✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
سبک زندگی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




بسم الله الرحمن الرحیم


اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَكاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِكُلّ أعْضائی الى اتّباعِ آثارِهِ بِنورِكَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین.


خدایا آگاهم نما در آن براى بركات سحرهایش وروشن كن در آن دلم را به پرتو انوارش وبكار به همه اعضایم به پیروى آثارش به نور خودت اى روشنى بخش دلهاى حق شناسان

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




1ـــ داخـل دهـان آن از پوست سفـت و سخـت پـوشـيـده شـده کـه باعـث می شود بتواند گياهان دشت و صحرا که خشک و خاردار هستند را بخورد و زخمی نشود.
2ـــ مژه های آن خيلی پرپشت و کيپ همديگر هستند که باعث می شود شن و ماسه و سـنگـريـزه هـای اطـراف به درون چشم وی نـفـوذ نکنند.
3ـــ گـوشـهـای آن کـوچکـ و پـوشـيـده از مـوهـای پـرپـشـت و بهم چسبيده است، که باعث می شود شن و ماسه داخل گوش آن نروند.
4ـــ پـوسـته مـخاطی سوراخ بينی آن سطح خيلی پهنی دارند که راه نفوذ برای شن و ماسه به داخل بينی باقی نمی گذارند، ولی نم و رطوبت لازمه هـوای تـنـفـس را از هـوا می مکند و جذب می کنند.
5ـــ کوهان آن محل ذخيره انرژی است. ضمن اينکه چربی آن قشری برای مقابله با گرما نيز هست.
6ـــ سطح کمر آن باريک است. که باعث می شود تابش گرم و سوزان نيم روزی خورشيد، فقط به قسمت کمی از بدن وی بطور مـؤثر بـتابـد. و در شرايط تابش قبل از نيم روز يا بعد از آن که خورشيد مايل می تابد، اگـر مـجـبـور باشد در آفـتـاب باشـد، رو به خـورشيد و يا پـشـت به خـورشيد زمين گير می شود. که اين نيز بنوبه خود باعث می شود تابش مؤثر خـورشيد فقط به سطح کم بالائی وی بتابد. پوسـت پـشمی وی نيز بخـش عـمده تابش گرمای سوزان را خـنـثی می کند. به اين ترتيب شتر می تواند گرمائی که خيلی از حيوانات ديگر را می کشد تحمل کند.
7ـــ کليه های وی قسمت زيادی از آبهای مصرف شده را دوباره پس می گيرند، (به اين خاطر ادرار آن غليظ است).
8ــــ پوست پـشـمی آن باريک و نرم است. هم گرما را خنثی می کند و هم بدن را خنک می کند.
9ــــ روده آن سلولهای جذب آب دارد. اين سـلـولـهـا قـسـمـت زيـادی از آب مـصـرف شـده مـوجود در غذای روده را جذب می کنند و برای بدن نگه می دارند. (به اين خاطر سرگين آن خيلی خشک است).
10ـــ وقـتی ادرار می کند، دم خود را می جنباند تا ادرار به پـاهـا پاشيده شود. به اين شکل با خيس و مرطوب کردن خود به خنک شدن خود کمک می کند.
11ــــ شکم وی خيلی بزرگ است. می تواند تا 200 ليتر آب بنوشد. علاوه بر آن مجراها و منابع ذخيره آب نيز دارد. که هنگام آب خوردن آنها را نيز پر می کند.
12ـــ مجرای خون وی در اعماق بدن قـرار نگرفـته بـلکه زير پوست گردن و پاها و پهـلـوهـا قرار گرفته است. اين باعث می شود که گرمای بدن را بيشتر به سطح بدن منتقل کند. و سـرخ رگـهـا حتی در شـرايـطـی که تقـريـباً بی آب باشند و در وضعيت تقريبی معادل يک دويست هزارم حجم واقعی خود، باز هم می توانند اکسيژن را به نقـاط مختـلف بدن منتقل کنند.
13ـــ تکـيه گاهـهای وی در حالت نشستن (يعنی زانوها، آرنجها، و سينه) از قـشـر کلفـتِ پوستِ مرده تشکـيل شده است. اين قـشـر گرما را خنثی می کند و باعث می شود بدن آن زخم نشود.
14ـــ کف پهن پای آن با يک قشر شاخه ای مجهز شده که باعث می شـود پای آن در شن و مـاسـه فـرو نرود. و پا را در مـقـابل ماسـه هـای تيز و گرم نيز محافـظـت می کند.
15ـــ درجه حرارت بدن وی می تواند خـيـلـی تغـيـيـر کـند ضمن اينکه از پستانداران است. حرارت بدن وی بين 34 تا 42 درجه در تغيير است. وقتی دما بالا برود دمای بدن وی نيز بالا می رود، اين امر باعـث می شـود کـه تـا دمـای مـشـخصی نيازی به عرق کردن برای خنک کردن خود نداشته باشد. و در مصرف آب خود صرفه جوئی کند.
شتر در واقع به حساب دشت و صحرا پرداخته شده است. يعنی برای گرما، کـمـبـود آب، شـن و مـاسـه.
کـسـانی می گـويـند دليلی برای وجود خدا نمی بينند. قرآن آنها را به مطالعه پديده های طبيعی مراجعه می دهـد. انـتـخـاب شتر از ميان ساير حيوانات برای مطالعه، به اين معنی است که وی چيزهای خاصی دارد. بر اساس شـناختی کـه ما امروزه از بافت بـيـولـوژيکی شـتـر داريـم نـيز در واقع همينطور هم هست، و می بينيم که در ساختار آفرينش شتر مغز و انـديـشـه و حساب و کتاب خوابيده است. در حالـيکـه در گذشته مردم فکر می کردند که تحمل شتر زياد است نه اينکه چيز خاصی در آن می ديدند.

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




دچار سینه تنگی و خفقان شدن با ارتفاع
فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿۱۲۵﴾
«به اين ترتيب وقـتـی خـدا بخـواهـد کسی را راه ببرد سـيـنه وی را برای اسلام باز می کند، و هر که را بخواهد بحال خود رها کند سينه وی را تنگِ خفه کننده می کند، چنانکه گوئی که دارد در جو بالا و بالاتر ميرود. به اين ترتيب خدا بر کسانيکه ايمان نمی آورند زشتی و پليدی زننده می گذارد».

نکـتـه آيه: کسيکه در جو بالا و بالاتر برود دچـار احساس سـيـنـه تـنـگـی خـفــقـان آور می شود:
آيه وضعيت کسيکه اسلام را خوش نمی دارد، وضعيت وی در بـرخورد با اسلام را به وضعيت کسی تشبيه ميکند که رفته رفته در جو بالا و بالاتر می رود و دچار سينه تنگی خفه کننده می شود.

در سوره جن آمده: و من يعرض عن ذكر ربه يسلكه عذاباصعدا (2)
و هر كه از ياد پروردگار خود روى گرداند،او را در عقوبت دشوارى درمى ‏آورد».
در سوره مدثر نيز آمده: سارهقه صعودا (3) ،او را به سخت‏ترين عقوبتى‏دچار مى‏سازم‏».
از اين رو معناى‏«كانما يصعد في السماء»چنين مى ‏شود:او مانند كسى است كه درلايه‏هاى مرتفع جو،دچار تنگى نفس و سختى و دشوارى فراوان گشته است.درواقع كسى كه خدا را از ياد برده-در زندگى-مانند كسى است كه در لايه‏هاى بالايى‏جو قرار دارد و دست‏خوش درد و رنج و سختى تنفس است.لذا از اين تعبير(اعجازگونه)به خوبى به دست مى‏آيد كه اگر كسى در لايه‏هاى فوقانى جو فاقد وسيله‏حفاظتى باشد،دچار چنين دشوارى و تنگى نفس مى‏گردد. اين جز با اكتشافات‏علمى روز قابل فهم نيست،كه در آن روزگار براى بشريت پوشيده بوده است.

منابع:
1.انعام 6:125.
2.جن 72:17.
3.مدثر 74:17.
4.ر.ك:تاريخ علوم‏«پى ير روسو»ترجمه حسن صفارى،ص 256.
5.ر.ك:بصائر جغرافية،نوشته استاد رشيد رشدى بغدادى،ص 208-205.
6.ر.ك:مبادى‏ء العلوم العامة.ص 57 و نيز كتاب‏«مع الطب في القرآن الكريم‏»،ص 21.

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




شـــداد که بود!؟!؟

بعضی در ذیل آیه 6 تا 8 سوره فجر ماجرای بهشت شدّاد و هلاکت او را قبل از دیدار آن بهشت نقل کرده‎اند. در این آیات چنین می‎خوانیم :

آیا ندیدی پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ با آن شهر اِرَم و باعظمت عاد چه نمود؟ همان شهری که مانندش در شهرها آفریده نشده.

روایت شده: عاد که حضرت هود(علیه السلام) مأمور هدایت قوم عاد شد، دو پسر به نام «شدّاد» و «شدید» داشت، عاد از دنیا رفت، شدّاد و شدید با قلدری جمعی را به دور خود جمع کردند و به فتح شهرها پرداختند، و با زور و ظلم و غارت بر همه جا تسلط یافتند، در این میان، ‌شدید از دنیا رفت، و شدّاد تنها شاه بی‎رقیب کشور پهناور شد، غرور او را فرا گرفت (هود ـ علیه السلام ـ او را به خداپرستی دعوت کرد، و به او فرمود: «اگر به سوی خدا آیی، خداوند پاداش بهشت جاوید به تو خواهد داد، او گفت: بهشت چگونه است؟ هود ـ علیه السلام ـ بخشی از اوصاف بهشت خدا را برای او توصیف نمود. شدّاد گفت اینکه چیزی نیست من خودم این گونه بهشت را خواهم ساخت، کبر و غرور او را از پیروی هود ـ علیه السلام ـ باز داشت.)

او تصمیم گرفت از روی غرور، بهشتی بسازد تا با خدای بزرگ جهان عرض اندام کند، شهر اِرَم را ساخت، صد نفر از قهرمانان لشکرش را مأمور نظارت ساختن بهشت در آن شهر نمود، هر یک از آن قهرمانان هزار نفر کارگر را سرپرستی می‎کردند و آنها را به کار مجبور می‎ساختند.

شدّاد برای پادشاهان جهان نامه نوشت که هر چه طلا و جواهرات دارند همه را نزد او بفرستند، ‌و آنها آنچه داشتند فرستادند.

آن قهرمانان مدت طولانی به بهشت سازی مشغول شدند، تا این که از ساختن آن فارغ گشتند، و در اطراف آن بهشت مصنوعی، حصار (قلعه و دژ) محکمی ساختند، در اطراف آن حصار هزار قصر با شکوه بنا نهادند، سپس به شدّاد گزارش دادند که با وزیران و لشکرش برای افتتاح شهر بهشت وارد گردد.

شدّاد با همراهان، با زرق و برق بسیار عریض و طویلی به سوی آن شهر (که در جزیره العرب، بین یمن و حجاز قرار داشت) حرکت کردند، هنوز یک شبانه روز وقت می‎خواست که به آن شهر برسند،‌ ناگاه صاعقه‎ای همراه با صدای کوبنده و بلندی از سوی آسمان به سوی آنها آمد و همه آنها را به سختی بر زمین کوبید،همه آنها متلاشی شده و به هلاکت رسیدند.[۱]

 

دلسوزی عزرائیل برای شدّاد

روزی رسول خدا(ص) نشسته بود، عزرائیل به زیارت آن حضرت آمد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از او پرسید: «ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسانها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی رحم آمد؟»

عزرائیل گفت: در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:

۱.روزی دریا طوفانی شد و امواج سهمگین دریا یک کشتی را در هم شکست، همه سرنشینان کشتی غرق شدند،‌تنها یک زن حامله نجات یافت، او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره‎ای افکند، در این میان فرزند پسری از او متولد شد، من مأمور شدم جان آن زن را قبض کنم، دلم به حال آن پسر سوخت.

۲.هنگامی که شدّاد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بی‎نظیر خود پرداخت، و همه توان و امکانات ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد، و خروارها طلا و گوهرهای دیگر برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل شد[2] وقتی که خواست از آن دیدار کند، همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب بر زمین نهاد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را قبض کنم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت از این رو که او عمری را به امید دیدار بهشتی که ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نیفتاده بود، ‌اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر(صلّی الله علیه و آله) رسید و گفت: «ای محمد! خدایت سلام می‎رساند و می‎فرماید: به عظمت و جلالم سوگند که آن کودک همان شدّاد بن عاد بود، او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم، بی‎مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد، و خودبینی و تکبر نمود،‌ و پرچم مخالفت با ما برافراشت، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، ‌تا جهانیان بدانند که ما به کافران مهلت می‎دهیم ولی آنها را رها نمی‎کنیم، چنان که در قرآن می‎فرماید:

« ما به آنها مهلت می‎دهیم تنها برای این که بر گناهان خود بیفزایند، و برای آنها عذاب خوار کننده‎ای آماده شده است.»[۳]

منابع :

[۱]مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۸۶ و ۴۸۷.

[۲] اوصاف این بهشت بسیار پر زرق و برق در شهر اِرَم، در کتاب مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۸۶و ۴۸۷ آمده است.

[۳] آل عمران، آیه ۱۷۸

جوامع الحکایات ؛ محمد عوفی

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




دو سه شب مانده که با گریه مباهات کنم
به حسینیه بیایم و مناجات کنم

دو سه شب مانده ابوحمزه بخوانم یارب
از سر خوف و رجا با تو ملاقات کنم

کاش آدم بشوم… محض رضای دل تو
پی عصیان نروم ، بلکه مراعات کنم

رمضان آمد و گشت و من بیچاره فقط
باید اظهار پشیمانی از عادات کنم

مطمئنم وسط روضه مرا می بخشی
یادی از زخم سر مادر سادات کنم

بی نوایم به علی نان و نوایم بدهید
روسیاهم نظری کرده بهایم بدهید

آرزویم همه این است مقرب باشم
میشود که دوسه تا جام بلایم بدهید

سگ اصحاب علی هستم و در خانه ی او
میشود با کرم فاطمه جایم بدهید؟؟

به هوای سفری سوی نجف میمیرم
پر پرواز به ایوان طلایم بدهید

باب رفتن به نجف از گذر کرببلاست
به حسین بن علی حال بکایم بدهید

نذر کردم پدر و مادر خود را ببرم
دو سه تا تذکره ی کرببلایم بدهید

عرفه….لطمه زنان…شارع بین الحرمین
رخصت هروله در سعی و صفایم بدهید

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




براي آن كه پيران سالخورده بر اثر عقده حقارت به كارهاي ناروا دست نزنند و موجبات بدبختي خود و ديگران را فراهم نياورند، اولياي گرامي اسلام پيروان خود را موظف ساخته اند كه در خانواده و اجتماع آنان را مورد كمال تكريم قرار دهند و شخصيتشان را گرامي و محترم شمارند تا بدين وسيله حقارت آنها جبران گردد.
فرزندان و فرزندزادگان موظفند در محيط خانواده نسبت به پدر و بزرگ ترها حداكثر تكريم و احترام را مراعات نمايند و به فرموده قرآن شريف حق ندارند با گفتن حتي كلمه ((اف)) آنان را رنجيده خاطر كنند و كوچك ترين آزردگي و ملامت در خاطرشان به وجود آورند.
درباره تجليل و توقير كهنسالان جامعه نيز روايات بسياري از رسول اكرم و ائمه طاهرين عليهم السلام رسيده كه علماي حديث آنها را در باب مخصوصي جمع آوري نموده اند. مجموع آن احاديث ، روشنگر اين حقيقت است كه تكريم و توقير كهنسالان در مكتب تربيتي اسلام مورد كمال توجه است .
به طور نمونه به بعضي از آن روايات اشاره مي شود:
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم :
من وقّر شيبة في الاسلام آمنه الله عز و جل من فزع يوم القيامة ؛(1)
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده :
((كسي كه پير مسلماني را توقير و تجليل نمايد، خداوند او را از ترس روز قيامت ايمن مي دارد.))
جاء شيخ الي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم في حاجة فابطئوا عن الشيخ اءن يوسعوا له فقال عليه السلام : ليس منا من لم يرحم صغيرنا و لم يوقّر كبيرنا؛(2)
پيرمردي حضور رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم شرفياب شد. كساني كه در محضر آن حضرت نشسته بودند، مراعات احترامش را ننمودند و در جا دادن به او كندي و تسامح كردند.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از اين رفتار بر خلاف ادب ، ناراحت شد. به آنان فرمود:
((كسي كه به خردسالان ما تفضل و ترحم نكند و پيران ما را مورد تكريم و احترام قرار ندهد، از ما نيست و با ما نسبت و بستگي و پيوستگي ندارد.))

1- الكافي ، ج 2، ص 658، لئالي الاخبار، ص 180.
2- مجموعه ورام ، ج 1، ص 34.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




ناخوشی دروغ

 

في وصية اميرالمومنين عليه السلام لولده الحسن عليه السلام و علة الكذاب اقبح علة ؛(1)
از وصاياي امام علي عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام اين بود كه مي فرمود: ((ناخوشي دروغگويي از تمام ناخوشي ها قبيح تر و ناپسندتر است .))
دروغگويي امنيت اخلاقي و قضايي و اقتصادي را متزلزل مي كند.
دروغگويي مردم را نسبت به يكديگر بدبين نموده و از آنان سلب اعتماد مي نمايد.
دروغگويي ريشه فضيلت و سجاياي انساني را مي سوزاند.
عن ابي جعفر عليه السلام قال : ان ابي حدّثني عن ابيه عن جده قال : قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : اقل الناس مروة من كان كاذبا؛(2)
امام باقر عليه السلام از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم حديث كرده است كه فرمود:
((كم نصيب ترين مردم از سجاياي مردانگي و فضايل انساني ، دروغگويان هستند.))
بعضي گمان مي كنند در پاره اي از مواقع ، تنها وسيله كامروايي و پيروزي در زندگي دروغ گفتن و از راه مستقيم منحرف شدن است .
پيشواي عاليقدر اسلام چنين گماني را اشتباه و آن پيروزي را شكست مي داند.
قال صلي الله عليه و آله و سلم : اجتنبوا الكذب و ان راءيتم فيه النجاة فان فيه الهلكة ؛
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمود:
((از دروغگويي بپرهيزيد! در موردي كه گمان مي كنيد نجات شما در دروغ گفتن است ، بدانيد كه اشتباه كرده ايد و هلاك شما در دروغ است .))
حضرت موسي بن جعفر عليه السلام به هشام فرمود:
يا هشام ان العاقل لا يكذب و ان كان فيه هواه ؛(3)
((انسان عاقل دروغ نمي گويد، اگر چه دروغ وسيله برآمدن خواهشهاي نفساني او باشد.))
چه بسيار مردمي كه در پيشامدهاي خطرناك يا مواقع حساس در كمال شهامت و رشادت راست گفتند و سرانجام پيروز شدند.
خونخواري و جنايتكاري هاي حجاج بن يوسف بر كسي پوشيده نيست . روزي جمعي از طرفداران عبدالرحمان را به اسيري به مجلس حجاج آورند. حجاج به قتل همه آنها مصمم بود. مردي از اسرا به پا خاست و گفت : ((امير! من بر تو حقي دارم ، مرا به پاس آن حق آزاد كن !))
حجاج پرسيد: ((چه حقي داري ؟))
جواب داد: ((روزي عبدالرحمان در مجلس خويش تو را دشنام داد و من از تو دفاع كردم .))
حجاج گفت : ((آيا بر اين كار گواهي داري ؟))
يكي از اسرا از جاي برخاست و به صحت گفتار او شهادت داد.
حجاج آزادش كرد. سپس به شاهد متوجه شد و گفت : ((تو چرا در آن مجلس از من دفاع نكردي ؟))
گواه در كمال صراحت و بدون ضعف و زبوني جواب داد: ((از آن جهت كه با تو دشمن بودم .))
حجاج گفت : ((او را نيز به علت راستگويي آزاد نماييد.))(4)

1- مستدرك الوسايل ، ج 2، ص 100.
2- مستدرك الوسايل ، ج 2، ص 100..
3- مستدرك الوسايل ، ج 2، ص 100.
4- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 59.

 

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




به همان نسبتي كه راستگويي موجب افتخار و سربلندي است ، دروغگويي مايه ذلت و سرافكندگي است .
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمود:
اياك و الكذب فانه يسود الوجه ؛(2)
((از دروغگويي بپرهيز، زيرا دروغ باعث روسياهي است .))
به منصور دوانيقي خبر رسيد كه مقداري از اموال بني اميه نزد مردي به امانت گذارده شده است . به ربيع دستور داد او را احضار كند.
ربيع مي گويد: ((مرد را حاضر كردم و به مجلس منصور بردم .))
منصور گفت : ((خبر اموالي كه از بني اميه نزد شما امانت است ، به ما رسيده ، بايد تمام آنها را تسليم كني !))
مرد گفت : ((آيا خليفه مسلمين وارث بني اميه است ؟))
جواب داد: ((نه !))
پرسيد: ((آيا خليفه مسلمين وصي بني اميه است .))
جواب داد: ((نه !))
مرد گفت : ((روي چه حساب ، اموال بني اميه را از من مطالبه مي كنيد؟))
منصور قدري فكر كرد و جواب داد: ((بني اميه به مسلمين ستم كردند. اموال مردم را به زور گرفتند. من اينك خليفه مسلمين و وكيل مردم هستم ، نظرم اين است كه اموال مسلمين را بگيرم و در بيت المال مسلمين بگذارم .))
مرد گفت : ((بني اميه اموال بسياري در اختيار داشته اند كه متعلق به خودشان بوده ، لازم است خليفه مسلمين ، شاهد عادل اقامه كند اموالي كه از بني اميه در دست من است ، از جمله اموالي است كه به زور از مردم گرفته اند.))
منصور قدري فكر كرد، به ربيع گفت : راست مي گويد، سپس منصور به روي مرد خنديد و با او به گرمي توجه كرد و گفت : ((آيا حاجتي داري ؟))
مرد جواب داد: ((بلي ! دو حاجت دارم . اول آن كه دستور دهيد نامه اي را كه اكنون براي خانواده ام مي نويسم فورا به آنان برسانند كه از ناراحتي و اضطراب خلاص شوند.
دوم آن كه دستور فرماييد كسي را كه اين گزارش را به مقام خلافت داد احضار كنند من او را ببينم . به خدا قسم بني اميه هيچ امانتي نزد من ندارند.))
موقعي كه به حضور خليفه شرفياب شدم و قضيه را دانستم به نظرم آمد كه اگر اين طور سخن بگويم زودتر خلاص خواهم شد.
منصور به ربيع گفت : گزارش دهنده را حاضر كنند.
موقعي كه حاضر شد، مرد نگاهي كرد و گفت : ((اين غلام من است . سه هزار دينار از مال من برداشته و فرار كرده است .))
منصور سخت به غلام تندي كرد. غلام در كمال شرمساري و ناراحتي سخن مولاي خود را تاءييد نمود و گفت : ((براي اين كه گرفتار نشوم ، او را متهم نمودم و اين نسبت دروغ را به وي دادم .))
منصور كه بر بدبختي و ذلت غلام رقت كرده بود، به مرد گفت : ((از شما مي خواهم او را ببخشي !))
مرد گفت : ((بخشيدم و سه هزار دينار ديگر به او خواهم داد.))
منصور از بزرگواري او تعجب كرد و هر وقت نام او به ميان مي آمد، مي گفت : ((من مثل اين مرد نديدم .))(3) قطعا راستگويي ، عزت و دروغگويي ، ذلت دنيا و آخرت است .(4)

1- كتاب الوزرا، ترجمه طباطبايي ، ص 202. شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 3، ص 132.
2- مستدرك الوسايل ، ج 2 ص 100.
3- ثمرات الاوراق ، ص 233.
4- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 59.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




چه بسا مردان دانا و با تشخيص ، بين ملتي در سخت ترين شرايط محدوديت و محروميت زندگي مي كردند، و زمامداران خودسر مستبدشان ، تنها به حكومت كردن بر آن ملت ، قانع نبودند و ادعاي خدايي داشتند و از مردم خواستند كه آنان را بپرستند و در برابر شان به عبوديت و بندگي سجده كنند. در اين صورت آن گروه دانا هم ، جز اعتراف به الوهيت زمامداران و اطاعت و بندگي آنان چاره اي نداشتند، زيرا با كوچك ترين مخالفت به سخت ترين شكنجه و كيفرهاي طاقت فرسا دچار مي شدند.
يكي از نمونه هاي ننگين اين قبيل افراد مستبد و خودسر كه ادعاي خدايي داشت و مردم را به پرستش و بندگي خويش دعوت مي كرد، فرعون عصر موسي بن عمران عليه السلام است . قرآن شريف در ضمن شرح قضاياي موسي عليه السلام ، به سخنان غرورآميز و نارواي فرعون اشاره كرده و داعيه خدايي اش را تصريح نموده است .
اذهب الي فرعون انه طغيَ فقل هل لك الي اءن تزكّيَ و اهديك الي ربّك فتخشيَ فاءراه الآية الكبريَ فكذّب و عصيَ ثم اءدبر يسعيَ فحشر فناديَ فقال انا ربكم الاءعليَ؛(1)
خداوند به موسي عليه السلام دستور داد به سوي فرعون برو كه سخت طغيان كرده است ، به او بگو:
((آيا ميل داري كه از اين پليدي پاك شوي و تو را به راه پروردگارت هدايت كنم تا مگر از عظمت او بترسي و در برابرش سر تعظيم فرود آوري ؟))
موسي عليه السلام طبق دستور الهي آمد و معجزه بزرگ خود را ارائه كرد، ولي فرعون به جاي آنكه بيدار شود و از اين فرصت سعادت استفاده كند، موسي عليه السلام را تكذيب نمود و همچنان به عصيان و طغيان خود ادامه داد و از موسي و خداي موسي روي گردانيد و به كوشش هاي تازه اي دست زد.
رجال بزرگ مملكت را گرد آورد و ديوانه وار سخن سابق خود را تكرار كرد و فرياد كشيد:
((من پروردگار بزرگ شما هستم .))
فرعون به اين قناعت نكرد كه تنها ادعاي خدايي خويش را تكرار كند و داعيه الهيت خود را بازگو نمايد، بلكه صريحا لب به تهديد موسي عليه السلام گشود و در كمال صراحت به وي گفت :
((اگر براي خود معبودي غير از من برگزيني ، تو را مانند دگران به زندان خواهم كشيد.))
قال لئن اتّخذت الها غيري لاءجعلنّك من المسجونين .(2)
اگر موسي عليه السلام يك فرد عادي مي بود، بايد از خشم و خشونت فرعون ستمگر بهراسد و از تهديد وي خود را ببازد، ولي موسي عليه السلام پيامبر برگزيده خداوند است ، موسي عليه السلام مانند ساير پيامبران الهي متكي به نيروي لايزال حضرت حق است . او براي آزادي و نجات انسان ها مبعوث شده و موظف است با تمام قدرت در مقابل خودسري هاي فرعون مقاومت كند و مردم بدبخت را از اسارت و بندگي مستبد مصر رها سازد.
موسي عليه السلام در برابر تهديدهاي خشن فرعون نه تنها خود را نباخت و شخصيت خود را گم نكرد، بلكه بر عكس ، با صراحت بيشتر و اطمينان فزونتري با وي سخن گفت و بزرگترين جرم او را، كه برده ساختن مردم بود، به رخش كشيد و فرمود:
و تلك نعمة تمنّها علي اءن عبّدت لني اسرائيل ؛(3)
تو بني اسرائيل را به زور و فشار، بنده و برده ساخته اي و اين عمل ظالمانه ات را نعمت مي پنداري كه بر من منت مي نهي !
موسي عليه السلام به حول و قوه خداوند جهان ، با فرعون مدعي الهيت در افتاد و سرانجام او را از كرسي غرور به زير آورد و به دست امواج نيل سپرد و به حيات ننگينش خاتمه داد و مردم را از بندگي و پرستش يك فرد مستبد خودپرست آزاد ساخت .
نتيجه آن كه اولين گروه منحرف از راه يكتاپرستي و توحيد در عبادت ، كساني بودند كه بر اثر فشار و تهديد، به خدايي موجودات اعتراف كردند و با اجبار و بي ميلي آنها را پرستش نمودند و در برابرشان به سجده افتادند.
بدبختانه ، در طول قرنهاي متمادي ، مردم بسياري در روي كره زمين به اين اسارت و سيه روزي گرفتار بودند.(4)

1- سوره مباركه نازعات ، آيه 17 تا 24.
2- سوره مباركه شعرا، آيه 29.
3- سوره مباركه شعرا، آيه 22.
4- آية الكرسي ، پيام آسماني توحيد، ص 7.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




حليمه سعديه دايه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي گويد:
((وقتي حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم سه ساله شد، روزي به من گفت : مادر! روزها برادرانم كجا مي روند؟
جواب دادم : گوسفندان را به صحرا مي برند.
گفت : براي چه مرا با خود همراه نمي برند؟
مادر گفت : آيا تمايل داري تو هم با آنها بروي ؟
حضرت جواب داد: بلي !
فلما اءصبح دهنته و كحلته و علقت في عنقه خيطا فيه جزع يمانية فنزعها ثم قال لي مهلا يا اءمّاه فاءن معي من يحفظني ؛(1)
((صبح فردا پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را شست و شو كرد. به موهايش روغن زد، به چشمانش سرمه كشيد و يك مهره يماني كه در نخ كشيده بود، براي محافظت او به گردنش آويخت .
حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم مهره را از گردن كند و فرمود:
((مادر! خداي من كه همواره با من است ، نگهدار و حافظ من است .))
ايمان به خداوند است كه طفل سه ساله اي را اين چنين آزاد و نيرومند بار مي آورد.(2)

1- بحارالانوار، ج 15، ص 392.
2- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 178.

