✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
میلاد نور


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



حاج آقا مجتبی تهرانی.

شفّاف می گویم:

برای اینکه در زمان غیبت امام زمان(عج)، یک سری شبهات در شما اثر نکند، دستور این است.

پس هر روز بگویید:

 «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»،

دو سه ثانیه هم بیشتر طول نمیکشد. لذا اینرا هر روز بخوانید تا دلتان به امام زمان(عج)، قرص شود.

منابع :

۱-بحارالانوار ج52 ص148

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




جانت راكه بدهي در راه خدا
“شهيد” مي نامند تو را
به گمانم اگرروحت را هم بدهي شايد.!

و من احساس ميكنم اينجا و در اين سرزمين
دختران زيادي هستند كه هرروز ،
پشتِ سنگر ِسياه ِساده سنگينِ خود
دفاع مي كنند از نجابتشان

پس “شهيد زنده” حواست به حجابت باشد

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




ما را نوشته اند برای گدا شدن

سائل شدن، اسیر شدن، مبتلا شدن


از آن طرف خلاصه دری باز می شود

می ارزد انتظار به این آشنا شدن


عشاق سنگ خورده ی دیوار زینبیم

پس واجب است غرق تماشای ما شدن


وقتی مسیر جای قدم های زینب است

میلی نمی کنیم به جز خاک پا شدن


اول طواف بعد منا پس چه بهتر است

بعد از دمشق راهی کرب و بلا شدن

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت


...


«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجتَنِبُوا كثَيراً مِنَ الظَّنِّ إنَّ بَعضَ الظَّنِّ إثمٌ وَ لاتَجَسَّسُوا وَلايَغتَبْ بَعضُكُم بَعضاً أيَحِبُّ أحَدَكُم أنْ يَأكُلَ لَحمَ أخيهِ مَيتاً فَكَرِهتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللّه َ إنَّ اللّه َتَوّابٌ رَحيمٌ.»
اى كسانى كه ايمان آورديد! از بسيارى از پندارها اجتناب كنيد زيرا برخى از پندارها گناه است و تجسس نكنيد، و غيبت يكديگر را روا مداريد، آيا فردى از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ كه البته از آن بدتان مى آيد و از خدا بترسيد (و توبه كنيد) كه خدا توبه پذير مهربان است.

زبان، با آنكه از نعمت هاى بزرگ الهى است، مى تواند از نقمت ها گردد و براى انسان دردسر ساز شود.
اهميت زبان، اين عضو بظاهر كوچك و در واقع بسيار بزرگ و با اهميت بر كسى پوشيده نيست، زبان است كه در صورت نظارت و مراقبت و هدايت مى تواند سعادت و خوشوقتى فرد و خانواده ها و جامعه را تأمين كند و براى آنان صلح و صفا و آرامش و خوشى به ارمغان آورد.
ولى چنانچه دقت و توجه نشود و آزاد و به حال خود رها باشد و تحت نظارت عقل و دين قرار نگيرد ممكن است زندگى آنان را تباه و روابط انسانها را تيره كند و براى هميشه به گرفتارى دنيا و عذاب آخرت بيفكند.
از اينرو مى بينيم در مكتب حياتبخش اسلام و اهل بيت عليهم السلام در اهميت و جايگاه و آفات آن سخنان بسيار و هشدارهاى بيدار كننده اى ارائه شده است.
در آيات قرآن و احاديث ائمه عليهم السلام در مورد غيبت و دروغ تعبيرات تكان دهنده و هشدارهاى شديدى آمده است كه تعدادى از آنها را در اين جزوه مطالعه خواهيد كرد.
بعنوان نمونه در قرآن از غيبت كردن همانند خوردن گوشت برادر مؤمن در صورتى كه مردار است ياد شده است. و دروغ در جاهاى متعدد قرآن مورد نكوهش قرار گرفته و دروغگو دشمن خدا شمرده شده است.
در حديث آمده كه غيبت خورشت سگهاى جهنم است و دروغگوست كسى كه گمان كند حلال زاده است در حالى كه با غيبت كردن گوشت مردم را مى خورد. و درباره دروغ آمده است: كه انسان طعم ايمان را نمى چشد تا اينكه دروغ را ترك كند چه دروغ جدى چه شوخى باشد.
آرى غيبت و دروغ دوتا از آفات زبان و از گناهان بسيار خطرناك زبان هستند كه لازم است جامعه اسلامى با آثار زشت دنيوى و اخروى آن دو آشنا شود و در زدودن اين گناه و گناهان مخرب ديگر از جامعه اسلامى اقدامى جدى به عمل آورده و جامعه اى سالم و متحد و با صفا و صميميت و انسانى و اسلامى بسازد كه افراد، نسبت به هم اعتماد داشته باشند و روابط آنان به خاطر دروغ و بى صداقتى، دچار اختلال نگردد باميد آنروز.

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




 

بسم الله الرحمن الرحیم

دلیل عرفانی بسیار زیبا در مورد حجاب از استاد صمدی:

کل عالم و مقام عصمت عالم اگر به صورت يک شکل و يک بافت و صورتي در بيايد، قهراً به بافت انسان در مي آيد . همانطور که قوه خيال، حقايق آنسويي را مطابق با مناسباتي که بينشان است، با اشکال اين سويي براي انسان پياده مي کند، قوه خيال عالم، عصمت نظام عالم را در نشئه طبيعت به صورت انسان شکل مي دهد و چون عصمت بيشتر با اسم شريف (الباطن) سازگار است، لذا به صورت زن شکل مي دهد، نه صورت مرد . چون مرد بيشتر با اسم ( الظاهر) و زن بيشتر با اسم شريف (الباطن) در ارتباط است . لذا همان مقام اسم شريف (الباطن ) آمده در شريعت و براي زن به صورت حجاب مطرح شده است

اين حجاب در حقيقت صفت خدا داشتن زن است، خداوند هم محجوب است. خودش فرمود: ((از پشت هفت هزار حجاب داريد من را مي بينيد ))اگر عدد را بالاتر ببرد باز هم حق است .

نه اين که دين اگر به زن مي گويد(( تو حجاب را نگه داشته باش )) اين العياذ بالله جسارت به زن است اين در حقيقت يک احترامي به زن است . به او مي گويد چون تو مطابق اسم شريف ((الباطن )) الهي پياده شده اي، ما نمي خواهيم که تو در معرض ديد هر کسي قرار بگيري، لذا محجوب باش. بگذار اگر ديگران مي خواهند تو را ببينند از پشت حجابها ببينند)) اين حجاب برگرفته از حجاب حق است، لذا حجاب دژ زن است، چه اينکه براي خداوند دژ است. فرمود هر چه کوشش کنيد نمي توانيد حقيقت غيبيه ذات مرا ببينيد، آنقدر محجوبم، آنقدر در حجابم، هر چه کوشش کنيد و حجابها را خرق کنيد و پاره کنيد باز هم همچنان مرا در پشت حجاب بايد ببينيد. هرگز من کشف تام نمي کنم، حتي در قرآن هم کشف تام ذاتي نکرد. قر آن هم اگر چه خدا را به ما معرفي کرد، اما يا با الفاظ يا با معاني يا با صور. هم الفاظ حجابند و هم معاني و هم صور حجابند. از پشت حجاب ها خدا خود را معرفي کرد و الا حق آنطوري که حق است، براي خلق جلوه نمي کند، که اگر بخواهد بکند لازمه جلوه گري حق براي خلق بساط خلق را جمع کردن است .

زن تا موقعي که در حجاب است، حق است؛ موقعي که از حجاب در آمده است وجهه ي خلقي پيدا مي کند. وقتي وجهه ي خلقي پيدا کرد، ديگر تواناييش شکسته مي شود . اين است که حجاب براي زن يک احترام است که زن بيشتر شبيه به خداوند شود. و اگر مي خواهند ((عصمت اعظم )) را به صورت شکل زني در بياورد، ظاهراً به بهترين شکل د ر مي آورد که بهتر و زيباتر از اين چهره در نظام هستي پيدا نمي شود . لذا مشابه چهره جناب صديقه طاهره در عالم هرگز زني پيدا نمي شود، چه اينکه مشابه چهره پيغمبر و اميرالمومنين هرگز در عالم پيدا نمي شود .

حال که اين عصمت کبراي الهي را در حضرت صديقه طاهره تجلي کرده است او آنچنان در حجاب قرار مي گيرد که فقط امير المومنين لياقت ديدار همچنين جمالي را خواهد داشت . که به او گفتنند زهراي عزيز اگر علي ابن ابيطالب نبود براي تو هرگز در عالم کفوي پيدا نمي شد )) چون زن وشوهر بايد کفو هم باشند.

سخنان عرشی حضرت استاد صمدی آملی / محرم 88

موضوعات: حجاب  لینک ثابت





اینجا که کوفه نیست
خوارج علم شوند…

دیدند دشمنان که در این خطه لاف نیست/
شمشیر دوستان علی در غلاف نیست/

در این قبیله نخل تناور همیشه هست/
مقداد هست مالک اشتر همیشه هست/

اینجا که کوفه نیست خوارج
علم شوند/
سلمان نمرده است اباذر همیشه هست/

همواره دست ها به علمداریت بلند/
آسوده خاطرت که برادر همیشه هست/

صف بسته اند این همه سردارها به شوق/
یعنی برای پیشکشت سر همیشه هست…

 

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




 

تا نفس دارم کنم از تو اطاعت رهبرم
بوده بر رخسار تو نور ولایت رهبرم


تاظهور حضرت مهدی دعایم این بُوَد
از گزند دشمنان باشی سلامت رهبرم


کورباد آنکه ندارد این ولایت را قبول
مرگ بر آنکه کند بر تو اهانت رهبرم


خطبه هایت خوارو رسوا میکند بیگانه را
مرحبابر اقتدارو آن شجاعت رهبرم


تو همان سردار عشقی ما همه سرباز تو
از تو میگیریم،چون اذن شهادت رهبرم

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داري؟

گفت: آره ! خيلي دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره يا نه؟

گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاري که آقا دوست داره انجام نميدي؟

گفت: خب چيزه!…. ولي دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نيست ، به دله

گفتم: از اين حرف که ميگن به ظاهر نيست ، به دله بدم مياد

گفت: چرا؟

براش يه مثال زدم:

گفتم: فرض کن يه نفر بهت خبر بده که شوهرت با يه دختر خانوم

دوست شده و الان توي يه رستوران داره باهاش شام مي خوره.

تو هم سراسيمه ميري و مي بيني بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره

دل ميده و قلوه مي گيره.عصباني ميشي و بهش ميگي: اي نامرد!

بهم خيانت کردي؟

بعد شوهرت بلند ميشه و بهت ميگه : عزيزم! من فقط تو رو دوست دارم.

بعد تو بهش ميگي: اگه منو دوست داري اين دختره کيه؟ چرا باهاش

دوست شدي؟ چرا آورديش رستوران؟ اونم بر مي گرده ميگه: عزيزم

ظاهر رو نبين! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

ديدم حالتش عوض شده

بهش گفتم: تو اين لحظه به شوهرت نميگي: مرده شور دلت رو ببرن؟

تو نشستي با يه دختره عشقبازي مي کني بعد ميگي من تو دلم تو

رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور مي کني؟

گفت: معلومه که نه! دارم مي بينم که خيانت مي کنه ، چطور باور کنم؟

معلومه که دروغ ميگه

گفتم: پس حجابت….

اشک تو چشاش جمع شده بود

روسري اش رو کشيد جلو

با صداي لرزونش گفت: من جونم رو فداي امام زمانم مي کنم ،

حجاب که قابلش رو نداره

از فردا ديدم با چادر اومده

گفتم: با يه مانتو مناسب هم ميشد حجاب رو رعايت کرد!

خنديد و گفت: مي دونم ! ولي امام زمانم چــــــادر رو بيشتر دوست داره

مي گفت: احساس مي کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد مي زنه

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




زندگی تولد دارد . . .
زندگی مرگ دارد . . .
 زندگی عهد دارد . . .
 زندگی پیمان دارد . . .
زندگی حساب دارد . . .
 زندگی کتاب دارد . . .
زندگی خوب دارد . . .
زندگی بد دارد . . .
زندگی اصول دارد . . .
زندگی قانون دارد . . .
 زندگی تاوان دارد . . .
زندگی امتحان دارد . . .
 زندگی شادی دارد. . .
 زندگی غم دارد . . .
 زندگی بذل دارد . . .
 زندگی بخشش دارد . . .
 زندگی سختی دارد . . .
 زندگی آسانی دارد . . .
 زندگی شکست دارد . . .
 زندگی پیروزی دارد . . .
 زندگی عمل دارد . . .
زندگی عکس العمل دارد…
و زندگی بازتاب دارد . . .

 این زندگی

 معرفت میخواد
 صداقت میخواد
 توکّل میخواد
 تفکّر میخواد
 تدبّر میخواد
 تشکر میخواد
 حرکت میخواد
 امید میخواد
قناعت میخواد
گذشت میخواد
 ایثار میخواد
 یقین میخواد
 برنامه میخواد
 نظم میخواد
 لذّت میخواد
 تلاش میخواد
 باور میخواد
 صبر میخواد
عشق میخواد
 تحمل میخواد
و . . . وفا میخواد .

بزرگترین اقیانوس جهان ٫ اقیانوس آرام است. پس آرام باش تا بزرگ شوی

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




معجزه زندگی دیگران باش….
.
بیقرار باش برای شادی ساختن در زندگی انسان ها…
.
دست های خدا باش برای برآوردن رویای انسان دیگری جز خودت…
.
خنثی نباش!
بی تفاوت نباش!
.
اگر دیدی کسی گره ای دارد و تو راهش را می دانی سکوت نکن!
.
اگر دستت به جایی می رسید دریغ نکن…
.
معجزه زندگی دیگران باش
.
.این قانون کائنات است !!!
.
معجزه زندگی دیگران که باشی بی شک کسی معجزه زندگی تو خواهد شد…!!

موضوعات: ادعیه و اذکار معنوی  لینک ثابت




مردی نابینا زیر درختی بر سر دو راهي نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، از اسب پياده شد و ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»
پس از او وزیر پادشاه نزد مرد نابینا رسيد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌
سپس سربازي نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟؟؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید: به چه می خندی؟ نابینا پاسخ داد: اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود. مرد دوم وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟ نابینا پاسخ داد: فرق است میان آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد.
طرز رفتار هر کس نشانه شخصیت اوست…

نه سفیدی بیانگر زیبایی است..
و نه سیاهی نشانه زشتی..

شرافت انسان به اخلاقش است…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

روز جمعه 15 مرداد ماه سال 1366 و روز عيد قربان بود. تيمسار همراه با «سرهنگ نادري» براي آخرين پرواز، سوار بر هواپيما شدند…

هواپيما پس از مانوري در آسمان، تأسيسات دشمن را با موفقیت مورد هدف قرار داد. با اصابت بمبها كوهي از آتش به آسمان زبانه كشيد….

صداي تيمسار در كابين پيچيد:
_ (( الله‏اكبر! الله‏اكبر! الله‏اكبر! مي‏رويم به طرف نيروهاي زرهي دشمن….))

چند لحظه بعد، باران گلوله و راكت بر سر نيروهاي دشمن باريدن گرفت. وقتي تيرباران به پايان رسيد، تيمسار گفت: _((محمد آقا! عیدت مبارک…..برمي‏گرديم ))….

وارد حریم هوایی مرزی کشور شدند…

سرهنگ نادري ساكت بود….به منطقه سردشت رسیدند….
چند لحظه بعد صداي عباس فضاي كابين را پر كرد. او اين مصراع از تعزيه‏ي مسلم را زمزمه مي‏كرد:

_ (( مسلم سلامت مي‏كند يا حسين ….)).

چند لحظه بعد، عباس رو به سرهنگ نادری گفت:

_(( نگاه کن…چه بهشتی زیر پامونه….خدا ازشون نگذره که با جنگ این بهشت رو جهنم کردند….))

سرهنگ نادری دید که زیر پا شون ((جز تپه ها و بیابون)) چیزی نیییییست….

ادامه »

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




کرامت به معنای بزرگواری است و اصل کرامت در روایات ائمه معصوم (ع) ملاک دینداری انسان ها شناخته می شود.

دهه کرامت، دهه اول ماه ذی‌القعده است که فاصله بین ولادت حضرت معصومه (س) و ولادت ثامن الائمه علی ابن موسی الرضا(ع) می باشد و مقارن است با جشن ها و آیین های شادباش در سراسر ایران به یمن قدوم موالید نورانی این ایام مبارک.

این دهه یادآور بسیاری از مطالب عالی و مفاهیم بلند و سازنده و ارزشمند است و یادآور لطیف‌ترین علائق و مهر و وفاهای کم‌نظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است. مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ در فصل جوانی را برای او آسان کرده است. مهربانی که جز در مورد امام حسین(ع) و حضرت زینب (س) سابقه ندارد.

دهه کرامت تداعی کننده عزم و قاطعیت و اراده آهنین زنان بزرگ و بانوان والامقام و گرانقدر جهان و یادآور تحول آفرینی بانوان آسمانی است. دهه کرامت یادآور زهرا و زینب (س) است.

دهه کرامت یادآور تمام خوبی‌هاست. آنچه خیر و خوبی و رشد و کمال انسانی است در این دهه است که راس آن حضرت معصومه(س) و حضرت رضا(ع) می‌باشند.

تمام مفاهیم سازنده‌ای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی می‌شوند چرا که حرم حضرت معصومه(س) و امام رضا (ع) کانون دعا و قرآن و نیایش است.

چه زیباست که به واسطه این ایام پر برکتی که سپری می کنیم، به سوی آستان مبارک این دو ستاره نورانی آسمان امامت و ولایت نگاهی بیندازیم و خالق بی همتا را صدا کنیم :

الهی
ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد
ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت
ای حی بی ذلت ای بخشنده بی منت
ای داننده رازها
ای شنونده آوازها
ای بیننده نمازها
ای شناسنده نامها
ای رساننده گامها
ای مطلع بر حقایق
ای مهربان بر خلایق
عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر
بر عیب های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر
از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت …

 

 

موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت




جابر بن عبدالله انصاری میگوید ، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خطبه میخواندند و شنیدم که فرمودند:

 أيُّها النّاس ، مَن أبغَضَنا أهل البَيتِ حَشَرَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ يَهودياً فقلتُ : يا رَسولَ اللّهِ و إن صامَ و صَلّي ، قالَ : و إن صامَ و صَلّي……

 ای مردمان ! هر کس ما اهل بیت را دشمن بدارد ، خدا او را روز قیامت یهودی محشور میکند . گفتم: اگر نماز بخواند و روزه بگیرد چه؟ فرمود :
حتی اگر نماز بخواند و روزه بگیرد ……

 

 مجمع الزوائد ، هيثمي ، ١٧٢/٩

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺖ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ .
ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ ?
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ 50 ﺳﻨﺖ . ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻫﺎﯾﺶ
ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺪﻩ ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ
ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺖ 35: ﺳﻨﺖ
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩﻭ ﺭﻓﺖ،ﭘﺴﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ
ﺻﻮﺭﺗﺤﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ
ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﺰ ﺭﻓﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﮔﺮﻓﺖ ،ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺭﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ
ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺧﺎﻟﯽ 15 ﺳﻨﺖ ﺍﻧﻌﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ
ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﺑﺨﺮﺩ !..
ﺁﺭﯼ ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،
ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ،ﻭ ﺑﻌﻀﯽ
ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت


...


مُحَرَّم به معنای حرام شده و تحریم آمده است. آنچه خدای تعالی بر بندگان حرام کرده است. مُحَرَّم نخستین ماه از ماه‌های دوازده گانه قمری:( مُحَرََّم ، صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الثانی، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذیقعده و ذیحجه) و یکی از ماه‌های حرام (رجب، شوال، ذیقعده و ذیحجه) است که در دوران جاهلیت و نیز در اسلام، جنگ در آن تحریم شده بود. بعضی از مفسران قرآن، تحریم جنگ در این چهار ماه را از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام می‌دانند. در عصر جاهلیت نیز این قانون به عنوان یک سنت به قوت خود باقی بود؛ هر چند آنها طبق میل خود، گاهی جای این ماه‌ها را تغییر می‌دادند، ولی در اسلام همواره ثابت و غیر قابل تغییر شد.

بنا بر قاعده رایج در دوره جاهلیت، که در شش ماه نیمه ی اول سال هر دو ماه متوالی اسامی مشابهی داشته اند.(دو صفر، دو ربیع، دو جمادی) نام این ماه نیز صفر بوده و صفر الاول ( در مقابل صفر الثانی که همان صفر یا صفر الخیر یا صفر المظفر کنونی است) نامیده می شده است. لفظ مُحَرََّم (حرام، که جنگ در آن حرام است) صفت این ماه است که یکی از چهار ماه حرام بوده است. مفسران حدس زده اند با توجه به اینکه ربیع به معنای بهار یا باران و جمادی به معنای سردی یا خشکی و رمضان به معنای گرما است، پیش از اسلام برای آنکه حج در زمان مناسب واقع شود برای تطبیق ماههای قمری خود با سال شمسی نوعی کبیسه گیری داشته اند و هر 24 سال یک ماه اضافی به سال می افزودند و سال های کبیسه 13 ماه می شد و در این سال های کبیسه، صفر الاول یعنی مُحَرََّم را یک ماه به تاخیر می انداختند و این تاخیر را نسئ می نامیدند. به فرمان خدا (در سوره توبه آیه37 ) از این کار نهی شدند.

گفتنی است که تحریم جنگ در این چهار ماه در صورتی است که جنگ از سوی دشمن بر مسلمانان تحمیل نشود، اما در صورتی که مسلمانان مورد هجوم قرار گیرند، موظف به دفاع از از خود هستند. تحریم جنگ و خونریزی در این چهار ماه، دلایل زیادی داشته و دارد، که پایان دادن به جنگ های طولانی و دعوت به صلح و آرامش، یکی از این دلایل است؛ زیرا هنگامی که جنگجویان، چهار ماه اسلحه را بر زمین بگذارند، مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود می‌آید واحتمال پایان یافتن دائمی جنگ بسیار افزایش می‌یابد.
قرآن کریم در آیه 36 سوره توبه صراحتاً به حرمت ماه‌های حرام حکم داده است.

ادامه »

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




روزی گنجشکی عقربی را دید که در حال گریستن است ،

گنجشک از او پرسید برای چه گریه میکنی

گفت میخواهم آن سمت رودخانه بروم نمیتوانم…

گنجشک او را روی دوش خود گذاشت وقتی به مقصد رسید گنجشک دید پشتش میسوزد به عقرب گفت من که کمکت کردم برای چه نیشم زدی

گفت خودم هم ناراحتم ولی چکار کنم ذاتم اینه ….

