✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تصاویر متحرک ولادت حضرت معصومه و روز دختر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



درميكده ما را مودب آفريدند
درخمره اي از مي لبالب آفريدند

آبادمان كردند بعدازآنكه ما را
خانه خراب عشق زينب آفريدند

-تا خاك پايش روي ديده نقش بندد
چشمان عاشق را مورب آفريدند

يك شب دعا درحق ما ديوانگان كرد
قطعأ كه ما را درهمان شب آفريدند

هرچند حيدر زينت عرش الهي است
دردانه اش را زينت اب آفريدند

جبرييل هم سجده به زينب كرد و او را
دربارگاه حق مقرب آفريدند

ما نام او را بي وضو هرگز نبرديم
درميكده ما را مودب آفريدند…

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




همسنگر بی مثل و مانندم خدیجه

بر عشق تو یک عمر پابندم خدیجه

ای در تمام عرصه ها سنگ صبورم

ای یاور دیرینه ام کوه غرورم

ای تکیه گاه شانۀ زخمی احمد

ای هر قدم تصدیق تو یار محمد

شد پشت گرمی ام همیشه همت تو

ترویج دین آغاز شد با ثروت تو

سرمایۀ اصلیِ آئین پیمبر

مال حلالت بوده و شمشیر حیدر

تو اولین زن در دیار مسلمینی

منصوب حق بر نام ام المومنینی

تو پا به پایم درد و محنت می کشیدی

بار رسالت را به دوشت می کشیدی

تو آبروی سرزمین های حجازی

هم سفره ی من بوده ای در عشق بازی

تو حامی زحمت کش دین خدائی

تنها پرستار مناجات حرائی

در مهربانی و وفا غوغا تو هستی

الگوی همسرداری زهرا تو هستی

حالا دگر گیسو سپید و قد کمانی

در هر نوائی اشهد خود را بخوانی

دستان پر مهر تو دیگر پینه بسته

گرد غریبی بر سر و رویت نشسته

هی پلک های بسته را وا می کنی تو

رخسار زهرا را تماشا می کنی تو

در این دیار بی کسی جان می سپاری

سر روی خاک سرد قبرستان گذاری

تو واسطه کردی به سویم دخترت را

تا بین پیراهن بپیچم پیکرت را

بر آبرویت حق درِ رحمت گشوده

از آسمان بهرت کفن نازل نموده

اما کجائی تا ببینی نورِ دیده

در کربلا یک پیکری را سر بریده

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




 

حضرت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) به اصحابش فرمودند:
ای بنده خدا دوست بدار به خاطر خدا و دشمن بدار به خاطر خدا و دوست بگیر به خاطر خدا و دشمن بگیر به خاطر خدا؛ پس به درستی که به ولایت خدا به کسی نمی‌رسد مگر از این راه و کسی طعم ایمان را نمی‌چشد اگر چه نماز و روزه زیاد به جا آورد مگر از راه تولی و تبری و امروز بیشترین دوستی‌ها و دشمنی های مردم به خاطر دنیاست و این دوستی و دشمنی‌ دنیایی ذره‌ای پیش خداوند تعالی ارزش ندارد.

♦راوی عرض کرد: چگونه بدانم دوستی و دشمنی من به خاطر خداست؛ دوست خدا کیست تا او را دوست بدارم و دشمن خدا کیست تا او را دشمن بدارم؟

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به سوی مولای ما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه‌السلام) اشاره فرمودند و فرمودند آیا علی را می‌بینی؟

♦راوی گفت: بله.

پس فرمودند: دوست بدار دوست علی(علیه‌ السلام) را چون دوست علی(علیه‌السلام) ولی الله است و دشمن بدار دشمن علی(علیه‌السلام) را چرا که دشمن علی(علیه‌السلام) عدوالله است . ‌. .

سپس در ادامه فرمودند:

وال ولی هذا و لو انه قاتل ابیک و ولدک و عاد عدو هذا و لو انه ابوک او ولدک؛

‌دوست بدار دوست مولا علی را هر چند آنکه قاتل پدر و فرزندان تو باشد و دشمن بدار دشمن مولا علی را هر چند او پدر و فرزندانت باشند

علل الشرایع:ج ۱، باب۱۱۹

موضوعات: روایات  لینک ثابت




یاد آن شاعر دلداده بخیر
که دمادم میگفت …
خبر آمد خبری در راه است…
سرخوش آن دل که از آن آگاه است…
ولی ای کاش خبر می آمد
که خدا میخواهد پرده از غیبت مهدی زمان بر دارد
پرده از روزنه ی عشق و امید…
پرده از راز نهان بردارد
کاش روزی خبر آید که تسلای دل خلق خدا
از فراسوی افق می آید
مهدی،آن یوسف گم گشته ی زهرا و علی…
از شب هجر به کنعان دلم می آید

ﻫﯿﭻ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻣﻬﺪﯼ ﺧﺒﺮ؟
ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻫﺮ ﺷﺒﺶ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ؟
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ،
ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ،
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﻏﻢ ﺍﺳﺖ،
” ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ “
ﻣﻬﺪﯼ ﻏﺮﯾﺐ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺲ ﺍﺳﺖ،
ﺟﺎﻥ ﻣﻮﻻ ﻣﻌﺼﯿﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ،
” ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ “
ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﻏﻔﻠﺖ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ؟
ﻏﺮﺑﺖ ﻭﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻮﻻﯾﻤﺎﻥ؟
ﻣﺎ ﻋﺒﯿﺪ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﯾﻢ،
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﻣﻬﺪﯼ ﺯﻫﺮﺍ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﯾﻢ،
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﮔﯽ،
ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ … ؟
ﺍﻗﺎﺟﺎﻥ -ﺑﺨﺪﺍ - ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ - ﺍﯾﻢ

موضوعات: اهل بیت (ع), امام زمان (عج)  لینک ثابت




جوابي که همه را حيرت زده کرد:

پسر کوچکي بعد از بازگشت به نزد خانواده اش از آنها خواست که يک عالم دين براي او حاضرکنند تا به 3سوالي که داشت جواب بدهد.

بالاخره يک عالم دين براي ايشان پيدا کردند و بين پسربچه و عالم صحبتهاي زير رد و بدل شد؛

پسربچه: شما کي هستي؟ و آيا مي تواني به سه سوال بنده پاسخ دهي؟

معلم: من عبدالله، بنده اي از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به اميد خدا.

پسربچه: آيا شما مطمئني جواب خواهي داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به سه سوال من پاسخ بدهند!

معلم: تمام تلاشم را ميکنم و با کمک خدا جواب ميدهم.

پسربچه: سه سوال دارم،

سؤال اول: آيا در حال حاضر خداوندي وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قيافه آن را به من نشان بده؟

سؤال دوم: قضا و قدر چيست؟

سؤال سوم: اگر شيطان از آتش خلقت شده است، پس براي چي او در آخرت در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ايشان تأثيري نخواهد گذاشت!

معلم کشيده ي محکمي را به صورت پسربچه زد،

پسربچه گفت: براي چي به من زدي و چه چيزي باعث شد که از من ناراحت و عصباني شوي؟

معلم جواب داد: من از دست شما عصباني نشدم و اين ضربه اي که به شما زدم جواب هر سه سوال شماست.

پسربچه: ولي من هيچي را نفهميدم.

معلم: بعد از اينکه شما را زدم چه چيزي حس کردي؟

پسربچه: حس درد بر صورتم دارم.

معلم: پس آيا اعتقاد داري که درد موجود است؟

پسربچه: بله.

معلم: پس آن را به من نشان بده.

پسربچه: نميتوانم.

معلم: اين جواب اول من بود.همگي به وجود خداوند اعتقاد داريم ولي نميتوانيم او را ببينيم.

سپس اضافه کرد که آيا ديشب خواب ديدي که من تو را خواهم زد؟

پسربچه: نه.

معلم: آيا گاهي به ذهنت آمد که من تو را روزي خواهم زد؟

پسربچه: نه.

معلم: اين قضا و قدر بود.

سپس اضافه کرد: دستي که با آن تو را زدم از چه چيزي خلق شده است؟

پسربچه: از گل.

معلم: وصورت تو از چي؟

پسرپجه: باز از گل.

معلم: جه چيزي حس کردي بعد از اينکه بهت زدم؟

پسربچه: حس درد داشتم.

معلم: آفرين، پس ديدي چطور گل بر گل درد وارد ميکند، اين با اراده خدا انجام ميشود،

پس با اينکه شيطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست اين آتش مکان دردناکي براي شيطان خواهد بود.

موضوعات: داستان  لینک ثابت




ساحل چشم من از شوق به دريا زده است!

ساحل چشم من از شوق به دريا زده است!
چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است!
جمعه را سرمه كشيديم ،مگر برگردي!
با همان سيصد و فرسنگ نفر برگردي!
زندگي نيست ،ممات است تو را كم دارد!
ديدنت ارزش آواره شدن هم دارد!
از دل تنگ من ،آيا خبري هم داري؟
آشنا ،پشت سرت مختصري هم داري؟
منتي بر سر ما هم بگذاري ، بد نيست!
آه ،كم چشم به راهم بگذاري ،بد نيست!
نكند منتظر مردن مايي ،آقا؟
منتظرهات بميرند،ميايي آقا ؟
به نظر ميرسد اين فاصله ها كم شدني ست!
غير ممكن تر از اين خواسته ها هم شدني ست!
دارد از جاده صداي جرسي مي آيد!
مژده اي دل كه مسيحا نفسي مي آيد!
منجي ما به خداوند قسم آمدني ست!
يوسف گم شده ي اهل حرم آمدني ست!

موضوعات: اهل بیت (ع), امام زمان (عج)  لینک ثابت




در مقام بندگی اقرارها تکرار نیست
اصلا از این توبه ها مقصود ما انکار نیست

من خود از اعمال خود این روزها آگه ترم
این گدایت آنقَدَر هم پست و بدکردار نیست

حرفهایم را فقط با مالک خود میزنم
غیر این معبود کس، بر کرده ام ستار نیست

من به آغوشِ پر از مِهرت پناه آورده ام
گفته ای ( لاتَقْنُطوا ) جز من کسی غفار نیست

من خودم با پای خود در پیشگاهت آمدم
غیر خجلت در نگاه بنده فَراّر نیست

جهل و نادانی مرا اینگونه دور از خانه کرد
ورنه با نام حسین این راه که دشوار نیست

بین سوز و اشک و آهم، روضه میخواهد دلم
روضه ای جانسوز تر، از کودک تبدار نیست

منکه از دیروز، چشمانم کمی کم سو شده
مادرم، زینب، ببین بین در و دیوار نیست؟

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




 

براي ما ساعات نمازرا درشبانه روز قراردادند

تاغرق نشويم؛

لحظاتی ازاسارت ماده بيرون بيائيم ونفسي تازه كنيم.

ماه رمضان هم بين ايام سال،حكم وقت نمازرا دارد.

فرصتي است كه بااين رياضت طولاني،روح ازعوامل مادي خلاص شود،نفسي بكشد ونورانيت پيداكند.

 

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




اگر میخواهی بخشیده بشی برای گناهان دوستانت روزی70بار استغفار کن..
نکته”
کارخیری که خدا توفیق انجامش بهت داد در قبول شدنش شک نکن.اگر خدا نمیخواست قبول کند توفیق انجامش را بهت نمیداد…
نکته”
هنگام وضو وقتی صورتت را میشویی از آب وضو بخور این آب وضو درونت را پاک و فطرتت را شفاف میکند..
نکته”
برای اموات استغفار کنید تا کارتان راه بیفتد.برا ائمه و کل انبیا صلوات بفرستید تا آسمان و زمین کمک کارتان شود.لعن بر دشمنان اهلبیت استغفار خواص است..
نکته”
کارهای خیلی قیمتی رو مستحب کردن،خلق در جهنم با واجبات از جهنم میان بیرون با مستحبات به مدارج بهشت نایل میشن.مستحبات مال خواص است.در مستحبات کم حوصله نباشید..صلوات
نکته”
هروقت خواستی در راه خدا پیش بری مقداری از چیزهای سنگینی که داری بریز..مال.قدرت.علم.هرچه داری به زیر دستانت کمک کن تا سیر تو آسان شود..
نکته”
دعابکن ولی اگر اجابت نشد با خدا دعوانکن.میانه ات بهم نزن.چون تو جاهلی و او خبیر و عالم است.چون خدا نه بخیل است نه اشتباه میکند که با اصرار تو به اشتباهش پی ببرد..
نکته"2رکعت نماز بخون بگو خدایا هرکس بمن بدی کرده بخشیدم.تو هم اورا ببخش.بگو خدایا من که ضعیف وکوچکم گذشتم تو که قوی و بزرگی مرا و هرکسی که من بهش بدی کردم راضی کن.خدا از خزانه غیبش آندر به او میدهد تا از تو راضی شود..
نکته”
اگر حب دنیا غالب باشد شخص با کراهت و بی میلی بسوی اعمال خیر میرود..صلوات

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




روح غیرت مند مردانی امیرالمومنین
روح غیرت مند مردانی امیرالمومنین

روح غیرت مند مردانی امیرالمومنین
عالمی جسم و شماجانی امیرالمومنین

دراُحد دربَدر درخیبر تو ثابت کرده ای
یکه تاز و مرد میدانی امیرالمومنین

نام تو لرزه به پشت دشمنان می افکند
تا اناالحیدر تو می خوانی امیرالمومنین

سرفرازیِ دودنیا در گرو عشق توست
تو امام سرفرازانی امیرالمومنین

شهد شیرین ات شهادت می دهد ، روز جزاء
اسوۀ پاک شهیدانی امیرالمومنین

جود و احسان و کرم ، در روز تقسیم اش فقط
از خدا ، شُد بر تو ارزانی امیرالمومنین

سلطنت تنها برازنده برای تو بُوَد
چون برای شیعه سلطانی امیرالمومنین

مدعی گوید: که شاهنشاه دنیا گَشته است
من بگویم: شاهِ شاهانی امیرالمومنین

ما یکی از نوکران وادیِ سلمان شدیم
تو خودت مولای سلمانی امیرالمومنین

شاهد حرف ام در اینجا حضرت زهرا بُوَد
پیش حق هر روز مهمانی امیرالمومنین

به همان نقطۀ باء حرف بسم له قسم
شرح تفسیریِ قرآنی امیرالمومنین

رُکن هر رکعت نماز من ، فقط مولا علی ست
در نماز من تو ارکانی امیرالمومنین

روی این بحث ام در این بیت غزل با مفتی است
از چه رو (او)* را تو می خوانی امیرالمومنین…

…حال آنکه گفته پیغمبر در آن روز غدیر
تو ولی هر مسلمانی امیرالمومنین

هر چه حاجت در دلم بوده ، سریعاً داده است
با همان ترفند پنهانی امیرالمومنین

بیت آخر ، بیت خواهش کردنِ من نزد اوست
کربلا خواهم ، تو می دانی امیرالمومنین

موضوعات: اهل بیت (ع), امام زمان (عج)  لینک ثابت




کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند. در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد…. و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از 6 ماه خبررسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد.سر انجام مسابقات انجام شدو کودک توانست در میان اعجاب همگان با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد!سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات کشوری، آن کودک یک دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری کشورانتخاب گردد. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد رازپیروزی اش را پرسید. استاد گفت: “دلیل پیروزی تو این بود که اولاً به همان یک فن به خوبی مسلط بودی، ثانیاً تنها امیدت همان یک فن بود، و سوم اینکه راه شناخته شده مقابله با این فن ، گرفتن دست چپ حریف بود که تو چنین دستی نداشتی! یاد بگیر که در زندگی ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده کنی.راز موفقیت در زندگی ، داشتن امکانات نیست ، بلکه استفاده از “بی امکانی” به عنوان نقطه قوت است.”

موضوعات: داستان  لینک ثابت




ورود امام زمان ممنوع!!!

شوخی نبودکه،شب عروسی بود!!

همان شبی که هزارشب نمیشود

همان شبی که همه به هم محرمند…

همان شبی که وقتی عروس بله میگوید

به تمامی مردان داخل تالارکه نه،به تمام مردان شهرمحرم میشود!
این را ازفیلم هایی که درفضای سبزداخل شهرمیگیرندفهمیدم!!

همان شبی که فراموش میشودعالم محضرخداست…

آهان یادم آمد،

این تالارمحضرخدانیست،تامیتوانیدمعصیت کنید!!

همان شبی که دامادهم آرایش میکند…

همه وهمه آمدندحتی خان دایی…

اماای کاش امام زمانمان هم می آمد،حق پدری دارندبرما…!!

مگرمیشوداونباشد؟!

عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود،اما آقا آمده بود…

به تالارکه رسیدسردرتالارنوشته بودند:ورودامام زمان ممنوع!!

دورترهاایستادوگفت دخترم عروسیت مبارک ولی…

ای کاش کاری میکردی تامن هم میتوانستم بیایم…

مگرمیشودشب عروسی دخترپدرنیاید؟!من آمدم اما…

گوشه ای نشست وبرای خوشبختی دخترکش دعاکرد…

چه ظالمانه یادمان میرودکه هستی!
ماکه روزیمان راازسفره تومیبریم ومیخوریم،باشیطان میپریم ومی گردیم…
میدانم گناه هم که میکنیم،بازدلت نمی آید نیمه شب درنمازدعایمان نکنی!

اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: اهل بیت (ع), امام زمان (عج)  لینک ثابت




بانـوي سرزمين من!
بـ‌ه خاطر بسپار

صدايت “دلنشين” است

قشنگ نيست بر هر دلـﮯ نشستن (1)

بــرادر دينـﮯ من!

فراموش نكن

بعضـﮯ كارها “واجب” نيست

مثل سلام كردن (2)

1.فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا : پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید.{احزاب/ 33-32}

2.امام صادق(ع) فرمود:«رسول خدا بر زنان سلام می کرد و آنان نیز پاسخ می دادند و امیرالمؤمنین نیز بر زنان سلام می کرد و سلام کردن به زنان جوان را نمی پسندید و می فرمود: می ترسم از صدای او خوشم آید که در این صورت گناهی که نصیبم می شود، بیش از پاداشی باشد که از سلام کردن نصیبم می گردد.»{وسائل الشيعه ، ج 20،ص234،ح3}

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




حِجــابم را با جهنم عوض نخواهــم کرد

گرمــای تابستــان چه لذت بخـش است
وقتی با خــُـدا معامله بهِشــت و جهنم می کنم
گرما را به جــان می خَرم…
اما حِجــابم را با جهنم عوض نخواهــم کرد
چـــادرَم!
در این گرمـای تـابستـان؛
وقتی پیچیده می شـوم میـان سیـاهی ات،
تنهــا دلخـوشی ام به این اسـت که…
عرقِ روی ِ پیشـانی ام
عرقِ بنـدگی اسـت،
نـه عرق شَـرم…
بـاور کـن، معنیِ این همه حرارت و گرما را به جان خریدن ، تحمـل نیسـت…
عشق اسـت؛ عشق بـه خُـدا…

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




پروفسور یحیی باقرزاده:

هیچوقت شخصیت خودت را برای كسی تشریح نكن:
كسی كه تو را دوست داشته باشد به اين كارنیازی ندارد
و كسی كه ازتو بدش بیايد باور نمی كند!

وقتی دائم بگويى گرفتارم،
هیچ وقت آزاد نمیشوى،
وقتی دائم بگويى وقت ندارم،
هیچوقت زمان پیدا
نمی كنی،
وقتی دائم بگويى فردا انجامش میدهم، آن فردای تو هیچ وقت نمیايد!

 

وقتی صبحهااز خواب بیدار میشويم دوانتخاب داریم:
برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
یا بیدار شويم و رویاهايمان را دنبال كنیم.
انتخاب با شماست!

 

وقتی در خوشی و شادی هستی عهد و پیمان نبند!
وقتی ناراحتی جواب نده!
وقتی عصبانی هستی تصمیم نگیر

موضوعات: روانشناسی  لینک ثابت




می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟گفتند: مسجد می سازیم.
گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند

موضوعات: داستان  لینک ثابت




امام باقر
(عليه السلام )فرموده اند:

در ماه رمضان ابتدا 《نماز 》بخوان ،
سپس 《افطار》 کن ،
مگر اینکه همراه عده ای بودی که منتظر《 افطار 》بودند.
اگر قرار بود تو نیز با آنان 《افطار》 کنی ،
با ایشان مخالفت نکن و ابتدا 《افطار 》کن و در غیر این صورت ابتدا 《نماز 》بخوان .

راوی پرسید:
چرا این کار را کنم و ابتدا 《نماز》 بخوانم؟
فرمود:
چون دو وظیفه برای تو پیش آمده است:
《افطار》 و 《نماز 》.

پس با چیزی شروع کن که بر دیگری برتری دارد و آن 《نماز》 است .

سپس فرمود :
و تو روزه داری؛
پس اگر 《نمازت 》را با حالت روزه به جا آوری و روز را پایان دهی ،برای من دوست داشتنی تر است .

 

منبع:
وسائل الشیعه ج 10 ص150 ح2

موضوعات: روایات, فروعات دین  لینک ثابت




ويژه سحر/ يك شرط استجابت دعا اينست كه..

ويژه سحر

يك شرط استجابت دعا اينست كه آنرا باتوجه بخواهیم. گاهي لقلقه زبان،جملاتي چون «خدايا مارا بيامرز»،«خدايا به ما سعه رزق بده» و… است. 10سال اينطور دعا ميكنيد،مستجاب نميشود.بايد تضرع كنيد.بايد ازخدا بااصرار بخواهيد.باز بخواهيد و بازبخواهيد.

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




امام علي عليه السّلام فرمودند:


الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ (لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ) وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ؛


دو كلمه از قرآن «زهد» را تفسير كند. خداوند فرمايد: «تا بر آنچه از دست داده ايد تأسّف مخوريد، و بدانچه دست يافته ايد شادمان نگرديد». و آن كه بر گذشته تأسّف نخورَد و بر آنچه دست يافته شادمان نگردد زاهد كامل است.
[نهج البلاغه، حکمت 431]

موضوعات: روایات  لینک ثابت




آیت الله وحید خراسانی (حفظه الله ) :

در ماه رمضان بیکار نباشید وقت تان را هدر ندهید تا میتوانی سوره قل هو الله أحد را که ثواب ثلث تورات ، ثلث انجیل ، ثلث قران دارد را بخوانید و ثوابش رو هدیه کنید به امام زمان ( عجل الله) .

علامه مجلسی (ره) می گوید: با سند معتبر روایت شده که امام عصر (عج) خطاب به شیعیان مرقوم فرمودند:

” این دعا [دعای افتتاح] را در تمام شبهای ماه مبارک رمضان بخوانید؛ زیرا فرشتگان به آن گوش فرا می دهند و برای خواننده این دعا طلب آمرزش می کنند.”

صحیفه مهدیه ص 300
زاد المعاد ص 110
المصباح

موضوعات: سخن بزرگان, بزرگان و علما  لینک ثابت




آیت الله شاه آبادی (ره)
برای جلوگیری از شرّ نفس و شیطان ، دوام بر وضو را سفارش می‌فرمودند و می‌گفتند: وضو به منزله‌ی لباس جُندی است (لباسی که مجاهد به هنگام جهاد در میدان رزم می پوشد).و اگر در حالی که وضو دارد از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است؛ چنانکه در روایت از پيامبر(ص) آمده: اگر مى توانى دائم الوضو باشى ، چنين باش؛ زيرا ملك الموت هرگاه جان بنده را بگيرد و او وضو داشته باشد، برايش شهادت نوشته می شود.

اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

موضوعات: سخن بزرگان, بزرگان و علما  لینک ثابت




احترام مرد به زن

هرگز زنت را تحقیر نکن. چون بار بیماری اش را سالها باید به دوش بکشی.
هرگز به زنت بی اعتنایی نکن. چون سالها باید بی توجهی اش را تحمل کنی.
هرگز به زنت پرخاش نکن. چون سالها سکوت مرگبارش را باید طاقت بیاوری.
هرگز از محبت به روح او غافل نباش. چون سالها باید در بستری سرد بخوابی.
هرگز او را مقابل دیگران کوچک مکن. چون به بزرگی یاد کردن از تو را فراموش میکند.
هرگز نقص هایش را بازگو نکن. چون از تو در نهان متنفر خواهد شد.
هرگز انتقاد و شکایت او را مسخره نکن. چون از تو برای همیشه ناامید میشود.
هرگز به رویاهایش نخند. اگر نمیتوانی براورده شان کنی. چون یا افسرده میشود و اگر شهامت داشته باشد خودکشی میکند.
هرگز زنت را اسیر خانه و فرزند نکن. چون اینگونه او را بیصدا کشته ای و فقط قانون تو را مجرم نمیداند.
خود را با زنت برابر بدان. در همه چیز. وگرنه فرقی با یک زندانبان نخواهی داشت.

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




روزی رسول خدا به خانه علی وارد شد، مشاهده کرد دختر و دامادش با محبت در کنار هم نشسته و با همکاری یکدیگر به آرد کردن «جو» مشغولند.
پیامبر خطاب به آنان فرمود: «کدام یک از شما خسته‏ تر هستید، تا من به جای او نشسته، کارش را انجام دهم؟»
حضرت علی پاسخ داد: «ای رسول خدا! دخترت فاطمه، خسته ‏تر است.»
پس آن حضرت کنار دامادش نشست و با هم به دستاس کردن مشغول شدند. (بحارالانوار، ج 43، ص 50 و 51)

توصیه های پیامبر برای کمک در کارهای خانه

حضرت امیرالمومنین می فرماید: « یک روز پیامبر اسلام وارد منزل ما شد. در آن موقع فاطمه در حال پخت غذا کنار ظرفی بود و من برای او عدس ها را تمیز می کردم.
پیامبر فرمود: بشنو از من آن چیزی را که به امر پروردگار می گویم. هیچ مردی نیست که در کار منزل به همسرش کمک کند مگر اینکه :

1- خدا به اندازه هر تار مویی که بر بدنش روییده است به او ثواب میدهد .
2- ثواب یک سال عبادتی که همه روزهایش را روزه گرفته و همه شب هایش را شب زنده داری کرده باشد به او میدهد.
3- خداوند پاداشی که به پیامبران صابر خود مانند حضرت داود، یعقوب و عیسی (ع) عطا کرده به او عطا میکند.
اباالحسن! یک ساعت خدمت کردن به همسر در کار خانه بهتر از
هزار سال عبادت
هزار حج و هزار عمره مقبول
بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا
بهتر از هزار جنگ در راه دین
بهتر از عیادت هزار بیمار
بهتر از هزار نماز جمعه
بهتر از هزار تشییع جنازه
بهتر از سیر کردن هزار گرسنه
بهتر از پوشاندن هزار برهنه
بهتر از صدقه دادن هزار اسب در راه خدا
بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن
بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و قرآن
بهتر از آزاد کردن هزار اسیر
بهتر از بخشیدن هزار شتر به فقیران است.
مرد خدمتکار به همسر از دنیا نمی رود مگر اینکه جایگاه خود را در بهشت ببیند.
اباالحسن! کسی که تکبر نکند در خدمت به همسرش، بدون حساب وارد بهشت می شود.» (بحار الانوار، جلد 13 ).

موضوعات: روایات  لینک ثابت




آیت الله نجفی قوچانی:
در صحن امام حسین ع نشستم.
دیدم ساعت صحن شروع کرد به زدن.
در عالم مکاشفه خواستم بفهمم چه می گوید.
شنیدم 10 مرتبه با صدای ظریف و لطیفی می گوید:
هَلْ مِنْ ناصِر یَنْصُرُونی؛
آیا کسی هست مرا یاری کند؟
با خودم گفتم ببینم چه کسی به این درخواست جواب می دهد.
ناگهان دیدم ساعت حرم حضرت عباس ع شروع کرد به زنگ زدن.
گوش دادم؛ شنیدم 10 مرتبه گفت: لبیک… لبیک…

“برگرفته از کتاب سیاحت شرق”

