و عقب‌تر مي‌رفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.

نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم.

آقايي را ديدم از جنس نور.
نوري چشم نواز و آرامش بخش.
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمي‌توانستم حرفي بزنم و تشکري کنم؛

اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد:
آقاي حائري! ترسيدي؟
من هم به حرف آمدم گفتم :
بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي!

هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ‌ترک مي‌شدم
و خدا مي‌داند چه بلايي بر سر من مي‌آوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم:
راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد؟
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهي سرشار از عطوفت، مهرباني و قدرشناسي به من مي‌نگريستند فرمودند:

من علي بن موسي الرّضا(ع) هستم.

آقاي حائري! شما 38 مرتبه به زيارت من آمديد من هم 38 مرتبه به بازديدت خواهم آمد،
اين اولين مرتبه‌اش بود.
37 بار ديگر هم خواهم آمد…!!

(السلام علیک ایهاالامام الرءوف)
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا ع
اگه دلت شکست رفتی امام رضا ع
التماس دعا

[منبع: كرامات امام رضا عليه السلام از زبان بزرگان ؛ صفحه 29

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




خدا وقتی نخواهد؛
عمر دنیا سر نخواهد شد…

گلوی خشک صحرایی
به باران تر نخواهد شد…

و تا وقتی نخواهد
برگی از کاجی نمی افتد…
و باغی از هجوم داس ها
پر پر نخواهد شد…

خدا وقتی نخواهد
دانه ای کوچکتر از باران، گلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد…

و کرم کوچکی… پروانه ای زیبا… و کوهی سخت… عقیق و شیشه و اینه و مرمر نخواهد شد…

خدا وقتی بخواهد می شود وقتی نخواهد نه…
گلی بازیچه ی طوفان غارتگر نخواهد شد..
خدا وقتی بخواهد غیر ممکن می شود ممکن…

ولی وقتی نخواهد واقعادیگر نخواهد شد

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




وزی رسول خدا(ص) در اتاق ام السلمه نشسته بود که ناگاه کسی اجازه ورود خواست. حضرت پیشاپیش فرمودند: ابلیس(شیطان) است به او اجازه دهید. شیطان داخل شد و سلام کرد و عرض کرد: ای رسول خدا من به خودی خود به خدمت شما نیامدم بلکه دو فرشته ازجانب پروردگار مرا گرفتند تا به نزد شما آیم وهر چه را که از من می پرسید آن را به راستی جواب دهم وگرنه مرا به آتش عذاب خواهند کرد.
حضرت فرمودند: اول می پرسم چرا به حضرت آدم سجده نکردی؟ شیطان گفت: بخاطر حسد بود.
حضرت فرمودند: در دنیا چه کسی را دشمن خود می دانی؟ شیطان گفت: شما را.
حضرت فرمودند: به چه دلیلی؟ شیطان گفت: به جهت اینکه در دنیا امت ها را به اسلام دعوت کرده و به هدایت می رسانی و در قیامت آنها را شفاعت می کنی.
حضرت فرمودند: دیگر چه کسی را دشمن داری؟ شیطان گفت: کسی که از خدا فرمانبرداری کند و بسیار توبه کند و در نماز سستی و کاهلی ننماید و از بیم حق تعالی هراسان باشدو به پدر و مادر خود احسان و نیکی کند و دیگر به عالمی که علم او با عمل همراه است و کسی که پیوسته به عمل خیر مشغول باشد.
حضرت رسول(ص) فرمودند: در حق وصی و نائب من حضرت علی بن ابیطالب (ع) چه می گویی؟ شیطان گفت: حاشا که هرگز بر او دست یافته باشم و به این راضی هستم که مرا به حال خود وا گذارد چرا که من تاب دیدن رخسار مبارک آن حضرت را ندارم.
حضرت فرمودند: دوستانت کیانند؟ شیطان گفت: کاهل نمازان و سخن چینان و غیبت کنندگانک
پیامبر(ع) فرمودند: رفیقانت چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:‌ خورندگان شراب. حضرت فرمودند: هم صحبتان تو کیانند؟ عرض کرد: دروغگویان.
حضرت فرمودند: دامادان تو کیانند؟ عرض کرد: زنا کاران.
حضرت فرمودند: وکیلان تو کیستند؟ عرض کرد کم فروشان.
حضرت فرمودند: خزانه دارانت کیانند؟ گفت: آنان که زکات مال خود را نمی دهند.
حضرت فرمودند: شادی و نشاط تو از چیست؟ گفت: از آنانکه قسم دروغ می خورند.
حضرت فرمودند: دردت را چه کسی درمان می کند؟ گفت: کسانی که به دروغ گواهی می دهند.
حضرت فرمودند: روی تو را چه کسی سیاه می کند؟ عرض کرد: توبه کنندگان.
حضرت فرمودند: چشمت از چه چیزی کور می شود؟ گفت: از صدقه پنهانی دادن.
حضرت فرمودند: گوشت از چه چیزی کر می شود؟ گفت: از کسانی که ذکر خدا می گویند.
حضرت رسول(ص) فرمودند: خانه تو کجاست؟ گفت در حمام ها.
حضرت پرسیدند: مسجد تو کجاست؟ گفت: بازارها.
حضرت فرمودند: با چه کسی غذا می خوری؟ گفت: با کسی که بدون ذکر نام خدا دست به سوی غذا دراز کند.
حضرت پرسیدند: در نزد تو چه کسی عزیزتر است؟ گفت: آن کسی که اهل بیت تو را خوار کند و معصیت بسیار کند.
حضرت فرمودند: مؤذنانت کدامند؟ گفت مطربان و دف زنان.
حضرت فرمودند: شکار تو از چه چیزی است؟ ا
از آن جماعت که به روی زنان مردم نگاه کنند.
حضرت فرمودند: عنایت و شفقت چه کسی بیشتر است؟ جواب داد: ساحران و جادوگران.
حضرت فرمودند: دام تو از چیست؟ گفت از موی زنان که هر تار مویشان حلقه دامی است برای هر مردی.
حضرت فرمودند: مردم را از چه نگاه می داری؟ شیطان گفت: مرا به تعداد هر یک از مردم فرزندی است که برآنان مسلط کرده ام تا وسوسه کنند مگر آنکس که همیشه در خدمت صالحان و عالمان باشد و پیوسته در عبادت خداوند باشد چنین است که بر او دست نمی یابم اما آنکس که در نماز خود با حالت خضوع و خشوع (تواضع و فروتنی و ترس از خدا) باشد او را به فکر های دنیایی می اندازم تا از نماز خود بهره نبرد و دچار سهو و اشتباه گردد.
جضرت رسول اکرم فرمودند: از چه کسی راضی هستی؟ گفت از دست زنان همچنان که من از اینان راضیم خدا از ایشان راضی مباد.
حضرت فرمودند: آیا از زنان کسی ریافت می شود که تو بر او چیره نشوی؟ عرض کرد: چهار زن هستند که مرا بر آنان چیرگی نیست اول : مریم مادر حضرت عیسی(ع). دوم : آسیه زن فرعون. سوم : حرم تو خدیجه کبری. چهارم : دخترت فاطمه زهرا(س).
حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: از گناهان کدام بدتر است؟ شیطان گفت: کبر و حسد بخل و کینه که این چهار چیز آفتند. ای رسول خدا از کبر بود که من بر آدم سجده نکردم و طوق لعنت بر گردنم افتاد و عبادات شش هزار ساله ام را ضایع و تباه کرد و حرص بود که آدم را به خوردن گندم وا داشت و از روی حسد بودکه قابیل برادر خود هابیل را کشت و از بخل بودکه قارون نابود گشت.
حضرت فرمودند: خوراک این همه از لشکریانت از کجا فراهم می شود؟ شیطان گفت: از کم سنجیدن. وقتی کسی یک درهم کمتر بسنجد لشکرم صد درهم از مال او را بر می دارند. حضرت فرمودند: وای به حال اینان که هرگز هیچ چیز ندارند. شیطان عرض کرد: ای رسول خدا اگر اینان نبودند لشکرم از گرسنگی می مردندو اگر توبه در بین امت تو وجود نداشت برای من هیچ درد و غمی نبود زیرا که در هنگام مرگ هم می توانستم گریبانشان را بگیرم و ایمانشان را از دست بدهند اما اکنون با هزار رنج و مشقت
آنان را به گناه وا می دارم و تا خبر دار می شوم که توبه کرده اندرنج هایم تباه و ضایع می گردد.
حضرت فرمودند: آیا فرزندی داری؟ شیطان گفت: آری سخن چینان نور چشم منند و ربا خواران راحت تن منند و ستمگران قوت اعضا و جوارح منند ای رسول خدا من دشمنم با کسی که با صالحان و عالمان تو بسیار همنشینی کند زیرا که من هر چه کوشش می کنم تا یکی را از شر تو دور کنم باز اینان او را نصیحت می کنند و به راه حق هدایت می نمایند.
حضرت فرمودند: دیگر با کدام یک از پیامبران سخن گفتی؟ شیطان گفت: با حضرت ابراهیم در هنگامی که خواست فرزندش را ذبح کند. او مرا شناخت و از خود دور کرد.


منبع: کتاب سراج القلوب

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





1- هماهنگی با شوهر: برای حفظ هر نظامی هماهنگی ضروری است. بنابراین چنانچه زن با شوهر هماهنگی نداشته باشد و از او تبعیت نکند، نظام خانواده به هم خواهد خورد. بدیهی است هماهنگی زن با شوهر در اموری است كه خارج از منطق و وظیفه نباشد، و متقابلاً شوهر نیز باید در این هماهنگی، مقابله به مثل نماید.

2- تمكین و تأمین نیاز جنسی: یكی از انگیزه های مهم در ازدواج نیاز جنسی است كه ضرورت دارد طرفین در ارضای این نیاز اقدام كنند.
انتخاب همسر مناسب
3- زینت و آرایش برای شوهر: زن باید برای جلب توجه شوهر به نظافت و آرایش خود برسد و لباس آراسته بپوشد. انجام این امر به قدری مهم است كه در بعضی از موارد به از هم پاشیدگی اساس خانواده می انجامد. در اینجا لازم به یادآوری است كه هیچ شوهری از زنی كه برای دیگران خودآرایی و خودنمایی كند، خوشش نمی آید.
4- داشتن پوشش مناسب: زنان باید بدن خود را از نامحرم بپوشانند. یكی از عللی كه در غرب بنیان خانواده را سست كرده و از هم گسیخته، خودنمایی زنان با بدن های عریان است. مردان ایرانی،حتی افراد بی بند و بار و به اصطلاح متجدد، زنی را كه با اندام بدون پوشش و لباس های كوتاه و تنگ در برابر نامحرم ظاهر شود، برای همسری نمی پسندند.
5- داشتن جمال و كمال: زن باید از نظر فیزیكی سالم، و از نظر زیبایی مورد پسند همسرش قرار گیرد. همسر زیبا و سالم با داشتن خصوصیات خلقی مناسب و سایر شایستگی ها، نعمتی است كه مافوق آن متصور نیست.
6- اصالت خانوادگی: چون وراثت و تربیت اساس رفتار انسان را تشكیل می دهد، بنابراین منظور از اصالت خانوادگی آن است كه دختر در خانواده ای مۆمن و با فرهنگ تربیت شده و از نظر وراثت نیز زمینه داشته باشد ؛ در این صورت متخلق به اخلاق حسنه خواهد بود.
7- عاقل و خردمند: زنی كه یك عمر با مردی مصاحبت دارد، باید باهوش و خردمند باشد. عقل و خرد از ویژگی های زن شایسته است. امیرالمومنین علی (ع) فرمود: از ازدواج با زنی كه كم خرد است خودداری كنید. زیرا مصاحبت او گرفتاری سختی است و فرزندان او ضایع و مهمل خواهند بود.
8- دیانت و تقوی و حسن خلق: همانطور كه دیانت و تقوی و حُسن خلق از معیارهای شوهر شایسته است، برای زن نیز از جمله حسنات و ضوابط شایستگی به شمار می رود.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




معجزات قرآن(زیتون در قرآن)


زیتون در قرآن

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿ النور ۳۵﴾
کلمه ی «زیتون» ،شش بار در قرآن آمده است و یکبار هم،در سوره ی مؤمنون آیه ی20 به طور غیر مستقیم،از آن، به عنوان درختی که دارای روغن است و در کوه «صنعا» یافت می شود،یاد شده است. در قرآن، زیتون،دو بار،به صورت تنها و دو بار،همراه با سایر میوه ها مثل:خرما، انار، انگور و انجیر آورده شده است .

حوزه ی اصلی کشت زیتون،مربوط به مناطق سواحل دریای مدیترانه است.باور بر این است که زادگاه اصلی زیتون،دو هزار سال قبل از میلاد در فینیقیه بوده است و سپس،از آنجا،به غرب،یعنی اروپا و آفریقا و به شرق،یعنی افغانستان و ایران آورده شد.برخی صاحبنظران، نظرهای گوناگونی،در این مورد داده اند.برخی گفته اند،زیتون،متعلق به تمام دنیاست،نه شرق و غرب و همچنین می توان فهمید که شرق و غرب،دلالت بر جهت درختان دارند و برخی دیگر،گفته اند که مزه و کیفیت میوه ی زیتون،بسته به جهت درختان در مقابل خورشید می باشد.
زیتون،دارای خواص دارویی و ارزش غذایی بالایی است.آرامش بخش و «مُسهِل» نیز هست و در درمان «سوء هاضمه» و زخم های «اثنی عشر» مؤثر می باشد.زیتون،می تواند،در مدت درمان بیماری های«کلیوی»،یک رژیم مناسب باشد.این روغن،دارای خاصیت لطیف کنندگی است و مصرف خارجی آن سبب لطافت پوست در «اگزما» 1 و « پسوریاسیس»2 می شود.
همچنین روغن زیتون،سوخت مناسبی،برای چراغ می باشد.این مطلب،به طرز زیبایی در سوره ی یوسف،آیه ی 35 توضیح داده شده است.آنهایی که از روغن زیتون استفاده کرده اند،به راحتی،به مفهوم این آیه پی می برند.روغن زیتون بسیار شفاف و زلال است.
کبوتری که یک شاخه ی زیتون،در منقارش باشد،به عنوان سمبلی جهانی،از وحدت و صلح شناخته شده است. ریشه ی این سمبل،به داستان کشتی نوح برمی گردد.بر اساس این داستان،وقتی خشم خداوند که به صورت سیل نمود یافته بود، فروکش کرد. یک کبوتری که شاخه ای از زیتون،به منقار داشت،به سوی کشتی آمد که نشانه ی آزادی و صلح بود.

نویسنده : نجمه السادات موسوی ، صفحه 55

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




… متافیزیک برای همه است . همه ی ادیان قبولش دارند . متافیزیک هیچ ربطی به دین ندارد

کاری به جنبه ی مذهبی وضو گرفتن در دین اسلام نداریم.

…در واقع وضو گرفتن فلسفه ی خاصی برای خودش دارد و ربطی به دین و مذهب ندارد و تعریفی از دنیای تو در توی

با اینکار شما انرژی منفی رو دفع میکنید … به چه صورت ؟؟؟

آب یکی از پاک ترین و مقدس ترین منابع موجود روی کره خاکیست که با استفاده از آن شما دفع انرژی منفی میکنید و انرژی

… مثبت و پاکی آب رو به درون وجودتان منتقل میکنید …

کف دستان شما چاکراست هنگام شستن دست انرژی منفی رو تخلیه میکنید بعد نوبت به شستن صورت میرسد .

بالای پیشانی شما یک چاکرای دیگر است که شما با ریختن آب از بالای صورت به سمت پائین تخلیه انرژی منفی میکنید ،

نوبت شستن دستها میرسد آقایان روی آرنج چاکرا دارند و خانومها پشت آرنج که شما با شستن آن به صورت وارونه یعنی

.ریختن آب از بالای آرنج به سمت پایین دفع انرژی منفی میکنید

نوبت به شستن چاکرای هفت که همان مسح سر است میرسد و باز همان عمل برعکس . یعنی از سمت فرق سر به پایین …

اگر دقت کرده باشید هنگام وضو گرفتن تنها جایی که از پایین به بالا شسته میشود مسح پاست .