 

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت





توحيد واقعي

اسلام با اعلام كلمه توحيد لا اله الا الله به پرستش تمام معبودهاي ساختگي خاتمه داد و مسلمين را از قيد همه بندگي ها آزاد كرد. به پيروان خود دستور داد روزي چندبار در نمازهاي يوميه جمله اياك نعبد را تكرار كنند تا اين مطلب در اعماق جانشان نفوذ نمايد و ملكه آنها گردد كه پرستش منحصر به ذات اقدس الهي است و غير خداوند لايق بندگي و عبوديت نيست .
نتيجه اين تربيت آسماني آن شد كه پيروان اسلام به آزادگي و حريت واقعي دست يافتند و هر جا قدم گذاردند، در مقابل هيچ كس و هيچ چيز سر بندگي فرود نياورند و در سخت ترين شرايط هرگز رنگ ذلت و زبوني به خود نگرفتند.
قبل از آن كه پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم از مكه مهاجرت نمايد، فشار مشركين زندگي را بر مسلمانان تلخ و غيرقابل تحمل ساخت .
جمعي از آنان با موافقت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به كشور حبشه پناهنده شدند، تا مگر چند روزي از آن همه سختي و فشار در امان باشند.
مشركين ، عمارة بن وليد و عمرو بن عاص را با هداياي بسيار به حبشه فرستادند تا مهاجرين را دوباره به مكه دعوت كنند و شكنجه هاي خود را نسبت به آنان از سر بگيرند.
آن دو نفر به حبشه وارد شدند. هدايايي را كه براي اطرافيان پادشاه آورده بودند، بين آنان تقسيم كردند و هديه اختصاصي پادشاه را نيز حضورا تقديم نمودند. ضمنا درخواست دعوت مهاجرين را به عرض رساندند.
نجاشي ، پادشاه حبشه ، مرد فهميده و دانايي بود. گفت من هرگز بدون رسيدگي و تحقيق ، مهاجرين را تسليم نمايندگان مشركين مكه نخواهم كرد.
آنها به كشور من آمده اند و مرا بر دگران برگزيده اند. بايد شخصا آنان را ملاقات كنم ، سخنانشان را بشنوم و از طرز تفكرشان آگاه گردم و سپس تصميم بگيرم . دستور داد مهاجرين را در وقت معين به حضورش بياورند.
خب من قبل از ادامه مطلب نكته اي را عرض كنم و آن اين كه حتما مي دانيد كه سجده كردن و به خاك افتادن نهايت درجه خضوع و انكسار سجده كننده در مقابل مسجود است . مكتب آزادپرور اسلام بر اساس كلمه توحيد به پيروان خود درس عزت نفس و شخصيت داده بود و به آنان فهمانده بود كه سجده تنها در پيشگاه ذات اقدس الهي كه خالق عالم و مالك حقيقي تمام جهان هستي است ، شايسته است . انسان مسلمان هيچ وقت و در هيچ شرايطي حق ندارد غير خدا را سجده كند و گوهر ارزنده ايمان و عزت نفس خويش را با چيزي معامله كند.
و عن ابي عبدالله عليه السلام في حديث طويل اءنّ زنديقا قال له : اءفيصلح السجود لغير الله قال : لا، قال : فكيف اءمر الله الملائكة بالسجود لآدم فقال : ان مَن سجد باءمر الله فقد سجد لله فكان سجوده لله اذا كان عن اءمر الله .(1)
از حضرت صادق عليه السلام سوال شد كه آيا غير خدا براي سجده شايستگي دارد؟
حضرت پاسخ منفي داد و فرموده : ((نه .))
گفته شد: ((پس چگونه خداوند فرشتگان را به سجده آدم امر فرمود؟))
حضرت جواب داد: ((كسي كه غير خدا را به امر خدا سجده مي كند در واقع ، خدا را سجده كرده است .))
پس در مورد سجده ملائكه بايد گفت فرشتگان با سجده آدم ، خدا را سجده كرده اند. زيرا به امر الهي آدم را سجده نموده اند.
در آن زمان ، معمول چنين بود كه هر كس به حضور نجاشي مي رسيد، بايد حتما او را سجده كند و بدين وسيله مراتب تذلل و بندگي خود را ابراز نمايد.
مهاجرين در وضع بسيار دشواري قرار گرفتند، سجده كردن نجاشي بر خلاف مكتب آزادي اسلام و منافي با اصل يكتاپرستي و كلمه توحيد است . خودداري از سجده نيز ممكن است نجاشي را خشمگين نمايد و دستور اخراج مهاجرين را بدهد و در آن موقع همه آنها در معرض خطر انتقام جويي و شكنجه هاي طاقت فرساي مشركين قرار خواهند گرفت . اكنون بر سر دوراهي قرار دارند و بايد تصميم بگيرند.
ايمان به خدا و اعتقاد به يكتاپرستي آن چنان در عمق وجودشان ريشه دوانده بود كه تصميم گرفتند از سجده نجاشي خودداري كنند و به هر حادثه سختي كه بر اثر آن پيش آيد، تن در دهند. جعفر طيار كه خود يكي از مهاجرين است گويد: ((وارد مجلس شديم و سجده نكرديم .))(2)
حضار محضر نجاشي لب به اعتراض گشودند و گفتند: ((چه شده است كه شما پادشاه را سجده نكرديد؟ جواب داديم : ما جز خداي يگانه احدي را سجده نمي كنيم .))
براي دحيه كلبي نيز در كشور روم نظير قضيه مهاجرين حبشه اتفاق افتاد. رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در اواخر عمر شريفش به زمامداران كشورهاي آن روز كه از جمله آنها قيصر، پادشاه روم بود، نامه هايي نوشت و همه آنها را به آيين مقدس اسلام دعوت كرد. هر كدام از نامه ها را براي ابلاغ به يكي از مسلمانان داد.
دحيه كلبي كه از تربيت يافتگان مكتب اسلام و از مومنين به اساس توحيد و يكتاپرستي بود از طرف رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ماءموريت يافت كه نامه آن حضرت را به پادشاه روم برساند. او راه سفر را در پيش گرفت تا وارد پايتخت شد.
كسان قيصر به دحيه كلبي گفتند: مواقعي كه به حضور پادشاه رسيدي ، او را سجده كن و سر از سجده برندار تا شخص پادشاه اجازه دهد.
دحيه كلبي از شنيدن اين سخن ضدتوحيدي ناراحت شد و در كمال صراحت و بدون كمترين ترديد گفت : هرگز به چنين كاري تن نمي دهم و من جز خداي يگانه ، احدي را سجده نخواهم كرد.
اين شهامت و آزادگي كه در مكتب آسماني نصيب مسلمين گرديد، همه از بركت ايمان به خدا و اتكا به قدرت نامحدود ذات اقدس الهي بود.(3)

1- وسائل الشيعه ، ج 6، ص 388.
2- سيره حلبي ، ج اول ، ص 378.
3- آية الكرسي ، پيام آسماني توحيد، ص 29.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




قال صلي الله عليه و آله و سلم : لا تتكل الي غير الله فيكلك الله اليه ؛(1)
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده :
((به غير خداوند اتكا منما كه خداوند تو را به او وامي گذارد.))
حضرت يوسف صديق عليه السلام ، آن مرد الهي از دوران طفوليت به علت زيبايي صورت و محبوبيت زياد در نزد پدر مورد حسد برادران خود بود.
آنان همواره در اين فكر بودند كه به گونه اي حسد خود را درباره وي اعمال نمايند. سرانجام به اين فرصت دست يافتند.
در يكي از روزها كه گوسفندان را به صحرا مي بردند، با اجازه پدرشان يوسف را هم با خود آوردند. از آن روز حوادث تلخ و ناگواري براي يوسف پيش آمد و همه جا خداوند او را مورد حمايت و نصرت خود قرار داد.
شرح قضاياي يوسف به طور اجمالي در قرآن آمده است . از جمله رويدادهاي سنگين براي يوسف آن بود كه در مصر بي گناه زنداني شد.
عن ابي عبدالله عليه السلام قال : لما اءمر الملك بحبس يوسف في السجن اءلهمه الله علم تاءويل الرؤ يا، فكان يعبر لاهل السجن رؤ ياهم ؛
امام صادق عليه السلام فرموده :
((پس از آن كه پادشاه مصر دستور زنداني شدن يوسف را داد، خداوند تعبير خواب را به يوسف الهام فرمود و او را از اين نعمت گرانقدر برخوردار ساخت و آنچنان شده كه زندانيان تعبير خواب هايي كه مي ديدند، به وي مراجعه مي كردند.
در همان اوقات دو نفر از خدمه دربار را به زندان آوردند. آن دو نيز آگاه شدند كه يوسف زنداني ، علم تعبير رؤ يا دارد. يك روز صبح آن دو نفر نزد يوسف آمدند.))
فقالا له انا راءينا رؤ يا فعبرها لنا، فقال و ما راءيتما فقال احدهما ((اني اءراني اءحمل فوق راءسي خبرا تاءكل الطير منه)) و قال الآخر اني راءيت اءن اءسقي الملك خمرا ففسر لهما رؤ ياهما علي ما في الكتاب ، ثم قال للذي ظن اءنه ناج منهما اذكرني عند ربك ، قال و لم يفزع يوسف في حالة الي الله ، فيدعوه فلذلك قال الله ، فاءنساه الشيطان ذكر ربّه فلبث في السجن بضع سنين (2)
به يوسف گفتند: ((ما دو نفر خواب ديده ايم ، براي ما تعبير كن !))
يوسف گفت : چه خوابي ديده اي ؟
يكي از آن دو گفت : خواب ديده ام كه بر روي سرم ناني حمل مي كنم و پرندگان از آن مي خورند.
آن ديگري گفت : خواب ديدم به شاه شراب مي دهم .
امام صادق عليه السلام فرمود:
((يوسف خواب آن دو را به آنچه در قرآن شريف آمده ، تعبير نمود.))
سپس يوسف عليه السلام به آن فردي كه خوابش را به نجاتش تعبير نموده بود، گفت :
((وقتي نزد شاه رفتي از من ياد كن . يعني بگو: شخص بي گناهي زنداني شده است .))
يوسف در اين موقع به پيشگاه خداوند جزع نكرد و حاجت خود را از ذات مقدس او نخواست . از اين رو خداوند فرمود: ((شيطان موجبات فراموشي آن مرد را فراهم آورد و ساقي از يادش رفت كه نام يوسف را نزد شاه ببرد.))
به فرموده امام عليه السلام خداوند يوسف عليه السلام را مخاطب ساخت و به وي فرمود:
((آيا من نبودم كه تو را محبوب پدرت ساختم ؟ و با چهره زيبا، تو را بر همه مردم برتري دادم ؟ آيا من نبودم كه كاروان را به طرف چاه سوق دادم و تو را از پناهگاه چاه خارج ساختم ؟ آيا من نبودم كه تو را از مكر زنان خلاص نمودم ؟ چه چيز باعث شد كه از مخلوق من نجات خود را طلب نمودي ؟ پس براي اين گفته ، هفت سال ديگر در زندان بمان !))
اگر يك فرد عادي ترك اولي را مرتكب شده بود، شايد با توجه به خطاي خويش و عذر خواستن از پيشگاه الهي بيش از هفت روز استحقاق خذلان و محروم ماندن از نصرت الهي را نمي داشت ، اما اين ترك اولي از فرد بزرگي مانند يوسف صديق موجب شد كه هفت سال مدت زندانش افزايش يابد.(3)

1- مستدرك الوسايل ، ج 11، ص 218.
2- تفسير العياشي ، ج 2، ص 177.
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 337.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




درد نشيمنگاه‌
1- چون با «نخود» حليم بپزيد، با «سركه» بخوريد و در آب جوشانيده نخود بنشينيد، جهت درمان درد نشيمنگاه، پاك كردن رحم و اخراج كرم شكم نافع است.
2- ضماد «پياز» با «زرده تخم‌مرغ» جهت بواسير و درد نشيمنگاه به كار مي‌رود.
3- ضماد مجموعي پخته از پوست و برگ «درخت پسته» براي درمان درد مقعد بسيار مفيد است.
4- شياف «زعفران» مفيد است.
5- ضماد «پياز» پخته براي نرم كردن ورمهاي سرد و با زرده تخم‌مرغ و يا روغن تازه يا پيه براي دفع دردهاي مقعده و خارش و تحليل ورم مقعده مفيد است.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت




درد معده‌
1- عرق و اسانس «نعنا» مسكن درد معده است.
2- «آويشن شيرازي» در دردهاي معدي تجويز مي‌شود.
3- اگر «گلاب» را نيم گرم كرده بنوشيد، درد معده را معالجه مي‌كند.
4- از دم كرده گل هاي «گل شاه‌پسند» مي‌توان استفاده كرد.
5- نوشيدن جوشانده و شربت «بارهنگ»، در هر روز سه فنجان مفيد است.
6- مقدار ده گرم ريشه «ريوند» را در يك ليوان آب جوش به مدّت بيست دقيقه دم كنيد و روزي يك ليوان قبل از غذا بنوشيد.
7- پانزده تا سي گرم تخم «رازيانه» را نيمكوب كرده، به مدّت يك دقيقه بجوشانيد. سرد كه شد صاف كنيد. با «نبات» شيرين كنيد و بعد از هر وعده غذا يك فنجان بنوشيد.
8- نوشيدن شربت «زيرفون» (شرح در تجويز 1 «بي‌خوابي») درمان آن است.
9- بهترين دارو دم كرده رقيق «سوسنبر» است. (شرح در تجويز 1 «سكسكه»)
10- رژيم «گلابي» رسيده مفيد است. هر روز بيش از 200 گرم «گلابي» نخوريد. به جاي مصرف «گلابي» مي‌توان از دم كرده برگ «گلابي» استفاده كرد.
11- از شربت «سنبل الطيب» استفاده كنيد.
12- خوردن چند شاخه «نعناع» همراه با آب انار ترش مسكن است.
13- «رب به ترش» درد معده را تسكين مي‌دهد.
14- به «درد شكم» و «دل درد» نيز توجّه كنيد.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- «ريحان» داراي «ويتامين k» بوده و براي بواسير خوني سودبخش مي‌باشد.
2- ضماد گل درخت «تمر هندي» سودمند مي‌باشد.
3- خوردن گرم گرم «نخود سياه» بو داده بسيار نافع است.
4- ضماد خاكستر گياه «مَرغ» جهت بند آوردن خون بواسير سودمند مي‌باشد.
5- ماليدن «كهربا» با صبر زرد براي جلوگيري از خونريزي بواسير و افتادن دانه‌هاي آن سودمند مي‌باشد.
6- خوردن 20 گرم آب «تره»، قاطع خون بواسير است. همچنين ضماد تره كوبيده مفيد است. بخور دادن با جوشانده تخم‌تره نيز براي درمان بواسير مفيد است.
7- هشت گرم «كنجد» و چهار گرم «مغز گردو»ي سوخته را به صورت مرهم ضماد كنيد.
8- گرد مغز هسته «انبه» در موارد بواسير خوني به كار مي‌رود.
9- «تره تيزك» براي بواسير خوني بسيار نافع است.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, ب- پ- ت-ث  لینک ثابت





1- هرگاه ساييده مخلوطي از پوست خشك «انار» و «مازو» را در لگن يا طشتي بريزيد و داخل آن حمام ته‌نشين كنيد، بواسير نوع بيرون زدن مقعد برطرف خواهد شد.
2- خوردن «سياه دانه» سوخته شده مفيد است. هرگاه به همراه رب «مورد» خورده شود بي نظير است.
3- «روغن تخم بالنگ»، «شيرين بيان»،«تره»، «فلفل بياباني» ، «طالبي»، ضماد «نعناع»، «ريواس»، «سركه»، «توت فرنگي»، «اسفناج»، «ضماد راتيانج» و «پوست خشك كدو» مفيد مي‌باشند.
4- چنانچه بذر «تره بياباني» را پنج روز، هر روز پنج گرم بخوريد، بواسير را بند مي‌آورد.
5- خاكستر شاخه‌هاي «انگور» اگر به صورت پماد ماليده شود، بواسير را درمان مي‌كند.
6- جوهر تند «فلفل سبز»، تسكين دهنده‌ي بواسيرهاي دردناك و ملتهب است.
7- بخور بوداده «تخم تره» جهت بواسير نافع است.
8- شياف «سورنجان» با پيه جهت افتادن دانه‌هاي بواسير نافع است.
9- «اخلال و بسر» (مرحله سوم و چهارم خرما) براي بواسير تجويز شده است.
10- گذاشتن مرهم خام «سيب زميني»، مخلوط با «روغن زيتون» روي دكمه‌هاي بواسير مفيد است.
11- خوردن و ماليدن روغن مغز هسته ي تلخ «زردآلو» جهت مبتلايان به بواسير نافع است.
12- چون پوست ريشه «گردو» را در «روغن زيتون» بجوشانيد تا له شود، ضماد آن جهت بواسير بسيار مؤثر است.
13- دانشمندان با مصرف 30 تا 40 قطره از عصاره «زنجبيل سگ» - سه مرتبه در روز- خونريزيهاي معدي، بواسير و خون رم را بند آورده‌اند.
14- نشستن در وان آب جوشانده غليظ «ماردارو» جهت بواسير مفيد است.
15- ميوه «سنجد» سرشار از ويتامينهاي «A» و «B» بوده و كمي ويتامين «k» دارد. به اين جهت ضد بواسير است.
16- چنانچه ميوه درخت «داروش» را در آب گرم خيسانده و پوست آن را از شهد آن جدا كرده، صاف كنيد و آن رابا مغز گردو يا مغز دانه بيد انجير سرشته بخوريد، جهت بواسير نافع است.
17- ماليدن ضماد برگ تازه «خمان صغير» با پيه جهت معالجه بواسير تجويز شده است.
18- ضماد «كره» با «سورنجان»ي كه نرم كوبيده باشيد جهت قطع دكمه بواسير به تجربه رسيده است. براي اين كار، كره هرچه كهنه‌تر باشد مفيدتر است.
19- ضماد «پياز» با «زرده تخم‌مرغ»، همچنين با «كوهان شتر» جهت بو سير مفيد بوده، بواسير را باز مي‌كند.
20- براي معالجه بواسير بهتر است روغن كهنه «نارگيل» را با روغن هسته «زرد آلوي تلخ» مخلوط كرده و به كار بريد.
21- ماليدن روغن «وسمه» كه برگ آن را با هموزن آن روغن كنجد در وسمه جوش يا ظرفي دگر با آتش ملايم پخته باشيد جهت بواسير نافع است.
22- شيافي كه با پودر «چوبك» ساخته شود مسكن درد بواسير مي‌باشد.
23- ضماد دانه‌هاي «كرچك» با آب «تره»، چه بخوريد و چه بماليد جهت بواسير مفيد مي‌باشد.
24- ماليدن عصاره «تاجريزي»، بواسير را برطرف مي‌كند.
25- ضماد پخته «پرسياوشان» با روغن جهت بواسير سودمند است.
26- چنانچه آرد «ارزن» يا «گاورس» را در روغن بپزيد، ماليدن اين روغن براي درمان بواسير مفيد است.
27- ضماد برگ «علف هزار چشم» براي درمان بواسير تجويز مي‌شود.
28- ساقه زيرزميني «اسپيره» براي دفع بواسير نتيجه خوب داده است.
29- «انبه»، «قهوه»، «چاي»، «بلوط»، «بومادران»، «دود خاكشير»، «شنبليله»، «شاهتره»، «گل ميخك»، «كيسه كشيك»، «كاسني صحرايي»، «گل فنجان»، «دود اسفند»، «زغال اخته» و «نعناي خشك» مفيد مي‌باشند.

 

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, ب- پ- ت-ث  لینک ثابت




 


1- «گوجه فرنگي» به علّت داشتن «ويتامين A» حس بينايي را تقويت مي‌نمايد و به سبب داشتن «ويتامين‌هاي B» مقوي اعصاب بوده و از يبوست جلوگيري مي‌نمايد.
2- «آلو» و «سبوس» در رفع يبوست تأثير خاص دارند.
3- مقدار پنج تا ده گرم از ريشه «ريوند» را در يك ليتر آب در حال جوش بريزيد. بيست دقيقه كنار بگذاريد تا خنك شود. هر روز قبل از هر غذا يك فنجان از آن بنوشيد.
4- خوردن آب گياه «ترشكهاي شيرين» و خوردن برگ پخته آن مفيد است.
5- «فلفل قرمز» مفيد است.
6- «كاهو» سرد و مرطوب است و براي يبوست صفرا و سودا مؤثر است.
7- دكتر فلمينگ قوياً «لوبيا» را براي رفع يبوست در اشخاصي كه داراي بيماري‌هاي روده‌اي خاصي نيستند توصيه مي‌نمايد.
8- «جو» مفيد است.
9- «سبوس گندم» داروي شفا بخش يبوست است و مطلقاً هيچ ماده يا دارويي در اين مورد رقيب سبوس گندم نيست.
10- ميوه «سيب» در هند براي جلوگيري از يبوست مفيد است و ملين مي‌باشد.
11- براي رفع يبوستهايي كه ناشي از ضعف فعاليت روده‌ها مي‌باشد مانند يبوست در اشخاص پير يا اشخاص فلج، اگر يك قاشق غذاخوري از دانه‌هاي «خردل» را چند روز در آب خيسانده و بعد در نصف ليوان آب وارد كرده و بخوريد، خيلي مؤثر است.
12- ميوه «انگور فرنگي» به علّت لعابي كه دانه‌هاي آن دارد براي رفع يبوست مفيد مي‌باشد.
13- «زردآلو» براي يبوست تجويز مي‌شود.
14- در مورد يبوست گرد «فلفل قرمز» بسيار مفيد است زيرا حركت دودي شكل روده‌ها را تحريك مي‌كند. براي حصول اين منظور هر روز به مقدار كم بايد با غذا مصرف شود .
15- «گردو» براي برطرف كردن يبوست كاربرد دارد.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها  لینک ثابت




 


بسم الله الرحمن الرحیم


اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین.


خدایا راهنمائیم كن در آن به كارهاى شایسته واعمال نیك وبرآور برایم حاجتها وآرزوهایم اى كه نیازى به سویت تفسیر وسؤال ندارد اى داناى به آنچه در سینه هاى جهانیان است درود فرست بر محمد وآل او پاكیزگان.

 

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




ما تنهایم یا او...

پایان تمام یتیمی‌هایمان خواهد بود…
او می‌خواهد انتقام خون‌هایی را بگیرد که به ناحق ریخته شد…
یاور می‌خواهد…
ما منتظریم یا او؟
او که خیلی وقت است رسیده…

ما منتظریم یا او؟

صدایش می‌آید…
انا المهدی…
هل من معین…؟
اوست که منتظراست…
کاش به سوی پدرمان برگردیم…
او خیلی وقت است که آمده…
فقط تنهاست…همین!

اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الاِمام القائِم…
اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الصَّمصامُ المُنتَقِم…
اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين قَتَلُوهُ عَطشاناً…
الا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين طَرَحُوهُ عُرياناً…
اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين سَحَقُوهُ عُدواناً…

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




"چادرت" ؛ به اندازه کافی مظلوم هست پس مظلوم ترش نکن...

چادرت” ؛ به اندازه کافی مظلوم هست پس مظلوم ترش نکن. “چادر” ؛ یا بی چادر؛ فرقی ندارد اگر وقارت را حفظ نکند!
“چادر” ؛ یا بی چادر؛ فرقی ندارد اگر قهقهه های بلند خیابانت را مانع نشود !
اگر درمیان سیاهی اش رنگ جیغ لاک هایت خودنمایی بکند !
اگر آرایش صورتت را پاک نکند…
خلاصه بگویم :
آهای خانم چادری :
“چادرت” با تمام سختی هایش فرقی ندارد
اگر…
حرمتش را حفظ نکنی…
“چادرت” ؛ به اندازه کافی مظلوم هست پس مظلوم ترش نکن…
کمی حرمت نگه دار…
و این را بدان رفتار دیگران با تو موشکافانه تر است…
شاید با کارهای تو “چادر” زیر سوال رود…خیلی فرق ندارد چادری باشی یانه اما همینکه رفتارت عطر حیا و ریحانه بودن را بیاد همه میآورد در مکتب زهرایی…خیلی فرق نمیکند چند وقت است صدف ارزشمند وجودت را در حصار زیباترین چتر خدا” چادر” پوشانده ای… مهم اینست ک حریمش را نگه داری با تمام وجود…همچون بانوی دو عالم ک پهلویش رفت ولی چادرش نه…محسن رفت ولی چادرش نه…چادر ارثیه مادر سادات است ب دختران…کاش وارثان لایقی باشیم
.
من چادرم را دوست دارم…. .
چادری که به اختیار خود سر کردم .
و از انتخاب خود خوشحالم کار های خوب وقتی زیباست که به اختیار باشد نه اجبار…

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




( علامه طباطبایی ) رحمه الله علیه می گوید : یکی از دوستان چنین نقل کرد که در ماشین نشسته بودیم از ایران به سفر کربلای معلا حرکت می کردیم در نزدیکی صندلی من جوانی ریش تراشیده و فرنگی مآب نشسته بود به این جهت سخنی بین من و او رد و بدل نمی شد .
ناگهان صدای این جوان یک دفعه به زاری و گریه بلند شد . بسیار تعجب کردم پرسیدم ؛ سبب گریه چیست ؟
گفت : ( اگر به شما نگویم به چه کسی بگویم من مهندس راه و ساختمان هستم از دوران کودکی تربیت من طوری بود که لامذهب بار آمده و طبیعی بودم و مبداء و معاد را قبول نداشتم فقط در دل خود محبتی به مردم دیندار احساس می کردم خواه مسلمان باشند یا مسیحی یا یهودی ، شبی در محفل دوستان که بسیاری از آنها بهایی بودند حاضر شدم و تا ساعتی چند به لهو و لعب و رقص و مانند آنها اشتغال داشتم پس از گذشت زمانی در خود احساس شرمندگی نمودم و از کارهای خودم خیلی نادم بودم و بدم آمد . ناچار از اطاق خارج شده به طبقه بالا رفتم و در آنجا مدتی گریه کردم ناچار از اطاق خارج شده به طبقه بالا رفتم و در آنجا مدتی گریه کردم و چنین گفتم :
ای آن که اگر خدایی هست آن تو هستی ، مرا دریاب !
پس از لحظه ای پایین آمدم شب به پایان رسید و ما از هم جدا شدیم فردای آن شب اتفاقاً رئیس قطار و چند نفر از بزرگان برای ماءموریت فنی خود عازم مسافرت به مقصدی بودیم ، ناگهان دیدم از دور سیدی نورانی نزدیک من آمده به من سلام کرد و فرمود : با شما کاری دارم ، وعده کردم فردا بعد از ظهر با او دیدار کنم .
اتفاقاً پس از رفتن او بعضی گفتند : این بزرگوار است چرا با بی اعتنایی جواب سلام او را دادی ؟ چون وقتی آن سید به من سلام کرد گمان کردم او احتیاجی دارد و برای این منظور این جا پیش من آمده است . از روی تصادف رئیس قطار فرمان داد که فردا بعد از ظهر که کاملا تطبیق با همان وقت معهود می کرد باید فلان مکان بوده و دستوراتی داد که باید عمل کنم .
من با خود گفتم بنابراین نمی توانم به دیدن این سید بروم فردا وقتی که زمان کار محوله رئیس قطار نزدیک می شد در خود احساس کسالت کردم کم کم دچار تب شدیدی شدم به طوری که بستری شدم پزشک برای من آوردند و طبعاً از رفتن به ماءموریت معذور گردیدم پس از آن که فرستاده رئیس قطار بیرون رفت دیدم تب فرو نشست و حالم عادی شد خود را کاملاً خوب و سرحال دیدم ، دانستم باید در این میان سری باشد ازاین رو برخاسته به منزل آن سید رفتم به مجرد آن که نزد او نشستم فوراً یک دوره اصول اعتقادی با دلیل و برهان برایم گفت ، به طوری که من ایمان آوردم ، سپس دستوراتی به من داده فرمود : فردا نیز بیا؛ چند روزی همچنان نزد او رفتم . هنگامی که پیش روی او می نشستم هر حادثه ای که برای من رخ داده بود بدون ذره ای کم و بیش حکایت می کرد . و از افکار و نیت شخصی من که احدی جز من بر آنها اطلاع نداشت بیان می نمود . مدتی گذشت تا آن که شبی از روی ناچاری در مجلس دوستان شرکت کردم و مجبور شدم قمار بازی کنم ، فردا هنگامی که خدمت او رسیدم فوراً فرمود : آیا حیا نکردی که این گناه کبیره را مرتکب شدی ؟
اشک ندامت از دیدگان من سرازیر شده گفتم : غلط کردم ، توبه کردم ، فرمود : غسل کن و توبه کن دیگر چنین عملی را انجام مده . سپس دستوراتی دیگر فرمود خلاصه ، به طور کلی رشته کارم را عوض کرد و برنامه زندگی مرا تغییر داد؛ چون این قضیه در زنجان اتفاق افتاد وبعداً خواستم به تهران حرکت کنم . امر فرمود که بعضی از علما را در تهران زیارت کنم و بالاخره ماءمور شدم که برای زیارت اعتاب عالیات مسافرت کنم این سفر سفری است که به امر آن سید بزرگوار انجام می دهم .
دوست ما گفت : در نزدیکیهای عراق دوباره دیدم ناگهان صدای او به گریه بلند شد ، سبب را پرسیدم ، گفت : الان وارد خاک عراق شدیم ، چون حضرت ابا عبداللّه علیه السلام به من خیر مقدم فرمودند ) .
منظور آن که اگر کسی واقعاً از روی صدق و صفا قدم در راه نهد واز صمیم دل هدایت خود را از خداوند طلب نماید موفق به هدایت خواهد شد اگر چه در امر توحید نیز شک داشته باشد .