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




بالارفتن سن حتمیست اما اینکه روح تو پیر میشود بستگی ب خودت دارد٬

زندگی را ورق بزن٬استکان استکان چای را ب سلامتی نفس کشیدنت بنوش٬

مبادا مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری دوست من…

پایان آدمیزاد ن از دست دادن معشوق است ن رفتن یار٬ن تنهایی..‌‌.

هیچ کدام پایان آدمی نیست آدمی آن هنگام تمام میشود ک دلش پیر میشود دلتو همیشه جوان نگه دار….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دو خصلت در مقابل دو خصلت

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ …….عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ بَرُّوا آبَاءَكُمْ يَبَرَّكُمْ أَبْنَاؤُكُمْ وَ عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُكُمْ‏

امام صادق (ع) فرمود: با پدران خود نيكى كنيد تا بعوض، فرزندان شما با شما نيكى كنند و نسبت بزنان مردم پاكدامن باشيد تا زنان خودتان پاكدامن بمانند.

خصال شیخ صدوق

موضوعات: روایات  لینک ثابت




سلام آقا…
“این الغریب… این الحبیب”
صدایت میکنم آقا…
همین جایم…خودم…تنها…
از این پایین به آن بالا…صدایم می رسد آقا…؟!
نگاهم در زمین گیر است…خودم هم خوب میدانم…
بســـــــی دیر است…
بســــــی دیر است برای پر زدن اما؛
امیدم را نگیر آقا…
از این سقف گناهانم دعا بالا نمی آید…
دعا آنجا نمی آید…
دعایم را ببر بالا…شفاعت کن مرا آقـــــــــــا…
شما را میدهم سوگند…
به حق مادرت زهرا…نگاهت را نگیر آقا…
نگاهت را نگیر آقا…
الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّک الْفَرَج…

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




** السلام علیک یامولانا یا صاحب الزمان(عج) **

إنّی أُحِبُّ(1) هرچه که دارد هوای تو
شرمنده ام قدم نزدم جای پای تو

إنّی بَرِئتُ(2) هرکه بخواند به جز تو را
إنّی عَجِبتُ(3) هرکه ندیده عطای تو

ویلٌ لِمَن یُرید(4) اطاعت ز غیر تو
تَبّت یَداه(5) هرکه نشیند به جای تو

إنّی عَصیتُ(6) خواسته ات را مکرّراً
امّا بگو کجا بروم جز سرای تو

گفتی که شرط دلشدگی سرنهادن است
این سر چه قابل است؟ وجودم فدای تو

بازار مصر جمع شود چون تو پا نهی
صد یوسف و هزار زلیخا بهای تو

گویند دل اسیر همان شد که دیده دید
این دل شنید وصف تو شد مبتلای تو

هر صبح جمعه منتظرت ندبه می کند
یابن الحسن کجاست محلّ لقای تو

پرکرده های و هویِ غیر، فلک را ولی چه غم
روزی رسد ز کعبه به عالم ندای تو

خواهد «زُهیر» تا که نگاهش کنی به لطف
این لب مباد دور ز وصف و ثنای تو

پی نوشت:
1. دوست می‌دارم.
2. بیزارم.
3. در عجبم
4. وای بر آن کسی که بخواهد.
5. دستش بریده باد.
6. من سرپیچی کردم

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




مهدی(ع) جان !
بی تو یک روز نشد خوب به فردا برسد
یا دعا از سر سجاده به بالا برسد

زندگی سخت نفس می‌کشد اینجا بی تو
کِی به اخر نفس این شب یلدا برسد

چشمِ باران زده‌ی کوچه به راه است هنوز
کاش آهنگ قدم‌هات به اینجا برسد

حسرت یخ زده ی پنجره ها را دریاب
تا به گرمای دمت فصل تماشا برسد

سیزده قرن زمین چشم به راهت مانده
نکند کار دوباره به اگر ها برسد

درد دیرینه یک قوم تو را می خواند
با تو این زخم قدیمی به مداوا برسد

♥اللهم عجل لولیک الفرج♥

 

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت





اما حقي كه شكمت برتودارد پس از آن به عنوان ظرفي براي جمع شدن حـرام چه كم باشد يا زياد استفاده نكن ؛ بلكه حتي در خوراكي هاي حلال نيز حـد اعتـدال را كاملا رعايت كن و براي تقويت از خوراك استفاده كن و هيچ وقت بفكر پر كردن شكـم خودت تا حلقوم و ناديده گرفتن ديگران نباش و مروت و انصاف را فراموش نكن
زيرا كه نتيجهء پرخوري تنبلي و كسالت است و ترا از خير و صلاح و نيكوئي و انجام اعمال صالحه باز ميدارد ؛ چنانكه نتيجهء زياده روي در نوشيدن مايعات نيز سخافـت و جهالت و بي عقلي خواهد بود

متن عربی:
و اما حق بطنك فان لاتجعله وعاء لقليل من الحرام و لا لكثير و ان تـقـتصد لـه فـى الحلال و لاتخرجه من حد التقوية الى حد التهوين و ذهاب المروة و ضبطه اذا هــم بالجوع والظمأ فان الشبع المنتهى بصاحبه الى التخم مكسلة و مثبطة و مقطعة عن كل برّ و كرم و إن الرى المنتهى بصاحبه الى السكر مسخفـة و مجهلــة و مذهبـــة للمروة .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت


...



اما حق پاهايت برتو آنست كه از آن به عنوان وسيله اي براي رفتن به طرف حرام استفاده نكني و پا را مركب در راهي كه سبب استخفاف و زبوني تو ميشود قرار ندهي ؛ زيرا كه اين دوپا ترا حمل ميكنند و سير ميدهند در مسير دين و سبقت گرفتـن در كارهاي خوب و قوتي نيست مگر به قوت پرور دگار

متن عربی:
و أما حــق رجليك فأن لاتمشى بهما إلى ما لايحــل لــك و لاتجعلهمــا مطيتك فى الطريق المستخفة بأهلها فيها فإنها حاملتك و سالكة بك مسلك الديـن و السبــق لك و لاقوة ‘لا بالله .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




نه سفیدی بیانگر زیباییست و نه سیاهی بیانگر زشتی،کفن سفید اما ترسان است و کعبه سیاه اما محبوب و دوست داشتنی.

انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش اگر صدای بلند نشانه مردانگی بود سگ سرور مردان بود

واگر لختی وبرهنگی نشانه زن بود میمون از همه خانم تر بود انسان بزرگ نمیشود

جز بوسیله فکرش و قابل احترام نمیگردد جز به سبب اعمال نیکش.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺍﺷﮏ ﺭﺍﺯﯾﺴﺖ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﺍﺯﯾﺴﺖ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍﺯﯾﺴﺖ
ﻗﺼﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ
ﻧﻐﻤﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ
ﺻﺪﺍ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺸﻨﻮﯼ
ﯾﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﯽ
ﯾﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯽ
ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﻣﺸﺘﺮﮐﻢ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﻦ
ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎ ﺟﻨﮕﻞ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ
ﻋﻠﻒ ﺑﺎ ﺻﺤﺮﺍ
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﮐﻬﮑﺸﺎﻥ
ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ
ﻧﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ
ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ
ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ
ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ
ﻣﻦ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﺑﺎ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﻟﺒﻬﺎ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻡ
ﻭ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺖ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﻦ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ
ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﮔﺮﯾﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻃﺮ ﺯﻧﺪﮔﺎﻥ
ﻭ ﺩﺭ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺳﺮﻭﺩﻫﺎ ﺭﺍ
ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻝ ﻋﺎﺷﻘﺘﺮﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ
ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ
ﺍﯼ ﺩﯾﺮﯾﺎﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ
ﺑﺴﺎﻥ ﺍﺑﺮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﻓﺎﻥ
ﺑﺴﺎﻥ ﻋﻠﻒ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺻﺤﺮﺍ
ﺑﺴﺎﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺭﯾﺎ
ﺑﺴﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﻬﺎﺭ
ﺑﺴﺎﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﻨﮕﻞ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ
ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دل هوای روی ماه یار دارد

جمعه ها دل هوای دیدن دلدار دارد

جمعه ها روز جمعه چشم در راهیم ما

ای عاشقان یار با ما وعده دیدار دارد

جمعه ها چشم های منتظر با اشک های عاشقی ه

ر نگاهش حرف ها بسیار دارد

جمعه ها آفتابا امرکن تا ابرها ‍پنهان شوند

آسمان بر تابشت اصرار دارد

جمعه ها بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا

بی تو دیگر حالت تکرار دارد

جمعه ها دلخوشم با جمله ای سرشار از عشق و امید:

یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها

 

الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




حَمدُ لِلَّه پدرِ فاطمه ، پیغمبر ماست
حضرت عشق بفرمود ، علی دلبر ماست

نخِ یک چادر خاکی شده ، تاج سر ماست
حضرت فاطمه در هر دو جهان ، مادر ماست

نام قدیس ، حسن ، نور دل و مفخر ماست
تربت قبر حسین ، ناب ترین گوهر ماست

صاحب تیغ دو دم ، شیر خدا رهبر ماست
بخدا مردترین شاه جهان ، حیدر ماست

انبیا و صلحا ، جن و ملک ،حیدری اند
ابر و باد و مه و خورشید ، همه حیدری اند

عاشق دشت بلا ، تذکره ات با حیدر
هرکه دارد هوس کرببلا ، یا حیدر ..

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت





اما حق خودت بر خودت آنست كه از تمام قوه و نيروي خداداديت ؛ استفـاده كني و خودت را در مسير طاعت خداوند قرار دهي ؛ پس ادا نمائي حق زبانت را و حـق گوشت را وحق چشمت را و حق دستت را وحق پايت را و حق شكمت را و حق عورتت را و در اداي اين حقوق از خدا كمك بخواهي و به او اتكاء كني

متن عربی:
و اما حق نفسك عليك فأن تستوفيها فى طاعـة الله ؛ فتـؤدى الى لسانـك حقـه و الى سمعك حقه و الى بصرك حقه و الى يدك حقها و الـى رجلك حقهـا و الى بطنـك حقه و الى فرجك حقه و تستعين بالله على ذلك .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





اما حق مادر برتو آنست كه بداني او حمل كرده است ترا نه ماه طوريكه هيچ كس حاضر نيست اين چنين ديگري را حمل كند و به تو شيره جانش را خورانده است قسمي كه هيچ كس ديگر حاضر نيست اينكار را انجام دهد و با تمام وجود ؛ با گوشش چشمش ؛ دستش ؛ پايش ؛ مويش ؛ پوست بدنش و جميع اعضا و جوارحش ترا حمايت و مواظبت نموده است و اينكار را از روي شوق و عشق انجام داده و رنج و درد و غم و گرفتاري دوران بارداري را به خاطر تو تحمل نموده است ؛ تا وقتي كه خـداي متعال ترا از عالم رحم به عالم خارج انتقال داد .
پس اين مادر بود كه حاضر بود گرسنه بماند و توسير باشي ؛برهنه بماند و تو لباس داشته باشي ؛ تشنه بماند و تو سيراب باشي ؛ در آفتاب بنشيند تا تو در سايه او آرام استراحت كني ؛ ناراحتي را تحمل كند تا تو در نعمت و آسايش به زندگي ادامـه داده و رشد نمائي و در اثر نوازش او به خواب راحت و استراحت لذيذ دست يابي .
شكم او خانهء تو و آغوش او گهواره تو و سينه او سيراب كننده تو و خود او حافظ و نگهدارنده تو بود ؛ سردي و گرمي دنيا را تحمل ميكرد؛ تا تو در آسايش و ناز و نعمت زندگي كني .
پس شكر گزار مادر باش به اندازهء كه براي تو زحمت كشيده است؛ و نمي تواني از او قدر داني نمائي مگر به عنايت و توفيق خداوند متعال .

متن عربی:
فحق امك أن تعلم أنها حملتك حيث لا يحمل احد احدا ؛ و أطعمتك من ثمرة قلبها مـا لا يطعم احد احدا؛ وأنها وقتك بسمعها و بصرها و يدها و رجلها وشعرها و بشرها وجميع جوارحها مستبشرة بذلك؛ فرحة؛ موبلة؛ محتملة لما فيه مكروهها وألمها و ثقلها وغمها؛حتى دفعتها عنـك يدالقـدرة وأخرجتـك الى الارض فرضيت أن تشبع و تجوع هى وتكسوك وتعرى وترويك وتظمأ وتظلك وتضحى وتنعمك ببؤسها وتلذذك بالنوم بأرقها وكان بطنها لك وعاءاً وحجرها لك حواءاً وثديها لك ثقاءاً ونفسها لك وقاءاً؛ تباشر حرالدنيا وبردها لك و دونك ؛ فتشكرها على قدر ذلك ولاتقدر عليه الا بعون الله و توفيقه .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




: پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز ٬انگشت خود را قطع کرد وقتی که نالان طبیبان را میطلبید ٬ وزیرش گفت :هیچ کار خداوند بی حکمت نیست ٬پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت تر شده وفریاد کشید در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است ؟ودستور داد وزیر را زندانی کردند .
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت وانجا انقدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله ای وحشی تنها یافت ٬ انان پادشاه را دستگیر کرده وبه قصد کشتنش به درختی بستند اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان کاملا سالم باشد ٬وچون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند واو به قصر خود بازگشت در حالی که به سخن وزیر می اندیشید دستور ازادی وزیر را داد .وقتی وزیر به خدمت شاه رسید ٬شاه گفت :درست گفتی قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ٬ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده ای داشته .وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زده وپاسخ داد : برا ی من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم واگر انروز در زندان نبودم حالا حتما کشته شده بودم .
ای کاش سر از الطاف پنهان حق در میاوردیم که اینگونه ناسپاس خدا نباشیم
یا رب !
هنگامی که ثروتم دادی، خوشبختی ام را نگیر.
هنگامی که توانایی ام دادی، عقلم را نگیر.
هنگامی که مقامم دادی،
تواضعم را نگیر.
انگاه که تواضعم دادی ،
عزتم را نگیر.
وقتی قدرتم دادی ،
عفوم را نگیر .
هنگامی تندرستی ام دادی،
ایمانم را نگیر . و آنگاه که فراموشت کردم ، فراموشم مکن

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




دو سوره در قرآن، با کلمه ی:
“ویل” به معنای جایگاهی در دوزخ شروع شده،
“ویل” یکی از شدید ترین تهدید های قرآنه،
و اون دو آیه اینها هستند:


۞ویل للمطففین۞
وای بر کم فروشان…


۞ویل لکل همزه لمزه۞
وای بر عیبجویان طعنه زننده…


اولی در مورد مال مردم
و دوم در مورد آبروی مردم…
مراقب هر دو باشیم.

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد
آسمان دود زمین در نظرم می سوزد


گوییا معجر بانوی حرم می سوزد
دختری داد زد ای عمه سرم می سوزد


جان خورشید از این واقعه بر لب برسد
هیچ کس نیست به داد دل زینب برسد


این زمین چیست که با کرب و بلا معجون است
هر که را پای نهند جان و دلش محزون است


بی گمان محشر عالم شده اینجا بر پا
یا که اینجا به خدا خون خدا مدفون است


گفتمش در روز محشر دیده در دنبال کیست ؟
گفت چشم انبیاء سوی علی اصغر(ع) است


گفتمش حکم شفاعت را که امضا میکند ؟
گفت سقایی که با حکم حسین(ع) سرلشکر است


گفتمش شیعه به دوزخ می رود ؟ غرید و گفت :
آتش دوزخ برای دشمنان حیدر(ع) است


گفتمش فلک نجات عالم ایجاد چیست ؟
گفت یک موی حسین(ع) بر کل عالم لنگر است


گفتمش رمز نجات شیعیان در چیست ؟ گفت :
شاه عاشوراییان فرمانروای محشر است


گفتمش گویند سوریه ستاد زینب(س) است
گفت آری ، دستیارش یک سه ساله دختر است

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





یک جهان است ویکی باشد فقط دشت بلا….
یک حسین است ویکی عباس در کرببلا…


بود اوج تشنگی بر خیمه شاه جهان….
تا که آمد از ره احسان،عباس جوان…


مشک را بر دست بگرفت و علم بر دوش داشت..
سوی لشکر وی بتاخت و هیچ باک از کین نداشت…


تا رسید بر نهر آبی بود نام ان فرات….

مشک رااز دوش بگرفت و روان در نهر اب….

 

مشک را پر کردعباس از آن اب حیات…

دست را عباس می برد همی در زیر اب…


گفت ای اب،نمیدانی توو هستی روان…
تشنه اند اولاد و اصحاب حسین ،شاه جهان…


اب را بر روی اب می ریخت او در ان زمان…
شد سوار اسب وتاخت بر سوی خیمه ان جوان….


از میان نخل هاامد برون مردی سوار….
زد با شمشیر کین، تیغی به دست شهسوار…


مشک را انداخت عباس به دوش دیگرش….
راه می پیمود سقا وهمی راندش فرس…


ناگهان امد یکی تیغ دگر از راه کین…
قطع شد دست علمدار وفتاد اندر زمین….


مشک اب عباس نام آور ،،بر دندان گرفت….
اوهمی جنگیدبا دشمن،،،علم را میگرفت…


تیر زد ناگاه دشمن به چشم پهلوان….
خون جاری شد ز چشم ماه تاب قهرمان…


لیک سقا را نبود اصلا هراس وباک زکین…
دشمنان را قطعه قطعه کرد بر روی زمین….


از میان ان هیاهوی ستم نا گاه دید…..
تیر از میدان دشمن آمد و مشک را درید….


قلب عباس جوان کربلا افسرده گشت…..
گشت جانش پر ز غم،قلبش زدردپژمرد ه گشت….


او گرفت افسار مرکب را به سوی جنگ شتافت…
غصه دار کودکان تشنه گردیدماهتاب…


ناگهان از دور امد یک پلید نابکار…..
باعمود آهنین زد بر سران بی قرار….


شد عباس علی نقش زمین کربلا….
هی بگفتا یا اخا جانم به قربانت بیا….


آمد ان دم شاه دین بالین عباس علی….
گفت:عباسم شکستی پشت فرزند ولی…


گفت عباس:که من از تو خجالت می کشم…
بهر اطفال غریبت من شهادت میچشم….


تو ببخشایم برادر،من نیاوردم اب….
تو مگو بر کودکانت،من خجل از بوتراب….


شد عباس علمدار کشته در دشت بلا….
گشت عباس وفادار مناسب ان با وفا…

جانم حسین(ع)

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




ﺳﺎﺋﻠﻲ ﺑﻲ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻋﺒﺪ ﻛﻮﻱ ﻫﻞ ﺍﺗﺎﻳﻢ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ


ﺑﺲ ﻛﻪ ﺩﻭﺭﻱ ﺟﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﮔﺎﻩ ﺑﺎﺻﻔﺎ
ﺁﺳﺘﺎﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ


ﺍﺷﻨﺎﻳﻢ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﻓﺮﻗﻪ ﻱ ﺑﻴﮕﺎﻧﮕﺎﻥ
.ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﻟﺒﺮ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ


ﺩﺭﺩﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﭼﻨﺪ ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎ ﻃﺒﻴﺐ
ﺷﺪ ﺩﻟﻢ ﺑﻲ ﻳﺎﺭ ﻭﭼﺎﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ


ﻗﺪﺭ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﺷﺪﻡ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﻳﺶ
ﺧﻴﻤﻪ ﻱ ﺯﻳﺒﺎﻱ ﺛﺎﺭﺍﻟﻠﻪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ


ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻥ ﻧﺴﭙﺮ ﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﺮ ﻳﺎ ﻟﺜﺎﺭﺍﺕ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ
ﺭﺍﻩ ﻗﺮﺏ ﻛﻮﻱ ﺍﻥ ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ


ﺩﺭ ﺷﺐ ﺗﺎﺭﻳﻚ ﻫﺠﺮﺍﻥ ﭼﺸﻢ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﻛﻮﺭ ﺩﻝ ﻫﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﻧﻮﺭ ﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ


ﻛﺮﺑﻼ‌ ﻛﻮﺗﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺩﻭﺳﺖ

ﺑﺎ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻢ ﺍﻳﻦ ﺭﻩ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





1-حجاب فرض است.
2-حجاب دیانت است.
3-حجاب صداقت است.
4-حجاب عفت است.
5-حجاب عزت است.
6-ححاب هویت است.
7-حجاب معرفت است.
8-حجاب شجاعت است.
9-حجاب تعهداست.
10-حجاب حفاظت است.
11-حجاب امنیت است.
12-حجاب فضیلت است.
13-حجاب کرامت است.
14-حجاب دانایت است.
مسلمانان حجاب یک نعمت است لطفا متوجه باشید.