السلام علیک یا باب الحوائج
یا اباالفضل العباس…

موضوعات: سخن بزرگان, بزرگان و علما  لینک ثابت




وقتی که خاتم انبیا و موکب همایون, حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) از جنگ (سکاسک و سکون ) با فتح و با خوشحالی و با غنائم مفصل مراجعت نمودند, به زمین شورزار و بی آب و علفی رسیدند که در آن صحرا , صدایی جز عفاریت جنیان و فریاد غولان بیابان شنیده نمی شد. سپاه پیغمبر از شدت گرما و حرارت چشمانشان تار شده بود پس به خدمت حضرت پناه بردند , حضرت فرمود : آیا کسی از شما این منطقه را می شناسد؟ شخصی به نام ( عمر ابن امیه ضمری) به خدمت حضرت عرضه داشت : یا رسوال الله! من کاملا این وادی را می شناسم و مکرر با اسبان راهوار از این منطقه عبور کردم , در این بیابان هیچ پناهگاهی وجود ندارد و هیچ لشگری به این صحرا نیامده جز آنکه صدمات طاقت فرسا نصیبشان گردید , زیرا این مکان مقام جنیان متمرد و مسکن شیاطین و محل عبور و مرور ابلیس می باشد. این وادی را (( کثیب ازرق )) می نامند , بیابانی است بسیار خوفناک , مسلمانان وقتی که مطلع شدند بیشتر روی به حضرت آوردند و راه نجات از آن منطقه را تقاضا نمودند.
یامبر اکرم فرمود : آیا کسی هست که نشانی از آب دهد و من برای او در حضور الهی ضامن بهشت شوم ؟ باز (( عمر ابن امیه )) عرض کرد : یا رسوال الله! در این بیابان چاهی است که آن را (( بثر ذات العلم )) می نامند , آبش سردتر از برف است. اما , احدی قادر نیست از آن استفاده کند! زیرا آن چاه محل اجتماع جن و عفریت هاست که آنها بر سلیمان ابن داود (ع) تمرد کردند, و مردم را از آن آب منع می کنند, سواری در آنجا منزل نمی کند مگر آنکه او را هلاک می کنند و لشگری به آنجا وارد نمی شود مگر آنکه اکثر آنها را می سوزانند. نقل کرده اند که : (( تبع یمانی )) در این وادی منزل کرد که ده هزار نفر از سواران او را سوزاندند, (( برهام ابن فارس )) , پیاده شد و جمع کثیری از لشکر او تلف شدند, (( سعد ابن برزق )) لشگر کشید و بیست هزار از سواران او از بین رفتند و هم اکنون نیز کله های قربانیان, مثل تخم شتر مرغ در اطراف چاه پراکنده است. حضرت فرمود : (( لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم و افوض امری الی الله )) بعد امر فرمود, مسلمانان پیاده شوند و خیمه ها را برپا نمودند, حرارت زمین و هوا دقیقه به دقیقه بیشتر می شد. لشگر همه به آب احتیاج مبرم داشتند , حضرت در بین لشگر با صدای بلند می فرمود : ای معاشر مسلمین کیست از شما بر سر آن چاه برود و از برای ما خبری بیاورد تا من _ پیش خدا _ بهشت را برای او ضمانت کنم.
پس (( ابوالعاص ابن ربیع )) که برادر رضاعی حضرت پیامبر بود , عرض کرد : یا رسول الله ! این افتخار را به من مرحمت کن , زیرا یک مرتبه دیگر هم من به همراه جمع کثیری بر سر این چاه رفته بودیم, چون بر سر چاه رسیدیم عفریتی عظیم از چاه نمودار شد هر کس از ما که اسب تندر داشت نجات یافت , مابقی هلاک شدند, اما یا رسول الله! من آنروز هنوز به اسلام مشرف نشده بودم, الحمدلله خداوند ما را به وجود مسعود شما هدایت فرمود و از برکت دین مقدس اسلام امیدوارم آسیبی به من نرسد حضرت دعای خیر در حق (( ابوالعاص )) فرمود و اجازه رفتن داد و ده نفر از شجاعان و دلیران برجسته سپاه را همراه (( ابوالعاص )) فرستادند, همه اینها با تجهیزات کامل روانه شدند, وقتی که به نزدیک چاه رسیدند, ناگاه عفریتی از میان چاه, مانند نخله سیاه , تنوره کشان یر به آسمان کشید, چشمها مانند طشت پر از آتش و دهانش را مانند غار افراسیاب گشوده و شعله آتش به جای نفس از دهان او بیرون می آمد, در آن وقت تمام بیابان را آتش و دود احاطه کرد, مانند رعد قاصف سیحه بر می کشید و زمین از هیبت لرزه او به لرزه در آمد که در آن لحظه مسلمانان خواستند فرار کنند که (( ابوالعاص ابن ربیع )) فریاد بر آورد که (( یا اخوانی , من الموت تهربون ؟ )) یعنی (( ای برادران , آیا از مرگ فرار می کنید؟ )) در جای خود بایستید و مرا با این عفریت تنها بگذارید از بر او ظفر یافتم مقصود حاصل است والا سلامم را به رسول خدا برسانید ..
پس ابوالعاص , شمشیر بر کشید و قدم جرات پیش نهاد, آن عفریت فریاد کشید: کیستید و برای چه آمده اید ؟ آیا نمی دانید در این مکان پادشاهان جن و متمردان عفاریت جمعند که همه آنها از فرمان سلیمان (ع) سرکشی کرده و از گردنکشان و دلیرانند !!!
ابوالعاص فریاد کشید : یعنی :
ما بزرگان مکه و حرمیم معدن جود و صاحب کرمیم
دوستان خدای رحمانیم امتان رسول و سبحانیم
سرور انبیا و تاج امم روشنی بخش جمله عالم
گفته ما را محمد (ص) عربی سفته دری ز لعل تشنه لبی
آب از چاه جنیان آریم جان جنی ز تن برون آریم
…………………..
یاران گفتند: کلام ابوالعاص, تمام نشده بود که دیدیم عفریت صیحه ای از جگر کشید و خود را بر روی ابوالعاص انداخت, ابوالعاص را مانند گنجشک در چنگال باز دیدیم, فقط صدای وی را می شنیدیم که می گفت: (( بلغوا سلامی علی رسوال الله )) یعنی (( یاران! سلامم را به رسوال خدا برسانید ))… ما از ترس فرار کردیم, بعد دیدیم آن عفریت به چاه رفت. برگشتیم و جنازه (( ابوالعاص )) را که مثل ذغال سیاه شده بود در سر چاه دیدیم , بر سر جنازه نشسته, گریه نمودیم. در همین حال از میان چاه غلغله و هیاهو بلند شد, گروه گروه صورتهای عجیب و غریب بیرون می آمد , ما همه پا به فرار گذاشتیم و به حضور پیامبر اکرم رسیدیم . دیدیم که جبرئیل خبر شهادت (( ابوالعاص )) را به پیامبر رسانده و آن بزرگوار گریه می کند , بعد فرمود : به آن خدایی که روح محمد در قبضه قدرت اوست, الان روح ابوالعاص, در حوصله مرغ سبزی است که در بهشت می خرامد, اصحاب هم آرزو می کردند که کاش ما به جای ابوالعاص بودیم.
در آن زمان, حضرت امیر المومنین برای ماموریت مهمی از لشگر عقب مانده بود وقتی که رسید , (( عمر ابن امیه ضمری)) به استقبال آن حضرت شتافت و جریان شهادت ابوالعاص را به را به حضرت تسلیت گفت , اشک از چشم مبارکش جاری شد و بعد به حضور پیامبر اکرم رسید و آن مصیبت را گرامی داشت , پیامبر فرمود : فعلا ابوالعاص , با بدن سوخته در کنار (( بئر العلم )) افتاده است و خاکهای بیابان بر روی او می ریزد حضرت امیر عرض کرد :
چاکران اگر کم شوند چه غم از سر تو مباد, مویی کم شود
قربانت گردم فکری برای مسلمانان دیگر بفرمائید تا از تشنگی هلاک نشوند , آیا اذن می دهید که من بروم و از چاه (( ذات العلم )) آب بیاورم ؟ , چون جبرئیل از طرف خداوند به پیامبر اطلاع داده بود که این طلسم باید به دست علی شکسته شود لذا پیامبر فرمود : یا ابالحسن: برو به سوی آن چاه که خدای تعالی , حافظ و ناصر تو است و لکن باید با تو جماعتی هم باشند, مخصوصا آنها که با ابوالعاص بودند.
بعد حضرت پیامبر (ص) , علم نصرت را با دست مبارک خود به حضرت علی (ع) داد و آن حضرت را مشایعت کرده و دستهای مبارک را به آسمان بلند نموده و دعا کرد و بر گشت . امام (ع) می رفت و یاران ملازم رکابش بودند, وقتی که از لشگرگاه دور شد پرچم را با دست مبارک باز کرده و همه یاران را در زیر آن قرار داد و رجزی می خواند تقربا با این مضمون : (( رسول خدا با دست مبارک پرچم پر افتخار اسلام رابه من عطا کرد و امر فرمود تا با هر کافر و متمرد مقاتله کنم تا در مقابل دستور الهی و رسالت پیامبر , سر فرود آرد , منم علی ابن ابی طالب , منم این عم رسول خدا, منم ناصر دین خداوند )).
وقتی که به نزدیک چاه رسیدند دستور داد یاران قرآن بخوانند و خود حضرت آیه مبارکه : (( قد جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا )) را می خوانند. یعنی (( حق آمد و باطل از بین رفت)).
عمر ابن امیه, می گوید : از صدای رعد آسای امیرالمومنین , زمین به لرزه در آمده بود , ناگاه عفریتی که قاتل ابوالعاص, بود سر از چاه بیرون آورد :
دهن باز کرد چو غار سیاه چو تندر بپوشید رخسار ماه
هوا تیره گون کرد از دود و دم ز آتش علم سر ز ذات العلم
گفت کیستید ؟ آیا ندانستید که کسی به اینجا قدم ننهاده مگر آنکه هلاک شده ؟ این سرهای انسانی را در کنار چاه نمی بینید؟ چرا عبرت نمی گیرید!؟
امیر المومنین (ع), نهیب زد و نعره کشید : ای شیطان مردود و ای جن مرطود, منم هلاک کننده دلیران, منم متفرق کننده لشگرها, منم مظهر العجایت, منم علی ابن ابیطالب , منم پسر عم مصطفی, چون آن عفریت این کلمات را شنید بر امام حمله کرد می خواست کاری که با ابوالعاص, کرده بود با آن حضرت نیر انجام دهد. راوی گوید : دیدم حضرت مبادرت نمود و با ذوالفقار یک ضربت هاشمیه بر او زد, ما گمان کردیم آسمان به زمین آمد ناگاه دیدیم آن عفریت مثل دو قطعه کوه در چاه افتاد, امام رو به یاران فرمود :
(( هلموا الی بالقرب و الروایا ))
(( یعنی : مشکها را پیش آرید ))
( قیس ابن سعد عباده )) گوید : به آن خدایی که ما را آفرید, وقتی که آن مشکها را آوردیم , دیدیم از غیرت اسد اللهی حضرت , غضب بر چهره اش ظاهر گشته که زهره شیر از دیدن آن آب می شود. در این وقت صورتهای مختلف و صداهای بلند از چاه برخواست , عفاریت اجنه, بیرون آمدند و آتش می پراکندند , دهانه چاه مانند نیران شده بود که شهاب فوران می کرد , تمام بیابان را دود فرا گرفت , در میان دود, صورتهای سیاه جن و شیاطین نمایان بود , از هیبت و رعب نزدیک بود روح از بدن ما بیرون آید.
امیر مومنان با صدای بلند فریاد زد : (( یا معشر الجن و الشیاطین )), آیا بر ولی خدا سرکشی می کنید و با صورتهای گوناگون ما را می ترسانید, خداوند به شما فرموده به این صورت درآیید و با من ستیز کنید, یا به خدا افترا می بندید ؟, اکنون من که ولی و قادر ذوالمن هستم , شما را به آتش شمشیر خود می سوزانم.
پس آن بزرگوار شروع کرد به خواندن آیاتی از قرآن کریم, (( قیس ابن سعد )) می گوید: به خدا قسم , حضرت آنقدر از عزائم و سوره های محترقات و قارعات و محکمات قرانیه, قرائت کرد و به صورت آنها دمید, دیدم کم کم دودها و شراره ها و صورتها و صوتها معدوم شد, پس حضرت مرا را پیش طلبید بر سر چاه آمدیم, دلو ریسمان به دست مبارک گرفت و در چاه افکند, هنوز به وسط چاه نرسیده بود که ریسمان را قطع کردند و دلو خالی را بیرن انداختند , غضب از سیمای حیدر کرار آشکار شد و سر میان چاه کرده , فرمود : ای جنی که ریسمان دلو , ولی الله را بریدی و بیرون انداختی , خود بیرون بیا تا سزای عمل خود را ببینی, ناگاه عفریتی چون کوه , با صورت عبوس و چشمهای برافروخته از چاه بیرون آمد. امام فرصت نداد که حمله کند, با صاعقه آتشبار چنان بر کمرش زد که آن چنار تناور را به دو نیم ساخت, و دلو دیگر را به چاه انداخت و به صورت بلند این رجز را به گوش جنیان رساند :
انا علی انزع البطین اخرب هامات العدی بالسیف
ان تقطع الدلو لنا ثانیا اخربکم ضربا بغیر حیف
از قعر چاه, جواب حضرت را با گستاخی می دادند, باز حضرت دلو را به چاه افکند , همین که به آب رسید, طناب را قطع نموده و دلو را بیرون انداختند. امام _ علیه اسلام _ فرمود : ای شیاطین و جن, هر یک از شما که دلو را قطع نموده است باید به مبارزه بیرون آید, پس کسی بیرون نیامد.
در همین حال عفریتی از میان چاه فریاد زد: ای صاحب دلو عظیم الشان, که خود را از آل عدنان می شماری, اگر راست می گویی, ما که دلو تو را بیرون انداختیم, تو هم خود را به چاه بینداز, (( و لاح الغضب فی وجه علی بن ابی طالب )), غضب از سیمای مبارک علی نمایان شد فرمود ای گروه جن و شیاطین , آیا علی را از آمدن به میان چاه می ترسانید, پس آماده باشید که با ذوالفقار دو سر آمدم و رو به یاران کرد و فرمود : مرا به چاه فرو برید, مسلمانان به التجا و ناله در آمدند و عرض کردند : یا مولا, می خواهی خود را به دهان مرگ بیندازی, این چاه پایان ندارد, تو اینجا هلاک خواهی شد, ما جواب رسول خدا را چه بدهیم ؟
و به صورت حسنین چطور نگاه کنیم ؟
حضرت فرمود : شما را به حق رسول الله قسم می دهم که مرا به چاه فرو برید وگرنه خود را به چاه خواهم انداخت, اصحاب دیدند کلام حضرت قابل تغییر نیست و چاره ندارند, ریسمان به کمر حضرت بستند و وارد چاه کردند. (( قیس ابن سعد )), گوید : هنوز به وسط چاه نرسیده بود, ریسمان حیدر کرار را بریدند , آن حضرت را سرنگون کردند, ما چون چنین دیدیم صدای ناله ما بلند شد به اینکه : آه, پیامبر خدا مبتلا به غم شد و حسنین یتیم شدند, به سر و سینه زدیم گوش دادیم که صدایی از حضرت بشنویم, جز ولوله شیاطین و بانگ عفاریت و صدای اجنه چیزی به گوش نمی آمد, یقین به نابودی امیر المومنین نمودیم.
در این اثنا صدای رعد آسای امیر المومنین از چاه به گوش ما رسید که می فرمود: (( الله اکبر , جاء الحق وزهق الباطل )), بعد صداهایی می شنیدیم که می گفتند : ای پسر ابی طالب, امان بده ما را, صدای آن حضرت به گوش می رسید که: قسم به خدا برای شما نزد من امان نیست , تا اینکه به اخلاص بگوئید : (( لا اله الا الله , محمد رسوال الله )), و عهد و میثاق را با من محکم نمائید که بعد از این هر کس بر سر این چاه وارد شد که آب ببرد , مانع نشوید. در همین حال پیامبر اکرم (ص), نگران بود, جبرئیل وارد شد , سلام خدا را رساند و عرض کرد : خداوند می فرماید نگران نباش ما با چندین هزار ملائکه به حمایت و نصرت و حراست, پسر عمت علی (ع), اقدام کرده ایم اگر می خواهید بر سر چاه تشریف ببرید, مانعی نیست. حضرت فورا سوار شدند و با اصحاب به سوی چاه حرکت کردند, لکن از شوق گریه می کرد.
( قیس ابن سعد )) می گوید : ما که حیران, سر چاه مانده بودیم, دیدیم پیامبر اکرم تشریف می آورند لکن از چشمهای مبارک اشک می ریزد, ما وحشت کردیم که مبادا به امیر المومنین صدمه ای رسیده باشد, این منظره باعث شد ما همه به گریه افتادیم, پیامبر با همین وضع به دهنه چاه رسید در حالی که دود و شراره آنجا را فرار گرفته بود و صداهای مختلف باز شنیده می شد, جبرئیل نازل شد, عرض کرد: قربانت گردم, جزع مکن, خداوند می خواست فتح این چاه و قتل متمردان جن و شیاطین با دست نازنین علی انجام گیرد و این قضیه تا قیامت به نام مقدس وی باشد, والا خدای تعالی را ملکی است که در آن واحد تمام این گروه را قبض روح می کند اگر می خواهید, بخوانید علی را تا جواب بدهد به شما …
پیامبر به صدای بلند فرمود: یا علی! حضرت امیر از قعر چاه جواب داد: لبیک لبیک یا رسول الله! ناگاه دیدم علی بر سر چاه آمد و به قدمهای پیامبر افتاد, رسول خدا پیشانی حضرت علی را بوسید و فرمود: یا علی من خبر دهم که تو در چاه چه کردی, یا خود شما می گویی؟ امیر المومنین عرض کرد: یا رسول الله! چیزی بر شما مخفی نیست, شما بفرمائید.
از آن درج گوهر تکلم خوش است وز آن غنچه تر تبسم خوش است
قیس, گوید : ما غرق تعجب بودیم از این دو بزرگوار, جنگ امیر المومنین و رشادتهای او, و علم پیامبر که هر چه در زیر زمین پیش آمده بود خبر می داد.
پیامبر هر چه خبر می داد, علی (ع), تصدیق می کرد. حضرت فرمود: علی بیست هزار عفریت را از دم تیغ گذرانیدی, مابقی جنیان امان خواستند, تو گفتی : امان نیست مگر برای اهل ایمان, از روی صدق و اخلاص بگوئید : (( لا اله الا الله , محمد رسول الله , علی ولی الله )), و با من عهد کنید که کسی را از این چاه ممانعت نکنید, آنها قبول کردند و بیست و چهار هزار قبیله, طوایف جن مسلمان شدند و ایمان به خدا آوردند. چون تو سلطان آنها را کشته بودی, پسر آنها چون مسلمان شده بود تاج شاهی را بر سر او گذاشتی و نام او را (( زعفر )) نهادی و به جای پدر بر تخت نشاندی, حدود و شرایع دین را به آنها یاد دادی و بیرون آمدی, عرض کرد : بلی یا رسول الله, چنین است, سپس پیامبر اکرم دستور داد سپاه آمدند در نزدیکی چاه رحل اقامت انداختند و از آب آن چاه سیراب شدند و مرکبها را سیراب کردند و یک شبانه روز در آن مکان بسر بردند و فردای آن روز به سوی مدینه حرکت کردند
از این ماجرا چهل سال و اندی گذشت , زعفر زاهد, در بئر العلم, بساط نشاط گسترده و مجلس عیش و عروسی برای خود فراهم آورد و سلاطین جن و پری را دعوت کرده بود , ناگاه شنید از زیر تخت خود صدای گریه بلند است , گریه کننده دو نفر جنی بودند که بسیار حزین و سوزناک می گریستند , زعفر گفت: این چه وقت گریه است در هنگاه سرور و نشاط من ؟ شما چرا گریه می کنید ؟ گفتند ای امیر : چون تو ما را مامور کردی که به جهت امری به شهری برویم, موقع رفتن عبور ما به ((شط فرات )) افتاد که عرب آن را قاضریه و نینوا می خوانند. دیدیم در آن صحرا, لشگر بزرگی است که مستعد قتال هستند, برای اطلاع وارد بیابان شدیم, دیدیم در میان معرکه و میدان جنگ, حسین ابن علی, یعنی پسر آن بزرگواری که ما را مسلمان کرده, یکه و تنها ایستاده است تمام یاران و اعوان و انصارش کشته شده, خود آن حضرت به نیزه بی کسی تکیه نموده, دم به دم نظر به راست و چپ می اندازد
و گاهی می فرماید: (( هل من ناصر ینصرنی )), آیا هست یاری کننده ای که مرا یاری کند و شنیدیم که اهل بیت و عیال او, صدای العطش به آسمان بلند کرده بودند, چون این واقعه را دیدیم, هر چه زودتر خود را به بئر العلم, رساندیم, تا تو را از ماجرا باخبر سازیم, اگر ادعای مسلمانی می کنی, قد مردانگی علم کن که الان پسر پیامبر را نامسلمانان می کشند.
زعفر تا این سخنان را شنید محزون گشت, تاج شاهی را بر زمین زد, لباس دامادی را از تنش در آورد و لباس جنگ پوشید, طوایف جن را با حربه های آتشی برداشت و از بئر العلم روی به کربلا آورد, زعفر نقل کرده : (( وقتی وارد زمین کربلا شدم لشگر چهار فرسخ تا چهار فرسخ را گرفته بود.از زمین تا آسمان صفهایی از اجنه و ملائکه, کروبین, جبرئیل, میکائیل, اسرافیل, هر یکی با چندین هزار ملائکه, و ملک ریاح (فرشته بادها), فرشته دریاها, فرشته کوهها, فرشته عذاب و ..با لشگرشان, منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند بعلاوه, ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر, از آدم تا خاتم, همه صف کشیده مات و متحیر مانده بودند.
تمامی موجودات و حقیقت کل اشیاء در کربلا بودند و همگی گریان, چه کربلا و چه غوغایی.. خاتم پیامبران (ص), آغوش خود را گشوده و به امام حسین (ع), می فرمود: (( پسرم! عجله کن! عجله کن! به راستی که مشتاق تو هستم )).
حسین بن علی _علیه اسلام, یکه و تنها در میان میدان, با زخمها و جراحات فراوان, پیشانی شکسته, با سری مجروح, با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان, ایستاده بود و در هر نفسی که می کشید, از حلقه های زره خون می چکید, اما اصلا توجهی به هیچکدام از آن فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی داد تا خدمت حضرت برسم ..
آه از آنروز که در دست بلا غوغا بود شورش روز قیامت به زمین برپا بود
خصم چون دایره گرد حرم شاه شهید در دل دائره چون نقطه پا بر جا بود
انبیا و رسل جن و ملایک هر یک جان به کف در بر شه منتظر ایما بود
همانطور که نظاره می کردم و در کار آنحضرت, حیران بودم, ناگاه دیدم آقا ,سر غریبی از نیزه بی کسی بلند کرد, از گوشه چشم نظری به من افکند , اشاره فرمود (( زعفر )) بیا, دیدم همه ملائکه متوجه من شدند. من لشگر خود را عقب نهاده , خودم به حضورش آمده , رکاب بوسیدم, فرمود کجا بودی, عرض کردم: قربانت شوم! در بئر العلم مجلس عیش داشتم به من خبر رسید, بدون درنگ با سی و شش هزار جن به یاری شما آمده ام, حضرت فرمود: (( زعفر )) زحمت کشیدی, شما جن و پری از آدمیزاد باوفاتر هستید, خدا و پیامبر از تو راضی باشد, خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد.. هر چه اصرار کردم اجازه نداد و فرمود : شما آنها را می بینید اما آنها شما را نمی بینند این کار از مروت به دور است. عرض کردم : ما هم به صورت انسان ظاهر می شویم, اگر کشته شدیم شهید می شویم..فرمودند : زعفر , من از زندگی دنیا دل آزرده هستم این خواست خداست و ما باید به لقای حضرت دوست برسیم, اگر من در جای خود بمانم خداوند به وسیله چه کسی این مردم را مورد امتحان قرار دهد و از کردار زشتشان آگاه سازد ؟
زعفر آمد با سپاه بی شمار درحضور آن ولی کردگار
ایستاد از دور با صد احترام کرد با سلطان مظلومان سلام
عرض کرد این خسرو دنیا و دین بنده درگاه, زعفر را ببین
هست حاضر زعفرت با این سپاه بهر یاری ای غریب بی پناه
اذن فرما بر سپاه جنیان تا بگیرند داد تو از کوفیان
لشگر جن هست از جان یاورت اذن ده گیرند خون اکبرت
این فرات از چه به رویت بسته اند اهل بیتت از عطش دل خسته اند
اذن ده بر لشگر حق از کرم تا رسانند آب بر اهل حرم
ذاکرا رو در پناه طاهرین تا شود نام تو تاج الذاکرین
در کهنه دیر, دنیای فانی هرگز کس نماند جاودانی
من زنده باشم در سن پیری اکبر بمیرد در نوجوانی
به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم وقتی به محل خود رسیدیم
بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم, مادرم به من گفت پسرم چه می کنی ؟ کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت برگشته ای ؟ گفتم مادر, پسر آن بزرگواری که ما را مسلمان کرد, اینک در کربلا تکه و تنها در مقابل لشگری عظیم از کوفیان است, من رفتم تا یاریش کنم اما آن حضرت اجازه نفرمود, و چون امر امام واجب بود بازگشتم..مادرم وقتی این سخنان را شنید, بر سر و صورت خود زد و گفت : ای فرزند! تو را عاق می کنم, من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه زهرا (س), چه بگویم؟, زعفر گفت : مادر! خیلی آرزو داشتم تا جانم را فدای آن حضرت کنم, ولی ایشان اجازه نفرمود, مادرم گفت : (( بیا برویم من همراهت می آیم و از امام اجازه جهاد می گیرم, مادرم جلو و من و لشگریانم از پشت سرش, دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم )), و هنگاهی که به آنجا رسیدیم از لشگریان کفار, صدای تکبیر شنیدیم و چون نگاه کردیم دیدیم, که سر مبارک و درخشان آقا امام حسین (علیه السلام ), بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است.
مادرم خدمت امام سجاد ( علیه اسلام ), رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد ولی آن حضرت اجازه نداد و فرمود: (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند )) جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا اینکه حضرت سجاد (علیه اسلام), آنها را مرخص فرمود ..
بعد از این واقعه زعفر لباس سیاه تنش می کنه و چنان محزون می شه که به هر چاله ای که می رسیده, به یاد مصیبت امام حسین (ع), آنقدر گریه می کرده که چاله پر از اشک می شده , زعفر آن یار وفادار و محب اهل بیت, ده سال قبل, دار فانی رو وداع گفت و به دیدار حضرت دوست شتافت و بعد از خود فرزندش (( سعفر )) جانشینی لایق برای پدر گشت .. در بسیاری از کشورهای مسلمان برای زعفر مجلس ختم برپا کردند, تو ایران نیز آقای خامنه ای با هشت هزار نفر براش مجلسی برگزار کردند ..الان هم, بیشتر اوقات هر وقت کسی رو جن می گیره او را به زعفر قسمش می دن تا ولش کنه ..
زعفر : سرور سینه ی خیر النساء سلام علیک
ستم رسیده دشت بلا سلام علیک
ملاذ ملجاء جن و بشر فدات شوم
کلید رحمت گنج خدا سلام علیک
امام : سلام من به تو ای نوجوان خوش سیما
تو کیستی ؟ ز کجا می رسی ؟ بگو با ما
تو کیستی که در این دشت ظلم بی پایان
سلام می کنی از مهر سوی مظلومان ؟
زعفر : من کمینه خادمی از خادمانت زعفرم
پادشاه جنیانم حضرتت را چاکرم
داشتم بر تخت شاهی تکیه بر عیش و طرب
بود اکنون از می ساقی کباب و ساقرم
از غم تنهایی و بی یاریت در کربلا
جنیان با صد فغان کردند زین خبر مخبرم
آمدم با لشگر خود تا فدایت جان کنم
منتظر در این بیابانند فوج لشگرم
گر بفرمایی مرخص از سنان جان ستان
این زمان یکسر دمار از کوفیان بر آورم
امام: وان یقین ای زعفر نیکو نهاد خوش لقا
کانچنین جنگ و جدالی را نه من اندر خورم
چون شما جنید و مسطورید اندر دیده ها
هست از انصاف دور هر چند من بی یاورم
یاوری کردی به اولاد پیمبر غم مخور
در صف محشر منت در پیش یار و داورم
باز گرد اینک تو با لشگر خدا یار تو باد
تا نبینی بی کس و بی یاور برند ای هنجرم
زعفر: این جنیان بگویند هنگام شور و شین است
تنها میان میدان سلطان مشرقین است …

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت




بازی دنیا زعمرم زود فرصت را گرفت
قبله ام گم شد کم آوردم لیاقت را گرفت

گریه و حال نماز صبح های من چه شد؟
خواب شیرین سحر فیض عبادت را گرفت

از صغیره شد شروع و به کبیره ختم شد
جرأت عاصی شدن از من خجالت را گرفت

یارفیق لا رفیق له حلالم کن اگر
بین ما بار گناهانم رفاقت را گرفت

نور مولا نیست دیگر درمیان سفره ام
بی خیالی در ادای خمس برکت را گرفت

نیم دین را به حیا دادند کارم سخت شد
مستی از انجام معصیت نجابت را گرفت

ذکر و استغفار و توبه دست جمعی بهتراست
باخت این شبها کسی که کنج عزلت را گرفت

مادری میگفت فرزند شهیدش عاقبت
درهمین ماه خدا اذن شهادت را گرفت

لذت افطار با خرمای نخل کربلاست
خوش بحال هرکه از زهرا زیارت راگرفت

یا غیاث المستغیثین گفت و پاسخ داده شد
نیزه ای روی لب خشکش اجابت را گرفت

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




سلام بر تو اى مادر مؤمنان،
سلام بر تو اى همسر سرور فرستادگان،
سلام بر تو اى مادر فاطمه زهرا سرور بانوان دو جهان،
سلام بر تو اى نخست بانوى مؤمن،
سلام بر تو اى آن كه دارائيش را در راه پيروزى اسلام و يارى سرور انبيا هزينه كرد و دشمنان را از او دور ساخت،
سلام بر تو اى آن كه بر او جبرئيل درود فرستاد، و سلام خداى بزرگ را به او ابلاغ كرد، اين فضل الهى گوارايت باد
و سلام و رحمت و بركاتش بر تو باد.
( زيارت حضرت خديجه (س))

حضرت خديجه(س) يکي از چهار زن کامله آفرينش بود که دوازده ستاره درخشان امامت از وجود او ريشه گرفته اند.
همسري رسول خدا (ص)، لياقتي مي خواست که ذات مقدس الهي، اين شايستگي را در وجود حضرت خديجه(س) آفريد.
او زني بود از جنس آسمان که با عروج روحاني اش به ملکوت، ديگر کسي رسول خدا را شادمان نديد.
در تعريف خديجه(س) همان بس که فاطمه از دامان او برخاست و محمد با تکيه بر حمايت هاي او بر قلّه رسالت نشست.

عظمت مقام خديجه(س) از سربلندي او در امتحاني بود که با تمام تنهايي، لحظه اي در حقانيت رسول خدا (ص) شک نکرد که به راستي اگر نبود دست ياري گر خديجه (س)، شعله دين اسلام در شعب ابي طالب خاموش مي شد.
تولّد حضرت خديجه عليها السلام سال 68 پيش از هجرت است. ازدواج مبارک خديجه با وجود مبارک و نازنين حضرت محمّد (ص) هنگامي بود که 25 سال از عمر شريف پيامبر (ص) و چهل سال از عمر حضرت خديجه عليها السلام مي گذشت. او اولين زني بود که به اسلام گرويد، چنانکه علي بن ابي طالب (ع) اولين مردي بود که اسلام آورد، اولين زني که نماز خواند، خديجه بود.

حضرت خديجه(س) انساني روشن بين و دور انديش بود. بانويي بود که دارايي اش موجب والايي اش و ثروتش ابزار همّت و کرامتش بود. باگذشت، علاقه مند به معنويات، وزين و با وقار، معتقد به حق و حقيقت و متمايل به اخبار آسماني بود. همين شرافت براي او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق يافت. او از لحاظ نسب از همه زنان پيغمبر (ص) به پيغمبر نزديک تر است.

حضرت خديجه در ماه رمضان سال دهم بعثت و اندکي پس از وفات حضرت ابوطالب عليه السلام درگذشت.

رحمت خدا بر خديجه عليها السلام باد که شاخه‏هاي بي‏پناه رسالت، بر ريشه‏هاي مقتدرش پيوند خورده بودند.

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




روزی ناصر الدين شاه ،

علما و ادیبان را گرد هم می آورد
و
از آنها می خواهد تا
معنی قسمتی از شعر حافظ :

(بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت ) ، را
برایش شرح دهند …

هریک از آنها ، تعریفی از این شعر می کنند ،،
ولی ناصرالدین شاه ارضاء نمی شود …
به همین خاطر
نامه ای برای
وصال شیرازی در شیراز
می نویسد
و از او تقاضا می کند
تا
معنیِ حقیقیِ این شعرِ حافظ را
برایش باز گوید. ..

قاصد ،
نامه را
زمانی که وصال شیرازی
تازه فرزندش را از دست داده بود
و
مشغول انجام مراسم او بود ، به وی می دهد ..
نیمه شب
وصال شیرازی به سراغ نامه رفته
و
آن را مطالعه می کند ..
سپس
به سراغ کتاب ابجدی می رود
و
درمی یابد که عدد ابجدی ِ
بلبلی برگ گلی ،
با علی و حسن و حسین
مطابقت دارد …
لذا
به پادشاه این چنین با شعر پاسخ می دهد :

صاحبا ، در حالتی کین بنده غم بسیار داشت

یادم آمد زان کلامی را که شه اظهار داشت

در خصوص شعر حافظ ، آنچه پرسیدی ز من

بلبلی برگِ گلی خوش رنگ در منقار داشت

نیمه شب ، غواص گر دیدم به بهر ابجدی

تا ببینم این گُهر ، آیا چه دُرّ ، در بار داشت

بلبلی برگ گلی ، شد سیصد و پنجاه و شش

با علی و با حسین و با حسن ، معیار داشت …

رنگ ِ گل سرخ است , او باشد نشانی از حسین

برگِ گل سبز است , او باشد نشانی از حسن

بلبلی باشد علی ، کز فرقت ِ این برگ و گل

روز و شب از هجرِ ِ ایشان ، ناله های زار داشت

آن حساب ابجدی , این هم دلیل حکمتی

مدعی آیا تواند اندر این ، انکار داشت …..

موضوعات: اهل بیت (ع), داستان  لینک ثابت




به به به به به عجب شعری.....

به به به به به عجب شعری…..

هرکس که دلش خواست ببیند عظمت را
باید برود تا که ببیند حرمت را

الحق که خدای ادبت، ام بنین است
حق خیر دهد والده محترمت را

گفتم: قسمی یاد بده، گفت: ابالفضل
از (آذریان) یاد گرفتم قسمت را

من بار گناهان خودم را نکشیدم
اما به روی شانه کشیدم علمت را

فردا قلم عفو شود در صف محشر
وقتی ببرد فاطمه دست قلمت را

این نیز مقامی است که غمخوار تو هستم
ممنون خدایم که به من داد غمت را

بگذار که در عشق تو این سینه بسوزد
دم کن نفسم را که بخوانم دو دمت را .
.
“ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت





روز از دوستم پرسیدم نظرت در مورد ❤مولا علی❤ چیه ؟
اون پرسید : بهترین مکان کجاست ؟
گفتم : مسجد
پرسید : بهترین جای مسجد کجاست ؟
گفتم : محراب
پرسید : بهترین عمل چیه ؟
گفتم : نماز
پرسید : بهترین نماز ؟
گفتم نماز صبح
پرسید : بهترین قسمت نماز؟
گفتم: سجده
پرسید : بهترین قسمت بدن ؟
گفتم : سر
پرسید : بهترین قسمت سر ؟
گفتم پیشانی
پرسید : بهترین ماه ؟
گفتم رمضان
پرسید : بهترین شب ؟
گفتم شب قدر
پرسید : بهترین نحوه مردن ؟
گفتم شهادت

آنوقت بهم گفت : مولا علی در ماه رمضان در شب قدر در مسجد در محراب مسجد..در حال نماز ، نماز صبح در سجده نماز فرق مبارکش شکافت !
صلی الله علیک یا امیرالمومنین

 

موضوعات: اهل بیت (ع), حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





کشتی اسلام را غیر از علی لنگر کجاست؟

امّت آزاده را جز مـــرتضی رهبر کجاست؟

پهنـه ی ایمان و ملک عزّت و اخــلاص را

جز امیرالمومنین حیدر یکی سرور کجاست؟

گو بمیر آن را که بدخواه علی وآل اوست

خالی از عشق علی دل در کجا سر در کجاسـت؟

آسمان روشن توحید را در هـــر زمــان

نورافشانتر ز گفتار علی اختر کجاست ؟

دین اسلام و مرام شیعـــه را در قرن ها

جز علی مرد خدایار و خدامحور کجاسـت ؟

تا گذارم سر به پای خــادمان کوی او

میثم و مقداد کو ؟ عمّار کو؟قنبرکجاست؟

 

موضوعات: اهل بیت (ع), حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




قایقی ساخته ام..
جنسش از راز و نیاز
بادبانش از صبر، دکلش از ایمان
در شبی مهتابی _
سفری دور و دراز، می کنم از لب دریا آغاز
دل به امواج بلا خواهم داد…
اگرم ساز مخالف زند و باد به همراهی طوفان خواهد
که مرا منصرف از راه کند
راه بیراهه کند، مضطر و درمانده کند
.. باکی نیست
من به همراه دعایی دارم
و به دل قطب نمایی دارم
و اگر در طی راه،،
به عنادی شکند زورق امید مرا گردابی
.. باز اندوهی نیست
بازوانی دارم
میزنم آب و شنا می کنم و میدانم
که «« خدایی »» دارم
** که اگر خسته شدم دست گیرد بی شک
و به ساحل برساند به یقین *

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




اينم برا عاشقای آقا اميرالمؤمنين...

 

ﺑﺎ ﺍﺫﺍﻥ ﺣﺮﻣﺖ ﺍﺷﮏ ﭼﮑﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻫﻢ ﻋﻠﯽ ﻫﻢ ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺵ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﺩ
.
ﺍﯼ ﺧﺪﺍ، ﺣﺐ ﻋﻠﯽ ﺍﻫﻞ ﺗﻤﻨﺎ ﺭﺍ ﺑﺲ
ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﻮ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻧﺠﻒ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺲ
.
ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﮔﻮﺷﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﻢ، ﺁﻫﻢ
ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
.
ﭼﻪ ﺧﻮﺵ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺭﻭﺍﻕ ﺗﻮ ﺯ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ
ﺻﺪ ﻭ ﺩﻩ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻧﺠﻒ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ
.
ﻣﻦ ﻣﺴﮑﯿﻦ ﭼﻪ ﯾﺘﯿﻤﺎﻧﻪ ﺍﺳﯿﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﻭﻣﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﮔﻞ، ﻓﺮﺵ ﺣﺼﯿﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
.
ﯾﺎﺩ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﻭﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻏﺪﯾﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
.
ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﺻﺒﺢ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻭ ﺗﻮﻻﯼ ﻋﻠﯽ
ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﻭﻗﺖ ﻣﺪﺩ ﻧﺎﻡ ﺩﻻﺭﺍﯼ ﻋﻠﯽ
.
ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖِ ﻋُﻤﺮ ﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻋﻠﯽ
ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﯽ

موضوعات: اهل بیت (ع), حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺎ ﻃﺎﻭﻭﺱ ﯾﻤﺎﻧﯽ:
ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﺑﺎ ﺍﺻﺤﺎﺑﺶ
ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻃﺎﻭﻭﺱ ﯾﻤﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻭﺍﻧﺶ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ‏« ﺁﯾﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯽﺩﻫﯿﺪ
ﺳﺆﺍﻝ ﮐﻨﻢ؟‏»
ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻠﻪ، ﺑﭙﺮﺱ
ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﻮّﻡ
ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻼﮎ ﺷﺪﻧﺪ؟‏»
ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﯼ! ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯽﮔﻔﺘﯽ ﯾﮏ ﭼﻬﺎﺭﻡ
ﻣﺮﺩﻡ؛ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻗﺎﺑﯿﻞ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﻫﺎﺑﯿﻞ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ.
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﻓﻘﻂ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ ﻭ ﻫﺎﺑﯿﻞ ﻭ ﻗﺎﺑﯿﻞ ﭘﺲ ﯾﮏ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﻫﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻼﮎ ﺷﺪﻧﺪ.
ﻃﺎﻭﻭﺱ ﮔﻔﺖ: ‏« ﺑﻠﻪ، ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩﯾﺪ. ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ‏»
ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺍﺯﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﭘﺪﺭ
ﺟﻬﺎﻧﯿﺎﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ؟‏»
ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﻫﯿﭻﯾﮏ. ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺴﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﯾﮕﺮ
ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ ﯾﻌﻨﯽ ‏«ﺷﯿﺚ » ﻫﺴﺘﻨﺪ»
ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﭼﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ، ‏«ﺁﺩﻡ» ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ؟ »
ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﭼﻮﻥ ﮔِﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ‏«ﺍﺩﯾﻢ‏» ‏(ﭘﻮﺳﺘﻪﯼ ﺭﻭﯾﯽ‏) ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ‏»
ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻮّﺍ ،‏«ﺣﻮﺍ‏» ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ؟
ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﭼﻮﻥ ﺣﻮّﺍ ﺍﺯ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ‏«ﺣﯽّ‏» ﺧﻠﻖ ﺷﺪ‏» ‏(ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ، ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﺷﺪ، ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﮔِﻞ ﺍﻭ ﺣﻮﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪ‏»
ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﻟﯿﻠﯽ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟‏»
ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺷﯿﻄﺎﻥ
ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﯼ ﻋﺰّﻭﺟﻞ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺷﺪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ‏»
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﺟﻦ ﺭﺍ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ناﻡ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ؟ »
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﺟﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ؛ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺟﻦﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻩﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻧﻨﺪ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ‏»
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﻭّﻟﯿﻦ ﺩﺭﻭﻍ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ؟‏»
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺩﺭﻭﻍ ﺭﺍ ‏«ﺍﺑﻠﯿﺲ » ﮔﻔﺖ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ .
‏(ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻋﺮﺍﻑ ﺁﯾﻪ ۱۲)
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﮐﺪﺍﻡ ﮔﺮﻭﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺣﻖ
ﺩﺍﺩﻩﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﯾﻨﺪ؟ »
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﻣﻨﺎﻓﻘﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ‏«ﻣﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍﯾﯽ‏» ﺳﭙﺲ ﺁﯾﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﮐﻪ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻨﺎﻓﻘﯿﻦ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﻣﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﮐﻪ
ﺗﻮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍیی ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺁﻧﺎﻥ
ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ» ‏(ﺳﻮﺭﻩ ﻣﻨﺎﻓﻘﻮﻥ، ﺁﯾﻪﯼ ۱‏)
ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﭘﺮﻭﺍﺯ
ﮐﺮﺩ؟‏»
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﺁﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ، ‏«ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ » ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ
ﺑﺎﻝﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻋﺬﺍﺏ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﺗﺎ ﺑﻨﯽ ﺍﺳﺮﺍﺋﯿﻞ ،
ﺗﻮﺭﺍﺕ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ‏«ﻣﺎ ﮐﻮﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﺎﯾﺒﺎﻧﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ‏»
‏(ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻋﺮﺍﻑ، ﺁﯾﻪ۱۷۱‏)
ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩﯼ ﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺟﻦّ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺲ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﮐﯿﺴﺖ؟ »
ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﮐﻼﻏﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻗﺎﺑﯿﻞ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺟﻨﺎﺯﻩﯼ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻨﺪ؛ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ‏«ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ
ﮐﻼﻏﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺑﺴﭙﺎﺭﺩ» ‏(ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺎﺋﺪﻩ، ﺁﯾﻪ
۳۱ )
ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻡ ﺧﻮﺩ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺟﻦ ﺑﻮﺩ، ﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻼﺋﮑﻪ؟‏»
ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺑﻮﺩ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ
ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: ‏«ﺁﻥ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﻣﻮﺭﭼﮕﺎﻥ، ﺩﺍﺧﻞ
ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺷﻮﯾﺪ ﺗﺎ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﻭ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻧﺶ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻟﮕﺪ ﻧﮑﻨﻨﺪ، ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﻨﺪ»
‏(ﺳﻮﺭﻩ ﻧﻤﻞ،ﺁﯾﻪ۱۸‏)
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﮐﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﻭ ﻣﻠﮏ ﻧﯿﺴﺖ؟‏»
ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﮔﺮﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﯾﻮﺳﻒ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﮔﺮﮒ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ .
‏(ﺳﻮﺭﻩ ﯾﻮﺳﻒ ﺁﯾﻪ۱۷‏)
ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﺁﻥ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﻤﺶ ﺣﻼﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﯾﺎﺩﺵ
ﺣﺮﺍﻡ؟‏» ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﺁﺏ ﻧﻬﺮ ﻃﺎﻟﻮﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﭼﻨﯿﻦ
ﺁﻣﺪﻩ: ‏«ﻃﺎﻟﻮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻬﺮ ﺑﯿﺎﺷﺎﻣﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﻧﯿﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﮐﻒ ﺩﺳﺖ.
‏(ﺳﻮﺭﻩ ﺑﻘﺮﻩ ﺁﯾﻪ۲۴۹‏)
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﮐﺪﺍﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﺿﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺁﺷﺎﻣﯿﺪﻥ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ؟‏»
ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﺁﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﺍﻭﺳﺖ ‏(ﺻﻠﻮﺓ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﻋﺎ ﺍﺳﺖ‏)؛ ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﺯ ﺳﺨﻦﮔﻔﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻩﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺮﯾﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: ‏«ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍﯼ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﺎﺷﻢ؛ ﭘﺲ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺳﺨﻦ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﻢ‏»
‏(ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺮﯾﻢ،ﺁﯾﻪ ۲۶ )
ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﺁﻥ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻭ ﺯﯾﺎﺩ
ﻣﯽﺷﻮﺩ؟ ﻭ ﺁﻥ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﮐﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ؟
ﻭ ﺁﻥ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ؟ »
ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏«ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻢ ﻭ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﻣﺎﻩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﺩﺭﯾﺎﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﮑﻪ ﮐﻢ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ، ﻋﻤﺮ ﺍﺳﺖ‏»
ﻣﻨﺎﺑﻊ:
ﺑﺤﺎﺭﺍﻻﻧﻮﺍﺭ
۴۶ ﺹ ۳۵۱ ﺡ ۵

موضوعات: روایات  لینک ثابت




دعای روز دهم ماه مبارک رمضان

 

بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوكّلین علیكَ واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْكَ واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیكَ بإحْسانِكَ یاغایَةَ الطّالِبین.

 

خدایا قرار بده مرا در این روز از متوكلان بدرگاهت و مقرر كن در آن از كامروایان حضرتت و مقرر فرما در آن از مقربان درگاهت به احسانت اى نهایت همت جویندگان.

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




 

ﺑﺎ ﺍﺫﺍﻥ ﺣﺮﻣﺖ ﺍﺷﮏ ﭼﮑﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻫﻢ ﻋﻠﯽ ﻫﻢ ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺵ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﺩ
.
ﺍﯼ ﺧﺪﺍ، ﺣﺐ ﻋﻠﯽ ﺍﻫﻞ ﺗﻤﻨﺎ ﺭﺍ ﺑﺲ
ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﻮ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻧﺠﻒ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺲ
.
ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﮔﻮﺷﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﻢ، ﺁﻫﻢ
ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
.
ﭼﻪ ﺧﻮﺵ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺭﻭﺍﻕ ﺗﻮ ﺯ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ
ﺻﺪ ﻭ ﺩﻩ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻧﺠﻒ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ
.
ﻣﻦ ﻣﺴﮑﯿﻦ ﭼﻪ ﯾﺘﯿﻤﺎﻧﻪ ﺍﺳﯿﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﻭﻣﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﮔﻞ، ﻓﺮﺵ ﺣﺼﯿﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
.
ﯾﺎﺩ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﻭﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻏﺪﯾﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
.
ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﺻﺒﺢ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻭ ﺗﻮﻻﯼ ﻋﻠﯽ
ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﻭﻗﺖ ﻣﺪﺩ ﻧﺎﻡ ﺩﻻﺭﺍﯼ ﻋﻠﯽ
.
ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖِ ﻋُﻤﺮ ﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻋﻠﯽ
ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﯽ

موضوعات: اهل بیت (ع), حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

حضرت مهدی علیه السلام همچنان که از زیبایی ظاهری برخوردار است، از زیبایی اخلاقی و معنوی فراوانی نیز برخوردار می باشد که عامل اصلی عظمت و محبوبیت آن حضرت علیه السلام این زیبایی ها و اوصاف است.

 

تسلیم محض فرامین الهی
راز موفقیت همه انبیاء علیهم السلام در اطاعت از خدا و تسلیم محض بودن در مقابل فرامین او نهفته است.
حضرت مهدی علیه السلام که فرمانروایی بر تمام هستی خواهد یافت، یقیناً از بالاترین درجه فرمانبری از خداوند متعال برخوردار است.
☀حضرت رضا علیه السلام این است درباره فروتنی آن حضرت در پیشگاه الهی فرمود: «او در برابر خدا از همه متواضع تر است و آنچه به مردم فرمان دهد، خود بیش از دیگران به آن عمل می کند و آنچه مردم را از نهی کند، خود بیش از همگان از آن چیز پرهیز می کند.»