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




 

براى امير المومنين عليه السلام نامه‏ اى از معاويه رسيد حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : ” از طرف امير المومنين و خليفة‏ المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على :‏
اى‏ على !
در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين‏ : عايشه و اصحاب رسول خدا : طلحه و زبير كردى‏ اكنون مهياى جنگ باش “
حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت : از طرف عبدالله تو به رياست‏ مى نازى و من به بندگى خداوند من آماده جنگ‏ هستم به همان نشان كه ” انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم ” سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه‏ اين نامه را به شام ببرد ؟
كسى جواب نداد
دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على‏ جان ! من حاضرم‏ حضرت ضمن اينكه او را از متن‏ تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح !
به شام كه‏ رفتى مواظب آبروى على باش‏ طرماح گفت : سمعا و طاعة‏ آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن‏ يكى از شاگردان على را به او رساند
معاويه‏ فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد دستور انجام شد طرماح وقتى‏ وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت ، خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد
اطرافيان معاويه‏ به طرماح اعتراض كردند كه ” پاهايت را جمع كن ” اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى‏ بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل‏ كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند
معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم‏ پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه‏ به خدمت كه آمده اى ؟
طرماح گفت : از طرف خليفه‏ برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه‏ الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى‏ دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان‏ معاويه ناراحت از اينكه‏ سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم
، طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه‏ السلام را ببوسم و بتو بدهم‏
معاويه گفت : نامه‏ را به عمرو عاص بده‏ طرماح گفت : اميرى كه ظالم‏ است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى‏ چون او نميدهم‏ معاويه گفت : نامه را به يزيد بده‏ طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم‏ چه رسد به بچه اش‏ معاويه پرسيد : پس چه كنيم ؟
طرماح گفت : همانكه گفتم‏ بالاخره معاويه نامه‏ را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبش‏ را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد ” على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان‏ است‏ مهياى نبرد باش ” طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم‏
على عليه‏ السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت‏ سپس خواست برود كه معاويه گفت ” طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو “
، اما طرماح بى اعتناء به‏ حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش‏ گرفت‏ معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم‏ تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه‏ يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من‏ طرفدارى كند عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به‏ شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم
‏ ( الأختصاص ص ١٣٨)

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




نرفتم کربلا اما
شنیدم عالمی داره
منو مهمون کنه هرکی
از اون تربت کمی داره
سلام ارباب خوب من
دلم تنگه برای تو
برای گریه و مستی
میون روضه های تو
فقط از اشک تو روضت
اگه من آبرو دارم
بیا و کربلایی کن
که منم آرزو دارم
گرفتار غمت هستم
به گیسویت اسیرم کن
تو رو جون حبیب آقا
میون روضه پیرم کن
حسین ای جان شیرینم
حسین ای یار دیرینم
دوعالم را زکف دادم
فقط روی تورا بینم
چرا هرکی حرم رفته
نمیخواسته که بر گرده
چرا مجنون شده هرکی
اذون صبحو گوش کرده
میگن فرقی نداره که
غریب یا آشنا باشی
میگن مهمون آقایی
اگر پایین پا باشی…

 

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




( آخوند ملا محمد باقر مجلسی ) را بر اسلام ومسلمین حق بسیار است ، چه انتشار مذهب شیعه از برکت تألیفات آن بزرگوار است ، ( معروف است که چون کتاب ( حق الیقین ) او انتشار یافت ، تا به ولایت شام رسید در اطراف و توابع شامات هفتاد هزار نفر شیعه شدند ترجمه احادیث و اخبار و قصص و معجزات حضرات معصومین علیهم السّلام توسّط آنجناب باعث زیادتی و محکم شدن عقائد مسلمانان و شیعیان شد و قبل از او جماعت صوفیه در کثر و غلوّ بودند تمامی اصول آن شجره را قلع و قمع نمود و در امر بمعروف و نهی از منکر وترویج علم و تدریس و تاءلیف یگانه اهل زمان بود و امام جمعه و جماعت اصفهان بود ، شاه سلطان حسین سلطانی بود بی نظم ولیکن آخوند ملا محمد باقر تا زنده بود به واسطه وجود شریف او مملکت برقرار و منظم بود و چون آخوند از دنیا رفت ولایت قندهار از دست سلطان بیرون رفت ورخنه در مملکت افتاد تا آنکه از افغان به اصفهان آمدند و سلطان را کشتند . )
تالیفات او از زمان ولادت تا زمان وفات ، روزی هزار سطر است که هر سطری پنجاه حرف باشد واین ممکن نمی شود مگر به تاءیید خداوند ، یکی از تاءلیفات او کتاب گران قدر بحار الانوار است که مانندش نوشته نشده ، تاریخ ولادت آن بزرگوار را حساب کرده اند مطابق شده با جمله :

( جامع کتاب بحار الا نوار )

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




یعقوب لیث سیستانی ؛ پادشاه سلسله صفاریان و نخستین شهریار ایرانی پس از اسلام .
شبی هر چه کرد ؛ خوابش نبرد ،
غلامان را گفت : حتما به کسی ظلم شده ؛ او را بیابید.
پس از کمی جست و جو ؛ غلامان باز گشتند و گفتند : سلطان به سلامت باشد ، دادخواهی نیافتیم .
اما سلطان را دوباره خواب نیامد ؛ پس خود برخواست و با جامه مبدل ، از قصر بیرون شد ؛
در پشت قصر خود ؛ ناله ای شنید که میگفت خدایا :
یعقوب هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم میشود ؛
سلطان گفت : چه میگویی؟
من یعقوبم و از پی تو آمده ام ؛ بگو ماجرا چیست؟

آن مرد گفت : یکی از خواص تو که نامش را نمیدانم ؛ شبها به خانه من می آید و به زور ، زن من را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار میدهد .
سلطان گفت : اکنون کجاست؟
مرد گفت: شاید رفته باشد .
شاه گفت : هرگاه آمد ، مرا خبر کن ؛ و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت :
هر زمان این مرد ، مرا خواست ؛ به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم .

شب بعد ؛
باز همان سرهنگ به خانه آن مرد بینوا رفت ؛ مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت .

یعقوب لیث سیستانی؛ با شمشیر برهنه به راه افتاد ، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید ؛
دستور داد تا چراغها و آتشدانها را خاموش کنند آنگاه ظالم را با شمشیر کشت .
پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست ؛
پس ؛ در دم سر به سجده نهاد ،

آنگاه صاحب خانه را گفت قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام .
صاحبخانه گفت : پادشاهی چون تو ؛ چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کردن؟
شاه گفت: هر چه هست ؛ بیاور .
مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید ؛

سلطان در جواب گفت:
آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم ؛ با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من ؛ کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم ؛
پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری ؛ مانع اجرای عدالت نشود ؛
چراغ که روشن شد ؛ دیدم بیگانه است ؛
پس سجده شکر گذاشتم .
اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛
با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم .
اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام.

گر به دولت برسی ؛ مست نگردی ؛ مردی
گر به ذلت برسی ؛ پست نگردی ؛ مردی

اهل عالم همه بازیچه دست هوسند
گر تو بازیچه این دست نگردی ، مردی.

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت




امام صادق (علیه السلام) می فرمایند :
هنگامی که گرفتاری بنی اسرائیل (غیبت حضرت موسی) طولانی شد و ظلم و ستم بر ایشان زیاد شد ، چهل روز روی به درگاه الهی آورده ، ضجّه و گریه ( آغار نموده و به دعا قیام کردند ) ، ( پس از آن دریای رحمت الهی با دعای بنی اسرائیل به جوشش در آمد ) و خداوند به حضرت موسی و هارون وحی فرستاد که با مدد غیبی ، بنی اسرائیل را از شر فرعون نجات بخشند و صد و هفتاد سال از گرفتاری آنها بخشیده شد .
(یعنی 170 سال در ظهور حضرت موسی تعجیل شد به خاطر دعای همگانی و خواست عمومی مردم)
.
.
سپس امام صادق (ع) فرمود :
شما شیعیان هم اگر مانند بنی اسرائیل ( با ضجه و گریه دعای همگانی کنید ) خداوند فرج ما را خواهد رساند. اما اگر چنین نکنید این سختی ، به نهایت مدّتش خواهد رسید(نهایت امر یعنی اوج شدت و سختی و ترس و فشار و بی دینی و ظلم و جنگ و نا امنی و فساد و … تا مردم بالاخره سرشان به سنگ بخورد و مجبور شوند از شدت اضطرار و بیچارگی و بدبختی به امام زمان روی اورند )

بحارالانوار ج52 ،ص131

موضوعات: روایات  لینک ثابت




سؤال:آيا رجعت صحيح است ؟ آيا بازگشت ائمه «عليهم السلام » بعد از شهيد شدن امام مهدي ( عج ) ميباشد ؟
جواب:
قبل از اينكه به پاسخ شما بپردازيم حديثي از امام عصر ( عج ) را نقل مي كنم امام مهدي (عج) نسبت به شيعيان خود مي فرمايد : ما در رعايت حال شما كوتاهي نمي كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم كه اگر جز اين بود گرفتاريها به شما رو مي آورد و دشمنان شما را ريشه كن مي كردند , از خدا بترسيد و ما را پشتيباني كنيد .
« بحار الانوار , ج 53 , ص 175 »
اما در مورد سوال شما نكات ذيل قابل ذكر است , در خواست مي گردد چون اين موضوع ا زمقوله هاي متفاوت كلامي , فلسفي , عقلي , روايي و نقلي مورد بحث قرار گرفته حتما براي اطلاعات بيشتر و تنوير ذهن مبارك كتب ارجاعي را مطالعه كنيد .
رجعت از اصول اعتقادي اختصاصي شيعه است و ساير فرق به آن اعتقادي ندارند .
رجعت جنبه عمومي و همگاني ندارد. بلكه در مورد ائمه اطهار «عليهم السلام » و مؤمنان خالص , كافران ستمگر اختصاص مي يابد .
بنا به فرمايش امام صادق «عليه السلام » در مورد موافقان چون در مسير آنان سد و موانعي ايجاد شده بود. لذا براي ادامه طريق كمال و براي مشركين خالص كه پست ترين درجه آنرا ندارند جهت رسيدن به مجازات رجعت صورت مي گيرد .
رجعت اختياري است و زمان آن نيز مانند ظهور حضرت مشخص نيست .
امام صادق «عليه السلام » مي فرمايند: كه تمامي پيامبران « عليهم السلام » در ركاب علي «عليه السلام » هنگام رجعت جنگ خواهند نمود .
اولين شخصي كه به دنيا رجعت مي كند به نقل از امام صادق « عليه السلام » امام شيعيان حضرت امام حسين «عليه السلام »مي باشد .
ابن خالد كابلي به نقل از امام سجاد «عليه السلام » در تفسير آيه { ان الذي فرض عليك القران لرادك الي معاد }يعني :آن كسي كه قرآن را برتو فرض كرد تو را به بازگشتگاه بر مي گرداند . مي نويسد : پيامبر و علي « عليهم السلام » و همه امامان به سوي شما باز مي گردند .
در ادعيه نيز به اين مسأله اشاره شده است .
در زيارت جامعه مي خوانيم { معترف بكم , مومن با يابكم , مصدق برجعتكم منتظرلامركم و مرتقب لدولتكم } يعني :« من به شما اعتراف مي كنم و ايمان به بازگشت شما دارم و رجعت شما را تصديق مي كنم و منتظر امر شما و چشم به راه دولت شما هستم . »
خداوند اگر مرگي كه بر همه بندگانت مسلم نموده اي ميان من و ظهور مولايم جدايي بينداز با قدرت بي نهايتت مرا از قبر بيرون بياور در حالي كه كفنم را به خودم پيچيده , شمشيرم را از غلاف در آورده , نيزه ام را بدست گرداندم تا دعوت كننده اي را كه در شهر و صحرا بانك بر مي آورد لبيك بگويم .
« آيات 83 ,سوره مباركه نمل , آيه 1, سوره مباركه مدثر , 36 سوره مباركه فجر , آيه شريفه 79 , سوره مباركه ص , 13 سوره مباركه ذاريات , 12 سوره مباركه , نازعات , 20 سوره مباركه مائده , 39 سوره مباركه يونس , 124 سوره مباركه طه , 95 سوره مباركه انبياء نيز به مورد رجعت اشاره كرده اند .
د رانتها به روايتي از امام رضا « عليه السلام » در اين مورد مي پردازيم :حسن بن جهم گويد روزي مأمون به امام رضا «عليه السلام » عرضه داشت اي ابا الحسن نظر شما در مورد رجعت چيست ؟ حضرت فرمودند : اعتقاد صحيحي است و اين رجعت در امتهاي گذشته بوده و قرآن هم در مورد آن سخن گفته است ( مثل قصه عزير : هنگامي كه از ترس مرگ از خانه هايشان فرار كردند ……)
و گوش به گوش ( يعني دقيقا آنچه در امتهاي گذشته رخ داده در اين امت هم اتفاق مي افتد و يكي از آن موارد رجعت است .


منابع بيشتر براي مطالعه :
1-مهدي موعود , ج2, ترجمه و شرحي از بحار الانوار علامه مجلسي , انتشارات جمكران
2- رجعت بررسي جامع مفهوم رجعت از ديدگاه عقل و نقل , محمد رضا ضميري
3-الايقاظ من المجعه بالبرهان علي الرجعه , الحرالعاملي
4-رجعت يا دولت كريمه خاندان وحي , محمد خادمي شيرازي
5-رشحات البحار , شاه آبادي محمد علي
6-الشيعه و الرجعه الحيدريه , محمد رضا طبسي

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




یکی از دوستان طلبه می گفت:

برای تبلیغ به روستایی رفته بودم ،پیرمردی که‌ شغلش ‌دامداری‌ بود‌، نقل‌ میکرد:

پیرمرد می گفت:
گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زاییده بود و سه چهار توله داشت واوائل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون ‌آسیبی ‌به‌ گوسفندان‌ نمیرساند‌ وبخاطر ترحم‌ به‌ این ‌حیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و‌ بچه‌هایش‌، او را بیرون ‌نکردیم‌، ولی ‌کاملا ا‌و را زیر نظر ‌ داشتم‌.
این‌ ماده‌ گرگ ‌به ‌شکار میرفت‌ و هر بار مرغی‌، خرگوشی ‌، بره‌ای ‌شکار میکرد و برای ‌مصرف ‌خود و بچه‌هایش ‌می آورد‌.
اما با اینکه ‌رفت ‌آمد ‌او از آغل‌ گوسفندان ‌بود، هرگز متعرض‌ گوسفندان ‌ما نمیشد‌.
ما دقیقا آمار گوسفندان ‌و‌بره های‌ آنها ‌را داشتیم‌ وکاملا” مواظب‌ بودیم‌، بچه‌ها تقریبا‌ بزرگ ‌شده‌‌‌‌ بودند.
یک‌بار و در غیاب ‌ماده ‌گرگ ‌که ‌برای ‌شکار رفته‌ بود، بچه‌های ‌او‌‌ یکی ‌از ‌بره‌ها را کشتند!
ما صبرکردیم، ببینیم ‌چه ‌اتفاقی‌ خواهد افتاد‌؛ وقتی ‌ماده ‌گرگ ‌برگشت ‌و این ‌منظره ‌را دید، به ‌بچه‌هایش ‌حمله‌ور شد؛ آنها ‌را گاز می گرفت و میزد ‌و بچه‌ها ‌سر و صدا و جیغ ‌میکشیدند ‌و پس ‌از آن ‌نیز ‌همان‌ روز ‌آنها را برداشت‌‌ و از ‌آغل ‌ما رفت‌.
روز بعد، با کمال ‌تعجب ‌دیدیم، گرگ، یک ‌بره‌ ای شکار کرده و آن‌ را نکشته ‌و زنده ‌آن‌ را از دیوار‌ آغل ‌گوسفندان ‌انداخت ‌رفت‌.»

 

 نتیجه اخلاقی

این ‌یک ‌گرگ ‌است‌ و با سه‌ خصلت‌:
1- درندگی
2-  وحشی‌بودن‌
و 3-  حیوانیت
‌شناخته‌میشود‌!
اما میفهمد، هرگاه ‌داخل ‌زندگی ‌کسی‌ شد و کسی ‌به ‌او ‌پناه‌ داد و احسان‌کرد به‌ او خیانت ‌نکند ‌و اگر‌ ضرری‌ به ‌او زد ‌جبران ‌نماید.
‌اما‌ ما بنی ‌بشر،‌ که‌ عنوان ‌خلقت ‌احسن ‌و کرامت ‌الهی ، ‌عقل‌ را یدک ‌میکشیم‌، سالها است‌ سر سفره‌ خداییم ‌وبا همان‌ نعمت های ‌خدادادی، درمقدس ترین ‌زمان ها ‌ومکان ها ‌به‌ جنگ‌ او‌ میرویم‌.

نمک ‌میخوریم و ‌نمکدان ‌میشکنیم‌.
چنین‌ کاری‌ خیانت‌ است وسبب ‌می شود‌، نعمت ‌خدا از ما زائل‌ گردد. ‌درآخرت ‌هم‌عقاب ‌خاص ‌خود را دارد‌.

پیامبر(ص)‌فرمودند:
هرگاه‌ خیانت ها ‌ظاهر گشت‌،برکات‌ ازبین‌ می رود.

 

این داستان واقعی بود
 منبع : گسترش برکت ورزق - حبیب الله تقیان-

موضوعات: داستان  لینک ثابت




حنا موها را پرپشت، قوی و نرم می‌کند. اگر مرتب روی موهایتان حنا بگذارید، ریشه موهایتان هم تقویت می‌شود و موهایی قوی و پر خواهید داشت.

اگر دوست دارید موهایی پرپشت، زیبا، شفاف و لطیف داشته باشید،‌ اصلا دوروبر مواد شیمیایی نگردید. در عوض از حنا استفاده کنید تا تمام آرزوهایی که در مورد موهایتان دارید، محقق شود.

حنا موها را پرپشت، قوی و نرم می‌کند. اگر مرتب روی موهایتان حنا بگذارید، ریشه موهایتان هم تقویت می‌شود و موهایی قوی و پر خواهید داشت.

حنا ماده‌ای ضدقارچ و ضدباکتری است. این ماده وضعیت اسیدآلکالین پوست سرتان را تنظیم می‌کند، بی‌آن که لطمه‌ای به پوست وارد کند. حنا را در محیط خشک و خنکی مانند قفسه‌های کابینت نگهداری کنید، اما داخل یخچال قرار ندهید وگرنه ماهیت حنا تغییر خواهدکرد. اگر می‌خواهید حنا رنگ حنایی به موهای شما ندهد، می‌توانید آن را با رنگ‌های گیاهی موجود در بازار ترکیب کنید.

برای حنا بستن به سر، ابتدا مقداری چای سیاه متناسب با حنایی که می‌خواهید روی سر قرار دهید، دم کنید. سپس چای دم کشیده را به حنایی که از قبل با کمی آب مخلوط کرده‌اید، بیفزایید. بهتر است حنا چند ساعت از قبل با آب ترکیب شده باشد تا نتیجه بهتری بدهد.

می‌توانید به این ترکیب، کمی آبلیمو هم اضافه کنید. ماسک حنای به دست آمده را به موهایتان بزنید و از انگشتانتان برای رساندن حنا به تمام سطح مو کمک بگیرید. این ماسک باید حداقل نیم ساعت روی سر شما باشد تا تاثیر بگذارد. پس از گذشت مدت زمان کافی، سرتان را بشویید و دقت کنید که دانه‌های حنا لابه‌لای موهایتان باقی نماند.

منبع: جام جم

موضوعات: گلچین  لینک ثابت




خداوند در سورره توبه آیه 104 می فرماید: آیا نمیدانند که خدا توبه بندگانش را میپذیرد و صدقات آنان را دریافت میکند.

در ادامه گزارش چند حدیث از پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) در خصوص اهمیت صدقه دادن در ماه مبارک رمضان را می خوانیم:

از حضرت رسول (صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ آله) مرویست که کسى که افطار دهد روزه دارى را از براى او خواهد بود مثل اجرِ آن روزه دار بدون آنکه از اجر او چیزى کم شود و هم از براى او خواهد بود مثل آن عمل نیکویى که بجا آورد آن افطار کننده به قوه آن طعام.

حضرت محمد (ص) : در وقت افطار تصدّق کنید و افطار دهید روزه داران را اگر چه به چند دانه خرما یا شربتى آب باشد.

پیامبراکرم (ص) فرمود: هر کس در ماه رمضان صدقه ای دهد خداوند او را می آمرزد.

پیامبر(ص) می‌فرماید: زمین قیامت سراسر آتش است،جز زیر سایبان صدقه.

پیامبراکرم (ص) می فرماید: هر کس بر اثر ضعف یا بیماری یا عذری نتواند درماه رجب روزه بگیرد هر روز یک نان به نیازمند صدقه دهد. سوگند به آنکه جانم در دست اوست هر گاه کسی این طور صدقه دهد به ثواب روزه ماه رجب بلکه بیشتر دست می یابد. (امالی صدوق)

امام رضا(ع) فرمود: هر که موقع افطار یک نان به نیازمندی صدقه دهد خدا گناهش را می آمرزد و برایش ثواب آزاد کردن یک برده از نسل حضرت اسماعیل می نویسد.

در وصیت امام علی(ع) به فرزندش امام حسن آمده : هرگز از غذایی نخور مگر اینکه قبل از خوردنش از همان غذا صدقه داده باشی. (امالی مفید)

امام صادق(ع) فرمود: کسی که ابتدای روز صدقه بدهد خدا شری را که از آسمان در آن روز نازل می شود از او برطرف می نماید و هر کس اول شب صدقه بدهد خدا شری را که از آسمان در آن شب فرود می آید از او دفع می کند.هر کس که صبح صدقه دهد خداوند نحسی آن روز را از وی برطرف می نماید. (من لا یحضره الفقیه)

امام صادق(ع) فرمود: آنکه کار خیر انجام می دهد پسندیده است که کار نیکش را در روز جمعه انجام دهد چون عمل نیک در روز جمعه دو برابر پاداش دارد. (من لا یحضره الفقیه)

امام صادق(ع) فرمود : سفرت را با صدقه آغاز کن و هر گاه یادت آمد آیه الکرسی بخوان. (کتاب کافی)

امام صادق (ع) فرمود: هر کس در ماه شعبان صدقه دهد خدا صدقه اش را رشد می دهد تا به اندازه کوه احد ارزش پیدا کند. (امالی صدوق)

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




آیا میدانستید، در زیارت عاشورا وقتی میخوانند، اللهم العن الاول و الثانی و الثالث و الرابع، ویزید خامسا ..چه کسانی هستند؟؟؟

اولی قابیل پسر حضرت ادم، که پایه گذار قتل و فساد بود.
دوم قیدار فرزند سالف، قاتل شتر صالح نبی ع است.
سومی پادشاه رومانی بیلاطس، قاتل حضرت یحیی ع،،، که سر حضرت یحیی را در دشت گذاشت، و مدتها خون ازآن میجوشید،، تا عذاب الهی به این شکل ایجاد شد که بخت النصر پادشاه سفاک وظالم عراق جهت حکومت گستری خود به انجا حمله کرد و 7000 یهودی را کشت و بقیه را اسیر برد، سپس خون حضرت یحیی از جوشیدن، باز ایستاد.
چهارمین نفر ابن ملجم مرادی قاتل حضرت علی ع است،، که توسط دختری به نام قطام تحریک شد.
و پنجمین یزید بن معاویه علیه اللعنه قاتل امام حسین ع است،،،
لطفا منتشرشودتادشمنان ازین حربه جهت تفرقه افکنی استفاده ننمایند،،،

منبع:
مجالس المومنین- قاضی نورالله شوشتری(ره) ص 291
شفاء الصدور فی شرح زیارت العاشورا ص 598- مرحوم علامه ابوالفضل تهرانی

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




شهيد زين الدين به نماز اول وقت بسيار اهميت مي داد و در هر وضعيت و هر منطقه اي كه بود، به محض فرا رسيدن زمان نماز، اذان مي گفت و نماز. يادم است هنگامي كه در منطقه ي سردشت تردد داشتيم، با اين كه جاده ها از لحاظ امنيت، تضميني نداشت و هر لحظه امكان حمله ي غافلگيركننده ي گروهك هاي ضدانقلاب بود، همين كه موقع نماز مي شد، شهيد زين الدين ماشين را نگه مي داشت و در كنار جاده به نماز مي ايستاد.
پس از شهادتش، يكي از برادران او را در خواب ديده بود كه مشغول زيارت خانه ي خداست و عده اي هم به دنبالش روانند. پرسيده بود: «شما اين جا چه كار داريد و چه مسئوليتي داريد؟» و او پاسخ گفته بود: «به خاطر تأكيدي كه بر نماز اول وقت داشتم، در اين جا فرماندهي اينان را برعهده ام گذاشته اند!»
به حق كه چنين فرزندي از دامان چنين مادري برخاسته است، مادري كه در تشييع مهدي، زينب گونه خطاب كرد: «… شما را به خون همه ي شهيدان و اين دو جگر گوشه ي من استقامت داشته باشيد و در همه ي مراحل و سختي ها ايستادگي كنيد و راه اين شهيدان را ادامه دهيد. مگذاريد خونشان هدر رود، از حركت باز نايستيد.
مهدي و آقاي او صاحب الزمان (عج) را خشنود كنيد.» خداوندا به مادر اين دو شهيد (مهدي و مجيد زين الدين) صبري زينبي و به ما توفيق معرفت بيشتر عطا فرما.
آمين.