شما از نقطه ی انگشت شست پا دست خود را به سمت بالا میکشید . چرا ؟؟؟

… تنها جاییکه انرژی مثبت به بدن برمیگردانید مسح پا میباشد

.در تمام مراحل وضو گرفتن با هفت چاکرای بدن سر و کار داریم

در تمام مراحل از تمام چاکراها به وسیله ی آب که منبع پاکی و قداسته انرژی های منفی بدن رو به سمت خارج دفع کرده و در

… مرحله ی آخر وضو گرفتن انرژی مثبت رو وارد بدن میکنیم

وضو گرفتن علاوه بر اینکه یکی از راه های دفع انرژی منفی و جذب انرژی مثبت است باعث آرامش انسان هم میشود …

مثلا هروقت که سردرد دارید … عصبی هستید و یا احساس میکنید که روحتان سنگین شده وضو بگیرید .

اینکار به شما آرامش میدهد.

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




سؤال: چرا باید نماز را به زبان عربى خواند و حال آن که هرکس باید خدا را به زبان خودش بخواند، آیا این موضوع با جهانى بودن دین اسلام منافات ندارد؟

پاسخ: اتّفاقاً خواندن نماز به زبان عربى یکى از نشانه هاى جهانى بودن دین اسلام است، زیرا جمعیّتى که در یک صف قرار مى گیرند و در یک جبهه واحد فعّالیّت مى کنند، ناگزیرند زبان واحدى داشته باشند که به وسیله آن تفاهم کنند; یعنى، علاوه بر زبان مادرى و محلّى، یک «زبان عمومى و جهانى» هم داشته باشند و وحدت جمعیّت بدون این قسمت مسلّماً کامل نیست.
امروز عدّه اى از متفکّران معتقدند تا دنیا به صورت یک کشور در نیاید، مردم جهان روى سعادت را نخواهند دید و براى این که این موضوع جامه عمل به خود بپوشد، نقشه هایى طرح کرده اند و یکى از موادّ برنامه آنها به وجود آوردن یک زبان بین المللى و جهانى است.
خلاصه این که خواندن نماز به یک زبان از طرف تمام مسلمانان، رمز وحدت و نشانه یگانگى مسلمانان است و با توجّه به این که زبان عربى به اعتراف اهل فن یکى از وسیعترین و جامع ترین زبان هاى دنیاست، این حقیقت روشنتر مى شود که: تمام فرق مسلمانان مى تواند آن را به عنوان یک زبان بین المللى بشناسند و از آن به عنوان حسن تفاهم و همبستگى اسلامی استفاده کنند.
علاوه بر این، خواندن نماز به یک صورت معیّن، آن را از دستبرد و تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بى اساس که بر اثر مداخله افراد غیر وارد - هنگام ترجمه آن به زبان هاى دیگر - رخ مى دهد، نگاه مى دارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامى محفوظ تر مى ماند; منتها بر هر مسلمانى لازم است به قدر توانایى با زبان دینى خود آشنا باشد و بداند با خداى خود چه مى گوید و اتّفاقاً یاد گرفتن ترجمه نماز که در یک صفحه کتاب خلاصه مى شود، به اندازه اى ساده و آسان است که ممکن است آن را در یک ساعت - براى تمام عمر - یاد گرفت.
کوتاه سخن این که: همان طور که مى دانیم مسأله توحید و یگانگى، در تمام اصول و فروع اسلام یک زیربناى اساسى محسوب مى گردد و نماز به سوى قبله واحد و در اوقات معیّن و به یک زبان مشخّص، نمونه اى از این وحدت است.
اگر به هنگام مراسم حج در مکّه باشیم و نماز جماعتى را که صدها هزار نفر از نژادها و ملّیّت هاى مختلف از سراسر جهان در آن شرکت مى جویند و همه با هم مى گویند «اللهُ اکبر»… مشاهده کنیم، آن گاه به عظمت و عمق این دستور آشنا مى شویم که اگر هریک، این جمله روح پرور یا سایر اذکار نماز را به زبان محلّى خود مى گفت چه هرج و مرج زشتى در آن روى مى داد.

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




مردي نزد عمر آمده و گفت: پیش از آنکه مسلمان شوم زنم را یک بار طلاق داده ام، و بعد از آن که مسلمان شده ام نیز دو دفعه. (حال
می توانم با او ازدواج کنم و یا محلل لازم است)؟ عمر ساکت ماند. مرد گفت: پس چه می گوئی؟
عمر گفت: اینجا بایست تا علی بیاید.
آن شخص ایستاد تا هنگامی که امیرالمومنین علیه السلام تشریف آورد. عمر به آن مرد رو کرده گفت: حالا مسأله ات را از علی بپرس. آن
حضرت در پاسخ او فرمود: اسلام منهدم می سازد هر چیزي را که در حال کفر واقع شده، تو می توانی یک بار دیگر با زنت ازدواج نمایی.

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت





در زندگی یاد گرفتم:
با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش
خوشبخت زندگی کند.
با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد
و روحم را تباه می کند.
از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم
باز از من بیزار خواهد بود.
و
تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم
و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :
1 . به همه نمی توانم کمک کنم
2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم

3 . همه من را دوست نخواهند داشت ….!!
و تو قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی؛
کفشهای من را بپوش و از خیابانهایی گذر کن که من کردم،
اشکهایی را بریز که من ریختم،
سالهایی را بگذران که من گذراندم،
روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم،
دوباره و دوباره برخیز و مجددا در همان راه سخت قدم
بزن…
بعد می توانی در مورد من قضاوت کنی…

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که
یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست…

استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر.
رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.
رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده.
فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟
رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم.
نزد استاد رفتم و اینرا گفتم.
لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود.
اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود،آنوقت هم آشپزي برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




شیخ بهلول سفارش می‌كردند كه برای رفع مشكلات، بعد از هر نماز واجب، هر قدر توانستید این ذكر را بگویید كه تأثیر بسیاری دارد:

اللّهُمّ أغنِنى بِِحَلالِكَ عَن حَرامِكَ و بِطاعَتِكَ عَن مَعصیتِكَ و بِفَضلِكَ عَمَّن سِواك

الهی مرا با روزی حلال از آنچه حرام نمودی بی‌نیاز ساز و با اطاعتت از معاصی دور کن و به فضلت از غیر، غنیّم گردان

از قول مرحوم آیة الله كشمیری(ره) نیز نقل شده است كه از مرحوم قاضی(ره) درخواست كیمیا و راهنمایی رسیدن به آن را كردم، ایشان فرمودند: این ذكر را بسیار بگو كه خود كیمیاست.
حضرت آیة ‌الله بهاءالدینی(ره) در مورد شیخ بهلول می‌فرماید:
همین اندازه كه به همه تشریفاتی كه دیگران اسیر آن هستند، او بی‌اعتناست خیلی مقام و موقعیت است و این منشاء ترقی و تعالی است.
کتاب ملكوتی خاك‌نشین، سیری در زندگانی حاج شیخ بهلول محمدتقی بهلول» نوشته سیّدعباس موسوی مطلق.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




در اتوبوس کنار یک خانم جوانی نشستم… ظاهرش سعی می کرد خودش را امروزی و به قولی مدرن جلوه دهد … آینه اش را از کیفش در آورد و دستی به صورتش کشید و با لوازم و ارایشش صورتش را بازسازی کرد و موهایش را درست کرد … یک دفعه با صدای بلند یک آهی کشید و حالش منقلب شد ….
گفتم چی شد؟! کمی از آبی که به همراهم داشتم به او دادم تا حالش کمی جا بیاید …
سر حرف باز شد و گفت: چند وقت پیش سقط داشتم و الان دارم می روم دکتر! اولش فکر کردم به دلیل بیماری یا مشکلی که الان دامن خیلی از خانم های جوان را گرفته و فرزندانشان ناخواسته سقط می شوند بوده ولی در ادامه صحبت ها متوجه شدم که سقط عمدی بوده!
گفتم آخه چرا؟
گفت خانم دیگه کی تو این دوره زمونه می تونه بچه داری بکنه، اونم ناخواسته اش را. ما خودمونم نمی تونیم سیر زندگی کنیم چه برسه به تأمین بچمون!
با این گرانی ها چه جوری میشه بچه داری کرد؟
از کجا در بیاریم بخوره، بپوشه و….
آینده اش چی میشه… کی می تونه آینده اش را تضمین کنه؟!….
ایستگاه بعد با یک سختی پیاده شد و رفت…
با خودم گفتم: عجب!!! زندگی توی این قرن چقدر عجیب شده، از طرفی صنعت و تکنولوژی به اسم پیشرفت و مدرن بودن شده همه زندگی ما انسان ها.
ادعای مدرن بودن داریم اما هنوز مدرن نشده ایم و جاهلیت در رفتار و كردارهایمان به وضوح دیده می شود.
ریشه ی این رفتارها تنها و تنها یک چیز می تواند باشد و آن این است که به وعده های شیطان بیشتر از وعده های خداوند اعتقاد و باور داریم و این اعتقاد و باور پایه های زندگیمان را ویران كرده است
یکی از همین جاهلیت ها کشتن فرزندانی (سقط جنین) است كه می توانند فرصتی برای زندگی داشته باشند.
واقعاً ریشه ی این رفتارها تنها و تنها یک چیز می تواند باشد و آن این است که به وعده های شیطان بیشتر از وعده های خداوند اعتقاد و باور داریم و این اعتقاد و باور پایه های زندگیمان را ویران كرده است:
«الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم: شیطان شما را از تهیدستى بیم مى ‏دهد و شما را به زشتى وا مى‏ دارد؛ و[لى‏] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى ‏دهد، و خداوند گشایشگر داناست.» [البقرة: 268]

پس ابلیس بی پایه و بی اساس شما را در اندازد اندر هــراس
بترساند از فقرتــان اهرمـــــن نشاید نیوشیدین از او ســـخن

با داشتن چنین رفتارهایی، چگونه می توانیم ادعای مدرن بودن بکنیم؟
آیا تنها ژست مدرنیته داشتن و در دست داشتن چند وسیله پیشرفته اعم از جدید ترین لب تاب ها و تبلت ها و گوشیها می تواند برچسب جاهلیت را از رفتار و کردار ما رفع کند یا برای رهایی از جاهلیت فاکتورهای رفتاری دیگری لازم است؟
شما تا به حال با چه نوع جاهلیت های مدرن دیگری رو به رو بوده اید.

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




خداوند نتيجه تقوا پيشه كردن ملتی را نزول بركات الهی از زمين و آسمان ميداند و بر اساس برهان خلف خشكسالی و فرورفتن سطح آبهای زير زمينی نتيجه عدم رعايت تقوا و بی‌ايمانی و رواج گناه و معصيت است

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ
اعراف ٩٦

و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می‌گشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَّعِينٍ
ملك ٣٠
بگو:
«به من خبر دهید اگر آبهای (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چه کسی می‌تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»

پروردگارا ميدانيم آنچه كرده‌ايم و ميكنيم مورد رضايت تو نيست. جهل و دروغ و تهمت و پيمان شكنی و سرگشتگی را از امت ما دور كن و بركاتت را از ما دريغ مدار و آب گوارا و شيرينت را به اين سرزمين تشنه ارزانی بدار
كه تو خيرالراحمينی
كه تو خيرالمنزلينی
كه تو خيرالغافرينی
كه تو خيرالرازقينی

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




راست گفته اند ...

راست گفته اند …

عالَم از چهار عنصر تشکیل شده :

آب ،

 

آتش ،

 

خاک ،

 

هوا …

 

آبی که از تو دریغ کردند ،

 

آتشی که در خیمه گاهت افتاد ،

 

خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها ،

 

و هوایی که عمری است افتاده در دل ها …

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




قانون گناه و معصیت

قانون خطرناکی است، مخصوصاً برای هرکسی که خیلی سر و گوشش می‌جنبد، چشمانش زیاد می‌چرخد و یا این ‌که چشمان زیادی را به چرخش در می‌آورد.
یک جورهایی این قانون متوجه عمیق‌ترین صفحه‌ی دل است، اگر کمی غیرت و حساسیت داشته باشی این قانون برایت دردناک خواهد بود.
با تو نیستم‌ها، با خودم هستم، برای این‌که مطمئن بشوی این‌گونه می گویم:
اگر کمی غیرت و حساسیت داشته باشم این قانون برایم دردناک خواهد بود.
هرچه گناه کنی محبت اهل بیت علیهم السلام در دلت کم خواهد شد!!
این فاجعه ای است اسفناک، در دل من صفحه‌ی سفیدی است که نامش محبت اهل بیت علیهم السلام است، اولین گناه لکه‌ای است بر این صفحه که هرچه بیشتر شود رو سیاهی است که می‌ماند.
خلاصه خودم بهتر می٬دانم چه کاره هستم و از خروس خوان تا خاموشی شب چه می‌کنم، واقعاً حیف!…

چقدر می‌توانست این دریای محبت خروشان باشد.
چقدر می‌توانست این محبت زیاد باشد.
چقدر می‌توانستم امام زمانم را دوست‌تر بدارم.
اما…
حالا من مانده ام و کویر بی آب و علف دل که البته هنوز شاید به لطف مولا قسمتی از آن مانده باشد…

یا بقیه الله ادرکنا
امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم هستی

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




اللَّهُمَّ زَيِّنِّي فِيهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِي فِيهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْكَفَافِ وَ احْمِلْنِي فِيهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ آمِنِّي فِيهِ مِنْ كُلِّ مَا أَخَافُ بِعِصْمَتِكَ يَا عِصْمَةَ الْخَائِفِينَ

 

خدايا مرا در اين ماه به پوشش و پاكدامنى بياراى،و به لباس قناعت و اكتفا به اندازه حاجت بپوشان‏ و بر عدالت و انصاف وادارم نما،و مرا در اين ماه از هرچه مى‏ترسم ايمنى ده،به نگهدارى‏ات اى نگهدارنده‏ هراسندگان.

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




آنچه می خوانید؛ خاطرات رزمنده رضا دادپور از عملیات کربلای 4 و رشادت های سردار شهید علی اکبر شجاعین است که تقدیم خوانندگان می شود:

خیمه ی عاشورایی « کربلای 4» برپا شده بود . بچه ها را وارد منطقه عملیاتی کرده بودند. چیزی به شروع حماسه ای سرخ نمانده بود.

چون نزدیک اروند بودیم و فاصله چندانی با خط دشمن نداشتیم ، برای پیش گیری از لو رفتن عملیات دستور العمل های حفاظتی شدیدی اجرا می شد.

چفیه گذاشتن ممنوع شد. اذان نباید بلند گفته می شد. سنگر ها بسیار کوچک بود. کسی نباید صدای گریه اش را بلند می کرد. ارتباط با خارج قطع بود. نامه ها می رسید، اما هیچ کس حق نامه دادن نداشت. تردد فقط در شب میسر بود، آن هم بسیار اندک . سلمانی نداشتیم، حمام در کار نبود. شش ، هفت متر زمین را حفر کردیم ، ولی به آب نرسیدیم. آب باران را که داخل چاله ها جمع می شد با لیوان دسته دار داخل دیگ ریخته و پس از ته نشین شدن،داخل دیگ دیگری می ریختیم و با آن حمام می کردیم.ساعت هم همراهمان نبود.
به همین دلیل، بعضی شب ها اشتباهاً چند بار نماز صبح می خواندیم. چهار نفر در سنگری تنگ و تاریک به سر می بردیم. اسم افراد را نوشته و داخل لیوان قرار می دادیم و موقع نماز اسم هر کس را که خارج می کردیم، موظف بود امام جماعت شود. این هم راه حلی برای مقابله با ناز کردن ها و تواضع های احتمالی بود!

پس از چند روز که قیافه ها حسابی وحشتناک شده بود، من به همراه تعداد دیگری از بچه ها به گردان بهداری لشکر منتقل شدیم. در زیر پل،اتاق عمل با تجهیزات صحرایی تاسیس شده بود! اورژانس نیز برای امداد مجروحان خصوصاً مصدومین شیمیایی در نظر گرفته شده بود.

همه چیز برای عملیات سنگین و دشمن شکن مهیا بود. پیش بینی های لازم صورت گرفته و نیروها با تمام قوا آماده ی نبردی سخت، اما پیروز آفرین شده بودند.

آری جنگ ؛ فراز و نشیب هایی دارد که باید تمام آن ها را با صبر و توکل بر خدا پشت سر نهاد. نیروهای ستون پنجم بی کار نبودند. این را می شد از بمباران ستاد لشکر به خوبی فهمید.

عملیات اگر صورت نمی گرفت، دشمن قصد حمله به فاو را داشت. از این رو با تشخیص فرماندهان نظامی ، عملیات دو،سه شب زودتر و به صورت کاملاً ناگهانی آغاز شد.

هیچ کس انتظارش را نداشت، اما کسی هم اعتراض نکرد. خبر که رسید هر کس سعی می کرد زودتر از دیگران خود را آماده کند. شبی بود به یاد ماندنی . مثل دیگر شب های عملیات، خداحافظی و طلب حلالّیت هم سنگرانی که ماه ها با هم انس گرفته بودند، در راس امور قرار داشت.

در این میان برادران شهید محمود ، احمد و محمد نجاریان وداعشان از همه تماشایی تر بود.

به دستور فرمانده وارد کانال شدیم. کانال ها از قبل برای عملیات حفر شده بود. اما به خاطر بارندگی های مداوم، آب داخل آن ها جمع شده بود و سردی هوا هم کار را دشوار می ساخت. هر طور بود، بچه ها خود را به جلو رساندند.

حدود ساعت 5/10 بود که با رمز مقدس محمد رسول الله « عملیات کربلای 4» را آغاز کریدم. غواص ها به آب زده بودند تا موانع را از بین ببرند و قایق های موتوری بتوانند وارد جزیره شوند. دشمن حسابی خود را آماده پذیرایی کرده بود.

درگیری قبل از موعد شروع شد. شاید تنها عملیاتی بود که هواپیماهای دشمن در شب بمباران می کردند و این نشان از اطلاع دقیق آن ها از مواضع ما داشت. قایق ها هدف آرپی جی و ضد هوایی قرار داشتند. تفنگ های چهار لول که برای هواپیما و هلی کوپتر به کار می رفت، نفرات ما را هدف قرار می داد. عملیات، خونین بود. خیلی از بچه ها کنار جاده شهید و مجروح شدند و دیگر بر نگشتند. هرکس که می توانست، کنار نیزار به آرامی حرکت می کرد.اما دشمن تحرکات را زیر نظر داشت.

هر تکانی ، سفیر گلوله های دشمن را به دنبال می آورد.

لشکر هایی که در سمت چپ و راست ما بودند، عمل نکردند.

ده ، دوازده نفر از بچه ها خود را به جزیره ی بعدی رسانده بودند، اما مهمّا تشان تمام شده بود. دستور عقب نشینی صادر شد.

دشمن آن قدر به ما نزدیک بود که صدای قهقه شان به گوش می رسید و این نمکی بود که زخم هزار و چهارصد ساله مان را به سوزش می انداخت و دلمان را آتش می زد.

بعضی ها که مانده بودند از غروب آن روز تا صبح فردا مردانه مقاومت کردند. خیلی از دوستانمان را در ام الرصاص جا گذاشتیم. ما این سوی آب بودیم و آن ها آن طرف دست تکان می دادند. سوختیم و اشک ریختیم اما دیگر از دست کسی کاری بر نمی آمد و… آن ها هم ما را جا گذاشتند و رفتند.

سردار شهید سید علی اکبر شجاعیان؛ جانشین گردان های یارسول(صلی الله علیه واله) و فاطمة الزهرا(سلام الله علیها) از لشکر ویژه25 کربلا ، در عملیات کربلای 4 تیر به بدنش خورد و و خون تمام بدنش را گرفت. با کمک یکی از دوستان او را به عقب کشیده تا به آمبولانس برسانیم.

روی برانکارد در حالی که درد تمام وجودش را آکنده بود، اصرار می کرد تا همان جا رهایش کنیم. می گفت که دیگر ماندنی نیست و نباید وقت مان را به خاطر او هدر دهیم. توجهی به حرفهایش نکردیم، به هر زحمتی بود برانکارد را از داخل آب و گل عبور داده و به اورژانس تحویل دادیم.

هیچ وقت از یادم نمی رود که چگونه با افسوس دست مرا گرفت و با نفس های بریده اش گفت: «دیدی…. بازهم تجدید شدم..» و من در پاسخش خندیدم و گفتم: «ما که روفوزه شده ایم.»

سیدعلی اکبر به هر ترتیب بود لباس خشکی تهیه کرده و با همان بدن مجروح خود را به جزیره می رساند.این بار از ناحیه پا تیر می خورد و جسم مجروحش را به عقب برمیگردانند. روی برانکارد فریاد می زد: «باز هم برمیگردم» می گفت از خانواده بچه ها خجالت می کشیم، جواب کسانی که عزیزانشان در کربلای 4 جامانده اند را چه بدهم؟!

در کربلای 5 نیز با نارنجک مجروح می شود. در بستر که بود پی به عملیاتی دیگر می برد، گوسفندی را نذر می کند تا به عملیات برسد.

بالاخره حاجتش را می گیرد و خود را به منطقه می رساند. همانجا گوسفند را قربانی می کند. به خط می رود و سرانجام در مسلخ عشق قربانی می شود. سرانجام سید علی اکبر شجاعیان پس از 6 سال حضور در جنگ و شرکت در عملیات های مختلف، در جریان عملیات کربلای10در تاریخ 30 فروردین ماه سال 1366 در منطقه ی ماووت (کردستان) بر اثر ترکش خمپاره به آرزوی شش ساله اش دست یافت.

اینگونه بود که بعد از سید محمد، سید علی اکبر، دومین فرزند سید حسین شجاعیان نیز به شهادت رسید. پیکر مطهر علی اکبر در هفتم اردیبهشت در گلزار شهدای دیوکلای امیرکلا و در کنار برادرش محمد به خاک سپرده شد.
منبع: رزمندگان شمال
مقام معظم رهبری(مدظله العالی):«خیابانها را به نام شهدا، کردیم تا هر وقت نشانی منزل را می دهیم؛بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید، با آرامش و امنیت به منزل می رسیم.»

خدایا ما را شرمنده شهدا ، جانبازان ،آزادگان ،رزمندگان و خانواده های عزیزشون نکن
شادی روح مطهرشون
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین
خدایا ما را قدر دان خون شهدا و ادامه دهنده راه امام و شهدا قرار بده
الهی بحق عمه ی سادات «عجل لولیک الفرج»
یا زهرا سلام الله علیها

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




همیشه نماز جماعت در ماه مبارک رمضان صفای دیگری داشته و داره.
بعد از پایان نماز و خوندن دعا . دستام رو کمی بالا بردم و گفتم:
خدایا راحتی و آسایش رو در این دنیا نصیب ما کن …
وقتی از مسجد بیرون اومدیم و به سمت خونه به راه افتادیم، گیله مرد رو کرد بهم و گفت :
اجازه هست اگر ناراحت نمیشی چیزی بهت بگم ؟
گفتم : خواهش میکنم و بفرمایید.
گفت : در مورد آخرین دعایی که کردی باید به این نکته توجه کنیم
که ما برای راحتی و آسایش به این دنیا نیومدیم . دنیای ما یک گذرگاهه نه یک آسایشگاه …. .
دونده ها در طول مسابقه استراحت ندارند ، استراحت اونها بعد از پاره کردن بند پایان مسابقه ست
و گرفتن جایزه و برای ما بعد از رهیدن از بند تن و مرگ .
چشمانت رو ببند و کودکیت رو به یاد بیار …
راحتی رو در تمام شدن امتحانات ثلث آخر و در نهایت گرفتن دیپلم می دیدیم .
تمام ثلث آخرها تمام شد و بالاخره دیپلم گرفتیم ولی … راحت نشدیم .
راحتی رو در پایان خدمت سربازی میدیم . سربازی تموم شد ولی … راحت نشدیم .
راحتی رو در پیدا کردن شغل میدیدیم ، شغل پیدا کردیم ولی باز هم راحت نشدیم.
با خودمون گفتیم : ازدواج کنیم راحت میشیم ، بچه مون دنیا بیاد راحت میشیم ،
خونه دار بشیم راحت میشیم ، تحصیل بچه ها تموم بشه راحت میشیم ،
سربازی بچه ها تموم بشه راحت میشیم ، بچه ها رو زن بدیم و شوهر بدیم راحت میشیم …
بازنشسته بشیم راحت میشیم …
راحتی حلقه ی مفقوده ی همه ی عمرمون بود …
ما راحتی رو پیدا نکردیم ، چون گمشده در این دنیا هم بود و هم نبود …
راحتی مربوط به وقتیه که حساب پس دادی و کارنامه ات رو دادن دست راستت.
به گیله مرد میگم : پس دروغ نیست وقتی کسی فوت میکنه میگن: راحت شد.
گیله مرد لبخندی زد و گفت : اگر حساب کتاب اون دنیاییش پاک باشه
بله باید گفت که راحت شد وگرنه اول ناراحتی ها شه …

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

هنگامی که روز قیامت فرامی‌رسد، روزه‌داران از قبرهای‌شان بیرون می‌آیند در حالی که به خاطر بوی روزه شناخته می‌شوند.

مهمترین عمل در ماه مبارک رمضان که در روایات ما به عنوان ماه مهمانی خداوند متعال معرفی شده «روزه» است. روزه علاوه بر آثار فردی، اجتماعی و دنیایی،‌ آثاری را در آخرت می‌تواند به دنبال داشته باشد. آنچه در ادامه می‌خوانید آثار آخرتی روزه است:

در جلد نهم تفسیر منهج‌الصادقین صفحه 400 آمده است که حضرت محمد(ص) می‌فرماید: یقول‌الله تعالی یا اولیائی طال ما نظرت الیکم فی الدنیا و قد قلصت شفاهکم عن الاشربه و غارت اعینکم و خمصت بطونکم فکونوا فی نعیمکم و کلوا واشربوا هنیئا بما اسلفتم فی الایام الخالیه؛

خداوند بزرگ در بهشت خطاب به روزه‌داران واقعی می‌فرماید: ای دوستان من در دنیا بسیار شما را دیدم که از شدت تشنگی و گرسنگی لبهایشان به هم چسبیده بود و چشم‌هایتان فرورفته و شکم‌هایتان باریک و لاغر شده بود.

پس امروز در نعمت‌های بهشت راحت باشید و از غذاها و نوشیدنی‌های آن بخورید و بیاشامید، عوض آن گرسنگی و تشنگی که در دنیا به خاطر روزه کشیدید.

«امان من الجوع والعطش یوم القیامة»؛

روزه باعث می‌شود روزه‌دار واقعی از گرسنگی و تشنگی روز قیامت در امان بماند.

«یعطیه الله براءة من النار»؛

خداوند بزرگ روزه‌دار واقعی را از آتش جهنم نجات می‌دهد

«انّ فی الجنة بابا یقال له الریان فاذا کان یوم القیامة قیل أین الصائمون فاذا دخلوا اُغلق فیشربون منه فمن شرب منه لم یظمأ ابدا»؛

در بهشت دری است که نام آن ریّان است. روز قیامت که فرا می‌رسد گفته می‌شود که کجایند روزه‌داران هنگامی که از این در داخل شدند بسته می‌شود، در آنجا به وسیله نوشیدنی‌های بهشتی از آنها پذیرایی خواهد شد و هر کس از آن بنوشد دیگر تشنه نخواهد شد.

در جلد 93 بحارلانوار آمده است:

«الصِّیَامُ جُنَّةٌ، وَحِصْنٌ حَصِیْنٌ مِنَ النَّارِ.»؛ روزه سپر و دژ مستحکمی در برابر آتش جهنم است.

«… وَالصِّیامُ جُنَّةُ العَبدِ المُؤمِنِ یَومَ القِیامَةِ کَما یَقی أحَدَکُم سِلاحُهُ فِی الدُّنیا…»؛

همانطوری که اسلحه در دنیا سپر و وسیله دفاع در برابر دشمن است، روزه نیز سپر و وسیله و حافظ انسان مؤمن در روز قیامت از آتش جهنم است.

رسول خدا(ص) فرمود:

«اذا کان یوم القیامه یخرج صوام من قبورهم یعرفون بریح صیامهم، افواهم اطیب من ریح المسلک، یلقون بالمواعد و الاباریق مختمة بالمسک فیقال لهم: کلوا فقد جعتم و اشربوا فقد عطشتم ذروا الناس یستریحوا فقد عییتم اذا استراح الناس، فیأکلون و یشربون و الناس معلقون فی الحساب فی عناء و ظماء»؛

هنگامی که روز قیامت فرا می‌رسد روزه‌داران از قبرهایشان بیرون می‌آیند در حالی که به خاطر بوی روزه شناخته می‌شوند. بوی دهانشان بهتر از مشک است و با غذاهای خوشمزه بهشتی و ظرف‌های مخصوص که پر از نوشیدنی‌های گوارا است در حالی که دست نخورده، در بسته و در آن ظروف بوی مشک می‌دهد پذیرایی می‌شوند.

به روزه‌داران واقعی گفته می‌شود از این غذاهای لذیذ و نوشیدنی‌های بهشتی بخورید و بیاشامید. زیرا شما در اثر روزه دنیا گرسنگی و تشنگی را (به خاطر رضای خدای سبحان) تحمل نموده‌اید.

کسانی که اهل روزه و نماز نبودند رهایشان سازید زیرا آن زمانی که شما سختی‌ها و مشکلات را (به خاطر خشنودی خداوند) تحمل می‌کردید آنها در دنیا دنبال استراحت زودگذر بودند پس شما هم به خاطر عمل صالح در دنیا از نعمت‌های دائمی بهشت بخورید و بیاشامید.

در آن هنگامی که روزه‌داران در ناز و نعمت و از لذات بهشتی استفاده می‌کنند، روزه‌خواران و بی‌نمازها سرگردان و متحیرند و از سختی و تشنگی آن روز زجر می‌کشند و منتظر حسابرسی هستند.

امام صادق(ع) فرمود:

للصائم فرحتان فرحه عند افطاره و فرحة عند لقاءریه عزوجل

در دو موقع برای روزه‌دار شادابی و سرور است؛ یکی سرور در وقت افطار و سرور دیگر در روز قیامت در محضر پروردگار بزرگش است.

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت





نمازهایم اگر “نماز” بود
موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش!
نمازهايم اگر نماز بود
که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت!
اگر نمازهایم نماز بود
که اول وقت نمی خواندمش، برای این که، خود را “خلاص” کرده باشم
اگر نمازهایم نماز بود
که تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم برای نشان دادن آدرس شارژر گوشی
اگر نمازم نماز بود
که تبدیل نمی شد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر!
تبدیل نمی شد به مناسب ترین زمان تحلیل رفتار فلان همکار!
تبدیل نمی شد به ماشین حساب!
نمازهایم"نماز” نیست
اگر نماز بود
یک “کارواش قوی” می شد و با فشار می شست از دلم همه ی سیاهی ها را
لکه ها را
پلشتی ها را
اگر نماز بود
می شد “کیمیا” و مس وجودم را تبدیل می کرد به طلا
اگر نمازم نماز بود
می شد پل
می شد پناهگاه
می شد دارو
می شد مرهم
می شد درمان
می شد شاه کلید
می شد میعادگاه
می شد دانشگاه
خدایا!
این روزها
من از تو فقط یک چیز می خواهم.
بر من منت بگذار و کاری کن نمازهایم نماز بشوند

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




یکی دیگر از کارهای مهمی که شیطان انجام میدهد تا شما را به گناه بیاندازد ” القای اُمنیه ” باطل می باشد.
آیه قرآن داریم که {أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ/آیه ۵۲/حج} این آیه در ارتباط با پیامبران می باشد که حتی شیطان از پیامبران هم در این زمینه دست نکشیده است.
بر هر انسانی لازم است که دو نوع هدف در زندگی خود داشته باشد: سؤل و اُمنیه
سؤل اصلی‎ترین هدف و آرزو فرد در زندگی می‎باشد که مسیر اصلی زندگی او را برای رسیدن به آن، ترسیم می‎کند. باید گفت، با وجود این که سؤل اصلی ترین هدف یک انسان در زندگی است اما بسیاری از آن غافل می‎باشند یعنی نمی دانند هدف اصلی آنها از زندگی چه می‎باشد؛ مثل رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی و یا تلاش برای رسیدن به شناخت از امام زمان.
حالا چرا کار برای امام زمان را سؤل زندگی ات قرار دادی؟ چون بهترین کارها، کار برای امام زمان می باشد که شما را به خدا می رساند، ثوابی که کار برای امام زمان دارد اصلا با هیچ کاری قابل قیاس نیست.
امنیه یعنی اهداف و آروزهای اصلی ما که به اصلی‎ترین آرزو یعنی سؤل ما ختم می شود. برای رسیدن به سؤل، امنیه های مختلف اما مرتبط با هم وجود دارند. باید امنیه آنچنان در راستای سؤل باشد که گویی همان سؤل است.
کار شیطان القای امنیه باطل است یعنی یک شوق باطل در یک چیز خوب به وجود می آورد.
از این رو بسیاری از افراد، پس از رسیدن به یک خواسته خود که در اصل امنیه ‎ای باطل از سوی شیطان بوده است، متوجه می‎شوند از ابتدا مسیر را اشتباه انتخاب کرده و از اصلی‎ترین هدف یعنی سؤل خود فاصله‎ گرفته‎اند.
اینجا باید چیکار کرد؟ در این مواقع باید استشاره کرد یعنی باید مشورت کرد.
در انتخاب امنیه های زندگی بازی نخورید که شیطان خیلی خبره می باشد و مثل من و شما را زیاد زمین زده است.
هر پیشنهادی که به شما شد اول با عقل و شرع تطابق بدهید تا بتوانید بهترین انتخاب را انجام بدهید.

استاد رائفی پور

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




روزی حضرت موسی علیه السلام رو به بارگاه ملکوتی خداوند
کرد و از خداوند درخواست نمود : بارالها ، می خواهم
بدترین بنده ات را ببینم .
ندا آمد : صبح زود به در ورودی شهر برو . اولین کسی که از
شهر خارج شد او بدترین بنده من است .
حضرت موسی روز بعد به در ورودی شهر رفت . پدری با
فرزندش اولین کسانی بودن که از شهر خارج شدند .
حضرت موسی پیش خود گفت : این بیچاره خبر ندارد که
بدترین خلق خداست .
پس از بازگشت ، رو به درگاه خدا کرد و ضمن تقدیم سپاس
از اجابت خواسته اش ، عرضه داشت بار الها ، حال می خوام
بهترین بنده ات را ببینم .
ندا آمد : آخر شب به در ورودی شهر برو . آخرین نفری که وارد
شهر شود ، او بهترین بنده من است .
هنگاهی که شب شد ، حضرت موسی به در ورودی شهر
رفت . دید آخرین نفری که از در شهر وارد شد ، همان پدر
با فرزندش است !
رو به درگاه خداوند با تعجب و درماندگی عرضه داشت :
خداوندا ! چگونه ممکن است که بدترین و بهترین بنده ات
یک نفر باشد ؟! ندا آمد :ای موسی ! این بنده که صبح هنگام می خواست
با فرزندش از در ورودی شهر خارج شود ، بدترین بنده من بود .
هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم اطراف شهر افتاد ،
از پدرش پرسید : بابا ! بزرگتر از این کوه ها چیست ؟
پدر گفت :زمین .
فرزند پرسید : بزرگتر از زمین چیست ؟
پدر پاسخ داد: آسمان ها
فرزند پرسید : بزرگتر از آسمان ها چیست؟
پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد اشک از دیدگانش
جاری شد و گفت : گناهان پدرت ، از آسمان ها نیز بزرگتر است .
فرزند پرسید : پدر ! بزرگتر از گناهان تو چیست ؟
پدر که دیگر طاقتش تمام شده بود ، به ناگاه بغضش ترکید و گفت : عزیزم ! براستی مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هر چه هست ، بزرگتر و عظیم تر است…
.
.

از شروط استغفار اعتراف به گناه نزد خداوند و جبران گناهان با انجام واجبات و عمل صالح

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




موضوع : ماهواره

خداوند متعال می فرماید : لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَ بْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ(انمام /103)
ترجمه آیه : چشمها او را نمى بینند; ولى او همه چشمها را مى بیند; و او بخشنده (نعمت ها) و با خبر از دقایق امور و آگاه (از همه چیز) است.
منظور : آشنایی با ماهیت و اسیب های شبکه های ماهواره
مقام معظم رهبری : عوامل استکبار ، امروز فیلم بد درست می کنند ، نوار بد درست می کنند ، حرف های بد درست می کنند ، شعر بد می گویند ،
داستان بد می نویسند و همه این ها را داخل کشور بین نوجوانان ، جوانان و مردم عادی پخش و منتشر می کنند و یا از طریق ماهواره ،رواج می دهند .
این مورد اخیر ( ماهواره ) واقعا گنداب فسادی است که تیرهای زهراگین خود را به سمت ملت ها وکشورها نشانه گیری می کند .
مقدمه :
اوقات فراغت به عنوان یک نیاز انسان ، دارای اهمیت زیادی بوده ، به گونه ای که یکی از دل مشغولی های هر نظامی ،
پر کردن اوقات فراغت آحاد جامعه می باشد .
امروزه بر اساس اصل رقابت بین نهاد ها ، تلویزیون ارتباط تنگاتنگی با نظام های آموزشی ، اخلاقی داشته .
این رسانه تلاش می نماید تا جایگاه مهمی در هدایت و کنترل افراد جامعه ، به ویژه نوجوانان و جوانان داشته باشد .
لذا این رسانه می تواند ، موجبات سعادت یا گمراهی نسل آینده را فراهم آورد .
از این نظر ضرورت دارد در خانواده و جامعه میزان اثر گذاری رسانه ها مورد توجه قرار گیرد .
مثالی ساده :
بر هر انسان عاقلی لازم هست که جسم خود را از آسیب های جسمی ، بیماری ها و غیره محافظت کند ،
انسان متشکل از دو بخش است : 1 - جسم 2 - روح
در واقع حقیقت اصلی انسان ،طبق ادله نقلی و عقلی ، روح انسان است . مهم ترین ورودی روح هم ، قوه ادراک است .
در واقع رسانه ها به طور مستقیم ، در قوه ادراک بشر و در نتیجه روح انسان اثر دارند .
آیا عقل رهنمون به این مطلب نیست که آنچه تاثیر گذاری مستقیم بر روح دارد ، باید مورد کنترل قرار گیرد ؟
آیا نباید در ماهیت و اهداف رسانه ای عظیم و تاثیر گذار مثل ماهواره ، تدبر کرد ؟
ماهیت و متولیان شبکه های ماهواره ای :
در حال حاضر بیش ترین شبکه های ماهواره ای دنیا ، از کشور آمریکا مدیریت می شوند .
90 درصد رسانه های آمریکایی هم دست صهیونیست ها است .
و اغلب برنامه های ماهواره در شبکه های فارسی زبان ، توسط صهیونیست ها اداره می شود .
این که صهیونیست ها برای ما شبکه فارسی زبان با گرایش خانوادگی می سازند ، که صبح تا شب برای ما فیلم و سریال پخش می کنند ،
باید ما را به هوش آورد که چه اتفاقی افتاده است ؟
آیا آن ها دلشان برای ما سوخته است ؟
انواع شبکه های ماهواره ای :
الف : شبکه های خبری و سیاسی .
1 - شبکه بی بی سی فارسی
2 - صدای آمریکا
3 – یورونیوز
4 – سیمای ازادی
5 – شبکه های سلطنتی
6 - کوموله
ب : شبکه های مروج فرهنگ و سبک زندگی غربی :
1- فارسی وان
2 - من و تو ، وغیره
سریال های شبکه فارسی وان ، حول چهار محور زیر عمل می کنند :
1 - سبک زندگی غربی
2 - خیانت های ج ن س ی
3 - عشق های مثلثی
4 - رابطه ضعیف بین پدر و مادر با فرزندان
ج : شبکه های اعقادی .
1 – شبکه های وهابیت : - شبکه کلمه – شبکه وصال حق - شبکه وصال فارسی
2 – شبکه های شیعی ضد وحدت: - شبکه اهل بیت - شبکه سلام - شبکه فدک - شبکه امام حسین - شبکه مرجعیت
3 – شبکه های مسیحی : - شبکه نجات - شبکه محبت - شبکه سون
چرا ماهواره می بینیم ؟
جو زدگی
2 – بیکاری
3 – اخبار سیاسی
4 – لذت گرایی و دور بودن از فضاهای لذت معنوی
5 – تنوع موضوع
6 – فیلم و سریال های جذاب و جدید
7 – مد گرایی و جذابیت های آرایش و پوششی
8 – حریص شدن به شناخت ماهواره به دلیل ممنوعیت آن
9 – ناکافی بودن امکانات تفریحی
شبکه های ماهواره ای ، آسیب ها ، آثار و پیامد ها:
1 – ترویج خانواده های بی سامان و لجام گسیخته در مقابل ساختار سنتی و مذهبی خانواده
2 – ترویج و عادی جلوه دادن خیانت زن به شوهر و شوهر به زن و افزایش طلاق
3 – عادی جلوه دادن ارتباط دختر و پسر پیش از ازدواج ، تا حد باردار شدن
4 – هویت زدایی از مفهوم خانواده
5 – ارزش زدایی از مفهوم غیرت ملی و دینی
6 – ترویج فمینیسم و ایجاد حس رقابت در میان زنان نسبت به مردان
7 – ایجاد حس رقابت در میان زنان و دختران برای جلب توجه مردان
8 – ایجاد بلوغ زودرس ج ن س ی
9 – ایجاد روحیه تنوع طلبی ج ن س ی و هوس بازی
10 – خارج کردن خانواده از قید مذهب و تغییر سبک زندگی
پیامبر اکرم (ص)فرمود : بر حذر باشید از نگاه های زیادی که همانا تولید هوا و هوس می کند و بذر غفلت می کارد .
فردی که به نگاه های آلوده مبتلا می شود ، آرام آرام از یاد خدا غافل می شود .
امیر المونین علی ( ع ) فرمود : در بدن ، عضوی ناسپاس تر از چشم نیست ، پس درخواست آن را اجابت نکنید که شما را از یاد خداوند عزوجل غافل می کند .
بسیاری از افرادی که مهمان سفره ماهواره می شوند ، نماز را کنار می گذارند ،
زیرا نماز ، برترین مصداق یاد خداست و فردی که چشمش به نگاه حرام ، آلوده می شود ، از یاد خدا غافل می گردد .
نتیجه :
متولیان شبکه های ماهواره ای ، همواره با نیت تخریب عقاید و از بین بردن مبانی انسانیت ،بر تفکرات جوانان می تازند .
انسان باید با تفکر درنیت هستی و با داشتن جهان بینی مناسب و صحیح ، خود را در برابر هجوم شیاطین مدرن بیمه کند.

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت





دلم را خبر میکنم
ماه سرمه به چشم می کشد
پیشانی ها بوی تو را می دهند
و حالا سحر هست
با دل دوانی ها
پچ پچه های
راز و نیاز با یار
سحر دلها شبیه هم می شوند
و چنان لطف خاصیش با هر تَن است
که هر بنده گوید خدای من است
یاد تو مهتاب من است
و خوشا به حال دلی که دریا دارد.

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




 

علی در دنیای اسلام و متأسفانه در دنیای شیعه هم ، به درستی شناخته نشده و شخصیت والایش تحریف شده و هنوز هم گرفتار محبان غال و مبغضان قال است و اینهم نمودار شخصیت مظلوم علی است که چهره ی آسمانیش در محاق جهل ها و جور هاست و ما شیعیانش هنوز به درستی نشناخته ایم و تا او را نشناسیم ، نتوانیم از او پیروی کنیم و تا پیرویش نکنیم ، شیعه ی او نیستیم و به سعادت و فلاحی که در انتظار آنیم ، نمی رسیم…

خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران
که تو را آفرید
از تو در شگفت هم نمی توانم بود
که دیدن بزرگیت را، چشم کوچک من بسنده نیست
به عقیده ی من ، فرزند ابی طالب اولین عربی بود که ملازمت و مجاورت روح کلی را برگزید و با آن دمساز و هم راز شب گردید. او نخستین عربی بود که دو لبش آهنگ ترانه روح کلی را به گوش مردمی منعکس ساخت که پیش از آن ان نغمه را نشنیده بودند. پس هر کس شیفته و دلداده ی او گشت ، شیفتگی و دلدادگی اش به رشته های فطرت بسه است. هرکس با او دشمنی نمود، از فرزندان جاهلیت است.

آیات فراوان در شأن علی آمده و گفتار کوتاه ما را گنجایش بیان آن نیست.علی جان پیامبر و گوشت و خون و استخوان اوست و نسبت به او به منزله ی هارون نسبت به موسی است و هزاران سخن دیگر از پیامبر که در صدها کتاب تفسیر و حدیث آمده و می توان به تفاسیر مجمع البیان و برهان و المیزان و کتاب های صحاح و احقاق الحق و الغدیر و… مراجعه کرد.

ولی اسف این جاست که هنوز علی در دنیای اسلام ومتأسفانه در دنیای شیعه هم ، به درستی شناخته نشده و شخصیت والایش تحریف شده و هنوز هم گرفتار محبان غال و مبغضان قال است و اینهم نمودار شخصیت مظلوم علی است که هم چهره ی آسمانیش در محاق جهل ها و جور هاست و ما شیعیانش هنوز به درستی نشناخته ایم و تا او را نشناسیم ، نتوانیم از او پیروی کنیم و تا پیرویش نکنیم ، شیعه ی او نیستیم و به سعادت و فلاحی که در انتظار آنیم ، نمی رسیم.

گروهی از مسلمانان بی انصاف ، علی را در ردیف عثمان و سعد وقاص و عبدالرحمن بن عوف و خالدبن ولید و جزء عشره مبشره به حساب می آوردند در صورتی که چه نسبت خاک را با عالم پاک. علی آن مرد بزرگ معنوی کجا و این گروه اشرافی و تجاوزکار و منحرف کجا؟
قرن ها بر منبرها به علی دشنام دادند و ناسزا گفتند و فرزندان و پیروان راستینش را کشتند و به دار آویختند و به زندان افکندند، ولی او پاینده تر و روشن تر و انسان ساز تر و مقدس تر واعجاز گرتر و اعجاب انگیز تر باقی ماند.

گروهی هم برایش شخصیتی اساطیری و ذهنی ساختند و به عنوان دوستی ، داستان ها و شعر ها برایش پرداختند و به آسمانش فرستادند و از رهبری مردم زمین برکنارش داشتند و از دسترس پیروانش بیرون بردند و شیعیانی موهوم ساختند. ذلیل و بیچاره و جاهل که برای علی نه تنها افتخاری نیافریدند ، بلکه درد ها و اندوه ها به بار آوردند.

شاعران از چشم و ابرویش سخن گفتند و از قد و بالایش و سیاهی مویش و سفیدی رخسارش و هزاران تغزل و تشبیب و این شعر ها به دست درویش ها افتاد و وسیله ی تکدی ومفتخواری و دریوزگی وبیکارگی و موجب شرمساری علی.

نقاشان او را در کنار گنبد و بارگاهی زرین نشانیدند ودو تا شیر در کنارش خوابانیدند وشمشیری دو سر روی زانوی او نهادند ، یعنی علی فقط اهل کشتار است و جنگ و بعد مسیحیان هم از آن عکس ها کپیه گرفتند و قیافه ای زشت و بی رحم به او دادند و کلاه خود وزره و شمشیری به او بستند تا بگویند، اسلام دین آدم کشی و قساوت است و این هم امام مسلمانان است.

برخی صوفیان و گروهی عارف نما ، به نام او هو حق علی گفتند و از خدایش بالاتر شمردند و دنبال هزاران فجایع رفتند و ناد علی خواندند و نماز نخواندند و باز همان رسوم مسیحی و برهمائی را زنده کردند و توحید اسلامی را که علی خودش قربانی آن بود، لکه دار کردند و از مسجد به خانقاه رفتند و با اوهام دست به گریبان شدند.

برخی روضه خوان ها ی بی سواد هم روی منبر رفتند و به عوض خواندن آیات قرآن و حدیث پیامبر و خطب نهج البلاغه ، شعر خواندند و قصه گفتند و علی را به عوض رهبری در محیط زندگی فقط دادرس شب اول قبر و سر پل صراط معرفی کردند و هر گونه گناهی را با وجود داشتن ولایت علی ، ناچیز شمردند و شفاعت را وارونه جلوه دادند و مردم بیسواد را به گناهکاری گستاخ کردند و علی را به عنوان ان که بالا ببرند ، از مقامش پائین آوردند و با داستانسراییهای دروغ و بیهوده ، شیعه را گروهی خرافاتی و اوهام پرست ، معرفی کردند و بهانه به دست دشمنان دادند که بگویند ، شیعه ها مشرکند و مهدورالدم و احمد امین ها و موسی جاراله ها و فرید وجدی ها وشهرستانی ها و … تهمت ها به شیعه زدند و جنجالها به راه انداختند که اگر مصلحانی چون سید شرف الدین ها و علامه امینی ها و کاشف الغطاها نبودند، معلوم نبود که چه سرنوشت شومی به سراغ مکتب تشیع می امد.

و ما می گوییم چه بهتر است که علی را از زبان و عمل وسیره و اخلاق و عبادت خودش بشناسیم و بشناسانیم و مکتب والای تشیع را که خونبهای علی و فرزندان والا و شیعیان فداکار و راستین اوست ، احیا کنیم.

الله اکبر
آیا خدا نیز در تو به شگفتی در نمی نگرد؟
فتبــارک الله، تبـــارک الله
تبـــارک الله احسن الخـــالقین
خجسته باد نام خداوند
که نیکـــــوترین آفریدگاران است
و نام تو
که نیکـــوترین آفریدگانی

برگرفته از: کتاب شگفتیهای نهج البلاغه ( جرج جرداق )

 

موضوعات: اهل بیت (ع), حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




انسان موجودی اجتماعی است. به شدّت نیازمند ارتباط صمیمی با دیگران و داشتن انیس و مونسی است که در کنار او آرامش یابد. از این رو از تنهایی می‌گریزد و وحشت از تنهایی یکی از نگرانی‌ها و دغدغه‌های او به شمار رفته و برای فرار از آن به تشکیل خانواده، فرزند، تحکیم روابط خویشاوندی و برقراری رابطه دوستی پناه می‌برد. حتی یکی از علت‌های ترس از مرگ نیز همین وحشتِ تنهایی و بی‌کسی است که در ادعیه نیز به آن اشاره شده است.
اما باید توجه نمود که خانواده و دوستان، همیشه در کنار انسان نیستند تا بتواند با مجالست با آنان به آرامش برسد. برای همین کسی که از تنهایی وحشت دارد، باید از این افراد پا را فراتر نهد و مونس و آرام‌بخشی کاراتر از دیگران پیدا کند پیدا کند.
راه پیدا نمودن آرام‌بخشِ جان را هم امیرمومنان علی علیه السلام بیان نموده و فرمود:
مَنْ تَسلّی بالکُتُبِ لَمْ تَفُتْهُ سَلْوَه
کسی که با کتاب‌ها خود را آرمش دهد، هیچ آرامشی را از دست ندهد. [1]
آری کتاب، داروی آرام‌بخشی است که می‌تواند خلأ وجود دیگران راهم پُر نموده و جایگزین آرامش‌های دیگر هم بشود.
البته کتاب هرچه مهمتر، از لحاظ محتوا عمیقتر و در بیان الفاظ و مطالب نیز بلیغ‌‌تر و رساتر باشد، آرام‌بخشی آن نیز به همان میزان بیشتر خواهد بود. با این بیان، بهترین و بالاترین کتاب، کتاب خداوند متعال است که ارزشش مافوق تصور بوده و با هیچ کتابی قابل مقایسه نیست. از این رو، هر که با این کتاب آسمانی اُنس بگیرد بالاترین آرامش را به دست خواهد آورد. برای همین است که امام سجّاد علیه‌السلام فرمودند:
لَوْ مَاتَ مَنْ بَینَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ یکُونَ الْقُرْآنُ مَعِی
اگر همه مردم ما بین مشرق و مغرب بمیرند و هیچ موجودی بر روی زمین زنده نماند و من تنها باشم، وقتی قرآن با من باشد، هرگز از تنهایی وحشت نمی‌کنم. [2]
قرآن کریم مونس بی‌نظیری است که در همه شرایط و حتی در بحران‌ها و سختی‌های زندگی می‌تواند بهترین همدم انسان بوده و او را از تنهایی بیرون آورد.
البته باید به این نکته نیز توجه نمود که تنهایی و وحشت آن، تنها مربوط به این دنیا نبوده و در عالم برزخ بیشتر و وحشتناک‌تر است. چرا که خود قبر هر روز صدا می‌زند: اَنا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلوا اِلیَّ اَنیساً من خانه تنهاییم پس با خود انیس و مونسی به سوی من آورید [3] (طبق منابع اسلامی؛ بهترین انیس برای تنهایی قبر؛ تلاوت قرآن است). بدین جهت انسان به این آرامش در آنجا بیشتر نیاز دارد. بنابراین کسی که می‌خواهد از بحران تنهایی و در نتیجه نداشتن آرامش در عالم برزخ به سلامت عبور کند، می‌بایست با قرآن کریم بیشتر مانوس شود. با این بیان هرچه ارتباط انسان با قرآن بیشتر باشد، آرامبخشی آن در قبر نیز بیشتر است. ارتباط با قرآن را نیز می‌توان با کیاست و زرنگی دائمی و همیشگی نمود. می‌توان کاری کرد که تا قیامت از قرآن و قرائت آن بهره برد. راه این کار وقف است.
می‌توان با وقف برای قرآن، زمینه تلاوت، قرائت و تدبر در این کتاب الهی را تا ابد برای بندگان خدا مهیا و اینگونه در اجر و پاداش همه آنها شریک شد و تا روز جزا، در زمره قاریان و تلاوت کنندگان کلام الهی قرار گرفت.
با وقف برای قرآن می‌توان دوستی با قرآن را روز به روز عمیق‌تر نمود تا آنجا که این دوستی و همنشینی، تنهایی و ترس برزخ را به بهشتی تبدیل کند که در فکر و خیال هم نگنجد.
پی نوشت:
1- غررالحکم و دررالکلم
2- کافی، ج 2، ص 613.
3- المواعظ العددیة ص 390

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




قرآن کریم در آيه 7 سوره بینه، از بهترین مخلوقات روی زمین سخن می‌گوید و در آیه بعدی هم بدترین مخلوقات را بیان می‌کند و می‌فرماید: «اِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ [بینه/7] كسانى كه ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته انجام می‌دهند بهترين مخلوقات عالم هستند». و سپس پاداش آن‌ها را در چند جمله كوتاه بيان مى‌نماید.
قابل توجه اين‌كه در مورد مؤمنان سخن از انجام اعمال صالح نيز به ميان آمده كه در حقيقت ميوه درخت ايمان است، این بیان به این مطلب اشاره دارد كه ادعاى ايمان، به تنهائى كافى نيست، بلكه اعمال انسان بايد گواه بر ايمان او باشد، ولى كفر به تنهایى هر چند توأم با عمل ناصالحى نيز نباشد، مايه سقوط و بدبختى است، گذشته از اين ،كفر معمولاً مبدأ انواع گناهان و جنايات و اعمال خلاف نيز مى‌شود.
تعبير (اولئك هم خير البريه) به خوبى نشان مى‌دهد كه انسان‌هاى مؤمن و صالح العمل حتى از فرشتگان برتر و بالاترند، چرا كه آيه مطلق است، و هيچ استثنائى در آن نيست، و آيات ديگری از قرآن نيز گواه بر اين معنى مى‌باشد.
در مورد مصداق «خیرالبریه» روایات بسیاری وارد شده که منظور امیرالمومنین(عليه‌السلام) و شيعيان ایشان می‌باشند، این روايات هم در منابع اهل سنت وجود دارد و هم در منابع شیعه، ما برای نمونه چند مورد از منابع اهل سنت را بیان می‌کنیم:
«حاكم حسكانى» كه از دانشمندان معروف اهل سنت در قرن پنجم هجرى است اين روايات را در كتاب معروفش «شواهدالتنزيل» با اسناد مختلف نقل مى‌كند، و تعداد آن بيش از بيست روايت است. او از «ابن‌عباس» نقل مى‌کند: «هنگامى كه این آيه نازل شد، پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله) به امیرالمومنین(عليه‌السلام) فرمود: منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد كه در روز قيامت وارد عرصه محشر مى‌شويد، در حالى كه هم شما از خدا راضى هستید و هم خدا از شما راضى است؛ دشمنت نیز خشمگين وارد محشر مى‌شود و به زور به جهنم مى‌رود».
در حديث ديگرى از «جابر بن عبدالله انصارى» آمده است كه ما خدمت پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) كنار خانه‌ی خدا نشسته بوديم، امیرالمومنین(عليه‌السلام) به سوى ما آمد، هنگامى كه چشم پيامبر(صلى‌الله‌عليه‌وآله) به او افتاد فرمود: «برادرم به سراغ شما مى‌آيد» سپس رو به كعبه كرد و فرمود: «به خداى اين كعبه قسم كه اين مرد و شيعيانش در قيامت رست‌گارانند» سپس رو به سوى ما كرد و فرمود: «به خدا سوگند او قبل از همه شما به خدا ايمان آورد، و قيام او به فرمان خدا بيش از همه شماست، وفايش به عهد الهى از همه بيشتر، و قضاوتش به حكم الله افزون‌تر، و مساواتش در تقسيم بيت المال از همه زيادتر، عدالتش درباره رعيت از همه فزون‌تر، و مقامش نزد خداوند از همه بالاتر است.
جابر مى‌گويد: در اين‌جا خداوند آيه بالا را نازل فرمود و از آن به بعد هنگامى كه على(عليه‌السلام) مى‌آمد، ياران محمد(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) مى‌گفتند: بهترين مخلوق خدا بعد از رسول الله آمد».[1]
«سیوطی» از دانشمندان اهل سنت در «درالمنثور» این شأن النزول از جابر و ابوسعید خدری نقل کرده است. هم‌چنین او همین روایت را از «ابن‌عباس» نیز نقل کرده است؛ وی از «ابن‌مردويه» از امیرالمومنین(عليه‌السلام) نقل مى‌كند كه پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) به من فرمود: «آيا اين سخن خدا را نشنيده‌اى، كه مى‌فرمايد: كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند بهترين مخلوقاتند؟ اين تو و شيعيان تو هستيد، و وعده‌گاه من و شما كنار حوض كوثر است، هنگامى كه من براى حساب امت‌ها مى‌آيم و شما دعوت مى‌شويد، در حالى‌كه پيشانى سفيد و شناخته شده‌ای دارید».[2]
بسيارى ديگر از دانشمندان اهل سنت نيز همين مضمون را در كتب خود نقل كرده‌اند: از جمله «خوارزمى» در مناقب[3] و «طبرى» در تفسيرش[4] و «ابن‌صباغ مالكى» در الفصول المهمه[5] و «شوكانى» در فتح القدير[6] و «قندوزى» در ينابيع المودة[7] ذيل آيات مورد بحث و جمعى ديگر.
كوتاه سخن اين‌كه حديث فوق از احاديث بسيار معروف و مشهور است كه از سوى غالب دانشمندان و علماى اسلام پذيرفته شده، و اين فضيلتى است بزرگ و بى‌نظير براى على(عليه‌السلام) و پيروانش؛ ولی «ابن‌تیمیه» که نمی‌تواند فضیلتی را برای امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) ببیند و تحمل نماید، و ایرادی که به تمام احادیث فضایل امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌گیرد، در این‌جا نیز تکرار می‌کند و می‌گوید: «حدیث باید صحیح باشد، حتی اگر ما شکی در دروغ بودنش نداشته باشیم، از کسی که ادعا دارد، طلب بیّنه می‌کنیم، که ثابت کن حدیث درست است، و با یک روایت از ابونعیم، (همه طوایف مسلمین قبول دارند که) مطلبی ثابت نمی‌گردد؛ هم‌چنین این حدیث از موارد اتفاقی است که همه علما و حدیث‌شناسان، آن را دروغ و ساختگی می‌دانند».[8]
ما پس از شواهدی که ذکر نمودیم، دیگر سخنی نمی‌گوییم و خود می‌توانید افتضاحی که در سخن «ابن‌تیمیه» که نشان از بی‌سوادی او و یا کوری او از روی تعصب است، مشاهده نمایید.
———————————-
پی‌نوشت
[1]. «…حدثني يزيد بن شراحيل الأنصاري كاتب علي، قال: سمعت علياً يقول: حدثني رسول الله(صلى الله عليه وآله) وأنا مسنده إلى صدري فقال: يا علي أما تسمع قول الله(عزوجل): (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية)، هم أنت وشيعتك، وموعدي وموعدكم الحوض، إذا اجتمعت الأمم للحساب تدعون غراء محجلين.»
«… عن ابن عباس قال: لما نزلت هذه الآية: (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) قال النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) لعلي: هو أنت وشيعتك، تأتي أنت وشيعتك يوم القيامة راضين مرضيين! ويأتي عدوك غضابا مقمحين قال (علي): يا رسول الله ومن عدوي؟ قال: من تبرأ منك ولعنك ثم قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): من قال: رحم الله علياً يرحمه الله.»
… عن جابر به لفظا سواء.
«… عن أبي برزة قال: تلا رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) قال: هم أنت وشيعتك يا علي وميعاد ما بيني وبينكم الحوض.»
«… عن بريدة بن حصيب الأسلمي قال: تلا النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) هذه الآية: (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) فوضع يده على كتف علي وقال: هو أنت وشيعتك، يا علي ترد أنت وشيعتك يوم القيامة رواءا مرويين، ويرد عدوك عطاشا مقمحين.»
«… عن أبي جعفر محمد بن علي(عليهما السلام) قال: (قال) رسول الله(صلى الله عليه وآله): (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) هم أنت وشيعتك يا علي!.»
«… عن جابر: عن أبي جعفر(عليه السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) (هم) أنت وشيعتك يا علي!.»
«… عن أبي جعفر، عن النبي(صلى الله عليه وآله) قال: هيا علي (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) (قال: هم) أنت وشيعتك، ترد علي أنت وشيعتك راضين مرضيين.»
«(وقال أيضاً) … عن أبي جعفر محمد بن علي قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): يا علي الآية التي أنزلها الله: (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) هم أنت وشيعتك يا علي!.»
«… عن أبي جعفر في قوله تعالى: (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) قال: هم علي وشيعته.»
«… عن جابر بن عبد الله الأنصاري قال: كنا جلوساً عند رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) إذ أقبل علي بن أبي طالب، فلما نظر إليه النبي قال: قد أتاكم أخي. ثم التفت إلى الكعبة فقال: ورب هذه البنية إن هذا وشيعته (هم) الفائزون يوم القيامة.
ثم أقبل علينا بوجهه فقال: أما والله إنه أولكم إيمانا بالله وأقومكم بأمر الله، وأوفاكم بعهد الله وأقضاكم بحكم الله وأقسمكم بالسوية وأعدلكم في الرعية وأعظمكم عند الله مزية. قال جابر: فأنزل الله (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) فكان علي إذا أقبل قال أصحاب محمد: قد أتاكم خير البرية بعد رسول الله.»
«… عن عبدالله بن لهيعة به لفظا سواء انا اختصرته.»
«… عن عطية العوفي قال: دخلنا على جابر بن عبدالله الأنصاري وقد سقط حاجباه على عينيه من الكبر، فقلنا له: أخبرنا عن علي فرفع حاجبيه بيده ثم قال: ذاك من خير البرية.»
«عن أبي سعيد الخدری، قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): علي خير البرية.»
«عن ابن عباس، وعن معاذ (في قوله تعالى): (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) قالا: (هو) علي بن أبي طالب ما يختلف فيها أحد.»
«… عن أبي صالح: عن ابن عباس (في قوله تعالى:) (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) (قال: هم) علي وشيعته.»
«… عن الضحاك، عن ابن عباس في قوله تعالى: (أولئك هم خير البرية) قال: نزلت في علي وأهل بيته.»
«… عن ابن عباس في قوله تعالى: (أولئك هم خير البرية) (قال:) نزلت في علي بن أبي طالب.»
«و (رواه أيضاً) السبيعي بإسناده عن حبان، عن الكلبي، عن أبي صالح، عن ابن عباس في قوله: (أولئك هم خير البرية) (قال: نزلت) في علي وشيعته.»
شواهد التنزيل لقواعد التفضیل، حاکم حسکانی: ج2، ص459- 475.
[2]. «وأخرج ابن عساكر عن جابر بن عبدالله قال كنا عند النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) فاقبل على فقال النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) والذي نفسي بيده ان هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة. ونزلت (ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) فكان أصحاب النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) إذا أقبل على قالوا جاء خير البرية.» «وأخرج ابن عدي وابن عساكر عن أبي سعيد مرفوعاً على خير البرية.» «وأخرج ابن عدي عن ابن عباس قال لما نزلت ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) لعلى هو أنت وشيعتك يوم القيامة راضين مرضيين.» «وأخرج ابن مردويه عن علي قال قال لي رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) ألم تسمع قول الله (ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية)، أنت وشيعتك وموعدي وموعدكم الحوض إذا جثت الأمم للحساب تدعون غرا محجلين.» الدر المنثورفی التفسیر بالمأثور، سیوطی: ج6، ص379.
[3]. «… عن أبي سعيد، عن النبي(صلى الله عليه وآله) قال: خير البرية علي.»
«… عن جابر قال: كنا عند النبي(صلى الله عليه وآله) واقبل علي بن أبي طالب(عليه السلام) فقال رسول الله(صلى الله عليه وآله): قد أتاكم أخي، ثم التفت إلى الكعبة فضربها بيده ثم قال: والذي نفسي بيده ان هذا وشيعته هم الفائزون يوم القيامة، ثم قال: انه أولكم ايماناً معي وأوفاكم بعهدالله تعالى وأقومكم بأمرالله وأعدلكم في الرعية وأقسمكم بالسوية وأعظمكم عندالله مزية قال ونزلت فيه: (ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) قال فكان أصحاب النبي(صلى الله عليه وآله) إذا أقبل علي(عليه السلام) قالوا: قد جاء خير البرية.» المناقب، خوارزمي: ص111.
[4]. «حدثنا ابن حميد، قال: ثنا عيسى بن فرقد، عن أبي الجارود، عن محمد بن علي (أولئك هم خير البرية)؛ فقال النبي(صلی الله علیه وآله وسلم): أنت يا علي! وشيعتك.» جامع البیان فی تأویل آی القرآن، طبری: ج30، ص335.
[5]. «وعن ابن عباس قال: لمّا نزلت هذه الآية: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَلِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) قال لعلي: هو أنت وشيعتك تأتي يوم القيامة أنت وهم راضين مرضييّن، ويأتي أعداؤك غضاباً مقحمين.» الفصول المهمه فی معرفة الائمه، ابن صباغ مالکی: ج1، ص576.
[6]. «وأخرج ابن عساكر عن جابر بن عبدالله قال: كنا عند النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) فأقبل علي، فقال النبي(صلى الله عليه وآله وسلم): والذي نفسي بيده إن هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة، ونزلت (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) فكان أصحاب محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) إذا أقبل قالوا: قد جاء خير البرية.» «وأخرج ابن عدي وابن عساكر عن أبي سعيد مرفوعاً: على خير البرية.» «وأخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال: لما نزلت هذه الآية (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) لعلي: هو أنت وشيعتك يوم القيامة راضين مرضيين. وأخرج ابن مردويه عن علي مرفوعاً نحوه.» فتح القدیر، شوکانی، ج5، ص477.
[7]. «… عن جابر بن عبدالله. قال: كنا عند النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) فأقبل على فقال: قد أتاكم أخي: ثم التفت إلى الكعبة فمسها بيده. ثم قال: والذي نفسي بيده أن هذه و شيعته هم الفائزون يوم القيامة. ثم قال: إنه أولكم إيماناً معي، وأوفاكم بعهدالله وأقومكم بأمرالله، وأعدلكم في الرعية، وأقسمكم بالسوية، وأعظمكم عندالله مزية. قال: فنزلت (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية). قال: فكان الصحابة إذا قيل: على قالوا: قد جاء خير البرية.» ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی: ج1، ص197.
«وعن علي(علیه السلام) أنه(صلى الله عليه وآله وسلم) قال [لي]: يا علي، إن الله قد غفر لك ولولدك ولأهلك ولذريتك ولشيعتك، ولمحبي شيعتك، فأبشر فإنك الأنزع البطين. (أخرجه الديلمي في مسنده).»
«وعن أبي رافع: إن النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) قال: يا علي، أنت وشيعتك تردون علي الحوض رواء مرويين، مبيضة وجوههم، وإن عدوك يردون على الحوض ظماء مقمحين. (أخرجه الطبراني في الكبير).»
«قال جمال الدين الزرندي المدني، عن ابن عباس قال: لما نزلت [هذه الآية]: (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) قال(صلى الله عليه وآله وسلم) لعلي: هو أنت وشيعتك، تأتي يوم القيامة أنت وشيعتك راضين مرضيين، ويأتي عدوك غضباناً مقمحين. فقال: ومن عدوي؟ قال: من تبرأ منك ولعنك.» ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی: ج2، ص357.
[8]. والجواب من وجوه أحدها المطالبة بصحة النقل وان كنا غير مرتابين في كذب ذلك لكن مطالبة المدعي بصحة النقل لا يأباه إلا معاند ومجرد رواية أبي نعيم ليست بحجة باتفاق طوائف المسلمين؛ الثاني أن هذا مما هو كذب موضوع باتفاق العلماء وأهل المعرفة بالمنقولات». منهاج السنة، ابن تیمیه، مؤسسه قرطبه، 1406ق، ج7، ص259.

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت





شیطان هم کابینه‌ای دارد. و کابینه او مرکب از ۲۰ نفر است. کارهای خود را با کمک آنها انجام می‌دهد. افراد کابینه‌اش از فرزندان خود او هستند.
اسامی کابینه او از این قرار است:
۱. ولهان؛
انسان را در طهارت و نماز وسوسه می‌کند و به شک می‌اندازد که این نماز باطل است.
۲. هفاف؛
مأموریت دارد که در بیابانها و صحراها انسان را اذیت کند و برای ترسانیدن او را به وهم و خیال اندازد یا به شکل حیوانات گوناگون به نظر انسان درآید.
۳. زلنبور؛
موکل بازاری هاست. لغویات و دروغ، قسم دروغ و مدح کردن متاع را نزد آنها زینت می‌دهد.
۴. ثبر؛
در وقتی که مصیبتی به انسان وارد می‌شود، صورت خراشیدن، سیلی به خود زدن، یقه و لباس پاره کردن را برای انسان پسندیده جلوه می‌دهد.
۵. ابیض؛
انبیا را وسوسه می‌کند یا مأمور به خشم در آوردن انسان است و غضب را پیش او موجه جلوه می‌دهد و به وسیله آن خونها ریخته می‌شود.
۶. اعور؛
کارش تحریک شهوات در مردان و زنها است و آنها را به حرکت می‌آورد! و انسان را وادار به زنا می‌کند.
(اعور، همان شیطانی است که بِرصیصای عابد را وسوسه کرد تا با دختری زنا کند.)
۷. داسم؛
همواره مراقب خانه‌هاست. وقتی انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و نام خدا را بر زبان نیاورد، با او داخل خانه می‌شود و آن قدر وسوسه می‌کند تا شر و فتنه ایجاد نماید.
۸. مطرش؛
کار او پراکندن اخبار دروغ یا دروغ‌هایی است که خود جعل کرده؛ در حالی که حقیقت ندارند.
۹. قنذر؛
او نظارت بر زندگی افراد می‌کند. هر کس چهل روز در خانه خود طنبور داشته باشد؛ غیرت را از او برمی‌دارد، به طوری که انسان در برابر ناموس خود بی‌تفاوت می شود.
۱۰. دهار؛
مأموریت او آزار مؤمنان در خواب است. به طوری که انسان خواب‌های وحشتناک می‌بیند، یا در خواب به شکل زنان نامحرم در می‌آید و انسان را وسوسه می‌کند تا او را محتلم کند.
۱۱. اقبض؛
وظیفه او تخم‌گذاری‌ست. روزی سی عدد تخم می‌گذارد. ده عدد در مشرق و ده عدد در مغرب و ده عدد زمین، از هر تخمی عده‌ای از شیاطین و عفریت‌ها و غول‌ها و جن بیرون می‌آیند که تمام آنها دشمن انسان‌اند.
۱۲. تمریح؛
امام صادق علیه السلام فرمودند: برای ابلیس در گمراه ساختن افراد کمک کننده‌ای به نام (تمریح) وی در آغاز شب بین مغرب و مشرق به وسوسه کردن، وقت مردم را پر می‌کند.
۱۳. قزح؛
ابن‌کوا از امیرالمؤمنین علیه السلام از قوس و قزح پرسید، حضرت فرمود: قوس قزح مگو؟! زیرا نام شیطان (قزح) است بلکه بگو (قوس اله و قوس الرحمن).
۱۴. زوال؛
مرحوم کلینی از عطیة بن المعزام روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم و از مردانی که دارای مرض (ابنه) بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود: (زوال) پسر ابلیس با آنها مشارکت می‌کند ایشان مبتلا به آن مرض می‌شوند.
۱۵. لاقیس؛
او یکی از دختران شیطان و کارش وادار کردن زنان به هم جنس بازی است او مساحقه را به زنان قوم لوط یاد داد.
۱۶. متکون؛
شکل خود را تغییر می‌دهد و خود را به صورت بزرگ و کوچک درمی‌آورد و مردم را گول می‌زند و این وسیله آنان را وادار به گناه می‌کند.
۱۷. مذهب؛
خود را به صورت‌های مختلف در می‌آورد، مگر به صورت پیغمبر و یا وصی او. مردم را با هر وسیله که بتواند گمراه می‌کند.
۱۸. خنزب؛
بین نمازگزار نمازش حایل می‌شود؛ یعنی توجه قلب را از وی برطرف می‌کند.
در خبر است که: عثمان بن ابی العاص بن بشر در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت من حایل می‌شود، یعنی حضور قلب را از من می‌گیرد. حضرت جواب داد: نامش شیطان (خنزب) است. پس هر زمان از او ترسیدی به خدا پناه ببر.
۱۹. مقلاص؛
موکل قمار است. قماربازها همه به دستور او رفتار می‌کنند. به وسیله قمار و برد و باخت اختلاف و دشمنی در میان آنان به وجود می‌آورد.
۲۰. طرطبه؛
از دختران آن ملعون می‌باشد. کار او وادار کردن زنان به زنا است و هم جنس‌بازی را هم به آنان تلقین می‌کند.
منابع:
سفینة البحار
ج۱ص۹۹و۱۰۰

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




جو، یک از اصلی ترین غلاتی است که معمولا در نان، نوشیدنی ها و انواع خوراکی ها یافت می شود.

به گزارش سلام خبر، جو، اولین غله کشت شده در تاریخ به شمار می آید و تا به امروز به عنوان یکی از پرمصرف ترین غلات سراسر دنیا باقی مانده است.

دارا بودن خواصی مانند فیبر بالا، انواع ویتامین ها و مواد معدنی که در غلات فرآوری شده یافت نمی شود، جو را به یکی از اصلی ترین منابع غذایی تبدیل کرده است. مصرف جو می تواند خطر بروز بیماری هایی مانند چاقی بیش از حد، دیابت، بیماری های قلبی و سرطان را کاهش دهد.

جو به طور معمول به دو شکل یافت می شود: جو سفید یا پوست کنده که سبوس آنجدا شده و جو سبوس دار که فقط پوسته جدا شده است.

نصف فنجان جو سبوس دار حاوی 326 کالری، 11.5 گرم پروتئین، 2 گرم چربی، 0 گرم کلسترول، 68 گرم کربوهیدرات و 16 گرم فیبر(64 درصد نیاز روزانه بدن) است. همچنین، این میزان حاوی 3 درصد از نیاز کلسیم روزانه، 18 درصد آهن، 40 درصد تیامین، 15 درصد ریبوفلاوین،21 درصد نیاسین، 15 درصد ویتامین B6، و بسیاری مواد معدنی دیگر است.

بتاگلوکان ها نیز، که نقش شان در کاهش مقاومت انسولین و سطح کلسترول خون ثابت شده است، در جو به وفور یافت می شوند.

از خواص مصرف جو می توان به کاهش خطر چاقی، دیابت، بیماری های قلبی و در کل بهبود وضعیت سلامت، موها، افزایش انرژی و کاهش وزن اشاره کرد.

فشار خون

پایین نگه داشتن سدیم مصرفی و بالا بردن پتاسیم مصرفی از راه های اصلی کاهش فشار خون در بدن است. پتاسیم، کلسیم و منیزیمی که در جو وجود دارد، همگی به طور طبیعی فشار خون را کاهش می دهند.

سلامت استخوان ها

آهن، فسفر، کلسیم، منیزیم، منگنز و روی موجود در جو می توانند به ساخته شدن استخوان های محکم تر و قوی تر کمک شایانی کنند. تعادل بین فسفات و کلسیم برای درست ساخته شدن استخوان ها ضروری است.

سلامت قلب

فیبر، پتاسیم، فولات و ویتامین B6 که در جو وجود دارند، همگی می توانند به سلامت قلب کمک کنند. این واقعیت که جو هیچ گونه کلسترولی ندارد نیز از مزیت های این ماده غذایی برای سلامت قلب محسوب می شود.

پیشگیری از سرطان

سلنیوم، از مواد معدنی است که در بیشتر غذاها وجود ندارد اما در جو یافت می شود. سلنیوم، نقش مهمی در عملکرد آنزیم های کبدی ایفا می کند و به آن ها در خنثی کردن ترکیبات سرطانی در بدن کمک می کنند. همچنین، سلنیوم از التهاب و رشد تومورها جلوگیری کرده و سیستم ایمنی را تقویت می سازد.

حفظ وزن ایده ال

جو با دارا بودن فیبرهای گیاهی از یبوست جلوگیری و گوارش را تنظیم می کند. همچنین، محققان به این نتیجه رسیده اند که مصرف فیبر به اندازه کافی، یکی از مهم ترین فاکتورها در کاهش وزن بدن است. فیبر در رژیم غذایی می تواند به سیری و کاهش اشتها کمک کند.

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





تو کجایی؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه این هفته بیایی
به جمالت …. به جلالت….دل ما را بربایی
جواب امام زمان
تو که یک عمر سرودی « تو کجایی ؟ » تو کجایی ؟!!!
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده ؟
چه کسی در پی هر غصه تو اشک چکانده ؟
چه خطر ها به دعایم ، زکنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی کجایی ؟
و ای کاش بیایی
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود ، تو بودی
هر زمان بود تفاوت ، که تو رفتی و نماندی
خواهش نفس شده ، یار و خدایت
و همین است که تاثیر نبخشد به دعایت
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم
تو کجایی؟!
به خودت کاش بیایی !

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت





کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند وآن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید. یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد. جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم. مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد.اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد. اما هر موقع که عقاب از رویای اش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد. بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.
نکته: تو همانی که می اندیشی، هر گاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویاهایت برو و به سخنان اطرافیان خود فکر نکن.

موضوعات: داستان  لینک ثابت





« ایاز» به علت توجه و علاقه ی وافر سلطان محمود به او، به شدت مورد حسادت مقامات دربار بود. یک بار نزد سلطان بدگویی کردند که ایاز هر روز قبل از اینکه به دربار و به حضور سلطان بیاید، به منزلی می رود و گویا از کسی دستور می گیرد و شب هم که از حضور سلطان مرخص می شود، سر راه به همان منزل می رود و گویا اخبار دربار را به آن شخص گزارش می دهد. سلطان دستور داد آن منزل را تفتیش کنند. ماموران وقتی وارد آن منزل شدند، دیدند تنها یک اتاق دارد که در آن اتاق، یک پوستین شبانی به میخ آویزان است… خبر را برای سلطان آوردند… ایاز که به خدمت سلطان آمد، سلطان قضیه را از او پرسید. ایاز گفت: آنچه در آن اتاق آویخته است، پوستین شبانی من است که قبل از آشنایی با سلطان بر تن داشتم و چوپانی می کردم. هر روز قبل از آنکه به دربار بیایم، به آن اتاق می روم و آن پوستین را بر تن می کنم و به خود می گویم« ایاز، خودت را گم نکنی و فراموشت نشود که تو همان چوپان فقیر و بی کسی؛ هر چه داری از برکت سلطان است.» شب هم یک بار دیگر همین را به خود یادآوری می کنم تا خودم را گم نکنم و حق سلطان را فراموش نکنم.
نتیجه: چه زیباست به یاد داشته باشیم که هر چه داریم از لطف و کرم خداست که سلطان ماست.

موضوعات: داستان  لینک ثابت




یک داستان جالب از شهیدی ایرانی که در جوار امام حسین(ع) دفن شد
یک داستان جالب از شهیدی ایرانی که در جوار امام حسین(ع) دفن شد

ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگه:


توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست. فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد.
من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم
… سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است . اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برایم تعریف کرد ، مو به تنم سیخ شد


پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی و خوش سیما اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخای. اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم، قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید…


منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت:


شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم.


خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی.
پس درویش تاملی کرد و گفت: ای خواجه، کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام.
این را بگفت و روانه شد.
خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد.


معراج السعادت (ملا احمد نراقی)


از او بخواه که دارد و میخواهد که از او بخواهی,
از او مخواه که ندارد و می ترسد که از او بخواهی.


خواجه عبدالله انصاری

موضوعات: سخن بزرگان, بزرگان و علما  لینک ثابت




ام سلمه از پیامبر (ص) پرسید:


ارزش خدمت زنان به شوهرانشان چیست؟


آن حضرت (ص) فرمودند: هیچ زنی از خانه همسرش چیزی را به قصد اصلاح جا به جا نمی كند، مگر این كه خدا نظر رحمت به سوی او افكند و هر كسی خدا به وی نظر رحمت كند عذابش نخواهد كرد.


مفاتیح الحیات – 262

موضوعات: روایات, خانواده و زندگی  لینک ثابت




 

حکمت 113 :

ارزش هاى والاى اخلاقى (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ وَ لَا كَرَمَ كَالتَّقْوَى وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ وَ لَا تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ لَا رِبْحَ كَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِى الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ وَ لَا عِبَادَةَ كَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَلَا إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ كَالتَّوَاضُعِ وَ لَا شَرَفَ كَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ كَالْحِلْمِ وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ .
امام علیه السلام فرمود:
سرمايه اى از عقل سودمندتر نيست ، و هيچ تنهايى ترسناك تر از خودبينى ، و عقلى چون دورانديشى ، و هيچ بزرگوارى چون تقوى ، و همنشينى چون اخلاقى خوش ، و ميراثى چون ادب ، و رهبرى چون توفيق الهى ، و تجارتى چون عمل صالح ، و سودى چون پاداش الهى ، و هيچ پارسايى چون پرهيز از شُبهات ، و زُهدى همچون بى اعتنايى به دنياى حرام ، و دانشى چون انديشيدن ، و عبادتى چون انجام واجبات ، و ايمانى چون حياء و صبر . و خويشاوندى چون فروتنى ، و شرافتى چون دانش ، و عزّتى چون بردبارى ، و پشتيبانى مطمئن تر از مشورت كردن نيست

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




خدایا قمار زندگی را لحظه لحظه باختم

خدایا قمار زندگی را لحظه لحظه باختم


دود وآه شد هر آنچه که ساختم


زکرم کن نظری سوی همه خسته دلان


ما که جز این درگه نکنیم روی به سمت دگران….

 

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




دعاى روز دهم ماه مبارك رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم


االلهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوكّلین علیكَ واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْكَ واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیكَ بإحْسانِكَ یاغایَةَ الطّالِبین.


خدایا قرار بده مرا در این روز از متوكلان بدرگاهت ومقرر كن در آن از كامروایان حضرتت ومقرر فرما در آن از مقربان درگاهت به احسانت اى نهایت همت جویندگان.

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




بر بلندای فلک ذکر ملائک یا علیست
هر که گوید یا علی ، در روز محشر با علیست

در طواف کعبه گر با دیده ی دل بنگری
هر طرف آئینه ای باشد کزان پیدا علیست

گر خدا خوانم علی را ، کفر باشد کفر محض
به که گویم المثنای حق یکتا علیست

ای یهودی ، ای مسیحی ، ای مسلمان ، ای فلان
رکن کعبه ، چلچراغ مسجد الاقصی علیست

در شب معراج احمد نور از لب نور بود
دید در افلاک ، ماه لیله الاسرا علیست

مردگان دم میگرفتند ز عیسای مسیح
غافل از آنکه مسیحای دو صد عیسی علیست

اوست سر اسم اعظم ، واقف است او بر امور
راز پنهان در عصای پنجه ی موسی علیست

با علی بودن علو و عزت آزادگیست
جبرئیل عرش را استاد بی همتا علیست

خواستگاران فراوان داشت دخت مصطفی
از خدا دستور آمد همسر زهرا علیست

بر فراز آسمان ها هم حکومت حق اوست
حاکم و فرمانروای عالم بالا علیست

قدرت کل دول ، از ناخن او کمتر است
امپراتور بلند آوازه ی دنیا علیست

از غدیر خم چه میدانی ؟، نمیدانی بدان
بعد پیغمبر امام و رهبر و مولا علیست

ای که هی دم میزنی از اولی و دومی
بشنو ای ابله ، ولی مسلمین تنها علیست

اوست باب اله ، باب العشق ، باب المعرفت
شیعیان باب گرام زینب کبری علیست

تا عبد پرونده شیعه بدون خدشه است
قاضی دیوان کیفر، صاحب الامضاء علیست

موضوعات: اهل بیت (ع), حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





یک سؤال اساسی و یک جواب منطقی
سؤال :
از عالمی سوال شد:چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟
پاسخ :
نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد که به طورخلاصه اشاره می شود:
1_ می بینی ، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچارافسردگی میشوی…!
2_ می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی،
ازدواج میکنی، طلاق می دهی.!
3_ می بینی ، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری.!
4_ می بینی ، با همسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی.!
5_ می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی،
در نظر دیگران خوار می گردی.!
6_ می بینی ، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود،
ایمانت ضعیف می شود.!
7_ می بینی ، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی،
دچار گناه میشوی.!
لذا اسلام در یک کلمه می گوید :
“"نگاهت را از نامحرم نگاهدار"”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





(1) پیامبر اکرم (ص) فرمودند :روزه‏ دار، تا وقتى كه از مسلمانى غیبت نكند، در حال عبادت است، هر چند در بسترش خفته باشد.

(2) پیامبر اکرم(ص) می فرمایند :هر گاه روزه‏ دار، غیبت كند، روزه اش را افطار كرده است. (از ارزش روزه‌اش كم كرده است وگرنه از جهت فقهی خللی در روزه‌اش وارد نمی‌‌شود.)

(3) پیامبر اکرم (ص) فرمودند ؛ هر كس از فرد مسلمانى غیبت كند، روزه ‏اش مى‏شكند و وضویش باطل مى‏شود. (مقصود آن است كه غیبت موجب عدم قبولى روزه و ضربه به طهارت باطنى مى‏گردد.)

(4) پیامبر خدا (ص) خطاب به على علیه‏ السلام فرمود: اى على! از غیبت و سخن‏ چینى بپرهیز؛ چرا كه غیبت، روزه را مى‏شكند و سخن‏ چینى، عذاب قبر مى‏آورد.

(5) پیامبر اکرم (ص) فرمودند: كسی كه پیوسته گوشت‏هاى مردم را مى‏خورد (درباره مردم غیبت مى‏كند)، روزه‏ دار نیست.

ِ (6)پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هر كس در ماه رمضان درباره مسلمانى غیبت كند، بر روزه ‏دارى اش پاداشى نخواهد یافت.

(7)پیامبر اکرم (ص) فرمودند :هر كس درباره مرد و زن مسلمانى غیبت كند، خداوند تا چهل شبانه ‏روز، نماز و روزه ‏اش را نمى‏پذیرد، مگر آن كه آن شخص از وى درگذرد.

پی‌نوشت‌ها:

1- فضائل الأشهر الثلاثة: 122/124، الكافی: 4/64/9، تهذیب الأحكام: 4/190/538، من لا یحضره الفقیه: 2/74/1772، ثواب الأعمال: 75/1، الأمالی للصدوق: 645/873؛ الفردوس: 2/411/3825.


2- عوالی اللآلی: 1/263/53؛ نصب الرایة: 2/482 .


3- من ‏لا یحضره الفقیه: 4/15/4968، الأمالی للصدوق: 515/707، ثواب الأعمال: 335/1، بحار الأنوار: 75/247/10 .


4- تحف العقول: 14، بحار الأنوار: 77/67/6 .


5- المصنّف لابن أبی شیبة: 2/423/13، الفردوس: 4/77/6238، تفسیر القرطبی: 16/336؛ مستدرك الوسائل: 7/370 / 8443 .


7- جامع الأخبار: 412/1141، بحار الأنوار: 75/258/53 .
6- جامع الأخبار: 412/1142، بحار الأنوار: 75/258/53 .

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




بسم رب العشق، رب العالمین
عشق مولایم، امیرالمومنین
فاطمه تعبیر دوری از عذاب
بهترین تفسیر از ام الکتاب
مادر یکتای هستی از عدم
مادر لوح و قلم، روح قسم
جسم ناسوتی او روح فلک
روح لاهوتی او جسم ملک
دست تقدیر خدا بر عالمین
مادر ارباب مظلومم حسین
حجت کبری است بر کل حجج
با دعایش می رسد یوم الفرج
جنتی که زیر پای مادر است
خاک پای دختر پیغمبر است
آنکه حق جنت به او تقدیم کرد
نار را جنت به ابراهیم کرد
انبیا درند و دریا فاطمه
لم یکن ایجاد لولا فاطمه
ارث مادر بر تمام اولیاء
علم و حلم و صدق و تسلیم و رضا
در امامت گر علی تکثیر شد
بچه شیر از شیر مادر شیر شد
تا امید جود از دادار از اوست
رونق بازار استغفار از اوست
حق چو در محشر هویدا می شود
مومن از مجرم مجزا می شود
روح در عشاق او چون می دمند
صور این الفاطمیون می دمند
خلق در محشر پیاده او سوار
هاتفی آواز می دارد کنار
کور باد و دور باد هر کس که هست
هان که اجلال نزول فاطمه ست
آمده عرش خدا را قائمه
آمده ناموس یزدان فاطمه
گفت احمد: مرتضی جان من است
حافظ زهرا و قرآن من است
ناجی کل بشر هستیم ما
امت خود را پدر هستیم ما
حال اگر باب مسلمانان علی ست
مادر خود خوب فهمیدیم کیست
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد
یاد پشت خاکریز جبهه ها
یاد یاران عزیز جبهه ها
یاد مجنون و شلمچه یاد هور
یاد کارون و فرات و کرخه، نور
نام سرداران برادر بود و بس
فاطمه در جبهه مادر بود و بس
مادریّش را چو باور داشتیم
گرد خود صدها برادر داشتیم
داغ مادر جان ما را شمع کرد
گرد فرزند رشیدش جمع کرد
ای برادر حال مادر خوب نیست
پای بستر، حال حیدر خوب نیست
فاطمه در غشوه های احتزار
مرتضی در رعشه های اضطرار
گوش دل های همه بر پشت در
بر وصیت های مادر با پدر
فاطمه یک نغمه دارد زیر لب
صحبت از کفن است و دفن نیمه شب
صحبت از بی یار و بی یاور شدن
غسل دادن از ورای پیرهن
صحبت سجاده و چادر نماز
نیمه ی شب، زینب و راز و نیاز
ای که غم ها را عسل کردی علی
پس چرا زانو بغل کردی علی
ای به جنت همنشین فاطمه
ای امیر المومنین فاطمه
ای که بر ارض و سما هستی امیر
جان زهرایت سرت بالا بگیر
آن که باید این چنین باشد منم
شرمگین و دل غمین باشد منم
خواستم یاری کنم اما نشد
ریسمان از دست هایت وا نشد
مرگ چون آید برایت کام من
گریه کن بر من و بر ایتام من
شد صدای فاطمه آرام تر
ای برادر ها همه آرام تر
ناله ی جانسوز می آید به گوش
صحبت از یک روز می آید به گوش
صحبت از یک روز گرم و آتشین
داستان یک بدن روی زمین
داستان خیمه ی افروخته
دختران و گیسوان سوخته
ماجرای مادر بی طفل چیست
ساقی تشنه کنار آب کیست
قصه ی سرباز در گهواره چیست
داستان گوش های پاره چیست
داستان سر بریدن از قفا
غارت دار و ندار خیمه ها
بارش باران سنگ از روی بام
صحبت از بازار شوم شهر شام
زینب و بند اسارت وای وای
اهل بیت و این جسارت وای وای

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




يکي از عواملي که سبب ميشه انرژي هاي شما در طول روز تحليل بره و روزها و هفته هاي پرانرژي و شادي نداشته باشين، «نبخشيدن» ديگرانه. اگر کسي در گذشته به شما لطمه اي جسمي، روحي، عاطفي و يا مالي زده و اکنون از اون بغض و خشم و کينه اي به دل دارين، اين به شدت
انرژي دروني شما رو تحليل مي بره،
آرامش تون رو کم مي کنه
و از داشتن يه روحيه ي مثبت و پرانرژي محروم تون مي کنه.

ممکنه خيلي ها الان بگن فلاني خيلي ظلم بزرگي به من کرده، آخه چه جوري ميشه اون رو ببخشم! من واسه ي پاسخ به اين افراد، حرفام رو تو سه نکته خلاصه مي کنم :

1-خودتون رو دوست داشته باشين.
تصور کنيد هر روز که از خواب بلند مي شين يه وزنه ي صد کيلويي رو برمي دارين و تا شب هر کاري که مي کنين و هر جايي که ميرين اون رو با خودتون حمل مي کنين! معلومه که آخرشب خسته و فرسوده مي شين، انرژي هاتون تحليل ميره و در صورت تکرار چه بسا آسيب جسمي ببينين. بايد باور کنين وقتي کسي رو نمي بخشين اون رو مثل يه بار جسمي سنگين به دوش ذهن تون مي کشين. يادتون باشه شما با بخشيدن کسي، لطفي به اون نکردين بلکه بارهاي خودتون رو زمين گذاشتين و خودتون رو سبک کردين. اگر واقعاً به سلامت جسمي و روحي خودتون علاقه مندين آدما رو ببخشين و سبک بشين. آدمايي که خودشون رو دوست دارن هيچ وقت با نبخشيدن ديگران به خودشون لطمه نمي زنن.

2-مدل سازي کنين.
با خودتون فکر کنين اونايي که از کسي کينه اي به دل نمي گيرن و راحت مي بخشن و فراموش مي کنن ، چطوري فکر مي کنن که اينقدر راحت مي تونن ديگران رو ببخشن. بعدش با خودتون بگين اگر کسي مي تونه عليرغم ظلم هاي بزرگي که به اون شده، گذشت کنه و ببخشه، پس من هم ميتونم.
يکي از نمونه هايي که خدا به ما معرفي کرده، حضرت يوسف عليه السلامه که برادرهاش رو با اون همه ظلمي که در حق او کرده بودن و توي چاه انداختنش و به غلامي فروختنش و سال ها غربت و فشار و سختي رو بهش تحميل کردن، در يک لحظه بخشيد.
3- بخشش خداوند
اين ديگه وعده ي حتمي خداست که اگر من و شما اهل گذشت و بخشش باشيم خدا هم ما رو مي بخشه و همين معامله رو با ما مي کنه. نکنه يه وقت ما با نبخشيدن هامون خودمون رو از اين امتياز الهي يعني بخشش خداوند محروم کنيم.

روي اين حرفا فکر کنين و تا قبل از اينکه شب هاي قدر و نوشتن مقدرات مون شکل بگيره دلهامون رو از کينه ي آدما صاف کنيم. هرچند خطاشون بزرگ بوده!

موضوعات: روانشناسی  لینک ثابت





آيا هنوز هم نياموختي ؟!
که اگر همه ي عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ،
” نمي توانند “
پس
به ” تدبيرش ” اعتماد کن
به ” حکمتش ” دل بسپار
به او ” توکل ” کن
و به سمت او “قدمي بردار : سکوت گورستان راميشنوى؟
دنيا ارزش دل شکستن را ندارد …
ميرسد روزي ک هرگز در دسترس نخواهيم بود …!
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟
ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ
ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ
ﻋﻤﯿﻖ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ
بودن را
ﺑﭽﺶ
ﺑﺒﯿﻦ
ﻟﻤﺲ ﮐﻦ
ﻭﺑﺎﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدا با اسم اعظم یا علی گفت
ملک در اولین دم یا علی گفت

عجب سری است در خلقت که از خاک
چو برمی خاست آدم یا علی گفت

عصا در دست موسی اژدها شد
کلیم آنجا مسلم یا علی گفت

مسیحا دم از آن گردید عیسی
که در دامان مریم یا علی گفت

محمد در شب معراج برخاست
به قصد قرب اعظم یا علی گفت

ز لیلایی شنیدم یا علی گفت
به مجنونی رسیدم یا علی گفت

مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یا علی گفت

چمن با ریزش باران رحمت
دعایی کرد و او هم یا علی گفت

نسیمی غنچه ای را باز می کرد
به گوش غنچه کم کم یا علی گفت

علی را ضربتی کاری نمی شد
گمانم ابن ملجم یا علی گفت

مگر خیبر ز جایش کنده می شد
یقین آنجا علی هم یا علی گفت

موضوعات: اهل بیت (ع), حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




سرم را می زنم از بی کسی گاهی به درگاهی

نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی

اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است

“نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی”

غروبی را تداعی می کنم با شوق دیدارش

تماشا می کنم عطر تنش را هر سحرگاهی

دلم یک بار بویش را زیارت کرد… این یعنی

نمی خواهد گدایی را براند از درش شاهی

نمی خواهم که برگردد ورق، ابلیس برگردد

دعای دست می گویی، چرا چیزی نمی خواهی؟

از این سرگشتگی سمت تو پارو می زنم مولا!

از این گم بودگی سوی تو پیدا می کنم راهی

به طبع طوطیان هند عادت کرده ام ، هندو

همه شب رام رامی گفت و من الله اللهی

هلال نیمه ی شعبان رسید و داغ دل نو شد

دعای آل یاسین خوانده ام با شعر کوتاهی

اگر عصری ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی

اگر مهری ست یا ماهی تو آن مهری تو آن ماهی

دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها

یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت





آقا امير المومنين ميفرمايند:
در حيرتم كه بني آدم به خاطر چه چيزي فخر ميفروشند
در حالي كه اولشان نطفه
وآخرشان گوشت گنديده و كرم خورده است
و روزيه خود را نميتوانند به دست آورند
و نميتوانند خطري را از خود دفع كنند

موضوعات: روایات  لینک ثابت




ﻧــﻤــﻴﺪﺍﻧﻢ
ﮐُــﺠــﺂ؟
ﮐـِـﮯ؟
ﮐُـــــــــﺪﺍﻡ ﺭﻭﺯ؟
ﭼـــه ﺷُــﺪ؟
ﮐـــﮧ ﻳﺎﺩﺕ ﺍﺯ ﺩَﺳـﺘــﻢ ﺍُﻓــﺘــﺂﺩ
ﻭ ﺣــﺂﺻـِـﻠَــــش ﺗــﻤــﺂﻡ ِ ﺯَﻣــﯿــﻦ ﺧــﻮﺭﺩﻧﻬـﺎﻳﻢ ﺍﺳــﺖ!
دلم ﻣــﮯ ﺧــﻮﺁﻫَــﺪ ﺁﺭاﻡ ﺻـِـﺪﺍﻳَﺖ ﮐُــﻨَــﻢ:
” ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ ﯾـﺎ ﺷـﺎﻫـِﺪَ ﮐُـﻞِّ ﻧـَﺠْـﻮﻯ ”

ﻭ ﺑـِـﮕـــــــــﻮ ﯾَــﻢ ﺗــﻮ ﺧــﻮﺩ ِ ﺁﺭﺁﻣـِـــــــــﺸــﮯ
ﻭ ﻣـَـﻦ ﺧــﻮﺩ ِ ﺧــﻮﺩ ِ ﺑــﯿــﻘَــﺮﺁﺭ…
ﺧﺪﺍﯾــــــﺎ !
ﺧــــﺮﺍﺑﺖ ﻣﯽ ﺷــــﻮﻡ
ﻣﺮﺍ ﻫﺮ ﮔــــﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧـــــﻮﺍﻫﯽ ﺑﺴـــــﺎﺯ …
” ﺍﻟﻬـــــﯽ ﻭ ﺭﺑـــــﯽ ﻣﻦ ﻟـــــﯽ ﻏﯿﺮﮐــــ “

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یه سحر بریم پیش امام رضا

یه سحر بریم به سمت کربلا

بشه روزیمون بازم سر بذاریم

روی شش گوشه ی ارباب باوفا

یه سحر بریم با اشک و شور و شین

بشینیم میون بین الحرمین

دور صحن با صفاش طواف کنیم

تا نفس داریم بگیم حسین حسین

راهی شیم با اشک و آه و زمزمه

سمت مرقد امیر علقمه

اونجا که شبای جمعه می پیچه

پای سرداب بوی یاس فاطمه

اونجا نوکریمونو نشون بدیم

دلمونو دست روضه خون بدیم

اگه افتاد نگامون به قتلگاه

روی تل زینبیه جون بدیم

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت





در امتحان بندگی اش اشتباه کرد

برگ سپید دفتر دل را سیاه کرد

حتی به راز عطر خوش سیب پی نبرد

در محضر امام زمان هم گناه کرد

بیچاره آن کسی که جوانی خویش را

در راه سرکشی و معاصی تباه کرد

امثال ما مسبب این روضه ها شدند

یک عمر مرتضی سر خود را به چاه کرد

کو رزق گریه؟ دخل دلم خاک می خورد

این کسب را چگونه شود رو به راه کرد؟

با این همه گناه قیامت نمی شود

در چشم های حضرت زهرا نگاه کرد

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




بی تو تمام آینه ها تار می شود

شیعه به درد فتنه گرفتار می شود

گرد و غبار دل همه ی شهر را گرفت

بی نور روی تو همه جا تار می شود

این آخرالزمان چه شد ای آخرالزمان

رخساره ی نفاق پدیدار می شود

اینجا زبیر و طلحه شدن سهل و راحت است

سخت آن کسی که میثم تمار می شود

مردودی خواص ؟ جمل یا خوارج است

این قصه ی علی است که تکرار می شود

خوارش نما، فکن به زمین از بلندیش

هرکس به چشم رهبر ما خوار می شود

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




نمی دانم چه می شود بر من …

که از تو کَنده می شوم …

صبرم تمام شد ، که شده

دوباره بنده می شوم …

توکلم به سوی توست …

تویی امید و روشنی …

نگو دگر به خانه ام …

رنگ خودت نمی زنی …

صبر تمام شده خدا …

نه ، تو تمام نمی شوی …

امید من باز تویی …

تو که تمام نمی شوی …

هر چه شود بر سر تو ، می شکنم …

خیالی نیست …

غافل از اینکه آن دم هم

جز کمکت مجالی نیست …

هیچ ندارم که دگر …

ناله زنم برای آن …

خدا فقط تو مانده ای …

خدا کنارمن بمان

موضوعات: مناجات  لینک ثابت





ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮﺭﻭﺯﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮ ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ می گذﺍﺷﺖ
ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ آمد
ﺷﯿﺮرا ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻭسکه ﺍﯼ ﺩﺭﺁﻥ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ . ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ
.ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ
ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ . ﭘﺴﺮﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﺪﻭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺭﺭﺍﺑﮑﺸﺪﻭﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻪها رﻭ برﺩﺍﺭﺩ . ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭرا ﮐﺮﺩ . ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺭﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ
ﻭﭘﺴﺮرا نیش ﺯﺩﻭ پسر ﻣﺮﺩ .
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﺷﺪﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﻗﺪﯾﻢ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ
ﺟﻠﻮﺳﻮﺭﺍﺥ ﮔﺬﺍﺷﺖ .ﻣﺎﺭ ﺷﯿﺮرا ﺧﻮﺭﺩﻭﺳﮑﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭﮔﻔﺖ: ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﺍیم ﺷﯿﺮﻧﯿﺎور چون نه ﺗﻮ ﻣﺮﮒ ﭘﺴﺮﺕ را فراموش می کنی
ﻭ ﻧﻪ ﻣﻦ ﺩﻡ ﺑﺮﯾﺪﻩ م را
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺯﺧﻢ ﮐﻬﻨﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﻮﺩ .

ﺩﻟﺘﺎﻥ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺯخمی

موضوعات: داستان  لینک ثابت




بِنام شغل شريف تمام نوکرها
حسین امام من است وامام نوکرها

که وقت بذل عطا،پشت درب خانه او
قيامتی شودازازدحام نوکرها

شنیده ام که بِروزحساب اين آقا
زِمرحمت بشودهم کلام نوکرها

خداکندبرسدمحضرمبارک او
زِراه دور،هميشه سلام نوکرها

قسم به سجده طولانی حبيب وزهير
زبانّ زداست وقارومرام نوکرها

بدون مجلس روضه شبی نميخوابم
بدون اشک،عزايش حرام نوکرها

بهشت وهرچه درآنست مال مه رويان
فقط مجالس روضه بِنام نوکرها

عطابه نوکراين خانواده،با زهراست
که هست حاتم طائي غلام نوکرها

تمام ميکنم اين شعررابِنام خدا
بِنام اشک مدام تمام نوکرها

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




راهی به خدا دارد خلوتـگه تنـهایی
آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی
هر جا که سری بردم دراهی به خدا دارد خلوتـگه تنـهایی
آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی
هر جا که سری بردم در پــرده تو را دیدم
تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جایی
بیدار تو تا بـــــودم رویای تو می دیدم
بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی
از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستی
وز زلف تو می زایـد انگیزه ی شیدایی
هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشید
مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی
چشمی که تماشاگر در حسن تو باشد نیست
در عشق نمی گنجد این حسن تماشـاییر پــرده تو را دیدم
تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جایی
بیدار تو تا بـــــودم رویای تو می دیدم
بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی
از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستی
وز زلف تو می زایـد انگیزه ی شیدایی
هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشید
مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی
چشمی که تماشاگر در حسن تو باشد نیست
در عشق نمی گنجد این حسن تماشـایی

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




ﮔﺎﻫﯽ، «ﺧﺪﺍ»...

ﮔﺎﻫﯽ،
«ﺧﺪﺍ»،

ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ «ﺩﺳﺖ ﺗﻮ»،
«ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ» ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ،

ﻭﻗﺘﯽ،
«ﺩﺳﺘﯽ» ﺭﺍ،
ﺑﻪ «ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ»،

ﺑﺪﺍﻥ،
ﮐﻪ «ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺕ»، ﺩﺭ «ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ.»
لحظه هایتان آرام….

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند فضای منزلتان خالی از نقاشی های کودکانه خواهد شد؛ دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه،وجودنخواهد داشت.

روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند دیگر اثری از هسته های میوه ها در زیر تخت ها وجود نخواهد داشت.در آن روز می توانید مدادی را بر روی میز براي يادداشت كردن پیدا کنید و شيريني داخل یخچال باقي خواهد ماند.

روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند می توانید برای خود غذاهای بخارپز به جای ساندویچ هات داگ یا همبرگر درست کنید. می توانید زیر نور شمع غذا بخورید بدون آنکه نگران دعوای فرزندانتان برای فوت کردن شمع ها باشید.
روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند زندگیتان متفاوت خواهد شد آنها آشیانه تان را ترک خواهند کرد و خانه تان آرام… ساکت… خالی و تنها خواهد شد. در آن زمان است که به جای چشم انتظاری برای فرارسیدن «روزی» ؛ دیروزها را مرور خواهید کرد… یعنی در ان روزها ؛ دلتنگ امروزتان خواهید شد…
پس امروزتان را با آنها عاشقانه زندگی کنید

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




 

سه برادر مردی را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند اين مرد پدرمان را کشته است.

امام علی (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟

آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و … هستم. يکی از شترهايم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اينها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مرد.

امام علی (علیه السلام)فرمودند: حد را بر تو اجرا مي کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهيد.
پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته پس اگر مرا بکشيد آن گنج تباه مي شود، و برادرم هم بعد از من تباه مي شود.

اميرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را مي کند؟

آن مرد به مردم نگاه کرد و گفت اين مرد.

اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند: ای ابوذر آيا ضمانت اين مرد را مي کنی؟

ابوذر عرض کرد: بله اميرالمومنين

فرمود: تو او را نمي شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا مي کنم!

ابوذر عرض کرد: من ضمانتش مي کنم يا اميرالمومنين.

آن مرد رفت . و روز اول و دوم و سوم سپری شد…و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود…سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب آمد و در حاليکه خيلی خسته بود، به نزد اميرالمومنين (علیه السلام) آمد وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی. امام علی (علیه السلام) فرمودند: چه چيزی باعث شد تا برگردی درحاليکه مي توانستی فرار کنی؟

آن مرد گفت: ترسيدم که “وفای به عهد” از بين مردم برود.

اميرالمومنين(علیه السلام) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟

ابوذر گفت: ترسيدم که “خیر رسانی و خوبی” از بین مردم برود.

پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتيم… اميرالمومنين (علیه السلام) فرمود: چرا؟

گفتند: مي ترسيم که “بخشش و گذشت” از بين مردم برود.

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت




خوشا به حال کسانی که در زمان غیبت
ثابت قدم بمانند


کم ترین چیزی که از ثواب به آنها می رسد اینکه خداوند جل جلاله آنان را ندا می کند و می فرماید :
ای بندگان و کنیزان من به سر من ایمان آوردید و غیبت مرا باور داشتید
پس بشارت باد شما را به نیکی و ثواب از من که شما به حق ، بندگان و کنیزان
من هستید ، از شما می پذیرم و شما را عفو می کنم ، و گناهانتان را می آمرزم
و به سبب شما باران به بندگانم می رسانم ، و بلا را از ایشان دفع می کنم

اگر شما نبودید عذاب خود را بر آنان نازل می کردم

 

کمال الدین ج1 ص 330
مکیال المکارم ج 1 ص 141

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




نـگـو “ســی هــزار کــوفــی
به ” کربلا آمدن ، “حــسیـــن” را بـکـشنـد!!

“کــوفــی” کـه مـی گـویـی،
دور “خــودم ” و “خــودت” را خــط قــرمـزی می کـشـی!!

بـگـو : “سـی هـزار گنـــه کــار “!!

آن وقـت ، مـــا هـم
تـــا ” تــرک گــنـاه ” نـکـرده بـاشیـم…
در ایـن “دایـــره” هــستـیم !!!

چہ زیـــبا شهیـــدۍ گفـــت :
گُــناه یَعــــنی، خُــداحافـظ حسیـــــن

صلی الله علیک یا اباعبدالله

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




دست های خدا باش برای برآوردن رویای انسان دیگری جز خودت ….
خنثی نباش !
بی تفاوت نباش !
اگر دیدی کسی گره ای دارد وتو راهش را می دانی سکوت نکن !
اگر دستت به جایی می رسید دریغ نکن ….
معجزه زندگی دیگران باش !
این قانون کائنات است !!!
معجزه زندگی دیگران که باشی
بی شک کسی معجزه زندگی تو خواهد بود ….!

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




گر بهای شیعه بودن سر جدا گردیدن است...

گر بهای شیعه بودن سر جدا گردیدن است…


ما به عشق مرتضی تاوان آن را میدهیم…


تا بماند تا ابد ذکر علی بر مأذنه


هستی و دار و ندار و جانمان را میدهیم…

موضوعات: اهل بیت (ع), حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




گاهی دلم هیچ چیز نمی خواهد جز گپ ریز ریز با مادرم

گاهی دلم هیچ چیز نمی خواهد


جز گپ ریز ریز با مادرم


هی من حرف بزنم


هی او چای تازه دم بریزد…


هی چای ام سرد بشود


هی دلم گرم…


آنجا که چای ات سرد می شود


و دلت گرم


“خانه مادر است”

ادامه »

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




ختری یک تبلت خریده بود.

پدرش وقتی تبلت را دید پرسید:
وقتی آنرا خریدی اولین
کاری که کردی چی بود؟

دختر گفت: روی صفحه اش را
با برچسب ضدخش پوشاندم و یک کاور
هم برای جلدش خریدم.

پدر: کسی مجبورت
کرد اینکار را بکنی؟

دختر: نه!

پدر: به نظرت با این
کارت به شرکت سازنده اش توهین شد؟

دختر: نه پدر، اتفاقا خود
شرکت توصیه میکند که از کاور استفاده کنیم.

پدر: چون تبلت زشت و
بی ارزشی بود اینکار را کردی؟

دختر: اتفاقا چون دلم نمیخواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم.

پدر: کاور که کشیدی زشت شد؟

دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولی اگه زشت هم میشد، به حفاظتی که از تبلتم میکنه می ارزه.

پدر نگاه با محبتی به چهره دخترش انداخت
و فقط گفت:

“حجاب” یعنی همین…

 

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است

خم ابروی شما آیه ی قرآن شده است

من غزل از تو نگویم که کمیتم لنگ است

از کرامات تو دعبل شدن آسان شده است

تار گیسوی تو مانند ضریحی تا اوج

که شفا خانه ی دلهای پریشان شده است

اسم اعظم که بر انگشتری ات هست نگین

هر که آموخته یکباره سلیمان شده است

پس کرامات تو تا هست چه غم وقتی که

کافری از سر لطف تو مسلمان شده است

من که یک عمر مسلمان تو هستم دیگر

عجبی نیست بگویید که سلمان شده است

یک نفر آمده اینجا به امید کرمت

یک نفر آمده و دست به دامان شده است

پدرت گفت بیاییم در خانه ی تان

سائل این بار سفارش شده مهمان شده است

من چرا سائل این در نشوم وقتی که

مهر تو شامل سگ های بیابان شده است*

ما همه ریزه خور ایل وتبارت هستیم

لاجرم روزی ما سفره ی خوبان شده است

این فقط گوشه ای از مهر دو چشمان شماست

سید ری هم اگر راهی ایران شده است

موضوعات: اهل بیت (ع), امام رضا(ع)  لینک ثابت