 

آرامش و معرفت
بدون شک هر کس سراپا تسلیم اوامر و نواهی الهی باشد و زندگی را با عبادت و بندگی او سر کند، هم از آرامش درونی و روحی برخوردار خواهد بود و هم به سر منشأ علم بی نهایت وصل و برخوردار از علم لَدُنی خواهد شد؛ چنان که از دیگر زیبایی هایی معنوی حضرت مهدی علیه السلام این است که از آرامش و «سکینه» و علم و معرفت برخوردار است.
ابن ابی شبیه از رسول خدا (ص) چنین روایت کرده است: «در بین امّت من مهدی خواهد بود… آن چنان امتم در زمان او [با آرامش و نشاط] زندگی می کنند که قبا از آن چنان زندگی ای نداشته اند.»

دلسوز و مهربان


حضرت مهدی علیه السلام جانشین خاتم الانبیاء حضرت محمد(ص) است؛ لذا در اخلاق و رفتار با مردم چون اومهربان و دلسوز است. امام رضا علیه السلام فرمود:
«او برای مردم از خودشان اولی تر است و نسبت به آنان از پدران و مادرنشان مهربان تر است.»

 

سخاوت بی بدیل


از دیگر اوصاف زیبای اخلاقی و معنوی آن حضرت جود و سخاوت اوست.

امام باقر علیه السلام فرمود:
در صاحب امر (امام مهدی علیه السلام) چهار سنّت از چهار پیامبر علیهم السلام وجود دارد… و سنتی از یوسف علیه السلام در زیبایی و سخاوتش دارد.

 

منابع: کتاب روزگار رهایی، بحار الانوار، منتخب الاثر، الکتاب المصف، موسوعه الاحادیث المهدی علیه السلام، الخصال، مکیال المکارم.

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




ﻋﻠﯽ ﺷﺎﻩ ، ﻋﻠﯽ ﻣﺎﻩ

ﻋﻠﯽ ﺷﺎﻩ ، ﻋﻠﯽ ﻣﺎﻩ
ﻋﻠﯽ ﺭﺍﻩ ، ﻋﻠﯽ ﻧﺼﺮ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ
ﻋﻠﯽ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﯼ ﻫﺮ ﺩﻝ ﺁﮔﺎﻩ
ﻋﻠﯽ ﺣﺼﻦ ﺣﺼﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﻋﯿﻦ ﯾﻘﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﺟﺒﻞ ﻣﺘﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﺑﻪ ﮐﻮﺭﯼ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺧﻠﻖ
ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﻋﻠﯽ ﮐﺎﺷﻒ ﻫﺮ ﻏﻢ
ﻋﻠﯽ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﻫﻢ
ﻋﻠﯽ ﺫﮐﺮ ﻟﺐ ﻋﯿﺴﯽ ﻣﺮﯾﻢ
ﻋﻠﻰ ﻫﺴﺘﯽ ﺧﺎﺗﻢ
ﻋﻠﯽ ﺑﺮﮒ ﺑﺮﺍﺕ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺧﻠﻖ
ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ
ﻋﻠﯽ ﺍﺻﻞ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﺭﻭﯼ ﺳﺠﻮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﻣﻌﺪﻥ ﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ
ﻋﻠﯽ ﺭﺍﺯ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﻣﺤﺮﻡ ﺭﺍﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﻣﻬﺮ ﻗﺒﻮﻟﯽ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ
ﻋﻠﯽ ﺻﻮﻡ ﻭ ﺻﻼ‌ﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﺑﺮﺍﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﺣﺞ ﻭ ﺯﮐﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﺑﺮﮒ ﺑﺮﺍﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﺗﺠﻠﯽ ﺻﻔﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﺑﺎﺏ ﻧﺠﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﺣﯽ ﻭ ﻣﻤﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﺭﻣﺰ ﻋﺒﻮﺭ ﻭ ﻣﺮﻭﺭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺻﺮﺍﻁ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻋﻠﯽ ﺳﺎﻗﯽ ﮐﻮﺛﺮ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺁﺏ ﺣﯿﺎﺕ ﺍﺳﺖ.

 

عن عَبْدُ اللّهِ بْنِ مَسْعُود،


فالَ: أتَیْتُ فاطِمَةَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْها، فَقُلْتُ: أیْنَ بَعْلُکِ؟ فَقالَتْ (علیها السلام): عَرَجَ بِهِ جِبْرئیلُ إلَى السَّماءِ، فَقُلْتُ: فیما ذا؟ فَقالَتْ: إنَّ نَفَراً مِنَ الْمَلائِکَةِ تَشاجَرُوا فى شَیْىء، فَسَألُوا حَکَماً مِنَ الاْدَمِیّینَ، فَأَوْحىَ اللّهُ إلَیْهِمْ أنْ تَتَخَیَّرُوا، فَاخْتارُوا عَلیِّ بْنِ أبی طالِب (علیه السلام).

 

عبد اللّه بن مسعود گوید: روزى بر فاطمه زهراء(علیها السلام)وارد شدم و عرضه داشتم: همسرت کجا است؟ فرمود: همراه جبرائیل به آسمان عروج نموده است، گفتم: براى چه موضوعى؟ فرمود: بین عدّه اى از ملائکه الهى مشاجره اى شده است؛ و تقاضا کرده اند یک نفر از آدم‌ها بین ایشان حکم و قضاوت نماید؛ و خداوند به ملائکه وحى فرستاد: خودتان یک نفر را انتخاب نمائید؛ و آن‌ها هم حضرت علىّ بن ابى طالب (علیه السلام) را برگزیدند.

 

اختصاص شیخ مفید: ص ۲۱۳، س ۷، بحارالأنوار: ج ۳۷، ص ۱۵۰، ح ۱۵٫

موضوعات: اهل بیت (ع), حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




حواسمان نیست که چه راحت باحرفی که درهوا رهامیکنیم٬
چگونه یک نفر را به هم میریزیم
چند نفر را به جان هم می اندازیم
چه سرخوردگی یا دلخوری هایی به جای میگذاریم
چقدر زخم میزنیم….
حواسمان نیست که ما میگوییم و رها میکنیم
و رد میشویم و میگذاریم به پای رک بودنمان
اما یکی ممکن است گیر کند…
بین کلمه های ما…
بین قضاوتهای ما…
بین برداشت های ما…
دلی که میشکنیم ارزان نیست…

موضوعات: روانشناسی  لینک ثابت




در شش روز نخست ماه مبارک رمضان حرارت بدن 5/1 درجه پایین می آید که افرادی که دارای عفونت هستند، عفونت بدن کاهش پیدا می کند.

از روز ششم ماه مبارک رمضان تا دهم عفونت های بدن دفع پیدا می کنند و همچنین کلسیم مازاد از بدن خارج می شود، معده شروع به پاکسازی می کند و مواد زائد را خارج می کند.

از روز دهم تا چهاردهم ماه مبارک رمضان پاکسازی سیستم عصبی و تقویت سیستم عصبی انجام می گیرد. از روز چهاردهم تا بیست و یکم ماه مبارک رمضان پاکسازی عروق و قلب انجام می گیرد. غلظت خون در این روز ها پاکسازی و تخلیه می شود.

بیست و یکم تا سی ام ماه مبارک رمضان تمامی عفونتها و مواد زائد از بدن بیرون می رود. در پایان ماه مبارک رمضان با بدنی سالم و تصفیه شده از مواد زائد روبرو هستیم به شرط تغذیه ای صحیح در ماه رمضان.

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




چفیه می گیو...
چفیه می گیو...
چفیه می گیو...

می پرسند که چرا پرفایلت را چفیه خاکی قرار دادی؟ و برخی به شوخی و برخی به تمسخر و طعنه از حاکی بودنش می پرسند.

از حاج آقای ماندگاری نقل است که از حضرت ماه پرسیدند:
فلسفه چفیه شما چیست؟
میگند در جواب فرمودند که: دوستان اگر میدانستند که دشمن چگونه آماده شده است برای زمین زدن نظام و امام، هیچگاه حالت رزم را از خودشان دور نمی کردند.

لذا به تاسی از امام خامنه ای روحی له الفدا در این عرصه جبهه و جنگ مجازی میخواهم همیشه همراهم باشد و خاکی بودنش هم بعلت همراهیم در میان خاکهای گرم و مقدس جنوب و گل ولای کوههای سربه فلک کشیده غرب میهن اسلامی ومقدسم میباشد ولذا خاکی بودنش را بخاطر متبرک بودن دوست دارم.

و اما این سوال را از خود چفیه می پرسم که خود را معرفی کند و بگوید که چرا امام خامنه ای روحی له الفدا آن را از خود دور نمیکند؟

چفیه میگوید :

چفیه میگوید : به خوبی یاد دارم آن روزها را که عرق از جبین کشاورزان نخلستان بر میگرفتم و گاه بر گرد کمر ماهی گیران بر روی دریای بی انتها روان میشدم …

چفیه میگوید : به یاد دارم آن زمان را که ترکش ، پای رزمنده ی بسیجی را دریده بود و او ، و او چنگ بر خاک میزد و من ، طاقتم بر سر می آمد و خود را به دور پای او می پیچیدم و سخت می فشردم ، آن قدر که خون بر پیکرش بر می گشت و من سر تا پا سرخ میشدم ، مانند شقایق …

چفیه میگوید : آنگاه که خورشید سوزان ، امان بچه ها را بریده بود ، دامن به آب داده و روی سوخته از آفتابشان را نوازش می کردم ، شاید که با خیسی تنم ، کمی از سوزش وجودشان بکاهم ….

چفیه میگوید : آن زمان که به نماز می ایستادند عبایشان می شدم و در دل شب تنها محرم رازشان … و من بودم که در توسل های پیش از عملیات ، صورت رزمندگان را می پوشاندم تا که هیچ کس جز محبوبشان اشکشان را نبیند من بودم” و چشم های ملتمس و خیس آنها ” و این آبروی من از همان اشک هاست …

چفیه میگوید : هرگاه که زمین به لرزه می افتاد و آسمان شب با منورها چراغانی می شد ، فریاد یا زهرا(س) در دشت می پیچید و رزم خون در میدان رزم بر پا بود ، به یاد دارم آن هنگام که رزمنده ای بسیجی در خون می غلتید ، من اولین کسی بودم که بر بالینش می نشستم ؛ او هفت آسمان را می نوردید و من ، با کوهی از غم فراق ، وجود نورانیش را در آغوش می گرفتم و آن قدر آن را می بوییدم تا تمام وجودم را خون زخم های پیکرش در بر میگرفت…

چفیه میگوید : شما ندیدید آن هنگام را که بچه ها دل به دریا زده بودند و تکه تکه ی بدن هایشان میدان رزم را گلگون میکرد ، رفیقانشان آن تکه ها را در بالینه من جمع می کردند و من همچون بقچه ای می شدم از گوشت و خون خوبان …

و آنگاه که نبرد به پایان میرسید ، اشک حسرت یاران خمینی(ره) ، تمام وجودم را در بر می گرفت چفیه شرح جان فشانی عشاق است ؛ چفیه معطر از عطر بسیجیان است …
چفیه منتظر است ، منتظر یاران امام عصر(عج) …
چفیه همراه بهشتیان است و ریسمان ولایت ، نشانه منزلت و پاکی است و یادگار جنگ …

خوشا به حال آنان که چفیه همراه زندگیشان است …..

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

هر دو مسلمانى كه با هم قهر كنند و سه روز به قهر خود ادامه دهند و آشتى نكنند، هر دو از اسلام بيرون روند و ميان آنان هيچ پيوند دينى نباشد و هر كدام از آنها پيش از ديگرى با برادرش حرف بزند، در روز حسابرسى زودتر به بهشت مى رود.


أَيُّمَا مُسْلِمَيْنِ تَهَاجَرَا فَمَكَثَا ثَلَاثاً لَا يَصْطَلِحَانِ إِلَّا كَانَا خَارِجَيْنِ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُمَا وَلَايَةٌ فَأَيُّهُمَا سَبَقَ إِلَى كَلَامِ أَخِيهِ كَانَ السَّابِقَ إِلَى الْجَنَّةِ- يَوْمَ الْحِسَابِ.
كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص345، ح5

موضوعات: روایات  لینک ثابت




سؤال:1- آيا امام عصر(عج) مجردند، يا داراي همسر و فرزند مي باشند تا بتوانند درد تنهايي را تحمل كنند؟
جواب:
دليل قطعي بر وجود يا عدم وجود آن نداريم لكن شواهدي هست كه وجود همسر و فرزندان را اثبات مي نمايد .
1-قواعد كلي
2-روايات
3-دعاها
قواعد كلي شريعت محمدي ايجاب مي كند كه حضرت بقيه الله نيز مانند ديگر پيشوايان معصوم «عليهم السلام » تشكيل خانواده داده است ، و از جد بزرگوارش حضرت محمّد مصطفي پيروي نموده .
مرحوم محدث نوري« ره » مي فرمايد: چگونه ترك خواهد نمود چنين سنت عظيمه جدبزگوار خود را با آن همه ترغيب و تحريص كه در انجام آن شده . و نكوهشي كه در ترك تهديد و آن شده است. سزوار ترين كس در انجام سنت پيامبر امام هر عصر است و تا كنون كسي ترك آن را از خصايص آن جناب نشمرده است .
روايات در رابطه با همسر و همسران حضرت بقيه الله تنها يك روايت است كه سرنخي به دست ميدهد و آن روايتي است كه، مرحوم كفعمي در كتاب شريف مصباح نقل كرده است . بر اساس اين روايت همسر حضرت از نسل عبدالعُزّي پسر عبدالمطلب مي باشد. در رابطه با اولاد آن حضرت رواياتي هست كه وجود آنها را به روشني اثبات مي كند و اين روايات ضمنا وجود همسر را اثبات مي كنند .
الف )- سيدبن طاووس در جمال الاسبوع مي فرمايد : روايتي با سندهاي متصل يافتم كه حضرت ولي عصر «عج » را اولاد بسياري هست .
ب ) مرحوم مجلسي «ره» نيز بابي را به خلفاء و اولاد حضرت مهدي اختصاص داده است .
روايت بسياري دليل بروجود فرزند براي حضرت مهدي هستند الا يك روايت كه منافي و معارض با اين روايات است و آن روايت اين است ، هر امامي بايد فرزند داشده باشد به جز حضرت مهدي كه فرزند ندارد ، ولي علماء و برزگان شيعه مانند مرحوم محدث نوري و شيخ طوسي و مير محمد مير لوحي معاصر علامه مجلسي اين تنافي را رفع كردند، بدين بيان كه امام زمان مانند ساير ائمه پسر امام ندارد، نه آنكه اصلا پسر ندارد و بنابراين از مجموع احاديث استفاده مي شود كه، براي حضرت مهدي فرزندان بسياري هست كه همه از اوليا ء و صلحاء شرفا هستند ولي سمت امامت ندارند، چرا كه امام منحصر در دوازده نفر است .
3- دعاها، علاوه بر روايات و قواعد كلي برخي دعاها نيز از معصومين« عليهم السلام » صادر شده و يا از ناحيه مقدسه رسيده دلالت دارند بر اينكه براي حضرت اهل و عيالي و فرزنداني هست و در دعاها نامي از آنها برده نشده و در حق آنها دعا شده است . در اين دعا وجود همسر و فرزندان را براي حضرت اثبات مي كند و در اين مورد دعا بسيار است .
واينكه آيا حضرت مهدي با فرزند و همسران خود ظهور مي كنند، چون ما بشريم و اطلاعات بشر محدود است اطلاعات و دليل قطعي و يقين محكم به آن تصريح نشده است .
منابع:
1-سيماي آفتاب , دكتر حبيب الله مظاهري
2- تجسم اميد و نجات , عزيز الله حيدري
3-سيماي مصلح جهان , مراد فيضي
4-ارتباط معنوي با حضرت مهدي «عج » , حسين گنجي

موضوعات: امام زمان (عج), پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




ارشاد سردسته اشرار

در اوائل حال ( آخوند ملاّ محمد تقی مجلسی ) که هنوز شهرتی نداشت مردی که به آخوند ارادت داشت بآن جناب عرض نمود : مرا همسایه ایست که از دست او به تنگ آمده ام شبها فسّاق و اشرار را به خانه خودش جمع مینماید تا مشغول عیش و عشرت و شرابخواری و ساز و رقص بشوند آیا میشود در این باب راه علاجی پیدا کرد ؟
شیخ فرمود : امشب ایشان را به مهمانی دعوت کن من هم در آن مهمانی حاضر میشوم . پس آن مرد آنها را برای شام دعوت کرد . رئیس اشرار گفت : چه طور شد که تو هم به جرگه ما در آمدی ؟
گفت : چنین اتفاق افتاد . اشرار همه خوشحال شدند که یک نفر دیگر به افرادشان اضافه شده . شب ، آخوند قبل از همه وارد منزل شد و در گوشه ای نشست .
ناگاه رئیس اشرار با دار و دسته اش از در وارد شدند و نشستند ، چون آخوند را در مجلس دیدند برایشان ناگوار آمد ، برای آنکه آخوند از غیر جنس آنها بود و بسبب وجود او عیش ایشان منغض میشد . پس رئیس ایشان خواست که آخوند را از میدان بیرون کرده باشد روی بآخوند کرده وگفت : شیوه ایکه شما در دست دارید بهتر است یا شیوه ایکه ما داریم ؟
آخوند گفت : هر یک خواص و لوازم کار خود را بیان کنیم آنوقت ببینیم کدام بهتر است ؟
رئیس گفت : این سخن منصفانه است . آنوقت گفت : یکی از اوصاف ما اینست که چون نمک کسی را خوردیم به او خیانت نمی کنیم .
آخوند گفت : این حرف شما را من قبول ندارم .
رئیس گفت : این در میان همه ما مسلّم است .
آخوند گفت : من می دانم شما نمک کسی را خورده اید و نمکدانش را شکسته اید .
رئیس گفت : نمک چه کسی را خورده ام و نمکدانش را شکسته ام ؟
آخوند گفت : آیا هرگز شما نمک خداوند عالم را نخورده اید ؟ ! چون رئیس این سخن را شنید تاءمّلی کرده یک مرتبه از جای خود حرکت کرده و رفت و تابعان او همه رفتند .
صاحب خانه به آخوند گفت : کار بدتر شد چون ایشان به قهر و غضب رفتند . آخوند گفت :
اکنون کار باینجا انجامید تا ببینیم بعدها چه خواهد شد ، چون صبح شد رئیس دزدها به در خانه آخوند آمده عرض کرد : کلام دیشب شما بر من اثر کرد اکنون توبه کرده غسل نموده ام که مسائل دین بمن تعلیم نمائی .
پس بسبب تاءثیر نفس آخوند ملاّمحمد تقی مجلسی آن شخص از هدایت یافتگان شد .

موضوعات: سخن بزرگان, داستان های علما  لینک ثابت




*✿* چرا می گن ماه مبـــــــــــارک رمضان؟ *✿

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : خدا جون دوباره سلام …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : دوباره یادمون اومده باید توبه کنیم و بیخیال گناه بشیم …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : خدا جون ۱ ماه نوکرتیم ولی بعدش دوباره روز از نو روزی از نو …
… ولـــــی نــــــه …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : خدا همیشه هست و درگاهش واسه توبه بازه و کلی آلارم گذاشته واسمون که بیدار بشیم …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : سحر بلند بشی با خونوادت سحری بخورین و دعای سحرو گوش کنین …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : زولبیا و بامیه هایی که کل سال منتظرش بودین …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : هر روز یه جزء قرآنو با عشق بخونی … یا حتی یه آیه به مصداق همه ی قرآن …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : دعای رَبَّنا و أَسمآءُ الحُسنـیٰ که پخش میشه رو با تموم وجودت گوش کنی و ببینی یهو صدا پیچید : «اَللهُ أَکبَــــر» …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : افطاری دعوت بشین خونه ی فامیل و آشناها و با هم سفره رو بچینین و به انتظار اذون بشینین …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : بازم یادمون بیاد درای مسجد بازه و هرجور شده بریم و صف اول وایستیم …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : شبای قدر و دلهره ی تقدیری که داره واست نوشته میشه …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : بنده ها بلند بشین … درای بهشت بازه و فقط شما رو کم داره …

✦ رمضاלּ یعنـ ـ ـے : روزای خوب … روزای خوب خـدا … روزای خوب بنــده های خـدا …

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺭﺧﺸﻴﺪ

ﺍﮔﺮ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺁﺏ، ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻔﺘﺪ، ﻫﯿﭻ ﺍﺛﺮﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ!

ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺑﺮﮔﯽ ﺍﻓﺘﺪ، ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ ﭘﺲ،

ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺭﺧﺸﻴﺪ!

ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮﺳﻂ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ، ﺭﻗﻢ ﻧﻤﻴﺨﻮﺭﺩ،

ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ…!!!

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید:
«دین و ادب نتیجۀ عقل است؛
الدِّینُ وَ الْأَدَبُ نَتِیجَةُالْعَقْل‏»
(غررالحکم/1693)
مثلاً کسی که عقل داشته باشد،
خود به خود می‌رسد به اینکه باید مؤدبانه زندگی بکند.
لذا من هرجا یک آدم مؤدب می‌بینم،
می‌گویم: این چقدر به درد دین می‌خورد؛
لابد عقلش به او گفته مؤدب باش،
و همین عقل برای دین‌داری کافیست.

باز امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگر می‌فرماید:
«إنَّما العَقلُ التَّجَنُّبُ مِنَ الإثمِ و النَّظَرُ فی العَواقِبِ و الأخذُ بِالحَزمِ»؛
(غررالحکم/3887)
عقل همان چیزی است که انسان را از کار بد باز می‌دارد،


عقل همان چیزی است که به آدم می‌گوید عاقبت و انتهای کار را هم نگاه کن
و عقل همان چیزی است که انسان را
محتاط می‌کند و یک احتیاط‌های به جایی به انسان می‌دهد.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




من دل شکسته ام تو چرا گریه می کنی؟

آقاجان…
من دل شکسته ام تو چرا گریه می کنی؟
داری کدام بغض مرا گریه می کنی؟
گریان غروب ها به کجا خیره می شوی؟
هر روز صبح زود چرا گریه می کنی؟
دارم برای غربت تو گریه می کنم
داری برای غربت ما گریه می کنی؟!
عمری ست از تو غافلم و تو برای من
شب های جمعه پیش خدا گریه می کنی
دلشوره های امشب من بی دلیل نیست
سر بر کدام خاک؟ کجا گریه می کنی؟
این ابرها همیشه که باران نمی شوند
شاید تو بغض کرده ای یا گریه می کنی…
برگشته ایم خسته و شرمنده و فقیر…
یا ایها العزیز…چرا گریه می کنی؟…

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت




سحر جمعه شده حال پریشان دارم
سینه ی سوخته از آتش هجران دارم

ذکر أینَ الحسن و أینَ حسین ها تا کی ؟
از غم دوری تو،ناله فراوان دارم

بوی پیراهنتان هم به مشامم نرسید!
همه شب تا به سحر چشم به کنعان دارم

چقدَر حوصله آقا به خدا پیر شدم ؟!
در سرم موی سپید و تن لرزان دارم

بی جهت نیست ندیدم رخ زیبای تو را
چون که در دل هوس و لذّت عصیان دارم

با همه تیرگی باطن و امواج گناه
نکشم دست ز دامان تو تا جان دارم

همه ی چشم امیدم به عنایات شماست
با همه لکّه ی عصیان که به دامان دارم

در دلم آرزوی دیدن یک لحظه تو را
در کنار حرم شاه خراسان دارم

جمعه ی دوم ماه است و دو دستم خالیست
بده در راه خدا،چشم به احسان دارم

روز و شب من ز غم کرب و بلا گریانم
در دلم ماتم سالار شهیدان دارم

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت




ماجرای انتخاب همسر برای شاهزاده چین


دویست و پنجاه سال پیش از میلاد؛ در چین باستان؛ شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت.

با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند، تا دختری سزاوار را انتخاب کند.

وقتی خدمتکار پیر قصر، ماجرا را شنید غمگین شد چون دختر او هم مخفیانه عاشق شاهزاده بود. دختر گفت او هم به آن مهمانیخواهد رفت.

مادر گفت: تو شانسی نداری، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا.

دختر جواب داد: می دانم که شاهزاده هرگز مرا انتخاب نمی کند، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم. روز موعود فرا رسید و همه آمدند.

شاهزاده رو به دختران گفت: به هر یک از شما دانه ای می دهم، کسی که بتواند در عرض شش ماه زیباترین گلرا برای من بیاورد، ملکه آینده چین می شود. …

همه دختراندانه ها را گرفتند و بردند. دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت.

سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند، اما بی نتیجه بود، گلی نرویید.

روز ملاقات فرا رسید، دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هر کدام گل بسیار زیبایی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدانهای خود داشتند.

لحظه موعود فرا رسید شاهزاده هر کدام از گلدانها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود!

همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است.

شاهزاده توضیح داد: این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراتور می کند:

گل صداقت…

همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود…

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت





فقیری از کنار دکان کباب فروشی میگذشت. مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخها کرده و به روی آتش نهاده باد میزند و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود. بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت.

او به همین ترتیب چند تکه نان خشک خورد و سپس براه افتاد تا از آنجا برود ولی مرد کباب فروش به سرعت از دکان خارج شده دست وی را گرفت و گفت: کجا میروی پول دود کباب را که خورده ای بده.

از قضا ملا از آنجا میگذشت جریان را دید و متوجه شد که مرد فقیر التماس و زاری میکند و تقاضا مینماید او را رها کنند. ولی مرد کباب فروش میخواست پول دودی را که وی خورده است بگیرد.

ملا دلش برای مرد فقیر سوخت و جلو رفته به کباب فروش گفت: این مرد را آزاد کن تا برود من پول دود کبابی را که او خورده است میدهم. کباب فروش قبول کرد و مرد فقیر را رها کرد.

ملا پس از رقتن فقیر چند سکه از جیبش خارج کرده و در حال که آنها را یکی پس از دیگری به روی زمین میانداخت به مرد کباب فروش گفت:

بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده، بشمار و تحویل بگیر.

مرد کباب فروش با حیرت به ملا نگریست و گفت: این چه طرز پول دادن است مرد خدا؟

ملا همان طور که پول ها را بر زمین میانداخت تا صدایی از آنها بلند شود گفت:

خوب جان من کسی که دود کباب و بوی آنرا بفروشد و بخواهد برای آن پول بگیرد باید به جای پول صدای آنرا تحویل بگیرد.

موضوعات: داستان  لینک ثابت





خانم باربارا والترز که از مجریان بسیار سرشناس تلویزیون های معتبر آمریکاست سالها پیش از شروع مبارزات آزادی طلبانه افغانستان داستانی مربوط به نقشهای جنسیتی در کابل تهیه کرد. در سفری که به افغانستان داشت متوجه شده بود که زنان همواره و بطور سنتی 5 قدم عقب تر از همسرانشان راه می روند.

خانم والترز اخیرا نیز سفری به کابل داشت ملاحظه کرد که هنوز هم زنان پشت سر همسران خود قدم بر می دارند و… علی رغم کنار زدن رژیم طالبان، زنان شادمانه سنت قدیمی را پاس می دارند.

خانم والترز به یکی از این زنان نزدیک شده و می پرسد:

چرا شما زنان اینقدر خوشحالید از اینکه سنت دیرین را که زمانی برای از میان برداشتنش تلاش می کردید همچنان ادامه می دهید؟

این زن مستقیم به چشمان خانم والترز خیره شده و می گوید:

بخاطر مین های زمینی!!

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت





روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟ گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.

حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند. پس گفت: بله…

خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت.

دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند…

حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت…

گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن. با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج می کشند…

و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوست دوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده اند و می خورند که زندگی را “بیشرمانه مردن” تعریف می کنند.

آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟

آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته، پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟

آقا ی محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد.

ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم. ما آمده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود…

ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند…

گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت




داستان مرا بغل کن


روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد.

زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت:…

مرا بغل کن. زن پرسید: چه کار کنم؟

و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود.

به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند،

شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.

زن جواب داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم.

سرم درد نمی کند. شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى “مرا بغل کن” چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت





نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد .

آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند.موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند.قبل از ورود ، نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد …..

بعد با دو دستش ، شاخه های درخت را گرفت .چهره اش بی درنگ تغییر کرد.خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند ، برای فرزندانش قصه گفت ، و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند .

از آنجا می توانستند درخت را ببینند .

دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد، و دلیل رفتار نجار را پرسید.

نجار گفت : -(( آه این درخت مشکلات من است .

موقع کار ، مشکلات فراوانی پیش می آید ، اما این مشکلات مال من است و ربطی به همسر و فرزندانم ندارد.

وقتی به خانه می رسم ، مشکلاتم را به شاخه های آن درخت می آویزم . روز بعد ، وقتی می خواهم سر کار بروم ، دوباره آنها را از روی شاخه بر می دارم .جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلاتم را بردارم ، خیلی از مشکلات ، دیگر آنجا نیستند ، و بقیه هم خیلی سبکتر شده اند .))

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت




بابا جان فقط پنج دقیقه ، باشه ؟
با تشکر از مهرداد عزیزدر یک پارک زنی با یک مرد روی نیمکت نشسته بودند و به کودکانی که در حال بازی بودند نگاه میکردند.زن رو به مرد کرد و گفت پسری که لباس ورزشی قرمز دارد و از سرسره بالا می­رود پسر من است .

مرد در جواب گفت : چه پسر زیبایی و در ادامه گفت او هم پسر من است و به پسری که تاب بازی می­کرد اشاره کرد .مرد نگاهی به ساعتش انداخت و پسرش را صدا زد :

…سامی وقت رفتن است .سامی که دلش نمی­آمد از تاب پایین بیاید با خواهش گفت بابا جان فقط 5 دقیقه . باشه ؟مرد سرش را تکان داد و قبول کرد . مرد و زن باز به صحبت ادامه دادند .

دقایقی گذشت و پدر دوباره فرزندش را صدا زد : سامی دیر میشود برویم .

ولی سامی باز خواهش کرد 5 دقیقه این دفعه قول میدهم .مرد لبخند زد و باز قبول کرد . زن رو به مرد کرد و گفت : شما آدم خونسردی هستید ولی فکر نمی­کنید پسرتان با این کارها لوس بشود ؟مرد جواب داد دو سال پیش یک راننده مست پسر بزرگم را در حال دوچرخه­سواری زیر گرفت و کشت .

من هیچ­گاه برای تام وقت کافی نگذاشته بودم . و همیشه به خاطر این موضوع غصه می­خورم .

ولی حالا تصمیم گرفتم این اشتباه را در مورد سامی تکرار نکنم .

سامی فکر می­کند که 5 دقیقه بیش­تر برای بازی کردن وقت دارد ولی حقیقت آن است که من 5 دقیقه بیشتر وقت می­دهم تا بازی کردن و شادی او را ببینم .5 دقیقه­ای که دیگر هرگز نمی­توانم بودن در کنار تام ِ از دست رفته­ام را تجربه کنم

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت




استاد اصولا منطق چیست ؟
معلم کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد - پیش من می آیند.

یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟

هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !

معلم گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.

پس چه کسی حمام می کند ؟

حالا پسرها می گویند : تمیزه ! معلم جواب داد : …. نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.

وباز پرسید : خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟

یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !

معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد.

خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟

بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !

معلم بار دیگر توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!

شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم ؟

هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است

معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ،

این یعنی:

منطق ! و از دیدگاه هر کس متفاوت است

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت




داستان چشمه

چشمه
در باغی چشمه‌ای‌بود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ، تشنه‌ای دردمند بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می‌کرد. ناگهان خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند.

صدای آب مثل صدای یار شیرین و زیبا به گوشش آمد.

آب در نظرش شراب بود. مرد آنقدر از صدای آب لذت می‌برد که تند تند خشت‌ها را می‌کند و در آب می‌افکند.

آب فریاد زد: های، چرا خشت می‌زنی؟

از این خشت زدن بر من چه فایده‌ای می‌بری؟…

تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است.

اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه مثل شنیدن صدای موسیقی رُباب است. نوای آن حیات بخش است، مرده را زنده می‌کند.

مثل صدای رعد و برق بهاری برای باغ سبزه و سنبل می‌آورد.

صدای آب مثل هدیه برای فقیر است. پیام آزادی برای زندانی است، بوی یوسف لطیف و زیباست که از پیراهنِ یوسف به پدرش یعقوب می‌رسید .

فایدة دوم اینکه: من هر خشتی که برکنم به آب شیرین نزدیکتر می‌شوم، دیوار کوتاهتر می‌شود.

خم شدن و سجده در برابر خدا، مثل کندن خشت است. هر بار که خشتی از غرور خود بکنی، دیوار غرور تو کوتاهتر می‌شود و به آب حیات و حقیقت نزدیکتر می‌شوی. هر که تشنه‌تر باشد تندتر خشت‌ها را می‌کند. هر که آواز آب را عاشق‌تر باشد.

خشت‌های بزرگتری برمی‌دارد.

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت




چند می فروشی؟
مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد. در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت… یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد. پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید. کشاورز گفت: خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم. کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟ کشاورز گفت: آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت





بعد از خوردن غذا بیل گیتس 5 دلار به عنوان انعام به پیش خدمت دادپیشخدمت ناراحت شد بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت شد و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟ پیشخدمت : من متعجب شدم …. بخاطر اینکه در میز کناری پسر شما 50 دلار به من انعام داد در درحالی که شما که پدر او هستید و پولدار ترین انسان روی زمین هستید فقط 5دلار انعام می دهید ! گیتس خندید و جواب معنا داری گفت : او پسر پولدار ترین مرد روی زمینه و من پسر یک نجار ساده ام

موضوعات: داستان  لینک ثابت





انسانیت، ساده یا پیچیده!
چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بود برای مشتریها ,, افراد زیادی اونجا نبودن , 3نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یه پیرزن پیر مرد که نهایتا 60-70 سالشون بود ,, ما غذا مون رو سفارش داده بودیم که یه جوان نسبتا 35 ساله اومد تو رستوران یه چند دقیقه ای گذشته بود که اون جوانه گوشیش زنگ خورد , البته من با اینکه بهش نزدیک بودم ولی صدای زنگ خوردن گوشیش رو نشنیدم , بگذریم شروع کرد با صدای بلند صحبت کردن و … بعد از اینکه صحبتش تمام شد رو کرد به همه ما ها و با خوشحالی گفت که خدا بعد از 8 سال یه بچه بهشون داده و همینطور که داشت از خوشحالی ذوق میکرد روکرد به صندوق دار رستوران و گفت این چند نفر مشتریتون مهمونه من هستن میخوام شیرینیه بچم رو بهشون بدم ,, به همشون باقالی پلو با ماهیچه بده ,, خوب ما همه گیمون با تعجب و خوشحالی داشتیم بهش نگاه میکردیم که من از روی صندلیم بلند شدم و رفتم طرفش , اول بوسش کردم و بهش تبریک گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش دادیم و مزاحم شما نمیشیم, اما بلاخره با اسرار زیاد پول غذای ما و اون زن و شوهر جوان و اون پیره زن پیره مرد رو حساب کرد و با غذای خودش که سفارش داده بود از رستوران خارج شد , ,,, خب این جریان تا این جاش معمولی و زیبا بود , اما اونجایی خیلی تعجب کردم که دیشب با دوستام رفتیم سینما که تو صف برای گرفتن بلیط ایستاده بودیم , ناگهان با تعجب همون پسر جوان رو دیدم که با یه دختر بچه 4-5 ساله ایستاده بود تو صف ,,, از دوستام جدا شدم و یه جوری که متوجه من نشه نزدیکش شدم و باز هم با تعجب دیدم که دختره داره اون جوان رو بابا خطاب میکنه ,, دیگه داشتم از کنجکاوی میمردم , دل زدم به دریا و رفتم از پشت زدم رو کتفش ,, به محض اینکه برگشت من رو شناخت , یه ذره رنگ و روش پرید ,, اول با هم سلام و علیک کردیم بعد من با طعنه بهش گفتم , ماشالله از 2-3 هفته پیش بچتون بدنیا اومدو بزرگم شده ,, همینطور که داشتم صحبت میکردم پرید تو حرفم گفت ,, داداش او جریان یه دروغ بود , یه دروغ شیرین که خودم میدونم و خدای خودم,, دیگه با هزار خواهشو تمنا گفت ,,,,, اون روز وقتی وارد رستوران شدم دستام کثیف بود و قبل از هر کاری رفتم دستام رو شستم ,, همینطور که داشتم دستام رو میشستم صدای اون پیرمرد و پیر زن رو شنیدم البته اونا نمیتونستن منو ببینن که دارن با خنده باهم صحبت میکنن , پیرزن گفت کاشکی می شد یکم ولخرجی کنی امروز یه باقالی پلو با ماهیچه بخوریم ,, الان یه سال میشه که ماهیچه نخوردم ,,, پیر مرده در جوابش گفت , ببین امدی نسازیها قرار شد بریم رستوران و یه سوپ بخریم و برگردیم خونه اینم فقط بخاطر اینکه حوصلت سر رفته بود ,, من اگه الان هم بخوام ولخرجی کنم نمیتونم بخاطر اینکه 18 هزار تومان بیشتر تا سر برج برامون نمونده ,, همینطور که داشتن با هم صحبت میکردن او کسی که سفارش غذا رو میگیره اومد سر میزشون و گفت چی میل دارین ,, پیرمرده هم بیدرنگ جواب داد , پسرم ما هردومون مریضیم اگه میشه دو تا سوپ با یه دونه از اون نونای داغتون برامون بیار ,, من تو حالو هوای خودم نبودم همینطور اب باز بود و داشت هدر میرفت , تمام بدنم سرد شده بود احساس کردم دارم میمیرم ,, رو کردم به اسمون و گفتم خدا شکرت فقط کمکم کن ,, بعد امدم بیرون یه جوری فیلم بازی کردم که اون پیر زنه بتونه یه باقالی پلو با ماهیچه بخوره همین ,, ازش پرسیدم که چرا دیگه پول غذای بقیه رو دادی ماهاکه دیگه احتیاج نداشتیم ,, گفت داداشمی ,, پول غذای شما که سهل بود من حاضرم دنیای خودم و بچم رو بدم ولی ابروی یه انسان رو تحقیر نکنم ,, این و گفت و رفت ,, یادم نمیاد که باهاش خداحافظی کردم یا نه , ولی یادمه که چند ساعت روی جدول نشسته بودم و به درودیوار نگاه میکردم و مبهوت بودم ,,,, واقعا راسته که خدا از روح خودش تو بدن انسان دمید.

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت




تحسين به موقع يكي از بهترين وسايل مسرور كردن كودك است .
اين امر در نظر اسلام ، صرف نظر از فوايد تربيتي ، باعث نيل به اجر اخروي و پاداش الهي است . اولياي گرامي اسلام عملا به اين اصل بزرگ تربيتي ، توجه كامل داشته اند و اطفال خود را در مقابل كارهاي پسنديده و سخنان خوب ، مورد تحسين و محبت هاي مخصوص خود قرار مي دادند.
روزي علي عليه السلام در منزل نشسته و دو طفل خردسال آن حضرت ، ((عباس بن علي و زينب عليهماالسلام)) در طرف راست و چپ آن حضرت نشسته بودند.
علي عليه السلام به عباس فرمود: بگو يك !
گفت : يك !
فرمود: بگو دو!
عرض كرد: حيا مي كنم با زباني كه يك گفته ام ، دو بگويم .
علي عليه السلام به منظور تشويق و تحسين كودك ، چشم هاي فرزند خود را بوسيد. و اين خود اشاره به يك لطيفه توحيدي است . يعني موحدين و يكتاپرستان هرگز به شرك و دوپرستي نمي گرايند.
سپس علي عليه السلام به حضرت زينب عليهاالسلام ، كه در طرف چپ نشسته بود، توجه فرمود. در اين موقع زينب عليهاالسلام عرض كرد:
((پدر جان ! آيا ما را دوست داري ؟))
حضرت فرمود: ((بلي ! فرزندان ما پاره هاي جگر ما هستند.))
عرض كرد: ((دو محبت در دل مردان با ايمان نمي گنجد؛ حب خدا و حب اولاد، ناچار بايد گفت نسبت به ما شفقت و مهرباني است و محبت خالص ، مخصوص ذات لايزال الهي است .))
اين جمله توحيدي از زبان حضرت زينب عليهاالسلام دختر خردسال آن حضرت نيز شايان تحسين و تمجيد بود. در آن موقع ، علي عليه السلام نسبت به اين كودك ، ابراز مهر و محبت بيشتري فرمود و در واقع تشديد محبت و عطوفت خود را پاداش آن دو طفل قرار داد و بدين وسيله آنان را تحسين و تمجيد فرمود.(1)
مححيط خانه علي عليه السلام مالامال از توحيد و يكتاپرستي است ، مملو از مهر خداوند و عشق الهي است . اطفال آن خانواده نيز به همان روش تربيت شده اند و دلهاي كودكانه آنها مانند پدر بزرگوار خود لبريز از عشق به خداي يگانه و حب حضرت احديت است .(2)

1- مستدرك الوسايل ، ج 2، ص 635.
2- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 320.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




يونس بن عمار از اصحاب امام صادق عليه السلام بود. زماني دچار بيماري برص شد و لكه هاي سفيدي بر صورتش آشكار گرديد. اين عارضه ، او را به سختي ملول و آزرده ساخت . به علاوه بر اثر اين عارضه كساني درباره اش سخناني ناروا مي گفتند و آن گفته ها قدر و منزلتش را در جامعه كاهش داد و نمي توانست مانند گذشته در مجامع عمومي حضور يابد و با مردم سخن بگويد.
تصميم گرفت حضور امام صصادق عليه السلام برود و اوضاع و احوال خود را به عرض آن جناب برساند و چاره جويي كند. شرفياب شد و توضيح داد كه از طرفي گرفتار بيماري برص هستم و از طرف ديگر سخنان دردناك بعضي از اشخاص به شدت مرا رنج مي دهد و سخت متاءثرم .
امام عليه السلام براي آن كه روحيه او را تقويت كند و مشكل اجتماعي اش را حل نمايد، به وي فرمود:
لقد كان مومن آل فرعون مكنّع الاءصابع فكان يقول هكذا و يمدّ يديه و يقول يا قوم اتبعوا المرسلين .(1)
دست مومن آل فرعون عيب مادرزادي داشت . انگشتانش خميده و به هم چسبيده بود. اما موقع سخن گفتن ، بدون احساس ضعف و انكسار، دست معيوب خود را به سوي مردم دراز مي كرد و مي فرمود:
((اي مردم ! از فرستادگان خدا پيروي كنيد.))
امام عليه السلام با اين بيان كوتاه هم جواب سخنان بي اساس مردم را مي داد و هم خاطرنشان مي كرد كه ممكن است يك نفر انسان شريف و پاكدل كه خدمتگزار دين خداست ، به عارضه اي مبتلا باشد، همانطور كه مومن آل فرعون دچار بود و از طرف ديگر هم با نقل قضيه مومن آل فرعون روحيه يونس را تقويت مي كرد و به وي مي فهماند كه به سبب عارضه لكه هاي صورت نبايد از مردم كناره گيري كني و اطمينان و شخصيت خويش را از دست بدهي ! و بايد همچنان با شهمات ، به انجام وظايف تبليغي خود مشغول باشي ، چنانكه مومن آل فرعون ، دست معيوب خود را به سوي مردم دراز مي كرد و آنان را به پيروي از انبياي الهي دعوت مي نمود، يعني همان طوري كه نقص عضو انگشتان دست ، اراده مومن آل فرعون را متزلزل نكرد و نتوانست شخصيت معنوي او را در هم بشكند، لكه هاي صورت نيز نبايد، اراده شما را تضعيف كند و از انجام وظايف اجتماعي بازدارد.
بيان امام صادق عليه السلام خاطر پريشان يونس بن عمار را آرام كرد و او را براي تجديد آميزش با مردم و سازش با محيط، تقويت و تشويق نمود و به شخصت تزلزل يافته اش قرار و استقرار بخشيد.
آري ! بيان نافذ مربيان بزرگ در جبران شكست هاي روحي افراد و تقويت شخصيت و اراده آنان اثر بسيار درخشان دارد.(2)

1- الكافي ، ج 2، ص 260.
2- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 1، ص 216.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




ايحسب الانسان اءن يترك سدي ؛(1)
((آيا انسان تصور مي كند كه با وجود عقل و نيروي عمل ، خداوند او را مهمل و به حال خود مي گذارد و به اوامر و نواهي خود مكلفش نمي سازد؟))
كسي كه خود را آفريده خدا مي شناسد و بقاي خود را مرهون تدبير حكيمانه او مي داند، نمي تواند در مقابل اوامر پروردگار خود بي تفاوت باشد.
او با اين واقع بيني و انديشه نوراني ، جسم و جان خود، عقل و وجدان خود، غرايز و تمايلات حيواني خود و خلاصه تمام ذرات وجود خود را آفريده خداوند مي داند و معتقد است او خالق من و مالك واقعي من است .
چنين انساني ، بر خلاف دستور مالك حقيقي خويش قدم بر نمي دارد و به خود اجازه گناه نمي دهد و اگر چندي بر اثر غفلت به گناه آلوده شود، به محض آنكه فكر بندگي و عبوديت را در نهادش بيدار كنند و متذكرش سازند كه مملوك پروردگار است و بنده و مملوك حق ندارد از فرمان مولا و مالك خود سرپيچي نمايد، فورا متنبه مي شود، تغيير روش مي دهد و از گذشته خود پشيمان مي گردد. و در آتيه ، از گناه و مخالفت مولاي خويش باز مي ايستد.
((بشر بن حارث حافي)) از اهل مرو بود. مدتي از عمرش به گناهكاري و شهوات غير مشروع گذشت . روزي حضرت موسي بن جعفر عليه السلام از كوچه اي كه بشر در آن بود، عبور مي فرمود. موقعي كه به در خانه بشر رسيد، اتفاقا در باز شد، و يكي از كنيزكان بشر، از خانه بيرون آمد. كنيز حضرت موسي بن جعفر عليه السلام را شناخت و آن حضرت نيز مي دانست كه اين خانه بشر است . از كنيز سوال كرد: ((آقاي تو آزاد است يا بنده ؟))
جواب داد: ((آزاد است .))
فرمود: ((چنين است كه گفتي ! زيرا اگر بنده مي بود، به شرايط بندگي عمل مي كرد و از آقاي خود اطاعت مي نمود.))
حضرت موسي بن جعفر عليه السلام اين سخن را فرمود و راه خود را در پيش گرفت . كنيز به خانه برگشت و گفته امام را براي بشر نقل كرد.
سخن حضرت در نهاد او طوفاني برپا كرد و سخت منقلبش نمود. به عجله از جا برخاست و با پاي برهنه از خانه بيرون دويد و خود را به حضرت موسي بن جعفر عليه السلام رساند. به دست امام عليه السلام توبه كرد، گناهان را ترك گفت و راه اطاعت الهي را در پيش گرفت . چون موقعي كه به حضور امام شرفياب شد و توبه كرد پابرهنه بود به احترام آن لحظه سعادت بخش ، تا پايان عمر، كفش نپوشيد و هميشه با پاي برهنه راه مي رفت . لذا معروف شد به بشر حافي ؛ يعني پابرهنه .(2)
بشر كه چندين سال با گناه و ناپاكي آلوده بود، با يك جمله كوتاه متنبه گرديد و چنان منقلب شد كه از گذشته خويش استغفار نمود و بقيه عمر را با پاكي و درستكاري گذراند.
او يك مرد الهي بود و به مالكيت خداوند اعتقاد داشت . موقعي كه امام عليه السلام انديشه مقدس و فكر ايماني اش را يادآور شد و متوجهش ساخت كه اگر خود را بنده و مملوك خدا مي داني ، بايد به شرايط بندگي عمل كني و ا ز اوامر ولايت سرپيچي ننمايي ، فورا اطاعت نمود و از رفتار ناپسند خود باز ايستاد.(3)

1- سوره مبارك قيامت ، آيه 36.
2- تتمة المنتهي ، ص 329.
3- آية الكرسي ، پيام آسماني توحيد، ص 187.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




قال الصادق جعفر بن محمد عليه السلام ارج الله رجاء لا يجرّئك علي معصيته و خف الله خوفا لا يؤ يسك من رحمته .(1)
امام صادق عليه السلام فرمود:
((به خداوند اميدوار باش ، آنچنان اميدي كه تو را در معصيت او جري و جسور ننمايد و از خدا بترس آنچنان ترسي كه موجب نااميدي ات از فضل و رحمت او نشود.))
معيار فكر اسلامي و انديشه قرآني ، اميد به رحمت باريتعالي و ترس از قهر و عذاب اوست . وجود اين دو حالت در تمام موقع براي مسلمانان آنقدر مهم است كه اولياي دين نبودن هر يك از آن دو را گناهي بزرگ به حساب آورده اند.
عن عبدالله بن سنان قال : سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول ان من الكبائر عقوق الوالدين و الياءس من روح الله و الاءمن لمكر الله .(2)
عبدالله بن سنان مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود:
((از جمله گناهان كبيره تحقير و عصيان پدر و مادر است و همچنين از گناهان كبيره نااميدي از رحمت خداوند و احساس ايمني از مكر و عذاب اوست .))
نفس و بدن آدمي با هم متحدند و بر اساس اين اتحاد است كه همواره روح در بدن اثر مي گذارد و بدن از روح متاءثر مي شود. تمام حالات و ملكات نفساني ما از قبيل اميدواري يا نااميدي ، شجاعت يا ترس ، سخاوت يا بخل ، حسن نيت يا سوءنيت ، دوستي يا دشمني و خلاصه همه صفات روحي ما خواه پسنديده و خوب باشد و خواه ناپسند و بد، در بدن ما و چگونگي گفتار و رفتارمان اثر مي گذارند و كارهاي ما را متناسب و هماهنگ خود مي سازند.
همچنين اعمال بدني ما در روحمان مؤ ثر است و صورت نفساني ما را مي سازد. اگر ممارستمان در اعمال خوب و گفتار و رفتار سعادت بخش باشد، صورت نفساني ما انساني و نيكو مي شود و اقتضاي آن برخوردار شدن از پاداش الهي است و اگر كارهاي بدني ما بد و شقاوت زا باشد، صورت نفساني ما را غيرانساني و زشت مي سازند و اقتضاي آن كيفر الهي است .
به شرحي كه اشاره شد حبط و تكفير اعمال خوب و بدمان دو جريان مهم و پايدار در زندگي ماست كه قرآن شريف ما را آگاه نموده است و اين هر دو مي تواند مستند به تغيير نيت و دگرگون شدن رفتار و گفتارمان ناشي شود و مي تواند آميخته اي باشد از انديشه و عمل كه در مواردي نتيجه آن حبط اعمال خوب است و در مواردي تكفير اعمال بد.
در هر صورت اين قابليت تحول و تغيير تا آخرين روز زندگي دنيا كه دار تكليف و عمل است ، باقي و برقرار مي ماند.
ممكن است آدمي روز آخر عمر و حتي ساعت آخر حيات ، در ظاهر و باطن به سوي خدا بازگشت نمايد، توبه نصوح كند، روح و زبانش به حقيقت از پيشگاه الهي عذر بخواهد و بر اثر آن توبه واقعي ، خداوند او را ببخشد، گناهانش را تكفير نمايد و با سعادت از دنيا برود و از طرفي هم ممكن است در روز آخر عمر به كفر و الحاد گرايش يابد، از دين خدا روي گرداند، تمام اعمال خويش حبط شود و با شقاوت و سيه روزي دنيا را ترك گويد.
اين قبيل افراد سعيد و شقي در تاريخ بشر نظاير بسيار داشته اند.
ولي رستگاري و سعادتي كه در پايان زندگي نصيب شخص حر بن يزدي رياحي گرديد، كم نظير است .
زيرا عبيدالله بن زياد براي تثبيت حكومت ظالمانه يزيد، وي را در مسير خطري بزرگ و گناهي بس عظيم قرار داد.
او را ماءمور نمود با لشكريانش راه را بر حضر حسين عليه السلام ببندد و مانع بازگشت آن حضرت شود. اين كار را انجام داد و سپس ماءموريت يافت آن حضرت را در بيابان نگهدارد و نگذارد وارد كوفه شود. اين كار را نيز انجام داد و امام را در زمين كربلا متوقف نمود و زمينه قتل فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را فراهم آورد. اما خيلي زود به خود آمد و خويشتن را از اسارت بني اميه آزاد سازد و راه باطلي را كه در پيش گرفته است ترك گويد، و در فرصت مناسبي با قاطعيت تمام از مال و مقام ، زن و فرزند، حيات و زندگي و خلاصه جميع شؤ ون مادي و دنيوي خويش براي خدا چشم پوشيد و در پيشگاه الهي توبه كرد و به حضرت حسين عليه السلام پيوست و در ركاب آن حضرت به درجه شهادت نايل گرديد و به سعادت ابدي دست يافت .(3)

1- وسائل الشيعه ، ج 15، ص 217؛ مشكوة الانوار، ص 118.
2- الكافي ، ج 2، ص 278.
3- معاد از نظر روح و جسم ، ج 2، ص 285.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




شبي مرد عربي در خارج شهر با زن جوان زيبايي برخورد نمود. از او خواست كه با وي بياميزد.
زن گفت : اگر در ضميرت واعظ ديني نداري ، آيا عقلت نمي تواند، تو را از اين كار زشت و نادرست باز دارد؟
مرد در جواب گفت : ((به خدا جز ستارگان آسمان كسي ما را نمي بيند.))
زن گفت : ((پس ستاره آفرين ، يعني خدا، كجاست ؟))
مرد از شنيدن اين سخن شرمسار شد و گفت توبه كردم و از اين كار منصرف شد.(1)
سخنان پاك و بي آلايش اين زن مسلمان ، روشنگر اين حقيقت است كه چگونه ايمان به خدا و اعتقاد به احاطه علمي پروردگار، ضامن اجراي قانون الهي است و مي تواند در شب تيره و در محيط خلوت بيابان ، يك فرد با ايمان را از عمل منافي با عفت بازدارد.(2)

1- المستطرف ، ج 2، ص 231.
2- آية الكرسي ، پيام آسماني توحيد، ص 300.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




عن علي بن الحسين عليه السلام قال : مر موسي بن عمران علي نبينا و آله و عليه السلام برجل و هو رافع يده الي السماء يدعو الله فانطلق موسي في حاجته فغاب سبعة ايام ثم رجع اليه و هو رافع يده الي السماء فقال : يا رب هذا عبدك رافع يديه اليك يساءلك حاجته و يساءلك المغفرة منذ سبعة ايام لا تستجيب له قال فاءوحي الله اليه يا موسي لو دعاني حتي تسقط يداه اءو تنقطع يداه اءو ينقطع لسانه ما استجبت له حتي ياءتيني من الباب الذي اءمرته (1)
امام سجاد عليه السلام فرمود:
حضرت موسي بن عمران از رهگذري عبور مي كرد. مردي را ديد كه دست به سوي آسمان برداشته و خدا را مي خواند. موسي عليه السلام از پي كار خود رفت و پس از هفت روز مراجعت نمود. مشاهده كرد او همچنان دست به آسمان دارد و دعا مي كند.
موسي عليه السلام عرض كرد: ((بار الها! اين بنده هفت روز است كه دعا مي كند، حاجتش را برآوري و تو خواسته اش را اجابت ننموده اي .))
خداوند به موسي عليه السلام وحي فرستاد كه :
((اگر او مرا آنقدر بخواند كه دستش بيفتد و زانويش قطع شود، دعايش را مستجاب نمي كنم ، مگر از راهي كه مقرر داشته ام و به او امر كرده ام برود و مرا بخواهد.))
خداوند متعال در نظام تكوين ، وسايلي را مقرر فرموده است كه مجاري فيض اوست و افراد با ايمان ، عطاياي الهي را از راه آن مجاري طلب مي كنند.
روزي دهنده و رزاق ، ذات اقدس الهي است ، اما مجراي رزق ، كشاورزي و دامداري و پرورش درختان ميوه است .
كسي كه آب و خاك و قدرت كار دارد، بايد رزق خود را از مجاري تعيين شده به دست آورد. اگر چنين انساني وظيفه خود را انجام ندهند و بخواهد با دعا از خداوند رازق درخواست روزي نمايد، مطرود درگاه الهي خواهد بود و دعايش قابل استجابت نيست .(2)

1- بحارالانوار، ج 2، ص 263.
2- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 283.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




عن علي عليه السلام قال : عليك بلزوم اليقين و تجنب الشك فليس للمرء شي ء اءهلك لدينه من غلبة الشك علي يقينه ؛(1)
امام علي عليه السلام فرموده است :
((بر تو باد به ملازمت يقين و دوري جستن از شك ، چه آن كه هيچ چيزي براي نابود ساختن دين آدمي بدتر از شك و ترديد نيست .))
افراد فاسد و گمراه كننده وقتي مي خواهند كسي را از صراط مستقيم منحرف نمايند و او را به راه باطل سوق دهند، اول با وسوسه هاي خائنانه يقينش را متزلزل مي كنند و گرفتار شك و ترديدش مي نمايند، سپس بذر تجري را در ضميرش مي افشانند و او را به راهي كه خلاف حق و مصلحت است سوق مي دهند.
حضرت آدم عليه السلام يقين داشت كه خداوند او را از نزديك شدن به شجره منهيه منع فرموده است ، اما شيطان وقتي خواست او را اغفال كند و به كار ناروا وادارش نمايد، به وي گفت : درختي را كه تو از آن اجتناب مي نمايي ، ((شجره خلد)) است و اگر از ميوه آن بخوري هميشه در بهشت مي ماني و براي آن كه آدم و حوا را نسبت به گفته خود مطمئن نمايد، قسم ياد كرد و گفت : ((من خيرخواه شما دو نفر هستم .))
با اين وسوسه شيطاني يقين آدم عليه السلام متزلزل گرديد و دچار شك و ترديد شد و از ميوه ممنوعه استفاده نمود و در نتيجه از بهشت بيرون شد.
علي عليه السلام عمل آدم را در عبارتي كوتاه بيان فرموده :
فباع اليقين بشكّه و العزيمة بوهنه و استبدل بالجذل وجلا و بالاغترار ندما؛(2)
((آدم عليه السلام يقين خود را با شك معامله كرد و تصميم خويشتن را به سستي مبدل ساخت ، فرح و شادي اش را با ترس معاوضه كرد و پشيماني جايگزين غرورش گرديد.))(3)

1- غررالحكم ، ص 483.
2- نهج البلاغه ، ص 42.
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 1، ص 266.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




براي آنكه خوانندگان محترم به گوشه اي از مقام توحيد افعالي مردان عالي مقام الهي در زمينه اضطرار، واقف بشوند، در اين جا مختصري از زندگي افتخارآميز و پرفراز و نشيب حضرت ابراهيم عليه السلام بيان كرده و به مبارزات او با بت و بت پرستي و خطراتي كه در سر راهش پيش آمد، اشاره مي نماييم .
بت شكني ابراهيم از جمله مبارزات آن حضرت و افروختن آتش براي سوزاندن ابراهيم از جمله قضايايي است كه براي آن حضرت پيش آمد و در اين جا به استناد بعضي از آيات و روايات ، جريان امر، به اختصار توضيح داده مي شود.
در يكي از عيدهايي كه مردم از شهر خارج مي شده و به صحرا مي رفتند، ابراهيم عليه السلام عذر مزاجي آورد و در شهر ماند و از فرصت نبودن مردم استفاده نمود، به بتخانه رفت ، تمام بت ها را به استثناي بت بزرگ شكست و وسيله اي كه با آن بت ها را شكسته بود، به گردن بت بزرگ افكند.
مردم كه از صحرا برگشتند و به بتكده رفتند، بت ها را شكسته يافتند، فرياد برآوردند، شهر به هم ريخت ، طوفاني برپا شد، ابراهيم را عامل اين كار شناختند و او را براي محاكمه در حضور مردم آوردند.
قالوا اءاءنت فعلت هذا بآلهتنا يا ابراهيمَ قال بل فعله كبيرهم هذا فاساءلوهم ان كانوا ينطقونَ فرجعوا الي انفسهم فقالوا انكم اءننتم الظالمون ؛(1)
گفتند: ((اي ابراهيم ! آيا تو با خدايان ما چنين كردي ؟))
پاسخ داد: ((بت بزرگ مرتكب اين كار شد. از بت ها سوال كنيد، اگر مي توانند سخن بگويند!))
امام صادق عليه السلام قسم ياد كرد كه بت بزرگ مرتكب اين كار نشده بود و ابراهيم هم دروغ نگفته بود.
عرض شد: ((اين كه مي فرماييد چگونه است ؟))
حضرت فرمود: فرمود: ((ابراهيم عليه السلام فرمود: اگر بت بزرگ نطق مي كند، اين كار را انجام داده است و اگر نطق نمي كند، مرتكب كاري نشده است .))(2)
نمرود و مردم پس از مشورت و تبادل فكر به اين نتيجه رسيدند كه مجازات گناه بزرگ ابراهيم اين است كه در آتش سوزانده شود. افكار عمومي كيفر سوزاندن را پذيرفت و اين شعار زبانزد همگان گرديد:
قالوا حرّقوه و انصروا آلهتكم ان كنتم فاعلين ؛(3)
((گفتند: او را بسوزانيد و خدايان خود را ياري نماييد.))
سوزاندن ابراهيم به نام خدايان ، رنگ مذهبي به خود گرفت . از اين رو بت پرستان به احترام بت ها در تهيه هيزم شركت كردند. حتي كساني كه مريض و در شرف مرگ بودند، با وصيت مقداري از ماترك خود را براي خريد هيزم و سوزاندن ابراهيم اختصاص دادند. جمع آوري هيزم مدتي به طول انجاميد و ابراهيم در طول آن مدت زنداني بود. پس از آن كه به مقدار كافي هيزم از نقاط دور و نزديك جمع آوري گرديد و بر روي هم انباشته شد، در موعد مقرر، شعله هايي را برافروختند و در نتيجه دريايي از آتش به وجود آمد. قبلا منجنيقي ساخته بودند كه ابراهيم را در آن بنشانند و در وسط درياي آتش بيفكنند.
روز سوزاندن ابرهيم فرارسيد. او را در منجنيق نشاندند تا در نقطه مركزي آتش بيندازند. لحظات اضطراري براي ابراهيم شروع شد.
كسي كه در آن موقع مي توانست به ابراهيم كمك كند و او را از محيط خطر خارج نمايد، جبرئيل امين بود. روايات متعددي با مختصر تفاوت در عبارات رسيده كه جبرئيل خود را به ابراهيم رساند و آمادگي خويش را براي ياري او اعلام داشت . از آن جمله اين حديث است :
فالتقي معه جبرئيل في الهواء و قد وضع في المنجنيق فقال : يا ابراهيم هل لك الي من حاجة ؟ فقال ابراهيم اءما اليك فلا و اءما الي رب العالمين فنعم ؛(4)
جبرئيل در هوا ابراهيم را ملاقات نمود، موقعي كه در منجنيق قرار داشت ، گفت : ((اي ابراهيم ! آيا به من حاجتي داري !))
ابراهيم پاسخ داد: ((به تو حاجتي ندارم ولي به خداوند عالميان نيازمند و محتاجم .))
ابراهيم دعا كرد و از خدا نصرت طلبيد. خداوند خواسته او را اجابت فرمود.
قلنا يا نار كوني بردا و سلاما علي ابراهيم ؛(5)
((به آتش فرمان رسيد كه بر ابراهيم سرد و سلامت باش !))
ابراهيم عليه السلام در موقع اضطرار از غير خدا حتي از فرشته بزرگ الهي ياري نخواست . فقط از باريتعالي نصرت طلبيد و خداوند ياري اش فرمود.
درخواست امام سجاد عليه السلام در قطعه اي از دعاي مكارم الاخلاق از پيشگاه باري تعالي اين است كه خدايا در موقع اضطرار فقط از تو ياري بخواهم و با استعانت از غير خدا امتحانم منما.(6)

1- سوره مباركه انبياء آيه 61.
2- بحارالانوار، ج 2، ص 32.
3- سوره مباركه انبياء، آيه 68.
4- بحارالانوار، ج 12، ص 33.
5- سوره مباركه انبياء، آيه 69.
6- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 310.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




مسلماناني كه علاقه دارند، راه عبادت را بپيمايند و تمام اعمالشان صحيح و طبق دستور شرع مقدس انجام شود، بايد در شناخت تعاليم الهي كوشا و جدي باشند و از راهنمايي و ارشاد دين شناسان ، آنطور كه بايد و شايد استفاده نمايند، تا در اداي فرايض و سنن ، صراط مستقيم را بپيمايند و در بيراهه هر قدر هم خفيف باشند، قدم نگذارند.
اولياي گرامي اسلام ، همواره مراقب دوستان و پيروان خود بودند و به صورت هاي مختلف ، آنان را متوجه مي نمودند و اگر در موردي غفلتي را مشاهده مي كردند، همانند پدري مهربان تذكر مي دادند و مسير صحيح را ارائه مي نمودند.
عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم اءنّه دخل علي مريض فقال : ما شاءنك ؟ قال : صلّيت بنا صلاة المغرب فقراءت القارعة . فقلت : اللهم ان كان لي عندك ذنب تريد تعذبني به في الآخرة فعجّل ذلك في الدنيا فصرت كما تري . فقال : اء لا قلت ربنا آتنا في الدنيا حسنة و في الاخرة حسنة و قنا عذاب النار فدعا له حتي اءفاق .(1)
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بر مريضي وارد شد.
پرسيد: ((شما را چه شده است ؟))
عرض كرد: ((وقتي نماز مغرب را با ما به جماعت برگزار فرموديد، سوره قارعه را تلاوت نموديد و من پيش خودم گفتم : بار الها! اگر از من نزد تو گناهي است كه اراده داري مرا در قيامت به كيفر آن عذاب نمايي ، در آن عذاب تعجيل كن و در دنيا معذبم نما! بر اثر آن دعا چنين شدم كه ملاحظه مي فرماييد.))
حضرت فرمودند: ((بد سخني به زبان آوردي ! چرا نگفتي بار الها! در دنيا به ما حسنه اعطا كن و در آخرت حسنه اعطا فرما و ما را از عذاب آخرت مصون و محفوظ بدار!))
سپس رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم درباره عارضه اش دعا نمود و آن شخص بهبودي يافت .(2)

1- مستدرك الوسايل ، ج 2، ص 149.
2- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 3، ص 34.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




 

امام صادق عليه السلام در روايت مفصلي كه اختلاف درجات مردم را در شناخت هاي معنوي بيان نموده ، قضيه اي را شرح داده كه خلاصه اش اين است :
((مرد مسلماني همسايه اي نصراني داشت . با او از اسلام سخن گفت و مزاياي اين دين مقدس را براي او بيان نمود. مرد نصراني دعوت او را اجابت كرد و اسلام را پذيرفت .
نيمه شب فرا رسيد. مرد مسلمان در خانه تازه مسلمان را كوبيد. صاحب خانه گفت : ((كيستي ؟)) گفت : ((من فلاني هستم .)) پرسيد: ((كاري داري ؟)) پاسخ داد: ((برخيز وضو بگيرد، لباس در بر كن تا با هم براي نماز برويم !))
مرد تازه مسلمان وضو گرفت ، لباس پوشيد با او به مسجد رفت . دو نفري نماز خواندند تا سپيده صبح دميد آنگاه نماز صبح خواندند، آنقدر ماندند تا هوا كاملا روشن شد. تازه مسلمان به پا خواست كه به منزل برود. مرد مسلمان گفت : ((كجا مي روي ؟ روز كوتاه است و فاصله تا ظهر كم !)) او را نشانيد تا نماز ظهر را خواند.
باز گفت : ((فاصله تا نماز عصر كم است .)) او را نگاه داشت تا نماز عصر را هم در وقت فضيلت خواند.))
تازه مسلمان به پا خواست كه به منزل برود. به او گفت : ((الان اواخر روز است ، او را نگاه داشت تا نماز مغرب را خواند.))
باز تازه مسلمان برخاست كه به منزل برود، به وي گفت : ((فقط يك نماز باقي مانده و آن نماز عشا است !))
او را نگاه داشت تا وقت فضيلت نماز عشا رسيد، نماز عشا را هم خواند و سپس از هم جدا شدند.
نيمه شب فرا رسيد، مجددا مسلمان ، در خانه تازه مسلمان را كوبيد.
صاحبخانه گفت : ((برخيز وضو بگير، لباس بپوش ، با من براي نماز بيا!))
تازه مسلمان گفت : ((برو براي اين دين كسي را پيدا كن كه از من فارغ البال تر باشد، من كم بضاعتم و عائله دار!))
امام عليه السلام فرمود:
اءدخله في شي ء اءخرجه منه ؛(1)
((اين مرد مسلمان ، زحمت كشيد و او را از نصرانيت و ضلالت به اسلام آورد و دوباره با اعمال نادرست خود، به نصرانيتش برگرداند.))

1- الكافي ، ج 2، ص 43.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت





23 راه براي غلبه بر خشم
ـ خود را دوست داشته باشید تا هرگز گرفتار خشم‌های مخرب نخواهید شد.
ـ خود را از شر توقعاتی که از دیگران دارید نجات دهید.
ـ رفتارهای خشم برانگیز را بررسی کنید و راهی صحیح برای ابراز احساسات خود بیابید.
ـ در هنگام عصبانیت سعی کنید پیش کسی بروید که برای او احترام خاصی قایل هستید و او را دوست دارید.
ـ لحظات عصبانیت خود را با قید زمان و مکان و واقعه‌ای که باعث عصبانیت شما شده یادداشت کنید.
ـ از شخصی که دوستش دارید بخواهید تا هنگام عصبانیت‌، به شما با گفتار یا اشاره‌های توافق شده‌، هشدار دهد.
ـ پس از بروز خشم اعلام کنید که خطا کرده‌اید.
ـ یاد بگیرید که اگر چیزی را دوست ندارید. اما از آن عصبانی هم نشوید.
ـ یاد بگیرید که هر کس حق دارد چیزی باشد که خودش انتخاب کرده‌.
ـ ادای عصبانیت را در آورید.
ـ عصبانیت خود را به تعویق اندازید.
ـ در لحظه خشم‌، از افکار خود آگاهی پیدا کنید.
ـ شوخ طبعی را در خود پرورش دهید.
ـ زمان حال خود را با خشم و عصبانیت به هدر ندهید.
ـ زندگی را سخت نگیرید.
ـ خود را ارزشمند بدانید و اجازه ندهید دیگران اختیار شما را در دست بگیرند.
ـ یاد بگیرید تا اعمال و عقاید دیگران شما را پریشان و آشفته نسازد.
ـ به خاطر داشته باشید که دیگران حق دارند با آن چه دلخواه شماست همراه نباشند.
ـ به یاد داشته باشید که دیگران نمی‌توانند همیشه به میل شما رفتار کنند.
ـ اگر فکر می‌کنید که با بلندتر کردن صدایتان طرف مقابل ساکت می‌شود. بیاموزید تا احساس خود را به او نشان دهید، اما کاری نکنید که عصبانی شود.
ـ یاد بگیرید که در برابر یأس و ناکامی به شکل تازه‌ای از خود واکنش نشان دهید.
ـ خشم خود را به نحوی که آثار مخرب نداشته باشد، ابراز کنید.
ـ بیاموزید که دنیا هرگز آن طور که شما می‌خواهید، نخواهد بود.
منبع سایت پارسی طب

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت





17 روش شاد زیستن
ما با ارایه این مقاله قصد نداریم شما را مدام شاد نگاه داریم، بلکه بیشتر مایلیم تا به جای احساس ناراحتی، خشم، افسردگی و اضطراب، حداقل یک یا چند بار در روز شادی را حس کنید.
به چند نکته زیر توجه کنید. لازم نیست همه نکات را رعایت کنید به آن مواردی بپردازید که بیشتر برایتان کارساز است.
در حال زندگی کنید:
در لحظه باشید! به طور مثال بهتر است که هنگام صرف شام با خانواده به جای نگرانی برای قرار ملاقات روز آینده با پزشک تان، به غذا، جمع خانواده و صحبت تان فکر نمایید.
بلند بخندید:
پیش بینی احساس شادی، میزان هورمون اندروفین و هورمون های دیگری را که به خوشی و آرامش شما می انجامد افزایش می دهد و در عین حال تولید هورمون اضطراب را کاهش می دهد. دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا 16 نفر را که همگی معتقد بودند، تماشای یک فیلم برای آنها خنده دار بود را مورد بررسی قرار دادند. سه روز قبل به نیمی از آنها گفته بودند که این فیلم کمدی است. این دسته از افراد قبل از تماشای این فیلم متوجه تغییرات بیولوژیکی در بدنشان شدند. وقتی به تماشای فیلم پرداختند، میزان هورمون اضطراب در بدنشان به طور چشم گیری کاهش یافت. این در حالی بود که میزان هورمون های شادی بخش افزایش داشت.
خوب بخوابید:
بهتر است که روزانه برای مدتی کوتاه استراحت کنید و شب ها هم در حالی که کتاب می خوانید و حداکثر تا ساعت 10 شب، به رختخواب بروید و بخوابید. این راهکار برای بهبود خلق و خو و نیز چشم اندازتان نسبت به زندگی مؤثر است.
به موزیک گوش دهید:
تحقیقات حاکی از آن است که شنیدن موسیقی آرام قسمتی از مغز را فعال می کند که باعث شادی می شود. در ضمن این راهکار به کسب آرامش هم می انجامد.
این روش به طور آزمایشی در گروهی از افراد بالغ در حین عمل جراحی چشم انجام شد و نتایج نشان داد که این افراد نسبت به کسانی که در سکوت عمل شده بودند، تعداد ضربان قلب، فشار خون و فعالیت قلبی کمتری داشته اند.
منظم باشید:
با وجود شلوغی میز کارتان که پر از کاغذ، مجله و صورت حساب است، یا کابینت آشپزخانه تان که بسیار نامنظم است و نیز دفترچه چک تان که در طی 6 ماه اخیر هنوز تسویه نشده، نمی توانید تمرکز کنید و نفس عمیق بکشید.
به علاوه با انجام کارهای تکراری روزانه مثل جارو زدن، گردگیری و شستشوی زمین هم می توانید به آرامش و شادی برسید(البته فقط در صورتی که این کارها را با تمرکز کامل انجام دهید).
نه بگویید:
کارهایی را که در اولویت نیستند و از آنها لذت نمی برید را از برنامه زندگی خود حذف نمایید.
برای انجام کارهایتان لیستی تهیه نمایید:
هیچ چیز بهتر از این نیست که وظایف تان را بنویسید. این کار باعث می شود تا اهداف تان را شناسایی کرده و تنش و نگرانی را از وجودتان دور کنید. سپس مطمئن شوید که آیا همه وظایفتان را به خوبی انجام داده اید.
برای انجام هر کاری، زمان مشخصی را اختصاص دهید:
دکتر ادوارد سوئارز یکی از استادان روان پزشکی در دانشگاه دوک معتقد است: افرادی که در یک زمان به انجام چند کار می پردازند، بیشتر به بیماری فشار خون مبتلا می شوند.
زمانی که با تلفن صحبت می کنید، به جای انجام همزمان شستشوی لباس ها یا نظافت آشپزخانه، بهتر است به راحتی بنشینید و به مکالمه خود تمرکز کنید و نیز زمانی که با کامپیوتر کار می کنید به کار یا پروژه دیگری نپردازید.
بهتر است که ابتدا کار نخست را به اتمام برسانید سپس به کار دیگری بپردازید.
باغبانی کنید:
همان طور که تنفس هوای تازه و انجام حرکات ورزشی باعث کاهش اضطراب می شود و فرد را سرحال و سرزنده می کند، انجام امور باغبانی مثل زدودن علف های هرز باغ یا باغچه، تماشای رشد دانه ای که به گیاه تبدیل شده و گل می دهد و نیز هرس شاخ و برگ درختان که ممکن است فقط چند ساعتی وقتتان را بگیرد، نیز حس شادی و آرامش را در وجودتان زنده می کند.
برای مدتی به اخبار نشریات و رسانه ها گوش ندهید:
برای یک هفته هیچ روزنامه ای را نخوانید، به هیچ اخباری گوش نکنید و به عناوین اخبار هم اهمیت ندهید، با این کار از دنیای پُر تنشی که این خبرها برای ما ساخته اند دور می شوید. در عوض زمانی را به عبادت، پیاده روی، شرکت در کلاس های یوگا یا مدیتیشن اختصاص دهید.
ایمان خود را محکم کنید:
دکتر دیوید مایر استاد روان شناسی دانشکده هوپ هلند معتقد است پس از بررسی های بسیار به این نتیجه رسیدیم که افراد با ایمان شادتر از کسانی هستند که پایه های اعتقادی سست دارند و بهتر می توانند با مشکلات و ناراحتی ها مقابله نمایند. اعتقاد و ایمان به زندگی بسیاری از افراد معنا می بخشد، قدرت پذیرش آنها را زیاد می کند، آنها را به عالم معنویت و دنیایی غیر از دنیای مادی سوق می دهد.
شکرگزار نعمت هایی باشید که خداوند به شما عطا کرده است:
افرادی که روزانه زمانی را به تفکر در مورد نعمت هایی که خداوند به آنها عطا کرده (مثل سلامتی، دوستان، خانواده، آزادی، تحصیلات و…) اختصاص می دهند، بسیار شاد و سرحال اند.
گیاهان دارویی مناسب را بو کنید:
بوییدن گیاهان یکی از راهکارهای مؤثر در کاهش اضطراب و ایجاد شادی است.
یکی از تحقیقات نشان داد افرادی که در معرض بوی گیاه رزماری قرار گرفتنه بودند، کاهش قابل توجه ای در اضطراب داشته اند، آگاهی شان بیشتر شده و سریع تر هم به حل مسایل ریاضی می پرداختند. از طرفی بوییدن گیاه استوخودوس هم باعث افزایش دسته ای از امواج مغزی می شود که آرامش را در بدن تقویت می کنند.
به مکان های آرام پناه ببرید:
مساجد، امامزاده ها، مزارهای ائمه و علمای دین، کتابخانه، موزه و باغ ها دنیایی از آرامش هستند و برای مقابله با دنیای پر از تنش امروزی بسیار کار سازند.
در ضمن، می توانید مکان های مناسب و آرامی را که به منزلتان نزدیک است انتخاب کنید و در مواقع ناراحتی به آنجا پناه ببرید. برای کمک به دیگران داوطلب شوید:
کمک کردن به دیگران باعث می شود تا بسیاری از مشکلات خودتان هم برایتان حل شود و در ضمن باعث ارتباط اجتماعی بیشتر نیز می گردد.
از آنجایی که افراد شاد بیشتر از دیگران مایل به کمک دیگران کمک هستند، هم یاری با دیگران، شادی و رضایت فرد را افزایش می دهد. یکی از تحقیقات حاکی از آن است که کمک داوطلبانه باعث افزایش شادی، رضایت از زندگی، عزت نفس، تسلط بیشتر به زندگی، سلامت بدنی و کاهش اضطراب می شود.
زمانی را به تنهایی بگذرانید:
با وجود این که بهترین پادزهر برای درمان اضطراب ارتباط با دیگران است، اما گاهی اوقات تنهایی برای واکنش بهتر نسبت به مشکلات، لازم و ضروری است. شما می توانید به تنهایی پارک بروید یا به تماشای یک فیلم خوب بپردازید و یا ساده تر اینکه به کتاب داستان هایتان و یا لوازم قدیمی نگاهی بیندازید.
به دوستان نزدیکتان اهمیت دهید:
یکی از تحقیقات انجام شده در مورد 1300 نفر حاکی از آن است که کسانی که دوستان نزدیک و صمیمی بیشتری دارند، نسبت به آنهایی که فقط یک یا دو دوست صمیمی دارند، فشار خون، چربی و قند خون و هورمون اضطراب شان کم تر است.
به طور کلی زنان بیش از مردان از روابط دوستانه خود با خانواده و همسرشان لذت می برند.
بسیاری از بررسی ها این نکته را خاطرنشان می کند، افرادی که احساس تنهایی و اضطراب دارند و گوشه گیری می کنند، 3 تا 5 برابر بیشتر از کسانی که به دیگران محبت می کنند، (با دیگران صمیمی هستند و به خوبی ارتباط برقرار می کنند)، بیمار می شوند و زودتر مرگ به سراغ شان می آید.
منبع دنیای سلامت