موضوعات: حجاب  لینک ثابت





یکی از صحابه از حضرت رسول(ص) نقل کرده ؛؛؛
برای مردگان خود هدیه بفرستید
گفتم: هدیه ی مردگان چیست؟
فرمود: صدقه ودعا
ارواح مومنان هرشب جمعه به اسمان دنیا مقابل
خانه های خود می ایند وفریاد می کنند
ای خانواده ، فرزندان و خویشان من برما مهربانی کنید!
انچه دردست ما بود عذاب وحساب انها بر ماست!!
نفعش برای غیر ما..!
ای خویشان ما به درهمی یا قرص نانی یا
جامه ای مارا کمک کنید،
تا خداوند شما را از جامه های بهشت بپوشاند.
مفهوم خیرات وصدقه اعم است شامل:
هر نوع کار خیریا حتی نیت و فکر واندیشه ی
خیر برای مردم ویا اسلام می شود
می توان هر عمل خیری که به قصد قربت
انجام میشودثواب انرا به روح اموات نثار کرد.
شادی روح اموات بالاخص اموات خودتون ،،بد وارث وبی وارث، انها را با ذکر فاتحه و صلواتی
میهمان کنیم .
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




نرفتم کربلا ام
شنیدم عالمی داره


منو مهمون کنه هرکی
از اون تربت کمی داره


سلام ارباب خوب من
دلم تنگه برای تو


برای گریه و مستی
میون روضه های تو


فقط از اشک تو روضت
اگه من آبرو دارم


بیا و کربلایی کن
که منم آرزو دارم


گرفتار غمت هستم
به گیسویت اسیرم کن


تو رو جون حبیب آقا
میون روضه پیرم کن


حسین ای جان شیرینم
حسین ای یار دیرینم


دوعالم را زکف دادم
فقط روی تورا بینم


چرا هرکی حرم رفته
نمیخواسته که بر گرده


چرا مجنون شده هرکی
اذون صبحو گوش کرده


میگن فرقی نداره که
غریب یا آشنا باشی


میگن مهمون آقایی
اگر پایین پا باشی…

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




حضرت معصومه در يک نگاه
حضرت فاطمه معصومه(س) در اول ذيقعده 173 در مدينه منوره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت موسي بن جعفر (ع) و مادر گرامي‌اش نجمه خاتون است. او از کودکي تا جواني تحت تربيت پدر بزرگوارش و برادر مکرّمش حضرت رضا(ع) قرار داشت و در علم و تقوا و پاسخ به پرسش‌هاي مراجعان به مقامي رسيد که مدال افتخار فداها ابوه از پدر خود دريافت داشت. بعد از ورود حضرت رضا (ع) به مرو آن حضرت نامه‌اي را به وسيله يکي از غلامان خويش براي خواهرش فرستاد که با رسيدن نامه، بلافاصله فاطمه معصومه(س) آماده سفر گشت.[1] آن حضرت در سال 201 هجري به همراه پنج تن از برادران (فضل، جعفر، هادي، قاسم، زيد) و تعدادي از برادرزادگان و کنيزان روانه خراسان شدند.[2]
هنگامي که موکب حضرت معصومه(س) به ساوه رسيد، عده‌اي از دشمنان اهل بيت، به اشاره مأمون عباسي راه را بر آنان بستند و در يک درگيري نابرابر، تمام برادران و بيشتر همراهان او به شهادت رسيدند و حضرت معصومه(س) بر اثر شدّت تألمات و بنا بر قولي بر اثر مسموميت[3] بيمار گشت.
در روز 23 ربيع الاوّل 201 هجري فاطمه معصومه(س) وارد قم شد و ناقه حضرت در محلي که امروز به نام ميدان مير ناميده مي‌شود، زانو به زمين زد و اين افتخار نصيب موسي بن خزرج ، بزرگ اشعريان، شد تا هفده روز ميزبان دختر، خواهر و عمه امام باشد.
آن بانو سرانجام در روز دهم ربيع الثاني 201 هجري از دنيا رحلت کرد و با تجليل فراوان مردم قم، و به وسيله دو فرد ناشناس، به خاک سپرده شد.[4]
اهميت ازدواج در اسلام
پيش از ورود به مبحث اصلي اين مقاله، بايد ياد آورشويم که در اسلام بر امر ازدواج تأکيد و سفارش فراوان شده است؛ تا آنجا که در قرآن، اين معجزه ماندگار الهي، آيات متعددي در اين باره وجود دارد؛ از جمله مي‌فرمايد: )وَأَنْكِحُوا اْلأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليم([5]؛ بايد مردان بي زن و زنان بي‌شوهر و کنيزان و بندگان خود را به نکاح درآوريد. اگر آنان فقير باشند، خداوند آنان را از فضل خويش بي‌نياز خواهد ساخت؛ زيرا خداوند وسعت دهنده و داناست.
خداوند در آيه ديگري مي‌فرمايد: و از نشانه‌هاي او (خداوند) اينکه همسراني از جنس خود شما براي شما آفريد، تا در کنار آنها آرامش يابيد و در ميان شما مودّت و رحمت قرار داد. در اين نشانه‌هايي است براي گروهي که تفکر کنند.
در روايات نيز تعبيرات تأمل برانگيزي دربارة ازدواج آمده است که به راحتي نمي‌توان از کنار آن گذاشت. پيامبر اکرم(ص) فرمود:اَلنِّکاحُ سُنَّتي فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتي فَليس مِنّي[6]؛ ازدواج سنت من است؛ هر کس از سنت من رو بگرداند، از من نيست.
زني به امام باقر(ع) عرض کرد: من زن تارک دنيا هستم. حضرت فرمود: منظورت از ترک دنيا چيست؟ عرض کرد: نمي‌خواهم هرگز ازدواج کنم. حضرت پرسيد: چرا؟ عرض کرد: دنبال کسب فضيلت هستم. حضرت فرمود: از اين کار دوري کن. اگر در اين کار فضيلتي بود، فاطمه از تو به آن سزاوارتر بود. هيچ کس نيست که در فضيلت بر او سبقت گيرد.[7]
آن حضرت در جاي ديگر فرمود: ما بُنيَ فِي الاِسلامِ بِناءً اََحَبُّ الِي اللهِ وَ اَعَزّ مِنَ التَّزويجِ[8]؛ هيچ بناي در اسلام محبوب‌تر و عزيز‌تر از ازدواج در نزد خداوند نيست.
از طرف ديگر، عزب بودن و مجرد زندگي کردن به شدّت نکوهش شده است. پيامبر اکرم(ص) فرمود: شَرارُکُمْ عُزَّابُکُمْ، رَکْعَتانِ مِنْ مُتَأهِّلٍ خَيْرٌ مِنْ سَبعينَ رکْعَةً مِنْ غيْرِ مُتَأهِّلٍ؛[9] بدترين شما، عزب‌ها (و بي همسران) هستند. دو رکعت نماز فرد متاهّل، بهتر است از هفتاد رکعت نمز غير متأهل.

ادامه »

موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت




،مثل خدا باش …
خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن !
مثل خدا باش ،
با مظلومان و درمانده گان دوستی کن …
مثل خدا باش ،
عیب و زشتی دیگران را فاش نکن …
مثل خدا باش ،
در رفتار باهمه ی مردم عدالت رارعایت کن …
مثل خدا باش ،
بدون توقع و چشمداشت نیکی کن …
مثل خدا باش ،
بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن …
مثل خدا باش ،
با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن …
مثل خدا باش ،
اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش …
مثل خدا باش ،
برای اطرافیانت دلسوزی کن …
مثل خدا باش ،
مهربان تر از همه …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





- نوشیدن پخته سنا، در چهار برابر خود، روغن زیتون که به نصف رسد جهت درد کمر مفید است.
- برگ ژاله را بپزید و پس از سائیدن آنرا بر کمر بمالند نافع است.
- خوردن جوشانده میوه لوبیا برای درمان درد کمر کاملا مفید است. میوه یا پیله خشک لوبیا (غلاف خارجی و درازی که چند دانه لوبیا در آن قرار گرفته ) را به مقدار 30 گرم در یک لیتر آب جوشانده در مدت یک تا دو روز، به مقدار یک فنجان بین هر دو غذا میل نمایند.
- زرده 4 تخم مرغ و زیره کرمانی و گل بابونه نرم کوبیده مخلوط نموده خمیر نمائید و روی پارچه کرباس آب ندیده مالیده و گرم گرم بر کمر بچسبانند مسکن درد کمر و برای تقویت کمر مفید است.
- خوردن نارگیل و ماساژ و ضماد با روغن نارگیل بهبود بخش و تقویت کننده کمر می باشد.
- 250 گرم ساقه های خشک و گلدار پونه کوهی را در 2 لیتر آب جوش بریزند و 12 دقیقه کنار بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کنید این دم کرده را در یک وان گرم بریزید و در داخل آن راحت دراز بکشید یک ربع حداقل.
- هر روز صبح دو عدد زرده تخم مرغ را خوب در یک قاشق غذاخوری عسل مخلوط کنید و میل کنید.
- شاه توت پخته را با عسل و انجیر مخلوط کنند و ضماد نمایند پخته برگ آن هم، همین خواص را دارد.
- مقداری لوبیای قرمز را بپزند آب آنرا با مقداری قند بجوشانند. کمی از آن بخورند. بقیه را به داخل لگن یا وان آب گرم بریزند و در داخل آن بنشینند.
- علل مختلف باعث ایجاد درد کمر در ناحیه کمر می باشد. قبل از هر کار رعایت دستورات زیر را توصیه می کنیم:
1- استراحت کامل- تکرار این مطلب ضروری است که استراحت بطور مسلم 50 درصد ناراحتی و درد را به هر علت که باشد درمان می کند.
2- بستن ناحیه کمر بطور محکم
3- مصرف اغذیه قوی و گرم
4- خوردن تخم مرغ، شیر، کره و مربا
5- دوش آب گرم و گذاردن کیسه آب یا بالش برقی در رختخواب
6- مصرف روزی 3 قرص مسکن نیز در بهبود درد بسیار کمک می کند
7- مراجعه پزشک کاردان برای پی جوئی علت درد که با عکسبرداری، بیماری مشخص می گردد
8- چنانچه عیب یا عارضه بیماری نباشد باید علت آنرا در بد نشستن دانست
9- چاره این پشت دردها یا بیماری پشت میز نشینی و تمدن ورزش مخصوصی است که با نظر متخصصین تهیه گردیده است
- گاه این نوع بیماری ها به علت ازدیاد سموم بدن بروز می کند. در اینگونه موارد 200 گرم پیاز را بصورت پوره در آورید و یا 100 گرم عسل خوب مخلوط کنید در جای خنکی برای مدتی بگذارید به همین حال بماند سپس آنرا صاف کنید صبح هر روز ناشتا یک فنجان از آن بنوشید بسیار مفید خواهد بود.
- گاه در موارد شدت درد، کوبیده سیر را برای تسکین درد کمر مصرف می کنند.
- خردل سیاه مصرف داروئی داد از دانه های آن ضماد تهیه می کنند که 1900 میلادی تهیه شده و مصرف می گردد. ضماد خردل از مخلوط خردل و آرد تهیه می شود و بهترین دارو برای کاستن دردهای عصبی و روماتیسمی می باشد.

 

موضوعات: درمان های مختلف  لینک ثابت





- ضماد ترب با عسل جهت از بین بردن آثار کبودی زیر چشم و آثار ضربه و جای زخم سودمند است.
- مالیدن یا بستن پخته برگ انجیر تقویت استخوان ضرب دیده می کند.
- برگ تازه و خام کرفس را له کرده در محل ضرب خوردگی و کوفتگی اعضا قرار دهند اثر شفابخش دارد.
- ضماد برگ و صمغ درخت سماق برای از بین بردن آثار ضربه و کوفت رفتگی بکار می رود. مالیدن جوشانده قسمت های مختلف درخت سماق نیز برای از بین بردن آثار ضربه مفید است.
- هنگامی که در اثر تصادف و ضرب خوردگی خون در زیر پوست جمع می شود، ضماد برگ های من (وزغ کش) اثر قاطع دارند.
- برای رفع ورم حاصل از ضربه، نمک را با سرکه و گرد صابون مخلوط نموده و در محل بمالند.
- بهترین تدبیر برای رفع درد و رفع خون مرده زیر پوست آن است که پوست گوسفند را که همان لحظه از آن کنده باشند، بر عضو مضروب بپیچند و بگذارند تا خشک شود. یا خمیر نیم پز با (ترب) کوبیده، ضماد نمایند.
- در استعمال خارج جوشانده 50 در هزار تاجریزی سیاه در ضرب دیدگی و کوبیدگی اعضا به کار می رود.
- گل بابونه را بجوشانند و هر عضو که درد می کند در آب گرم آن مالش دهند، کوفتگی مرتفع می گردد.
- جهت کوفتگی اعضا، نمک با روغن زیتون و عسل مخلوط نموده بصورت ضماد در محل بگذارند.
- نمک با روغن زیتون جهت کوفتگی اعضا نافع است.
- ضماد برگ مورد جهت کوفتگی نافع است.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها  لینک ثابت





- روغن خیار تلخ را روزی 3 مرتبه هردفعه دو قطره در گوش بریزند، سنگینی گوش را برطرف می کند.
- برای معالجه ضعف شنوایی در یک فنجان آب جوش مقدار دو قاشق کوچک غذاخوری از گیاه لامیون سفید می ریزند و روزانه (1-2) فنجان از آن بیاشامند.
- سیب را در دیک کوچک ریخته و قدری آب بالای آن کرده و سر دیک را با خمیر بگیرید و گوش آدرس : به بخار آب بدارید تا چند مرتبه آنوقت شنوا خواهید شد.
- اگر کسی گوشش بر اثر عوارض رماتیسم کر شود یک تکه پنبه را با آب سیر مرطوب کند و در گوش بگذارد بزودی احساس خواهد کرد ثقل سامعه او برطرف شده و گوشش خوب می شود.
- پیاز برای سنگینی گوش، مفید است. برای این منظور ممکن است بیمار چند قطره شیره پیاز خام را در گوش بچکاند و یا فیتلیه ای از پنبه را به آن آغشته نموده در گوش قرار دهند و همچنین پیاز پخته نیم گرم را نیز بر روی گوش قرار دهند.
- مرزه برای درمان سنگینی گوش مفید است. برای این منظور آب مرزه خام و تمیز را گرفته، روزی دو مرتبه هر دفعه 3 تا 4 قطره در گوش بچکانند یا مرزه را در کمی آب جوشانیده پس از صاف کردن، روزی دو مرتبه چند قطره از محلول صاف کرده فوق، در گوش بچکاند.

 

موضوعات: درمان های مختلف  لینک ثابت




 

لقمان حكيم براي اينكه فرزند خود را از توقع مدح و تمجيد مردم رهايي بخشد و ضمير او را از اين انديشه ناشدني خالي كند، در وصيت خود به وي فرمود:
لا تعلق قلبك برضا الناس و مدحهم و ذمهم فان ذلك لا يحصل و لو بالغ بالانسان في تحصيله بغاية قدرته ؛(1) ((دلبسته به رضاي مردم و مدح و ذم آنان مباش كه اين نتيجه حاصل نمي شود، هر قدر هم آدمي در تحصيل آن بكوشد و نهايت درجه قدرت خويش را در تحقق بخشيدن به آن اعمال نمايد.))
فرزند به لقمان گفت : معناي كلام شما چيست ؟ دوست دارم براي آن مثال يا عملي را به من ارائه نمايي .
پدر و پسر از منزل خارج شدند و درازگوشي را با خود آوردند. لقمان سوار شد و پسر پياده پشت سرش حركت مي كرد. چند نفر در رهگذر به لقمان و فرزندش برخورد نمودند. گفتند: اين مرد قسي القلب و كم عاطفه را ببين كه خود سوار شده و بچه خويش را پياده از پي خود مي برد. لقمان به فرزند گفت : سخن اينان را شنيدي كه سوار بودن من و پياده بودن تو را بد، تلقي نمودند؟
به فرزند خود گفت : ((تو سوار شو و من پياده مي آيم .))
پسر سوار شد و لقمان پياده به راه افتاد. طولي نكشيد كه عده اي در رهگذر رسيدند. گفتند: اين چه پدر بدي است و اين چه پسر بدي ! اما بدي پدر از اين جهت است كه فرزند را خوب تربيت نكرده ، او سوار است و پدر پياده از پي اش مي رود با آنكه پدر به احترام و سوار شدن شايسته تر است . پدر اين پسر را عاق نموده و هر دو در كار خود بد كرده اند.
لقمان گفت : سخن اينان را شنيدي ؟
گفت : بلي !
فرمود: اينك هر دو نفر سوار مي شويم .
سوار شدند. گروه ديگري رسيدند، گفتند: در دل اين دو، رحمت و مودت نيست . اين هر دو سوار شده اند، پشت حيوان را قطع مي كنند و فوق طاقتش بر حيوان تحميل نموده اند.
لقمان به فرزند خود فرمود: شنيدي ؟
عرض كرد: بلي !
فرمود: اينك مركب را خالي مي بريم و خودمان پياده راه را طي مي كنيم .
عده اي گذر كردند و گفتند: اين عجيب است كه خودشان پياده مي روند و مركب را خالي رها كرده اند و هر دو را در اين كار مذمت نمودند.
فقال لولده تري في تحصيل رضاهم حيلة لمحتال ؛(2)
در اين موقع لقمان به فرزندش فرمود: آيا براي انسان با تدبير به منظور جلب رضاي مردم ، محلي براي اعمال حيله و تدبير باقي است ؟
پس توجه خود را از آنان قطع نما و در انديشه رضاي خداوند باش !
لقمان حكيم با يك عمل ساده به فرزند خود فهماند كه نمي توان با رفتار خويش ، رضايت خاطر مردم را جلب نمود، هر طور كه قدم برداري ، سخني مي گويند. بنابراين براي مدح و ذمّ اين و آن مينديش و تنها متوجه رضاي حضرت باري تعالي باش كه معيار رستگاري و سعادت ، خشنودي خداوند است .(3)

1- بحارالانوار، ج 13، ص 433. كتاب فتح الابواب ، للسيد ابن طاووس قال روي اءن لقمان الحكيم لولده في وصيته لا تعلق قلبك برضا الناس و مدحهم و ذمهم فان ذلك لا يحصل و لو بالغ بالانسان في تحصيله بغاية قدرته فقال ولده ما معناه اءحب اءن اءري لذلك مثالا اءو فعالا اءو مقالا فقال له اءخرج اءنا و اءنت فخراجا و معهما بهمية فركبه لقمان و ترك ولده يمشي وراءه فاجتازوا علي قوم فقالوا هذا شيخ قاسي القلب قليل الرحمة يركب هو الدابة و هو اءقوي من هذا الصبي و يترك هذا الصبي يمشي وراءه و ان هذا بئس التدبير فقال لولده سمعت قولهم و انكارهم لركوبي و مشيك فقال نعم فقال اركب اءنت يا ولدي حتي اءمشي اءنا فركب ولده و مشي لقمان فاجتازوا علي جماعة اءخري فقالوا هذا بئس الوالد و هذا بئس الولد اءما اءبوه فانه ما اءدب هذا الصبي حتي يركب الدابة و يترك والده يمشي وراءه و الوالد اءحق بالاحترام و الركوب و اءما الوالد فانه عق والده فهذه الحال فكلاهما اءساءا في الفعال فقال لقمان لولده سمعت فقال نعم فقال نركب معا الدابة فركبا معا فاجتازا علي جماعة فقالوا ما في قلب هذين الراكبين رحمة و لا عندهم من الله خير يركبان معا الدابة يقطعان ظهرها و يحملانها ما لا تطيق لو كان قد ركب واحد و مشي واحد كان اءصلح و اءجود فقال سمعت فقال نعم فقال هات حتي نترك الدابة تمشي خالية من ركوبنا فساقا الدابة بين اءيديهما و هما يمشيان فاجتازا علي جماعة فقالوا هذا عجيب من هذين الشخصين يتركان دابة فارغة تمشي بغير راكب و يمشيان و ذموهما علي ذلك كما ذموهما علي كل ما كان فقال لولده تري في تحصيل رضاهم حيلة لمحتال فلا تلتفت اليهم و اشتغل برضا الله جل جلاله ففيه شغل شاغل و سعادة و اقبال في الدنيا و يوم الحساب و السؤ ال .
2- همان .
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 3، ص 111.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




 

عن محمد بن علي عن موسي بن سعدان عن حسين بن ابي العلاء قال خرجنا الي مكّة نيّفا و عشرين رجلا فكنت اءذبح لهم في كل منزل شاة فلمّا اءردت اءن اءدخل علي ابي عبدالله عليه السلام قال يا حسين و تذلّ المومنين قلت اءعوذ بالله من ذلك فقال بلغني اءنّك كنت تذبح لهم في كل منزل شاة فقلت ما اءردت الا الله قال اء ما علمت اءنّ منهم من يحبّ اءن يفعل مثل فعالك فلا تبلغ مقدرته فتقاصر اليه نفسه اءنّ اءستغفر الله و لا اءعود؛(1)
حسين بن ابي العلاء مي گويد بيست و چند نفر بوديم كه به عزم مكه حركت نموديم . من در هر منزل براي غذاي جمعيتمان گوسفندي ذبح مي نمودم . روزي به قصد زيارت امام صادق عليه السلام رفتم . تا مرا ديد، با تاءثر فرمود: ((اي حسين ! آيا مسلمانان را ذليل مي كني ؟))
گفتم : ((از اين امر به خدا پناه مي برم !))
امام فرمود: ((به من خبر رسيد كه تو در هر منزل براي همسفرها، گوسفندي ذبح مي كني .))
عرض كردم ((مولاي من ! قسم به خدا من از اين كار جز رضاي الهي قصدي ندارم .))
امام فرمود: ((آيا نمي بيني در كاروان كساني هستند كه مي خواهند همانند تو عمل كنند، اما تمكن مالي ندارند و دچار حقارت روحي مي شوند؟))
عرض كردم : ((يابن رسول الله ! بر اساس راهنمايي شما از خداوند آمرزش مي خواهم و از اين پس چنين عملي را تكرار نخواهم نمود.))(2)

1- وسائل الشيعه ، ج 11، ص 416؛ لئالي الاخبار، ص 119.
2- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 3، ص 106.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




 

گاهي مردم يك شهر يا يك كشور بر اثر تفاوت انديشه و طرز تفكر يا به علت اختلاف تمايلات و خواهش هاي نفساني دچار تفرقه و پراكندگي مي شوند و هر گروهي از پي نظريه خود مي روند. در نتيجه اختلافات شديد در سطح وسيع به وجود مي آيد و جامعه با عوارض سنگيني مواجه مي گردد. اين قبيل پراكندگي زمان حكومت علي عليه السلام در مواقعي روي داد. از آن جمله وقتي در جنگ صفين معاويه قرآن ها را بالاي ني زد و گفت : ((بياييد جنگ را ترك كنيم و قرآن را حاكم قرار دهيم .))
علي عليه السلام فرمود: ((اين مكر است ، اعتنا نكنيد!))
اما بين جمعيت علي عليه السلام شكاف افتاد. گروهي گفتند تا پيروزي نهايي بايد جنگيد! گروهي گفتند: با قرآن مي جنگيم !
سرانجام با قرار حكميت ، جنگ پايان يافت . طولي نكشيد كه گروه ديگري به نام خوارج قيام كردند و گفتند: ((حاكم ، فقط خداوند است و بس و حكميت را به غير خدا واگذار نمودن ، بدعت است و حرام !)) و اين گروه نيز اختلاف تازه اي به وجود آوردند و بر اثر آن اختلاف ، خون ها ريخته شد. اين قبيل پراكندگي هاي وسيع در گذشته نيز وجود داشته و هم اكنون هم گاهي در جهان بوجود مي آيد.(1)

1- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 74.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




احترام به مردم در تمام مواقع از برنامه هاي قطعي زندگي رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بود. بدون مبالغه مي توان گفت اين خوي پسنديده از بزرگترين عوامل پيشرفت و موفقيت آن حضرت است .
كان يكرم من يدخل عليه حتي ربما بسط ثوبه و يؤ ثر الداخل بالوسادة التي تحته ؛(1)
هر كس بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم وارد مي شد، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به او احترام مي نمود. چه بسا عباي خود را به جاي فرش زير پاي او مي گسترانيد و بالشي كه تكيه گاه خودش بود به او مي داد!
دخل علي النبي صلي الله عليه و آله و سلم رجل المسجد و هو جالس وحده فتزحزح له و قال انّ من حقّ المسلم علي المسلم اذا اءراد الجلوس اءن يتزحزح له ؛(2)
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم تنها در مسجد نشسته بود. مردي وارد شد و به طرف پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آمد.
حضرت از جا حركت كرد و به احترام او قدري عقب رفت . عرض كرد: كه جا وسيع است ، چرا قدمي به عقب رفتيد؟ حضرت فرمودند: ((از حقوق مسلمان براي واردين ، حريم گرفتن و قدمي به عقب رفتن است .))(3)
و كان اذا لقيه واحد من اءصحابه قام معه فلم ينصرف حتي يكون الرجال ينصرف عنه و اذا لقيه اءحد من اءصحابه فتناول يده ناولها ايّاه فلم ينزع عنه حتي يكون الرجل هو الذي ينزع عنه ؛(4)
وقتي يكي از اصحاب به ديدن آن حضرت مي آمد، به احترام او آن قدر مي نشست تا خود آن مرد از مجلس خارج شود و چون كسي به ملاقات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي آمد و مي خواست مصافحه كند، به او دست مي داد و دست خود را نمي كشيد تا وقتي آن مرد دست خود را بكشد.))
كان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقسم لحظاته بين اءصحابه فينظر الي ذا و ينظر الي ذا بالسويّة ؛(5)
((براي حفظ احترام تمام مردم ، رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در مجالس عمومي نگاه هاي مودت آميز خود را بالسويه متوجه كليه حضار مي فرمود.))
اءنّ رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم لا يدع اءحدا يمشي معه اذا كان راكبا حتي يحمله فان اءبي قال تقدم اءمامي و اءدركني في المكان الذي تريد؛(6)
اگر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سوار بود اجازه نمي داد كسي پياده در ركابش راه برود، او را به ترك خود سوار مي كرد و اگر از سوار شدن ابا مي نمود به او مي فرمود شما جلو برو و در فلان مكان مرا ملاقات كن .
گاهي در مواقع مخصوصي اتفاق مي افتاد كه رفتار صحيح و مصلحت آميز پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ، عكس العمل نامطلوبي در قلوب بعضي از مردم ايجاد مي كرد و كساني آن كار را اهانت و تحقير عملي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نسبت به خود تعبير مي كردند، پيشواي گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فورا با توضيح قضيه ، آن تيرگي را برطرف مي فرمود و احترام خود را نسبت به شخصيت آنان آشكار مي كرد.(7)

1- بحارالانوار، ج 16، ص 229.
2- وسائل الشيعة ، ج 12، ص 227.
3- همان ، ص 152.
4- مستدرك الوسايل ، ج 8، ص 438.
5- الكافي ، ج 2، ص 671.
6- مستدرك الوسايل ، ج 8، ص 273.
7- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 66.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




عن ابي عبدالله عليه السلام قال : سمعته يقول اءتي النبي صلي الله عليه و آله و سلم بشي ء فقسمه فلم يسع اهل الصفّة جميعا فخصّ به اءناسا منهم فخاف رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اءن يكون قد دخل قلوب الآخرين شي ء فخرج اليهم فقال معذرة الي الله عز و جل و اليكم يا اءهل الصفّة انا اءوتينا بشي ء فاءردنا اءن نقسمه بينكم فلم يسعكم فخصصت به اءُناسا منك خشينا جزعهم و هلعهم (1)
متاعي براي رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آوردند. ايشان آن را بين اصحاب صفه تسليم كرد. چون مقدار آن كم بود به همه نرسيد. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از اين كه مبادا محروم شدگان رنجيده خاطر شوند، نگران شد. نزد آنان رفت ، صريحا عذرخواهي كرد و فرمود: ((براي من چيزي آوردند، مي خواستم بين همه شما تقسيم كنم ، ولي به همه نمي رسيد، لذا به كساني كه از ناتواني و گرسنگي آنها خائف بودم ، اختصاص دادم .))
مراتب توجه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به تكريم شخصيت مردم و اجتناب از بي احترامي و تحقير احتمالي آنان از خلال اين حديث كاملا مشهود است .(2)

1- الكافي ، ج 3، ص 550.
2- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 70.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




به قدري احترام و تكريم به مردم در نظر رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مهم و ارزنده بود كه اگر كساني از انجام اين وظيفه اخلاقي شانه خالي مي كردند، مورد تعرض شديد آن حضرت واقع مي شدند.
در يكي از غزوات ، پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم در عسكرگاه خود مشغول نماز بود. چند نفر مسلمان از جلوي جايگاه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عبور مي كردند.
لحظه اي توقف نمودند و از اصحاب آن حضرت كه شرفياب محضرش بودند، احوال پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را سوال كردند و درباره آن جناب دعا و ثنا گفتند. عذر خواستند از اين كه عجله داريم وگرنه توقف مي كرديم تا رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از نماز فارغ شود. به آن حضرت ابلاغ سلام نمودند و راه خود را در پيش گرفتند و رفتند.
پس از نماز، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم غضب آلود روي از قبله گرداند و فرمود: ((عجب است ! جمعي در مقابل شما توقف مي كنند و از من پرسش مي نمايند و سلام مي رساند، شما به احترام آنان قيام نمي كنيد و براي آنها خوردني حاضر نمي نماييد!))
سپس از جعفر طيار سخن گفت و مراتب كرامت نفس و ادب و احترام او را در مقابل ديگران خاطرنشان كرد.(1)

1- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 70.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




در آيين اسلام ، سجيه پسنديده احترام و تكريم ، منحصر به مسلمين نسبت به يكديگر نيست . مردم غيرمسلمان نيز از اين خلق پسنديده بهره مند بوده و از تكريم مسلمين برخوردار بودند!
علي عليه السلام در زمان حكومت خود در خارج از شهر كوفه با مرد غير مسلماني رفيق شد. آن حضرت را نمي شناخت ، پرسيد: اءين تريد يا عبدالله فقال اءُريد الكوفة ؛(1) قصد كجا داري ؟ فرمود: ((كوفه مي روم .))
سر دوراهي كه رسيدند، مرد ذمّي از آن حضرت جدا شده و به راه خود رفت . چند قدمي نرفته بود كه برخلاف انتظار مشاهده كرد مسافر كوفه راه خود را ترك گفته و به راه او مي آيد. پرسيد: مگر قصد كوفه نداري ؟ فرمود: چرا! گفت : راه كوفه آن طرف است . فرمود: مي دانم ! سوال كرد: پس چرا از راه خود منحرف شده اي ؟
فقال له اءميرالمومنين عليه السلام هذا من تمام حسن الصحبة اءن يشبغ الرجل صاحبه هُنيئة اذا فارقه و كذلك اءمرنا نبيّنا صلي الله عليه و آله و سلم فقال له الذميّ هكذا قال قال نعم قال الذميّ لا جرم اءنّما من تبعه لاءفعاله الكريمة
علي عليه السلام فرمود: ((براي اين كه مصاحبت و رفاقت به خوبي پايان پذيرد، لازم است در موقع جدا شدن از رفيق راه خود چند قدم او را بدرقه نمايد. اين دستوري است كه پيامبر گرامي ما عليه السلام به ما آموخته است .))
مرد غيرمسلمان كه تحت تاثير اين تكريم و احترام صادقانه و غيرمنتظره ، قرار گرفته بود، با تعجب پرسيد: ((آيا پيامبر شما به شما چنين دستوري داده است ؟))
فرمود: ((بلي !))
گفت : ((آنان كه به پيروي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم قيام كردند و قدم به جاي قدم او گذاردند، مجذوب همين تعاليم اخلاقي و افعال كريمه او شدند.))
سپس از راهي كه ميخواست برود، منصرف شود و با علي عليه السلام راه كوفه را در پيش گرفت و درباره اسلام با آن حضرت گفت و گو كرد و سرانجام مسلمان شد.(2)
تكريم و احترامي كه پيشوايان اسلام از مردم مي نمودند يكي از عوامل مؤ ثر پيشرفت اين آيين مقدس بود. مسلمين نيز مكلف بودند وظيفه اخلاقي تكريم و احترام را قولا و عملا نسبت به همه مردم مراعات نمايند و هرگز موجب تحقير يكديگر نشوند.(3)

1- الكافي ، ج 2، ص 670. علي بن ابراهيم عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن اءبي عبدالله عن آبائه عليه السلام اءن اميرالمومنين عليه السلام صاحب رجلا ذمّيّا فقال له الذمّي اءين تريد يا عبدالله فقال اءريد الكوفة فلمّا عدل الطريق بالذمي عدل معه اميرالمومنين عليه السلام فقال له الذميّ اءلست زعمت اءنّك تريد الكوفة فقال له بلي قال له الذميّ فقد تركت الطريق فقال له قد علمت قال فلم عدلت معي و قد علمت ذلك فقال له اميرالمومنين عليه السلام هذا من تمام حسن الصحبة اءن يشبغ الرجل صاحبه هُنيئة اذا فارقه و كذلك اءمرنا نبيّنا صلي الله عليه و آله و سلم فقال له الذميّ هكذا قال قال نعم قال الذميّ لا جرم اءنّما من تبعه لاءفعاله الكريمة فاءنا اءشهدك اءنّي علي دينك و رجع الذميّ مع اميرالمومنين فلمّا عرفه اءسلم .
2- سفينة البحار، واژه ((خلق))، ص 416.
3- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 70.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




نمي دانيم حضرت زين العابدين عليه السلام در راه مبارزه با تفرق و اختلاف مردم پراكنده ، چقدر سخن گفته و چه اندازه عملا در اين معنا كوشش نموده است . البته در آن زمان با كمبود وسايل ثبت و كتابت حتما مقدار كمي از فرمايشات و كارهاي آن حضرت به ما رسيده است ، با اين حال آن چه به ما رسيده و در كتب احاديث و اخبار آمده ، شايسته كمال توجه و دقت است و در اين جا به ذكر يك نامه از آن حضرت اكتفا مي شود.
محمد بن مسلم زهري مردي تحصيل كرده و عالم بود. او قسمت زيادي از قرآن شريف و احاديث رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم را حفظ بود. از فقه اسلام نيز آگاهي داشت .
بدبختانه حب رياست و دنياطلبي ، وي را به دربار بني مروان و طاغوت هاي زمان كشاند و ((هشام بن عبدالملك)) كه يكي از مروانيان بود، او را معلم فرزندان خود قرار داد. كتب رجال در حال وي مطالب متفاوت نوشته اند. بعضي گفته اند او از راه علي عليه السلام و فرزندان معصوم منحرف گرديد و به باطل گرايش يافت . تمايلش به آل مروان موجب شد كه حتي عده زيادي از افراد درس خوانده گمراه شدند و بر اثر تمايل او به آل مروان ، به راه خلفاي جور كشيده شدند و در نتيجه بين آنان و دوستداران اهل بيت عليهم السلام شكاف و اختلاف به وجود آمد.
امام سجاد عليه السلام كه از انحراف منحرفين و اختلافي كه بين آنان با رهروان صراط مستقيم پديد آمده بود، رنج برد. نامه اي به محمد بن مسلم زهري نوشت و خطاهاي او را تذكر داد و مسئوليتش را در پيشگاه باريتعالي خاطرنشان نمود و از او خواست كه در وضع خود انديشه كند و از راه باطلي كه در پيش گرفته باز گردد و به پاكان و صلحا بپيوندد.
اگر نامه امام عليه السلام در وي اثر بگذارد و او را به خود آورد و از راهي كه در پيش گرفته باز گردد، نه تنها خودش از عذاب الهي رهايي مي يابد بلكه گمراه شدگان و كساني كه به پيروي از او از پاكان و نيكان جدا شده اند، به خود مي آيند و از گمراهان فاصله مي گيرند و به اهل حق مي پيوندند و جدايي كه از اين راه بين عده اي از مسلمانان پديد آمده است برطرف مي گردد. در اين جا چند قطعه از نامه امام سجاد عليه السلام و ترجمه آن به عرض شنوندگان محترم مي رسد.
حضرت علي بن الحسين عليه السلام در اول نامه خود نوشته است :
كفانا الله و اياك من الفتن و رحمك من النار فقد اءصبحت بحال ينبغي لمن عرفك بها اءن يرحمك فقد اءثقلتك نعم الله بما اءصح من بدنك و اءطال من عمرك و قامت عليك حجج الله بما حملك من كتابه و فقهك فيه من دينه و عرفك من سنة نبيه محمد صلي الله عليه و آله و سلم ؛(1)
((خداوند ما را و تو را از فتنه ها و آزمايش ها كفايت فرمايد و از آتش خود مورد رحمت قرار دهد. در حالتي صبح نموده اي كه شايسته است آن كس كه تو را به آن حال مي شناسد، به تو ترحم نمايد. نعمت هاي خداوند بر دوش تو بار سنگيني گزارده است ؛ از اين كه بدنت را سالم داشته ، عمرت را طولاني نموده و حجت هاي خداوند را بر تو اقامه كرده ، قسمتي از كتاب خود را به حافظه ات سپرده و تو را در دين فقيه ساخته و تو را از سنت حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم آگاه نموده است .))
در قطعه ديگر نامه نوشته است : واعلم اءن اءدني ما كتمت و اءخف ما احتملت اءن آنست وحشة الظالم و سهلت له طريق الغي بدنوك منه حين دنوت و اجابتك له حين دعيت فما اءخوفني اءن تكون تبوء باثمك غدا مع الخونة و اءن تساءل عما اءخذت باعانتك علي ظلم الظلمة ؛
((بدان ! كمترين امري كه نهان داشته اي و خفيف ترين مسئوليتي كه به عهده گرفته اي اين است كه وحشت ظالم را از ستمكاري به انس مبدل ساخته اي و راه تعدي و تجاوز را بر وي هموار نموده اي و منشاء اين ناروايي ها آن بود كه تو به خلفاء جور نزديك شدي و اجابتش نمودي موقعي كه خوانده شدي . آنچه مايه نگراني گرديده ، اين است كه در قيامت علاوه بر گناهان خودت ، گرفتار گناهان خيانتكاران باشي ، از اين كه به ظلم ظالم كمك نمودي ، مورد مؤ اخذه و سوال قرار گيري .))
در قطعه ديگر نامه امام سجاد عليه السلام آمده است :
اءو ليس بدعائه اياك حين دعاك جعلوك قطبا اءداروا بك رحي مظالمهم و جسرا يعبرون عليك الي بلاياهم و سلما الي ضلالتهم داعيا الي غيهم سالكا سبيلهم يدخلون بك الشك علي العلماء و يقتادون بك قلوب الجهال اليهم ؛
((آيا نه اين است كه با خواندنت تو را قطبي قرار دادند تا آسياب ظلم خويش را به گردش در آورند؟ تو را چون پلي ساختند تا با عبور از تو به بلاياي مورد نظرشان برسند و تو را چون نردبان به پا داشتند تا به ظلم هايي كه مي خواهند دست يابند. تو را دعوت كننده به گمراهي خود و طي كننده راه خويش قرار دادند.
به وسيله تو در قلوب درس خوانده ها شك و ترديد وارد نمودند و به وسيله تو دلهاي جهال ، به آنان اقتدا كردند.))
در قطعه ديگر نامه امام سجاد عليه السلام آمده است :
و لا تحسب اءني اءردت توبيخك و تعنيفك و تعييرك لكني اءردت اءن ينعش الله ما قد فات من راءيك و يرد اليك ما عزب من دينك و ذكرت قول الله تعالي في كتابه و ذكّر فانّ الذكري تنفع المومنين ؛
((گمان مبر كه من از گفته هايم قصد توبيخ و سرزنش و ملامت تو را داشته ام ، بلكه ميخواستم موجباتي فراهم آيد كه خداوند فوت شده هاي راءيت را جبران نمايد و آنچه از دينت دور افتاده به تو برگرداند. به ياد فرموده خدا در كتاب مجيد افتادم كه به پيامبر دستور داده : به ياد مردم بياور كه يادآوري و تذكر، براي اهل ايمان مفيد و ثمربخش است .))
حضرت علي بن الحسين عليه السلام در اواخر نامه نوشته است :
اءما بعد فاءعرض عن كل ما اءنت فيه حتي تلحق بالصالحين الذين دفنوا في اءسمالهم لاصقة بطونهم بظهورهم ليس بينهم و بين الله حجاب و لا تفتنهم الدنيا و لا يفتنون بها؛
((از آنچه در آن هستي اعراض كن و روي گردان تا به افراد صالح و نيكوكار ملحق شوي . آنان كه در لباس كهنه خود به خاك سپرده شده اند، شكمشان به پشتشان چسبيده بود؛ بين آنان و خداوند پرده اي وجود نداشت ، نه دنيا توانست آنان را گمراه نمايد و نه خودشان بر اثر جاذبه دنيا گرايش يافتند.))(2)

1- تحف العقول ، ص 275.
2- تحف العقول ، ص 274.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




 

احمد بن علي بن ابي طالب الطبرسيّ في الاحتجاج ، بالاسناد الي اءبي محمد العسكري عليه السلام اءنّه قال ورد علي امير المومنين اءخوان له مومنان اءب و ابن فقام اليهما و اءكرمهما و اجلسهما في صدر مجلسه و جلس بين اءيديهما ثم اءمر بطعام فاءخضر فاءكلا منه ثم جاء قنبر بطست و ابريق خشب و منديل لبيس و جاء ليصبّ الرجل في التراب فقال يا اميرالمومنين الله يراني و انت تصبّ علي يدي قال اقعد واغسل يدك فان الله عزوجل يراك و اءخوك الذي لا يتميّز منك و لا يفضل عليك يخدمك يريد بذلك خدمة في الجنّة مثل عشرة اءضعاف عدد اهل الدنيا و علي حسب ذلك مماليكه فيها فقعد الرجل فقال له علي عليه السلام اءقسمت بعظيم حقي الذي عرفته و بجّلته و تواضعك لله حتي جازاك عنه باءن ندبني لما شرّفك به من خدمتي لك لمّا غسلت مطمئنا كما كنت تغسل لو كان الصّابّ عليك قنبرا ففعل الرجل ذلك فلمّا فرغ ناول الابريق محمد بن الحنفيّة و قال يا بنيّ لو كان هذا الابن حضرني دون اءبيه لصببت علي يده و لكن الله عز و جل ياءبي اءن يسوّي بين ابن و اءبيه اذا جمعهما مكان لكن قد صبّ الاءب علي الاءب فليصبّ الابن علي الابن فصبّ محمد بن الحنفية علي الابن ثم قال الحسن بن علي العسكري عليه السلام فمن اتبع عليّا عليه السلام علي ذلك فهو الشّيعيّ حقّا؛(1)
يك پدر و پسر مومن كه حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام همانند برادر به آنان علاقه داشت ، بر آن حضرت وارد شد. امام عليه السلام براي پذيرايي و تكريم آنان قيام نمود. آن دو را بالاي مجلس خود نشاند و خودش مقابلشان نشست . دستور غذا داد. وقتي طعام آوردند و آن دو نفر غذا صرف نمودند، قنبر آفتابه و لگن براي شستن دست و پارچه براي خشك كردن آورد. زماني كه قنبر خواست آب بر روي دست مرد بريزد، ناگاه امام عليه السلام با حركتي سريع از جا برخاست و آفتابه را گرفت كه دست آن مرد را بشويد. اما او از عمل امام عليه السلام غرق شرمساري شد و از خجالت ، سر را تا نزديك زمين به زير آورد و گفت : ((اي اميرالمومنين ! خدا نبيند مرا كه شما آب روي دست من بريزيد؟!))
حضرت فرمودند: ((بنشين و دستت را بشوي كه خدا ببيند تو را كه برادر ديني ات دستت را مي شويد.))
حضرت جدا از او خواست كه دستش را بشويد، مرد ادب نمود و دستش را براي شستن پيش آورد ولي مي خواست كه هر چه زودتر اين صحنه پايان يابد. لذا آن طور كه بايد دست را نمي شست ، حضرت قسمش داد كه با آرامش خاطر، دستت را شستشو بده ! آن طور كه اگر قنبر آب مي ريخت مي شستي .
پس از آن كه امام عليه السلام دست پدر را شست ، ابريق را به دست محمد حنفيه داد و فرمود: ((فرزندم ! اگر اين پسر، تنها مهمان من مي بود، دستش را مي شستم . ولي خداوند ابا دارد از اين كه پدر و پسري در يك مكان باشند و هر دو به طور يكسان مورد تكريم قرار گيرند. از اين رو پدر آب روي دست پدر ريخت و شما هم آب روي دست پسر بريز! محمد حنفيه نيز طبق دستور امام عليه السلام دست پسر را شست .(2)

1- مستدرك الوسايل ، ج 16، ص 328.
2- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 120.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




كودكان يا بزرگسالاني كه دچار نقص عضو و عيب هستند، از دو جهت رنج مي برند. اول از نقص و محروميتي كه در خود احساس مي نمايند. دوم از توهين و تمسخر ديگران .
كسي كه لال است مي بيند ديگران با هم سخن مي گويند. از محاوره با يكديگر لذت مي برند ولي او به سبب عيبي كه در يزبان دارد از سخن گفتن عاجز است . اين احساس عجز، روان او را فشار مي دهد، لذا خود را كوچك و حقير مي بيند و خاطرش از اين محروميت آزرده و ملول است . رنج ديگر او از اين جهت است كه افراد سالم او را تحقير مي كنند و به باد مسخره مي گيرند و عجز او را به صورت تقليد توهين آميزي وانمود مي نمايند. شايد رنج توهين مردم سنگين تر از نقص و محروميتي است كه در باطن خود احساس مي كند.
((جاحظ)) از مردان تحصيل كرده اي بود كه در قرن سوم هجري زندگي مي كرد. كتاب ها و آثاري نيز از او به جا مانده است . بسيار بدگل و قبيح المنظر بوده و چون نسبت به حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام ابراز مخالفت و دشمني مي كرد، خلفاي عباسي از وي حمايت مي كردند.
روزي با شاگردان خود مي گفت : در تمام دوران زندگي ، هيچ كس مانند يك نفر زن ، مرا شرمسار و خجلت زده نكرده است .
روزي در رهگذر با زني برخورد كردم . او از من خواهش كرد تا همراه او بروم . به دكان مجسمه سازي آمد و مرا به صاحب دكان نشان داد و گفت : ((مثل اين شيطان !)) متحير ماندم . وقتي زن مرا ترك گفت و رفت از صاحب دكان ، قضيه را سوال كردم . جواب داد: ((اين زن به من سفارش داده بود تا مجسمه شيطان را براي او بسازم .)) به او گفتم : ((من صورت شيطان را نديده ام كه شكل او را بسازم .)) او امروز شما را نزد من آورد و گفت : ((مجسمه شيطان را مانند قيافه شما بسازم .))(1)

1- تتمة المنتهي ، ص 370، كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 202.

 

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




پرسش: سرنوشت شيطان در ظهور چگونه است؟

پاسخ: در قرآن مجيد از شيطان نقل ميکند که پس از اينکه به دليل سجده نکردن بر انسان و تمرد از دستور الهي، رانده شد، به خداوند عرض کرد: ” قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ"؛"پروردگارا! مرا تا روزي که بر انگيخته خواهند شد مهلت ده"(حجر، 36). شيطان در اين درخواست دو مطلب را از خداوند متعال خواسته است: 1. به او مهلت داده شود، 2. اين مهلت تا قيامت و روز مبعوث شدن بندگان ادامه داشته باشد.
پاسخ حضرت حق تعالي به او چنين است: ” قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ * إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ؛تو از مهلت يافتگاني، تا روز و وقت معلوم"(حجر، 37و38) خداوند متعال به او مهلت داده است و درخواست اولي او را اجابت کرده است. اما درخواست دوم او او را که خواسته بود تا روز قيامت مهلت داشته باشد اجابت نشده است، بلکه تا روز و وقت معلوم به او مهلت داده شده است. پسرش اين است که ” وقت معلوم” چه زماني است؟ در بحار الانوار، ج60 ص221، از امام صادق(ع) روايتي وارد شده است ابن وهب از امام درباره سرنوشت ابليس در آيه پرسش ميکند که اين روز، چه روز و زماني ااست؟ امام ميفرمايند: “اي وهب! آيا تصور ميکني که آن روز زماني است که خدا در آن روز مردم را مبعوث ميکند؟(چنين نيست) بلکه خداوند ابليس را تا روز قيام قائم ما مهلت ميدهد. در آن زمان حضرت، ابليس را محم ميگيرند و گردن او را ميزند و آن روز، زمان معلوم است.”
هدف اصلي انسان سعادت است و سعادت در جامعه بشري با حکومت حضرت مهري(ع) حاصل ميشود که در آن زمان زمين پر از عدل و داد ميشود و خبري از کفر و ظلم نيست. در آن زمان، قلبها از وسوسههاي شيطاني پاک ميشود و فساد نابود ميگردد. در اين روز، ابليس که کاري جز وسوسه و به انحراف کشاندن جامعه بشري ندارد، به عنوان اصل فساد، گردن زده ميشود پس منظور از کشته شدن ابليس و شيطان به دست حضرت، به قتل رساندن شيطان و پايان مهلتي است که به شيطان داده بود.
البته قتل شيطان و ابليس، به معناي از بين رفتن همه شياطين به ويژه انسانهاي شيطان صفت نيست، زيار تکليف برقرار است و تکليف دائر مدار اختيار خير و شر است و برخي انسانها هتسند که نقش شيطان را بر عهده دارند. ضمن اينکه نفس اماره نيز اتس. امام رئيس شيطانها را که نقشي اساسي براي انحراف و گناه دارد از بين ميبرد.
براي آگاهي بيشتر به تفسير الميزان، ج14، ص167ـ 169 ذيل آيه 38 از سوره مبارکه حجر و ص 184 ذيل بحث روايي آيه مذکور مراجعه شود.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: صحت اینکه در زمان ظهور ، یأجوج و مأجوج هم پدیدار می شوند ، چیست ؟

پاسخ: در بعضي از روايات در ميان علايم ظهور از خروج يأجوج و مأجوج آمده است؛ لذا مي‌توان گفت يكي از نشانه‌ها نيز خروج يأجوج و مأجوج است. مانند روايت حذيفه كه از پيامبر نقل مي‌كند: «عشر آيات بين يدي الساعه: خمس بالمشرق و خمس بالمغرب فذكر الدابه و الدجال و طلوع الشمس من مغربها و عيسي بن مريم(ع) و يأجوج و مأجوج و انه يغلبهم و يغرقهم في البحر و لم يذكر تمام الآيات».(خصال شيخ صدوق، ص447، ح46 و ص449، ح52).
و قرآن نيز فرموده است: «حتي اذا فتحت يأجوج و مأجوج و هم من كل حدب ينسلو»؛«تا آن زمان كه يأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنها از هر محل مرتفعي به سرعت عبور مي‌كنند.(انبياء ، آيه 96).اين آيه بر دوران ظهور تطبيق شده است.(معجم احاديث الامام المهدي، ج2، ص149، ح490).
البته بايد دانست، در بعضي موارد، نشانه‌هاي ظهور با نشانه‌هاي قيامت مخلوط گرديده است و از بعضي روايات(معجم احاديث الامام المهدي، ج5، ص2166) استفاده مي‌شود كه پديد آمدن يأجوج و مأجوج از نشانه‌هاي قيامت است. بنابراين براي اظهار نظر در مورد اين كه اين اتفاق در زمان ظهور خواهد بود يا نزديك قيامت، احتياج به تحقيق بيشتر دارد. همان گونه كه اصل قضيه يأجوج و مأجوج و ماهيت آن بررسي دقيق‌تري را مي‌طلبد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: ظهور حضرت مهدي براي ناآگاهان نسبت به ايشان چه فايده اي دارد؟ برخورد امام با آنان چگونه خواهد بود؟

پاسخ: امام مهدي(ع) ابتدا خود را معرفي مي‌كند و آنان را دعوت به تفكر و پذيرش دين حق مي‌كند. ظهور حضرت چون همراه با تبيين درست و منطقي دين اسلام، نزول حضرت عيسي(ع)، آشكار كردن الواح اصلي تورات، امداد‌هاي غيبي و معجزات است، باعث مي‌شود همه او را بشناسند و كسي نسبت به او و حركتش نا آگاه نباشد. نتيجه اين امور، گرويدن اكثريت قريب به اتفاق مردم به حضرت و پذيرش او مي‌شود. حال، اگر كسي به مخالفت و انكار بپردازد و رو در روي حضرت قرار گيرد و قصد تقابل را داشته باشد، امام مهدي(ع) با او مي‌جنگد، و سر انجام جنگ نيز چيزي جز هلاكت و نابودي كفار و پيروزي حضرت نيست.
با پيروزي حضرت، همه، از بركات معنوي ظهور بهره مي‌برند چرا كه طبق آيات شريفه قرآن، آينده جهان از آن دين اسلام و حاکميت دين حق است.(توبه، آيه 32و 33) کل زمين در اختيار بندگان صالح قرار مي گيرد(انبياء، 105) و حجت خدا و مؤمنان صالح، به خلافت و حکومت مي رسند. در اين روزگار دين مورد رضايت خدا (اسلام) پا بر جا و برقرار مي‌شود(و احکام و معارف آن در سرتاسر جهان اجرا مي‌گردد.)، امنيت و آرامش کامل برقرار مي گردد و عوامل نا امني و مظاهر ظلم و فساد از بين مي رودو عبادت واقعي (و عبوديت و بندگي حقيقي) به صورت عمومي تحقق مي يابد(نور، آيه 55).
در آن روزگار طلايي، قرآن و نماز و مسجد جايگاه حقيقي خود را پيدا مي‌كنند. تعليم قرآن تبديل به يك فرهنگ عمومي مي‌شود. امام علي(ع) در روايتي فرموده است: گويا شيعيان خود را مي‌بينم كه در مسجد كوفه، خيمه‌ها زده و قرآن را بدان گونه كه نازل شده به مردم مي‌آموزند.(بحار الانوار، ج 52، ص 364). به اين صورت است كه مسجد مكان تعليم و تربيت ديني مي‌شود و نماز ـ كه اصلي‌ترين نوع عبادت است ـ خالصانه انجام مي‌شود. خداوند در تبيين آن روزگار مي‌فر مايد:” يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً” ؛ “عبادت مي‌كنند مرا و نسبت به من چيزي را شريك قايل نمي‌شوند". در آن دوران زينت‌ها و بناهاي اضافي مسجد از بين مي‌رود تا اين مكان به درستي محل مناجات و عبادت باشد.
زندگي مادي ادامه خواهد داشت؛ زيرا رسيدن به عالم آخرت پس از زندگي در دنيا و حيات مادي است. بهره وري از منافع مادي نيز به بهترين حالت شكل مي‌گيرد و بركات و نعمات آشكار مي‌شود. البته منافع مادي در زمان ظهور دو مشخصه اصلي دارد:
الف. جامعه در آن عصر، فضيلت محور و ارزش مدار خواهد بود، از اين رو از منافع مادي در راستاي حيات معنوي استفاه شده و دنيا ابزار حركت تكاملي و كسب سعادت خواهد بود.
ب. اين منافع مادي به صورت صحيح در اختيار عموم قرار مي‌گيرد و همه از آن بهره مي‌برند و جامعه طبقاتي نخواهد بود

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: علم و صنعت در زمان ظهور چگونه است ؟

پاسخ: اينكه دوران ظهور و حكومت حضرت مهدي(ع) دوران رشد و شكوفايي علمي است، در آن ترديدي نيست. اين رشد، علاوه بر آنكه از منظر عقل، امري شدني است، مورد اشاره‌ي روايات نيز هست. روايت «27 حرف بودن علم» و روايت «جمع عقول» قابل تأمل و دقت است.
امام صادق(ع) مي‌فرمايد: دانش 27 حرف است، و همه‌ آنچه كه پيامبران آورده‌اند دو حرف آن است و مردم تا كنون جز با دو حرف آشنايي ندارد، و هنگامي كه قائم(ع) قيام كند، 25 حرف ديگر را بيرون آورده و ميان مردم نشر مي‌دهد، و آن دو حرف را نيز ضميمه مي‌كند و مجموع 27 حرف را در ميان مردم منتشر مي‌سازد.(بحار الانوار، ج52، ص336، ح73)؛
در روايت ديگر از امام باقر(ع) نقل شده است: «در روزگار امام مهدي(عج) به اندازه‌اي به شما حكمت و فهم داده‌ خواهد شد كه يك زن در خانه‌اش بر طبق كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت (رفتار) مي‌كند. (همان، ج52، ص352، ح106).
همچنين از آن بزرگوار نقل شده است: « هنگامي كه قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان خدا مي‌گذارد، عقل‌هاي آنها را جمع كرده و اخلاق آنها را كامل مي‌كند».(همان، ج52، ص336، ح71).
گفتني است: در روزگار ظهور، از يك طرف مظاهر شرك و فساد و تباهي از بين مي‌رود، و از طرف ديگر، عدالت در همه ابعاد آن فراگير مي‌شود؛ در نتيجه امكان رشد و تعالي فراهم مي‌گردد. از سويي ديگر به بركت ظهور حجت حق و الطاف الهي امكان درك و بينش بيشتري براي انسان‌ها فراهم مي‌شود. از اين رو امام مهدي(ع) معارف و علوم را در زمينه‌هاي مختلف و مورد نياز در اختيار بشر مي‌گذارد و بشر نيز با توجه به توانايي درك بالاتر و امكان تجربه و به كار گيري دانش و توليد علم بهتر، مي‌تواند قله‌هاي رفيع علم را در نوردد و در زمينه‌هاي مختلف علم پيشرفت كند.
البته اين پيشرفت‌ها، همگام با نياز و خواست و در خدمت‌ ارزش‌هاي انساني خواهد بود.
مدت زمان چنين شكوفايي روشن و شفاف نيست و در روايات به اين مطلب اشاره نشده است. البته در اين زمينه دو نكته قابل بيان است:
الف. حركت علمي با توجه به زمينه‌هاي مساعد و مطلوب بسيار سريع است؛
ب. اين حركت در چهارچوب حركت اختياري انسان است، نه آنكه معجزه گونه باشد.
انسان با توجه به سعه وجودي خود مي‌تواند از علم و معرفت بهره‌مند شود و هر چه سعه وجودي او بيشتر باشد، بهره او از علم بيشتر مي‌شود و اگر كسي به بالاترين درجه انساني رسيد (بالاترين حدي كه يك مخلوق مي‌توان واجد علم شود) آن علم را به دست خواهد آورد.
البته بايد توجه داشت زندگي مادي ادامه خواهد داشت؛ زيرا رسيدن به عالم آخرت پس از زندگي در دنيا و حيات مادي است. بهره وري از منافع مادي نيز به بهترين حالت شكل مي‌گيرد و بركات و نعمات آشكار مي‌شود. البته منافع مادي در زمان ظهور دو مشخصه اصلي دارد:
الف. جامعه در آن عصر، فضيلت محور و ارزش مدار خواهد بود، از اين رو از منافع مادي در راستاي حيات معنوي استفاه شده و دنيا ابزار حركت تكاملي و كسب سعادت خواهد بود.
ب. اين منافع مادي به صورت صحيح در اختيار عموم قرار مي‌گيرد و همه از آن بهره مي‌برند و جامعه طبقاتي نخواهد بود.
بنابراين علم شكوفا مي‌شود و صنعت در خدمت عموم مردم و در راستاي تعالي و تكامل مردم قرار مي‌گيرد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آیا ظهور امام زمان (عج) به معنای پایان دوران زندگی و شروع قیامت است ؟ اگر نیست ، پس چرا ظهور امام زمان (عج) را آخر الزمان می نامند ؟

پاسخ: اصطلاح «آخر الزمان» در گفتار‌هاي اديان آسماني مطرح شده است و مراد از آن روز پاياني عمر دنيا (معناي لغوي) نيست؛ بلكه مراد از آن دوره زماني خاص است كه به نحوي معناي آخر بودن را دارد. اصطلاح آخر الزمان به سه دوره اطلاق شده است:
1. دوره پيامبر خاتم(ص) كه دوران پيامبر اسلام تا قيامت را شامل مي‌شود. در اين صورت آخر الزمان، يعني، بعد از آن بزرگوار پيامبر و شريعت ديگري نخواهد آمد و دوره آخرين شريعت است.
2. دوره غيبت و سال‌هاي قبل از ظهور؛ آخر الزمان طبق اين معنا پايان دوره ظلم‌ها و فساد‌ها و حكومت‌هاي غير الهي است و با ظهور، همه مظاهر شرك و ظلم و فساد از بين مي‌رود.
3.دوران ظهور؛ يعني زمان تشكيل دولت عدل الهي و اين حاكميت تا آخر عمر دنيا برقرار مي‌ماند و ديگر از بين نمي‌رود.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت





پرسش: با ظهور حضرت مهدي وضعيت اقتصادي مردم چگونه خواهد شد؟

پاسخ: بر اساس روايات با ظهور امام زمان(ع) و برقراري عدالت، همه انسان‌ها از امكانات و نعمت‌هاي دنيوي بهره‌مند مي‌شوند و فقر از جامعه زدوده مي‌شود. از امام صادق(ع) نقل شده است: “هنگامي كه قائم ما قيام كند …، زمين گنج‌هاي خود را بيرون ريخته و آشكار مي‌كند، به گونه‌اي كه مردم با چشم خود آنها را مي‌بينند، و دارندگان زكات سراغ كسي مي‌روند كه نيازمند باشد تا زكاتشان را به او بدهد، ولي كسي يافت نمي‌شود و مردم از [كمك‌هاي ديگران] بي نياز مي‌گردند".(بحار الانوار، ج52، ص337).

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: با ظهور حضرت مهدي (عج) جهان دچار چه تغيير و تحولاتي خواهد شد؟

پاسخ: مقدمه: هدف از آفرينش مجموعه بزرگ هستي، كمال و نزديكي هر چه بيشتر انسان‌ به منبع همه كمالات يعني خداوند مي‌باشد و نيل به اين آرمان بزرگ نيازمند ابزار و وسايلي است كه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) در پي فراهم آوردن اسباب تقرب به سوي خداوند متعال و برداشتن موانع از اين مسير است.
و با توجه به اينكه انسان موجودي است تركيب يافته از جسم و جان، بنابراين رسيدن به كمال لازمه، همان عدالت است كه ضامن سلامت رشد انسان در سير مادي و معنوي است و اهداف حكومت حضرت مهدي(ع) نيز در دو محور رشد معنوي و اجراي عدالت و گسترش آن قابل طرح است.
امام حسين(ع) مي‌فرمايند: اگر از دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را طولاني كند تا مردي از فرزندان من قيام كند و زمين را از عدل و داد پر كند پس از آنكه از ستم آكنده شده باشد. اين چنين از پيامبر اكرم(ص) شنيدم.
امام كاظم(ع) در تفسير آيه شريفه: « اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»(حديد/17) فرموده‌اند: مقصود اين نيست كه زمين را از باران زنده مي‌كند بلكه خداوند مرداني را بر مي‌انگيزد كه عدالت را زنده مي‌كنند پس به سبب جان گرفتن عدل در جامعه، زمين زنده مي‌شود.
اما با توجه به روايات فراواني كه درباره دوران حكومت حضرت مهدي(ع) موجود است، برنامه‌هاي حكومتي حضرت را در سه محور مي‌توان خلاصه كرد:
1. برنامه فرهنگي 2. برنامه اقتصادي؛ 3. برنامه‌هاي اجتماعي.
1. برنامه فرهنگي:
در انجام برنامه فرهنگي، مهمترين محوري اين برنامه عبارتند از:
الف. احياي كتاب و سنت:
امام علي(ع) مي‌فرمايند: در روزگاري كه هواي نفس حكومت مي‌كند(امام مهدي(ع) ظهور مي‌كند) و هدايت و رستگاري را جايگزين هواي نفس مي‌سازد و در عصري كه نظر اشخاص بر قرآن مقدم شده، افكار را متوجه قرآن مي‌گرداند و آن را حاكم بر جامعه مي‌سازد.
ب. گسترش معرفت و اخلاق:
امام باقر(ع) مي‌فرمايد: زماني كه قائم ما قيام مي‌كند دست خود را بر سر بندگان خواهد نهاد و عقل‌هاي ايشان را جمع كرده و اخلاق آنها را به كمال خواهد رساند.
ج. رشد دانش بشر به طور چشمگير و بي سابقه:
امام باقر(ع) فرموده‌اند: در زمان امام مهدي(ع) به شما حكمت و دانش داده مي‌شود تا آن جا كه زن در درون خانه‌اش مطابق كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت(رفتار) مي‌كند.
مي‌دانيم كه رفتار صحيح ريشه در علم و دانش گسترده دارد كه اين روايت شريف حكايت از آگاهي و شناخت عميق از آيات قرآن و روايات اهلبيت(ع) دارد.
د. مبارزه با بدعت‌ها:
بدعت به معناي داخل كردن انديشه و آراي شخصي در دين و دينداري است. آنچه از تمايلات شخصي و هواهاي نفساني وارد دين شده، حضرت مهدي(ع) با آن مبارزه مي‌كنند.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: هيچ بدعتي را وا نگذارد مگر اينكه آن را از ريشه بركند و از هيچ سنتي (پيامبر) نمي‌گذرد مگر اينكه آن را برپا خواهد داشت.
2. برنامه‌هاي اقتصادي:
برنامه‌هاي اقتصادي در حكومت حضرت مهدي(ع) به صورت مطلوبي تدوين شده تا اولا امر توليد سامان يابد و از منابع طبيعي بهره برداي شود و ثانيا ثروت بدست آمده به شكل عادلانه بين همه طبقات توزيع گردد.
موارد اقتصادي دوران حاكميت حضرت:
الف. بهره‌وري از منابع طبيعي:
در زمان حضرت مهدي(ع) و به بركت حكومت ايشان آسمان سخاوتمندانه مي‌بارد و زمين بي دريغ ثمر مي‌دهد.
امام علي(ع) فرمودند: و چون قائم ما قيام كند آسمان باران مي‌ريزد و زمين گياه بيرون مي‌آورد.
امام باقر(ع) فرمودند: تمام گنج‌هاي زمين براي او آشكار مي‌گردد.
ب. توزيع عادلانه ثروت:
از عوامل اقتصاد بيمار، انباشته شدن ثروت در نزد گروه خاصي است. در دوران حكومت عدل مهدوي اموال و ثروت بيت المال به طور مساوي بين مردم تقسيم مي‌شود. امام باقر(ع) مي‌فرمايند: وقتي قائم خاندان پيامبر قيام كند،(اموال را) به طور مساوي تقسيم مي‌كند و در ميان خلق به عدالت رفتار مي‌كند.
و همچنين فرمودند: امام مهدي(ع) ميان مردم به مساوات رفتار مي‌كند به گونه‌اي كه كسي پيدا نشود كه نيازمند زكات باشد.
ج. عمران و آبادي:
در حكومت حضرت مهدي(ع) توليد و توزيع به گونه‌اي ساماندهي مي‌شود كه همه جا به نعمت و آباداني مي‌رسد.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: در تمام زمين هيچ ويرانه‌اي نمي‌ماند جز اينكه آباد مي‌گردد.
3. برنامه‌هاي اجتماعي:
در حكومت عدالت گستر حضرت مهدي(ع) برنامه‌هايي بر اساس تعاليم قرآن و عترت(ع) اجرا مي‌شود كه به سبب اجراي آنها محيط زندگي زمينه‌اي براي رشد و تعالي افراد خواهد بود. در اين زمينه روايات فراواني رسيده است. كه به پاره‌اي از آنها اشاره مي‌كنيم.
الف. احياء و گسترش امر به معروف و نهي از منكر:
در حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) فريضه بزرگ امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده به اجرا گذاشته خواهد شد.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: مهدي(ع) و ياران او، امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند.
ب. مبارزه با فساد و رذائل اخلاقي:
حضرت مهدي(ع) در عمل به مبارزه با فساد و تباهي و زشتي مي‌پردازد، چنانچه در دعاي شريف ندبه مي‌خوانيم: «اين قاطع حبائل الكذب و الافتراء اين طامس آثار الزيغ و الاهواء …؛ كجاست آن كه ريسمان‌هاي دروغ و افتراء را ريشه كن خواهد كرد. كجاست آن كه آثار گمراهي و هواي و هوس را نابود خواهد ساخت».
ج. عدالت قضايي:
اوست كه قسط و عدل را در سطح جامعه حاكم مي‌كند و همه عالم را پر از عدالت و دادگري مي‌كند.
امام رضا(ع) فرمودند: وقتي او قيام كند زمين به نور پروردگارش روشن گردد و آن حضرت ترازوي عدالت را در ميان خلق نهد. پس (چنان عدالت را جاري كند كه) هيچ كس بر ديگري ظلم و ستم روا ندارد.
مناسب است در پايان به يكي از تحولات چشمگير زمان حضرت مهدي(ع) كه همانا بهداشت طبيعت و بهداشت روان است اشاره‌اي گذرا داشته باشيم. زيرا يكي از مشكلات جامعه بيش از ظهور امام زمان(ع) وضع تأسف بار بهداشت طبيعت و روان است كه در نتيجه بيماري‌هاي واگير و مشكلات رواني زيادي جامعه بشريت را فرا مي‌گيرد. بيماري‌‌هايي مانند جذام، طاعون، وبا، فلج، سكته، سرطان و صدها بيماري خطرناك ديگر. اين اوضاع دلخراش و دردناك در اثر آلودگي محيط زيست و در نتيجه به كارگيري سلاح‌هاي شيميايي. اتمي و ميكربي پديد مي‌آيد.
امام سجاد(ع) در اين باره مي‌فرمايند: هنگامي كه قائم(ع) ما قيام كند خداوند عزوجل بيماري و بلا را از شيعيان ما دور مي‌سازد…
امام صادق(ع) مي‌فرمايند: هنگامي كه حضرت قائم(ع) قيام كند خداوند بيماري‌ها را از مؤمنان دور مي‌سازد و تندرستي را به آنان باز مي‌گرداند.
به اميد روزي كه بتوانيم آن دوران نوراني و سراسر معنوي را درك كنيم.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: امام صادق (ع) فرموده اند : در زمان ظهور چندین علم دیگر که انسان آنها را تا آن رمان فرا نگرفته است آشکار می شود ، این چه سودی دارد و آیا این فرموده صحیح است یا نه

پاسخ: امام صادق(ع) مي فرمايد: «العلم سبعة و عشرون حرفا فجميع ما جاءت به الرسل حرفان فلم يعرف الناس حتي اليوم غير الحرفين فاذا قام القائم اخرج الخمسة و العشرين حرفاً فبثها في الناس و ضم اليها الحرفين حتي يبثها سبعة و عشرين حرفا»؛«علم 27 حرف است و تمام آنچه پيامبران آورده‌اند، دو حرف است و مردم تا امروز جز اين دو حرف را نمي‌دانند و زماني كه قائم قيام كند 25 حرف را خارج مي‌كند و بين مردم منتشر مي‌سازد و آن دو حرف را نيز به آنها ضميمه مي‌كند تا 27 حرف را پخش كند».(بصائر الدرجات، ص117).
بنابراين روايت؛ در زمان ظهور، علم پيشرف فراواني خواهد كرد؛ اما اينكه اين علم چه سودي دارد؛ طبيعي است كه هر سود و رفاه و پيشرفت مادي و معنوي كه نصيب انسان مي‌شود بر پايه علم و آگاهي استوار است. بنابراين مقدمه تمام وعده‌هاي نيكي كه براي دوران ظهور داده شده، پيشرفت علم است. تا زماني كه بالا برود، معنويت و عدالت و امنيت قابل اجرا نخواهد بود. البته بعضي آنها را از نوع علم تجربي مي‌دانند و معتقدند: منظور پيشرفت پزشكي، كشاورزي، فصانوردي و … است و بعضي آن را علوم الهي و نحوه تقرب و نزديك شدن به خدا مي‌دانند؛ يعني، مردم در زمان حضرت مي‌آموزند چگونه بنده واقعي گردند و در اثر پيشرفت معنوي قادر به هر كاري مي‌شوند(مانند عارفان حقيقي در زمان ما). به هر حال سود علم چيز مخفي نيست كه احتياج به توضيح داشته باشد .