راوي : سردارمحمدميرجاني

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




مرد عرب نگران بود نزد پیامبر آمد
عرض کرد اکنون حدود دو سال است که خدا فرزند پسری به من داده است، من و همسرم هر دو سفید پوستیم ولی بچه ی ما سیاه به د نیا آمده است
در طول این دو سال نگران نبودم که این پسر فرزند من نباشد
اما کسی در دلم نگرانی ای ایجاد کرد و گفت: همسرت به تو خیانت کرده است و این پسر، پسر تو نیست چرا که همرنگ تو به دنیا نیامده است، اکنون این فکر تمام وجودم راه فرا گرفته است که نکند همسرم به من خیانت کرده باشد و این پسر، فرزند من نباشد
پیامبر فرمودند
به بیرون از مدینه برو آدرسی به او داده و فرمودند:
در این محل جوانی مشغول به کار است و در حال ساختن خانه ای می باشد، او را پیدا کن و فرزندت را کنار او رها کرده و نظاره گر باش
اگر فرزندت به نزد او رفت بدان حلال زاده است اما اگر پسرت از آن جوان دوری کرد نطفه اش از تو نیست
مرد چنین کرد
بیرون از مدینه رفته و آدرسی را که پیامبر داده بودند پیدا کرد، جوان را دید
فرزندش را کنار او رها کرد و خود عقب رفت، کودک کمی به مرد که در حال کار کردن بود نگاه کرد، کمی اطراف او راه رفت و اطرافش را نگاه کرد
مرد عرب ایستاده بود و از دور تماشا می کرد که کودک چه می کند، در دلش غوغایی بود، دید پسرکش گوشه ی پیراهن جوان را گرفت و تکان داد و دستهایش را باز کرد تا جوان او را بغل کند
دید که جوان دست از کار شست و کودک را بغل کرد، از دور لبخند کودک و آن مرد جوان را دید دلش آرام گرفت
به نزد جوان آمده و سلام کرد و کودک را خواست که از آغوش جوان بگیرد، کودک خودش را به آغوش مرد جوان چسبانیده بود
بالاخره پدر، پسرش را گرفته و از مرد جوان عذر خواست و خداحافظی کرد
به مدینه و مسجد پیامبر آمد و ماجرا تعریف کرد
رسول گرامی اسلام به او فرمودند: شک نکن که این پسر فرزند توست و ممکن است در اعقاب تو فردی سیاه بوده باشد که این فرزند به او تمایل پیدا کرده و نطفه به شکل او منعقد شده است
مرد عرب از رسول گرامی اسلام پرسید : می شود آن جوان را به من معرفی کنید
حضرت فرمودند: او برادر و عموزاده ی من علی بن ابیطالب است
سپس رو به عرب فرمودند :
کذب من زعم انه ولد من حلال و هو یبغض علیا
دروغ می گوید آنکس که می گوید حلال زاده است اما با علی دشمنی دارد
امالی صدوق، ص ۲۰۹

موضوعات: داستان  لینک ثابت




سؤال:نشانه هاي امام زمان چيست ؟ ظهور !! يا خود حضرت ؟
جواب:
به ذكر چند حديث مي پردازيم . اباصلت از ياران امام رضا «عليه السلام » مي گويد به حضرت عرض كردم علامتهاي قائم چيست ؟ فرمودند : علامت وي آن است كه سن او زياد است ولي چهره اي جوان دارد آنجا كه بيننده گمان مي برد سني حدود 40 سال و يا كمتر دارد . از نشانه هاي او اينكه با گذشت روزها و شبها پير نمي شود تا آنكه اجلش فرا رسد.
« اكمال الدين , جلد 2 , ص 652 »
پيامبر «صلي الله عليه واله » فرمودند : مهدي از من است صورتي گشاده و بيني كشيده دارد .
« البيان , ص 117 »
همچنين فرمودند : مهدي «عج » خروج مي كند درحالي كه بر سرش ابري است و در آن ابر ندا دهنده اي كه ندا ميدهد : اين مهدي از فرزندان من است . ا زاو پيروي كنيد .
« البيان , ص 117 »
حضرت علي «عليه السلام » فرمودند : مهدي از فرزندان من است او دربين ركن و مقام ظاهر ميشود . پيراهن ابراهيم بر تن او حله اسماعيل بر پيكرش و نعلين بر پايش مي باشد . دليل بر وجود او سخن رسول خدا كه فرموده عيسي بن مريم از آسمان فرود آمده و با مهدي خاندان من همراه خواهد بود « اثبات المهدي ,شيخ الحرعاملي ,ص 7 »
رسول خدا « صلي الله عليه واله » مي فرمايد : مهدي از فرزندان من است وقت ظهور چهل ساله به نظر مي رسد و چهره اش مانند ستاره درخشان است در گونه راست او خالي سياه است و بر او دو عباي قطواني ( سفيد رنگ ) است گويي مردي از بني اسرائيل است .( يعني بلند قامت و تنومند ) بيست سال حكومت مي كند و گنج ها را استخراج ميكند و شهرهاي شرك را فتح مي نمايد
«البيان , گنج شافعي , ص 137 »
و اما علائم ظهور به سه دسته تقسيم مي شود :
1- نشانه هاي عمومي شامل انحرافات كشورهاي اسلامي و ساير كشورها در موازين ديني و فطري و اين علائم مقارن ظهور نيست , بلكه از سالها قبل از ظهور واقع ميشوند چنانكه آلان بوضوح در جاي جاي اين دنياي آشفته مي بينيم .
2- نشانه هاي كه ساليان اندك قبل ازظهور اتفاق مي افتد و دليل نزديك بودن امر ظهور است .
3- نشانه هايي كه مربوط به سال ظهور است از اين دسته سوم بعضي غير حتمي است و بعضي قطعي قطعي .
امام محمد باقر «عليه السلام » مي فرمايند : پيشاپيش اين امر , گرفتن ماه پنج روز مانده به آخر ماه و گرفتن خورشيد در نيمه ماه اتفاق مي افتد و اين در ماه مبارك رمضان واقع مي شود در چنين حالتي است كه محاسبات ستاره شناسان از بين مي رود .
« غيبت نعماني , ص 272 »
امام صادق فرمودند : ندا از آسمان از مسائل قطعي است . سفياني حتمي است . فروبرده شدن ( عده اي جنايتكار ) در« بيدا» قطعي است . يماني حتمي است . كشته شدن نفس زكيه قطعي است .
« عنيبت نعماني ,ص 257-252 »
3- مولف كتاب نوائب الدهر علائم ظهور , مرحوم سيد حسن مير جهاني « ره » حدود پانصد مورد از علائم و حوادث قبل از ظهور را بطور مستند نقل ميفرمايند :
1- اختلاف بسيار در روي زمين .
2- خروج سفياني كه مردي است از نسل يزيدبن معاويه و مرد پليدي است.
3- وقو ع زلزله در بغداد.
4- كشف حجاب و بي عفتي در زنها و شريك شدن زنها در تجارت و تمكين نكردن از شوهرانشان.
5- تعطيل شدن مساجد تا چهل شبانه روز.
6- واقع شدن فتنه درميان شرقيها و غربيها.
7- خراب شدن ري.
8- ظهور فتنه شديد در سال پيش از ظهور .
9- زياد شدن مرض صرع و ديوانگي در اثر شدت فتنه و پريشاني.
10 - ضايع كردن نمازها و پيروي كردن از شهوات و كم شدن امانتداري در مردم.
11-كم شدن كارهاي خير و كم شدن علماء حقيقي.
12- رشوه گرفتن قضات درحكم و ندانسته حكم كردن ايشان.
13- تدريس علوم باطله برخلاف دين و دستور قرآن كريم.
14- كينه علماء دين در دل گرفتن و سرزنش و بدگوئي آنان و كشتن و خوار كردن سادات .
15- قرآن را با ساز و آواز خواندن.
16- سخت شدن دلها و خشك شدن اشك چشم و بي اعتنائي به نصايح و پندها.
17- امر به معروف و نهي ازمنكر كننده را سرزنش و ملامت كنند و او را در اين كار نهي مي نمايند.
18- در هر سال بدعتها و شر زياد شود غيبت كردن به نظر مردم شايسته باشد .
19 - مختصري از مالشان را در طاعت پروردگار مصرف مي كنند و بيشتر آنرا مصرف غير طاعت پروردگار مي نمايند
20 - قبور ائمه «عليهم السلام » را با گلوله خراب كنند.
21- طلاق و جدائي زياد شود
22- دين به دنيا فروخته شود و تعارفات دروغي دربين مردم فراوان گردد. (2)
در پايان متذكر ميشوم كه همه ما موظفيم كه زمينه ساز حكومت جهاني حضرت مهدي «عج» باشيم وآن كه گناه درجامعه كم شود امر به معروف و نهي از منكر از اهم واجبات است و رشد فكري و فرهنگي ارتقاء پيدا كند. و تا زمانيكه مردم رشد فكر ي نداشتند و قابليت پذيرش حكومت حضرت حجت نداشته باشند حضرت « عليه السلام » ظهور نخواهد كرد . و اميد است انقلاب اسلامي ايران مقدمه اي بر حكومت عدل قائم آل محمد « صلي الله عليه واله » باشد و خود را آماده پذيراي اين مهمان عزيز كند و شب و روز يادش و ذكرش و دعايش وِرد زبانمان باشد و براي اطلاعات بيشتر به كتاب مهدي موعود «عليه السلام » ترجمه جلد سيزدهم بحار الانوار علامه مجلسي است و مترجم دانشمند و محقق معاصر آقاي علي دواني «دامت بركاته» با زحمت فراوان برشته تحقيق و تحرير آوردند و كتاب جامع و كاملي است و هر اطلاعي از امام مهدي ( عج) كه مورد نياز باشد در اين كتاب مسطور است.
ازجمله علائم آن حضرت داشتن علامتي است در پشت مثل علامتي كه پيامبر در پشت مبارك شانه ها داشتند و نيز اينكه فقط زره رسولخدا «صلي الله عليه واله » بر قامت حضرت مهدي « عج» راست و درست مي آيد و اينكه حضرت عيسي«عليه السلام » از آسمان به زمين مي آيد و به آن حضرت اقتدا ميكند
آري روزگاري در پيش خواهد بود معجزه اندر معجزه ؛ ايمان از پي ايمان ؛ اسرار و عجائب بي حد و شمار ولي همه واقعي واقعي . امام خميني « ره» در تفسير { والعصر ان الانسان لفي خسر } مي فرمايد : عصر انسان كامل امام زمان « عليه السلام» است. يعني: عصاره تمام موجودات آنهم به كاملترين وجه. بنابراين عصري خواهد آمد كه اصلا قابل تصور براي اغلب مردم نيست, مگر كسانيكه اهل دقت و جوياي حقيقت هستند . اي كاش كه ما بتوانيم مشمول دعاهاي خير و بركات آنحضرت باشيم.
منابع :
1-امام مهدي از ولادت تا ظهور , سيد محمد كاظم قزويني
2-خصائص مهدي , نوشته محمد راجي
3- پادشه خوبان , سيد عباس مرادي
4- معرفت امام عصر , سيدمحمد بني هاشمي
5-منتهي آلامال ,

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




مهدی که بیاید ...

مهدی که بیاید …

مهدی که بیاید دوباره آسمان با زمین به مهر رفتار خواهد کرد

و باران دوباره به گونه های سرد زمین بوسه خواهد زد

زمین دوباره چهره خندان و بشاش خود را به چشمان آسمان هدیه خواهد داد

مهدی که بیاید پرستو ها به اشاره ابروان او پرواز خواهد کرد .

غنچه ها به نسیم کلام او شکوفا خواهد شد

و درختان به احترام او قیام خواهند کرد

و آفتاب به او سلامی دوباره خواهد کرد .

مهدی که بیاید نماز هایمان تا خدا بالا خواهد رفت ،

قنوت هایمان پرواز کبوتران عرشی خواهد شد،

رکوع هایمان کمر شیطان را خواهد شکست

و سجده هایمان را خدا به رخ فرشتگان خواهد کشید .

مهدی که بیاید دوباره رودخانه ها را به قلب خشک مزرعه ها هدایت خواهد کرد .

و گیاهان را با آب آشتی خواهد داد

و ماهی ها را روانه دریا خواهد کرد .

مهدی که بیاید انتظار ها به پایان خواهد رسید

و خدا نیز به انتظار آقایمان پایان خواهد داد .

اللهم عجل وقرب لولیک الفرج

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




حیا و عفت زنان

و در واقع جواب کسانی که می گویند چرا مرد می تواند بیش از یک زن داشته باشد اما زن فقط با یک مرد ازداوج کند.

سروي در مناقب آورده: چهل زن نزد عمر رفته از او از شهوت آدمی پرسش نمودند.
عمر گفت: مرد داراي یک جزء و زن داراي نه جزء است.
پرسیدند، پس چگونه است که مردان از انواع زنان دائم و متعه و کنیز استفاده می کنند ولی براي زنان جزء یک مرد جایز نیست؟!
عمر پاسخشان را ندانست، از امیرالمومنین علیه السلام سوال کرد امیرالمومنین به آنان دستور داد هر کدام ظرفی پر از آب بیاورند، و آنگاه
فرمود تا همه آبها را در ظرف بزرگی بریزند و سپس به هر یک فرمود: حالا هر کدامتان آبی را که ریخته اید بردارد.
گفتند: قابل تمیز نیست.
امام علیه السلام نتیجه گرفت که اگر آن قانون نبود فرق بین اولاد و نسب ممکن نبود و میراث و نسب باطل می گشت.
مؤلّف: خداوند این موضوع را با زیادي صبر و حیا و عفت زنان جبران نموده چنانچه این مطلب در روایتی که اصبغ بن نباته از آن حضرت
علیه السلام نقل کرده آمده است. و نیز در خبر مسعده آمده که خداوند به هر زنی صبر و پایداري ده مرد را اعطا کرده است.

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




امیرالمؤمنین علی(ع)صحنه مرگ را چنین بیان می فرمایند:

در لحظه ی مرگ اطراف بدن شل می شود رنگ می پرد.
مرگ می آید.
زبان می گیرد.
انسان هنوزمی بیند و می شنود ولی قدرت حرف زدن ندارد.
فکرش کارمی کند.
باخود فکرمی کند که عمرش رادرچه راهی صرف وتباه کرده وایامش راچگونه سپری کرده است؟
درآن لحظه ازاموال وثروت هایی که درطول عمرش جمع کرده یادمی کند و باخود می گوید:
این اموال را ازچه راهی بدست آورده ام و فکرحلال و حرام آن نبودم اکنون گناه و حسابش بامن است و لذت و بهره اش بادیگران، ولی مامور مرگ همچنان روح اورا از اعضای او جدا می کند تا زبان و گوش هم از کار می افتد و فقط چشمانش می بیند و به اطراف خودنگاه می کند و تلاش و وحشت حرکت اطرافیان خود را مشاهده می کند.
دیگرنمی شنود و حرفی هم نمی زند. درلحظه آخر روح ازچشم هم گرفته می شود و اومانند مرداری درمیان دوستان وبستگان می افتد و همه از او می ترسند و از کنارش فرار می کنند و پس ازاندکی اورا به خاک سپرده ازاو دور می شوند و اورا به دست عملش می سپارند و برای همیشه ازدیدارش چشم می پوشند!

نهج البلاغه ، خطبه 109

موضوعات: روایات  لینک ثابت




قابل توجه کسانی که می‌گویند؛ وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد…

تاکنون امام خامنه‌ای امر به چه جهادهایی فرمودند:

۱- جهاد علمی؛
من عقیده‌ام این است كه كار علمی در دانشگاه و در كشور باید جهادی باشد؛ كار علمیِ جهادی انجام بگیرد. ۹۲/۵/۶

یکی از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روی یک پروژه‌ی تحقیقاتی صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید. ۸۹/۴/۲

۲- جهاد اقتصادی؛
امروز هر کسی بتواند به اقتصاد کشور کمک بکند، یک حرکت جهادی انجام داده است. ۹۴/۱/۱

تعصب در مصرف کالای داخلی؛
محصولات داخلی را مردم مصرف کنند؛ نروند دنبال این نشانه‌ها. حالا مُد شده است بگویند «بِرَند» است، بِرَند فلان؛ بِرَند چیست! بروید سراغ مصرف تولیدات داخلی. آن چیزهایی که مشابه داخلی دارد، متعصّبانه و با تعصّبِ تمام، ملّت ایران، خارجیِ آن را مصرف نکنند. ۹۳/۱۱/۲۹

۳- جهاد فرهنگی؛
واقع قضیّه این است كه كارزار فرهنگی از كارزار نظامی اگر مهم‌تر نباشد و اگر خطرناك‌تر نباشد، كمتر نیست؛ این را بدانید؛ واقعاً یك میدان كارزار است اینجا.
۹۲/۹/۱۹

لبیک یا خامنه ای

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی, رهبرم  لینک ثابت




تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی

از خودتان است و خودتان خوبید

خدا هم همین طور است تا به خدا می گویید

خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…

خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی…

کــــــــار مــحبــــــت

هـمـــــــین است….

“حاج محمد اسماعیل دولابی”

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




شعری که حضرت آقا از آن به “غوغا” تعبیر کردند

خبر، آمیخته با بغض گلوگیر شده‌ست
سیل دلشوره و آشوب، سرازیر شده‌ست
سرِ دین، طعمه‌ی سرنیزه‌ی تکفیر شده‌ست

هر که در مدح علی(ع) شعر جدید آورده‌ست
گویی از معرکه‌ها نعش شهید آورده‌ست

روضه‌ی مشک رسیده‌‌ست به بی‌آبی‌ها
خون حق می‌چکد از ابروی محرابی‌ها
باز هم حرمله… سرجوخه‌ی وهابی‌ها

کوچه پس‌کوچه‌ی آینده، به خون تر شده است
باز بوزینه‌ی کابوس، به منبر شده‌ است

خط و ربط عرب ای کاش که کاشی گردند
تا حرم، همسفر «قافله‌باشی» گردند
لاشه‌خواران سقیفه، متلاشی گردند

می‌زند قهقهه، «القارعه» بر خامی‌شان
خون دین می‌چکد از «دولت اسلامی»شان

بنویسید: تب ناخلفی‌ها ممنوع!
هدف آزاد شده، بی‌هدفی‌ها ممنوع!
در دل «عرش»، ورود سلفی‌ها ممنوع!

«عرش» یک روضه‌ی فاش است که داغ و گیراست
«عرش»… گفتیم که نام دگرِ سامرّاست

شرق، در فتنه‌ی اصحاب شمال افتاده‌ست
بر رخ غرب، از این حادثه خال افتاده‌ست
وا شده مشت و از این چفیه، عقال افتاده‌ست!

گویی از هرچه که زشتی‌ست، کفی هم کافی‌ست!
جهت خشم خدا، یک سلفی هم کافی‌ست!

تا «بهار عربی» روی علف باز کند
جبهه در شام و عراق از سه طرف باز کند
وای اگر دست کجی پا به «نجف» باز کند!

عاشق شیر خدا، وارث شمشیر خداست
سینه‌ی «سنی و شیعه» سپر شیر خداست

لختِ خونِ جگر ماست به روی لبشان
کوره‌ی دوزخیان، گوشه‌نشین تبشان
لهجه‌ی عبری و لحن عربی، مکتب‌شان

«نیل» را تا به «فرات»، آنچه که بود، آتش زد
شک مکن؟ ما همه را «مکر یهود» آتش زد

بی‌جگرها جگر حمزه به دندان گیرند
انتقام اُحُد و بدر ز طفلان گیرند
چه تقاصی ز لب قاری قرآن گیرند

بیشتر زان که از این قوم، بدی می‌جوشد
از زمین غیرت «حجر بن عدی» می‌جوشد!

گره، انگار نه انگار به کار افتاده
سایه‌ی سرکش ما گردنِ دار افتاده
چشم بی‌غیرت اگر سمت «مزار» افتاده

صاعقه در نفسِ ابری خود کاشته‌ایم
به سر هر مژه‌ای یک قمه برداشته‌ایم

سنگ تکفیر به آئینه‌ی مذهب؟ هیهات!
ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟ هیهات!
دست خولی طرف معجر زینب؟ هیهات!

ما نمک خورده‌ی عشقیم، به زینب سوگند
پاسبانان دمشقیم، به زینب سوگند

داس تکفیر، گل از ریشه بچیند؟ هرگز!
کفر بر سینه‌ی توحید نشیند؟ هرگز!
مرتضی همسر خود کشته ببیند؟ هرگز!

پایتان گر طرف «کرب و بلا» باز شود
آخرین جنگ جهانیِ حق آغاز شود

خوش‌خیالی است مرامی که اجاقش کور است
مفتیِ نفتیِ این حرمله‌گان، مزدور است
قصه حنجره و تیرِ سه‌پر مشهور است

خار در چشم سعودی شده «بیداریِ ما»
باز کابوس یهودی شده «بیداریِ ما»

رگ «بیداریِ ما» شد شریانی که زدند
بشنوی (بر دُهُل «جنگ جهانی» که زدند)
پاسخ شیعه به هر زخم زبانی که زدند

بذر غیرت،
سر خاک شهدا می‌کاریم
پاسخ شیعه همین است که:
صاحب داریم

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




درجوانی خودتان رابسازید؛

شما روزگارهای حساسی را درپیش خواهید داشت.این کشور،

این نظام و این نهضت اسلامی درسطح عالم،به شماها احتیاج خواهدداشت.

ازلحاظ معنوی خودرا بسازید.

این کارها درجوانی آسانتر است؛به سن ما که برسید،کار مشکلتر خواهد بود.

رهبرانقلاب89.5.27

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




نان سنگک تا خمیر و خام است…

به سنگ‌ها حتّی به ریزترین آنها می‌چسبد؛ امّا همین که پخته شد، خیلی راحت از همه آنها جدا خواهد شد.

انسان هم همین‌طور است؛ تا خام است، دل‌بسته و وابسته است؛ امّا همین که پخته شد، خیلی راحت از این چیزهایی که به آنها وابسته و دل‌بسته است، دل می‌کند.

اصحاب سیدالشّهداء(ع) بر اثر آتش عشق اباعبدالله(ع) پخته شده بودند؛ بنابراین خیلی راحت از این دل‌بستگی‌ها و از عزیزترین کسان و بستگان خود گذشتند. وقتی هم که تهدید شدند که خانه‌هاشان را خراب خواهند کرد، خیلی سریع و صریح، آدرس و نشانی خود را به تیرها بستند و به وسیله کمان‌ها به سوی آنها پرتاب کردند. چون هیچ دل‌بسته نبودند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آورده: نخستین کسی که در زمان امیرالمومنین علیه السلام به آن حضرت غلو ورزید و او را خدا خواند،
عبدالله به سبا بود، هنگامی که حضرت خطبه می خواند عبدالله برخاست و چند بار به وي خطاب کرد تو خدا هستی، پس گروهی از اصحاب
آن حضرت که از جمله آنها عبدالله بن عباس بود براي او نزد آن حضرت شفاعت کردند و گفتند: توبه نموده و از عقیده خود بازگشته است،
پس علی علیه السلام او را بخشید ولی مشروط به این که از کوفه خارج شود. و هنگامی که خبر شهادت علی علیه السلام به عبدالله بن سبا
رسید گفت: به خدا سوگند اگر مغز سرش را در هفتاد همیان برایم بیاورید باز هم می گویم نمرده و نخواهد مرد تا زمامدار تمام عرب شود.
گروهی به عبدالله بن سبا گرویده و با او هم عقیده شدند، از جمله عبدالله بن صبره همدانی و عبدالله بن عمرو کندي و چند تن دیگر. و
عده اي از این افراد به شبهاتی بی اساس تمسک جسته اند. از جمله به گفتار عمر که، هنگامی که آن حضرت به موجب حدي چشم مردي را
کور کرد، گفت: ما اقول فی یدالله فقات عینا فی حرم الله؛ چه گویم درباره دست خدا که چشمی را در حرم خدا کور کرد.
مؤلّف: اصل این قضیه داستانی است که ابن اثیر در نهایه آورده: که مردي در حال طواف به زنهاي مسلمین نگاه می کرد، پس امیرالمومنین
علیه السلام سیلی به صورتش زد آن مرد به نزد عمر شکایت برد، عمر به او گفت: او بحق تو را زده است چشمی از چشمان خدا تو را رسیده
(مقصودش امیرالمومنین بود).
و مانند گفتار خود آن حضرت که می فرماید: بخداسوگندمن درخیبررا با نیروي بشري بیرون نیاوردم بلکه با تاییدو نیروي الهی بیرون آوردم.
و مانند گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله در: لا اله الا الله وحده وحده صدق وعده و نصر عبده که فرمود: کسی که تمام احزاب را مغلوب
ساخت علی بن ابیطالب بود؛ زیرا وقتی که بزرگ و سردار آنان عمرو بن عبدود را به قتل رساند، ترس و رعب شدیدي در میان آنان پدید
آمده همگی پا به فرار گذاشتند. و اما کیفیت جهاد با خوارج را نیز آن حضرت مبتکر بوده؛ زیرا این گروه در زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله
نبودند تا آن حضرت حکمشان را روشن سازد.
و امام صادق علیه السلام فرموده: نبرد علی علیه السلام با اهل قبله (گروههاي منحرف به ظاهر مسلمان) داراي برکت بوده و اگر با آنان
نمی جنگید، پس از او کسی نمی دانست با این گروهها چه باید کرد.
و در مناقب ابن طلحه آمده: شافعی می گوید مسلمانان روش مقابله با مشرکین را از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرا گرفتند، و روش
مقاتله با باغیان را از علی علیه السلام.

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




 

 

رهبرم وصف شما را ،غزلی،میخواهد

غزل از جنس ارادت، به ولی، میخواهد

دل هر بچه ولایی به خدا آقاجان

چون تو شخصیت بین المللی میخواهد

روبروی همه ، روبه صفتان دنیا

شیرمردی چو تو، با صوت جلی میخواهد

خطبه هایت زده آتش به نهاد دشمن

عرصه ی عشق،بسان تو، یلی میخواهد

کشور و مملکت حضرت مهدی(عج) بی شک

نایب مقتدر از نسل علی میخواهد

ما نمردیم شما غم بخورید آقاجان

یک اشاره ز تو، عکس العملی میخواهد

شده عمار تو سردار سلیمانی ها

همچو او،منطقه مرد جدلی میخواهد

داعش از هیبت عمار شما میلرزد

وصف یاران تو،ضرب المثلی میخواهد

هرکه بامش بیش،برفش نه،ابهت بیشتر

چون جهان ، رهبری، بی بدلی میخواهد

صحبت ازوصف تو شد،بهلول زنجانی گفت

نامی از صاحب این شعر،بلی میخواهد

مائیم همان نسل جمارانی ها

مائیم قسم خورده ی چمرانی ها

دلباخته ی پیر خراسانی ها

با ارتش سردار سلیمانی ها

کافیست که دنیا همه مبهوت شود

تا منطقه انباری باروت شود

بگذار دوباره عشق تبعید شود

بگذار مذاکرات تمدید شود

تحریم بزرگ غرب تشدید شود

پیمان امام عشق تجدید شود

این نسل شکسته شاخ اهریمن ها

جانم به فدای احمدی روشن ها

سرباز خمینی زمانیم همه

در صدر خبرهای جهانیم همه

آماده برای گفتمانیم همه

با نرمش خویش قهرمانیم همه

ما پیرو خط فکری “عمّاریم”

با غرب أشداء و علی الکفاریم

در مکتب ما، شکست ناکامی نیست

جز عشق، وصیتی و پیغامی نیست

شهرت طلبی، شبیه گمنامی نیست

در رأس، بجز نظام اسلامی نیست

جز عترت و قرآن همه نا حق باشد
پاینده ولایتی که مطلق باشد…

شک نکن در جگر و غیرت ایرانی ها

نبریمت سر بازار چو کنعانی ها

نگذاریم بنی ساعده تکرار شود

باز تکرار همان بی سرو سامانی ها

کاش قدری محک تجربه آید به میان

تا سیه روز شوند این عربستانی ها

خواب از چشم پر از ترس شما میگیرد

مالک اشتری از نسل سلیمانی ها

یا علی گفتیم و از نام علی میترسند

خیل وهابی و تکفیری و سفیانی ها

شاعران، شعر حماسی و ولایی بدهید

به کــریــمـی و مــطـیــعــی و نـــــریــمــانـــی هـا

ذکر سربند من امروز فقط خـــامـــنـــه ایـــســت

نام زیبای تو شد زینت پیشانی ها

باید عـمـار، شویم حادثه ها در راهند

تا کنیم دور از او ، گرد پریشانی ها

مهدیا … ما همه از طایفه سلمانیم

هرچه خواهد بشود ، پای علی می مانیم

 

 

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




در بحار ج ۷۷ص۳۶۹ آمده است پیامبر در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی .دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند . بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار ، و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد .روزگاری خواهد امد که مردمانشان به پراکندگی مصمم باشند و از هماهنگی و اتفاق نظر و اتحاد بدور شوند. آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که گویی آنان خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها . از حق جز نامی نزد آنها نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند. بسا یکی در درس قرآن و تفسیر وارد شود ، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود . و چون در آخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش را حفظ کند.هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد

موضوعات: روایات  لینک ثابت




1-آگاهانه باشد لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ
2- نرم باشد قَوْلاً لَّيِّناً، زبانمان تيغ نداشته باشد.
3- حرفي که ميزنيم خودمان هم عمل کنيم لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ
4- منصفانه باشد وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا
5- حرفمان مستند باشد قَوْلًا سَدِيدًا منطقي حرف بزنيم.
6- ساده حرف بزنيم قَوْلاً مَّيْسُورًا پيچيده حرف زدن هنر نيست. روان حرف بزنيم.
7- کلام رسا باشد قَوْلاً بَلِيغًا
8- زيبا باشد قولوللناس حسنا
9- بهترين کلمات را انتخاب کنيم يَقُولُ الَّتي هِيَ اَحْسَن
10- حرف هامان روح معرفت و جوانمردي داشته باشد و قولوا لهم قولا معروفا
11- همديگر را با القاب خوب صدا بزنيم قولاً کريماً
12-کمک کنيم تا در جامعه حرفهاي پاک باب شود هدو الي الطيب من القول

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




حجاب زهرایی

نصيحت گوش دار اي زن اگر داراي دانائي
بناي وهم برهم زن اگر جوياي فتوائي
چو غنچه رو بپوش از چشم طماع هوسرانان
وگرنه جز صباحي چند نباشي در فرح زائي
تا که مهتاب زيبا رخ نپوشد پرده شب را
کجا در صبح پيروزي ببيند روز پيدائي
برون از کيسه چون در شد کمينش دزد چادر زد
خيال شوم دارد او از اين توصيف زيبائي
فناي ماهي زيبا همان آزادي از درياست
برون از خيمه عفت تو در زندان کبرائي
ز هر کنجي نواهائي ز هر فکري سخن هائي
اگر بيراهه رفتي تو گرفتار شرر هائي
چو از دروازه عصمت برون رفتي خطا کردي
صباحي حور و شيدائي سپس مبغوض و تنهائي
چراغ روز فردايت حجاب خوب امروزست
نهايت چادر شب را سحرگاهي است مينائي
لباس عصمت و تقواست نشان حکم کرمنا
ميفکن سايه طوبي اگر هشدار و بينائي
تو رمز خلقتي اي زن تو محبوب خداوندي
دل مردان حريم اوست رها کن اين خودآرائي
بدان بي پرده مي گويم اگر گوشت خريدار است
مرو از چادر عصمت اگر در راه زهرائي

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی, حجاب  لینک ثابت




زنبورعسل در قرآن

وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ﴿۶۸﴾ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۶۹﴾ (نحل)
«و خدا به زنبورعسل وحی نمود کـه: از کوهها، درختان و از کندوهائی که مردم درست می کنند برای خود آشيانه بگير. بعد ازهر ثمری بخور و بعد (در بازگشت) مسيرهای مشخص شده پروردگار خود را دنبال کن (يا مسيرهای ساده شده پروردگار خود را دنبال کن). از شکمهای آن نوشيدنی با رنگهای گوناگون در می آيد و در آن مداوائی برای مردم وجود دارد. در اين رابطه برای افراد انديشمند نشانه ای وجود دارد».
(«ذللاً» جمع ذلـول است و از جمله به معنی: ساده، آسان، رام، بی درد سر و بی زحـمت است. اگـر در آيه «حال» بـرای «نحـل (زنبور)» باشد، معـنی جمله آن اين می شود که: زنبور از مسيری پيروی کند که برای وی مـشـخـص شـده. و اگر «ذللاً» حـال بـرای سُـبُـل باشـد، در آنصورت جمله به اين معنی می شود که: مـسـيـر بـازگـشـت زنـبـور آسان و بی زحمت شـده است. و هـر دو حالـت آن درست است).
نکات آيه: 1ـــ مسير بازگشت زنبور عسل رُند و بی درد سر است. 2ــ از شکم زنبور عسل نوشيدنی در می آيد. 3ــ عسل شفا بخش است.
1ـــ مسـيـر بازگشت زنبور عسل رند و بی درد سر است:
زنبور عسل با اشعه فوق بنفش می بيند. وقتی مسيری را می رود مـغـز آن زاويه هـای نـور خورشيد را ضبط می کند. در بازگشت بر اساس همان اطلاعات برمی گردد. وقتی هوا ابری باشد نيز خورشيد را با تحليل نور می تواند از پشت ابرهـا ببيند. جهات مغناطيسی شمال و جنوب نيز بکار می گيرد. و کندوی خود را هم از بوی آن می شناسد.
به اين ترتيب زنبور عسل در رديابی و مسـيـرشناسی هـيـچ مشکلی ندارد. و چنانکه آيه گفته: زنبور پس از اينکه ثمر پيدا می کند و می خورد، در بازگشت از مـسـيـری کـه برای وی تعيين شده پيروی می کند، و يا مسير بازگشت وی آسـان و بی دردسر است، (بـسـته به ايـنکـه جـمـلـه آن را چطوری تجزيه و تحلـيـل کـنيم).
2ــ از شکم زنبور عسل نوشيدنی در می آيد:
عسلی که زنبور در شکم خود درست می کند و در خـانه های کندو می ريزد 80 درصد آن آب است. يعـنی هـمـانـطـور که قرآن می گويد: «آنچه از شکم آن در می آيد در واقع نوشيدنی» است. بـعـد کارکـنان کـنـدو روی آن کار می کنند تا درصـد آب آن به 18 درصد می رسد و عسل سفـت می شود و هـمـيـنـطـور از آن نان درست می کنند.
3ــ عسل شفا بخش است:
چيزيکه فعلاً انسان از خواص طبی عسل می داند موارد زير است:
ــــ درصورت ماليدن عسلِ صاف به زخم، زيـچه ها (مـيکـروبها) را می کشد ومانع ازدياد آنهـا می شود وزخم زودتر بهبودی پيدا می کند.
ــــ برای دستگاه هاضمه شـفـابخش است.
ــــ دردهای روماتيزم را تخـفـيـف می دهد.
ــــ به کودک کمک می کند که کـلسيم خود را حـفـظ کـند تا استخوان و دندانهای آن رشد کند. (توصيه شده به کودکان زير يک سال عسل داده نشود).
ــــ شفائی دور مدت برای برخی بيماريهای مزمن دارد.
ــــ برای التهاب حلق خوب است.
ــــ برای مفاصل خوب است.