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت





مشکلاتي در مورد مو, نازک‌ شدگي موها, ريزش موها
بعضي عوامل و داروها همان‌طور که بر جسم شما اثر مي‌گذارند، بر موي شما نيز موثرند. به همين سادگي. منظورم تأثير سلامت يا عدم سلامت روان بر بهداشت مو است؛ لابد ديده‌ايد که برخي خانم‌ها دچار نازک‌شدگي موهاي کل سر و در بيشتر موارد ناحيه تاج سر مي‌شوند…
ريزش موها در خانم‌ها کندتر از مردان است و برخلاف تصور عموم، بلندي مو و شامپو کردن آن باعث ريزشش نمي‌شود. به‌راحتي هم با ماينوکسيديل مي‌توان به رويش موها و جلوگيري از نازک شدن آنها کمک کرد. علت 90 درصد ريزش موي مردانه ژن است و اين ژن بيشتر از اقوام مادري به ارث مي‌رسد تا فاميل پدري (به موهاي پدربزرگ مادري خود نگاهي بيندازيد). نبايد زياد نگران ريزش مو بود زيرا ريزش بيش از 100 تار مو يا بيشتر در روز طبيعي است و زنگ خطري براي طاسي نيست. معمولا حدود 2 ماه بعد از وارد شدن شوک‌هايي مانند جراحي، زايمان، مصرف بعضي داروها، رژيم غذايي سخت، استرس شديد و مشکلات تيروييد، تقريبا شاهد ريزش و نازک شدن مو خواهيد بود که اين حالت را تلوژن افلوويوم مي‌گوييم و در بيشتر موارد هم بدون هيچ مداخله‌اي، موها دوباره خواهند روييد.
از سوي ديگر، سفيدشدن زودرس موها ژنتيکي است و همه مي‌دانند که داشتن موهاي خاکستري هميشه ناشي از پيري نيست حتي اين تغيير رنگ مو، نشانه اختلال در سلامت هم محسوب نمي‌شود هر چند در بيماري کم‌خوني،‌ مشکلات تيروييدي، کمبود ويتامين B12 و برص نيز سفيد شدن زودرس موها ممکن است رخ ‌دهد اما مي‌توان بدون هياهو و ناراحتي براي رد احتمال ابتلا به اين بيماري‌ها، بررسي‌هاي لازم را انجام داد. مورد سوم، ريزش موي سکه‌اي يا آلوپسي آره‌آتا است که مردم در مورد‌ آن حساسيت زيادي دارند. در اين بيماري، سيستم ايمني بدن به اشتباه به فوليکول مو حمله‌ور مي‌شود و باعث ريزش ناگهاني مو خواهد شد. ريزش موي سکه‌اي بيماري خطرناک و عفوني‌اي نيست ولي بروز آن روي روان فرد اثر مي‌گذارد اما خودبه‌خود بهبود پيدا مي‌کند ولي متاسفانه امکان عود نيز وجود دارد.
شوره سر نيز نه يک مشکل عفوني است و نه مساله‌اي حاد، فقط کافي است با آرامش از حساسيتتان بکاهيد و براي کاهش سلول‌هاي مرده پوست، روزانه از يک شامپوي ضدشوره استفاده کنيد چون مشکلات رواني و استرس درمان شوره سر را طولاني مي‌کند.
دكتر محمدعلي نيلفروش‌زاده/متخصص پوست و رييس مرکز تحقيقات پوست و سلول‌هاي بنيادي
منبع: هفته نامه سلامت

موضوعات: گلچین  لینک ثابت





۱۰ راه برای داشتن پوستی براق و خیره کننده
1- قبل از اینکه به رختخواب بروید صورت خود را بشوئید. اگر شما صبر کرده اید تا کاملا به خواب بروید، شما آنقدر خسته خواهید شد که نتوانید صورت خود را بشوئید و تحقیقات نشان داده که پوست بهترین ترمیم خود را در اطراف ساعت 10 شب انجام می دهد. پس اجازه دهید پوست شما قبل از اینکه شروع به خمیازه کشیدن کنید، نفس بکشد.
2- هر روز ضد آفتاب بزنید. از مرطوب کننده با SPF 15 یا بالاتر استفاده کنید. اشعه فرا بنفش می تواند زمانی که در کلاس درس نشسته اید یا در حین رانندگی و یا در حال قدم زدن هستید، اثرات مضر خود را بر روی پوست بگذارد.
3- با صورت خود مهربان باشید. کندن با انگشت، فشار دادن و چلاندن باکتری ها را به اعماق پوست می برد که منجر به زخم شدن و در نهایت مشکلات آتی می شود.
4- فکر نکنید که وقتی پوست شما حالت سفت و خشک دارد یعنی اینکه تمیز است. پوست سفت، پوست تمس نیست بلکه پوست خشک است. اگر شما عجله دارید که از مرطوب کننده بعد از شستن پوستتان استفاده کنید، به جای آن دنبال تمیز کننده ای باشید که پوست شما را شاداب نگه می دارد به جای اینکه آن را خشک کند.
پوست خشک و حساس دارید؟ دنبال پاک کننده های چرب باشید یا از ترکیبات فومی استفاده کنید. هرچه از صابون بیشتر استفاده کنید پوستتان خشک تر خواهد شد. هرچه از صابون کمتر استفاده کنید پوستتان کمتر خشک خواهد شد.
5- از جراحت ها دوری کنید. اگر آکنه زیاد دارید از محلول های آکنه استفاده کنید. این محلول باعث می شود که نقاط تمیز و بدون جوش خشک شوند و سلول پوست های مرده در آنجا رشد کنند. آنها در زیر پوست چربی ایجاد می کنند و و باعث می شود تا تمامی محفظه های خالی با این چربی ها پر شود.
6- سعی کنید که پوستتان همیشه برق بزند. حقیقت تلخ؟ شما نمی توانید سرعت تولید چربی را کند کنید. راه حل بی نظیر؟ تمیز کننده های کاغذی. انها به سرعت چربی ها را از روی پوست شما بر می دارند.
7- بعد از اینکه موهایتان را کوتاه کردید یا از مواد شیمیایی برای پوستتان استفاده کردید. صورتتان را بشوئید. کلیه محلول ها، اسپری های مو و موس ها شامل ترکیباتی هستند که ایجاد جوش می کند بعد از اینکه از موادی برای موهایتان استفاده کردید صورتان را به دقت بشوئید.
8- فرچه آرایشی خود را هفته ای یکبار بشوئید. باکتری ها و چربی ها می توانند در آن رشد کنند و منجر به تولید جوش ها شوند. از صابون های نرم ( دارای ترکیبات آلی) و اب سرد برای شستن فرچه هایتان استفاده کنید و انها را به دقت بشوئید. اسفنج های آرایش را بعد از چندین بار استفاده دور بریزید تا از پخش شدن باکتری ها جلوگیری کنید.
9- روبالشی تان را اغلب عوض کنید. زمانی که شما می خوابید باکتری ها و چربی روی روبالشی تان جمع می شود و آنها دوباره در شب با پوستتان تماس پیدا می کنند. پس باید روبالشی تان ا عوض کنید و آن را با شوینده های مخصوص ملحفه مثل تاید بشوئید.
10- خواب برای زیبایی لازم است. 8 ساعت خواب می تواند معجزه کند. بخوابید نه برای اینکه چرخه را تکمیل کنید بلکه برای اینکه در شب بدن می خواهد خود را از شر سموم راحت کند که این سموم کلیه نقاط بدن را تحت تاثیر قرار می دهند. خواب استرس را کاهش می دهد و درد های شدید در شب کاهش می یابند.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت




5 راه فوری برای کنترل عصبانيت
به محض اینکه خود را عصبانی یافتید سرگرم کاری شوید تا ذهن شما مشغول شود؛ این را بدانید راه‌های مختلفی وجود دارد تا بتوان خود را از عصبانیت و پشیمانی بعد از آن رها کرد.
به آرامی یک لیوان آب بنوشید:
به نظر بسیار ساده می‌رسد، ولی علاوه بر سادگی روش بسیار مؤثری نیز است؛ بنابراین این بار اگر خشم بر شما غلبه کرد، یک لیوان آب برای خود بریزید و بسیار به آرامی بنوشید؛ روی هر جرعه آب تمرکز کنید، تصور کنید که چه طور آب از دهانتان به معده فرو می‌ریزد، به این صورت خود را آرام تر می‌یابید.
فشار عصبانیت را خالی کنید:
یک بالش یا کوسن نرم به شما کمک می‌کند دوباره آرام شوید‌ تمام عصبانیت خود را به روی بالش خالی کنید، مشت محکمی به بالش بزنید و در چند دقیقه عصبانیت شما کم می‌شود!
به چهره واقعا خنده‌داری فکر کنید:
چشمانتان را ببندید و چهره کسی که از دست او عصبانی هستید را به خاطر آورید، اکنون او را به خنده دارترین حالت ممکن تصور کنید مثلاً او را با یک شلوار گل‌دار بزرگ و یا یک کلاه شیپوری سبز و یا لباس عجیبی بر تنش تصور کنید که مانند دلقک ادا در می‌آورد؛ به محض اینکه او را در موقعیت‌های مضحک در نظر بگیرید، خودتان را درحالی که می‌خندید و عصبانیت خود را فراموش کرده‌اید می‌یابید.‌
نفس عمیق بکشید:
خود را کناری بکشید، چشمانتان را ببندید و نفس عمیق بکشید، سعی کنید صدای تنفستان را در حال دم و بازدم بشنوید؛ ذهن خود را ببندید، اجازه ندهید هیچ صدای دیگری را غیر از تنفستان بشنوید؛ نفس‌های آرام و عمیق بکشید، ضربان قلبتان آرام‌تر می‌شود و عصبانیت فروکش می‌کند.
خود را درگیر یک فعالیت ذهنی کنید:
به محض اینکه خود را عصبانی یافتید، سرگرم کاری شوید تا ذهن شما مشغول شود، برای مثال می‌توانید جدول سودوکو یا مسئله حل کنید، اگر چیزی را نیافتید، تنها چشمانتان را ببندید و شروع به شمارش اعداد برعکس از بزرگ به کوچک و یکی درمیان کنید؛ به این صورت، 100، 98 و 96 به زودی درمی‌یابید که آنقدر مشغول فکر به این مسئله شدید که عصبانیت خود را فراموش کرده‌اید.

برگرفته شده از جام جم

موضوعات: گلچین  لینک ثابت





9 نكته براي داشتن موهاي زيبا
برای داشتن موهایی زیبا چه كاری انجام دهیم؟
اگر دوست دارید هنگامی كه مقابل آینه ایستاده اید و به شانه كردن موهای خود مشغول هستید، از برق و زیبایی موهایتان به وجد بیایید؛ رعایت نكاتی را كه می تواند كمك بسیاری به این امر بكند در برنامه زندگی خود قرار دهید.
در این جا به برخی نكات اشاره می كنیم:
1 - انتخاب یك شامپوی مناسب مهمترین راه برای حفظ سلامت موی سر است
. شامپو مسئول پاك كردن موها از هرگونه آلودگی، گرد و خاك و چربی است كه بر روی سر انباشته شده و برایش دردسر ساز شده اند. حال اگر شامپوی انتخابی ما توان از بین بردن این مواد زاید را نداشته باشد، در واقع به مهمترین وظیفه خود عمل نكرده است.
هیچگاه سشوار داغ را روی موی خیس نگیرید چرا كه این كار باعث شكنندگی مو می شود. اگر هم عجله به خشك شدن سریع مو داشتید، سشوار را روی گرمای كم یا متوسط بگذارید و آن را از فاصله دور به شكلی كه مرتب آن را روی قسمت های مختلف مو می چرخانید نگه دارید. هیچگاه برای چند دقیقه بر روی یك نقطه متوقف نشوید.
2 - همیشه با توجه به نوع و جنس مو شامپوی خود را انتخاب كنید
. شخصی كه موی چرب دارد نباید از شامپویی كه مختص موهای خشك است استفاده كند
3 - به نحوه شستن موها دقت كنید
به آرامی موها را بشویید و به تمیز شدن تمامی قسمت های آن توجه نمایید.
4 - برای نرمی مو از نرم كننده استفاده كنید.
اگرچه بسیاری از تولیدكنندگان ادعا می كنند كه شامپوهایشان حاوی نرم كننده است، اما بسیاری از آنها فاقد این ماده هستند و در نتیجه شخص نیاز دارد تا از یك نرم كننده جانبی نیز بهره ببرد.
5 - پس از شستن، موهای خود را به آرامی با یك حوله خشك كنید
توجه داشته باشید كه هیچگاه سشوار داغ را روی موی خیس نگیرید چرا كه این كار باعث شكنندگی مو می شود. اگر هم در خشك کردن سریع مو عجله داشتید، سشوار را روی گرمای كم یا متوسط بگذارید و آن را از فاصله دور به شكلی كه مرتب آن را روی قسمت های مختلف مو می چرخانید نگه دارید. هیچگاه برای چند دقیقه بر روی یك نقطه متوقف نشوید.
6 - از شانه كردن موی خیس، جداً بپرهیزید
بگذارید موهایتان كمی خشك شوند سپس با شانه ای كه دندانه هایش نیز درشت است، موی خود را شانه كنید.
7 - از برس هایی استفاده كنید كه نرم و انعطاف پذیر باشد.
انتخاب یك شامپوی مناسب مهم ترین راه برای حفظ سلامت موی سر است.
8 - از رنگ مو كمتر استفاده كنید
در صورت استفاده، مو را مرتب تقویت كنید.
9 - از قرار گرفتن در نور شدید خورشید برای مدت زمان طولانی پرهیز كنید
این كار می تواند بر ساختمان پروتئینی مو اثر بگذارد و آن را شكننده كند.
منبع سایت پارسی طب

موضوعات: گلچین  لینک ثابت





۸ توصیه برای افزایش قد!

دو عامل ژنتیک و محیط تعیین کننده میزان قد هستند. از بین این دو عامل، ژنتیک نقش مهمتری را ایفا می‌کند. تغذیه مناسب، تمرینات ورزشی و سلامت عمومی‌ فرد با میزان رشد قد ارتباط مستقیم دارند. رشد قد فرایندی طبیعی و عمدتاً موروثی است که می‌توان از طرق مختلف به پیشرفت این روند کمک کرد اما این را هم باید به یاد داشت که افزایش قد فرایندی یک شبه نیست. فرد باید این روش‌های طبیعی را روزانه و بطور مداوم به کار گیرد تا در دراز مدت به نتیجه مطلوب برسد. رشد قد از زمان تولد تا پایان دوران بلوغ ادامه دارد. در طول این مدت از طریق رژیم‌های غذایی مناسب و تمرینات خاص ورزشی می‌توان میزان رشد را افزایش داد. در پسرها بیشترین میزان افزایش قد از سن ۱۳ تا ۲۰ سالگی و در دختران از ۱۱ تا ۱۸ سالگی است. از آنجا که میزان ترشح هورمون تستسترون در پسرها بیشتر است، رشد استخوان‌ها در آنها بیشتر بوده و در نتیجه آنان در مقایسه با دختران قد بلند می‌شوند.

تمرینات ورزشی:
تمرینات ورزشی مخصوص افزایش قد باید صبح زود انجام شود. این تمرینات شامل حرکات کششی، یوگا، آویزان شدن از بارفیکس، شنا و… است.
یوگا:
یوگا یکی‌ از ورزش‌هایی است که علاوه بر اینکه سلامت فرد را تقویت می‌کند به رشد قد در او کمک می‌کند (در شرایطی که فرد در مرحله رشد باشد) از طریق تمرینات یوگا ستون فقرات کشش پیدا می‌کند و در نتیجه ماهیچه‌های ستون فقرات تقویت می‌شود. این حرکات باعث می‌شود مایع میان دیسک‌های ستون فقرات افزایش پیدا کند.
حرکات کششی:
یکی‌ از مؤثرترین تمرینات برای افزایش قد حرکات کششی است که هر کس بدون نیاز به لوازم ورزشی می‌تواند آنها را انجام دهد. به کمک این حرکات ماهیچه‌ها تقویت می‌شوند، غضروف ستون فقرات ضخیم‌تر شده و در نهایت باعث افزایش قد می‌شود.
بارفیکس:
فرد بایست روزانه چند مرتبه و هر بار ۱۰ تا ۲۰ ثانیه از بارفیکس آویزان شود. جاذبه زمین باعث به هم فشرده شدن ستون فقرات می‌شود و بافت‌های اطراف آن را نازک‌تر می‌کند و در نتیجه قد کوتاه‌تر می‌شود. آویزان شدن از بارفیکس برعکس جاذبه زمین عمل می‌کند و باعث افزایش قد می‌شود.
شنا:
از میان انواع شنا، شنای قورباغه بیشتر از بقیه به کشش ستون فقرات کمک می‌کند. از طرفی‌ نیز شناور بودن در آب اثر جاذبه زمین را خنثی کرده و از این رو در افزایش قد مؤثر است.
تغذیه:
در کنار ورزش، تغذیه مناسب نیز در رشد قد مؤثر است. یک رژیم غذایی مناسب باید هر ۶ گروه غذایی (میوه جات، سبزیجات، پروتئین‌ها، حبوبات، چربی‌ها و غلات) را شامل شود. تحقیقات نشان داده ویتامین آ، پروتئین و روی بیشترین تأثیر را در افزایش قد دارند. ویتامین ها:
ویتامین آ علاوه بر اینکه برای رشد بدن ضروری است، برای بینایی و دستگاه ایمنی و پوست نیز مفید است. کمبود این ویتامین جلوی رشد استخوان‌ها را می‌گیرد. با این حال باید توجه داشت مصرف بیش از حد این ویتامین عوارض جانبی به دنبال دارد. مواد غذایی نظیر هویج، پرتقال، لیموترش، جگر، ماهی قزل آلا، گوجه فرنگی و… سرشار از ویتامین آ است. پروتئین‌ها به رشد بدن و بازسازی بافت های بدن کمک می‌کند. مصرف روزانه ۴۵ تا ۵۵ گرم پروتئین در سن رشد توصیه می‌شود. ویتامین دی نیز به رشد افراد کمک زیادی می‌کند، از این رو مصرف این ویتامین برای کودکان ضروری است. کمبود ویتامین دی در کودکان میزان رشد را پائین می آورد. ریزمغذی روی به رشد، سلول سازی و بازسازی بافت‌های بدن کمک می‌کند. کمبود روی مشکلاتی نظیر مشکلات گوارشی را به دنبال دارد. این ماده در شیر، تخم مرغ، سبزیجات، غلات و غذاهای دریایی موجود است. مصرف روزانه ۱۵ میلی‌گرم از این ماده برای نوجوانان در حال رشد توصیه می‌شود.
منبع : روزنامه ایران

موضوعات: گلچین  لینک ثابت




لالایی
زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز … پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد. پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود! از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود !

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت




جواب منطقی
یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است : می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم.من 25 سال دارم و بسیار زیبا ، با سلیقه و خوش‌اندام هستم. آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم.شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست ، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد چه برسد به 500 هزار دلار.خواست من چندان زیاد نیست. هیچ کس درآنجا با درآمد سالانه 500 هزار دلاری وجود دارد؟آیا شما خودتان…. ازدواج کرده‌اید؟ سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟چند سئوال ساده دارم:

1- پاتوق جوانان مجرد کجاست ؟2- چه گروه سنی از مردان به کار من می‌آیند ؟3- چرا بیشتر زنان افراد ثروتمند ، از نظر ظاهری متوسطند ؟4- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند ؟ امضا ، خانم زیبا و اما جواب مدیر شرکت مورگان : نامه شما را با شوق فراوان خواندم. درنظر داشته باشید که دختران زیادی هستند که سئوالاتی مشابه شما دارند. اجازه دهید در مقام یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای موقعیت شما را تجزیه و تحلیل کنم :درآمد سالانه من بیش از 500 هزار دلار است که با شرط شما همخوانی دارد ، اما خدا کند کسی فکر نکند که اکنون با جواب دادن به شما ، وقت خودم را تلف می‌کنم.از دید یک تاجر ، ازدواج با شما اشتباه است ، دلیل آن هم خیلی ساده است : آنچه شما در سر دارید مبادله منصفانه “زیبائی” با “پول” است.

اما اشکال کار همینجاست : زیبائی شما رفته‌رفته محو می‌شود اما پول من ، در حالت عادی بعید است بر باد رود. در حقیقت ، درآمد من سال به سال بالاتر خواهد رفت اما زیبائی شما نه. از نظر علم اقتصاد ، من یک “سرمایه رو به رشد” هستم اما شما یک “سرمایه رو به زوال".به زبان وال‌استریت ، هر تجارتی “موقعیتی” دارد. ازدواج با شما هم چنین موقعیتی خواهد داشت. اگر ارزش تجارت افت کند عاقلانه آن است که آن را نگاه نداشت و در اولین فرصت به دیگری واگذار کرد و این چنین است در مورد ازدواج با شما.هر آدمی با درآمد سالانه 500 هزار دلار نادان نیست ، ما فقط با امثال شما قرار می‌گذاریم اما ازدواج نه. به شما پیشنهاد می‌کنم که قید ازدواج با آدمهای ثروتمند را بزنید ، بجای آن ، شما خودتان می‌توانید با داشتن درآمد سالانه 500 هزار دلاری ، فرد ثروتمندی شوید. اینطور ، شانس شما بیشتر خواهد بود تا آن که یک پولدار احمق را پیدا کنید.امیدوارم این پاسخ کمکتان کند. امضا رئیس شرکت ج پ مورگان

موضوعات: داستان  لینک ثابت




دعاى روز نهم ماه مبارك رمضان


بسم الله الرحمن الرحیم


االلهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِكَ الواسِعَةِ واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِكَ السّاطِعَةِ وخُذْ بناصیتی الى مَرْضاتِكَ الجامِعَةِ بِمَحَبّتِكَ یا أمَلَ المُشْتاقین.


خدایا قرار بده برایم در آن بهره اى از رحمت فراوانـت وراهنمائیم كن در آن به برهان وراههاى درخشانت وبگیر عنانم به سوى رضایت همه جانبه ات بدوستى خود اى آرزوى مشتاقان.

 

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري

کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي

اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟

برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما

کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت

کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت




آن روز آغاز عشق است

مي بارد از دستش اعجاز، مردي که بالانشين است

تا عاشقي را بفهميد، هان! فرصت آخرين است!

سحري بکن با عصايت، تا نيل چشمم بخشکد

چشمان من رود رود است، دستان من گندمين است

ماييم و گاهي تغزّل، در کوچه باغ مزامير

شعري بخوان از زبورت؛ تصنيفِ گل، دلنشين است!

ارزانيت باد قلبم، ارزانيت باد شعرم؛

اين است دار و ندارم؛ دار و ندارم همين است!

مي رويد امواج دريا در پهنه داغ و آتش

آن روز آغاز عشق است، آغاز سبز زمين است.

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت




 

اسفناج نه تنها سیستم دفاعی بدن را بالاتر می برد،بلکه باعث درخشش چهره شما هم میشود.
اسفناج ماده ای به نام لوتین دارد.آنتی اکسیدانی که نورهای مضر چشم را به خود جذب کرده و از آسیب دیدن سلولهای چشمی جلوگیری میکند.
چشم هرچه سالم تر باشد درخشش بیشتری دارد.

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




توت فرنگی منبع خوبی از فیبر،ویتامین سی ،فولات، پتاسیم و آنتی اکسیدان ها می باشد.
-توت فرنگی باعث افزایش سلامت قلب وکاهش خطر ابتلا به انواع سرطان و در کل ارتقا سلامتی بدن میشود.
-دارای املاح کلسیم،آهن و فسفر می باشد.
-یک واحد توت فرنگی معادل 8عدد است که 50کالری انرژی دارد لذا سرشار از ویتامین و کم کالری است.
-پاک کننده روده و مثانه است و دریافت روزانه یک واحد توت فرنگی باعث افزایش قابل توجهی در فولات خون شده و فشار خون بالا را کاهش میدهد.
-باعث بهبود عملکرد حافظه و کنترل آرتریت روماتویید (التهاب مفاصل)میشود.
-دارای خاصیت تقویت کننده،ملین و خنک کننده میباشد
-از تصلب شرایین جلوگیری می نماید
-اشتهاآور است و ادرار را زیاد میکند
-دم کرده توت فرنگی می تواند نقرس و سنگ های مثانه را معالجه کند
-برای درمان یبوست بسیار مفید است
-به علت داشتن آهن و ویتامین C خونساز است
-مقادیر کافی کلسیم و فسفر دارد،لذا در رشد و نمو کودکان و نوجوانان،استحکام دندانها و ترمیم شکستگی استخوانها بسیار موثر است
-دانشجویان و افرادی که تمرینات فکری میکنند،توت فرنگی بخورند چون فسفر دارد
-به علت داشتن ویتامین Bدر کاهش و رفع ترس،عصبانیت،خمودی،اضطراب،هیجان و سستی موثر است.
-ویتامین Aموجود در آن باعث رشد ناخن ها و تقویت چشم میشود.

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




 

تخمه کدو:
سلامت پروستات

با خوردن ۱۰۰ گرم تخمه کدو نیمی از نیاز روزانه بدن به منگنز، منیزیم و فسفر تامین می شود. تخمه کدو می تواند برای سالمندانی که در معرض پوکی استخوان قرار دارند آجیل مناسبی باشد. به علاوه تخمه کدو در حفظ سلامت پروستات نقش ضدالتهابی ایفا می کند. تخمه کدو تنبل بهترین منبع منیزیم است و به گفته دانشمندان، سطح بالای منیزیم در خون تا ۴۰ درصد احتمال مرگ زودرس را کاهش می دهد. در پاییز که فصل کدوتنبل است می توانید تخمه آن را خشک و این دانه را به برنامه غذایی روزانه تان اضافه کنید. در هر ۳۰ گرم دانه برشته شده کدو تنبل، ۱۵۰ میلی گرم منیزیم وجود دارد. برخلاف افکار عمومی تخمه کدو دفع کننده کرم است و باعث افزایش و تقویت حافظه می شود. تخمه کدوی کاغذی نیز سرشار از فیتوسترول و ویتامین E و اسیدهای چرب لینولئیک است و برای ورم پروستات و سوزش مجاری ادرار استفاده می شود.

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




تخم های هندوانه پر از مواد مغذی مثل اسیدهای چرب،پروتیین ها و مواد معدنی است.
این دانه ها غنی از ویتامین ها مانند تیامین،نیاسین،فولات و مواد معدنی مانند منیزیم،پتاسیم،منگنز،آهن،روی،فسفر و مس است و اسیدهای آمینه چون تریپتوفان و گلو تامیک اسید.
لیسین در جذب کلسیم برای تولید کلاژن و بافت های پیوندی به بدن کمک میکند در حالی که آرژنین سوخت و ساز بدن و سیستم قلبی عروقی را بهبود می بخشد.
سرشار از منیزیم است که برای عملکرد طبیعی قلب،حفظ فشارخون و سوخت و ساز بدن حیاتی است.
برای بهبود بیماری ها و تقویت حافظه مفید است.
اسید چربی های اشباع نشده در آن،پوست را مرطوب،نرم و سفت نگه میدارد و از بروز آکنه و اختلالات پوستی دیگر پیشگیری میکند.
آنتی اکسیدان و روغن موجود در آن از علایم پیری پیشگیری میکند.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




این نوع توت حاوی منبع خوبی از ویتامین سی و آنتی اکسیدان بالایی است.مصرف آن مقاومت بدن را در برابر عوامل عفونت زا افزایش داده و التهاب را از بین برده و با رادیکالهای آزاد مضر برای بدن مبارزه میکند.

مصرف شاتوت در افراد دچار واریس سبب کاهش نشت دیواره نازک رگ های خونی میشود و آنتی اکسیدان هایی به نام انتوسیانیدین آن به بهبود بافت پیوندی آسیب دیده کمک میکند.
غرغره آب شاتوت برای زخم ها و جوش های دهان مفید است و ورم حلق،درد گلو و تورم لثه را التیام میبخشد.
شاتوت عملکرد مغز را بهبود بخشیده و آن را تقویت میکند.
شاتوت از ساخته شدن کلسترول بد که به بیماریها و حملات قلبی منجر میشود جلوگیری میکند.
شاتوت دارای ویتامین های C،E وA و املاح روی،پتاسیم،آهن ،کلسیم و منیزیم است.
به دلیل داشنن ویتامین Aدر شادابی و زیبایی پوست نقش بسزایی دارد.
شاتوت به طور موثری از رشد سرطان سینه و دهانه رحم جلوگیری میکند.
توصیه:شاتوت از میوه هایی است که حتما فریز کنید و همیشه از خواصش استفاده ببرید.شاتوت تازه به سرعت فریز شود،مواد مغذی آن حفظ میگردد.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




خوردن عناب به خانم ها توصیه میشود. -عناب ،خستگی مفرط ،کم خونی و برونشیت را برطرف میکند.
-اسید آمینه عناب به حفظ استخوان،پوست،عضله،خون،هورمون ها و آنزیم های بدن کمک می کند.
-باعث رشد مو و تقویت حافطه می شود.
-خاصیت جوان سازی دارد؛بنابراین برای پوست مفید است
-هر 100گرم عناب خشک حاوی 287کالری است،در صورتیکه قصد دارید مصرف کالری خود را کنترل کنید از عناب تازه استفاده کنید.

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




 

ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﯿﺒﺎﺕ ﻣﻔﯿﺪ ﻭ ﺷﻔﺎﺑﺨﺶ آلبالو ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ:
-آﻧﺘﻮﺳﯿﺎﻧﯿﻦ:
ﺁﻧﺘﯽ‌ﺍﮐﺴﯿﺪﺍﻥ ﻗﻮﯼ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﮐﯿﺐ‌ﻫﺎﯼ ﺿﺪﺍﻟﺘﻬﺎﺑﯽ، ﺁﻧﺘﯽ ﻭﯾﺮﻭﺳﯽ ﻭ ﺿﺪﺳﺮﻃﺎﻧﯽ دارد.
-فیبر:
ﺣﺪﻭﺩ 10 ﻋﺪﺩ ﺁﻟﺒﺎﻟﻮ 1.4 ﮔﺮﻡ ﺍﺯ ﻓﯿﺒﺮ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﺪﻥ ﺭﺍ ﺗﺄﻣﯿﻦ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ.
-پﺘﺎﺳﯿﻢ:
ﭘﺘﺎﺳﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻼ‌ﻣﺖ ﻗﻠﺐ ﻣﻔﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺐ ﻭ ﻓﺸﺎﺭﺧﻮﻥ ﺭﺍ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺍﺑﺘﻼ‌ ﺑﻪ ﻓﺸﺎﺭﺧﻮﻥ ﻭ ﺳﮑﺘﻪ ﻣﻐﺰﯼ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ.
-آﻧﺘﯽ‌ﺍﮐﺴﯿﺪﺍﻥ‌ﻫﺎ: «ﻟﻮﺗﺌﯿﻦ» ﻭ «ﺑﺘﺎﮐﺎﺭﻭﺗﻦ» دارد. ﺍﯾﻦ ﺗﺮﮐﯿﺐ‌ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺎﮐﺘﻮﺭﯼ ﺣﻔﺎﻇﺘﯽ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺭﺍﺩﯾﮑﺎﻝ‌ﻫﺎﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻪ ﻋﺎﻣﻞ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ‌ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻋﻤﻞ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. -ﻣﻼ‌ﺗﻮﻧﯿﻦ:
ﻣﺼﺮﻑ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﻫﻮﺭﻣﻮﻥ ﺍﻟﮕﻮﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ.
-ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ‌ﻫﺎﯼ ﺿﺮﻭﺭﯼ:
ﯾﮏ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺁﻟﺒﺎﻟﻮ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ C، ﺑﺘﺎﮐﺎﺭﻭﺗﻦ، ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ A ،B6 ﻭ K ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﯾﮏ ﻗﺮﺹ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ. ﺍﯾﻦ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ‌ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﮐﻼ‌ﮊﻥ ﺩﺭ ﺭﮒ‌ﻫﺎﯼ ﺧﻮﻧﯽ، ﺧﻮﻥ، ﻣﺎﻫﯿﭽﻪ‌ﻫﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ‌ﻫﺎ ﺿﺮﻭﺭﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ. -فﯿﺘﻮﺍﺳﺘﺮﻭﻝ:
ﺍﯾﻦ ﺗﺮﮐﯿﺐ ﺑﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﮐﻠﺴﺘﺮﻭﻝ ﺑﺪ ﺧﻮﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﻫﺶ ﺧﻄﺮ ﺍﺑﺘﻼ‌ ﺑﻪ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺍﯾﻤﻨﯽ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ.
ﮐﺎﻟﺮﯼ ﭘﺎﯾﯿﻦﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﻣﯿﻮﻩ ﺁﻟﺒﺎﻟﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺣﺎﻭﯼ ﭼﻬﺎﺭ ﮐﺎﻟﺮﯼ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﻻ‌ﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﭼﺎﻕ ﺷﺪﻥ، ﻣﺼﺮﻑ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﮐﻨﯿﺪ.

 

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




ﺍﻧﺎﺭ ﺳﺮﻣﺎﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺭﺍ ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
*************************
ﺍﻧﺎﺭ ﻣﯿﻮﻩﺍﯼ ﺧﻮﻥﺳﺎﺯ، ﻣﻘﻮﯼ ﻗﻠﺐ، ﻣﻔﺮﺡ، ﺩﻓﻊﮐﻨﻨﺪﻩ ﭼﺮﺑﯽ،
ﺭﻓﻊﮐﻨﻨﺪﻩ ﺳﻤﻮﻡ ﺍﻏﻠﺐ ﻋﻔﻮﻧﺖﻫﺎﯼ ﺩﺍﺧﻠﯽ ﻭ ﺩﺍﻓﻊ ﺣﺮﺍﺭﺕ
ﺍﺳﺖ.
***********************************
ﺭﺏ ﺍﻧﺎﺭ، ﺑﺮﮒ ﺍﻧﺎﺭ ﺩﺭ ﺿﻌﻒ ﻣﻌﺪﻩ، ﮐﻤﯽ ﺍﺷﺘﻬﺎ، ﺗﻬﻮﻉ،
ﺿﻌﻒ ﻋﻤﻮﻣﯽ، ﺗﺼﻔﯿﻪ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻓﻊ ﻣﯿﮕﺮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻔﯿﺪ
ﺍﺳﺖ.
*******************************
ﺧﻮﻥ ﺳﺎﺯﯼ ﻭ ﭘﯿﺸﮕﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻓﻘﺮ ﺁﻫﻦ ﻭ ﮐﻢ ﺧﻮﻧﯽ ﻣﻮﺛﺮ ﺍﺳﺖ.
***************************************
ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻧﺎﺭ ﺑﺎ ﻫﺴﺘﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﻮﺍﺭﺷﯽ
ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺎﺭ ﺣﺎﺋﺰ
ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﺳﺖ، ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻮﺍﺩ ﭘﻠﯽ ﻓﻨﻮﻟﯿﮏ، ﺁﻧﺘﯽ ﺳﯿﺎﻣﯿﻦ،
ﺍﺳﯿﺪﺍﻻﮊﯾﮏ ﮐﻪ ﺟﺰﺀ ﺭﻧﮕﺪﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻧﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ
ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺳﯿﻨﻪ ﻭ ﭘﺮﻭﺳﺘﺎﺕ ﻧﻘﺶ ﺑﻪ ﺳﺰﺍﯾﯽ
ﺩﺍﺭﺩ.
*********************************************
ﺍﻧﺎﺭ ﺩﺭ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺗﺼﻠﺐ ﺷﺮﺍﯾﯿﻦ، ‌ﭘﯿﺸﮕﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ﻭ ﮐﺎﻫﺶ
ﻓﺸﺎﺭ ﺧﻮﻥ، ﮐﻠﺴﺘﺮﻭﻝ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﻢ ﺧﻮﻧﯽ ﻧﻘﺶ ﺑﻪ ﺳﺰﺍﯾﯽ
ﺩﺍﺭﺩ.
*********************************
ﺁﻧﺘﯽ ﺍﮐﺴﯿﺪﺍﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻧﺎﺭ ﺳﻪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﻧﺎﺭ ﺩﺭ ﭘﯿﺸﮕﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼﻫﺎﯼ ﻗﻠﺒﯽ
ﻋﺮﻭﻗﯽ ﺩﺍﺭﺩ.
**************************************
ﺍﻧﺎﺭ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﭘﻮﮐﯽ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﺎﺋﺴﮕﯽ
ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺎﻟﻤﻨﺪ ﺗﻮﺻﯿﻪ
ﻣﯽﺷﻮﺩ.
***********************************
ﺍﺧﯿﺮﺍ ﺑﺎ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼﻫﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪ، ﺍﺯ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﻧﺎﺭ ﺭﻭﻏﻨﯽ ﺍﺳﺘﺨﺮﺍﺝ
ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻔﯿﺪﯼ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺣﺎﻭﯼ ﺍﻣﮕﺎ
۳ ﻭ ﺍﺳﯿﺪ ﭼﺮﺏ ﺍﺷﺒﺎﻉ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﻼ ﺑﻪ
ﺑﯿﻤﺎﺭﯼﻫﺎﯼ ﻗﻠﺒﯽ ﻭ ﻋﺮﻭﻗﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




ﭘﯿﺸﮕﯿﺮی از سرطان : ﺗﺮﮐﯿﺒﺎت ﺁﻧﺘﯽ‌ﺍﮐﺴﯿﺪﺍﻧﻪ ﺍﻧﺒﻪ ﺩﺭﺑﺮﺍﺑﺮ ﺳﺮﻃﺎﻥ‌ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺩﻩ، ﺳﯿﻨﻪ، ﭘﺮﻭﺳﺘﺎﺕ ﭘﯿﺸﮕﯿﺮﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺗﺮﮐﯿﺒﺎﺕ ﺷﺎﻣﻞ ﮐﺮﺳﺘﯿﻦ، ﺍﯾﺰﻭﮐﺮﺳﺘﯿﻦ، ﺍﺳﺘﺮﺍﮔﺎﻟﯿﻦ، ﻓﯿﺴﺘﯿﻦ، ﺍﺳﯿﺪ ﮔﺎﻟﯿﮏ ﻭ ﻣﺘﯿﻞ‌ﮔﺎﻻ‌ﺕ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺁﻧﺰﯾﻢ‌ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﯽ‌ﺑﺎﺷد.

ﮐﺎﻫﺶ ﮐﻠﺴﺘﺮﻭﻝ: ﻣﺤﺘﻮﯼ ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻓﯿﺒﺮ، ﭘﮑتن ﻭ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ C ﺩﺭ ﺍﻧﺒﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﻫﺶ ﮐﻠﺴﺘﺮﻭﻝ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎً ﻟﯿﭙﻮﭘﺮﻭﺗﺌﯿﻦ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ

ﭘﺎﮐﺴﺎﺯﯼ ﭘﻮﺳﺖ: ﻫﻢ ﺩﺍﺧﻠﯽ ﻭ ﻫﻢ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻮﺳﺖ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻧﺒﻪ ﻣﻨﺎﻓﺬ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺟﻮﺵ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽ‌ﺑﺮﺩ. ﺳﻼ‌ﻣﺖ ﭼﺸﻢ: ﯾﮏ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺍﻧﺒﻪ ﺧﺮﺩ ﺷدﻩ 25 ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺯ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻮﺭﺩﻧﯿﺎﺯ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ A ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺐ‌ﮐﻮﺭﯼ ﻭ ﺧﺸﮑﯽ ﭼﺸﻢ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ میکند. ﺗﻘﻮﯾﺖ ﮔﻮﺍﺭﺵ: انبه ﺣﺎﻭﯼ ﺁﻧﺰﯾﻢ‌ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺮﻭﺗﺌﯿﻦ ﺭﺍ ﺗﺠﺰﯾﻪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. ﻓﯿﺒﺮ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻧﺒﻪ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﻫﻀﻢ ﻭ ﺩﻓﻊ ﻏﺬﺍ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺍﯾﻤﻨﯽ ﺑﺪﻥ: ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ C ﻭ A ﺩﺭ ﺍﻧﺒﻪ ﺑﻪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﮐﺎﺭﺍﺗﯿﻨﻮﺋﯿﺪﻫﺎ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺍﯾﻤﻨﯽ ﺑﺪﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﻗﻮﯼ ﻧﮕﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




خواص دارویی موز:
-بدلیل داشتن پتاسیم ضد سرطان بوده و غذای خوبی برای ماهیچه هاست.
-موز خونساز است و برای اشخاص لاغر و کم خون عالی ست.
-موز تقویت کننده معده و نیروی جنسی است.
-موز درمان زخم معده و روده مفید میباشد.
-موز دارای مقدار زیادی ویتامین Bاست که باعث آرامش سیستم اعصاب می گردد.
-موز در کاهش ریسک ابتلا به فشارخون و سکته مغزی مفید است.
-موز سرشار از فیبر است و برای درمان یبوست بسیار مفید است.
-تریپتوفان موز برای کاهش افسردگی و استرس مفید است.
-موز دارای قندهای گلوکز،ساکاروز و فروکتوز است و تولید انرژی میکند و برای دیابتی ها ایده آل است.
-ویتامین B6,B12, منیزیم و پتاسیم موز میتواند با نیکوتین مقابله کرده و به ترک سیگار کمک کند.
-موز نفاخ است و برای رفع این عارضه پس از موز کمی نمک بخورید.
-موز بعلت دارا بودن قند زیاد برای مبتلایان به مرض قند مضر است و نباید در خوردن آن افراط کنند.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




خواص کیوی

ﻛﻴﻮﻱ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﻭﻳﺘﺎﻣﻴﻦC ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﺘﺎﺳﻴﻢ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻭﺯﻧﻲ ﺗﺎ ﺣﺪﻱ ﻛﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻮﺯ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻭﻳﺘﺎﻣﻴﻦ A’E'ﻛﻠﺴﻴﻢ’ﺁﻫﻦ ﻭ ﺍﺳﻴﺪ ﻓﻮﻟﻴﻚ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﻳﻚ ﻋﺪﺩ ﻛﻴﻮﻱ ﻣﺘﻮﺳﻂ چهل و شش کاﻟﺮﻱ ﺍﻧﺮﮊﻱ ﺩﺍﺭﺩ.اما ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺁﻟﺮﮊﻱ ﺯﺍ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻮﻳﮋﻩ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻧﺎﺱ ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﺁﻧﺰﻳﻢ ﺑﺎ ﭘﺨﺘﻦ ﻣﻴﻮﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ.ﻛﻴﻮﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺁﺳﭙﺮﻳﻦ ﻣﻮﺟﺐ ﺭﻗﻴﻖ ﺷﺪﻥ ﺧﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﭘﻼ‌ﻙ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﻣﻴﻮﻩ ﺍﺯ ﻏﻠﻈﺖ ﺧﻮﻥ ﻣﻲ ﻛﺎﻫﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻥ ﻋﺮﻭﻕ ﻭ ﺑﺮﻭﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺳﻜﺘﻪ ﻫﺎ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.

ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﻭﻳﺘﺎﻣﻴﻦ C ﺩﺭ ﻛﺎﻫﺶ ﻋﻼ‌ﺋﻢ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺁﺳﻢ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻮﺛﺮ ﺍﺳﺖ .ﻛﻴﻮﻱ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺣﻔﺎﻇﺘﻲ ﺑﺪﻥ ﺭﺍ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ.ﻛﻴﻮﻱ ﭘﺎﺩﺯﻫﺮ ﺳﻴﮕﺎر است . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺳﻴﮕﺎﺭﻳﻬﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺣﺪﻭد چهل درصد ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻭﻳﺘامین C ﻣﺼﺮﻑ ﻛﻨﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ دو ﻋﺪﺩ ﻛﻴﻮﻱ ﻛﺴﺐ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ.ﻛﻴﻮﻱ ﺑﻤﺒﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﺳﺘﺮﺱ است .ﻫﺮﻛﺲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻭﺿﻊ ﺩﭼﺎﺭ ﻧﺸﻮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺭﻭز چهار ﻋﺪﺩ ﻛﻴﻮﻱ ﺑﺨﻮﺭﺩ. چهار ﻋﺪﺩ ﻛﻴﻮﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺭﻭﺯ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﻨﻴﺪ. ﻣﺜﻼ‌ً ﺻﺒﺢ’ ﻇﻬﺮ’ ﺑﻌﺪﺍﺯﻇﻬﺮﻭ ﻋﺼﺮ. ﭼﻮﻥ ﺑﺪﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭﻳﺘﺎﻣﻴﻦ C ﺭﺍ ﺫﺧﻴﺮﻩ ﻛﻨﺪ.

ﻛﻴﻮﻱ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﮔﺰﺍﻻ‌ﺕ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺳﻨﮓ ﺩﺭ ﻛﻠﻴﻪ ﻭ ﻛﻴﺴﻪ ﺻﻔﺮﺍ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺑرای ﻓﺮﺍﺩ ﻣﺴﺘﻌﺪ ﺳﻨﮓ ﻛﻠﻴﻪ ﻭ ﺳﻨﮓ ﺻﻔﺮﺍ ﻣﻀﺮ ﺍﺳﺖ.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




گوجه سبز غنی از ویتامین c،اسید مالیک و اسید سیتریک است.
ﺍﯾﻦ ﻣﯿﻮﻩ ﭼﻮﻥ ﺣﺎﻭﯼ ﺑﺮﺧﯽ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ ﻫﺎ ﻭ ﻧﯿﺰ ﭘﯿﺶ ﺳﺎﺯ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ A ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﺒﮑﻮﺭﯼ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺭﺷﺪ ﺑﺪﻥ (ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺼﺮﻑ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻮﺍﺩ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﯿﺎﺯ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ) ﻣﻔﯿﺪ ﺍﺳﺖ. ﮔﻮﺟﻪ ﺳﺒﺰ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ ﻫﺎﯼ B ﻭ C ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻬﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﻧﯿﺰ ﻣﻔﯿﺪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ.

گوجه سبز خاصیت مسهلی دارد و تاثیر منحصر به فردی بر کاهش فشار و چربی خون ،حذف رسوبات از خون و تنظیم عملکرد معده و روده دارد.
به دلیل وجود اسید اسکوربیک برای افراد مبتلا به نقرس توصیه میشود.

مصرف زیاد گوجه سبز،نفخ معده و دل درد را به همراه دارد.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت


...


شــــهیـد ســیـدحـســـیـن علـم الـهـدی

یکی از مأمورین گارد، به یکی از خواهران چادری که در حال عبور از سالن دانشکده بودند، پرخاش می کند.

حسین که شاهد این جسارت بوده، به مأمور، پاسخ تندی می دهد و مأمور هم، حسین را دستگیر و پس از ضرب و شتم به داخل کامیون پرتاب می کند.

عدّه ای از خواهران دانشجو که شاهد ماجرا بودند، علیه آن مأمور شعار می دهند و بعد همگی جلوی کامیون می نشینند و می گویند:

«تا حسین را آزاد نکنید، از اینجا حرکت نمی کنیم.»

سرانجام با آزادی حسین، اعتصاب خواهران به پایان می رسد.

منبع: کتاب لحظه های آشنا

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




شهد عبادت

يارب بريز شهد عبادت به كام ما

ما را زما مگير به وقت قيام ما

تكبير چون كنيم مجال سوي مده

در ديدة بصيرت والا مقام ما

ابليس را به بسمله، بسمل كن و بريز

زامّ الكتاب جام طهوري به كام ما

وقت ركوع مستي ما را زياده كن

درسجده‌ساز، ذروة اعلي مقام ما

وقت قنوت، ذرّه‌اي از ما به ماممان

خود گوي و خود شنو ز لب ما پيام ما

در لجّة شهود شهادت غريق كن

زا ما بگير مايي ما در سلام ما

هستي ز هر تمام،‌ خدايا تمامتر

شايد اگر تمام كني ناتمام ما

فيض است و ذوق بندگي و عشق و معرفت

خالي مباد يك دم از اين شهد كام ما

يارب تهي مكن زمي عشق جام ما

از معرفت بريز شرابي به كام ما

از بهر بندگيت به دنيا فتاده‌ايم

اي بند گيت دانه ودنيات دام ما

چون بندگي نباشد از زندگي چه سود؟

از باده چون تهي است، چه حاصل ز جام ما؟

با تو حلال و بي تو رام است عيشها

يارب حلال ساز به لطفت حرام ما

اين جام دل كه بهر شراب محبّت است

بشكست نارسيده شرابي به كام ما

رفتيم ناچشيده شرابي ز جام عشق

در حسرت شراب تو شد خاك، جام ما

ازصدق بندگيت به دل دانه‌اي فكن

شايد كه عشق و معرفت آيد به دام ما

بي‌صدق بندگي، نرسد معرفت به كام

بي‌ذوق معرفت، نشود عشق حرام ما

از بندگي به معرفت و معرفت به عشق

دل مي‌نواز تا كه شود پخته خام ما

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی, مناجات  لینک ثابت





آداب نماز

ﺁﺩﺍﺏ ﮐﻠﯽ ﻧﻤﺎﺯ:
1. ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﻋﻘﻴﻖ .
2. ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ .
3. ﺷﺎﻧﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﻮﻫﺎ .
4. ﻣﺴﻮﺍﻙ ﻛﺮﺩﻥ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ .
5. ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﻧﻤﻮﺩﻥ .
6. ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺩﺭ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺖ ؛ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺖ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ, ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ , ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺗﺎﺀﺧﻴﺮ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﺗﻰ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﻣﺜﻼ ﺻﺒﺮ ﻛﻨﺪ, ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ.
7. ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻋﺖ .
8. ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﻚ ﺳﺠﺪﻩ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﺩ ﻭ ﺩﻋﺎﻫﺎﻯ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ.
9. ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﺤﺖ ﺍﻟﺤﻨﻚ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ .
10. ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﻔﻴﺪ ﻭ ﻋﺒﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻤﺎﺯ.
ﻣﺴﺘﺤﺒﺎﺕ ﻭ ﻣﻜﺮﻭﻫﺎﺕ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ :
1. ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩﻥ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ؛ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺑﻠﻨﺪﻯ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ ﺍﻗﺎﻣﻪ , ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﻯ ﺍﺫﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
2. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ.
3. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺍﺫﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺑﮕﻮﻳﺪ؛ (ﻳﻌﻨﻰ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺍﺫﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭﺍ ﺍﺩﺍ ﻛﻨﺪ, ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺣﺮﻭﻓﺶ ﺭﺍ ﺑﺸﻤﺎﺭﺩ). ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﻗﻒ ﻛﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻫﺮ ﺑﺨﺶ ﺍﺫﺍﻥ ﺭﺍ ﻛﻤﻰ ﻃﻮﻝ ﺑﺪﻫﺪ.
4. ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ؛ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﻒ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻫﺮ ﺑﺨﺶ ﺭﺍ ﻃﻮﻝ ﻧﺪﻫﺪ.
5. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺫﺍﻥ ﮔﻮ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﻰ ﺑﻠﻨﺪ, ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻨﺎﺭﻩ , ﺑﺎﻳﺴﺘﺪ ﺗﺎ ﺻﺪﺍﻳﺶ ‍ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺮﺳﺪ.
6. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺫﺍﻥ ﮔﻮ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ , ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻛﺮﺍﻫﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﻌﻀﻰ ﺟﻤﻼﺕ ﺍﺫﺍﻥ ﺭﻭﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺭﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﭼﭗ ﺑﭽﺮﺧﺎﻧﺪ.
7. ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﻯ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﻯ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ .
8. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺫﺍﻥ ﮔﻮ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺫﺍﻥ ﺑﺎ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﻭ ﻭﺿﻮ ﺑﺎﺷﺪ.
9. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭﻗﺘﻰ ﺻﺪﺍﻯ ﺍﺫﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﺩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺆ ﺫﻥ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﻨﺪ.
10. ﺍﮔﺮ ﻣﺆ ﺫﻥ ﺻﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﻠﻮ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﺩ, ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻏﻨﺎ ﻧﺸﻮﺩ, ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ .
11. ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻡ ﻣﺴﺠﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ.
12. ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺑﻴﻦ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺑﻘﺪﺭﻯ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺍﺫﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ , ﺍﺫﺍﻥ ﺍﻳﻦ ﺍﻳﻦ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﺸﻮﺩ, ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﮕﻮﻳﺪ.
13. ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺑﻴﻦ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻘﺪﺭﻯ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺁﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﺸﻮﺩ, ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻥ ﻧﻤﺎﺯ,ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ.
14. ﺍﮔﺮ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺭﻛﻮﻉ ﺧﻢ ﺷﻮﺩ, ﻳﺎﺩﺵ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﺫﺍﻥ ﻳﺎ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ , ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻭﺳﻌﺖ ﺩﺍﺭﺩ, ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﺪ.
ﻣﺴﺘﺤﺒﺎﺕ ﺗﻜﺒﻴﺮﺓ ﺍﻻﺣﺮﺍﻡ :
1. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻜﺒﻴﺮﺓ ﺍﻻﺣﺮﺍﻡ ﺑﮕﻮﻳﺪ:
ﻳﺎ ﻣﺤﺴﻦ ﻗﺪ ﺍﺗﺎﻙ ﺍﻟﻤﺴﻴﻰ ﻭ ﻗﺪ ﺍﻣﺮﺕ ﺍﻟﻤﺤﺴﻦ ﺍﻥ ﻳﺘﺠﺎﻭﺯ ﻋﻦ ﺍﻟﻤﺴﻴﻰ ﺍﻧﺖ ﺍﻟﻤﺤﺴﻦ ﻭ ﺍﻧﺎ ﺍﻟﻤﺴﻴﻰ, ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻞ ﻋﻠﻰ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻋﻦ ﻗﺒﻴﺢ ﻣﺎ ﺗﻌﻠﻢ ﻣﻨﻰ
؛ ﺍﻯ ﺧﺪﺍﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﻰ ! ﺑﻨﺪﻩ ﮔﻨﻬﻜﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﺩ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻯ ﻛﻪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭ ﻛﻪ ﺍﺯ ﮔﻨﻬﻜﺎﺭ ﺑﮕﺬﺭﺩ؛ ﺗﻮ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﻯ ﻭ ﻣﻦ ﮔﻨﻬﻜﺎﺭ. ﺑﻪ ﺣﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻓﺮﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﻳﻬﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻰ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺳﺮ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ , ﺑﮕﺬﺭ!
2. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﻗﻊ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﺍﻭﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺗﻜﺒﻴﺮﻫﺎﻯ ﺑﻴﻦ ﻧﻤﺎﺯ, ﺩﺳﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﻮﺷﻬﺎ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮﺩ.
3. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺎﻻ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﺳﺖ ﻫﺎ ﺗﺎ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﻮﺷﻬﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻛﻒ ﺩﺳﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ.
4. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻦ ﺷﺶ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻜﺒﻴﺮﺓ ﺍﻻﺣﺮﺍﻡ ﺟﻤﻌﺎ ﻫﻔﺖ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﺷﻮﺩ؛ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺤﻮ ﻛﻪ ﻳﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻜﺒﻴﺮﺓ ﺍﻻﺣﺮﺍﻡ , ﺷﺶ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻳﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻴﻦ ﻗﺒﻞ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﻨﺪ. (ﺩﻋﺎﻫﺎﻯ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﺗﻜﺒﻴﺮﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺗﺤﺮﻳﺮﺍﻟﻮﺳﻴﻠﻪ , ﻣﺴﺎﺀﻟﻪ ﺩﻭﻡ , ﺻﻔﺤﻪ 249 ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ .)
5. ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻜﺒﻴﺮﺓ ﺍﻻﺣﺮﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻯ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﮕﻮﻳﺪ, ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ.
6. ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﺶ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ.
ﻣﺴﺘﺤﺒﺎﺕ ﻗﻴﺎﻡ :
1. ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻡ , ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺳﻮﺭﻩ , ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ﺣﺮﻛﺖ ﻧﻜﻨﺪ.
2. ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻥ , ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺪﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺷﻮﺩ.
3. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻥ , ﺩﺳﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﻯ ﺭﺍﻧﻬﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﺪ.
4. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻥ ﺟﺎﻯ ﺳﺠﺪﻩ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﺪ.
5. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺳﻨﮕﻴﻨﻰ ﺑﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺴﺎﻭﻯ ﺭﻭﻯ ﺩﻭ ﭘﺎ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻀﻮﻉ ﻭ ﺧﺸﻮﻉ ﺑﺎﺷﺪ.
6. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﭘﺎﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻭ ﭘﻴﺶ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ.
7. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺩ ﭘﺎﻫﺎ ﺭﺍ ﺳﻪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﺎﺯ ﺗﺎ ﻳﻚ ﻭﺟﺐ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﻫﺪ, ﺍﻣﺎ ﺯﻥ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺎﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﺪ.
ﻣﺴﺘﺤﺒﺎﺕ ﻭ ﻣﻜﺮﻭﻫﺎﺕ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻭ ﺫﻛﺮ :
1. ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﻭﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻤﺪ, ﺳﻮﺭﻩ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺩﻭﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻤﺪ, ﺳﻮﺭﻩ ﻣﻨﺎﻓﻘﻮﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ.
2. ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻗﺴﻢ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺻﺤﻴﺢ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﺩ, ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﺩ.
3. ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ, ﻭﻗﻒ ﺑﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﻭ ﻭﺻﻞ ﺑﻪ ﺳﻜﻮﻥ ﻧﻨﻤﺎﻳﺪ.
4. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺳﻮﻡ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺴﺒﻴﺤﺎﺕ ﺍﺭﺑﻌﻪ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻛﻨﺪ؛ ﻣﺜﻼ ﺑﮕﻮﻳﺪ:
ﺍﺳﺘﻐﻔﺮ ﺍﻟﻠّﻪ ﺭﺑﻰ ﻭ ﺍﺗﻮﺏ ﺍﻟﻴﻪ ﻳﺎ ﺑﮕﻮﻳﺪ:
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺍﻏﻔﺮﻟﻰ .
5. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﻭﻝ , ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺣﻤﺪ, ﺑﮕﻮﻳﺪ:
ﺍﻋﻮﺫ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻣﻦ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻥ ﺍﻟﺮﺟﻴﻢ .
6. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﻭﻝ ﻭ ﺩﻭﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ ﻭ ﻋﺼﺮ (ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠّﻪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮﺣﻴﻢ ) ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺳﻮﺭﻩ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻫﺮ ﺁﻳﻪ ﻭﻗﻒ ﺷﻮﺩ؛ ﻳﻌﻨﻰ ﺑﻪ ﺁﻳﻪ ﺑﻌﺪ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪﻩ ﻧﺸﻮﺩ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺳﻮﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺁﻳﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﺷﻮﺩ.
7. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪ, ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﺣﻤﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﺩﻯ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪ, ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺣﻤﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ, ﺑﮕﻮﻳﺪ:
ﺍﻟﺤﻤﺪ ﺍﻟﻠّﻪ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ .
8. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺳﻮﺭﻩ
ﻗﻞ ﻫﻮ ﺍﻟﻠّﻪ ﺍﺣﺪ ﻳﻚ ﻳﺎ ﺩﻭ ﻳﺎ ﺳﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ:
ﻛﺬﺍﻟﻚ ﺍﻟﻠّﻪ ﺭﺑﻰ ﻳﺎ ﺳﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ
ﻛﺬﺍﻟﻚ ﺍﻟﻠّﻪ ﺭﺑﻨﺎ.
9. ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺳﻮﺭﻩ , ﻛﻤﻰ ﺻﺒﺮ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ‍ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺭﻛﻮﻉ ﻳﺎ ﻗﻨﻮﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﻳﺪ.
10. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎ, ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﻭﻝ , ﺳﻮﺭﻩ
ﺍﻧﺎ ﺍﺀﻧﺰﻟﻨﺎﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﺳﻮﺭﻩ
ﻗﻞ ﻫﻮﺍﻟﻠّﻪ ﺍﺣﺪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ.
11. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ , ﺳﻮﺭﻩ
ﻋﻢ ﻳﺘﺴﺎﺋﻠﻮﻥ ﻳﺎ ﺳﻮﺭﻩ
ﻫﻞ ﺍﺀﺗﻰ ﻭ ﻳﺎ
ﻏﺎﺷﻴﻪ ,
ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻭ ﻧﻈﺎﺋﺮ ﺁﻥ , ﻳﻌﻨﻰ ﺳﻮﺭﻩ ﻫﺎﻳﻴﻜﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﻮﺭ, ﺁﻳﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ.
12. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ ﺳﻮﺭﻩ
ﺳﺒﺢ ﺍﺳﻢ ﺭﺑﻚ ﺍﻻﻋﻠﻰ ﻳﺎ ﺳﻮﺭﻩ ﺷﻤﺲ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺼﺮ ﻭ ﻣﻐﺮﺏ ﺳﻮﺭﻩ
ﺍﺫﺍ ﺟﺎﺀ ﻧﺼﺮ ﺍﻟﻠّﻪ ﻳﺎ ﺳﻮﺭﻩ
ﺍﻟﻬﻴﻜﻢ ﺍﻟﺘﻜﺎﺛﺮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ.
13. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﻋﺸﺎﻯ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﻭﻝ , ﺳﻮﺭﻩ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺩﻭﻡ , ﺳﻮﺭﻩ
ﺍﻋﻠﻰ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ ﻭ ﻋﺼﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﻭﻝ , ﺳﻮﺭﻩ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﻛﻌﺖ ﺩﻭﻡ , ﺳﻮﺭﻩ ﻣﻨﺎﻓﻘﻮﻥ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﺷﻮﺩ.
14. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﻭﻝ , ﺳﻮﺭﻩ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺩﻭﻡ , ﺳﻮﺭﻩ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻐﺮﺏ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﻭﻝ , ﺳﻮﺭﻩ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺩﻭﻡ , ﺳﻮﺭﻩ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ.
15. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺩﺭ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﺗﺮﺗﻴﻞ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ , ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻭ ﻭﺍﺿﺢ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ.
16. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺩﺭ ﺟﺎﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻋﻠﻤﺎﻯ ﺗﺠﻮﻳﺪ, ﻭﻗﻒ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ, ﻭﻗﻒ ﻛﻨﺪ.
17. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺳﻮﺭﻩ , ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻪ ﺁﻳﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﺭﺳﻴﺪ, ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻃﻠﺐ ﺭﺣﻤﺖ ﺑﻨﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺁﻳﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﺟﻬﻨﻢ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺳﻴﺪ, ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻃﻠﺐ ﭘﻨﺎﻩ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ.
18. ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺳﻮﺭﻩ ﻃﻮﻻﻧﻰ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪ, ﻭﻗﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺩﻭﻣﺶ ﻗﻀﺎ ﺷﻮﺩ, ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻮﺭﻩ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻛﻨﺪ.
19. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺩﺭ ﻧﺎﻓﻠﻪ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﻯ ﺷﺐ (ﻧﺎﻓﻠﻪ ﻣﻐﺮﺏ , ﻋﺸﺎ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ) ﻗﺮﺍﺋﺖ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺎﻓﻠﻪ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﻯ ﺭﻭﺯ (ﻧﺎﻓﻠﻪ ﺻﺒﺢ , ﻇﻬﺮ ﻭ ﻋﺼﺮ) ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ.
20. ﻛﺮﺍﻫﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﻯ ﻭﺍﺟﺐ , ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺳﻮﺭﻩ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﺷﻮﺩ.

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت




آداب مسجد رفتن

ﺁﺩﺍﺏ ﻣﺴﺠﺪ:
1. ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺖ ﻭﻗﺎﺭ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ .
2. ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﮕﻮﻳﺪ:
ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠّﻪ ﺍﻟﺬﻯ ﺧﻠﻘﻨﻰ ﻓﻬﻮ ﻳﻬﺪﻳﻦ ﻭﺍﻟﺬﻯ ﻫﻮ ﻳﻄﻌﻤﻨﻰ ﻭ ﻳﺴﻘﻴﻦ ﻭ ﺍﺫﺍ ﻣﺮﺿﺖ ﻓﻬﻮ ﻳﺸﻔﻴﻦ ﻭﺍﻟﺬﻯ ﻳﻤﻴﺘﻨﻰ ﺛﻢ ﻳﺤﻴﻴﻦ ﻭﺍﻟﺬﻯ ﺍﺀﻃﻤﻊ ﺍﻥ ﻳﻐﻔﺮﻟﻰ ﺧﻄﻴﺌﺘﻰ ﻳﻮﻡ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺭﺏ ﻫﺐ ﻟﻰ ﺣﻜﻤﺎ ﻭ ﺍﺀﻟﺤﻘﻨﻰ ﺑﺎﻟﺼﺎﻟﺤﻴﻦ ﻭﺍﺟﻌﻞ ﻟﻰ ﻟﺴﺎﻥ ﺻﺪﻕ ﻓﻰ ﺍﻻﺧﺮﻳﻦ ﻭﺍﺟﻌﻠﻨﻰ ﻣﻦ ﻭﺭﺛﺔ ﺟﻨﺔ ﺍﻟﻨﻌﻴﻢ ﻭﺍﻏﻔﺮ ﻻﺀﺑﻰ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍﻳﻰ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ, ﭘﺲ ﻣﺮﺍ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻰ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧﻮﺭﺍﻙ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﺏ ﻧﻮﺷﺎﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﺪﻡ , ﺷﻔﺎﻳﻢ ﺑﺨﺸﻴﺪ؛ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻤﻴﺮﺍﻧﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻃﻤﻊ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺟﺰﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ. ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻣﻘﺎﻣﻰ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺒﺨﺶ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﺎﻥ ﺑﺮﺳﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻰ ﺩﺭ ﭘﺴﻴﻨﻴﺎﻥ ﻣﻘﺮﺭ ﻛﻦ ! ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻭﺍﺭﺛﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯ!.
3. ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺗﻪ ﻛﻔﺶ ﻭ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ, ﻣﺜﻞ ﻋﺼﺎ ﻭ… ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﺠﺎﺳﺘﻰ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
4. ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ, ﺍﻭﻝ ﭘﺎﻯ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ.
5. ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﮕﻮﻳﺪ:
ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠّﻪ ﻭ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻟﻠّﻪ ﻭ ﺍﻟﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻭ ﺧﻴﺮ ﺍﻻﺳﻤﺎﺀ ﻛﻠﻬﺎ ﻟﻠﻪ ﺗﻮﻛﻠﺖ ﻋﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻭ ﻻ ﺣﻮﻝ ﻭ ﻻ ﻗﻮﺓ ﺍﻻ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﻰ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭﺍﻓﺘﺢ ﻟﻰ ﺍﺀﺑﻮﺍﺏ ﺭﺣﻤﺘﻚ ﻭ ﺗﻮﺑﺘﻚ ﻭ ﺍﺀﻏﻠﻖ ﻋﻨﻰ ﺍﺀﺑﻮﺍﺏ ﻣﻌﺼﻴﺘﻚ ﻭﺍﺟﻌﻠﻨﻰ ﻣﻦ ﺯﻭﺍﺭﻙ ﻭ ﻋﻤﺎﺭ ﻣﺴﺎﺟﺪﻙ ﻭ ﻣﻤﻦ ﻳﻨﺎﺟﻴﻚ ﻓﻰ ﺍﻟﻠﻴﻞ ﻭ ﺍﻟﻨﻬﺎﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﻫﻢ ﻓﻰ ﺻﻠﻮﺍﺗﻬﻢ ﺧﺎﺷﻌﻮﻥ ﻭ ﺍﺩﺣﺮﻋﻨﻰ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻥ ﺍﻟﺮﺟﻴﻢ ﻭ ﺟﻨﻮﺩ ﺍﺑﻠﻴﺲ ﺍﺀﺟﻤﻌﻴﻦ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ, ﺑﻪ ﺫﺍﺕ ﺧﺪﺍ, ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﺎﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺪﺍﺳﺖ . ﺗﻮﻛﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺟﻨﺒﺶ ﻭ ﻧﻴﺮﻭﻳﻰ ﻧﻴﺴﺖ , ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺧﺪﺍ. ﺧﺪﺍﻳﺎ! ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺣﻤﺖ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﻫﺎﻯ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﺸﺎ ﻭ ﺩﺭﻫﺎﻯ ﮔﻨﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺯﺍﺋﺮﺍﻧﺖ ﻭ ﺁﺑﺎﺩﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺴﺠﺪﻫﺎﻳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺍﺯ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺷﺎﻥ ﺧﺎﺷﻊ ﺍﻧﺪ, ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺭﺟﻴﻢ ﻭ ﻟﺸﻜﺮ ﺍﺑﻠﻴﺲ ﺭﺍ ﺟﻤﻴﻌﺎ ﺑﺮﺍﻥ ! .
6. ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ, ﻧﻤﺎﺯ ﺗﺤﻴﺖ (ﻛﻪ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺩﻭ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﺳﺖ ) ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ؛ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺗﺤﻴﺖ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﺴﺠﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﻭﺍﺟﺐ ﻳﺎ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﻓﻰ ﺍﺳﺖ ؛ ﺣﺘﻰ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﻓﻌﻪ ﻫﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﺴﺠﺪ ﺷﻮﺩ, ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺗﺤﻴﺖ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ, ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﻓﻌﺎﺕ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺧﻴﻠﻰ ﻛﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
7. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﻭ ﻗﻴﻤﺘﻰ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﺑﻮ ﻧﻤﺎﻳﺪ.
8. ﻣﻮﻗﻊ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﻣﺴﺠﺪ, ﺍﻭﻝ ﭘﺎﻯ ﭼﭗ ﺭﺍ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ.
9. ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺴﺠﺪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﻳﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﻮﺩ.
10. ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﻛﺮﺩﻥ ﭼﺮﺍﻍ ﺁﻥ .
11. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺘﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﺳﺖ , ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻼ ﺍﺯ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ.
12. ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﺗﻌﻤﻴﺮ ﻣﺴﺠﺪﻯ ﻛﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺑﻰ ﺑﺎﺷﺪ, ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ .
13. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﺍ ﺑﻰ ﺳﻘﻒ ﺑﺴﺎﺯﻧﺪ ﻳﺎ ﻻﺍﻗﻞ ﻗﺴﻤﺘﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻰ ﺳﻘﻒ ﺑﺴﺎﺯﻧﺪ.
14. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﺿﻮﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺴﺘﺮﺍﺡ ﺩﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺎﺷﺪ.
15. ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﻨﺎﺭﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺫﺍﻥ ﮔﻔﺘﻦ ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ . (ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﺘﺼﻞ ﺑﻪ ﺁﻥ , ﻧﻪ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﻣﺴﺠﺪ).
16. ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻨﺎﺭﻩ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻣﺴﺠﺪ (ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻡ ﻣﺴﺠﺪ) ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ, ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺴﺎﻭﻯ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ.
17. ﺯﻳﺎﺩ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪﻯ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ, ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ .
18. ﻏﺬﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩﻥ , ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻧﻜﺮﺩﻥ , ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﻧﺸﺪﻥ , ﺯﻥ ﻧﮕﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺯﻥ ﻧﺪﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﻣﺴﺘﺤﺒﺎﺕ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﻜﺮﻭﻫﺎﺕ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ

1. ﻋﺒﻮﺭ ﺍﺯ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺤﻞ ﻋﺒﻮﺭ, ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ.
2. ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺁﺏ ﺑﻴﻨﻰ ﻭ ﺩﻫﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ.
3. ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺩﻥ ﻣﻨﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻡ ﻣﺴﺠﺪ.
4. ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ, ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﺎﭼﺎﺭﻯ .
5. ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﺻﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩﻥ , ﻣﮕﺮ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺫﺍﻥ .
6. ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ.
7. ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺷﻌﺮﻯ ﻛﻪ ﻧﺼﻴﺤﺖ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ.
8. ﻃﻠﺐ ﻛﺮﺩﻥ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺍﻯ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ.
9. ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﺯ, ﺳﻴﺮ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻮﻯ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺫﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
10. ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﭽﻪ (ﺑﭽﻪ ﻏﻴﺮ ﻣﻤﻴﺰ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ ) ﻭ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ .
11. ﻧﻘﺎﺷﻰ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺭﻭﺡ ﻧﺪﺍﺭﺩ, ﻣﺜﻞ ﮔﻞ ﻭ ﺑﻮﺗﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ.
12. ﻛﺮﺍﻫﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﻮﻗﻌﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻳﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺷﺮﻑ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ , ﻧﻤﺎﺯ ﺗﺤﻴﺖ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ.
13. ﺑﻠﻨﺪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻣﺴﺎﺟﺪ, ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﻭ ﻋﺮﻑ , ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ .
14. ﻛﺸﺘﻦ ﺷﭙﺶ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻜﺸﺪ, ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﺧﺎﻙ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﻛﻨﺪ.
15. ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺗﻴﺮ ﻭ ﺗﺮﺍﺷﻴﺪﻥ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ .
16. ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻋﺬﺭﻯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ, ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻏﻴﺮ ﻣﺴﺠﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ.
17. ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻛﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻛﺮﺍﻫﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻗﺎﺿﻰ ﺧﻄﺎ ﻛﻨﺪ؛ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﻜﺎﻥ ﺷﺮﻳﻔﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﻄﺎ ﻭﺍﻗﻊ ﻧﺸﻮﺩ. ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻛﻮﻓﻪ ﻣﺤﻠﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻄﺎﻳﻰ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﺮ ﻧﻤﻰ ﺯﺩ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻫﻢ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻗﻀﺎﻭﺗﻰ ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﺸﻤﻜﺶ , ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ, ﻓﺤﺶ ﻭ ﻧﺎﺳﺰﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻗﻀﺎﻭﺗﻰ ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺍﺋﻤﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﻗﻀﺎﻭﺗﻰ ﻛﻪ ﻗﺎﺿﻰ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻴﺎﻳﺪ.
18. ﺗﻌﻄﻴﻞ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺛﻮﺍﺏ

1. ﻣﺴﺠﺪﺍﻟﺤﺮﺍﻡ .
2. ﻣﺴﺠﺪﺍﻟﻨﺒﻰ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﻨﻮﺭﻩ .
3. ﻣﺴﺠﺪ ﻛﻮﻓﻪ .
4. ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻴﺖ ﺍﻟﻤﻘﺪﺱ
5. ﻣﺴﺠﺪ ﺟﺎﻣﻊ ﻫﺮ ﺷﻬﺮ.
6. ﻣﺴﺠﺪ ﻣﺤﻠﻪ .
7. ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺎﺯﺍﺭ .
- ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﺴﺘﺤﺐ , ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﺩﻭﻳﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ .
ﻣﻜﺎﻥ ﻫﺎﻯ ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻧﻤﺎﺯ

1. ﺣﻤﺎﻡ .
2. ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻤﻚ ﺯﺍﺭ.
3. ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﺭﻯ ﻛﻪ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ .
4. ﺟﺎﺩﻩ , ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﻛﻮﭼﻪ ؛ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺯﺣﻤﺖ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺯﺣﻤﺖ ﺑﺎﺷﺪ, ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ , ﻭﻟﻰ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻴﺴﺖ .
5. ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﺗﺶ ﻭ ﭼﺮﺍﻍ .
6. ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺠﺎ ﻛﻪ ﻛﻮﺭﻩ ﺁﺗﺶ ﺑﺎﺷﺪ.
7. ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﺎﻩ ﻭ ﭼﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﻣﺤﻞ ﺑﻮﻝ ﺍﺳﺖ .
8. ﺭﻭﺑﺮﻭﻯ ﻋﻜﺲ ﻭ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻳﺎ ﺣﻴﻮﺍﻥ , ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﻯ ﺁﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﻜﺸﻨﺪ.
9. ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻋﻜﺲ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺑﺮﻭﻯ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
10. ﺍﻃﺎﻗﻰ ﻛﻪ ﺷﺨﺺ ﺟﻨﺐ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ.
11. ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺒﺮ, ﺭﻭﻯ ﻗﺒﺮ ﻭ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻗﺒﺮ.
12. ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ .
13. ﺭﺧﺘﻜﻦ ﺣﻤﺎﻡ .
14. ﻣﺤﻞ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﺯﺑﺎﻟﻪ .
15. ﻣﺤﻞ ﻛﺸﺘﻦ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ .
16. ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ؛ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻡ ﺑﺎﺷﺪ.
17. ﻣﺤﻠﻰ ﻛﻪ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﺴﻜﺮﺍﺕ ﺍﺳﺖ .
18. ﻣﺤﻞ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺷﺘﺮ, ﺍﺳﺐ , ﻗﺎﻃﺮ, ﺍﻻﻍ , ﮔﺎﻭ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ.
19. ﺭﻭﻯ ﻻﻧﻪ ﻣﻮﺭﭼﻪ .
20. ﻣﺠﺮﺍﻯ ﺁﺏ ؛ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻓﻌﻼ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺁﻣﺪﻥ ﺁﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﻧﺸﻮﺩ.
21. ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﻭﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
22. ﺭﻭﻯ ﻳﺦ ﻭ ﺑﺮﻑ .
23. ﺁﺗﺸﻜﺪﻩ ﺯﺭﺗﺸﺘﻴﺎﻥ , ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﻜﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﺁﺗﺶ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.
24. ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﻛﺘﺎﺑﻰ ﻛﻪ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺷﺪ.
25. ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﻳﻮﺍﺭﻯ ﻛﻪ ﺭﻃﻮﺑﺖ ﻣﺴﺘﺮﺍﺡ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ, ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ.

 

 

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت




کیفیت غسل و دفن اموات

ﮔﺰﻳﻨﺶ ﻛﻔﻦ ﻧﻴﻜﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﯿﺖ
ﻣﺴﺘﺤﺐّ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﻔﻦ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺳﻔﻴﺪ ﻭ ﮔﺮﺍﻥ ﻗﻴﻤﺖ ﻭ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﺎﺷﺪ, ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ :
1 - ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺗﻐﺎﺑُﻦ ﺑﻪ ﻛﻔﻨﻬﺎﻳﺸﺎﻥ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﻰ ﺑﺎﻟﻨﺪ.
2 - ﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻔﻨﻬﺎﻯ ﻧﻴﻜﻮ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻜﻮﺷﻴﺪ, ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ.
3 - ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﻫﻞ ﺗﺴﻨّﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ(ﺹ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺟﺎﻣﻪ ﻫﺎﻯ ﺷﻤﺎ, ﺟﺎﻣﻪ ﺳﻔﻴﺪ ﺍﺳﺖ , ﭘﺲ ﺧﻮﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﮔﺎﻧﺘﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺪ, ﻭ ﻣﺮﺩﮔﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻛﻔﻦ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ, ﻛﻪ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺟﺎﻣﻪ ﻫﺎﻯ ﺷﻤﺎﺳﺖ .
ﺑﺮﺍﻳﻦ ﭘﺎﻳﻪ , ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻓَﺮﻳﻘَﻴْﻦ (ﺷﻴﻌﻪ ﻭ ﺳﻨّﻰ ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
4 - ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻛﻔﻨﻬﺎﻯ ﻣﺮﮔﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﺮﮔﺰﻳﻨﻴﺪ, ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻳﻨﺖ ﻭ ﺁﺭﺍﻳﺶ ﻣﺮﺩﮔﺎﻧﺘﺎﻥ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ.
5 - ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻡ (ﻉ ) ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﺻﻴّﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﺟﻌﻔﺮ, ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻛﻔﻨﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺧﺼﻮﺻﻴّﺎﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻔﻦ ﻛﻦ , ﺯﻳﺮﺍ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﻪ ﻛﻔﻦ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣﺒﺎﻫﺎﺕ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ. (ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻼﺣﻈﻪ ﺷﻮﺩ)
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ , ﺍﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﺟﺰ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻛﻔﻦ , ﻟﺒﺎﺳﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﺳﻼﻣﺘﻰ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺗﻤﻨﺪﻯ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ , ﺑﺎ ﺑﻪ ﺗﻦ ﻛﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﻣﻮﻻﻳﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ, ﻭ ﻫﺮ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﺮﻓﻴﺎﺏ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺁﻗﺎﻳﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ, ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺁﻗﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻬﺎﻟﻚ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺨﺸﺪ, ﺑﻴﺂﺭﺍﻳﺪ. ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﻛﻔﻦ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﻭ [ﻳﺎ: ﺑﺎ ﺟﻼﻟﺖ ﺗﺮﻳﻦ ] ﻭ ﻟﺬّﺕ ﺑﺨﺶ ﺗﺮﻳﻦ ﻭ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎﺗﺮﻳﻦ [ﻳﺎ: ﻭ ﻭﺍﻻﺗﺮﻳﻦ ] ﻭ ﺑﺮﺗﺮﻳﻦ ﻭ ﻓﺮﺍﺯﻧﺪﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﺟﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ .
ﺍﺳﺘﺤﺒﺎﺏ ﺗﻬﻴّﻪ ﻛﻔﻦ ﺍﺯ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﺣﺮﺍﻡ
ﻣﺴﺘﺤﺐّ ﺍﺳﺖ ﻛﻔﻦ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﺞّ ﺍﺣﺮﺍﻡ ﺑﺴﺘﻪ , ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ﺹ ) ﺩﺭ ﺩﻭ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﻳَﻤَﻨﻰ , ﻳﻌﻨﻰ , ﻳﻚ ﻋِﺒْﺮﻯ , ﻭ ﻳﻚ ﻇَﻔﺎﺭﻯ. ﺍﺣﺮﺍﻡ ﺑﺴﺘﻨﺪ, ﻭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻭ ﻛﻔﻦ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﻔﻦ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ
ﮔﻔﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ ﻛﻪ : ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﻔﻦ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ , ﺍﺯ ﺍﺀﺋﻤّﻪ - ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﺼّﻼﺓ ﻭ ﺍﻟﺴّﻼﻡ - ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ , ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻣﺴﺘﺤﺐّ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻣﻬﻴّﺎ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﻔﻦ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﺶ , ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻰ ﺧﻮﻳﺶ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﺪ.
1 - ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻟﻤﻠﺤﻖ ﺑﺘﺎﺭﻳﺦ ﺍﻟﻄّﺒﺮﻯ ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﻦ ﺷﺠﺮﺓ , ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺳﺎﻝ 310 ﻫﺠﺮﻯ ﻗﻤﺮﻯ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ : ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺭﻭﺯ ﻳﻜﺸﻨﺒﻪ , ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺷﻮّﺍﻝ , ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﻣﺤﻤّﺪ ﺑﻦ ﺟﺮﻳﺮ ﺑﻦ ﻳﺰﻳﺪ ﻃﺒﺮﻯ ﻓﻘﻴﻪ ﻭﻓﺎﺕ ﻧﻤﻮﺩ, ﻭ ﻇﻬﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ﻓﺮﺩﺍﻯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﺭَﺣَﺒﻪ ﻳﻌﻘﻮﺏ ﻣﺎﻧﺪ, ﻭ ﺩﺭ ﺳﻪ ﺟﺎﻣﻪ ﺣَﺒَﺮَﻩ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻭﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﻴﺎﺗﺶ ﺗﻬﻴّﻪ , ﻭ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺧﻮﺑﻰ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩ, ﻛﻔﻦ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻰ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺷﺪ. ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻋﻼﺋﻢ ﻭ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻛﻔﻦ ﻭﻯ , ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
2 - ﺩﺭ ﺟﺰﺀ ﺩﻭّﻡ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻟﻤﻌﺠﻢ ﺍﻟﻜﺒﻴﺮ ﻃﺒﺮﺍﻧﻰ , ﺩﺭ ﻣﺴﻨﺪ ﺣُﺬﻳﻔﺔ ﺑﻦ ﻳﻤﺎﻥ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ : ﺣُﺬﻳﻔﻪ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﻛﻔﻨﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﺑﺨﺮﺩ, ﻭﻯ ﻛﻔﻨﻰ ﺑﻪ ﻗﻴﻤﺖ ﺳﻴﺼﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﺧﺮﻳﺪ. ﺣُﺬﻳﻔﻪ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ , ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﺩﻭ ﺭﻳﻄﻪ ﺳﻔﻴﺪ ﺧﺸﻦ ﺑﺨﺮﻳﺪ, ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺒﺴﻮﻃﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺰ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
3 - ﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺘﻰ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮﻛﺲ ﻛﻔﻨﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ, ﺍﺯ ﻏﺎﻓﻼﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ؛ ﻭ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﺪ ﻣﺎﺀﺟﻮﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.
ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺜﻰ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﻣﻮﻻﻳﻤﺎﻥ ﻣﻮﺳﻰ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ (ﻋﻠﻴﻬﻤﺎﺍﻟﺴﻼﻡ ) ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺗﺶ - ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺘﻰ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﻣﻬﺮﻳّﻪ ﻫﺎﻯ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﺣﺞّ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺣﺞّ ﺑﺠﺎ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ , ﻭ ﻛﻔﻨﻬﺎﻯ ﻣﺮﺩﮔﺎﻧﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﻭ ﺑﻰ ﺷﺒﻬﻪ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ, ﻭ ﻛﻔﻦ ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ .
ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﻻﻳﻤﺎﻥ ﻣﻮﺳﻰ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ - ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ - ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪ, ﺍﻟﮕﻮﻯ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﻔﻦ ﺍﺳﺖ .
4 - ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺩﻻﺋﻞ ﺍﻻ ﺋﻤّﻪ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﻛﻔﻦ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻴﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ‍ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﺸﺎﻥ ﺗﻬﻴّﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ, ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺍﺣﻜﺎﻡ ﻭ ﺁﺩﺍﺏ ﮐﻔﻦ ﮐﺮﺩﻥ
1 - ﻛﻔﻦ ﻭﺍﺟﺐ , ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ - ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺼّﻼﺓ ﻭﺍﻟﺴّﻼﻡ - ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺳﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﺍﺳﺖ :
ﺍﻟﻒ - ﻟﻨﮓ ﻛﺎﻣﻠﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻛﻤﺮ ﻣﻴّﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.
ﺏ - ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻛﺎﻣﻞ .
ﺝ - ﺳﺮﺗﺎﺳﺮﻳﻰ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﺪ.
2 - ﻣﺴﺘﺤﺐّ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺣﺒﺮﻩ ﻭ ﺑُﺮﺩ ﻳﻤﻨﻰ ﺳﺮﺥ ﻳﺎ ﺳﻔﻴﺪ, ﻭ ﺳﺮﺗﺎﺳﺮﻯ ﺩﻳﮕﺮ؛ ﻭ ﻧﻴﺰ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﺩﻭ ﺭﺍﻥِ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺴﺖ , ﻭ ﺑﺮ ﻛﻤﺮ ﻣﻴّﺖ ﭘﻴﭽﻴﺪ, ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺷﻮﺩ
3 - ﻣﺴﺘﺤﺐّ ﺍﺳﺖ ﺟﻬﺖ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺁﻣﺎﺩﮔﻰ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺗﻤﻨﺪﻯ ﻣﻴّﺖ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺍﻟﻬﻰ , ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺷﻮﺩ.
4 - ﻣﻘﺪﺍﺭ 1313 ﺩﺭﻫﻢ ﻛﺎﻓﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﺁﺗﺶ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻬﻴّﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ, ﻛﻪ ﻗﺴﻤﺘﻰ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﻓﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻏﺴﻞ ﺩﻭّﻡ ﺍﺯ ﻏﺴﻠﻬﺎﻯ ﺳﻪ ﮔﺎﻧﻪ ﻣﻴّﺖ , ﻭ ﻗﺴﻤﺘﻰ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻏﺴﻠﻬﺎﻯ ﺳﻪ ﮔﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺳﺠﺪﻩ ﮔﺎﻫﻬﺎﻯ ﻣﻴّﺖ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ.
ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ : ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺘﺤﺒﺎﺏ ﻭ ﺍﻓﻀﻠﻴّﺖ 1313 ﺩﺭﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﻛﺎﻓﻮﺭ, ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﻭﺍﻳﺘﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﭼﻬﻞ ﺩﺭﻫﻢ ﻛﺎﻓﻮﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﻓﺎﺕ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ﺹ ) ﺑﻪ ﻭﻯ ﻫﺪﻳّﻪ ﻧﻤﻮﺩ, ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻣﻮﻻﻳﻤﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻰّ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﻋﻠﻴﻬﻤﺎﺍﻟﺴﻼﻡ ) ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻧﻤﻮﺩ. ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺳﻬﻢ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺼﺮﻑ ﺩﺭ ﻏﺴﻞ ﻭ ﺣﻨﻮﻁ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﻓﺎﺕ ,1313 ﺩﺭﻫﻢ ﮔﺮﺩﻳﺪ.
ﺍﻟﺒﺘّﻪ ﻛﺎﻓﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻛﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺰ, ﻛﻔﺎﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
5 - ﻣﺴﺘﺤﺐّ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﻄﻌﻪ ﻫﺎﻯ ﻛﻔﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ :
ﻓُﻼﻥُ ﺑْﻦُ ﻓُﻼﻥٍ ﻳَﺸْﻬَﺪُ ﺍﺀَﻥْ ﻻﺇِﻟﻪَ ﺇِﻻ ﺍﻟﻠّﻪُ, ﻭَﺍﺀَﻥَّ ﻣُﺤَﻢَّﺪﺍ ﺭﺳُﻮﻝُ ﺍﻟﻠّﻪِ(ﺹ ), ﻭَ ﺍﺀﻥَّ ﻋَﻠِﻴّﺎ ﺍﺀَﻣﻴﺮُﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭﺍﻟْﺤَﺴَﻦَ ﻭ ﺍﻟْﺤُﺴﻴْﻦَ ﻭ ﻋَﻠِﻴّﺎ ﻭ ﻣُﺤَﻢَّﺪَﺍ ﻭَ ﺟَﻌْﻔَﺮﺍ ﻭَ ﻣُﻮﺳﻰ ﻭَ ﻋَﻠِﻴّﺎ ﻭَ ﻣُﺤَﻢَّﺪﺍ ﻭَ ﻋَﻠِﻴّﺎ ﻭﺍﻟْﺤَﺴَﻦَ ﻭَﺍﻟْﺤُﺞَّﺔَ ﺍﻟْﻤَﻬْﺪِﻯَّ ﺍﺀَﺋِﻢَّﺘُﻪُ, ﺍﺀَﺋِﻢَّﺔُ ﻫُﺪﻯ ﺍﺀَﺑْﺮﺍﺭٌ.
- ﻓﻼﻧﻰ ﭘﺴﺮ ﻓﻼﻧﻰ [ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻛﻠﻤﻪ , ﻧﺎﻡ ﻣﻴّﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ] ﮔﻮﺍﻫﻰ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﻯ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻧﻴﺴﺖ , ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤّﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ(ﺹ ), ﻭ ﻋﻠﻰّ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﻭ ﻋﻠﻰّ ﻭ ﻣﺤﻤّﺪ ﻭ ﺟﻌﻔﺮ ﻭ ﻣﻮﺳﻰ ﻭ ﻋﻠﻰّ ﻭ ﻣﺤﻤّﺪ ﻭ ﻋﻠﻰّ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺠّﺖ ﻣﻬﺪﻯ (ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼﻡ ) ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﻭ, ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﮔﺮ ﻭ ﻧﻴﻚ ﻭ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
ﺍﺣﻜﺎﻡ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﻴّﺖ ﺑﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺧﻮﻳﺶ ﻭﻓﺎ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ ﻭ ﺗﻘﺪّﺱ ﻛﻤﺎﻟﻪ - ﻧﺎﻳﻞ ﮔﺮﺩﻳﺪ,
1 - ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﺎ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﻯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻳﺮ ﭼﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ‍ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﻧﺪ, ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﺒﺎﺷﺪ, ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ : ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﻣﻴّﺖ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﺖ , ﻭ ﺍﻛﺮﺍﻡ ﻭ ﻣﻴّﺖ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺗﻮﻓﻴﻘﺎﺕ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ.
2 - ﺍﮔﺮ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﻧﺪ.
3 - ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﻬﺎ ﻭ ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﻳﺶ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﻧﺒﻮﺩ, ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.
4 - ﺭﻭﻯ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻭ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﻛﻨﻨﺪ.
5 - ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻣﻮﻻﻳﺶ ﺗﻌﺠﻴﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.
6 - ﺷﺨﺺ ﺻﺎﻟﺢ ﻭ ﻋﺎﺭﻑ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺗﺮﺳﻰ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺑﺮﮔﺰﻳﻨﻨﺪ.
7 - ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻭ ﻛﻔﺎﻳﺖ ﻛﻨﺪ, ﺁﺏ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﻨﻨﺪ.
ﭼﮕﻮﻧﮕﻰ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ
1 - ﺍﮔﺮ ﻣﻴّﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻓﻮﺕ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ, ﻛﻪ ﻫﻴﭻ , ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﻰ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﻫﻨﺪ.
2 - ﭼﺎﻟﻪ ﻣﺨﺼﻮﺻﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺁﺏ ﻏﺴﻞ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﺭﻯ ﺷﻮﺩ ﻣﻬﻴّﺎ ﻛﻨﻨﺪ, ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺏ ﻏﺴﻞ ﺑﻪ ﭼﺎﻩ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﻳﺎ ﭼﺎﻩ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﺟﺎﺭﻯ ﺷﻮﺩ, ﻟﺬﺍ ﺣﺪّ ﻭ ﻣﺮﺯﻯ ﻛﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﺷﺮﻳﻌﺖ , ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮﻯ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺎﻟﻚ ﻟﻄﻴﻒ ﻣﻘﺮّﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﺷﻮﺩ.
3 - ﻟﺒﺎﺱ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻰ ﻭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺯﻳﻨﺖ ﻣﻴّﺖ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺑﺪﻧﺶ ﺩﺭﺁﻭﺭﻧﺪ, ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﺒﻮﺩ, ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﻰ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﺠﻠﻪ ﺑﺸﻜﺎﻓﻨﺪ؛ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﺧﻮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺒﺎﻥ ﻭ ﻭﻛﻴﻞ ﻣﻴّﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﮔﺎﻫﻰ ﻭ ﺍﺷﺮﺍﻑ ﺩﺍﺭﺩ.
4 - ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻋﻮﺭﺗﺶ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ, ﻭ ﺗﺎ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﻛﻪ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺍﺳﺖ , ﻋﺒﺮﺕ ﮔﻴﺮﻧﺪ.
5 - ﻏﺴﻞ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻴّﺖ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻧﻴّﺖ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﻏﺴﻞ ﻣﻰ ﺩﻫﻢ .
6 - ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﻴّﺖ ﺍﺀَﻟْﻌَﻔْﻮ, ﺍﺀَﻟْﻌَﻔْﻮ ﮔﻔﺘﻪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺗﺮﺣّﻢ ﻧﻤﺎﻳﺪ, ﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻫﺮ ﺍﻣﺮﻯ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﻴّﺖ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﻛﻮﺷﺶ ﻛﻨﺪ.
ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺘﻰ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ - ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ - ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﻣﺆﻣﻨﻰ ﻛﻪ , ﻣﻴّﺖِ ﻣﺆ ﻣﻨﻰ ﺭﺍ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﻳﺪ:
ﺭَﺏِّ, ﻋَﻔْﻮَﻙَ, ﻋَﻔْﻮَﻙَ.: (ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ, ﻋﻔﻮ ﺗﻮ, ﻋﻔﻮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ .),
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﻔﻮ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ.
ﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺜﻰ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﻣﺆﻣﻨﻰ ﻣﺆﻣﻨﻰ ﺭﺍ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻥ ﻣﻴّﺖ ﺍﺯ ﺳﻮﻳﻰ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﮕﻮﻳﺪ:
ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَّ, ﻫﺬﺍ ﺑَﺪَﻥُ ﻋَﺒْﺪِﻙَ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻦِ, ﻭَ ﻗَﺪْ ﺍﺀَﺧْﺮَﺟْﺖَ ﺭُﻭﺣَﻪُ ﻣِﻨْﻪُ, ﻭَ ﻓَﺮَّﻗْﺖَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻤﺎ, ﻓَﻌَﻔْﻮَﻙَ ﻋَﻔْﻮَﻙَ:(ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ, ﺍﻳﻦ ﺑﺪﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺆﻣﻦ ﺗﻮﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﻭﺣﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ , ﻭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺟﺪﺍﻳﻰ ﺍﻓﻜﻨﺪﻯ , ﭘﺲ ﻋﻔﻮ ﺗﻮ, ﻋﻔﻮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭﻳﻢ .), ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ, ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﺍﻭ ﺑﺠﺰ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻛﺒﻴﺮﻩ - ﺭﺍ ﻣﻰ ﺁﻣﺮﺯﺩ.
7 - ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺳﺘﻬﺎﻯ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﻨﺪ.
8 - ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﻰ ﺑﺮ ﺷﻜﻢ ﻣﻴّﺖ ﺩﺳﺖ ﺑﻜﺸﺪ.
9 - ﻣﺨﺮﺝ ﻏﺎﻳﻂ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺍُﺷْﻨﺎﻥِ ﺳﺎﻳﻴﺪﻩ ﺷﺘﺸﻮ ﺩﻫﻨﺪ.
10 - ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﻰ ﻭ ﻭﻗﺎﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟّﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﻭ ﻣﻄّﻠﻊ ﺍﺳﺖ , ﺳﺮ ﻣﻴّﺖ ﺗﺎ ﺑﻴﺦ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺁﺏ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺑﻪ ﺳﺪﺭ ﻏﺴﻞ ﺩﻫﻨﺪ, ﺳﭙﺲ ﺑﺎﺯ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﺪﻥ ﻭﻯ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﻯ ﺷﺎﻧﻪ ﺗﺎ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺎ ﺑﺎ ﺁﺏ ﺳﺪﺭ ﻏﺴﻞ ﺩﻫﻨﺪ, ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﻰ ﻭ ﻣﻼﻃﻔﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻰ ﻭ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﻭ ﻋﻄﻮﻓﺖ ﺑﺮ ﻧﻴّﺖ , ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺑﺪﻥ ﻭﻯ ﺭﺍ ﺳﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﻯ ﺷﺎﻧﻪ ﺗﺎ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺎ ﺑﺎ ﺁﺏ ﺳﺪﺭ ﻏﺴﻞ ﺩﻫﻨﺪ.
11 - ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻛﺘﻬﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻮﺭﺕ ﻣﻴّﺖ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.
12 - ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻏﺴﻞ ﺑﺎ ﺁﺏ ﺳﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪ, ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﻋﻮﺭﺕ ﻣﻴّﺖ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﻣﻴّﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺷﺴﺘﺸﻮ ﺩﻫﻨﺪ, ﻭ ﻧﻴﺰ ﻗﺴﻤﺘﻰ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺯﻳﺮ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺑﻮﺩ, ﺗﻄﻬﻴﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﻭ ﻳﺎ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺁﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪ.
13 - ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻰ ﻛﻪ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭ ﺷﺪﻳﻢ , ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﺑﺮ ﭘﺸﺖ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺷﻜﻤﺶ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﻭ ﺳﺮ ﻭ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﭗ ﺑﺪﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻛﻪ ﺷﺮﺡ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺑﺎ ﺁﺏ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺑﻪ ﻛﺎﻓﻮﺭ ﻏﺴﻞ ﺩﻫﻨﺪ. ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻥ ﻣﻴّﺖ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ ﻭ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻏﺴﻞ ﺑﻪ ﻛﻴﻔﻴّﺘﻰ ﻛﻪ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ.
14 - ﺑﺎﺭ ﺁﺧﺮ, ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﺏ ﺧﺎﻟﺺ - ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﺪﺭ ﻭ ﻛﺎﻓﻮﺭ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ - ﻏﺴﻞ ﺩﻫﻨﺪ, ﻭ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭ ﺷﺪﻳﻢ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﻴﻔﻴّﺘﻰ ﻛﻪ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩﻳﻢ , ﻏﺴﻞ ﺩﻫﻨﺪ.
15 - ﺍﮔﺮ ﻏﺴﻞ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻋﻴﺒﻰ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﻣﻴّﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻳﺪ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﻳﺪ, ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮﻛﺲ , ﻣﺆﻣﻦ ﻣﻴّﺘﻰ ﺭﺍ ﻏﺴﻞ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻭﻯ ﺍﺩﺍ ﻧﻤﺎﻳﺪ, ﺁﻣﺮﺯﻳﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﻋﺮﺽ ﺷﺪ: ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻭﻯ ﺍَﺩﺍ ﻧﻤﺎﻳﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﻋﻴﺒﻰ ﺍﺯ ﻣﻴّﺖ ﺩﻳﺪ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﻫﺪ.
ﻭ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻣﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭ ﺷﺪﻳﻢ , ﻓﺮﺍﻏﺖ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ, ﺷﺮﻭﻉ ﻛﻨﻨﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻛﻔﻦ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﻴّﺖ .
ﭼﮕﻮﻧﮕﻰ ﻛﻔﻦ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﻴّﺖ
1 - ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﻭ ﭼﻮﺏ ﺗﺮ ﻭ ﺳﺒﺰ ﺭﺍ - ﻛﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺑﺎﺯﻭ ﺑﺎﺷﺪ - ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. ﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺍﺯ ﭼﻮﺏ ﺳﺒﺰ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺮﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺍﺗﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻗﻄﻌﻪ ﻫﺎﻯ ﻛﻔﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﻰ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﭼﻮﺏ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺗﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﻴّﺖ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﻗﺒﺮ ﻣﺼﻮﻥ ﻭ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺑﻤﺎﻧﺪ, ﻭ ﻣﺴﺘﺤﺐّ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
2 - ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻳﺎ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺣﺴﺐ ﻧﻴﺎﺯ, ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﻯ ﺁﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺣﻤﻞ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ, ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.
3 - ﺳﭙﺲ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻛﻔﻦ ﻛﺮﺩﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺧﺎﻣﺴﻪ ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ, ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﭘﻨﺒﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ , ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﺫﺭﻳﺮﻩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻗﻤﺤﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ, ﺑﺮ ﺁﻥ ﭘﺎﺷﻴﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻋﻮﺭﺕ (ﺟﻠﻮ ﻭ ﻋﻘﺐ ) ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺭﺍﻧﻬﺎﻯ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﻣﺤﻜﻢ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﻧﺪ. ﺍﻟﺒﺘّﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻰ ﺑﺮ ﻣﻴّﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ.
4 - ﻭﻗﺘﻰ ﺍﺯ ﭘﻴﭽﻴﺪﻥ ﺧﺎﻣﺴﻪ ﻓﺮﺍﻏﺖ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ, ﺑﺮ ﺳﺠﺪﻩ ﮔﺎﻫﻬﺎﻯ ﻫﻔﺘﮕﺎﻧﻪ ﻣﻴّﺖ ﻛﺎﻓﻮﺭ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ, ﻭ ﺑﺎﻗﻴﻤﺎﻧﺪﻩ ﻛﺎﻓﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﻴﻨﻪ ﺍﺵ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ. ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﻭ ﺍﺻﻼﺡ ﺍﻣﺮ ﻣﻴّﺖ , ﺗﻘﻮﺍﻯ ﺧﺪﺍ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﺭﺍ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻛﻨﻨﺪ.
5 - ﺳﭙﺲ ﻟﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﻑ ﺗﺎ ﻫﺮ ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻋﺮﺽ ﺁﻥ ﺑﺮﺳﺪ, ﺑﻪ ﻛﻤﺮ ﻣﻴّﺖ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﻧﺪ.
6 - ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻰ ﭘﻮﺷﺎﻧﻨﺪ, ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻭ ﺟﻠﻮ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﮔﺎﻣﻬﺎﻯ ﻣﻴّﺖ ﺯﻳﺎﺩﻩ ﺑﻴﺎﻳﺪ.
7 - ﭼﻮﺏ ﺗﺮِ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﺪﻥ ﻣﻴّﺖ ﺑﻴﻦ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﺑﺪﻥ , ﻣﺘّﺼﻞ ﺑﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺪﻥ ﻣﻴّﺖ , ﻭ ﭼﻮﺏ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺑﺪﻥ ﺍﻭ, ﻣﺎ ﺑﻴﻦ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﺳﺮﺗﺎﺳﺮﻯ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ.
8 - ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺩﻫﺎﻥ ﻭ ﮔﻮﺷﻬﺎﻯ ﻣﻴّﺖ ﭘﻨﺒﻪ ﻭ ﻳﺎ ﻫﺮﭼﻪ ﻛﻪ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ.
9 - ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﻧﺪ, ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺣَﻨَﻚ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ, ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻛﻪ : ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﻴﻨﻪ ﻣﻴّﺖ ﮔﺬﺍﺭﺩﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮﺵ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﻧﺪ, ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻧﻴﺰ ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﻴﻨﻪ ﻣﻴّﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ.
10 - ﺣﺒﺮﻩ ﻭ ﺑُﺮﺩ ﻳَﻤَﻨﻰ ﻭ ﻳﺎ ﻫﺮ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﺮﺗﺎﺳﺮﻯ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﻨﺒﻪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ, ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ ﺫﺭﻳﺮﻩ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻣﻰ ﭘﺎﺷﻨﺪ, ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻰ ﺑﺮ ﻣﻴّﺖ , ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮﺗﺎﺳﺮﻯ ﻭ ﺣﺒﺮﻩ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﻰ ﻣﻰ ﭘﻴﭽﻨﺪ. ﻭ ﺩﻭﺳﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺳﺮ ﻣﻴّﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﭘﺎﻫﺎﻳﺶ ‍ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﻧﺪ.
11 - ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻳﺎ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﻯ ﺁﻥ ﺣﻤﻞ ﻧﻤﻮﺩ, ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻰ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴّﺖ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ.
12 - ﺑﺮﺗﺮﻳﻦ ﺗﺸﻴﻴﻊ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻭ ﺳﻮﻯِ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﺟﻠﻮﻯ ﺁﻥ ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺗﺸﻴﻴﻊ ﻛﻨﻨﺪﻩ , ﺗﺎﺑﻊ ﻭ ﭘﻴﺮﻭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻟﺬﺍ ﺻﻼﺡ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﺎﭘﻴﺶ ﻣﻴّﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﻴﺮﺩ.
13 - ﻣﺴﺘﺤﺐّ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺸﻴﻴﻊ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺗﺮﺑﻴﻊ ﻛﻨﻨﺪ, ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻛﻪ : ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺟﻨﺎﺯﻩ , ﻭ ﺑﻌﺪ ﭘﺎﻯ ﺭﺍﺳﺖ , ﻭ ﺳﭙﺲ ﭘﺎﻯ ﭼﭗ , ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺎﻧﻪ ﭼﭗ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺪﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻭ ﺩﻭ ﺳﻮﻯ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﻮ
ﻛﻴﻔﻴّﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴّﺖ
ﺭﻭﺵ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻭ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﻣﺎﻣﻴّﻪ ﺩﺭ ﻓﻘﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺤﺚ ﺍﻳﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺎﺀﺧﻴﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻟﺼّﻼﺓ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ, ﻭﻟﻰ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺫﻛﺮ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ ﺑﻪ ﺻﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ , ﺯﻳﺮﺍ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴّﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺴﺖ , ﻧﻪ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺷﺮﻃﻬﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﻛﻪ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺑﺎ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺍﺳﺖ . ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ : ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻰ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺩﺳﺘﺮﺳﻰ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻧﻈﺮﺵ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩ, ﺑﺤﺚ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﺟﻮﻳﺪ, ﻭ ﻧﻴﺎﺯﻯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻯ ﺩﻭﺭ ﺩﺳﺖ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻛﻨﺪ, ﻟﺬﺍ ﺷﺎﻳﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﺗﺮ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﺤﺚ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻨﺠﺎ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﻮﺩ, ﺍﻳﻨﻚ ﺍﺣﻜﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴّﺖ :
1 - ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴّﺖ ﻭﺍﺟﺐ ﻛﻔﺎﻳﻰ ﺍﺳﺖ , ﻳﻌﻨﻰ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺧﻰ ﺍﺯ ﻣﻜﻠّﻔﻴﻦ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ , ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻧﺪ, ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺳﺎﻗﻂ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ.
2 - ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴّﺖ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻣﻴّﺖ ﻣﺆﻣﻦ ﻭ ﺷﻴﻌﻪ ﻭ ﻫﺮﻛﺲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣُﻜﻢِ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺶ ﺳﺎﻝ ﺳﻦّ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ , ﻭ ﻣﻘﺪّﻡ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻜﻠّﻔﻴﻦ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﻧﻤﺎﺯ, ﻓﺮﺩ ﻣﺬﻛّﺮﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺑﺎﻗﻰ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﻣﻴّﺖ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻘﺪّﻡ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻟﺒﺘّﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺑﺮ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺣﺘّﻰ ﺍﺯ ﻭﻟﻰّ ﺯﻥ ﻧﻴﺰ ﻣﻘﺪّﻡ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ .
3 - ﺩﺭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺑﺮ ﻣﻴّﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪ, ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻭﻗﺖ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﻯ ﻭﺍﺟﺐ ﻳﺎ ﻭﺍﺟﺐ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﺶ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ, ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﻭﺍﺟﺐ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ. ﺍﻟﺒﺘّﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻴﻢ ﻓﺎﺳﺪ ﺷﺪﻥ ﺑﺪﻥ ﻣﻴّﺖ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ, ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴّﺖ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺳﺎﻳﺮ ﺣﺎﻻﺕ ﻣﻘﺪّﻡ ﺍﺳﺖ [ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻭﺍﺟﺐ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻣﻬﻤّﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ]
4 - ﻃﻬﺎﺭﺕ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴّﺖ ﻭﺍﺟﺐ ﻧﻴﺴﺖ , ﻭﻟﻰ ﺍَﻛﻤﻞ ﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ .
5 - ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺻﻒ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺑﺮ ﻣﻴّﺖ ﺍﻓﻀﻞ ﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺻﻔﻮﻑ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻛﻴﻔﻴّﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴّﺖ
1 - ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﻴّﺖ ﺟﻬﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﺰﺍﺭﺩﻥ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪ, ﺑﺎﻳﺪ ﺳﺮﺵ ‍ ﺩﺭ ﻃﺮﻑ ﺭﺍﺳﺖِ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ, ﻭ ﭘﺎﻫﺎﻳﺶ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﺰﺍﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ.
2 - ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﺀﻣﻮﻣﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ,
3 - ﻛﻔﺸﻬﺎﻯ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ,
4 - ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺍﮔﺮ ﻣﻴّﺖ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﻭﺑﺮﻭﻯ ﻭﺳﻂ ﺟﻨﺎﺯﻩ , ﻭ ﺍﮔﺮ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﻭﺑﺮﻭﻯ ﺳﻴﻨﻪ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺍﻳﺴﺘﺪ.
5 - ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﻴّﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ : ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻰ ﮔﺰﺍﺭﻡ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﻴّﺖ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻭﺟﻮﺑﺶ , ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺪﻳﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻬﺖ ﻛﻪ ﺯﻳﺒﻨﺪﻩ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻭ ﺑﻨﺪﮔﻰ ﺍﺳﺖ , ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻧﻤﺎﻳﻢ .
6 - ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺩﻥ ﺩﺳﺘﻬﺎ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ.
7 - ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﮔﻔﺘﻦ , ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ.
8 - ﺗﻜﺒﻴﺮ ﻭ ﺩﻋﺎﻯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﺖ :
ﺍﺀَﻟﻠّﻪُ ﺍﺀَﻛْﺒَﺮُ, ﺍﺀَﺷْﻬَﺪُ ﺍﺀﻥْ ﻻ ﺇِﻟﻪَ ﺇِﻻ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَﺣْﺪَﻩُ ﻻﺷَﺮﻳﻚَ ﻟَﻪُ, ﻭَ ﺍﺀَﺷْﻬَﺪُ ﺍﺀَﻥَّ ﻣُﺤَﻢَّﺪﺍ ﻋَﺒْﺪُﻩُ ﻭَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻪُ.
- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺳﺖ , ﮔﻮﺍﻫﻰ ﻣﻰ ﺩﻫﻢ ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﻯ ﺟﺰ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻧﻴﺴﺖ , ﻭ ﺷﺮﻳﻜﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ, ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻰ ﻣﻰ ﺩﻫﻢ ﻛﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤّﺪ[(ﺹ )] ﺑﻨﺪﻩ ﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ .
9 - ﺳﭙﺲ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﺩﻭّﻡ ﻭ ﺩﻋﺎﻯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﺀَﻟﻠّﻪُ ﺍﺀَﻛْﺒَﺮُ, ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَ, ﺻَﻞِّ ﻋَﻠﻰ ﻣُﺤَﻢَّﺪٍ ﻭَ ﺁﻝِ ﻣُﺤَﻢَّﺪٍ, [ﻭَ ﺑﺎﺭِﻙْ ﻋَﻠﻰ ﻣُﺤَﻢَّﺪٍ ﻭَ ﺁﻝِ ﻣُﺤَﻢَّﺪٍ], ﻭَﺍﺭْﺣَﻢْ ﻣُﺤَﻢَّﺪﺍ ﻭَ ﺁﻝَ ﻣُﺤَﻢَّﺪٍ, ﻛَﺎﺀَﻓْﻀَﻞِ ﻣﺎ ﺻَﻞَّﻴْﺖَ ﻭَ ﺑﺎﺭَﻛْﺖَ ﻋَﻠﻰ ﺇِﺑْﺮﺍﻫﻴﻢَ ﻭَ ﺁﻝِ ﺇِﺑْﺮﺍﻫﻴﻢَ, ﺇِﻥَّﻚَ ﺣَﻤﻴﺪٌ ﻣَﺠﻴﺪٌ.
- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺳﺖ , ﺧﺪﺍﻳﺎ, ﺭﺣﻤﺖ [ﻭﻳﮋﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺤﻤّﺪ ﻭ ﺁﻝ ﺍﻭ ﺑﻔﺮﺳﺖ , [ﻭ ﺑﺮ ﻣﺤﻤّﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤّﺪ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﮔﺮﺩﺍﻥ ], ﻭ ﻣﺤﻤّﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤّﺪ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻬﺮ ﺧﻮﻳﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ , ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﺑﺮﻛﺘﺖ ﺑﺮ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ , ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﻭﺍﻻﻳﻰ .
10 - ﺳﭙﺲ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﺳﻮّﻡ ﻭ ﺩﻋﺎﻯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﺀَﻟﻠّﻪُ ﺍﺀَﻛْﺒَﺮُ, ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ [ﻭَﺍﻟْﻤُﺴْﻠِﻤﻴﻦَ ﻭَ ﺍﻟْﻤُﺴْﻠِﻤﺎﺕِ], ﺍﺀَﻻَْﺣْﻴﺂﺀِ ﻣِﻨْﻬُﻢْ ﻭَ ﺍﻻَْﻣْﻮﺍﺕِ, ﻭَ ﺗﺎﺑِﻊْ ﺑَﻴْﻨَﻨﺎ ﻭَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢ ﺑِﺎﻟْﺨَﻴْﺮﺍﺕِ, ﺇِﻥَّﻚَ ﻣُﺠﻴﺐُ ﺍﻟﺪَّﻋَﻮﺍﺕِ, ﺇِﻥَّﻚَ ﻋَﻠﻰ ﻛُﻞِّ ﺷَﻰٍْ ﻗَﺪﻳﺮٌ.
- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺳﺖ , ﺧﺪﺍﻳﺎ, ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ [ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ] ﻭ ﺯﻧﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻐﻔﺮﺕ ﺧﻮﻳﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ , ﻭ ﺧﻴﺮﺍﺕ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﻧﻴﻚ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﺒﺎﺩﻝ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ , ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻰ , ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺗﻮ ﺑﺮ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻰ .
11 - ﺑﻌﺪ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻭ ﺩﻋﺎﻯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﺀَﻟﻠّﻪُ ﺍﺀَﻛْﺒَﺮُ, ﺍﺀَﻟّﻠَﻬُﻢَ, ﻋَﺒْﺪُﻙَ ﻭَ ﺍﺑْﻦُ ﻋَﺒْﺪِﻙَ, ﻧَﺰَﻝَ ﺑِﻚَ, ﻭَ ﺍﺀَﻧْﺖَ ﺧَﻴْﺮُ ﻣَﻨْﺰُﻭﻝٍ ﺑِﻪِ. ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَّ, ﺇِﻧّﺎ ﻻ ﻧَﻌْﻠَﻢُ ﻣِﻨْﻪُ ﺇِﻻّ ﺧَﻴْﺮﺍ, ﻭَ ﺍﺀَﻧْﺖَ ﺍﺀَﻋْﻠَﻢُ ﺑِﻪِ ﻣِﻨّﺎ. ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَّ, ﺇِﻥْ ﻛﺎﻥَ ﻣُﺤْﺴِﻨﺎ ﻓْﺰِﺩْ ﻓﻰ ﺇ ﺣْﺴﺎﻧِﻪِ, ﻭَ ﺇِﻥْ ﻛﺎﻥَ ﻣُﺴﻴﺌﺎ ﻓَﺘَﺠﺎﻭَﺯْ ﻋَﻨْﻪُ [ﻳﺎ: ﻋَﻦْ ﺳَﻲِّﺌﺂﺗِﻪِ] , ﻭَ ﺍﺣْﺸُﺮْﻩُ ﻣَﻊَ ﻣَﻦْ ﻛﺎﻥَ ﻳَﺘَﻮَﻻّﻩُ ﻣِﻦَ ﺍﻻَْﺋِﻢَّﺔِ ﺍﻟﻄّﺎﻫِﺮﻳﻦَ, ﻭَ ﺍﺭْﺣَﻤْﻨﺎ ﺇِﺫﺍ ﺻِﺮْﻧﺎ ﺇِﻟﻰ ﻣﺎ ﺻﺎﺭَ ﺇِﻟَﻴْﻪِ, ﺑِﺮَﺣْﻤَﺘِﻚَ ﻳﺎ ﺍﺀَﺭْﺣَﻢَ ﺍﻟﺮّﺍﺣِﻤﻴﻦَ,
- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺳﺖ , ﺧﺪﺍﻳﺎ, ﺍﻳﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﻭ ﺑﻨﺪﻩ ﺯﺍﺩﻩ ﺗﻮﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ , ﻭ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻛﺴﻰ ﻫﺴﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ, ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ, ﻣﺎ ﺟﺰ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺧﻮﺑﻰ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻴﻢ , ﻭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺁﮔﺎﻫﺘﺮﻯ , ﺧﺪﺍﻳﺎ, ﺍﮔﺮ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ, ﺩﺭ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﻭ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﻯ ﺍﺵ ﺑﻴﺎﻓﺰﺍﻯ , ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺪﻛﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ [ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ] ﺍﻭ ﺩﺭﮔﺬﺭ, ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺋﻤّﻪ ﺍﻃﻬﺎﺭ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ , ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺳﻴﺪ, ﺭﺳﻴﺪﻳﻢ , ﺑﺮ ﻣﺎ ﺭﺣﻢ ﺁﺭ, ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﺍﻯ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺘﺮﻳﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻬﺎ.
12 - ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﺐ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻛﺮﻡ ﺍﻻ ﻛﺮﻣﻴﻦ ﺑﺮ ﺧﺎﻃﺮﺵ ‍ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ, ﺩﺭ ﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﺮ ﻣﻴّﺖ ﻣﻰ ﻛﻮﺷﺪ.
13 - ﺳﭙﺲ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﭘﻨﺠﻢ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
14 - ﻭ ﺑﻌﺪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ ﺍﺀَﻟْﻌَﻔْﻮَ ﺍﺀَﻟْﻌَﻔْﻮَ: (ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﻋﻔﻮ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ , ﻋﻔﻮ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ )
15 - ﺑﺮ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﻣﻰ ﺍﻳﺴﺘﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﻧﺪ.
16 - ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺧﺸﻮﻉ ﻭ ﺍﻗﺒﺎﻝ ﻭ ﺗﻮﺟّﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺫﻛﺮ ﻭ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ , ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺗﻮﺟّﻪ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻭﻓﺎﺕ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ, ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ.
17 - ﺍﮔﺮ ﻣﻴّﺖ , ﺩﺷﻤﻦ ﺧﺪﺍ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﺑﺎﺷﺪ, ﻭ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺗﻘﻴّﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ, ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺸﻨﻮﺩﺗﺮ ﺍﺳﺖ , ﺩﻋﺎ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
18 - ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻴّﺖ , ﻣﺴﺘﻀﻌﻒ ﺑﺎﺷﺪ, ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔَﺮْ ﻟِﻞَّﺬﻳﻦَ ﺗﺎﺑُﻮﺍ, ﻭَﺍﺕَّﺒَﻌُﻮﺍ ﺳَﺒﻴﻠَﻚَ, ﻭَ ﻗِﻬِﻢْ ﻋَﺬﺍﺏَ ﺍﻟْﺠَﺤﻴﻢِ.
- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ, ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ﭘﻴﺮﻭﻯ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺑﻴﺂﻣﺮﺯ, ﻭ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺟﻬﻨّﻢ ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﺑﺪﺍﺭ.
19 - ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻴّﺖ ﻣﺠﻬﻮﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﺪﺍ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﺍﺳﺖ , ﻭ ﻳﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﺪﺍ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ -, ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَّ, ﻫﺬِﻩِ ﻧَﻔْﺲٌ ﺍﺀَﻧْﺖَ ﺍﺀَﺣْﻴَﻴْﺘَﻬﺎ, ﻭَ ﺍﺀَﻧْﺖَ ﺍﺀﻡَّﺘَﻬﺎ, ﻭَ ﺍﺀَﻧْﺖَ ﺍﺀَﻋْﻠَﻢُ ﺑِﺴِﺮَّﻫﺎ ﻭَ ﻋَﻼﻧَﻴﺘِﻬﺎ, ﻓَﺎﺣْﺸُﺮْﻫﺎ ﻣَﻊَ ﻣَﻦْ ﺗَﻮَﻝَّﺖْ.
- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ, ﺍﻳﻦ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺵ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪﻩ ﻭ ﻣﻴﺮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻯ , ﻭ ﺑﻪ ﻧﻬﺎﻥ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭﺵ ﺁﮔﺎﻫﺘﺮﻯ , ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﺮﻛﺲ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺖ , ﻣﺤﺸﻮﺭ ﻓﺮﻣﺎ.
20 - ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻴّﺖ ﺑﭽّﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﻟﻎ ﻧﺒﺎﺷﺪ, ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﺀَﻟﻠّﻬُﻢَّ, ﺍﺟْﻌَﻠْﻪُ ﻟَﻨﺎ ﻭَ ﻻَِﺑَﻮَﻳْﻪِ ﻓَﺮَﻃﺎ.
- ﺧﺪﺍﻳﺎ, ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻣﺎ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ .

ﻛﻴﻔﻴّﺖ ﺩﻓﻦ ﺍﻣﻮﺍﺕ
ﻭﻗﺘﻰ ﺗﺸﻴﻴﻊ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻴّﺖ ﺑﻪ ﻗﺒﺮ - ﻳﻌﻨﻰ ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻣﺤﻞّ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻥ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﻣﻴّﺖ ﺑﺮ ﺧﺎﻙ , ﻭ ﻣﺠﺎﻭﺭﺕ ﺑﺎ ﺍﻫﻞ ﻗﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﻣﺠﺎﻭﺭﺕ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ , ﻭ ﻣﻨﺰﻟﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﻳﺸﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻣﻰ ﺭﻭﻧﺪ, ﻭ ﻳﺎﻭﺭﺍﻥ ﻭ ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﺎﻥ ﻳﺎﺭﻯ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ, ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺗﻚ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ, ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﻰ ﻛﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ, ﺍﻗﺎﻣﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ - ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ,
1 - ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻗﺒﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﻗﺒﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.
2 - ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻟﺒﻪ ﻗﺒﺮ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﻗﺒﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﻭﺡ ﻣﻴّﺖ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﺆ ﺍﻝ ﻗﺒﺮ ﻭ ﺍﻣﻮﺭ ﻫﻮﻟﻨﺎﻛﻰ ﻛﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ, ﺁﻣﺎﺩﮔﻰ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
3 - ﻭ ﺍﮔﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ , ﺯﻥ ﺑﺎﺷﺪ, ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﻗﺒﻠﻪ ﺑﺮ ﺟﻠﻮ ﻗﺒﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ.
4 ﻭ 5 - ﺳﭙﺲ ﻭﻟﻰّ ﻣﻴّﺖ ﻳﺎ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻭﻟﻰّ ﺑﻪ ﻭﻯ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ, ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﭘﺎ ﻭ ﺳﺮﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﻯِ ﭘﺎﻫﺎﻯ ﻣﻴّﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ, ﻭﺍﺭﺩ ﺁﻥ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.
6 - ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ - ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ - ﺑﺎ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ, ﻭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﻳﺪ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﻰ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻭ ﻭﻛﻴﻞ ﻣﻴّﺖ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﺳﺖ .
7 - ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩﻥ ﻣﻴّﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﺀﻟﻠّﻬُﻢَّ, ﺍﺟْﻌَﻠْﻬﺎ ﺭَﻭْﺿَﺔ ﻣِﻦْ ﺭِﻳﺎﺽِ ﺍﻟْﺠَﻦَّﺔِ, ﻭَﻻﺗَﺠْﻌَﻠْﻬﺎ ﺣُﻔْﺮَﺓ ﻣِﻦْ ﺣُﻔَﺮِﺍﻟﻨّﺎﺭِ.
- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ! ﺍﻳﻦ [ﻗﺒﺮ] ﺭﺍ ﺑﻮﺳﺘﺎﻧﻰ ﺍﺯ ﺑﻮﺳﺘﺎﻧﻬﺎﻯ ﺑﻬﺸﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ , ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﻭ ﭼﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﭼﺎﻟﻪ ﻫﺎﻯ ﺁﺗﺶ [ﺟﻬﻨّﻢ ] ﻣﮕﺮﺩﺍﻥ .
8 - ﻭ ﻧﻴﺰ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠّﻪِ, ﻭَﺑِﺎﻟﻠّﻪِ, ﻭَﻓﻰ ﺳَﺒﻴﻞِ ﺍﻟﻠّﻪِ, ﻭَ ﻋَﻠﻰ ﻣِﻞَّﺔِ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠّﻪِ(ﺹ ). ﺍﺀَﻟﻠّﻬُﻢَّ, ﺇِﻳﻤﺎﻧﺎ ﺑِﻚَ, ﻭَﺗَﺼْﺪﻳﻘﺎ ﺑِﻜِﺘﺎﺑِﻚَ, ﻫﺬﺍ ﻣﺎ ﻭَﻋَﺪَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَﺭَﺳُﻮﻟُﻪُ, ﻭَ ﺻَﺪَﻕَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻪُ. ﺍﺀَﻟﻞَّﻬُﻢَّ, ﺯِﺩﻧﺎ ﺇِﻳﻤﺎﻧﺎ ﻭَ ﺗَﺴْﻠﻴﻤﺎ.
- ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ, ﻭ ﺑﻪ [ﻭﺳﻴﻠﻪ ] ﺧﺪﺍ, ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ, ﻭ ﺑﺮ ﺁﻳﻴﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ(ﺹ ), ﺧﺪﺍﻳﺎ, [ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ] ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ, ﻭ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻛﺘﺎﺑﺖ [ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻰ ﺩﻫﻢ ], ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ, ﻭ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻨﺪ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ, ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻣﺎ ﺑﻴﺎﻓﺰﺍﻯ .
9 - ﺳﭙﺲ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﺳﭙﺮﺩﻩ ﻭ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻭﺩﻳﻌﻪ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﺑﺮ ﻗﻠﺐ ﻭ ﻛﻼﻣﺶ ﺟﺎﺭﻯ ﺳﺎﺧﺖ , ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ.
10 - ﺳﭙﺲ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﺪﻥ ﻭ ﺭﻭﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪ.
11 - ﺑﻨﺪﻫﺎﻯ ﻛﻔﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎﻫﺎ ﻣﻰ ﮔﺸﺎﻳﺪ.
12 - ﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺧﺎﻛﺴﺎﺭﻯ ﻭ ﺫﻟّﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺟﻠﺐ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﻋﻄﻮﻓﺖ ﻣﻮﻻﻳﺶ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ , ﺭﻭﻯ ﺧﺎﻙ ﻣﻰ ﻧﻬﺪ.
13 - ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﺍﺯ ﺗﺮﺑﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ﻉ ) ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ, ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻣﺎﻳﻪ ﺍﻳﻤﻨﻰ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﺳﺖ , ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺰﻝ , ﻣﻨﺰﻝ ﻫﻮﻟﻨﺎﻛﻰ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﻫﺎﻳﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮﺳّﻞ ﺟﺴﺘﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ.
14 - ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ﺹ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻣﮋﺩﻩ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻦ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ, ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ: ﺧﻮﺵ ‍ ﺁﻣﺪﻯ , ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺸﻴﻴﻊ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﻣﺮﺯﻳﺪ, ﻭ ﺩﻋﺎﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﺠﺎﺑﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ, ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻰ ﺗﻤﺎﻡ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺗﻮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻧﺪ, ﻗﺒﻮﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩ.
15 - ﺳﭙﺲ ﺍﻣﻮﺭﻯ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻴّﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﻴﺎﺗﺶ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ (ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﻳﮕﺎﻧﮕﻰ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﻭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ - (ﺹ ) - ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻯ [ﻭﻳﺎ: ﺧﻼﻓﺖ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﻰ ] ﺍﺋﻤّﻪ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖِ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ ) ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻠﻘﻴﻦ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ,
16 - ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻠﻘﻴﻦ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﻳﻘﻴﻦ ﺍﺳﺖ , ﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻧﻴّﺖِ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﻭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﭘﺮﺳﺶ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺍﺳﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﮕﻴﺮﺩ, ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﻠﻘﻴﻦ , ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺆ ﺍﻝ ﻣﻨﻜﺮ ﻭ ﻧﻜﻴﺮ ﻛﻔﺎﻳﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ.
17 - ﺳﭙﺲ ﺧﺸﺖ ﺭﻭﻯ ﻗﺒﺮ ﭼﻴﺪﻩ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَّ, ﺻِﻞْ ﻭَﺣْﺪَﺗَﻪُ, ﻭَ ﺁﻧِﺲْ ﻭَﺣْﺸَﺘَﻪُ, ﻭَ ﺍﺭْﺣَﻢْ ﻏُﺮْﺑَﺘَﻪُ, ﻭَ ﺍﺀَﺳْﻜِﻦْ ﺇِﻟَﻴْﻪِ ﻣِﻦْ ﺭَﺣْﻤَﺘِﻚَ ﺭَﺣْﻤَﺔ ﻳَﺴْﺘَﻐْﻨﻰ ﺑِﻬﺎ ﻋَﻦْ ﺭَﺣْﻤَﺔِ ﻣَﻦْ ﺳِﻮﺍﻙَ, ﻭَﺍﺣْﺸُﺮْﻩُ ﻣَﻊَ ﻣَﻦْ ﻛﺎﻥَ ﻳَﺘَﻮَﻻّﻩُ.
- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ, ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻛﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﻳﻰ ﻧﺠﺎﺗﺶ ﺑﺪﻩ , ﻭ ﻣﻮﻧﺲ ‍ ﻭﺣﺸﺖ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱِ ﺗﻨﻬﺎﻳﻰ ﺍﺵ ﺑﺎﺵ , ﻭ ﺑﺮ ﻏﺮﺑﺖ ﺍﻭ ﺭﺣﻢ ﺁﺭ, ﻭ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﭼﻨﺎﻥ ﺭﺣﻤﺘﻰ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺍﻭ ﮔﺴﻴﻞ ﺑﺪﺍﺭ, ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﻏﻴﺮ ﺗﻮ ﺑﻰ ﻧﻴﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ, ﻭ ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﻓﺮﻣﺎ.
18 - ﻭﻗﺘﻰ ﭼﻴﺪﻥ ﺧﺸﺖ ﺑﺮ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺑﺮﺩ, ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﭘﺎﻫﺎﻯ ﻣﻴّﺖ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.
19 - ﺧﺎﻙ ﺭﻭﻯ ﻗﺒﺮ ﻣﻰ ﺭﻳﺰﺩ, ﻭ ﻧﻴﺰ ﺗﻤﺎﻡ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﻛﻒ ﺩﺳﺖ , ﺧﺎﻙ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﻗﺒﺮ ﻣﻰ ﺭﻳﺰﻧﺪ, ﻣﮕﺮ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺘﻰ ﺑﺎ ﻣﻴّﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
20 - ﺣﺎﻝ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﺧﺎﻙ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ:
ﺍِ ﻧّﺎ ﻟِﻠّﻪِ, ﻭَ ﺇِﻧّﺎ ﺇِﻟَﻴْﻪِ ﺭﺍﺟِﻌُﻮﻥَ, ﻫﺬﺍ ﻣﺎ ﻭَﻋَﺪَﺍﻟﻠّﻪُ, ﻭَ ﺻَﺪَﻕَ [ﺍﻟْﻤُﺮْﺳَﻠُﻮﻥَ], ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَّ, ﺯِﺩْﻧﺎ ﺇِﻳﻤﺎﻧﺎ ﻭَ ﺗَﺴْﻠﻴﻤﺎ.
- ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺪﺍﻳﻴﻢ , ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻳﻢ , ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ, ﻭ [ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ] ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻨﺪ, ﺧﺪﺍﻳﺎ, ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻣﺎ ﺑﻴﺎﻓﺰﺍﻯ .
21 - ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺎﻙ ﭘُﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﭼﻬﺎﺭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ.
22 - ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﻣﺴﻄّﺢ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.
23 - ﺭﻭﻯ ﻗﺒﺮ ﺁﺏ ﻣﻰ ﭘﺎﺷﻨﺪ.
24 - ﭘﺎﺷﻴﺪﻥ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﺳﺮ ﻗﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ, ﻭ ﺳﭙﺲ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﻮﻯ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﻣﻰ ﺯﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﻧﺪ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﺎﻧﺪ, ﺑﺮ ﻭﺳﻂ ﻗﺒﺮ ﻣﻰ ﺭﻳﺰﻧﺪ.
ﻧﻤﺎﺯﻯ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻓﻦ ﻣﻴّﺖ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ
ﺍﻳﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﺿﺮﺭ ﻭ ﺁﺳﻴﺐ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴّﺖ ﺩﻭﺭ, ﻭ ﺩﺭ ﻧﻴﻜﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﺍﺯ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ (ﻉ ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ(ﺹ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻭﻗﺘﻰ ﻣﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﻧﻤﻮﺩﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺎﻛﺴﭙﺎﺭﻯ ﺍﺵ ﻓﺎﺭﻍ ﺷﺪﻳﺪ, ﻭﺍﺭﺙ ﻳﺎ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪ ﻳﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻗﺒﺮ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺩﻭ ﺭﻛﻌﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ, ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﻭّﻝ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﻭ ﺩﻭ ﺳﻮﺭﻩ ﻗُﻞْ ﺍﺀَﻋُﻮﺫُ ﺑِﺮَﺏِّ ﺍﻟْﻔَﻠَﻖ , ﻭﺳﻮﺭﻩ ﻗُﻞْ ﺍﺀَﻋُﻮﺫُ ﺑِﺮَﺏِّ ﺍﻟﻨّﺎﺱ . ﻣﻌﻮﺫّﺗﻴﻦ… ﻛﻴﻔﻴّﺖ ﺭﻛﻌﺖ ﺩﻭّﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻮﺭﻩ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺳﻮﺭﻩ ﻗُﻞْ ﻫُﻮَﺍﻟﻠّﻪُ ﺍﺀَﺣَﺪ, ﻭ ﺳﻮﺭﻩ ﺇِﻧّﺎ ﺍﺀَﻧْﺰَﻟْﻨﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ, ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺳﻮﺭﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﺭﻩ ﻫﺎﻯ ﻣﻬﻤّﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﻯ ﻧﺎﻓﻠﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ, ﻭ ﺑﻌﺪ ﺭﻛﻮﻉ ﻭ ﺳﺠﺪﻩ ﺑﺠﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺠﺪﻩ ﺍﺵ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﻣَﻦْ ﺗَﻌَﺰَّﺯَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺪْﺭَﺓِ, ﻭَ ﻗَﻬَﺮَ ﻋِﺒﺎﺩَﻩُ ﺑِﺎﻟْﻤَﻮْﺕِ.
- ﭘﺎﻙ ﻭ ﻣﻨﺰّﻩ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻯ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺧﻮﻳﺶ , ﻋﺰﻳﺰ ﻭ ﺳﺮﺑﻠﻨﺪ, ﻭ ﺑﺎ ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﭼﻴﺮﻩ ﻭ ﺳﻠﻄﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
ﺳﭙﺲ ﺳﻼﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻯ ﻓﻼﻧﻰ ﭘﺴﺮ ﻓﻼﻧﻰ , ﺍﻳﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻧﺖ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺴﻠّﻤﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ, ﻋﺬﺍﺏ ﻭ ﺗﻨﮕﻰ ﻭ ﻓﺸﺎﺭ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ, ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ , ﺍﻋﻢّ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺂﻣﺮﺯﺩ, ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻋﺎﻯ ﻭﻯ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ.
ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻭ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍﻯ ﻓﻼﻧﻰ ﭘﺴﺮ ﻓﻼﻧﻰ , ﭼﺸﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﺎﺵ , ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ - ﻋﺰّﻭﺟﻞّ - ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﻣﺮﺯﻳﺪ. ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﺰﺍﺭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻫﺮ ﺣﺮﻑ , ﻫﺰﺍﺭ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻚ ﻋﻄﺎ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ, ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻭ ﻣﺤﻮ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﭘﺲ ‍ ﻭﻗﺘﻰ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪ, ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﻳﻚ ﺻﻒ ﺍﺯ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﻰ ﺍﻧﮕﻴﺰﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺩَﺭِ ﺑﻬﺸﺖ ﺗﺸﻴﻴﻊ ﻭ ﺑﺪﺭﻗﻪ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ, ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﺪ, ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻫﺰﺍﺭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺁﻳﻨﺪ, ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻳﻚ ﻃﺒﻘﻰ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺍِﺳْﺘَﺒْﺮَﻕ (94) ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ , ﻭ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﻛﻮﺯﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺏ ﺳَﻠْﺴَﺒﻴﻞ ﺍﺳﺖ . ﭘﺲ ﻭﻯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﺒﻖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﺏ ﻣﻰ ﺁﺷﺎﻣﺪ, ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺳﺖ .
ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺮﺧﻰ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﻃّﻼﻉ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ: ﺗﺎ ﻛﻨﻮﻥ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﻛﻪ ﻛﺴﻰ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻣﻴّﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ : ﺍﮔﺮ ﺳﻨﻦ ﺷﺮﺍﻳﻊ ﻭ ﺍﺣﻜﺎﻡ ﻭ ﻣﺴﺘﺤﺒّﺎﺕ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺁﻭﺭﻯ , ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻰ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﺛﺎﺭﺵ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﺭﺵ ﺧﺎﻣﻮﺵ ‍ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ , ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﻴﺰ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺁﻥ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ, ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﻭ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺗﺼﻨﻴﻔﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺍﺣﺎﺩﻳﺜﻰ ﭼﻨﺪ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺫﻛﺮ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ : ﺍﮔﺮ ﺣﺪﻳﺜﻰ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﺒﺎﺩﺗﻰ ﺑﻪ ﻣﻜﻠّﻒ ﺑﺮﺳﺪ ﻭ ﻭﻯ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻛﻨﺪ, ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺁﻥ ﺩﺳﺖ ﻣﻰ ﻳﺎﺑﺪ, ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻧﺒﺎﺷﺪ, ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻛَﺮَﻡ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﻭ ﻛﺮﺍﻣﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ(ﺹ ) ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ, ﻭ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻣﺤﻤّﺪ ﺑﻦ ﻳﻌﻘﻮﺏ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺑﺎﺑﻮﻳﻪ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ .
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻳﺎﻓﺖ ﻓﺮﺍﻏﺖ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩ, ﻫﺮﻛﺲ ﺍﺯ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻜﻰ ﺟﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﮔﺎﺭ ﺭﻭﺯ ﺟﺰﺍﺳﺖ , ﻣﻴّﺖ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﺪ.

ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﻣﺤﻤّﺪ ﺑﻦ ﻣﺴﻠﻢ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ ) ﻋﺮﺽ ‍ ﻛﺮﺩﻡ ؟ ﺁﻳﺎ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﻨﻴﻢ ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻠﻪ . ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ : ﺁﻳﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﺭﻭﻳﻢ ﺻﺪﺍﻯ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻧﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻠﻪ , ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ, ﻣﺴﻠّﻤﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻣﺪﻥ ﺷﻤﺎ ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺍُﻧﺲ ‍ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﻧﺪ. ﻭﻯ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ : ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﻳﻴﻢ ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ, ﺑﮕﻮ:
ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَّ, ﺟﺎﻑِ ﺍﻻَْﺭْﺽَ ﻋَﻦْ ﺟُﻨُﻮﺑِﻬِﻢْ, ﻭَ ﺻﺎﻋِﺪْ ﺇِﻟَﻴْﻚَ ﺍﺀَﺭْﻭﺍﺣَﻬُﻢْ, ﻭَﻟَﻖِّﻬِﻢْ ﻣِﻨْﻚَ ﺭِﺿْﻮﺍﻧﺎ, ﻭَﺍﺀَﺳْﻜِﻦْ ﺇِﻟَﻴْﻬِﻢْ ﻣِﻦْ ﺭَﺣْﻤَﺘِﻚَ ﻣﺎ ﺗَﺼِﻞُ ﺑِﻪِ ﻭَﺣْﺪَﺗَﻬُﻢْ, ﻭَ ﺗُﻮﻧِﺲُ ﺑِﻪِ ﻭَﺣْﺸَﺘَﻬُﻢْ, ﺇِﻥَّﻚَ ﻋَﻠﻰ ﻛُﻞِّ ﺷَﻰْﺀٍ ﻗَﺪﻳﺮٌ.
- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ, ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻬﻠﻮﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﻛﻨﺎﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻭﺳﻌﺖ ﺩﻩ , ﻭ ﺍﺭﻭﺍﺡ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﻻﺑﺮ, ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩﻳﻰ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺭﺯﺍﻧﻰ ﺩﺍﺭ, ﻭ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﭼﻨﺎﻥ ﺭﺣﻤﺘﻰ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﺴﻴﻞ ﺩﺍﺭ ﻛﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﻳﻰ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻩ , ﻭ ﻣُﻮﻧﺲ ‍ ﻭﺣﺸﺖ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱِ ﺗﻨﻬﺎﻳﻰ ﺷﺎﻥ ﮔﺮﺩﻯ , ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﺮ ﻫﺮﭼﻴﺰ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻰ .
ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﻳﮕﺮ ﺻﻔﻮﺍﻥ ﺑﻦ ﻳﺤﻴﻰ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﻛﺎﻇﻢ (ﻉ ) ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ : ﺁﻳﺎ ﻣﻴّﺖ ﺳﻼﻡ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﻼﻡ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ, ﻭ ﺩﻋﺎﻳﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﺨﺺ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻗﺒﺮ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻭﻯ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﺩ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻠﻪ , ﺁﻳﺎ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﻛﻔّﺎﺭ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻧﺪ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺷﻨﻮﻧﺪ؟! (ﺍﻟﺒﺘّﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺧﺘﺼﺎﺭ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ .)
ﺷﺎﻳﺪ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻳﺶ ﺣﻀﺮﺕ (ﻉ ) ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﻛﻔّﺎﺭ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻧﺪ, ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺎﻓﺮﺍﻧﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ﺹ ) ﭘﺲ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻦ ﻭ ﺑﻪ ﭼﺎﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻄﺎﺏ ﻧﻤﻮﺩ ﻛﻪ : ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ, ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﻖّ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻢ .
ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻧﺪ, ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻳﺪ.
ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺍﻣﻮﺍﺕ , ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻟﻤﺰﺍﺭ ﺍﻟﻜﺒﻴﺮ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻳﻢ.
ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺴﺘﺤﺒّﺎﺕ ﻣﺆﻛّﺪ ﺑُﺮﺩﻥ ﻋﺬﺍ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﻛﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻥ ﻣﻴّﺖ ﺍﺳﺖ , ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺭﻭﺍﻳﺘﻰ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﺼّﻼﺓ ﻭ ﺍﻟﺴّﻼﻡ ) ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻭ ﻧﻴﺰ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻴّﺖ ﻣﺠﻠﺲ ‍ ﻋﺰﺍ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻛﻨﻨﺪ, ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﻣﺮﮒ ﻋﻤﻠﻰ ﻛﻪ ﻣﻴّﺖ , ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﻣﺠﻠﺲ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﻯ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺷﻮﺩ.
ﺫﻛﺮ ﻋﻤﻠﻰ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺍﻭّﻝ ﺩﻓﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ
ﺣﺬﻳﻔﺔ ﺑﻦ ﻳﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ(ﺹ ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻫﻴﭻ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻯ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺍﻭّﻝ ﺩﻓﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻴّﺖ ﻧﻴﺴﺖ , ﭘﺲ ﺑﺎ ﺻﺪﻗﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻧﺘﺎﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻰ ﻛﻨﻴﺪ؛ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﻴﺎﻓﺘﻴﺪ, ﺩﻭ ﺭﻛﻌﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﺪ, ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻛﻪ : ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺍﻭّﻝ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﻓﺎﺗِﺤَﺔُ ﺍﻟْﻜِﺘﺎﺏ ﻭ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﺁﻳَﺔُ ﺍﻟْﻜُﺮﺳﻰ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﻮﺭﻩ ﻗُﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍﺀَﺣَﺪ؛ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻛﻌﺖ ﺩﻭّﻡ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﻓﺎﺗِﺤَﺔُ ﺍﻟْﻜِﺘﺎﺏ ﻭ ﺩﻩ ﺑﺎﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺍﺀَﻟْﻬﺎﻛُﻢُ ﺍﻟﺖَّﻜﺎﺛُﺮ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﻭ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻼﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﮕﻮﻳﺪ:
ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَّ, ﺻَﻞِّ ﻋَﻠﻰ ﻣُﺤَﻢَّﺪٍ ﻭَ ﺁﻝِ ﻣُﺤَﻢَّﺪٍ, ﻭَ ﺍﺑْﻌَﺚْ ﺛَﻮﺍﺑَﻬُﻤﺎ ﺇِﻟﻰ ﻗَﺒْﺮِ ﺫﻟِﻚَ ﺍﻟْﻤَﻲِّﺖِ, ﻓُﻼﻥِ ﺑْﻦِ ﻓُﻼﻥٍ.
- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ, ﺑﺮ ﻣﺤﻤّﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤّﺪ ﺩﺭﻭﺩ ﻓﺮﺳﺖ , ﻭ ﺛﻮﺍﺏ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺭﻛﻌﺖ ﻧﻤﺎﺯ, ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺒﺮ ﺁﻥ ﻣﻴّﺖ , ﻓﻼﻧﻰ ﭘﺴﺮ ﻓﻼﻧﻰ , ﺑﺮﺳﺎﻥ .
ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ , ﻫﺰﺍﺭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻗﺒﺮ ﻣﻴّﺖ ﮔﺴﻴﻞ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﺣُﻠّﻪ ﺩﺍﺭﺩ, ﻭ ﺗﺎ ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺩﻣﻴﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺗﻨﮕﻰ ﻗﺒﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺒﺪّﻝ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ, ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﻛﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻣﻰ ﺗﺎﺑﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﺰﺍﺭ ﺣﺴﻨﻪ ﻭ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻚ ﻋﻄﺎ ﺷﺪﻩ , ﻭ ﻣﻘﺎﻣﺶ ﭼﻬﻞ ﺩﺭﺟﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.
ﺑﺎ ﻭﻓﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺍﺕ
ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺑﺎ ﻭﻓﺎ ﺑﺎﺵ , ﻭ ﺣﺎﻝ ﻛﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻯ ﻣﻴﺎﻥ ﺗﻮ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﺴﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ , ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﻣﻜﻦ , ﻭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺳﺒﺤﺎﻥ - ﺟﻞّ ﺟﻼﻟﻪ - ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻯ , ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻯ , ﻭ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺧﻮّﺗﻰ ﻛﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺗﻮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ , ﻋﻄﺎ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ , ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﺬﻝ ﻭ ﺑﺨﺸﺶ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻰ ﺍﻋﺘﻨﺎﻳﻰ ﻛﻨﻰ , ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺻﻼ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﻟﻬﻰ ﺭﺍ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻧﻨﻤﻮﺩﻩ ﺍﻯ .
ﻧﻤﺎﺯﻯ ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺍﺕ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ , ﺩﻭ ﺭﻛﻌﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺛﻮﺍﺏ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻫﻞ ﻗﺒﻮﺭ ﻣﺆﻣﻦ ﺁﻥ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻫﺪﻳﻪ ﻧﻤﺎﻳﺪ, ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺭﻛﻌﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﺩﻳﻨﺎﺭ ﻧﻘﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﻭﻯ ﮔﻔﺖ : ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﺮ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻧﻰ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﻧﻮﺭﻯ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ . ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺗﻌﺠّﺐ ﮔﻔﺘﻢ : ﻻ ﺇِﻟﻪَ ﺇِﻻ ﺍﻟﻠّﻪ , ﮔﻮﻳﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ - ﻋﺰّﻭﺟﻞّ - ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﻣﺮﺯﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﻫﺎﺗﻔﻰ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻧﺪﺍ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻯ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﺩﻳﻨﺎﺭ, ﺍﻳﻦ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺍﻳﻤﺎﻧﻰ ﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﻗﺒﻮﺭ ﺍﺳﺖ . ﮔﻔﺘﻢ : ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻳﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ, ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﻳﻰ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻫﺪﻳّﻪ ﭼﻴﺴﺖ ؟ ﮔﻔﺖ : ﻣﺆﻣﻨﻰ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺷﺐ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﻭﺿﻮﻯ ﻛﺎﻣﻞ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﻭ ﺭﻛﻌﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺭﻛﻌﺖ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﻓﺎﺗِﺤَﺔُ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏ ﻭ ﺳﻮﺭﻩ ﻗُﻞْ ﻳﺎ ﺍﺀَﻱُّﻬَﺎ ﺍﻟْﻜﺎﻓِﺮُﻭﻥ , ﻭ ﺳﻮﺭﻩ ﻗُﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍﺀَﺣَﺪ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻧﻤﻮﺩ, ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﺀَﻟّﻠﻬُﻢَّ, ﺇِﻧّﻰ ﻗَﺪْ ﻭَﻫَﺒْﺖُ ﺛَﻮﺍﺑَﻬﺎ ﻻَِﻫْﻞِ ﺍﻟْﻤَﻘﺎﺑِﺮِ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ.
- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ, ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺛﻮﺍﺏ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻫﺪﻳﻪ ﻧﻤﻮﺩﻡ .
ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ, ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﻰ ﻭ ﻧﻮﺭ ﻭ ﮔﺸﺎﻳﺶ ﻭ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﺮﻕ ﻭ ﻏﺮﺏ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺳﻮ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺩﺍﺧﻞ ﻧﻤﻮﺩ.
ﻣﺎﻟﻚ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺒﻬﺎﻯ ﺟﻤﻌﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ , ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ﺹ ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻡ ﻭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻣﺎﻟﻚ , ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻧﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍُﻣّﺖ ﻣﻦ ﻫﺪﻳّﻪ ﻧﻤﻮﺩﻯ , ﺛﻮﺍﺏ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺗﻮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ.
ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﻗﺼﺮﻯ ﺑﻬﺸﺘﻰ ﻛﻪ ﻣُﻨﻴﻒ ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ, ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮ ﺑﻨﺎ ﻧﻤﻮﺩ.
ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ : ﻣﻌﻨﺎﻯ ﻣُﻨﻴﻒ ﭼﻴﺴﺖ ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻳﻌﻨﻰ ﻣُﺸْﺮِﻑِ ﺑﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﻬﺸﺖ .
ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻢ : ﻣﺎ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﺮﺍﻣﺖ ﺍﻟﻬﻰ ﺩﻭﺭ ﻧﻤﻰ ﺷﻤﺎﺭﻳﻢ , ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﻭ ﺿﻤﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﺩﻳﻨﺎﺭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﮔﺎﻫﺘﺮ ﺍﺳﺖ , ﺯﻳﺮﺍ ﻭﻯ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻣﻰ ﺯﻳﺴﺘﻪ ﻛﻪ ﺗﻘﻴّﻪ ﺷﺪﻳﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت