من دل شکسته ام تو چرا گریه می کنی؟

آقاجان…
من دل شکسته ام تو چرا گریه می کنی؟
داری کدام بغض مرا گریه می کنی؟
گریان غروب ها به کجا خیره می شوی؟
هر روز صبح زود چرا گریه می کنی؟
دارم برای غربت تو گریه می کنم
داری برای غربت ما گریه می کنی؟!
عمری ست از تو غافلم و تو برای من
شب های جمعه پیش خدا گریه می کنی
دلشوره های امشب من بی دلیل نیست
سر بر کدام خاک؟ کجا گریه می کنی؟
این ابرها همیشه که باران نمی شوند
شاید تو بغض کرده ای یا گریه می کنی…
برگشته ایم خسته و شرمنده و فقیر…
یا ایها العزیز…چرا گریه می کنی؟…

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...