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




آیا افسردگی زمستانی شما را هم درگیر می‌کند؟

اگر این طور است حتما این مطلب را بخوانید.

در این مطلب به چند عادت سالم اشاره می‌شود تا شما آنها را برای سلامت و طول عمر خود در زندگی‌تان جای دهید. فصل زمستان فصلی است که طبیعت به خواب می‌رود و همه‌چیز حتی بدن روند طبیعی کندتری را تجربه می‌کند. طب چینی فصل زمستان را با كم شدن فعالیت کلیه‌ها، غدد فوق‌کلیوی و مثانه در ارتباط می‌داند. این عدم فعالیت منجر به انباشتگی سموم و شاید دی‌اکسیدکربن در بدن می‌شود که افراد را مبتلا به سرماخوردگی، آنفلوآنزا، کندی گردش خون و کاهش قدرت و انرژی می‌كند.

چرا باید ریواس و كلم‌پیچ بخورید:

برای جلوگیری از به وجود آمدن افسردگی زمستانی، پزشكان دوران امپراتوری زرد چین چند توصیه کرده‌اند:

شب‌ها زودتر بخوابید و صبح‌ها صبر کنید تا نور خورشید خانه را فراگیرد بعد از تختخواب بلند شوید، به طور مرتب تمرینات ورزشی انجام دهید، از خوردن غذاهای سرد و خام بپرهیزید، برای محافظت از کلیه‌های‌تان مصرف نمک را کاهش دهید و خوردن خوراکی‌هایی با طعم تلخ مانند ریواس و کلم‌پیچ را افزایش دهید. شاد باشید و از تجربه کردن احساسات بیش از اندازه دوری کنید.

انرژی‌تان را با چای زنجبیل افزایش دهید:

از دوران باستان، پزشکان چینی به طور مرتب از چای زنجبیل برای افزایش انرژی استفاده می‌کرده‌اند. چای زنجبیل نه‌تنها به خاطر طعم تندی که دارد شما را تقویت می‌کند بلکه دارای خواص بهبوددهندگی بسیار ویژه‌ای نیز هست.

علاوه بر به‌کارگیری عمومی آن برای رفع اضطراب و پریشانی، محققان دریافته‌اند زنجبیل دارای ماده‌ای به نام گرانیول است که می‌تواند خاصیت ضدسرطانی داشته باشد. همچنین دارای خواص ضدالتهابی است که به کاهش درد، جلوگیری از لخته شدن خون و تسکین حمله سردرد میگرنی کمک می‌کند. چگونه با زنجبیل تازه چای درست کنیم؟ تکه‌ای 5 سانتی‌متری از ریشه زنجبیل را جدا کنید آن را به قطعات بسیار باریک اسلایس کرده و زنجبیل‌ها را به یک قابلمه حاوی 4 فنجان آب در حال جوش اضافه کرده و شعله را کم کنید. حدود 15 دقیقه در ظرف را ببندید و پس از آن چای را سرو كنید. امیدوارم قادر به افزودن این استراتژی‌ها به روند زندگی خود در طول زمستان باشید. فعالیت‌های مثبت برای خلق و خوی مثبت: بهترین روش برای تنظیم خلق و‌خو، داشتن یک رژیم غذایی متعادل و مناسب و یک برنامه ورزشی خوب است. موارد زیر چند مورد خاص هستند که می‌توانید آنها را برای دستیابی به چشم‌اندازی مثبت در طول زمستان به کار ببرید:

1. بیشتر سعی کنید وعده‌های غذایی کم‌حجم بخورید و مایعات بیشتری در طول روز بنوشید. به طور معمول افراد در زمستان كمتر آب می‌نوشند.

2. در خوردن لبنیات، قهوه، شکر و غذاهای چرب دقت كرده و كمتر از اینها مصرف كنید. همچنین خوردن غذاهای بسیار تند توصیه نمی‌شود اما مقدار کمی ادویه تند می‌تواند مفید باشد.

3. روز خود را با یک پیاده‌روی تند 20دقیقه‌ای در هوای آزاد شروع کنید.

4. هر شب حداقل 8 ساعت خواب مفید داشته باشید. یک ساعت پیش از خواب نه به عنوان ورزش بلکه برای کمک به داشتن خوابی آرام یک پیاده‌روی 30 دقیقه‌ای داشته باشید.

5. تحرک برای سوخت‌وساز مناسب و به جریان انداختن انرژی بسیار ضروری است. سعی کنید برخی از فرم‌های تمرینات تای‌چی یا چی‌گونگ را یاد گرفته و آنها را انجام دهید. اگرچه انجام هرگونه ورزشی در افزایش انرژی و دوری از کسالت بسیار مفید خواهد بود.

6. سعی کنید در طول روز با انجام فعالیت‌های مختلف خود را زیاد خسته نکنید. فعالیت بیش از حد انرژی شما را تخلیه می‌كند. سعی کنید در طول روز فقط یک یا 2 آیتم فعالیتی را در برنامه خود قرار دهید. با این روش می‌توانید موفقیت بیشتری کسب کنید.

به نقل از سایت سیب سبز

موضوعات: گلچین  لینک ثابت




شايد بتوان در نگاه اول واژه شخصيت را به‌صورت شاخصه‌هاي صريح يك تيپ تعريف كرد. اين تعريف نه‌تنها كلمه شخصيت را توصيف مي‌كند بلكه وجه تمايز اين واژه را از ديگر واژه‌ها مشخص مي‌كند.

منظور از شاخصه‌ها ويژگي‌هاي خاص يك شخص است كه مختص به خود او و كساني است كه در آن طبقه خاص شخصيتي قرار مي‌گيرند.

منظور از صريح همان واضح بودن اين خصايص رفتاري است كه هر شخصي از بيرون قادر به ديدن تظاهرات بيروني اين ويژگي‌هاست و درنهايت مقصود از تيپ همان انواعي است كه ما براي شخصيت‌هاي مختلف براي سهولت در طبقه‌بندي آنها استفاده مي‌كنيم. در ميان مردم 2 باور اشتباه درمورد شخصيت رايج است و آن 2 جمله به قرار زير است:

* فلاني بي‌شخصيت است. * فلاني باشخصيت است. اين 2 جمله باتوجه به‌منظوري كه پشت آنها در هنگام مطرح كردنشان است كاملا غلط است، چراكه در جمله اول منظور از بي‌شخصيت افراد بزهكار خيانت‌پيشه، دزد و به‌طور كلي افرادي است كه برخلاف فضايل اخلاقي رفتار مي‌كنند. در جمله دوم منظور افرادي است كه مهربان، مؤدب، ثروتمند و اجتماعي هستند،درصورتي‌كه ما نمي‌توانيم براي شخصيت كسي حكمي كلي صادر كنيم، به‌دليل اين‌كه هم افراد بي‌ادب، دزد، خيانتكار و هرج و مرج‌طلب و هم افراد تحصيلكرده، مؤدب، مهربان، مذهبي و… داراي شخصيت هستند.

بنابراين انسان بي‌شخصيت اصلا وجود ندارد. در تعاريف مختلفي كه در ارتباط با شناخت شخصيت بيان شده به‌نظر مي‌رسد كه گوردون آلپورت كه در سال 1949 براي اين واژه بيش از پنجاه تعريف قائل شده است كامل‌ترين باشد و اين خود نشان از پيچيدگي اين مفهوم و سازه رواني دارد.

درك مسئله شخصيت يكي از اهداف نهايي و پيچيده‌ترين دستاورد در روان‌شناسي است. شخصيت به يك معنا تمام روان‌شناسي را دربرمي‌گيرد. هيچ آزمايشي در روانشناسي وجود ندارد كه در شناساندن شخصيت سهيم نباشد.

كف‌بيني و طالع‌بيني:

در بين افراد مختلف در جامعه پيشگويي‌هايي در ارتباط با شخصيت افراد نسبت به اندامشان رايج است، مثلا افراد چاق را اجتماعي، اهل شوخي و خنده مهربان تلقي مي‌كنند كه البته باورهاي فوق توسط نظريه‌پردازاني همچون كرچمر و شلاون براي اولين‌بار مطرح شد ولي نتوانست از پس آزمايش‌هاي علمي روسفيد بيرون بيايد.

بنابراين، به اين تيپ‌شناسي‌ها هم نمي‌توان اعتماد كامل داشت. يكي از آرزوهاي بشر پيش‌بيني و تشخيص شخصيت افراد بوده است، از همان موقعي كه در غار مي‌زيسته وقتي تازه‌واردي به غار وارد مي‌شد حدس مي‌زد كه براي چه منظوري آمده؛ البته سعي مي‌كرد از برق چشمان تازه وارد متوجه اين منظور شود.

تا اين‌كه در قرون اخير طرح نقشه جمجمه افراد بر مبناي برآمدگي‌هاي جمجمه‌شان توسط فرانسيس گال و يا كف‌بيني و طالع‌بيني و غيره كه سابقه قديمي‌تري دارند ، بررسي شد.

طالع‌بيني نيز تلاش ديگري بود براي پيش‌بيني شخصيت كه سابقه آن به 25 قرن پيش در مسوپوتاميا در منطقه باستاني بين‌النهرين محل سكونت سومري‌ها و بابلي‌ها بوده است برمي‌گردد. اعتقاد به ستارگان به‌عنوان خداياني نيرومند در بين انسان‌هاي اوليه به پيدايي اين انديشه انجاميد كه مي‌توان امور مربوط به انسان را از طريق مطالعه سماوات پيش‌بيني كرد.

بدين ترتيب در آن زمان شخصيت و سير وقايع زندگي هر فرد با مراجعه به يك طالع و يا زيج (شكل‌بندي ستارگان در لحظه تولد) تعيين مي‌شد. در كل، ارزيابي شخصيت هر فرد باتوجه به لحظه تولد وي و ارائه پيش‌بيني‌هاي مناسب براساس يكي از كتابچه‌هاي راهنما يا تقويم‌هاي نجومي صورت مي‌گرفت كه بي‌شباهت به طالع‌بيني‌هاي جديد كه هنوز در بسياري از روزنامه‌ها و مجلات يافت مي‌شوند، نبودند.

آگاهي گسترده‌اي كه پيرامون جهان فيزيكي درخلال انقلاب علمي گسترش يافت، نقش مهمي در كاهش توجه جدي نسبت به طالع‌بيني داشت اما با اين حال محبوبيت طالع‌بيني همچنان درميان مردم پايدار باقي‌مانده است.

كف‌بيني شيرين‌ترين دروغ:

كف‌بيني را نيز كه براي تعيين خصوصيات فرد براساس تفسير چين و چروك‌هاي كف دست و همين‌طور پستي و بلندي‌هاي كف دست اشاره مي‌كند. تصور بر اين است كه كف‌بيني به‌صورت يك نظام مدون از 3000 سال قبل از ميلاد در كشور چين وجود داشته است. اما فقدان هرگونه تبيين منطقي درخصوص استنباط‌ها و تفسيرهاي به‌عمل آمده و اين آگاهي بديهي كه خطوط مخروطي شكل دست‌ها و ساير خصوصيت آنها مي‌تواند با تمرين‌هاي فيزيكي تغيير كند. باعث مي‌شود كه كف‌بيني به‌عنوان يك روش خرافي و نوعي شيادي كنار گذاشته شود.

معمول‌ترين روشي كه كف‌بين‌ها به‌كار مي‌برند اظهارنظرهاي كلي و پيش‌پاافتاده‌اي مانند اينكه؛ شما نسبت به والدين خود محبت زيادي را نشان مي‌دهيد، ولي گاهي نيز با آنها شديدا اختلاف پيدا مي‌كنيد كه ممكن است درباره همه افراد مصداق داشته باشد و البته در روان‌شناسي تحت عنوان اثر بارنوم از آن ياد مي‌شود. اما هدف از بيان اين مطالب گوشزد كردن اهميت شخصيت به‌عنوان ملاكي بي‌نظير براي شناخت انسان‌ها است. البته به همان نسبت هم اگر به‌صورت صحيح و از طريق علمي پيش نرويم مطمئنا در شناخت شخصيت افراد دچار اشتباه خواهيم شد.

انسان هزاره سوم و شخصيت:

انسان هزاره سوم البته بايد نيم‌نگاهي به نظريات دانشمندان پيش از خود كه از تيپ‌شناسي‌هاي بدني تا اندازه‌گيري‌هاي برآمدگي‌هاي جمجمه انسان كار كرده‌اند، داشته باشد ولي اگر بخواهد بيش از اندازه به اين نظريات اهميت دهد و در آنها غوطه‌ور شود بي‌شك راه بن‌بستي را طي كرده كه يكبار اين افراد رفته‌اند تا شايد روزي ما اين راه‌ها را نرويم البته به‌شرطي كه از شيريني و گوش‌نواز بودن طالع‌بيني و كف‌بيني و روشن‌بيني صرف‌نظر كنيم و سعي كنيم به دنياي تجربي دروني انسان‌ها كه البته گاهي خشك، تلخ، دردناك و گاهي هم شيرين و دلخواه است توجه كنيم و دنيا و انسان‌ها را آن‌طور كه هستند قبول كنيم نه آن‌طوري‌كه ما دوست داريم باشند.

تفكرات قالبي و شخصيت:

با نگاهي اجمالي به مطالب مطرح شده جاي تعجب باقي است كه چه‌طور بعضي افراد اين معماي پيچيده خلقت يعني انسان را به اين سادگي با تفكرات قالبي خويش به يك چشم به هم زدن محكوم به فلان رفتار در آينده مي‌كنند ،چراكه مثلا او اهل فلان شهر است. بنابراين بعد از ازدواج خيانت مي‌كند، يا چون پدرش در ميانسالي مخفيانه ازدواج مجدد داشته، بنابراين او هم همچون پدرش رفتار خواهد كرد.

درصورتي‌كه ما خوب مي‌دانيم هر انساني داراي شخصيت كاملا متفاوتي است مگر در موارد استثنايي درمورد دوقلوهاي يك تخمي كه از نظر شخصيتي خيلي به هم شبيه هستند.

ضمن اين‌كه ما مي‌دانيم باتوجه به صرف وقت زياد در جهت كشف نقاط كور شخصيت افراد كه گاها فقط و فقط در موقعيت‌هاي خاصي بروز مي‌كند. باز هم نمي‌توانيم نقشه‌اي كامل براي پيش‌بيني رفتار اين افراد داشته باشيم چون شخصيت يك واحد پوياي رواني است و مرتبا در حال تغيير و تحول است و دليلش اين است كه تابعي است از متغيرهاي زماني و مكاني و موقعيتي بنابراين ضرورت حساسيت در برخورد با اين واحد رواني بي‌شك بر هيچ انسان فاضل و اهل منطق و تفكر پوشيده نمي‌ماند.

زمان و شناخت شخصيت افراد: زمان يكي از بهترين عواملي است كه به ما كمك مي‌كند تا بتوانيم شخصيت افراد را تا حدي بشناسيم اما صد افسوس كه انسان معاصر نمي‌تواند يا بهتر بگوييم تحمل صرف وقت براي شناخت شخصيت افراد را ندارد.

بنابراين چه بهتر آن‌كه بهاي اين كالاي باارزش را پرداخت ولو آنكه دريافت‌كننده‌اش يك فال بين قهوه كم‌سواد يا يك كولي خيابان‌گرد باشد. تحقيقات نشان داده است كه بين 6 تا 12 ماه حداقل زماني است كه اكثر افراد در معاشرت با يكديگر تقريبا نيمرخ كاملي از شخصيت خودشان را بروز مي‌دهند.

مخصوصا در زوج‌هايي كه قصد ازدواج دارند اين موضوع قابل تأمل است. شايد يكي از دلايل مهمي كه ازدواج‌هاي بسياري در كشورمان منجر به طلاق مي‌شود همين عامل باشد كه زمان آشنايي افراد تا ازدواج يا كمتر از 6 تا 12 ماه است و يا كيفيت اين روابط از بابت زمان حد قابل‌توجه‌اي نداشته است. درنهايت مي‌توان گفت بهترين راه‌ها براي شناخت شخصيت افراد كمك گرفتن از آزمون‌هاي شخصيت، مصاحبه، مشاهده تجربي، صرف زمان‌هاي مشترك و گذار از تجربه‌هاي مشكل و حل مسئله مشترك توسط دو تن كه خواهان شناخت شخصيت يكديگرند. منبع سایت پارسی طب

موضوعات: گلچین  لینک ثابت




نکته های استاد علی اکبر رائفی پور

بزرگترین مدیتیشن ما نمازه.
تو نماز چکار میکنی؟
اول وضو میگیری
دقیقا کجا؟
نقاط حساس بدن که چاکراهای انرژی اونجاهاس.
بعد میگن آب وضو باید سرد باشه.
صبح زود پا میشی درس بخونی آب به صورتت نزن فایده نداره. با آب سرد وضو بگیر. هشیار میشی
بعد رو به مرکز مغناطیسی زمین می‌ایستی
میگه لباس تمیز تنت کن، موهاتو شونه کن، عطر بزن، یه جای خلوت
عین کسی که داره میره مهمونی
بعدش میگی:
«الله اکبر»
خدا از همه بزرگتره.
مامان، بابا، درس… همه برن کنار
فقط خودتو الله
بعد شروع میکنی به حمد خدارو گفتن… بعد میرسی به یگانگی خدا
اینجا که رسیدی عظمت خدا رو می‌بینی
تعظیم میکنی
پیامبر عظمت خدا رو دید به تعظیم افتاد
من و شما به تعظیم میفتیم بلکه عظمت خدا رو ببینیم
حالا سر برمیاری
اینجا یکی از زیباترین گزاره‌های نماز اتفاق می‌افته. خدا داره با بنده‌ش عشقبازی میکنه
تو گفتی:
«سبحان ربی العظیم و بحمده»؟ پاک و منزهی… عجب خدایی دارم. بی‌نظیره
خدا این تیکه از زبون تو حرف میزنه:
«سمع الله لمن حمده»
خدا میشنوه صدای کسی که داره حمدشو میگه‌ها! بارک‌الله دارم میشنوم… بیشتر!
یه نظر دیگه..
دیگه آدم میتونه بایسته؟
به خاک میفتی
حالا یه پله بالاتر از عظمت
«سبحان ربی الاعلی و بحمده»
بلند میشی میگی «الله اکبر»
دوباره میفتی
حالا میخوای پاشی. میتونی پاشی؟ نمیتونی
میگی
«بحول الله و قوته اقوم و اقعد»
مگه خودش دستمو بگیره… نمیتونم پاشم
رکعت دوم شهادت میدی
شهادت یعنی شهود… یعنی دیدن
یعنی شهادت میدم هیچی جز خدا نیست چون من هیچی جز خدا نمیبینم… من فقط دارم خدارو میبینم
رکعت سوم لحنت عوض میشه… دیگه فقط ذکر میگی
پاک و منزهه… حمدم فقط مخصوص اونه… خداییم جز اون نیس… از همه‌ام بزرگتره
حس میکنی پله پله داری میری بالا
رکعت آخر سلام میدی
به کی سلام میکنن؟ به کسی که ببیننش
«السلام علیک ایها النبی و رحمةالله و برکاته»
پیامبرم که اینجاس!
سلام بر بندگان صالح! همه هستن
«السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
سلام برشما.. به کی داری سلام میدی؟
به شاهدان روز قیامت.. ملائکه، اولیاء، اوصیاء
همه اومدن دارن نگاهت میکنن

حالا نمازت تموم شده ولی نمیتونی دل بکنی
اینجا یه نماز خون حرفه‌ای امام زمان میگه چیکار کن؟
دو تا سجده شکر برو
مث یه عاشق و معشوق که قرارشون تموم شده. معشوقشو سوار تاکسی میکنه اما نمیتونه دل بکنه. هی برمیگرده نگاش میکنه…
حالا یه نماز خون حرفه‌ای دیگه حضرت زهرا میگه:
تسبیحات حضرت زهرا رو بگو
چون الآن تو اوجی.. میتونی از هواپیما بپری پایین؟
هرچی تو تسبیحات اربعه گفتی پله پله رفتی بالا.. حالا برعکسش
دستتو میگیره برت میگردونه پایین. آرومت میکنه. میگه چند ساعت دیگه دوباره میبینیش
چرا «لا اله الا الله» رو نمیگی؟
تو تشهد شهادت دادی

یبار اگه نمازتو درست بخونی با هیچ لذتی عوضش نمیکنی

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





حیواناتی که از بخش جلو مغز خود هدایت می شوند
معجزات علمی قران - إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۵۶﴾ هود
«من به خدا آفریننده خودم و آفریننده شماها توکل کردم، هیچ حیوانی وجود ندارد که او از ناحیه جلو مغزِ آن آنرا هدایت نکند».

تاکنون برخی از حیوانات شناخته شده اند که در مغز خود عـنصر قطب نمائی دارند، که به کمک جریانهای مغناطیسی شمالی ــ جنوبی زمین هدایت میشوند. حیوانات با عنصر قـطب نمائی خود محل زندگی و مسیر پرواز و حرکت خود را میشناسند.
اگر آهن ربائی را در نزدیکی مغـز یک پرنده ببندیم، سیستم جهت یابی مغز وی را مختل می کند و پرنده نمی تواند مسیر و محل زندگی خود را پیدا کند. (قرآن هر جانوری را (دابة) یعنی حیوان می نامد. و منظور ما از حیوانات در اینجا مطلق جانداران است که شامل پرندگان و حشرات و ماهی ها و غیره هـمه می شود).

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




دانشمندان به تازگی فوران های آتش فشانی عظیمی را در قعر اقیانوس آرام کشف کردند . آنها می گویند این آتش فشان در اثر شکاف بسیار عمیقی بوجود آمده است که 2500 متر عمق آن است. در یک حادثه که شبیه یک انفجار بزرگ بود گدازه های مذاب به بالا آمدند و در آنجا متراکم شدند و در تنیجه دود متراکم و غلیظیی شبیه به ابرهای بزرگ را در هوا منتشر کردند.
دانشمندان تاکید می کنند که همانند این فوران ها همیشه تکرار می شوند و برای مدت طولانی نیز ادمه می یابند تا جایی که کسی که این فوران های آتش فشانی را دنبال می کند احساس می کند که در حال مشاهده دریای آتش گرفته ای است که هیچوقت خاموش نمی شود!
دوست عزیز هنگامی که یکی از ما اخبار علمی این چنینی را می خواند فوراً به یاد قرآن می افتد و آیه ای که در آن خداوند این قسم را یاد می کند: (والبحر المسجور) [الطور: 6]،ترجمه:«قسم به دریای سراسر آتش»
حال مثل همیشه سوالی به ذهن متبادر می شود، براستی آیا محمد (ص) می توانسته از قعر اقیانوس ها خبر داشته باشد؟؟
براستی که فقط خدایی که خود خالق زمین است می تواند چنین سخنی بگوید و در ادامه همین سوره نیز خداوند در جواب آنانی که می گویند قرآن ساخته ذهن محمد است می گوید: (أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لَا يُؤْمِنُونَ * فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ) [الطور: 33-34]. ترجمه:« يا مى ‏گويند : قرآن را از پيش خود ساخته(بلكه قرآن وحى الهى است) ، ولى اينان ايمان نمى‏ آورند .«33» پس اگر در ادعاى خود راستگوييد ،سخنى مانند آن بياوريد».

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




بعد از گذشت شش ماه از امامت، امام حسن علیه السلام صلح نامه را با معاویه امضاء کرد . هنوز لشکرگاه خود را در «نخیله » ترک نکرده بود که معاویه وارد شد، و در آنجا به بحث و گفتگو پرداختند . در این میان، پسر هند از امام حسن پرسید: ای ابا محمد! شنیده ام که رسول خدا از عالم غیب خبر می داد! مثلا می گفت: این درخت خرما چه مقدار میوه و رطب دارد! آیا شما نیز در این موارد علومی دارید؟ زیرا شیعیان شما عقیده دارند که هر چه در آسمانها و زمین است، از شما پوشیده نیست و شما از همه آنها آگاهی دارید! حضرت در جواب معاویه فرمود: «ای معاویه! اگر رسول خدا از نظر مقدار وکیل این قبیل ارقام را تعیین می کرد، من می توانم به صورت دقیق، تعداد آن را مشخص سازم .
در این وقت، معاویه به عنوان آزمایش سؤال کرد: این درخت چند دانه رطب دارد؟ حضرت فرمود: دقیقا چهار هزار و چهار عدد . معاویه دستور داد دانه های خرمای آن درخت را چیدند و به طور دقیق شمردند و با کمال تعجب دیدند تعداد آنها چهار هزار و سه عدد است! حضرت فرمود: آنچه را گفته ام درست است . سپس بررسی دقیق تری کردند و دیدند که یک دانه خرما را «عبدالله بن عامر» در دست خود نگه داشته است! آن گاه، حضرت فرمود: ای معاویه! من به تو اخباری می دهم که تعجب کنی که من چگونه این اخبار را در دوران کودکی از پیامبر آموختم! و آن اینکه تو در آینده زیاد بن ابیه را برادر خود می خوانی! و حجر بن عدی را مظلومانه به قتل می رسانی! و سرهای بریده را از شهرهای دیگر برای تو حمل می کنند . (1)
در تحقیق این گونه پیشگوییها و اخبار از آینده که حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام از آنها پرده برداشته است، علماء اهل سنت در تاریخ آورده اند که: زیاد بن ابیه از طرف معاویه فرماندار کوفه شد و چون شناخت کامل به اصحاب امیرمؤمنان داشت، یکایک آنها را دستگیر کرده و دستور داد آنها را گردن زدند . از جمله دستگیر شدگان «حجر بن عدی » بود که او را به شام فرستاد . حجر در کنار معاویه قبرهای آماده را یک طرف و کفنهای مهیا را در طرف دیگر دید، خود را آماده مرگ نمود (2) و اجازه خواست دو رکعت نماز بخواند . پس از آن سر او را از بدنش جدا کردند .
و همین معاویه زیادبن ابیه را در بالای منبر نشانید و به طور علنی اعلان کرد که وی برادر معاویه از نطفه ابوسفیان است که به طور نامشروع متولد گردیده است و آن گاه، شرح ماجرای خلاف عفت پدرش را نیز تشریح کرد!
1) بحارالانوار، ج 43، ص 329 - 330، ح 9; جلاءالعیوان شبر، ج 3، ص 334; تجلیات ولایت، ص 335 .
2) کامل ابن اثیر، ج 3، ص 483 - 488; شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 180 - 187 .