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




غم‌‌ها و شادی‌های دنیا برای سرگرم کردنِ کسانی است که مشغول خدا نیستند اگر این سرگرمی‌ها وجود نداشته باشند آدم‌ها یا حوصله‌شان سر می‌رود یا به جان هم می‌افتند، اگرچه برای آنها که مشغول خدا هستند هم غم‌ها و شادی‌های رایج وجود دارد تا معلوم شود چقدر در ارتباط‌‌شان با خدا صداقت دارند

موضوعات: بیانات معنوی  لینک ثابت




یکی از صحابه ی پیامبر ص به نام ثوبان که نسبت به آن حضرت علاقه ی شدیدی داشت، روزی با حال پریشان خدمتش رسید.
پیامبر از سبب ناراحتی او سوال نمود. او در جواب عرض کرد: زمانی که از شما دور می شوم و شما را نمی بینم، ناراحت می شوم، امروز در این فکر فرو رفته بودم که فردای قیامت، اگر من اهل بهشت باشم، به طور حتم در مقام شما نخواهم بود، بنابراین در هر حال از درک حضور شما محروم خواهم شد؛ با این حال چرا افسرده نباشم؟!
پیامبر این آیه را که درباره ی همنشینی دوستان پیامبر نازل شد، و آنان را بشارت داد، قرائت کرد و فرمود:

خداوند فرمود: کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند )در روز رستاخیز( همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آن ها رفیق های خوبی هستند.)سوره ی نساء : ۶۹)

آن گاه پیامبر فرمود: به خدا سوگند، ایمان مسلمانی کامل نمی شود، مگر این که مرا از خود و پدر
و مادر و همه ی بستگان خود بیشتر دوست دارد، و در برابر گفتار من تسلیم باشد.)۱)

۱. داستانهای تفسیر نمونه ص ۳۴۸- تفسیر نمونه ۳/۴۵۹

منبع :۴۰۰ موضوع ۲۰۰۰ داستان ،ج۲ ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

مردی مشغول طواف کعبه بود و مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف می داد. پیامبر صلی الله علیه و آله را در همان حال مشاهده نمود و عرض کرد: »آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم؟«

فرمود:» نه! حتی جبران یکی از ناله های هنگام وضع حمل او را به جا نیاورده ای.«)۱)

۱. تفسیر نمونه، ۱۲/۸۰- داستان های تفسیر، ص ۲۹۶

منبع : یکصد موضوع ۵۰۰ داستان ، ج۳ ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تولی

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




یاران امام زمان عج عبادت كنندگان خاضع و خاشعند; شبانگاهان را با نماز و نیایش و سوز و گداز عاشقانه به بارگاه خدا، به سحر رسانده و در نمازهای خویش زمزمه ای همچون آوای زنبوران عسل از ایشان شنیده می شود. در ركوع و سجود و قیام و قعودند و با وجود این روزها در اوج آمادگی و شهامت بر مركبهای خویش، برای انجام دستورات حضرت مهدی ارواحنا فداه ایستاده اند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
رجال لا ینامون اللیل، لهم دوّی فی صلاتهم كدوّی النحل، یبیتون قیاماً علی أطرافهم ویصبحون علی خیولهم، رهبانٌ باللیل، لیوث بالنهار.
بزرگ مردانی كه شبها را نمی خوابند برای آنها زمزمه ای در نمازشان همچون زمزمه ی انبوه زنبوران، شبها را شب زنده داری می كنند و صبح می كنند در حالی كه بر مركبهای خویش سوارند و آماده پیكار راهبان شب هستند و شیران روز.

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




اولین كسی كه بسم الله الرحمن الرحیم را نوشت حضرت سلیمان بود

اولین كسی كه لاحول ولاقوه الا العلی العظیم فرمود حضرت رسول اكرم(ص)بود

اولین کسی که شعر را به عربی سرود حضرت آدم بود.

اولین کسی که برروی زمین شخم کاری کرد حضرت آدم بود.

اولین کسی که خانه کعبه را بنا نمود حضرت آدم بود.

ولین واضع علم حساب حضرت ادریس بود.

اولین کسی که خیاطی کرد حضرت ادریس بود.

اولین طفلی که شش ماهه بدنیا آمد وزنده ماند حضرت یحیی بود.

اولین کسی که قبا پوشید حضرت سلیمان بود.

اولین بشری که به آسمان صعود کرد حضرت عیسی بود.

اولین کسی که بر منبر رفت وخطبه خواند حضرت ابراهیم بود.

اولین کسی که درهم چهارگوش ساخت حضرت آدم بود.

اولین کسی که درراه خدا جهاد کرد حضرت ابراهیم بود.

اولین کسی که تیروکمان ساخت حضرت ابراهیم بود.

اولین کسی که خط نوشت حضرت ادریس بود.

اولین کسی که برایش قبر کنده شد ولحد تهیه شد حضرت آدم بود.

اولین کسی که سگ را به نگهبانی واداشت حضرت نوح بود.

اولین کسی که کشتی ساخت وبه روی آب روانه کرد حضرت نوح بود.

اولین کسی که پرچم برافراشت حضرت ابراهیم بود.

اولین کسی که الله اکبر گفت حضرت ابراهیم بود.

اولین کسی که پیمانه وترازو ساخت حضرت شعیب بود.

اولین کسی که زره ساخت حضرت داود بود.

اولین کسی که شکرتهیه کرد حضرت سلیمان بود.

اولین پیامبر در بنی اسراییل حضرت موسی بود.

اولین کسی که گریه کرد حضرت آدم بود.

اولین کسی که وسایل جنگی ساخت حضرت ادریس بود.

اولین کسی که حج بجا آورد حضرت آدم بود.

اولین کسی که شهر بنا کرد حضرت ادریس بود.

اولین شخصی که دربرابربت پرستی قیام کردحضرت ابراهیم بود.

اولین کسی که روزه گرفت حضرت آدم بود که در هرماه سه روز روزه می گرفت.

اولین كسی كه ساعت های دوازده گانه را وضع كرد حضرت آدم بود

اولین كسی كه به ربوبیت حق تعالی ایمان آورد حضرت رسول اکرم ص بود

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

۱ . اگر قصد راهنمایی و تربیت کسی را دارید، در قدم اول از گفتار نرم و با محبت بهره گیرید; حتی اگر مخاطب شما فرعون سرکش یا سران لجوج کفار جاهلی باشند; (طه/۴۴ و شعرا/۲۱۵) .

۲ . گفتارو رفتار آدمی در هر زمان و مکان، در حافظه الهی محفوظ است ; مراقب باشید; (لقمان/۱۶ و کهف/۳۰) .

۳- نسبت به انسان های اطرافت، احساس مسئولیت کن و آنها را از کارهای بد بازدار و به کارهای خوب تشویق کن ; (لقمان/۱۷) .

۴- در رفتارهای اجتماعی دقت کن! مبادا با غرور رویت را از دیگران برگردانی یا مثل متکبران راه بروی ; مبادا تندرو و کندرو شوی ; میانه روی، بهترین روش است ; مراقب باش صدایت را بر سر کسی بلند نکنی; (لقمان/۱۸و۱۹) .

۵. قرآن کریم به شدت با پیروی از جمع (خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو) و حرکت به دنبال اکثریت، مخالف است . قرآن می گوید: اگر بخواهی از اکثریت مردم فقط به این خاطر که اکثریت هستند، پیروی کنی، بدون شک از راه خدا دور می شوی ; همیشه با چشمان باز تصمیم بگیر; (انعام/۱۱۶ و اسراء/۳۶) .

۶ . امانت داری یکی از ارزشمندترین ارزش های قرآنی است . حضرت موسی (ع) را به خاطر امانتداری و قدرتش، در خانه حضرت شعیب پناه دادند; (قصص/۲۶) و حضرت یوسف را به خاطر امانتداری وعلمش، بر خزانه مصر نشاندند; (یوسف/۵۵) و حتی رسول خدا (ص) که از سوی خداوند برگزیده شد، مشهور به امانتداری و به محمد امین معروف بود .

۷ . اگر می خواهید مخاطبان به سوی شما جذب شوند، ابتدا به خودتان بپردازید! روح خشک و سنگین و بی لطافت، هیچ گاه در امر تربیت موفق نمی شود . مهربانی، دلسوزی و رقت قلب را در خود بپرورید تا مردم بی آن که شما متوجه شوید، در اطراف شما جمع گردند; (آل عمران/۱۵۹) .

۸ . آیا دوست دارید که دشمن خود را به یک دوست تبدیل کنید؟ به هر بدی که در حق شما کرد، با خوبی پاسخ گویید . این را قرآن تجویز می کند; آیه ۳۴ سوره فصلت.

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




بسم جنون، بسم طرب، بسم عشق

بسم صفا، بسم طلب، بسم عشق

به نام کاشف تمام غم ها،اباالفضل

به نام صاحب همه علم ها،اباالفضل

بنام زاده ی ابوالعجائب،اباالفضل

ساقی باده ی ابوالعجائب،اباالفضل

به نام خالق ادب اباالفضل،اباالفضل

گل پسر شیر عرب اباالفضل،اباالفضل

شیر دل شاه نجف اباالفضل،اباالفضل

به نام ماه شرف اباالفضل،اباالفضل

بنام سرزمین عشق و احساس،اباالفضل

نگو دلم بگو که بیت العباس،اباالفضل

بنام ساقی کرم اباالفضل،اباالفضل

روح درون پیکرم اباالفضل،اباالفضل

بگو رفیق خسته یا اباالفضل،اباالفضل

صل علی سیدنا اباالفضل،اباالفضل

به نام چشم دل فریب سقا،اباالفضل

به نام ناله ی غریب سقا،اباالفضل

به نام عشق و بیرق علمدار،اباالفضل

به نام فرق منشق علمدار،اباالفضل

به نام پرچم زمین فتاده،اباالفضل

ساقی از عمود کین فتاده،اباالفضل

به نام دست از بدن جدایش،اباالفضل

به نام آن سر زتن جدایش،اباالفضل

به نام ابروی شکسته ی او،اباالفضل

به گیسوی به خون نشسته ی او،اباالفضل

به نام دلربای عشق مهدی،اباالفضل

بنه سرت به پای عشق مهدی،اباالفضل

به نام ذکر شور سینه زنها،اباالفضل

به نام آن سرور سینه زنها،اباالفضل

بزن به سینه هرشبه اباالفضل،اباالفضل

صدو سی وسه مرتبه اباالفضل،اباالفضل

اگر که تو سینه زنی یاعلی،اباالفضل

سینه بزن سینه بزن با علی،اباالفضل

صل علی سیدنا ابالفضل،اباالفضل

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




رسول اعظم صلوات الله علیه و آله می فرمایند:
إنّ أطيب الكسب كسب التّجّار الّذين إذا حدّثوا لم يكذبوا و إذا ائتمنوا لم يخونوا و إذا وعدوا لم يخلفوا و إذا كان عليهم دين لم يمطلوا و إذا كان لهم لم يعسروا و إذا باعوا لم يطروا و إذا اشتروا لم يذمّوا؛
بهترين كسب ها كسب تجارى است كه بهنگام سخن دروغ نگويند و در امانت خيانت نكنند و بوعده وفا كنند و در پرداخت قرض خود تعلل نكنند و در مطالبه سخت گيرى نكنند و بهنگام فروش در ستايش جنس خود مبالغه نكنند و بهنگام خريد از جنس ديگران بد نگويند.


نهج الفصاحه

موضوعات: روایات  لینک ثابت




محاسبه ثواب صلوات!

هر کس بر من، هر روز و هر شب صلوات فرستد، شفاعتم بر او واجب می شود؛ اگر چه گناهانش از گناهان بزرگ باشد…

نزدیک ترین افراد به پیامبر (ص) در قیامت
رسول خدا (ص) فرمودند: نزدیک ترین شخص به من در فردای قیامت کسی است که صلوات بیش تری بر من فرستاده باشد

محاسبه ثواب صلوات
رسول خدا(ص) فرمودند: در معراج، ملکی را دیدم که هزار هزار دست دارد (یعنی یک میلیون) و هر دستی هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار بند دارد. آن ملک گفت: من حساب دانه های قطرات باران را می دانم که چند تا در صحرا و چند دانه در دریا می بارد. تعداد قطرات باران را از ابتدای خلقت تا حال را می دانم، ولی حسابی است که من از محاسبه آن عاجزم. رسول خدا (ص) فرمودند: چیست؟ عرض کرد :هرگاه جماعتی از امت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند، من از محاسبه ثواب صلوات عاجزم

نوشتن صلوات
رسول خدا (ص) فرموند: هر کس در کتابی یا نوشته‌ای بر من صلوات بنویسد، تا زمانی که نام من در کتاب هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می کنند

صلوات جهت حاجت
حضرت محمد (ص) فرمودند: صلوات فرستادن شما بر من باعث روا شدن حاجت‌های شماست و خدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند.

آمرزش گناهان با صلوات
حضرت محمد (ص) فرمودند: هر کس هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، بر خدا لازم می شود که گناهان او را بیامرزد، در همان روز یا همان شب

میزان صلوات در قیامت
حضرت محمد (ص) فرمودند: روز قیامت، من پیش میزان اعمال هستم، یعنی که هر کس کفه سیئاتش (گناهانش) سنگین تر از کفه حسناتش (ثواب‌هایش) باشد، من صلوات‌هایی را که برایم فرستاده می آورم و در کفه حسناتش می گذارم تا آن که کفه حسناتش سنگین تر گردد.

دیدن بهشت با صلوات
حضرت محمد (ص) فرمودند: هر کس هر روز هزار صلوات بر من بفرستد از دنیا نخواهد رفت تا جای خود را در بهشت ببیند

شرکت ملائکه ها در مجالس صلوات
حضرت محمد (ص) فرمودند: کاروانی از فرشتگان به امر پروردگار در جهان حرکت می کنند و هنگامی که به جلسه ذکر و صلوات می رسند، به یکدیگر می گویند: فرود آییم. زمانی که پیاده می شوند، اهل جلسه را هنگام دعا با ذکر آمین، یاری کرده و نیز اهل جلسه را هنگام صلوات کمک و همراهی می کنند و در پایان به یکدیگر می گویند: خوشا به حال افراد این جلسه که خدا آنان را آمرزید

خشنودی پیامبر (ص) از صلوات های زیاد
شخصی بسیار زاهد و عابد که گوشه گیر بود و در مجالس و محافل حاضر نمی شد، روزی در مجلس سخنرانی شرکت کرد و موجب تعجب همه شد. علت حضورش را پرسیدند، گفت: رسول خدا (ص) را در خواب دیدم و به من فرمود: برو به مجلس سخنرانی فلان واعظ که زیاد بر من صلوات می فرستد و من از او خشنودم

گم کردن راه بهشت
رسول خدا (ص) فرمودند: مَن نَسَی الصَلاة عَلیَ اخطَا طَریقَ الجنَةِ
کسی که صلوات بر من را فراموش کند راه بهشت را گم کرده است

صلوات ناقص، چرا؟
رسول خدا (ص) فرمودند: بر من صلوات ناقص نفرستید، پرسیدند: صلوات ناقص کدام است؟ رسول خدا (ص) فرمودند: این که بگویید «اللهم صل علی محمد» این نوع صلوات را صلوات ناقص گویند. صلوات کامل چنین است: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»

صلوات، هنگام مصاحفه با مسلمانان
رسول خدا (ص) فرمودند: دو بنده که دوست یکدیگر باشند و برای خدا با هم مسافحه نمایند و بر من صلوات فرستند، پیش از آنکه از هم جدا شوند، خدا گناهان هر دو را می آمرزد

صلوات با دل و زبان
یکی از آداب فرستادن صلوات این است که دل با زبان موافقت نماید، به این معنا که از روی غفلت زبان را به گفتن صلوات حرکت ندهد

مانع غیبت
روزی یکی از اولیا به حضرت الیاس و حضرت خضر (ع) شکایت کرد که مردم زیاد غیبت می کنند و غیبت هم از گناهان کبیره است و هر چه آنها را نصحیت می کنم و آنها را منع از غیبت می کنم، به حرفم اعتنایی نمی کنند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند. چه کنم؟ حضرت الیاس (ع) فرمود: چاره این کار این است که وقتی وارد چنین مجلسی و دیدی غیبت می کنند، بگو
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد
پروردگار، ملکی را بر اهل مجلس موکل می کند که هر وقت کسی خواست غیبت کند آن ملک جلوی این عمل زشت را می گیرد و نمی گذارد غیبت شود. سپس حضرت خضر (ع) فرمود: وقتی کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد
حضرت حق ملکی را می فرستد تا نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را کنند

فریاد رسی صلوات در قبر
شبلی نقل نموده است: من همسایه ای داشتم که وفات نمود. او را خواب دیدم ،از او پرسیدم: خدا با تو چه کرد؟
گفت: ای شیخ! هول های بزرگ دیدم، و رنج های عظیم کشیدم. از آن جمله به وقت سوال منکر و نکیر، زبان من از کار باز ماند. با خود می گفتم :واویلاه، این عقوبت از کجا به من رسید؟ آخر، من

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




یا رقیه..
ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﻣﻮﯼ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﺳﺮﻡ ﺩﺍﺩ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﺯﻟﻒ ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﻢ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﻏﺼﻪ ﯼ ﺭﻭﺑﻨﺪﻩ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﻋﻤﻪ ﯼ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺷﺘﻢ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﻣﻘﻨﻌﻪ ﯼ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﺗﺎﻭﻝ ﺁﻭﺍﺭﻩ ﺩﺍﺷﺘﻢ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﮐﺎﺭﺑﻪ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﻣﻦ، ﺗﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﻏﺮﺑﺖ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﺧﻠﺨﺎﻝ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﮔﺮﺩ ﺳﺮﺕ ﺷﺎﭘﺮﮎ ﺷﺪﻡ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﻧﻘﺸﻪ ﯼ ﺭﺍﻩ ﻓﺪﮎ ﺷﺪﻡ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﺍﺷﮏ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﺧﻮﻥ ﺟﮕﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﻌﺐ ﻧﯽ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﺩﺭﺑﻪ ﺩﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﻌﺐ ﻧﯽ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﺧﻢ ﺷﺪﻡ ﺍﺯﺑﺎﺭﻏﻢ ﭘﺪﺭ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽ ﮔﻢ ﺷﺪﻡ ﭘﺪﺭ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﺷﺎﻡ ﺑﻼ‌ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﻤﻪ ﺍﻡ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﻃﺸﺖ ﻃﻼ‌ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﻤﻪ ﺍﻡ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﺳﻨﮓ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ…
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﺯﺟﺮ ﭘﺮﻡ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ….

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﺑﯽ ﻫﺪﻓﻢ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﻧﺎﻥ ﻃﺮﻓﻢ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﺣﺮﻣﻠﻪ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺯﺩ ﻣﺮﺍ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻭ ﭼﻨﮓ ﺯﺩ ﻣﺮﺍ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﺑﺨﺖ ﺑﺪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﭼﺸﻢ ﻭَﺭَﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﻢ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﻧﯿﺰﻩ ﯼ ﺗﻮ ﺑﺪﺑﯿﺎﺭ ﺑﻮﺩ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﺑُﺮﺩ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﻮﺩ

ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻗﻪ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺍﻡ؛ ﺗﺎ ﺻﺪﺍ ﺯﺩﻧﺪ!
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﭘﯿﺮﺯﻧﺎﻥ ﻋﻤﻪ ﺭﺍ ﺯﺩﻧﺪ

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




اولین قبری که بعد از ظهور شکافته می شود قبر کیست

امام صادق علیه السّلام می فرماید: «اولین کسی که قبر او شکافته می شود و به سوی دنیا باز می گردد، حسین بن علی علیه السّلام است.» و در جای دیگر می فرماید: «نخستین فردی که به دنیا باز می گردد، حسین بن علی است پس حکومت می کند تا وقتی که در اثر پیری ابروان او بر چشمانش می افتد.» که اشاره به طولانی بودن حکومت امام حسین در عصر رجعت است.

جابر نیز از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا، پیش از شهادتش، به تفصیل درمورد رجعت خود و یاران خود سخن گفت:
«بشارت باد شما را به خدا قسم اگر این قوم ما را بکشند، ما نخستین کسانی هستیم که نزد پیامبرمان باز می گردیم و تا مدتی که خدا بخواهد توقف خواهیم کرد، آن گاه من اولین کسی هستم که قبرش شکافته می شود و ناگهان از قبر خارج می شوم، در حالی که امیر المؤمنین نیز از قبرش خارج شده و مهدی ما نیز قیام نموده است.»
در این روایت، رجعت امام حسین و امیر المؤمنین علیهما السّلام همزمان با قیام حضرت مهدی (عج) بیان شده است.

در روایت دیگر امام صادق علیه السّلام می فرماید: «امام حسین ـعلیه السّلام همراه با شهدای کربلا و هفتاد پیامبر، بازگشت می نماید. رو می آورد به سوی دنیا امام حسین همراه با کسانی که با وی به قتل رسیده بودند و همراهی می کنند او را هفتاد پیامبری که با موسی بن عمران مبعوث شدند. آن وقت حضرت قائم انگشترش را به او می سپارد.»

 

منبع
میزان الحکمه، ج ۴، ص ۵۸، ش ۶۹۳۲، محمدی ری شهری، چاپ مکتب الاعلام، ۱۳۶۲ هـ .ش.
معجم احادیث المهدی، ج ۵، ص ۳۲۸، ش ۱۷۶۶٫
بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۱، حدیث ۵۲٫
معجم احادیث المهدی، ج ۳، ص ۸۹، ش ۱
.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




“دلم می خواست های من”
زیادند
بلندند
طولانی اند …
اما مهمترین دلم می خواستم،
این است که انسان باشم
انسان بمانم
و انسان محشور شوم …
چقدر وقت کم است
تا وقت دارم باید مهر بورزم به همین چند نفر که از تمام مردم دنیا با من نفس می کشند
باید مهربورزم به همین جغرافیایی که سهم چشمهای من از جهان است
وقت کم است باید خوب باشم
مهربان باشم…
ودوست بدارم همه ی زیبایی ها را…
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ :
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻬﺸت است …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




تو جبهه قسمت تعمیرگاه کار میکردم چون هوای جنوب خیلی گرم بود صبح زود تاظهر کار میکردیم ظهر هم میرفتیم استراحت.
یه روز ظهر تو هوای گرم یه بسیجی جوانی اومد گفت:
اخوی خداخیرت بده ماعملیات داریم ماشین مارو درست کن برم.
گفتم مردحسابی الان ظهره خسته م برو فردا صبح بیا
باارامش گفت: اخوی ما عملیات داریم از عملیات میمونیم
منم صدامو تند کردم گفتم برادر من از صبح دارم کار میکنم خسته یم نمیتونم خودم یه ماهه لباس دارم هنوز وقت نکردم بشورم
گفت: بیا یه کاری کنیم من لباسای شمارو بشورم شماهم ماشین منو درست کن
منم برا رو کم کنی رفتم هر چی لباس بود مال بچه هارو هم برداشتم گذاشتم جلو تانکر گفتم بیابشور ایشون هم ارام بادقت لباسارو میشست منم برا اینکه لباسارو تموم کنه کار تعمیررو لفت دادم بعد تموم شدن لباسا اومد گفت:
اخوی ماشین مادرست شد؟
ماشین رو تحویل دادم داشت از محوطه خارج میشد که با مسؤولمون برخورد کرد بعد پیاده شد وروبوسی کردن وهم دیگه رو بغل کردن
اومدم داخل سنگر به بچه ها گفتم: این اقا از فامیلای حاجی هست حاجی بفهمه پوستمونو میکنه
حاجی اومد داخل سفره رو انداختیم داشتیم غذا میخوردیم حاجی فهمید که داریم یه چیزی رو پنهان میکنیم پرسید: چی شده؟
گفتم: حاجی اونی که الان اومده فامیلتون بودن؟
حاجی گفت: چطور نشناختین؟ ایشون مهدی باکری فرمانده لشکر بودن

راوی که این خاطره رو تعریف میکرد بغض میکنه واشکش جاری میشه نمیدانم یا از کارش پشیمانه یاشایدهم دلش برا اون روزا تنگ شده

راوی: اقای رضا رمضانی

در کتاب خداحافظ سردار هم هست

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




تودریای بی ساحلی یاعلی
توهرزنده ای رادلی یاعلی


تویی رمز آغازوپایان ما
توعقل همه عاقلی یاعلی


فدای تووناله هایت علی
فدای تووگریه های علی


فدای سخن های با ارزشت
فدای توونغمه هایت علی


علی جان مرا یادتوشادکرد
روان خراب من آباد کرد


غبارغم ازچهره ی من زدود
که یاد توراروح من یاد کرد


علی جان به وصف تودرمانده ایم
ندانیم که ای:پاک شرمنده ایم


مگر می توان وصف مولی نمود
دراین ره علی جان ,سرافکنده ایم

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

ما بگوییم یاعلی دشمن بگوید الفرار

نام زیبای علی باشد به گوشش یادگار

لرزه افتاده به پای داعش و وهابیت…

لافتی الاعلی لاسیف الا ذوالفقار

***************************

تانجف رفتم دوباره این دلم شد بی قرار

پای برگشتن ندارم از نجف ،، پروردگار

یادم آمد که بگویم زیر لب باهرمحن

لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

***************************

بوسه بر فرش حسینیه زنم با افتخار

میکشد من را فراق کربلا و انتظار

ذکر زیبای برات کربلا باشد همین

لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار . .

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




نقشهء 25 گنج بزرگ دنيا ، از زبان امام صادق(ع) :

1- طلبتُ الجنة، فوجدتها في السخأ

بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگي و جوانمردي يافتم.

2- و طلبتُ العافية، فوجدتها في العزلة:
و تندرستي و رستگاري را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه گيري (مثبت و سازنده) يافتم.

3- و طلبت ثقل الميزان، فوجدته في شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»:
و سنگيني ترازوي اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهي به يگانگي خدا تعالي و رسالت حضرت محمد (صلی الله عليه و آله) يافتم.

4- و طلبت السرعة في الدخول الي الجنة، فوجدتها في العمل لله تعالي: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براي خداي تعالي يافتم.

5- و طلبتُ حب الموت، فوجوته في تقديم المال لوجه الله:
و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پيش فرستادن ثروت (انفاق) براي خشنودي خداي تعالي يافتم.

برگ عيشي به گور خويش فرست
كس نيارد ز پس، تو پيش فرست

6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها في ترك المعصية:
و شيريني عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه يافتم.

7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها في الجوع و العطش:
و رقت (نرمي) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگي و تشنگي (روزه) يافتم.

8- و طلبت نور القلب، فوجدته في التفكر و البكأ:
و روشني قلب را جستجو نمودم، پس آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.

9- و طلبت الجواز علي الصراط، فوجدته في الصدقة:
و (آساني) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه يافتم.

10- و طلبت نور الوجه، فوجدته في صلاة الليل:
و روشني رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب يافتم.

11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته في الكسب للعيال:
و فضيلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزينه زندگي زن و فرزند يافتم.

12- و طلبت حب الله عز و جل، فوجدته في بغض اهل المعاصي:
و دوستي خداي تعالي را جستجو كردم، پس آن را در دشمني با گنهكاران يافتم.

13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها في النصيحة لعبادالله:
و سروري و بزرگي را جستجو نمودم، پس آن را در خيرخواهي براي بندگان خدا يافتم.

14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته في قلة المال:
و آسايش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمي ثروت يافتم.

15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها في الصبر:
و كارهاي پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكيبايي يافتم.

16- و طلبت الشرف، فوجدته في العلم:
و بلندي قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش يافتم.

17- و طلبت العبادة فوجدتها في الورع:
و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهيزكاری يافتم .

18- و طلبت الراحة، فوجوتها في الزهد:
و آسايش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسايي يافتم.

19- و طلبت الرفعة، فوجدتها في التواضع:
برتري و بزرگواري را جستجو نمودم، پس آن را در فروتني يافتم.

20- و طلبت العز، فوجدته في الصدق:
و عزت (ارجمندي) را جستجو نمودم، پس آن را در راستي و درستي يافتم.

21- و طلبت الذلة، فوجدتها في الصوم:
و نرمي و فروتني را جستجو نمودم، پس آن را در روزه يافتم.

22- و طلبت الغني، فوجدته في القناعة:
و توانگري را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت يافتم.

قناعت توانگر كند مرد را
خبر كن حريص جهانگرد را

23- و طلبت الانس، فوجدته في قرائة القرآن:
و آرامش و همدمي را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن يافتم.

24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها في حسن الخلق:
و همراهي و گفتگوي با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخويي يافتم.

25- و طلبت رضا الله، فوجدته في برالوالدين:
و خوشنودي خدا تعالي را جستجو نمودم، پس آن را در نيكي به پدر و مادر يافتم.
___________________________
منبع: مستدرك الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810 باب 101 : باب نوادر ما یتعلق بابواب جهاد النفس و ما یناسبه: من مجموعه الشهید رحمه الله تعالی: حدیث 19
__________________________

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




سلام ما به لبخند شهیدان

به ذکرِ رویِ سربندِ شهیدان

سلام ما به گُم نامانِ لشگر

به تسبیحاتِ یا زهرایِ معبر

همان هایی که عمری نذر کردند

اگر رفتند دیگر بر نگردند

سلام ما به خاکی که بهشت است

به رویِ آن به خطِ خون نوشت است

به نقدِ جان بیا بازارِ معشوق

تنِ بی سر بیا دیدارِ معشوق

به هرکس اشک و سوز و آه دادند

هم او را پایِ سفره راه دادند

 

دوکوهه السلام ای خاکِ غربت

مناجاتِ حسینیه همت

 

دوکوهه خسته و دلگیر هستم

خجل از یار و سر به زیر هستم

 

دوکوهه این دلم خیلی گرفته

برایِ دیدنِ لیلی گرفته

 

دوکوهه شهرِ ما شهرِ خدا نیست

کسی با غربت ما آشنا نیست

 

دوکوهه زندگی ها زندگی نیست

کسی دیگر به فکر بندگی نیست

 

دوکوهه قلب آقا را شکستند

همه دنبالِ دنیایِ خود هستند

 

دوکوهه مهدیِ زهرا غریب است

میانِ خیمه در صحرا غریب است

 

دوکوهه تا که می گیرد دل ما

رویم آرام تا بهشت زهرا

 

دوکوهه هرشبِ جمعه به زاری

رود هرکس کنارِ یک مزاری

 

دوکوهه آمدم پیشت بمانم

برایت روضۀ زهرا بخوانم

 

دوکوهه سینه زن ها را صدا کن

میان داری نما و کوچه واکن

 

دوکوهه کوچه گفتم وای کوچه

چه می دانیم از معنایِ کوچه

 

دوکوهه راهِ مادر را گرفتند

تمام ِ هستِ حیدر را گرفتند

 

دوکوهه مادرِ ما داد می زد

میانِ شعله ها فریاد می زد

 

دوکوهه پیکرِ او ضربه ها خورد

به واللهِ لگد را بی هوا خورد

 

دوکوهه پهلویِ مادر شکسته

قلافی بازویِ مادر شکسته

 

دوکوهه خاک بر چادر نشسته

علی را می کشیدند دست بسته

 

دوکوهه خوب شد فضه رسید و ….

به دور فاطمه چادر کشید و ..

 

دوکوهه اهل خانه اهل دردند

همان جا محسن اش را دفن کردند

 

دوکوهه کن دعا مهدی بیاید

گره از ابروی مادر گشاید

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




چرا خواهر امام رضا(ع) را کریمه اهل بیت می‌نامند

حضرت معصومه(س) در ایام محبوس بودن پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر(ع) و در روزگار مسافرت برادرش حضرت رضا(ع)، در دفاع از حریم ولایت و پاسداری از خط امامت، آن چنان نقش مؤثری ایفا کرد که به شفیعه روز محشر و کریمه اهل بیت اشتهار یافت.
کی از سؤالاتی که درباره این بانوی بزرگ پرسیده می‌شود این است که چرا حضرت معصومه(س) را کریمه اهل بیت می‌نامند؟ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این چنین پاسخ می‌دهد:
حضرت فاطمه معصومه(س) کریمه اهل بیت(ع)، دختر امام هفتم حضرت موسی بن جعفر(ع) است، امام موسی بن جعفر(ع) دختران زیادی داشته است، علمای شیعه حضرت معصومه(س) را افضل از سایر دختران آن حضرت می‌دانند، به عنوان نمونه «شیخ عباس قمی» در منتهی الآمال می‌نویسد: «… بر حسب آنچه به مارسیده افضل آن‌ها(1) سیده جلیله معظّمه فاطمه بنت امام موسی(ع) معروف به حضرت معصومه است».(2)
حضرت فاطمه دختر امام موسی بن جعفر(ع) دارای القاب زیادی هستند(3)، دو لقب مشهور آن حضرت «معصومه» و «کریمه اهل بیت» است، در رابطه با لقب «کریمه اهل بیت» در کتاب «در حریم حضرت معصومه(س)» این گونه آمده است که در ایام محبوس بودن پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر(ع) و در روزگار مسافرت برادرش حضرت رضا(ع)، در دفاع از حریم ولایت و پاسداری از خط امامت، آن چنان نقش مؤثری ایفا کرد که به «شفیعه روز محشر» و «کریمه اهل بیت پیامبر» اشتهار یافت.(4)
در کتاب «فروغی از کوثر» ذیل عنوان «کریمه اهل بیت» آمده است که اولیاء الهی منشاء کرامات و عنایاتی بوده‌اند که آثار یک عمر اخلاص و وارستگی آن‌هاست، از دیر زمان، آستانِ قدس فاطمی منشاء هزاران کرامت و عنایت ربّانی بوده است… .(5)
اما به نظر می‌رسد، شهرت این لقب برای حضرت معصومه(س) به واسطه رؤیای صادقه‌ای است که از مرحوم آیت الله سیدمحمود مرعشی نجفی(ره) نقل شده است، داستان به این صورت است که مرحوم سیدمحمود مرعشی نجفی متوفای 1328 هجری قمری بسیار علاقه‌مند بود که به هر طریقی شده، محل قبر شریف حضرت صدیقه طاهر(س) را به دست آورد، برای این مقصود، ختم مجربی انتخاب کرده، چهل شب به آن مداومت کرد تا شاید خداوند به طریقی او را از محل قبر شریف حضرت زهرا(س) آگاه فرماید، شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان استراحت کرده، در عالم رؤیا به محضر مقدس حضرت باقر(ع) یا حضرت صادق(ع) مشرف شد.(6)
امام(ع) به ایشان فرمود: «علیک بکریمة اهل البیت»؛ به دامن کریمه اهل بیت چنگ بزن، ایشان به تصور اینکه منظور امام(ع) از «کریمه اهل بیت» حضرت زهرا(س) است، عرضه داشت: بلی قربانت گردم، من نیز این ختم را برای همین گرفتم که محل قبر شریف آن حضرت را به صورت دقیق‌تر بدانم و به زیارتش مشرف شوم، امام(ع) فرمودند: منظور من قبر شریف حضرت معصومه در قم است، مرحوم آیت‌الله سیدمحمود مرعشی نجفی هنگامی که از خواب برخاست تصمیم گرفت که رخت سفر ببندد و به قصد زیارت حضرت معصومه(س) رهسپار ایران شود.(7)
این جریان در کتاب «کریمه اهل بیت» نقل شده است، مؤلف بعد از نقل این جریان در پاورقی کتابش اضافه می‌کند این داستان را مرحوم آیت‌الله مرعشی(8) چندین بار در ملاقات‌های اینجانب با ایشان از پدر بزرگوارشان نقل کردند و حقیر آن را بدون هیچ گونه تصرفی در اینجا آوردم.(9)
این داستان در کتاب «حرم فاطمیون»(10) و همچنین در کتاب «حضرت معصومه، فاطمه دوم»(11) با اقتباس از کتاب «کریمه اهل بیت(ع)» هم نقل شده است، آقای محمدی اشتهاردی بعد از نقل این داستان می‌نویسد: اقتباس، از کتاب ارزشمند «کریمه اهل بیت(ع)» صفحه 43-45، سپس آقای محمدی اشتهاردی ادامه می‌دهد: ماجرای فوق را مرحوم آیت‌الله سیدشهاب‌الدین مرعشی به طور مکرر برای افراد مختلف نقل کرده است.
یکی از شاگردان آیت‌الله نجفی می‌گفت: ایشان در درس خود می‌فرمود: علت آمدن من به قم، همین مطلب بود،(12) و در مورد رؤیای مذکور ایشان می‌نویسد: با توجه به اینکه مرجع تقلیدی این رؤیا را از پدر مجتهدش نقل می‌کند و خواب دیدن امام معصوم(ع)، دلیل بر صدق آن خواب است.(13)
در پایان می‌توان نتیجه گرفت که شهرت لقب «کریمه اهل بیت» برای حضرت فاطمه(س) بعد از رؤیای صادقه‌ای است که مرحوم آیت الله سیدمحمود مرعشی نجفی آن را نقل کرده است، إن‌شاءالله خداوند توفیق زیارت، همراه با معرفت این بانوی بزرگوار را به همه عاشقان عنایت فرماید.


_____________________________________________ ___
*پی‌نوشت‌ها:
1. دختران امام موسی بن جعفر(ع)
2. قمی، عباس، منتهی الامال، قم، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1412 هـ ، ج2، ص 430.
3. در کتاب «انوار المشعشعین» به غیر از دو لقب «معصومه» و «کریمه اهل بیت» ده لقب دیگر در زیارتنامه‌ای، برای حضرت معصومه(س) نقل شده است. مراجعه شود به کتاب: مهدی پور، علی اکبر، کریمه اهل بیت، قم، نشر حاذق، چاپ اول، 1374، به نقل از انوار المشعشعین، ج 1، ص 211.
4. مهدی پور، علی اکبر، در حریم حضرت معصومه(س)، انتشارات رسالت، چاپ دوم، 1417 هـ ، ص 11.
5. محمدبیگی، الیاس، فروغی از کوثر، قم، انتشارات زائر، چاپ دوم، 1379، ص 43.
6. مؤلف می‌نویسد: این تردید از مرعشی نجفی است مراجعه شود به مهدی‌پور، علی‌اکبر، کریمه اهل بیت، قم، نشر حاذق، چاپ اول، 1374، ص 43.
7. مهدی پور، علی اکبر، کریمه اهل بیت(ع)، قم، نشر حاذق، چاپ 1، 1374، ص43.
8. مرعشی نجفی، سیدشهاب الدین که در کتابخانه بی نظیرش در قم مدفون است.
9. مهدی‌پور، علی اکبر، پیشین، ص45.
10. شهاب، محمدعلی و باقری، حسن، حرم فاطمیون، قم، نشر نذیر، چاپ اول، 1381، ص40.
11. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت معصومه فاطمه دوم، قم، انتشارات علاقه، چاپ اول، 1375، ص138.
12. همان، ص140،
13. همان، ص141.

 

 

موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت




امام على عليه السّلام فرمودند:

ما سَألتُ ربِّي أولادا نُضْرَ الوَجهِ، ولاسَألتُهُ وَلَدا حسَنَ القامَةِ ، ولكنْ سَألتُ ربِّي أولادا مُطِيعِينَ للّه ِ وَجِلِينَ مِنهُ ؛ حتّى إذا نَظَرتُ إلَيهِ وهُو مُطيعٌ للّه قَرَّت عَيني ؛

مـن از پروردگار خود نه فرزندانى زيبارو خواستم و نه فرزندى خوش قد و قامت ، بلكه از پروردگارم فرزندانى خواستم كه فرمانبردار خدا باشند و از او بترسند ، تا وقتى به او نگاه كنم و ببينم از خداوند فرمان مى برد ، چشمم روشن شود .

بحار الأنوار: 104 / 98 / 66

موضوعات: روایات  لینک ثابت




از جهان بیگانه شو تا آشنا پیدا کنی
خودستائی را برون بَر تا خدا پیدا کنی


نیست در قاموس هستی هیچ دردی بی دوا
سعی کن از بهر هر دردی دوا پیدا کنی


گنج قارون گر بدست آری ز دستت میرود
دست گیری کن که بهر خود عصا پیدا کنی


چشم بی روح تو گردد زیر خاک ای نازنین
سعی کن نوری در آنجا از صفا پیدا کنی


همچو اسکندر مرو دنبال آب و زندگی
لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی


باد بر غبغب میفکن چون شدی صاحب مقام
تا مقامی برتر از شیخ بها پیدا کنی


روز محشر عضو عضو ما شهادت میدهند
شاهدی باید از الطاف خدا پیدا کنی


سعی کردن در صفا و مروه ای، حاجی خوشست
خوشتر از آن این بُوَد جود و سخا پیدا کنی


از من ژولیده بشنو سعی کن در زندگی
ارتباط مستقیمی با خدا پیدا کنی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بي خامنه اي هوا بسي تنگ بود

بي عشق علي (ع) جهان چه بي رنگ بود

اي مانده نهرواني پست بدان

بي «سيد علي» شيعه گري ننگ بود

با خامنه اي زنده ام و پاينده

با رهبري اش مقتدر و توفنده

در عرصه ميدان نمي بينم خصم

باشد سخنان رهبرم كوبنده

اي خامنه اي دعا بكن يارانت

اي عشق نگاه كن سربازانت

هستند فقط منتظر يك تصميم

اي آيت حق درياب دلدارانت

اي حضرت ماه تحفه اي را بپذير

سرباز حقير و كوچكي را بپذير

با خامنه اي دلم بسي آرام است

با حضرت ماه امتی همگام است

آماده كند راه براي موعود

بارهبريش خصم جهان ناكام است

جانم فدای سیدعلی

سلامتی حضرت آقا صلوات

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




 

امام باقر، محمد بن علی بن الحسين(ع)، لقبش “باقر” است.

باقر يعنی شكافنده. به آن حضرت “باقر العلوم” می‏گفتند، يعنی‏"شكافنده دانشها".
مردی مسيحی، به صورت سخريه و استهزاء، كلمه “باقر” را تصحيف‏
كرد به كلمه “بقر” -يعنی گاو- و به آن حضرت گفت: «انت بقر»؛ يعني«تو گاوی»
امام بدون آنكه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانيت كند، با
كمال سادگی گفت: «نه، من بقر نيستم من باقرم».
مسيحی: «تو پسر زنی هستی كه آشپز بود».
- «شغلش اين بود، عار و ننگی محسوب نمی‏شود».
- «مادرت سياه و بی‏شرم و بد زبان بود».
- «اگر اين نسبتها كه به مادرم می‏دهی راست است، خداوند او را
بيامرزد و از گناهش بگذرد. و اگر دروغ است، از گناه تو بگذرد كه دروغ‏
و افترا بستی».
مشاهده اين همه حلم، از مردی كه قادر بود همه گونه موجبات آزار يك‏
مرد خارج از دين اسلام را فراهم آورد، كافی بود كه انقلابی در روحيه مرد
مسيحی ايجاد نمايد، و او را به سوی اسلام بكشاند .
مرد مسيحی بعدا مسلمان شد.۱
پاورقی :
1. بحار الانوار، جلد۱۱، حالات امام باقر، صفحه83

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




عربی بيابانی و وحشی ، وارد مدينه شد و يكسره به مسجد آمد ، تا مگر از رسول خدا سيم و زری بگيرد . هنگامی وارد شد كه رسول اكرم در ميان انبوه‏ اصحاب و ياران خود بود . حاجت خويش را اظهار كرد و عطائی خواست .
رسول اكرم چيزی به او داد ، ولی او قانع نشد و آن را كم شمرد ، بعلاوه سخن‏ درشت و ناهمواری بر زبان آورد ، و نسبت به رسول خدا جسارت كرد . اصحاب و ياران سخت در خشم شدند ، و چيزی نمانده بود كه آزاری به او
برسانند ، ولی رسول خدا مانع شد .
رسول اكرم بعدا اعرابی را با خود به خانه برد ، و مقداری ديگر به او كمك كرد ، ضمنا اعرابی از نزديك مشاهده كرد كه وضع رسول اكرم به وضع رؤسا و حكامی كه‏ تاكنون ديده شباهت ندارد ، و زر و خواسته‏ای در آنجا جمع نشده .
اعرابی اظهار رضايت كرد و كلمه‏ای تشكر آميز بر زبان راند . در اين‏ وقت رسول اكرم به او فرمود : ” تو ديروز سخن درشت و ناهمواری برزبان‏ راندی كه ، موجب خشم اصحاب و ياران من شد . من می‏ترسم از ناحيه آنها به‏
تو گزندی برسد ، ولی اكنون در حضور من اين جمله تشكر آميز را گفتی ، آيا ممكن است همين جمله را در حضور جمعيت بگويی تا خشم و ناراحتی كه آنان‏ نسبت به تو دارند ، از بين برود ؟ ” اعرابی گفت : ” مانعی ندارد ” .
روز ديگر اعرابی به مسجد آمد ، در حالی كه همه جمع بودند ، رسول اكرم‏ رو به جمعيت كرد و فرمود : ” اين مرد اظهار می‏دارد كه از ما راضی شده‏ آيا چنين است ؟ ” اعرابی گفت : ” چنين است ” و همان جمله تشكر آميز كه در خلوت گفته بود تكرار كرد . اصحاب و ياران رسول خدا خنديدند .
در اين هنگام رسول خدا رو به جمعيت كرد ، و فرمود : ” مثل من و اين‏ گونه افراد ، مثل همان مردی است كه شترش رميده بود و فرار می‏كرد ، مردم‏ به خيال اينكه به صاحب شتر كمك بدهند فرياد كردند ، و به دنبال شتر دويدند . آن شتر بيشتر رم كرد و فراری‏تر شد . صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت ، خواهش می‏كنم كسی به شتر من كاری نداشته باشد ، من خودم بهتر می‏دانم كه از چه راه شتر خويش را رام كنم .
” همينكه مردم را از تعقيب بازداشت ، رفت و يك مشت علف برداشت‏ و آرام آرام از جلو شتر بيرون آمد ، بدون آنكه نعره‏ای بزند و فريادی بكشد و بدود ، تدريجا در حالی كه علف را نشان می‏داد جلو آمد . بعد باكمال‏ سهولت مهار شتر خويش را در دست گرفت و روان شد .
” اگر ديروز من شما را آزاد گذاشته بودم ، حتما اين اعرابی بدبخت به‏ دست شما كشته شده بود - و در چه حال بدی كشته شده بود ، در حال‏ كفر و بت پرستی - ولی مانع دخالت شما شدم ، و خودم با نرمی و ملايمت او را رام كردم ” ( 1) .
پاورقی :
. 1 كحل البصر ، صفحه . 70

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




در آن ايام، در تمام قلمرو كشور وسيع اسلامی، به استثناء قسمت شامات، چشمها به آن شهر دوخته‏ بود كه، چه فرمانی صادر می‏كند و چه تصميمی می‏گيرد. در خارج اين شهر دو نفر، يكی مسلمان و ديگری كتابی (يهودی يامسيحی‏ يا زردشتی) روزی در راه به هم برخورد كردند. مقصد يكديگر را پرسيدند.
معلوم شد كه مسلمان به كوفه می‏رود، و آن مرد كتابی درهمان نزديكی، جای‏ ديگری را در نظر دارد كه برود. توافق كردند كه چون در مقداری از مسافرت‏
راهشان يكی است باهم باشند و بايكديگر مصاحبت كنند.
راه مشترك، با صميميت، در ضمن صحبتها و مذاكرات مختلف طی شد. به‏ سر دو راهی رسيدند، مرد كتابی با كمال تعجب مشاهده كرد كه رفيق‏ مسلمانش از آن طرف كه راه كوفه بود نرفت، و از اين طرف كه او می‏رفت،‏ آمد .
پرسيد : «مگر تو نگفتی من می‏خواهم به كوفه بروم ؟»
-مسلمان: «چرا».
-کتابی: «پس چرا از اين طرف می‏آئی؟ راه كوفه كه آن يكی است».
-مسلمان: «می‏دانم، می‏خواهم مقداری تورا مشايعت كنم. پيغمبر ما فرمود: “هرگاه دو نفر در يك راه بايكديگر مصاحبت كنند، حقی بريكديگر پيدا
می‏كنند". اكنون تو حقی بر من پيدا كردی. من به خاطر اين حق كه به‏ گردن من داری می‏خواهم چند قدمی تو را مشايعت كنم. و البته بعد به راه‏ خودم خواهم رفت».
-کتابی: «اوه، پيغمبر شما كه اين چنين نفوذ و قدرتی در ميان مردم پيدا كرد، و باين سرعت دينش در جهان رائج شد، حتما به واسطه همين اخلاق كريمه‏اش بوده».
تعجب و تحسين مرد كتابی در اين هنگام به نهایت درجه رسيد، كه برايش‏ معلوم شد، اين رفيق مسلمانش، خليفه وقت، علی ابن ابيطالب(ع) بوده. طولی نكشيد كه همين مرد مسلمان شد، و در شمار افراد مؤمن و فداكار اصحاب علی(عليه‏السلام) قرار گرفت».

پاورقی :
. 1 اصول كافی، ج 2، باب “حسن الصحابة و حق الصاحب فی السفر"،
صفحه670

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

قافله‏ای از مسلمان كه آهنگ مكه داشت، مدينه که رسيد چند روزی توقف و استراحت كرد، و بعد به مقصد مكه به راه افتاد.
در بين راه مكه و مدينه، در يكی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف‏ شدند كه با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت با آنها ، متوجه شخصی‏ درميان آنها شد كه سيمای صالحين داشت، و با چابكی و نشاط مشغول خدمت و رسيدگی به كارها و حوائج اهل قافله بود، در لحظه اول او را شناخت. با كمال تعجب از اهل قافله پرسيد: «اين شخصی را كه مشغول خدمت و انجام‏ كارهای شماست می‏شناسيد؟»
-اهل قافله: « نه، او را نمی‏شناسيم ، اين مرد در مدينه به قافله ما ملحق شد. مردی‏ صالح و متقی و پرهيزگار است. ما از او تقاضا نكرده‏ايم كه برای ما كاری‏ انجام دهد، ولی او خودش مايل است كه در كارهای ديگران شركت كند و به‏
آنها كمك بدهد.»
-مرد: «معلوم است كه نمی‏شناسيد، اگر می‏شناختيد اين طور گستاخ نبوديد ، هرگز حاضر نمی‏شديد مانند يك خادم به كارهای شما رسيدگی كند.»
- اهل قافله: «مگر اين شخص كيست ؟»
- مرد: «اين، علی بن الحسين زين العابدين است.»
جمعيت آشفته به پاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند. آنگاه به عنوان گله گفتند: «اين چه كاری بود كه شما با ما كرديد؟! ممكن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بكنيم، و مرتكب گناهی بزرگ بشويم.»
امام: «من عمدا شمارا كه مرا نمی‏شناختيد برای همسفری انتخاب كردم، زيرا گاهی با كسانی كه مرا می‏شناسند مسافرت‏ می‏كنم ، آنها به خاطر رسول خدا زياد به من عطوفت و مهربانی می‏كنند، نمی‏گذارند كه من عهده‏دار كار و خدمتی بشوم، از اينرو مايلم همسفرانی‏ انتخاب كنم كه مرا نمی‏شناسند و از معرفی خودم هم خودداری می‏كنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم».۱
پاورقی :
۱. بحار، جلد 11، چاپ كمپانی، صفحه 21، و در صفحه 27 بحار

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

همينكه رسول اكرم و اصحاب و ياران از مركبها فرود آمدند، و بارها را بر زمين نهادند، تصميم جمعيت براين شد كه برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده كنند. يكی از اصحاب گفت: «سر بريدن گوسفند با من»
ديگری: «كندن پوست آن بامن»
سومی: «پختن گوشت آن بامن»
چهارمی: . . .
رسول اكرم : «جمع كردن هيزم از صحرا بامن ».
جمعيت: «يا رسول الله شما زحمت نكشيد و راحت بنشينيد، ما خودمان‏
با كمال افتخار همه اينكارها را می‏كنيم»
رسول اكرم: «می‏دانم كه شما می‏كنيد، ولی خداوند دوست نمی دارد
بنده‏اش را در ميان يارانش با وضعی متمايز ببيند كه، برای خود نسبت به‏
ديگران امتيازی قائل شده باشد».
سپس به طرف صحرا رفت. و مقدار لازم خار و خاشاك از صحرا جمع كرد و
آورد. پاورقی :
۱. كحل البصر، صفحه 68

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

قافله چندين ساعت راه رفته بود. آثار خستگی در سواران و در مركبها پديد گشته بود. همينكه به منزلی رسيدند كه آنجا آبی بود، قافله فرود آمد. رسول اكرم نيز كه همراه قافله بود، شتر خويش را خوابانيد و پياده‏ شد. قبل از همه چيز ، همه در فكر بودند كه خود را به آب برسانند و مقدمات نماز را فراهم كنند.
رسول اكرم بعد از آنكه پياده شد، به آن سو كه آب بود روان شد، ولی‏ بعد از آنكه مقداری رفت، بدون آنكه با احدی سخنی بگويد، به طرف مركب‏ خويش بازگشت. اصحاب و ياران با تعجب باخود می‏گفتند آيا اينجا را برای فرود آمدن نپسنديده است و می‏خواهد فرمان حركت بدهد؟! چشمها مراقب و گوشها منتظر شنيدن فرمان بود. تعجب جمعيت‏ هنگامی زياد شد كه ديدند همينكه به شتر خويش رسيد ، زانوبند را برداشت‏ و زانوهای شتر را بست ، و دو مرتبه به سوی مقصد اولی خويش روان شد.
فريادها از اطراف بلند شد: «ای رسول خدا! چرا مارا فرمان ندادی كه‏ اين كار را برايت بكنيم، و به خودت زحمت دادی و برگشتی؟ ما كه با كمال افتخار برای انجام اين خدمت آماده بوديم ». در جواب آنها فرمود: “هرگز از ديگران در كارهای خود كمك نخواهيد، و بديگران اتكا نكنيد، ولو برای يك قطعه چوب مسواك باشد».1

پاورقی :
1. كحل البصر، محمد قمی، صفحه 69

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

شخصی باهيجان و اضطراب، به حضور امام صادق(ع) آمد و گفت: «درباره من دعايی بفرماييد تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد، كه‏
خيلی فقير و تنگدستم».
امام : «هرگز دعا نمی‏كنم» .
شخص: «چرا دعا نمی‏كنيد؟!»
امام: «برای اينكه خداوند راهی برای اينكار معين كرده است، خداوند امر
كرده كه روزی را پی‏جويی كنيد، و طلب نماييد. اما تو می‏خواهی در خانه‏
خود بنشينی، و با دعا روزی را به خانه خود بكشانی!»


موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




مستمند و ثروتمند( داستانی از کتاب داستان راستان شهید مطهری )

 

رسول اكرم ” ص ” طبق معمول ، در مجلس خود نشسته بود . ياران‏ گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگين انگشتر در ميان گرفته بودند . در اين بين يكی از مسلمانان - كه مرد فقير ژنده‏ پوشی بود - از در رسيد . و طبق سنت اسلامی - كه هر كس در هر مقامی هست ، همين كه وارد مجلسی می‏شود بايد ببيند هر كجا جای خالی هست همانجا بنشيند ، و يك نقطه مخصوص را به عنوان اينكه شأن من چنين اقتضا می‏كند در نظر نگيرد - آن مرد به اطراف‏ متوجه شد ، در نقطه‏ای جايی خالی يافت ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوی مرد متعين و ثروتمندی قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه ‏های خود را جمع‏ كرد و خودش را به كناری كشيد ، رسول اكرم كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت :
” ترسيدی كه چيزی از فقر او بتو بچسبد ؟ ! “
- ” نه يا رسول الله ! “
- ” ترسيدی كه چيزی از ثروت تو به او سرايت كند ؟ “
- ” نه يا رسول الله ! “
- ” ترسيدی كه جامه ‏هايت كثيف و آلوده شود ؟ “
- ” نه يا رسول الله ! “
- ” پس چرا پهلو تهی كردی و خودت را به كناری كشيدی ؟ “
- ” اعتراف می‏كنم كه اشتباهی مرتكب شدم و خطا كردم . اكنون به جبران‏ اين خطا و به كفاره اين گناه حاضرم نيمی از دارايی خودم را به اين برادر مسلمان خود كه درباره ‏اش مرتكب اشتباهی شدم ببخشم ؟ “
مرد ژنده پوش : ” ولی من حاضر نيستم بپذيرم ” .
جمعيت :
” چرا ؟ “
- ” چون می‏ترسم روزی مرا هم غرور بگيرد ، و بايك برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بكنم كه امروز اين شخص با من كرد ” ( 1 ) .

پاورقی :
 1 اصول كافی ، جلد 2 ، باب فضل فقراء المسلمين ، صفحه 260.

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ،

ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﭼﺸﻢ ﮔﺸﻮﺩﻥ،

ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،

ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻡ

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،

ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ،ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ

ﻭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﺭﺕ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﺪ

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،

ﺯﯾﺮﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ،ﺣﺎﺻﻞ ﺗﺠﺴﻢ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ

ﻭ ﻣﻦ ﺧﯿﺮ ﻣﺤﺾ،ﺛﺮﻭﺗﯽ ﻻﯾﺰﺍﻝ،ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻏﯿﺮ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﻃﺎﻟﺒﻢ،

ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﻢ ….

ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﺮﮐﺖ ﻭ ﺍﻣﻨﯿﺘﻢ …..

ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﺑﺎﺷﯿﻢ ….

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ

ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺳﭙﺎﺱ ….

ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﻮﺍﺯﺷﻢ ﮐﺮﺩ

ﺳﭙﺎﺱ ﻛﻪ ﺩﻳﺮﻭﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺯﺑﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻮﺩﻧﺪ . . .

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چرا هنگام عرض ادب به ساحت مقدس ولي عصر (عج) دست بر سر خويش ميگذاريم ؟

 

توضيح سؤال :

چرا هنگام عرض ادب به ساحت مقدس ولي عصر (عج) دست بر سر خويش ميگذاريم ؟ آيا روايت و يا دستور خاصي براي اين موضوع وجود دارد

پاسخ :

در اين باره روايت خاصي از حضرات معصومين عليهم السلام وارد نشده است ؛ جز روايتي كه علامۀ مامقاني رضوان الله تعالي عليه در تنقيح المقال ، ج1 ،‌ ص418 در ترجمۀ دعبل خزاعي از مشكواة الأنوار ، شيخ محمد بن عبد الجبار نقل مي‌كند و آن روايت اين است :

لما قرأ دعبل قصيدته المعروفة التي أولها ( مدارس آيات ) على الرضا عليه السلام وذكره عج الله تعالى فرجه وضع الرضا عليه السلام يده على رأسه وتواضع قائما ودعا له بالفرج .

زماني كه دعبل قصيدۀ معروفش را كه اولش (مدارس آيات ) بود بر امام رضا عليه السلام خواند و در آن نامي از حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف برده شد ، امام رضا عليه السلام دست بر سر نهاد و متواضعانه ايستاد و براي تعجيل در فرج آن حضرت دعا كرد .

مرحوم محدث نوري رحمت الله عليه در باره قيام و دست گذاردن بر سر مي‌نويسد :

هذا القيام والتعظيم خصوصا عند ذكر ذلك اللقب المخصوص سيرة تمام أبناء الشيعة في كل البلاد من العرب والعجم والترك والهند والديلم وغيرها ، بل وعند أبناء أهل السنة والجماعة أيضا .

النجم الثاقب ، ص 605 .

اين نوع قيام تعظيم در هنگام ذكر لقب مخصوص حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف ، از قديم الأيام در ميان تمام شيعيان ؛ اعم از عرب و عجم و ترك و ديلم ، در تمام شهرها و كشورها ؛ بلكه حتي در نزد اهل سنت نيز مرسوم بوده است .

البته در باره اصل ايستادن و قيام در زمان ذكر نام شريف آن حضرت ، روايات ديگري نيز وجود دارد ؛ اما از آن‌جايي كه سؤال شما در باره « دست بر سر گذاشتن » بود ، ما فقط به همين مورد اشاره كرديم .

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

سیب ها را زیبا به تصویر کشیدند؛

اولی را کامل پوست گرفتند، طوری که زردیش به سیاهی کشیده شد.

دومی را نصفه نیمه پوست گرفتند

و فقط آنجا که پوست نداشت به سیاهی می نمود.

سومی را سالم و با پوستی شفاف کنارشان گذاشتند

و کوتاه و زیبا نوشتند:

پوشیدگی دوامی برای زیبایی ست.

امام علی(ع)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است
آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است


ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است


حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان
تا روز حشر، موی پریشان زینب است


گل زخم‌های پیکر صد پارۀ حسین
آیـات بی‌شمارۀ قرآن زینب است


هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




ای بقیع حرفی بزن رازی بگو
از غم و رنج خود آوازی بگو


ای بقیع رنج غریبی تا به کی
تلخ گشته کاممان ز ین جام می


بلبلان نوحه برایت سر دهند
با طوافت روح را پر میدهند


ناله هایت بوی مولا میدهد
خود خبر از داغ زهرا میدهد


کردآن نامهربان بعد از رسول
نیلی از سیلی رخ ماه بتول


ماهتاب صورتش گلگون شده
در عزایش عشق هم مجنون شده


قامت دلجوی او همچون کمان
شد بهار عمر او رنگ خزان


ای دریغا فاطمه مدهوش شد
مظهر انوار حق خاموش شد


ناله سر کن نالهای از سوز دل
گل کجا پنهان شود با خشت و گل


شد علی خانه نشین ازداغ او
گشت جاری اشکهادرباغ او

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




عده ای ازجوانان خدمت حضرت علامه دهرحسن زاده املی حفظ الله رفتند گفتند نصیحتی کنید..

اقا فرمودند..

تامیتوانید بانامحرم چه زن ومرد ارتباط نداشته باشید ..

گفتندمگر مرد هم نامحرم میشه

فرمودند هرکس باخدا درارتباط نیست نامحرم است .

هرکجا محرم شدی چشم ازخیانت باز دار……

ای بسا محرم که بایک نقطه مجرم میشود…

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





ای کسانی که منتظرمحرم هستیم.

ان شاالله که اینطورنباشیم

حسین فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟!

و من در حالی که نمازم قضا شده است می گویم:
لبیک یاحسین! لبیک…

حسین شمشیر میخورد من سر مادرم داد میزنم و میگویم:
لبیک یا حسین! لبیک…

حسین سنگ میخورد، من در مجلس غیبت میکنم ومیگویم
لبیک یا حسین! لبیک..

حسین ع رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟

ومن حجاب برسر زن وفرزندم نیست وخودمم حجاب چشم وگوش ندارم.

حسین به من نگاه میکند و میگوید: تنهایم یاریم کن…

من گناه میکنم و باز فریاد میزنم: لبیک…

خورشید غروب کرده است…

من لبخندی میزنم و میگویم:
اللهم عجل لولیک الفرج…

به چشمان مهدی خیره میشوم و میگویم:
دوستت دارم تنهایت نمیگذارم…

مهدی عج به محراب میرود و برای گناهان من طلب مغفرت میکند…

مهدی تنهاست…

حسین تنهاست…

من این را میدانم اما …

وای بر من…

فاین تذهبون…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




امام صادق عليه السلام فرمودند:
یَنْبَغى لِلْمُؤْمِنِ انْ یَکُونَ فیهِ ثَمان خِصال :
وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزاهِزِ، صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلا، شَکُورٌ عِنْدَ الرَّخا، قانِعٌ بِما رَزَقَهُ اللّهُ، لا یَظْلِمُ الاْ عْدا، وَ لا یَتَحامَلُ لِلاْ صْدِقا، بَدَنُهُ مِنْهُ فى تَعِبٌ، وَ النّاسُ مِنْهُ فى راحَةٍ؛
سزاوار است که هر شخص مؤمن در بردارنده هشت خصلت باشد:
هنگام فتنه ها و آشوب ها باوقار و آرام ، هنگام بلاها و آزمایش ها بردبار و صبور، هنگام رفاه و آسایش شکرگزار، به آنچه خداوند روزیش گردانده قانع باشد. دشمنان و مخالفان را مورد ظلم و اذیّت قرار ندهد، بر دوستان برنامه اى را تحمیل ننماید، جسمش خسته ؛ ولى دیگران از او راحت و از هر جهت در آسایش باشند.
اصول کافى : ج 2، ص 47، ح 1، ص 230، ح 2

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




خاکیَم بس که زمین خوردم و غفلت کردم

آه دیگر به زمین خوردنم عادت کردم

 

چقدر توبه شکستم ، چقدر برگشتم

چقدر پیش تو احساس خجالت کردم

 

جای تو دل به همه دادم و خارم کردند

رحم کن بر من ساده که حماقت کردم

 

دارد این عمر تلف می شود و می بینم

نه شدم عابد درگاه نه همت کردم

 

مزه ی نام حسین از دهنم دیگر رفت

بس که هی پشت سر خلق تو غیبت کردم

 

دست احسان تو را پس زدم و کج رفتم

جای تو با خود ابلیس رفاقت کردم

 

به امانت شرف و ثروت و جاهم دادی

من آلوده خیانت در امانت کردم

 

یاد بی کس شدنم ، یاد تو افتادم من

سر این سفره فقط صحبت حاجت کردم

 

نظری کن که دگر سمت معاصی نروم

خسته ام بس که از این نفس شکایت کردم

 

نخورد مهر عذاب تو به پیشانی من

همه ی عمر فقط سجده به تربت کردم

 

توخودت شاهد من باش كه درهیئتها
ازسربي تن امامم روايت كردم

 

من كه همه عمرخودم راوقف روضه ارباب كردم
اشک چشمان خودم را نذر گل حیدرکردم…

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




لطف حسین ما را تنها نمی‌گذارد

گر خلق وا گذارد، او وا نمی‌گذارد

 

او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم

مولا به کام غرقاب مارا نمی‌گذارد

 

هل من معین او را باید جواب دادن

شیعه امام خود را تنها نمی‌گذارد

 

زهرا به دوستانش قول بهشت داده است

بر روی گفته خویش او پا نمی‌گذارد

 

ما و فسرده حالی مولا نمی‌پسندد

مسکین و دست خالی مولا نمی‌گذارد

 

از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم

باید که سوخت مارا زهرا نمی‌گذارد

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت