✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تصاویر متحرک ولادت حضرت معصومه و روز دختر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



یا صاحب الزمان به خدا دوست دارمت
هر جا به هر مکان به خدا دوست دارمت

مانند مادرت شده ای بی نشان چرا
آقای بی نشان به خدا دوست دارمت

طاووس جنتی گل زیبای خلقتی
ای زینتِ جنان به خدا دوست دارمت

ای گل همیشه غرقِ بهاری برای ما
فارغْ ز هر خزان ، به خدا دوست دارمت

از غصه و محن شده ای همچو مرتضی
تنهایِ در جهان به خدا دوست دارمت

هر شب برای عمه ی خود بغض میکنی
ای غرقِ در فغان به خدا دوست دارمت

کی میرسی ز ره ، گلِ خوشبوی فاطمه
الغوث و الامان به خدا دوست دارمت

روحم فدایتان و روانم نثارتان
پیدا و در نهان به خدا دوست دارمت

حتما تو میروی سحری سمتِ شهرِ قم
آقای جمکران به خدا دوست دارمت

شیعه دهد تمام وجودش به راهتان
اربابِ شیعیان به خدا دوست دارمت

لطف تو بوده من اگر هستم غلامتان
ای لطفِ بیکران به خدا دوست دارمت.


***اللهم عجل لولیک الفرج***

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت





 
امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) بالای بام خانه خرما تناول می کرد و در آن زمان حضرت در سنین جوانی بود ، سلمان ( رضوان الله علیه ) در حیاط آن خانه لباس خود را می دوخت ، حضرت دانه خرمائی به طرف او رها کرد .

سلمان گفت : ای علی (علیه السلام ) با من شوخی میکنی در حالی که من پیرمرد و شما جوان و کم سن و سال هستید ؟

علی ( علیه السلام ) فرمودند : ای سلمان ، مرا از نظر سن و سال کوچک و خودت را خیلی بزرگ خیال کرده ای ؟ قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای ؟ چه کسی تو را در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شده بودی نجاتت داد ؟

سلمان با شنیدن این کلمات از امیرالمومنین ( علیه السلام ) به وحشت افتاد و عرض کرد : از کیفیت آن جریان برایم بگوئید .

علی ( علیه السلام ) فرمودند :

تو وسط آب ایستاده بودی و از شیری که در آنجا بود می ترسیدی ، دست ها را به دعا بلند کردی و از خداوند متعال نجات خود را طلبیدی ، خداوند هم دعایت را اجابت و مرا به فریاد تو رساند . من هم آن اسب سواری هستم که زره او بر روی شانه اش و شمشیرش به دستش بود و ضربه ای بر آن شیر وارد کردم که او را دو نیم کرد و تو خلاص شدی .

سلمان عرض کرد : نشانه دیگری در آنجا بود برایم بیان فرمائید .

حضرت دست به آستین برد و یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمود : این همان هدیه تو است به آن اسب سوار ! سلمان با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد با عجله خدمت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) شرفیاب شد و عرض کرد ای رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) من اوصاف شما را در انجیل خواندم و محبت شما در دلم جای گرفت ، همه ادیان غیر از دین شما را رها کردم و آن را از پدرم مخفی نمودم تا سرانجام متوجه شد و نقشه کشتن مرا کشید ولی دلسوزی او نسبت به مادرم مانع می شد و دائما چاره ای در قتل من می اندیشید و مرا به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد ، تا اینکه فرار کردم ، به محلی به نام دشت ارژن رسیدم در آنجا ساعاتی استراحت کردم احتیاج به آب پیدا کردم لباس های خود را بیرون آوردم و داخل رود خانه ای که در همان نزدیکی بود رفتم . ناگهان شیری آمد و روی لباس های من ایستاد . وقتی او را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند متعال نجات خود را درخواست نمودم که ناگاه اسب سواری پدیدار شد و با یک ضربه شیر را به دو نیم کرد .

من از آب بیرون آمدم لباس به تن کردم و خودم را بر رکاب اسبش انداختم و آن را بوسیدم و چون فصل بهار بود صحرا و اطراف رودخانه پر از گل و سنبل بود شاخه گلی گرفتم و به او هدیه کردم و تشکر نمودم .چون گلها را گرفت از چشمان من ناپدید گشت و اثری از او ندیدم ، از این جریان سال های زیادی می گذرد و من این قصه را برای احدی نگفته ام امروز علی ( علیه السلام ) تمام آن قضیه را بیان فرمود و همان شاخه گل را به من نشان داد ؟

رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند :

ای سلمان ، هنگامی که مرا به آسمان بردند تا جائیکه جبرائیل توقف نمود و من تا کنار عرش الهی بالا رفتم در حالی که پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفت …

وقتی سفر معراج تمام شد و من به زمین برگشتم علی ( علیه السلام ) بر من وارد شد و پس از عرض سلام و تبریک به خاطر الطاف و عنایاتی که خداوند متعال در این سیر ملکوتی به من نموده از تمام گفتگوهای من با پروردگارم خبر داد .

بدان ای سلمان ، هر کدام از انبیاء و اولیاء از زمان حضرت آدم ( علیه السلام ) تا کنون که گرفتار شده است علی ( علیه السلام ) او را از گرفتاری نجات داده است .

 نفس الرحمان صفحه ۲۷ ، محدث نوری
القطره جلد ۱ ، آیت الله علامه سیداحمد مستنبط ، صفحه ۲۸۲

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




دعوت خون خدا یادش بخیر

خواب و رویاهای‌مان یادش بخیر

 

گرچه ایوان نجف پُر نقش بود

غربت مولای‌مان یادش بخیر

 

پا پیاده از نجف تا کربلا

آن همه شور و صفا یادش بخیر

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




گله هارابگذار!
ناله هارابس کن!
روزگارگوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!
زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را…
فرصتی نیست که صرف گله وناله شود!
تابجنبیم تمام است تمام!!
مرداد دیدی که به برهم زدن چشم گذشت….
یاهمین سال جدید!!
بازکم مانده به عید!!
این شتاب عمراست …
من وتوباورمان نیست که نیست!!
***زندگی گاه به کام است و بس است؛
زندگی گاه به نام است و کم است؛
زندگی گاه به دام است و غم است؛
چه به کام و
چه به نام و
چه به دام…
زندگی معرکه همت ماست…زندگی میگذرد…

زندگی گاه به نان است و کفایت بکند؛
زندگی گاه به جان است و جفایت بکند‌؛
زندگی گاه به آن است و رهایت بکند؛
چه به نان
و چه به جان
و چه به آن…
زندگی صحنه بی تابی ماست…زندگی میگذرد…

زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد؛
زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد؛
زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد؛
چه به راز
و چه به ساز
و چه به ناز…
زندگی لحظه بیداری ماست…زندگی میگذرد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزی حضرت امیر(علیه السلام) به خانه آمد، دید زهرا(سلام الله علیها) بیمار افتاده. چون شدت بیماری و تب آن بانو را دید، سرش را به دامن گرفت و بر رخسارش نظر کرد و گریست و فرمود: یا فاطمه! چه میل داری؟ از من بخواه.
آن معدن حیا و عفت عرض کرد: یا پسر عم! چیزی از شما نمی‏خواهم. پدرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از شوهرت علی هرگز خواهش مکن، مبادا خجالت بکشد.
حضرت فرمود: ای فاطمه! به جان من تو آنچه میل داری، بگو.
عرض کرد: حال که قسم دادی، چنانچه در این حالت اناری باشد، خوب است.
علی(علیه السلام) بیرون شد و از اصحاب جویای انار شده، عرض کردند: فصل آن گذشته، مگر آن که چند دانه انار برای شمعون آوردند.
حضرت خود را به در خانه شمعون رسانید و دق الباب نمود.
شمعون بیرون آمد، دید اسدالله الغالب بر در است. عرض کرد: چه باعث شد که خانه مرا روشن نمودی؟
حضرت فرمود: شنیدم از طائف برای تو اناری آوردند، اگر چیزی از آن باقی باشد یک دانه به من بفروشی که می‏خواهم به جهت بیمار عزیزی ببرم.
عرض کرد: فدای تو شوم، آنچه بود مدتی است فروخته‏ام.
آن حضرت به فراست علم امامت می‏دانست که یکی باقی مانده، فرمود: جویا شو، شاید دانه‏ای باقی باشد و تو بی‏خبر باشی.
عرض کرد: از خانه خود باخبرم. زوجه‏اش پشت در ایستاده بود و گفت‏وگو را بشنید، صدا برآورد: ای شمعون! یک انار در زیر برگها ذخیره و پنهان کرده‏ام و آن را خدمت حضرت آورد. حضرت چهار درهم داد.
حضرت فرمود: زوجه‏ات برای خود ذخیره کرده بود و زاید برای او باشد. آن را گرفت و به شتاب روانه خانه شد، اما در راه صدای ضعیف و ناله غریبی شنید. از پی آن رفت تا داخل خرابه شد، دید شخصی اعمی و بیمار غریب و تنها به خاک افتاده، از شدت ضعف و مرض می‏نالد. امام بر بالین او نشست و سر او را در کنار گرفت و پرسید: ای مرد! چند روز است بیمار شده‏ای؟
عرض کرد: ای جوان صالح! من از اهل مداین هستم، بسیار به قرض افتادم و مدتی است به کشتی سوار و به این دیار آمدم که شاید خدمت امیرالمؤمنان برسم تا علاجی در قرض من نماید، در این حال مریض شدم و ناچار گردیدم.
آن جناب فرمود: یک انار در این شهر بود به جهت بیمار عزیزی داشتم که تحصیل نموده‏ام، لکن اکنون تو را نتوان محروم نمود. نصف آن را به تو می‏دهم و نصف دیگر آن را برای او نگه می‏دارم. آن گاه انار را دو نیم نمود و به دهان آن مریض می‏نمود تا نصف تمام شد، آن گاه فرمود: دیگر میل داری؟
عرض کرد: بسیار دلم بی‏قرار است، هر گاه نصف دیگر را احسان نمایی، کمال امتنان است.
آن جناب، سر خود را به زیر افکند به نفس خود خطاب نمود: یا علی! این مریض در این خرابه غریب افتاده از این جهت به رعایت سزاوار است. شاید برای فاطمه وسیله دیگر فراهم شود. پس نیم دیگر را به او دادند. چون تمام شد آن بیمار کور دعا کرد.
حضرت با دست تهی، متفکر و متحیر، که آیا چه جوابی به زهرا(سلام الله علیها) بگوید، زیرا به او وعده انار داده بود، از خرابه بیرون آمد، اما آهسته آهسته عرق خجلت آمد تا به در خانه رسید و از داخل شدن خانه شرم داشت و سر مبارک را از خانه پیش برد تا بنگرد آن مخدره در خواب است یا بیدار. دید آن بانوی معظمه عرق کرده و نشسته، اما طبقی از انار نزد آن بانو است که از جنس انار دنیا نیست و تناول می‏فرماید. خوشحال شده و داخل خانه شد و از واقعه جویا شد.
فاطمه(سلام الله علیها) عرض کرد: پسر عم! چون تشریف بردید، زمانی نگذشت که صحت بر من عارض و ناگاه دق الباب شد. فضه رفت و دید شخصی طبقی انار آورده که آن را جناب امیرالمؤمنین داده که برای سیده زنان، فاطمه بیاورم).

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




اربعین پای پیاده حرمت می چسبد
پای تاول زده زیر علمت می چسبد


همه لذت دنیا به دلم تار شده
یک سفر پای پیاده حرمت می چسبد


تو مرانم ز در و دست کسی وامگذار
که اگر می‌کُشی‌ام زهر غمت می چسبد


من که خود معترفم بر گنه و تقصیرم
پای میزان عمل لطف کمت می چسبد


منتهای همه عشق گدایان شده‌ای
در قیامت برحق شافع شدنت می چسبد


پای من نیست اگر لایق طوف حرمت
اربعین پای پیاده حرمت می چسبد

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




ماهیها چقدر اشتباه میكنند
قلاب علامت كدامین سؤال است كه بدان پاسخ مثبت میدهند؟!
آزمون زندگی ما پر از قلابهاییست كه وقتی اسیرش میشویم تازه میفهمیم ماهیها بی تقصیرند!!
هوس، حسد، كینه، خشم، انتقام، ترس، دروغ، نفرت…
من اسیر كدامین طعمه خواهم شد؟؟؟
خداوندا دانشی عطا فرما تا از كنار این قلابها بگذرم شاید دیگر فرصتی برای بازگشت به پاكی دریا نباشد!!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




والشمس همان طلعت نیکوی حسین است
والیل سواد گره ی موی حسین است


حاجی زکجا می‌طلبی کعبه دل را
سوگند به حق کعبه دل روی حسین است


موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پيامبر خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله :

أكثِرْ مِن الطَّهورِ يَزِدِ اللّه‏ُ فيعُمرِكَ، وإنِ استَطَعتَ أن تَكونَ بِاللَّيلِ والنَّهارِ على طَهارَةٍ فافعَلْ؛ فإنَّكَ تَكونُ إذا مُتَّ علَى الطَّهارَةِ شَهيد؛

فراوان وضو بگير تا خداوند عمر تو را زياد گرداند. و اگر توانستى شب و روز با طهارت باشى اين كار را بكن؛ زيرا اگر در حال طهارت بميرى، شهيد خواهى بود.

امالی شیخ مفید : ص60 ، ح 5

موضوعات: روایات  لینک ثابت




قالَ علىٌّ عليه السلام: اَسْوَءُالنّاسِ حالاً مَنْ لَمْ يَثِقْ بِاَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لَمْ يَبْقَ بِهِ اَحَـدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بدحال ترين مردم كسى است كه بخاطر بدگمانى اش، به هيچ كس اطمينان نمى كند، در نتيجه بخاطر بدرفتارى اش كسى براى او نمى ماند.

بحار الانوار، ج 75، ص 93

موضوعات: روایات  لینک ثابت





تعریف فشار قبر از دیدگاه عرفان:
جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی ، در کسری از ثانیه انجام میشود . این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند . یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد . یه حس سبک شدن و معلق بودن .
بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود . شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان در واقع قرارداد ما انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم . اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است .
با مرور زندگی ، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود، وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد . برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند .میزان و لول وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .
روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند . این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست .
این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد . یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد . یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد . اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد . چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند . به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد . فشاری که به “روح” وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است . این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود . چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد . این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد .
یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد .
بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .
حضرت علی (ع) :
طوری زندگی کن که گویا هزارسال دیگر زنده ای و طوری هم زندکی کن که گویا فردا می میری …
وابستگی ها باعث میشود که روح ، شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد . بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها بدلیل همین وابستگی هاست . گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند .
به امید اینکه بتوانیم به درک این شعر برسیم:

دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ …

بگذار و بگذر
ببین و دل مبند
چشم بینداز و دل مباز
که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت …

موضوعات: آخرت و مرگ  لینک ثابت




آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،
حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است …!.

هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن !روز خوب به تو شادی میدهد،روز بد به تو تجربه،و بدترین روز به تو درس میدهد …!

فصلها برای درختان هر سال تکرار میشود،

اما فصلهای زندگی انسان تکرار شدنی نیست …تولد … کودکی … جوانی… پیری و دیگر هیچ ..

.تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف!

آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است …!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





تجدید عهد با امام زمان(علیه السلام) پاداش و آثار ارزشمندی برای مؤمنین دارد که به سه مورد اشاره می شود: 
اول: آن که در ثواب و اجر مانند آن است که در خدمت ایشان حاضر باشی و در آنچه فرموده باشند، اطاعت و نصرت آنان را کرده باشی. 
دوم: آن که تجدید عهد موجب اثبات، کمال، اخلاص و ایمان می شود. 
سوم: آن که موجب توجه خاص و نظر آن حضرت نسبت به بنده می گردد. 
مرحوم علامه مجلسی (رحمت الله علیه) دعای عهد را در دو کتاب خود از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند و قبل از نقل متن دعا، فضیلتی را از آن حضرت برای خواننده ی این دعا ذکر می کند.
« هرکس چهل صبح این عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون می آورد که خدمت آن حضرت باشد و حق تعالی به هر کلمه ی آن هزار حسنه به او کرامت فرماید، و هزار گناه او را محو کند و آن دعای عهد این است: اللهم رب النور العظیم…»
عالمان ربانی به پیروی از این حدیث، خواندن این دعا را در سیره عبادی خود قرار داده اند و هر صبح جزء تعقیبات دائمی نماز صبح آنهاست. چنان چه حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) این گونه بودند و در اواخر عمر شریفشان به یکی از نزدیکانشان مرتب می فرمودند: « صبح ها سعی کن این دعا «دعای عهد» را بخوانی چون در سرنوشت (عاقبت به خیری) دخالت دارد.»

بهترین زمان برای خواندن دعای عهد چه موقع است؟ آیا خواندن آن به مدت چهل روز پشت سر هم ضروری و واجب است؟

پاسخ
متن روایت این است که هر کس چهل صباح این عهد را بخواند.
‫نتیجه این که این دعا باید صبح خوانده شود و بهترین وقت آن بعد از نماز صبح است و صبح به لحاظ فقهی از طلوع فجر صادق تا طلوع خورشید محسوب می شود. ولی عرفاً تا یکی دو ساعت از بر آمدن آفتاب را هم شامل می شود.ظاهر روایت خواندن متوالی و پشت سر هم در چهل صباح است.خواندن این دعا اصلاً مستحب است.‬

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




این دو متن کوتاه ارزش صد بار خوندن داره!

1- از دیگران شکایت نمی کنم
بلکه خودم را تغییر میدهم،
چرا که کفش پوشیدن راحتتراز
فرش کردن دنیاست.
2-عشق انسان را داغ میکند
و دوست داشتن انسان را پخته میکند!
هرداغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته اى ديگر خام نميشود!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




: ﺣﺴﯿﻦ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ: ” ﻫﻞ ﻣﻦ ﻧﺎﺻﺮ ﯾﻨﺼﺮﻧﯽ؟ “
ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﻗﻀﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ:
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎﺣﺴﯿﻦ ! ﻟﺒﯿﮏ …
ﺣﺴﯿﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺷﻤﻦ ﺗﺎﺧﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ …
ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ:
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎﺣﺴﯿﻦ ! ﻟﺒﯿﮏ …
ﺣﺴﯿﻦ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﻣﻦ ﺳﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺩﺍﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ! ﻟﺒﯿﮏ …
ﺣﺴﯿﻦ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ، ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ:
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ! ﻟﺒﯿﮏ …
ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﻋﺮﺵ ﺑﻪ ﻟﺮﺯﻩ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﭘﺲ
ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺮﺍﻣﻢ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻢ
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ! ﻟﺒﯿﮏ …
ﺣﺴﯿﻦ ﺭﻣﻖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺎﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﺪ: ﻫﻞ ﻣﻦ ﻧﺎﺻﺮ ﯾﻨﺼﺮﻧﯽ؟
ﻣﻦ ﻣﺤﺘﺎﻃﺎﻧﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ:
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ﻟﺒﯿﮏ …
ﺣﺴﯿﻦ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﮐﺴﯽ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺳﺖ، ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻪ
ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﯾﺎﺭﯾﻢ ﮐﻦ …
ﻣﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ: ﻟﺒﯿﮏ …
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻏﺮﻭﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ …
ﻣﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ:
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻋﺠﻞ ﻟﻮﻟﯿﮏ ﺍﻟﻔﺮﺝ …
ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻬﺪﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﯽ ﮕﻮﯾﻢ :
” ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻨﻬﺎﯾﺖ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ “…
ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﻦ ﻃﻠﺐ ﻣﻐﻔﺮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ …
ﻣﻬﺪﯼ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ … ﺣﺴﯿﻦ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ …
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺍﻣﺎ …
ﻭﺍﯼ ﺑﺮﻣﻦ ……..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





بهتـــر از خامنـــه ای کیســـت کــه رهبــر باشد؟

امّــــت مصطفـــوی را ســــر و ســـــــرور باشد

 

بـــه جماعات ولایـــی چـــو علــــی نیســت ولی

این شعـــــــــار همــــــه از اصغــر و اکبـر باشد

 

عارف و واقف و سیّاس و سخن سنج و خطیب

عالـــم و عامــــــل و فنّـــــان و هنـــــرور باشد

 

حامـــــی مـــردم مستضعــــف عالــــم چو امام

هــــادم دشمـــــــن مستکبــــــــر ابتــــــر باشد

 

سخنانش همــــــه در معرفـت و شـور و شعور

گر بــــه تکـــــرار رســــــد قنــــد مکـرّر باشد

 

رهنمـــــودی که از آن لعـــــل شکر افشان داد

آرمـــــانشهـــــــــر ولا را در دیگـــــــــر باشد

 

در چنیــــــن مملکتی قبلـــــه ی ابدال و فحول

عالمی نیســــت که از خامنــــــه ای سر باشد

 

اعلم و اکرم و افضل چـــه کسی هست جز او؟

بنماییـــــــد اگـــــر در همــــــه کشــــور باشد

 

دانش آموختــــــه ی مکتب زهـــــرا و علــی(عليهم السلام)

تالـــی و ثانـــــی سلمــــــان و ابــــــوذر باشد

 

رهبــــری جامع الاطراف تـــــر از او به جهان
نیست ، گــــر هست کجــــــا قابل باور باشد؟

 

مفخر حــــوزه ی علمیّه چه در قم چه نجف

کس اگر دیــــده همیــــن نخــــــل تناور باشد

 

از بر عشــــق سري خـــــورد برآورد بهشت

دفتر حسن وی آن شیعـــــــه که از بر باشد

 

هر چه خوبان همه دارنـد بدو ارزانی است

منکر آن کــــور و کــــــر عامل منکر باشد

 

چه به لبنان چه فلسطیـن چه به افغانستان

همــــه جا ملجاء امّــــت چــــو پیمبر باشد

 

چه کس انــــدر همه آفاق توان کرد سراغ

که به دنبال علي(ع) در صف محشر باشد.

 

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




حاج آقا پناهیان:


شما باید خیلی شنیده باشین که آدم باید در انتخاب همسر دقت کنه ….
شما زیاد گوشتونو به این حرفا ندین!…
این از عجایب روزگار ماست …
ببینید رفقا …
ما توی روایات داریم که انتخاب همسر مهمه اما اون قدری که تو صداسیما میگن نیست !
…وقتی زیاد این حرف رو تو صداسیما بزنن
مردم کم کم به انتخابشون شک میکنن.. !
شک که کردن راحت دعوا میکنن …
راحت که دعوا شد …راحت طلاق گرفته میشه …
خجالت آوره آمار طلاق تو کشور ما …
بابا انتخاب همسر اونقدرها مهم نیست …
با هر کسی که ازدواج کردی اون بهترین کسی بوده که خدا برات انتخاب کرده ..!
آقا..اینجا تو قرآن می فرمایند :
ما زندگی انسان روخلق کردیم برا چی ..؟
زندگیتو خلق کردیم برا امتحان …
خب خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که رشدت از بین میره خب نمیزاره ..!
انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده …
استخاره هم نمیخواد ..
هرکی میخواد با کسی ازدواج کنه دو رکعت نماز بخونه
بعدش صدبار بگه استخیرک یا الله …
یه یا علی بگه بره جلو …
جور شد ؛ راحت بزار جور شه …
سخت گیری نکن …
هوای نفست دخالت نکنه سخت نگیری …
گاهی تو این انتخاب همسرها اینقده گناه میشه…
اینقده دلها شکسته میشه…
اینقدر شک و تردید به خدا میشه ….
… انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده …
هر کسی نمی تونه با هرکسی ازدواج کنه …
خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که رشدت از بین می ره خب نمی زاره ….
در مسئله خانواده ، قضیه رو از انتخاب همسر شروع نکنین…
مهمه،ولی زیادی به انتخاب درست اهمیت ندین …
اون وقت همه به انتخاباشون شک میکنن ..!
( مهم رفتار تو با خانواد ته ..! )
پیامبر (ص) می فرمایند:
هرکسی میخواد خدا رو طیب و پاکیزه ملاقات کنه با همسرش بره پیش خدا.
…هرکی میخواد باصفا ، پاکیزه …بره پیش خدا با همسرش بره…❤

موضوعات: خانواده آسمانی  لینک ثابت




علامه طباطبایی

هیچ فتحی برای سالکی پیش نیامد وهیچ شخصی در معنویت پیشرفت نکرد الا در مجلس عزاداری، روضه، زیارت، و یا در حرم و یا توسل به سیدالشهدا.

کتاب طوبی کربلا

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




هرگاه در زندگیت گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است. زود برو با او خلوت کن

و بگو: با من چکار داشتی که راهم را بستی؟
هر کس گرفتار است در واقع گرفتار یار است

عارف بالله دولابی

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




گاه گاهی من هوایی میشوم,,,

غرق نور و کبریایی میشوم,,,

 

با خودم آهسته میگویم زیر لب,,,

یا رقیه کربلایــــــــــی می شوم..؟

 

از نُخستِ زِندگی تا به اَبَد

در شَبِ اوّلِ قَبر، زیرِ لَحَد

 

وِرد و ذِکرِ شیعه بی حَدّ و عَدَد

یا اَمیرالمومنین حِیدَر مَدَد . . .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

لباس نوکری اش را دوباره می پوشد
سماوری که برای حسین می جوشد

مگیر خرده که رنگ سیاه مکروه است
بهشت هم به گمانم سیاه می پوشد

نگاه داشته حرمت کسی که در این ماه
به یاد تشنه لبی کمتر آب می نوشد

همیشه بی حد و اندازه مزد می گیرد
همان که یک سرسوزن برای او کوشد

شدم غلام حسین و خیالم آسوده است
غلام می خرد اما غلام نفروشد…

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




یک روز آموزگار از دانش‌آموزانی که در کلاس بودند پرسید:
آیا می‌توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند:
با بخشیدن، عشقشان را معنا می‌کنند.
برخی؛ دادن گل و هدیه
و برخی؛ حرف‌های دلنشین را، راه بیان عشق عنوان کردند.

شماری دیگر هم گفتند:

با هم بودن در تحمل رنج‌ها و لذت بردن از خوشبختی را، راه بیان عشق می‌دانند.

در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند، طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک‌ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه‌های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید:

آیا می‌دانید آن مرد در لحظه‌های آخر زندگی‌اش چه فریاد می‌زد؟

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

راوی جواب داد:

نه، آخرین حرف مرد این بود که، عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.

قطره‌های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد:

همه زیست شناسان می دانند که ببر فقط به کسی حمله می‌کند که حرکتی انجام می‌دهد و یا فرارمی‌کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش، پیش‌مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه‌ترین و بی‌ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...


مواظب باشیم دل‌ مان جایی نرود، که اگر رفت بازگرداندنش کار سختی است و گاهی محال است!

اگر برگردد معمولاً مجروح و معلول باز می‌گردد،

مراقب باشیم! دل آدم، سر به هوا و خیلی عاشق‌ پیشه است و خیلی سریع انس می‌گیرد؛

اگر غفلت کنیم، می‌رود و خودش را به چیزهای بی‌ارزش وابسته می‌کند.

موضوعات: بیانات معنوی  لینک ثابت




گوهر اهل ولا، عشق حسين است و بس
آنچـه کـه دارد خدا، عشق حسين است و بس

مـطلـع انوار حـق، مـخـزن الاسـرار حق
آيه صـدق و صـفا ، عشق حسين است و بس

فـلـک نجـات بشــر ، سـيره اهـل نظـر
ريشـه حـبّ خــدا ، عشق حسين است و بس

مـقصـد توحيـديان، مـنشأ حـسن جهان
مـايـه ايمــان مـا ، عشق حسين است و بس

راه گـشـاي هـمه، جـان و دل فـاطـمـه
زيـنـت آل عـــبا ، عشق حسين است و بس

رايحـه « هَـل أتي »، مـبدأ مـهر و وفـا
مـحـور اهل کـساء، عشق حسين است و بس

خـلـق همـه کـائنات، بـود ز يمـن نبـي
عشق علي مصطفي، عشق حسين است و بس

نيست به يوم النشـور، ترس به وقت عبور
شـافـع مـا در جـزا، عشق حسين است و بس

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




شهدا رفتند ما جامانده ایم

مااسیر “دال” دنیا مانده ایم

شهدا حیند والله یرزقون

در سرای ناب جنت خالدون

اونظرها میکند وجه اله

ما ز روبردیم ارواح گناه!

حرفها گفتیم اما بی عمل

ما همه زنبور اما بی عسل!

عشق هم بازی شدست,کو عاشقان؟

ره پر از خالی شدست,کو رهروان؟

حاج حسین آقای خرازی چه شد؟

آن علمدار و نماد عشق بازی ها چه شد؟

همت و صیاد و کاوه,باقری؟

حاج زین الدین,برونسی,کاظمی؟

تندگویان,باکری ها,میثمی؟

مصطفی چمران ودوران,کشوری؟

عاشقان رفتند ما جا مانده ایم

مافقط از روی قرآن خوانده ایم

عشق والله عین و شین وقاف نیست

عشق عکس رهبری در قاب نیست

در کلامند عاشق سید علی

عاشق پستند و میز و صندلی

عشق یعنی رهروان حیدری

عشق یعنی مادری پشت دری

عشق یعنی راه قرآن,کربلا

عشق یعنی شهدا,بی ادعا

عشق یعنی حاج حسین در کربلا

پیرو مولا حسین در نینوا

سر بدادند در ره صاحب زمان

سرفرازند در بر هفت آسمان

ورد لبهاشان فقط لبخند بود

نام زهرا زینت سربند بود

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




پیامبر صلی الله علیه و آله :
ما اَسَرَّ عَبْدٌ سَریرَةً اِلاّ اَلْبَسَهُ اللّه ُ رِداءَها اِنْ خَیْرا فَخَیْرٌ وَ اِنْشَرّا فَشَرٌّ؛

پیامبر صلی الله علیه و آله :

هیچ کس نیتی را در دل پنهان نمی کند، مگر اینکه خداوند آن نیت را (در رفتار وکردار او) همانند لباس ظاهر می کند، با نیت خوب ظاهر خوب و با نیت بد ظاهر بدخواهد داشت.

کنزالعمّال، ح 5275

موضوعات: روایات  لینک ثابت





بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
در کتاب امالی شیخ طوسی از امام صادق و ایشان از پدرانشان علیهم السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هنگامي كه (در شب معراج) مرا به آسمان بردند، وارد بهشت شدم و در آن قصري از ياقوت سرخ ديدم كه بر اثر درخشش، از بيرون داخل آن ديده مي شد و در آن بنايي از درّ و زبرجد بود. گفتم: اي جبرئيل! اين قصر براي كيست؟ جبرییل گفت: اين براي كسي است كه سخن نيكو بگويد و روزه دائمي بگيرد و غذا بدهد و در شب در حالی كه مردم خوابند، به مناجات بپردازد.

حضرت علي عليه السلام عرضه داشت: اي پيامبر خدا! در ميان امت شما چه كسي طاقت انجام اين كارها را دارد؟
ايشان فرمودند: اي علي نزدیک بیا؛ و آن حضرت به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نزديك شد. آن حضرت به او فرمود: آيا مي داني نيكو سخن راندن چيست؟ آن حضرت عرض كرد: خداوند و رسولش داناترند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: كسي كه بگويد: سبحان الله، و الحمد لله و لا إله إلا الله،‌ و الله اكبر. سپس فرمودند: آيا مي داني روزه دائمي گرفتن يعني چه؟
آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند:‌ هر كس ماه رمضان را روزه بگيرد و يك روز آن را هم نخورد.
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: مي داني كه غذا دادن يعني چه؟ آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند: منظور از آن كسي است كه به دنبال كسب روزي خانواده برآيد و آبروي آنان را در برابر مردم حفظ كند.
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: آيا مي داني كه مناجات در شب و در هنگامي كه مردم خوابند يعني چه؟ آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند: منظور از آن كسي است كه نمي خوابد تا اين كه نماز عشاء را ادا كند و منظور از اين كه مردم خوابند، يهود و مسيحيانند، چرا که آنان ما بين اين فاصله را مي خوابند.

منبع: امالي طوسي ج 2 ص 73

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

مرحوم شيخ مفيد رضوان اللّه تعالى عليه حكايت نموده است :
روزى شخصى از حضرت جوادالا ئمّه ، امام محمّد تقى عليه السلام سؤ ال شد: چرا اكثر مردم از مرگ مى ترسند و و از آن هراسناك مى باشند؟
امام جواد عليه السلام در پاسخ اظهار داشت : چون مردم نسبت به مرگ نادان هستند و از آن اطّلاعى ندارند، وحشت مى كنند.
و چنانچه انسان ها مرگ را مى شناختند و خود را از بنده خداوند متعال و نيز از دوستان و پيروان و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام قرار مى دادند، نسبت به آن خوش بين و شادمان مى گشتند و مى فهميدند كه سراى آخرت براى آنان از دنيا و سراى فانى ، به مراتب بهتر است .
پس از آن فرمود: آيا مى دانيد كه چرا كودكان و ديوانگان نسبت به بعضى از داروها و درمان ها بدبين هستند و خوششان نمى آيد، با اين كه براى سلامتى آن ها مفيد و سودمند مى باشد؛ و درد و ناراحتى آن ها را برطرف مى كند؟
چون آنان جاهل و نادان هستند و نمى دانند كه دارو نجات بخش خواهد بود.
سپس افزود: سوگند به آن خدائى ، كه محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله را به حقّانيّت مبعوث نمود، كسى كه هر لحظه خود را آماده مرگ بداند و نسبت به اعمال و رفتار خود بى تفاوت و بى توجّه نباشد، مرگ برايش بهترين درمان و نجات خواهد بود.
و نيز مرگ تاءمين كننده سعادت و خوش بختى او در جهان جاويد مى باشد؛ و او در آن سراى جاويد از انواع نعمت هاى وافر الهى ، بهره مند و برخوردار خواهد بود
اختصاص شيخ مفيد: ص 55

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت





بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

حضرت صادق علیه السلام فرزندى داشت، روزى در مقابل ايشان راه مي رفت که ناگهان غذا درگلويش گير كرد و از دنيا رفت. امام گريه كرده، فرمود: خدايا، اگر اين را گرفتى، بقيه را باقی گذاشتى و اگر گرفتارى مي دهى نجات نيز مي بخشى. بچه را پيش زنان بردند. همين كه چشمشان به او افتاد، شروع به ناله و فغان كردند. امام آنها را قسم داد كه فغان و ناله نكنند. وقتى او را براى دفن بردند، امام فرمود: منزه است خدایى كه فرزندان ما را مي كشد ولى محبت ما به او بيشتر مى‏شود، و پس از دفن فرمود: پسرم، خدا قبر تو را وسيع نمايد و تو را به خدمت پيامبر برساند. و فرمود: ما خانواده‏اى هستيم كه هر چه دوست داريم را براى کسانی که دوستشان داریم، از خدا تقاضا مي كنيم، او نيز به ما عطا مي كند. اگر او وضعى را كه ما دوست نداريم، برای محبوبان ما صلاح بداند، ما نیز راضى هستيم.

(بحار الانوار ج 47 ص 18)

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




استاد پناهیان

شیطان به‌صورت مداوم یا انسان را مایوس می‌کند یا مغرور! فکر و ذکر دائمی شیطان قرار دادن انسان در یکی از این دو حالت است! وقتی مأیوس می‌کند نمی‌گذارد آدم حرکت بکند، وقتی مغرور می‌کند

 

انسان را به شتابزدگی و بی دقتی دچار می‌کند؛ در هر دو صورت آمار اشتباهات انسان افزایش پیدا می‌کند.

موضوعات: بیانات معنوی  لینک ثابت





مجله سیب سبز: كم اشتهايي، يكي از بزرگ‌ترين مشكل افراد لاغر است. البته كم‌اشتهايي فقط مخصوص لاغرها نيست، برخي از كودكان هم بي‌اشتها هستند كه شايد در سنين كم برايشان مساله‏ ساز نباشد، اما با گذشت زمان مشكل‌ساز مي‌شود. برای اینکه اشتهای‌تان برانگیخته شود نیازی نیست به غذاهای هوس انگیز نگاه کنید یا آنها را مقابلتان بگذارید. خیلی از این غذاها بسیار پر چرب یا بدون خواص هستند. اما با نوشیدن چند معجون می‌توانید اشتهای از دست رفته خود را باز گردانید.

به‌ليمو، معجوني براي كودكان بدغذا

اگر كودك كم اشتهايي داريد و مي‌خواهيد بدون هيچ زور و اجباري او را تشويق به خوردن غذا كنيد، بهتر است اين شربت خانگي را براي او درست كنيد.

مواد لازم:

عصاره به‌ليمو: يك قاشق سوپ خوري
ليمو: دو عدد
عرق بابونه: يك قاشق سوپ خوري
نعناع: 5 تا 6 برگ
يك ليوان آب

طرز تهیه:

كافي است اين مواد را با هم مخلوط كرده و از عسل به عنوان شيرين‌كننده استفاده كنيد. متوجه مي‌شويد كه ديگر نيازي به دنبال كردن كودكان‌تان از اين اتاق به آن اتاق نيست تا يك قاشق غذا بيشتر ميل كنند. اين معجون تقويت‌كننده قلب است و در كاهش اضطراب و دلهره نقش بسزايي دارد. اگر به غير از كم اشتهايي از بوي بد دهان خود رنج مي‌بريد، اين معجون در بر طرف كردن اين مشكل مي‌تواند به شما كمك كند. همچنين اگر دچار دل پيچه شديد يا دنبال يك داروي نفاخ بوديد، مي‌توانيد به جاي بابونه، پونه به اين معجون اضافه كنيد. اين نوشيدني براي همه مزاج‌ها مناسب است.

كم‌خوري ممنوع!

بعضي مواقع ممكن است يكي از عوامل كم اشتهايي، مشكلات معده باشد. به همين دليل اين افراد ترجيح مي‌دهند كم اشتها باشند تا با مشكل معده دست و پنجه نرم كنند. این معجون افزایش اشتها را امتحان کنید.

مواد لازم:

عرق رازيانه: يك قاشق غذاخوري
تخم گشنيز: يك تا دو عدد
عرق زيره: يك قاشق غذاخوري
شيره انجير: بستگي به علاقه شما براي شيرين شدن دارد
2 تا 3 عدد برگ كاهو

طرز تهیه:

اين معجون علاوه بر افزايش اشتها، مي‌تواند يك تقويت‌كننده خوب معده باشد. تركيب همه اين مواد دست به دست هم مي‌دهند تا اين مشكل را از افراد دور كنند. همچنين در كاهش نفخ معده تاثير چشم‌گيري دارد. با اين معجون ديگر نيازي به كم‌خوري نيست.

برانگيزي اشتها با طعم خوش نسكافه!

شير آنقدر پر خاصيت است كه بايد هر فرد در طول روزيك ليوان بنوشد اما خيلي از افراد به خصوص بچه‌ها با طعم يا بوي آن ميانه خوبي ندارند، به همين دليل ترجيح مي‌دهند اين فرآورده لبني را از برنامه غذايي خود حذف كنند. از این پس مشکل شما با این معجون حل خواهد شد.

مواد لازم:

شير: يك ليوان
شيره انگور: يك قاشق سوپ خوري

طرز تهیه:

مخلوط اين دو مواد با يكديگر طعم خوشي مثل مزه نسكافه ايجاد مي‌كند. افرادي كه هم مي‌خواهند از خاصيت شير برخوردار شوند و هم اشتهاي‌شان بيشتر شود، مي‌توانند اين نوشيدني را ميل كنند. اگر مشكل كم‌خوني داريد يا دچار ضعف و سردردهاي روزانه مي‌شويد، آخرشب اين معجون را درست كرده و ميل كنيد. شيره انگور دربرطرف كردن اين مشكلات نقش مهمي دارد.

بخور تا چاق بشي!

اگر براي افزايش اشتهاي‌تان مي‌خواهيد از مزاج خنك استفاده كنيد، مي‌توانيد از عرقيجاتي كمك بگيريد كه اين خاصيت را به همراه دارند.

مواد لازم:

عرق كاسني: يك قاشق غذاخوري
عرق شاتره: يك قاشق غذاخوري
انجير: يك تا دو عدد
عسل: يك قاشق مرباخوري

طرز تهیه:

اين معجون به دليل وجود عرق كاسني و شاتره مزاج خنكي دارد و براي افرادي كه مزاج‌شان گرم است، بسيار گزينه خوبي است اما اگر مي‌خواهيد همه مزاج‌ها از آن استفاده كنند، بهتر است كمي انگور يا انجير به آن اضافه شود. اگر به دنبال معجون اشتها آور قوي‌تري هستيد كه باعث افزايش وزن زيادي شود، به جاي عرق شاتره بهتر است از عرق يونجه استفاده كنيد.

با ميوه‌هاي اشتهاآور بيشتر آشنا شويد

افرادي كه مزاج گرم دارند، براي طعم‌دار كردن معجون‌ها بهتر است از طعم‌دهنده‌هايي استفاده كنند كه خنكي هستند. به عنوان مثال ترخون يك اشتهاآور است كه اگر به شربت آبليمو و عسل اضافه شود، مي‌تواند براي همه مزاج‌ها مناسب باشد. انگور، انجير، انواع توت‌ها به غير از توت فرنگي، هويج زردك و سيب به خصوص سيب شيرين جزء ميوه‌هاي اشتهاآور با مزاج‌تر هستند.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




دفتر‌مشق دبستانم ببین،
پر ز مهر آفرین،‌صد آفرین.
راستی ما شعر باران داشتیم.
توی‌جنگلهای گیلان داشتیم.
گردش یک روز دیرین داشتیم،
شعر زیبایی ز گلچین داشتیم

راستی آن دفتر کاهی کجاست؟
عکس حوض آب پر ماهی کجاست؟

روز‌خیس پر باران کجاست؟
مایه سر سبزی بستان کجاست؟
باز آیا ریز علی ها زنده اند؟
در حوادث جامه از تن کنده اند؟

کاش حالا‌خاله کوکب زنده بود،
عطر نانش خانه را آکنده بود.
ای معلم خاطر ویادت به خیر.
یاد درس آب بابایت به خیر.
شمع نور افشان‌یاد کودکان،
نامتان در لوح جان شد جاودان

هر‌کجا هستید ، هستی نوش تان
کامیابی گرمی آغوشتان…
هم کلاسی های سال کودکم!
دسته‌گلهایی ‌ز یاس و میخکم،
باز از دل می کنم یاد شما،
یاد قلب ساده شاد شما،
باز باید یاد یک دیگر کنیم،
تا به یادی، شاد، بک دیگر‌کنیم.
آدمی سر زنده از یاد است ، یاد.
رمز عمر آدمیزاد است یاد.
شادتان می‌خواهم‌وشادم کنبد،
همکلاسي های من یادم کنید.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




استاد رائفے پور:
وقتی فکر میکنم که
انقلاب باید به کمال عقل برسه تا مدیرش و صاحبش بیاد و انقلاب سه سال دیگه 40ساله میشه
وقتی اوضاع منطقه و جهان رو تا سه سال دیگه پیش بینی میکنم
وقتی میبینم رهبرم تا سه سال دیگه 79 ساله میشه
وقتی فکر میکنم اگر خورشید بیاد ماه میره
وقتی روایات مربوط به داعش رو میبینم که 7سال غارت و خونریزی میکنن و سه سالش مونده
وقتی گفتنه اند سه سال قبل از آمدنش راه حج بسته میشه
وقتی تقویم سه سال دیگر جمعه 23رمضان را نشان میدهد
وقتی بعد از مرگ عبدالله حکومتهای کمتر از یکسال شکل میگیره
وقتی اردن خودش رو برای نقش آفرینی در منطقه آماده میکنه
وقتی اربعین و شناسایی حسین به جهانیان اینقدر چشمگیر شده
وقتی یادم میاد که آیه الله بهجت قبل از وفاتشون فرمودند جوانها و پیرمردها ظهور رو درک میکنند
و وقتی آیه 23سوره مایده از قرانی رو میبینم که همه چیز در خودش ذکر کرده و تنها جایی است که به آندو مردی که نعمت ولایت داده شده اند اشاره داره و پی میبرم که رهبران ایران فقط دو نفرند
وقتی فرموده اند ظهور کاملا طبیعی اتفاق میفته
وقتی فرموده اند ظهور بعد از افول همه مکاتب دنیا واقع میشه
و فوکویاما میگه دنیا با لیبرالیسم امریکا به پایان میرسه
و ….
از توافق هسته ای نگران نمیشم و به این نتیجه میرسم که بدون اینکه بخوام زمان تعیین کنم باید قاطعانه بگم که ظهور خیلی نزدیکه و فقط باید آماده بشیم.
آیا می دانید از ۱۲۰۰نشانه که در پیش گویی ها برای ظهور ذکر شده فقط ۵نشانه باقی مانده
ایا می دانید آن ۵نشانه به فاصله ی کمتر از یک سال تا ۱۵روز قبل از ظهور اتفاق خواهد افتاد
ایا می دانید در ان ۵نشانه ممکن است بداء اتفاق بیافتد یعنی اصلا اتفاق نیافتد
۱.ظهور یمانی
۲.ظهور سفیانی
۳.صیحه ی آسمانی
۴.خسف بیداء
۵.قتل نفس زکیه
ایا می دانید با دعا می شود ظهور را نزدیک کرد .قوم بنی اسرائیل که در انتظار منجیشان بودند (حضرت موسی)با دعا ۱۷۰سال از سال های غیبت را خدا بر آنان بخشید

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





اما حق كسي كه بخاطر گفتار يا رفتارش ؛سبب نكبت و گرفتاري تو شده است آنستكه اگر از روي عمد و آگاهي به تو ضرر رسانيده است بهتر آنست كه او را ببخشي زيرا عفو موجب مي شود كه از اين كار در آينده دست بر دارد و با خلق خدا مودبانه و بدون آزار برخورد نمايد زيرا خداونـد متعال مي فرمايـد : ( و كسي كـه بعد از مظلوم‏ شدن ياري طلبد، ايرادي بر او نيست ؛ايراد و مجازات بر كساني است كه بر مردم ستم مي كنند و در زمين به نا حــق ظلم روا مي دارند براي آنان عـذاب درد ناكي است ؛ اما كساني كه شكيبائي و عفو كنند ؛اين از كارهاي پر ارزش است [شوري 41/43] ) . و هم چنين مي فرمايـد : ( و هرگاه خواستيد مجازات كنيد؛ تنها به مقـداري كه بـه شما تعدي شده كيفر دهيد ! و اگـر شكيبائي كنيـد اين كار براي شكيبايان بهتر است [نحـل 126] ) .
اين در صورتي است كه عمدي در كار باشد .
اما اگر ضرري كه به تو رسيده است غير عمدي بوده باشد؛از ستم بر او به نيت انتقام پرهيز كن تا ضرر عمدي به كسي كه از روي خطا مرتكب عملي شده است نرساني . بلكه با او به رفق و مدارا رفتار كن؛ و خطايش را با مهرباني و لطفي كـه در توان داري پاسخ بده ؛ وقوتي نيست مگر به خداوند متعال .

متن عربی:
وأما حق من ساءك القضاء على يديه بقول او فعل فإن كان تعمدها كان العفـو اولى بك لما فيـه له مـن القمع و حسن الادب مع كثير أمثالـه مـن الخلـق فإن الله يقـول : (وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ ـ الى قوله ـ : مِـنْ عَزْمِ الْأُمُورِ) و قال عـزّوجـل : ( وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُـوا بِمِثْلِ مَا عـُوقِبْتُمْ بِـهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُـمْ لَهُـوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ) هذا فى العمد ؛ فإن لم يكن عمدا لم تظلمه بتعمد الا نتصار منه فتكون قد كافأته فى تعمد على خطأ ؛ ورفقت به ورددته بألطف ما تقدرعليه ولا قوة الا بالله .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





اما حق قرباني آنست كه هديه اي براي خداي متعال باشد و رحمت و قبول او را در نظر داشته باشي نه ديدن و تعريف نمودن ديگران را ؛پس وقتيكه با اين خلوص در نيت ؛قرباني را انجام دهي؛ تكلف و زحمتي براي تو نخواهد داشت زيرا فقط خدا در آن قصد شده است و بس ؛وبدان كه خداوند قصد ميشود با آسان گرفتن و نه با سخت گرفتن بر خود و ديگران چنانكه خود خداوند نيز بر بندگان خود آسان گرفته و هرگـز بر آنان سخت نگرفته است .
و سزاوار براي تو در وقت قربان كردن اظهار تذلل و بيچارگي در پيشگاه خداوند است .

متن عربی:
وأما حـق الهدى ؛ فأن تخلص بها ألإرادة إلى ربك و التعـرض لرحمته و قبولـه و لا تريد عيون الناظرين دونه؛ فإذا كنت كذلك لم تكن متكلفا و لا متصنعا و كنت إنما تقصـد الى الله . واعلـم أن الله يـراد بـاليسير و لا يـراد بالعسيـر ؛ كما أراد بخـلقــه التيسير و لم يـرد بهـم التعسير و كذلك التذلل أولى بـك مـن التـدهقـن لأن الكلفـة و المؤونـة فى المتدهـقـنين فأما التذلل و التمسكن فلا كلفة فيهمـا و لا مـؤونة عليهما لأنهما الخلقة و هما موجودان فى الطبيعة ؛ و لاقوة إلا بالله .

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

هفته ها تلخ شدن یار کجاست؟
طعم شیرین عسل وار کجاست؟

هفته ای منتظر جمعه شدیم
جمعه آمد ولی دلدار کجاست؟

هفته ها روز و شبش تاریک است!
ماه زیبای شب تار کجاست؟

آتشی در دل ما شعله ور است
ای خدا!عشق شرر بار کجاست؟

واسه مون آه جگر سوز بس است
حس آرام دل زار کجاست؟

سینه از درد فراق تنگ شده
پس طبیب دل بیمار کجاست؟

پشت در فاطمه گفت یا مهدی…!
مرهم زخمی مسمار کجاست؟

سرخوش از غیرت عباس شدیم
مردی از جنس علمدار کجاست؟

ثمری نیست در این خلق جهان
میوه ی نسل گهر بار کجاست؟

اللهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




 هفته دفاع مقدس گرامی باد



 اولين پيروزي عظيم ايران در جنگ، عمليات ثامن الائمه عليه السلام است كه در تاريخ 5/7/1360 و با حضور لشكر 77 پياده ارتش و نيروهاي سپاه و بسيج مردمي در شمال آبادان و شرق رود كارون اجرا گرديد و محاصره آبادان به كلي درهم شكست.
 اولين قرارگاه مشترك ارتش و سپاه در عمليات طريق القدس، توسط شهيد حسن باقري بنيان نهاده شد كه خود فرماندهي آنرا به عهده داشت.
 اولين گزارشگر صدا و سيما كه در دوران دفاع مقدس به شهادت رسيد، شهيد علي اصغر رهبر بود.
 اولين فرمانده اسير دفاع مقدس، فرمانده شجاع پاسداران سوسنگرد به نام «حبيب شريفي» بود.
  اولين شاعر شهيد دفاع مقدس، حسين ارسلان متخلص به «رخشا» بود كه در تاريخ 20 آذر ماه سال 1364 در هور الهويزه به شهادت رسيد.
  اولين روحاني مفقود الاثر دوران دفاع مقدس، حجت الاسلام احمد ظريفيان بود.
 اولين خلبان شهيد دوران دفاع مقدس، شهيد فيروز حسني بود.
  اولين شهري كه به صورت گسترده، قرباني سلاحهاي شيميايي شد، شهر سردشت استان آذربايجان غربي بود كه در روز هفتم تير ماه سال 1362 مورد تهاجم قرار گرفت.
  اولين فرمانده لشكر شهيد دوران دفاع مقدس، حاج ابراهيم همت فرمانده لشكر 27 محمد رسول الله بود كه در اسفند ماه سال 1362 در جزيره جنوبي مجنون به شهادت رسيد.

اولين عمليات چريكي توسط شهيد دكتر مصطفي چمران، بر عليه تانك‌هاي دشمن كه تا چند كيلومتري اهواز پيشروي كرده بودند، فرماندهي شد.
  اولين شهيد مجلس شوراي اسلامي در دوران دفاع مقدس، سردار شهيد دكتر مصطفي چمران نماينده محترم مردم تهران بود.
 اولين لشكر سپاه پاسداران، لشكر 14 امام حسين عليه السلام است كه به فرماندهي سردار شهيد حاج حسين خرازي و با ابلاغ ستاد عمليات جنوب، رسماً تشكيل گردید.

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




 

 از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که به على(علیه السلام)فرمود :

 «یا أبا الحسن! کلّم الشمس فإنَّها تکلّمک»؛ ( اى ابوالحسن! با خورشید سخن بگو که او با تو سخن مى گوید) .

 على(علیه السلام)فرمود :  «السلام علیک أیّها العبد المطیع لله و رسوله»؛ (سلام بر تو اى بنده مطیع خدا و رسولش) .

 خورشید گفت :
 «وعلیک السلام یا أمیر المؤمنین ، وإمام المتّقین ، وقائد الغرِّ المحجّلین ، یا علیُّ أنت وشیعتک فی الجنّة ، یا علیُّ أوّل من تنشقُّ عنه الأرض محمّد ثمّ أنت ، وأوّل من یُحیا محمّد ثمّ أنت ، وأوّل من یُکسى محمّد ثمّ أنتم؛ 

 (و سلام بر تو اى امیر المؤمنان، و امام متّقیان، و پیشواى بهشتیانى که پیشانى و دست ها و پاهاى آنها (مواضع سجده و وضو) نورانى و سفید است,

  اى على! تو و پیروانت در بهشت هستید . اى على اولین کسى که زمین از او جدا شده (کنایه از خلق شدن)، محمّد(صلى الله علیه وآله) بود و سپس تو ، و اوّلین کسى که زنده مى شود محمّد(صلى الله علیه وآله) است و سپس تو واوّلین کسى که لباس به وى پوشانده مى شود محمّد(صلى الله علیه وآله) است و سپس تو) . پس على(علیه السلام)براى خداوند متعال سجده نمود درحالى که از چشمانش اشک مى ریخت .

 آنگاه پیامبر نزدیک او شد و فرمودند :
 «یا أخی وحبیبی إرفع رأسک فقد باهى الله بک أهل سبع سماوات»؛

  ( اى برادر و حبیب من! سرت را بالا بیاور که خداوند بر اهل هفت آسمان به تو مباهات مى کند) . این روایت را شیخ الاسلام حموینى در «فرائد السمطین,

 منابع حديث شريف

(1). مستدرک حاکم،ج3، ص138[ج14، ص3، ح 4668]، مجمع الزوائد،ج9، ص121.

(2). فرائد السمطین [ج1، ص185، ح 147] .

(3). المناقب ، ص 68 [ص 113 ، ح 123] .

(4). ینابیع المودّة،ص 140 [ج1، ص140 ، باب 49] .

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





 حضرت امام محمد باقر علیه الصلاة والسلام:

 «کسی که او[حضرت مهدی علیه السلام] را درک کند و در برابر او تسلیم شود؛ آن چنان که در برابر پیامبر صلی اللّٰهُ علیه و آله و سلم و امیرمؤمنان علیه السلام تسلیم است، بهشت بر او واجب می‌شود…»

 
  بحار الانوار؛جلد۲۴؛صفحه۲۴۱

موضوعات: روایات  لینک ثابت




امسال مکّه شهرِ خطر بود و بی امان

 

پُر گشت سینه ی حَرم از آه مُحرِمان

 

قربانیانِ دشت منا و ضَجّه می زنند

 

عجّل عَلى ظهورکَ یا صاحب الزّمان

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




امشب از دشت منا بوی خدا می آید

 

بوی آوای خوش خدا خدا می آید

 

دلمان بهر عزای حاجیان سخت گرفت

 

بوی روضه های دشت کربلا می آید

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خانه ات را ای خدا در دست شیطان داده ای؟
حاجیان پاک ما را دست گرگان داده ای؟


این رژیم پر زکینه عاشقان را کشته اند
ای خدایی که ز رحمت جان به انسان داده ای


در یمن حمام خون ، در خانه ات حمام خون
این نگین پر بهایت ، دست دزدان داده ای؟


میکشند هرسال تعدادی ز مهمانان تو
پس چرا مهمان خود رادست دیوان داده ای؟


ای خدا جان پس خودت حق عزیزان را بگیر
غصه دارم ، مقبر خورشید را در دست رندان داده ای

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




لعنت به رژیمی که شده نوکر کفار
لعنت به خبیثی که شده حاکم جبار

لعنت به هجومی که دهد بوی خیانت
لعنت به دلاری که شده خرج جنایت

لعنت به تمام سلفی های سعودی
لعنت به شیوخ عرب پست یهودی

لعنت به نشستی که شود حاصل آن جنگ
لعنت به سران عرب خائن صد رنگ

لعنت به در و پیکر اسلام دروغین
لعنت به تو ای مفتی خارج شده از دین

لعنت به تز داعش و وهابی ملعون
لعنت به تب توطئه در لابی صهیون

انصار خدا فاتح میدان جهادند
دل را به دل گل پسر فاطمه دادند

این طایفه از تیزی خنجر نهراسد
جز سرخی خون رنگ مطهر نشناسد

امروز اگر شیعه کمی تحت فشار است
فردا سر عدوان علی بر سر دار است

بمبی زدی و بر تن طفلی شرر افتاد
“با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بده در راه خدا، من به خدا محتاجم
من به بخشندگی آل عبا محتاجم

از قنوت سحر مادرتان جا ماندم
پسر حضرت زهرا به دعا محتاجم

مهربان، کاش زهیری بغلم می کردی
من به آغوش پُر از مِهر شما محتاجم

فطرس نفس مرا گوشه ی چشمی کافیست
با پر و بال شکسته به شفا محتاجم

شوق پرواز بده روح زمین گیر مرا
به جنون سر ایوان طلا محتاجم

دود این شهر مرا از نفس انداخته است
به هوای حرم کرب و بلا محتاجم

چه قدر گریه کنم تا نبری از یادم؟!
در سراشیبی قبرم به شما محتاجم

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند؟ مشکل دوتا دارد حسین

سیرت آل علی(ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان٬ زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد٬ دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




من بال و پر شهید را می بوسم

پا تا به سر شهید را می بوسم

دستم نرسد اگر به دامان شهید

دست پدر شهید را می بوسم

……

ای دوست به حنجر شهیدان صلوات

بر قامت بی سر شهیدان صلوات

از دامن زن مرد به معراج رود

بر دامن مادر شهیدان صلوات

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




بی شک گدای خانه ات آقا شود، حسین

هر قطره زود پیش تو دریا شود، حسین!

فیض گدایی تو به هر کس نمیرسد
باید که زیر نامه اش امضا شود: “حسین
هر کس شنید کار گنهکار با شماست
خواهد که رو سیاه دو دنیا شود، حسین

وقتی که درب خانه ی لطف تو در دل است
ما سینه میزنیم که در وا شود، حسین!

در روضه ها به قرب خداوند میرسیم
شبهای هیئتت شب احیا شود، حسین

آقا جوان سینه زنت حاجتش شده:
در کاروان کرب و بلا جا شود، حسین

از کودکیم تا دم مرگم به روی لب
تنها حسین بوده و تنها شود : حسین

ای کاش وقت مردن من! وقت احتضار
ذکر مدام بر لبم آنجا شود: “حسین…”

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




در پیش علی حقیر بودن عشق است
آهو به پناه شیر بودن عشق است


در محضر سلطان ولایت حیدر
افتاده و سر به زیر بودن عشق است


گر حیدر امیر کل عالم باشد
زیر نظر امیر بودن عشق است


بر تخت سلیمان نبی حک کردند
در ملک علی فقیر بودن عشق است


از سوی کمان ابروانش به خدا
مجروح یکی دو تیر بودن عشق است


در آتش چشمان سیاهش ولله
گرم دم یا مجیر بودن عشق است


در طی طریق عاشقی سوی نجف
آوارهء این مسیر بودن عشق است

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

فضل بن زبیر می‏گوید:
نزد «سدی» نشسته بودم که مردی وارد شد و کنار ما نشست، یک لحظه متوجه شدیم که بدنش بوی «صمغ» میدهد.
(  صمغ، شیره ‏ای است که از بعضی درختان مانند صنوبر گرفته می‏شود)
«سدی» به او گفت «صمغ» می‏فروشی؟ او گفت:
خیر! «سدی» گفت: این بو برای چیست؟
آن مرد گفت:
من در لشکر  عمر_بن_سعد بودم و فقط در لشکر  میخ_چادر می‏فروختم.
بعد از  روز_عاشورا،  رسول_خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را در خواب دیدم و در کنار آن حضرت، حضرت  امیرالمؤمنین  امام_علی_علیه_السلام و  امام حسین_علیه_‏السلام نیز حضور داشتند و دیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به اصحاب امام حسین علیه السلام آب می دهد.
من هم در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله تقاضای  آب کردم؛ ولی آن حضرت از آب دادن به من خودداری کردند و فرمودند:
آیا تو نبودی که به دشمنان ما کمک کردی؟ گفتم  یا_رسول_الله! من فقط میخ می‏فروختم، در همین حال رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه ‏السلام رو کردند و فرمودند: به او صمغ بخوران. حضرت امیرالمرمنین امام علی علیه ‏السلام هم جامی به من دادند و من از آن خوردم، وقتی که بیدار شدم، تا سه روز از مخرج بول من، صمغ بیرون می‏ آمد،
سپس آن حالت بر طرف شد؛ ولی بوی آن باقی ماند. «سدی» به او گفت:
نان گندم بخور و هر چه از نباتات هست بخور و از آب فرات نیز بنوش؛
یعنی هر چه دوست داری بخور، برای این که هرگز فکر نمی‏کنم بهشت را مشاهده کنی
اگر عذاب یک میخ فروش سپاه دشمن  سیدالشهدا علیه السلام در دنیا چنین بوده وای برقاتلین ومتابعین قاتلین مولایمان حسین علیه السلام

منبع:مدینه المعاجز، ج ۴، ص ۸۷٫ کرامات حسینیه و عباسیه

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




برای کشتن زائر بسی درایت شد

عجب که ظلم عظیمی بر این جماعت شد

 

خدا کند که بپاشد اساس آل سعود

از این فجایع خونین که در عبادت شد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




کیست حیدر؟،شورش این سینه هاست
کیست حیدر؟،عشق ازدیرینه هاست
کیست حیدر؟،پاکی آئینه هاست
کیست حیدر؟،گردش آدینه هاست
کیست حیدر؟،قلب عالم راشعف
کیست حیدر؟،پادشاه لوکشف
کیست حیدر؟،دست حق دردست او
کیست حیدر؟،راه حق بنبست او
کیست حیدر؟،هست من ازهست او
کیست حیدر؟،می فروشان مست او
کیست حیدر؟،هستی جان من است
کیست حیدر؟،کُل ایمان من است
کیست حیدر؟،شیرشیران عرب
کیست حیدر؟،سروری عالی نسب
کیست حیدر؟،آدمی راتاب وتب
کیست حیدر؟،نور ِتاریکی ِشب
کیست حیدر؟،غم گسارروح وجان
کیست حیدر؟، مقتدای شیعیان
کیست حیدر؟،اوکه دارد ذوالفقار
کیست حیدر؟،لشکری رابیقرار
کیست حیدر؟،راد مرد تکسوار
کیست حیدر؟،درره حق جان نثار
کیست حیدر؟،اوکه غوغامی کند
کیست حیدر؟،کفر رسوا می کند
کیست حیدر؟،دررکابش بوذراست
کیست حیدر؟،درکنارش قنبراست
کیست حیدر؟،دشمن اواَبتراست
کیست حیدر؟،جایگاه اش منبراست
کیست حیدر؟،یک شَه والامقام
کیست حیدر؟،ازخدا براو سلام
کیست حیدر؟،فاتح خیبر بُود
کیست حیدر؟،اوکه یک صفدربُود
کیست حیدر؟،یار ِپیغمبر بُود
کیست حیدر؟،حجت داوربُود
کیست حیدر؟،افتخارخالق است
کیست حیدر؟،سربدار خالق است

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

مرحوم شیخ عبدالله بختیاری (مشهور به پیاده) ميفرمودند شخصی در نجف در مجالس امام حسین علیه السلام شرکت می نمود اما اصلاً گریه نمی کرد چون برای چای و سیگاری که در این مجالس به شرکت کنندگان می دادند حاضر می شد، نه برای مصیبت شنیدن و گریستن! من هم او را می دیدم خیلی ناراحت می شدم.

هنگامی که به ایران بازگشتم دیدم او هم به ایران آمده و همان برنامه ی نجف خود را در ایران هم انجام می دهد! (یعنی تنها برای چای خوردن به روضه می آمد) پس از مدتی از دنیا رفت و من در خواب دیدم او در باغی سرسبز و خرم و بسیار خوشحال بود ! گفتم: « تو این جا چه کار می کنی ؟! » گفت: « این باغ را امام حسین علیه السلام به من داده است ؛ پس از مرگم سیدالشهداء علیه السلام آمد و دستم را گرفت و فرمود: ” فعلاً برو در این باغ تا فردای قیامت هم جائی که در بهشت برایت معین کرده ام ، به تو بدهم ” »!

من (=شیخ عبدالله پیاده) گفتم : « آخر تو که گریه نمی کردی ! » او پاسخ داد : « بله ؛ اما آیا تو دیدی من چای جای دیگری را بخورم ؟! من تنها چای امام حسین علیه السلام را می خوردم »
 


( رمز و راز کربلا ، ص 155 )

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




فرمانده داشت با شور و حرارت صحبت مي‌كرد. وظايف را تقسيم مي‌كرد و گروه‌ها يكي يكي توجيه مي‌شدند.

يك دفعه يادش آمد بايد خبري را به قرارگاه برساند. سرش را چرخاند؛ پسر بچه‌اي بسيجي را توي جمع ديد.

گفت: «تو پاشو با اون موتور سريع برو عقب اين پيغام رو بده.»
پسر بچه بلند شد. خواست بگويد موتورسواري بلد نيستم، ولي فرمانده آنقدر با ابهت گفته بود كه نتوانست.

دويد سمت موتور، موتور را توي دست گرفت و شروع كرد به دويدن. صداي خنده‏ي همه‏ي رزمنده‌ها بلند شد.

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد

دف بزن ، ساغر بچرخان ، قل هوالله احد


گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان

آه از این مضمون سوزان ! قل هوالله احد


حضرت لیلی ! بیا در صحنه و چرخی بزن

یک غزل مجنون برقصان ، قل هوالله احد


ساغری آغوش وا کن ، یک تبسم مِی بریز

اندک اندک جمع مستان … ، قل هوالله احد


می کنم سجاده را رنگین به می ، فتوا بده

” زهد ” من را می بنوشان ، قل هوالله احد


بر سر آنم به حکم عشق ، رقص خون کنم

با دلی عاشق ، غزلخوان ، قل هوالله احد


در کمند زلف تو پیچید دل ، یا للعجب !

دید صدها عید قربان ، قل هوالله احد


زیر شمشیر غمت ، عشق ست سر دادن به شوق

دست افشان ، پایکوبان ، قل هوالله احد


من شبی تاریک تاریکم ، تبسم کن مرا

جلوه کن ای ماه تابان ! قل هوالله احد


تشنۀ وصلم ، الا یا ایهاالساقی ! وصال

اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد

 

استاد رضا اسماعیلی

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




ابر و بادو مه و خورشید گرفتار حسین۰مهر و سجاده و محراب خریدارحسین

کوه و دشت و چمن و باد بفرمان شما۰عالم و آدم و خاتم همه بیمارحسین

گریه و روضه دل سینه زنان را برده۰دل دیوانه ما طالب دیدارحسین

یوسف مصر اگر شهره ب زیبا روییست۰خود گداییست ک آمد سربازارحسین

پادشاهان جهان نوکر ناقابل او۰صدسلیمان نبی نوکر دربارحسین

فلک و ملک و ملک معتکف مرقد او۰چشم تاریخ شده خیره زپیکارحسین

ضربان دل زینب همه دم میگوید۰ به فدای شرف و عزت و ایثار حسین

غزل و شعر و قصیده شده محتاج کرم ۰ شاعر از لطف خدا گشته بدهکار حسین

چه کنم قافیه ها باز قیامت کردند۰ زکرم خانه ی ارباب و ز گفتار حسین

علم و بیرق و زنجیر و کتل آوردند۰ روضه خوان روضه بخوان از دل غمدار حسین

روضه قحطی آب و قمر هاشمیان۰ اربا اربا شدن احمد مختار حسین

چشم زهرا و علی چشمه خون شد افسوس۰زینت خاک شده جسم علمدار حسین

اصغرو تشنگی و حرمله و تیر و کمان۰ خنده و هلهله ی دشمن خونخوار حسین

نیزه و زلف پریشان و لب غرق ب خون۰ شده مهمان شب دختر تبدار حسین

شرح ماتم چه کنی زین همه ایام بلا۰ که عزادار شده خالق دادار حسین

راز خوشبختی نوکر ب خدا نیست جز این ۰ که شده معتکف گنبد دوار حسین

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




 

ما غدیری زاده ایم و آشنای حیدریم ۰ فاش میگویم خدایا مبطلای حیدریم

چون کبوتر زیر ایوان نجف پر میزنیم ۰ جیره خواره سفره ی بی منتهای حیدریم

ما همه بیمار عشقیم و نجف دارالشفا ۰ آسمانی گشته از حال و هوای حیدریم

شیعه ایم و شیعه ی اثنی عشر شکر خدا ۰ پیروی آل عباییم و برای حیدریم

صاحب سیف دودم هردم دم از هو میزنیم ۰ دم به دم هر باز دم محو عطای حیدریم

در رکوع خود فقیری را نگین بخشیده است ۰ عاشق بنده نوازی و صفای حیدریم

تیری از پا می کشند و مرتضی غرق خدا ۰ مات و مبهوت از همین حمد و ثنای حیدریم

علم و اخلاص و عمل خواهی مرو جای دگر ۰ ماهمه دیوانه ی ذکر و دعای حیدریم

آیه ی تکمیل دین تفسیر عشق حیدر است ۰ ما مسلمان گشته از مهر و وفای حیدریم

والی والا نصب ابرو هلال هل اتی ۰ هرکه اربابی گزیند ما گدای حیدریم

نفْسِ پیغمبر تویی ای ذات پاک انما ۰ ماهمه عبد در مشکل گشای حیدریم

ازغدیر خم شده آغازه مستی و جنون ۰ مست و مجنونِ علی و بچه های حیدریم

از نماز و حج و محراب و عبادت بگذریم ۰ بنده ی فرمان برِ تحت لوای حیدریم

قبله ی هرکس به سویی بوده دروقت نماز ۰ ما بسوی مرقد و ایوان طلای حیدریم

حکم تکفیر مرا صادر کن ای قاضی شهر ۰ ماهمه خلقت شده از خاک پای حیدریم

مِهر حيدر مُهر ابلاغ رسالت بوده است ۰ عاشق صلح کبیر مجتبای حیدریم

اربعین پای پیاده ازنجف تا کربلا ۰ زائر شش گوشه ی خون خدای حیدریم

اول و آخر علی و علت خلقت علی ۰ ماشفاعت گشته ی روز جزای حیدریم

ما فقط دلبسته ی اولاد حیدر بوده ایم ۰ سرخوش از این مکتب و امر ولای حیدریم

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




ابن مردويه در مناقب به نقل از ابو هارون عبدي می‌گوید: من نظر خوارج را قبول داشتم و جز آنها از كس ديگري پيروي نمی‌کردم ، تا اينكه روزي از ابوسعيد خُدري شنيدم كه می‌گفت:

اُمِرَ النّاس بخمس فعملوا باربع و تركوا واحدةً.

مردم به پنج چيز امر شده اند، ولي به چهار قسمت از آن عمل و يكي از آنها را فراموش کرده‌اند. گفتم: آن چهار وظيفه كه بدان عمل کرده‌اند چيست؟

قال: الصلاة و الزكاة والحجّ و الصّوم شهر رمضان. قال: فما واحدة التي تركوها. قال: ولاية عليّ بن ابيطالب. قال: و اِنَّها مُفترضةٌ مَعهُنَّ. قال: نعم. قال: فقد كَفَر النّاس. قال: فما ذنبي.

نماز ، زكات ، حج و روزه ماه رمضان. پرسيدم: آن يكي كه ترك كردند چيست؟ گفت: ولايت علي بن ابيطالب(ع).پرسيدم: آن هم با اينها واجب است؟ گفت: آري. پرسيدم: پس مردم كافر شده اند؟ گفت: گناه من چيست؟

(محمد كرد علي در كتاب خُططُ الشّام ج5 ص251 و256 حديث ابوسعيد خدري را نقل نموده است)

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




جنگ ما جنگ حق بود و اثراتش رسیدن به حق حسین .ع. بود
جنگ ما جنگ عشق بود و اثراتش رسیدن به عشق عباس .ع. بود
جنگ ما جنگ دین بود و اثرش روایتگری زینب .س.بود
جنگ ما جنگ وفا بود و اثراتش ایستادگی بر ولایت بود
جنگ ما جنگ دفاع بود و اثرش مزار شهدا و و جود یثارگران بود .
اما جنگ ما هنوز به پایان نرسیده و اثراتش ظواهر جامعه است .
پس برادر :
پس خواهر :
گره ها را سفت کنید
پوتین ها را خاکی کنید
چفیه ها را عطر زنید
سجاده ها را پهن کنید
ولایت حکم جهاد فرهنگی داده
پس اگر پشت ولایت هستید
بسم الله

جنگ در مقابل تهاجم هنوز ادامه دارد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




قال َحُسَیْنِ بن علی علیه السلام: النّاسُ عَبیدُالدُّنْیا، وَ الدّینُ لَعِبٌ عَلى ألْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ ما دارَتْ بِهِ مَعائِشَهُمْ، فَإذا مُحِصُّوا بِالْبَلاء قَلَّ الدَّیّانُونَ.


فرمود: افراد جامعه بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و براى إمرار معاش خود، دین را محور قرار داده اند 

و سنگ اسلام را به سینه مى زنند

پس اگر بلائى همانند خطر ـ مقام و ریاست، جان، مال، فرزند و موقعیّت، …

انسان را تهدید کند، خواهى دید که دین داران واقعى کمیاب خواهند شد.
محجّة البیضاء: ج 4، ص 228، بحارالأنوار: ج 75، ص 116، ح 2.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




برای خودت…یک دایره ی اعتماد…درست کن…
آنهایی که…مهم هستند…را…بگذار…درون دایره…
کم اهمیت ترها…را…روی خط…و…باقی…را…بیرون از این دایره ی فرضی تصور کن…
هر وقت…کسی…حرفی به تو زد…که…خاطرت رنجید…ببین…کجای دایره ات هستند…جزء افراد مهمند…یا…نه…فقط…هستند…
آیا…به راستی…ارزش دارد…از…کسانی…که…برایمان اهمیتی ندارند… برنجیم؟؟؟
چرا…بگذاریم…آدمهای کم اهمیت زندگیمان…ما…را…ناراحت کنند…
حتی…برای ثانیه ای…
یادمان باشد…
وقتی…دیگران بدانند…که…نمی توانند…ناراحتتان کنند…دیگر…تلاشی هم برای ناراحت کردن شما نمی کنند…
این…راز آرامش است…
یک…دایره فرضی…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

سر و گوشش زیاد میجنبید
دخترخاله‌ی رجبعلی را میگویم
عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود
عاشق پسرخاله‌‌ی جوان یک لا قبائی که
کارگر ساده‌ی یک خیاطی بود
و اندک درآمدی داشت
و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم

بدجوری عاشقش شده بود
آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد
و به عشقش واصل شود

رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز
چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد
اما عاشق سینه‌ چاکش نبود

دخترخاله‌ی عاشق دنبال فرصتی بود
تا به کامش برسد و رجبعلی را
به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود
و این فرصت مهیا شد!

آن هم در روزی که
مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود
و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود
و به رجبعلی داده بود
تا برای خاله اش ببرد

رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد
صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟»
رجبعلی گفت: «منم، رجبعلی»
و صدای دخترخاله را شنید که میگوید:
«بیا داخل رجبعلی، خاله‌ات هم هست»

رجبعلی وارد شد
و سلام و علیکی با دخترخاله‌اش کرد
و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست
و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست!
تا به خودش آمد
دید که پشت سرش درب خانه قفل شده
و دخترخاله هم ….!!!

با خودش گفت:
«رجبعلی! خدا می تواند
تو را بارها و بارها امتحان کند،
بیا یک بار تو خدا را امتحان کن!
و از این حرام آماده و لذت بخش
به خاطر خدا صرف نظر کن»

پس تأملی کرد
و به محضر خداوند عرضه داشت:
«خدایا! من این گناه را
به خاطر رضای تو ترک می کنم،
تو هم مرا برای خودت تربیت کن»
و توسط پنجره از آن خانه فرار کرد
و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند

صبح از خواب بلند شد
و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد
و با کمال تعجب دید خیابان پر از
حیوانات اهلی و وحشی شده است !!

آری!
چشم برزخی شیخ رجبعلی
در اثر چشم‌ پوشی از یک گناهِ حاضر
و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود
و این چشم‌پوشی، آغازی شد
برای سیر و سلوک و صعود معنوی
“شیخ رجبعلی خیاط” تا اینکه کسب کند
مقامات عالیه معنوی را …!

چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!
برای عارف شدن، نیاز نیست
به چهل - پنجاه سال چله گرفتن
و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا
و ننوشیدن آن آشامیدنی

نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه!
اما “اصل” چیز دیگری است
بیهوده نبود که مرحوم آیت الله بهجت
تاکید میفرمودند بر این نکته که:
راه واقعی عرفان “ترک گناه ” است!


منبع: کتاب کیمیای محبت
زندگی نامه ى شیخ رجبعلی خیاط

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت





امام حسن عسکري عليه السّلام فرمودند:

عليْكَ بِالاِقْتصاد و ايّاك و الاِسْرافَ فانَّه مِنْ فِعلِ الشَّيطنة.

ميانه‌روي كن و از اسراف برحذر باش؛ زيرا اسراف و زياده‌روي از كارهاي شيطان است.

سفينة البحار، ج 1، ص 616

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺩﺍﻏﺖ ﺷﺒﻬﺎﻱ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺭﺍ
ﺑﻲ ﺗﻮ ﺳﻜﻮﺕ ﭘﺎﺋﻴﺰ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﻩ ﮔﻠﻮ ﺭﺍ

ﺁﻭﺍﺯ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭ ﺑﻲ ﻣﻨﺘﻬﺎﻱ ﺍﺷﻜﻢ

ﺑﻨﮕﺮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺩﻩ، ﺍﺯ ﺳﻴﻞ ﺁﺑﺮﻭ ﺭﺍ

ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺸﺐ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺁﻭﻳﺨﺘﻢ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﻮﻱ ﻓﺎﻧﻮﺱ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺭﺍ

ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻜﻮﺕِ ﻇﻠﻤﺖ ﺳﺮﺍﻱ ﺍﻧﺪﻭﻩ
ﺑﮕﺮﻓﺘﻪ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﻱ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﺁﺭﺯﻭ ﺭﺍ

ﺭﻓﺘﻲ ﻭ ﺑﺎ ﻗﻴﺎﻡ ﺭﮔﺒﺎﺭِ ﺳﺮﺥ ﺷﻴﻮﻥ
ﺑﺴﺘﻢ ﺩﻫﺎﻥ ﺷﺎﺩ ﻣﺮﺩ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﮔﻮ ﺭﺍ

ﻣﻦ ﻏﻤﮕﻨﺎﻧﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻲ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﺪﻡ
ﺗﺎ ﻛﻪ ﺳﭙﻴﺪﻩ ﺑﮕﺮﻓﺖ ﺷﺎﻡ ﺳﻴﺎﻩ ﻣﻮ ﺭﺍ

ﺩﺭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺩﻗﺎﻳﻖ ﺍﻱ ﻣﻮﺝ ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪ
ﺍﺯ ﺷﻂ ﺳﻴﻨﻪ ﺑﺮﮔﻴﺮ ﻛﺸﺘﻲ ﺁﺭﺯﻭ ﺭﺍ

اللهم عجل لمولانا المظلوم الوحید الفرج

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




نوشته ای زیبا از صمد بهرنگی :

بالاخره در زندگی هر آدمی ،…
یک نفر پیدا میشود که بی مقدمه آمده، مدتی مانده….
قدمی زده وبعد اما بی هوا غیبش زده و رفته .

آمدن و ماندن و رفتن آدمها مهم نیست …
اینکه بعد از روزی روزگاری ، در جمعی حرفی از تو به میان بیاید ،
آن شخص چگونه توصیفت میکند مهم است..

اینکه بعد از گذشت چندسال ، چه ذهنیتی از هم دارید مهم است .
اینکه آن ذهنییت مثبت است یا منفی…..
اینکه تورا چطور آدمی شناخته ، مهم است.
منطقی هستی و میشود روی دوستی ات حساب کرد !؟

می گوید دوست خوبی بودی برایش ، یا مهمترین اشتباه زندگی اش شدی…..
اینکه خاطرات خوبی از تو دارد ، یا نه برعکس..
اینکه رویایی شدی برای زندگیش ، یا نه درسی شدی برای زندگی….

به گمانم ذهنیتی که آدمها از خود برای هم به یادگار میگذارند ، از همه چیز بیشتر اهمیت دارد
وگرنه همه آمده اند که یک روز بروند…!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت

چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل

 

تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود

بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود

 

ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست

تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست

 

غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو

مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست

 

فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح

این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست

 

حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری

حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست

 

السلام علیک یاشیب الخضیب

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




جام مرا ز عشق خودت پر ز باده کن

سر می دهم برای تو آقا اشاره کن

کم کم ز هجر کرب وبلا پیر می شوم

لطفی برای خادم این خانواده کن

عازم شدم به سوی خدا از ره شما

فکری برای عاشقتان بین جاده کن

عمری برای زینبتان گریه کردم

از من برای نوکریت استفاده کن

تو کشتی نجاتی و من غرق در گنه

مولا مرا به کرب وبلایت پیاده کن

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




حاجيان جمعند دور هم همه
پس کجا رفته حسين فاطمه

او به جاي موي سر ، سر مي دهد
قاسم و عباس و اکبر مي دهد

حجّ او داغ جوانان ديدن است
دور نعش اکبرش گرديدن است

مسلخ او خاک گرم کربلاست
موقف او زير سمّ اسبهاست

سعي حجّ او صفا با خنجر است
مروه اش قبر علي اصغر است

او رود حجي که قربانش کنند
در يم خون سنگبارانش کنند

دوست دارم که به درگاه خدا گریه کنم
دست بردارم و با حال دعا گریه کنم

در شب قدر نکردم عمل مقبولی
حال بنشینم و بر جرم و خطا گریه کنم

عرفه آمد و محزون وخجالت زده ام
دوست دارم که به مانند گدا گریه کنم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺗﻮ ﺁﻣﺪﻱ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﻳﻲ ﺫﺑﻴﺢ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻪ
ﻛﻪ ﺭﻭﺡ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﺟﺴﻢ ﺟﺮﻳﺢ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻪ


ﺗﻮ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ ﻭ ﺑﺎ ﻛﻨﺎﻳﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻲ
ﻋﺰﻳﺰ ﻣﺼﺮ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻣﻠﻴﺢ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻪ


ﻧﻔﺲ ﺯﺩﻱ ﻛﻪ ﻣﺴﻴﺤﻲ ﺷﻮﺩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺖ
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻣﺴﻴﺢ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻪ


ﺑﻨﺎﺳﺖ ﻛﻌﺒﻪ ﺷﺶ ﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﺗﻮ ﻗﺒﻠﻪ ﺷﻮﺩ
ﻛﻪ ﻛﻌﺒﻪ ﻧﻴﺰ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺿﺮﻳﺢ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻪ


ﻛﺪﺍﻡ ﻭﺍﮊﻩ ﻟﻴﺎﻗﺖ ﺑﻪ ﻣﺪﺣﺘﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺣﺴﻴﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻣﺪﺡ ﺻﺤﻴﺢ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻪ ؟

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




ازطرف خدا،،

 عالم ز برایت آفریدم، گله کردی

 از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی

  گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند

 صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی

  جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور

  از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی

  گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم

  بر بخشش بی منت من هم گله کردی

  با این که گنه کاری و فسق تو عیان است

  خواهان توأم، تویی که از من گله کردی

  هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم

  با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی

  صد بار تو را مونس جانم طلبیدم

  از صحبت با مونس جانت، گله کردی

  رغبت به سخن گفتن با یار نکردی

  با این که نماز تو خریدم، گله کردی

  بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟

  بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!

  از عالم و آدم گله کردی و شکایت

  خود باز خریدم گله ات را، گله کردی..

همیشه شکر گذار خدا باش , و به آنچه داری قانع و شاد باش,

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺁﻳﺖﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠت(ره) :
ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻣﺎ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ،
ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ،
ﺍﺳﻢ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ.
ﻋﻨﺎﻭﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ،
ﭘﺴﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ
و ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ،
ﻭﺯﻳﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ،
ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺍﺻﻼ ﻣﻼﮎ ﻧﻴﺴﺖ،
ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺯﻳﺮ ﺍﺳﺖ :
1..ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.
2.. ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.
3.. ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻳﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﺍﻱ امام حسین و ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺍﻧﺪ و عمل صالح انجام دادند ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.
ﺳﭙﺲ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ :
ﺍﻱ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ!
ﭘﺲ ﺷﻬﺪﺍ ﻭ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﭼﻪ؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻴﻔﺮﻣﺎﻳﻨﺪ :
ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻧﻴﺴﺖ.
ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﻴﻢ،
ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻴﻢ ﻭ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺷﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ
ﻭ ﮐﺠﺎﻱ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮﻭﻧﺪ؟
ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﻴﻢ ﻭ ﺭﺿﺎﻳﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﻨﻴﻢ.

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت




شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

 

از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین

 

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین

 

پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست

اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین

 

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

 

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

 

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

 

سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

 

سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق

می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

 

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

 

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین

 

سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما،یکی صورت نما دارد حسین

 

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

 

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین

 

بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشکست و خون

دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

 

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

 

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

 

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

 

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




  ایت الله بهجت(ره):
استادم سید علی قاضی را در خواب دیدم به او گفتم چه چیزی حسرت شما دردنیاست که انجام نداده اید
ایشان فرمودند:حسرت میخورم که چرا در دنیا فقط روزی یک مرتبه زیارت عاشورا را میخواندم 
وحشتناک ترين لحظه ى زندگى، لحظه ايست که انسان رادر سرازيرى قبرميگذارند.

شخصى نزدامام صاددق(ع)رفت و گفت من از ان لحظه بسيارميترسم، چه کنم؟
امام صادق(ع)فرمودند:زيارت عاشورا را زياد بخوان.آن مرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود؟یعنی خدايا شفاعت حسين(ع)را هنگام ورود به قبر روزى من کن.
زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين(ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





 آفت اول :اگر مبتلا به شهوت شدى
راه حل :در نمازت تجديد نظر كن حتما دجار سهل انگارى در نماز شده اى
-بدليل ايه (فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوات )


 آفت دوم اگر احساس بدبختى وعدم توفيق كردى
راه حل :در رابطه ات با مادرت تجديد نظر كن
دليل -ايه (وبربوالدتى ولم يجعلنى جبارا شقيا )


 آفت سوم اگر احساس تنگى وسخت شدن زندگى كردى
راه حل :رابطه ات با قران درست كن
دليل -ايه (ومن اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مهدي جان:
- ای امیر عرفه دست من و دامانت
جان به قربان تو و گردش آن چشمانت

ای امیر عرفه حال مناجات بده
بر گدای حرمت وقت ملاقات بده

ای امیر عرفه دیده ی پرآب بده
دل بی تاب مرا با نگهت تاب بده

ای امیر عرفه بر سر راهت گردم
گر بیایی به خدا دور سرت می گردم

ای امیر عرفه تنگ غروب است بیا
سر زدن بر فقرا سرزده خوب است بیا

ای امیر عرفه حامی زهرا برگرد
جان زهرا دگر از خیمه صحرا برگرد

ای امیر عرفه بر رخ من خنده بزن
جان زینب بده روز عرفه پاسخ من

ای امیر عرفه روح مناجات تویی
مشعر و سعی صفا، مروه و میاقات تویی

ای امیر عرفه ناز مکن چهره نما
از پس پنجره در باز مکن چهره نما

ای امیر عرفه ذکر مدام است بیا
کار این عاشق دلخسته تمام است بیا

ای امیر عرفه دیدن رویت عشق است
مردن امشب به خدا بر سر کویت عشق است

ای امیر عرفه فیض دمت را قربان
دل دریایی لبریز غمت را قربان

ای امیر عرفه در عرفاتی امروز
یا که در علقمه ی شاه فراتی امروز

ای امیر عرفه هیئت ما نیز بیا
روضه ی تشنه کنار لب دریاست بیا

ای امیر عرفه جان گل یاس بیا
قدمی رنجه نما روضه ی عباس بیا

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

بسم الله الرحمن الرحیم
حدیث ؛
قال الامام السجّاد عليه السلام :
لاحَسَبَ لِقُرَشيًّ و لاعَرَبِيٍّ إلاّبِتواضُعِ و لاكَرَمَ إلاّ بِتَّقوى ؛

قريشى و عرب را افتخارى نيست مگر به فروتنى ، و هيچ كرامتى نيست مگر به تقوا .
. بحار الأنوار ، ج ۷۰ ، ص ۲۸۷ .

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




از علامه جعفری پرسيدند چه شد که به اين کمالات رسيديد.
ايشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعريف می کنند که هر چه دارند از کراماتی است که به دنبال اين امتحان الهی نصيبشان شده است.
ايشان می گويند:ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتيم.خيلی مقيدبوديم در ايام سرور،مجالس جشن بگيريم وايام سوگواری راهم مجلس عزا داشته باشيم.
شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا"سلام الله عليها".
اول شب نماز مغرب وعشا خوانديم.آن گاه با فکاهياتی مجلس جشن وسرور ترتيب داديم.آقايي بود به نام شيخ حيدر علی اصفهانی که معدن ذوق بود.بعد از شب نشستيم،شربت هم درست شد
مدير مدرسه مان مرحوم آقا سيد اسماعيل اصفهانی هم آن جا بود.به آقا شيخ علی گفت:آقا!شب نميگذره حرفی داری بگو!
ايشان يک تکه کاغذ روزنامه در آورد.
عکس یک دختر بود که، زیرش نوشته بود ” اجمل بنات عصرها ” (زیباترین دختر روزگار)، گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می‌کنم.
اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید، با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید. کدام را انتخاب می‌کنید.
سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی.گفت: آقایان واقعیت را بگویید. جانماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید.
اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی‌ها؟ معلوم شد نظر آقا چیست. شاگرد اول ما نمره‌اش را گرفت! همه زدند زیر خنده.
کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم.آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می‌افتاد.
نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده‌اند: “یا حارث حمدانی من یمت یرنی ” (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می‌کند)
پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می‌کنیم! باز هم همه زدند زیرخنده، خوب اهل ذوق بودند. واقعاً سوال مشکلی بود.
یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی.
گفت: والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار)
نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی‌توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم: من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی‌دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره‌ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم.یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه‌ای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشته در این مرد موجود است.
یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟
گفت: این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی‌دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی‌خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می‌خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند.
خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل (مدیر) را خطاب به آقا شیخ حیدر، گفت: آقا دیگر از این شوخی‌ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است.
منبع: جاودان اندیشه، نگرشی نو و کامل به سرگذشت علمی و عملی علامه استاد محمدتقی جعفری تبریزی ـ کریم فیضی تبریزی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




فقط خداست كه …
میشود با دهان بسته صدایش كرد…
میشود با پای شكسته هم به سراغش رفت…
تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمیدارد…
تنهاكسی است كه وقتی همه رفتند میماند…
وقتی همه پشت كردند آغوش میگشاید…
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود…
و تنها سلطانیست كه …
دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه كردن…!
همیشه و همه جا …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

مردی برای امام حسن -ع-هدیه ای آورده بود، امام به او فرمودند: در مقابل هدیه ات کدامیک از این دو را می خواهی، بیست برابر هدیه ات -بیست هزار درهم- بدهم یا بابی از علم را برایت بگشایم، که بوسیله آن بر فلان مرد که ناصبی و دشمن خاندان ما است غلبه پیدا کنی و شیعیان ضعیف الاعتقاد آبادی خود را از گفتار او نجات دهی، اگر آنچه بهتر است انتخاب کنی من هم بین دو جایزه جمع می کنم -یعنی بیست هزار درهم و باب علم-.در صورتیکه در انتخاب اشتباه کنی به تو اجازه می دهم که یکی را برای خود بگیری!
عرض کرد: ثواب من در اینکه ناصبی را مغلوب کنم و شیعیان ضعیف را هدایت و از حرفهای او نجات بدهم آیا مساوی است با همان بیست هزار درهم؟ فرمود: آن ثواب بیست هزار برابر بهتر از تمام دنیاست. عرض کرد: در این صورت چرا انتخاب کنم آن قسمتی را که ارزشش کمتر است، همان باب علم را اختیار می نمایم.
امام فرمود: نیکو انتخاب کردی؛ باب علمی که وعده داه بود تعلیمش نمود و بیست هزار درهم را نیز اضافه بعه او پرداخت، و او از خدمت امام مرخص شد.
در آبادی با آن مرد ناصبی بحث کرد و او را مجاب و مغلوب نمود. این خبر به امام رسید، و روزی اتفاقا شرفیاب خدمت امام شد، امام به او فرمود: هیچکس مانند تو سود نبرد، هیچکس از دوستان سرمایه ای مثل تو بدست نیاورد، زیرا در درجه اول دوستی خدا، دوّم دوستی پیامبر و علی -ع- سوم دوستی عترت و ائمه، چهارم دوستی ملائکه، پنجم دوستی برادران مؤمنت را بدست آوردی، و به عدد هر مؤمن و کافر پاداشی هزار برابر بهتر از دنیا نصیبت شد، بر تو گوارا باشد.(1)


۱. داستانها و پندها ۴/۹۱- احتجاج طبرسی ص ۶

منبع : یکصد موضوع ۵۰۰ داستان ، ج۱ ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




چون بپا شد مجلسی از عالمان

عالمان کیش های آن زمان

هم مسیحی هم نصارا هم یهود

عده ای زرتشت و بودا نیز بود

هرکسی گوید سخن چندین و چند

جمله در اثبات آئین خودند

هرکه دور خود به پا کرده بساط

گوید از پیغمبرش از معجزات

هرکه گوید دین من افضل تر است

رهبرم از میرتان قدری سر است

ناگهان مردی بپا شد از میان

گفت از دین کلیمم مردمان

او عصا را اژدها بنموده است

نیل را با آن عصا بگشوده است

صاحب نور و ید بیضاست او

با خدا در وادی سیناست او

کرده صحبت با خداوند کریم

نام او از این سبب گشته کلیم

زد یکی در آن میان بر او نهیب

بود بر دستان او نقش صلیب

اخم را درهم نمود از جای خواست
ه
گفت موسی گرچه دینش از خداست

لیک عیسی مرده را جان می دهد

بر تن بیمار درمان می دهد

کور را با دست خود بینا کند

روح را در سینه گل جا کند

تک به تک هرکس کلامی ساز کرد

حرفی از آئین خود ابراز کرد

ناگهان روشن دلی فریاد کرد

جذبه ای در آن میان ایجاد کرد

گفت ای مردم ندارم ادعا

لیک دارم صحبتی من با شما

می کنم وصف یکی مرد عرب

تا دهانها وا بماند از عجب

مردی از جنس نبی از جنس نور

شد خدا با چهره او در ظهور

او دریده اژدها در کودکی

در دلش ترسی نباشد اندکی

با همه پیغمبران او بوده یار

لیک با احمد شده او آشکار

قدرت دادار و شمشیر خداست

الغرض گویم که او شیر خداست

او برای دین هزاران زخم خورد

او در قلعه به روی دست برد

دست او بر حلقه ی در تا فتاد

لرزه ای بر قلعه ی خیبر نهاد

درب سنگی را ز جایش کند او

دور تر از جای خود افکند او

او پسر عم رسول کبریاست

به به او داماد ختم الانبیاست

فاطمه دخت پیمبر را نگر

گشته بهر نام آقایم سپر

در شب هجرت که سیل مشرکین

از برای قتل ختم المرسلین

بود دور خانه با شمشیرها

اوست که خفته بجای مصطفی

دست او را خاتم پیغمبران

به همه یاران خود داده نشان

احمد آنجا گفته با لحنی مبین

اوست بعد من امیرالمومنین

گرچه غصب حق او کرده عدو

آسمان در ابر کی گردد فرو

دشمن او حاصل کار خطاست

انعقاد نطفه ی او از زناست

ای که دم از حضرت عیسی زدی

گو که آیا گرد کعبه آمدی

روی آن خورده شکافی رو ببین

پرس از من از چه گشته اینچین

مادر آقای ما با حمل خود

در طواف خانه ی دلدار شد

چونکه وقت وعده اش آغاز شد

در نه آن دیوار از هم باز شد

مادر عیسی نگر چون زد قدم

بهر وضع حمل رفت سوی حرم

ناگهان پیک آمد از سوی خدا

گفت مریم مادر عیسای ما

گرچه طفلت مرد بالا منصبی ست

رو برون این خانه زایشگاه نیست

کعبه زایشگاه شاهنشاه ماست

فرق آقای من و تو تا کجاست

نعره ای زد بر یهودی همچو شیر

آن یل روشن دل و والا ضمیر

گفت گر موسی یدش بیضا بود

گر عصایش رخنه در دریا بود

خالق موسی تو ارباب ماست

ذکر او سر منشأ اعجازهاست

شاه من در جنگ ها کرار بود

تیغ او بران و آتشبار بود

ضربه هایش کوه از جا می کند

چون چمن از دشمنان سر می زند

سیل دشمن را کند دود و سراب

وای خشم او عذاب اندر عذاب

لافتی گفته به او رب کبار

تیغ او لا سیف الا ذوالفقار

آب می شد زهره دشمن اگر

دستمال زرد می بست او به سر

ذوالفقار او همیشه خون چکان

کس نبود از ضربه هایش در امان

با همین خشم با همین جنگ آوری

با همین نیروی دست صفدری

می برد بهر یتیمان عرب

روی دوشش هر شبی نان و رطب

با همین جاه و مقام و اقتدار

طفل را می کرد بر پشتش سوار

لیک موسی تا که با یک ضربه مشت

از میان قبتیان یک مرد کشت

در خطر گشت و برای جان خود

در فرار از مرمان شهر خود

گر که موسی بحر را بگشوده است

شاه من شق القمر بنموده است

شاه من خالق بر این ارض و سماست

بهر موسای تو مانند خداست

اینکه من گفتم نمی از بحر بود

قطره ای از بیکران دهر بود

گر کسی گوید که حرفم نا رواست

این همه مدح و ثنا بی محتواست

گر رود بیند به انجیل و زبور

یا کند تورات موسی را مرور

تا ببیند حرفهایم بوده راست

نام مولای من آنجا ایلیاست

شد چو کشتی در دل دریا اسیر

نوح را دست علی شد دستگیر

در دل ماهی چو یونس جا گرفت

دست سوی همسر زهرا"س” گرفت

چونکه در دل داشت مهر بوالحسن

بهر ابراهیم آتش شد چمن

باب زینب باب کلثوم و حسین

باب محسن فاتح بدر و حنین

بر هزاران موسی و عیسی سر است

پای او بر شانه ی پیغمبر است

در ظهور مهدی آل عبا

می کند عیسی به ایشان اقتدا

هیچ کس با مرتضی هم سنگ نیست

چون خدا در عالم هستی یکی ست

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




حدیثی که درابتدامی گم از کتاب شریف کافی است چاپ اسلامیه صفحه 175 ذیل شرح دعا می‌فرماید من از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود: «انّ الله تعالی اتّخذ ابراهیم عبداً قبل أن یتّخذه نبیّا, إنّ الله اتّخذه نبیّا قبل أن یتّخذه رسولا, و انّ الله اتّخذه رسولا قبل أن یتّخذه خلیلا, و انّ الله اتّخذه خلیلا قبل أن یجعله اماما فلمّا جمع له الأشیاء قال إنّی جاعلک للناس اماما» می‌فرماید: امام صادق(ع) می‌فرمود که خداوند تعالی ابراهیم را بنده خودش برگزید قبل از اینکه نبی قرار بدهد، ( نبی با پیامبر فرق می‌کند نبی یعنی آ‌ن کسی که دریافت علوم می‌کند پیامبر کسی است که این علوم را مأمور به ابلاغ می‌شود می‌گوید خداوند ابراهیم را بنده خودش برگزید قبل از اینکه به او علوم وحی کند او را نبی قرار بدهد) ، خداوند او را نبی قرار داد قبل از آنکه رسولش قرار بدهد، عرض کردیم قبل از رسالت باید نبی بشود بعد برود رسالت را ابلاغ کند چون بسیاری از انبیا فقط برای خودشان دریافت وحی داشتند، خداوند او را نبی قرار داد، قبل از اینکه او را رسول قرار بدهد، بعد می‌فرماید خداوند او را رسول قرار داد قبل از اینکه او را خلیل قرار بدهد و خداوند او را خلیل قرار داد قبل از اینکه امامش قرار بدهد.

حدیثی که درابتدامی گم از کتاب شریف کافی است چاپ اسلامیه صفحه 175 ذیل شرح دعا می‌فرماید من از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود: «انّ الله تعالی اتّخذ ابراهیم عبداً قبل أن یتّخذه نبیّا, إنّ الله اتّخذه نبیّا قبل أن یتّخذه رسولا, و انّ الله اتّخذه رسولا قبل أن یتّخذه خلیلا, و انّ الله اتّخذه خلیلا قبل أن یجعله اماما فلمّا جمع له الأشیاء قال إنّی جاعلک للناس اماما» می‌فرماید: امام صادق(ع) می‌فرمود که خداوند تعالی ابراهیم را بنده خودش برگزید قبل از اینکه نبی قرار بدهد، ( نبی با پیامبر فرق می‌کند نبی یعنی آ‌ن کسی که دریافت علوم می‌کند پیامبر کسی است که این علوم را مأمور به ابلاغ می‌شود می‌گوید خداوند ابراهیم را بنده خودش برگزید قبل از اینکه به او علوم وحی کند او را نبی قرار بدهد) ، خداوند او را نبی قرار داد قبل از آنکه رسولش قرار بدهد، عرض کردیم قبل از رسالت باید نبی بشود بعد برود رسالت را ابلاغ کند چون بسیاری از انبیا فقط برای خودشان دریافت وحی داشتند، خداوند او را نبی قرار داد، قبل از اینکه او را رسول قرار بدهد، بعد می‌فرماید خداوند او را رسول قرار داد قبل از اینکه او را خلیل قرار بدهد و خداوند او را خلیل قرار داد قبل از اینکهامامش قرار بدهد.
معلوم می‌شود امامت، مقام برتر از رسالت است هم امام بود هم رسول بود، پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اول عبد خدا شد «أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله» پیامبر عبد خدا بود بعد رسول شد البته این رسالت در درون خودش مراتب زیادی از مقامات را باید داشته باشد تا آن اتفاق بیفتد بعد که رسول شد، امام شد پیغمبر سالها نبی بود و مأمور به ابلاغ نشد بعد که رسول شد ابلاغ کرد، البته پیامبر ما فرق می‌کند خدا یک جا به او این مقامات را داده.
خب این حدیث نشان می‌دهد که مراتب بندگی، مراتب مقامات الهی همین طور یک دفعه‌ای نیست یعنی یک سری مقدمات و شرایط می‌خواهد حالا کسی ممکن است خدا از قبل همه شرایط را به او بدهد یا نه او در جامعه با طیّ مراحل به آن مقام برسد که این کلمه خلیل اینجا به کار رفت حضرت ابراهیم بعد از آنکه آمد رسول شد در رسالت در آن عمل کوشید تا به مقام خُلّت راه پیدا کرد خلیل الله شد. خب خلیل یعنی چه؟ چون درباره پیغمبر فرقی باهم دارند آ‌ن را عرض کنم تا مشخص بشود مقام حضرت ابراهیم در مقام امامت با پیغمبر ما چقدر تفاوت دارد از این کلمه به دست می‌آید.
خلیل یعنی آن دوست صمیمی که هیچ وقت نیازش را به غیر دوستش نمی‌گوید یعنی از این دوست آن طرف نمی‌رود فقط با او در میان می‌گذارد یعنی این گفتنش به غیر از دوست به کس دیگر سرایت نمی‌کند لذا در آن جریان به آتش انداختن ابراهیم، جبرئیل آمد گفت بگو می‌خواهی من چه کار کنم؟ گفت نه، خدا دارد می‌بیند، دوستم دارد می‌بیند، او می‌بیند که من نیازمند به او هستم، چون می‌بیند به غیر نگفت. آنجا حدیث دارد که به خاطر بیان این نکته مقام خلّت ابراهیم بروز کرد که فرمود من به تو نیازی ندارم خدا دارد مرا می‌بیند از نیاز من هم آگاه است هر چه خودش بخواهد تصمیم می‌گیرد.
خب این برای مقام خلّت که حضرت ابراهیم خلیل الله شد اما در واقع بحث پیامبر ما بحث خلّت نیست، برتر از آن است. یک لفظ بسیار زیبایی است که خودش نیازمند به یک بحث جداگانه است آنجا بحث حبیب الله است، موسی معروف است به موسی کلیم الله، عیسی روح الله و آدم صفیّ الله بعد حضرت ابراهیم خلیل الله و حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حبیب الله، این حبیب الله بودن باری دارد که اصلاً با مقام خلّت از زمین تا آسمان فرق دارد.
در کتاب التهذیب شیخ طوسی جلد ششم این کتاب فقهی است بعضی کتابهای ما حدیثی است اما کتابهای شیخ طوسی، یک کتاب تخصّصی عالم تشیّع است. کتاب کافی جامع است از فقه و معارف، اما التهذیب یک کتاب فقهی است حدیثی که در کتاب التهذیب آمد دیگر خیلی از لحاظ کارشناسی مورد عنایت فقها قرار می‌گیرد یعنی متخصّصین به این حدیث توجه می‌کنند. می‌فرماید در باب بحث حضرت نوح نبیّ الله می‌خواهد عظمت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بفرماید می‌آید بحث نجف را مطرح می‌کند جایی که حضرت نوح نبیّ الله بعد از آن جریان طوفان از مکه جسد حضرت آدم را برمی‌دارد می‌آید نجف آنجایی که امروزه حضرت امیرالمؤمنین دفن است او را دفن می‌کند و خودش هم وصیت می‌کند آنجا دفنش کنند. بعد این حدیث امام توضیح می‌دهد نجف کجاست؟ اینجا می‌فرماید: «هو قطعة» این نجف قطعه‌ای است «مِن الجبل الّذی کلّم الله علیه موسی» این همان کوهی است که موسی آمد اینجا خدا با او گفتگو کرد «کلّم الله علیه موسی تکلیما» این کوه همان کوهی است که خداوند به موسی گفته بود، البته یک بحث مهمّی دارد که این منطقه از کربلا تا اینجاست ، سینا که می‌گویند این منطقه بزرگ سیناست لذا گفت قطعه‌ای از آن کوه. بعد دارد «و قدّس علیه عیسی تقدیسا» همین کوه، حضرت عیسی به مقام مقدّس راه پیدا کرد یعنی خدا چیزی به او داد، در واقع شرابی به او نوشاند شراب طهور که با خوردن این شراب از هر گونه پلیدی پاک شد «واتّخذ علیه ابراهیم خلیلا» همین کوه بود که حضرت ابراهیم به مقام خلّت راه پیدا کرد خدا او را خلیل خودش قرار داد «واتّخذ محمداً(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حبیبا» این همان کوهی است که خداوند پیامبر را به عنوان حبیب خودش برگزید.
فرق حبیب با خلیل چیست؟ خلیل آن دوستی که در مقام دوستی به قدری صمیمیت با دوستش دارد که نیازش را به کسی غیر از دوست نمی‌گوید, اما حبیب کیست؟ ما یک محبّ داریم ، یک محبوب و یک حبیب ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ﴾، ﴿وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ﴾، خب خیلی در قرآن خداوند وصف کرد آنها را به اینکه مورد محبّت خدا هستند یک وقت خدا کسی را به اعتبار عملش دوست می‌دارد ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ﴾این شخص را اسمش را نمی‌آورد، توبه کننده را دوست دارد به اعتبار توبه دوستش دارد پس خود آن شخص ملاک نیست آن عمل الهی او ملاک است که خدا به اعتبار آن عمل می‌گوید مورد محبّت خدا واقع شده. یک وقت خداوند ذات شخص را محبّت به آن تعلّق می‌گیرد یعنی محبوب است یک وقت فعل فرد محبوب است ذات محبوب نیست چون بسیاری از مجاهدان می‌گوید خودش از این جهاد بیرون می‌رود از توبه‌اش دست برمی‌دارد، تا زمانی که به این لباس توبه ملبّس است محبوب خداست، اما یک وقت ذات شخص مورد محبّت قرار می‌گیرد مثلاً در جنگ خیبر وقتی پیامبر دو بار آن سرداران بی‌لیاقت را می‌فرستد و موجب ننگ جامعه اسلامی می‌شوند که مرحوم ابی‌الحدید می‌گوید من اگر همه ننگها و ضعفها و خرابیها را فراموش کنم فرار آن دو سردار را در روز خیبر فراموش نمی‌کنم که می‌آید مطرح می‌کند که چون می‌گوید پرچم بزرگ باافتخار اسلام که پرچم باافتخاری بود بردند و با خفّت برگرداندند. مگر نمی‌دانستند که فرار در جنگ گناه بزرگی است؟ پیامبر وقتی از آن حادثه ناراحت می‌شود می‌فرماید من فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که «یُحبّه الله و رسوله( کافی ج8 ص349) » ببینید خدا او را دوست می‌دارد نگفت فردا پرچم را به دست مجاهدی می‌دهم که، فرمود پرچم به کسی می‌دهم که هویّتش مورد محبّت خداست «یحبّه الله و رسوله» او همین طوری است او هم خدا را و پیامبرش را دوست می‌دارد یعنی پیغمبرشناس است. علی(ع) پیغمبرشناس بود حالا ببینید اینکه عرض کردم کلمه حبیب در قرآن به هیچ کس حبیب گفته نشده این را ما در روایات می‌بینیم چون خداوند در روایات داریم که پیامبر حبیب الله است. حبیب الله یعنی کسی که ذاتش مورد محبّت خدا بشود یعنی محبوب خداست ذاتاً، محبوب خداست مثلاً حضرت می‌گوید فاطمه زهرا محبوبه خداست، حبیب به آن کسی می‌گویند که او خدا را دوست می‌دارد به آن درجه، خدا هم او را دوست می‌دارم یعنی این کلمه حبیب هم به معنی محبّ است هم به معنی محبوب است این کلمه هر دو را با هم دارد یعنی کسی که حبیب است آن مضافش هر چه شد این در عین حال که محبوب است، محب هم هست این کلمه بسیار بار ظریفی دارد لذا ابراهیم خلیل الله خب در خلیل چه مطرح است؟ نیاز مطرح است، کسی است که نیازش را به غیر دوست نمی‌گوید، وقتی که حبیب آمد، حب آمد دیگر بحث عشق که آمد اصلاً بحث مقیاس نیست بحث نیاز نیست پیامبر حبیب الله است یعنی پیغمبر، خدا را بر اساس نیاز دوست ندارد او را در مواقع نیازش صدا نمی‌کند در مقام بی‌نیازی صدایش می‌کند یعنی حبیب الله، حبّ، محبّت فرق می‌کند با خلّت، خلّت آن دوستی که نیازش را به غیر نمی‌گوید لذا این را به عنوان مصیبت هم عرض کنم: در امامی صدوق(ره) صفحه 196 مجلس 36 آمده است: می‌گویند چرا ابراهیم خلیل است شد و حبیب الله نبود یا وقتی که مرگ ابراهیم فرا رسید عزرائیل که آمد حضرت ابراهیم نگاه کرد دید که این آمدنش چهره‌اش آن سیمای عزرائیل فرق می‌کند سؤال کرد که «أداعٍ أم ناع» آیا امروز برای دعوت آمدی یعنی کاری داری پیغامی داری یا نه آمدی مرگ بستانی؟ گفت «بل ناع» آمدم در واقع جان بستانم خب پس اول یک سؤال مرا جواب بده «أرأیت خلیلاً یمیت خلیلاً» می‌گوید آیا دلیل خلیلی جان خلیلی بستاند در عالم؟ می‌گوید از خدا بپرس آیا خلیلی دیدی که در عالم جان خلیل بستاند؟ مزاح کرد! عزرائیل می‌گوید من نمی‌دانم من باید بپرسم، از خداوند می‌پرسد، جوابی که می‌آید این جواب مقام پیغمبر ما را مشخص می‌کند. می‌فرماید: «أرأیت حبیباً یَکره لقاء حبیبه» پس حبیب نشدی، آیا دیدی که دوستی از ملاقات با دوستش کراهت بورزد، درنگ کند؟! بحث لقاء الله است ﴿مَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾ آخر سوره کهف دارد می‌گوید شما در عالم دیدید

عاشقی از ملاقات به معشوق درنگ کند؟! دائماً منتظر این فرصت است که این ملاقات حاصل بشود، حالا تو می‌خواهی به ملاقات ما بیایی درنگ کردی؟! امام علی(ع) می خواهد بفرماید که ایشان هنوز به مقام حبیب الله بودن راه نیافته بود.
بعد حالا می‌آییم به زمان ارتحال پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) چه اتفاقی می‌افتد؟ در کتاب شریف کافی جلد 8 صفحه 131 روایت شده است: اولاً که عزرائیل نمی‌آید جبرئیل می‌آید چون بنا نیست آ‌ن شیوه معهود و مرسوم که برای دیگران است اتفاق بیفتد چون این مقام فوق انبیاست خدا می‌خواهد دوستش را ببرد درست است پیامبر همیشه در حال ملاقات بود اما این ملاقات خاصّ الهی با پیغمبر(ص) است که می‌‌فرماید گاهی از اوقات که جبرئیل می‌آید می‌گوید تو مخیّری، نمی‌گوید من آمدم جان بستانم یا برویم، می‌گوید یا رسول الله مخیّر به ماندن و رفتنی، بحث اختیار است که بمانی یا بروی، مأموریت تمام شده حالا می‌خواهی بمانی یا می‌خواهی بروی؟ حضرت ابراهیم چنین مشکلی بعد از خودش نداشت بخواهیم بفهمیم چقدر پیغمبر ما از نظر این مرتبه با ابراهیم فاصله‌اش بسیار زیاد است ببینید ابراهیم بعد از خودش مثل حضرت فاطمه زهرا(ص) پشت سر نگذاشته بود که آینه تمام‌نمای خداست فاطمه زهرا، آن مصیبت هم می‌خواهد برای حضرت زهرا اتفاق بیفتد، پیغمبر وقتی که جبرئیل می‌آید وقتی می‌گویند مخیّری انتخاب کن، بعد می‌فرماید: «الرفیق الأعلی» سه بار پیغمبر تکرار می‌کند که اصلاً درنگ نکن، اصلاً سؤال نکند ببین که من اصلاً از این عالم خسته شدم.
مقایسه کنید ببینید این با آن حدیث را بگذارید کنار هم ببینید چه اتفاقی می‌افتد آن هم با مقایسه زندگی پیامبر، با مقایسه عقبه پیامبر که چقدر برای پیغمبر مهم است نفس پیغمبر است حضرت فاطمه زهرا، حضرت حسنین، قلب پیغمبر اینجاست پیغمبر می‌خواهد برود، یعنی هیچ چیزی حتی فاطمه زهرا هم نیامده در ملاقات پیامبر با خدا ایجاد فاصله کند.
خب پس پیامبر را خداوند به عنوان حبیب خودش برگزید بعد آن وقت این شخص را امام مردم قرار داد. حضرت استاد جوادی آملی نکته‌ای دارند همیشه هم معمولاً ایشان از این نکته‌ها دارند می‌گویند وقتی خداوند می‌فرماید رسول کریم آمده، قرآ‌ن کریم آورده معنایش چیست؟ پس می‌خواهد درس کرامت به ما بدهد می‌خواهد انسانها را بزرگ و کریم کند، ما از فرمایش حضرت استاد درس بگیریم وقتی می‌گوییم خداوند رسول خودش را، حبیبش را رسول قرار داد، حبیبش را امام قرار داد یعنی چه؟ یعنی قرار است که عشق را به مردم بیاموزد، مکتب عشق را می‌خواهد بیاموزد لذا علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (ج1/359) فرق بین مکتب اخلاقی اسلام و مکتب اخلاقی حضرت ابراهیم و دیگر انبیاء بحث می‌کند. در اینجا بحث مکتب عشق را به عنوان ریشه اخلاقی اسلام معرفی می‌کند

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

امام ، هدایت گر عامل

گفته شد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در اجتماع 70 تا 130 هزار نفری غدیر، خلیفه و جانشین خود را به عنوان سمبل و اصطلاحاً امام معرفی می فرمایند .
چرا که امام به معنی تراز است که ناصافی ها را نشان می دهد . در یکی از فرازهای خطابه صفحه 72 جمله جالبی وجود دارد :
« فَهُوَالَّذى يَهدي إِلَى الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ، وَيُزْهِقُ الْباطِلَ وَيَنْهى عَنْهُ »
پیامبر صلی الله علیه و آله در این قسمت هم حق و هم باطل را مورد تأکید قرار می دهند .
از این عبارت این جملات را نتیجه می گیریم که علی علیه السلام مجسمه ی صراط المستقیم اند و یک راه بیشتر نیست و آن کوتاه ترین راه است . صد در صد حق و باطل مورد شناسایی حضرت است . شناخت حق و باطل، خود از عمل کردن آن مهم تر است زیرا اگر کسی حق و باطل را نشناسد چگونه می خواهد به آن ها عمل کند . پس نتیجه می گیریم شناخت حق و باطل از طریق شناخت امام است .
« مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً.»
«کسي که بميرد و امام زمان خويش را نشناخته باشد، در واقع به مرگ جاهليّت مرده است.» (1)
پس ، اگر کسی امامش را بشناسد یعنی حق را شناخته . امام حق است و بعد از آن باطل .
« فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ. بعد از حق جز گمراهی نیست » (2)
هنگامی که امام شناخته شد، یعنی حق شناخته شده، پس باید به دستورات امام عمل کرد و هم چنین پس از شناخت باطل ، باید از آن دوری گزید . امام هم حق را می شناسد و عامل به آن است و هم باطل را می شناسد و دوری کننده از آن است .
نتیجه : پیامبر صلی الله علیه و آله با این تذکر غیر مستقیم این مطلب را عنوان کردند که ابتدا حق را یعنی امام را باید شناخت. به دستورات او باید عمل کرد و باطل را نیز شناخته و از او دور می کنیم و همواره این صفت حق شناسی را و عمل به آن را سر لوحه ی خود قرار داده که حق را بشناسیم و به آن عمل کنیم و پس از شناخت باطل از آن دوری می کنیم .

منابع:

1-وسائل الشيعه، ج 16، ص 246
2-سوره یونس قسمتی از آیه 32

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




هدیه غدیریه،شبه از اهل سنت و جواب از کتب اهل سنت
اهل سنت معتقدند پیامبرص جانشینی برای خود معین نکرده،
جوابیه:
1.پیامبرصلی الله علیه واله:تمام پیامبران دارای وصی وجانشین بوده اند.۱
2.سلمان از پیامبرص پرسید:هرپیامبری برای خود جانشینی انتخاب کرده،پس جانشین شما چه کسی است؟.۲
3.عالم اهل سنت،قرطبی:پیامبرص برای چند روز که از مدینه بیرون میرفت یکی از اصحاب را بعنوان جانشین معین میفرمود.۳
4.پسر عمر به پدرش:چه جوابی به خدا میدهی اگر از دنیا رفتی و جانشینی برای خودت انتخاب نکردی؟؟ایا چوپانی
گله اش را بدون سرپرست رها میکند؟؟؟.۴
5.پیامبرصلی الله علیه واله: یا علی علیه السلام شایسته نیست من از دنیا بروم قبل از اینکه ترا بعنوان خلیفه معین کنم.حاکم:حدیث صحیح است.۵
6.پیامبرصلی الله علیه واله: من دو خلیفه بین شما باقی میگذارم،کتاب خدا واهل بیت علیهم السلام.۶
منابع اهل سنت:
۱.میزان الاعتدال ذهبی ج۲ص۲۷۳،تاریخ مدینه دمشق ج۴۲ص۳۹۲،المناقب ابن المغازلی:ص۲۰۱
۲.المعجم الکبیرج۶ص۲۲۱،فتح الباری ج۸ص۱۱۴،مجمع الزواید ج۹ص۱۳۳،میزان الاعتدال ج۱ص۶۳۵
۳.تفسیرقرطبی ج۱ص۲۶۸
۴.صحیح مسلم ج۴ص۱۰۲ح۱۲،سنن بیهقی ج۸ص۱۴۹
۵.مستدرک حاکم نبشابوری،ج۳ص۱۲۳
۶.فضایل الصحابه،احمدحنبل،حدیث ۱۴۰۳

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

۱- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هر کس با یک زن نامحرم دست بدهد، روز قیامت در غل و زنجیر به محشر وارد می‌شود و خداوند دستور می‌دهد که او را به آتش جهنم بیفکنند، و هر کس با یک زن نامحرم شوخی کند، در مقابل هر کلمه حرامی که به او گفته است، هزار سال حبس خواهد شد.

۲- امام صادق علیه السلام:
رسول خدا فرمان داده بود که زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه – که آن هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید.

۳- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان است هر کس آن را از خوف خدا ترک کند خداوند حلاوت ایمان را به او می‌چشاند.

۴- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
در موردزنان مردم عفت بورزید تا دیگران نیز در مورد زنان شما عفت بورزند و زنان شما از تعرض نامحرمان در امان بمانند.
هر کس نامحرمی را دید و چشم خود را به طرف آسمان بلند کرد یا بست، خداوند در بهشت، حورالعین بهشتی را به عقدش درمی‌آورد.

۵- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
تمام چشم‌ها در روز قیامت گریان خواهد شد، مگر چشمی که از خوف و عظمت خدا بگرید، و چشمی که از حرام بسته شود، و چشمی که در راه خدا شب‌ها بیدار بماند و شب زنده داری کند.

۶- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هر کس چشمان خود را از نگاه به زن نامحرم پرکند (و با خیال راحت به این نگاه خود ادامه دهد)، خداوند متعال در روز قیامت میخ‌های آتشین به چشمان او فرو خواهد برد و بعد از رسیدگی به کار مردم، دستور خواهد داد که او را به آتش جهنم بیندازند.

۷- یکی از راویان می‌گوید در کوفه به زنی قرآن می‌آموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیه‌السلام) شتافتم،
امام باقر علیه السلام فرمود:
آن که (حتّی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره‌ام را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود: تکرار نکن.

۸- حضرت علی علیه‌السلام :
اختلاط و گفتگو مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دل‌ها را منحرف می‌سازد.

۹- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هر خانمی که خود را معطر و خوشبو کند (عطر بزند) و سپس از خانه خارج شود، همواره مورد لعنت خدا و ملائکه خواهد گرفت، تا وقتی که به خانه برگردد، هرچند برگشتش به خانه طول بکشد.

۱۰- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
شیطان به حضرت موسی علیه السلام گفت : ای موسی! با زنی که به تو محرم و یا حلال نیست خلوت مکن (تنها مباش، به خاطر آنکه هیچ مردی با زن نامحرمی خلوت نمی‌کند، مگر این که من همراه آن دو هستم. (و خودم شخصاً آن دو را برای گناه و رابطه نامشروع تحریک و وسوسه می‌کنم).

۱۱- امام صادق علیه‌السلام فرمود :
هر کس نامحرمی را دید و چشم خود را به طرف آسمان بلند کرد یا بست، خداوند در بهشت، حورالعین بهشتی را به عقدش درمی‌آورد.

۱۲- امام باقر علیه‌السلام:
سخن گفتن با زن نامحرم، از دام‌های شیطان است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هرکس با غیر همسر خویش شوخی و مزاح کند
به اندازه هر کلمه ای که در دنیا سخن گفته باشد ،
خداوند هزار سال او را در زندان دوزخ نگاه خواهد داشت.

ثواب الاعمال ص ۲۸۳ / وسائل الشیعه ج ۲۰ ص

 

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




هنگامی که حضرت زهراء را به علی بن ابیطالب (ع) تزویج کردند ، زنان قریش به عنوان اینکه وی را به مرد فقیری داده اند فاطمه (س) را سرزنش میکردند ، در این هنگام حضرت رسول دخترش را مخاطب قرار داده و فرمود : من تو را به مردی تزویج کردم که پیش از همه مسلمان شد ، و از جهت علم و دانش و فضیلت بر سایرین مقدم است. خداوند به مردمان روی زمین نظر افکند و مرا از میان آنان برگزید ، و بر رسالت مبعوث کرد ، و بار دیگر به طرف مردم نظر نمود ، و از میان آنها علی را اختیار فرمود و او را به وصایت برگزید ، پس از آن به من وحی فرستاد تا تو را در نکاح وی قرار دهم اکنون ای فاطمه بدان خداوند به تو کرامت فرموده و تو را به گرامی ترین و بزرگترین فردی تزویج کرده است. در این هنگام حضرت فاطمه خوشوقت شد ، پس از این رسول الله (ص) فرمود : ای فاطمه ، علی بن ابیطالب (ع) هشت فضیلت دارد که پیکر منافقین و دشمنان او را میشکند ، و خداوند این فضائل را به گذشتگان نداده و به آیندگان نیز نخواهد داد : علی بن ابیطالب (ع) در دنیا و آخرت با من برادر است و دیگران از این جهت سهمی ندارند ، و تو ای فاطمه سیده زنان بهشت هستی که اینک همسر او میباشی ، حسنین که دو رحمت از طرف پروردگار میباشند فرزند او هستند ، جعفر طیار که خداوند دو بال به وی مرحمت کرده و او در بهشت با فرشتگان پرواز میکند برادر او است ، علی بن ابیطالب دارای علوم گذشتگان و آیندگان است ، و او نخستین کسی است که به من ایمان آورد ، و آخرین فردی است که با من سخن خواهد گفت و من عهد و پیمان خود را با وی خواهم بست و او جانشین و وصی من و سایر انبیاء خواهد بود.

اعلام الوری با علام الهدی صفحه 235
.
.

امام علی علیه السلام :
.
حسن و حسین دو نوه این امّت هستند و آنها نسبت به محمّد چونان جای دو چشمند برای سر و من چونان جای دو دستم برای پیکر و فاطمه چونان قلب برای جسم است، مَثَل ما همچون کشتی نوح است که هر کس بدان درآمد نجات یافت و هر که از آن بازماند غرق شد.
.
کتاب سُلیم بن قیس : 2 / 830 .
.
.

حضرت فاطمه علیها السلام :
خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت .
. دلائل الإمامَه ، ص 122 .
.
.
برون چو فاطمه آمد ز بیت ربّ مجید ولیّ عالم امکان به دوش می بالید

فلک خجل شد و گفتا ندیده دیدة دهر

که مَه گرفته در آغوش خویشتن خورشید

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،
حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است …!.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن !روز خوب به تو شادی میدهد،روز بد به تو تجربه،و بدترین روز به تو درس میدهد …!فصلها برای درختان هر سال تکرار میشود،اما فصلهای زندگی انسان تکرار شدنی نیست …تولد … کودکی … جوانی… پیری و دیگر هیچ …تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف!آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است …!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خودت را تماشا کن…..
بی قضاوت، فقط تماشا کن،
چقدر محتاج تحسین هستی؟
چقدر اشتیاق داری که کسی به تو بگوید چقدر قشنگ هستی؟باهوشی؟…
وچقدر نگران میشوی وقتی کسی چیزی برخلاف میل توبگوید؟
چقدر آزرده میشوی ،چقدر دفاع می کنی، چقدر بحث می کنی …
چرا این همه ترس؟
چرا این همه اشتیاق برای داشتن نظر خوب دیگران؟
زیرا این تنها روش آفرینش یک خود دروغین است…
و خود دروغین ارزان است…
از این دام هشیار باش…
خودت را اختراع نکن، خودت را کشف کن
و کشف کردن ،یک سفر درونی است
در خلوت از خود بپرس
من کیستم.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




نوزده سال بود که فقط تو شرایط خاصی مث محرم چادرسرمیذاشتم.

هرچندوقت شکل وشمایلم عوض میشد
دوس داشتم زیبابپوشم مرتب وشیک بگردم
ولی هربارمیخوردم به بن بستی که شروعش بازم غلط بود وبازم سردرگرمی
نمیدونستم چه کنم ..
مادرم چادری بود ولی اجباری نذاشت برام
پیداکردن بهترین پوشش ولباس واسم شده بود پیداکردن سوزن تو انبار کاه..
یه چندمدتی بود که دوستم وچادرش وتودلم همش تحسین میکردم قشنگ میپوشید ؛تمیزبود انتهای چادرش.
هیچ جای ضعفی که توش ندیدم هیچ،
همه ی قشنگیارو داشت
هنوز دو دلی تو وجودم موج میزد.
تااینکه یه جوون بهم گفت بانو شما که انقدردنبال شیک پوشی هستین میدونین حتی زیرچادرهم میشه بهترین پوشش رو داشت وشیک وزیبا بود
یکبارخواهرزاده ی کوچیکش کناربزرگتراواقوام نشسته بود
چن تا از اقوام به این دخترکوچولوگفتن: چرا چادرتو برنمیداری تو که سنّی نداری؟
این فرشته ی کوچولو هم در جوابشون میگه :من از شما که نامحرمید خجالت نکشم؛میتونم از حضرت رقیه که همسن وسال من بودن هم خجالت نکشم؟؟؟؟
اون شب واسه من شد پایانِ همه ی آشوب درونم
بزرگترین تلنگر زندگیم وتجربه کردم.
باورم نمیشد که بانوفاطمه(س)منوهم قابل دونستن
فردای اون روز باهمون دوست چادریم رفتم برای خرید چادر و طلای مشکی زندگیمو برای همیشه روی سرم گذاشتم.

ان شالا این طلای مشکی پشت وپناه همه ی دخترای شیعه فاطمه

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




بیاییم امام زمان مان را مانند کوفیان تنها نگذاریم
امام زمان
بشر باید توبه ای کند به عمق تاریخ … و شیعیان در این میان ، باید توبه ای کنند عمیق تر ؛ چرا که نقشه سعادت بشریّت در دست آن هاست . در یک سخن ، کلید قفل غیبت به دستان شیعه است .
در روایات مرتبط با « ظهور امام عصر » أرواحنا فداه آمده است :
«آن هنگامی که برای امام،( یارانی ) به تعداد اهل بدر ( 313 تن) گرد هم آیند بر آن حضرت قیام و تغییر واجب می شود.»
آیا در حال حاضر ، در میان جمعیت بیش از شش میلیارد نفری کره زمین ، سی صد و سیزده واجد شرایط فوق یافت نمی شوند؟
به راستی، آیا در طول این هزار و یک صد شصت و هفت سالی که از شروع غیبت می گذرد ، نبایستی حداقل در یک مقطع از تاریخ شیعه ، گروهی از شیعیان به فکر چاره می افتادند و با عزم راسخ و ایجاد معیارهای مورد نظر این روایت در خود ، ظهور مبارک امام عصر (علیه السلام) را زمینه سازی می کردند تا این که عمر دوران غیبت به این درازا نمی کشید و دوازده قرن غربت آن امام عزیزتر از جان به پایان می رسید و روزگار مردم دنیا و به ویژه شیعیان این نبود که اکنون شاهد آن ایم ؟
البتّه مخاطب این سوال، نسل کنونی جامعه ی شیعه نیز هست و شایسته است هر یک از ما به تفکر و تأمل راجع به این حقیقت تلخ پرداخته از خویشتن بپرسیم :
نقش من در طولانی شده غیبت امام زمان (علیه السلام) یا به عکس ، در نزدیک شدن ظهور آن بزرگوار چیست ؟ مولای من چه انتظاری از من دارد ؟ چگونه می توانم امام زمان خویش را در این عصر و زمانه یاری کنم ؟
در شرمساری ما همین بس که امام زمان مان همواره به یاد ماست و ما از آن وجود مقدس غافل ایم . ما چشم به راه ظهور آن راهبر آسمانی ایم و آن بزرگوار نیز چشم انتظار بیداری ما از خواب غفلت .
آیا وقت آن نرسیده است که باور کنیم پیشوای نجات بخش ما زنده است ؟ آیا هنگام آن نیست که خود باور کنیم و این باور را به دیگران عرضه بداریم که چاره ای جز پناه بردن به آستان مبارک محبوب نداریم ؟
نکند ندای ” هل من معین؟” امام زمان ارواحنافداء در کربلای غیبت او بی لبیک بماند! مبادا هلهله ی اهل کوفه صدای غربت حجة بن الحسن (علیه السلام) را به گوش ما نرساند! نکند قربة الی الله، بقیه الله را تنها رها کنیم…!
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست که هرچه بر سر ما می رود ارادت اوست

آری، باور کنیم همه و همه در آن محضریم و آن پیشوای مهربان از ما به ما نزدیک تر است .
دوست نزدیک تر از من به من است وین عجیب بین که من از وی دورم!

یقین داشته باشیم که امام عصر (علیه السلام) ما را از خود ما بهتر می شناسد . هر عملی که از ما سر می زند در معرض نگاه اوست . هر سخنی که بر زبان جاری می کنیم – پیش از آن که خود بشنویم – به سمع مبارک حضرت او می رسد . مگر پدران بزرگوارش نفرمودند که:
« اگر لبانتان را در خانه هاتان تکان دهید ، منظورتان را می فهمیم.»
ناراحت گناه دریا
چگونه است که معتقدیم صحیفه ی اعمالمان هر هفته به آن عزیز عرضه می شود و ما را می بیند؛ امّا این باور ما را از ارتکاب لغزش ها باز نمی دارد؟! شما را به خدا سوگند! اگر کودکی شاهد اعمال ما باشد، آیا در نوع رفتار و کردارمان پروا نمی کنیم و حتّی تغییر نمی دهیم؟ این چه جسارتی است که در محضر شاهد و ناظر الاهی از خود نشان می دهیم؟! ما او را نمی بینیم، و نمی شناسیم؛ امّا او ما رو می بینید و می شناسد و بر اعمال و احوال ما اشراف دارد . راستی ، اگر به حضور امام زمان (علیه السلام) در این دنیا یقین پیدا کنیم و در همه ی آنات خود را در حضور او ببینیم و وی را آگاه بر اعمال مان بدانیم، آیا باز هم قصور و کوتاهی و لغزش خواهیم داشت ؟
باور کنیم هر فضیلت و کمال و نعمتی در عالم هست ، به میمنت ولیّ الله الأعظم أرواحنا فداه است ؛ چه او واسطه ی فیض است در عالم وجود .
باری، شیطان در کمین شیعیان آخرالزمان نشسته است تا آن ها را نیز ، چون آدم و حوا از بهشت براند . مبادا به کید ابلیس ، ما را از بهشت امامت  برانند ! … مۆمن که از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود .
نکند ندای ” هل من معین؟” امام زمان ارواحنافداء در کربلای غیبت او بی لبیک بماند! مبادا هلهله ی اهل کوفه صدای غربت حجة بن الحسن (علیه السلام) را به گوش ما نرساند!
نکند قربة الی الله، بقیه الله را تنها رها کنیم…!

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




ای نگار عرفاتی لک لبیک حسین
چشمه ی آب حیاتی لک لبیک حسین

 

خط پیشانی تو مظهر وجه الهی
بس که مستغرق ذاتی لک لبیک حسین

 

ز ازل بندگیم نوکری خانه ی توست
حقاً ارباب صفاتی لک لبیک حسین

 

بین طوفان گنه غرق شدم کاری کن
ای که کشتی نجاتی لک لبیک حسین

 

کاش سر تا به قدم گریه شوم آب شوم
تو قتیل العبراتی لک لبیک حسین

 

باز از قافله کرب و بلا جا ماندم
کن عطا برگ براتی لک لبیک حسین

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اسماعیل سمبل است،اسماعیل قرارنیست کشته شود بلکه این سمبل است که قربانی شود،اسماعیل سمبل وابستگیهاست…

وابستگی های دنیوی ، وابستگی به فرزند ، وابستگی به پدر و به مادر ،و وابستگی به مال و ثروت ، غرور ، حسادت ، خودشیفتگی و بخل و،…
چراعیداست …

چون روزی که قطع وابستگی میکنی باید عید بگیری باید شاد باشی وجشن بگیری…

به تعدادسالهای عمرمان حداقل باید یک قربانی بدهیم امسال غرورم را قربانی می کنم سال دیگر حسادتم را و و…

سالیان دیگر…
تاسرانجام خالی از هرگونه دلبستگی، اماده درک حضور الهی باشیم آنگاه است که به مقام ابراهیم میرسیم وباتمام وجود تسلیم میشویم …

اما مافقط  گوسفندان بیچاره را قربانی می کنیم.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




قربانی میکنم در خود تمام منیت ها را، تمام آنچه که باعث دوری من از خود و خدایم میشود..
قربانی میکنم حسادت را، که مبادا به آنچه دیگری از من برتری دارد حسد بورزم..
قربانی میکنم حسرت را، که ذره ای من را از خود واقعی ام دور نکند و هرگز آهی نکشم برای داشته ها و نداشته هایم..
قربانی میکنم ترس را در وجودم، که با اشتیاق صد برابر در راه رسیدن به کمال قدم بگذارم..
قربانی میکنم وابستگی هایم را به این دنیای فانی؛ زیرا که میدانم هر چه در این مسیر سبک تر باشم رهایی ام آسان تر میشود..
من ایمان دارم که تمام این قربانی هایم، مرا به هدفم نزدیک تر میکنند و باعث میشود مرگی داشته باشم، سراسر پر از آگاهی..
باشد که روز عید قربان، من ؛ خود واقعی ام را بشناسم
با این قربانی ها ، عید قربان تولدی دیگر برایمان باشد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چه عید باشکوهی ست قربان…..

ابراهیم(علیه السلام) نیت میکند و ارباب ما عمل!!!

کاش خداوند در رستاخیز کربلا همه ی جن و انس را برای قربانی شدن چشم عباس میفرستاد…
کاش تمام دریاها زمزم علی اصغر میشدند…..
عاشورا هر روز در وجود ما اتفاق می افتد!!
نگذاریم ک حسین دل ب دست یزید نفس کشته شود!!!
عید را بهانه کنیم تا به همه کسانی که دوستشان داریم
سلامی بکنیم ،
صبح بخیر …
نام شما در اندیشه و مهرتان در قلب ماست . . .
زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 این شعر تقدیم ب اونایی ک در حسرت زیارت کربلا هستند:

با همین سوز که دارم بنویسید حسین(ع)
هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین(ع)

ثبت احوال من از ناحیه ی ارباب است
همه ی اهل و تبارم بنویسید حسین(ع)

خانه ی آخرتم هست قدمگاه حبیب
سر در قصر مزارم بنویسید حسین(ع)

هر که پرسید چه دارد مگر از دار جهان
همه ی دار و ندارم بنویسید حسین(ع)

من دلم راز شکیبایی زینب(س) دارد
همه ی صبر و قرارم بنویسید حسین(ع)

هیچ شعری ننویسید به روی کفنم
با گل تربت یارم بنویسید حسین(ع)

تا نپرسند ز من هیچ سؤال آن دو ملک
به روی سینه ی زارم بنویسید حسین(ع)

گلشن و باغ و بهشتم همه در هیئت اوست
همه ی باغ و بهارم بنویسید حسین(ع)

روی پیشانی من هر چه که بیمار شدم
با همه حال نزارم بنویسید حسین(ع)

هر که پرسید که در چله نشینی چه کنم؟
اربعین با که گذارم؟ بنویسید حسین(ع)

دست بر شاکله ی هیئتی من نزنید
گفت یارم به عذارم بنویسید حسین(ع)

آری از کرب و بلایش نتوان دست کشید
حاجت قافله دارم بنویسید حسین

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




 


هنوز هم شنيده مي‏شود صداي ملايک، که مبهوت، چشم به زمين دوخته‏اند.
يا رب! چه مي‏شود ابراهيم را؟ اين خنجر تيز، حنجره‏ي اسماعيل، نور ديدگانش را خواهد دريد! اسماعيل، يگانه فرزند دلبندش!
و اين بار ابراهيم عاشقي است که زنجيرهاي تعلق را از پاي روح بلندش، باز کرد و بذر ترديد را از خاک دل برچيد. صبورانه، از دل، رشته‏ي مهر پدري را گسست و دشنه‏اي تيز در دست، مهياي قرباني شد؛ بازگرداندن امانتي که روزگاري نه چندان دور، به وي عطا گرديده بود.
آري. خليل سر به فرمان حبيب، از جان شيرين ترش را، در طبق اخلاص، قرباني پيشگاه محبوب يکتايش مي‏کند.
ولى شمشير با حلق اسماعيل در نمى‏آميزد و سرانجام، سربلندى انسان در بلندترين قله تاريخ دلدادگى‏اش اتفاق مى‏افتد.

آري."مني” مسلخ عشق است، سرزمين طاعت و بندگي و” قربان"، تجسم سر تسليم به فرمان دوست نهادن، بي‏هيچ چون و چرا.

قربان، عيد ابراهيم است و ابراهيمي شدن، دل از بند تعلقات بريدن و به دوست ملحق شدن.
قربان، عيد عاشقان است و عيد قلب‏هايي که خلوتگه محبوب يکتاست.
عيد قربان، عيد سربلند بيرون آمدن از امتحان عبوديت است.
عيد قربان، سرآغاز حکومت توحيد است و تولد ايمان و مرگ ترديد.
عيد قربان، عيد تسليم است و تعظيم شعاير الهى.
ابراهيم! امتحان تو، بلنداى سقف عشق را در معمارى بندگى نشان داد و خدا تو را استعاره کرد براى عبرت مدعيان ايمان.

فضيلت عيد قربان
روز عيد قربان از اعياد مهمّ اسلامى است. اين روز يادآور اخلاص و بندگى حضرت ابراهيم(عليه السلام) در برابر پروردگار خويش است. اين روز، روز عيد و خوشحالى و سرور است. زيرا علاوه بر اين که بنده اى مخلص از آزمونى دشوار، سربلند بيرون آمد و بندگى خويش را در پيشگاه خداى بزرگ ثابت کرد، گروه عظيمى از بندگان مخلص خدا به او تأسّى جسته، به زيارت خانه خدا مى شتابند و مراسم منا و از جمله، قربانى را انجام مى دهند.

عيد قربان در قرآن :

قد افلح من تزكي و ذكر اسم ربه فصلي
به يقين كسي كه پاكي جست (وخود را تزكيه كرد) رستگار شد و (آنكه) نام پروردگارش را ياد كرد سپس نماز خواند .
سوره اعلي آيه 15
در روايت چنين تفسير شده است كه مراد از صلوة نماز عيد قربان و عيد فطر است.

فصل لربك وانحر
معنايش اين است که نماز عيد قربان بخوان، و شتر هم قرباني کن
سوره کوثر آيه 2

روايتي زيبا از پيامبراکرم(ص) :
هر كس دو شب عيد فطر و قربان را به خاطر پاداش خدا به عبادت بپردازد ، در آن روز كه دل ها مى ميرند ، دل او نمى ميرد.

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

اتل متل یه بابا
دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر
یه مادر فداکار

اتل متل بچه ها
که اونها رو دوست دارن
اخه غیر اون دو تا
هیچ کسی رو ندارن

مامان بابا رو می خواد
بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتا
بابا چه مهربونه

وقتی که از درد سر
دست می ذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون
فحش میده به بچه هاش

همون وقتی که هر چی
جلوش باشه میشکنه
همون وقتی که هر کی
پیشش باشه میزنه

غیر خدا و مادر
هیچ کسی رو نداره
اون وقتی که بابا جون
موجی می شه دوباره

دویدم و دویدم
سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد
از اون چیزی که دیدم

بابام میون کوچه
افتاده بود رو زمین
مامان هوا می زد که
شوهرمو بگیرین

مامان با شیون و داد
می زد توی صورتش
قسم می داد بابا رو
به فاطمه(س)، به جدش

تو رو خدا مرتضی
زشته میون کوچه
بچه داره می بینه
تو رو به جون بچه

بابا رو دوره کردن
بچه های محله
بابا یهو دوید و
زد تو دیوار با کله

هی تند تند سرش رو
بابا می زد تو دیوار
قسم میداد حاجی رو
حاجی گوشی رو بردار

نعره های بابا جون
پیچید یهو تو گوشم
الو الو کربلا
جواب بده به گوشم

مامان دوید و از پشت
گرفت سر بابا رو
بابا با گریه می گفت
کشتند بچه ها رو

بعد مامانو هلش داد
خودش خوابید رو زمین
گفت که مواظب باشید
خمپاره، زد، بخوابین

الو الو کربلا
پس نخودا چی شدن؟
کمک می خوایم حاجی جون
بچه ها قیچی شدن

تو سینه و سرش زد
هی سرشو تکون داد
رو به تماشاچیا
چشماشو بست و جون داد!

بعضی تماشا کردن
بعضی فقط خندیدن
اونهایی که از بابام
فقط امروزو دیدن

سوی بابام دویدم
بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون
هی به خودم پیچیدم

درد غربت بابا
غنیمت از نبرده
شرافت و خون دل
نشونه های مرده

ای اونایی که امروز
دارین بهش می خندین
برای خنده هاتون
دردشو میپسندین

امروزشو نبینین
بابام یه قهرمونه
یه روز به هم می رسیم
بازی داره زمونه

موج بابام کلید
قفل در بهشته
درو کنه هر کسی
هر چیزی رو که کشته

یه روز پشیمون می شین
که دیگه خیلی دیره
گریه های مادرم
یقه تونو می گیره

بالا رفتیم ماسته
پایین اومدیم دوغه
مرگ و معاد و عقبی
کی می گه که دروغه…

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




لقمان به فرزندش فرمود:
پسركم! بدان كه من چهار صد پيغمبر را خدمت كردم و از سخنان آنان چهار جمله انتخاب كردم:
1- در حال نماز مراقبت دلت باش
2- سر سفره مراقب گلو يت باش
3- در خانه‏ ى مردم مراقب چشمت باش
4- ميان مردم مراقب زبانت باش ‏
منبع :تحرير المواعظ العددية صفحه 366

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ
 الصافات102 
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻘﺎم ﺳﻌﻰ ﻭ ﻛﻮﺷﺶ ﺭﺳﻴﺪ، ﮔﻔﺖ: ﭘﺴﺮم! ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪم ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺫﺑﺢ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ، ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭم! ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺭﻯ ﺍﺟﺮﺍ ﻛﻦ، ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺻﺎﺑﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﻳﺎﻓﺖ!
 
  تفسير(نور)
1- ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﻪ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﻧﻤﻰ ﺭﺳﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﻛّﻞ ﻭ ﺗﻮﺟّﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ. ﺫﺍﻫﺐ ﺍﻟﻰ ﺭﺑّﻰ ﺳﻴﻬﺪﻳﻦ
 
2- ﺭﺑﻮﺑﻴّﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺳﺒﺐ ﺭﺍﻩ ﮔﺸﺎﻳﻰ ﺍﻭﺳﺖ. ﺭﺑّﻰ ﺳﻴﻬﺪﻳﻦ
 
3- ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﮔﺎم ﺑﺮﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻟﻄﺎﻑ ﺍﻭ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﻴﻢ. ﺳﻴﻬﺪﻳﻦ (ﺍﺯ ﺗﻮ ﺣﺮﻛﺖ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﻛﺖ)
 
4- ﺍﻭﻟﺎﺩ ﺻﺎﻟﺢ، ﻫﺒﻪ ﻯ ﺍﻟﻬﻰ ﻭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺩﻋﺎﻫﺎﻯ ﺍﻧﺒﻴﺎﺳﺖ. ﻫﺐ ﻟﻰ ﻣﻦ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﻴﻦ
 
5- ﺁﻥ ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﺤﻮﺭ ﺑﺎﺷﺪ، ﺻﺎﻟﺢ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺯﻳﺒﺎﻳﻰ ﻭ ﺗﻴﺰﻫﻮﺷﻰ ﻭ… ﻫﺐ ﻟﻰ ﻣﻦ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﻴﻦ
 
6- ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺻﺎﻟﺢ، ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻳﺎﻭﺭ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺣﺮﻛﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﺫﺍﻫﺐ ﺍﻟﻰ ﺭﺑّﻰ… ﺭﺏّ ﻫﺐ ﻟﻰ ﻣﻦ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﻴﻦ
 
7- ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺏ، ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﻭ ﺗﻠﺎﺵ ﺍﺳﺖ. ﻣﻌﻪ ﺍﻟﺴّﻌﻰ
 
8- ﺣﺴﺎﺏ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻧﺒﻴﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺟﺪﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺭﺅﻳﺎ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺷﻮﺩ. ﺍَﺭﻯ ﻓﻰ ﺍﻟﻤﻨﺎم (ﺭﺅﻳﺎﻯ ﺍﻧﺒﻴﺎ، ﺳﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﺯ ﻭﺣﻰ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻴﺰ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ﺭﺅﻳﺎ ﺍﻟﺎﻧﺒﻴﺎء ﻭﺣﻰ ( ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺑﺮﻫﺎﻥ.) )
 
9- ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﮔﻔﺘﮕﻮﻯ ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻋﺎﻃﻔﻰ ﻭ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻳﺎ ﺑﻨّﻰ، ﻳﺎ ﺍﺑﺖِ
 
10- ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ، ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻯ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﻰ ﻫﺎ ﺣﺘﻰ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﻰ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﻛﺸﻴﺪ.

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




امروز غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت،نخور
به خدا حسرت دیروز عذاب است
مردم شهر به هوشید…؟؟؟؟؟؟؟
هر چه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید که امشب سر هر کوچه خدا هست
روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست
نه یکبار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید
خدا هستو………
خدا هستو………
خدا هست……….


مولانا

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




امام حسن (ع) میفرماید :
از تفكر و تعقل غافل نشويد ، زيرا تفكر حيات بخش قلب آگاه و كليد درهاي حكمت است .
عليكم بالفكر فانه حياة قلب البصير ومفاتيح ابواب الحكمة .

بحار الانوار ، ج 78 ، ص 115

موضوعات: روایات  لینک ثابت




عید قربان

قربانی میکنم در خود تمام منیت ها را، تمام آنچه که باعث دوری من از خود و خدایم میشود..

قربانی میکنم حسادت را، که مبادا به آنچه دیگری از من برتری دارد حسد بورزم..

قربانی میکنم حسرت را، که ذره ای من را از خود واقعی ام دور نکند و هرگز آهی نکشم برای داشته ها و نداشته هایم..

قربانی میکنم ترس را در وجودم، که با اشتیاق صد برابر در راه رسیدن به کمال قدم بگذارم..

قربانی میکنم وابستگی هایم را به این دنیای فانی؛ زیرا که میدانم هر چه در این مسیر سبک تر باشم رهایی ام آسان تر میشود..

من ایمان دارم که تمام این قربانی هایم، مرا به هدفم نزدیک تر میکنند و باعث میشود زندگى داشته باشم، سراسر پر از آگاهی..

باشد که روز عید قربان، من ؛ خود واقعی ام را بشناسم…


موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
1 2 4 5