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




بهترین اسوه و الگوی رفتاری برای ما انسان‌ها، ائمه اطهار(علیهم‌السلام) هستند. آن بزرگواران نیز همانند دیگران در زندگی با مشكلاتی روبرو می‌شدند، ولی با برخورد كریمانه و صبورانه که نشان‌گر گذشت و صبر این امامان بود، با مشکلات کنار می‌آمدند.
توجه به اخلاق کریمانه امام حسن(علیه‌السلام) در زمینه صبر برای همه درس آموز است. از آن‌جا که لازمه تربیت، صبر است و متاسفانه بسیاری از پدر و مادرها در مسائل خانوادگی تحمل ندارند و زود عصبانی می‌شوند، تربیت فرزندان به خوبی انجام نمی‌شود؛ در حالی كه برای تربیت فرزندان باید بسیار صبر و حوصله داشت. هم‌چنین مهربانی امام حسن(علیه‌السلام) مثال زدنی است، با همه مهربان بودند از جمله زیر دستانشان و حتی با دشمنانشان با مهربانی و عطوفت رفتار می‌کردند.
«انس‌بن‌مالک» مى‌گوید: «روزی در محضر امام بودم که یکی از کنیزان ایشان با شاخه گلی در دست وارد شد و آن گل را به امام تقدیم کرد، حضرت گل را از او گرفت و با مهربانی به او فرمود: برو تو آزادی، من که از این رفتار حضرت شگفت‌زده بودم، گفتم: «ای فرزند رسول خدا، این کنیز تنها یک شاخه گل به شما هدیه کرد. آن‌گاه شما او را آزاد می‌کنید؟!» امام در پاسخ فرمود: «خداوند بزرگ و مهربان به ما فرموده است: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلي‏ کُلِّ شَيْ‏ءٍ حَسيباً ‏[نساء/ 86] و چون به شما تحیّت و درودی گفته شد، شما تحیّتی نیکوتر از آن یا همانند آن را بگویید، که بی‌تردید خداوند حسابرس همه چیز است». سپس فرمود: « پاداش در برابر مهربانی او نیز آزادی‌اش بود».[1]
درسیره تربیتى امام حسن(علیه‌السلام) مسائل تربیتى و نکات‌ریز، روان‌شناختى قابل توجه‌‌اى دیده می‌شود که می‌‏تواند به عنوان الگو و روش صحیح تعلیم و تربیت کودکان مطرح شود.
امام حسن مجتبى(علیه‌السلام) همان شخصی است که در دامان رسالت تربیت یافته است، پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله)در مورد وى فرمود: «حسن پسر من است، او از من است، او نور چشم من و روشنایى قلب من می‌‏باشد، او میوه جان من است، او سید و آقاى جوانان اهل‌بهشت است، او حجت خدا بر امت من می‌‏باشد، دستورات او دستورات من و سخن او سخن من است، کسى که از او پیروى کند، از من است و کسى که با دستورات او مخالفت کند از من نیست».[2]
اخلاق نیکوی وی‌ و خصلت‌های‌زیبای ایشان چنان می‌درخشد که حتى دشمنانش را نیز به اعجاب و تحسین واداشته است. «ابن‌حجر‌عسقلانى» از دانشمندان اهل سنت می‌‏نویسد: «هنگامى که حسن بن على(علیه‌السلام) از دنیا رفت، یکى از دشمنان سرسخت آن حضرت، در تشییع جنازه او گریه مى‏‌کرد. حسین بن على(علیه‌السلام) به او گفت: «تو با آن همه اذیت و آزار و مخالفت که در مورد برادرم روا مى‌‏داشتى باز هم گریه مى‌‏کنى؟» او گفت: «من به کسى بدى مى‌‏کردم و آزارش مى‏‌دادم که صبورتر و حلیم‌‏تر از این کوه‌ها بود».[3]
از منظر امام حسن مجتبى(علیه‌السلام) پدر و مادر در شکل‏‌گیرى شخصیت فرزندان اساسى‌‏ترین نقش را دارند، به همین خاطر آن حضرت به مردى که در مورد خواستگاران دخترش از آن حضرت نظرخواهى مى‌‏کرد، به نقش پدر آینده و مدیر خانواده اشاره کرده و فرمود: «براى همسرى دخترت، مردى با تقوا و مؤمن برگزین، زیرا اگر او دختر تو را دوست بدارد وى را احترام خواهد کرد و اگر خوشایند او نباشد، به وى ظلم نمى‏‌کند».[4]
امام حسن مجتبى(علیه‌السلام) در مورد اهمیت تربیت معنوى و روحى مى‏‌فرماید: «تعجب مى‌‏کنم از فردى که در غذاى جسمانى خود فکر مى‏‌کند(که سالم و بهداشتى و پاکیزه باشد) اما در غذاى روح و جان خویش نمى‏‌اندیشد».[5]
از این حدیث یاد می‌گیریم، هم‌چنان که برای بهداشتی بودن غذایمان فکر می‌کنیم و اجازه نمی‌دهیم میکروب‌ها به بدن‌مان نفوذ کند، در مورد اخلاق و رفتار و افکارهای زشت نیز باید این‌گونه باشیم، چرا که اخلاق زشت و ناپسند، مانند میکروب می‌باشد وقتی در روح روان ما نفوذ کند روح‌مان را دچار آلودگی‌ها می‌کند‌ و آثار خیلی بدی در روح‌مان خواهد داشت؛ درنتیجه باید به این اهمیت بدهیم و نگذاریم روح و روان‌مان آلوده چنین خصایص و افکار زشتی شود.
از موفق‌‏ترین شیوه‏‌هاى تربیتى امام، تشویق و ترغیب افراد است. این شیوه محرکى بسیار قوى در تغییر رفتار به سوى اهداف مطلوب تربیتى است. نقل شده روزى آن حضرت غلام جوانى را دید که ظرف غذایى را در جلوی خود دارد، او لقمه‌ای از آن مى‏‌خورد و لقمه دیگر را به سگى که نزدیک او نشسته بود مى‏‌داد. امام حسن(علیه‌السلام) پرسید: «چرا چنین مى‏‌کنى؟»
پسر نوجوان پاسخ داد: من خجالت مى‌‏کشم که خودم غذا بخورم و این سگ گرسنه بماند.
حضرت خواست که به این غلام مهربان، پاداشى نیکو عنایت کند به این جهت او را به خاطر این عمل نیک، از مولایش خرید و آزاد کرد و باغى را که در آن کار مى‏‌کرد خریده و به او بخشید».[6]
درنتیجه: برای اینکه بتوانیم از وقت‌مان استفاده کافی داشته باشیم و همه خطاها را تجربه نکنیم، بهتر است از الگوی‌های رفتاری امامان‌مان مخصوصاً امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) برای تربیت فرزندان و برای سعادت و خوش‌بختی خودمان به کار بگیریم.

——————————————————–
پی‌نوشت
[1]. المناقب، ج 4، ص 18.
[2]. بحار الانوار، ج 28، ص 39.
[3]. تهذیب التهذیب، ج 2، ص 259.
[4]. مکارم الاخلاق، ص 233.
[5]. بحارالانوار، ج 1، ص .218
[6]. البدایة و النهایه، ج 8، ص 38.

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




الهی العفو...

 

من کیم؟ عبد گنه کار ، الهی العفو
من کیم؟ بنده ی سربار ، الهی العفو

منم آن کس که نمک خورد و نمکدان بشکست
نه که یک بار، چه بسیار ، الهی العفو

نفس من ول کُنِ من نیست! خدایا چه کنم؟
خسته ام زین همه آزار، الهی العفو

با گناهی که ز من سر زده، بین من و تو
چیده شد این همه دیوار ، الهی العفو

من زمین خورده ام و آمده ام توبه کنم
با چنین وضع اسفبار ، الهی العفو

بزنی یا نزنی، مال تواَم جان علی
پس بیا رحم کن این بار الهی العفو

چیزی از سوختن من که نصیبت نشود
پس نجاتم بده از نار، الهی العفو

مهربانی کن و این بار مرا نیز ببخش
ذوالکرم…حضرت غفّار…الهی العفو

زیر چتر کرمت آمده ام ربّ کریم
با علی ـ حیدر کرّار ـ الهی العفو

ای خدای علی و فاطمه! ای رحمت محض!
می زنم در همه جا جار ، الهی العفو

ذکر من بعد سلامی به حسین بن علی
می شود لحظه ی افطار… الهی العفو

الهی…بحق علی بن ابی طالب علیه السلام، العفو…

 

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




به نقل از “ندای یک بسیجی": چرا می گوییم “بزنم به تخته"، نمی گوییم “ماشاءالله”
یکی از دوستان نقل میکند که یک روزبایکی از دوستان انگلیسی خود چت میکردم بهش گفتم کار تو خیلی عالی بود.
بهم گفت بزنم به تخته(Touch wood)..
سپس گفت شما مسلمونها حتما به جای این اصطلاح چیزی دارید من گفتم ماهم همین را استفاده میکنیم
رفیقم خیلی تعجب کرد وگفت عجب..!! بهش گفتم چه چیز عحیب بود؟
اون گفت ما منظورمان از تخته همان تخته صلیب است که شر وخون اشامان و پلیدی را از ما دور میکند…!! تازه فهمیدم که سالهاست که ما به صلیب پناه میبریم از چشم بد وشور
ما نادانسته بحای اینکه با گفتن: بسم الله، ماشاءالله، ولا حول ولا قوة الابالله به الله پناه ببربم به چوب وتخته صلیب پناه میبردیم.!
ای کاش اصل هرکلمه را قبل از اینکه به زبان بیاوریم بشناسیم.
تا بحال اگر نادانسته میگفتیم اشکالی نداره چون نمیدونستیم.
اما از این به بعد این کلمه خرافی را بکار نبریم.

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد
دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
چشمم به ضریح شه والا گهر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد
این قبر غریب الغربا ، خسرو طوس است
این قبر معین الضعفا ، شمس شموس است
باید زره صدق بر این خاک در افتاد
با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد
حوران بهشتی زده اند در حرمش صف
خیل ملک از نور طبقها ، همه بر کف
شاهان به ادب در حرمش گشته مشرف
اینجاست که تاج از سر هر ، تاجور افتاد
با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد
اولاد علی شافع یوم العرصاتند
دارای مقامات رفیع الدرجاتند
در روز قیامت همه اسباب نجاتند
ای وای بر آن کس که به این آل در افتاد
با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد
کام و دهن از نام علی یافت ، حلاوت
گل در چمن از نام علی یافت ، طراوت
هر کس که به این سلسله بنمود ، عداوت
در روز جزا جایگهش در ، سقر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد
هر کس که به این سلسله پاک جفا کرد
بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کرد
دیدی که یزید از ستم و کینه چه ها کرد ؟
آخر به درک رفت و به روحش ، شرر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد
ای قبله هفتم که تویی مظهر ، یاهو
ای حجت هشتم که تویی ضامن ، آهو
ما جمله نمودیم به سوی حرمت ، رو
از عشق تو در قلب و دل ما ، شرر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




چشم تموم کائنات سوی عنایت علی است
رهبر ما خامنه ای تحت حمایت علی است

ضد ولایت فقیه ضد ولایت علی است
سید علی خامنه ای تحت حمایت علی است

رفقا بیاین با هم قدر علی رو بدونیم
تا دم آخر باهاش همه بسیجی بمونیم

خون تو رگامونو هدیه به رهبر می کنیم
پای عشقش با همه ی سختی ها سر می کنیم

ما دیگه نمی ذاریم دستای تو بسته بشه
مثل حیدر دل تو از امتت خسته بشه

ای فروغ سبز همرنگی ما خامنه ای
ای علی رهبر فرهنگی ما خامنه ای

همه ی امت ما فدای تو خامنه ای
جون می دیم برای یک نگاه تو خامنه ای

وقتی تو حرف می زنی اشک های ما جاری میشه
اگه تو گریه کنی زخم دلا کاری می شه

حرف تو برای ما حرف امام زمونه
تا دم آخر آقا تو سینه هامون می مونه

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




اللَّهُمَّ وَفِّقْني فيهِ لِمُوافَقَةِ الْأبرارِ، وَ جَنِّبْني فيهِ مُرافَقَةِ الأشرارِ، وَآوني فيهِ برَحمَتِكَ إلى دارِ القَرارِ بإلهيَّتِكَ يا إله العالَمينَ .

ترجمه :

خداوندا! در این روز مرا به موافقت (اعمال و افکار) نیکان عالم موفق بدار و از رفاقت و مصاحبت اظرار جهان دور گردان و مرا در بهشت جاودانه ات به رحمت منزل ده، به حق الهیت و معبودیتت ای پروردگار عالمیان!

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




شیخ عباس قمی در فوائدالرضوی میگوید : کاروانی از سرخس اومدند پابوس امام رضا(ع) ، یه مرد نابینایی تو اونها بود، اسمش حیدر قلی بود.

اومدند حرم امام زیارت کردند و از مشهد خارج شدند و در منزلیه مشهد اُطراق کردند، و به اندازه یه روز راه از مشهد دور شده بودند.
شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم خسته‌ایم، بخندیم و سرگرم بشیم!
کاغذهای خالی برداشتن گرفتند جلوشون هی تکون میدادند، بعد به هم می‌گفتند ، تو از این برگه‌ها گرفتی؟ یکی می‌گفت: بله حضرت مرحمت کردند،
فلانی تو هم گرفتی؟ گفت: آره منم یه دونه گرفتم،
حیدر قلی یه مرتبه به خودش اومد و گفت: چی گرفتید؟
گفتند مگه تو نداری؟
گفت: نه من اصلاً روحم خبر نداره!
گفتند: امام رضا(ع) برگ سبز می‌داد دست مردم،
گفت: چیه این برگ سبزها،
گفتند: امان نامه از آتش جهنم، ما این رو می‌ذاریم تو کفن‌مون قیامت دیگه نمی‌سوزیم، جهنم نمی‌ریم چون از امام رضا(ع) گرفتیم،
تا این رو گفتند دل که بشکند عرش خدا می‌شود، این پیرمرد یه دفعه دلش شکست با خودش گفت: امام رضا(ع) از تو توقع نداشتم، بین کور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم، کور بودم از قلم افتادم، به من اعتنایی نکردی!
دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان‌نامه نگیرم سرخس نمیآم باید بگیرم،
گفتند: آقا ما شوخی کردیم ما هم نداریم!
ولی هرچه کردند آروم نمیگرفت خیال میکرد که اونها الکی میگند که این نابیناست، تو این بیابون تنها بلند نشه بره!
شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره میاد یه برگه هم دستشه؛ می خنده، گریه می‌کنه؛
گفتند: چی شده؟
گفت: امام رضا(ع) به منم برگ امان نامه دادن؛
گفتند: چی میگی؟ امام رضا(ع) چیه؟ امان‌نامه چیه؟
گفت: همین که به شما داده، منم همینطور که می‌رفتم اشک ریختم گفتم مگه من چی از بقیه کم داشتم؛ من که زائر همیشگی شما بودم؛ دلمو شکستی آقا؛
دیدم یکی میزنه رو شونه‌م میگه بیا ما زائرمون رو فراموش نمی‌کنیم اینم امان نامه تو؛
برگه رو ازش گرفتند دیدند نوشته:
هذا أمان من النار
زیرشم نوشته:
أنا علی بن موسی الرضا(ع)

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




حجاب
پوشش زنان یهودی
لزوم پوشاندن سر از نامحرمان

ویل دورانت می‌نویسد:
«اگر زنی به نقض قانون یهود می‌پرداخت، چنان که مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت به میان مردم می‌رفت، و یا در شارع عام نخ می‌رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می‌کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه‌اش تکلّم می‌نمود، همسایگانش می‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه‌ای او را طلاق دهد.۱
او همچنین می‌نویسد:
«…و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می‌شمردند. موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند؛ لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها.»۲
در کتاب حکمة الحجاب و ادلة وجوب النّقاب، برای تأیید این که منشأ حجاب زنان یهودی، وجوب حجاب در شریعت موسی(ع) بوده، به داستان حضرت موسی و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسی به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند.۳
۱تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج۱۲، ص ۳۰
۲همان، ص۳۱
۳حکمه الحجاب و ادل وجوب النقاب، ص۲۵۲

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




امام حسن(ع) نسبت به دردمندان و تیره‌بختان جامعه بسیار دلسوز بودند و با خرابه‌نشینان دردمند و اقشار مستضعف و کم‌درآمد همراه و همنشین می‌شدند و دردِ دلِ آن‌ها را با جان و دل می‌شنیدند و به آن ترتیب اثر می‌دادند، و در این حرکت انسان ‌دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند. هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقرا می‌رفتند و آن‌ها را به منزل دعوت می‌کردند و به آن‌ها غذا و لباس می‌دادند.(۱)

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره اینکه چرا به امام حسن مجتبی(ع) کریم اهل بیت(ع) می‌گویند، اینچنین می‌نویسی:
امام حسن(ع) تمام توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه به کار می‌گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می‌بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش‌های بی‌سابقه و انفاق‌های بسیار بزرگ و بی‌نظیری ثبت کرده‌اند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.(۲)
از ابن شهر آشوب روایت شده که روزی امام حسن(ع) بر جمعی از گدایان گذشت که پاره‌ای چند از نان خشک‌ها را بر روی زمین گذاشته‌اند و می‌خورند، چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت کردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند: «خدا متکبّران را دوست نمی‌دارد» و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول کردند و سپس از همه گدایان خواستند که برای صرف غذا به خانه حضرت بروند و حضرت با غذاهای خوب از ایشان پذیرایی کرده و به همه آن‌ها لباس‌های مناسب هدیه دادند.(۳)
تاریخ از بخشندگی‌های امام حسن(ع) داستان‌های فراوان به یاد دارد، مثلاً روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و امام دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.(۴)
روایات تاریخی مربوط به بخشش‌های آن حضرت فراوان است که ذکر تفصیلی آن‌ها مناسب این نوشته نیست، وقتی از خود امام پرسیدند، چرا هرگز سائلی را ناامید بر نمی‌گردانید؟ فرمودند: «من هم سائل درگاه خداوند هستم و می‌خواهم که خدا مرا محروم نسازد و شرم دارم که با چنین امیدی سائلان را ناامید کنم، خداوندی که عنایتش را به من ارزانی می‌دارد، می‌خواهد که من هم به مردم کمک کنم».(۵)
به خاطر این بخشندگی‌ها و کارهای نیکی که از سوی امام حسن(ع) در مسیر خیر، احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند انجام می‌گرفت، آن حضرت را کریم اهل بیت لقب داده اند و با توجه به کرامت‌ها و بخشش‌های کم‌نظیر و گاهی بی‌نظیر آن امام بزرگوار لقب «کریم» برازنده آن حضرت است.
پی‌نوشت‌ها:
۱. زمانی، احمد، حقایق پنهان، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اوّل، سال ۱۳۷۵، ص ۲۶۸.
۲. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، ۱۳۷۴، قم، ج۱، ص ۴۱۷ ـ پیشوایی، مهدی، سیره ی پیشوایان، نشر مؤسسة تحقیقاتی امام صادق، چاپ دوّم، ۱۳۷۴، ص ۹۰.
۳. مجلسی، محمد باقر، جلاء العیون، نشر انتشارات علمیه اسلامیه، ص ۲۴۱.
۴. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، پیشین، ص ۴۱۸.
۵. قرشی، باقر شریف، زندگانی امام حسن ـ علیه السّلام ـ ، ترجمه ی فخر الدین حجازی، تهران: نشر بعثت، چاپ اوّل، ۱۳۷۶، ص۱۳۵.
فارس
مشاهده سایت

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




 

امام حسن(علیه‌السلام) اولین ثمره زندگی مشترک اميرالمومنین و فاطمه‌ زهرا (علیهماالسلام) در شب نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدينه متولد شد. رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بلا فاصله پس از ولادتش، او را در آغوش گرفت و برای او گوسفندی قربانی کرد، سرش را تراشيد و هم‌وزن موی سرش - که يک درهم و اندی بود - نقره به مستمندان داد، سپس فرمود تا سرش را عطر آگين کنند؛ از آن هنگام به بعد آيين عقيقه و صدقه دادن به هم‌وزن موی سر نوزاد، سنت شد.[1]
كمالات انسانى
امام حسن(علیه‌السلام) در كمالات انسانى یادگار پدر و نمونه كامل جدّ بزرگوار خود بود. تا پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) زنده بود، او و برادرش حسین در كنار آن حضرت جاى داشتند، گاهى آنان را بر دوش خود سوار مى‌كرد و مى‌بوسید و مى‌بویید.[2] از پیغمبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده كه درباره امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) فرمودند: «این دو فرزند من، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند».[3]
حكاياتي و کراماتی از زندگانی امام حسن مجتبی(علیه‌السلام)
1. روییدن رطب تازه بر نخلی خشک
امام جعفر صادق(علیه‌السلام) فرمود: «حضرت امام حسن مجتبى(علیه‌السلام) در یکى از سفرهاى خود براى حج، با بعضى از افرادى که معتقد به امامت «زبیر» بودند؛ هم‌سفر شد. کاروانیان در مسیر راه، در محلّى جهت استراحت فرود آمدند؛ و در آن مکان درخت خرماى خشکیده‌اى وجود داشت که در اثر بى آبى خشک شده بود، حضرت کنار آن درخت خرما رفت و نشست، در این میان یکى از همان افرادی که به امامت زبیر معتقد بود به آن حضرت نزدیک حضرت شد؛ و کنارش نشست. پس از مدتی سر خود را بالا کرد و پس از نگاهى به شاخه‌هاى خشکیده نخل، گفت: اى کاش این نخل رطب مى‌داشت؛ و مقدارى از آن را می‌خوریم.
امام حسن مجتبى(علیه‌السلام) فرمود: آیا اشتها و علاقه به آن دارى؟
آن شخص زبیرى گفت: آرى، پس حضرت دست‌هاى مبارک خود را به سوى آسمان بلند کرد و دعائى را زمزمه نمود، ناگهان در یک چشم به هم زدن نخل خشکیده، سبز و شاداب گردید و در همان حال رطب‌هاى بسیارى بر آن روئید.
در همین موقع ساربانى که همراه قافله بود و کاروانیان از او شتر کرایه کرده بودند، هنگامى که این کرامت و معجزه را دید، در کمال حیرت و تعجّب گفت: این سحر و جادوى عجیبى است!امام(علیه‌السلام) فرمود: خیر، چنین نیست؛ بلکه دعاى فرزند پیغمبر(صلى‌لله‌علیه‌وآله) است که مستجاب گردید.
پس افراد کاروانى که همراه حضرت بودند، همگى از آن خرماهاى تازه خوردند. و آن درخت تا مدّت ها سبز و خرّم بود و مردمان رهگذر از خرماهاى آن استفاده مى‌کردند.[4]
2. بخشش مال فراوان
شخصی خدمت امام حسن(علیه السلام) رسید و عرض کرد: ای فرزند امیرالمومنین(علیه‌السلام) تو را به خدایی که به شما نعمت فراوان داده، به فریاد من برس که دشمنی ستم‌کار دارم که نه حرمت پیران را پاس می‌دارد و نه به صغیران رحم می‌کند. حضرت فرمودند: «این دشمنی که گفتی کیست تا داد تو را از او بگیرم؟»
عرض کرد: دشمن من، فقر و پریشان حالی است.
حضرت اندکی سر به زیر افکندند و سپس به خدمت‌کار خود فرمودند: «آن‌چه مال در نزد تو موجود است، بیاور». او نیز پنج هزار درهم آورد و به آن مرد داد.[5]
3. داوری امام حسن(علیه‌السلام)
عصر خلافت امیرالمومنین(علیه‌السلام) بود، قصابی که چاقوی خون‌آلود در دست داشت، را در خرابه‌ای دیدند و در کنار او جنازه خون آلود شخصی افتاده بود، قرائن نشان می‌داد که قاتل آن، همین قصاب است، او را دست‌گیر کرده و به حضور امیرالمومنین(علیه‌السلام) آوردند. امیرالمومنین(علیه‌السلام) به قصاب فرمود: در مورد کشته شدن آن مرد، چه نظر داری؟ قصاب گفت: من او را کشته‌ام .
امام بر اساس ظاهر جریان، و اقرار خود قصاب، دستور داد تا قصاب را ببرند و قصاص کنند. در این حال قاتل حقیقی با شتاب به دنبال مامورین دوید و به آن‌ها گفت: عجله نکنید و این قصاب را به حضور امیرالمومنین(علیه‌السلام) بازگردانید.
مامورین او را باز گرداندند، قاتل حقیقی آمد و گفت: ای امیرالمومنین(علیه‌السلام) سوگند به خدا، قاتل آن شخص این قصاب نیست، بلکه من قاتلم. امام به قصاب فرمود: «چه موجب شد که تو اعتراف کردی؟
قصاب گفت: من از مامورین ترسیدم، ولی حقیقت این است که من گوسفندی را نزدیک آن خرابه سر بریدم، سپس با همان چاقو که در دستم بود برای قضای حاجت رفتم وجنازه بخون آغشته آن مقتول را در آن‌جا دیدم، در حالی که بسیار ترسیده بودم برخاستم، در همین هنگام این گروه سر رسید و من‌را به عنوان قاتل دست‌گیر کرد.
امیرالمومنین(علیه‌السلام) فرمود: این قصاب و این شخص که خود را قاتل معرفی می‌کند را به حضور امام حسن(علیه‌السلام) ببرید تا او قضاوت نماید». مامورین آن‌ها را نزد امام حسن(علیه‌السلام) آوردند و جریان را به عرض ‍ رساندند. امام حسن(علیه‌السلام) فرمود: به امیرالمومنین(علیه‌السلام) عرض کنید، اگر این مرد قاتل، آن شخص را کشته است، در عوض جان قصاب را حفظ نموده است.
آن‌گاه هم قاتل و هم آن قصاب را آزاد نمود، و دیه مقتول را از بیت‌المال به ورثه او عطا فرمود. به این ترتیب، ارفاق و تشویق اسلام شامل حال آن قاتل شد که مردانگی کرد و موجب نجات یک نفر بی‌گناه گردید، و با این کار جوانمردانه‌اش، تا حدود زیادی گناه خود را جبران نمود.[6]
—————————————————————–
پی‌نوشت
[1]. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 13
[2]. مناقب،ج3و،289،281
[3]. علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۱۱، باب ۱۵۹،
[4]. دیدار آشنا، ش 96 و 97، رمضان 1429هـ.ق، ص7.
[5]. سید محمد رضا غیاثی کرمانی، سیره اخلاقی امام حسن مجتبی(علیه السلام)، مؤسسه انتشارات حضور، 1385، چ1، صص24و25؛ به نقل از: بحارالانوار، ج43، ص 350
[6]. تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 620.

 

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




از کاف کریم است که میمش زیباست

از کاف کریم است که میمش زیباست
بِسْمِ الَّهِ هر سوره رحیمش زیباست
ما کانَ مِنَ اَللّهْ همان آقا که…
بر سفره ی ما دست کریمش زیباست
در منزل خورشید شکوهی دارد
ماهی که در این ماه شمیمش زیباست
وَالشَّمْسِ رخش نور به عالم داده
این کوه جواهر زر و سیمش زیباست
با گردِ کفِ پایِ حسن پیدا شد
ماهی که در آن طلعتِ نیمش زیباست
از کودکی ام نوکر خانش بودم
ارباب هم از نوع قدیمش زیباست
آن یار قدیمی که نمک داد مرا
بی واسطه لطفِ مستقیمش زیباست
آقای کریمِ بی حرم در دلها
اَلْحَقُّ وَ اَلْاِنْصافْ حریمش زیباست
مَنْ ماتَ عَلی’ حُبِّ حَسَنْ،ای«خادم»!
مَنْ ماتَ مِنَ اَلْعِشْقْ نسیمش زیباست

 

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




بانوی «ایرانی» و «شیعی» گل است

فاطمه» با دست خود بر گل نوشت
«مقنعه» دارند گلهای بهشت
چهره گل از نظر پوشیده است
«چادر» عصمت به خود پیچیده است
زن کرامت می کند احساس یاس
عشق زیبا می شود در این لباس
گرچه سهل و ساده باشد مثل آب
درک باید کرد معنای «حجاب»
بهره ای از باغ بینایی ندید
هر که زن را دید و زیبایی ندید
حسن زن روشن چو گل در گلشن است
حسن کلی «هو»ست جزءاش در «زن» است
بر «حجاب» خویشتن دل باخته است
عشق هم «چادر» به سر انداخته است
هر زمانی وقت «عصمت» کوشی است
فرصت زیبای «چادر» پوشی است
چیست گل: زن- عطر ریزد «عفت»اش
نیست زیبای زن جز «عصمت»اش
بر نگاهم داغ بینایی نگر
گلشن عشق است زیبایی نگر
گل: زن است و زن:گل و گل طاهر است
«عصمت» زن در «حجاب»اش ظاهر است
خواهرم! در «عصمت» و «عفت» بکوش
بهترین گل می شوی «چادر» بپوش
«مقنعه» زیبنده بر روی همه ست
«مقنعه»، «چادر» حجاب «فاطمه» ست
«چادر» تو چون لباس شبنم است
یادگار حضرت گل، «مریم» است
غنچه را از حسن خود جوشانده ای
برگ گل بر جسم خود پوشانده ای
چادرت تن دور از آتش کرده است
«حضرت زهرا» سفارش کرده است
نیست بهر عصمت «چادر» کفاف
با نگاهت حفظ کن درس «عفاف»
خواهرم! کاری خدایی می کنی
با «حجاب»ات پارسایی می کنی
کوچه ها از چشم «نامحرم» پر است
حافظ گل در خیابان «چادر» است
خواهرم! از دین «وقار» آموختی
با «حجاب» خود «ثواب» اندوختی
در ثواب «چادر» تو صد صواب
اسلحه بر قامتت باشد «حجاب»
چشم «نامحرم» ترا هرگز ندید
«چادر» تو حافظ خون «شهید»
دیده ام در متن شب رنگین کمان
ماه را «چادر» به سر در آسمان
غرق عصمت- غرق زهد و عفت اند
«بانوان شیعه» شعر خلقت اند
خواهرم! احساس را چون یاس کن
یاس را شرمنده از احساس کن
فاش- زیبایی مکن بهر همه
ای گل سرخ بهشت «فاطمه»
کشف زیبایی ست کاری اعظم است
این هنر مخصوص چشم «محرم» است
ای برای «حضرت زهرا» کنیز
مادر من- خواهر من- ای عزیز
شعر «عصمت» را سرودی بیت- بیت
با «حجاب» خود برای «اهل بیت»
چونکه «لحن» ات نیست واضح در خطاب
عطر «مسجد» می دهی بوی «گلاب»
گر که جهل است و خطا، خبط، اشتباه
«بی حجابی» هست «بیماری»، گناه
مثل گل در روضه «اسلام» باش
خواهرم! با «زهد» خود «خوشنام» باش
آنچه را مومن ثوابی بهتر است
«امر معروف» است و«نهی از منکر» است
توصیه از «دین» و «توشیح» از امام
«آمران حق» همه «خیرالانام»
این ترانه نغمه هر بلبل است
بانوی «ایرانی» و «شیعی» گل است

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




 

 نقل ﺷﺪﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ(ع) ‏ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﺧﻄﺒﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪند ، و ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺣﯿﺮﺍﻥ ﻭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺳﺮﺍﭘﺎﮔﻮﺵ ﻭ ﻣﺤﻮ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ‏(ع) بودند ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻼمشان ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪ.

ﻣﻌﺎﻭﯾﮥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩ ﻭﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﯼ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﻭﮔﻔﺖ:ﯾﺎ ﺍﺑﺎﻣﺤﻤﺪ! ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ:

(ﻻﺭﻃﺐ ﻭﻻﻳﺎﺑﺲ ﺍﻻ ﻓﻲ ﻛﺘﺎﺏ ﻣﺒﻴﻦ) (ﻫﻴﭻ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﻜﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺑﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﺍﺿﺢ ﺍﺳﺖ) ‏ (ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ‏) ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺩﻋﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺤﺘﻮﯾﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎﺧﺒﺮﯾﺪ ..! ﭘﺲ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ:

ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﯾﺶ ﺑﺮﺩ ﻭﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ‏:

ﺭﺍﺑﻄﮥ ﺭﯾﺶ ﻣﻦ ﻭ ﺭﯾﺶ ﺗﻮ ﮐﺠﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ؟!

ﺍﺷﺮﺍﻑ ﺣﺎﺿﺮﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ .. ‏ (ﺭﯾﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ(ع) ﭘﺮﭘﺸﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺭﯾﺶ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﮐﻢ ﻭﮐﻮﺳﻪ ﻭﺍﺭ‏) ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ(ع) ﻓﺮﻣﻮﺩند ﻣﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ:

“(ﻭَ ﺍﻟْﺒَﻠَﺪُ ﺍﻟﻄَّﻴِّﺐُ ﻳﺨَْﺮُﺝُ ﻧَﺒَﺎﺗُﻪُ ﺑِﺈِﺫْﻥِ ﺭَﺑِّﻪِ ﻭَ ﺍﻟَّﺬِﻯ ﺧَﺒُﺚَ ﻟَﺎﻳﺨَْﺮُﺝُ ﺇِﻟَّﺎ ﻧَﻜِﺪًﺍ …)” ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﮔﯿﺎﻫﺶ ﺑﻪ ﺍﺫﻥﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ‏(ﺧﻮﺏ ﻭ ﭘﺮ) میرﻭﯾﺪ ﺍﻣّﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺒﯿﺚ ﺷﻮﺭﻩ ﺯﺍﺭ، ﺟﺰ ﮔﯿﺎﻩ ﮐﻢ ﻭ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ … “ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻋﺮﺍﻑ، ﺁﯾﻪ ۵۸” ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺯﺩﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ …،

ﻋﻤﺮﻋﺎﺹ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﻏﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﮔﻔﺖ : ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺩﺭﻧﯿﻔﺖ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻧﺸﺎﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ اﺳﺖ ﻭ ﻋﻠﻤﺸﺎﻥ ﮐﺎﻣﻞ …

ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﺑﺎ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﺧﺮﺍﺏ ﻟﮕﺪﯼ ﺯﺩ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻋﺎﺹ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺠﻠﺲ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ…

ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺤﻞ ﺍﺯ ﺗﺎﻟﯿﻔﺎﺕ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺿﯿﺎﺀﺁﺑﺎﺩﯼ ﺻﻔﺤﻪ 354

 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت





١. تبعيت از مؤذن و تكرار کلماتی که مؤذن می‌گفت
٢. نماز شب
٣. سه قسمت کردن آب در زمان نوشیدن
٤. با طهارت خوابیدن
٥. به دیدار یکدیگر رفتن به خاطر خدا
٦. تکاندن زيرانداز قبل از خواب
٧. همکاری کردن با اعضای خانواده در امور منزل
٨. تغيير دادن اثرات پیری(خضاب کردن)
٩. لباس سفید پوشیدن
١٠. دست دادن هنگام ملاقات
١١. خوابیدن روی قسمت راست بدن
١٢.عیادت کردن مریض
١٣.به کسی که عطسه کرد، زمانی که مي‌گويد الحمدلله مي‌فرمود یرحمک الله
١٤.برداشتن چیزهای مزاحم از مسیر
١٥.خوردن خرما و رطب به صورت فرد (١،۳،٥)
١٦.فوت نکردن در نوشیدنی

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت





1- آب
از ایستاده آب خوردن بپرهیزید که باعث دردی می‌شود که درمان نداشته باشد
2- آب باران
آب باران بنوشید که بدن را پاکیزه نموده و بیماری‌ها را دفع نماید
3- آب سرد
تطهیر با آب سرد بواسیر را قطع می‌کند
4- آفتاب
اگر خواستید در آفتاب بنشینید پشت به آن بنشینید , زیرا آفتاب بیماری درون را ظاهر می‌سازد
5- آویشن
آویشن پرزهای معده را تقویت کرده و سالم نگه می‌دارد
6- ادرار
بول کردن در حمام باعث فقر و پریشانی است
7- اسپند
ریشه ی اسپند شادی آور و در ساقه و برگ آن درمان هفتاد و دو بیماری وجود دارد
8- اشک
خوردن عدس دل را نازک می‌کند و اشک را جاری می‌سازد
9- اعصاب
خوردن به قلب را قوت بخشد و معده را پاکیزه نماید و اعصاب را خوانا سازد و ترس را از دل می‌زداید
10- انار
به کودکان خود انار دهید تا زودتر به سخن آیند
11- انجیر
خوردن انجیر انسدادها را نرم می‌کند و برای باد قولنج مفید است, در روز از آن بسیار ولی در شب اندک بخورید
12- اندوه
شستن لباس غم و اندوه را می‌زداید
13- انگور
انگور هم قاتق است و هم میوه و هم غذا و هم شیرینی است
14- بادرنجبویه
بادرنجبویه سده را می‌گشاید و اشتهای به غذا آورد و سل را برطرف سازد و به هضم غذا کمک کند
15- بخور کردن
بخور کردن موجب سلامتی سر (از بیماری) است و بدن را از درون پاک می‌کند و انواع بیماری سر را از بین می‌برد
16- بدن
حجامت بدن را سالم و خرد را استوار می‌سازد
17- بلغم
ریشه‌ی ترب بلغم را قطع و غذا را هضم نماید
18- بنفشه
حرارت تب را به بنفشه و آب خنک بشکنید که گرمای آن از گرمای جهنم است
19- بوی دهان
جویدن کندر دندان‌ها را محکم و بلغم را دفع می‌کند و بوی دهان را از بین می‌برد
20- به
خوردن به قلب ضعیف را تقویت می‌نماید و معده را پاک و دل را قوی و ترسو را شجاع و کودک در رحم را زیبا می سازد
21- بهداشت فردی
امیر مؤمنان دستمالی داشت که پس از وضو ساختن روی خود را بدان خشک می‌کرد سپس آن را به میخی می‌آویخت و کسی جز او به آن دست نمی‌زد
22- بیماری
خوراکت را کم کن تا بیماری‌ات کم شود
23- بینی
روغن بنفشه در بینی بچکانید که حضرت رسول(ص) فرمود: اگر مردم فواید این روغن را بدانند آن را سر می‌کشیدند
24- پرخوری
پرخوری بدن را بدبو کند و از زیرکی جلوگیری کند
25- پرندگان
از خوردن پرندگانی که سنگدان و چینه دان و خار پا ندارند و پرندگانی که سلاحشان ناخنشان می‌باشد بپرهیزید
26- پوست
استعمال نوره (جهت زدایش موی زاید) پوست بدن را پاکیزه و منافذ آن را باز می‌کند
27- پیری
چهار چیز موجب پیری زودرس می‌گردند: خوردن گوشت مانده و نشستن در جای نمناک و از پله‌ها بسیار بالا و پایین رفتن و با پیرزن نزدیکی نمودن
28- تب
عناب تب را برطرف می سازد
29- تند خویی
کسی که دوست دارد کمتر خشمگین گردد از گوشت دراج بخورد
30- چاشت
هر که خواهد عمرش طولانی باشد چاشت را بامداد بخورد
31- چشم
دست شستن پیش از غذا خوردن و بعد از آن چشم را جلا می‌دهد
32- حسد
حسد دل را بیمار نموده و اندوه شدید آورد
33- ختنه
در ختنه کردن فرزندانتان شتاب کنید که برایشان پاک تر است
34- خرما
خرما بخورید که در آن درمان دردها است
35- خطمی
شستن سر با خطمی چرک‌ها را می‌زداید و جانوران موجود در آن را نابود می‌کند
36- خواب
پرخوری و بسیار خوابیدن بدن را تباه سازد و زیان به بار آورد
37- خوره
در حمام آجر و سفال بر پای خود نسایید که مورث خوره است
38- دارو
نوشیدن دارو برای بدن مانند صابون است برای لباس, آن را تمیز می‌نماید ولی کهنه‌اش نیز می‌کند
39-شانه کردن
ایستاده شانه کردن باعث فقر و پریشانی می گردد
40- کفش
نیکو انتخاب نمودن کفش به سلامتی بدن و نیز به طهارت در نماز کمک می‌کند

منبع: نهج‌الطبایه

موضوعات: روایات, پزشکی  لینک ثابت





حديث قدسي:
(روزه براي من است و من خودم اجر آن را ميدهم)<1>
آيات:
1-بقره=183


[ روزه مؤثر ترين را براي رسيدن به کمال و معنويت ]
+ روزه يکي از از پنج چيزي است که اسلام بر آن بنا شده است<2>
2-بقره=185


[ ماه نزول قرآن و ميهماني الهي ]
+ ماه مبارک رمضان از نهمين ماه از ماه هاي قمري و تنها ماهي که نام آن در قرآن ذکر شده است.
+ از مهم ترين فضايل ماه مبارک رمضان اين است که کتاب هاي آسماني تورات،انجيل،زبور و قرآن در اين ماه نازل شده است.<3>
3-بقره=187


[ سختي درباره تشريح حکم روزه ]
+ بيان برخي از احکام روزه<4>
4-بقره=196
[جايگزين بعضي از آداب مراسم حج]
+ …و اگر کسي از شما در حال احرام مريض باشد يا ناراحتي از ناحيه سر داشته باشد(و مجبور بر تراشيدن سر خود قبل از رساندن قرباني به محل خود شود)کفاره اي از قبيل روزه يا صدقه يا قرباني انجام دهد<5>
5-احزاب=35
[ دو گروه از انسان ها که در زمره گروه هاي مورد بخشايش هستند ]
6-مريم=26
[ روزه سکوت و سکوت در روزه ]
+ حضرت مريم به فرمان خدا از سخن گفتن در مدتي خاص خودداري کرد تا نوزادش لب به سخن بگشايد…
(هر چند اين نوع روزه در اسلام مشروع نيست)


امام زين العابدين(ع):
روزه سکوت حرام است
آيات بدون شرح:
# مجادله = شاه کليد قواعد فقهي روزه
# المائده = 95


پي نوشتها:
1>الميزان . ج2 . ص26
2>الطيب البيان . ص326
3>نمونه . ج1 . ص634
4>نمونه . ج1 . ص649
5>بقره 196
6>نمونه . ج13 . ص45

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت





۱ مهر سال ۵۹ بود.
از مأموریت برون مرزی باز می‌گشت.
هنگام فرود در پایگاه هوایی همدان،
جنگنده‌های عراقی باند فرودگاه را بمباران کردند.
مجبور به اوج گیری شد،
اما به علت کمبود سوخت هر دو موتورش را از دست داد.
همسر و فرزند کوچکش از بالکن منزل،
شاهد این صحنه بودند.
همسر شهید در لحظات آخر،
با دست تکان دادن خلبان فهمید که خلبان همسرش است.
شهید عشقی پور برای اینکه به ساختمان های مسکونی نخورد، ساختمان مخروبه‌ای پیدا کرد و خود را به آنجا کوبید.
همسر شهید که دست کودک خود را به دست گرفته بود،
در این لحظات آنقدر دست بچه را فشار داد که استخوان‌های دست کودک خرد شد!
بعدها پزشکان با چندین عمل جراحی توانستند بخشی از دست کودک را ترمیم کنند،
اما،
پدر دیگر برای همیشه رفته بود
اینها تنها بخشی از رنج خانواده‌های شهداست


راوی؛ امیر سرتیپ خلبان فضل‌الله جاویدنیا


نبرد در آسمان،صفحه 186
خلبان شهید عشقی‌پور

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




سلام بر آل یاسین

به یازده خم می، دست ما اگر نرسید
بده پیاله كه یك خم هنوز سر بسته است
سلام بر آل یاسین
سلام بر بلندای قیام و قعودت
سلام بر معراج ركوع و سجودت
سلام بر ذكر قرائت و قنوتت
سلام بر هنگامه طلوع و غروبت
سلام بر تو ای یگانه دوران
سلام بر تو ای موعود قرآن
سلام بر ای مهدی فاطمه علیها السلام
سلام بر تو كه پرچم برافراشتة هدایتی
سلام بر تو كه خود سلام و پیام آور سلامتی

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




آیا ما روزه ایم

در ماه رمضان چند جوان، پیر مردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد.
به او گفتند: ای پیر مرد مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت: چرا روزه‌ام، فقط آب و غذا میخورم
جوانان خندیدند و گفتند: واقعا؟
پیرمرد گفت:
بلی، دروغ نمیگویم،
به کسی بد نگاه نمیکنم، کسی را مسخره نمیکنم، با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم، چشم به مال کسی ندارم و…
ولی چون بیماری خاصی دارم متأسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم،
بعد پیرمرد به جوانان گفت: آیا شما هم روزه هستید؟
یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت: خیر ما فقط غذا نمیخوریم
روزه‌هایتان مقبول درگاه حضرت حق جل و علأ

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




میرما«سیدعلی خامنه»است
نعمت ماپاکی این آینه است
مابه سیمای«سیدعلی»مه دیده ایم
مادراین آیینه الله دیده ایم
«حکم»اومیزان به هرچه راستی است
غیرازاین رفعت تمامی کاستی است
دست دردستتان هم گل کاشتیم
ما امامی چون«خمینی»داشتیم
پاک وروشن مثل قلب آینه است
آن«امام»امروزنامش«خامنه»است
شرحی عشق ملت هاست - او-
غایت عشق«بسیجی»هاست - او
مابه فکر«جاه»و«جوفه»نیستیم
یاعلی!مااهل«کوفه»نیستیم
عشق دونقش است دریک آینه
ترجمه کردم:«خمینی»-«خامنه»
یادگاری دوست و همسنگرم خادم الزهرا

 

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




یا کریم اِبنُ الکَریم
. كلبُك بِبابِک
.
عَن نَجیحٍ قـالَ: رَاَیْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ علیه السلام یَاکُلُ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ کَلْبٌ، کُلَّما أَکَلَ لُقْمَةً طَرَحَ لِلْکَلْبِ مِثْلَها، فَقُلْتُ لَهُ: یَا بْنَ رَسُولِ اللّه ِ أَلا أَرْجِمُ هذَا الْکَلْبَ عَنْ طَعامِکَ؟ قالَ علیه السلام : دَعْهُ اِنّى لاََسْتَحْیى مِنَ اللّه ِ أَنْ یَکُونَ ذُورُوحٍ یَنْظُرُ فى وَجْهى وَ أَنَا آکُلُ ثُمَّ لا أُطْعِمُهُ.
. [مسند امام مجتبى علیه السلام، ص ۱۳۰]
بحارالانوار جلد 43 صفحه 352
.
نجیح گفت امام حسن (ع) را دیدم که غذا میل می فرمود و سگی در پیش روی او بود ، هر وقت لقمه ای برای خود بر می داشت مثل آن را نیز برای آن سگ می انداخت.من عرض کردم ای پسر رسول خدا (ص) آیا اجازه می دهی که این سگ را از اینجا دور کنم ، فرمود : بگذار باشد من از خداوند عزوجل حیا می کنم که جانداری روبروی من حاضر باشد و به من نگاه کند و من چیزی بخورم و به او نخورانم.

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




غلام حسنم

خاک تربت بگذارید درون کفنم
تا بدانند همه گریه کن و سینه زنم

 

پیش چشم همه ی عالمیان در محشر
فاش گویم ایها الناس “غلام حسنم”


یا کریم اهل البیت

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت





معجزات علمی قران - قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلًا مِّمَّا تَأْكُلُونَ ﴿۴۷ یوسف 47﴾
«(يوسف گفت): هفت سال افزون بر سالهای گذشته می کاريد. هر چه درو کرديد در خوشه خود باقی بگذاريد بجز بخش کمی از آن که می خوريد». (دأب: بمعنی: جنب و جوش و فعاليت افزون در انجام سنت ها (مانند آداب و رسوم و شعائر و کشت و غيره) است).

پادشاه مصر خواب 7 گاو فربه می بيند که 7 گاو لاغر آنها را می خورند و خواب 7 خوشه سبز و 7 خوشه خشک را می بيند. يوسف در تأويل خواب وی می گويد: 7 سال افزون می کاريد و توليد می کنيد. غير از بخشی از آن که می خواهيد بخوريد بقيه را در خوشه خود باقی بگذاريد، و 7 سال خشکسالی پس از آن خواهد آمد. نکته مورد نظر ما در آيه اينست که يوسف می گويد: غير از بخشی از آن محصول که می خواهيد بخوريد بقيه (که برای انبار و ذخيره نمودن است) را در خوشه خود باقی بگذاريد. و امروزه بررسی های علمی نشان می دهد که بهترين روش نگهداری دراز مدت حبوبات رها نمودن آنها در خوشه آنهاست، برای نرسيدن هوا به آن و نگهداشتن رطوبت طبيعی خود.

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




 

اهمیت حرکت بدن موقع خواب

وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا )الكهف ۱۸(
و مى‏پندارى كه ايشان بيدارند در حالى كه خفته‏اند و آنها را به پهلوى راست و چپ مى‏گردانيم و سگشان بر آستانه [غار] دو دست‏خود را دراز كرده [بود] اگر بر حال آنان اطلاع مى‏يافتى گريزان روى از آنها برمى‏تافتى و از [مشاهده] آنها آكنده از بيم مى‏شدى

 

آیه بالا به یاران غار اشاره دارد که صدها سال در خواب ماندند بعلاوه آشکار می‌کند به اینکه خداوند جسم انان را به راست و به چپ جابه جا می‌کرد. حکمت این کار در زمان های اخیر کشف شده است.
افرادی که برای مدت زمان طولانی به یک حالت میخوابند و بدنشان حرکت نمی‌کند با مشکلات سلامتی جدی مانند مشکلات گردش خون، زخم و لخته شدن خون در ان نقطه از بدن که با سطح در تماس است مواجه میشوند.
زخم به وجود آمده به “زخم بستر” و یا “زخم فشار.” معروف هستند . به خاطر وارد امدن فشار ثابت به آن قسمت از بدن که در مدت زمان طولانی بدون حرکت است ، رگ های خونی تنگ تر شده و حتی باعث بسته شدن کامل رگ میشود. و در نتیجه اکسیژن و سایر مواد مغذی دیگر که توسط خون حمل میشوند به پوست نمیرسند و باعث مرگ تدریجی پوست میشود و زخم هایی را در بدن به وجود می آورد ، مگر اینکه سریعا درمان شوند ، چربی و ماهیچه‌ها نیز میتوانند از بین بروند.
این زخم ها که در زیر پوست یا بافت ها ظاهر میشوند در صورت عدم مداوای به موقع میتوانند سطح گسترده ای از پوست را آلوده کنند. اگر این زخم ها عفونت کنند میتوانند باعث مرگ نیز باشند . در نتیجه بهترین کار این است که هر 15 دقیقه حالت بدن خود را تغییر دهیم تا فشار وارده را کاهش دهیم . بیمارانی که نمیتوانند خودشان را حرکت دهند توسط افراد دیگر هر 2 ساعت یک بار جابه جا میشوند ، این حقایق پزشکی در قرن اخیر کشف شده اند در حالی که قران به ای حقیقت اشاره کرده است که نشانگر یکی دیگر از معجزات ان است .
مترجم حسین پوراذر

 

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت





زمان خلافت معاويه بود، او با دسيسه هاي گوناگون بر مناطق اسلامي مسلط شده بود، آن گونه كه خود را بي رقيب مي دانست (چرا كه حضرت علي (علیه السلام) به شهادت رسيده بود و امام حسن (علیه السلام) را نيز به انزواي تحميلي در مدينه كشانده بودند). معاويه سفري به حجاز كرد، در اين سفر به مدينه وارد شد، و در مسجد در ميان جمعيت به منبر رفت و سخنراني كرد، در اين سخنراني به ناسزاگوئي و دهن كجي به مقام مقدس علي (علیه السلام) پرداخت .
امام حسن (علیه السلام) در بين سخنراني معاويه ، برخاست و پس از حمد و ثنا فرمود: خداوند هيچ پيامبري را به پيامبري مبعوث نكرد مگر اينكه در دودمان او وصي قرار داد، و هيچ پيامبري نبود مگر اينكه دشمني از مجرمين داشت ، و بي گمان علي (علیه السلام) وصي رسول خدا (صلی الله علیه واله) بود و من پسر همين علي (علیه السلام) هستم ، اما تو (اي معاويه) پسر صخر هستي ، جد تو حرب است ولي جدّ من رسول خدا (صلی الله علیه واله) است ، مادر تو هند است و مادر من حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است ، جدّه من حضرت خديجه (سلام الله علیها) است ، و جدّه تو نثيله است (با توجه به اينكه هند و نثيله به ناپاكي مشهور بودند) . آنگاه فرمود: فلعن الله الامنا حسبا و اقدمنا كفرا و اخملنا ذكرا: پس ‍ خداوند لعنت كند آن كس را كه در بين ما از نظر حسب و شرافت خانوادگي پست است ، و پيشتاز كفر بوده و غافل از ياد خدا است . …همه حاضران در مسجد گفتند: آمين . معاويه سرافكنده شد و سخن خود را ديگر ادامه نداد و از منبر پائين آمد.
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




تره تیزک یک گیاه یک ساله است که طول آن به 20 تا 30 سانیتمتر می‌رسد و به شکل نپخته، بعنوان طعم دهنده به غذا و دم‌کرده مورد استفاده قرار می گیرد.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله: رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانه ‏اش مغفرت و پايانش اجابت و آزادى از آتش جهنم.

به گزارش سلام خبر، تره تیزک یک گیاه یک ساله است که طول آن به 20 تا 30 سانیتمتر می‌رسد و به شکل نپخته، بعنوان طعم دهنده به غذا و دم‌کرده مورد استفاده قرار می گیرد.

نیازی فرد محقق مرکز تحقیقات کشاورزی، وجود لکه های سفید روی گیاه تره تیزک که نوعی قارچ است را عامل بیماری دانست و به افراد توصیه کرد، از خوردن این نوع تره تیزک‌ها خودداری کنند.

نیازی فرد از شاهی که در زبان محلی به آن “تره تیزک” گفته می‌شود به عنوان یکی از گیاهان خودروی بهاری یاد کرد که به صورت خام به عنوان سبزی و به شکل سالاد و یا غذاهای مختلف مصرف می‌شود.

ایشان گفت: این گیاه اثر بازکننده عروق بخصوص عروق قلب را دارد.

به گفته نیازی فرد، تره تیزک یک گیاه یک ساله است که ارتفاع آن به 20 تا 30 سانیتمتر می‌رسد و به صورت خام، چاشنی و دم‌کرده مورد استفاده قرار می گیرد.

نیازی فرد ، برگ، گل، میوه و دانه را از مهم‌ترین قسمت های این گیاه بهاری دانست که به عنوان گیاه دارویی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

نیازی فرد، ماه‌های اردیبهشت و خرداد را زمان برداشت این گیاه که به صورت وحشی سبز می‌شود، دانست.

نیازی فرد، وجود لکه‌های سفید روی این گیاه که نوعی قارچ است را عامل بیماری دانست و به افراد توصیه کرد: از خوردن این نوع تره تیزک‌ها خود‌داری کنند.

‌تره تیزک (شاهی) گیاهی خوراکی از تیره چلیپاییان با نام علمی “لپیدیوم ساتیوم” است که به صورت خودرو در استان کرمانشاه می‌روید.

منبع: جام نیوز

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





اما حق رفیق و هم صحبت بر تو آنست که اگر علم و کمالی داری و میـتوانی با او قسمی صحبت کنی که از تو استفاده کند و بیاموزد پس صحبت کن وگرنه اجازه بده او صحبت کند تا تو استفاده کنی و احترامش را نگه دار همانطوریکه دوست داری او احترام ترا حفظ کند .
کوشش کن که در کارهای نیک و رساندن فائده همیشه پیش قدم باشی و اگر او پیشی گرفت و نفعی به تو رساند تو هم به بهترین وجه تلافی کن و در دوستی و محبت با او کوتاهی نکن ؛ بر خودت لازم بدان که اورا نصیحت کنی و در گرفتاریها و بلاها از او به قدر توان محافظت نمائی و در تمام موارد یار و یاور او باش ؛مگـر اینکه میل بـه طرف معصیت و گناه نماید که در این صورت باید اورا باز داری و برای او رحمت باش ؛ نـه عذاب و نقمت و نیست قوتی مگر به خداوند متعال .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اما حـق کسیکه خداوند او را سبب سـرور و خوشحـالی تـو قـرار داده است پس اگر با آگاهی و خواسته خودش ترا مسرور نموده است خداوند را ستایش نمـوده و بعد از حمد و ثنای الهی از آن شخص به اندازهء ارزش کارش قـدر دانی کن ؛ زیرا که که برتری عمل او از آنجهت است که اول اقدام نموده است ؛مراقب باش تا تو نیز در او سبب سرور و خوشحالیش شوی .
و اگر ناخود آگاه و بدون قصد سبب شده است ؛ خـدای را سپاسگزار باش و بدان کـه این نعمت از ناحیهء اوست که ترا بـه آن اختصاص داده است ؛ و شخصی را کـه سبب سرور تو شده است دوست بدار چون سببی از اسباب نعمتهـای خداونـد است و برای
او طلب خیر کن زیرا که اسباب نعمت هرجا باشد مایهء برکت است ؛اگرچه بـدون قصد باشد و قوتی نیست مگر به خداوند متعال .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





اما حق کسی که ترا کمک نموده است به خاطر دوستی یا ملک یا قرابت و …… بر تو آنست که بـدانی او از مالش گزشته و با صرف مـال ترا؛ از ذلت بندگی و بردگی دیگران و وحشت آن نجات داده است و مزه آزادی و آسایش را به تو چشانیده است و ترا از اسارت دیگران رهانیده ؛و زنجیرهای بـردگی را از تـو باز نمـوده و بوی خوش عزت و آزادی را به مشام تو رسانیده است . او ترا از زندان قهر و جبر بیرون آورده و عسر حرج و سختی را از تو دور نموده و با خوشی و خوشروئی و زبان انصاف با تو سخن گفته و تمام دنیا را ( به جهت احسانی که نموده است ) به تو بخشیده است و ترا فارغ البال ساخته که به عبادت پروردگارت پردازی و در این راستا ضرر مالی را تقبل و تحمل نموده است .
بدان که او نزدیک ترین مخلوق خداوند است نسبت به تو بعد از پدر و مادر و برادر و خواهرت و سزاوارتر از دیگران است که در مواقع لزوم به کمک او بشتابی و به خاطر خـدا و احسانی که برای تو نموده است یاریش نمائی و خودت را هیچ وقت در اموری که مورد نیاز اوست مقدم ننمائی .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





حضرت امام صا (علیه السّلام) فرموده اند: دوستی و رفاقت حدودی دارد، کسی که واجد تمام آن حدود نیست اساساً دوست نیست. اوّل آن که ظاهر و باطن رفیقت نسبت به تو یکسان باشد ، دوّم آن که زیبائی و آبروی تو را جمال خود بیند و نازیبایی تو را نازیبایی خود بداند، سوم دست یافتن به مال یا رسیدن به مقام، روش دوستانه ی او را نسبت به تو تغییر ندهد، چهارم در زمینه ی رفاقت از آنچه و هر چه در اختیار دارد نسبت به تو مضایقه ننماید، پنجم تو را در مواقع آلام و مصائب ترک نگوید.
منبع : امالی صدوق ،ص367

یا بُنَىَّ لاتَعدُ بَعدَ تَقوَى اللّه مِن اَن تَتَّخِذَ صاحِبا صالِحا؛
فرزندم! بعد از تقواى الهى، از گرفتن دوستِ شایسته نگذر.
الاخوان، ص 110، ح 25

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





إن الله عزوجل أمر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخری : امر بالصلاة و الزكاة ، فمن صلی و لم یزك لم یقبل منه صلاته ، و امر بالشكر له و للوالدین ، فمن لم یشكر والدیه لم یشكر الله ، و امر باتقاء الله و صلة الرحم ، فمن لم یصل رحمه لم یتق الله عزوجل.
امام رضا علیه السلام فرمودند: خداوند سه چیز را به سه چیز دیگر مربوط كرده است و به طور جداگانه نمی پذیرد . نماز را با زكات ذكر كرده است ، هركس نماز بخواند و زكات ندهد نمازش پذیرفته نیست . نیز شكر خود و شكر از والدین را با هم ذكر كرده است . از این رو هركس از والدین خود قدردانی نكند از خدا قدردانی نكرده است . نیز در قرآن سفارش به تقوا و سفارش به ارحام در كنار هم آمده است، بنابراین اگر كسی به خویشاوندانش رسیدگی و احسان ننماید، باتقوا محسوب نمی‌شود.
«عیون اخبارالرضا،جلد1،ص258»

حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند: کسیکه سه بار نسبت به تو خشمگین شود و درباره ات به بدی سخن نگوید شایسته ی رفاقت است، او را برای دوستی انتخاب کن.
منبع : تاریخ یعقوبی ، ص97

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





گويند هنگامي كه امام حسن مجتبي عليه السّلام براي نماز آماده مي شد، بهترين لباسهاي خود را مي پوشيد.
از آن حضرت پرسيدند: چرا بهترين لباسهاي خود را مي پوشيد؟
امام عليه السّلام در پاسخ فرمود: انّ اللّه جميل و يحب الجمال ، فاتحمل لربّي و هو يقول : خذو زينتكم عند كل مسجد. همانا خداوند زيباست و زيبايي را دوست مي دارد، پس من نيز لباس زيبا براي راز و نياز با پروردگارم مي پوشم و هم او فرمود: به هنگام رفتن در مسجد خود را به زينت دربرگيريد.
بر همين اصل ، طبق روايات مستحب است كه انسان ، براي نماز نيكوترين جامه خود را بپوشد، خود رامعطّر كند و با رعايت نظافت و در كمال طهارت به نماز و راز و نياز با خداي بزرگ بپردازد.
چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران / يدالله بهتاش

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت





بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِكَ یا أمانَ الخائِفین.


خدایا روزى كن مرا در آن فرمانبردارى فروتنان وبگشا سینه ام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت اى امان ترسناكان

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




در صفین نصر آمده: اصبغ بن نباته می گوید در نخیله قبر بزرگی بود که یهودیان، مردگان خود را در اطراف آن به خاك می سپردند، علی
علیه السلام پرسید؛ مردم درباره این قبر چه می گویند؟
امام حسن گفت: می گویند قبر هود پیامبر است، آنگاه که قومش از اطاعت او سربرتافتند بدین سرزمین آمده و در اینجا وفات نموده است.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: دروغ می گویند، حقا که من نسبت به این قبر از آنان آگاهترم، این قبر یهودا پسر بزرگ یعقوب است، آنگاه
فرمود: آیا در این نواحی شخص مطلعی پیدا می شود؟ گفتند: بله.
پیرمرد کهنسالی را به نزد آن حضرت آوردند. امام به او فرمودند: منزل تو کجاست؟
گفت: در ساحل دریا.
فرمود: فاصله اش با کوه سرخ چقدر است؟
گفت: به آن نزدیک است.
فرمود: قوم تو درباره آن چه می گویند؟
گفت: می گویند قبر ساحري است.
فرمود: خلاف می گویند، آن قبر هود است و این قبر یهودا. آنگاه فرمود: در روز قیامت هفتاد هزار نفر از پشت شهر کوفه با چهره هایی تابان
همچون مهر و ماه محشور شده بدون حساب داخل در بهشت می شوند.
مولف: در اینجا مناسب است داستان دلالت آن بزرگوار را از قبر دانیال پیغمبر و دو دختر تبع که براي عمر و ابوبکر بیان فرموده نقل کنیم
(اگر چه از موضوع این فصل خارجند).
در تاریخ اعثم کوفی آمده: هنگامی که ابوموسی اشعري شهر شوش را فتح نمود در آنجا اتاقی قفل شده دید، دستور داد قفل را شکستند،
پس در میان اتاق سنگ بزرگی به شکل قبري دید که در میان آن جسدي که باطلا کفن شده بود مشاهده نمود، ابوموسی از بلندي قد آن
جسد در شگفت شده از اهل آنجا از هویت آن پرسش نمود؛ گفتند: او مرد درستکاري بوده که در عراق می زیسته و عراقیها به وسیله او از
خدا طلب باران می نموده اند، از قضا در سالی ما دچار خشکی و بی بارانی شدیدي شده او را از عراقیها درخواست نمودیم تا نزد ما بیاید و
براي ما طلب باران کند. ولی آنان از فرستادن وي امتناع ورزیدند از ترس این که مبادا او را بازنگردانیم و لذا ما پنجاه نفر به عنوان گروگان
نزد آنان فرستادیم تا او را بفرستند پس او را فرستادند و براي ما طلب باران نمود و خداوند به وسیله دعاي او براي ما گشایش نمود، و ما از
پنجاه نفر خود صرفنظر کرده او را در همین جا نگهداشتیم تا این که نزد ما وفات نمود. ابوموسی جریان را به عمر نوشت، عمر چگونگی و

صحت و سقم این داستان را از صحابه پرسش نمود، هیچ کس در این رابطه اطلاعی نداشت بجز امیرالمومنین علیه السلام که فرمود: این
دانیال است که از پیامبران الهی بوده و در زمان پادشاهی بخت النصر و شاهانی دیگر می زیسته، و شرح زندگانی او را تا زمان مرگش بیان
داشت. و به عمر فرمود: به ابوموسی بنویس جسد را بیرون آورده و در جایی به دور از دسترس اهل شوش دفن نماید. عمر جریان را به
ابوموسی نوشت ابوموسی دستور داد رودخانه را (که از کنار شهر می گذشت) خشک نموده و قبري در وسط آن حفر و دانیال را در آن دفن
کنند و آنگاه آن را با سنگهاي بزرگ، مستحکم نموده آب را بر روي آن جاري ساخت. و در مناقب از ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل
کرده که فرمود: در زمان خلافت ابوبکر قومی می خواستند مسجدي در ساحل عدن بنا کنند، و آنگاه که از ساختمان مسجد فارغ می شدند
بنا فرو ریخت، آنان به نزد ابوبکر آمده قصه خود را بیان داشته و از او چاره جویی نمودند. ابوبکر براي مردم خطبه خواند و آنان را سوگند
داد که اگر کسی در این باره مطلبی می داند بگوید. امیرالمومنین علیه السلام به آنان فرمود: در قسمت راست و چپ آن موضع از سمت قبله
زمین را حفر نموده به دو قبر می رسید که بر روي آنها نوشته است: من رضوي هستم و خواهرم حبی که به خداي عزیز جبار شرك
نورزیده ایم. و بدن آنان برهنه است، پس آنان را غسل داده کفن نموده بر آنان نماز گزارده به خاکشان بسپارید و سپس مسجدتان را بنا
ک
نید که بر جا خواهد ماند. پس طبق فرموده آن حضرت علیه السلام عمل کرده آن را صادق یافتند.

 

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




ريشه ي حُسن زِ زیبایی نام حَسن است

ريشه ي حُسن زِ زیبایی نام حَسن است
خوش به احوال رقيه كه عمويش حسن است
حسن جان
تو کریم اهل بیتی.. من تهیدست و فقیر
ای عصای دست مادر..دست مارا هم بگیر

از یُمن قدومش همه جا گشته معطر….
جانم به فدای پسر اول حیدر.
سلام ..
طاعات قبول دوستان.
عیدتون مبارک

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت





110 برتری حضرت ﻋﻠﯽ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ) مظهرالعجایب


۱-ﺁﻧﮑﻪ ﮔﻮﯾﻨﺪﺵ ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻋﻈﻢ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺎﻣﺶﻋﻠﯿﺴﺖ (ﻉ)
2-ﺁﻧﮑﻪ ﺣﻖ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎ ﺍﻭﺳﺖ ﻋﻠﯿﺴﺖ (ﻉ)
3-ﺁﻧﮑﻪ ﻓﺨﺮ ﺍﯾﺰﺩ ﻭ ﺧﻠﻘﺶ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
4-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺟﻬﻞ ﺑﺸﺮ ﭼﻮﻥ ﻣﺎﻩ ﺗﺎﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
5-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
6-ﺁﻧﮑﻪ ﺳﮑﺎﻧﺪﺍﺭ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺣﻖ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺳﺖ ﻋﻠﯿﺴﺖ (ﻉ)
7-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﮔﻔﺖ ﺩﺭ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻋﺸﻖ ﻓﺰﺕ ﻭ ﺭﺏ ﺍﻟﮑﻌﺒﻪ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
8-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺷﺐ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ﻧﺎﻥ ﯾﺘﯿﻤﺎﻥ ﻋﺮﺏ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
9-ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﻧﺴﻠﺶ ﺟﻬﺎﻥ ﭘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
10-ﺁﻧﮑﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﺣﻖ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
11- ﺁﻧﮑﻪ ﺍﻟﮕﻮﯼ ﻫﻤﻪ ﯾﮑﺘﺎ ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﻣﺤﻤﺪ(ﺹ) ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
12-ﺁﻧﮑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭘﺪﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺛﺎﺭﺍﻟﻠﻪ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
13-ﺁﻧﮑﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺷﻤﻨﺶ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﺣﻖ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﻣﻮﻻ ﻋﻠﯿﺴﺖ (ﻉ)
14-ﺁﻧﮑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﺸﺪ ﻧﮕﯿﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﮔﺪﺍ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
15-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﺶ ﺭﻭﻧﺪ ﺧﻮﺑﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
16-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻋﯿﺪ ﻏﺪﯾﺮ ﺷﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻧﺒﯽ ﻣﻮﻻ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
17-ﺁﻧﮑﻪ ﮔﺮ ﻋﺸﻘﺶ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﺮ ﺩﻟﺖ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
18- ﺁﻧﮑﻪ ﻫﺴﺖ ﺍﻟﮕﻮﯼ ﻣﻬﺪﯼ ﻗﺎﺋﻢ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
19-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺧﻠﻘﺖ ﺑﻮﺩ ﺑﯽ ﻣﺜﻞ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
20-ﺁﻧﮑﻪ ﺫﮐﺮ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
21-ﺁﻧﮑﻪ ﻫﻢ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﯽ ﻭ ﻫﻮ ﻣﻮﻻ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
22-ﺁﻧﮑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﯾﺪ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
23-ﺁﻧﮑﻪ ﺗﺎ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
24-ﺁﻧﮑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻭ ﺿﺮﯾﺤﺶ ﺑﻮﺳﮕﺎﻩ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﻭ ﻋﺮﺷﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
25-ﺁﻧﮑﻪ ﻭﺍﮊﻩ ﻭﺍﮊﻩ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺟﺎﺭﯼ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
26-ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﻫﺒﺮ ﺧﻄﺎﺑﺶ ﮐﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
27-ﺁﻧﮑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺤﻮﺍﺋﺞ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
28-ﺁﻧﮑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻮﻟﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﮐﻌﺒﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
29-ﺁﻧﮑﻪ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﺣﻖ ﻭ ﺣﻖ ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
30-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﺜﺎﻝ ﺑﯽ ﻣﺜﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ (ﻉ)
31-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﺍﻣﺎﺩﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
32-ﺁﻧﮑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﺳﺮﻭﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮ ﺍﻫﻞ ﺟﻨﺖ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
33-ﺁﻧﮑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭘﺪﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺯﯾﻨﺐ ﺷﯿﺮ ﺯﻥ ﮐﺮﺑﻼ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
34-ﺁﻧﮑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺫﺍﻥ ﺍﺷﻬﺪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﺑﺮ ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺵ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
35- ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺍﺋﻢ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺫﮐﺮﺵ ﺑﻪ ﻟﺐ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
36-ﺁﻧﮑﻪ ﻣﻬﺮﺵ ﺩﺭ ﺩﻝ ﮐﺎﻓﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
37-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎﺯﻭﯾﺶ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺣﻖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
38-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﯽ ﭼﺎﺭﻩ ﺑﺎﺷﯽ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﮔﯿﺮﺩ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
39-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﻡ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﯾﺪ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﻡ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
40-ﺁﻧﮑﻪ ﮔﺮ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ ﺟﻬﻨﻢ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ (ﻉ)
41-ﺁﻧﮑﻪ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﺎﯾﺪﺵ ﻫﺮ ﺩﻡ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺷﻮﺩ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
42-ﺁﻧﮑﻪ ﻓﺨﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﺩﺍﺋﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺮﻭﺍﻧﺶ ﻫﺴﺖ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
43-ﺁﻧﮑﻪ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﮔﺪﺍ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻋﺪﻟﺶ ﯾﮏ ﺗﺮﺍﺯﻧﺪ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
44-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻮﺳﻨﺪ ﺗﺮﺑﺘﺶ ﻫﻢ ﺍﻧﺒﯿﺎ ﻫﻢ ﺍﻭﻟﯿﺎ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
45-ﺁﻧﮑﻪ ﺍﮔﺮ ﻭﺻﻔﺶ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎﺳﺖ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
46-ﺁﻧﮑﻪ ﺭﺧﺼﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻣﺎﻟﮏ ﺷﻮﺩ ﺑﺮ ﺩﻭﺯﺥ ﻭ ﺟﻨﺖ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
47-ﺁﻧﮑﻪ ﻋﻠﺖ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺧﻠﻖ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
48-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﻣﺤﺸﺮ ﺁﺏ ﺍﺯ ﮐﻮﺛﺮ ﺩﻫﺪ ﺑﺮ ﺷﯿﻌﯿﺎﻧﺶ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ (ﻉ)
49-ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﺮﻡ ﺗﺮﺳﻢ ﮐﻪ ﺁﺭﺩ ﻗﺎﺗﻠﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺟﻨﺖ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ (ﻉ)
50-ﺁﻧﮑﻪ ﻋﺸﺎﻗﺶ ﺩﻫﻨﺪ ﺟﺎﻧﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
51-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﻋﻠﺖ ﺑﻮﺩ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﻗﺪﺭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
52-ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻧﻮﺭ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
53-ﺁﻧﮑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺯﯾﺒﺎﺋﯿﺶ ﭼﻮﻥ ﭘﺮ ﮐﺎﻫﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
54-ﺁﻧﮑﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﺎﻟﻖ ﯾﮑﺘﺎ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻗﺎﯼ ﻣﻈﻠﻮﻣﻢ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
55-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻋﯿﺪ ﻏﺪﯾﺮ ﯾﮑﺘﺎ ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ. ﺍﻧﺒﯿﺎ ﻭ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺍﮐﻤﺎﻝ ﺩﺭ ﺩﯾﻨﺶ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
56-ﺁﻧﮑﻪ ﺫﮐﺮ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺗﺎ ﭘﺎﯼ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻟﺐ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
57-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﯽ ﺷﮏ ﻫﺴﺖ ﯾﮏ ﻗﺮﺍﻥ ﻧﺎﻃﻖ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
58-ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻠﻖ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺵ ﺷﺎﻫﯿﺶ ﻗﺎﺑﻞ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
59-ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺪﺣﺶ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﻮﺩ ﺟﻨﺖ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
60-ﺁﻧﮑﻪ ﭼﻮﻥ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﺩ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
61-ﺁﻧﮑﻪ ﺟﻨﺖ ﺑﯽ ﻭﺟﻮﺩﺷﺒﯽ ﺻﻔﺎ ﻭ ﺧﺸﮏ ﺯﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
62-ﺁﻧﮑﻪ ﻭﺻﻔﺶ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
64-ﺁﻧﮑﻪ ﺷﻤﺸﯿﺮﺵ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺣﺠﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
65-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺁﻭﺭﯼ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﻋﺪ ﺁﺳﺎﺳﺖ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
66-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺷﯿﺮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻋﺸﻖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
67-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻫﺮ ﻣﮑﺎﻥ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
68-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻋﺮﺵ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺘﺶ ﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺳﺖ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
69-ﺁﻧﮑﻪ ﻫﺴﺖ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
70-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﻼﻝ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺩ ﻏﺮﯾﺒﺴﺘﺎﻥ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
71-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﻄﻠﻘﺶ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻋﺎﻟﻢ ﺷﺪ ﻋﻠﯿﺴﺖ (ﻉ)
72-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻣﺜﻞ ﻧﺒﯽ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
73-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﯾﻨﺶ ﺩﯾﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
74-ﺁﻧﮑﻪ ﮔﻨﺠﯿﻨﻪ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺍﻟﻠﻬﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴ
ﺖ(ﻉ)
75-ﺁﻧﮑﻪ ﮔﺮ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﻭﯼ ﺟﻨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺳﺖ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
76-ﺁﻧﮑﻪ ﺍﯾﺰﺩ ﺁﻓﺮﯾﺪﺵ ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺍﻟﮕﻮ ﻭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻣﺤﺸﺮ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
77-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﯾﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺯﻧﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
78-ﺁﻧﮑﻪ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﺍﻩ ﺍﻫﺪﻧﺎ ﺍﻟﺼﺮﺍﻁ ﺍﻟﻤﺴﺘﻘﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
79-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻭ ﭘﯿﺮﻭﺍﻧﺶ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
80-ﺁﻧﮑﻪ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺑﺨﺸﺶ ﭼﻮﻥ ﮐﻬﮑﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
81-ﺁﻧﮑﻪ ﮐﺲ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﻭﺍﻻﯾﺶ ﻧﺸﺪ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
82- ﺁﻧﮑﻪ ﻧﻮﺭﺵ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺳﻤﺖ ﺣﻖ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
83-ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺣﻤﺪ ﮔﻔﺖ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﺍﻩ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
84-ﺁﻧﮑﻪ ﻇﺎﻟﻢ ﮐﺮﺩ ﺣﻘﺶ ﺩﺭ ﺧﻼﻓﺖ ﻏﺼﺐ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
85-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻬﺮ ﺩﯾﻦ ﺣﻖ ﯾﺎﺳﺶ ﮐﺒﻮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
86-ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺮﺵ ﻋﺪﻭ ﺑﺮ ﺯﺍﻧﻮ ﺧﺎﺭ ﻭ ﺫﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
87-ﺁﻧﮑﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
88-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺩﺭ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺩﺭ ﻋﺮﺵ ﺣﻖ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
89-ﺁﻧﮑﻪ ﻫﺴﺖ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍ.ﺧﯿﺒﺮ ﮔﺸﺎ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
90-ﺁﻧﮑﻪ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻻﻓﺘﯽ ﺍﻻ ﻋﻠﯽ ﻻ ﺳﯿﻒ ﺍﻻ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﺑﻬﺮ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
91-ﺁﻧﮑﻪ ﺣﻖ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎ ﺍﻭﺳﺖ.ﺍﻭ ﺑﺎ ﺣﻖ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
92-ﺁﻧﮑﻪ ﮔﻮﯾﻨﺪﺵ ﮐﻪ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺠﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
93-ﺁﻧﮑﻪ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺑﮕﻔﺖ ﺍﻭ ﺑﺎﺏ ﻋﻠﻢ ﺍﯾﺰﺩ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
94-ﺁﻧﮑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻫﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
95-ﺁﻧﮑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﻫﻠﺒﯿﺖ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
96-ﺍﻧﮑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ . ﯾﻞ ﺍﻡ ﺍﻟﺒﻨﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
97-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﻣﺤﺸﺮ ﺻﺎﺣﺐ ﺑﺮ ﺣﻮﺽ ﮐﻮﺛﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
98-ﺁﻧﮑﻪ ﺟﺎﻧﻢ .ﻗﺒﻠﻪ ﺍﻡ .ﺩﯾﻨﻢ .ﻣﺮﺍﻣﻢ . ﻫﺴﺖ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
99-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﯽ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﯾﮏ ﺧﺎﺭ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
100-ﺁﻧﮑﻪ ﺷﯿﻌﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
101-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﻫﺒﺮ ﻭ ﺁﻗﺎ ﻭ ﺍﺭﺑﺎﺑﻢ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
102-ﺁﻧﮑﻪ ﻧﺎﻣﺶ ﭼﻮﻥ ﻣﺤﻤﺪ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﻟﺘﻌﻈﯿﻢ ﻭ ﻋﺸﻘﺶ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
103-ﺁﻧﮑﻪ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ ﺑﻪ ﺩﺷﺖ ﮐﺮﺑﻼ ﯾﮏ ﻗﺒﻠﻪ ﮔﺎﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
104-ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯽ ﺑﺮ ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﺶ ﻫﻢ ﺩﺭﻭﺩ ﻭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
105-ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﻤﺴﺮﯼ ﭼﻮﻥ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻣﺎﻟﮏ ﺑﺮ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
106-ﺁﻧﮑﻪ ﻧﻮﺭ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺍﻭ ﭼﻮﻥ ﺧﺎﻟﻘﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
107-ﺁﻧﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺑﯿﺎﺕ ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﺑﻮﺩ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
108-ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﺰﺩ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﮔﯿﺮﺩ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺟﺰ ﻭﻻﯾﺶ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
109-ﺁﻧﮑﻪ ﺷﯿﻌﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻏﻼﻣﺶ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)
110- ﺁﻧﮑﻪ ﻟﻌﻦ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺑﺮ ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﺶ ﻭ ﺳﻼﻡ ﺍﯾﺰﺩﯼ ﺑﺮ ﭘﯿﺮﻭﺍﻧﺶ ﻫﺴﺖ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺴﺖ(ﻉ)

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




می روم در قم، شبستان ها شلوغ


کربلا که کل ایوان ها شلوغ


در مسیرش هم بیابان ها شلوغ


هیچکس مثل تو بی زوار نیست


با کریمان کارها دشوار نیست…


میلاد کریم ابن الکریم امام حسن مجتبی(ع) مبارک

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت





جنگ جمل در بصره بين سپاه علي (علیه السلام) و سپاه طلحه و زبير، در گرفت ، آتش ‍ جنگ شعله ور گرديد، امير مؤمنان علي (علیه السلام) پسرش محمّد حنفيّه را طلبيد و نيزه خود را به او داد و فرمود: با اين نيزه به دشمن حمله كن ، محمّد حنفيّه به سوي دشمن حركت كرد، ولي در برابر گردان بنوضبّه قرار گرفت ، و نتوانست كاري انجام دهد، عقب نشيني كرد و به حضور پدر بازگشت.
هماندم امام حسن (علیه السلام) بر جهيد و نيزه را از او گرفت و به ميدان شتافت و مقداري با دشمن جنگيد و باز گشت ، در حالي كه نيزه اش خون آلود بود.
محمّد حنفيّه وقتي كه دلاوري امام حسن (علیه السلام) را دريافت ، صورتش (از شرمندگي) سرخ شد، امام علي (علیه السلام) به محمّد حنفيّه فرمود: لا تانف فانّه ابن النبي و انت ابن علي .
سرافكنده نباش ، زيرا حسن (علیه السلام) پسر پيامبر (صلی الله علیه واله) است تو پسر علي هستي .
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




حسن جان

حسن جان


ازلطف تو ای کریم بین المللی


سازیم برايت حرم بی مثلی


تا کل رسانه های عالم گویند


زیباست عجب ضریح فرزند علی

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




این عزیزی است که پیغمبر اکرم فرمود


پسر من . جگر من . ثمر قلب من است


این امامی است که با صبر خداوندی خود


چون علی ابن ابی طالب . دشمن شکن است


چه به خلق و چه به خوی و چه روی و چه به مو


حسن است و حسن است و حسن است و حسن است

 

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




 
امام حسن (عليه السلام) چندين بار از مدينه پياده به مكه براي انجام حج رفت در يكي از اين سفرها كه از مدينه به سوي مكه راه افتاد، پاهايش بر اثر پياده روي روي ريگهاي خشك و سوزان ، ورم كرد.
شخصي به آن حضرت عرض كرد: آقا اگر كمي سوار مي شديد، پاهايتان بهتر مي شد.
امام فرمود: خير وقتي به منزلگاه بعدي رسيديم ، مرد سياه چهره روغن فروشي پيدا مي شود كه فلان روغن را دارد آن را برايم بخر، به پاهايم مي مالم خوب مي شود.
عده اي عرض كردند: پدران و مادرانمان بفدايت در پيش منزلي سراغ نداريم كه در آنجا روغن بفروشند.
امام به راه خود ادامه داد، چند ساعتي نگذشته بود كه همان مرد روغن فروش پيدا شد، امام فرمود: نزد او برويد و روغن را خريداري كنيد نزد او رفتند و روغن خواستند، او گفت : براي چه كسي مي خواهيد؟ گفتند براي امام حسن (عليه السلام).
روغن فروش گفت : مرا نزد آن حضرت ببريد وقتي كه او را به حضور امام حسن (عليه السلام) بردند به امام عرض كرد: من نمي دانستم روغن را براي شما مي خواهند و من حاجتي به تو دارم و آن اينكه دعا كن خداوند فرزند نيكوكار و پرهيزكاري به من بدهد، من وقتي از وطن بيرون آمدم همسرم نزديك زايمانش بود.
امام حسن (عليه السلام) فرمود: خداوند پسر سالمي كه پيرو ما است به تو خواهد داد. وقتي روغن فروش به منزلش رفت ، ديد خداوند پسر سالمي به او داده است .
همان پسر وقتي بزرگ شد به سيد حميري معروف گرديده و از شيعيان راستين و شاعران آزاده بود كه در هر فرصتي از امامان اهلبيت (عليهم السلام دفاع و حمايت مي نمود، و فضائل علي (عليه السلام) را به قصيده در آورده بود و مي خواند و هنگام مرگ علي (عليه السلام) ببالينش آمد.
نام او اسماعيل بن محمد بود امام صادق (عليه السلام) به او فرمود: مادرت تو را سيد ناميد و اين نام زيبنده تو است زيرا تو سيد شاعران هستي . روزي اشعاري درباره مصائب امام حسين (عليه السلام) در حضور امام صادق (عليه السلام) خواند، قطرات اشك از ديدگان امام سرازير شد و صداي گريه از منزل آن حضرت برخاست ، سرانجام امام (عليه السلام) امر به خودداري كرد.


داستان صاحبدلان / محمد محمدي اشتهاردي

 

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




                                     

    «گرگیعان و گرگیعان، الله یعطیکم رضعان»

                         

  یکی از آداب‌ و رسوم قوم عرب در استان خوزستان، آیینی است به نام «گرگیعان» که در شب نیمه ماه رمضان اجرا می‌شود.

کی از این آیین‌ها، رسمی است به نام «گرگیعان» یا «قرقیعان» که عمدتا در بین عرب‌های استان خوزستان رواج دارد و در واقع مراسمی است که توسط کودکان اجرا می‌شود، «گرگیعان» در شب نیمه ماه مبارک رمضان و در واقع شب ولادت امام‌حسن مجتبی (ع) اجرا می‌شود، به این صورت که کودکان با پوشیدن لباس‌های نو و تمیز خود که معمولا لباس محلی است، با کیسه کوچکی در دست، همگی به صورت گروهی راه می‌افتند و به درب تک‌تک خانه‌های محل می‌روند و با خواندن شعری در می‌زنند و از اهل خانه می‌خواهند تا هدیه‌ای به آن‌ها بدهند، هدایایی که اهل خانه به کودکان می‌دهند، معمولا خوردنی‌های خوشمزه کودکانه از جمله بیسکوئیت و آب‌نبات و شکلات و همچنین آجیل و تنقلات مخصوصا باسورک است.                                                        

    *ریشه لغوی «گرگیعان»؟

در مورد ریشه و معنی کلمه «قرقیعان» یا «گرگیعان» نظرات متفاوتی وجود دارد؛ یکی از آن‌ها این است که «قرقیعان» از کلمه «قرّةالعین» گرفته شده که به معنای «نور چشمی» یا «چشم روشنی» است و از آن جایی که مراسم گرگیعان مصادف می‌شود با تولد امام حسن(ع) و خوشحالی پیامبراکرم(ص) برای تولد اولین نوه‌اش، می‌گویند که مردم برای عرض تبریک به امیرالمومنین(ع) و همسرش فاطمه زهرا(س) با گفتن «قرة عین! قرة عین!» به درب منزلشان می‌رفتند و کم‌کم به صورت مناسبتی هر ساله در میان مسلمانان رواج گردید.

«گرگیعان» یا «قرقیعان» نام یک آیین سنتی رایج بین عرب‌های خوزستان، استان هرمزگان، عراق، بحرین، کویت و شرق عربستان و امارات متحده عربی است، برای ریشه این مراسم روایات مختلفی ذکر شده اما برجسته‌ترین آن، به مناسبت میلاد امام دوم شیعیان ذکر شده است

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




در کرمخانه ي حق سفره به نام حسن است
عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است


بی حرم شد که بدانند همه مادری است
ورنه در زاویه ي عرش مقام حسن است


بس که آقاست به دنبال گدا می گردد
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است


دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم
این مسلمانی ایران ز کلام حسن است

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




مهدیا بر ره تو منتظرانیم هنوز

تا بیایی به رهت دل نگرانیم هنوز

مهدیا تا برسد پرتو نور رخ تو

از غم دوری تو خون جگرانیم هنوز

دیگر از دوری تو صبر و تحمل تا چند

زآتش سوز غمت شعله ورانیم هنوز

به امید دم زیبای وصال رخ تو

زنده در سیر جهان گذرانیم هنوز

با خیال رخ زیبای تو ای راحت جان

فارغ از دیدن روی دگرانیم هنوز

تا که تو کی برسی زین سفر دور و دراز

حیف و صد حیف که از بی خبرانیم هنوز

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




روزی به قصد دانستن جای تو از همه پرسیدم: کجاست؟

 

روزی به قصد دانستن جای تو
از همه پرسیدم: کجاست؟
زمین گفت: من هم منتظرم،
هر چه می گردم نمی یابم.
آسمان گفت:چشمان من چنان بر زمین دوخته است،
تا اگر آمد چکه چکه بسرایمش.
دریا گفت: هر روز به چشمان آسمان خیره ام،
تا اگر آمد موج موج خبر آمدنش فریاد کنم.
درخت گفت: قد می کشم تا اگر آمد،
برگ برگ راه آمدنش مهیا سازم.
و من به خود گفتم: کجاست؟
همه منتظرند، پس من هم می نویسم تا اگر آمد،
واژه واژه همه احساس حیات را برایش افشا کنم.

 

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




یاس ها با نفس یاسمن افطار کنند
علی و فاطمه چون روح و تن افطارکنند
حسن آمد که در خانۀ او شاه و گدا
همه با ذکر غریب وطن افطارکنند
خود ماهی و اگر روز به بیرون بروی
تا ببینند تو را مرد و زن افطار کنند
تازه از نور فراوان تو در مکه که هیچ
روزه داران عراق و یمن افطار کنند
گوش کردم که میایی خبرت مستم کرد
چه کسی گفته فقط از دهن افطار کنند
تا شما پشت در بیت یتیمان هستی
اهل خانه همه با در زدن افطار کنند..

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت